شبکه اطلاع رسانی افغانستان

شبکه اطلاع رسانی افغانستان

شبکه اطلاع رسانی افغانستان

شبکه اطلاع رسانی افغانستان

شبکه اطلاع رسانی افغانستان

بایگانی

۳۴ مطلب با موضوع «ولایات افغانستان» ثبت شده است

ولایت زابل

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۵۲ ب.ظ

ولایت زابل

زابُل یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است. مرکز این ولایت شهر قلات است.

تقسیمات اداری این ولایت به شرح زیر است :

  • مرکزولایت شهر قلات

  • ولسوالی شاه جوی

  • ولسوالی ارغنداب

  • ولسوالی دای‌چوپان

  • ولسوالی میران (میزان)

  • ولسوالی ترنک و جلدک

  • ولسولی شنکی (شینکی)

  • ولسوالی اتغر

  • ولسوالی شمولزی (شمل زائی)

  • کاکر

 

قَلات شهری است در جنوب افغانستان امروزی . این شهر مرکز ولایت  زابُل است. نام‌های دیگر آن قلات غلزایی، کلات و کلات غلزایی است.

قلات توسط جاده‌ای به 
قندهار در غرب و غزنی در شرق متصل می‌شود.
زبان گفتاری مردم این منطقه پشتو است و اکثر حنفی مذهبند. ارتفاع این ولایت از سطح دریا 1549 متر است.

 

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت وردک:

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۵۱ ب.ظ

ولایت وردک:

ولایت میدان وردک یکی از ولایات مرکزی افغانستان به حساب می آید.که نفوس آن ترکیبی از ملیتهای تاجیک، هزاره، سادات، پشتون می باشد.

ولسوالی های ولایت میدان وردک به شرح زیر می باشد:

 مرکز ولایت:میدان شهر
ولسوالی جلریز 
ولسوالی حصه اول بهسود 
واسوالی حصه دوم(مرکز بهسود) 
ولسوالی دایمیرداد 
ولسوالی چک 
ولسوالی سید آباد 
ولسوالی نرخ 
ولسوالی جغتو

این منطقه جزو مناطق کوهستانی افغانستان بوده و دارای آب و هوای سرد و کوهستانی با زمستانهای کاملاً سرد وتابستانهای گوارا هست. قسمت اعظم این ولایت تحت سیطره سلسله جبال کوههای بابا قرار داشته که سرچشمه بسیاری از رودخانه های پر آب افغانستان نظیر دریای کابل، دریای هلمند از این مناطق خصوصاً حصه دوم بهسود می باشد. که سرسبزی و شادابی دره میدان مدیون قلل سر بفلک کشیده کوههای بابا و دره های [وش آب و هوای هزاره جات است . 

بیشتر مردمان این ولایت زراعت پیشه و مالدار هستند. مردمان دره میدان به شغل باغداری مصروف بوده و باغهای سیب این منطقه بنام سیب میدان شهرت جهانی دارد.بخش وردک به شغلهای عالی دولتی و تجارت مصروف هستند.

اما مردمان تاجیک و هزاره آن در محرومیت حاصل از سیاستهای فاشیستی جکومتهای تبارگرای مجمد زایی و آل یحیی همچنان عقب نگهداشته شده اند. به عنوان مثال دره های عمیق و پر آب بهسود و هزاره جات این ولایت بستر مناسبی برای ساختن بندهای آبی چه برای تولیدبرق و چه برای ذخیره آب مساعد ساخته است.

اما چون مردمان این مناطق از لحاظ مذهبی، قومی و لسانی مطابق ذوق و سلیقه شاهان و حاکمان افغانستان نبوده اند، از ساختن بندهای برق و دیگر بندهای آبی عمدا خودداری کرده اند تا مبادا مردم این مناطق انکشاف پیدا کرده و حکومتشان به خطر مواجه شود. 


 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت تخار

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۵۰ ب.ظ

ولایت تخار

تخار یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است.این ولایت در شمال افغانستان واقع شده و مرکز آن شهر تالقان است.

تقسیمات اداری این ولایت به شرح زیر است:

  • شهر تالقان مرکر ولایت و شاروالی

  • ولسوالی بنگی

  • ولسوالی اشکمش

  • ولسوالی چال

  • ولسوالی ورشج

  • ولسوالی فرخار

  • ولسوالی کلفگان

  • ولسوالی رستاق

  • ولسوالی چاه آب

  • ولسوالی ینگی قلعه

  • ولسوالی درقد

  • ولسوالی خواجه غار

  • ولسوالی خواجه بهاوالدین

  • ولسوالی بهارک

  • ولسوالی دشت قلعه

 

تالُقان یا تالِقان مرکز ولایت تَخار کشور افغانستان است.

این شهر بعد از سال 
۱۹۵۸ میلادی به سرعت رشد کرد. جاده ارتباطی آن به خان آباد است. از سال ۱۸۴۰ به بعد تالقان، از شهر کندوز و امام صاحب، پررونق ترین میدان های خرید و فروش را در قطغن داشته است.در سفرنامه مارکوپولو، از این شهر به عنوان مرکز غلات افغانستان یاد شده است.

در سال 
۱۹۵۸ شهر جدید در زمین های شرق شهر قدیمی احداث شد. همچنین تالقان در سال ۱۹۶۳ به مرکز ادارات ایالتتخار تبدیل شد.

ولسوالی رُستاق، از شهرهای افغانستان است و دومین شهر عمده ولایت تخار می باشد.
این شهر در دره کم‌آبی در شمال کوهستان‌های کم‌ارتفاع (
۱۳۰۰ متر) قرار دارد و تقریبا ۴ کیلومتر طول و یک کیلومتر عرض داشته و جمعیتی نزدیک به ۷۰۰۰ دارد که ۲۰٪ آنان کشاورزند.

بازار این شهر در نیمه اول قرن نوزدهم از بازارهای معروف شمال افغانستان بوده و اکنون در مسیر جاده اصلی 
هند و بخارا قرار دارد.

 

 

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت سرپل

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۵۰ ب.ظ

ولایت سرپل

سر پُل یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است. مرکز این ولایت شهر سر پل است.
مساحت این ولایت 15,999.2 کیلومتر مربع و جمعیت آن براساس برآورد سال 2006 میلادی 482,900 نفر است.

ولسوالیهای ولایت سرپل به شرح زیر است

 

سر پُل مرکز ولایت سر پل کشور افغانستان است.

در گذشته از شهرهای 
جوزجان افغانستان بوده است و در نزدیک شهر شبرغان قرار دارد. مرقد مطهر امامزاده یحیی بن زید(ع)در شهر سرپل است و از دیر باز همواره این شهر را کانون توجه مردم مسلمان افغانستان قرار داده و باعث رونق این شهر گردیده است. اکثر اهالی این شهر ازبک هستند.

سرپل از لحاظ شهرسازی دارای معماری سنتی است و در نقطه ای دور افتاده و صعب العبور قرار دارد. در سال 
۱۸۸۵ میلادی دارای 950 خانوار جمعیت بوده است.

ولسوالی بلخاب یکی از توابع ولایت سرپل افغانستان است. ولسوالی بلخاب از جنوب با بامیان و یکاولگ وصل است، از شرق با دره‌صوف، از غرب چیراس، و از شمال به ولایت بلخ وصل است. دارایی 103 قریه خرد و کلان و هفتاد و دو شورای محلی‌ می‌باشد.

ولسوالی بلخاب دارای 
۵۵ دبستان، 3 دبیرستان، دو مدرسه متوسطه دخترانه و پسرانه می‌باشد. جمعیتش حدودا میان 65000 تا 80000 نفر می‌رسد.

درآمد مردم بلخاب: از محصولات گندم، در گذشته و فعلا انگوزه ( یکنوع گیاه کوهی ـ شیرش را می‌گیرند به قیمت بالا فروخته می‌فروشند) گردو، بادام، قروت، زیره و سیب زمینی
.

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت سمنگان

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۴۹ ب.ظ

ولایت سمنگان

سَمَنگان یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است. مرکز این ولایت شهر آیبک است.

شهر قدیمی سمنگان در جنوب شرقی 
خلم، در ولایت مزار شریف و در طول تاریخ بر سر یکی از راه های مهم بلخ بوده است. در شاهنامه فردوسی چنین آمده است که رستم زال با تهمینه دختر شاه سمنگان ازدواج کرد. به روایت شاهنامه این شهر در مرز ایران و توران قرار داشته است.

تقسیمات اداری این ولایت به شرح زیر می باشد:

ولسوالی آیبک مرکز ولایت
ولسوالی خلم
ولسوالی دره صوف بالا
ولسوالی دره صوف پایین
ولسوالی روی دو آب
ولسوالی حضرت سلطان

روستاهای این ولایت نیز به شرح زیر است :

کوچه عارق ، چکاک، تنگی یعقوب پایین، سرخه گاوکش ،تیموری بیانان، خانه سنگی، قره مورچه، سرخه بوبکی، حاجی بچه، اوی متان، نیکک، تاجک دهی، چلغزار، تاقچی خانه ، اجریم و قرغنه، خوال چارمغز، توری ها، جوی لطیف ، تارتوت و تیوه تاش

اَیبَک مرکز ولایت سَمَنگان کشور افغانستان است. و در ارتفاع 959 متری از سطح دریا واقع شده است.

این شهر در پهنه دره یا 
رودخانه خلم و سمنگان در بخش سفلای با راهی صعب العبور و پر گردنه قرار دارد. در سال ۱۹۳۴میلادی بخشی از شهر قدیم، از بین رفت و در ۴ کیلومتری این شهر بنای شهر جدید شروع شد. شهر قدیمی ایبک نزدیک دهانه دره و داخل دژ سنگی واقع شده است.

تجارت عمده این شهر 
گندم، بادام و پسته است.

از اماکن دیدنی این ولایت به تخت رستم و قصر جهان نما می توان اشاره کرد.

 


 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت پکتیکا

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۴۳ ب.ظ

ولایت پکتیکا

پَکتیکا یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است. مرکز این ولایت شهر شرن است.
هرودوت مورخ یونانی از مردم بولایتی «پکتیس» و «پکتویس» یاد کرده و سرزمین آنها را پکتیکا ذکر کرده‌استبطلمیوس هم نام این مردم را «پکتین» (Pactyan) نوشته‌است.

تقسیمات اداری این ولایت به شرح زیر است:

  • مرکز ولایت: شرن

  • ولسوالی متا خان

  • ولسوالی یوسف خیل

  • ولسوالی یحیی خیل

  • ولسوالی اومنه

  • ولسوالی سرروضه

  • ولسوالی زرغون شهر

  • ولسوالی جانی خیل

  • ولسوالی گومل

  • ولسوالی سروبی

  • ولسوالی ارگون

  • ولسوالی زیروک

  • ولسوالی نیکه

  • ولسوالی دیله وخوشامند

  • ولسوالی وازه خواه

  • ولسوالی تروو

  • ولسوالی ورممی

  • ولسوالی برمل

  • ولسوالی گیان

تمام مردمان ولسوالی ارگون را مردمان قوم تاجیک تشکیل داده ولی نظر به تاثیرات محیطی بصورت کامل فارسی صحبت کرده نتوانسته و با لسان پشتو خلط شده است.

 

 

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت پکتیا

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۴۳ ب.ظ

ولایت پکتیا

ولایت پَکتیا یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است. مرکز این ولایت شهر گردیز است.
هرودوت مورخ یونانی از مردم باستانی «پکتیس» و «پکتویس» یاد کرده و سرزمین آنها را پکتیکا ذکر کرده‌است. بطلمیوس هم نام این مردم را «پکتین» (Pactyan) نوشته‌است.

 تقسیمات ولایتی این ولایت به شرح زیر است:

  • مرکز ولایت: شهر گردیز
  • ولسوالی زرمت
  • ولسوالی شیواک
  • ولسوالی وزه جدران
  • ولسوالی شمل
  • ولسوالی سپیره
  • ولسوالی تنی
  • ولسوالی نادرشاه ـ کوت
  • ولسوالی سوزائی
  • ولسوالی گربز
  • لوی ولسوالی خوست
  • ولسوالی تیری زایی
  • ولسوالی باک
  • ولسوالی جاجی میدان
  • ولسوالی صبری {یعقوبی}
  • ولسوالی جانی خیل
  • ولسوالی دند و پتان
  • ولسوالی چمکنی
  • ولسوالی لجه مانگل
  • ولسوالی موسی خیل
  • ولسوالی قلندر
  • ولسوالی سید کرم
  • ولسوالی جاجی

 

گردیز شهری است در جنوب افغانستان و مرکز ولایت پکتیا است.
این شهر در منتهی الیه دره رودخانه گردیز و در ارتفاع 
۲۳۰۰تا۲۵۰۰ متری از سطح دریا قرار دارد و زمانی یکی از مراکز عمده پروژه پکتیا با کمک آلمان فدرال بود.
بازار قدیمی شهر در سال 
۱۹۴۳ میلادی بنا شده است و بعد آسفالت شدن جاده کابل - گردیز (120 کیلومتر) حمل و نقل مصنوعات چوبی افزون یافت و باعث رونق آن شهر گردید.

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت پروان

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۴۳ ب.ظ

ولایت پروان

ولایت پَروان، از استان‌های افغانستان است. مرکز این ولایت شهر چاریکار و مساحت ولایت مساحت ۳۹۹٫۹ کیلومتر مربع با جمعیت ۵۲٬۸۰۰۰ نفر است.

ولسوالیهای زیر در ولایت پروان قرار دارند.

در این ولایت اقوام زیر زندگی می‌کنند:

  • تاجیک

  • هزاره

  • پشتون

  • ایماق

  • ترک

جمعیت ولایت پروان (جمعیت در 1361ش /1982، 987 ، 527 تن ) از ولایات مهم در مشرق افغانستان است . از شمال به ولایت بَغلان ، از مشرق به ولایت کاپیسا، از جنوب به ولایات کابل و وَرْدَک و از مغرب به ولایت بامیان * محدود می شود. 

ولایت پروان ، علاوه بر نزدیکی به پایتخت و صنعتی بودن ، به دلیل قرار گرفتن در مسیر کاروانهای تجاری و آب و هوای مطلوب ، در میان ولایات افغانستان اهمیت فوق العاده ای دارد. شهر چاریکار (پایتخت) در مشرق ولایت ، در ارتفاع 603 ، 1متری ، در حدود 64 کیلومتری شمال کابل و مشرق ملتقای رود غوربند و پنجشیر واقع است . راه اصلی کابل ـ بَغلان (مرکز ولایت بغلان ) و نیز شمال افغانستان از آن می گذرد.

صنایع نساجی (بخصوص پارچة کتان )، ساخت چاقو و ابزار فلزی چاریکار و پیرامون آن در افغانستان معروف است پروان در تشکیلات اداری قدیم افغانستان به صورت «حکومت اعلی » اداره می شد، اما از 1343 ش /1964 در تقسیمات داخلی جدید، ولایتی مستقل با اهمیتی کمتر (درجة دو) شد.

کاپیسا از 1358 ش /1979 به مدت دوسال قسمتی از پروان شد. در 1363 ش /1984 ولایت پروان دوازده واحد اداری مستقل داشت . در این ولایت ، چهار وُلِسْوالی (از تشکیلات حکومتی ) چهار علاقه داری و 477 آبادی ذکر شده است
پیداوار (محصولات) پروان
:

توت و انگور پروان شهرت فراوان دارد. برعلاوه، گندم، جواری، جو، ماش و لوبیا را میتوان از غله جاتی به شمار آورد که درین ولایت کاشته می‌شوند
مناطق اطراف چاریکار، مرکز ولایت، در تولید انواع سبزیجات پیشقدم بوده و تولیدات آن نه تنها برای مصرف محلی بلکه برای صدور به بازارهای کابل نیز فرستاده می‌شود.

صنعت چاقو سازی در مرکز ولایت- چاریکار، از گذشته‌ها رواج داشت. همچنان صنعت چرمگری درچاریکار وجود داشته‌است. فابریکهٔ کشمش پاکی در دوران حکومت محمد داوود اما با سرمایهٔ شخصی به کار آغاز کرد که در دوران حنگهای سی ساله از کار افتید
.

بند و انهار
 پروژهٔ بزرگ آبیاری در پروان توسط چینایی‌ها به به ثمر رسانده شد. این پروژه از دریای پنجشیر آغاز شده‌است. برای گذشتن از دریای غوربند فناوری جالبی به کاررفته‌است که لوله‌های بزرگ آب ازشانهٔ یک تپع سرازیرشده و با گذشتن از زیردریای غوربند به شکل بٌرُق روی شانهٔ دیگر تپه می‌برآید و به کانالی که به سوی چاریکار میرود می‌افتد. کانال یاد شده نارسیده به شهر چاریکار به دو شاخه تقسیم میشود که یکی به سوی شرق میرود و دیگری همچنان به سوی جنوب جریان می‌یابد. درهمین محل تقسیم یک بند برق ساخته شده که مقداری برق برای شهر چاریکار تولید میکند. همچنان در قسمت جنوب شهر چاریکار برای رساندن آب به زمین‌های بالاتر از نهراسلی، دستگاه بزرگ آب انداز (واترپمپ) ساخته شده که به گونهٔ وقفوی آب را از نهر پایین به بالا انداخته و درآنجا به جوی دیگری می‌افتد. این آب حتی تا مناطق قره باغ رسیده و زمین‌های خشک را آبیاری میکند.

ولایت پروان از چهار رودخانه (دریا) آب میگیرد که عبارت اند از:
دریای پنجشیر
دریای سالنگ
دریای غوربند
دریای شتل

همچنان دریای دیگری به نام دریا «باریک آب» از سمت جنوب غرب وارد وادی پروان میگردد اما این دریا آب موسمی دارد و دایم فعال نمیباشد
.

شهر چاریکار در حدود ۶۴ کیلومتری شمال کابل و در خاور پیوندگاه رودهای غوربند و پنجشیر واقع است. راه اصلی کابل ـبغلان و نیز شمال افغانستان از چاریکار می‌گذرد

جمعیت این شهر در سال 
۱۹۸۸ در حدود ۲۹۴۰۰ نفر برآورد شده بود و امروزه ۵۳۶۷۶ نفر اعلام می‌شود.[۱] منطقهٔ میان کابل و چاریکار متراکم‌ترین منطقه افغانستان از نظر جمعیت است

این شهر در محل ورودی درهٔ 
پنجشیر واقع شده است. صنعت پارچه کتان و ساخت چاقو و ابزار فلزی چاریکار و پیرامون آن در افغانستان معروف است.[۳] کوزه‌گری و انگورهای این شهر نیز معروفند. در دهه ۱۹۶۰ بزرگ‌ترین کارخانه نساجی افغانستان در گلبهار در نزدیکی چاریکار ساخته شد.[۲] که ساخت آن باعث رشد جمعیت چاریکار پس از سال ۱۹۶۲ میلادی شد.

از نقاط دیدنی شهر، 
تپه گل غندی است. گردشگاه تپه گل غندی که از گردشگاه‌های بهاری افغانستان است در سال ۱۳۲۴خورشیدی (۱۹۴۵ میلادی) در زمان میرعلم خان شهردار چاریکار بنیاد شد. در سال ۱۳۲۷ خورشیدی بهای جان، شاعر پشتوزبان از این تپه دیدن کرد و نام آن را تپه گل غندی (تپه گل) گذاشت

در افسانه‌ها بنیاد شهر چاریکار را به 
جمشید پادشاه نسبت می‌دهند. بنیاد تاریخی آن را نیز توسط شاه کانیشکا از دودمانکوشانیان می‌دانند.

در سال 
۱۸۴۱ و در جریان جنگ انگلیس با افغانستان، یک هنگ از سربازان انگلیسی مستقر در چاریکار قتل عام شدند. در ۲۱ژوئیه ۱۸۸۰ عبدالرحمن خان در شهر چاریکار اعلان پادشاهی کردنیروهای حبیب‌الله کلکانی ( بچه‌سَقّا) پاشاه افغانستان، چاریکار را در سال ۱۳۰۸ خورشیدی اشغال نمودند.

بعدها 
محمدگل خان مهمند، وزیر داخله افغانستان که سیاست پشتوسازی را دنبال می‌کرد، شهر چاریکار را به آتش کشید و ویران ساخت.

پس از مداخله نظامی روسیه در سال 
۱۹۷۹، چاریکار صحنه جنگ‌های شدیدی شد. پس از اشغال منطقه از سوی طالبان، مردم چاریکار در ۲۳ میزان ۱۳۷۵ علیه طالبان قیام کردند.

تاریخ پروان

پروان پایتخت تابستانی امپراتوری کوشانی به خصوص در عهد کنشکای کبیر است. شهرهای بگرام و کاپیسا در دردو سوی دریای پنجشیر مهد تمدن کوشانی میباشد.

پروان در دامان جنوبی هندوکش همیشه سنگر نهایی و عقبگاه مطمین کابلستان بوده‌است. جنگهایی شدیدی که باشندگان پروان در برابر چنگیز خان کردند، به گزارش میرغلام محمد غبار نویسندهٔ «افغانستان در مسیر تاریخ»، سبب شد که چنگیر برای نخستین بار مزهٔ تلخ شکست را بچشد. البته که چنگیز خان برای اولین بار در تاریخ در پروان به شکست مواجه شده استږ که آن هم دز منظقه به اسم پل متک
.

در دوران جنگهای سه گانهٔ مردم افغانستان در قرن نزده با انگلیس بازهم پروان دژ استوار و دیواری عبور ناپذیر در برابر متجاوزین انگلیس بود
.

پس ازان که امیر حبیب الله خان کلکانی (رح) در سال 
۱۹۲۸ با مرکز قرار دادن پروان در شورش‌های ضد حکومتی توانست حکومت امان الله شاه را سرنگون کند، پروان برای اولین بار به مثابهٔ منطقهٔ تاجبخش تاجگیر شناخته شدازینرو، وقتی نادر خان به قدرت رسید، برای درهم کوبی روحیهٔ این مردم، کسان زیادی ازمردم را بکشت و دارایی‌های شان را غارت کرد. همچنان برای تداوم سلطهٔ خود براین مردم، به جا به جا سازی طرفداران خود درین نقاط مختلف پروان پرداخت.

همچنان مناطق اطراف شهر چاریکار را به سوی جنوب و شرق جوی دیگر آبیاری میکرده‌است که از دریای غوربند آب میگرفت. این جوی‌ها به نام‌های، جوی چاریکار، جوی خواجه و جوی ماهیگیر یاد میشوند... این جوی‌ها نیز درحال حاضر از شاخهٔ شرقی کانال آبیاری پروان آب میگیرند
.

