شبکه اطلاع رسانی افغانستان

شبکه اطلاع رسانی افغانستان

شبکه اطلاع رسانی افغانستان

شبکه اطلاع رسانی افغانستان

شبکه اطلاع رسانی افغانستان

بایگانی

۲۰ مطلب با موضوع «اماکن عمومی» ثبت شده است

تنگه خیبر

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۰۳ ب.ظ

تنگه خیبر
تنگه خیبر یا گردنه خیبر دره و گذرگاهی معروف در رشته کوه هندوکش است که در مرز میان افغانستان و پاکستان قرار دارد. این گردنه که قرنها راه داد و ستد و هجوم از آسیای مرکزی بوده اینک حلقه عمدهٔ ارتباطى بین پیشاور پاکستان و کابل افغانستان می‌باشد. این گردنه ارتفاعش از ۱۰۷۰ متر تجاوز نمی‌کند.
گردنهٔ خیبر یکى از راه‌هاى عمدهٔ هجوم به هند بوده است. ظاهراً اسکندر مقدونی قسمتی از سپاهیان خود را که تحت فرماندهى هفایستیون و پردیکاس بود از این راه عبور داد و خود راه ساحل شمالی رود کابل را پیش گرفت. سلطان محمود غزنوی، تیمور لنگ و بابر در لشکرکشى به هند و نادرشاه افشار در لشکرکشى از این راه گذشتند. گذشته از دشواریهاى طبیعى عبور از خیبر به سبب قبائل سرسخت اطراف نیز دشوار بود. از جمله این قبائل قبیلهٔ اَفریدی است که مردمى گردنکش و آشوب‌طلب بودند و در مقابل هرگونه نفوذ خارجى مقاومت مى‌کردند. انگلیسها اول بار در ۱۸۳۹ م. در اولین جنگ افغانستان و بریتانیا از خیبر گذشتند و دشواریهای بسیار دیدند در دومین جنگ افغانستان و بریتانیا بموجب پیمان گندمک ۱۸۷۹ م. خیبر تحت نظارت بریتانیا قرار داده شد. در ۱۸۹۷ م. افریدیها گردنه را گرفتند و بریتانیائی‌ها را بیرون راندند و چندى آنرا در تصرف داشتند. سرانجام بریتانیا حفظ و حراست جاده را در مقابل اجرت به افریدیها سپرد ولی خود ناچار مأمورین گشتی داشت.

  • ابراهیم اخلاقی

تخت رستم

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۰۲ ب.ظ

تخت رستم 
تخت رستم, که در ایبک مرکز ولایت سمنگان قرار دارد, یادگاری است قریب به 2500 سال پیش که اینک تنهای تنها در اسارت حوضچه هایی که در آن زمان حفرشده بوده است در اطراف این تخت زیبا, تا از نفوذ دشمنان در امان باشد, قرار دارد.
اینک حوضچه اطراف آن خشک, تخت آن مسکوت و جاده آن مخروبه باقی مانده است و همچنان شگفت زده از این همه بی توجهی مسئولان دولتی و دولتمردان سر شرمندگی خود را در برابر جهانیان به زیر انداخته و آرام با آفتاب سوزان منطقه همنشین است. 
ایبک مرکز یک ولایت است, ولایتی که می تواند بسیاری از نیازهای زراعتی این کشور را تامین کند, اما مردمان آن به گفته خود والی از آشامیدن آبی که شایسته انسان باشند محروم هستند, از مرکز شهر آن رودخانه ای مواج در حال عبور است, اما آب آن همواره با خود گل به همراه دارد و آلوده است, حتا اطرافیان همین رودخانه برای رسیدن به آب آشامیدنی حد اقل باید چهل تا پنجاه متر زمین را حفر کنند و با دوله از دل زمین جرعه جرعه آب بکشند و آن را بنوشند. زمینهای شان خشک, زارعان در انتظار آب, اما رودخانه از میان آنها نیشخند زده و عبور می کند و توان بهره گیری از این همه آب برای مردم نیست! 
تخت رستم, با اینکه بر فراز کوهی قرار دارد که همه آن کوه قابل کشت و درخت کاری می باشد, اما بازهم تشنه ایستاده است تا قدمت و کهنگی خویش را اگر کسی به دیدارش آمد و احوالش را پرسید بگوید که این زمین و این مکان دارای پیشینه فرهنگی و مدنیتی کهن می باشد که یا از دواران بودائی ها باقی مانده است و یا اینکه از دوران زردشت, اما حقیقت هرچه که باشد این است که او اینک حتا یک لوحه هم در اطراف خود ندارد که 2500 سال پیش اینجا کی بوده است, و رستم پهلوان در آنجا چه می کرده است و براستی احکام خود را از فراز همین تخت سنگی صادر می کرده است؟ بر فراز این تخت سنگی نشانی از یک تندیس هم باقیست, اما این تندیس متعلق به چه کسی بوده است؟ زردشت یا بودا؟ آن را کسی لا اقل دقیق نبود که برای من بگوید.
پائین تر از این کوه کوهی دیگر است که از دور چند سوراخی بیش از آن دیده نمی شود, اما گفته می شود که در آن زمان اینجا بازاری بوده است بسیار زیبا و دیدنی. نا گزیر علاقه مند می شوم که از آنجا هم دیداری داشته باشم, به کوه نزدیک می شوم, از یکی از این سوراخها داخل کوه می شوم, داخل کوه را کنده کاری کرده اند, داخل کوه نشان از یک معماری کهن دارد, احساس می کنم که این معماری را در گذشته در جایی دیده باشم, شاید در بامیان در کناره های تندیس بزرگ بودا! 
دل کوه را حفر کرده اند و دهلیزی کلان در آن ساخته اند, و در کنار آن یک اتاقی کلان که شاید تالاری بوده است برای اجتماعات آنها و در کنار آن دهلیزی دیگری دارد که بازهم طولانی تر می باشد و دریچه های به سوی بیرون هم دارد, و در جانب کوه مغاره های حفر شده اند که بعضیها می گویند اینجا مغازه هایشان بوده است در آنزمان, اما بیشتر به همان معابد بامیان شباهت دارد که عابدان بودایی می آمده اند در دل آن کوهها برای عبادت خدایشان ساعتها و ماهها آنجا راز و نیاز داشته اند.
در دل این کوه به علاوه یک دهلیز و یک تالار یک مکان دیگری هم ساخته است که نسبتا بسیار کلان, زیبا, و سقف آن را به شکل گنبدی حفر کرده اند, که همه آنها دیدنی است.

  • ابراهیم اخلاقی

شهرهای تاریخی بامیان

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۰۲ ب.ظ

شهرهای تاریخی بامیان

شهر غلغله:
شهر غلغله شهری که یک زمان شهرت بسزایی آن شرق و غرب را به خود متوجه گردانیده بود و در برابر نیرومند ترین و خشمگین ترین متهاجمین مقاومت و مجادلت همی کرد مخرو به های شهر غلغله در گردو نواحی بالا حصار در میان مزارع و کشت زارها به طرف دهکده سید آباد کم و بیش باقی مانده است .
شهر غلغله طوری که تاریخ حکایت می کند به گمان غالب بعد از به میان آمدن سلطنت شنسبانیه غوری به دست سلطان علاءالدین جهان سوز و در زمان سلطنت نخستین امیر شنسبانی ملک فخر الدین برادر افخم جهان سوز به میان آمده است .
باشندگان این شهر در بین قرن شش و اوایل قرن هفت هجری در سموچ و آبادی های مستحکمی که اباره ها برجهایی که از خشت خام و پخته و سنگ اعمار شده بود زندگانی می کردند بعد از این که علاءالدین محمد خوارزم شاه بین سال های 607و 611 هجری اردوی غوری وغزنوی را در هم شکست پسرش جلاالدین در شهر غلغله مرکزیتی قایم کرد و برای مدتی با شهرت جلال تام حکم روایی نمود شکوه وقدرت آن رقیبان اش را بران داشت تا بر شکست و کوبیدن او از هیچ گونه تدابیر واقدامی دریغ نکنند زمان قدرت این حکم روای فاتح بود که هجوم وحشت ناک چنگیز از صفحات شمال بر جنوب هندوکش سرایت کرد .
چنگیز از راه دره شکاری وارد این سرزمین شده در شهر ضحاک که آثار خرابه های آن را در هفده کیلومتری قبل از بامیان در نقطه نقاط آب های بامیان و کالود در نقاط مرتقع کوه سرخ قرار دارد. و جنگ میان مهاجمین چنگیز و امپراتور شهر در گرفت درین زدو خورد موتی جن پسر جغته نواسه چنگیز به قتل رسید از دیدن این منظره خشم چنگیز به جوش آمده سوگند یاد کرد که آن قدر قتل و قتال درین شهر بنماید که حتی برای انسان وحیوان امان زندگانی ندهد شهر غلغله بعد از مقاومت بسیار شدید در سال 618 ه ق مطابق 1322 مسیحی به خاک یکسان شده فاتح مغل آن طوری که تصمیم گرفته بود شهر را آتش زد و مردم در میان شعله های آتش جان دادند وگروهی که از شعله های بی رحم آتش نجات یافتند از دم تیغ خلاصی نیافتند و بالاخره حصار آزادگان و کانون علم و فضل پادشاهان علم دوتس ادب پرور شنسب های غوری خوارزمشاهی را شهر مغضوب لقب دادند .
به طرف جنوب شرق خرابه های بالا حصار شهر غلغله در داخل دهکده سید آباد بدنه قلعه مستطیل شکل با دیوارهای بلند موجود است که در نزد اهالی به قلعه دختر معروف می باشد داستانهای محلی این قلعه را مربوط به دختر جلاالدین منکبرنی پادشاه خوارزمشاهی می دانند چنگیز حصار محکم شهر غلغله را گرفت نمی توانست و مدتی لشکر مغلی در اطراف حصار سر گردان ماندند وحیران بودند که به چه ترتیب و وسیله حصار را بگشایند و به مجادله جهت اشغال بپردازند تا این که بالاخره این دختر ناز پرور خیانت کرده و نامه برای مهاجمین نوشت و نامه را با پیکان تیر در صف مهاجمین انداخت و به آن ها فهماند که فتح این قلعه مشکل است تازمانی که سر چشمه آبی را که در داخل حصار می آید و مدافعین شهر از آن استفاده و رفع تشنگی می کند بسته نشود فتح نصیب مهاجمین مغلی نخواهد بود لذا سر چشمه ای را که در دره کالو است با نمد تخته سنگ های نمک مدود شود و سپاه مغل به این دستور سر چشمه آب را بستند و بدین ترتیب راه فتح قلعه را یافتند وآن را گشودند و اما در مقابل دختر ناعاقبت اندیش نیز فعل زود ثمره این همکاری خود را با اردوی دشمن چشید و توسط سپاه مغل به وضع فلاکت باری کشته شد.

شهر ضحاک:
نام محلیست که به فاصله 17 کیلو متری شرق که بین 67 درجه 58 دقیقه 13 ثانیه طول البلد شرقی و 34 درجه 29 دقیقه و 34 ثانیه عرض البلد شمالی واقع است در نقطه اتصال آب های بامیان یا آب دره گالوروی پوزه های بلند و سرخ کوه برج ها دیوارها و بقایا قلعه به نظر می خورد که یکی از مستحکم ترین قلعه های جنگی بوده قسمتی از برج هایی که رخ به طرف دره گالوا است به نام شهر تریمان هم شهرت دارد .
در دوره شنسبانی های غوری در این جا حصار مستحکمی ساخته شده بود که مقاوت آن در مقابل چنگیز خاطره فراموش ناشدنی به یادگار مانده است چنان چه موتی جن نواسه چنگیز در سال 628 ه 1222 م در همین جا کشته شد .

شهر سر خشک:
به فاصله 4 کیلو متر دورتر از دره شکاری در سواحل چپ آب های بامیان بر فراز پوزه بسیار بلند کوه دیوارهای یک حصار خرابه که شکل قلعه را دارد قرار دارد واقع واز نظر استحکام و موقعیت سوق الجیشی اهمیت بسزایی داشت این حصار مانند شهر غلغله و ضحاک آبادی های به شکل سموچ و عماراتی از خشت خام نیز از خود به یادگار مانده است.
که یک تیغه کوه را به هم وصل کرده است .
1- خرابه های اصل شهر که مسجد و بعضی عمارات آن هنوز باقی مانده است .
2- ارگ یا بالاحصار که بر فراز خصص سلنی دره و اراضی هم جوار واقع است .
دورادور شهر و حصار دیوارهای ضخیم و برج های مدور دیده می شود که همه از گل وسنگ ساخته شده این حصار هم در اثر هجوم مغل در نیمه اول قرن هفت هجری ویران شده است .




منظره بودا از بالای شهر باستانی غلغله. (2006)
 

  • ابراهیم اخلاقی

پل تاریخی مالان در هرات

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۰۱ ب.ظ

پل تاریخی مالان در هرات 

پل مالان یکی از بناهای تاریخی هرات و از پلهای زیبا و تاریخی افغانستان است که بر روی رودخانه هریرود در منطقه مالان ساخته شده است.
این پل در مسیر جاده قدیمی هرات - قندهار واقع شده و در گذشته های دور، کاروان هایی که از هرات به مقصد سیستان، قندهار و هند سفر می کردند، از این پل عبور می کردند. 
پل مالان، در شکوفایی اقتصاد و درآمد مردم هرات نقش مهمی داشته و از همین رو در طول تاریخ، بارها بازسازی شده است.
این پل در سال ۵۰۵ هجری قمری (برابر با ۱۱۱۰ میلادی) و در زمان سلطان سنجر سلجوقی به همین شکلی که اکنون هست، با اندک تفاوت، ساخته شد. 
ولی از روی داستان هایی که در مورد پل مالان حکایت می کنند و بنا به اهمیت تجارتی و موقعیت جغرافیایی هرات، گمان می رود که تاریخ ساخت این پل خیلی نزدیک به تاریخ ساخت شهر هرات باشد. در برخی از این حکایت ها، تاریخ ساخت پل مالان تا پیش از ظهور اسلام نیز ذکر شده است. 
برخی حکایت هایی که در مورد ساخت پل تاریخی مالان وجود دارد، شنیدنی است. بر اساس یکی از این حکایات، پیش از ظهور اسلام، دو خواهر مومن زرتشتی مذهب، به نامهای بی بی حور و بی بی نور که مرغداری داشته اند، از تخم مرغ برای ساخت پل مالان استفاده کردند. این روایت می گوید آن دو، در زمان ساخت پل مالان، در ملات و مصالح ساختمانی آن، تخم مرغ اضافه کردند تا زمانیکه پل مالان ساخته می شد آنها با استفاده از تخم مرغ در ملات یا همان مواد ساختمانی آن زمان، برای مقاوم ساختن پل در مقابل طغیان آب، مقاوم شود. 
مالان روستای کوچکی است که در کنار هریرود قرار دارد. به گفته برخی مورخان، پیش از اسلام در این روستا آتشکده ای بوده که اهالی شهر هرات در این آتشکده عبادت می کردند. در زمانی که بر روی رودخانه هریرود پلی وجود نداشت، مردم به سختی از آب عبور می کردند و خود را به آتشکده می رساندند. این روایت می گوید یک موبد آتشکده مالان به نام برزو - که فرزند نداشت و از بی فرزندی همواره رنج می برد - روزی دست به دامان اهورامزدا شد و گفت اگر مرا فرزندی باشد، به شکرانه آن، بر روی هریرود پلی خواهم ساخت که مردم بتوانند به آسانی از آب عبور کنند و به آتشکده بیایند، خداوند فرزندی به برزو ارزانی کرد و برزو نام او را فریدون گذاشت و سپس به وعده خود عمل کرد و این پل را ساخت . 
پل مالان در حال حاضر دارای ۲۲ دهنه یا طاق است. اما الکساندر همیلتون جهانگرد انگلیسی در اواخر قرن نوزدهم میلادی زمانی که از هرات دیدن می کرد در مورد پل مالان نوشته است که این پل، دارای ۱۷ دهنه است. این جهانگرد همچنین نوشته که در آن زمان آب رودخانه هریرود تغییر مسیر داده و از داخل پسته‌زار کنار پل می گذشته و راه را مسدود کرده بود. گزارشی که الکساندر همیلتون در مورد هرات نوشته، در سال ۱۹۰۴ میلادی در بریتانیا به چاپ رسیده است 
در سالهای جنگ در افغانستان، پل تاریخی مالان قسماً از بین رفته بود ولی در سالهای ۱۹۹۴ و ۱۹۹۵ توسط موسسه داکار مجدداً بازسازی شد. 

