شبکه اطلاع رسانی افغانستان

شبکه اطلاع رسانی افغانستان

شبکه اطلاع رسانی افغانستان

شبکه اطلاع رسانی افغانستان

شبکه اطلاع رسانی افغانستان

بایگانی

۱۵۰ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

شوربا

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۲۶ ب.ظ

شوربا

در افغانستان کشور عزیزما شوربا را خیلی لذیذ از گوشت گوسفند ، کله ی گوسفند، گوشت مرغ، استخوان حیوانات مانند گاو و گوسفند، گوشت لاندی ،گوشت قاق لاندی ،گوشت قاق گوشت گاو و ترکاری های تازه و حبوبات و کله گوسفند را غله جات مانند گندم میپزند.

شوربا را با نان خاصه نان تنوری نان پنجه کش و یک نوع شوربا را که لاچره شوربا گویند. با نان فطیر نوش جان میکنند. اکثرا شوربا بیشتر در ولایت بخصوص مردم زمیندار و مالدار مورد استفاده قرار میدهند. مردم عزیز ما در شمالی و چاریکار شوربا را تند میپزند. مردم مزار شریف شوربا رابیشتر با گوشت چربی دار )دنبه (و خیلی روغنی میپزند. 
و شوربای لاندی را بیشتر خوراک مردم در چهاردهی کابل که مردم زراعت پیشه و مالدار اند . گفته شده است.

شورباها با همان ترکاری و گوشت هایکه طبخ میگردد . به همان نام ها نیز یاد میگردد.
۱- شوربای گوشت گوسفند 
۲- شوربای لاندی
۳- شوربای گوشت قاق
۴- شوربای گوشت لاندی قاق
۵- لاچره شوربا
۶- شوربای سرخ کرده 
۷- خام شوربا 
۸- شوربای چاینکی 
۹- شلغم شوربا 
۱۰- شوربای استخوان 
۱۱- شوربای ترکاری 
۱۲- شوربای مرغ 
۱۳ - شوربا برنج 
۱۴ - شوربا برنج با گوشت


شوربا را به دیگ های مختلف قرار ذیل است طبخ میدارند.
۱- دیگ مسی در ولایت بیشتر مروج است
۲- شوربای دیگ سنگی
۳- دیگ های زود پز ( دیگ بخار )
۴- گاهی هم توسط بادیه ( دیگ های عادی روزانه )
۵- در بین چاینک های چینی در رستوانت ها

گوشت لاندی
گوشت لاندی عبارت از گوشتی گوسفند ی است که همراه با پوست گوسفند میباشد.این گوشت چرب بوده به طور تازه و قاق شوربا میگردد و گوشت گوسفند را بدون پوست اش خشک میکنند . بنام گوشت قاق یاد میگردد.

مردم دهات یک یا دو بره را خریده تا اخیر سال به تربیه آن میکوشند. در اخیر تابستان که هوا سرد گردید گوسفند را حلال نموده پشم هایش را دور نموده گوشت را با پوست اش توته توته نموده با نمک زده در بین خاده ها و یا ریسمان ها محکم در کشیده میگذارند . قاق گردد.

در اولین شب فصل زمستان مردم دهات گوشت ها را از خاده ها بیرون نموده در بین آب تر میکنند. شوربای لاندی را با شلغم طبخ میدارند.البته در بین دیگ های گلی در بین تنور و با نان های چپاتی نازک در بین کاسه ریزه نموده بالای آن شوربای گوشت قاق را علاوه نموده با گوشت و شلغم صرف می دارند.

در شهرها ایام سردی هوا گوسفند را لاندی میکنند . یا از بازارخرید میکنند . شوربا گوشت لاندی برای چند ساعت تر نموده با شلغم طبخ می دارند. را با نان تنوری و خاصه نیز به مصرف میرسانند.


لاچره شوربا 
مورد ضرورت برای لاچره 
۱- آرد ترمیده ،
۲- روغن دنبه و یا نباتی ،
۳- نمک 
۴- آب

طرز تهیه لاچره:
اولا آرد تر میده را آب و نمک بدون خمیر مایه خمیر میکنیم . بعد از مدتی کوتاه بگذارید خمیر استراحت نماید و خوبتر هموار گردد . بعدا آن را مانند خمیر آشک نازک هموار نموده در روی آن روغن توسط قاشق روغن بمالید. و سپس خمیر را لوله نموده دوباره آن را به شکل ذغاله در بیاورید و سپس مانند نان هموار نموده و در تنور پخته میکنیم. و کاملا مانند نان فتیر میباشد ولی خوش مزه و روغنی 
شوربا را هم که آماده کردید . نان لاچره را د بین کاسه های کلان شوربا خوری میده نموده بالای آن شوربا را ریخته نوش جان نماید .
لاچره شوربا خیلی خوش مزه بوده و غذایست.که مردم سمت شمال افغانستان ( ازبکان عزیز ما ) آنرا میپزند.

نوت !
روغن را باید قبلا آماده نماید .اگر روغن حیوانی دنبه و یا نباتی بود باید آن را گرم نماید .شکل مایع را به خود بگیرید.

شوربای کله 
شوربای کله یکی از غذا های مخصوص زمستان مردم با ذوق افغانستان می باشد که کله گوسفند را پاک کرده خوب می شویند، بعداً در دیگ انداخته جوش میدهند تا کف آن گرفته شود. پس گندم نخود، پیاز، زردچوبه با قدری دنبه را به آن علاوه می کنند، وقی پخته شد در کاسه ها کشیده و در آن نان را میده کرده تناول می کنند.

شوربای دیگ سنگی 
شوربای سنگی یکی از غذا های محلی افغانستان بوده که در دیگ سنگی پخته می شود. این شوربا دارای لذت خاصی می باشد که همراه گوشت گوسفند، دنبه، دالنخود، مرچ و سیر را علاوه داشته مقداری آلوبخارا را به آب آن می اندازند. سپس قدری آتش در گوشهء تندور انداخته دیگ را در پهلوی آن قرار میدهند. بعد از آماده شدن نان را در کاسه ها میده کرده و صرف میدارند.






 

  • ابراهیم اخلاقی

فرنی با طمع میوه های تازه فصلی

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۲۶ ب.ظ

فرنی با طمع میوه های تازه فصلی

فرنی را با میوه ما نیز میتوان شکل و لذت بخشید .این مرتبه فرنی را باکیله شکل میدهیم .بعد از این فرنی سرد گردید . همان ساعت فرنی میخواستید نوش جان نماید باید کیله را توته نموده برویش قرار به طوری دلخواه ی تان بچینید .با گذشت وقت زیاد کیله سیاه میشود.

مواد لازم 
۱- شیرگاوی ۲.۵ گیلاس 
۲- بوره به اندازه ی دلخواه شما 
۳- پسته 
۴- نیم قاشق چای خوری هیل 
۵- موندامین ۲.۵ قاشق

طرز تهیه 
دو گیلاس شیر را در در بین دیک انداخته و بالای حرارت بگذارید. بوره به اندازه ی که شیرین میخواهید بالای شیر علاوه نموده بگذارید شیر به جوش بیاید.
دونیم قاشق کلان مون دامین را در بیا نیم گیلاس باقی مانده ی شیر حل نماید . و بالای شیر به جوش آمده علاوه نماید . مواظب باشید زیر دیگ شیر نسوزد !
آهسته اهسته شیر را شور دهید تا بسته شود .همین که به جوش آمد فرنی را از حرارت دور نموده بعد از ۲ دقیقه در بین ظرف مورد نظر انداخته از جایش حرکت ندهید. بعد از آن که فرنی کاملا سرد گردید . پسته پودر شده و هیلرا به روی آن به هر شکل که میخواهید پاش دهید.





 


سیمیان 
سیمیان را میتوان از آرد سفید و یا آرد نخود تهیه نمود.اگر را سیمیان از آرد نخود تهیه نمایم مزه آن بهتر میباشدونسبت به سیمیان از آرد سفید. قابل یاد آوریست. باید با آرد نخود یک مقدارآرد سفید نیزیکجا نمایم .
مقدار آرد سیمیان را میتوانید خود تان تصمیم بگیرید. چی مقدار سیمیان ضرورت دارید. مثلا از ۶۰۰ گرام آرد تقریبا ی یک کیلو سیمیان با در نظر داشت اضافه نمودن آب و بریان نمودن با در بین روغن بدست میاید. سیمیان را همیش در افغانستان عزیز به رنگ نارنجی روشن میپزند. سیمیان را هندی ها به رنگ سبز نیز میپزند .
مزه سیمیان بیشتر مربوط به مرچ میشود که از آن استفاده میکنید. از مرچ مساله دار سیمیان لذیذ بدست میاید. اصلا خمیرسیمیان را نرم نموده و توسط ماشین مخصوص که دارد .میپزند .به هر خانه ماشین سیمیان شاید نباشد .بدین لحاظ ماشین آش را میتوان مورد استفاده قرار داد .سیمیان از ماشین آش میکشیم باید خمیر آن مناسب باشد.مانند خمیر آش

مواد لازم
۱- آرد سفید یا آرد نخود 
۲- روغن
۳- نمک
۴- رنگ شیرین 
۵- مرچ سرخ

طرز تهیه 
ابتدا یک مقدار آرد را گرفته نیم قاشق خورد رنگ شیرین و یا رنگ نارنجی را به آن علاوه نموده خوب مخلوط نماید.
بعدا دو قطره آب بالای آرد ریخته و رنگ آن را به خوبی دیده میتوانیم.اگر رنگ مورد نظر شما حاصل گردیده بود خوب و یا گر بر خلاف میل شما رنگ تیز تر بود.
با اضافه نمودن یک مقدار آرد دگر میتوانید رنگ دلخواه ی تان را بدست آوردید.
نمک و مر چ و دو قاشق روغن مایع را نیز علاوه نموده با آب شیر گرم خمیر نماید. نه سخت و نه نرم هم چنان روی خمیر را با پلاستیک بپوشانید.
بعد از چند دقیقه ذغاله های کو چک از خمیر برداشته توسط آخرین درجه ماشین آش نازک کنید.
روغن را داغ نموده سیمیان را دربین روغن سرخ نماید. بقدریکه نسوزد.همین که سیمیان را بالای روغن داغ انداختید.زود زود توسط پنجه شو دهید. با هم نچسپد.
سیمیان های بریان شده گی را به ظرف کلان بالای کاغذ بکشید.و بگذارید سرد گردد. در بین پلاستیک های جابجا نموده در موقع لازم به مصرف برسانید.

جلبی 
از جمله شرینی باب خوشمزه است.اکثراَ با ماهی به خصوص در روز سال نو به مصرف میرسانند. جوانان که نامزد اند ماهی جلبی همراه با لباس و بعضی تحفه های دگر به خانه نامزد عزیز خود نوروزی میبرند.

مواد لازم
۱- یک و نیم گیلاس آرد
۲- یک گیلاس /لیوان آب 
۳- ۲۰ گرام خمیر تاره 
۴- ۲۰۰ گرام یا دو گیلاس بوره 
۵- سه گیلاس آب برای قیام
۶- جوهر لیمو ویا آب کمی
۷- روغن بقدری ضرورت

طرز تهیه شربت جلبی
سه گیلاس آب را با دو گیلاس بوره/شکررا با سه قاشق آب لیمو و یا نیم قاشق جوهر لیمو بالای حرارت بگذارید. به قیام بیاید. بعد از ین که شربت آماه گردد. آن را از روی حرارت دور نماید.

طرز تهیه خمیر جلبی 
یک و نیم گیلاس آرد با یک گیلاس آب و یک قاشق نان خوری روغن مایع و ۲۰ گرام خمیر مایه توسط مکسر خوب مخلوط نماید.آرد کاملا حل گردد. و برای چند دقیقه کوتاه بگذارید . برسد.
مواد تهیه شده در در بین قیف که مخصوص جلبی پزی است و یا یک بوتل پلاستیکی مواد آماده شده به خوبی از آن عبور نماید انداخته و بالای روغن داغ به شکل حلقه های منظم ریخته و پشت و رویش را سرخ نماید. 
همین که جلبی سرخ گردد. آنرا از روغن کشیده و گرم به شربت بوره برای چند ثانیه داخل نماید.
جلبی ها پخته شده را بالای هم دگر به ظرف که هموار گذاشته و بعد از سرد شدن نوش جان نماید. 
خمیر مایه تازه وزن اش ۴۲ گرام است و نصف آن برای یک و نیم گیلاس آرد و یک گیلاس آب کفایت میکند.






نکته !
1 - اگر جلبی ها بعد از سرد شدن شربت خود را از دست داد دلیل آن غلیظ بودن شربت اش میباشد.
۲- اگر جلبی ها هنگام پختن و به شربت داخل نمودن شکست دلیل آن نازکی خمیر تهیه شده میباشد. فورا با اضافه نمودن یم مقوار کم آرد جلبی ها خوش رنگ و خوش مزه بپزیزید.
۳- آیا از مایع ظرف شوی استفاده میکنید ؟ 
این بوتل شما را در پختن جلبی و حلقه های منظم خیلی ها کمک میکند.
بعد از تمام شدن مایع ظرف شوی بوتل آن راپاکیزه شسته وبرای پختن جلبی نگدارید. همان مقدار ذکر شده کنجایش همین بوتل را دارد. تقریبا یک غوری متوسط جلبی بدست میاید.

برته
برته را به دو طرق میتوانم بپزیم. 
۱- جوش دادن در بین آب
۲- با گذاشتن در بین مکرویله

مواد لازم
بادنجان سیاه دو دانه
چکه یا ماست ۱۵۰ گرام 
نعناع خشک 
مرچ سرخ و یا سبز اگر لازم میدانید.
سیر و نمک به قدر ضرورت 
و آب

طرز تهیه
بادنجـان سیاه را در بین یک بادیـه با آب و نمک برای مدتی ۱۰ الی ۱۵ دقیـقه جوش دهیـد. طوریکـه نرم و قـابل خوردن گـردد. آب بـادنجـان را برصـاف نمـوده پوست آن برطـرف میکـنیـم.
چکه را با کمی آب و سیر کوبیده شده یا پودر سیر و نمک مخلوط نموده طی ظرف هموار می ریزیم.
بادنجان های پوست شده را توسط ملاقه هموار نموده به ظرف آماده شده کشیده روی آن را چکه ریخته با نعناع و مرچ سرخ دیزان آ ن زبیا نموده و نوش جان کنید. 
۲- اگر به آشپزخانه مکرویله اشته باشید. به بسیار راحتی و وقت کم میتوانید برته را آماده سازید. بادنجان را برای ۵ دقیقه به حرارت ۶۰۰ گذاشته بعدا پوست آن را برطرف نموده با چکه آماده شده و یا ماست نوش جان کنید.



  • ابراهیم اخلاقی

آش

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۲۵ ب.ظ

آش قورتی

مواد لازمه
۱ـ آش ۵۰۰ گرام
۲ـ روغن ۱۵۰گرام
۳ـ رومی تازه ۵۰۰ گرام
۴ـ پیاز دو عدد
۵ـ گوشت کوفته ۲۵۰ گرام
۶ـ قورت سایده شده یا چکه ؛ ماست ۵۰۰ گرام
۷ـ سیر ونمک ودیگر مصالح که خوش دارید بقدر ضرورت

طرز تهیه
۱ـ روغن را داغ نموده پیاز را ریزه ریزه میده کرده قدری حرارت دهید. زیاد سرخ نشود سیر و رومی میده را هم با نمک و زرچوبه بالای پیازبی اندازید و بگذارید به روغن بیآید. 
کمی آب علاوه کرده بگذارید به جوش آید. گوشت را بشکل پاشان و کوفته های خورد خورد تا زمانیکه نرم و به روغن بیآید حرارت دهید. حالا که قورمه به اصلاح لعاب آش آماده است.
۲ـ در بین یک دیگ آب را ۱۰۰ درجه سانتی ( جوش) حرارت داده یک قاشق ماست خوری روغن و نمک به اندازه آب نمکی شود علاوه کنید.آش که پخته شد آنرا در چلو صاف اندخته بگذارید تمام آب آن بر طرف شود.
۳ـ به ظرف دلخواه کاسه و بشقاب آش را با قورت مخلوط کنید و یا بالای آش بیاندازید. قورمه را که قبلاً آماده کرده بودیم بی اندازید . با نعناع گشنیز و مرچ سیاه نوش جان کنید.

آش قاشقی

موادلازمه
۱ـ آرد سفید ۱۰۰۰ گرام
۲ـ روغن ۲۰۰ گرام
۳ ـ پیاز دو عدد
۴ـ رومی تازه ۵۰۰ گرام یا رُب رومی یک قاشق کلان
۵ـ هر تر کاری که خوش دارید
۶ـ سیر نمک
۷ـ رنگ شیرین
۹ـ گشنیز تازه یا تخم گشنیز
۱۰ـ مرچ سیاه پودینه

طرز تهیه
روغن داغ کرده پیازمیده کرده گی به آن سرخ میکنیم سیر بالای پیاز سرخ شده علاوه کرده کمی داغ میکنیم رومی های میده شده را بالای آن عـلاوه کنید و حـرارت دهـیـد به روغـن بی آید.هر ترکاری باشد. 
اگرخام باشد لازم است کمی حرارت بدهیم.به اندازهء که کاملاً نرم نشود . و آب به اندازه که بعد از نرم شده آش کاملاً خشک نشود. و یک مقدار باقی بماند .بالای لعاب اضافه کنید وبگزارید به جوش بیاید.
رنگ دیگ و مطالح را اضافه کنید.گشنیز را میده و یا صرف گل های آن را در آب علاوه کنید . قابل یاد آوریست اکثراً گشنیز تازه را بعد از پختن و کشیدن به کاسه ها بالای آش می اندازند و صرف میکنند.
آش را یا به شکل که است و یا هم توته کنید . ودر آب جوش خوب نرم کنید .در ظروف دلخواه تان بکشید .
با مصالح مانند پودینه ؛ نعناع مـرچ سیاه ؛ مـرچ سرخ خـوش مزه و نوش جان کنید.
در وطن عزیز ما آش کاسه های مـخصوص سفـالی مسی و قـاشق ها چوبی که نی هم گویند دارد. آش اکثراً در موسوم سرما به مصرف میرسد. و درهنگام ریزش آنرا به میل صرف میکنند.

آش دوغ

اول آرد را خمـیر کرده توسط آشگـز هـموار نمـوده توسـط کارد طویل طویـل بریــده و یا هــم از آش را خـرید کرده در بیـن دیـگ آب جوش جوشانده بعد از آن که نرم شد .آب را بر طرف کرده دردوغ را بالای آش بی اندازید .روغن را با رزچوبه سیر داغ کرده و با هر قورمه که خانم های محترم تهیه میکنند . صرف میدارند.
ظـروفی را که آش در بیـن آن صرف میـدارندعبارت است از کـاسهء چوبی؛ کاسه مسی که شاکاسه هم گـویند. یا به عباره دیگـرکـاسه خورد مسی وگلی و مصالحه های آش مذکور مرچ سرخ نمک و پودینه میباشد.

آشک
خمیر آشک مانند آش آماده میگردد. آشک در افغانستان عزیز از گندنه وگوشت طبخ میگردد. خمیر را سخت آماده نموده و به شکل دایره های کوچک قطعه می کنند، سپس در بین آن گندنهء میده شده را پر نموده جوش میدهند. بعد از صاف نمودن، قروت، نعنا و قورمهء دالنخود را بالای آن علاوه نموده نوش جان می کنند.

آشک گوشتی

مواد لازم
۱ . آرد ترمیده ۱۰۰۰ گرام 
۲.تخم
۳. گوشت کوفته ۷۵۰ گرام
۴. پیاز دو عدد 
۵. سیر
۶. نمک
۷. نعناع
۸. رومی تازه یا رب رومی
۹. روغن
۱۰. چکه یا قورت
۱۱. آب

طرز تهیه 
۱- آرد را با آب شیر گرم تخم و نمک ۲۰گرام روغن خمیر کنید. برای دقیقه۳۰ بگذارید.
۲- گوشت کوفته شده را نمک سیر بزنید.
۳- پیاز را میده ریزه کرده سرخ کنید .رومی سیر نمک را نیز بالای آن علاوه نموده بمانید به روغن بیاید. لوبیا را نیز نرم کرده آب اش را برطرف کنید و بالای لعاب اماده شده بریزید.
۴- چکه را نیز کمی سیر و آب سرد آماده کنید.
۵- به یک دیگ بزرگ آب و نمک را بالای آتش قرار دهید .به جوش بیاید.
۶- خمیر را ذغاله کوچک نموده ازدرجه ۴ ماشین بکشید.