مناطق دیگر پروان بیشتر از آب‌هایی که از کوه‌ها سرازیر میشوند آب میگیرند و بند و انهاری که درین مناطق وجود دارد به صورت عنعنوی صاخته شده و از قرون متمادی بدینسو به همین منوال بوده‌است. یکی ازجمله مناطق عمده ومهم ایکه مربوط به ولایت پروان ونزدیک به ولسوالی‌های کابل است هماناعلاقه داری سنجددره بوده که دارای هفت قریه میباشدکه به دوحصه مهم بالاده وپاین ده تقسیم است، تمام افرادساکن سنجددره مردمان سنی مذهب وفارسی زبان اند.
سنجدره هم سرحدباتوپ دره، غوربندوشهرک سابقه یاسرک عمومی کابل -پروان است اهالی سنجددره اکثرآمردمان تجارت پیشه بوده واکثریت مردمان آن درولایات کابل، پروان، مزار، تخار، بغلان، هرات وسایرمناطق زندگی میکنند، این محل دارای تعدادی اززیارت گاه هابوده ومشهورترین آن پنجپیران پنجشروزیارت رومی صاحب است، مشهورترین محل درسنجددره همانامنطقه بنام چهارجوی است که زمانی پایگاه قومندان ملا(ملامحمدساکن اصلی قریه ده غلامان بوده) که شاهددرگیری‌های میان گروه طالبان وجبهه متحدبود، مردمان این محل درزمان طالبان خسارات هنگفت ملی وجانی رامتحمل شده ودرزمان طالبان موردتهاجم رمه‌های کوچی نیزقرارگرفته ولی سرتسلیم برای افرادمسلح فرودنیاورده اندقابل یادآوریست که درزمان‌های گذشته تعدادی ازمردم قوم منگل که جهت تارج به آن مناطق آمده بوددربعضی ازمناطق آن سربه نیست گردیده‌است.

 سنجدره ازجمله محلاتی بوده که درآن آثاربولایتی کشف گردیده‌است
 حفریات ساحه بولایتی چشمه شفا در ماه ثور سالروان و حفریات بالاحصار در برج حمل سالروان اغاز یافته‌است که اکنون در نتیجه ان اثار یک شهر دوره باختریبدست امده‌است.  اثار کشف شده تماماً از دوره باختری است که ممکن قرن ششم و پنجم قبل از میلاد را در بربگیرد. که اتشکده و اتشدان کشف شده در منطقه، بینظیر استحفریات این ساحه ادامه دارد و در اینده سنه گذاری‌های مطلق ان روشن خواهد گردید. ناگفته نماند که ساختمانهای عصر کوشانی، غوری، تیموری نیز دراین ساحه بولایتی موجود است. اثار و پارچه‌های ظروف سفالی بدست امده مربوط دوره کوشانی‌ها و دوره‌های اسلامی (غزنوی، غوری، تیموری و بعدتر) تا امروز که ساختمانها یکی بالای دیگر قرار دارند، به نظر رسیده‌است.در اطراف بالاحصار ساحاتیکه مربوط عصر بودیزم میشوند قبلاً حفاری گردیده‌است : مانند تپه مرنجان، تپه نارنج، خواجه صفا، تپه خزانه، باغ بابر و کوتل خیرخانه که اثار ان بعداز تحقیق و تسجیل توسط انستیتوت بولایتشناسی به موزیم ملی تسلیم داده شده‌است و همچنان اثاریکه قابل انتقال نیست مانند اثار تپه نارنج در خود ساحه حفظ گردیده‌است.

گفته میتوانیم که موجودیت و تسلسل این ساحات در اطراف شهر کابل و ادامه ان در قلعه حشمت خان، قلعه خندر، خورد کابل، مینار چکری، یخ دره، سنجددره، بت خاک و شیوکی را در برمیگیرد، نشان میدهد که در عصر بولایت، کابل یکی از نقاط مهم تاریخی بشمار میرفت و نقطه توصل راه‌های تجارتی و شهرها بوده‌است
.

وُلُسوالی غوربَند یکی از ولسوالی‌های ولایت پروان افغانستان است.

غور نام منطقه‌ای است در شمال غربی غوربند. غوربند به معنای «مانع کوهستانی در راه غور» است.
 
این ولسوالی تقریباً نصف ولایت پروان را از نظر مساحت و نفوس تشکیل می دهد.قبل از افتتاح تونل سالنگ این دره شمال را به جنوب وصل می نمود و تمام کاروان های تجارتی از این دره می گذشتند، اما بعد از افتتاح تونل سالنگ از شهرت این راه کاسته شد.این دره زیبا و سر سبزی است که توجه تورست ها و سیاحان را به خود جلب نموده است و قبل از کودتای ثور روزانه صدها سیاح خارجی و داخلی برای تماشای مناظر دلربای طبیعی به این دره سفر می کردندمردم این دره را اقوام تاجک ، هزاره ، پشتون و قرلق تشکیل میدهد. همچنان یک عده سادات نیز درین دره زندگی می نمایند که از احترام و عزت خاص نزد سایر مردم برخوردار می باشند. غوربند تاریخ دیرینه دارد جهان کشایان بزرگ چون اسکندر مقدونی ، چنگیز... درین دیار به شکست مواجه شدند.

در جریان اشغال افغانستان توسط روس ها مردم این دره تلفات زیادی را متقبل گردیدند
روس ها چندین بار در این دره هجوم آوردند اما به مقاومت شدید مردم این مرزوبوم مواجه شدند. بالاخره در سال 1360 هجری شمسی روس ها که توان مقابله را از دست داده بودند ،مجبور به ترک این دیار شدند. پیداوار مهم این دره را زرد آلو ، بادام، سیب ، انگور وغیره تشکیل می دهد. چون غوربند یک دره کوهستانی است و مردم آن شغل دهقانی دارند بنائ از نظر اقتصادی بسیار فقیر می باشند.

بَگرام شهری است در ولایت پروان کشور افغانستان.

این شهر از سوی 
کوروش بزرگ هخامنشی ویران و توسط داریوش بزرگ بازسازی شد.
در نزدیکی این شهر یک پایگاه نظامی معروف قرار دارد. آمریکا در پی حمله به افغانستان در سال 
۲۰۰۱ به راه‌اندازی یک مرکز بازداشت موقت در پایگاه نظامی بگرام اقدام کرد که تا سال ۱۳۸۷ حدود ۶۳۰ زندانی را در خود جای داده است.

 

 

 


شهر چاریکار مرکز ولایت پروان

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت پنجشیر

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۴۲ ب.ظ

ولایت پنجشیر

ولایت پنجشیر در شمال افغانستان واقع است. مرکز پنجشیر رخه است
احمد شاه مسعود فرمانده مجاهدین افغان از پنجشیر و مشهور به شیر پنجشیر بود.
مناطق این ولایت تا سال 
۱۳۸۳ خورشیدی بخشی از ولایت (ولایت) پروان بودند و ولسوالی‌های پنجشیر، حصه اول پنجشیر و حصه دوم پنجشیر را در پروان تشکیل می‌دادند.

تقسیمات ولایتی این ولایت امروزه به این شکل است:

پنجشیر به فاصله ۱۲۰ کیلومتری به طرف شمال شرق کابل در بین دو شاخه جنوبی هندوکش، از شمال شرق به جنوب غرب موازی به امتداد هندوکش واقع است و دره‌های فرعی آن از شمال به جنوب و از جنوب به شمال امتداد داشته و به دره عمومی پنجشیر وصل می‌شود. 

ارتفاع آن 
۲۲۱۷ متر از سطح دریا بوده و در نقاط مرتفع به ۶۰۰۰ متر از سطح دریا می‌رسد. طول آن از دالان سنگ تا پای کوتل انجمن زیاده از ۱۲۵ کیلومتر است. عرض دره پنجشیر اندازه‌های مختلفی دارد که بدون وسایل و وسایط فنی تعیین شده نمی‌تواند

پنجشیر از طرف شمال متصل است به 
خوست فرنگ و ولایت تخار و اندراب در ولایت بغلان واز طرف جنوب به نجراب سنجن ودر نامه و ریزه کوهستان واز جانب مشرق و شمالشرق به نورستان و بدخشان واز طرف غرب به شتل احاطه‌است. رودخانه پنجشیر با ریختن به دریای کابل به پاکستان سرازیر می‌شود. زمستان پنجشیر سرد و پر برف بوده و تابستان معتدل دارد.

مرکز پنجشیر 
رخه است و زبان مردم آن فارسی دری است. در آنجا تاجیکان و هزاره‌ها زندگی می‌کنند و عشایر (اقوام کوچی)در بهار و تابستان در کوه‌های خاواک زندگی می‌کنند و در خزان وزمستان به مناطق گرم میروند. مردم این ولایت همه مسلمان هستند.

ولسوالی حصه اول پنجشیر یکی از ولسوالی‌های پرجمعیت ولایت پنجشیر بوده و بیشتر مردم این ولسوالی اشخاص پولدار می‌باشند و یک تعداد مردم این ولسوالی در معدن زمرد کار می‌کنند . حدود جغرافیایی آن از پل دو آب روستای مرزبه آغاز و تا دشت ریود ادامه داردروستاهای بزرگ آن عبارتند از: مرز، زینه، پشغور،خارو، برجمن، رخ، خنج، متاع، سفیدچهر، زریه، غنجوودشت ریود.
معادن زمرد درسه منطقه(خنج، سفیدچهر و دشت ریود)پیدامی شود.


در مورد نام پنجشیر دو نظر وجود دارد. اهالی پنجشیر معتقدند که در گذشته پنجشیر به 
کجکن معروف بوده‌است ولی در تمام آثار معتبر تاریخی و آثار منظوم و منثور قدما پنجهیر ضبط شده‌است. 

پنجهیر از دو کلمهٔ «پنج» و «هیر» ترکیب یافته‌است که در 
زبان پهلوی و اوستا به معنی آب آمده‌است مانند هیرمند ابن بطوطه سیاح عرب هیر را در زبان سانسکریت به معنی کوه ترجمه کرده و پنج هیر را مآخذ از پنج کوه می‌داند. "بجایی رسیدیم که پنجهیر نام داشت هیر به معنی کوه‌است و پنجهیر یعنی پنج کوه. در آنجا شهر قشنگ و آبادانی دیدم که روی نهر بزرگ کبودینی بنا شده‌است لشکر ملعون چنگیز آن را خراب کرده‌است و از آن پس روی آبادانی ندیده این رودخانه از کوهستانبدخش سرچشمه می‌گیرد. یاقوت معروف بدخش از همین کوهستان بدست می‌آید.

بنجهیر. شهری است در نواحی بلخ . (انساب سمعانی در کلمه بنجهیری ). در حدودالعالم آمده است : بنجهیر و جاریابه دو شهر است و اندر وی معدن سیمست و رودی میان این هر دو شهر بگذرد و اندر حدود هندوستان افتد (چ تهران ص 62 و 20): شهری است بنواحی بلخ و در آن معدن سیم است و اهل آن اخلاطاند ... (معجم البلدان ). ابن بطوطه گوید این کلمه مرکب است از پنج بمعنی خمسه و هیر بمعنی کوه لکن شاید این لفظ مخفف پنج هیربذ باشد. رجوع به شاهد از ترجمان البلاغة شود. مستوفی در نزهةالقلوب (ص 155)گوید: پنجهیر از اقلیم چهارم است طولش از جزایر خالدات بب و عرض از خط استوا لوله
 . شهری وسط است و هوای خوش دارد.(لغت نامه دهخدا)

امیر از آنجا [ باغ خواجه علی میکائیل ] برداشت بسعادت و خرمی با نشاط و شراب و شکار میرفت میزبان بر میزبان : به خلم و به پیروز، و نخجیر
. [ ظ: بنجهیر: حاشیه مصحح ] و ببدخشان . احمد علی نوشتگین آخرسالار که ولایت این جایها برسم او بود. (تاریخ بیهقی ص 246). و بترکستان پوشیده فرستاده بوده است [ احمد ینالتگین ] بر راه پنجهیر تا وی را غلامان ترک آرند (تاریخ بیهقی ص 402). و مسعود محمد لیث را برسولی فرستاد نزدیک ارسلان خان با نامه ها و مشافهات در معنی مدد و موافقت و مساعدت و وی از غزنین برفت براه پنجهیر. (تاریخ بیهقی ص 643)

از جمله جغرافیه نویسان عرب تنها یعقوبی «بنجهار» ابن خرداد «بنجار» و ابن فقیه «فنجهیر» آورده‌اند ولی مولفان و جغرافیه نویسان 
خراسان در همهٔ مواردی که از پنجشیر ذکری کرده‌اند نام آن را به شکل پنجهیر ضبط نموده‌اند.

 

 

 


نمایی از شهر بازارک ولایت پنجشیر در مرکز افغانستان

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت اروزگان

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۴۱ ب.ظ

ولایت اروزگان

اُروزگان یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است. مرکز این ولایت شهر ترین کوت می باشد.
ارزگان ساحه وسیعی را در شمال شرق 
قندهار تشکیل می دهد.

صاحب 
طبقات ناصری ارزگان را از شهرهای قدیم غور می داند. سنگ نبشه های متعددی در آن موجود است که بیانگر کیشمهر پرستی در سدهء پنجم در آن وادی بوده است و به نظر می آید که نامگذاری آن هم مبتنی بر همین آیین بوده است.

 تقسیمات ولایتی این ولایت به شرح زیر می باشد:
ولسوالی ترین‌کوت
ولسوالی چوره
ولسوالی خاص‌اروزگان
ولسوالی شهید حساس
ولسوالی دهراود
ولسوالی نیش

مرکز ولایت ارزگان ترین کوت است و در شمال شرق ولایت قندهار واقع میباشد. به طرف شرق آن دایه چوبان و به طرف جنوب آن قلات غلجایی و به طرف غرب ان موسی قلعه و به شمال آن علاقه گرزاب واقع است .

در غرب این ولایت دریای هلمند جاری است. در ارزگان از طرف مشرق یعنی دایه فولاد دو کوهی که مسمی به کوه سمندان است در آن مغاره ایی وجود دارد که دهنه آن 50 متر فراخی داشته و سقف آن از یخ پوشیده شده است که تا به حال کسی نتوانسته طول این مغاره را طی کند.

از جمله دریا های ارزگان رود هلمند و رود تیرین و شهرستان میباشد کوه نوشته و کوتل قناق سنگ هم در این ولایت موقعیت دارد . مراکز صحی مکاتب ابتدایی متوسطه لیسه دارلمعلمین مدارس دینی میخانیکی و مسلکی هم در این ولایت موجود میباشد

ولسوالی اجیرستان: در شرق ارزگان و ناحیهءغربی بهسود واقع شده است که در کتب تاریخی به شکل حجیرستان و جیرستان هم آمده است. در قسمت شرقی آن تپه ی است مشهور به شهر قرغان ( به معنی قلعه و حصار).

دایکندی
: یکی از مناطق محروم ولایت اُروزگان به نام دایکندی در تاریخ ۲۸ مارس ۲۰۰۴ به عنوان یک ولایت جداگانه تشکیل شد.
دای به معنی 
قبیله یا سرزمین و بزرگ و با مردم به کار می رفته است. چنانکه در نامهای ترکی مغولی به صورت پسوند و یا پیشوند در نام اشخاص استفاده می شده است. در لهجهء هزارگی دی معنای زیاد، بسته، یکجایی و خرمن را می رساند.

از نظر تاریخی شهرستان جزء ناحیه وسیعی به نام 
غرجستان بوده که جزئی از سرزمین غور یا پاروپامیزاد بخش مرکزیخراسان یا افغانستان امروز که شمالاً به باختر ( باکتریا) جنوباً به زابل و سیستان و غرباً به هرات ( ایریا) و شرقاً به زابل وگندهارا محدود و متصل می شده است.

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت نورستان

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۴۱ ب.ظ

ولایت نورستان

نورستان یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است و در شرق این کشور قرار گرفته است. مرکز این ولایت شهر کامدیش است. نورستان را در قدیم کافرستان می‌نامیدند.

قسمت‌های شمالی نورستان از غرب به شرق شامل مناطق 
رمگل، پیچ، وایگَل و باشگل می‌شود. نورستان از شمار زیادی درهٔ دالان‌مانند و کم‌پهنا تشکیل شده که شیب همه این دره‌ها از شمال به جنوب است. دره پیچ یا نورستان مرکزی از نظر ارتباط با دیگر نقاط نورستان اهمیت ویژه‌ای دارد زیرا توسط دره‌های فرعی با قسمت‌های باختری و خاوری نورستان ارتباط دارد.
مناطق پردرخت نورستان تا بلندای 
۴۰۰۰ متری ادامه دارد و بالاتر از آن تنها درختزارهای بید و بته‌زارها دیده می‌شوند.
زبان مادری بیشتر مردم نورستان، 
نورستانی است.

پنج قبیله در نورستان که به گویش کاتی سخن می‌گویند به نام سیاه‌پوش معروفند و به افراد قبایل پرَسون‌گِلی، وَنگِلی، وامایس و اَشکون اصطلاحاً سفیدپوش گفته می‌شود

مردم 
نورستانی از نظر جمجمه‌شناسی اغلب درازسرند و موهای پرپشت سیاه دارند. چشمان آبی نیز در منطقه زیاد دیده می‌شود.
 نورستان در تقسیمات کشوری کنونی 
افغانستان به پنج بخش تقسیم می‌شود:

  • نورستان

  • کامدیش

  • وایگل

  • مندول

  • برگ متال

  • واما

 

 

 


نمایی از تپه جالبی در ولایت نورستان در شرق افغانستان

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت نیمروز

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۴۰ ب.ظ

ولایت نیمروز

ولایت نیمروز نام ولایتی است در جنوب باختری افغانستانمرکز آن شهر زرنج است.
ولایت نیمروز از جانب شمال به ولایت فراه و جنوب غرب به خط سرحدی و از طرف شرق به ولایت هلمند محدود است.جمعیت اصلی این ولایت را بلوچ‌ها تشکیل می‌دهند و این ولایت از کم‌جمعیت‌ترین ولایت‌های افغانستان است.

رود 
هیرمند و دنبالهٔ آن به نام خاش‌رود به علاوهٔ شاخه‌های هیرمند به نام‌های رام‌رود و سنارود در این ولایت جریان دارند. بیابانی به نام دشت مارگو بیشتر سطح این ولایت را در بر گرفته و هامون گودزره نیز در این ولایت قرار دارد

سه شهر 
زرنج، چخانسور و چهاربرجک شهرهای اصلی این ولایت هستند و از آبادی‌های مهم آن می‌توان کرودی، میرآباد، قلعه فتح، دشت مارگو، کده، کرکی، و شند را نام برد.

ولسوالی‌های (شهرستان‌های) ولایت (ولایت) نیمروز به شرح زیر است :

  • وُلُسوالی زَرَنج

  • ولسوالی کَنگ

  • ولسوالی چهاربُرجک

  • ولسوالی اصل چَخانسور

  •  ولسوالی خاش‌رود

 

زَرَنْج ( عربی‌شدهٔ زَرَنگ ) مرکز ولایت نیمروز افغانستان است که در جنوب غرب این کشور و نزدیک مرز ایران قرار دارد. مردم آن بیشتر پشتون و بلوچ‌اند.

گفته می‌شود که زرنگ را 
گرشاسب بنا کرده است. آنرا زره نیز می نامیدند. در قدیم «زرنکه» (درنژینه) بعدها «سکستنه» سجستان، سیستان شده معرب آن زرنج است.

نام قدیم آن (سیستان) زرنگ بود پس از مهاجرت 
سکا‌ها... در زمان فرهاد دوم اشکانی۱۳۶ – ۱۲۸ ق.م.) و اردوان دوم (۱۲۷ – ۱۲۴ ق.م.) به طرف جنوب گروهی از آنان در زرنگ مستقر شدند. از این زمان زرنگ بنام آنان سکستان خوانده شد.
بعد از اسلام، حاکم 
بصره سرداری به نام عبدالرحمن بن سمرة را مأمور حمله به سیستان کرد و او زرنج را در حصار گرفت و تسخیر کرد.

زرنگ پایتخت 
صفاریان بود. در محل زرنگ بولایتی اکنون روستای کوچکی به نام «نادعلی» قرار دارددر نزدیکی آن روستا، تل بزرگی است و بر فراز آن تل، هنوز آثار خرابه‌های ارک زرنگ و قلعه و باروی آن دیده می‌شود. 
در سال 
۲۰۰۷ بولایتشناسان ایرانی از دولت افغانستان اجازه یافتند تا در محل نادعلی کاوش کنند

نام بسیار کهن این ناحیه در نگیانا ورزنگا، زرنج بوده که ساحه وسیعتری را احتوا میکرده است اما امروز زرنج بسیار محدود شده بر مرکز اداری ولایت نیمروز اطلاق میگردد.


این ناحیه پس از ورود ساکها از شمال رود آمو به اینجا ساکستانا، سکزستان، سجستان و سیستان نامیده شده است. بنابر مراجعه به تاریخ کهن کشور افغانستان واضح میشود که در نگیانا سیستان و نیمروز در ادوار گوناگون به ساحهء پهناور جنوب افغانستان امروز اطلاق میشده است، بنابر اشارات موَُرخان کلاسیک یونان که با روایات جغرافیایی اوستا مطابقعت دارد، در نگیانا در داخل حدود آریانا ذکر شده است در این مورد قول بطلیموس صریح و واضح است ، وی در داخل آریانا هفت ولایت را جدا کرده است و بیلوبه استناد وی از جملهء هفت ولایت کی هم در نگیانا، در انجینانا (سیستان) را نام برده است. التبه قبل از نام در نگیانا، سیستان و نیمروز، این ناحیه به اسم رود، معروفش هلمند به شکل /هیتو منت/ یاد شده است، این مطلب را در فرگرد اول و ندیرات (فقره 13) اینطور میخواهیم ( یازدهمین کشوری که من اورا مزدا بیا فریدم هیتومنت با شکوه و فرا ست.) قبایل ساکها در سالهای (130 - 127 ق. م.) به ناحیهء در نگیانا وارد شده آن را مرکز سیاسی خود قرار دادند که از این تاریخ به بعد این منطقه به نام آنان ساکستان (سیستان) نامیده شد.     

 

 

 

 

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت ننگرهار

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۹ ب.ظ

ولایت ننگرهار

نَنگَرهار یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است و در شرق این کشور قرار گرفته است. مرکز این ولایت شهر جلال‌آباد است. مساحت آن 7616 کیلومتر مربع و جمعیت آن 7820000 نفر است.