 

  • ابراهیم اخلاقی

دره پنجشیر

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۰۱ ب.ظ

دره پنجشیر

یکی از دره های بسیار زیبا و قشنگ هندوکش که مدخل آن به فاصله 80 کیلومتری شمال شهر کابل افتاده است، همین دره سرسبز و خوش آب و هوای پنجشیر است که محاسن طبیعی آن سر زبانها است.
دره پنجشیر در دامنه های جنوبی هندوکش از (دربند) تا (پریان) یا از (گلبهار) تا کوتل (انجمن) را فراگرفته و خط عمومی آن از شمال شرق به جنوب غرب ممتد است.
پنجشیر از نقطه نظر مراودات یکی از مهمترین راه های کاروان رو قدیم بین حصص شمالی،شرقی و جنوبی هندوکش بوده و هست و با وجود اینکه سرک شکاری بین کابل و باختر و تخارستان (بین کابل و مزار شریف و قطغن و بدخشان) موتررو شده است معذالک دره پنجشیر از نقطه نظر رفت و آمد رمه های حیوانات و حمل و نقل نمک و میوه جات و غله جات و تردد کاروان های کوچک مقام خود را از دست نداده است و مسافرت میان دره جرم بدخشان و کابل کمافی السابق از این راه عملی میشود زیرا با وجودیکه سرک از خان آباد تا مرکز بدخشان و از آنجا تا بهارک (دهن دره واخان و جرم و زردیو) رفته بانهم تردد موتر در آن ناحیه زیاد نیست و کثرت خرابی پلهای رودخانه کوکچه عایق دیگری تولید کرده است.
همانطوریکه پنجشیر در دامنه های جنوب هندوکش ممتد است، موازی با آن در شمال سلسله کوه مذکور دره سرسبز (اندراب) افتاده که نسبت به پنجشیر به مراتب فراختر است و یک سلسله دره های تنگ و فرعی که در زیبائی های قدرتی و لطافت آب و هوا و بدایع مناظر طبیعی بیمانند میباشد از دهن گلبهار تا کوتل خاواک حد به حد این دو دره بزرگ را در دو پهلوی هندوکش بهم وصل کرده است. به عبارت دیگر از جمله 21 کوتل هندوکش که بین کوتل (انجمن) و (دندان شکن) افتاده 8- 9 کوتل تنها از حصص علیا و وسطی و سفلی دره پنجشیر راه دارد و به این ترتیب چندین دروازه هندوکش به دره پنجشیر کشاده میباشد و منتهاالیه پنجشیر سفلی را که بسیار بجا و به موقع (دربند) و (دالان سنگ) میگویند، میتوان دالان و مدخل مرکزی هندوکش خواند. این کوتل ها از بالا تا پایان دره قرار آتی است:

1- کوتل انجمن: از آخر دره پنجشیر، از (پریان) به حصه علیای دره انجمن و از آنجا به دره جرم بدخشان راه رفته است.
2- خاواک: از حوالی قریب سرچشمه رودخانه پنجشیر به طرف شمال دره ئی جدا شده که منتهی به کوتل معروف خاواک میشود. آبیکه از اینجا به استقامت شمال غربی جاری میشود بنام اندراب یاد شده و به اندراب میرود.
3- تول یا طول: از دره فرعی دیگر، از مقام (سراب) به اندراب میرود.
4- زریه: از دهکده (سفید چهر) پایان تر دره فرعی است که به دره طول منتهی میگردد.
5- از پنجشیر سفلی، از علاقه (امرز) که ودد انگلیسی آنرا (مرز) یاد کرده، از دره های فرعی به طرف اندراب راه رفته و کوتل هائی هم دارد که عموماّ برف دارد ولی تنگ و دشوار گذار میباشند.
6- شپتال: از مدخل دره، از حوالی گلبهار راهی به (کشن آباد) 21 میلی خنجان منتهی میشود.
7- بازارک: از دره و کوتل بازارک به خنجان و اندراب راه رفته است.

رودخانه پنجشیر و آب های فرعی دیگر که از دره های راست و چپ بدان میریزد موضوعی است که مطالعه آن از نقطه نظر جغرافیه و منابع آب اهمیت زیاد دارد. سرچشمه رودخانه پنجشیر نقطه ایست در کوتل انجمن که آنرا (ناوک) گویند و 19 معاون دیگر حد به حد به آن یکجا میشود بدین ترتیب رود خانه پنجشیر که با معاونین آن از آب های 20 دره مختلف تشکیل شده در گلبهار با رودخانه (شتل) یکجا میشود و آب های مشترک آنها با آب های سالنگ و غوربند در مقابل برج عبدالله بگرام بهم وصل میشوند و همه در سروبی به رودخانه کابل میریزند.
در سلسله جبال هندوکش و رشته ها و شاخه های فرعی ان یکعده دریاچه ها و یا به اصطلاح عوام حوض هائی موجود است که تعیین موقعیت آنها از نقطه نظر جغرافیه و طبقات الارضی و منابع آب و نیروی آب و داستان های فلکلور محلی اهمیت زیاد دارد ولی اکثر آنها را جز اهالی محلی دامان دره ها کس دیگری ندیده است. معروفترین آنها دریاچه های سرقول پامیر دریاچه ویکتوریا و دریاچه شیوا در شغنان است.
حوض (لالان) یا دریاچه شاه دریابار حوض دیگری است که فراز کوه در منتها الیه دره هزاره قرار دارد. آب آن طرف عبدالله خیل جانب پنجشیر میآید. از طرف نجرو هم به این دریاچه راه است. در نقطه ئی موسوم به (سژاب) به 9 کیلومتری کوتل خاواک حوضی است که آب گرم دارد ولی به حساب دریاچه های کوهی آمده نمیتواند. دریاچه های فراز کوه ها در دوره هائی که آئین بودائی در افغانستان رواج داشت در افسانه ها و داستانها دخالت زیاد داشت و یکی از این دریاچه ها که موقعیت آنرا زائر چینی هیوان تسنگ در زاویه شمال غربی بگرام بالای کوه ها نوشته محلی بود که شاه ماران آبی در آن زندگانی داشت و در اثر آبادی معبدی در پای کوه میان او و کنیشکا کوشانی مقابله هائی رخ داد. داستان مذکور در رساله بگرام و در جلد دوم تاریخ افغانستان گرفته شده است. از نقطه نظر نام میان (دریاچه شاه بار) و دریاچه که (شاه ماران آبی) در آن زندگانی داشت، قرابت نزدیک است تنها سمت آنرا اگر از بگرام بگیریم عوض (شمال غرب) شمال شرق می آید.
دره پنجشیر از دربند تا پریان از نقطه نظر تقسیمات اداری دارای حکومت درجه سوم است که مرکز آن (رخه) میباشد و از خود دو علاقه داری دارد که مرکز یکی آن در دهکده (زنی) و مرکز دیگری در (اره) میباشد. آبادی های دره پنجشیر بیک عده دهکده هائی تقسیم شده که بیشتر در دامنه های دو طرف کوه و در اراضی مرتبه دار دو طرف سواحل رودخانه قرار دارند و عموماُ اطراف آنها را باغچه های توت و تاکستان های کوچک فراگرفته و جویبارهائی که از دره های فرعی جدا شده از قرب و جوار خانه ها میگذرد. بعضی از دهکده ها در کمرهای کوه، فراز غندی ها و تپه ها متکی به نشیب اطراف دره آباد شده مانند دهکده (چاروا) که از دهات امرز است و جزء مربوطات علاقه داری (زنی) میباشد و دیوارهای بلند و دریاچه های کوچک و سفید آن در میان لکه های سبز درختان جلوه خاصی دارد.
دره پنجشیر از نقطه نظر تعداد دهکده ها و تمرکز جمعیت یکی از بهترین جاهای حکومت کلان شمالی است. اهالی پنجشیر بیشتر سفید چهره و موهای خرمائی و چشمان آبی دارند. بزبان فارسی تکلم میکنند و از نقطه نظر علایم فارقه چهره و بدن با باشندگان سایر دره های سمت شمالی فرق دارند.
خانه و منازل ایشان عموماُ از سنگ های پارچه و گل ساحته شده و در مواردی که به خشت ضرورت میافتد، خشت های بزرگ خام استعمال میکنند. کلکین های اطاق های آنها عموماُ کوچک و چوکات دروازه ها اکثراُ منبت کاری میباشد. اطراف چوکات کلکین ها را عموماُ سفید میکنند و در بسیاری موارد به دو طرف دروازه های حویلی ها دو سکو یا صفه دیده میشود.
پنجشیر آب و هوای نهایت گوارا و دلخواه دارد. در تابستان سرد و در زمستان چون باد ندارد گرم است. نظر به اختلاف ارتفاع پنجشیر علیا سردتر است. اهالی جزء چند ماه زمستان بقیه ماه های سال را در هوای آزاد ، در زیر درخت های باغچه های اطراف دهکده ها و یا بالاتر در قله های کوه ها در ییلاق های تابستانی خود میگذرانند و مانند خوشه های انگور که بیک تناسب معین سایه و آفتاب بکار دارد، همانطور در سایه و روشنی تحت برگ های درختان زندگانی میکنند.
پنجشیری ها مردمان با نشاط و بشاش اند. در آواز خواندن و ترنم و قرسک و اتن و رقص میل وافر دارند. بهترین آله موسیقی آنها دایره است. شعرا در میان ایشان زیاد است و در ساختن غزل های عامیانه عشقی ماهر اند. تنها تنها و دسته جمعی میخوانند و اشعاری در مدح زیبائی های طبیعی دره و حسن و جمال و فضایل اخلاقی خویش ساخته اند و میخوانند و از دربند تا پریان یعنی از اول تا آخر دره پنجشیر همه و هر چیز را میستایند. 
پنجشیری ها در زمانه های قدیم حتماُ از نقطه نظر لباس چیزهای ممیزه و مخصوص داشته اند که در اثر رفت و آمد زیاد بکابل و تماس با اهالی همجوار مخصوصاُ کوهستانی ها و کوهدامنی ها از میان رفته است. تنها لباس مخصوص آنها (برزو) است که پارچه آن عموماُ از موی بز بدست بدست خود آنها بافته مبشود.

 

  • ابراهیم اخلاقی

موزیم ملی افغانستان

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۰۱ ب.ظ

موزیم ملی افغانستان

موزیم ملی افغانستان یکی از غنی ترین موزیم ها در سطح منطقه بشمار میرفت که این کانون بزرگ فرهنگی توانست درطول ادوار مختلف هزاران اثر باستانی را حفظ وآنرا بصورت قسمی به نمایش بگذارد.
در سالهای اولیه تاسیس این موزیم که در آن دوران "عجایب خانه" نام داشت، فقط بعضی از آثار تاریخی مثل قرآن های خطی، صنایع دستی، آثار برجای مانده از جنگ های دوران استقلال و بعضی کتاب های کمیاب در آن نگهداری می شد. اما این کانون با عظمت در سال 1919 م درتعمیر باغ بالا گشایش یافت و آثاریکه جمع آوری شده بود مشتمل بود بر مجموعه های تاریخی – اسلحه باب – البسهء زر دوزی خامکدوزی – علم های جهاد – نسخ خطی وغیره .
درسال 1925 – م این مجموعه به قصرکوتی باغچه ( ارگ) انتقال یافت ، قصر کوتی باغچه نسبت ضیقی جای جوابگوی نیازمندی های موزیم نبوده بار دیگر این مجموعه ها درسال 1931 م به تعمیر موجوده واقع دارالامان منتقل گردید .
در اولین قانون اساسی افغانستان که در زمان امان الله خان به تصویب رسید، یک ماده مفصل به حفریات و حفظ آثار تاریخی و تشکیل محلی برای نگهداری آثار تاریخی این کشور اختصاص داده شد. 
به موجب این قانون، مقرر شد که شعبه "حفریات و موزیم" زیر نظر وزارت معارف (آموزش و پرورش) فعالیت کند. از مهم ترین کارهای این شعبه، کشف و حراست از آثار تاریخی و انتقال آنها به موزیم ملی بود. 
از آنجایی که دولت افغانستان امکانات و نیروی انسانی لازم را برای کشف آثار باستانی در اختیار نداشت و ازآنجائیکه حفریات غیر قانونی در ساحات باستانی کشور انجام میگرفت قاچاقچیان دزدانه اثار گرانبهای باستانی را بخارج کشور انتقال میکردند که این پروسه تا سال 1919 م ( ختم جنگ جهانی اول ) ادامه داشت ، قرار دادی بین دولتین افغانستان و فرانسه عقد نمود که به این ترتیب براساس کاوشهای قانونی مطابق به قرار داد در تعداد گنجینه های فرهنگی و تاریخی موزیم ملی افغانستان فزونی بعمل آمد. این قرار داد به فرانسوی های حق می داد که از دو اثر کشف شده مشابه یکی از آنها را به فرانسه انتقال دهند. احمدعلی کهزاد مورخ و باستان شناس افغان یکی از کسانی بود که در کنار کاوشگران خارجی به جستجوی آثار تاریخی می پرداخت که کشف بسیاری از آثار تاریخی افغانستان با تلاش های او بوده است. 
در این دوران، بعضی از آثار تاریخی موزیم ملی در فهرست آثار تاریخی یونسکو به ثبت رسید و پس از جنگ دوم جهانی چندین تیم باستانشناسی از ایتالیاییها، بریتانیایها تا جاپانیها، هندیها و شورویها به کاوش پرداختند.
موزیم ملی از بدو تأسیس تاسال 1992 – م یکصد هزار قلم آثار باستانی کشور را حفظ وحراست مینمود که این مجموعه ها شامل بود به حوزه های مختلف و ادوار مختلف – که از جمله میتوان از حوزه های سرخ کوتل – ای خانم – بگرام – کاپیسا – هده – مندیگک - طلا تپه شبرغان شورتوغی – فندقستان – بامیان – حوزهء باختر – شترک – پایتاوه – دلبر جین تپه تپهء فلول – تپه خزانه – تپه مرنجان – هزار سم سمنگان و ده ها حوزهء دیگر را نام برد .که این مجموعه ها ادوار مختلف ، از قبل التاریخ آغاز و تاقرن بیستم رادربر میگرفت .
برجسته کاری های مرمرین بودایی، عاج های هندی، آثار سنگی متعلق به ماقبل تاریخ، برنزهای رومی، مسکوکات دوره های مختلف، مجسمه های قبل از میلاد، بخشی از آثار موزیم ملی را تشکیل می دادند. 
آثار تاریخی از دوران صدر اسلام نیز بخش دیگری از موزیم را شکل می داد که از مهم ترین این آثار می توان به قرآن کوفی به خط عثمان بن عفان خلیفه سوم اسلامی، آیاتی از قرآن به خط امام حسن و نیز به قرآن خط کوفی که در سال ۱۳۳۴ از "شهر غلغله" کشف شده بود اشاره کرد. 
آثار خطی شاعران بزرگ زبان فارسی دری نیز در موزیم کابل نگهداری می شد؛ هفت اورنگ عبدالرحمان جامی، هفت پیکر نظامی گنجوی، هشت بهشت و لیلی و مجنون امیر خسرو دهلوی، که همه این آثار در سال ۸۹۹ هجری کتابت و تذهیب شده بودند بخشی از آثار ادبی موزه را شکل می دادند. 
بوستان سعدی به خط میرعماد خطاط معروف عصر تیموری، دیوان میرزا عبدالقادر بیدل که از طرف امیر بخارا به پادشاه افغانستان، امیر حبیب الله اهدا شده بود، دیوان حافظ به خط میر محمد محسن که برای سلطان حسن بایقرا نوشته شده بود و چند اثر مهم دیگر نیز از جمله آثار بخش ادبی و هنری موزیم بود. 
از مهم ترین آثار هنری دیگر موزیم ملی افغانستان نیز می توان به آثار مینیاتوری از استاد کمال الدین بهزاد اشاره کرد.
با توجه به کثرت آثار کشف شده، علاوه بر کابل در شهرهای هرات، میمنه، غزنی، بلخ و قندهار نیز چند موزیم بوجود آمد که موزیم هرات با بیش از ۴۰۰۰ اثر تاریخی بیشترین آثار را در خود جای داده بود. 
با ورود نیروهای مجاهدین به شهر کابل و با گسترش جنگ در داخل پایتخت، از ساختمان موزیم ملی نیز به عنوان سنگر نبرد استفاده شد. و طی سالهای 1992- 1995 موزیم ملی تقریباً هفتاد فیصد آثار ناب و منحصر به فرد خویش را در طول این مدت زمان از دست داد. موزیم ملی نه تنها آثار باستانی خویش را از دست داد بلکه تمامی آثاثیه ، تجهیزات ، مفروشات ، ویترین های نمایشی ، اسناد آرشیفی ، آلبوم ها ، کارت ها و تعداد زیادی کتب و بالاخره حریق منزل فوقانی موزیم ملی درماه می سال 1993 م به اثر اصابت راکت ها و خمپاره ها انجام پذیرفت .
دشمنان فرهنگ با آنهم به این ویرانی ها و غارتگری ها بسنده نبوده چنانچه دردورهء سیاه طالبان به این کانون فرهنگی ضربهء دیگری وارد آمد که همانا شکستاندن تعداد بیش از دو هزار مجسمه ها پورتریت های دورهء اسلامی و قبل از اسلام وغیره بود که به شکل بیرحمانه تخریب نمودند. 
عمر خان مسعودی از مسئولان موزیم کابل تنها کسی بود که با تلاش شخصی خود در دوران جنک های داخلی و زمان طالبان بیش از بیست هزار اثر موزیم را به مکان های امن منتقل کرد تا از بین نرود. وی در سال ۱۳۸۴ خورشیدی جایزه جهانی "شاهزاده کلاوس" هلند را به خاطر نجات آثار موزیم افغانستان دریافت کرد. وی نهمین دریافت کننده جایزه شاهزاده کلاوس در جهان است. 
دارایی دست نخورده در زیرزمینی ارگ، روز 25 اگست 2003، هنگامی که کارمندان حاکمیت افغانستان در پنهانگاه پشت دروازهء بزرگ پولادین آنجا به ساختمان کانکریتی برخوردند، آشکار گردید. آنها در آغاز گمان برده بودند که نهانخانهء هفت قفلی ارگ تنها در برگیرندهء خشتهای طلا یا دارایی بانک ملی کشور است. 
پرس و جو نشان داد که از هفت تن کلیدبان تنها یکی در شهر کابل مانده و دیگران یا آوارهء کشورهای دوردست اند، یا زنده نیستند. ولی گزارش دیده شدن زرپاره های طلا تپه پس از آنکه کارشناسی از جرمنی توانست قفلهای بی کلید را بشکند، به رسانه ها داده شد. حامد کرزی و اشرف غنی که پس از سیزده سال آنسوی دروازه گام گذاشتند و با شگفتی دریافتند که افزون بر خشتهای طلا های گنجینهء تماشایی طلا تپه نیز در کنار آن به چشم میخورد، نخستین دیدار کنندگان این گنجینه بودند.
در سالهای اخیر با حمایت یونسکو و با تلاش وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان، تعداد زیادی از آثار غارت شده این کشور، از کشورهای اروپایی بازگردانده شده است و هنوز هم بسیاری از این آثار در موزیم های کشورهای اروپایی نگهداری می شود. 
اخیراً نیز، وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان اعلام کرد که دور تازه ای از کاوش آثار تاریخی را در نقاط مختلف کشور آغاز کرده است.