بعداً به شکل دلخواه ی خود شما چارکنجه و یا گرد خمیر را ببُرید. گوشت را در بین خمیر ها برش شده قرار داده و محکم بسته کنید. همه آشک ها را در بین تکری آرد پاش داده و بیچیند. همین که تٌکری پر شد روی آن را بپوشانید آشک ها خشک نشوند. همین که پر کردن آشک تمام شد. به احتیاط آشک ها را به دیگ آب جوش بی اندازید.غوری ها را چکه بزنید.همیه که از پخته بودن آشک مطمین شدید توسط آشک صاف اب ان را برطرف کرده آشک ها را در بین غوری بریزید و روی آشک ها را چکه بیاندازید. لعاب آماده شده را نیز انداخته وومصالحه های را خوش دارید .مثلاً نعناع مرچ سرخ ... پاش داده نوش جان کنید.
نوت !گوشت کوفته شده را نمک سیر بزنید.. واگر لازم میدانید حرارت دهید.

آشک گندنه یی

مواد لازم
۱ـ گندنه دو کیلو 
۲ - آرد ترمیده ۱۰۰۰ گرام 
۳- یک عدد تخم 
۴ـ آب 
۵- چکه

مواد لازم برای لعاب آشک
روغن به اندازه دلخواه
رومی تازه یا رب رومی
سیر
دالنخود ۱۵۰ گرام 
گوشت کوفته ۲۰۰ گرام
مرچ و نعناع

طرز تهیه
۱- ابتدا گندنه را چیده ( قسمت سر و آخر آن را دور میکنند) به طور منظم بالای هم قرار داده میده میده ریزه میکنند.

بعداً با آب فراوان شسته و برای حفظ الصحه بهتر است که گندنه رادر بین پتاس( پتاسیم پرمنگنات) و یا نمک هم خاصیت میکروب کش دارد حد اقل ۲۰ دقیقه تر کنید.
2- گندنه شسته شده را در بین چلو صاف بگذارید .نمک و کمی روغن یک یا دوقاشق مرچ خشک و یا مرچ تازه اگر خوش دارید. اضافه کرده( روغن برای نرم ساختن کندنه اضافه میکنیم.)گندنه با مواد که اضافه کردید با دست خوب مخلوط نماید. و کمی هم فشار دهید که آب گندنه برآید.


3-آرد را با آب شیرگرم نمک و تخم ( برای اینکه آش حین جوش خوردن بازنشود لازم است.) مگراکثراً خانم های عزیز بدون تخم خمیر میکنند . فرق ندارد سخت خمیر کنید.برای مدت ۲۰ دقیقه بگذارید. دم راست کند. بعداً از خمیر آماده شده به اندازه مناسب برداشته توسط آشگز یا ماشین نازک کنید. و به شکل چهار کنجه یا دایروه برش کنید.به اندازه که زیاد بزرگ نباشد. هم چنان هنگام هموار نمودن خمیر دقت لازم است تمام ذغاله ها را یکسان هموارکنید. دبل و نازک نشود.هنگام پختن یکی خام و دیگر پخته میشود.
4ـ خمیر را به هر شکل که برش کرده اید بگیرید دست آب زده بروی خمیر برش شده بزنید.بعداً در بین آن گندنه پر کرده و آنرا محکم بسته کنید.


5- بروی تکری یا پتنوس آرد بریزید و آشک های جور شده را بچیند. بالای آن یک یک دستپاک ؛صافی که پاک و خشک باشد هموار کنید.

در یک دیگ کلان در جریان پر گردن آشک آب و نمک به اندازه ء که آب شور باشد بالای حرارت گذارید. که به جوش بیاید. آشک های را به آب جوش انداخته برای ۱۰ الی ۱۵ دقیقه جوش آشک های توسط آشک صاف برداشته ظرف مورد نظرتان را چکه بزنید. سپس آشک به آن ریخته روی آن چکه بیاندازید و لعاب آماده شده مرچ و مساله را بالای آشک پاش داده نوش جان کنید.

طرز تهیه لعاب آشک 
ابتدا دال نخود را با مقداری آب میگذاریم روی حرارت تا نرم شود. بعد در ظرفی مقدار روغن ریخته و پیاز رنده شده را روی حرارت سرخ نموده بعد به آن رب را اضافه کرده و سرخ میکنیم.
بعد گوشت ماشین شده نمک ورا به آن اضافه کرده با مقدار آب میگذاریم پخته شود, سپس دال نخود نرم شده را به آن اضافه نموده و حرارت را خاموش میکنیم.
بعد از آن سیر را رنده کرده با چکه یا ماست,نمک مخلوط میکنیم, سپس آشک پخته شده را در ظرف مورد نظر خود ریخته و روی آن روغن داغ شده را ریخته و قورمه , چکه یا ماست ترش که از قبل آماده کرده بودیم میریزیم و همچنین نعنا’ خشک را روی آن پاشیده و نوش جان میکنیم.

نوت !
اکثرا برای لعاب روی آشک تنها روغن و زردچوبه رااستفاده میکنند.برای لعاب روی آشک لوبیای سرخ هم خیلی خوش مزه است.قورمه رومی تازه با مرچ سیر هم گاهی مورد استفاده قرار میگیرد.

Tortellini آشک آلمانی

طرز تهیه آن مانند آشک افغانی میباشد که در داخل آن پنیر پر میکنند.





 

  • ابراهیم اخلاقی

تولید و مصرف برنج در افغانستان:

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۲۴ ب.ظ

تولید و مصرف برنج در افغانستان:

برنج یکی از غذا های مهم و مهشور مارا تشکیل میدهد. برنج در افغانستان عبارت است از: برنج باریک و برنج لُک.

برنج لُک:
برنج لک نسبتاً دانه های پر تر و کوتاه تر دارد. که درازی آن ۵ الی پنج و نیـم ملی متـر میباشد. این برنـج زیـادتر پـودری و نشایسته یـی میبـاشد.
برنج لُـک در اکثـر نقـاط افـغـانستـان عزیز زرع میگردد. که ازده دانه نوع بیشتر هست، مشهور ترین انها برنج لُک وردکی است که خط سبز گونه در بین برنج دیده میشود.

برنج لک با سنگ ریزه ها برنج سیاه سرخ اکثرا در بین برنج لک دیده میشود. قبل از مصرف باید برنج لک را بیچینیم.

از برنج لـک غـذا های لـذیـذ مـاننـد شیـربرنج ،شولـه زرد، کیـچـری قــورت ،شـولـه غـوربـنـدی، شـلـغـم بتـه، شـولـه سـفیـد که با دوغ میپزند. هم چنـان برنج لک را برای پختن دلمه برگ تاک نیز مورد استفـاده قـرار میگیـرد. دنـده کـی ( شوله سفید با شوربا نوش جان میشود ) نیز از بـرنـج لُـک آماده میـگـردد.

  • ابراهیم اخلاقی

پکوره سینه مرغ

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۲۳ ب.ظ

پکوره سینه مرغ

مواد لازم
۱- گوشته سینه مرغ ۲۵۰ گرام
۲- آرد نخود ۴ قاشق نان خوری
۳- آرد سفید ۲ قاشق نان خوری 
۴- روغن بقدر ضرورت
۵- تخم گشنیز دو قاشق 
۶- پودر سیر یک قاشق خورد 
۷- آب ۱۰۰ ملی لیتر
۸- نمک بقدر لازم
۹- سودا پولی نیم قاشق خورد

طرز تهیه 
سینه مرغ را بخاطریکه نازک و خوب پخته گردد. از وسط قاش کنید. بعدا آن را به به اندازه های مناسب تـوته نموده با نمک تخم گـشنیز و پودر سیر یا سیر کوبیده شده و دوقـاشق آرد نخـود خوب مخـلوط نماید .آرد نخود بخاطریکه آب گوشت را جذب و مساله را خوبتر جذب نماید. به ظـرف جـداگـانه ی ۱۰۰ ملی لـیـتـر آب را با نمک و آرد از جمله هشت قاشق آن باقی مانده و سودا پولی خوب مکس میکنیم.
روغن را داغ نموده گـوشت آماده شده را یک یک توته گرفته با آرد را با آب به شکل نیمه مایع درست نمودیم داخل نمـوده به روغن بریان نماید . با مرچ سلاد و یا چـتنی هایکه خوش دارید نوش جان کنید.





پکوره کچالو

مواد لازم 
۱- آرد ترمیده ( آرد صفر سه ) ۲۰۰ گرام 
۱- آرد نخود اګر استفاده نماید پکوره خوش مزه تر میشوند !
۲- رنگ شیرین یا رنگ هندی نارنجی 
۳- روغن بقدر کفایت 
۴- نمک 
۵- سیر کوبیده شده یا پودر سیر به مقداریکه دوست دارید .
۶- تخم گشنیز
۷- آب 
۸- کچالو

طرز تهیه پکوره کچالو 
یک مقدار آب را به داخل ظرف ریخته رنگ شیرین را بالای آن علاوه نماید . همین که رنگ دلخواه ی شما حاصل گردید .آرد را کم کم علاوه نموده توسط قاشق یا مکسر خوب مخلوط نماید . نمک تخم گشنیز و دو سه دندانه سیر کوبیده شده و یا نیم قاشق پودر سیر را نیز با آن خوب مخلوې نماید .
خمیر پکوره باید طوری باشد هنگام سرخ نمودن به روغن کچالو ها از بدون نباشند . بعدا پوست کچالو ها را گرفته روق روق نموده به داخل خمیر آماده شده داخل نموده و آن را به روغن داغ سرخ نماید .
بعد از اینکه کچالو ها تمام گردد . میتواند در حین زمان پکوره پیازی نیز طبخ نماید . پیاز سفید را پوست نموده حلقه حلقه ریزه نموده داخل خمیر نموده به روغن سرخ نماید .
پکوره کچالو و پیاز را با چتنی های لذیذ افغانی و یا ترشی های نوش جان نماید.

 

خمیر پکوره 

کچالو و خمیر پکوره



کچالو های ورق - ورق شده در بین خمیر پکوره 

پکوره پیازی را بعد از پکوره کچالو طبخ میدارند . خمیر بوی پیاز را بخود نگیرید.

پکوره کچالو برای کسانیکه از رنګ شیرین استفاده نمیکنند !
خمیرش کاملا مطابق مراحل ذکر شده صرف از رنګ صرف نظر نماید !


نکته !
اگرحین سرخ نمودن پکوره ها کچالو خمیر را خوب به خوب نمیگیرد دلیل آن نازک بودن خمیر است . با آضافه نمودن یک مقدار آرد دیګر میتوانید پکوره های با شکل زیبا و لذیذ را طبخ نماید .
۲- پکوره های بازاری بدون تخم مرغ تهیه میگردد . اما در خانه اگر یک تخم مرغ رانیز با خمیر آن علاوه نماید . مزه پکوره را بهتر میسازد .
۴- اندازه ی پکوره و شکل آن مربوط میشود به کچالوی را شما مورد استفاده قرار میدهید !میتواند ګرد ګرد و یا هم بیضوی شکل کچالو را برش نماید .
 

  • ابراهیم اخلاقی

چند غذای معروف افغانی

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۲۲ ب.ظ

چند غذای معروف افغانی

منتو 
یکی از خوراکه های لذیز افغانی می باشد که در بخار آب پخته می شود. خمیر منتو را به شکل دایره های کوچک قطع نموده از گوشت سرخی، دنبه، پیاز، سیر، گشنیز و مرچ سیاه پر نموده در ظرف مخصوص می چینند.

 

قابلی پلو 
قابلی پلو افغانی بسیار مشهور می باشد و تقریباً اکثر کشور های جهان و کشور های همسایه به نام آن آشنا هستند که از برنج باریک، گوشت یخنی گوسفند، زردک، کشمش، خسته و پسته تهیه می گردد




شولهء غوربندی 
در ولسوالی غوربند شولهء پخته می کنند که به نام شولهء غوربندی یاد می شود. این شوله را از برنج، ماش و قورمهء دال نخود دار گوشت گوسفند تهیه میکنند.

کچری قروت 
کچری قروت یکی از غذاهای مشهور و مزه دار افغانی می باشد که اکثراً در زمستان پخته می شود. روز اول زمستان مردم صندلی و یا بخاری می گذارند، کچری قروت پخته می نمایند. کچری قروت از برنج لک، قروت و کوفته تهیه می شود.

سمنک 
سمنک را در میله های بهاری پخته می کنند و یکی از غذا های هوسانهء مردم افغانستان می باشد که گندم را در ظرفی انداخته در روز های بارانی در زیر باران می گذارند. وقتی سمنک سبز شد آنرا کوبیده و جوش میدهند. در دیگ آن هفت بار آب میاندازند و با تبخیر شدن آن، چارمغز های زنده را با قدری خسته و پسته علاوه کرده بعد از آماده شدن بالای آن خشخاش را انداخته نوش جان می کنند.

دلمهء برگ تاک انگور 
این غذای مزه دار را طوری آماده می کنند که برگ های تازهء تاک انگور را میده در بین آن کوفته قبلاً تهیه شده را گذاشته و با تار می بندند و در بین لعاب بادنجان رومی، سیر و پیاز می گذارند تا پخته شود.





 


کباب تندوری 
مردم افغانستان مردمان مهمان نواز و بسیار خراج هستند. در مناطق مرکزی افغانستان وقتی مهمان زیاد تر از پنج نفر میداشته باشند، یک راءس گوسفند کلان را ذبح کرده و خوب پاک می شویند، بعداً مقداری سیر و نمک را آماده ساخته تمام گوسفند را خوب سیر و نمک می زنند. بعداً آتش کافی در تنور می افروزند و یک کاسه مسی را در روی آتش گذاشته گوسفند را مکمل توسط سیخ تندور در تندور پائین می کنند، طوریکه دنبهء گوسفند آهسته، آهسته در بین همان کاسه آب شده و بعد از دو الی چهار ساعت گوسفند پخته می شود. البته پخته شدن آن مربوط به چاقی و کلانی گوسفند می باشد.

  • ابراهیم اخلاقی

ببرک کارمل

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۲۲ ب.ظ

ببرک کارمل

ببرک کارمل به سال 1929 میلادی ( 1308 شمسی ) در کابل در یک خانواده نظامی پشتون‏تبار به جهان آمد پدرش سپهبد محمد حسین در رژیم سلطنتی فرمانده سپاه و استاندار پکتیا بود که در زمان داوود به فرماندهی لشکر 17 پیاده و استاندار هرات مقرر گردیده و به سال 1977 (1356) بازنشسته شد.

ببرک کارمل به سال 1952(1331دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه کابل را به پایان رسانید. به سال 1953(1334)  به جرم سازماندهی راهپیمایی دانشجویان بازداشت و نزدیک سه سال در زندان به سر برد. در سال‏های 1957-1959 (1336-1338) در ارتش خدمت کرداز سال 1960 (1339) تا 1964 (1343) کارمند وزارت‏های معارف و برنامه‏ریزی بود. در دوره‏های نخست وزیری نوراحمد اعتمادی، دکتر ظاهر و دکتر موسی شفیق به نمایندگی پارلمان (مجلس) برگزیده شد.

او یکی از بنیادگذران حزب دموکراتیک خلق است. در سال 1967 (1343) معاون دبیر کل کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق گردید. پس از کودتای نظامی در آوریل 1978(1357) به حیث معاون رئیس شورای انقلابی و معاون نخست وزیر جمهوری دموکراتیک افغانستان مقر گردید. در مه 1978 (1357) به سمت سفیر جمهوری دموکراتیک افغانستان در چکسلواکی فرستاده شد. در اگست 1978 (1357) در اثر فشار امین از وظیفه سبک‏دوش گردید. اما از ترس مجازات به افغانستان برنگشت و در چکسلواکی ماندگار شد.

سخنرانی توانا و احساساتی بود و دوست داشت به جای تجزیه و تحلیل‏های شخصی، کلی بافی کند و مسایل را در هم بیامیزد. در مسایل اقتصادی زیاد وارد نبود و تنها به کلیات آن علاقه‏مندی نشان می‏داد. زبان انگلیسی را به روانی می‏دانست و کمی هم آلمانی حرف می‏زد. متاهل بود و 4 فرزند داشت. محمود بریالی برادر ناتنی او است. در مسکو درگذشت و در شهر حیرتان استان بلخ به خاک سپرده شد.

ببرک کارمل در اواخر حکومت نجیب به کابل آ مد و تا زمان تصرف کابل توسط مجا هد ین درین شهر بود. سپس به مزار شریف و حیرتان رفت. در سال در اثر بیماری هائی قلبی و جگر در دوم سپتامبر 1996 میلادی  ( 1375 شمسی) در 67 سالگی در حیرتان فوت کرد و درشهر حیرتان به خاک سپرده شد.

  • ابراهیم اخلاقی

داکتر نجیب الله

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۲۱ ب.ظ

داکتر نجیب الله

نجیب الله فرزند اختر محمد، از قبیله احمد زی از تیره غلزایی پشتون، در سال 1326 در پکتیا متولد شده است. پدر وی کارمند اداره تجارت افغانستان در پیشاور بود. وی در سال 1343ه‏ش، از لیسه (دبیرستان) حبیبیه فارغ گردید و در سال 1354 از دانشکده طب دانشگاه کابل، فارغ التحصیل گردید. نجیب در سال 1344 به عضویت جناح پرچم ح.د.خ.ا درآمد و به فعالیت شدید و تند حزبی و دانشجویی آغاز کرد. ولی در جریان این فعالیت‏ها دو بار دستگیر شد، اما با اعمال نفوذ پدرش از زندان آزاد گردید. در درگیری‏های فیزیکی میان گروه‏های رقیب (چون خلق، پرچم، شعله جاوید، جوانان مسلمان و ...) وی نقش بسیار فعال و برجسته داشت و از همین زمان به بزن بهادری شهرت یافت.

در سال 1356 به عضویت کمیته مرکزی ح.د.خ.ا درآمد و پس از پیروزی کودتای 7 ثور 1357 وی به عنوان عضو شورای انقلابی و در برج سرطان همان سال به عنوان سفیر افغانستان در تهران تعین گردید. در ماه میزان همان سال به هنگام تصفیه پرچمی‏ها از سوی جناح خلق از سوی تره‏کی ـ امین به کابل برنگشته در خارج ماند و در 6 جدی 1358 ه‏ش همراه ببرک کارمل و سپاهیان شوروی به کابل آمد و از آن زمان به سمت رئیس سازمان اطلاعات و امنیت (خاد) تعیین گردید و تا برج ثور 1365 این وظیفه را با موفقیت انجام داد. وی که در طی این مدت توجه روس‏ها را به خود جلب کرده و عده‏‏ی زیادی از اعضای حزب و نیروهای امنیتی و مسلح را با خود همراه ساخته بود، در تاریخ مزبور به عنوان منشی عمومی، (دبیر کل ح.د.خ.ا) انتخاب گردید، و در ماه میزان همان سال به عنوان رئیس شورای انقلابی و در ماه قوس 1366 پس از تشکیل لویه جرگه به عنوان رئیس جمهور افغانستان تعیین گردید.

پس از تغییر نام، تشکیلات و اساسنامه حزب دموکراتیک خلق، در ماه سرطان 1369 به عنوان رئیس «حزب وطن» انتخاب گردید و سرانجام تحت فشار مجاهدین و تسریع فروپاشی پایه‏های لرزان رژیم او در اواخر حمل 1371 از ریاست جمهوری استعفا داده و هنگامی که می‏خواست از فرودگاه کابل به جانب هند به قصد ملحق شدن به خانواده‏اش پرواز کند، نیروهای مسلح مانع پرواز او گردیده، ناگزیر به دفتر نمایندگی سازمان ملل پناه برد و سال‏ها در آن جا به عنوان پناهنده زندگی می‏کرد تا این که در شب 5 میزان 1375 که طالبان به کابل وارد شدند، او را از دفتر سازمان ملل بیرون آورده شب هنگام همراه برادرش بدار آویخته و بدین ترتیب به زندگی پر ماجرایش پایان بخشیدند.