 تقسیمات اداری این ولایت به شرح زیر است:

  • شهر جلال آباد (مرکز ولایت)

  • ولسوالی سرخرود

  • ولسوالی حصارک

  • ولسوالی شیرازاد

  • ولسوالی خوگیانی

  • ولسوالی چپرهار

  • ولسوالی پچیرواگام

  • ولسوالی ده بالا

  • ولسوالی وردات

  • ولسوالی اچین

  • ولسوالی نازیان

  • ولسوالی دربابا

  • ولسوالی شینواز

  • ولسوالی مومند دره

  • ولسوالی لعل پور

  • ولسوالی گوشته

  • ولسوالی بتی کوت

  • ولسوالی کامه

  • ولسوالی کوز کنر

  • ولسوالی دره نور

جلال‌آباد مرکز ولایت ننگرهار افغانستان و مهمترین شهر بین کابل تا پیشاور است.
این شهر در 
۱۵۰ کیلومتری شرق کابل در نزدیکی گردنهٔ خیبر قرار و ارتفاع آن از سطح دریا ۵۷۰ متر است. جمعیت آن بین۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار نفر است و در زمستان دارای آب و هوای معتدل و زمین‌های حاصلخیزی است. در زمان پادشاهی محمدظاهرشاه چندین سد بزرگ آب در این ناحیه ساخته شد

بیشینهٔ باشندگان این شهر را 
پشتون‌ها تشکیل می‌دهند ولی هندوها و سیک‌ها نیز در آن زندگی‌ می‌کنند. از آثار مهم این شهر، سراج‌العمارت، نشستگاه امیر حبیب‌الله و امان‌الله شاه، بود که در سال ۱۹۲۹ میلادی نابود شد. باغ‌های آن ولی هنوز برپا هستند و فضایی دلپذیر دارند. آرامگاه هر دو فرمانروای نامبرده در درون باغی در روبروی سراج‌العمارت قرار دارد.

یک راهب بودایی سده هفتمی به نام هوان زانگ ( در فارسی ژوان زانگ هم نوشته‌اند) در سال ۶۳۰ میلادی به منطقهٔ جلال‌آباد رسید و پنداشت که به هندوستان رسیده‌است. خود شهر جلال آباد شهر نسبتأ تازه‌ای است و در سده شانزده، در دوره سلطنت اکبر، نواده بابر شاهنشاه مغول ساخته شده‌است.

این شهر در زمان حملهٔ انگلیس‌ها بدست آنان افتاد ولی انگلیس‌ها در هر دو حمله شکست خورده و واپس‌نشستند. پس از استقلال 
افغانستان بزرگ‌ترین لویه‌جرگه ( انجمن بزرگ) افغانستان در سال ۱۳۰۱ ( ۱۹۲۰ میلادی ) در جلال‌آباد برپا شد. در زمان حملهٔ روس‌ها بیشتر آثار بودایی جلال‌آباد ویران شد. امروزه این شهر مورد بمباران ایالات متحده آمریکا (به قصد یافتن اردوگاه‌های القاعده ) قرار دارد.

 

 

 

 

 


نمایی از شهر جلال آباد در ولایت ننگرهار در شرق افغانستان

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت لغمان

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۸ ب.ظ

ولایت لغمان

ولایت لَغمان یکی از ۳۴ ولایت کشور افغانستان است. مرکز این ولایت شهر مهترلام نام دارد.

تقسیمات اداری این ولایت به شرح زیر است:

ولسوالی مهترلام که مرکز ولایت می باشد
ولسوالی 
قرغه‌یی
ولسوالی
 علینگار
ولسوالی
 نورستان
ولسوالی
 علی‌شنگ
ولسوالی مندول
ولسوالی دولت شاه

این ولایت در قسمت شرقی کشور واقع بوده و مرکز آن شهر مهترلام میباشد دریای لغمان که از کوهساران نورستان نبعان ذریعه دو شاخه ولسوالی های علی شنگ وعلینگار را طی نموده و بلاخره به حصه مرکزی لغمان با هم یکجا شده در حدود چارباغ با دریای کابل یکجا میشود این ولایت به ولسوالی های علینگار ، علیشنگ ء نورستان و قرغه ایی تقسیم شده است.
از اماکن دیدنی این ولایت می توان به قلعه سراج و زیارت مهترلام بابا اشاره کرد.

مِهتَرلام مرکز ولایت لَغمان کشور افغانستان است. و در ارتفاع 779 متری از سطح دریا واقع شده است. زبان گفتاری مردم این منطقه فارسی، پشتو، پشه ای و ... است. 
این شهر تنها 
شهر در این ولایت است. مهترلام در دره‌ای قرار دارد که توسط دو رود علی‌شِنگ و علینگار به وجود آمده است.

 

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت لوگر

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۷ ب.ظ

ولایت لوگر

لوگَر یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است. مرکز این ولایت شهر پل علم است.

تقسیمات اداری ولایت لوگر به شرح زیر است:

  • پل علم مرکز ولایت

  • ولسوالی چرخ

  • ولسوالی برکی برک

  • ولسوالی خوشی

  • ولسوالی محمد آغه

  • ولسوالی ازر

  • ولسوالی خروار

نیمی از جمعیت مردم آن پشتون بوده و بیشتر آن تاجیک‌ها و اورمر‌ها نیزدر آن سکونت دارد از نگاه مساحت از جمله ولایات کوچک می باشد.

از مشاهیران خانواده چرخی قهرمانان رزم علیه انگلیس نایب امین الله خان لوگری معاون شورای انقلابی درانقلاب اول ضد انگلیسی، علامه فیضانی، اشرف غنی احمدزی کاندیدا برای سرمنشی ملل متحد در سال 
۲۰۰۷و غیره میباشد.

زبانهای آن دری پشتو و اورمری می‌باشد قبایل متوطن آن احمدزی، ستانکزی، کوچی‌ها، مسعود و غیره می‌باشد و در فاصله تقریباً 
۴۰ کیلومتری کابل قرار دارد.

 پیشه مردم این ولایت زراعت و مالداری بوده . سیب آن در بازار‌های کابل به عنوان نازک بدن مشهور بوده و دارای رودخانه خروشانی بنامی دریایی لوگر بوده که باعث رونق زراعت میگردد.

در هنگام قبل از اسلام داری معابد مشهور بود که توسط صفاریان تخریب گردید در هنگام اشغال شوری از جمله بزرگ‌ترین کانون‌های مقاومت بر عیه شوری بود و رهبری ان توسط داکتر فضل الله مجددی، مولوی محمد نبی محمدی و حکمتیار بود کهساران چرخ زمانی بزرگ‌ترین کانون جهاد برعلیه دولت بابری هندکه در کابل تسلط داشتند به شمار می‌رفت و ومرکز سلسله روشانیان سپهداران بزرگ اسقلال خراسان از سلسله بابری هند بود و در هنگام انقلابات  انگلیسی به دهها هزار از مردم این ولایت اعم از تاجیک و پشتون اشتراک کرده بودند.

منابع طبیعی مس دارد، مشهور بنام مس عینک لوگر میباشد که یکی از بهترین مس‌های جهان شناخته شده‌است
.
منابع تولیداتی این ولایت می توان به سیب، انگور، زردآلو، شفتالو و در زراعت گندم ،جواری، کچالو، لوبیا ،بیاز و غیره نام برد.

 

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت کندوز

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۷ ب.ظ

ولایت کندوز

ولایت کُندوز یکی از ولایت‌های شمال شرق افغانستان است. مرکز آن کندوز است که یکی از شهرهای مهم، تجارتی و بندری افغانستان است.

ولایت کندز با بیش از 
۲۰۰ یا ۲۵۰ هزار نفر جمعیت دارد که تقریباً ۷۰ درصد آنها از دامداری و زراعت عاید معاش می‌کنند. 
این ولایت در جنوب دریای آمو واقع بوده که در شرق آن ولایت تخار ، در جنوب آن ولایت بغلان و در غرب آن ولایت سمنگان و مزار شریف موقیعت دارد. ولایت قندوز دارای جنگلات و فابریکه های زیادی میباشد. 

تقسیمات اداری این ولایت به شرح زیر است:

  • مرکز ولایت شهر کندز

  • ولسوالی حضرت امام صاحب (لوی ولسوالی افغانستان)

  • ولسوالی قلعه ذال

  • ولسوالی چاردره

  • ولسوالی علی آباد

  • ولسوالی خان آباد

  • علاقه داری ارچی

ولایت کندوز یکی از شهرهای بسیار عالی و با آب و هوای مناسب برای هر گونه زراعت میباشد. ولایت کندوز که ولسوالی خان آباد یکی از ولسوالی های بسیار بزرگ آن میباشد، در زمان سابق گدام افغانستان بود که روزانه بیش از صد هزار موتر از این شهر بار گیری میشد.

عایدات مهم آن استحصال بنبه بوده که در اقتصاد مملکت کمک خوبی کرده است . شرکت سبین زر کندز و چینی سازی آن شهرت خوبی دارد را در کشور داشته است

 

 

 


نمایی از تپه های ولایت کندوز در شمال افغانستان

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت کنر

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۶ ب.ظ

ولایت کنر

کُنَر یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است. مرکز این استان شهر اسدآباد است.
بیشتر جمعیت این ولایت 
پشتون هستند و حس تعلق قبیله‌ای در این منطقه زیاد است. کنر ولایتی کم‌جمعیت، بسیار کوهستانی و جنگلی است.

تقسیمات اداری ولایت کنر به شرح زیر می باشد.

ولسوالی اسدآباد شاروالی و مرکز ولایت
ولسوالی  مرور { مروره }
ولسوالی بر کنر 
ولسوالی  ناری 
ولسوالی  دانگام 
ولسولی کامدیش
ولسوالی  برک متال
ولسوالی  واما
ولسوالی وایگل
ولسوالی  چپه‌دره
ولسوالی دره پیچ 
ولسوالی  نرنگ
ولسوالی چوکی 
ولسوالی  نورگل 
ولسوالی خاص کنر
ولسوالی سرکانی

اسدآباد شهری کوچک در افغانستان و مرکز ولایت کنر است. نام قدیم آن چغان‌سرای است و بابر از آن به عنوان روستایی در مرز کافرستان نام برده است. کسانی که جمال‌الدین اسدآبادی را افغانی می‌دانند، او را زادهٔ این روستا می‌دانند.

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت خوست

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۶ ب.ظ

ولایت خوست

ولایت خوست یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است که  مرکز این ولایت شهر خوست می باشد

تقسیمات اداری ولایت خوست به شرح زیر می باشد.

  • ولسوالی خوست

  • ولسوالی جاجی میدان

  • ولسوالی تَنَی

  • ولسوالی سپره

  • ولسوالی موسی خیل

  • ولسوالی مندوزائی (مرکز: دادوَل)

  • ولسوالی گُربُز

  • ولسوالی  ترازائی

  • ولسوالی  نادرشاه کوت

  • ولسوالی  صبری (مرکز: زمبار)

  • ولسوالی  باک

  • ولسوالی  قلندر (مرکز: خوست میله)

خوست از شهرهای افغانستان و مرکز ولایت خوست کشور افغانستان و در ناحیه کوهستانی مرز پاکستان واقع شده است.
بازار مرکزی دشت خوست بعد از 1954 در 5 کیلومتری بخش شرقی مرکز کنونی شهر قرار داشت که در قدیم به آن «متون» می گفتند. پیدایش شهر خوست بعد ازسال 1954 بر اهداف سیاست های مرزی استوار بود، شهرهای مقابل خوست در پاکستان، 
میرام شاه و پاره چنار است.

مردم شهر خوست بیشتر کسبه، کارمند و نظامی هستند، هندوهای شهر خوست از سال 1954 به طور پراکنده در روستاهای پراکنده زندگی می کردند تا این که در منطقه ای محصور به نام 
هندوان کلای، در غرب این شهر زندگی می کنند.اکثر مردم خوست پشتو زبان و اهل تسنن می باشند.

 

 

 

 

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت کاپیسا

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۵ ب.ظ

ولایت کاپیسا

کاپیسا نام ولایت کوچکی است در افغانستان. که در شمال کابل قرار دارد. مساحت این ولایت 1871 کیلومتر مربع است و براساس آمار سال 2004 در حدود 622000 نفر جمعیت داشته است .

این ولایت دارای واحدهای اداری زیر است:

در این ولایت بتازگی دانشگاهی به نام دانشگاه البیرونی آغاز بکار کرده‌است.

 

 

 

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت جوزجان

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۵ ب.ظ

ولایت جوزجان

ولایت جوزجان نام ولایت ی است در شمال افغانستانمرکز این ولایت، شهر شبرغان است.
ولایت جوزجان در قسمت شمال غرب کشور واقع است و مرکز آن شبرغان میباشد. مصافه آن از شهر مزارشریف 135کیلو متر و از مرکز کابل 756 کیلو متراست.

جوزجان از ولایت های مهم خراسان قدیم بشمار میرود. سلسله کوه تیربندترکستان و دریای سربل و کوتل قمو سبزک را میتوان در جوزجان یافت . ولسوالی های سنگ چارک ، سربل ، آقچه ، قرقین ، منگچک از جمله ولسوالی های آن است . ولایت جوزجان دارای ذخایر گاز طبیعی و موسسات صناعتی و تعداد زیادی شرکت ها میباشد.

ولایت  جوزجان دارای واحدهای اداری زیر است:

ابوعبید جوزجانی، شاگرد نامدار ابوعلی سینا از این منطقه بوده است.

ولسوالی شِبـِرغان مرکز ولایت جوزجان کشور افغانستان است.
این شهر در شمال افغانستان در کرانهٔ رود 
سفیدرود قرار دارد. آثار بولایت ی مربوط به باخترستان در طلاتپه شبرغان نشان از دیرینگی تاریخی این محل دارد. نام این شهر را دگرگون‌شدهٔ شاپورگان دانسته‌اند و بنیادگذار آن را شاپور یکم ساسانی می‌دانند.

در جریان سیاست 
پشتوسازی حکومتی در افغانستان در شبرغان نام تخت سلطان به شین کوت تغییر یافته است.
شبرغان محل اسقرار ژنرال 
رشید دوستم، جنگ‌سالار ازبک افغانستان بود.

در اواخر دهه 
۱۹۶۰ میلادی ذخیره عظیم گاز طبیعی در شبرغان کشف شد. صادرات این گاز در سال ۱۹۶۷ از طریق جمهوری ازبکستان آغاز شد.[۱] میدان نفتی زُمراد سای نیز در نزدیکی شبرغان قرار دارد.

 این شهر دارای یک ایستگاه تلویزیونی به نام آینه است که در ولایت جوزجان و ولایت‌های هم‌جوار قابل دریافت است. 
 این ایستگاه تلویزیونی که از ژانویه ۲۰۰۴ آغاز به‌کار کرده و به زبان‌های ترکمنی و ازبکی برنامه پخش می‌کند از سوی ژنرال دوستم حمایت شده و متخصصان ترکیه در راه‌اندازی ان کمک کردند.

 

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت هلمند

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۴ ب.ظ

ولایت هلمند

هلمند یکی از بزرگ‌ترین ولایتهای افغانستان به شمار می‌رود که در جنوب افغانستان قرار دارد. 70 % مردم این ولایت  به زبان پشتو و 30 % دیگر به زبان های فارسی و بلوچی صحبت می‌کنندمرکز این ولایت  شهر لشکرگاه، مساحت آن 61/829 کیلومتر مربع و جمعیت آن 542000 نفر است.

نام هلمند را در ایران بیشتر 
هیرمند می‌خوانند که در واژه به معنای دارنده آتش است و رودی است که از افغانستان بهسیستان ایران و در پایان به دریاچه هامون می‌ریزد.
این ولایت در سال 
۱۳۸۶ رکورددار تولید مواد مخدر در افغانستان بود و نیمی از مواد مخدر این کشور در هلمند کشت شد.

ولایت هلمند دارای 12 ولسوالی به شرح زیر می باشد.

  • لشکرگاه مرکزولایت

  • ولسوالی مهر سراج درگرشک

  • ولسوالی کجکی

  • ولسوالی موسی

  • ولسوالی باغـــران

  • ولسوالی نوزاد

  • علاقه داری واشیر

  • ولسوالی نادعلی

  • ولسوالی ناوه بارکزی

  • علاقه داری خانشین

  • ولسوالی دیشو

  • ولسوالی گرمسیر

شهر لشکرگاه مرکز ولایت  هلمند کشور افغانستان است. بعد از سال ۱۹۵۳ میلادی بازاری در این شهر به عنوان مرکز طرح و پروژه های مزبور در نزدیکی خرابه های قدیمی این شهر بوجود آمد.

در سال 
۱۹۶۳/۱۹۶۲ اولین ساختمان های جدید شهر توسط طراحان امریکایی در کنار ساختمان های ادارات دره هلمند-ارغندو بخش های شرقی بستر هلمندرود ساخته شده است.

در سال 
۱۹۷۳ بازار این شهر ۶۵۵ مغازه داشت که در آن خواربارفروشی، انواع و اقسام پارچه فروشی و تعمیرگاه های نوین و یدک فروشی دیده می شده استبازار خلج از بازارهای معروف لشکرگاه است و آن جمعه بازاری است که در۲۳ کیلومتری جنوب این شهر جای دارد.

 

 

 


کمان زیبای شهر بست

 

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت غور

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۴ ب.ظ

ولایت غور

ولایت غور تقریباً در مرکز جغرافیایی افغانستان و در میان استان‌های بامیان، اروزگان، جوزجان، فاریاب، بادغیس، هرات، فراه وهلمند قرار دارد. مرکز این ولایت  شهر چغچران است.

مساحت آن به 
۳۸/۸ هزار متر و جمعیت آن به ۳۰۰ هزار نفر بالغ می‌گرددغور که در چار چوب اداری هرات قرار داشت، در سال 1342 به عنوان ولایت  جداگانه تشکیل و شهر چغچران به عنوان مرکز آن تعیین گردید.

تقسیمات اداری این ولایت به شرح زیر است:

چغچران مرکز غور
ولسوالی تولک
ولسوالی شهرک
علاقه داری ساغر
ولسوالی تیوره
ولسوالی پسابند
ولسوالی لعل و سرجنگل
ولسوالی دولتیار
ولسوالی چهارصده
ولسوالی دولینه
ولسوالی ساغر

از چغچران دو دریای بزرگ میگذرد که  یکی بنام دریای هریرود و دیگری بنام دریای مرغاب یاد میشود. دریای هریرود از علاقه سرجنگل و دریای مرغاب از حصه هزاره جات سر چشمه میگیرد. دریا های دیگری  که از این ولایت میگذرد دریای فراه رود ، ساخررود ، سربنگ رود و خم شور میبا شد. سلسله کوه ها ی سفید و سیاه و کوتل تلخ آب هم در این ولایت موقیعت دارد .

در سال ۱۳۵۷ تعداد مدارس در این ولایت  به ۱۴۱ باب می‌رسید که در شش باب آن دختران آموزش می‌‌دیدند. تعداد آموزگاران و کارمندان آموزش و پروش در غور به ۶۸۹ نفر می‌‌رسید (شمار تمام آموزگاران و مأمورین دولتی در ولایت  غور از ۱۰۷۰ نفر در نمی‌گذشت) و مدارس، حدود ۲۰۰ نفر آموزگار کمبود داشتند. شمار شاگردان همه مدارس در غور به حدود ۱۶ هزار نفر می‌‌رسید و درصد باسوادان این منطقه به رقم پنج بالغ می‌گردید.

در غور معادن سرب، سیماب، نمک و همچنین آهن، زاک، زمج و طلا وجود دارد. عمده‌ترین مشغولیت مردم را کشاورزی و دامداری تشکیل می‌دهد. تعداد گوسفندان حدود سه میلیون رأس برآورد می‌شود و فرآورده گندم بیشتر از ۶۰ درصد نیازهای مردم را رفع نمی‌نماید.

زبان مردم ولایت  غور 
فارسی با گویش محلی است. در زمینه گویش فارسی غور تاکنون هیچ پژوهشی انجام نشده‌است. می‌توان میان ویژگی‌های گفتاری تحصیل‌کرده‌گان که زبان کتاب و مدرسه در آن‌ها نفوذ نموده و مردم عادی و محروم از سواد، تا جایی فرق قائل شد، لیکن به طور کلی، لهجه غور فرق‌های فاحشی با زبان معیار کشور و گویش کابل دارد. نام غور، تلفظ دیگری از واژه فارسی «گَر» به معنی کوهستان است.

یکی از قدیمی ترین آسار تاریخی کشور که درین اوآخر تحت پوشش یونیسف قرار گرفته همان مینار جام است که قدومت آن به چندین صد سال میرسد.

چَغچَران از شهرهای افغانستان مرکز ولایت  غور است. و با کابل و هرات همسایه است. این شهر در کنارهٔ جنوبی هریرودواقع شده و با شهر هرات ۳۸۰ کیلومتر فاصله دارد. در شمال خاوری شهر فرودگاهی نیز قرار دارد. ۹۶ درصد از مردم این شهرتاجیک هستند.
 شهر چغچران در قدیم بازار اصلی فروش 
دام در افغانستان بود.
آغاز بناهای شهری در سال 
۱۹۶۳ شروع شد. اوج معاملات تجاری زمانی بود که عشایر پشتون برای کوچ تابستانی، به این نواحی روی می آوردند. اغلب در زمستان، رابطه این شهر به دیگر مناطق قطع می شود.[۱]

 

 


منار جام غور با 65 متر ارتفاع

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت فاریاب

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۳ ب.ظ

ولایت فاریاب

ولایت فاریاب یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است. در قسمت شمال غرب کشور واقع و مرکز آن شهر میمنه میباشد. میمنه در ارتفاع 877 متری از سطح دریا قرار گرفته است. 

قسمت عمده این سرزمین از تبه های خاکی و کوه ها و جنگل ها تشکیل شده است .موقعیت جغرافیایی و عوامل طبیعی این ولایت سبب شده تا به حیث کانون علم و فرهنگ شناخته شود دریا های آن عبارت از دریای میمنه ، قیصار و شرین تگاب است. باید گفت ذخایر گوگرد و نمک و موسسات تیل کشی ، موسسه پنبه و شرکت برق دیزلی را هم در این ولایت میتوان یافت.ولسوالی های آن عبارت است از: اندخوی ، پلچراغ ، قیصار ، شرین تگاب ، دولت آباد ، درزاب وپشتونکوت میباشد.
از محل‌های این شهر می‌توان به چارسماور اشاره کرد. و از بزرگان آن می‌توان ظهیرالدین فاریابی شاعر و غلام‌محمد میمنگینقاش را نام برد.

در سال 
۱۳۸۵ پروژه برق فاریاب به کمک مالی جمهوری هند به راه افتاد و اکنون ۴۵ هزار تن از ساکنان شهر میمنه از آن بهره می‌گیرند. برق این پروژه از کشور ترکمنستان تامین می شود.
شهر میمنه یک باند خاکی برای فرود هواپیما نیز دارد
. گروه بازسازی نروژی از سوی ایساف در میمنه مستقر است.

ولایت فاریاب  دارای 12 ولسوالی به شرح زیر می باشد.

  • میمنه مرکزولایت و شاروالی

  • ولسوالی پشتون کوت

  • علاقه داری المار

  • ولسوالی قیصار

  • علاقه داری کوهستان

  • ولسوالی بلچراغ

  • ولسوالی درزآب

  • ولسوالی شیرین تگاب

  • ولسوالی دولت آباد

  • علاقه داری قرم قول

  • علاقه داری خان چارباغ

  • ولسوالی اندخوی

 

 

 

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت فراه

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۳ ب.ظ

ولایت فراه

ولایت فَراه نام ولایتی است در غرب افغانستان در مرز ایران. ولایت فراه از جانب شمال با ولایات غور و هرات و از جنوب با ولایت نیمروز و از طرف غرب با خط سرحدی محاط است و در جنوب شرقی آن ولایت هلمند افتاده است.