طبق مدارک و اسناد رسمی افغانستان در سال 1350 ه. ش دارای 6 موزه معروف بوده که عبارتند از : 
1. موزیم کابل با 6033 قطعه آثار نمایشی 
2. موزیم قندهار با 707 قطعه آثار نمایشی
3. موزیم مزار شریف با 735 قطعه آثار نمایشی
4. موزیم هرات با 442 قطعه آثار نمایشی
5. موزیم غزنی با 4000 قطعه آثار نمایشی
6. موزیم میمنه با 3000 قطعه آثار نمایشی

به احتمال قوی بسیاری از این آثار گرانبها و میراث فرهنگی و ملی کشور و مردم افغانستان در دوران جنگهای بیست و سه ساله به غارت رفته یا نابود شده اند. چنانچه مجسمه های بودا در بامیان به تاریخ 21 حوت 1379 توسط گروه طالبان با خاک یکسان شد. ملت افغانستان از میراث بزرگ فرهنگی و باستانی خود محروم شد.

 


 

  • ابراهیم اخلاقی

مجتمع مصلای هرات

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۰۰ ب.ظ

مجتمع مصلای هرات

متجمع مصلای هرات که توسط ملکه گوهرشاد در اواخر قرن پانزدهم میلادی طرح ریزی و تحت نظارت وی اعمار گردید، زمانی بزرگ‌ترین افتخار هرات به شمار می رفت. در مجاورت مصلا مدرسه سلطان حسین بایقرا قرار داشت.
این مصلی در سال ۱۸۸۵ میلادی عمداً توسط ارتش بریتانیا ویران گردید تا فضای بیشتری برای هنگ توپخانه که برای نبرد با روسها آمادگی می گرفتند ایجاد گردد! در دوره اشغال شوروی در افغانستان دوباره شدیداً آسیب دید و فقط پنج مناره آن باقی مانده است که دوتای آن بر اثر اصابت راکت آسیب دیده‌اند. پس از آن که حفاظ درختها از برابر آن دوره شده، باد تزیینات کاشی کاری آن را نیز از بین می برد. همچنان مقبره گوهرشاد با گنبد کاشیکاری شده آبی رنگ دندانه‌دار آن، شدیداً آسیب دیده است اما بخش داخلی آن در حالت بهتری قرار دارد.

مسجد گوهرشاد نام دو مسجد است:
مسجد گوهرشاد مشهد مسجدی در جنوب بارگاه امام رضا در شهر مشهد که در سال ۸۲۱ ه.ق به دستور ملکه گوهرشادبیگم همسر شاهرخ تیموری بنا شده‌است.
مسجد گوهرشاد هرات مسجدی در شهر هرات که به دستور ملکه گوهرشادبیگم همسر شاهرخ تیموری بنا شده‌است و مدفن ملکه نیز می‌باشد.



مصلای هرات٬ اثری دیدنی بجا مانده از دوران تیموریان در هرات



آرامگاه ملکه گوهرشاد بیگم در نواحی مرکزی شهر هرات
 

  • ابراهیم اخلاقی

مسجد جامع هرات

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۵۹ ب.ظ

مسجد جامع هرات
مسجد جامع هرات را سلطان غیاث الدین غوری در سال ۵۹۷ ق. طرح ریزی نمود اما موفق به تکمیل آن نشد. جسد وی در سال ۱۲۰۲ میلادی در زیر گنبد در عقب ایوان شمالی مسجد مدفون گردیده است. اصل بنای آن قبل از اسلام و معروف است که معبد بزرگ آریائی و خانه مزدا بوده و پس از فتح مسلمین و نفوذ اسلام این معبد باستانی مرکز مسلمانان شد و مسجد جامع معروف گردید. تنها بخش کوچکی از مسجد عهد غوریان در درب ورودی جنوبی باقی مانده است. تزیینات دورهٔ غوری بعدها زیر کار تزیین دورهٔ تیموریان که مسجد را به ذوق و سلیقهٔ خود تزیین نمودند مخفی ماند که در سال در سال ۱۹۶۴ کارشناسان آن را بازیابی نمودند. اما در اثر مرور زمان بخش زیادی از کار پر مصرف تیموریان نیز از میان رفت که در نوسازی هایی که در سال ۱۳۲۲ شمسی روی مسجد انجام گرفت بخشی از آن بازسازی شد. در عهد تیموریان پایتخت در هرات واقع گردیده بود. تیموریان با جلب هنرمندان، معماران، فیلسوفان و شعرا به دربار خود رهبری نهضت فرهنگی را بدست گرفتند که از دوره های پردرخشش تاریخ هرات می باشد. شاهرخ و همسرش گوهرشاد از پیشتازان دورهٔ اول عصر تیموری به شمار می روند. حکومت سلطان حسین بایقرا از سال ۱۴۶۸ الی ۱۵۰۶ میلادی اوج دورهٔ طلایی تیموریان به شمار می رود.

  • ابراهیم اخلاقی

منار جام : کهن سال ترین برج آجری در جهان

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۵۹ ب.ظ

منار جام : کهن سال ترین برج آجری در جهان 

کارشناسان عرصهء باستان شناسی در یونسکو منار جام را یکی از سازه های خارق العادهء معماری و کهنسال ترین برج آجری باقیمانده در جهان میدانند.غیر از این گفته شده است که منار جام سنت معماری کهن و سبک هنری قدیم در منطقه را در آخرین حد کمال و زیبایی آن نمایندگی میکند .
منار جام یکی از تماشایی ترین ابنیه های تاریخی افغانستان است و گفته می شود که پس از قطب منار در دهلی بلند ترین منارآجری جهان است .
باستان شناسان عقیده دارند که قطب منار به الهام از منار جام در اوایل سدهء سیزده هم ساخته شده است که درازای آن هفتادو سه متر اندازه گیری شده است .
در ارتباط به درازای منار جام چه در مطبوعات کشور و چه در اسناد مربوط به سازمان ملل متحدرقم یگانه یی ذکر نشده است . چنانکه درازای آن را گاهی 63/3متر وگاهی هم 65 مترنوشته اند غیر از این در بعضی اسناد دیگر درازی آن 63 متر قید شده است .
قطر قاعدهء منار هشت متر اندازه شده است که به بلندای تقریباً دو متر از سطح زمین دروازهء کوچک ورودی به داخل منار دیده میشود .
منار جام در میان سلسله کوه های ولایت غور در خم دره یی در ساحل جنوب هریرود برپا شده است . این منطقه از سطح بحر یکهزار و نهصد متر بلندی دارد.
بر اساس تخمین ها، دهکدهء جام در شصت و دو کیلو متری شمال شرق ولسوالی شهرک موقعیت دارد . در اسناد یونسکو گفته شده است که این منار به سال 1194 میلادی در دوران سلطنت سلطان غیاث الدین غوری 1163-1202 ساخته شده است و اما تا هنوز معلوم نیست که تکمیل منار چند سال را در بر گرفته است .
در شمارهء ششم کتیبهء نشریه انجمن حفظ میراث های فرهنگی افغانستان –( سپک) آمده است که سازندهء منار معماری بوده است به نام علی که نام او در دو جای در منار دیده می شود و به همین گونه در پای
منار نیز نام شاه غیاث الدین به چشم می خورد . در میان بعضی از آموزش دیده گان ولایت غور یک چنین باور های وجود دارد که سلطان غیاث الدین ، علی را جهت ساختن چنین یادگاری از سمرقند فرا خوانده بود .
ساکنان محل باور دارند که آجر های به کار رفته در منار در دهکدهء ((شیرجه))تهیه میشده است . و باز هم به روایت مردم علی دست کم هفت سال مشتاقانه کار کرد تا یکچنین یادگار بزرگی را در آن دره یی که امروز خاموش و آرام به نظر می آید بر افراشت.
در شمارهء ششم کتیبه همچنان در ارتباط به ساختمان درونی و نمای بیرونی منار جام چنین تصویری ارایه شده است : از پای تا سر منار، زینهء پیچا پیچی در دو کنارهء داخلی آن بالا رفته و به دالان بالایی می رسد نمای بیرونی منار با خشت های برجستهء فیروزه یی درخشان بر زمینهء گلابی و نوار نوشته سورهء نوزدهم قرآن مجید آراسته شده است . در گزارش کتیبه آمده است که پژوهشگران در این ارتباط که آ یا منار جام بخشی از کدام مسجد و یا نمادی از پیروزی غوری ها بوده است هنوز به تحقیقات خویش ادامه می دهند . این در حالیست که هنوز در اطراف منار نشانه یی از هیچ مسجد و مدرسهء مذهبی کشف نشده است. ظاهراً گمان میرود که ابنیه یی به این شکوه و بزرگی میبایستی در شهر بزرگی بنا میشد نه در یک چنین درهء تنگی .
این پرسشی است که از سال ها بدین سو ذهن کارشناسان عرصهء باستان شناسی را به خود مشغول ساخته است . منارجام سده های درازی به گونهء یک زیبایی فراموش شده در خم دره یی خاموشانه ایستاده بود.
شاید بتوان گفت که از کشف آن بیش از پنجاه سال نمیگذرد. چنان که باستان شناسان روز هجدهم 1957 میلادی را به نام روز کشف منار جام تلقی می کنند. در همین روز گروهی از باستان شناسان غربی به رهنمایی باستان شناس افغانستان احمد علی کهزاد به خم درهء در دهکدهء جام رسیدند که ناگهان با آن تجسم زیبایی روبه رو شدند.
تماشای منار، باستان شناس فرانسه یی را ((Andre Marieq Marieq )) چنان شگفت زده ساخت که برای یک لحظه احساس میکرد که با برج جادویی رو به رو شده است .
باستان شناسان به این باور اند که اهمیت منار جام تنها در زیبایی آن نیست ؛ بلکه این منار میتواند کلیدی باشد در جهت گشودن راز های دورهء غوریان در افغانستان .
خطرهای که منار جام را تهدید می کند میتوان به دو دسته تقسیم بندی کرد .
نخست خطر های طبیعی دو دیگر خطر های که در یکی دو دههء اخیر ساکنان محل و گروه های تفنگدار به وجود آورده است .
با گذشت سالیان رودخانه هریرود تدریجاً ساحل جنوبی خود را تخریب کرده و بستر خود را به سوی منار گسترش داده است .چنان که همه ساله در فصل بارندگی با افزایش سیلابها و بلند رفتن سطح آب رودخانه خطرطبیعی چندین برابرمی شود .
بر اساس نخستین آزمایشهای که به سال 1971 میلادی به وسیلهء کارشناسان صورت گرفته است منار جام به اندازه دو درجه به سمت شمال رو به سوی هریرود میلان پیدا کرده است .
دو درجه میلان برای یک چنین برج بلند و آن هم در وضعیتی که تخریب هریرود کماکان ادامه دارد واقعاً میتواند خطر بسیار بسیار جدی به شمار آید.
این در حالیست که به گفتهء بعضی از ساکنان ولایت غور ظرف بیست و اند سال گذشته این منار هر از گاهی آماج شلیک گلوله های تفنگدارقرار داشته است .
روایاتی وجود دارد که بعضاً گروه های تفنگدار به گونهء تفنن و نشانه زنی قسمت های از برج را آماج گلوله های خود قرار می داده اند . 
 