  • ابراهیم اخلاقی

عبدالعلی مزاری

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۲۰ ب.ظ

 عبدالعلی مزاری

شهید عبدالعلی مزاری در سال ۱۳۲۶ هجری شمسی در روستای نانوایی چهار کنت از توابع ولایت بلخ چشم به جهان گشود. پدرش حاجی خداداد، زراعت پیشه و مالدار بود.

خانواده حاجی خداداد اصلا از سرخجوی ورس به شمال افغانستان مهاجرت کرده بودند. در دورانی که عبدالعلی مزاری به دنیا آمد، خانواده‌ی او چون بسیاری خانواده‌های دیگر در زمستان به قشلاق و در تابستان به ییلاق می رفتندعبدالعلی نیز چون دیگر اطفال در دامداری و زراعت به خانواده کمک می کرد. در کنار این دروس ابتدایی را زمستان ها در مدرسه‌ی نانوایی فرا گرفت. سپس به صورت تمام وقت تعلیمات دینی را در مدرسه چهارکنت و مزار شریف ادامه داد
شهید مزاری در بیست سالگی با برخی چهره های مبارز زمانش آشنا شد. در همین سنین با شهید سید اسماعیل بلخی از نزدیک آشنا گردید و بلخی، عبدالعلی جوان را تشویق به تداوم تحصیل و خدمت عسکری می کند. در سال 
۱۳۴۸ هجری شمسی شهید به عسکری می رود و دوران عسکری را در کابل، خوست و گردیز سپری می کند. در ضمن خدمت، درسش را نیز نزد یک مولوی سنی مذهب افغان ادامه می دهد.

خدمت سربازی برای مزاری بسیار آموزنده بود. از یکسو به او کمک شد که با محرومیت مردم دیگر مناطق افغانستان آشنایی بیشتر پیدا کند و از سوی دیگر با ساختار پر از فساد و تبعیض دولت حاکم آشنا گردد.
عبدالعلی مزاری با ختم خدمت سربازی مدت کوتاهی در افغانستان می ماند. پس از آن برای ادامه‌ی تحصیلات به ایران می رود. در سال 1350 هجری شمسی قم را به عنوان محل تحصیلش انتخاب می کند. این سالها در ایران اوج مبارزات ضد شاهنشاهی استمبارزات ضد سلطنتی مردم ایران و فضای سیاسی و فکری آن روز حوزه علمیه قم، مزاری را بیشتر از گذشته به فعالیت های سیاسی و جریان های انقلابی علاقمند می سازد. نظام فرسوده ی شاهی افغانستان بدتر از شاهنشاهی ایران غرق فساد بود. او افغانستان و محرومیت ها را دیده بود.با حلقات مبارزان شیعه افغانستان ارتباط و دوستی نزدیک داشتبنابراین مزاری در مدت کوتاهی با رهبران انقلاب ایران آشنا شد. سفری به نجف رفت و با آیت الله خمینی از نزدیک دیدار کرد.

سال های اقامت مزاری در ایران، عراق، سوریه، پاکستان و ترکیه پر از شور و تلاش بود. او در کنار فعالیت های سیاسی و همکاری و همفکری با شخصیت های رده اول انقلاب، در سال 1355 موفق شد تا درس سطوح حوزه را به پایان برساند
به دنبال کودتای هفت ثور و قیام سه حوت 1357 مردم چهارکنت، مزاری به زادگاهش بر گشت و در کنار مجاهدین به جنگ مسلحانه با دولت و متجاوزان شوروی پرداخت. در همین سال ها با همکاری و هماهنگی جمعی از همفکرانش سازمان نصر افغانستان را بنیان گذاشتند
.

مزاری در سال 1360 هجری شمسی بار دیگر به خارج سفر کرد و فعالیت های سیاسی خود را در ایران پی گرفت. او در سال 1365 به افغانستان بازگشت .در این سالها وجود جنگ های شدید داخلی این احساس را در میان سران احزاب به وجود آورده بود که وحدت یگانه راه برون رفت از مشکلات استبدینسان می توان مزاری را در کنار سایر رهبران جهادی یکی از افراد موثر در ادغام احزاب هشتگانه شیعی و تشکیل حزب وحدت اسلامی در سال 1368 دانستشورای مرکزی حزب وحدت در سال1370 هجری شمسی، عبدالعلی مزاری را در غیاب وی در حالیکه از سفر ایران و به صورت مخفیانه از طریق هرات به بامیان برمی‌گشت، به عنوان دبیرکل شورای مرکزی حزب وحدت اسلامی انتخاب کرد.

در اوایل زمستان 1370 هجری شمسی شهید مزاری از طریق ولایت فراه خود را به بامیان رساندپس از سقوط حکومت کمونیستی در کابل و استقرار مجاهدین در پایتخت، او از طریق مزار شریف وارد کابل می شد و در غرب کابل مستقر گردیدسالهای استقرار مزاری در غرب کابل، متاسفانه همزمان شد با جنگ های خونینی که بین متحدان قبل از پیروزی و فاتحان امروز شعله ور گردید.

حزب وحدت اسلامی به دبیر کلی عبدالعلی مزاری، حزب اسلامی به رهبری حکمتیار و جنبش ملی به رهبری عبدالرشید دوستم از یکسو و جمعیت اسلامی به رهبری ربانی و فرماندهی احمد شاه مسعود و برخی دیگر از احزاب جهادی از دیگر سو که اتفاقا اداره شهر کابل نیز در دست آنان بود، جنگ های طولانی مدتی را برای کنترل قدرت آغاز کردند
هر یک از طرفین، طرف مقابل را متهم به انحصار طلبی در قدرت می کرد در سنبله 1373 در پی یک اختلاف شدید داخلی، حزب وحدت به دو شاخه تقسیم شد که رهبری یک شاخه از آن به عهده شهید مزاری بود و شاخه دیگر که محمد اکبری آن را هدایت می کرد در صف موافقان حکومت در کابل قرار گرفت.

هرچند که شواهد قابل استناد برای تشخیص مجرم واقعی در جنگ ها وجود ندارد (زیرا هر یک از طرفین ادله ای برای اثبات ذیحق بودن خود ارائه می کنند) اما می توان گفت که آن سالها، شاید از تلخ ترین سالهای تاریخ افغانستان باشد.

همزمان با جنگ های کابل، جنبش طالبان که یک جنبش کاملا نو ظهور و نا آشنا بود از جنوب افغانستان اعلام موجویت کرد و به سرعت با تصرف مناطق مختلف افغانستان به سمت کابل نزدیک شددر اواخر سال 1373 جنبش طالبان تا نزدیکی های کابل پیشروی کردندظهور طالبان تمام معادلات قدرت در افغانستان و مخصوصا در کابل و اطراف آن را دگرگون نمود. «شهید مزاری» در آغاز با فرستادن بخشی از زبده ترین نیروهای خویش به ولایت غزنی به مقاومت در برابر پیشروی طالبان پرداخت. نیروهای اعزامی حزب وحدت در آغاز موفق شدند مواضع طالبان را در اطراف شهر غزنی متصرف شوند. اما به دنبال عدم همکاری نیروهای محلی آنان نتوانستند جبهه ای موثر بر ضد طالبان در غرنی فعال سازند.

با شکست طرح فعال ساختن جبهه در ولایت غزنی، مزاری مذاکرات با طالبان را که از چندی پیش آغاز شده بود جدی تر دنبال نمود. اما با کنار رفتن حزب اسلامی از حلقه اتحاد و مستقر شدن طالبان در چهار آسیاب غرب کابل در محاصره کامل قرار گرفتسرانجام، حزب وحدت اسلامی در غرب کابل شکست خورد و «عبدالعلی مزاری» در حوت 1373 در چهارآسیاب به دست طالبان به شهادت رسید.

طالبان تلاش نمودند تا از پذیرش مسولیت شهادت «رهبر حزب وحدت» شانه خالی کنند و شهادت او را بیشتر یک سانحه هوایی وانمود سازندشهید مزاری پس از شهادت از غزنی تا مزار شریف بر دوش هواداران خود تشییع و در شهر مزار شریف به خاک سپرده شدگفته می شود که شهید مزاری ببیعد از اسارت، به دست نیروهای طالبان شکنجه شده . پس از مثله شدن به شهادت رسیده است.

  • ابراهیم اخلاقی

نامزد وزیران پیشنهادی کرزی و اعضای دولت

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۲۰ ب.ظ

استاد محمد کریم خلیلی

محترم محمد کریم خلیلی معاون دوم ریاست جمهوری اسلامی افغانستان در سال 1329 در حصة اول بهسود ولایت میدان وردک زاده شد.

آموزش دورة ابتدایی را در زادگاه خویش و تحصیلات عالی را در علوم دینی و معارف اسلامی در شهر کابل به اتمام رسانید.

محمد کریم خلیلی بعد از کودتای 7 ثور 1357 مبارزات و فعالیتهای سیاسی – فرهنگی را به صورت منسجم و سازمان‌یافته آغاز نمود و از سال 1366 الی پیروزی مجاهدین به عنوان عضو و سخنگوی شورای ائتلاف اسلامی افغانستان ایفای وظیفه نمود.

محترم محمد کریم خلیلی در اولین کابینه مجاهدین به حیث وزیر مالیه تعیین گردیده و بعد از تسلط طالبان، رهبری مقاومت در برابر آنها را در جبهات مرکزی کشور به عهده گرفت.

محترم محمد کریم خلیلی با تاسیس اداره موقت تا اولین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی افغانستان به حیث معاون رئیس اداره موقت و رئیس دولت انتقالی اسلامی افغانستان ایفای وطیفه نمود.

در جریان اولین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی افغانستان در کنار جلالتماب حامد کرزی ایستاد و بعد از پیروزی در 17 قوس 1383 به حیث معاون دوم رئیس جمهوری اسلامی افغانستان حلف وفاداری یاد نمود.

محترم کریم خلیلی در دومین دور انتخابات ریاست جمهوری به حیث معاون جلالتماب حامد کرزی معرفی شد و پس از پیروزی در انتخابات به حیث معاون دوم رئیس جمهوری اسلامی افغانستان در 29 عقرب 1388 حلف وفاداری یاد کرد.

محترم کریم خلیلی به لسان های دری، پشتو وعربی صحبت میکند، متاهل بوده دارای هفت فرزند می باشد.

 

 

محمد حنیف اتمر

محترم محمد حنیف اتمر وزیر امور داخله جمهوری اسلامی افغانستان در سال 1347 در ولایت لغمان به دنیا آمد.

سند معادل لیسانس خود را در رشته مطالعات انکشاف دهات، ماستری اش را در رشته روابط بین الملل و انکشاف در کشورهای بعد از جنگ از دانشگاه یارک بریتانیا و دیپلوم خود را در رشته تکنالوژی معلوماتی و کمپیوتر از آن کشور به دست آورده است.

محمد حنیف اتمر بین سال های 1371 و 1381 سمت های مهمی در موسسات غیر دولتی در عرصه های طرح و اجرای برنامه های بشری، کمک به مهاجرین و بازسازی و توسعه داشته است.

محمد حنیف اتمر در سال 1381 سمت وزارت احیاء و انکشاف دهات را به عهده گرفت، سپس در سال 1385 وزیر معارف شد و در 30 ماه میزان سال 1387 به حیث وزیر امور داخله کارش را آغاز کرد که تا اکنون دراین پست اجرای وظیفه می کند.

آقای اتمر به زبان های پشتو، دری، انگلیسی و اردو مسلط است

 

عبدالرحیم وردک

محترم عبدالرحیم وردک وزیر دفاع جمهوری اسلامی افغانستان در سال 1323 در ولایت میدان وردک چشم به جهان گشود.

او بعد از فراغت از لیسه عالی حبیبیه، شامل دانشگاه حربی گردید و برای ادامه تحصیل به کشورهای مصر و ایالات متحده امریکا سفر کرد.

عبدالرحیم وردک تحصیلات عالی خود را در مسلک پیاده، کورس میتودیک تعلیم و تربیه و کورس های پراشوت، کماندو، موتردار و میکانیزه افسران، کورس مخابره و الکترونیک ارکان حربی درایالات متحده امریکا و اکادمی علیا ناصر در قاهره مصر به اتمام رسانیده است.

بعد از اتمام تحصیلات از دانشگاه حربی منحیث استاد، معاون پروتوکول وزارت دفاع و در محیط مهاجرت منحیث معاون نظامی محاذ ملی اسلامی افغانستان، معاون نظامی اتحاد سه گانه، عضو اتحاد مجاهدین افغانستان، قوماندان جبهات جهادی محاذ ملی اسلامی افغانستان خدمت کرده است.

آقای وردک بعداز پیروزی مجاهدین در سال 1371، عضو کمیته امنیت و دفاع شهرکابل، لوی درستیز قوای مسلح افغانستان، معاون وزیر دفاع، رئیس پروگرام جمع آوری سلاح، رئیس ریفورم، بازسازی و تشکیل اردوی ملی ایفای وظیفه نموده است.

عبدالرحیم وردک در سال 1383 از سوی حامد کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان به حیث وزیر دفاع به پارلمان معرفی .شد که بعد از کسب رای اعتماد نمایدگان مردم تا اکنون دراین مقام اجرای وظیفه می نماید.

آقای وردک به لسانهای دری ، پشتو و انگلیسی تسلط دارد.

 

وحیدالله شهرانی

محترم وحیدالله شهرانی , وزیر وزارت معادن و صنایع جمهوری اسلامی افغانستان در سال 1352 در کابل زاده شد.

او درجه فوق لسان را در رشته بانکداری و مالی از بریتانیا و درجه فوق لیسانس در اقتصاد را از پاکستان به دست آورده است.

آقای شهرانی در کالج های والتم فارست و ریچموند مضامین اقتصاد و تجارت را تدریس نموده و مشاور رئیس جمهور در امور اقتصادی است. وحید الله شهرانی از سال 1384 تا نیمه سال 1387 معینیت وزارت مالیه را برعهده داشت.

حامد کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان در ماه جدی سال 1387طی فرمانی وحیدالله شهرانی را به عنوان سرپرست وزارت تجارت تعین کرد.

وحیدالله شهرانی به زبانهای دری، پشتو و انگلیسی روان صحبت می کند.

 

حضرت عمر زاخیلوال

محترم حضرت عمر زاخیلوال در سال 1346 زمانیکه پدرش در ولایت بدخشان ایفای وظیفه می کرد، چشم به جهان گشود. تعلیمات ابتدای خویش را در ولایات کنر، پروان، پنجشیر و زادگاه آبایی اش ننگرهار به اتمام رسانید.

عمر زاخیلوال بعد از تهاجم شوروی به پاکستان کوچید و بعد از مدتی اقامت در آن کشور و سهم در جبهات جهاد ولایات ننگرهار، کنر و پنجشیر، جهت ادامه تحصیلات عالی عازم کانادا شد که به اخذ درجه دکتورا از دانشگاه کارلیتن شهر اوتاوا آن کشور نایل گردید.

داکتر زاخیلوال در سال 1384 به افغانستاان برگشت و نخست به حیث مشاور ارشد وزیر انکشاف دهات، رئیس اداره خصوصی سرمایه گذاری یا آیسا و عضو شورای عالی د افغانستان بانک ایفای وظیفه نمود و بعدا به حیث مشاور رئیس جمهوری اسلامی افغانستان در بخش اقتصاد پذیرفته شد.

داکتر زاخیلوال در ماه عقرب سال 1387 از طرف جلالتماب رئیس جمهور به حیث سرپرستوزارت ترانسپورت و هوانوری و در ماه دلو به حیث وزیر مالیه به پارلمان افغانستان پیشنهاد گردید.

در دولت جدید نیز وی بحیث وزیر مالیه دولت جمهوری اسلامی افغانستان به پارلمان معرفی شده است.

داکتر عمر زاخیلوال به لسان های پشتو، دری و انگلیسی تسلط کامل دارد.

 

‌غلام فاروق وردک

محترم غلام فاروق وردک وزیر معارف جمهوری اسلامی افغانستان در سال 1338 در ولسوالی سید آباد ولایت میدان وردک زاده شد. او تحصیلات ابتدایی و متوسط را در زادگاهش و لیسه را در کابل به پایان رساند.

فاروق وردک در سال 1361 وارد فاکولته فارمسی دانشگاه پنجاب پاکستان گردید و در سال 1365 از این دانشگاه فارغ شد. سپس میان سالهای 1365 الی 1370 در کمیته سویدن برای افغانستان در شهر پشاور مصروف خدمت گردید.

فاروق وردک در جریان سالهای 1375 الی 1380 در حالی که در اداره برنامه انکشافی ملل متحد مصروف کار بود، سند ماستری خود را در بخش اداره از پوهنتون پریستون در پشاور به دست آورد.

آقای فاروق وردک در ماه حوت سال 1382 از سوی رئیس دولت انتقالی اسلامی افغانستان به حیث رئیس دارالانشای دفتر مشترک تنظیم انتخابات مقرر شد و سپس در دلو سال 1383 به حیث رئیس عمومی اداره امور و دارالانشای شورای وزیران موظف گردید.

نامبرده علاوه بر این وظیفه، ریاست دارالانشای جرگه امن منطقوی را نیز پیش می برد.

فاروق وردک در ماه میزان 1387 از سوی حامد کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان به حیث وزیر معارف به پارلمان معرفی گردید که بعد از کسب رای اعتماد تا اکنون دراین پست اجرای وظیفه می نماید.

آقای وردک به زبانهای دری، پشتو، اردو و انگلیسی تسلط دارد.

 

محمد سرور دانش

محترم محمد سرور دانش وزیر عدلیه سابق جمهوری اسلامی افغانستان در سال 1340 در ولسوالی اشترلی ولایت دایکندی به دنیا آمده و تعلیمات ابتدایی را در زادگاهش و تحصیلات خود را در رشته فقه، معارف اسلامی، حقوق و ژورنالیزم به درجه فوق لیسانس در کشورهای عراق، سوریه و ایران به پایان رسانیده است.

آقای سرور دانش بین سال های 1361 و 1380 مسئولیت مجلات گوناگون از جمله هفته نامه وحدت، مجله سراج، مجله صراط، مجله در دری، مجله میثاق وحدت و مجله نگاه معاصر را به پیش می برد و تالیفات متعدد از جمله 15 جلد کتاب داشته است.

سرور دانش در لویه جرگه اضطراری اشتراک فعال داشته و در کمیسیون های تسوید و تدقیق قانون اساسی عضویت داشته است.

محمد سرور دانش در سال 1383 به حیث والی دایکندی و از ماه جدی 1383 بدین سو به حیثوزیر عدلیه جمهوری اسلامی افغانستان ایفای وظیفه می نماید.

محمد سرور دانش به زبانهای دری، پشتو و عربی تسلط دارد.

 

 محمد اسماعیل خان

محترم محمد اسماعیل وزیر سابق انرژی و آب جمهوری اسلامی افغانستان در سال 1327 در ولایت هرات به دنیا آمد. او تحصیلات خود را به درجه لیسانس در حربی دانشگاه کابل به اتمام رسانیده است.

استر جنرال محمد اسماعیل خان بین سال های 1349 و 1357 بحیث افسر اردو الی رتبه نظامی جگتورن ایفای وظیفه نموده است.

محمد اسماعیل در جریان جهاد علیه اشغال گران به حیث یکی از قوماندانان شناخته شده جهادی و آمر عمومی حوزه جنوب غرب وظایف جهادی خود را انجام داده است.

محمد اسماعیل بین سال های 1371 و 1374 به حیث والی ولایت هرات و آمر عمومی حوزه جنوب .غرب ایفای وظیفه نموده و در ماه ثور 1376 به دست طالبان اسیر شد و تا سال 1379 در ولایت قندهار زندانی بود.

محمد اسماعیل از سال 1380 الی عقرب 1383 مجددا به حیث والی ولایت هرات و از جدی 1383 تا حال به حیث وزیر انرژی و آب در کابینه انجام .وظیفه می نماید.