مرکز ولایت فراه به نام شهر فراه در جنوب فراه رود در دامنه کوهی به نام تکه موقعیت دارد.  فراه در اعصار گذشته در حوزهء ساکستانا (سیستان) گاهی مرکز و زمانی جزء حوزهء سیستان بوده از حیث تمدن و نفوس  از بلاد معروف و معمور شناخته میشد. شهر قدیم فراه تقریبآ به فاصله سه کیلو متر در جناح چپ فراه رود بر فراز تپه در دامنه شمالی کوه تکه با طرز ویژه یی آباد شده که از ابهت و عظمت گذشته آن دیوار های مخروبه و خندقهای عریض و عمیق اطراف آن گواهی میدهد، در فراه سردابه ها و حوضهای پخته یی وجود دارد که قدامت آن را با مدنیت کهن آن برابر میگویند.

در ده کیلومتری مرکز فراه بر فراز کوه بچه یی خرابهء قلعه یی بنام کافر قلعه موجود است و دربین آ« بر فراز همان کوه چاه عجیبی در دل سنگی حفر شده است چنانکه اگر پارچه سنگی در آب انداخته شود بعد از بیست پنج ثانیه صدای افتادن آن به گوش میرسد، تعمیر این قلعه و چاه را به کک کهزاد نسبت میدهند، برخی از مَُورخان و محققان فراه (فرادا) را مرکز زرنگیانا یا زرنچ هم میدانند.

حوزهء جنوب غربی افغانستان در روز گاران کهن در نگیانا (زرنچ) و بعدآ سکستانا (سیستان) یاد شده و شهر فراه نظر به موقعیت مهم خود حیثیت مرکز این حوزه را داشته است. نام کهن این حوزه بنابر موجودیت دریاچه ها و غدیر ها که اکنون هامون گفته میشود (هامون سابوری، هامون هلمند، گود زره در نیمروز) زره بوده است چه زره خود ریشه دریه و دریا است، از همین جا است که این حوزه زرنگیانا (زرنچ) نامیده شده است.  و بعد در حدود سده دوم قبل از میلاد وقتی که ساکها از شمال هندوکش به این حوزه مهاجرت کردند این جا ساکستانا ) سیستان خوانده شد. 

مرکز این ولایت، شهر 
فراه است. شهر فراه از دو محله اصلی به نام یزدی و پشتو تشکیل شده است. گوبا در حدود زمان صفوی شخصی از یزد ایران و شخصی پشتوتبار هر یک قلعه‌ای در محل کنونی فراه بنیاد کردند که هنوز محلات مربوطه به تخلص ایشان نامیده می‌شوند.

ابونصر فارابی از مردم این شهر بود. که در قدیم به این شهر قلعه داوری گفته می شده است. مردم این ولایت به زبانهای های دری و پشتو تکلم می نمایند 
نام ولایت فراه با ظهور 
ملالی جویا نماینده این ولایت در لویه جرگه قانون اساسی در مطبوعات داخلی و خارجی مطرح شد و سر زبانها افتاد.
 

در لغتنامهٔ دهخدا آمده: فراه شهری است نزدیک به سبزوار هرات و از آنجاست ابونصر فراهی. طایفه ای از ملوک در آنجا حکمرانی کرده اند که با پادشاهان سیستان قرابت داشته اند. معین الدین [ اسفزاری ] نوشته است که در یک فرسنگی فراه کوهی است که آن را بارندک خوانند و در آن کوه طاقی سنگی است که همیشه از آنجا آب می چکد و مردم بدانجا به زیارت و طلب حاجت میروند.
ولایت فراه دارای 11 ولسوالی‌ها می باشد که به شرح زیر است:

ولسوالی اناردره 
ولسوالی
 بالابُلوک
و
 لسوالی بَکواه
ولسوالی
 پُرچمن 
ولسوالی
 پشت‌رود 
ولسوالی
 خاک سفید 
ولسوالی
 شیب‌کوه 
ولسوالی
 فراه 
ولسوالی
 قلعه کاه 
ولسوالی
 گلستان 
ولسوالی
 لاش و جوین

نقاط دیدنی ولایت فراه نیز  به شرح زیر است:
شهر کهنه فراه ، شهر اسفندیار ، کافرقلعه، بارندک ، قلعه پنج جفت گاو ، قلعه چارماس ، قلعه هفت سوراخ برنگک،  قلعه مساو ، مزار سید محمد ، مزار شاه مبارک ، مزار ابونصر فراهی ، مزار شهدای کنسک ، مزار سلطان امیر

  


 

 

 

 


نمایی از قلعه تاریخی فریدون در شمال فراه

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت بلخ

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۲ ب.ظ

ولایت بلخ

ولایت بلخ، به مرکزیت مزار شریف از استان‌های کشور افغانستان است. مساحت آن ۱۲٬۵۹۳ کیلومترمربع، و داری جمعیتی قریب به ۶۱۰٬۰۰۰ نفر است.

فعلا شهر مزار شریف مرکز ولایت بلخ بوده و در 
۲۵ کیلومتری غربی این ولایت ولسوالی (شهرستان) بلخ زادگاه بزرگ مرد عرفان و اندیشه اسلامی حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی قرار دارد. درین شهرستان دهی به نام پدر مولانای بزرگ قراردارد که بهاءالدینش خوانند و در ۵ کیلومتری شمال شرق ولسوالی بلخ قرار دارد. نام این ده در سیاست پشتوسازی حکومت به "شپوله" تغییر یافته است

بلخ ولایت تاریخی ، متمدن و معروف افغانستان است . اثار و ابدات تاریخی آن به عظمت این ولایت افزوده است . بلخ در اثر تهاجم وحملات وحشیانه 22 بار اشغال وتخریب گردیده و چندین مرتبه نفوس بلخ قتل عام گردیده و سوختانده شده .

ولسوالی (شهرستان)های این ولایت اینها هستند:
مرکز ولایت (مزار شریف )
ولسوالی دهدادی
ولسوالی نهر شاهی 
ولسوالی مارمل
ولسوالی خلم 
ولسوالی کلدار
ولسوالی شورتیپه
ولسوالی دولت اباد
ولسوالی بلخ
ولسوالی چاربولک
ولسوالی چمتال 
ولسوالی شولگره 
ولسوالی چارکنت 
ولسوالی کشنده 
ولسوالی زاری
چمتال، آقکپبرک، چهاربولک، نهرشاهی، خلم که حالا موسوم به تاشقرغان می‌باشد، چارکینت، حیرتان که بندر تجارتی بزرگی میان افغانستان و 
آسیای میانه می‌باشد.

 

مزار شریف مرکز ولایت بلخ در شمال افغانستان‌ موقیعت داشته و از جمله پنج شهر عمده افغانستان ( کابل، هرات ،قندهارو جلال آباد ) میباشد.
این شهر را برای آن مزار شریف می‌خوانند که به عقیدهٔ اهالی آن، 
علی، امام اول شیعیان، در این شهر مدفون است. مزار شریف تقریباً در ده کیلومتری شرق شهر باستانی بلخ است.

در عصر 
شاهرخ شاه تیموری، به همت همسرش گوهرشاد بیگم، در این شهر مزار بزرگی تعمیر گشت که هنوز هم پابرجا است. در این مزار کتابی است به نام تاریخچهٔ روضهٔ شریف که در آن آمده است که این محل، مزار علی است. همچنان بر روی یکی از دروازه‌های شهر(برروی دروازه ورودی جنوبی این مزار ) شعری از عبدالرحمن جامی حک شده، که چنین است: «گویند که مرتضی علی در نجف است / در بلخ بیا ببین چه بیت الشرف است / جامی نه عدن گوی و نه بین الجبلین / خورشید یکی و نور او هر طرف است

همچنان هر سال در 
نوروز در مزار شریف جشن بر پا می‌شود، که به نام میله گل سرخ مشهور است. و این جشن 40 روز دوام می‌کند. مزار شهر زیبای است همه ساله مردم از تمام افغانستان در ایام سال نو به این شهر میایند و سال نو را جشن میگیرند و با بر افراشتن ژنده (پرچم) روضه شریف سال نو راآغاز می‌کنندمزارشریف 425 کیلومتر از کابل فاصله دارد .

 

پیشینه تاریخی بلخ:

بلخ  تا زمان آغاز ویرانی خویش بدست اعراب  متجاوز  در زمان خلافت عثمان بن عفان ،خاستگاه  خرد و تمدن بوده است و مرکز شاهان و فروهیدگان . دقیقی بلخی ،  به بلخ صفت {گزین} قایل می شود . گزین معنی برگزیده ، پسندیده شده و انتخاب شده را می دهد. برگزیدگی بلخ بنا به روایت اوستا و ویدی از سوی اهورامزدا  یعنی خداوند است .

بگونه ای که  در اوستا بلخ را (بخدیم سریر ام) یعنی { بلخ زیبا} و در ادب پهلوی  بلخ بامیک آمده است یعنی { بلخ درخشان}، فرخی سیستانی بلخ بامی می گوید و مسعودی در مروج الذهب  بلخ را بلخ الحسنا می ستاید. و چنانکه الهامهء مفتاح  مینویسد اعراب در دوره پیش از اسلام بلخ را( معشوقه) نام نهاده بودند. سید ابوالقاسم سمرقندی در کتاب تاریخ بلخ این مادر شهر را چنین وصف می کند: بلخ در اول وضع برخ بوده است و برخ بهره و نصیب باشد ، و بامی منسوب بود به بام و بام مکان مرتفع باشد . یعنی مملکت و پادشاهی بلخ از رفیع ترین انحاء ملک است .

مسعودی در مروج الذهب از بلخ چنین یاد می نماید: هفت خانه در مقابل بیت الحرام شناخته شده که خانهء چهارم ، نو بهار است که منوچهر در بلخ  به نام (ماه) بنا کرد.

اعراب که بلخ به وسیله آنان ویران شده است گاهی نتوانستند حقایقی  را در مورد بلخ بیان نکند، و شاید خواسته یا نا خواسته بر رد باور های تازیان بعد از اسلام می پردازند . مثلأ در باره بانی بلخ واعظ بلخی از قول ابوذر غفاری نقل می کند که: دو شهر اند که جبرئیل بر پر مبارک خویش بر دارد ، آن شهر ها را با اهالی وی ، و این دو شهر را به بیت المقدس بر ساند . و آن دو شهر یکی به مشرق است و دیگری به مغرب است ، آنکه به مغرب است طرابلس است ، و آنکه به مشرق است ، شهر بلخ است .
واعظ بلخی که در قرن هشت هجری می زیسته در کتاب فضایل بلخ می نویسد : و گویند که شهربلخ بنا کردهء قابیل کشنده هابیل  است  و مرقد و مشهد هابیل در موضعی است که آن را میدان گشتاسب می خوانند  که اگر شرف و بزرگی تربت پاک او نبود، صاعقهء عذاب از دیر باز بر این شهر نازل می گشت ، و لیکن خداوند اِن شهر را به برکت آن روضه بزرگ از بلا دفع می گرداند.

به اتفاق ارباب تواریخ ، اول کسی که پادشاهی کرد و آئین شاهی به جهان آورد ، کیمرث بود و مغان گویند  او آدم است و گویند بنیاد شهر ساختن ، او نهاد  و شهر بنا کرد ، هزار سال بزیست و در حیات خود پادشاهی به نبیره خود هوشنگ پسر سیامک داد که پادشاهی عادل بود و عجم گویند که پیغمبر بود . از سنگ ، آهن بیرون آورد و سلاح ساخت و طریق زهد داشت . در حالت سجود دیوان او را هلاک کردند. طهمورث پسر او آن دیوان را هلاک کرد و در مقام ایشان شهری ساخت ،  گویند آن شهر بلخ است.

در لغت نامه دهخدا آمده است که: بلخ شهری بزرگ است [به خراسان] و خرم و مستقر خسروان بوده است اندر قدیم، و اندر وی بناهای خسروان است با نقشها و کارکردهای عجیب و ویران گشته. آن را نوبهار خوانند و جای بازرگانان است و جائی بسیار نعمت است و آبادان، و بارکدهٔ هندوستان است و او را رودیست بزرگ از حدود بامیان برود، و به نزدیک بلخ به دوازده قسم گردد و به شهر فرود آید، و همه اندر کشت و برز روستاهای او بکار شود، و از آنجا ترنج و نارنج و نیشکر و نیلوفر خیزد، و او را شهرستانی است با بارهٔ محکم و اندر ربض او بازارهای بسیار است. نام شهری است مشهور از خراسان و آن از شهرهای قدیم است و همچو استخر فارس و آنرا قبّةالاسلام خوانند ولقب آن بامی است، گویند برامکه از آنجا بوده‌اند. شهری است مشهور که از بناهای سلاطین قدیم عجم بوده و سالها لهراسب و گشتاسب در آنجا زیستند و در آنجا آتشکده ساخته بوده‌اند. و آن را نوبهار خوانده‌اند. و همچنان که مرو را مرو شاهیجان گویند آنرا بلخ بامیان گفتند. بلخ را دوازده نهر بوده است و هر نهری رستاقی، و از جملهٔ دوازده نهر یا رستاق، نهر غربنکی است که قریهٔ شامستیان مولد ابوزیدبلخی احمدبن سهل بدانجا است.

مردم بلخ تا زمان مؤلف ذخیرهٔ خوارزمشاهی (نیمهٔ اول قرن ششم هجری) به فارسی تکلم می‌کرده‌اند. رجوع به ریش بلخی و پشه گزیدگی در ذخیرهٔ خوارزمشاهی‌شود. شهری است مشهور در خراسان، و در کتاب ملحمة منسوب به بطلمیوس چنین آمده است: طول بلخ یکصد و پانزده درجه و عرض آن سی و هفت درجه است و آن از اقلیم پنجم می‌باشد. طالع آن بیست و یک درجه از عقرب زیر سیزده درجه از سرطان، و در مقابل آن مثل آنست از جدی، و بیت ملک آن مثل آنست از حمل، و عاقبت آن مثل آن است از سرطان. و آن را در اقلیم پنجم دانند، و اولین سازندهٔ آن را لهراسب شاه نوشته‌اند. و برخی سازندهٔ آن را اسکندر دانند و گویند در قدیم اسکندریه نامیده می‌شد. بلخ تا ترمذ دوازده فرسخ فاصله دارد و رود جیحون را نهر بلخ نیز نامیده‌اند. بلخ را احنف بن قیس از جانب عبداﷲ بن عامر بن کریز، در عهد عثمان بن عفان فتح کرد.

در قدیم ایالت معروف و بزرگی بوده در خراسان، بر سر راه خراسان به ماوراءالنهر. اکنون شهری کوچک است که تقریباً دوازده هزار تن جمعیت دارد و در شمال افغانستان واقع است، و قسمتی از آن ایالت جزو خاک افغانستان و قسمت دیگر جزو ترکستان شوروی می‌باشد. (فرهنگ فارسی معین). و آن را باختر یا باختریش نیز می‌نامیدند. رجوع به باختر و باختریش شود
.دهکده‌ایست در دل افغانستان حالیه که در ایام باستانی و در قرون وسطی شهری مهم و مرکز ناحیهٔ بلخ (مطابق باکتریا) و بر رود بلخ که اکنون خشک است واقع بود.

در زمانهای پیش از اسلام بلخ از مراکز دین بودائی و محل معبد معروف نوبهار بود، و در دین زردشتی نیز اهمیّت داشت. اولین حملهٔ مسلمانان به بلخ در سال ۳٢ هَ. ق. بسرکردگی احنف بن قیس بود. در سال ٤۳ هَ. ق. دگر بار بتصرف مسلمانان درآمد ولی در زمان قتیبة بن مسلم (متوفی بسال ٩۶ هَ
ق.) بود که کاملاً مقهور آنان شد. در سال ۱۱٨ هَ. ق. اسدبن عبداﷲ قسری کرسی خراسان را از مرو به بلخ منتقل کرد و این شهر رونق یافت. در سال ٢۵۶ هَ. ق. این شهر بتصرف یعقوب لیث صفاری درآمد. در سال ٢٨٧ هَ. ق. عمرولیث صفاری نزدیک بلخ مغلوب اسماعیل بن احمد سامانی شد و بقتل رسید و بلخ تحت حکومت سامانی درآمد. در سال ٤۵۱ هَ. ق. سلجوقیان تصرفش کردند و در سال ۵۵۰ هَ. ق. بدست ترکان غز ویران شد. در سال ۶۱٧ هَ. ق. با وجود اینکه بلخ تسلیم چنگیز مغول شد، مغولان آن را ویران کردند و مردمش را قتل عام نمودند. در دورهٔ تیموریان تا اندازه‌ای شکوه گذشته را بازیافت ولی پس از بنای مزارشریف در بیست کیلومتری آن، بلخ روبه انحطاط گذاشت. در اواسط قرن هیجدهم میلادی بلخ بتصرف افاغنه افتاد و از سال ۱٨٤۱ م. در تصرف آنها مانده است . خرابه‌های بلخ قدیم اکنون ناحیهٔ وسیعی را اشغال کرده است.

از بلخ تا به ری سیصد و پنجاه فرسنگ حساب کردم. (سفرنامهٔ ناصرخسرو ص ۳). از بلخ تا میافارقین، ... پانصد و پنجاه و دو فرسنگ بود. (سفرنامه ص ٨). از بلخ تا بیت‌المقدس هشتصدوهفتادوشش فرسنگ است. (سفرنامه ص ٢٤). تا همه لشکرهای ایران به دشت شاه ستون از اعمال بلخ جمع آیند. (فارسنامهٔ ابن بلخی ص ٤۵). و خرزاسف هزیمت شد و وشتاسف پیروز باز بلخ آمد. (فارسنامه ص ۵۱
). و پارس دارالملک اصلی بود و بلخ و مداین هم بر آن قاعده دارالمک اصلی بودی. (فارسنامه ص ٩٨).

دقیقی:
به بلخ گزین شـد بدان نوبهـار

که یــزدان پرســتان آن روزگار
مر آن خانه را داشتندی چنان
که مر مکه را تازیان این زمان

فردوسی:
ز پیش پدر گیو شد تا به بلخ
گــرفته بیاد آن سخنهای تلخ

فرخی:
نوبهار بلخ را در چشم من قیمت نماند
تا بهـار گوزگانان پیـش من بگشـاد بار

ناصر خسرو:
حکمـت را خانه بـود بلخ و کنـون

خانه‌اش ویران ز بخت وارون شد

منسوب به خیام:
چـون می‌گذرد عمـر چه بغداد و چه بلـخ
پیمانه چو پر شود چه شیرین و چه تلخ

انوری:
چــار شـهـرســــت خــراســــان را بــر چــار طــــرف
که وسطشان به مسافت کم صد در صد نیست ...
بــلـــخ را عـیـــب اگر چــــنــد بـــه اوبــــاش کــــنند
بـر هر بیخـردی نیســت که صــد بخــرد نیســت ...
مـــرو شــــهـریســــت بترتیـــب و همـــه چیـــز درو
جـد و هزلـش متسـاوی و هـری هم بد نیســت ... 
حبـــذا شــــهـر نشــــابــور کـه در مــــلک خــــدای
گر بهشـت اسـت همینسـت و گـرنه خـود نیسـت

خاقانی:
عاقـلان دیــدند آب عــز شــروان خاک ذل

بر هری و بلخ و مرو شاهجان افشانده‌اند

جان نقش بلخ گیرد و دل قلب مرو گردد
آن روز کــز در تــو نســیم هــری نــدارم

گرد نشابور و بلخ رزمگهت را خیول
بر در مـرو و هــری بارگهـت را خیـم

امثال و حکم دهخدا:
این نگر آن حکم باشگونهٔ بلخ است
آری بـلخ اســـت روسـتای سپاهان
گـنــه کــــــرد در بــلـــــخ آهنــگـــری
به شـشـتر زدنــد گـــردن مســگری

 

 

 

 

 

 


نمایی از مزار علی بن ابیطالب رحمه الله علیه در شهر مزار شریف

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت بادغیس

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۲ ب.ظ

ولایت بادغیس

بادْغِیْس‌، ولایتى‌ در شمال‌ غربى‌ افغانستان‌. این‌ ولایت‌ از شمال‌ به‌ جمهوری‌ ترکمنستان‌ و از جنوب‌ و باختر به‌ ولایت‌ هرات‌ و از خاور به‌ ولایتهای‌ فاریاب‌ و غور محدود است‌. مساحت‌ بادغیس‌ حدود 23 هزار کیلومتر مربع ، و مرکز آن‌ شهر قلعه‌نو است‌. دارای 6 ولوسوالی است که ولسوالی های قادس ، جوند، مرغاب و کشک کهنه در این ولایت قرار دارند.

بادغیس‌ نامى‌ است‌ کهن‌ و در 
یشتها از آن‌ با عنوان‌ وائیتی‌ گئس‌، نام‌ دوازدهمین‌ کوهى‌ که‌ در زمین‌ پدیدار گشته‌، یاد شده‌ است‌. این‌ واژهٔ اوستایی در بندهش‌ به‌صورت‌ وادگِس یا وادغِس آمده‌است‌. بادغیس‌ کوهى‌است‌ در مرزهای ‌بادغیسان‌ و آنجا ناحیه‌ای‌ است‌ پر دار و درخت‌. یاقوت‌ بادغیس‌ را محل‌ وزش‌ بادهای بسیار معنا کرده‌ است‌ و اصل‌ آن‌ را بادخیز مى‌داند.

جغرافیای طبیعی

بادغیس یا بادغیسات، ناحیه ای در شمال غربی افغانستان و شمال شرقی ولایت هرات میان هریرود و قسمت علیای رود مرغاب . امروز آن ناحیه در تقسیمات کشوری افغانستان «حکومت کلان بادغیسات » خوانده می شود. از شمال به جمهوری ترکمنستان ، از مشرق به فاریاب ، از جنوب شرقی به غور و از جنوب و مغرب به هرات محدود است .

بادغیس منطقه ای است کوهستانی با گردنه های بسیار که ارتفاعات عمدة آن در مشرق قرار دارد و در دامنه های آن آب فراوان یافت می شود. قسمت شرقی آن جنگلی است و مرغزارهای وسیع دارد، و در برخی از مناطق آن نیزارهایی دیده می شود. اراضی آن با رودهای مرغاب ، کوشک و قلعه نو آبیاری می شود
.

بادغیس از دیرباز منطقه ای عشیره نشین بوده است ، و اهالی آن به دامداری اشتغال دارند. از فرآورده های دامی کُرکْ، پوست گوسفند قره گل و پشم دارد. محصولات مهم زراعی آن غلات ، پسته و زیره است ، که برخی از آنها صادر می شود
.
مرکز بادغیس ، شهر قلعه نو تقریباً در ارتفاع 915 متری در حدود 129 کیلومتری شمال شرقی هرات قرار گرفته و اطراف آن را کوههای بلندی احاطه کرده است .