  • ابراهیم اخلاقی

گازرگاه

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۵۹ ب.ظ

گازرگاه


تاریخ گازرگاه با نام شیخ اسماعیل که کنیه آن شیخ عمو است شروع میشود زیرا شیخ عمو بود که گازر گاه را از محل افتاده در کنار راه بمرکز پر جلال دنیای صوفیان و عارفان مبدل نمود با دفن آن در روی تپه زنجیر گاه در سال 441 هجری قمری این منطقه شهرت زیادی به خود کسب نمود در زمان شیخ عمو یک تعداد پیشتازان عرفان و تصوف قد علم نمودند که بسیاری از آنها مانند خواجه عبدالله غوربنج. شیخ ابو نصر خباز. شیخ ابوالحسن سوهان در کنار قبر وی بعدها دفن گردیدند این عرفان و متصوفین کسانی بودند که برای گازرگاه نامی کمائی نمود ند و از نزدشان خواجه عبدالله انصاری پیر هرات بهره های فراوانی برده است خواجه عبدالله انصاری احترام خاصی به شیخ عمو داشت واز محضر آن استفاده های زیاد نموده است تا بتدریج شخصیت برجسته در شمال شرق خراسان گردید از دوران خواجه عبدالله انصاری (رح) آثاری ازچند بنا باقیمانده است که از جمله در حصه غربی سراشیبی زنجیر گاه یک حضیره کوچک زیر زمینی میباشد که به یک نقب میدان دار میرسد که نوع چله خانه میتوان به آن گفت
خواجه عبدالله انصاری در 22ذی الحجه سال 481 هجری قمری مطابق 8 مارچ 1089 وفات نمود است محل فعلی دفن خواجه عبدالله انصاری قبلاً جنگلی بوده که خواجه عبدالله انصاری در فصل بهار در آنجا بسر میبرده و از فضای سبز آن استفاده مینمود در همین فصل بهار فوت نموده ودر آنجا دفن گردیده است. باید گفت که در زمان دفن خواجه عبدالله انصاری هیچگونه آثار و نشانی از قبور دیگر یا ساختمانی در نزدیک مدفن پیر هرات وجود نداشته است .
گازرگاه در قرن 11 میلادی بگونه یک شهر مقدس ظاهر گردید ودر اواخرقرن 12 میلادی وزیر غوری ها ( عز الدین عمر مرغنی )مدرسه ای را در گازرگاه بنیاد گذاشت که از مدرسه موصوف اثری اکنون بچشم نمیخورد ممکن است طاقچه تعبیه شده در روی دیوار شمالی متعلق به بخش از مدرسه غوری باشد. در سال 607 مطابق 1212 آخرین شاه غوری (سلطان محمد)کشته شد وبرای وی مدفنی چون شهدا در گارزگاه بنا گردید که مقبره آن اکنون معلوم نیست از زمان ساختن مدرسه غوری ها تا زمان ظهور شاهرخ (807-850 ) هجری قمری اوایل قرن 13 میلادی انکشاف قابل ملاحظه در بنای گازرگاه بمشاهده نمی رسد
شاهرخ در ماه محرم سال 829 هجری قمری مطابق 145 میلادی هدایت اعمار ساختمانی صادر نموده که بنای بود در جوار مدفن خواجه عبدالله انصاری (رح) در گازرگاه که کار این ساختمان یکسال بعد از هدایت آن تکمیل گردید. 
طرح ودیزاین این بنا طوریست که در پیشگاه جناح شرقی ایوان بلند ساخته شده که پر شکوه ومنزلت آرامگاه افزوده است هم ردیف این ایوان سوفه های دیگر به نظر میخورد که بالای آنها نیز خانه های وجود داشته که اتاق های بلند و پائین آن ایوان را نمادار میسازد. در بخش شمالی جنوبی نیز ایوان های رفیع در وسط ساخته شده و اتاق های دیده میشود در قسمت غربی که بنام (باب سعادت) مشهور است ومدخل میباشد ایوان مرتفع وجود دارد که بر منزلت آرامگاه می افزاید. در وسط راهرو (کفش کن) به طرف شمال وجنوب آن دو سالون برای ادای نماز با ظرافت خاصی جلب توجه مینماید و در بخش بیرونی مزار ایوانی رفیع ویک بالا خانه موقعیت دارد تمام ساختمان از سنگ وخشت آباد گردیده وکاشی های به رنگ طلایی وآبی در تزئینات آن به کار رفته است وانواع بخطوط معقلی. کوفی.ثلث با مهارت و استادی تمام در آن جلو گیری مینماید.
شاهرخ آرامگاه خواجه عبدالله انصاری (رح) را با استفاده از موقوفات آن آباد نمود و خودش هر پنجشنبه به زیارت خواجه انصاری (رح) میرفت واین سبب شده بود که زائرین زیادی به گازرگاه روی بیاورند. بنای اعمار شده شاهرخ در گازرگاه در سال829 هجری مطابق 1425 میلادی بکلی مطابق وضع حاضر آن است. که کمتر تغییری در آن در طول زمان به وجود آمده است بنای آرامگاه خواجه عبدالله انصاری (رح) به گروپ از ابنیه شامل میگردد که معماران آن ابنیه ها را شیرازی گفته اند. در سال 845 مطابق 1414 میلادی خوجه علی بن خواجه فخر الدین خانقاه به نزدیک آرامگاه پیر هرات آباد نمود که در همان سال خودش نیز در آنجا دفن گردید که امروز اثری از آن باقی نمیباشد ابوالقاسم بابر در سال 856 هجری قمری مطابق 1452 میلادی لوحه زیبای را به مقبره خواجه عبدالله انصاری(رح) ساخته ونصب کرده است که این اثر به برجسته هنوز هم به خوبی حفظ شده است نکته برجسته این لوحه عبارت از خطوطی عربی است که نام لقب شیخ الاسلام حضرت خواجه عبدالله انصاری (رح)را معرفی نموده وتاریخ سنگ را مشخص میسازد در سال 889 هجری قمری مطابق 1484 میلادی خانه زرنگار به شکل گنبدی به جوار آرامگاه ساخته شد در سال 906 هجری قمری مطابق 1499 میلادی وزیر دانشمند سلطان حسین بایقرا امیر علی شیر نوائی به ترمیم گازرگاه اقدام نمود وی در همین سال منبر خطابه ای را بنا نمود و نخستین خطیب موذن گازرگاه رامقرر نمود وقف های زیادی به گازرگاه روا داشت ایجاد باغ های اطراف گارزگاه کار امیر علی شیر نوائی است امیر شجاع الدین محمد سخاوتمندانه برای اعمار گازر گاه سعی نمود و خواجه افضل الدین محمد کرمانی مدرسه ای را در جوار گازرگاه آباد کرد که خودش نیز بعد از وفات در سال 910 هجری قمری مطابق به 1505 میلادی در آنجا دفن گردید
در نزدیک مزار دارد ابهاماتی موجود است که بنیانگذار اعمار خانه زرنگار چی کسی بوده است در سال های زمامداری تیموریان توجه خاصی به گازرگاه نموده اند که در زمان دیگر چنان تقدیری بعمل نیامده است شهزادگان تیموری مبالغ هنگفتی را برای اعمار ابنیه جداگانه بصورت الحاقیه در اطراف بنای اصلی به مصرف رسانیده اند . اعمار بنای آرامگاه پیر هرات خواجه عبدالله انصاری (رح) توسط شاهرخ کسوت پیر هرات را بیشتر مورد توجه قرار داد. مزار گازرگاه را میتوان با قبرستان (شاه زند) در سمر قند مقایسه نمود که جایگاه ویژه برای دفن امیران تیموری و زنان شان است.حوض آب گوشه شمال غربی آرامگاه را شاهرخ آباد نموده ویکی از زنان خانواده تیموری آن را پلاستر و ترمیم کرده است زن موصوف بنام مهد علیا یعنی ملکه وقت میباشد که اصل بناءمتعلق به شاهرخ است به روایتی مورخین گازرگاه مسیر پر بار سیاحت بین اسیای میانه وباختر بوده و یکی از منزلگاه سیاحین در گذشته بوده است. 
امروز نیز از این که آرامگاه پیر هرات خواجه عبدالله انصاری (رح ) در گازرگاه میباشد نه تنها مردمان کشور افغانستان وکشور های اسلامی بلکه سیاحین زیادی از این مجموعه بناهای تاریخی دید وباز دید بعمل میاورند که به گازرگاه شهرت جهانی بخشیده است.

 

  • ابراهیم اخلاقی

کتیبه های باستانی

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۵۸ ب.ظ

کتیبه های باستانی

کتیبه سرخ کوتل
حینیکه در سال 1957م سنگ نوشته‌ی معروف به « کتیبه‌ی سرخ کوتل» کشف گردید، به دلیل ناآشنا بودن زبان آن، دانشمندان با ضمیر «زبان دیگر» از آن نام می بردند. معنای این اشاره آن بود که این زبان نیز در کنار زبان های ایرانی شرقی، یک زبان دیگر از همان خانواده است. از همین روست که موقعیت این زبان را - هم از نظر جغرافیائی و هم از نظر زبان شناسی- در میان زبان های پشتو و پامیری (چون یدغو و مونجانی) از یک طرف، و زبان های سغدی، پارتی و خوارزمی از سوی دیگر تعیین کردند. 
در آن زمان هرگز تصور نمی کردند که این کتیبه نماینده ی زبانی از هر لحاظ بزرگ خواهد بود؛ زیرا در آن سالها و تا سال های آخر قرن بیستم، باور غالب آن بود که پیشینه ی زبان «فارسی دری» به زبان ایرانی میانه‌ی غربی بنام پهلوی ساسانی یا فارسی میانه (پارسیک) می پیوندد. گوئی تا همین اکنون به سخنان ابن مقفع توجه جدی نشده است و إلا اولا ً نباید زبان کتیبه ی سرخ کوتل را ناآشنا می خواندند؛ ثانیاً نمی بایست از ریشه ی دوم (در واقع ریشه ی اصلی) زبان «فارسی دری» غافل می ماندند.
پس از کتیبه‌ی سرخ کوتل، طی پنجاه سال اخیر، اسناد زیادی به زبان نام نهاد باختری بدست آمده است، که تعداد آنها را به یکصد و سی پارچه تخمین نموده اند، اما مهمترین آنان کتیبه های رباطک و یکاولنگ است. زیرا، اینان علاوه برارزش زبان شناسی حاوی نکات مهم تاریخی نیز هستند.


کتیبه رباطک 
کتیبه‌ی رباطک در سال 1993م از موضعی بنام رباطک - واقع در غرب سرخ کوتل، در وسط راه پلخمری و ایبک- کشف گردید. این کتیبه بیانگر رویداد های نخستین سال پادشاهی کنیشکا (127م) است. در این کتیبه بعد از توصیف های متعارف از کنیشکا می نویسد: «کنیشکا این فرمان را به زبان یونانی، سپس به زبان «آریاو» (آرینی) صادر کرد.» این جمله ضمن اینکه خبر از آغاز دوره‌ی جاگزینی زبان ملی بجای زبان یونانی می دهد، نام زبان ملی را نیز تذکر می دهد: «آریاو یا آری». بعضی از دانشمندان زبان شناس این تذکر را یک کلی گوئی به معنای ذکر نام خانواده‌ی زبان های هند و ایرانی می دانند؛ اما به نظر بنده این تذکر علاوه برآن معنا خبر از نام زبان بکار رفته در همین کتیبه، کتبیه ها و اسناد بعدی دوره‌ی کوشانی نیز دارد: سپس نام شهر هائی که مفاد این کتیبه به آن جاها فرستاده شده است، تحریر گردیده؛ این شهرها در قلمرو شمال و شمال غرب هند موقعیت دارند. با توجه به همین موقعیت، وسعت تداول زبان مذکور را درآن دوره می توان تصور کرد، چنانکه مرحوم علامه عبدالحی حبیبی زبان بکار رفته در کتیبه‌ی اول الذکر (کتیبه‌ی سرخ کوتل) را «با تمام معانی زبان یک ایزوگلاس (Isogloss) فرهنگی» (یا زبان بین الاقوامی) می خواند. 
نکته‌ی تاریخی مهم در کتیبه ی رباطک - برای اولین بار- کشف توالی نسبی شاهان کوشانی به ترتیب ذیل است: کجولا کدفیزس (جد کنیشکا)، و یما تکتو (پدرکلانش)، و یما کدفیزس (پدرش) و کنیشکا.
هر چند در حال حاضر از روی کتیبه ها و دیگر اسناد بدست آمده در مورد وسعت قلمرو تداول زبان باختری کلیاتی را در دست داریم، و در عین حال گفته می توانیم که زبان مسما به زبان باختری، سلف زبان های ایرانی متداول در سرزمین هند، ترکستان شرقی و آسیای میانه نیز هست. بی گمان زمینه‌ های تشکل زبان اردو - در بستر زبان های هندی با مایه گیری از زبان باختری- در پیش از اسلام فراچیده شده است.


کتیبه یکاولنگ
کتیبه‌ی یکاولنگ در سال 1996 میلادی از «تنگ سفیدک» - واقع در سی کیلومتری غرب نَیک، مرکز یکاولنگ- بدست آمده است. سال نگارش این کتیبه را سیمزویلیمز 492 کوشانی= 724 میلادی، و غلام جیلانی داوری 629 میلادی می دانند.
کتیبه 13 سطر است و محتوای آن چنین است: در این سال پادشاه گزن= غزن (گازان) الخیس پسر خراس، این استوپه را همچون یک آبده‌ی مذهبی در دشت «زمگان» (راغ زمنگان) برپا داشت... درآن زمان پادشاهی ترک و پادشاهی عرب (تاجیک) بود، پیشکش های شایسته ی من مورد قبول افتاد.... نام این استوپه «زینالاکا» است.
هیون تسنگ زایر معروف چینی که در سال 630م وارد «فان- ین- نا» (بامیان) شده، آنجا را دارای پادشاه مستقل یافته است. وی سلطنت بامیان را دارای طول 600 میل (شرقاً- غرباً) دانسته که بی تردید یکاولنگ و محل اعمار استوپه‌ی زینالاکا را در بر می گرفته است. هیون تسنگ پادشاه آن وقت بامیان را بودائی و پیرو آئین صغیر می داند. کذا وی در آن سال، هزار راهب را متمکن در مغاره های بامیان می یابد؛ درینصورت اگر قول داوری مبنی بر نقرکتیبه در سال 629 میلادی را صحیح بدانیم، یک سال بعد از اعمار معبد(630م)، یکاولنگ تابع غزنی نبوده و کشور مستقل بوده است. پس الخیس شاه غزنی نه، بلکه شاه محل دیگری بوده است.




کتیبه سرخ کوتل
 

  • ابراهیم اخلاقی

اماکن تاریخی کابل

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۵۷ ب.ظ

اماکن تاریخی کابل

مقبره تیمورشاه:
این مقبره بطرف غرب لیسه عایشه درانی، جنوب دریای کابل موقعیت دارد. به روایت تاریخ و اهالی مقبره تیمو شاه پسر اول احمد شاه بابا نواده زمان خان ولد دولت خان از احفاد اسد الله خان میباشد . اسد الله خان اولاده زیرک بابا سرطایفه مشهور ابدالی سره بین کندهاریست . زمانشاه مقبره تیمور شاه را از مقبره احمد شاه بابا بزرگتر بنا کرد و در مدت ده سال سلطنت وی تا همین اندازه موجوده بسر رسید. گرچه سند آغاز و انجام مراسم سرپرستی ومعماری ومهندسی ووجه مصارف آن تا حال معلوم نگشته، اما کار تعمیر سالها را دربر گرفته است .


لیسه عایشه درانی
درغرب لیسه عایشه درانی و جنوب دریای کابل گنبد رفیع و بزرگ مقبره تیمو شاه میباشد که دو را دور گنبد اطاقهای خورد دومنزله وجود دارد. بنای تعمیر گنبد از خشت پخته وچونه براساس بناهای بخارایی ذریعه استادان قندهاری اکمال یافته، حصه اصل مرقد را در اول عمیق تر از سطح زمین حفر و جسد شریف تیمور شاه که بعد از تعمیر گنبد در حصه تحتانی واقع شده است، گذاشتند و بعداً در صحن فوقانی اندرون گنبد مانند آرامگاه احمد شاه بابا قبر نما ساختند و اینکه محوطه فعلیه اطراف آرامگاه حصه نشیمن گاه روز با رعام تیمور شاه و از دو طرف شمال و غرب محدود به دریای کابل و موسوم بباغ شاه بود محقق است و آنچه اصل مرقد در قسمت عمق زمین مشاهده میشود محض به نسبت مناسبت گنبد است و خود عمارت خیلی بزرگ و با فقدان و سایل تعمیراتی درآنوقت نهایت دشوار بوده، اما از عمارات مشهور بزرگ علیه سلطنت اعلیحضرت زمانشاه درشهر کابل همین آرامگاه تیمور شاه بیاد گار مانده که فقط این بنا را میتوان سمبول طرز تعمیر دو صد سال قبل در شهر زیبای تاریخی کابل قرار داد . ترمیماتیکه صورت گرفته : درسال 1365 صرف یک ترمیم مقدماتی و پاک کاری صورت گرفت .