 

محمد آصف رحیمی

محترم محمد آصف رحیمی در ولسوالی پغمان ولایت کابل دیده به جهان گشود.

تحصیلات ابتدایی را در مکتب میرویس هوتکی و ثانوی را در مکتب حبیبیه و تخنیک ثانوی را در شهر کابل تکمیل کرد و درجه لیسانس را در سال 1360 از فاکولته انجنیری دانشگاه کابل به دست آورد.

آصف رحیمی در سال 1368 درجه فوق لیسانس را در رشته اداره عامه و مدریت برنامه های انکشافی و بازسازی از دانشگاه نبراسکای ایالات متحده امریکا به دست آورد.

رحیمی تا اخیر سال 1383 در یکی از موسسات بین المللی در عرصه انکشاف روستایی ایفای وظیفه کرد و بعداً مسئول برنامه همبستگی ملی در وزارت احیا و انکشاف دهات شد.

آصف رحیمی در ماه ثور 1385 به حیث معین وزارت احیا و انکشاف دهات تعین گردید و در 30 ماهمیزان 1387 به حیث وزیر احیا و انکشاف دهات از سوی جلالتماب حامد کرزی رئیس جمهوریاسلامی افغانستان به پارلمان کشور معرفی شد و بعد از اخذ رای اعتماد تا اکنون دراین پست ایفای وظیفه می نماید.

آقای رحیمی به زبانهای دری، پشتو و انگلیسی تسلط دارد

 

 

جنرال خدایداد

محترم خدایداد در سال 1334 در ولایت ارزگان به دنیا آمد.تحصیلات ابتدایی را در مکتب ابتدائیه شهرستان و بعداً مکتب عالی نظامی کابل به پایان رسانید.

جنرال خدایداد تحصیلات عالی خود را در اکادمی ملی، اکادمی نظامی هندوستان و اکادمی نظامی فرونزای مسکو به پایه اکم رسانیده است.

جنرال خدایداد در سالهای 1356 الی 1371 در صف اردوی ملی افغانسان قرار داشت و در پست های بلند نظامی ایفای وظیفه نمود و موفق به دریافت 52 مدال گردید.

جنرال خدایداد در سال 1371 در اولین حکومت مجاهدین در پست وزیر امنیت ملی تعیین شد بعدتر از این پست استعفا داد و به بریتانیا سفر کرد و در آن جا در میان مهاجران به فعالیت های سیاسی پرداخت.

جنرال خدایداد در سال 1384 معین وزارت مبارزه با موامد مخدر مقرر گردید و در سال 1386سرپرست این وزارت گردید.

جنرال خدایداد در سال 1387 از سوی حامد کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان به پارلمان به حیث وزیر مبارزه با مواد مخدر معرفی شد که بعد از اخذ رای تا اکنون دراین پست ایفای وظیفه می کند.

خدایداد به زبانهای دری، پشتو، انگلیسی و روسی تسلط دارد.

 

داکتر سید محمد امین فاطمی

محترم سید محمد امین فاطمی در سال 1331 در ولسوالی کوز کنر ولایت ننگرهار زاده شد.

در سال 1347 از لیسه عالی حبیبیه فارغ گردید و در سال 1977 از فاکولته طب ننگرهار دیپلوم داکتری خود را اخذ نمود.

داکتر سید محمد امین فاطمی شهادتنامه "مسیر های جدید برای پالیسی صحی در کشورهای رو به انکشاف" را از دانشگاه باستن ایالات متحده امریکا در سال 1995 بدست آورد.

داکتر سید محمد امین فاطمی در سالهای تجاوز شوروی بر افغانستان به پاکستان مهاجر شد و در حکومت موقت مجاهدین معین وزارت صحت عامه تعین گردید.

نامبرده بعد از تاسیس حکومت مجاهدین در کابل منحیث وزیر صحت عامه دولت اسلامی ایفای وظیفه نموده است.

داکتر سید محمد امین فاطمی بعد از پیروزی جلالتماب حامد کرزی در انتخابات سال 1383 به حیث وزیر صحت عامه تعین شد از آن زمان تا حال در این سمت ایفای وظیفه می نماید.

داکتر فاطمی زبانهای پشتو، دری و انگلیسی را روان صحبت می کند.

 

حسن بانو غضنفر

محترمه حسن بانو غضنفر در ماه دلو 1336 در ولایت بلخ به دنیا آمد.

تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در لیسه سلطان رضیه شهر مزار شریف به پایان رسایند و دیپلوم لیسانس و ماستری را در سال 1362 در رشته زبان و جامعه شناسی در شهر ستاورپل قفقاز شمالی به دست آورد و در همین سال به حیث کدر علمی فاکولته زبان و ادبیات دانشگاه کابل پذیرفته شد.

داکتر حسن بانو غضنفر در سال 1364 به شهر پیترزبورگ رفت و با دست آوری درجه دکترا را در رشته زبان شناسی از دانشگاه پیترزبورگ دوباره به وطن برگشت.

حسن بانو غضنفر در سال 1382 به حیث رئیس فاکولته زبان و ادبیات تقرر حاصل نمود و الی اسد 1385 دراین پست باقی ماند.

او در این مدت همچنان عضو شورای عالی وزارت تحصیلات عالی، معاون انجمن دانشگاه های افغانستان، عضو انجمن بین المللی زبان اسپرانتو، عضو انجمن بین المللی ترک زبانان و عضو هیات رییسه کانون فرهنگی حکیم ناصر خسرو بلخی بود.

حامد کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان به تاریخ 11 اسد سال 1385 حسن بانو غضنفر را منحیث وزیر امور زنان برای اخذ رای به پارلمان معرفی کرد.او بعد از رای اعتماد نمایندگان پارلمان تا اکنون در پست اجرای وظیفه می کند.

حسن بانو غضنفر به زبانهای دری، پشتو، ازبیکی، و روسی تسلط دارد

 

محترمه وژمه حسن زرمتى

وژمه حسن زرمتى وزیر پیشنهادى امور سواد آموزى در سال ١٣٥٠ هجرى خورشیدى در ولسوالى زرمت ولایت پکتیا چشم به جهان گشود.  وى در سال ١٣٦٧ از لیسه زرغونه شهر کابل و در سال ١٣٧٠ از پوهنځى اقتصاد پوهنتون کابل فارغ گردیده است و در حال حاضر، پروگرام ماستری را در بخش مدیریت پروژه ها در پوهنتون پرستن شهر پشاور پاکستان  تعقیب مینماید

موصوف بعد از فراغت بین سال های ١٣٧١ الی سال١٣٧٢هجری شمسی به حیث کارمند مسلکی در دافغانستان بانک و ازسال ١٣٧٢ الی برج  حوت سال ١٣٧٣ بحیث معلم درلیسۀ الفتح کابل وظیفه انجام داده است

 وى از سال ١٣٧٨ الى اکنون در پست هاى مختلف چون هماهنگ کننده برنامه تعلیم و تربیه، ناظر پروژه دختران بیرون از مکتب، معاون برنامه تعلیم و تربیه، معاون منابع بشرى و هماهنگ کننده نظارت، ارزیابى و آموزش موسسه پاملرنه ایفاى وظیفه کرده است.

 وژمه زرمتى همچنان از سال ١٣٨٢ الى ١٣٨٣ بحیث معاون منابع بشرى وهماهنگ کننده آموزش ها در اداره سازمان ملل متحد در امور پناهنده گان و از سال ١٣٨٣ الى ١٣٨٤ بحیث مشاور در اداره سازمان ملل متحد براى اطفال یا یونیسف اجراى وظیفه نموده است.

 وى به لسان هاى درى، پشتو و انگلیسى  تسلط کامل داشته و در کنفرانس ها و برنامه هاى متعدد داخلى، منطقوى و جهانى براى بازسازى افغانستان به ویژه در بخش تعلیم و تربیۀ اطفال  و دختران فعالانه اشتراک نموده است.

 

سید مخدوم رهین

محترم دکتور سید مخدوم رهین در سال 1325 ه ش در شهر کابل  متولد گردیده، بعد از پایان دوره تحصیل در افغانستان  غرض فرا گرفتن دوره ماستری و دوکتورا عازم تهران گردید و به سویه دوکتورا در بخش ادبیات دری از دانشگاه تهران  در سال 1352 هه ش سند فراغت بدست آورد. بعد از ختم تحصیل به صفت استاد در دانشگاه کابل ایفای وظیفه کرد. پس از آن بحیث رئیس اداره فرهنگ و هنر وزارت اطلاعات و کلتور مصروف کار شد.

دکتور رهین یک تن از اعضای مسوده قانون اساسی در زمان جمهوری داود خان بود و در لویه جرگه سال 1356 اشتراک نموده بعد از کودتای هفت ثور 1357 در منزلش تحت نظارت قرار گرفت. بعد از اشغال افغانستان توسط شوروی سابق، موصوف به پاکستان هجرت کرد و در انجا بمنظور اتحاد مجاهدین راه آزادی جد و جهد نموده بعد از تشکیل اتحاد اسلامی  افغانستان متشکل از احزاب میانه رو دوکتور رهین بحیث عضو شورای عالی و رئیس کمیته فرهنگی و نشراتی و ازسال  1371 الی 1373 بحیث رئیس رادیو کابل آزاد که از احزاب مجاهدین بود تعیین گردید. رهین در حکومت موقت حضرت  مجددی بحیث مشاور خاص ایفای وظیفه می کرد.

شاعر معاصر و نویسنده مشهور دکتور رهین در زمینه فرهنگ، ادبیات، تاریخ و علوم اسلامی تحقیقات های را بعمل  آورده است.

وی مقالات زیادی نوشته و چندین مقاله و کتابش اقبال چاپ یافته است که میتوان از کتابهای دقیقی نامه، گزیده اثار سید جمال الدین افغانی پژوهش در باره آثار و شخصیت امیر خسرو دهلوی و روابط فرهنگی افغانستان وهند از گذشته های دور تاقرن هفتم هجری نام برد از جمله کارهای وی در دوران جهاد اشک خراسان، عزاداران، در جواب خلیلی ( شعر)  مسلمان امروز ( پشتو ) می باشد که با بذل مساعی وی آذین چاپ یافته اند. در سال 1988 دوکتور رهین همراه با عده ای  از دانشمندان و قوماندانان جهادی نهضت ملی اسلامی افغانستان را به پیش می برد.

دکتور رهین در سال 1375 هه ش همکاری دانشمندان افغانی در امریکا انجمن صلح دموکراسی برای افغانستان را ایجاد  نمود که بحیث رئیس این انجمن موصوف تقویه وانکشاف اتحاد ملی و دموکراسی در افغانستان و مخالف با تروریزم و طالبانیزم کوشید. دوکتور رهین در سال 1377 هه ش به عضویت کمیته اجرائیوی لویه جرگه در روم پذیرفته شد و بعد از آن الی تدویر جلسه بن در تمام فعالیت های مربوط به لویه جرگه اشتراک ورزیده و بحیث عضو هیئت ظاهرخان به کشور  های افغانستان، ازبکستان، ایران و تاجکستان به منظور تشریح و توضیح اهداف لویه جرگه اضطراری سفرهای داشت در عین حال وی به کارش بحیث رئیس انجمن صلح و دموکراسی برای افغانستان ادامه داده و درچندین اجتماع و اجلاس  اشتراک ورزید.

دوکتور رهین در اداره موقت بحیث وزیر اطلاعات و فرهنگ تعیین گردیده و در دولت انتقالی اسلامی افغانستان نیز به این سمت باقی مانده است. وی از طرف مردم کابل در سپتنامبر 2003  بحیث رئیس شورای شهروندان کابل انتخاب شد. درماه می  2004  مدال خدمت در راه آزادی بیان و فرهنگ را به پیشنهاد رئیس دولت دریافت داشت.

 

انجینر امیرزی سنگین

محترم امیرزی سنگین فرزند امیر گل شاه خیل در سال 1949 در ولسوالی اورگون ولایت پکتیکا چشم به جهان گشوده وی متاهل  بوده و دارای یک دختر و سه پسر می باشد.

سنگین تعلیمات ابتدایی خویش را در اور گون و متوسطه را در گردیز تعقیب نمود. تعلیمات  ثانوی را الی صنف دوازدهم  در مرکز تربیوی مخابرات برای مدت سه سال با درجه اعلی ادامه داد. در سال 1973  انجینری شانرا در رشته  الکترونیک و مخابرات، از دانشگاه لندن جنوبی از کشور انگلستان بدست آورد. سنگین دوره خدمت کاری شان را بحیث استاد در مرکز تربیوی مخابرات از سال 1975 اغاز نمود در سال 1978 مسوولیت امریت مرکز تربیوی مخابرات را  بعهده داشت.

سنگین در سال 1980 مجبور به ترک وطن گردیده و درکشور سویدن پناهنده شد. با آغاز زندگی در سویدن توانست در مدت چهار ماه لسان سویدنی را به سویه بکلوریا با تسلط کامل فرا گیرد.

 سنگین در سویدن در فرصت کم شامل حلقات کاری شده و یکی از اعضای اساس گذار کمیته سویدن برای افغانستان شد. ایشان سهم فعال در انکشاف کمیته سویدن برای افغانستان، موسسه که در 25 سال اخیر نقش بارزی در ساحه تعلیم و تربیه، زراعت و صحت در افغانستان ایفا نمود.

امیرزی سنگین در سال 1982 در مخابرات سویدن شامل وظیفه گردید و در ابتدا برای مدت سه سال در پروژه مخابراتی میدان هوایی شاه خالد عربستان سعودی بحیث عضو تیم پروژه کار نمود. بین سال های 85 الی 90 در طرح انکشاف و توسعه و تطبیق شبکه موبایل سویدن مصروف بود.

باید علاوه نمود که سنگین یک عضو تهداب گذار بخش بین المللی  مخابرات سویدن محسوب می شود ایشان بحیث یکی از اعضای که در رهبریت بخش بین المللی مخابرات سویدن قرار داشته و در دهه 1990 الی 2000  در داوطلبی های لایسنس بین المللی اشتراک ورزیده و 8 لایسنس جی سی ام را در  استونیا، نمیبیا، هنگری، ایتالیا،  روسیه، هند و لیتویا برنده شد.

سنگین در پست های کلیدی و رهبریت ادارات نامبرده که میلیاردها دالر عاید برای سویدن میاورد کار نموده است.

امیرزی سنگین بعد از واقعه یازدهم سپتمبر سال 2001 به افغانستان بر گشت از جمله فعالیتهای کاری اش بعد از عودت به کشور می توان چنین نامبرد :

تدویر تریننگ  برای انجینران  وزارت مخابرات  و کمپنی افغان بیسیم .
رهبری کمیته  ارزیابی  لایسنس  جی .ا س.ام .  سال 2000 
عهده دار شدن  وظیفه  سرمشاور  وزیر  مخابرات  از ماه فبروری 2003

سنگین در ماه جولای سال جاری عیسوی به سمت رئیس شرکت افغان تیلی کام تعیین گردید که نقش شان در ایجاد شرکت  افغان تیلی کام، تصویب فرمان و اساس نامه، پیگیری از فعالیت ها و تطبیق پروژه های مخابراتی حیاتی بوده است ایشان  علاوتا بر مسوولیتهای ساختن تشکیل عمومی افغان تیلی کام و کار بالای موضوعات انتر کنکشن طرز العمل های جدید را نیز انکشاف و توسعه داده است.

 

تاج على صابر

تاج على صابر وزیر پیشنهادى شهداء و معلولین،  فرزند  گل محمد  درسال  ١٣٥٢ هجرى خورشیدى در قریه زردار ولسوالى صبرى  ولایت خوست چشم به جهان گشود .

 وى تعلیمات ابتدایى را درمکتب ازغرو کُرم  ایجنسى پاکستان    و درسال  ١٣٧١ تعلیمات ثانوى را  درلیسه الفتح خوست به پایان رسانده است .

 موصوف،   درسال  ١٣٨٠  از رشته ادارى و دپیلوماسى پوهنځى حقوق و علوم سیاسى پوهنتون ننگرهار ،فارغ گردیده است.

صابر مدت  پنجسال به حیث معلم  در لیسه ولسوالى صبرى و هشت سال به حیث استاد در پوهنتون شیخ زاهد ولایت خوست،  ایفاى وظیفه کرده  است .

 وى مدت دو سال به صفت مسوول عملیاتى  موسسه بین المللى (IMC)  در ولایت خوست و از سال  ١٣٨٤ تا کنون ،  سمت هاى عضو ، معاون و رئیس شوراى ولایتى خوست را نیز عهده دار بوده است .

 موصوف، به زبان هاى  پشتو ، درى ،انگلیسى  تسلط کامل داشته و به زبان هاى عربى و اردو تا اندازه تکلم نموده میتواند

 

محمد یوسف پشتون

محمد یوسف پشتون وزیر پیشنهادى انکشاف شهری در سال ١٣٢٥ در ولایت کندهار دیده به جهان گشودوى تعلیمات ابتدایی و ثانوی را در لیسه عالی احمد شاه بابا کندهار به پایان رساند و درجه ماستری را در رشته انجنیری شهرسازی از پوهنتون امریکایی بیروت در لبنان به دست آورد.

پشتون برای چهار سال در یکی از موسسات لبنانی کار کرد و سپس در اواخر سال١٣٥٦هجرى خورشدى   به وطن برگشتموصوف  مدتى منحیث استاد در فاکولته انجنیری پوهنتون کابل ایفای وظیفه کرد و در زمان تجاوز  اتحاد شوروی وقت بر افغانستان ، دو بار زندانی شد و در سال١٣٦١  مجبور به ترک افغانستان گردید.

  پشتون ٢٠ سال را در مهاجرت به سربرد و بین سال های١٣٥٧   و  ١٣٨١ با موسسات غیر دولتی در داخل و خارج از کشور همکاری کرد که ازجمله فعالیت های او، تاسیس و پیشبرد امور شفاخانه الجهاد در شهر کویته پاکستان، پیشبرد امور موسسه ماین پاکی دافا و مشاوریت با ارگان های ملل متحد در شهر کویته  پاکستان قابل ذکر است.

وى  در ماه سرطان ١٣٨١   به حیث وزیر شهرسازی و مسکن و بعداً در ماه اسد ١٣٨٢   به حیث والی کندهار و متعاقبا در  سال ١٣٨٣   مجددا به حیث وزیر شهرسازی و مسکن که بعدا به نام انکشاف شهرى مسمى گردید؛ مقرر و الی اکنون ایفای خدمت مینماید.

پشتون به زبان های پشتو، دری، انگلیسی و عربی تسلط دارد

 

 

عنایت الله بلیغ

پوهنیار عنایت  الله بلیغ وزیر پیشنهادى  حج و اوقاف   فرزند  ضیا‌ الحق  درسال  ١٣٣٤  در ولایت کاپیسا چشم به جهان گشود.  تحصیلات  ابتدایى را بسویه بکلوریا در دارالعلوم عربى کابل  و تحصیلات عالى را  به سویه  لیسانس  در پوهنځى شرعیات پوهنتون کابل  به اتمام رسانده است .

بلیغ درسال هاى  ١٣٥٩ تا ١٣٧١ درپست هاى  آمریت جبعه مرکز کاپیسا ، معاون ولایتى کاپیسا  ورییس دارالانشاى این ولایت  کار نموده است .

موصوف  همچنان از سال ١٣٧١ تا ١٣٧٥ بحیث رئیس ادارى وزارت ساختمانى ، بعدآً رئیس  ادارى وزارت شهرسازى و مسکن  و معیین امر به معروف  ونهى از منکر وظیفه اجرا کرده است.

وى از سال ١٣٧٧ تا ١٣٨٤  معاونیت  علمى پوهنتون البیرونى  کاپیسا  ، معینیت  وزارت امور مهاجرین ( درمقاومت )  ریاست پوهتتون کابل ، ریاست محکمه استیناف  جرایم علیه  امنیت داخلى وخارجى ( دوره انتقالى)   و عضویت محکمه  اختصاصى ملکیت ها را  بعهده داشته است .