کوه خاکی ، کُتَل بند خره بادرختان پسته به نام «پسته لیق » در مشرق آن و کوه زرمست و کوه کتل سبزک و کتل یخک پوشیده از درختان ارچه (به نام «ارچه لیق ») در قسمت غربی آن قرار دارد
قله های این کوهها اغلب پوشیده از برف است و دریاچه های کوچک دهستان ، چکو، لامان ، مقر، خارستان و باغک در کوهستانهای آن دیده می شود. در پیرامون قلعه نو دهکده های متعددی قرار گرفته است . 

بادغیس ولایتی است که از راه ارتباطی کافی کم بهره است و آب کافی ندارد. به همین خاطر کمترین جمعیت (جمعیت نسبی) را در افغانستان دارد و درجه رشد و توسعه این ولایت در پائین ترین سطح است. در 9 شهریور 1347، زمین لرزه سختی ، به شعاع بیش از ششصد کیلومتر، سراسر این منطقه را لرزاند.


قلعه نو در سمت راستِ دره ای به پهنای هشتصد متر قرار گرفته که قلعة بزرگی (در دهستان قلعه نو) محیط قلعه بین حدود 365 تا 457 متر، با دو دروازه در شمال و جنوب ، دارد و با خندقی محصور شده است . درون این قلعه ، ارگ ، و در بیرون آن ، بازار کوچکی دیده می شود که در سابق سی دکان داشته ، و در حوالی قلعه هشتصدخانه پراکنده دیده می شد. در این قلعه ، بر بالای تپة بزرگی به نام قلعة کوه نریمان ، زیارتگاهی است به نام امامزاده اصغر. همچنین زیارتگاههای خواجه عبدال در کوهستان لامان و خواجه ابوالقاسم در ده خارستان قرار دارد
.

از مشاهیر بنام بادغیس ، حنظلة بادغیسی * و احمدبن عبدالله خجستانی * را می توان نام برد
.

تاریخچه بادغیس

بادغیس‌ در زمان‌ ساسانیان‌ در قلمرو آن‌ دولت‌ بوده‌ است‌ و پس‌ از آنکه‌ به‌ روزگار خسرو اول‌ انوشیروان‌ سرتاسر ایران‌ به‌ چهار بخش‌ تقسیم‌ شد، بادغیس‌ نیز جزو مناطق‌ چهارده‌گانهٔ خراسان‌ درآمد و حکمران‌ آن‌ یکى‌ از چهار مرزبان‌ خراسان‌، و ملقب‌ به‌برازان‌ بود. همچنین‌ بادغیس‌ یکى‌ از نواحى‌ اسقف‌نشین‌ ایران‌ در زمان‌ ساسانیان‌ به‌ شمار مى‌رفت‌. این‌ ناحیه‌ به‌ سبب‌ واقع‌ شدن‌ در مرزهای‌ شمال‌ شرقى‌ امپراتوری‌ ساسانیان‌، در معرض‌ تهاجم‌ ترکان‌ و هپتالیان‌ قرار داشت.
بادغیس‌ جز قلمرو هپتالیان محسوب می گردید که در مقابل پیشروی سپاه 
اسلام به سرکردگی نیزک طرخان ایستادگی زیادی کردند.

بادغیس‌ در سال 30ق‌/651م‌ به‌ روزگار عثمان‌، توسط سپاهى‌ که‌ عبدالله‌ بن‌ عامر بن‌ کُریز به‌ فرماندهى‌ اوس‌ بن‌ ثعلبه‌ و یا به‌ قولى‌ خلید بن‌ عبدالله‌ حنفى‌ به‌ هرات‌ فرستاده‌ بود، به‌ صلح‌ بر روی سپاهیان اسلام گشوده‌ شد
نواحى‌ شرقى‌ خراسان‌ و از جمله‌ بادغیس‌ از زمان‌ فتح‌، در ناآرامى‌ به‌ سر مى‌برد و این‌ ناآرامیها در سالهای‌ آخر خلافت‌ خلیفه چهارم
 که‌ اعراب‌ خود گرفتار جنگهای‌ خانگى‌ بودند، بیش‌ از پیش‌ چهره‌ مى‌نمود. 

در سالهای‌ نخست‌ خلافت‌ معاویه‌، مردم‌ بادغیس‌ و دیگر نواحى‌ خراسان‌ به‌ سرکشى‌ باقى‌ بودند، ولى‌ با اقدامات‌ نظامى‌ والیان‌ خراسان‌، مردم‌ بادغیس‌ تسلیم‌ شدند و موقتاً آرام‌ گرفتند، اما در سال 51 قمری‌ بار دیگر برضد اعراب‌ شوریدند و از مسلمانى‌ به‌ در شدند. شدّاد بن‌ خالد اسدی‌ بر ایشان‌ تاخت‌ و بسیاری‌ از مردم‌ بادغیس‌ را کشت‌ و عده‌ای‌ دیگر را به‌ بردگى‌ برد و قیام‌ بادغیسیان‌ را سرکوب‌ نمود.

در اواخر دورة امویان‌ و اوایل‌ خلافت‌ بنى‌ عباس‌، به‌آفرید در خراسان‌ دعوی‌ پیامبری‌ نمود. تعلیمات‌ او موجب‌ نا خرسندی‌ موبدان‌ زردشتى‌ و مسلمانان‌ منطقه‌ گردید و سرانجام‌ در حالى‌ که‌ با پیروان‌ خود در کوههای‌ بادغیس‌ پناه‌ جسته‌ بود، توسط عبدالله‌ بن‌ سعید از امرای‌ سپاهیان‌ ابومسلم‌ دستگیر، و به‌ نیشابور برده‌ شد و در آنجا به‌ قتل‌ رسید.

نارضایى‌ مردم‌ بادغیس‌ از عمال‌ حکومت‌، این‌ منطقه‌ را در سده‌های‌ نخستین‌ هجری‌ مبدل‌ به‌ پناهگاه‌ مناسبى‌ برای‌ هواداران‌ جنبشهای‌ ضد دستگاه‌ خلافت‌ نموده‌ بود و بادغیس‌ از جمله‌ پایگاههای‌ خوارج‌ در بیرون‌ از سیستان‌ بود که‌ شمار قابل‌ ملاحظه‌ای‌ از آنان‌ در آنجا به‌ سر مى‌بردند. در سال 
257ق‌/871م‌ یعقوب‌ لیث‌ صفاری‌ برضد خوارج‌ بادغیس‌، به‌ این‌ ناحیه‌ لشکر کشید. عبدالرحمان‌ خارجى‌، رهبر خوارج‌ در برابر او تاب‌ نیاورد و تسلیم‌ وی‌ گشت‌.

در سده‌های‌ نخستین‌ اسلامى‌ بادغیس‌ از نواحى‌ آباد خراسان‌ و دارای‌ 300 روستا
 و 8 شهر به‌ نامهای‌ جبل‌ فضه‌، کوفا، کوغناباد، بُست‌، جاذوی‌، کابرون‌، کالوون‌ و دهستان‌ بوده‌ است‌. بادغیس‌ از نظر وسعت‌، از مهم‌ترین‌ کوره‌های‌ نه‌گانةخراسان‌ به‌شمار مى‌رفت. بزرگ‌ترین‌ و آبادترین‌ شهر بادغیس‌ در  قرن چهارم هجری، دهستان‌ بوده‌، ولى‌ مسکن‌ و مقر والى‌ بادغیس‌ شهر کوغناباد بوده‌ است‌.

بادغیس‌ در یورش‌ مغولان‌ به‌ ایران‌ در نهایت‌ آبادی‌ و عمران‌ بوده‌، و برخى‌ از شهرهای‌ آن‌ حدود 20 تا 30 هزار تن‌ جمعیت‌ داشته‌ است‌. هنگامى‌ که‌ لشکریان‌ چنگیز به‌ خراسان‌ رسیدند، در بادغیس‌ کشتاری‌ عظیم‌ کردند. مراتع‌ سرسبز بادغیس‌ که‌ برای‌ زندگى‌ چادرنشینى‌ بسیار مناسب‌ بود، توجه‌ مغولان‌ را برای‌ استقرار در آنجا جلب‌ کرد، چنانکه‌ بافت‌ جمعیتى‌ این‌ منطقه‌ را دگرگون‌ ساخت‌. در سدة 10ق‌ شمار قابل‌ توجهى‌ مغول‌ در این‌ منطقه‌ زندگى‌ مى‌کردند. بادغیس‌ در سدة 9 ق‌ بار دیگر روی‌ به‌ آبادانى‌ گذاشت‌، به‌ گونه‌ای‌ که‌ همسایگى‌ بادغیس‌ برای‌ هرات‌ موهبتى‌ به‌ شمار مى‌آمد؛ زیرا از این‌ منطقه‌ چوب‌ برای‌ خانه‌سازی‌ و سوخت‌ و سوز، و همچنین‌ پسته‌ و محصولات‌ کشاورزی‌، اسب‌، گوسفند و چهارپایان‌ دیگر به‌ هرات‌ صادر مى‌شد. از زمان‌ تیموریان‌ مرکزیت‌ بادغیس‌ به‌ شهر قلعه‌نو انتقال‌ یافت‌ و در روزگار صفویان‌ بادغیس‌ ناحیه‌ای‌ از هرات‌ به‌ شمار مى‌آمد.

در قرن یازدهم هجری ابدالیهای افغانی به حوالی هرات آمدند و در بادغیس ییلاق نشین شدند. بعدها این مهاجرت یکی از دلایل جدایی هرات و بادغیس ، به یاری انگلیسیها، از ایران شد. در 1011 شاه عباس اول برای دفع فتنه ازبکان وارد ییلاق بادغیس شد. وی با سیصد عرابه توپ از بادغیس به سوی ماروچاق حرکت کرد. در 1015 ازبکان به قصد تصرف بادغیس ، به خراسان حمله کردند ولی براثر بارش برف سنگین ناگزیر عقب نشستند. اما در 1030 توانستند بادغیس را تصرف کنند و تنی چند از طایفه شاملو راکه در آنجا بودند، اسیر کردند و به قتل رساندند. 

در 1040 ، ازبکان باردیگر قصد بادغیس کردند اما از قزلباشها شکست خوردند و پس از اسارت سیصد تن عقب نشستند. شاه عباس دوم  پس از گشودن قلعة بُست وارد شد و دارالسلطنة هرات و بادغیس در آنجا اقامت گزید. در 1128 با سقوط و کشتار قزلباشها در اندک زمانی توابع هرات تا سرحد سیستان و از سمت شمال از بادغیس تا حوالی آب مرغاب به تصرف افغانها درآمد.

در 1153 نادر از قندهار، از راه هرات و بادغیس ، برای جنگ با ازبکان که بخارا و خوارزم را تسخیر کرده بودند، حرکت کرد. در 1232 در دورة فتحعلیشاه هنگامی که شجاع السلطنه به بالامرغاب هرات می رفت در قلعه نو توقف کرد. قلعه نو از دیرباز مسکن قدیم قوم هزاره بود که در آن دوره بیش از 000 ، 100 خانه .  داشت.  ( این قلعه نو با قلعه نو مرکز بادغیس نسبتی ندارد) شجاع السلطنه هرات را محاصره و با هزاریها سخت جنگید. سرانجام پس از مصالحه ، شجاع السلطنه از محاصرة هرات دست برداشت و خوانین هزاره (بنیاد خان و نصیرخان و لطفعلی خان ) پس از فتح محمودآباد به بادغیسات گریختند.

در 1253 که محمدشاه برای محاصرة هرات رهسپار شد، آصف الدوله را مأمور خواباندن شورش بادغیسات کرد. در 1272 شاهزاده محمد یوسف ابدالی هفتصد خانوار باخرزی را که شیر محمد خان هزاره از باخرز به بادغیس برده و یارمحمدخان به هرات آورده بود به باخرز بازگرداند.

در 1273 شاهزاده شورش حکام هرات راکه مشوق آنان بود دوست محمد خان امیرکابل بود درهم شکت و در ارگ آن ساکن و در مسجد جامع هرات به نام شاهنشاه ایران خطبه ای خوانده شد. پس از محاصرة هرات  و ورود انگلیسیها به خارک و بوشهر، که در 2 مه 1857 به امضای معاهدة پاریس انجامید، طبق مادة پنج آن ایرانیان از هرات صرفنظر کردند ، و از آن پس هرات و توابع آن از جمله بادغیس از ایران جدا شد
.
تا زمان تقسیم بندی اداری ، سیاسی افغانستان درسال 1962 بادغیس جزء قلمرو هرات بود.
تا پیش‌ از شروع‌ جنگهای‌ داخلى‌ افغانستان‌، بادغیس‌ اهمیت‌ و ثروت‌ خود را از دست‌ نداده‌ بود و از آنجا محصولات‌ کشاورزی‌، پشم‌، پوست‌ قره‌ گل‌، پسته‌، کرک‌ و زیرة سبز، سیاه‌ و سفید به‌ دیگر جاها صادر مى‌شد.

 

قلعه نو مرکز ولایت بادغیس درشمال غرب افغانستان است.
قلعه نو بزرگ‌ترین نقطه مسکونی ولایت بادغیس است و در پهنای یک 
تپه در شمال بند بادغیس سپید کوه واقع شده است. قلعه نو در کنار جاده های قادس و کشک که از راه تجارتی هرات - میمنه جدا می‌شوند ، واقع است.

در سال 
1863  این محل ویرانه ای بود که از برج و باروی قدیمی و چند چادر عشایری ایماق ها تشکیل میشد. در سال 1878 حصاری نو بر قلعه کشیده شد و در سال 1902 شهر دارای استحکامات بیشتری با ( 30 در بند دکان ) و تعدادی خانه بود. خشکسالیهای 71-1970 تأثیر شدیدی بر اقتصاد مردم گذاشت و تعدادی خانه هایشان را فروختند. به تدریج شهرنشینی از نقاط مختلف بادغیس به قلعه نو گسترش یافت و در سال 1973 شهر قلعه نو دارای 448 دکان و یازده کاروانسرا بود و همینک طبق آمار غیر رسمی نزدیک به هشتصد دربند دکان در قلعه نو موجود است.

آمار رسمی در 
سال 1973 نشان می‌دهد که قلعه نو در این سال دارای 306 ساختمان مسکونی و سه هزار جمعیت بوده است.

 

 

نمایی از جنگلات پسته ولایت بادغیس در شمال افغانستان

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت بغلان

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۱ ب.ظ

ولایت بغلان

ولایت بَغلان از ولایت‌های کشور افغانستان است به مرکزیت پل خمری، مساحت ۱۷٬۱۰۹ کیلومتر مربع و جمعیت ۱۷۵۲۳۰۰نفر.
اراضی شهر کنونی بغلان از سه بخش زراعتی تشکیل می‌شود. بغلان نو در 
۴ کیلومتری جنوب قرار دارد. شهر جدید مرکز است و از سال ۱۹۳۷ به حیطه حکومتی شیرخان افزوده شد و مرکز حکومتی از خان آباد به این منطقه منتقل شده‌است. در سمت جنوب بغلان جدید و با فاصله ۸ کیلومتری بغلان صنعتی قرار دارد
بازار شهر به دو بخش تقسیم شده‌است، در مرکز و ناحیه غربی غلات و میوه و در بخش شرقی بازار تجاری، خیاطی و
چاپخانه مشاهده می‌شود.

منطقه بغلان در قدیم از آن 
کوشان‌ها بود. بازمانده‌های یک آتشگاه زرتشتی به نام سُرخ‌کُتَل در بغلان وجود دارد.
ولایت بغلان در شمال افغانستان موقعیت دارد این ولایت یکی از ولایات زراعتی و صنعتی بوده و دارای معادن مانند ذغال سنگ و سمنت مییاشد همچنان در این ولایت فابریکه نساجی فابریکه سمنت غوری فابریکه قند نیز موجود است

تقسیمات اداری

این ولایت به ۱۵ وُلُسوالی (شهرستان) تقسیم شده‌است. پل خمری مرکز آن می‌باشد که تقریبا ۸۸۳٬۷۹ تن جمعیت دارد. جمعیت کل ولایت بغلان به ۶۹۰٬۷۴۱ تن بالغ میشود ۱۰۹٬۹۵ خانواده در این ولایت وجود دارد و هر خانواده به طور میانگین شش عضو دارد

نام ولسوالی‌ها:

  • بغلان جدید

  • دهانه غوری

  • دوشی

  • خنجان

  • اندراب

  • نهرین

  • برکه

  • تاله و برفک

  • پل حصار

  • ده صلاح

  • جلگه

  • خوست و فرنگ

  • فرنگ و غارو

  • گذرگاه نور

 مردم

٪۸۰  مردم بغلان در ولسوالی‌های روستایی زندگی مینمایند درحالیکه ۲۰ ٪ آن در مناطق شهری به سر می‌برند. ٪۵۱ از نفوس بغلان را مردان و ۴۹ ٪ آن را زنان تشکیل میدهد.
۷۳ درصد از مردم این ولایت تاجیک و فارسی‌زبان هستند و ۲۲ درصد پشتون، درصدی نیز هزاره و ازبک در بغلان ساکنند.
قوم حسن خیل (پشتون) در بغلان جدید و شمال پل خمری، احمدزی (پشتون) در قریه دهانه غوری، پلخمری، قوم گادی (پشتون) در بغلان جدید و بغلان خنجان، ایماق (تاجیک) در ولسوالی دهانه غوری و ایل عرب (تاجیک) در بغلان جدید، نهرین و ولسوالی دهانه غوری سکونت دارند. زبان پشتو زبان مردم 
۵۲۸ روستا از این ولایت است.

 مراکز تحصیلات عالی ولایت بغلان
دانشگاه بغلان در سال ۱۳۷۲ تاسیس شد که شامل دانشکده‌های ادبیات علوم اجتماعی و ساینس میگردیدو با آمدن طالبان تمام هست و بود ش به یغما رفت و ماه جدی ۱۳۸۰ دوباره پی گیری شد ودر سال ۱۳۸۲ دوباره افتتاح ومجدداشروع بکار کرد فعلا دارای دو دانشکده‌ها میباشد در سال ۱۳۸۰ به تعداد ۱۰۳۰ دانش آموز که ذکور و۳۵۰ اناث و دارای ۴۴ استاد که ۴۰ تن ذکور و۴ تن اناث هستند.
دانشکده زراعت مؤسسه تحصیلات عالی بغلان
این تعمیر در ساحه پنجاه جریب زمین در سه طبقه به شکل پخته و اساسی به مصرف دو ملیون و دویست هزار دلار امریکایی از بودجه انکشافی وزارت تحصیلات عالی توسط شرکت ساختمانی حریف اعمار گردیده‌است که دارای سی و دو اتاق درسی، یک سالن کنفرانس، کتابخانه، آزمایشگاه، اتاق نمایشگاه مواد زراعتی، اتاق اداری همراه با یک محراب مسجد میباشد.

نمایندگان ولایت بغلان در ولسی جرگه
حبیب الله رامین وکیل منتخب ولایت بغلان، عضؤ کمیسیون عدلی، قضائی، اصلاحات اداری مبارزه با فساد اداری ولسی جرگه.
سید آغا وکیل منتخب ولایت بغلان، عضؤ کمیسیون امنیت داخلی، ملی، تحکیم سرحدات و اداره محلی ولسی جرگه
.
سید منصور نادری وکیل منتخب ولایت بغلان، عضؤ کمیسیون تفتیش مرکزی و نظارت از اجرای قانون ولسی جرگه
.
محمد عاصم وکیل منتخب ولایت بغلان، عضؤ کمیسیون معلولین، معیوبین، بازمانده گان شهدأ بیوه‌ها ولسی جرگه
.
مولوی عبدالحق وکیل منتخب ولایت بغلان، عضؤ کمیسیون دینی، فرهنگی، معارف و تحصیلات عالی ولسی جرگه
.
هلاالدین هلال وکیل منتخب ولایت بغلان، عضؤ کمیسیون امنیت داخلی، ملی، تحکیم سرحدات و اداره محلی ولسی جرگه
.
شکریه عیسی خیل وکیل منتخب ولایت بغلان، منشی کمیسیون اقتصاد ملی، سازمانهای غیر دولتی، انکشاف دهات... ولسی جرگه
.
ناجیه ایماق وکیل منتخب ولایت بغلان، عضؤ کمیسیون دینی، فرهنگی، معارف و تحصیلات عالی ولسی جرگه
.

پلخمری یا پُلِ خُمری مرکز ولایت بَغلان کشور افغانستان است.
این شهردر تقاطع جاده جدید 
مزارشریف، کندوز و کابل قرار دارد. گرچه هم اکنون ظاهر صنعتی این شهر حفظ شده است، دارای کارخانه های نساجی، سیمان و زغال سنگ است. همچنین بخش زیادی از پل خمری به منازل سازمانی کارخانه ها تعلق دارد.
بازار بزرگ عمومی (مندوی) پلخمری معروف است
.

 

 

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت غزنی:

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۱۸ ب.ظ

ولایت غزنی:

ولایت غَزنی یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است. مرکز این ولایت شهر غزنی است و در شرق این کشور قرار دارد. غزنین ولایتی مشهور در زابلستان و پایتخت غزنویان بودکه در جنوب غرب پایتخت بین شاهراه عمومی کابل قندهار در حدود ۱۴۵ کیلومتری کابل پایتخت قرار دارد.

شرح ولسوالی ها ولایت غزنی به شرح زیر است:

·                     ولسوالی بهرام شهید  

·                     ولسوالی جَغَتو

·                     ولسوالی ناوُر

·                     ولسوالی اَجرِستان که مرکزآن سنگر می باشد و علاوه بر مردم پشتو، هزاره ها نیز در این منطفه مسکونند

·                     ولسوالی جاغوری که مرکز آن سنگ ماشه و همه مردم آن هزاره هستند

·                     ولسوالی مُقُر با مرکزیت مقر و اقوام پشتون ، تاجیک و هزاره در کنار یکدیگر زندگی می کنند.

·                     ولسوالی غزنی که شهر غزنی مرکز آن است .

·                     ولسوالی ناوه با مرکزیت ناوه که صد فی صد مردم آن پشتون می باشند.

·                     ولسوالی آب‌بند که مرکز آن حاجی خیل است که همه مردم آن پشتون می باشند

·                     ولسوالی گیرو با مرکزیت پناه و قوم پشتون

·                     ولسوالی قره‌باغ که اقوام پشتون و هزاره در آن زندگی می کنند

·                     ولسوالی اَندَر که میری مرکز آن است و همه مردم آن پشتون می باشند

·                     ولسوالی ده‌یک

·                     ولسوالی زَنه‌خان با مرکزیت دادو و قوم پشتون

·                     ولسوالی گیلان همه مردم آن پشتو بوده و جنده مرکز آن است.

 

شهر غزنین:
شهر غزنین یا غزنی ( صحیح کلمه همان غزنین به نون آخر است و غزنه یا غزنی تلفظ عامه می‌باشد)
 مرکز ولایت غزنی و از شهرهای مرکزی افغانستان است.