مسجد شریف عید گاه بین باغ علیمردان وچمن حضوری
مسجد عید گاه درسال 1311 هـ ق بنا نهاده شده و کار تعمیر آن در سال 1315 هـ ق ختم گردید. در دیوار مسجد کتیبه سنگی وجود دارد که درآن تمام خصوصیات درج است . درین مسجد غیر از ادای نماز اجتماعات وجرگه های رسمی نیز برگزار میشد مثلاً جنگ با انگلیس جهت استرداد استقلال افغانستان از منبر سنگی همین مسجد اعلان شد. و دیگر جرگه های قومی و فیصله های عمومی درهمین مسجد صورت میگرفت. شرق باغ علیمردان وشمال غرب چمن حضوری این مسجد درچمن حضوری مقابل جوی مستان طرف جنوب پل محمود خان ساحه وسیع را اشغال نموده عمارت مسجد بصورت طولانی شمالاً جنوباً بداخل هفتاد وشش گنبد خورد ویک گنبد بزرگ ویک سلسله رواقها وکمانها ساخته شده و دارای منار هاو محراب های منقش و یک محراب بزرگ مرکزی ودو محراب خورد پائینی بوده و ده مناره های خورد وبزرگ دارد. صرف سر گنبد بزرگ و سطی آهنپوش بوده متباقی تمام گنبد های مذکور کاگل میباشد و پیشروی مسجد به طول آن تراسره یا صوفه به فرش سنگ مرمر سفید دارا میباشد. مسجد مذکور تقریباً یکمتر بلند تر از صحن حویلی ساخته شده و قبلاً ساحه مسجد مذکور با دیوار خشتی محدود شده بود. به سمت شرق سه دروازه در آمد بزرگ با کمانهای گج بری شده و تزئین شده که دارای اصالت تاریخی بود و جود داشت. متاسفانه بعد از کودتای ثور 1357 ازبین رفت و گل و بته و درخت آن کشیده شد صحن حویلی قیر و کانکریت گردیده است .


بوستان سرای مقبره امیر عبد الرحمن خان
بوستان سرای ازجمله ساختمان های دوره امیر عبد الرحمن خان بوده که در سال 1822 م بواسطه معماران کندهاری اعمار گردیده است. در اول چوپ پوش ومقر پذیرایی مهمانان خاص وشخصی امیر صاحب بود. امیر مهمانان را درهمین جا بحضور پذیرفته وملاقات مینمود. او به این عمارت علاقه خاص داشته وازهمین سبب وقتی که امیر عبد الرحمن خان فوت مینماید پسرش امیر حبیب الله جسد پدرش را درین عمارت که دلخواهش بود دفن نمود

  • ابراهیم اخلاقی

مکانهای تاریخی هرات

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۵۷ ب.ظ

مکانهای تاریخی هرات

هرات شهری باستانی است و بناهای تاریخی بسیاری دارد. اسکندر مقدونی، ارگ هرات را که به قلعه اختیار الدین هرات مشهور است، ساخته‌است و بنای عظیم آن اکنون یکی از کهن ترین و زیبا ترین اماکن هرات است. فارس‌ها، ترک‌ها، مغول‌ها و ازبک‌ها برای تسخیر این قلعه جنگیده‌اند. در اواخر دوره محمد ظاهر شاه و دوران سردار داود خان، بودجه‌ای برای بازسازی آن اختصاص دادند که در پایان دوره داودخان دوباره احیا و بازسازی شد. برج و باروهای بزرگ این قلعه از دوردست‌ها دیده می‌شود.


مسجد جامع بزرگ شهر هرات نیز که به پنجمین مسجد جامع بزرگ جهان شهرت دارد یکی از شگفتی‌های این مرز و بوم است. ساختمان این مسجد به این دلیل که پیش از اسلام نیز عبادتگاه آریایی‌های یکتاپرست بوده، بیش از ۱۴۰۰ سال قدمت دارد و مساحت آن به ۴۶ هزار و ۷۶۰ متر مربع می‌رسد. این بنای زیبا و شگفت انگیز که چند هزار سال قدمت دارد در سال ۲۹ هجری بعد از گرایش مردم هرات به دین اسلام، از حالت ساختمان معبدی بزرگ به مسجد مسلمانان بدل شد.

گذشته از ارگ هرات و مسجد جامع، گازرگاه شریف ( آرامگاه پیر هرات)، شاهرخ میرزا، مناره‌ها، مسجد گوهرشاد بیگم و چشت شریف از جمله بناهای تاریخی هرات است. علاوه بر این مقبره‌ها و آرامگاه‌های مولانا، جامی، امام فخر رازی، شهزاده قاسم، شهزاده عبدالله، سلطان آغا، خواجه غلطان ولی، ملا واعظ کاشفی، ملا ناسفنج وسید عبدالله مختار، قدمت فرهنگی این شهر را به رخ هر بازدید کننده‌ای می‌کشد.
حوضها و آب انبارهای تاریخی شهر هرات نیز از مظاهر مهم معماری و تمدن این شهر به حساب می‌آمده‌اند. از نظر فن معماری و ارزشهای تاریخی‌، آب انبارهای هرات‌، به مهم‌ترین بناهای تاریخی این شهر، همچون مساجد و مزارات آن پهلو می‌زند.
از دیگر آثار تاریخی هرات پل مالان است که یکی از بناهای تاریخی هرات و از پلهای زیبا و تاریخی افغانستان میباشد که بر روی رودخانه هریرود در منطقه مالان ساخته شده‌است. این پل در سال ۵۰۵ هجری قمری (برابر با ۱۱۱۰ میلادی) و در زمان سلطان سنجر سلجوقی به همین شکلی که اکنون هست، با اندک تفاوت، ساخته شد.

در سال ۱۹۷۸ میلادی به دنبال حفاری‌های باستان‌شناسی که در هرات جریان داشت، چهار کنیسه بنام ملا آشور، غول، یوآو و چهارمی بدون نام، کشف شد که همه آنها در قسمت‌های قدیمی شهر باردورانی و مُهمندها قرار داشتند. بعدها کنیسه ملا آشور تبدیل به مکتب و کنیسه غول به عنوان مسجد حضرت بلال نام گرفت، ولی کنیسه یوآو هنوز با مشخصات اصلی‌اش باقی مانده. هرات بزرگ‌ترین جامعه یهودی افغانستان را دارا بوده است و یهودیان محلی به شکل فرهنگی با یهودیان ایران در ارتباط بودند. یهودیان افغانستان که بیشتر در هرات، کابل، بلخ و بعضا در غزنی می‌زیسته‌اند، پیشینه طولانی در این کشور دارند.
بودوباش یهودیان در هرات بیشتر در شهر قدیم هرات و در محدوده بازار عراق و محلهٔ مُهمندها بوده و اکثریت آنان به فعالیت‌های تجارتی اشتغال داشتند. مهاجرت یهودیان هرات به دیگر کشورها، با تشکیل دولت اسرائیل در سال ۱۹۴۸ میلادی و همزمان با آغاز جنگ اعراب و اسرائیل و تشدید مخالفت‌ها با یهودیان شروع شد که با کودتای ثور سال ۱۳۵۷ و جنگ‌های داخلی، آخرین بازماندگان یهودی از هرات خارج گردیدند. 
برخی از آثار تاریخی این شهر به دستور مقامات طالبان ویران شد. برخی دیگردر اثر جنگ‌های بیست سال اخیر و بی توجهی لطمه دیده‌است.
در سال ۲۰۰۸ شهر قدیم هرات برندهٔ جایزه میراث فرهنگی آسیا-اقیانوسیه در سازمان علمی فرهنگی آموزشی (یونسکو) سازمان ملل شد.


مشاهیر هرات

این شهر آرامگاههای بزرگان اولیا و علما را در خود جای داده از این جمله می‌توان آرامگاه خواجه عبدالله انصاری معروف به «پیر هرات»، بزرگترین شاعر صوفی هرات، جامی، امام فخر رازی و خواجه محمد ابوالولید را نام برد. آرامگاه خواجه عبدالله انصاری در روستای گازرگاه در شمال شهر هرات است که به فرمان شاهرخ تیموری ساخته شد.


آرامگاه ملکه گوهرشاد بیگم در نواحی مرکزی شهر هرات



آرامگاه خواجه عبدالله انصاری در شمال شهر هرات



مسجد جامع خرقه مبارکه در پاحصار هرات

هرات در برخی منابع داخلی به خاک اولیاء الله معروف است. این سرزمین تاریخی، همواره کانون علم و فرهنگ بوده، علماء و فضلای بزرگ را در دامان خویش پرورانیده‌است. در فهرست زیر نام تعدادی از آنها که در هرات بدنیا آمده یا زیسته‌اند آمده‌است:

• خواجه عبدالله انصاری مشهور به پیر هرات، عارف و شاعر سدهٔ پنجم هجری
• مولانا عبدالرحمن جامی، شاعر سدهٔ نهم هجری
• امام فخر رازی، شاعر سدهٔ ششم هجری
• کمال‌الدین بهزاد، نقاش و مینیاتوریست عصر تیموریان
• امیر علیشیرنوایی، دانشمند و شاعر عصر تیموریان
• میرعلی هروی، خوشنویس عصر تیموریان
• مولانا حسین واعظ کاشفی، واعظ عصر تیموریان
• میرخواند، مورخ عصر تیموریان
• ساتی‌برزن، والی هریوا، در عصر داریوش سوم، آخرین شاهنشاه هخامنشی
• خواجه محمد ابوالولید، واعظ سدهٔ سوم هجری
• خواجه علی موفق بغدادی، شاعر سدهٔ سوم هجری
• فوشنجی هروی، عارف سدهٔ چهارم هجری
• شهزاده عبدالله
• سلطان آغا
• خواجه غلطان ولی
• ملا ناسفنج
• سید عبدالله مختار
• ابوعبدالله هروی، از مشایخ تصوف
• سیفی هروی، مورخ سدهٔ هشتم هجری و مؤلف تاریخ‌نامه هرات
• استاد محمدعلی عطارهروی، خوشنویس معاصر
• صابر هروی، نویسنده و پژوهشگر
• محمد کریم هروی، دوتار نواز
• استاد مشعل، مینیاتوریست
• سیدای کرخی، شاعر
• نادیا انجمن، شاعر

از میوه‌های هرات می‌توان انواع انگور از قبیل :انگور فخری، انگور لعل، انگور کشمشی، انگور عسکری، انگور پوشنگی، انگور حسینی، انگور روچه، انگور لوغی، انگور صاحبی، انگور کس نداره، انگور آبی، انگور مسکه، انگور شنگول خانی، انگورمیراحمدی _ انواع خربزه، انواع زردآلو، انواع انار، انواع بهی، انواع انجیر، انواع بادام، انواع توت، انواع شفتالو، انواع آلو، انواع هندوانه، انواع سیب، انواع ناک و انواع امرود را نام برد.

هرات دارای آب و هوایی معتدل است، بهاری دلپذیر، تابستانی با بادهای زیاد که به بادهای ۱۲۰ روز معروف اند، پاییزی معتدل و زمستانی نه چندان سرد است. تنها زمستان ۱۳۸۶ به عنوان سخت ترین زمستان تاریخ معاصر هرات شناخته می‌شود که در آن بر اساس ارایه گزارش سایت رسمی ولایت هرات، یکهزار تن کشته شدند.
شهر هرات دارای ده ناحیه‌است، که بر اساس اعداد از ناحیه یک الی ناحیه ده نامگذاری شده‌اند. معروف ترین مناطق شهر هرات در ناحیه شرق شهر، جکان و نو آباد، در مرکز شهر چهار راهی مستوفیت، شهر نو، در شمال شهر قول اردو و منطقه تخت صفر، در غرب شهر درب ملک و برامان و در جنوب شهر بکر آباد، درب عراق و درب ملک هستند.
شهر هرات دارای چند پارک است که بزرگترین و معروفترین آن پارک تخت صفر است. تخت صفر در دامنه‌های نسبتاً هموار شمالشرق شهر هرات واقع شده واز فراز تپه‌های آن منظره شهر را به خوبی میتوان تماشا کرد، اولین تهداب و نام گذاری آن به زمان تیموریان هرات. روایت برفراز تپه‌ای که اکنون بلند ترین نقطه وشامل باغ تخت صفر است، گوهرشاد بیگم ملکه مشهور، بخواهش پدرش ملاصفرگاوچران تختی ساخته بوده تا ملاصفر برآن بنشیند و چریدن گله گاو را مراقبت نماید وچون منطقه‌ای مرتفع ودارای چشم انداز وسیع میباشد. پارکهای ملت، شیدایی، فرهنگ، میر داوود و مجتمع تفریحی استقلال از جمله پارکهای دیگر معروف هرات هستند. پارک اکو که به تازگی توسط اعضای اکو تهداب گذاری شده‌است مورد استقبال زیاد مردم قرار گرفت.


تخت صفر
 

هتل ۵ ستاره که میان تخت صفر و باغ ملت است منظره زیبایی را در بالای شهر هرات به وجود آورده‌است. روز‌های تعطیل عمومی، و همچنین جمعه‌ها و چهارشنبه‌ها تعدادی از مردم بیرون از خانه غذا میخورند. مردم هرات عموما نسبت به مردم سایر ولایت افغانستان به تفریح و گردشگری علاقه بیشتری دارند.



هتل پنج ستاره در منطقه‌ای بین تخت صفر و باغ ملت در هرات

شهر هرات دارای چند هتل معروف است.زیباترین و مجلل ترین هتل هرات هتل پنج ستاره‌است، پنج ستاره میزبان وزاری خارجه کشورهای عضو اکو بود، هتل پنج ستاره با نمای دلچسب توسط مهندسان ترکی و تمویل از بودجه گمرک هرات توسط اسماعیل خان والی پیشین هرات در سال ۱۳۸۵ ساخته شده است. ساخت هتل پنج ستاره با هزینه زیاد پس از برکناری اسماعیل خان، برای شهردار هرات مشکل آفرین شد. عبدالجبار ثابت دادستان کل افغانستان شهردار هرات را به اتهام ساختن این هتل به دادگاه کشاند، اما پس از مدتی جنجال آن پایان گرفت. پس از آن هتل موفق در قلب شهر هرات میزبان میهمانان خارجی و داخلی هرات است.
شهر هرات به دو بخش تقسیم شده‌است، شهر جدید هرات و شهر کهنه هرات، در شهر جدید در سالهای اخیر خانه و منازل نو با سبک نوین ساخته شده‌است اما عموما تخریب خانه‌های شهر کهنه هرات مجاز نیست. شهر کهنه هرات دارای دوکانها و خانه‌های است با معماری‌های کهن و دالان‌های تو در تو که سالانه تعداد زیادی از این مناطق دیدن می‌کنند.چندی قبل وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان گفت ادامه احداث ساختمان‌های جدید در شهر کهنه هرات، به آثار تاریخی این شهر آسیب‌های جدی وارد می‌کند. در شهر هرات، کمیسیونی مرکب از نمایندگان برخی ادارات دولتی، برای حفاظت از آثار تاریخی و باستانی این شهر تشکیل شده‌است. این کمیسیون، هم اکنون بر بازسازی شهر کهنه هرات توسط بخش فرهنگی بنیاد آقاخان، نظارت دارد. به گفته مقامات دولتی در هرات حتی برای احداث ساختمان‌های یک طبقه و دو طبقه هم اجازه نیست.