عنایت الله بلیغ  قبل از اینکه به عنوان وزیر حج و اوقاف در کابینه جدید معرفى گردد، به صفت  استاد پوهنځى  شرعیات  پوهنتون کابل ، عضو دیپارتمنت  فقه و قانون ، عضو شوراى مرکزى شوراى علما، عضو کمیته تحقیق و افتا شوراى علما  و خطیب  مسجد جامع پل خشتى ایفاى وظیفه میکرد .

رتبه علمى موصوف  پوهنیار  و مولوى  و رتبه دولتى  وى ما فوق رتبه میباشد .

 

 

 

عبیدالله عبید

داکتر عبیدالله عبید  وزیر پیشنهادى  تحصیلات عالى  فرزند عبدالوهاب  درسال  ١٣٤٩ درشهر کابل چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایى را  درمکتب منوچهرى   ، ثانوى را درلیسه عالى نادریه  و تحصیلات عالى را در پوهنتون طبى کابل  به اتمام رسانیده است .

درجه تحصیلى موصوف به سویه ماستر ورتبه علمى اش  پوهاند میباشد .

عبید  علاوه بر اینکه در پست هاى  مختلف  پوهنتون طبى کابل  خدمت کرده، به حیث  رئیس پوهنتون طبى کابل ، وزیر مشاور رییس جمهور در امور اجتماعى  وظیفه اجرا نموده است .

 نامبرده نماینده انتخابى مردم کابل درلویه جرگه اضطرارى  و در لویه جرگه  قانون اساسى نیز بوده است .

موصوف  به زبان هاى  درى ، پشتو  و انگلیسى تسلط دارد

 

غلام محمد ایلاقی

غلام محمد ییلاقى وزیر پیشنهادى تجارت  و صنایع  فرزند غلام سخى درسال ١٣٢٢در ولایت بلخ تولدشده ،متاهل بوده داراى دو پسر و یک دختر مى باشد .

موصوف  درسال  ١٣٤٠ از لیسه  باختر مزار شریف  و بعدا درسال  ١٣٤٤ از فاکولته  اقتصاد  پوهنتون  کابل در رشته اقتصاد ملى  فارغ گردیده است .

نامبرده  تحصیلات خود را در رشتۀ اقتصاد در پوهنتون پیزاى ایتالیا تکمیل نموده  است .

 موصوف عضو کنفرانس تاریخى بن بوده ، به حیث مشاور ارشد وزارت تجارت ایفاى وظیفه نموده است . موصوف به لسان هاى پشتو ، درى،ایتالوى و انگلیسى تکلم مى نماید و به زبان روسى آشنایى اندک دارد

 

محمدالله بتاش

دوکتور محمد الله بتاش وزیر پیشنهادی ترانسپورت و هوانوردى  فرزند  الحاج  بورى  درسال  ١٣٤٠ درقریه  درمن بتاش  ولسوالى امام صاحب  ولایت کندز به دنیا آمده است .

دوره ابتدایى  ومتوسط را درمکتب باسوس  ولسوالى امام صاحب سپرى و درسال  ١٣٧٥ ازلیسه  ذکور ولسوالى مذکور فارغ گردیده است .

موصوف بعد از امتحان کانکور دریک بورس تحصیلى به کشور شوروى  سابق معرفى  که درسال  ١٣٦٤ از فاکولته  تاریخ پوهنتون  دولتى گوبان  روسیه   سندماسترى  بدست اورد .

بتاش  به حیث آمر دیپارتمنت تاریخ ، رییس فاکولته ژورنالیزم ورییس تدریسات  انستیتوت  علوم اجتماعى  کابل کار نموده است .

وى سند دکتورا را  درسال ١٣٧٤ دررشته علوم اجتماعى ازکشور روسیه  بدست آورده است و درسال هاى  ١٣٧٤ تا  ١٣٨٤ به حیث مشاور وزیر دولت  درامور پارلمانى ، منشى عمومى شوراى مرکزى حزب جنبش ملى اسلامى ایفاى  وظیفه کرده است .

نامبرده قبل ازاینکه به حیث  وزیر ترانسپورت وهوانوردى درکابینه جدید پیشنهاد گردد سمت مشاور امور پارلمانى  وشوراى هاى ولایتى  در اداره مستقل  ارگان هاى  محلى را بعهده داشت .

 

 

عنایت الله نظری

محترم عنایت الله نظرى وزیر پیشنهادى عودت مهاجرین فرزند نظر محمد در سال  ١٣٣٣ در قریه ده بالاى ولسوالى جبل السراج ولایت پروان به دنیا آمده و  بعد از تکمیل تعلیمات ابتدایى و ثانوى  در لیسه جبل السراج، در سال ١٣٥٦ از پوهنځى حقوق و علوم سیاسى پوهنتون کابل فارغ گردیده است. وى درجه ماسترى  را در رشته روابط بین المللى از پوهنتون نور ایران به دست آورده است.

 موصوف در پست هاى مختلف ارگان هاى عدلى و قضایى چون څارنوال ولسوالى چمتال ولایت بلخ، څارنوال شهر مزارشریف، څارنوال نظارت عمومى بلخ، معاون څارنوالى بلخ و معاون څارنوالى کابل ایفاى وظیفه نموده است.  وى در سال ١٣٨٧ هجرى خورشیدى در دوران مقاومت بحیث رئیس کنترول و تفتیش ریاست جمهورى به رهبرى برهان الدین ربانى اجراى وظیفه نموده است.

نظرى در اداره مؤقت و حکومت انتقالى نیز بحیث وزیر مهاجرین و عودت کننده گان ایفاى وظیفه نموده است.

وى به لسان هاى درى و پشتو صحبت مینماید

 

 

میرزا امین عبداللهی

میرزا حسین  (عبداللهى )  وزیر پیشنهادى فواید عامه فرزند محمد عیسى در سال١٣٣٥درولسوالى قره باغ ولایت غزنى تولد شده ، به قوم هزاره و متاهل میباشد.

 در رشته انجینرى میخانیک از پوهنځى  انجینرى پوهنتون کابل ،ماسترى خود را از انستیتیوت مانیلا فلیپین و دوکتوراى خود را در پالیسى و ادارۀ عامه (آنلاین) از پوهنتون بین المللى اتلانتیک امریکا بدست آورده آست .

او از فاکولته انجنیری پوهنتون کابل فارغ گردیده و در موسسات مختلف بین المللی کار کرده و در اصلاحات اداری نیز کارکرد های خوبی دارد. او موسس چندین مکتب در داخل و خارج از کشور میباشد، که سالانه به تعدادی زیادی شاگردان از آن مکاتب فارغ میشوند و شامل فاکولته های پوهنتون های افغانستان می شوند.

 وى بحیث مشاور وزارت پلان ایفاى وظیفه نموده است ، موصوف به  لسان هاى  درى ، پشتو، اردو و انگلیسى  صحبت مى نماید

 

 

انجنیر ویس احمد برمک

انجنیر ویس احمد برمک وزیر پیشنهادی احیاء و انکشاف دهات در کابینه جدید ، در سال 1351 در شهر کابل تولد شده، دوره ابتدائیه و ثانوی خود را در لیسه نادریه به پایان رسانیده است.

موصوف تحصیلات عالى خود را به درجۀ لیسانس در رشتۀ مهندسى در پوهنځى انجنیرى پوهنتون کابل و ماسترى  خویش را در رشتۀ مطالعات علوم انکشافى، بازسازى بعد از جنگ، اقتصاد سیاسى خشونت، منازعه و انکشاف و تعمیم قانون و حکومت دارى سالم در جوامع بعد از جنگ را در فاکولتۀ مطالعات شرقى و افریقایى  (  SOAS ) پوهنتون لندن انگلستان تکمیل نموده است .

برمک در سال ١٣٧٥ به حیث آمر ارشد برنامه هاى دفتر اکبر، درسال ١٣٨١ الى  سنبلۀ ١٣٨٢به صفت آمر پالیسى و پلانگذارى برنامه هاى دفتر     ( UNAMA )ماه ثور الى ماه میزان  سال ١٣٨٢ به حیث مشاور ارشد در ادارۀ عمومى مبارزه علیه حوادث، از ماه میزان ١٣٨٣ الى ماه میزان ١٣٨٥ به حیث مشاور ارشد وزارت احیا وانکشاف دهات ، و از ماه دلو سال ١٣٨٧ تااکنون به صفت معین برنامه هاى وزارت احیا وانکشاف دهات ایفاى وظیفه مى کند.

وى برعلاوۀ زبان هاى ملى ( درى و پشتو ) به لسان انگلیسى نیز مسلط مى باشد.

 

محمد اسماعیل منشی

محمد اسماعیل منشی وزیر پیشنهادی کار و امور اجتماعی در سال 1338 هجرى خورشیدى در قریه شیرک ولسوالى آقچه ولایت جوزجان به دنیا آمده است.

وى تعلیمات ابتدایى و ثانوى را در آقچه تکمیل نموده و در سال ١٣٦٤ از دیپارتمنت تاریخ عمومى پوهنځى ادبیات و علوم بشرى پوهنتون کابل فارغ گردیده است.  موصوف الى سال ١٣٦٧ در زمینه توسعه سواد حیاتى در جوزجان فعالیت هاى را انجام داده است. وى در سال ١٣٦٧ به خدمت عسکرى پیوست و بحیث صاحب منصب احتیاط ایفاى وظیفه نموده است.

منشى در سال ١٣٧٠ به پاکستان مهاجر شده و بعداً به کشور ترکمنستان عزیمت نموده است. وى بعد از سقوط طالبان در سال ١٣٨٠ به کشور برگشت و تاکنون بحیث معاون شوراى اجرائیوى حزب جنبش ملى اسلامى افغانستان ایفاى وظیفه مینمود. وى به نماینده گى از مردم ولایت جوزجان در لویه جرگه اظطرارى و لویه جرگه قانون اساسى عضویت داشته است.

محمد اسماعیل منشى به لسان هاى درى، پشتو، ازبکى و ترکمنى تکلم مینماید

 

سید حامد گیلانی

سید حامد گیلانی وزیر پیشنهادی سرحدا، اقوام و قبایل فرزند پیر سید احمد گیلانی ، در سال 1334 هجری خورشیدی در کارته نقیب صاحب کابل تولد گردیده و تعلیمات ثانوی را در لیسه حبیبیه سپری نموده است . وی بعد از فراغت از این لیسه در سال 1352 برای مدت یک سال در ریاست ارتباط وزارت عدلیه ایفای وظیفه نمود.

وى در سال ١٣٥٣ تحصیلات خود را در رشته زبان عربى در پوهنتون الازهر قاهره، بین سال هاى ١٣٥٣ الى ١٣٥٥ در دیپارتمنت علوم سیاسى پوهنتون ملى ایران به درجه لیسانس و از سال ١٣٦١ الى ١٣٦٥ در رشته شرعیات و اصول فقه در پوهنتون بین المللى اسلام آباد به درجه لیسانس به پایه اکمال رساند.

سید حامد گیلانى از سال ١٣٥٧ بحیث کفیل رهبرى محاذ ملى اسلامى افغانستان ایفاى وظیفه میکند.  وى در سال ١٣٦٧ بحیث رئیس گروپ مجاهدین در کنفرانس کشور هاى اسلامى و یک تعداد کنفرانس هاى داخلى و بین المللى اشتراک نموده است.  وى در سال ١٣٨٠ رئیس هیئت موسوم به گروپ پشاور بوده و یکى از امضاء کننده گان موافقتنامه ُبن میباشد.

سید حامد گیلانى از سال ١٣٨٤ به اینسو بحیث نایب اول مشرانو جرگه  ایفاى وظیفه مینماید.

وى به کشور هاى مختلف جهان سفر نموده و به لسان هاى درى، پشتو، عربى و انگلیسى صحبت مینماید.

 

 

محترم ضرار احمد مقبل

ضرار احمد مقبل فرزند وکیل میر محمد عثمان در سال 1344 در ولایت پروان به دنیا آمد، فارغ التحصیل لیسه عالی حبیبیه بوده و درجه لیسانس خود را از انستیتوت پیداگوژی ولایت پروان به دست آورده است.

در سال 1367 به صفوف جهاد پیوسته و به صفت مسئول تعمیرات شورای نظار در ولایت تخار ایفای وظیفه نموده است. بین سال های 1371 و 1382 سمت های معاونیت ریاست دفتر وزارت دفاع ملی، قوماندانی امنیه ولایت پروان، سکرتریت سفارت افغانستان در تهران را به دوش داشته است.

به تاریخ 30 جدی 1383 به صفت معین امنیتی وزارت امور داخله تعیین شد و از ماه میزان 1384 بدین سو، به حیث معین امنیتی و سرپرست وزارت امور داخله اجرای وظیفه می نماید. رتبه موجوده موصوف مل پاسوال بوده و به زبان های دری، پشتو و انگلیسی بلدیت کامل دارد.

 

 داکتر زلمی رسول

داکتر زلمی رسول فرزند پوهاند داکتر عبدالقیوم رسول در سال 1323 هـ ش در کابل متولد گردید و  تعلیمات ابتدایی و ثانوی خویش را در لیسه استقلال گذرانده و در رشته طب دوکتورا، از پاریس فرانسه را دارا میباشد. 

از وظایف عمده ایکه موصوف انجام داده است. داکتر در انستتیوت تحقیقات امراض قلبی پاریس، مسؤل نشریه حقیقت افغان مربوط جهاد افغانستان درپاریس، داکتر در شفاخانه قوای مسلح عربستان سعودی، رئیس دفتر اعلیحضرت محمد ظاهر بابای ملت در روم، وزیر هوانوردی ملکی و توریزم در اداره مؤقت و مشاور امنیت ملی افغانستان. 

محترم داکتر زلمی رسول به زبانهای پشتو، دری، انگلیسی، فرانسوی، ایتالوی و عربی صحبت کرده میتواند و بیشتر از 30 اثر علمی در طب در نشرات طبی امریکا و اروپا دارد و همچنان عضو جمعیت نفرالوژی امریکا است.

 

 

محترم ارسلا جمال

ارسلا جمال وزیر پیشنهادى سرحدات، اقوام و قبایل فرزند روزى خان در سال ١٣٤٥ هجرى خورشیدى در ولسوالى یوسف خیل ولایت پکتیکا تولد گردیده است.

وى در سال ١٩٨٣ میلادى از لیسه سید جمال الدین افغان در شهر پیشاور پاکستان  و در سال ١٩٩١ از بخش تجارت بین المللى و سیستم پولى دانشکده اقتصاد دانشگاه کوالالمپور مالیزیا فارغ شده است.

موصوف بعد از فراغت براى مدت سه سال در بخش مالى دانشگاه نبراسکا در شهر پشاور کار نموده است.

وى همچنان از سال ١٩٩٧ الى ٢٠٠٤ میلادى، بحیث مسؤول پروژه ابتکارات مشترک موسسه پاملرنه ایفاى وظیفه نموده است.  جمال براى مدت شش ماه مسؤولیت پروگرام استحکام ثبات و انکشاف ملى وزارت امور داخله را به عهده داشت و از سال ٢٠٠٦ الى ٢٠٠٨ بحیث والى خوست اجراى وظیفه کرده است.

وى بعد از سمت ولایت خوست، عضو ستاد انتخاباتى کرزى بود. ارسلا جمال به لسان هاى پشتو، درى و انگلیسى تسلط دارد.

 چندی پیش مدال عالی دولتی غازی میر مسجدی خان به جهت بازسازی آن ولایت، تامین صلح و امنیت، تقویت حاکمیت دولتی و حفظ روابط خوب دولت با مردم، باکمال صداقت، اخلاص و راستکاری، خستگی ناپذیر، شب وروز دلسوزانه از سوی رئیس جمهور به ایشان اعطا شد.

 دشمنان صلح و ترقی مردم کشور بخاطر عدم تحمل این خدمات وی، سه بار علیه او حمله انتحاری را انجام دادند.

 

 

داکتر محمد هاشم عصمت اللهی 

داکتر محمد هاشم عصمت اللهی؛ عضو بورد مشورتی رئیس جمهور، دکترای ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی است. بیوگرافی ایشان از زبان خودشان به شرح زیر می باشد.

 دوره های ابتدایی را در لیسه مسعود سعد درکابل ودوره متوسطه را درلیسه نادریه سپری کردم، دوره‌لیسانس را در دانشگاه کابل بودم. بعد از آن باتهاجم شوروی سابق وارد جهاد ومبارزه شدم، ده سال درجهاد به خدمت مردم بوده و بیشتر درقسمت فرهنگی سیاسی سهم داشتم. تاسال 68 وخروج نیروهای شوروی درجبهات بودم. سپس به ایران رفتم وفرصتی پیش آمد تا دردانشگاه علامه طباطبایی ودانشکده علوم اجتماعی دررشته ژورنالیزم وارتباط جمعی درمقطع فوق لیسانس تحصیل کردم

دراین دانشکده برجسته ترین اساتید ژورنالیزم وعلوم ارتباطات حضور داشتند مثل داکتر معتمد نژاد، که پدر علوم ارتباطات ایران نامیده می‌شود و درکشورهای اروپایی هم بسیار شناخته شده هستند ومقاطع دکترا هم زیر نظر ایشان درفرانسه انجام می‌شود، من شاگرد ایشان بودم.

ودیگر استادان برجسته من داکتر بدیعی، داکتر غفاری داکتر حمید مولانا و... بودند که از آمریکا می آمدند وبرای ما تدریس می کردند. تنها فرد افغانستانی بودم که دردوره کارشناسی ارشد دراین رشته حضور داشتم ومجموع دانشجویان 10 نفر بودند. بعد از آن دانشگاه طباطبایی تصمیم گرفت که برای اولین بار دوره دکترای علوم ارتباطات را راه اندازی کند. من از اولین ورودی‌های این دوره بودم که برای شش نفر دورهPHD را شروع کردند و من تنها افغانی جمع بودم که درکنار اساتید دانشگاه های ایران درس خواندم.

منتهی بعد از 4-5 سال که دوره ختم شد، من آخرین مراحل تحقیقات تخصصی آن را پشت سر گذاشتم وخوشبختانه به حیث یک افغان؛ موفق شدم که اولین فارغ التحصیل رشته علوم ارتباطات درمقطع دکترای دانشگاه علامه طباطبایی باشم. مابقی اساتید، بعد از من فارغ التحصیل شدند واین درتاریخ کارهای علمی ایران ثبت شد. و روش تحقیقی من هم بسیار پیشرفته بود که به روش «Q» معروف است که تا آن زمان کسی در ایران هم این روش را کار نکرده بود. کار تحقیقی من بررسی روند مطبوعات افغانستان وجهان بود واینکه نظام مطلوب مطبوعات افغانستان چه خواهد بود؟‌

مهمترین موقف علمی من؛ به حیث یک خدمتگذار دردانشگاه کابل و به عنوان استاد در دانشکده ژورنالیزم است این بالاترین موقف من است که به آن افتخار می کنم. هم‌چنین به عنوان سرپرست کمیسیون رادیو تلویزیون ملی هم هستم و عضو بورد خاص مشورتی رئیس جمهور درتعیینات مقامات عالی‌رتبه دولتی نیز می‌باشم

 

محترمه آمنه افضلی

آمنه افضلی وزیر پیشنهادى کار ، امور اجتماعى ، شهداء  ومعلولین  فرزند امان الله نطقی افضلی در سال ١٣٣٦  در شهر هرات  به دنیا آمده است.

وى  تعلیمات ابتدایی و ثانوی خویش را در هرات، کابل و مزارشریف تکمیل نموده و تحصیلات عالی خویش را در دانشکده ساینس دانشگاه کابل در سال ١٣٥٧ به اتمام رسانده است.

افضلى  بعد از فراغت از دانشگاه ،  در لیسه مهری هرات سمت معلمی را به دوش گرفت و هم زمان شرکت در فعالیت های سیاسی را بر علیه رژیم آن وقت  آغاز نموده  و مسوولیت تشکیلات زنان مسلمان را در هرات عهده دار شد.

 خانم افضلی درسال ١٣٦٠  به ایران مهاجر شد وتشکیل زنان مسلمان را تحت نام انجمن خواهران مسلمان در محیط هجرت ایجاد نمود و به فعالیت هایش الی سال ١٣٧١ ادامه داد.