ساکنان شهر غزنین را «غزنوی» و در گویش عامه «غزنیچی» می‌نامند. موقعیت جغرافیایی این شهر در ارتفاع 
۲۲۱۹ متری از سطح دریا است و در سراشیبی ارتفاعات سفیدکوه که به سوی جنوب امتداد می‌یابد، قراردارد و بین جادهٔ قندهار-کابل واقع شده‌است.

در اطراف غزنین آرامگاه‌های چند تن از شعرا و دانشمندان نظیر مقبرهٔ 
ابوریحان بیرونی واقع شده است. خرابه‌های غزنهٔ قدیم، یعنی پایتخت سلسله غزنویان، در شمال شرقی این شهر به فاصلهٔ پنج‌هزار متری از آن قرار دارد.

غزنین همچنین به داشتن 
مناره‌های ستاره شکلی از قرن دوازدهم میلادی مشهور است. این مناره‌ها باقیماندهٔ مسجد بهرامشاه هستند. اطراف این مناره‌ها با طرحهای هندسی تزیین داده شده‌اند. قسمت گنبد آنها خراب شده‌است.
ترکیب جمعیتی غزنین به این صورت است که شامل 
۵۰٪ تاجیک ٬ ۲۵٪ پشتون ٬ ۲۰٪ هزاره و ۵٪ هندو می‏باشد

غزنه در قدیم مرکز 
زابلستان و شهری بزرگ و ولایت وسیعی در خراسان بوده، و از جملهٔ آبادترین و زیباترین شهرهای آسیا به حساب می آمده است. این شهر هزار باب مدرسه داشته‌است، و دانشمندان بسیاری مانند حکیم سنایی غزنوی از غزنین برخاسته‌اند.
غزنی پایتخت 
غزنویان بود، و سلطان محمود غزنوی سالها در آبادی و وسعت آن کوشید.

در جنگهایی که میان افغانها و انگلستان در سالهای 
۱۸۳۸ - ۱۸۴۲ م. واقع شد، غزنین به تصرف انگلیس‌ها درآمده بود.

از مکانهای دیدنی شهر غزنین می توان به مکانهای زیر اشاره کرد.

مکانهای دیدنی دورهٔ غزنوی:

  • باغ پیروزی: باغی که محل نشاط و شراب و هم چنین انجام تشریفات رسمی زمان غزنویان، خصوصاً سلطان مسعود غزنوی بوده‌است. مقبرهٔ سلطان محمود نیز بر طبق وصیت خودش در آن باغ است.

  • باغ صدهزار یا باغ صدهزاره

  • باغ محمودی: باغی که در زمان سلاطین غزنوی محل نشاط و شراب آنان بوده‌است.

  • باغ هزاردرخت: باغی ساختهٔ سلطان محمود.


حکیم سنایی در حدیقة‌الحقیقه غزنی را این‌گونه وصف کرده است:

عرصه مملکت چو بهشت
مشک آذفر سرشته با گل و خشت
خاک مملکت شده کافور
چشم بد باد از این حوالی دور
گر ببینی تو مملکت غزنین
باز نشناسی از بهشت برین

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت بامیان

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۱۶ ب.ظ

ولایت بامیان

موقعیت جغرافیایی ولایت بامیان
ولایت بامیان به مرکزیت شهر بامیان  از ولایت‌های مرکزی کشور افغانستان است. مساحت آن ۱۷٫۴۱۴ کیلومتر مربع می باشد. ولایت بامیان در 190 کیلومتری شمال غرب کابل و در دامنه شمالی سلسله جبال (بابا) قرار دارد. این سرزمین جزء مرتفع ترین نواحی مرکز افغانستان محسوب می‌شود. ولایت بامیان دارای هفت ولسوالی (شهرستان) به نام های یکاولنگ، سیغان، کامرد، شیبر، مرکزی، پنجاب و ورس می باشد.

تعداد نفوس این ایالت طبق احسائیه سازمان ملل متحد در سال 2005 بالغ بر 371900 نفر اعلام گردید. در حالیکه 
جمعیت آن بر اساس برآوردهای دهه ۱۹۸۰ میلادی، ۲۸۱٫۰۰۰ نفر بوده است.
از این تعداد نفوس حدود 85% اهل تشییع و بقیه آن را اهل تسنن و دیگر اقلیت های مذهبی تشکیل می دهد.

از نظر وضع اقلیمی، بامیان دارای زمستان  بسیار سرد و برف گیر  و در فصل بهار و تابستان بسیار خوش آب و هوا و سرسبز می باشد.
 ساکنان اصلی این ولایت را هزاره‌ها تشکیل میدهد که البته حدودآ ۳ الی ۵ در صد دیگر تاجیک نیز میباشد وکاملآ به زبان فارسی دری و با لهجه هزارگی صحبت میکنند و اهل تشیع میباشد.

بامیان یکی از شهرهای کهن و تاریخی 
ایران و افغانستان امروزی محسوب می‌گردد. وجود پیکره‌های تخریب شده بامیان(توسط طالبان در سال ۲۰۰۰ میلادی تخریب شد)، شهر غلغله، شهر ضحاک و بند امیر این شهر‌ها به یکی از مراکز مهم توریستی افغانستان تبدیل نموده بود.

همچنین وجود صدها اثر باستانی و تاریخی بویژه (جای خالی) دو مجسمه غول پیکر (سلسال) با 53 متر ارتفاع و (شهمامه) با ارتفاع 35 متر و با قدمت 2800 ساله توجه هزاران توریست و جهان گرد را به خود جلب می نماید واز اقصی نقاط جهان سیاحال را به سوی این دیار رهنمون می شود.

ولایت بامیان یکی از نقاط تاریخی و کهن و همچنین دارای مناظر و طبیعت زیبا است. 
عنوان« تنها پارک ملّی افغانستان» بیان گر اهمیّت و استراتژی جغرافیایی منطقه بند امیر می‌باشد.که بند امیر در 75 کیلومتری شمال غرب ولایت بامیان و در 34 کیلومتری و لسوالی یکاولنگ قرار دارد. ساحه پارک ملی بند امیر 75000 هکتار زمین را شامل می شود. ارتفاع ناحیه مذکور از سطح دریا 2909 متر است. که در طول البلد 22-11-67 شرقی و عرضی البلد 19-49-34 شمالی و در میان سلسله جبال هندوکش و بابا قرار دارد.

گذشته تاریخی بامیان:
در اوستا و همچنان در بندهشن در زبان پهلوی به شکل بامیگان آمده‌است. مجسمه‌های بودا که بلندترین مجسمه‌های جهان محسوب می‌گردید از یادگارهای دینی دورهٔ 
کانیشکا از امپراتوران کوشانی به حساب می‌آیدهیوان تسنگ زایر چینی در سالهای ۶۰۰ قبل از میلاد از آن ناحیه گذشته‌است از بتهای بامیان چنین یاد می‌کند که اشعهٔ زرین از آن می‌تابد و احجار قیمتی و زیور آلاتش چشم را خیره می‌سازد.

در دورهٔ اسلامی بامیان یکی از شهر‌های مهم و آباد 
خراسان و مرکز شیران بامیان محسوب می‌شود.اما در قرن هفتم هجری بر اثر حملهٔ مغول همانند اکثر شهرهای خراسان به خاک یکسان می‌گردد. جوینی می‌گوید:
و به بامیان رسیدند ارباب آن از باب مخاصمت و مقاومت در می‌آمدند
... ناگاه از شست قضا که نای کلی آن قوم بود تیر چرخی که مهلت نداد از شهر بیرون آمد به یک پسر جغتای رسید که محبوبترین احفاد چنگیز خان بود.

با مرگ آن پسر 
چنگیر فرمان داد تا هر جانور که باشد از بنی آدم تاانواع بهایم بکشند و کشتند و حتی بچه در شکم مادر نگذاشتند و بامیان را «موبلغ» (یعنی شهر بد) نام نهادند. قدمت و شکوه مجسمه های بودا در بامیان ایجاب میکند که این آثار در ردیف عجایب هفت گانه جهان قرار گیرد.

بامیان در دوران حکومت طالبان:
در دوران حکومت شش ساله طالبان، این ایالت متحمل آسیب های غیر قابل جبران و مضّرات غیر قابل توصیف گردید.
مهاجرت مردم، آتش زدن خانه ها، تخریب اماکن فرهنگی، نابودی کتاب خانه ها و کتب دینی، کشتار دسته جمعی مردم بی گناه و بی دفاع این سرزمین از شاخصه های بیداد و ستم طالبان به حساب می آید.

ولسوالی ورس
 در منتهی الیه جنوب غربی شهر بامیان قرارداردوآب وهوای آن سردوخشک است ورس دارای دهکده های متعدد است از جمله: تخت ورس ،قول مسعود، تنگ زردگ، سنب الاق، قوناق، جوقول،‌ سرو، کوسه، بریکی،لیگان و قفقول.
مردم ورس هزاره و شیعی مذهب هستند و به زبان فارسی دری گویش هزارگی تکلم می کنند

برک هزارگی که جامه ای زمستانی است و از کرک گوسفند تهیه میشود در بهترین نوع خوداز صنایع دستی ورس است.

 

 

 


دره فولادی از طیاره. دره مذکور یکی از زیبا ترین دره های بامیان است. (2007(

 


منظره بودا از شهر خاموشان (قبرستان) قریه گوروانه بالا. (2006)

 


منظره بودا از بالای شهر باستانی غلغله. (2006)

 


بت صلصال بامیان که 55 میتر بلند است توسط طالبان در سال 2001 میلادی تخریب گردد. (2006)

 

 


شهر یکاولنگ در بامیان

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت قندهار

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۱۵ ب.ظ

ولایت قندهار

قَندَهار یکی از ولایت های افغانستان است که در جنوب شرق این کشور موقعیت دارد و اکثر باشنده های این ولایت پشتونهستند.
مرکز این ولایت  شهر 
قندهار است. جمعیت این ولایت  نزدیک به ۸۹۰ هزار نفر است که ۳۰۰ هزار نفر از ایشان در شهر قندهار زندگی می‌کنند. بیشینه مردم ولایت  قندهار پشتوزبان هستند.

ولایت قندهار یکی از بزرگترین ولایات افغانستان است مرکز آن هم شهر قندهار میباشد و از کابل 595 کیلو متر و از هرات 647 کیلو متر مسافه دارد قندهار دارای دیوار های قدیمی ، بلند و عریض بوده که در چهار سمت قندهار دروازه های بزرگ موجود است که بنام دروازه عیدگاه یاد میشود. در این شهر مقبره های اشخاص برجسته و نامدار افغان مانند مقبره آحمد شاه ابدالی پادشاه نامدار افغانستان، میرویس هوتکی  و همچنان آرامگاه های رجال معروف کشور است. دریا های ارغستان ، ارغنداب ، ترنگ ، دهله ، معروف ناوه در این ولایت جریان دارد..


قندهار دارای  15 ولسوالی به شرح زیر است :

ولسوالی ارغستان
ولسوالی 
اَرغَنداب 
ولسوالی 
پنجوایی 
ولسوالی 
خاک‌ریز 
ولسوالی 
دامان 
ولسوالی 
ریگ 
ولسوالی 
زری 
ولسوالی 
سپین بولدک 
ولسوالی 
شاه‌ولی کوت 
ولسوالی 
شورابک 
ولسوالی 
غورک 
ولسوالی 
معروف
ولسوالی 
میانشین 
ولسوالی 
مَیوند 
ولسوالی 
نیش

قندهار شهری است در جنوب افغانستانسومین شهر پر جمعیت افغانستان است که طبق سرشماری رسمی سال ۲۰۰۶میلادی حدود ۴۵۰٬۳۰۰ نفر جمعیت داشته‌است. این شهر مرکز ولایت  قندهار است. قندهار بین رودهاى ترنگ و ارغنداب واقع شده‌است.

قندهار به شکل یک مربع مستطیل است و چون طبق نقشه ساخته شده بسیار منظم است شهر به چند محله تقسیم شده و هر محله متعلق به یک یا چند قوم و قبیله است و اکثر اهالی آن را افغانان (عمدتاً 
درانیتشکیل می‌دهند. در اطراف قندهار باغ‌های میوه تاکستان‌ها و زیارتگاه‌های بسیاری است و مردم بیشتر برای تفریح به آنها می‌روند تا برای عبادت و زیارت.

تاریخچه قندهار:
برخی برآنند که شهر بولایت ی قندهار را 
لهراسپ شاه معروف ساخته است. در دوره‌های ماد و هخامنشیان٬ آراخوزیا (رُخَج) سرزمینی در اطراف رودخانهٔ ارغنداب بوده و یکی از ساتراپی‌های هخامنشیان بشمار می‌رفت. در سنگ‌نبشته بیستونداریوش بزرگ٬ آراخوزیا در فهرست ساتراپی‌های هخامنشیان آمده‌است.

در سال 
۳۲۹ پیش از میلاد، اسکندر مقدونی پا به سرزمین هندوکش که تاریخ‌نویسان یونانی آن را پارپامیز (Paropamisus)گفته‌اند نهاد. اسکندر هرات را تصرف و پس از سپری نمودن زمستان در سیستان، وارد ناحیه‌ای شد که به نامش اسکندریه (قندهار امروزی) نامیده شد.

در 
۳۰۵ ق. مموریاها بر پاراپامیز (گنداره یا گندهارا)، آراخوزیا و گدروزی (گدروزیا - بلوچستان) تسلط یافتند. در این دوران دینبودایی توسط آشوکا به این سرزمین وارد شد.

پس از اسلام٬ قندهار جزئی از 
خراسان بزرگ محسوب می‌شد. دوبار شهر به طور کامل ویران گردید، اول بار به دست مغول و بار دیگر در پایان قرن هشتم هجری به دستور امیر تیمور گورکانی.

در اوایل سدهٔ شانزدهم میلادی 
مغولان هند قندهار را گرفتند. طی دوصد سالی که مغولان حکومت هند را در دست داشتند، شهرهای مرزی خراسان از سه سو مورد کمکش و محل منازعه بودند: مغولها از یک سو، صفویان از سمت غرب، و ترکان ازبک از سمت شمال. کابل، هرات و قندهار بارها میان این مدعیان متخاصم دست به دست شدند. در این دوران خوشحال خان ختک شاعر جنگجوی مشهور پشتون بر علیه سلطهٔ بابری‌ها قیام کرد. دولت صفوی که در جنوب و غرب خراسان با تبعیض مذهبی و بیداد حکومت می‌‌کرد در برابر مخالفت و قیام‌ها از پا در آمد. 

در ابتدا 
میرویس‌خان هوتک از قبیلهٔ غلجایی پشتون به تسلط گرگین‌خان حاکم گرجی الاصل صفوی در ۱۷۰۹ میلادی در قندهار پایان داد و دولت مستقل هوتکی را تأسیس کرد. حکومت غلجایی قندهار در ۱۷۳۸ میلادی توسط نادر افشار پایان داده شد. نادر افشار سرانجام خود بخاطر تندخویی اش در ۱۷۴۷ میلادی در قوچان توسط افسران قزلباش لشکر خود به قتل رسید.

 پس از این حادثه، 
احمدشاه ابدالی که یکی از سران قبیله پشتونهای ابدالی، افسر گارد محافظ نادرشاه و معاون قشون افغان بود، با نیروی شش هزار نفری خود به سوی قندهار رهسپار شد و لویه جرگه را در مزار شیر سرخ قندهار برای انتخاب یک رهبر ملی از میان خود افغان‌ها تشکیل داد و سرانجام بعد از نه روز گفت و شنید، به عنوان پادشاه خراسان تعیین گردید. وی در ۱۷۵۳ یا ۱۷۵۴ شهر کنونی را ساخت و آن را احمد شاهی نام نهاد و «اشرف البلاد» لقب داد. در دفاتر رسمی هنوز هم به همین لقب یا «دارالقرار» یاد می شودتیمورشاه بعداً پایتخت خراسان را از شهر قندهار به کابل انتقال داد.

از مناطق دیدنی قندهار می توان به چهل زینه، جاده عیدگاه و فرودگاه قندهار، تپه مندیگک، و آرامگاه بابا صاحب اشاره کرد.

 

آرامگاه بابا صاحب قندهار

 


نمایی از شهر قندهار ، ولایات جنوبی افغانستان

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت هرات

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۱۱ ب.ظ

ولایت هرات

ولایت هرات ( هِرات و هَرات هردو تلفظ شده ) به مرکزیت شهر هرات٬ از ولایات کشور افغانستان است. ولایت هرات همراه بابادغیس٬ فراه و غور جمعاً ولایات غربی افغانستان را تشکیل می‌دهند و با کشور ایران هم‌مرز هستند.

هرات یکی از قدیمی ترین ولایات افغانستان است که ریشه‌های آن به 
آریانای بولایت  می‌رسد.نام های هرات بولایت  در دوره های مختلف بگونه‌های ذیل آمده است:

به 
اوستاییهَرَئیووا (Haraēuua)، در فرگرد نخست وندیداد اوستا
به 
پارسی بولایت هَریوا (Haraiva)، در سنگ‌نبشته‌های هخامنشی
به 
پارسی میانهٔ ساسانیهریو، در سنگ‌نبشته‌های ساسانی
در دورهٔ 
اسکندر مقدونیاسکندریه آره‌ایا (Alexandria Areia)
به 
یونانیآره‌ایا (Areia)
به 
لاتینیآریا (Aria)

هرات یکی از قدیم ترین ولایات افغانستان بوده که به هرات بولایت  مشهور شده است. هرات بولایت  نقش بزرگی را در تجارت میان شبه قاره هند ،شرق میانه ،آسیای مرکزی و اروبا بازی میکرده است که فعلا هم این نقش را کما کان به عهده گرفته است .هرات یکی از گهواره های تمدن تاریخ بر کشور مان میباشد که سابقه چندین هزار ساله دارد . در هر قدیمی که بر خاک هرات بولایت  بردارید  بیک شاعر، نویسنده ، نقاش ، مساجد ،مدارس، آرامگاه های اشخاص نامدار ،گنبد های قشنگ ، باغ های بسیار زیبا ، نهر های دلفریب و تفریحگاه های عمومی و بنا های مدرن و تاریخی بر میخورید.

ولایت هرات در شمال غرب افغانستان است. با مساحت ۵۴٫۷۷۸ کیلومتر مربع هم مرز با دو کشور همسایۀ افغانستان یعنی ایران در غرب و ترکمنستان در شمال و از دو طرف دیگر به ولایات بادغیس ، غور و فراه همجوار است. هرات با جمعیت بالاتر از دو ملیون نفر (درین اواخر) به دومین ولایت افغانستان مبدل شده است. باشندگان اصلی شهر هرات را تاجیکها و پارسیوانها تشکیل میدهند اما اقوام پشتون زیادتر در اطراف شهر و ولسوالی های این شهر مسکن گزین هستند. بیشتر باشندگان هرات به زبان فارسی با لهجهٔ هراتی سخن میگویند.

تقسیمات ولایت هرات به شرح زیر می باشد:

 

تاریخچه هرات:

هرات قبل از کشف اقیانوس هند در گذرگاه جاده ابریشم قرار داشت و نقش بزرگی را در تجارت میان شبه قاره هند، شرق میانه، آسیای مرکزی و اروپا بازی می‌کرد. هرات از لحاظ موقعیت جغرافیایی در طول تاریخ بستر مناسب تلاقی مدنیت‌های شرق و غرب نیز به شمار می‌رفت. از این رو هرات یکی از گهواره‌های تمدنی تاریخ پر بار خراسان شناخته می‌شود.

تاریخ سیاسی هرات پر از فراز و نشیب است. چنانچه هرات همواره میدان لشکر کشی‌ها جنگهای اشغالگرانه، ویرانگرانه و گذرگاه جهان‌گشایان نیز بوده است. روی تصادفی نیست که تاریخ هرات مشحون از مبارزات آزادی خواهانه و استعمار شکن بوده‌است
.

در دوره‌های 
ماد و هخامنشیان٬ هریوا سرزمینی در اطراف رودخانهٔ هریرود بوده و یکی از ساتراپی‌های هخامنشیان بشمار می‌رفت. در سنگ‌نبشته بیستون داریوش بزرگ٬ هَریوا (Haraiva) در فهرست ساتراپی‌های هخامنشیان آمده است.

به قول مورخ یونانی 
هرودت، اسکندر مقدونی در ۳۳۰ قبل از میلاد، آرتاکوانا٬ مرکز ساتراپی هریوه را گشود. سپاهیان اسکندر شهر را ویران و باشندگان آن را بقتل رسانیدند. اسکندر سپس شهرى به نام «اسکندریه آره‌ایا " (Alexandria Areia) در کنارهریرود بنا کرد و جمعیت و آبادى آرتاکوآنا را بدین شهر که شاید هرات امروزین باشد تحویل کرد.

هرات در زمان 
ساسانیان در سنگ‌نبشته‌ای در کعبه زردشت واقع در نقش رستم بنام هریو یاد شده است. در دورهٔ ساسانی از مراکز مهم نظامی و منطقه مرزی در مقابله با هیاطله بوده است. پیش از حملهٔ اعراب مسلمان به ایران دارای اقلیتمسیحی نستوری بود. در سال ۳۱ ه.ق. (حدود ۶۵۰ م.) یا کمی پس از آن به دست اعراب مسلمان فتح شد.

در دورهٔ اعراب، یعنى در 
قرون وسطی، هرات همراه با نیشابور، مرو و بلخ یکی از چهار قسمت (چهار ربع) ایالت خراسان بود و هم مرکزی برای مسیحیت تحت نفوذ کلیسای نستوری و هم پایگاه مهم تصوف، یعنی نظریه زاهدانه اسلام به شمار می‌رفت. افرادی از پیروان نقشبندیه و چشتیه ، انجمنهای اخوت صوفیه به مقامات وزارت و صدارت عظمی رسیده اند.

هرات مثل اکثریت مناطق دیگر خراسان با 
هجوم مغول در ۱۲۲۲ م. از بنیاد ویران شد و بیش از نیمی از اهالی بومی آن قتل عام و یا آواره شدند.

هرات بین سالهای 
۶۴۳ تا ۷۸۴ ه‍.ق. پایتخت سلسلهٔ آل کرت بودتیمور لنگ در سال ۷۸۴ هرات را گشود و آل کرت را نابود ساخت. در جریان این حمله هرات بار دیگر ویران و هزاران نفر کشته شدند. شاهرخ فرزند تیمور و همسرش گوهرشاد پایتخت تیموریان را در سال ۱۴۰۱ م از سمرقند به هرات منتقل کردند.

در 
۱۵۰۶ شیبانیان آسیای مرکزی بر شمال افغانستان و هرات مسلط شدند. اندکی بعد هرات در تحت کنترل صفویان ایران قرار گرفت. در دوران صفوی هرات مهم‌ترین شهر و مرکز خراسان محسوب می شد و همواره مورد طمع ازبکان بود حتی چندبار این شهر به دست ازبکان افتاد. اما سلطه ازبکان بر این شهر به صورت کوتاه مدت بود و آنها از دوره های فترت در اوایل سلطنتشاه طهماسب اول و اوایل سلطنت سلطان محمد خدابنده و شاه عباس اول استفاده کردند و هر بار برای مدت کمی این شهر را در اشغال داشتند.