نمایی از ساخت خانه‌های جدید در هرات

  • ابراهیم اخلاقی

قلعه تاریخی بُست

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۵۶ ب.ظ

قلعه تاریخی بُست

قلعه بست ولایت هلمند یکی از آثار تاریخی کشوربشمار می رود و قدمت آن به دوره پیش از اسلام بر می گردد. 
براساس گفته نویسنده کتاب حدود العالم : " بست شهری است بزرگ، با باره ای محکم، با ناحیتی بسیار وسیع و جای بازرگانان است مردمانی اند جنگی، دلاور. از او میوه ها خیزد و به جایها برند و کرباس و صابون خیزد."
مردم شهر بست مقارن ظهور اسلام اهل فرهنگ و ادب بوده اند. این شهر در جوار لشگرگاه مرکز ولایت هلمند و در محل تلاقی دو رود هیرمند و ارغنداب قرار گرفته است.
لشکرگاه و بست دو حصه ی یک شهرند. یکی مقر نظامی و اداری و دیگری کانون تجاری و محل بود و باش اهالی بوده است. از شهرهای زیبا و تاریخی افغانستان است.
گاهی دارای پیشرفته ترین مرکز اداری و از آبادترین و ثروتمندترین شهرها به شمار می رفته است. در حمله ی اعراب بر اثر جنگهای پیاپی ویران شد. اما در عصر غزنویان به اوج عظمت و اقتدار رسید. در قهر و غضب علاءالدین جهانسوز سوخت. سپس مرمت کاری شد و باز سوخت و باز اشغال گردید و بالاخره تیمور با تخریب بندها و نهرها زندگانی را در آن دیار خاموش گردانید.
لهذا این شهر دارای ارزش تاریخی بسیاری برای کشورمان می باشد اما متاسفانه در این اواخر این قلعه باستانی بخاطر عدم توجه روبه ویرانی نهاده است وزمین ها ی اطراف ان نیز که ملکیت دولت است، ازسوی شماری از افراد غصب شده است. 
به گفته یک بزرگ قومی یک جسد مومیایی شده یک زن در زمان طالبان از قلعه بست بیرون آورده شد وبه پاکستان انتقال گردید. 
قلعه بست قبل ازین سیاحان زیادی را به خود جلب مینمود امادر حال حاضر نسبت نبود امنیت، سیاحان ازین محل بازدید نمی کنند. 
شماری از بزرگان وباشنده گان این منطقه می گویند، که زمین های اطراف این قلعه تاریخی از سوی زورمندان غصب شده است. 
به باور آنان دولت نیز تاکنون برای نوسازی ویا جلوگیری از تخریب بیشتر این قلعه هیچ اقدامی انجام نداده است . 
در ولایت هلمند قلعه ها ی زیادی از قبیل ساروان قلعه، موسی قلعه، قلعه نو، قلعه فتح و قلعه میوند وجود دارند، اما قلعه بست از اهمیت وشهرت بیشتری برخوردار است قلعه بست در ده کیلومتری شهر لشکرگاه موقعیت دارد ودر حال حاضر تنها بخشی ازآن باقی مانده است ومتباقی تمامی قلعه های اطراف آن ویران شده است

  • ابراهیم اخلاقی

تپه مندیگک

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۱۰ ب.ظ

تپه مندیگک
این تپه را می توان با حوزه تمدنی ارغنداب ارتباط داد که در شمال این منطقه و در 50 کیلو متری شهر فعلی قندهار واقع است و به صورت دقیق تر در دره موازی مجرای ارغنداب با فاصله 20 میلی جاده قندهار –گرشک و اگر از طرف ولسوالی (فرمانداری) خاکریز برگردیم حدود هشت کیلومتر به طرف ارغنداب در سمت راست جاده قرار گرفته است.
امروزه اراضی زراعتی در این محدوده کمتر است اما احتمال ا در ازمنه گذشته این ناحیه توسط شعبه هایی از رود ارغنداب سیراب می شده و آبادی هایی در آن وجود داشته است.
طی تحقیقاتی که در سال 1951 میلادی در شمال شهر قندهار در ناحیه مندیگک صورت گرفت، نشان می دهد که مردم افغانستان از سه هزار سال قبل از میلاد، خانه هایی از خشت می ساختند، به زراعت و مالداری می پرداختند و از اسلحه، زیور آلات مسی و ظروف سفالین دارای اشکال هندسی استفاده می کرده اند . این در حالی است که بسیاری از کشورها در آن زمان از این قبیل امکانات بهره ای نداشته و روابط اجتماعی آنها به صورت نامتمرکز بوده است. 
در سال ۱۹۵۹ (۱۳۳۸) موسیو کزال، باستان‌شناس و متخصص قبل تاریخ فرانسوی، با انجام یازده مرحله حفریاتی پانزده طبقه آبادی دوره‌های مختلف را یکی پس از دیگری کشف کرد. ۳۱ متر ارتفاع تپه مذکور از تراکم آبادی هایی پانزده گانه ای صورت گرفته است که در طی سه هزار سال قبل از میلاد بر روی هم آباد شده است. تحقیقات انجام شده باستان شناسان روی آثار بدست آمده حکایت از آثار عصر مفرغ ( برنز) می کند.
آقای شاه نعمت‌الله کاظمی که از تحصیلکردگان قندهار بوده و روزگاری به حیث معاون پروژه هیلمند ایفای وظیفه می کرد، می گوید که شاهد کاوش‌های گروه فرانسوی در مندی گک بوده و ظروف وسفال‌ها و ابزارهای مکشوفه در این تپه، مشابه به آثار کشف شده در حیدر آباد و سند پاکستان می باشد. وی همچنین موفق شده است در طی ماموریت‌های خویش در منطقه، آثار شبیه به مندی گک را بالاتر از مسیر زیارت شاه مقصود قندهار در نواحی نزدیک رودخانه هیلمند کشف کند و بدین ترتیب می توان حدس زد در طول این مسیر، رفت و آمد هایی جریان داشته و قافله‌ها و کاروانهایی عبور و مرور کرده اند و نیز به احتمال زیاد مسیر مهاجرت دسته‌های آریایی به طرف غرب و ایران امروزی از همین ناحیه صورت گرفته است.

  • ابراهیم اخلاقی

بتهای بزرگ بامیان

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۵۸ ب.ظ

بتهای بزرگ بامیان

بت بزرگ بامیان که بزرگ ترین تندیس در جهان ثبت گردیده بود ۵٣ متر ارتفاع داشت و صلصال نام داشت. بت کوچک که به نام شمشال یاد میگردید ٣۵ متر ارتفاع داشت. بت های کوچکتر دیگری نیز در دل کوه در اطراف آنها تراشیده شده بودند که همچنان از عهد کوشانیان بر جا مانده بودند. 
افغانستان، بنابر موقعیت حساس و مهم ژئو پولیتیک و قرار داشتن در مسیر راه معروف ابریشم، همواره شاهد لشکر کشی ها و تاخت و تاز ها بوده و در عین حال از فرهنگ های پر بار آریایی، یونانی، کوشانی و بودایی فیض گرفته است. 
در عصر آشوکا، که در میانه سدهء سوم ترسایی در هند حکم می راند، بودیسم وارد افغانستان شد. قرار روایات، در آن زمان بود که یک مکتب هنری به نام گندهارا ایجاد گردید. کانون گندهارا در اطراف جلال آباد امروزی قرار داشت. 
سپس کانیشکا بود که در سدهء دوم پس از میلاد، پس از گرایش اش به سوی بودیسم، افغانستان را به محل آفرینش و گسترش فرهنگ بودایی تبدیل ساخت. او، از گرونده گان و پشتیبانان نستوه بودیسم بود. در دوران حکمروایی کانیشکا (١٢٠ -١٦٠ م)، گندهارا یک مکتب هنری تندیس سازی و ادب بودایی بود. 
سرزمین افغانستان از اولین سرزمین های بود که در آن بودا به حیث مظهر آرامش، زیبایی، مهربانی در فرم بشر اما کامل و بدون کوچک ترین عیب تراشیده شد. بوداییان بر حسب چهار حقیقت شریف بودیسم که از این قرار اند: عشق و محبت(متا)، ترحم و شفقت(کارونا)، خیر خواهی(مدیتا)، و شکیبایی(اپیکا) از بودا الهام میگرفتند.
طالب ها، تندیس های بودا را مظهر بی دینی می پنداشتند. آنها کوشیدند تا از عقب طرح نابودی بت ها، تشنج مذهبی و رویارویی با دیگر ادیان را دامن زنند. 
طالبان با درک نادرست از این فکر تاریخی که سلطان محمود غزنوی بت شکن بود، خواستند پیام غلط به مسلمین بدهند که آنها نیز بت شکنان و مسلمانان با دیانت اند. بر همین پندار آنها تضعیقات را بر هموطنان هندو و سکهـ ما روا داشتند و آخرین یهودی را مجبور به ترک وطن کرده و درِ آخرین کنشت کابل بسته بستند. 
سلطان محمود غزنوی بت شکنی را، اول ، هم به غرض توسعهء دین اسلام و هم زراندوزی و چپاول گنج های هند به راه انداخت ،در همان حالی که وی به فتوحاتش برای فی سبیل الله ادامه میداد، هیچگاه عزم بر این نکرد تا بت های بامیان را ویران سازد. سلطان محمود، که در دربارش دوهزار شاعر و سخنور حضور داشتند، عاقلتر از آن بود تا به بت های بامیان که سده ها در جایگاه شان خاموشانه نظاره گر «کمدی های انسانی» بوده اند، آسیب برساند. او میدانست که هم عظمت کوشانیان به صفحهء تاریخ پیوسته و هم زائران و مردم باورمند به دین بودا به دور جا ها کوچیده اند. 
الگوی دیگر طالبان، امیر عبدالرحمن بود که باری بت ها را به توپ بست، اما گلوله های وی یارای فروریزی بت ها را از دل کوه نداشت. به همین خاطر برای « امر ثواب» به سرکوب هزاره ها و و ادار سازی کافرستان به نورستان مبادرت ورزید.

اما چرا تندیس های بامیان را شکستند؟ 
طالبان تندیس های بامیان را بخاطری شکستند، زیرا آنها فاقد هویت ملی بودند. طلبه ها بچه های دهاتی بودند که در سالهای جنگ در اردوگاه ها مهاجرین در حالتی بی وطنی و بعد زیر تأثیر مدرسه های مذهبی «دیوبندی» و با هویت مذهبی پاکستانی پرورش یافتند. برای آنها نابودی سمبول های ملی هیچ مفهوم نداشت. آنها از فرماندهندگان شان عمدتا( آی.اس.آی) یک چیز را آموختند، که باید همه جا علیه بی دین ها به پا خاست و نشانه های را که دین را سست می سازد از بین برد. برین باور تندیس ها و تمام آثار بودایی موزیم کابل ضربه دید و مجسمه های هرات کار استاد مشعل شکستانده شد. و غیره.
الیور روای فرانسوی نظر دارد که طالبان با بت های بامیان دشمنی داشتند. او نوشت که یکی از وجوه مشترک طالبان و القاعده، کینه توزی و عداوت هردوعلیه بت های بامیان تا مرز نابودی آن بود. 
البته الیور روا از این بیان به موضوع دیگر نیز نظر دارد و آن تسلط وهابیت بر اندیشهء طالبان است!
به هررو بت های بامیان قربانی تعصب افراطی مذهبی طالبان شدند.

تندیس های بامیان کی ها بودند؟
در آثار پژوهشی جغرافی و تاریخی متقدمین چه غربی و چه شرقی این تندیس ها بنام ( سرخ بت ) و ( خنگ) بت یاد گردیده است. 
ما میدانیم که حضرت بودا، چنان که نهرو در کتاب کشف هند می نویسد: ( سیدهارتا) نام داشت . محمد تقی بها در کتاب "بهار ، و ادب فارسی" نام بودا را (سدهان نا) و لقب او ( سکیامونی) به معنی "علم نفس خویش" و لقب دیگرش را(بُدا) می نامد. و صحیح اسم بودا را (بوذاسب) می شمار. به نظر می رسدکه آنچه که نهرو می نامد درستتر باشد ( سیدهارتا) نام وی بوده و درسایر کتب نیز به همین نام یاد گردیده است. شادروان بهار شاید به خاطر کلمه{سید} ، او ( سدهان نا) ساخته است. لقب سیدهارتا، یعنی بودا چنانکه در لغت نامهء دهخدا آمده است به معنی { بیدار، آگاه، زرنگ، خردمند} می باشد دهخدا نیز نام بودا را "سیدارتمه گوتمه" یاد می کند که نام خانوادگی او ساکیامونی بوده است. 
بنابرآن، بودا که لقب سیدهارتا بوده ، در تاریخ به اسم خاص او تبدیل یافته است. چنانکه میدانیم اسم خاص تغییر ناپذیر است. نمی شود که احمد را محمود گفت و محمود را احمد نامید. بودا در تمام تواریخ بنام بودا یاد گردیده است.هیچ ممکن به نظر نمی اید که اگر تندیس ها بودا می بود ، آن را ( خنگ بت ) و یا ( سرخ بت ) بنامند. در این صورت خنگ بت و سرخ بت شخصیت جدا از بودا در بامیان بوده است.
همچنان این دو شخصیت را تمام لغت نامه ها و آثار جغرافیایی و تاریخی بنام خنگ بت و سرخ بت یاد می دارند. یاقوت حموی در معجم البلدان وقتی بامیان را معرفی میدارد می نویسد:
« بامیان شهر و خوره ای در کوهستان میان بلخ و هرات و غزنه است. دژی استوار و شهری کوچک در سرزمینی پهناور که از بلخ ده مرحله و از غزنه هشت مرحله دور است. خانه ای بلند بر ستونهای سر به آسمان کشیده و نقاشی شده در آنجا هست. که در آن از هرگونه پرنده نمونه ای در آنجا برای بازدید بیکاران نهاده اند. دو بت بزرگ و بلند نیز در آنجا در تنهء کوه کنده شده، یکی از آنها را سرخ بُد و دیگری راخینگ بُد خوانند، گویند در همهء جهان بی همتا است.» 
بسیاری از شعرایی دیگر متقدم بر علاوهء عنصری ، از سرخ بت و خنگ بت در بامیان نیز یاد نموده اند. خاقانی می گوید :

گر صبح رخ گردون چون خنگ بتی سازد
تو سرخ بتی از می بنگار بــــصبح انـــــدر.

و یا در جای دیگر:

در کف از جام خنگ بت بنگر
بر رخ از باده سرخ بت بنگار

و یا سوزنی سمرقندی می گوید:

کردی میان سرخ بت بامــــــیان ستــیــخ 
باشی بر آن که خنگ بتی را کنی به چنگ

و یا سیف اسفرنگی می گوید:

مــردم نادان اگر حاکــم داناســـــتی 
شحنهء یونان بودی خنگ بت بامیان.