 پس از مهاجرت در سال ١٣٧٢ تشکیل بزرگتری را تحت عنوان "نهضت اسلامی زنان افغانستان" در کابل براى دفاع از حقوق زنان  ایجاد نمود.

خانم افضلی اساس گذار مراکز علمی و آموزشی برای زنان و دختران در ایران و در زمان جهاد و مقاومت  بنیانگذار اولین مکتب آزاد در سال ١٣٧٣  در کابل می باشد.

پس از سقوط طالبان، وی به وطن بازگشت، در سال ١٣٨١ به حیث کمشنر کمیسیون مستقل حقوق بشر الی ١٣٨٣  ایفای وظیفه نمود. از آن پس وی عضو کمیسیون تدقیق قانون اساسی شد، همزمان وی ریاست کانون فرهنگی جامی را که مجمع علماء  و دانشمندان کشور برای ترویج  فرهنگ ، وحدت و آشنا ساختن مردم به میراث های فرهنگی شان است، به عهده داشت .

 در سا ل ١٣٨٣  در کابینه دولت انتقالی اسلامی افغانستان به حیث وزیر امور جوانان به مدت یک  و نیم سال  الی ادغام آن به وزارت اطلاعات و فرهنگ ایفاى وظیفه نمود و در سال ١٣٨٥ به حیث یگانه عضو زن در کمیسیون آماده گی جرگه امن نقش کلیدی را ایفا نمود.

در سال ١٣٨٦ رئیس جمهور وی را به حیث مشاور در امور حمایت از حقوق اطفال تعیین نمود. وى  عضو کدرعلمی دانشگاه کابل واستاد دانشکده ساینس نیز می باشد  .

آمنه افضلی درسال ١٣٥٩ با صفی الله افضلی یکی ازفرماندهان جهاد ازدواج نمود که شوهرش  وى  درسال١٣٦٦ شهید گردید و بعد از آن خانم افضلى بار مسؤولیت سرپرستى سه فرزند خود را به دوش گرفت .

 

محترم سلطان حسین حصاری

سلطان حسین حصارى وزیر پیشنهادى انکشاف شهرى در سال ١٣٣٦ هجرى خورشیدى در شهر کابل چشم به جهان گشوده است. وى بعد از تعلیمات ابتدایى و ثانوى شامل دانشکده انجنیرى دانشگاه کابل گردیده و در سال ١٣٥٩ به درجه لیسانس فارغ گردیده است.

موصوف در سال ١٣٧٤ موفق به دریافت درجه ماسترى ازدانشگاه ملى ایران گردیده و همچنان درجه دکترا را در رشته مهندسى در سال ١٣٧٨ از همین دانشگاه به دست آورده است.  وى بعداً به کشور دنمارک مهاجر گردیده و  همچنان در سال ١٣٨٤ هجرى خورشیدى ،درجه دکترا را در رشته معمارى و شهرسازى از دانشگاه هالبورک کشور دنمارک به دست آورده است.

موصوف از سال ١٣٨٦ الى ١٣٨٧ بحیث سرپرست تهیه طرح توسعه شهر کابل در اداره طرح و تطبیق ماستر پلان شهر کابل در شهرداری کابل ایفاى وظیفه نموده است.  موصوف همچنان در سال ١٣٨٤ خورشیدى در بخش معمارى و شهرسازى شهردارى آرهوس دنمارک و همچنان بحیث مهندس در شرکت مهندسى و ساختمانى JSP دنمارک ایفاى وظیفه کرده است.

حصارى  از سال ١٣٧١ الى ١٣٧٣ بحیث مسؤول پروژه هاى عمرانى در ولایت بامیان افغانستان ایفاى وظیفه نموده از سال ١٩٨٣ الى ١٩٩٢ میلادى در دوایر و شرکت هاى مختلف مهندسى و مسکن سازى ایران کار نموده است.

سلطان حسین حصارى به لسان هاى درى، پشتو، انگلیسى و دنمارکى تسلط دارد و نشریات و مقالات متعدد را در زمینه شهرسازى و مهندسى تحریر کرده است.  موصوف  پروژه هاى زیادى را طرح و دیزاین کرده است

 

محترمه پلوشه حسن

پلوشه حسن وزیر پیشنهادى امور زنان در سال ١٣٤٨ هجرى خورشیدى در ولسوالى خاکجبار ولایت کابل دیده به جهان گشوده استوى بعداز تکمیل تعلیمات  ثانونى در لیسه رابعه بلخى در شهر کابل، درجه لیسانس را در رشته علوم ساینس از دانشگاه اسلام آباد پاکستان به دست آورده است.

 پلوشه حسن  همچنان درجه ماسترى را در رشته مطالعات بازسازى بعد از جنگ از دانشگاه یورک (York ) انگلستان به دست آورده است.

 موصوف  تجربه ١٥ ساله در زمینه انکشاف و تقویه حقوق زنان در افغانستان و پاکستان دارد.

وى   از سال ١٣٧٥ الى ١٣٨١ خورشیدى بحیث رئیس  مرکز تعلیمى زنان افغانستان  و بعداً بحیث رئیس اداره حقوق و دیموکراسى (Rights and Democracy) در افغانستان اجراى وظیفه نموده است

پلوشه  از جمله اعضاى بنیان گذار نهاد هاى متعدد چون گروه جامعه مدنى و حقوق زنان به شمول شبکه زنان افغان، موسسه نخستین سرپناه مصؤن براى زنان، موسسه اطفال مهاجر افغان، روزنه -نخستین اداره حقوقى افغان و غیره بوده استموصوف مؤسس مکتب شهید ولى خان براى اطفال مهاجر افغان در اسلام آباد نیز بوده است.

پلوشه حسن بحیث نماینده جامعه مدنى در گفتگوها و نشست هاى متعدد حقوقى و صلح خواهى اشتراک نموده است که شامل مجلس بزرگان قانون اساسى در سال ١٣٨٣، جرگه امن میان افغانستان و پاکستان در سال ١٣٨٦ و کنفرانس بازسازى افغانستان در توکیو در ١٣٨١ هجرى خورشیدى میباشد.

در سال ٢٠٠٥ میلادى، وى در میان ١٠٠ نامزد براى جایزه نوبل صلح قرار داشت. پلوشه حسن در حال حاضر عضو و پژوهشگر مسایل افغانستان در انستیتیوت صلح امریکا میباشد.

وى به لسان هاى پشتو، درى، اردو و انگلیسى تسلط کامل دارد

 

اینجنیر عبدالرحیم

انجنیرعبدالرحیم وزیر پیشنهادى  مهاجرین و عودت کننده گان  فرزند سید جان در سال ١٣٣١ میلادى در ولسوالى درواز ولایت بدخشان دیده به جهان گشوده است.

موصوف از انستیتیوت تخنیک ثانوى فارغ وسپس  شامل  فاکولته انجنیرى پولتکنیک کابل  گردیده وبه سویه لیسانس از آنجا فارغ شده است

انجینر عبدالرحیم چهار سال دربخش هاى مختلف وزارت انرژى وآب ایفاى وظیفه نموده وسپس  به پیشاور هجرت نموده است . وى مدت ده سال نماینده جمعیت اسلامى افغانستان در واشنگتن ، چین ، مشهد  واسلام آباد بوده است  .

نامبرده زمانى هم سفیر افغانستان در اندونیزیا بوده   ودرحال حاضر مشاور وزارت مخابرات وتکنالوژى میباشد .

وى به زبان هاى درى ، پشتو وانگلیسى تسلط دارد .

 

 

محترم عبدالهادی ارغندوال

عبدالهادى ارغندیوال وزیر پیشنهادى اقتصاد فرزند عبدالجلیل ارغندیوال  در سال ١٣٣١ در ولایت کابل  چشم به جهان گشود.

وى بعد از فراغت از لیسه عالی غازى ، شامل دانشگاه کابل  دردانشکده اقتصاد  گردید ودرسال ١٣٥٥ سند لیسانس را از رشته اقتصاد بدست آورده است.

 ارغندیوال در سال ١٣٥٦ به حیث مدیر پلان گذارى صنایع  در وزارت پلان کار نموده است  .موصوف  با آْغاز جنگ هاى داخلى به پاکستان مهاجر شده و در پاکستان مسوولیت ریاست مالى حزب اسلامى  ، نماینده حکومت مجاهدین در اسلام آباد را بعهده داشته است .

بعد از پایان جنگ هاى داخلى ارغندیوال به هدف کسب  تحصیلات عالى به امریکا سفر کرد اما نتوانست تحصیلات خود را به اتمام برساند و دوباره بو طن برگشت .

ارغندیوال قبل از دوره  حاکمیت طالبان،  در حکومت مجاهدین سمت وزارت مالیه را عهده داربوده است .

موصوف همچنان سمت مشاور رئیس جمهور در امور اقوام و مسوولیت ریاست حزب اسلامى را  نیز بدوش داشته است .

ارغندیوال  به لسان های دری ، پشتو و انگلیسی تسلط کامل و به لسان هاى عربى و اردو  نسبى تکلم کرده میتواند

 

 

حبیب الله غالب

حبیب الله غالب وزیر پیشنهادى عدلیه  در سال ١٣١٨ در ولسوالى کوهستان ولایت کاپیسا تولد شده است ، وى دورۀ ابتدائیه را در لیسۀ گلبهار، ثانوى را در مدرسۀ امام ابو حنیفه به پایان رسانده است.

نامبرده سند لیسانس را در سال ١٣٤١ از دانشکده شرعیات دانشگاه کابل بدست آورده و  درجه ماسترى  را در سال ١٣٤٦ از دانشگاه الازهر قاهره ( مصر ) در بخش حقوق مقایسوى رشتۀ فقه  کسب کرده است است.

وى از سال ١٣٤١ بعد از فارغت از دورۀ لیسانس در بخش هاى مختلف وزارت عدلیه ایفاى وظیفه نموده است.

غالب در سال ١٣٧٢ به حیث معاون نظارت دادستان کل، در سال ١٣٧٤ به صفت رئیس حراست حقوق ادارۀ  امور ، مشاور امور تقنین وزارت عدلیه،عضو کمیسیون مستقل اصلاحات عدلى و قضایى، عضو بورد مشورتى عدلى و مشورتى ریاست جمهورى وفعلاً به حیث رئیس آن بورد ایفاى وظیفه مى نماید.

غالب به لسان هاى درى، پشتو و عربى تسلط دارد

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت غزنی:

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۱۸ ب.ظ

ولایت غزنی:

ولایت غَزنی یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است. مرکز این ولایت شهر غزنی است و در شرق این کشور قرار دارد. غزنین ولایتی مشهور در زابلستان و پایتخت غزنویان بودکه در جنوب غرب پایتخت بین شاهراه عمومی کابل قندهار در حدود ۱۴۵ کیلومتری کابل پایتخت قرار دارد.

شرح ولسوالی ها ولایت غزنی به شرح زیر است:

·                     ولسوالی بهرام شهید  

·                     ولسوالی جَغَتو

·                     ولسوالی ناوُر

·                     ولسوالی اَجرِستان که مرکزآن سنگر می باشد و علاوه بر مردم پشتو، هزاره ها نیز در این منطفه مسکونند

·                     ولسوالی جاغوری که مرکز آن سنگ ماشه و همه مردم آن هزاره هستند

·                     ولسوالی مُقُر با مرکزیت مقر و اقوام پشتون ، تاجیک و هزاره در کنار یکدیگر زندگی می کنند.

·                     ولسوالی غزنی که شهر غزنی مرکز آن است .

·                     ولسوالی ناوه با مرکزیت ناوه که صد فی صد مردم آن پشتون می باشند.

·                     ولسوالی آب‌بند که مرکز آن حاجی خیل است که همه مردم آن پشتون می باشند

·                     ولسوالی گیرو با مرکزیت پناه و قوم پشتون

·                     ولسوالی قره‌باغ که اقوام پشتون و هزاره در آن زندگی می کنند

·                     ولسوالی اَندَر که میری مرکز آن است و همه مردم آن پشتون می باشند

·                     ولسوالی ده‌یک

·                     ولسوالی زَنه‌خان با مرکزیت دادو و قوم پشتون

·                     ولسوالی گیلان همه مردم آن پشتو بوده و جنده مرکز آن است.

 

شهر غزنین:
شهر غزنین یا غزنی ( صحیح کلمه همان غزنین به نون آخر است و غزنه یا غزنی تلفظ عامه می‌باشد)
 مرکز ولایت غزنی و از شهرهای مرکزی افغانستان است.

ساکنان شهر غزنین را «غزنوی» و در گویش عامه «غزنیچی» می‌نامند. موقعیت جغرافیایی این شهر در ارتفاع 
۲۲۱۹ متری از سطح دریا است و در سراشیبی ارتفاعات سفیدکوه که به سوی جنوب امتداد می‌یابد، قراردارد و بین جادهٔ قندهار-کابل واقع شده‌است.

در اطراف غزنین آرامگاه‌های چند تن از شعرا و دانشمندان نظیر مقبرهٔ 
ابوریحان بیرونی واقع شده است. خرابه‌های غزنهٔ قدیم، یعنی پایتخت سلسله غزنویان، در شمال شرقی این شهر به فاصلهٔ پنج‌هزار متری از آن قرار دارد.

غزنین همچنین به داشتن 
مناره‌های ستاره شکلی از قرن دوازدهم میلادی مشهور است. این مناره‌ها باقیماندهٔ مسجد بهرامشاه هستند. اطراف این مناره‌ها با طرحهای هندسی تزیین داده شده‌اند. قسمت گنبد آنها خراب شده‌است.
ترکیب جمعیتی غزنین به این صورت است که شامل 
۵۰٪ تاجیک ٬ ۲۵٪ پشتون ٬ ۲۰٪ هزاره و ۵٪ هندو می‏باشد

غزنه در قدیم مرکز 
زابلستان و شهری بزرگ و ولایت وسیعی در خراسان بوده، و از جملهٔ آبادترین و زیباترین شهرهای آسیا به حساب می آمده است. این شهر هزار باب مدرسه داشته‌است، و دانشمندان بسیاری مانند حکیم سنایی غزنوی از غزنین برخاسته‌اند.
غزنی پایتخت 
غزنویان بود، و سلطان محمود غزنوی سالها در آبادی و وسعت آن کوشید.

در جنگهایی که میان افغانها و انگلستان در سالهای 
۱۸۳۸ - ۱۸۴۲ م. واقع شد، غزنین به تصرف انگلیس‌ها درآمده بود.

از مکانهای دیدنی شهر غزنین می توان به مکانهای زیر اشاره کرد.

مکانهای دیدنی دورهٔ غزنوی:

  • باغ پیروزی: باغی که محل نشاط و شراب و هم چنین انجام تشریفات رسمی زمان غزنویان، خصوصاً سلطان مسعود غزنوی بوده‌است. مقبرهٔ سلطان محمود نیز بر طبق وصیت خودش در آن باغ است.

  • باغ صدهزار یا باغ صدهزاره

  • باغ محمودی: باغی که در زمان سلاطین غزنوی محل نشاط و شراب آنان بوده‌است.

  • باغ هزاردرخت: باغی ساختهٔ سلطان محمود.


حکیم سنایی در حدیقة‌الحقیقه غزنی را این‌گونه وصف کرده است:

عرصه مملکت چو بهشت
مشک آذفر سرشته با گل و خشت
خاک مملکت شده کافور
چشم بد باد از این حوالی دور
گر ببینی تو مملکت غزنین
باز نشناسی از بهشت برین

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت بامیان

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۱۶ ب.ظ

ولایت بامیان

موقعیت جغرافیایی ولایت بامیان
ولایت بامیان به مرکزیت شهر بامیان  از ولایت‌های مرکزی کشور افغانستان است. مساحت آن ۱۷٫۴۱۴ کیلومتر مربع می باشد. ولایت بامیان در 190 کیلومتری شمال غرب کابل و در دامنه شمالی سلسله جبال (بابا) قرار دارد. این سرزمین جزء مرتفع ترین نواحی مرکز افغانستان محسوب می‌شود. ولایت بامیان دارای هفت ولسوالی (شهرستان) به نام های یکاولنگ، سیغان، کامرد، شیبر، مرکزی، پنجاب و ورس می باشد.

تعداد نفوس این ایالت طبق احسائیه سازمان ملل متحد در سال 2005 بالغ بر 371900 نفر اعلام گردید. در حالیکه 
جمعیت آن بر اساس برآوردهای دهه ۱۹۸۰ میلادی، ۲۸۱٫۰۰۰ نفر بوده است.
از این تعداد نفوس حدود 85% اهل تشییع و بقیه آن را اهل تسنن و دیگر اقلیت های مذهبی تشکیل می دهد.

از نظر وضع اقلیمی، بامیان دارای زمستان  بسیار سرد و برف گیر  و در فصل بهار و تابستان بسیار خوش آب و هوا و سرسبز می باشد.
 ساکنان اصلی این ولایت را هزاره‌ها تشکیل میدهد که البته حدودآ ۳ الی ۵ در صد دیگر تاجیک نیز میباشد وکاملآ به زبان فارسی دری و با لهجه هزارگی صحبت میکنند و اهل تشیع میباشد.

بامیان یکی از شهرهای کهن و تاریخی 
ایران و افغانستان امروزی محسوب می‌گردد. وجود پیکره‌های تخریب شده بامیان(توسط طالبان در سال ۲۰۰۰ میلادی تخریب شد)، شهر غلغله، شهر ضحاک و بند امیر این شهر‌ها به یکی از مراکز مهم توریستی افغانستان تبدیل نموده بود.

همچنین وجود صدها اثر باستانی و تاریخی بویژه (جای خالی) دو مجسمه غول پیکر (سلسال) با 53 متر ارتفاع و (شهمامه) با ارتفاع 35 متر و با قدمت 2800 ساله توجه هزاران توریست و جهان گرد را به خود جلب می نماید واز اقصی نقاط جهان سیاحال را به سوی این دیار رهنمون می شود.

ولایت بامیان یکی از نقاط تاریخی و کهن و همچنین دارای مناظر و طبیعت زیبا است. 
عنوان« تنها پارک ملّی افغانستان» بیان گر اهمیّت و استراتژی جغرافیایی منطقه بند امیر می‌باشد.که بند امیر در 75 کیلومتری شمال غرب ولایت بامیان و در 34 کیلومتری و لسوالی یکاولنگ قرار دارد. ساحه پارک ملی بند امیر 75000 هکتار زمین را شامل می شود. ارتفاع ناحیه مذکور از سطح دریا 2909 متر است. که در طول البلد 22-11-67 شرقی و عرضی البلد 19-49-34 شمالی و در میان سلسله جبال هندوکش و بابا قرار دارد.

گذشته تاریخی بامیان:
در اوستا و همچنان در بندهشن در زبان پهلوی به شکل بامیگان آمده‌است. مجسمه‌های بودا که بلندترین مجسمه‌های جهان محسوب می‌گردید از یادگارهای دینی دورهٔ 
کانیشکا از امپراتوران کوشانی به حساب می‌آیدهیوان تسنگ زایر چینی در سالهای ۶۰۰ قبل از میلاد از آن ناحیه گذشته‌است از بتهای بامیان چنین یاد می‌کند که اشعهٔ زرین از آن می‌تابد و احجار قیمتی و زیور آلاتش چشم را خیره می‌سازد.

در دورهٔ اسلامی بامیان یکی از شهر‌های مهم و آباد 
خراسان و مرکز شیران بامیان محسوب می‌شود.اما در قرن هفتم هجری بر اثر حملهٔ مغول همانند اکثر شهرهای خراسان به خاک یکسان می‌گردد. جوینی می‌گوید:
و به بامیان رسیدند ارباب آن از باب مخاصمت و مقاومت در می‌آمدند
... ناگاه از شست قضا که نای کلی آن قوم بود تیر چرخی که مهلت نداد از شهر بیرون آمد به یک پسر جغتای رسید که محبوبترین احفاد چنگیز خان بود.

با مرگ آن پسر 
چنگیر فرمان داد تا هر جانور که باشد از بنی آدم تاانواع بهایم بکشند و کشتند و حتی بچه در شکم مادر نگذاشتند و بامیان را «موبلغ» (یعنی شهر بد) نام نهادند. قدمت و شکوه مجسمه های بودا در بامیان ایجاب میکند که این آثار در ردیف عجایب هفت گانه جهان قرار گیرد.