پس از سقوط صفویان هرات مدتی در اشغال 
طایفهٔ ابدالی بود و به دست نادر شاه افشار افتاد. پس از مرگ نادر افغان‌ها بر هرات مسلط شدند. در دوران معروف به بازی بزرگ ماموران بریتانیایی در هرات فعال بودند و از جدایی آن از حکومت ایران پشتیبانی می‌کردند. در ۱۲۴۹ ه.قعباس میرزا از سوی فتح‌علی شاه قاجار مامور پس گرفتن هرات از افغان‌ها شد.
 
مرگ عباس میرزا در راه مشهد این کار را ناتمام گذاشتمحمد شاه قاجار نیز کوششی برای فتح هرات کرد که ناکام ماند. در زمان ناصرالدین شاه قاجار٬ دوست محمدخان، حاکم کابل و قندهار هرات را گرفت. نیروهای ناصرالدین شاه تحت فرمانحسام‌السلطنه هرات را محاصره کردند و در سال ۱۲۷۳ این شهر را گرفتند. با مداخلات بریتانیا در جنوب ایران و بحرانی شدن روابط ایران و بریتانیا طی عهدنامه‌ای که در ۱۲۷۳ هجری قمری (۱۸۵۷ میلادی) در پاریس بین نماینده ایران و سفیر بریتانیا امضا شد قرار شد که نیروهای بریتانیا از بنادر و جزایر جنوب ایران خارج شوند و در عوض ایران نیز سپاهیان خود را از هرات فرا خواند و استقلال افغانستان را به رسمیت بشناسدپس از جنگ هرات بسال ۱۲۴۹ ه‍ .ق. قسمت‌های از شرق هریرود به بعد (شامل هرات) به افغانستان ضمیمه گردید.

در تاریخ معاصر افغانستان هرات از استبداد داخلی، تحجر، تعصب و تجاوزات خارجی بیش تر از دیگران رنج کشید. هرات سراسر سده نوزدهم را در میان کشمکش‌های سرداران 
سدوزایی و محمدزایی و بازی بزرگ سپری نمود.

ولایت هرات دارای چند رسانه تصویری و صوتی محلی و چند روزنامه  است که به شرح زیر می باشند:

 از مناطق تفریحی ولایت هرات می توانه به باغ ملت، تخت سفر، شیدایی، پارک هیریرود، پارک میر داود، دهنغار کروخ اشاره کرد. 
ارگ هرات ، مسجد جامع، گازرگاه، مسجد گوهرشاد بیگم، خواجه غلطان ، قلعه اختیارالدین هرات، مجتمع مصلای هرات از اماکن دیدنی شهر هرات می باشد. 

هرات از نظر زیربنا ، از نظر موقعیت ، از نظر منابع بشری ، از منابع منابع عایداتی ، از نظر سیاحت و توریزم  برای افغانستان دارای اهمیت زیادی است.

در حال حاضر در ولایت هرات 70فیصد مردم به خدمات تلفونی دسترسی دارند . و تمام ولسوالی های هرات از طریق تلفون های دیجیتال به مرکز ولایت وصل هستند . ولسوالی های گذره، انجیل، زندجان، غوریان، کشک، رباط سنگی و شیندند زیر پوشش خدمات مخابراتی هستند و کمپنی های مخابراتی روشن، افغان بیسیم، اریبا، اتصالات، وکمپنی های انترنیتی  در ولایت هرات فعال می باشند.
56% راه مواصلاتی هرات بصورت نسبی در وضعیت خوب قرار دارند و قابل استفاده برای ترافیک می باشند به گونه ای که 35% سرک ها قابلیت استفاده توسط وسایط گوناگون را دارند .

نمک، سنگ مرمر، گیپسن ( سنگ گچ)، ذغال سنگ، سمنت و سنگ های تعمیراتی از منابع طبیعی ولایت هرات می باشد.
در حال حاضر 360 کارخانۀ خورد و بزرک به شمول 350 کارخانۀ تولیدی و دارای 103 قلم مواد تولیدی با 19000 فرصت شغلی در هرات موجود است.

وُلُسوالی  گُلران یکی از شهرستان‌های ولایت هرات کشور افغانستان است.
ولسوالی گلران در شمال غربی ولایت  هرات واقع شده و از سوی غرب با ایران، از سمت شمال با ترکمنستان، از شرق با
ولسوالی کوشک و از سمت جنوب با ولسوالی‌های زنده‌جان و کهسان هم‌مرز است.
ولسوالی گلران داراى جمعیت تخمینی پنجهزار نفر بوده و تقریباً در ١٢٠ کیلومتری شمال هرات قرار دارد
مرکز این ولسوالی، روستای گلران است.
منطقه گلران در برخی سال‌ها با خشکسالی‌های سختی روبرو است
 و توفان‌های شن جاده‌های آن را می‌پوشاند.
مردم این ولسوالی فارسیوان و پشتون هستند.
 پشتون‌های آن از اقوام اچک‌زی، اسحاق‌زی و علی‌زی هستند.
روستاهای این ولسوالی به شرح زیر می باشند.

 

 

 

 

 

 


نمایی از هوتلی در هرات ، در غرب افغانستان

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت دایکندی

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۱۰ ب.ظ

ولایت دایکندی

دایکُندی یکی از ۳۴ ولایت  افغانستان است. دایکندی پیشتر یکی از ولسوالی‌های ولایت اُروزگان بود ولی در تاریخ ۲۸ مارس۲۰۰۴ به عنوان یک ولایت جداگانه تشکیل شد.
مرکز این ولایت شهر 
نیلی است.
در حال حاضر شاروال دایکندی اولین زن شهردار افغانستان خانم عذرا جعفری می باشد.

دای به معنی 
قبیله یا سرزمین و بزرگ و با مردم به کار می رفته است. چنانکه در نامهای ترکی مغولی به صورت پسوند و یا پیشوند در نام اشخاص استفاده می شده است. در لهجهء هزارگی دی معنای زیاد، بسته، یکجایی و خرمن را می رساند.

ولایت جدید التأسیس دایکندی در مرکز افغانستان موقعیت دارد و با ولایات بامیان، غور، غز نی، ارزگان و هلمند متصل می باشد.  این ولایت، در مدار عرض  البلد 335500 و طول البلد 255500 واقع است و 2400 متر از سطح بحر ارتفاع دارد. 

این منطقه دارای آب و هوای متنوع، گرم و سرد، ارتفاعات و پستی های اندک و جلگه های سر سبز و به طور مجموع کوهستانی است و یکی از محروم ترین و صعب العبور ترین نقطه ی کشور می باشد با وجود کوهستانی بودن مناطق مختلف این ولایت نمی توان حتی یک متر جاده موتر رو آسفالته پیداکرد، هیچ پل برای عبور و مرور این مردم تا کنون ساخته نشده است و اگر در بعضی از مناطق این ولایت سرک موتر رو و آن هم به صورت بسیار محدود وجو دارد، توسط خود مردم و اهالی منطقه با امکا نات محدود و به صورت غیر استاندارد و بدون رعایت مسایل ایمنی ساخته شده و هر از چند گاهی نیاز به تعمیر دارد این نبود کمترین امکان ار تباط و راههای مواصلاتی بین مناطق مختلف این ولایت و همچنان با ولایات هم جوار و مرکز کشور خود علت مزید بر فقر و نابسامانی این مر دم است و در زمستان به مدت 6 ماه راهها به روی این مردم بسته است. 

به صورت کل، باید گفت که مردم دایکندی از هر گونه امکانات رفاهی، تحصیلی و آموزشی، بهداشتی، امور درمانی که منجر به بی سوادی مطلق فقر شدید، شیوع بیماریها ی مختلف، افزایش مرگ و میر مادران بوده، در طی سالیان متمادی هیچ گونه توجهی از طرف دولت های مختلف در این جا صورت نگرفته است. وجود جنگها و نبود دولت مرکزی در سالهای اخیر و عدم توجه حکمرانان و سلطه داران منطقوی به هیچ چیزی به جز منافع شخصی شان فکر نمی کردند. 

دایکندی، دارای مساحت 22019  کیلومتر مربع و 2846 قریه و تعداد 723980 نفر نفوس می باشد و دارای 9 ولسوالی. از لحاظ سیستم اداری و حکومتی  این ولایت دارای 9 واحد اداری است؛ یعنی، دارای 9 ولسوالی است که مرکزیت ان در منطقه ی بادام خیز "نیلی" قرار دارد. 
ولسوالیهای آن هر یک: نیلی؛ شهرستان، میرآمور، اشترلی، سنگ‌تخت و بندر، کیتی، کجران، و گیزاب است که البته تا هنوز ادارات دولتی اکثر نقاط ولایت غیر فعال است و به طور نمونه ولسوالی گیزاب فاقد اداره حکومتی است و دایکندی به لحاظ حضور نیروهای طالبان و وابستگان آن هنوز بر آن ولسوالی تسلط ندارد.

تعداد نفوس:
 از لحاط جمعیتی و قومی: در این ولایت اقوام هزاره، پشتو و بلوچ ساکن می باشند که بالاترین نفوس را هزاره ها تشکیل می دهند.

از لحاظ وضعیت فر هنگی: این ولایت نا انکشاف یافته ترین و محروم ترین منطقه در کشور است. اکثر ولسوالیها،  قرات فاقد مکتب، مدرسه و فضای آموزشی است و در دولت محترم فعلی و موسساتی جونDHSA , APEP   و غیره هنوز هم صدها دختر و پسر این ولایت از نعمت درس خواندن محروم است. مقاطع تحصیلی متوسطه و لیسه در بعضی جاهای این ولایت موجود است؛ در مرکز ولایت بالاترین مقطع درسی تا صنف 8 فعال است. البته، بهترین منطقه از لحاظ وجود فضای آموزشی در کل ولایت ولسوالی شهرستان است.

از لحاظ امکانات فرهنگی: اطلاع رسانی و حضور نهادهای مدنی باید گفت که این ولایت دارای یک  رادیوی محلی با موجFM   است که از مرکز ولایت را تحت پوشش قرار می دهد.

راههای مواصلاتی: از لحاظ راههای مواصلاتی و سرگ اکثر قرات، قصبات و ولسوالیها فاقد راههای مواصلاتی است. در طول سال به مدت 5 ماه راههای مواصلاتی مرکز ولایت به پایتخت و ولسوالیها به مرکز ولایت و بالعکس باز است و سپس به خاطر صعب العبور بودن، برف، نبود پل و پلچک قطع می شود.

طبی و بهداشتی: در مورد وضعیت صحی این ولایت نیز قابل ذکر است ینکه بسته در تمام ولایت شاید 5 یا 6 کلینیک بیشتر موجود نباشد و دسترسی به دوا و درمان و امکانات طبی و بهداشتی برای اکثر باشندگان ولایت میسر نیست و به تازگی ریاست صحت عامه دایکندی  دفترش را دایر کرده است که به خاطر عدم تخصیص امکانات چندان فعال نیست

 امنیتی: دایکندی  به استثنای ولسوالی گیزاب به طور مجموع امن وآرام است و مردم  روز وشب  شان را با خیال راحت  سپری می کند  و مشغول غریب کاری و زندگی شان است.

 ولسوالی نیلی: به مرکزیت ولایت دایکندی دارای 165 قریه و95340 نفوس و به مساحت 780 کیلومتر مربع  مساحت می باشد که دارای آب و هوای معتدل و تقریبا گرم سیر می باشد.

ولسوالی خدیر: به مر کزیت خدیر دارای 294 قریه 1920 کیلومتر مربع  مساحت  و دارای 83400 نفر نفوس که دارای آب و هوای نیمه معتدل دارد.

ولسوالی اشتر لی: ولسوالی اشتر لی به مر کزیت شیخمیران دارای 343 قریه 1890 کیلو متر مربع مساحت و به تعداد 88340 نفر نفوس می باشد  و دارای آب و هوای نیمه معتدل می باشد.

ولسوالی سنگ تخت-بندر: ولسوالی سنگ تخت-بندر، به مر کزیت دهن "سیلبیتو" ی بندر که دارای 290 قریه 1095 کیلومتر مربع  مساحت و به تعداد 78900  نفر نفوس می باشد، این ولسوالی دارای آب و هوای سرد می باشد.

 ولسوالی شهرستان: به مرکزیت القان دارای 290  قریه و دارای 4653 کیلومتر مبع مساحت و به تعداد 72450 نفر نفوس دارای آب و هوای نیمه معتدل  می باشد.

ولسوالی میرا مور: به مر کزیت تگاب که دارای 326 قریه و دارای 1921 کیلومتر مربع مساحت و به تعداد 88400 نفر نفوس می باشد که دارای آب و هوای نیمه معتدل می باشد.

ولسوالی کجران  به مر کزیت کجران دارای 326 قریه و دارای 1610 کیلومتر مربع مساحت و به تعداد 73800 نفر نفوس می باشد، این ولسوالی دارای آب و هوای گرم سیر می باشد.

ولسوالی کیتی: به مر کزیت دشت کیسو، 196 قریه و دارای 1610 کیلومتر مربع مساحت و به تعداد 64900 نفر نفوس می باشد این ولسوالی دارای آب و هوای گرم سیر می باشد.

ولسوالی گیزاب: به مر کزیت "چونی" دارای 126 قریه و4240 کیلومتر مربع مساحت و به تعداد 78450 نفر نفوس می باشد و دارای آب و هوای گرم می باشد.

ولایت دایکندی یکی از ولایتهای پر نفوس افغانستان می باشد و تر کیب جمعیت از نظر جنسیت 48 فی صد نفوس را اناث و 52 فی صد  نفوس را مردان تشکیل می دهد و از جایگاه سواد در حداقل قرار دارد. تعداد مر گ و میر در بین زنان و اطفال زیر 5 سال فوق العاده  بالاست و میانگین عمر در حدود 60 سال است که این  خود بیانگر آمار فوتی در بین مردم این ولایت است 80 فی صد اراضی این ولایت کوهستانی است تا هنوز سروی دقیق از منابع زیر زمینی این ولایت صورت نگرفته است و بیشترین ترکیب جمعیت از نظر سنی بین 10 تا35 سال تشکیل می شود، که این جمعیت جوان دارای قدرت و توان کار بوده؛ اما، با کمال تأسف، تا کنون هیچ گونه زمینه کار برای این جمعیت جوان  فراهم نیست و اکثر این جوانان آواره ی دیار بیگانه گان است.

 

 

 

 


خانم عذرا جعفری اولین شهردار افغانستان

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت کابل

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۰۹ ب.ظ

ولایت کابل

ولایت  کابُل که مرکز آن شهر کابل است پایتخت کشور افغانستان می باشد
کابل دارای اماکن تاریخی ، مساجد ، زیارتگاه ها ، باغهای تاریخی و دروازه های مشهور، شاعرای نامی و نویسنده های بلند پایه میباشد. تاریخ سیاسی پراز فراز و نشیب کابل همه سیاستمداران جهان را متعجیب نموده است چنانچه کابل همیشه میدان جنگ ها و تصادفات بوده و تاریخ با افتخار آن فراموش ناشدنی است و دروازه های آن عبارت از دروازه سفید ، دروازه لاهوری ، دروازه گذرگاه ، دروازه سردارجانخان میباشد . کوتل های ارغنده و خیر خانه را هم دارا است کابل دارای ولسوالی ها و علاقه داری های زیادی بوده موسسات و شرکت های بیشماری را میتوان یافت
م

ردم آن غالباً دری‌زبان و مسلمان سنی هستند. تعدادی از اهل تشیع و هندو و سیک‌ها نیز در این ولایت بویژه در مرکز آن اقامت دارند. ولایت کابل با ولایات لوگر، وردک، پروان و ننگرهار هم‌مرز است.
ولایت کابل دارای ۴٬۵۵۸ کیلومتر مربع اراضی است و دارای هشت ولسوالی و سه علاقه‌داری است که قرار ذیل است:

تاریخچه کابل:

این شهر در دامنهٔ 
کوه آسمایی و شیر دروازه، به هر دو طرف رود کابل آباد شده و از سطح بحر (دریا) قریب شش‌ونیم هزار فوت ارتفاع دارد. در زمان قدیم در گرداگرد شهر کابل دیوارهای استواری موجود بود که ارتباط شهر با نواحی آن با هفت دروازه صورت می‌گرفت، امروز هم آثار دیوارهای شهر بر کوه آسمایی و شیردروازه شاهد استحکام سابقهٔ آن است.

کابل شهری تاریخی و بسیار کهن است که حوادث روزگار رابسیار دیده و چون بر چهارراه تجارتی شرق و شمال و جنوب وغرب واقع شده، اهمیت تجارتی آن خیلی زیاد است. کابل از حیث قدمت با قدیمی‌ترین شهرهای 
بلخ و بامیان هم‌سری داشته و در کتاب ریگ‌ودا، نام «کیسبها» برای کابل استعمال شده. تجارت و شهرت بازرگانی کابل در زمان‌های خیلی قدیم معروف است، چنان‌چه در اثنای حملات اسکندر نیز موقعیت مهم تجارتی خود را داشته و راه‌های تجارتی از هر طرف به آن وصل است. در آثار مورخان عهد اسکندر و در جغرافیای بطلمیوس از آن به نام «قابوره» و «اورتوسپاته» یاد شده.

در ادبیات پهلوی، نام این شهر «کابل» قید شده‌است، که نزدیک به تلفظ امروزی آن است. نام این شهر را «کابول» و «کاوول» و «کاول» نیز گفته‌اند
همچنان بعضی مورخین یونان آن را «کابورا» و «کارورا» نیز گفته‌انددیوارهای کابل که امروز نیز بقایای آن به سر کوه‌های شیردروازه و آسمایی دیده می‌شود از طرف شاهان کابل بنا شده‌بود تا در برابر هجوم‌های بزرگ بتوانند مقاومت کنند.

در 
شاهنامه فردوسی مکرر از کابل و کابلستان نام برده شده‌است. در سال ۸۱ هجری وقتی مسلمانان به شهر حمله کردند شهر را از طرف ده‌مَزنگ شگافتند، مسلمانان عرب فاتح شدند و شاه کابل به گردیز رفت، اما تشکیل دولت‌های صفاری وطاهری نفوذ عرب‌ها را از کشور کم کرده رفت و کابل نیز به دست حکم‌رانان محلی اداره می‌شد.

مقارن ضعف صفاریان از کوهستان شرقی کابل یک قوم دیگر بنای سلطنت را در کابل گذاشت که سرکرده‌شان را کالاله می‌گفتند و تا به عصر 
غزنویان باقی بودند، تا این‌که در سال ۳۴۴ ه. ق. ضمیمه سلطنت غزنوی شد. کابل در عهد غزنویان، شهر غزنه بتدریج اهمیت یافت و کابل عقب ماند. در لشکرکشی‌های چنگیز کابل نیز دست‌خوش چور و چپاول گردید.

هم‌چنین معماری و شهرسازی کابل بسیار زیبا و دقیق است و یکی از شهرهائی است که با وجود آن‌که قدیمی است، حساسیت زیادی در شهرسازی آن به کار رفته‌است
.

بعد از آن کابل بدست 
تیمور و حکم‌داران او بود تا آن‌که دولت تیموری هرات قوت گرفت. بعد از سقوط تیموریان، بابر در این جا مستقر گردید و کابل دوباره رونق یافت و تا سال ۹۲۳ پایتخت بود و به تعمیر و آرایش آن پرداخت. بابر به کمک مردم این شهر، هندوستان را فتح کرد و پایتخت خود را از کابل به آگره نقل داد و کابل مرکز ولایت شد. آرامگاه این پادشاه هم در همین شهر است.

وقتی که سلطنت به 
احمدشاه درانی رسید، وی توجه به کابل نمود و خواست آن را مرکز دولت خود قرار بدهد. چنان برای همین مطلب در سال ۱۱۴۴ امر احداث یک دیوار بزرگ را در شهر داد. این دیوار در ظرف ۴ ماه آباد گردیدتیمورشاه پس از تنظیم قندهار در سال ۱۱۹۵ ه. ق. رسماً کابل را پایتخت ساخت و از آن تاریخ تا امروز کابل مرکز و پایتخت افغانستان است.
کابل یکی ﺍﺯ قدیمی‌ترین شهرهاﯼ ﺩنیاست. ﺩﺭ کتاﺏ مقدﺱ ﻭیدﺍ به ناﻡ کبه ﻭ ﺩﺭ پاﺭچه‌هاﯼ ﺍﻭستا ﺍﺯ ﺁﻥ به ناﻡ کوب‌ها Kobahaیاﺩ می‌شوﺩ نویسندگاﻥ کلاسیک یونانی ﺁﻥ ﺭﺍ کوفن Kophen یا کوفس Kophfs ﻭ کوﻭﺍ ثبت کرﺩﻩ ﻭ هم‌چناﻥ مرﺩﻡ فاﺭﺱ ﻭ ﺍﺭستو ﺍین شهر ﺭﺍ خوسپس Khoaspes خوﺍندﻩ‌ﺍند. 

ﺩﺭ قرﻥ هفتم میلاﺩﯼ، یک پژﻭهش‌گر چینی به ناﻡ 
شونگ چونگ، ﺩﺭ نبشته‌هاﯼ خویش مشهوﺭ به هیوﺍﻥ سانگ ﺍین شهر ﺭﺍ کاﻭفو Kaofu نوشته ﻭ چنین برداشت می‌کند که ﺩﺭ حقیقت ﺍین شهر ﺯیبا مسما به ﺩﺭیاﯼ کاﻭفو می‌باشد که ﺍﺯ قلب ﺁﻥ می‌گذﺭﺩ، ﻭﯼ می‌ﺍفزﺍید که ﺁﺭیاییاﻥ قدیم ﺍﺯ لحاﻅ ﺩینی ﺍهمیتی ﻭیژﻩ به ﺍین شهر ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺁن‌رﺍ کوب‌ها ﺍﺭﺩهستانه Kobaha Urddhastana یا محل بلند پایه گفته‌ﺍند. کابل ﺍﺯ ﺩیدگاهی کتاﺏ مهاباراتا هندﻭﺍﻥ، بهشت ﻭ جایگاهی تفکر برﺍﯼ خدﺍﻭندﺍﻥ خوبی بوﺩﻩ ﻭ ﺁن‌رﺍ ﺩﺭ سانسکریت به ناﻡ ﺍﺭﺩهستانه یا عباﺩت‌گاهی مقدﺱ حفظ کرﺩﻩ‌ﺍند.