بهر روی با صراحت در تمام آثار و اشعار متقدمین این دو تندیس بنام خنگ بت و سرخ بت یاد گردیده و به یقین که اینها مجسمه های بودا نبوده اند. 
دلیل دیگری که تندیس های بامیان بودا نیستند اینست که: بودا مرد بود( نرینه) در حالیکه سرخ بت زن بوده (مادینه) . و همسر بودا که "یاشودا" ( yasodha ) نام داشت بودا نبود، بلکه پس از آنکه سیدهارتا به مقام بودایی میرسد ترک خانه و خانواده می کند. هیچگاهی همسر بودا در کنار وی دیده نشده است. در این صورت سرخ بت جز سرخ بت کسی دیگر نمی تواند باشد. 
جالب این است شادروان احمد علی کهزاد در کتاب "آثار عتیقه بامیان" که داکتر فریار کهزاد فرزند ایشان آن را به نشر سپرده است. چنین وانمود می دارد که چون بت اول نامتناسب ساخته شده بود، پس در پی ساختن بت دومی شدند.
شاید نظر کهزاد در باره ء بی تناسبی بت اول و متناسب بودن بت دوم درست و بجا باشد. اما مسله این است که یکی از این تندیس ها نرینه و دیگری مادینه ساخته شده اند . من فکر نمی کنم اشتباه بدین بزرگی را پیکر تراشان که شاید صد ها سال روی آن کار کرده باشند، مرتکب گردند. که یکجا بودا را مرد و بعد آن را زن و یا برعکس بسازند. اشتباه میتواند در شکل به وجود آید اما در ماهیت غیر ممکن به نظر می رسد. 
چیزی دیگری که کهزاد مرحوم تاکید برآن دارد . بودایی بودن کوشانیان و ساختن این بت ها در زمان کوشانیان می باشد. در حالیکه چنانکه خود در کتاب تاریخ افغانستان می نوسید در زمان کوشانی ها ادیان معین و مشخصی وجود داشته و تمام ادیان قابل قبول و احترام بوده است. 
با ملاحظه تاریخ این واقعیت مسلم می گردد که که بخش غربی خراسان که بنام باختر یاد می گردید مردم باورمند، نخست به آیین میترایی و پس از ظهور پیغام آورخدا (پیغمبر) حضرت زرتشت به آیین زرتشتی گرائیدند. و قسمت شرق خراسان که هر بخش از آن بنام های مختلف مانند کابلستان ، کاپیسا، بامیکان و گندهارا و غیره یاد می گردیده ، مردمان معتقد به آیین های دوره ودایی بودند و بیشتر آیین شیوایی داشتند که همان آیین میترایی می باشد. 
شادروان غلام محمد غبار درهمین مورد بسیاربا وضاحت می نویسد که: « در دوره کوشانی های بزرگ از قرن اول تا سوم میلادی، تعدد عقیده و مذهب مثل سابق محترم، و طریقه های زرتشتی، بودایی و برهمنی، مساویانه تحت حمایت دولت قرار داشت. کانیشکا در مسکوکات خود تقریباً تمام ارباب انواع مشهور مملکت را نمایش میداد. 
اشارات تاریخی مبین آن است که در روزگار کوشانی ها همهء مردم به آیین بودایی معتقد نشده بودند. تغییر دین ظرف دو سه قرن در جامعه نمی تواند صورت بگیرد. از سوی دیگر دین بودایی حتی در سرزمین هند نتوانست که بیشتر از هشت نه قرنی دوام بیاورد. در حالیکه ساختمان پیکره های بامیان حداقل چند صد سالی را می بایست در بر گرفته باشد.
و نیز گفته می شود که بامیان مرکز دین بودایی بوده است، بازهم از لحاظ منطق تاریخ درست به نظر نمی آید. زیراشاهان کوشانی از لحاظ مذهبی پیرو آیین خاصی نبودند از اینرو دیده می شود که آیین خاصی را نیز به صورت مذهب رسمی قلمرو خود ترویج نکرده اند و پیروان مذاهب و آیین های مختلف، آزادانه به فعالیت های مذهبی خود مشغول بودند چنانکه تصاویر سکه های بدست آمده از دوره کوشانیان نشان می دهد، تنوع تصاویر « ایزدان بر روی سکه های کوشانی بازتابی است از چندگونگی اعتقادات مذهبی در گستره وسیع قلمرو امپراطوری کوشان.
به هر حال، از مجموعه ای اسناد که ارائه گردید ثابت می شود که تندیس های بامیان بودا نبوده است و در زمان کوشانی ها چنانکه خواندیم دین شیوایی بیشتر رواج داشته است و هم چنان آیین برهمنی دین اکثریت از مردم شرق کشور ما را تشکیل میداده است. بنا برآن باید که خنگ بت و سرخ بت را در آیین های ودایی و برهمنی و میترایی و زرتشتی باید جستجو نمود
از سوی دیگر از این واقعیت هم نمی توان انکار کرد که مجسمه های بودا نیز در بامیان باید موجود باشد. و برخی از مجسمه هایی یافته شده بدون تردید مجسمه بودا نیز است. ولی خنگ بت و سرخ بت ، این عاشق و معشوق را نباید بودا گفت . بلکه بهتر است به همان خنگ بت و سرخ بت یاد کرد. این دو نام ، عاشق معشوق نماد از فرهنگ دوره هایی میترایی ، ودایی و اهورایی سرزمین ما می باشد. 
یافت سرشت و سرنوشت این دو پیکره را به نسل های آینده می گذاریم تا با استفاده از انکشافات باستانشناسی ، خاک شناسی و سنگ شناسی به موفقیت هایی نایل آیند.

  • ابراهیم اخلاقی

بند امیر بامیان

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۵۸ ب.ظ

بند امیر بامیان

موقعیت جغرافیایی بندامیر:
عنوان « تنها پارک ملّی افغانستان» بیانگر اهمیّت و استراتژی جغرافیایی منطقه بند امیر می‌باشد.
بند امیر در 75 کیلومتری شمال غرب ولایت بامیان و در 34 کیلومتری و لسوالی یکاولنگ قرار دارد. ساحه پارک ملی بند امیر 75000 هکتار زمین را شامل می شود. ارتفاع ناحیه مذکور از سطح دریا 2909 متر است. که در طول البلد 22-11-67 شرقی و عرضی البلد 19-49-34 شمالی و در میان سلسله جبال هندوکش و بابا قرار دارد.
آب کوه های مرتفع و برفگیر اطراف به این دریاچه ها نفوذ می کند، و با محلول آهک و کلسیم کاربونت مخلوط گشته از دهانه خروجی جریان آب به شکل شیر آبی در می آید.
جداره های اطراف که اکثراً از سنگ های رسوبی تشکیل یافته است بطور طبیعی ساختمان های بسیار زیبا و دیدنی را به وجود آورده. که شکل کنونی این جداره ها جذابیت منظره مذکور را دو چندان کرده است.
در مرکز پارک ملی بند امیر شش سد کوچک و بزرگ وجود دارد به نام های: بند ذوالفقار بند پودینه، بند پنیر، بند هیبت، بند قنبر، و بند غلامان که به طور طبیعی در طول هم قرار دارد. آب هر یک از این سدهای طبیعی به پایین دره خود سرازیر می شود که در نتیجه چندین آبشار بسیار زیبا به وجود آورده است.
در داخل محدوده پارک ملی بیش از بیست قریه وجود دارد. در قسمت مرکزی پارک ملی و در منتهی الیه بند هیبت یک بنای تاریخی وجود دارد که قدمت آن به حدود صد سال می رسد معروف و مشهور به « مزار بند امیر» می باشد، در کنار بقعة مذکور آرامگاه چند تن ازبزرگان واجداد سادات بند امیر قرار دارد، از آن جمله آرامگاه سید علی حسن حاجی و شاه سید شاه که هر دو از اجداد سادات قریه جارب کشان هستند، قرار دارد.
مردم بومی که از اقصی نقاط کشور به منظور تفریح و زیارت به این جا می آیند، این زیارتگاه را مقدس شمرده و بعنوان قدمگاه مولا علی(علیه السلام) از خاک اطراف آن برای تبرک برداشته و از در دیوار آن طلب حاجت می کنند، هرچند که تابلوی حک شده سر در آن گویای حقیقت دیگری‌ است، در تابلوی سر در این بنا که از جنس گچ پخته و به صورت برجسته مکتوب گردیده است، جملة «مسجد شریف امیر» به خوبی پیداست. اما عوام الناس به این تابلوی توجه چندانی نداشته و احکام مسجد را کمتر در حق آن رعایت می کنند.
در سال های قبل از جنگ، توریست ( توریزم ) بعنوان یک منبع درآمد اقتصادی برای مردم منطقه محسوب می شد. جهان گردان و سیاحان که ابتدا برای دیدن دو مجسمه بزرگ شهر بامیان می آمدند و سپس جهت گردش تفریح به بند امیر می آمدند.
با آغاز جهاد مردم مسلمان افغانستان علیه ارتش سرخ شوروی، بساط توریزم از این ناحیه بطور کلی برچیده شد و این وضع در دوران جنگ های داخلی احزاب و هم چنین در دوران حکومت طالبان ادامه داشت.
پس از سقوط رژیم طالبان و روی کار آمدن دولت جمهوری اسلامی به ریاست آقای حامد کرزی، بند امیر سال به سال جمعیت افزونتری به خود جذب نموده و رونق بیشتر پیدا کرد.
به دلیل استراتژی جغرافیای بندامیر و اشتیاق سرمایه داران خارج از منطقه به سرمایه گذاری در بند امیر و پلانهای متعددی که دولت در این ساحه در نظر دارد، مردم بندامیر در سال 1385 گرد هم آمده و یک شورای را تحت عنوان «شورای هماهنگی بندامیر» تأسیس و آن را در وزارت عدلیه افغانستان ثبت و راجستر کردند.
افرادی که به بندامیر مراجعه می کنند شامل سه دسته مردم اند:
1. جهانگردان و سیاحان که بیشتر به منظور کارهای تحقیقاتی در زمینه های آب، سنگ، ماهی ها، پرندگان و... به اینجا مراجعه می کنند.
2. افراد بومی که اکثراً از شهرها و به منظور سپری کردن ایام تعطیل و تفریح و تنزّه به این جا مراجعه می کنند.
3. افراد بومی که اکثراً از قریه جات به این جا مراجعه می کنند که هدفی جز زیارت قدمگاه مولا علی (علیه السلام) و گرفتن حاجت ندارند.
طبق آمار به دست آمده بیشترین مراجعه کننده را دسته سوم تشکیل می دهند. حضور پرتعداد دستة سوم باعث شده است تا در بندامیر یک خلأ بزرگ فرهنگی و دینی احساس شود، این ضرورت توسط علما و طلاب دینی به خوبی احساس شده و برای پر کردن این خلأ بود که طرح مسجد جامع و مدرسة امیرالمومنین (علیه السلام) و در کنار آن یک کمیسیون فرهنگی پی ریزی شد.
در بُعد مادی در بند امیر بسیاری از خدمات و لو در حدّ ابتدایی آن وجود دارد، که در فصل گرما در راستای رفاه حال مسافرین و توریست ها مشغول فعالیت اند.
این خدمات شامل 11 باب هتل ابتدایی، 20 باب دکان(مغازه) بنجاره(خاربار فروشی)، 2 مرکز خدمات عکاسی و فیلم برداری، 2 مرکز تعمیرات انواع موتورها(ماشین) و دیگر عراده جات، 11 دستگاه انواع قایق های موتوری، پاروی و پایدلی، 12باب مسافرخانة ابتدایی، حدود 100 باب خیمه کرایی در اندازه های مختلف،22 باب سرویس تشناب (دستشویی) ابتدایی، زمین فوتبال، زمین والیبال، انواع تابلوهای راهنمایی برای وسایط نقلیّه و تابلوهای اخطاری و راهنمایی برای مسافرین؛ میوه جات از قبیل خربزه، تربوز(هندوانه)، سیب، انگور، زردآلو، بادرنگ(خیار)، توت، کِشته(برگه) در اختیار مسافرین قرار دارد.
اما با کمال تأسف در بُعد فرهنگی و دینی مردم هیچ گونه کاری عملی تا کنون صورت نگرفته است. در اطراف بندها تنها چیزی که به عنوان شعائر دینی و اسلامی توجه انسان را به خود جلب می کند وجود یک تابلوی سبز رنگ بسیار کوچک که این جمله بر روی آن نوشته شده است: «مسجد و قدمگاه حضرت علی علیه السلام» و چند تابلوی سیاه رنگ که بر روی یکی از آنها «زیارت امین الله» نوشته شده، در داخل بنای مذکور بر روی دیوار نصب شده است،می باشد که 95/0 مردم سواد خواندن آن را نیز ندارند.

  • ابراهیم اخلاقی

بناهای تاریخی افغانستان

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۵۷ ب.ظ

بناهای تاریخی افغانستان


ولایت بدخشان:
از اماکن تاریخی بدخشان می‌توان از ویرانه‌های بهارک ( که در حاشیه شهر تاریخی بهارستان و لان شی آباد شده‌است)، اشکاشم و توپخانه زیباک و مقبره ناصر خسرو نام برد.


مقبره ناصر خسرو
 



ولایت بادغیس:
در ولایت بادغیس قلعه نو در سمت راستِ دره ای به پهنای هشتصد متر قرار گرفته که قلعة بزرگی (در دهستان قلعه نو) محیط قلعه بین حدود 365 تا 457 متر، با دو دروازه در شمال و جنوب ، دارد و با خندقی محصور شده است . درون این قلعه ، ارگ ، و در بیرون آن ، بازار کوچکی دیده می شود که در سابق سی دکان داشته ، و در حوالی قلعه هشتصدخانه پراکنده دیده می شد. در این قلعه ، بر بالای تپة بزرگی به نام قلعة کوه نریمان ، زیارتگاهی است به نام امامزاده اصغر. همچنین زیارتگاههای خواجه عبدال در کوهستان لامان و خواجه ابوالقاسم در ده خارستان قرار دارد.

ولایت فراه : 
نقاط دیدنی ولایت فراه نیز به شرح زیر است:
شهر کهنه فراه ، شهر اسفندیار ، کافرقلعه، بارندک ، قلعه پنج جفت گاو ، قلعه چارماس ، قلعه هفت سوراخ برنگک، قلعه مساو ، مزار سید محمد ، مزار شاه مبارک ، مزار ابونصر فراهی ، مزار شهدای کنسک ، مزار سلطان امیر



شهر کهنه فراه و قلعه فریدون


ولایت فاریاب:
از محل‌های شهر فاریاب می‌توان به چارسماور اشاره کرد. و از بزرگان آن می‌توان ظهیرالدین فاریابی شاعر و غلام‌محمد میمنگی نقاش را نام برد.

ولایت قندهار:
در شهر قندهار مقبره های اشخاص برجسته و نامدار افغان مانند مقبره آحمد شاه ابدالی پادشاه نامدار افغانستان، میرویس هوتکی و همچنان آرامگاه های رجال معروف کشور است. از مناطق دیدنی قندهار می توان به چهل زینه، جاده عیدگاه و فرودگاه قندهار، تپه مندیگک، و آرامگاه بابا صاحب اشاره کرد.
چهل زینه قندهار در زمان همایون شاه آباد گردیده است و کتاره های آن در زمان امان الله خان ساخته شده و اکنون در وضع بدی قرار دارد.



آرامگاه بابا صاحب در فندهار



ولایت غزنی:
از مکانهای دیدنی شهر غزنین می توان به مکانهای زیر اشاره کرد.
ارگ غزنین، مناره‌های غزنین، قصر سلطان مسعود غزنوی، مقبرهٔ سبکتگین٬ بنیان‌گذار دودمان غزنوی، مقبرهٔ سلطان محمود غزنوی، مقبرهٔ سنایی غزنوی،تپه سردار
مکانهای دیدنی دورهٔ غزنوی: 
باغ پیروزی: باغی که محل نشاط و شراب و هم چنین انجام تشریفات رسمی زمان غزنویان، خصوصاً سلطان مسعود غزنوی بوده‌است. مقبرهٔ سلطان محمود نیز بر طبق وصیت خودش در آن باغ است.
باغ صدهزار یا باغ صدهزاره،
باغ محمودی: باغی که در زمان سلاطین غزنوی محل نشاط و شراب آنان بوده‌است.
باغ هزاردرخت: باغی ساختهٔ سلطان محمود.



مناره های غزنی


رسم نمای قدیم مناره های غزنین


ولایت ننگرهار:
از آثار مهم شهر جلال آباد در ولایت ننگرهار، سراج‌العمارت، نشستگاه امیر حبیب‌الله و امان‌الله شاه، بود که در سال ۱۹۲۹ میلادی نابود شد. باغ‌های آن ولی هنوز برپا هستند و فضایی دلپذیر دارند. آرامگاه هر دو فرمانروای نامبرده در درون باغی در روبروی سراج‌العمارت قرار دارد.



سراج العمارت در ولایت ننگرهار

ولایت سمنگان:
از اماکن دیدنی ولایت سمنگان به تخت رستم و قصر جهان نما و بازار سرپوشیده حلم می توان اشاره کرد.
تخت رستم و غارهای آن مربوط به دوره بودایی است و غارهای آن امروزه تقریبا 15 درصد ویران شده است. خود تخت نیز نیاز به بازسازی دارد.
قصر جهان نما از سازه های تاریخی ولایت سمنگان است. این بنا که در ولسوالی خلم قرار گرفته مربوط به دوره عبدالرحمن خان است.امروزه تقریبا 40 درصداز آن ویران شده است.