بامیان در دوران حکومت طالبان:
در دوران حکومت شش ساله طالبان، این ایالت متحمل آسیب های غیر قابل جبران و مضّرات غیر قابل توصیف گردید.
مهاجرت مردم، آتش زدن خانه ها، تخریب اماکن فرهنگی، نابودی کتاب خانه ها و کتب دینی، کشتار دسته جمعی مردم بی گناه و بی دفاع این سرزمین از شاخصه های بیداد و ستم طالبان به حساب می آید.

ولسوالی ورس
 در منتهی الیه جنوب غربی شهر بامیان قرارداردوآب وهوای آن سردوخشک است ورس دارای دهکده های متعدد است از جمله: تخت ورس ،قول مسعود، تنگ زردگ، سنب الاق، قوناق، جوقول،‌ سرو، کوسه، بریکی،لیگان و قفقول.
مردم ورس هزاره و شیعی مذهب هستند و به زبان فارسی دری گویش هزارگی تکلم می کنند

برک هزارگی که جامه ای زمستانی است و از کرک گوسفند تهیه میشود در بهترین نوع خوداز صنایع دستی ورس است.

 

 

 


دره فولادی از طیاره. دره مذکور یکی از زیبا ترین دره های بامیان است. (2007(

 


منظره بودا از شهر خاموشان (قبرستان) قریه گوروانه بالا. (2006)

 


منظره بودا از بالای شهر باستانی غلغله. (2006)

 


بت صلصال بامیان که 55 میتر بلند است توسط طالبان در سال 2001 میلادی تخریب گردد. (2006)

 

 


شهر یکاولنگ در بامیان

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت قندهار

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۱۵ ب.ظ

ولایت قندهار

قَندَهار یکی از ولایت های افغانستان است که در جنوب شرق این کشور موقعیت دارد و اکثر باشنده های این ولایت پشتونهستند.
مرکز این ولایت  شهر 
قندهار است. جمعیت این ولایت  نزدیک به ۸۹۰ هزار نفر است که ۳۰۰ هزار نفر از ایشان در شهر قندهار زندگی می‌کنند. بیشینه مردم ولایت  قندهار پشتوزبان هستند.

ولایت قندهار یکی از بزرگترین ولایات افغانستان است مرکز آن هم شهر قندهار میباشد و از کابل 595 کیلو متر و از هرات 647 کیلو متر مسافه دارد قندهار دارای دیوار های قدیمی ، بلند و عریض بوده که در چهار سمت قندهار دروازه های بزرگ موجود است که بنام دروازه عیدگاه یاد میشود. در این شهر مقبره های اشخاص برجسته و نامدار افغان مانند مقبره آحمد شاه ابدالی پادشاه نامدار افغانستان، میرویس هوتکی  و همچنان آرامگاه های رجال معروف کشور است. دریا های ارغستان ، ارغنداب ، ترنگ ، دهله ، معروف ناوه در این ولایت جریان دارد..


قندهار دارای  15 ولسوالی به شرح زیر است :

ولسوالی ارغستان
ولسوالی 
اَرغَنداب 
ولسوالی 
پنجوایی 
ولسوالی 
خاک‌ریز 
ولسوالی 
دامان 
ولسوالی 
ریگ 
ولسوالی 
زری 
ولسوالی 
سپین بولدک 
ولسوالی 
شاه‌ولی کوت 
ولسوالی 
شورابک 
ولسوالی 
غورک 
ولسوالی 
معروف
ولسوالی 
میانشین 
ولسوالی 
مَیوند 
ولسوالی 
نیش

قندهار شهری است در جنوب افغانستانسومین شهر پر جمعیت افغانستان است که طبق سرشماری رسمی سال ۲۰۰۶میلادی حدود ۴۵۰٬۳۰۰ نفر جمعیت داشته‌است. این شهر مرکز ولایت  قندهار است. قندهار بین رودهاى ترنگ و ارغنداب واقع شده‌است.

قندهار به شکل یک مربع مستطیل است و چون طبق نقشه ساخته شده بسیار منظم است شهر به چند محله تقسیم شده و هر محله متعلق به یک یا چند قوم و قبیله است و اکثر اهالی آن را افغانان (عمدتاً 
درانیتشکیل می‌دهند. در اطراف قندهار باغ‌های میوه تاکستان‌ها و زیارتگاه‌های بسیاری است و مردم بیشتر برای تفریح به آنها می‌روند تا برای عبادت و زیارت.

تاریخچه قندهار:
برخی برآنند که شهر بولایت ی قندهار را 
لهراسپ شاه معروف ساخته است. در دوره‌های ماد و هخامنشیان٬ آراخوزیا (رُخَج) سرزمینی در اطراف رودخانهٔ ارغنداب بوده و یکی از ساتراپی‌های هخامنشیان بشمار می‌رفت. در سنگ‌نبشته بیستونداریوش بزرگ٬ آراخوزیا در فهرست ساتراپی‌های هخامنشیان آمده‌است.

در سال 
۳۲۹ پیش از میلاد، اسکندر مقدونی پا به سرزمین هندوکش که تاریخ‌نویسان یونانی آن را پارپامیز (Paropamisus)گفته‌اند نهاد. اسکندر هرات را تصرف و پس از سپری نمودن زمستان در سیستان، وارد ناحیه‌ای شد که به نامش اسکندریه (قندهار امروزی) نامیده شد.

در 
۳۰۵ ق. مموریاها بر پاراپامیز (گنداره یا گندهارا)، آراخوزیا و گدروزی (گدروزیا - بلوچستان) تسلط یافتند. در این دوران دینبودایی توسط آشوکا به این سرزمین وارد شد.

پس از اسلام٬ قندهار جزئی از 
خراسان بزرگ محسوب می‌شد. دوبار شهر به طور کامل ویران گردید، اول بار به دست مغول و بار دیگر در پایان قرن هشتم هجری به دستور امیر تیمور گورکانی.

در اوایل سدهٔ شانزدهم میلادی 
مغولان هند قندهار را گرفتند. طی دوصد سالی که مغولان حکومت هند را در دست داشتند، شهرهای مرزی خراسان از سه سو مورد کمکش و محل منازعه بودند: مغولها از یک سو، صفویان از سمت غرب، و ترکان ازبک از سمت شمال. کابل، هرات و قندهار بارها میان این مدعیان متخاصم دست به دست شدند. در این دوران خوشحال خان ختک شاعر جنگجوی مشهور پشتون بر علیه سلطهٔ بابری‌ها قیام کرد. دولت صفوی که در جنوب و غرب خراسان با تبعیض مذهبی و بیداد حکومت می‌‌کرد در برابر مخالفت و قیام‌ها از پا در آمد. 

در ابتدا 
میرویس‌خان هوتک از قبیلهٔ غلجایی پشتون به تسلط گرگین‌خان حاکم گرجی الاصل صفوی در ۱۷۰۹ میلادی در قندهار پایان داد و دولت مستقل هوتکی را تأسیس کرد. حکومت غلجایی قندهار در ۱۷۳۸ میلادی توسط نادر افشار پایان داده شد. نادر افشار سرانجام خود بخاطر تندخویی اش در ۱۷۴۷ میلادی در قوچان توسط افسران قزلباش لشکر خود به قتل رسید.

 پس از این حادثه، 
احمدشاه ابدالی که یکی از سران قبیله پشتونهای ابدالی، افسر گارد محافظ نادرشاه و معاون قشون افغان بود، با نیروی شش هزار نفری خود به سوی قندهار رهسپار شد و لویه جرگه را در مزار شیر سرخ قندهار برای انتخاب یک رهبر ملی از میان خود افغان‌ها تشکیل داد و سرانجام بعد از نه روز گفت و شنید، به عنوان پادشاه خراسان تعیین گردید. وی در ۱۷۵۳ یا ۱۷۵۴ شهر کنونی را ساخت و آن را احمد شاهی نام نهاد و «اشرف البلاد» لقب داد. در دفاتر رسمی هنوز هم به همین لقب یا «دارالقرار» یاد می شودتیمورشاه بعداً پایتخت خراسان را از شهر قندهار به کابل انتقال داد.

از مناطق دیدنی قندهار می توان به چهل زینه، جاده عیدگاه و فرودگاه قندهار، تپه مندیگک، و آرامگاه بابا صاحب اشاره کرد.

 

آرامگاه بابا صاحب قندهار

 


نمایی از شهر قندهار ، ولایات جنوبی افغانستان

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت هرات

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۱۱ ب.ظ

ولایت هرات

ولایت هرات ( هِرات و هَرات هردو تلفظ شده ) به مرکزیت شهر هرات٬ از ولایات کشور افغانستان است. ولایت هرات همراه بابادغیس٬ فراه و غور جمعاً ولایات غربی افغانستان را تشکیل می‌دهند و با کشور ایران هم‌مرز هستند.

هرات یکی از قدیمی ترین ولایات افغانستان است که ریشه‌های آن به 
آریانای بولایت  می‌رسد.نام های هرات بولایت  در دوره های مختلف بگونه‌های ذیل آمده است:

به 
اوستاییهَرَئیووا (Haraēuua)، در فرگرد نخست وندیداد اوستا
به 
پارسی بولایت هَریوا (Haraiva)، در سنگ‌نبشته‌های هخامنشی
به 
پارسی میانهٔ ساسانیهریو، در سنگ‌نبشته‌های ساسانی
در دورهٔ 
اسکندر مقدونیاسکندریه آره‌ایا (Alexandria Areia)
به 
یونانیآره‌ایا (Areia)
به 
لاتینیآریا (Aria)

هرات یکی از قدیم ترین ولایات افغانستان بوده که به هرات بولایت  مشهور شده است. هرات بولایت  نقش بزرگی را در تجارت میان شبه قاره هند ،شرق میانه ،آسیای مرکزی و اروبا بازی میکرده است که فعلا هم این نقش را کما کان به عهده گرفته است .هرات یکی از گهواره های تمدن تاریخ بر کشور مان میباشد که سابقه چندین هزار ساله دارد . در هر قدیمی که بر خاک هرات بولایت  بردارید  بیک شاعر، نویسنده ، نقاش ، مساجد ،مدارس، آرامگاه های اشخاص نامدار ،گنبد های قشنگ ، باغ های بسیار زیبا ، نهر های دلفریب و تفریحگاه های عمومی و بنا های مدرن و تاریخی بر میخورید.

ولایت هرات در شمال غرب افغانستان است. با مساحت ۵۴٫۷۷۸ کیلومتر مربع هم مرز با دو کشور همسایۀ افغانستان یعنی ایران در غرب و ترکمنستان در شمال و از دو طرف دیگر به ولایات بادغیس ، غور و فراه همجوار است. هرات با جمعیت بالاتر از دو ملیون نفر (درین اواخر) به دومین ولایت افغانستان مبدل شده است. باشندگان اصلی شهر هرات را تاجیکها و پارسیوانها تشکیل میدهند اما اقوام پشتون زیادتر در اطراف شهر و ولسوالی های این شهر مسکن گزین هستند. بیشتر باشندگان هرات به زبان فارسی با لهجهٔ هراتی سخن میگویند.

تقسیمات ولایت هرات به شرح زیر می باشد:

 

تاریخچه هرات:

هرات قبل از کشف اقیانوس هند در گذرگاه جاده ابریشم قرار داشت و نقش بزرگی را در تجارت میان شبه قاره هند، شرق میانه، آسیای مرکزی و اروپا بازی می‌کرد. هرات از لحاظ موقعیت جغرافیایی در طول تاریخ بستر مناسب تلاقی مدنیت‌های شرق و غرب نیز به شمار می‌رفت. از این رو هرات یکی از گهواره‌های تمدنی تاریخ پر بار خراسان شناخته می‌شود.

تاریخ سیاسی هرات پر از فراز و نشیب است. چنانچه هرات همواره میدان لشکر کشی‌ها جنگهای اشغالگرانه، ویرانگرانه و گذرگاه جهان‌گشایان نیز بوده است. روی تصادفی نیست که تاریخ هرات مشحون از مبارزات آزادی خواهانه و استعمار شکن بوده‌است
.

در دوره‌های 
ماد و هخامنشیان٬ هریوا سرزمینی در اطراف رودخانهٔ هریرود بوده و یکی از ساتراپی‌های هخامنشیان بشمار می‌رفت. در سنگ‌نبشته بیستون داریوش بزرگ٬ هَریوا (Haraiva) در فهرست ساتراپی‌های هخامنشیان آمده است.

به قول مورخ یونانی 
هرودت، اسکندر مقدونی در ۳۳۰ قبل از میلاد، آرتاکوانا٬ مرکز ساتراپی هریوه را گشود. سپاهیان اسکندر شهر را ویران و باشندگان آن را بقتل رسانیدند. اسکندر سپس شهرى به نام «اسکندریه آره‌ایا " (Alexandria Areia) در کنارهریرود بنا کرد و جمعیت و آبادى آرتاکوآنا را بدین شهر که شاید هرات امروزین باشد تحویل کرد.

هرات در زمان 
ساسانیان در سنگ‌نبشته‌ای در کعبه زردشت واقع در نقش رستم بنام هریو یاد شده است. در دورهٔ ساسانی از مراکز مهم نظامی و منطقه مرزی در مقابله با هیاطله بوده است. پیش از حملهٔ اعراب مسلمان به ایران دارای اقلیتمسیحی نستوری بود. در سال ۳۱ ه.ق. (حدود ۶۵۰ م.) یا کمی پس از آن به دست اعراب مسلمان فتح شد.

در دورهٔ اعراب، یعنى در 
قرون وسطی، هرات همراه با نیشابور، مرو و بلخ یکی از چهار قسمت (چهار ربع) ایالت خراسان بود و هم مرکزی برای مسیحیت تحت نفوذ کلیسای نستوری و هم پایگاه مهم تصوف، یعنی نظریه زاهدانه اسلام به شمار می‌رفت. افرادی از پیروان نقشبندیه و چشتیه ، انجمنهای اخوت صوفیه به مقامات وزارت و صدارت عظمی رسیده اند.

هرات مثل اکثریت مناطق دیگر خراسان با 
هجوم مغول در ۱۲۲۲ م. از بنیاد ویران شد و بیش از نیمی از اهالی بومی آن قتل عام و یا آواره شدند.

هرات بین سالهای 
۶۴۳ تا ۷۸۴ ه‍.ق. پایتخت سلسلهٔ آل کرت بودتیمور لنگ در سال ۷۸۴ هرات را گشود و آل کرت را نابود ساخت. در جریان این حمله هرات بار دیگر ویران و هزاران نفر کشته شدند. شاهرخ فرزند تیمور و همسرش گوهرشاد پایتخت تیموریان را در سال ۱۴۰۱ م از سمرقند به هرات منتقل کردند.

در 
۱۵۰۶ شیبانیان آسیای مرکزی بر شمال افغانستان و هرات مسلط شدند. اندکی بعد هرات در تحت کنترل صفویان ایران قرار گرفت. در دوران صفوی هرات مهم‌ترین شهر و مرکز خراسان محسوب می شد و همواره مورد طمع ازبکان بود حتی چندبار این شهر به دست ازبکان افتاد. اما سلطه ازبکان بر این شهر به صورت کوتاه مدت بود و آنها از دوره های فترت در اوایل سلطنتشاه طهماسب اول و اوایل سلطنت سلطان محمد خدابنده و شاه عباس اول استفاده کردند و هر بار برای مدت کمی این شهر را در اشغال داشتند.

پس از سقوط صفویان هرات مدتی در اشغال 
طایفهٔ ابدالی بود و به دست نادر شاه افشار افتاد. پس از مرگ نادر افغان‌ها بر هرات مسلط شدند. در دوران معروف به بازی بزرگ ماموران بریتانیایی در هرات فعال بودند و از جدایی آن از حکومت ایران پشتیبانی می‌کردند. در ۱۲۴۹ ه.قعباس میرزا از سوی فتح‌علی شاه قاجار مامور پس گرفتن هرات از افغان‌ها شد.
 
مرگ عباس میرزا در راه مشهد این کار را ناتمام گذاشتمحمد شاه قاجار نیز کوششی برای فتح هرات کرد که ناکام ماند. در زمان ناصرالدین شاه قاجار٬ دوست محمدخان، حاکم کابل و قندهار هرات را گرفت. نیروهای ناصرالدین شاه تحت فرمانحسام‌السلطنه هرات را محاصره کردند و در سال ۱۲۷۳ این شهر را گرفتند. با مداخلات بریتانیا در جنوب ایران و بحرانی شدن روابط ایران و بریتانیا طی عهدنامه‌ای که در ۱۲۷۳ هجری قمری (۱۸۵۷ میلادی) در پاریس بین نماینده ایران و سفیر بریتانیا امضا شد قرار شد که نیروهای بریتانیا از بنادر و جزایر جنوب ایران خارج شوند و در عوض ایران نیز سپاهیان خود را از هرات فرا خواند و استقلال افغانستان را به رسمیت بشناسدپس از جنگ هرات بسال ۱۲۴۹ ه‍ .ق. قسمت‌های از شرق هریرود به بعد (شامل هرات) به افغانستان ضمیمه گردید.

در تاریخ معاصر افغانستان هرات از استبداد داخلی، تحجر، تعصب و تجاوزات خارجی بیش تر از دیگران رنج کشید. هرات سراسر سده نوزدهم را در میان کشمکش‌های سرداران 
سدوزایی و محمدزایی و بازی بزرگ سپری نمود.

ولایت هرات دارای چند رسانه تصویری و صوتی محلی و چند روزنامه  است که به شرح زیر می باشند:

 از مناطق تفریحی ولایت هرات می توانه به باغ ملت، تخت سفر، شیدایی، پارک هیریرود، پارک میر داود، دهنغار کروخ اشاره کرد. 
ارگ هرات ، مسجد جامع، گازرگاه، مسجد گوهرشاد بیگم، خواجه غلطان ، قلعه اختیارالدین هرات، مجتمع مصلای هرات از اماکن دیدنی شهر هرات می باشد. 

هرات از نظر زیربنا ، از نظر موقعیت ، از نظر منابع بشری ، از منابع منابع عایداتی ، از نظر سیاحت و توریزم  برای افغانستان دارای اهمیت زیادی است.

در حال حاضر در ولایت هرات 70فیصد مردم به خدمات تلفونی دسترسی دارند . و تمام ولسوالی های هرات از طریق تلفون های دیجیتال به مرکز ولایت وصل هستند . ولسوالی های گذره، انجیل، زندجان، غوریان، کشک، رباط سنگی و شیندند زیر پوشش خدمات مخابراتی هستند و کمپنی های مخابراتی روشن، افغان بیسیم، اریبا، اتصالات، وکمپنی های انترنیتی  در ولایت هرات فعال می باشند.
56% راه مواصلاتی هرات بصورت نسبی در وضعیت خوب قرار دارند و قابل استفاده برای ترافیک می باشند به گونه ای که 35% سرک ها قابلیت استفاده توسط وسایط گوناگون را دارند .

نمک، سنگ مرمر، گیپسن ( سنگ گچ)، ذغال سنگ، سمنت و سنگ های تعمیراتی از منابع طبیعی ولایت هرات می باشد.
در حال حاضر 360 کارخانۀ خورد و بزرک به شمول 350 کارخانۀ تولیدی و دارای 103 قلم مواد تولیدی با 19000 فرصت شغلی در هرات موجود است.

وُلُسوالی  گُلران یکی از شهرستان‌های ولایت هرات کشور افغانستان است.
ولسوالی گلران در شمال غربی ولایت  هرات واقع شده و از سوی غرب با ایران، از سمت شمال با ترکمنستان، از شرق با
ولسوالی کوشک و از سمت جنوب با ولسوالی‌های زنده‌جان و کهسان هم‌مرز است.
ولسوالی گلران داراى جمعیت تخمینی پنجهزار نفر بوده و تقریباً در ١٢٠ کیلومتری شمال هرات قرار دارد
مرکز این ولسوالی، روستای گلران است.
منطقه گلران در برخی سال‌ها با خشکسالی‌های سختی روبرو است
 و توفان‌های شن جاده‌های آن را می‌پوشاند.
مردم این ولسوالی فارسیوان و پشتون هستند.
 پشتون‌های آن از اقوام اچک‌زی، اسحاق‌زی و علی‌زی هستند.
روستاهای این ولسوالی به شرح زیر می باشند.