تاﺭیخ نویساﻥ ﺩﻭﺭﻩ سکندﺭ، کابل ﺭﺍ به ناﻡ ﺍﺭتوسپانه
 Artospana که هماﻥ ﺍﺭﺩهستانه Urddhastana سانسکریت ﺍست ﺩﺭ تاﺭیخیونانی قید نموﺩﻩ که پساﻥ‌ها (بعدها) ﺩﺭ قرﻥ ﺩﻭم میلاﺩﯼ ﺍین شهر ﺭﺍ به ناﻡ کابوﺭﺍ Kabura یا قلب پاﺭﺍپامیزﺍﺩ نوشته‌ﺍند. ﺩﺭﺩﻭﺭﺍﻥکوشانیاﻥ بزﺭﮒ هنوﺯ هم کابل به ناﻡ کاﻭفو شناخته می‌شدﻩ، که ﺁهسته ﺁهسته به کابوﺭﺍ مسما گرﺩید تا ﺁﻥ ﺯماﻥ که کابل شاهاﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ به ناﻡ کابلستاﻥ یاﺩ کرﺩند. کابلستاﻥ برﺍﯼ چندین قرﻥ پیش ﻭ پس ﺍﺯ ﺩﻭﺭﻩ‌ﯼ مسیح، ﺍﺯ بامیاﻥ ﻭ کندهاﺭ ﺩﺭ ﻏرﺏ تاکوتل بوﻻﻥ ﻭ تماﻡ جنوﺏ ﺭﺍ ﺩﺭ بر می‌گرفت، که ﺍین خطه ﻭسیع به ﺩﻩ علاقه‌داری تقسیم بوﺩﻩ ﻭ شهرهاﯼ کابل، ﻏزنی، بامیاﻥ، ننگرهاﺭ، سوﺍﺕ، پشاﻭﺭ، ﺍپوکین، بنو ﻭ بولر ﺩﺭ بر می‌گرفته‌است.

ﺍﺯ تاﺭیخ 
یوناﻥ چنین برﺩﺍشت می‌شوﺩ که ﺍﺭتوسپانه یا کابل مرکزی عمده ﻭ ﺍصلی ﺩﺭ منطقه بوﺩﻩ، که پساﻥ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ‌ﯼ تسلط یوناﻥ، هرﺍﺕ که سکندﺭیه‌ﯼ ﺍفغان بوﺩ جاﯼ ﺁن‌رﺍ ﺍشغاﻝ کرﺩ که پسان‌ها (بعدها) شاه‌زﺍﺩگاﻥ هندﻭساﮎ ﺁن‌رﺍ باﺭ ﺩیگر ﺍحیا کرﺩند. تا ﺁن‌که ﺩﺭ عصر ﺯنبیلک‌شاﻩ  ﺯنبوﺭﮎ‌شاﻩ، لشکر عرﺏ بعد ﺍﺯ فتح برق‌آساﯼ ترکیه ﻭ ﺍیرﺍﻥ به ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ‌هاﯼ ﺍین شهر کوبی، شاهاﻥ ﻭ کابلیاﻥ برﺍﯼ ﺩفاﻉ، ﺩیوﺍﺭ بزﺭگی به ناﻡ شیرﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﺩﺭ ﺩﺭﺍﺯناﯼ کوﻩ آسمایی یا آسه‌ماهی بنا کرﺩند که حکایت‌هاﯼ ﺁﻥ تا ﺍمرﻭﺯ سینه‌به‌سینه حفظ گرﺩیدﻩ. تاﺭیخ مصر به ﻭضاحت می‌نویسد که لشکر بزﺭﮒ ﺍسلاﻡ بعد ﺍﺯ فتح نیم جهاﻥ ﺩﺭ شیرﺩﺭﻭﺍﺯﻩ‌هاﯼ کابلستاﻥ به مرتبه بیست‌ﻭسه باﺭ شکست مطلق ﺩید تا ﺁن‌که به مرﻭﺭ ﺯماﻥ کابلیاﻥ خوﺩ به ﺩین ﺍسلاﻡگرویدند.

کابل ﺩﺭ ﺩﺭﺍﺯناﯼ تاﺭیخ، ﺩﺭ ﺍحساﺱ چکامه‌سرﺍیاﻥ، ﺩﺭ چشم تمدﻥ، ﺩﺭ قلب ﺁسیا، ﺩﺭ خاﻃرﻩ‌هاﯼ ﺍشغال‌گرﺍﻥ ﻭ ﺩﺭ ﺍیماﻥ بسا مرﺩﻡ، 
شهر باﺍﺭﺯﺵ ﻭ ﺩﺍﺭندﻩ‌ﯼ ﻭیژگی‌هاﯼ مقدﺱ بوﺩﻩ‌است. کابل ﺩﺭ ﻃوﻝ تاﺭیخ بارها ﺯیر تهاجم بیگانه قرﺍﺭ گرفت ﻭ به گشت‌هاﯼ متماﺩﯼ، ﻭیرﺍﻥ ﻭ ﺁباﺩ گرﺩید، تا بلاخرﻩ ﺩﺭ ساﻝ ۱۷۷۶ تسلط خاندﺍﻥ ﺩﺭﺍنی ﺩﺭ قلم‌رﻭ ﺍفغانستاﻥ جاگیر شد ﻭ تیموﺭشاﻩ پسر احمدشاه ابدالی، مرکز ﺍمپرﺍتوﺭﯼ خوﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ قندهار به کابل ﺍنتقاﻝ ﺩﺍﺩ که پس ﺍﺯ ﺁﻥ کابل تا ﺍمرﻭﺯ به صفت خانهٔ مشترﮎ ﻭ مرکز یگانه‌گی تماﻡ ﺍفغان‌ها پابرجا می‌باشد.

منطقهٔ کابل عبارت از مجموعه‌ئی از وادی‌های سرسبز و شاداب و پر نفوس است که ارتفاع آن از سطح دریا از هزار تا دو هزار گز (
۳۳۰۰ تا ۶۵۰۰ فوت ) تفاوت می‌کند. شهر کابل در میان این وادی‌های حاصل‌خیز به عرض ۳۴درجه و ۳۰ دقیقهٔ شمالی و طول ۶۹ درجه و ۱۸ دقیقهٔ شرقی در دامنهٔ کوه‌های «آسمائی» و «شیردروازه» به ارتفاع شش هزار فوت قرار گرفته‌است. در میان کوه آسمائی (۶۷۹۰ فوت) و شیر دروازه (۷۱۶۶ فوت) شهر کابل شکل مثلثی را گرفته که رأس آن به‌جانب غربی، جائی که دو کوه با هم بسیار نزدیک می‌شوند، قرار دارد. بین دو کوه گذرگاهی است که وادی چهاردهی (نوی کابل) را به کابل قدیم می‌پیوندد و رودخانهٔ کابل از آن عبور می‌کند. 

در زمان قدیم اطراف شهر را حصار مستحکمی احاطه می‌کرد که به‌وسیلهٔ هفت دروازه با خارج ارتباط داشت. تماشای این دیوار اهمیت تاریخی شهر را به‌خوبی می‌نمایاند. از قله کوه منظرهٔ باشکوه و شاداب وادی، با سلسلهٔ کوه‌هائی که اطراف آن را احاطه کرده به‌نظر می‌آید. رود کابل از میان آن با پیچ و خم جلب توجه می‌کند. شهر کابل که در دو طرف این رودخانه بنا شده محیطی قریب 
۸ میل دارد و چون دو طرف آن محدود می‌شود طبعاً شهر به وسعت خود در طرف شمال و جنوب شرقی رودخانه افزوده‌است.

امروزه محله 
شیرپور گرانترین محله کابل است که مقامات دولتی و فرماندهان مسلح در آن برای خود خانه ساخته‌اند
چندول، کارته سخی، افشار، دشت برچی، تیمنی و قلعه شهاده از مناطق شیعه‌نشین این شهر هستند.
 
بلوچ‌های کابل در قلعه وکیل بی‌بی مهرو، وزیرآباد و پغمان زندگی می‌کنند و به صورت عموم فارسی‌زبان
 می باشند.

آب و هوای کابل تابع وضع عمومی کشور افغانستان است و چون این کشور تقریباً در وسط آسیا واقع است پس عرض و طول جغرافیائی و ارتفاع و امتداد کوه‌ها و دوری از دریا همه از عواملی بشمار می‌روند که در آب و هوای افغانستان تأثیر دارد. با وضع جغرافیائی که افغانستان دارد مناطق مختلف آن آب و هوای متنوع دارد و کابل هرچند از دریا بسیار دور و تابع آب و هوای بری است، معهذا توازن در فصول اربعهٔ آن برقرار است و هر سه ماه تغییر فصل به صورت منظم پیدا می‌شود.

فصل بهار از ماه حمل (مارچ، اپریل) آغاز می‌شود و تا پایان جوزا (می، جون) منظماً ادامه دارد. در این فصل می‌توان آن را فصل نمو و انبساط خواند. هوا عطرآگین و فضا دل‌کش می‌شود و از حیث آب و هوا این سه ماه برازنده‌ترین و نشاط‌انگیزترین فصل‌های کابل می‌باشند. از ماه سرطان (جون، جولای) تا آخر سنبله (اگست، سپتمبر) و موقع تابستان گرم‌ترین ایام کابل به‌شمار می‌رود، اما گرما نه به اندازه‌ئی است که خسته‌کننده باشد و مردم را از کار و فعالیت مانع گردد. در ماه میزان
(سپتمبر و اکتبر) خزان آغاز می‌گردد و تا پایان ماه قوس (نومبر، دسمبرادامه دارد. خزان فصل برداشتن محصول و جمع‌آوری میوه‌است و کابل از این حیث در این فصل امتیاز فراوانی دارد و ارزانی در همین موقع می‌باشد. سه ماه اخیر سال، جدی (دسمبر، جنوری)، دلو (جنوری) فبروری) و حوت (فبروری، مارچ) فصل زمستان کابل است که سرمای بسیار و نزول برف تا پایان آن ادامه می‌یابد.

بر اساس تخمین سازمان ملل متحد، 
۹۰ فی‌صد (درصد) شهر به ویرانه مبدل گشت و بیش از شصت‌و پنج هزار از اهالی شهر کشته و ده‌ها هزار تن دیگر زخمی شدند. این جنگ کوچه به کوچه در شهر کابل تا تسخیر شهر وسیلهٔ طالبان در سال ۱۹۹۶بلاوقفه ادامه یافت. بعد از فروپاشی حکومت کمونیستی در افغانستان گروه‌های رقیب افغان برای تحکیم موقعیت خویش و تصرف پایتخت وارد نبرد شدند که خسارات زیادی بر جای گذاشت و قسمت‌های عمدهٔ شهر بر اثر راکت‌باران گروه‌های مختلف آسیب جدی وارد گردید.

 

ولسوالی پغمان یکی از ولسوالی‌های ولایت  کابل در افغانستان است. فاصله پغمان از مرکز شهر یعنی چاراهی پشتونستان ۲۵ کیلومتر است. در باختر کابل واقع شده و دارای دو دره تفریحی و مشهور به نامهای دره بغمان و دره پشه‌یی است.

دره بغمان در میان خود دو دره کوچک دارد. نام یکی از آنها دره خوشک و دیگری دره چب است. دریا کابل از همین دره بغمان سر چشمه می‌گیرد که در کتاب‌ها بنام دره‌انی پغمان ذکر شده است. در مرکز پغمان به فاصله 
۳ کیلومتر دورتر یک تپه قرار دارد که از آن تپه به نام تپه پغمان یاد می‌شود و یک جای تفریگاه است.

 

 

 

 

 

 


نمایی از شهر کابل سال 2007

 


نمایی از سینمای پامیر در مرکز شهر کابل

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت بدخشان

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ب.ظ

ولایت بدخشان

بدخشان یا بذخشان ولایتی است در شرق افغانستان و متصل بترکستان شرقی، مرکز آن امروزه فیض آباد است بدخشان یکی از قدیمی‌ترین مناطقی است که در شاهنامه فردوسی از آن یاد شده است. بدخشان همچنین در چامه‌های شاعران به کیفیت لعل خویش معروف بوده است.
 بدخشان در شمال شرقی افغانستان واقع است. در مارس 
۱۸۹۵ به موجب توافقاتی که میان بریتانیا و روسیه در لندن صورت گرفت، بدخشان میان افغانستان و خان‌نشین بخارا تقسیم شد و بر پایه این توافق بدخشان کوهستانی تابع بخارا باقی ماند و سرزمین‌های جنوبی مسیر آمودریا به افغانستان (ولایت بدخشان) پیوست . لذا این ولایت میان دو امپراتوری بزرگ (روسیه تزاری و بریتانیا) به دو بخش تقسیم گردید. یک بخش این ولایت تحت نام بدخشان روسیه و بعدا منطقه خودگردان کوهستانی بدخشان شوروی با مرکزیت شهر خاروغ به روسیه تعلق گرفت، و بخش دوم با مرکزیت شهر فیض‌آباد به امارت افغانستان پیوست. روسیه و انگلیس آمودریا (جیحون) را به عنوان مرز طبیعی پذیرفته و توسط ستونهای مرزی نشانه‌گذاری شد. در سال۱۹۱۷ بعد از پیروزی انقلاب بلشویکی در روسیه بدخشان روسیه به شوروی در تشکیل جمهوری شوروی سوسیالیستی تاجیکستان تعلق گرفت. 
در حال حاضر بدخشان سرزمینی شامل پاره‌ای از شمال خاوری افغانستان و جنوب خاوری تاجیکستان می‌باشد
. این ولایت با جمهورهای تاجیکستان، پاکستان و ولایت سینکیانگ جمهوری مردم چین دارای مرز مشترک است
جعغرافیای طبیعی :
مساحت بدخشان افغانستان 
۴۷۴۰۳ کیلومتر مربع بوده و جمیعت آن بالغ بر یک میلیون و هفتصد و پنجاخ هزار نفر است، اکثریت باشندگان این ولایت را تاجیکان تشکیل داده و به زبان فارسی حرف می‌زنند.در بدخشان با زبانهای پامیری آنها تکلم می‌نمایند.مردم بدخشان دارای اصلیت آریائی بوده و از اصیلترین قبایل ساکن در افغانستان میباشند. اکثر مردم این ولایت باسواد بوده و به ارزشهای دینی خود سختگیر اند. در قرن پنجم هجری قمری ناصرخسرو شاعر مشهور، مذهب شیعه  را به آنجا برد و در تبلیغ آن کوشید. تأثیر تعالیم او هنوز در بدخشان باقی است و قبر وی بر مسیر علیای رود ککچه (از ریزابه های آمودریا) دیده میشود.

بدخشان دارای کوههای بلند و رودخانه‌های خروشان است،کوه‌های مهم این ولایت خواجه‌محمد، هزارچشمه و سفیدخرس نام دارند. بلند ترین قلهِ کوه‌های هندوکش در خاک افغانستان بنام نوشاخ در این ولایت قرار دارد.پامیر که به نام بام دنیا معروف است، در این ولایت موقیعیت دارد.
رودخانه‌های مهم آن عبارت‌اند از رود 
کوکچه، واخان، انجمن، وردج، تگاب، تنگی شیوا، پامیر، جرم، چاهیل در سرغیلان، آغرده در غارسپان، غوری‌سنگ، درواز، راغ.ولایت بدخشان ۵۳ فیصد منابع آبی افغانستان را داراست. دریاچه (در فارسی افغانستان جهیل)‌های آن شیوا، زرقل و چقمقین نام دارند.

فراورده‌های عمده این ولایت گندم، جو، جودر ( گندم سیاه )، جواری ( ذرت )، و ارزن است، از جمله میوه‌های این ولایت توت و چارمغز ( گردو )، زردآلو، آلوبالو و سیب آن مشهور است.سیب بهارک و چارمغز سرغیلان درین ولایت از شهرت خوبی برخوردار است.

بدخشان به داشتن معادن لعل، لاجورد و طلای خویش دارای شهرت است. لعل، بدخشان یا بدخشی در قرون وسطی در سرتاسر عالم اسلام شهرت داشت. غیر از لعل یاقوت و لاجورد و سنگ بلور و سنگ پازهران نیز از آن بدست می آورده اند. ابن حوقل جغرافی نویس قرن چهارم آرد: از بدخشان بیجادهٔ خوب و سنگهای قیمتی که در زیبایی و رونق به یاقوت می ماند بدست می آید. این سنگها به رنگهای گلی و رمانی ( اناری) وسرخ (احمر قانی) و شرابی است و آن اصل لاجورد است.

عمده ترین مخزنهای طبیعی آن، در یمگان لاجورد به حجم سه صدکیلومتر طول و ۴۷ کیلومتر عرض، و معدن لعل در سرغیلان که از آن به علت عدم مشخص بودن محل آن استفاده صورت نمیگیرد، میباشد. در نتیجه بررسیهای که اخیراً در مورد نفت در افغانستان صورت گرفته‌است، این ولایت را دارای ذخایر بزرگی نفتی تثبیت نموده‌اند.
در بدخشان معادن آهن و مس نیز وجود دارد. کانهای آن در شغنان بر ساحل راست آمودریا و در خارج بدخشان بمعنی اخص است. 
از اماکن تاریخی آن می‌توان از ویرانه‌های بهارک ( که در حاشیه شهر تاریخی بهارستان و لان شی آباد شده‌است)، اشکاشمو توپخانه زیباک و مقبره ناصر خسرو نام برد.

بزرگان بدخشان:

بدخشان از جمله ولایات افغانستان است که بیشترین قشر تحصیل کرده را در طول تاریخ داشته است. شخصیت های نامور دانش، امثال، مرزا عبدالقادر بیدل، ابوالحسن البدخش، مولانا شاه جی بدخشی، مولانا عبدالله بدخشی، جمشید خان شعله، مولانا غیاثی، صائب راغی، مصرع راغی، مولانا زیرک درایمی، و صدها دانشمند و فرهیختهء علوم اسلامی دیگر در گذشته و حال از بدخشان هستندشخصیت های سیاسی بدخشان؛ شاه ولی خان دروازی مشاور و جانشین امان الله خان، طاهر بدخشی، استاد برهان الدین ربانی رهبر جهاد و دیگر سیاستمداران بدخشان قابل ذکر اند. بدخشان امروز هم دارای بزرگترین شخصیت های علمی، سیاسی، نویسندگان، مولفان و شاعران است که می توان از جمله از اشخاص ذیل نام برد: استاد نعمت الله شهرانی، استاد محمد موسی توانا، استاد بیان، داکتر قاری محمد ایاز، استاد محمد نظیف شهرانی، استاد محمد میرویس غیاثی، قاضی عبدالحق عتید، استاد عبدالباری ابراهیمی، استاد داد محمد خاشی، و دیگران... 
بدخشان در شعر و ادبیات در طول تاریخ و حتی امروز سر آمد روزگار است. مولانا نائل کشمی، عبدالودود نائل لاجوردین شهری، سودا، یزدان یار، واصل لطیفی، غفران بدخشی، داکتر صبغت الله خاکساری، و... از جمله شعرای معاصر هستند و صدها شاعر دیگر... یگانه طنز نویسی مشهور افغانستان «نجیب الله دهزاد» از بدخشان است. در طول هشت دهه آخر همهء قوانین اساسی افغانستان در چند دوره، تحت اشراف یک بدخشی تدوین شده است؛ شاه محمد ولی خان دروازی، عبدالله یفتلی، نعمت الله شهرانی و... بزرگترین متن روحانی تصوفی «مکتوبات امام ربانی مجدد الف الثانی» توسط دو نفر علمای بدخشان به رشتهء تحریر در آمده است. بدخشان؛ در همهء متون ادبی جهان و بویژه فارسی کهن، نسبت شهرت لعلش جایگاه ویژه داشته است و ادیبان و شعرا آن را در پهلوی عقیق یمن مثال زده اند
.

ولسوالی شهدا یکی از ولسوالیهای معروف ولایت بدخشان افغانستان می‌باشد. این ولسوالی در سال ۱۹۹۴ در زمان زمامداری پروفیسور برهان الدین ربانی، رئیس جمهور اسبق افغانستان از ولسوالی بهارک این ولایت جدا و منحیث یک واحد اداری مستقل عرض اندام نمود. اولین ولسوال شهدا آقای سیدکبیر احمد متوکل، معروف به ملا سیدکبیر متوکل که از جمله شعرای نامور محل نیز می‌باشد، بوده و به مدت چندین سال افای وظیفه نموده‌است.
این ولسوالی متشکل از دو منطقه بنام 
زردیب و سرغیلان تشکیل یافته که در میان دو کوه کشیده از سلسله کوهای هندوکش شرقی اخذ موقیعت نموده‌است. مردم محل همه به زبان دری-فارسی صحبت نموده از لحاظ تباری تاجک و مسلمان میباشند. بافت قبیله ئی این محل بسیار محکم بوده و در حقیقت همه مروبوط به یک خانواده وسیع میباشند. ولسوالی شهدا از سرسبزترین منطقه در ولایت بدخشان بوده که دارای درختان سرکشیده از چارمغز، توت، بادام، سیب و انواع میوه جات می‌باشد که بیشتر فراورده‌های صنعت باغداری آن از اقلام تجارتی و صادراتی خوبی افغانستان محسوب می‌گردد.
مردم این ولسوالی بیشتر به شغل کشاورزی و دامداری سروکار داشته و تجارتهای کوچک
 (Small Business) درین منطقه در حال شکل گیری است. این محل در مدت وجود خود بحیث یک محل قابل سکونت، توانسته‌است افراد نخبه خوبی به جامعه تقدیم نماید که درین میان شعرا، روشنفکران و دانشمندان ورزیده داشته‌استعبد القدیر فطرت (رئیس کل بانک مرکزی افغانستان در دو دوره جریان نقلاب و دوران بعد از نقلاب) و علام الدین (سفیر کبیر افغانستان در ازبکستان و سایر کشورها) و همچنان دیگر افراد نخبه و روشنفکر داشته‌است.
از شعرای معروف آن می‌توان متوکل، غلام حیدرخان وغیره را نام برد
دریای که درین ولسوالی جاری است، از معاونین عمده دریای کوکچه بشمار رفته و آب زلال آن درتمام این ولایت زبانزد همه‌است. مالی شرین و بدون استخوان آن کاملاً استثنائی بوده و محل تفریحگاه برای سیاحان می‌باشد.

ولسوالی فیض‌آباد مرکز ولایت بدخشان افغانستان است.
فیض آباد سرزمینی بولایتی و تاریخی، مستور از ناهمواری ها، دورافتاده و صعب العبور است. این شهر در بخشی از 
دره کوکجه قرار دارد.
به دستور امیر ازبک در سال 
۱۸۲۷ میلادی شهر کندوز با خاک یکسان شد بطوری که تا مدتی «جُرْم» مرکز ولایت بدخشان بود. در سال ۳۹/۱۸۳۸ میلادی بازسازی فیض آباد شروع شد و مرکز تجارت در سرتاسر بدخشان گردید. از جای های تاریخی می‌توان به مجسمه‌هایی که در ماه قبل به کابل آورده شده اشاره کرد.
 به این علت فیض‌آباد میگویند که مدتی چند خرقه مبارک در این شهر بود که حالا در شهر
قندهار است.

 

 


 

 

 

 


شهر فیض آباد

 

 


نمایی از ولایت بدخشان در شمال شرق افغانستان

 

  • ابراهیم اخلاقی