ولایت کابل:
• آرامگاه تیمورشاه 
• مسجد عیدگاه 
• بوستان‌سرای، آرامگاه امیر عبدالرحمن‌خان 
• باغ بابر 
• باغ لطیف 
• زیارت شیخ سعدالدین احمد انصاری 
• آرامگاه سید جمال‌الدین اسدآبادی 
• مسجد چوبفروشی 
• آرامگاه نادرشاه شهید 
• مسجد شریف علیا 
• مسجد ملا محمود 
• مسجد گذری 
• مسجد سه‌دکان چنداول 
• دیوارهای سرکوه شیردروازه و آسمائی 
• بالا حصار کابل 
• قصر دارالامان 
• کاخ کوتی‌باغچه و برج‌های درون ارگ 
• آرامگاه و مسجد حاجی صاحب پایمنار 
• قصر چهلستون 
• منار علم و جهل 
• منار عبدالوکیل خان 

ولایت لوگر:
آرامگاه ملک سبز علی صاحب ساختمانی تاریخی است در ولایت لوگر. این ساختمان به صورت گنبدی از خشت پخته بنا شده و در حدود پنج کیلومتری شمال شرق ولایت لوگر قرار دارد. حدود چهل درصد از این بنا در اثر جنگهای داخلی کشورمان ویران شده است.
گل دره لوگر:
چشم اندازی آراسته شده است که بیشتر آنها صومعه هایی هستند که در کنار استوپه هایی بنا شده اند. در استوپه مراسم مذهبی به جا آورده می شود. صومعه معروف استوپه در گادره لوگر در جنوب شرقی کابل قرار دارد. 

ولایت لغمان
از آثار تاریخی ولایت لغمان زیارت مهترلام بابا و قلعه سراج است.
قلعه سراج نام دژی تاریخی است در جنوب استان لغمان افغانستان مربوط به دوره امیر حبیب‌الله. این دژ امروزه تقریباً ۴۰٪ تخریب گردیده.
اصل گنبد زیارت مهترلام بابا بسیار قدیمی بوده اما در زمان حبیب الله خان یک بار ترمیم گردیده ولی امروزه تقریبا ویران شده است.

ولایت پروان:
استوپاهای دوره بودایی توپ دره و قصر جبل السراج از آثار باستانی ولایت پروان می باشند
منارکچری: این منار طی دو هزار سال کاروانهایی را راهنمایی می کرد که از شمال و جنوب وادی کابل عبور می کردند.
منار چکری در عصر کوشانیان ساخته شده و استوانه ای با 20 متر ارتفاع بود. در این بنا از صنعت سنگ تراشی گلدار استفاده شده بود . منارچکری در اثر اصابت راکت در مارچ 1998 فرو ریخت. 

ولایت جوزجان:
زیارت بابا حاتم جوز جان: این مرقد احتمالا مربوط به قرن دوازدهم است که در غرب مزارشریف واقع شده است و در ساخت آن از سبک غزنوی و تزئینات گچبری استفاده شده است.

ولایت پکتیا:
بالا حصار گردیز: از آثار ولایت پکتیا است. این اثر تاریخی در یک کیلومتری شرق ولایت در بالای تپه موقعیت داشته و تقریبا 30 درصد آن تخریب شده است.

  • ابراهیم اخلاقی

ارگ هرات

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۴۹ ب.ظ

ارگ هرات
قلعه اختیار الدین را ارگ بالاحصار هم نامیده میشود که در معنی قلعه ای کوچک در میان قلعه ای بزرگ است که محل زندگی حاکم یا پادشاه میباشد قلعه در قسمت شمالی شهر بین محل قطبیچاق و محله بردارانیها بر روی پشته ای بلند واقع شده .قلعه اختیار الدین حدود (5000) متر مربع مساحت دارد و بلند ترین نقطه آن 20 متر میباشد . در حال حاضر دارای 13 برج میباشد این بنا از خشت خام ساخته شده است این بنا در قرن هفتم توسط اختیار الدین مرمت شد وپس از خرابی های زمان مغولان مجدداً توسط ملک فخر الدین کرت تعمیر شد قلعه اختیار الدین بدلیل مرکزیت حکومتی و نظامی همیشه مورد تخریب و صدمات نیرو های مهاجم بوده است پس از حمله (783 هـ .ق) و تصرف شهر هرات توسط وی صدماتی بر آن وارد شد و تا زمان حکومت شاهرخ در هرات به همان شکل باقی ماند و در سال (818 هـ .ق) (1416 م ) توسط شاهرخ پسر تیمور مجدداً مرمت شد .

برج های قلعه اختیار الدین در زمان تیموریان (شاهرخ ) دارای تزیئنات کاشیکاری شد و بقایای حاضر کاشیکاری نشانگر آن است که کتیبه ای عظیم به خط ثلث بر روی بدنه قلعه کار شده بوده وهمچنین روی دوبرج در حال حاضر این تزئینات به چشم میخورد در پایین برج کتیبه ای به خط کوفی سفید کار شده ودر قسمت بالا در میان گر ه های ترنجی شکل باخطوط کوفی بنائی روبرو هستیم بناً به نظر بعضی منابع در دوره تیموریه داخل قلعه اتاقی وجود داشته که اتاق زرنگار نامیده میشود وتمامی دیوار ها و سقف ها نقاشی و تزئین شده بودند که متاسفانه امروزه وجود ندارد

همچنین اَرگ هرات مشهور به قلعه اختیارالدین، بنایی تاریخی در شهر هرات بجای‌مانده از روزگار اسکندر مقدونی. در سال (330 هـ .ق )نیز خوانده می شود.

بنابر روایتی عامیانه اسکندر پس از تصرف شهر آرتاکوآنا ( هرات امروزی ) ، در آنجا این دژ را برای نظامیان خود ساخت که بقایای آن هنوز باقی است. هدف از ساختن این دژ، حفظ نظامیان از شورش احتمالی مردم شهر در برابر سلطهٔ مقدونی‌ها بود.

قبل از اینکه اسکندر از هندوکش عبور کند، از بلخ به طرف هرات لشکر کشیده و مدت دو سال در این شهر و اطراف آن اقامت گزید. هاردولد لمپ نویسنده آمریکایی می گوید: هنگامی که اسکندر به طرف جنوب می رفت به منطقه ای رسید که شهری بنام هرات در آنجا و جود داشت و یکی از شهرهای موسوم به اسکندریه را در این منطقه بنا کرد و سربازان ناتوان و سوداگران را در آنجا ساکن کرد و دیواری اطراف این شهر بنا کرد که به صورت موقت وسیله دفاع شهر باشد.

این بنای عظیم هم‌اکنون در وسط شهر هرات موجود است. در اواخر دوره محمد ظاهرشاه و دوران سردار داودخان بودجه‌ای برای بازسازی ان اختصاص دادند که در پایان دوره داودخان دوباره احیا و بازسازی شد. برج و باروهای بزرگ این قلعه از دوردست‌ها قابل دیدن است. این قلعه در زمان داوود خان (1975میلادی ) توسط یونسکو شروع به مرمت آن گردید که متاسفانه به دلیل رویکار آمدن رژیم کمونیستی نیمه کار ماند . قلعه اختیار الدین در سالهای اخیر به عنوان محل موزه شهر هرات استفاده میشده وبه تازگی با تخلیه قلعه اختیار الدین از تجهیزات نظامی و تبدیل آن به موزیم اقدام شده است.

  • ابراهیم اخلاقی

آماکن تاریخی بلخ:

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۴۸ ب.ظ

آماکن تاریخی بلخ:
در بلخ در حدود 58 اثر تاریخی موجود است که متاسفانه اکثر آن در حال فروپاشی می باشند. که هر کدام در سطح بین المللی دارای شهرت خاصی می باشند. تعدادی از این بناها به شرح زیر می باشد.



مسجد نه گنبد ( حج پیاده )
مسجد نه گنبد یا حج پیاده که درقریه (( ده رازی )) مربوط ولسوالی بلخ موقیعت دارد در نخست معبد بودایان بود و بعد از فتح اسلام ازسوی فاتحین عرب این معبد به مسجد مسلمانان مبدل گردید.
وضعیت کنونی این مسجد ازلحاظ ایستادگی ستون ها وسقف نهایت درخطربوده وممکن آفات طبیعی بتواند با گذشت محدود زمان کلاً این مسجد را تخریب کند .
این اولین مسجد اسلام درسطح منطقه می باشد که نخست مربوط خاندان برمکی ها بود وبعدازاینکه اسلام درخراسان دین مردم قبول شد
گنبد های این مسجد کاملا از بین رفته و تنها ستون های ریخته وشکسته ان باقی مانده است .

 


آتشکده ء نوبهاربلخ:
آتشکده ء نوبهارو نواسنگارامه دو ابده ازجمله پنجاه وهشت ابده دربلخ بشمارمیروند که در400 متری دیوارهای بلخ قرارداشته و فعلا تمام قسمت های این دوابده از بین رفته و به توده خاک تبدیل شده اند .
دقیقا این دو محل اتشکده های زردشتیان و محل عبادت بودایی ها بودکه درزمان کنشکا ، پادشاه کوشانی ها درقرن اول میلادی بنا یافته بود.
نو بهار یا نو بهارا که در شاهنامه فردوسی از آن زیاد یاد گردیده نه تنها در سرزمین کنونی ما ازشهرت خوب برخوردار است بلکه درکشورهای چون ایران، چین، هند و نپال نیز مردم با نام این آتشکده ها آشنا هستند.
آتشکده نو بهار بلخ هر روز در حال تخریب شدن است و از آن چیزی باقی نمانده ، مردم قسمت های زیاد آن را به زمین زراعتی تبدیل کرده اند و حتی خشت های آن را سرقت کرده اند.

بالاحصاربلخ :
بالا حصار بلخ محل دیگری از داشته های تاریخی شمال بحساب میرود که درشمال شرقی بلخ موقیعت دارد .
درمورد ارزشمندی این احصار گفته می شود که به یک روایت اسکندرمقدونی درقرن سوم پیش ازمیلاد دربلخ این حصار را بنا نهاد وگروهی ازمردم این قلعه را قلعه هندوان مینامیدند .
بالا حصار بلخ محل بود که یک زمان از فراز برج های بلند آن پرچم های ام البلاد در هوا اهتزاز داشت ، ولی حالا این قلعه به یک تپه خاکی مبدل شده که هیچ فکرنمیکنی یک وقت بالا حصار بوده است .
جالب اینجاست که امروز مردم در اطراف بالاحصار بلخ دست به اعمار خود سرانه خانه زده و صدها نمره زمین به شکل نقشه ، اما بصورت غیر قانونی در اختیار آنها قرار داده شده است .


منارجنبان زادیان
منارجنبان زادیان قدیمی ترین منار در افغانستان قلمدادمیشود که درچهل کیلومتری شرق بلخ موقیعت دارد .
این مناردرزمان سلجوقی ها توسط محمد بن علی به خاطرحفاظت و راهنمایی کاروان ها ی که از طرف شب به سوی دریای آمو در حرکت بودند بنا شده بودو از طرف شب در بالای این منار مشعل یا آتش افروخته میشد .
در حال حاضر قسمت های بالایی این منار کلا تخریب شده و اگر توجه جدی روی قسمت های پایینی این منارصورت نگیرد یقینا که ساحات دیگر منار نیز بزودی و سادگی از بین خواهد رفت .
در آغاز فتوحات اسلام در بلخ مسلمانان از قسمت بالایی این منار بخاطر بلند شدن صدای اذان محمدی استفاده میکردند.


مسجد خواجه پارسا :
مسجد خواجه پارسا در وسط شهربلخ قرارداشته و درسال 865 قمری بنا شده است .
فعلا پنجاه درصد از تزیینات روی کار این مسجد تخریب شده و مردم بیشترین قسمت های کاشی کاری روی کار این مسجد را سرقت نموده اند .
درصورتیکه ازسوی مقامات حکومت توجه فوری درحصه ترمیم حصص باقی مانده این مسجد صورت نگیرد بزودی نقاط دیگر این مسجد نیز از میان میرود .
همین حالا داشته های محوطه مسجد همراه با سر دروازه مسجد که شامل چندین حجره و طاقچه میگردد بطور قابل ملاحظه تخریب شده است .
در تهداب این مسجد زیرزمینی های بزرگ وجود دارد که عبور و مرور وسایط سنگین موتری برای آن لرزه ایجاد نموده و ساختمان مسجد را به خطرحتمی مواجه ساخته است؛ چرا که از کنار این مسجد سرک گذشته و روزانه ده ها موتر روی این جاده رفت و آمد دارد.


مدرسه سبحان قلی خان :
مدرسه سبحان قلی خان در نزدیکی مسجد پارسا یعنی در صد متری آن قراردارد.
این ابده درقرن هجدهم زمانیکه حاکم بلخ سبحان قلی خان بود اعمارگردید. معماری که در این ابده بکار رفته مربوط دوره تیموری بوده و در اوایل دارای یکصد و پنجاه حجره بود؛ درحالیکه امروز اندک از این حجره ها ثابت باقی مانده است.
درشروع بناء مدرسه سبحان قلی خان سالانه حدود یکهزار طالب آموزش دینی میدید و از شهرت بلند در منطقه برخورداربود.
فعلا این ابده جز مخروبه بیش نیست و کلا با خاک و گل یکجا است همینگونه تشخیص داده نمیشود که یک زمان اینجا اعمارت بوده باشد .


زیارت خواجه اکاشا :
خواجه اکاشا زیارتی است که در 2 کیلو متری شرق ولسوالی بلخ واقع شده و اطراف آن را درختان پر از برگ پوشش داده است .
معمولاً خانواده هایی که درنزدیکی این زیارت قراردارند روزها ی رخصتی تابستان را زیر سایه این درختان سپری میکنند و امروز بیشتر این زیارت به میله جای و محل خوش گذرانی وساعت تیری خانواده ها تبدیل شده است.
در کنار این زیارت مسجد از گذشته ها به میراث مانده بود که نام را (( مسجد امام باباجی )) میخوانند.
زیارت اکاشا از اثر زلزله ای که درسال ١٣٥٢ در بلخ اتفاق افتاد زیاد صدمه دید و دو گنبد و بنای الحاقی آن از هم فرو ریخت.
امروز از آن داشته ها هیچ چیزی باقی نیست و نود درصد مردم بلخ حکومت را مقصرتخریب و ویرانی این آبدات خواندند.
بی توجهی درقسمت آبدات تاریخی بلخ کدام حرف نونیست ، البته دولت ها ی پیشین درافغانستان نیز کمترین توجه را نسبت به این آبدات نداشتند.
از جمع چهل آبده ای که نزد حکومت ثبت و راجستر است فقط پنج آن را درسال ١٣٨٥ قسما ً مورد ترمیم قراردهند که روضه ء حضرت علی کرم الله وجهه ،زیارت خواجه کاشا ، رواق نقارخانه ، برج عیاران و مسجد تخته پل شامل این ترمیم کاری قرارداشت .
درحالیکه ترمیم چهل ساختمان تاریخی در بلخ ایجاب ملیون ها دالر را میکند؛ اما ریاست اطلاعات و فرهنگ بلخ درترمیم پنج آبده فقط شش ملیون افغانی به مصرف رسانید که این پول قطعاً نمیتواند پاسخگوی نیازمندی این اداره باشد .
هرگاه در بودجه انکشافی سالانه دولت تخصیص قابل ملاحظۀ برای ترمیم آبدات تاریخی در نظر گرفته شود هیچگآه ساختمان های تاریخی این چنین ویران نمیشوند .
با این حال تا زمانیکه در سیاست فرهنگی دولت تغییرات وارد نشود و این تغییرات متضمن کلی ترمیم و حفظ آثار باستانی کشور نباشد ممکن نیست که یک ریاست فرهنگی محلی در نبود امکانات مالی بتواند مسوولیت حفظ چهل آبده را در یک محل مشخص بگیرد.

  • ابراهیم اخلاقی