 

 

 

 

 

 


نمایی از هوتلی در هرات ، در غرب افغانستان

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت دایکندی

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۱۰ ب.ظ

ولایت دایکندی

دایکُندی یکی از ۳۴ ولایت  افغانستان است. دایکندی پیشتر یکی از ولسوالی‌های ولایت اُروزگان بود ولی در تاریخ ۲۸ مارس۲۰۰۴ به عنوان یک ولایت جداگانه تشکیل شد.
مرکز این ولایت شهر 
نیلی است.
در حال حاضر شاروال دایکندی اولین زن شهردار افغانستان خانم عذرا جعفری می باشد.

دای به معنی 
قبیله یا سرزمین و بزرگ و با مردم به کار می رفته است. چنانکه در نامهای ترکی مغولی به صورت پسوند و یا پیشوند در نام اشخاص استفاده می شده است. در لهجهء هزارگی دی معنای زیاد، بسته، یکجایی و خرمن را می رساند.

ولایت جدید التأسیس دایکندی در مرکز افغانستان موقعیت دارد و با ولایات بامیان، غور، غز نی، ارزگان و هلمند متصل می باشد.  این ولایت، در مدار عرض  البلد 335500 و طول البلد 255500 واقع است و 2400 متر از سطح بحر ارتفاع دارد. 

این منطقه دارای آب و هوای متنوع، گرم و سرد، ارتفاعات و پستی های اندک و جلگه های سر سبز و به طور مجموع کوهستانی است و یکی از محروم ترین و صعب العبور ترین نقطه ی کشور می باشد با وجود کوهستانی بودن مناطق مختلف این ولایت نمی توان حتی یک متر جاده موتر رو آسفالته پیداکرد، هیچ پل برای عبور و مرور این مردم تا کنون ساخته نشده است و اگر در بعضی از مناطق این ولایت سرک موتر رو و آن هم به صورت بسیار محدود وجو دارد، توسط خود مردم و اهالی منطقه با امکا نات محدود و به صورت غیر استاندارد و بدون رعایت مسایل ایمنی ساخته شده و هر از چند گاهی نیاز به تعمیر دارد این نبود کمترین امکان ار تباط و راههای مواصلاتی بین مناطق مختلف این ولایت و همچنان با ولایات هم جوار و مرکز کشور خود علت مزید بر فقر و نابسامانی این مر دم است و در زمستان به مدت 6 ماه راهها به روی این مردم بسته است. 

به صورت کل، باید گفت که مردم دایکندی از هر گونه امکانات رفاهی، تحصیلی و آموزشی، بهداشتی، امور درمانی که منجر به بی سوادی مطلق فقر شدید، شیوع بیماریها ی مختلف، افزایش مرگ و میر مادران بوده، در طی سالیان متمادی هیچ گونه توجهی از طرف دولت های مختلف در این جا صورت نگرفته است. وجود جنگها و نبود دولت مرکزی در سالهای اخیر و عدم توجه حکمرانان و سلطه داران منطقوی به هیچ چیزی به جز منافع شخصی شان فکر نمی کردند. 

دایکندی، دارای مساحت 22019  کیلومتر مربع و 2846 قریه و تعداد 723980 نفر نفوس می باشد و دارای 9 ولسوالی. از لحاظ سیستم اداری و حکومتی  این ولایت دارای 9 واحد اداری است؛ یعنی، دارای 9 ولسوالی است که مرکزیت ان در منطقه ی بادام خیز "نیلی" قرار دارد. 
ولسوالیهای آن هر یک: نیلی؛ شهرستان، میرآمور، اشترلی، سنگ‌تخت و بندر، کیتی، کجران، و گیزاب است که البته تا هنوز ادارات دولتی اکثر نقاط ولایت غیر فعال است و به طور نمونه ولسوالی گیزاب فاقد اداره حکومتی است و دایکندی به لحاظ حضور نیروهای طالبان و وابستگان آن هنوز بر آن ولسوالی تسلط ندارد.

تعداد نفوس:
 از لحاط جمعیتی و قومی: در این ولایت اقوام هزاره، پشتو و بلوچ ساکن می باشند که بالاترین نفوس را هزاره ها تشکیل می دهند.

از لحاظ وضعیت فر هنگی: این ولایت نا انکشاف یافته ترین و محروم ترین منطقه در کشور است. اکثر ولسوالیها،  قرات فاقد مکتب، مدرسه و فضای آموزشی است و در دولت محترم فعلی و موسساتی جونDHSA , APEP   و غیره هنوز هم صدها دختر و پسر این ولایت از نعمت درس خواندن محروم است. مقاطع تحصیلی متوسطه و لیسه در بعضی جاهای این ولایت موجود است؛ در مرکز ولایت بالاترین مقطع درسی تا صنف 8 فعال است. البته، بهترین منطقه از لحاظ وجود فضای آموزشی در کل ولایت ولسوالی شهرستان است.

از لحاظ امکانات فرهنگی: اطلاع رسانی و حضور نهادهای مدنی باید گفت که این ولایت دارای یک  رادیوی محلی با موجFM   است که از مرکز ولایت را تحت پوشش قرار می دهد.

راههای مواصلاتی: از لحاظ راههای مواصلاتی و سرگ اکثر قرات، قصبات و ولسوالیها فاقد راههای مواصلاتی است. در طول سال به مدت 5 ماه راههای مواصلاتی مرکز ولایت به پایتخت و ولسوالیها به مرکز ولایت و بالعکس باز است و سپس به خاطر صعب العبور بودن، برف، نبود پل و پلچک قطع می شود.

طبی و بهداشتی: در مورد وضعیت صحی این ولایت نیز قابل ذکر است ینکه بسته در تمام ولایت شاید 5 یا 6 کلینیک بیشتر موجود نباشد و دسترسی به دوا و درمان و امکانات طبی و بهداشتی برای اکثر باشندگان ولایت میسر نیست و به تازگی ریاست صحت عامه دایکندی  دفترش را دایر کرده است که به خاطر عدم تخصیص امکانات چندان فعال نیست

 امنیتی: دایکندی  به استثنای ولسوالی گیزاب به طور مجموع امن وآرام است و مردم  روز وشب  شان را با خیال راحت  سپری می کند  و مشغول غریب کاری و زندگی شان است.

 ولسوالی نیلی: به مرکزیت ولایت دایکندی دارای 165 قریه و95340 نفوس و به مساحت 780 کیلومتر مربع  مساحت می باشد که دارای آب و هوای معتدل و تقریبا گرم سیر می باشد.

ولسوالی خدیر: به مر کزیت خدیر دارای 294 قریه 1920 کیلومتر مربع  مساحت  و دارای 83400 نفر نفوس که دارای آب و هوای نیمه معتدل دارد.

ولسوالی اشتر لی: ولسوالی اشتر لی به مر کزیت شیخمیران دارای 343 قریه 1890 کیلو متر مربع مساحت و به تعداد 88340 نفر نفوس می باشد  و دارای آب و هوای نیمه معتدل می باشد.

ولسوالی سنگ تخت-بندر: ولسوالی سنگ تخت-بندر، به مر کزیت دهن "سیلبیتو" ی بندر که دارای 290 قریه 1095 کیلومتر مربع  مساحت و به تعداد 78900  نفر نفوس می باشد، این ولسوالی دارای آب و هوای سرد می باشد.

 ولسوالی شهرستان: به مرکزیت القان دارای 290  قریه و دارای 4653 کیلومتر مبع مساحت و به تعداد 72450 نفر نفوس دارای آب و هوای نیمه معتدل  می باشد.

ولسوالی میرا مور: به مر کزیت تگاب که دارای 326 قریه و دارای 1921 کیلومتر مربع مساحت و به تعداد 88400 نفر نفوس می باشد که دارای آب و هوای نیمه معتدل می باشد.

ولسوالی کجران  به مر کزیت کجران دارای 326 قریه و دارای 1610 کیلومتر مربع مساحت و به تعداد 73800 نفر نفوس می باشد، این ولسوالی دارای آب و هوای گرم سیر می باشد.

ولسوالی کیتی: به مر کزیت دشت کیسو، 196 قریه و دارای 1610 کیلومتر مربع مساحت و به تعداد 64900 نفر نفوس می باشد این ولسوالی دارای آب و هوای گرم سیر می باشد.

ولسوالی گیزاب: به مر کزیت "چونی" دارای 126 قریه و4240 کیلومتر مربع مساحت و به تعداد 78450 نفر نفوس می باشد و دارای آب و هوای گرم می باشد.

ولایت دایکندی یکی از ولایتهای پر نفوس افغانستان می باشد و تر کیب جمعیت از نظر جنسیت 48 فی صد نفوس را اناث و 52 فی صد  نفوس را مردان تشکیل می دهد و از جایگاه سواد در حداقل قرار دارد. تعداد مر گ و میر در بین زنان و اطفال زیر 5 سال فوق العاده  بالاست و میانگین عمر در حدود 60 سال است که این  خود بیانگر آمار فوتی در بین مردم این ولایت است 80 فی صد اراضی این ولایت کوهستانی است تا هنوز سروی دقیق از منابع زیر زمینی این ولایت صورت نگرفته است و بیشترین ترکیب جمعیت از نظر سنی بین 10 تا35 سال تشکیل می شود، که این جمعیت جوان دارای قدرت و توان کار بوده؛ اما، با کمال تأسف، تا کنون هیچ گونه زمینه کار برای این جمعیت جوان  فراهم نیست و اکثر این جوانان آواره ی دیار بیگانه گان است.

 

 

 

 


خانم عذرا جعفری اولین شهردار افغانستان

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت کابل

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۰۹ ب.ظ

ولایت کابل

ولایت  کابُل که مرکز آن شهر کابل است پایتخت کشور افغانستان می باشد
کابل دارای اماکن تاریخی ، مساجد ، زیارتگاه ها ، باغهای تاریخی و دروازه های مشهور، شاعرای نامی و نویسنده های بلند پایه میباشد. تاریخ سیاسی پراز فراز و نشیب کابل همه سیاستمداران جهان را متعجیب نموده است چنانچه کابل همیشه میدان جنگ ها و تصادفات بوده و تاریخ با افتخار آن فراموش ناشدنی است و دروازه های آن عبارت از دروازه سفید ، دروازه لاهوری ، دروازه گذرگاه ، دروازه سردارجانخان میباشد . کوتل های ارغنده و خیر خانه را هم دارا است کابل دارای ولسوالی ها و علاقه داری های زیادی بوده موسسات و شرکت های بیشماری را میتوان یافت
م

ردم آن غالباً دری‌زبان و مسلمان سنی هستند. تعدادی از اهل تشیع و هندو و سیک‌ها نیز در این ولایت بویژه در مرکز آن اقامت دارند. ولایت کابل با ولایات لوگر، وردک، پروان و ننگرهار هم‌مرز است.
ولایت کابل دارای ۴٬۵۵۸ کیلومتر مربع اراضی است و دارای هشت ولسوالی و سه علاقه‌داری است که قرار ذیل است:

تاریخچه کابل:

این شهر در دامنهٔ 
کوه آسمایی و شیر دروازه، به هر دو طرف رود کابل آباد شده و از سطح بحر (دریا) قریب شش‌ونیم هزار فوت ارتفاع دارد. در زمان قدیم در گرداگرد شهر کابل دیوارهای استواری موجود بود که ارتباط شهر با نواحی آن با هفت دروازه صورت می‌گرفت، امروز هم آثار دیوارهای شهر بر کوه آسمایی و شیردروازه شاهد استحکام سابقهٔ آن است.

کابل شهری تاریخی و بسیار کهن است که حوادث روزگار رابسیار دیده و چون بر چهارراه تجارتی شرق و شمال و جنوب وغرب واقع شده، اهمیت تجارتی آن خیلی زیاد است. کابل از حیث قدمت با قدیمی‌ترین شهرهای 
بلخ و بامیان هم‌سری داشته و در کتاب ریگ‌ودا، نام «کیسبها» برای کابل استعمال شده. تجارت و شهرت بازرگانی کابل در زمان‌های خیلی قدیم معروف است، چنان‌چه در اثنای حملات اسکندر نیز موقعیت مهم تجارتی خود را داشته و راه‌های تجارتی از هر طرف به آن وصل است. در آثار مورخان عهد اسکندر و در جغرافیای بطلمیوس از آن به نام «قابوره» و «اورتوسپاته» یاد شده.

در ادبیات پهلوی، نام این شهر «کابل» قید شده‌است، که نزدیک به تلفظ امروزی آن است. نام این شهر را «کابول» و «کاوول» و «کاول» نیز گفته‌اند
همچنان بعضی مورخین یونان آن را «کابورا» و «کارورا» نیز گفته‌انددیوارهای کابل که امروز نیز بقایای آن به سر کوه‌های شیردروازه و آسمایی دیده می‌شود از طرف شاهان کابل بنا شده‌بود تا در برابر هجوم‌های بزرگ بتوانند مقاومت کنند.

در 
شاهنامه فردوسی مکرر از کابل و کابلستان نام برده شده‌است. در سال ۸۱ هجری وقتی مسلمانان به شهر حمله کردند شهر را از طرف ده‌مَزنگ شگافتند، مسلمانان عرب فاتح شدند و شاه کابل به گردیز رفت، اما تشکیل دولت‌های صفاری وطاهری نفوذ عرب‌ها را از کشور کم کرده رفت و کابل نیز به دست حکم‌رانان محلی اداره می‌شد.

مقارن ضعف صفاریان از کوهستان شرقی کابل یک قوم دیگر بنای سلطنت را در کابل گذاشت که سرکرده‌شان را کالاله می‌گفتند و تا به عصر 
غزنویان باقی بودند، تا این‌که در سال ۳۴۴ ه. ق. ضمیمه سلطنت غزنوی شد. کابل در عهد غزنویان، شهر غزنه بتدریج اهمیت یافت و کابل عقب ماند. در لشکرکشی‌های چنگیز کابل نیز دست‌خوش چور و چپاول گردید.

هم‌چنین معماری و شهرسازی کابل بسیار زیبا و دقیق است و یکی از شهرهائی است که با وجود آن‌که قدیمی است، حساسیت زیادی در شهرسازی آن به کار رفته‌است
.

بعد از آن کابل بدست 
تیمور و حکم‌داران او بود تا آن‌که دولت تیموری هرات قوت گرفت. بعد از سقوط تیموریان، بابر در این جا مستقر گردید و کابل دوباره رونق یافت و تا سال ۹۲۳ پایتخت بود و به تعمیر و آرایش آن پرداخت. بابر به کمک مردم این شهر، هندوستان را فتح کرد و پایتخت خود را از کابل به آگره نقل داد و کابل مرکز ولایت شد. آرامگاه این پادشاه هم در همین شهر است.

وقتی که سلطنت به 
احمدشاه درانی رسید، وی توجه به کابل نمود و خواست آن را مرکز دولت خود قرار بدهد. چنان برای همین مطلب در سال ۱۱۴۴ امر احداث یک دیوار بزرگ را در شهر داد. این دیوار در ظرف ۴ ماه آباد گردیدتیمورشاه پس از تنظیم قندهار در سال ۱۱۹۵ ه. ق. رسماً کابل را پایتخت ساخت و از آن تاریخ تا امروز کابل مرکز و پایتخت افغانستان است.
کابل یکی ﺍﺯ قدیمی‌ترین شهرهاﯼ ﺩنیاست. ﺩﺭ کتاﺏ مقدﺱ ﻭیدﺍ به ناﻡ کبه ﻭ ﺩﺭ پاﺭچه‌هاﯼ ﺍﻭستا ﺍﺯ ﺁﻥ به ناﻡ کوب‌ها Kobahaیاﺩ می‌شوﺩ نویسندگاﻥ کلاسیک یونانی ﺁﻥ ﺭﺍ کوفن Kophen یا کوفس Kophfs ﻭ کوﻭﺍ ثبت کرﺩﻩ ﻭ هم‌چناﻥ مرﺩﻡ فاﺭﺱ ﻭ ﺍﺭستو ﺍین شهر ﺭﺍ خوسپس Khoaspes خوﺍندﻩ‌ﺍند. 

ﺩﺭ قرﻥ هفتم میلاﺩﯼ، یک پژﻭهش‌گر چینی به ناﻡ 
شونگ چونگ، ﺩﺭ نبشته‌هاﯼ خویش مشهوﺭ به هیوﺍﻥ سانگ ﺍین شهر ﺭﺍ کاﻭفو Kaofu نوشته ﻭ چنین برداشت می‌کند که ﺩﺭ حقیقت ﺍین شهر ﺯیبا مسما به ﺩﺭیاﯼ کاﻭفو می‌باشد که ﺍﺯ قلب ﺁﻥ می‌گذﺭﺩ، ﻭﯼ می‌ﺍفزﺍید که ﺁﺭیاییاﻥ قدیم ﺍﺯ لحاﻅ ﺩینی ﺍهمیتی ﻭیژﻩ به ﺍین شهر ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺁن‌رﺍ کوب‌ها ﺍﺭﺩهستانه Kobaha Urddhastana یا محل بلند پایه گفته‌ﺍند. کابل ﺍﺯ ﺩیدگاهی کتاﺏ مهاباراتا هندﻭﺍﻥ، بهشت ﻭ جایگاهی تفکر برﺍﯼ خدﺍﻭندﺍﻥ خوبی بوﺩﻩ ﻭ ﺁن‌رﺍ ﺩﺭ سانسکریت به ناﻡ ﺍﺭﺩهستانه یا عباﺩت‌گاهی مقدﺱ حفظ کرﺩﻩ‌ﺍند.

تاﺭیخ نویساﻥ ﺩﻭﺭﻩ سکندﺭ، کابل ﺭﺍ به ناﻡ ﺍﺭتوسپانه
 Artospana که هماﻥ ﺍﺭﺩهستانه Urddhastana سانسکریت ﺍست ﺩﺭ تاﺭیخیونانی قید نموﺩﻩ که پساﻥ‌ها (بعدها) ﺩﺭ قرﻥ ﺩﻭم میلاﺩﯼ ﺍین شهر ﺭﺍ به ناﻡ کابوﺭﺍ Kabura یا قلب پاﺭﺍپامیزﺍﺩ نوشته‌ﺍند. ﺩﺭﺩﻭﺭﺍﻥکوشانیاﻥ بزﺭﮒ هنوﺯ هم کابل به ناﻡ کاﻭفو شناخته می‌شدﻩ، که ﺁهسته ﺁهسته به کابوﺭﺍ مسما گرﺩید تا ﺁﻥ ﺯماﻥ که کابل شاهاﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ به ناﻡ کابلستاﻥ یاﺩ کرﺩند. کابلستاﻥ برﺍﯼ چندین قرﻥ پیش ﻭ پس ﺍﺯ ﺩﻭﺭﻩ‌ﯼ مسیح، ﺍﺯ بامیاﻥ ﻭ کندهاﺭ ﺩﺭ ﻏرﺏ تاکوتل بوﻻﻥ ﻭ تماﻡ جنوﺏ ﺭﺍ ﺩﺭ بر می‌گرفت، که ﺍین خطه ﻭسیع به ﺩﻩ علاقه‌داری تقسیم بوﺩﻩ ﻭ شهرهاﯼ کابل، ﻏزنی، بامیاﻥ، ننگرهاﺭ، سوﺍﺕ، پشاﻭﺭ، ﺍپوکین، بنو ﻭ بولر ﺩﺭ بر می‌گرفته‌است.

ﺍﺯ تاﺭیخ 
یوناﻥ چنین برﺩﺍشت می‌شوﺩ که ﺍﺭتوسپانه یا کابل مرکزی عمده ﻭ ﺍصلی ﺩﺭ منطقه بوﺩﻩ، که پساﻥ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ‌ﯼ تسلط یوناﻥ، هرﺍﺕ که سکندﺭیه‌ﯼ ﺍفغان بوﺩ جاﯼ ﺁن‌رﺍ ﺍشغاﻝ کرﺩ که پسان‌ها (بعدها) شاه‌زﺍﺩگاﻥ هندﻭساﮎ ﺁن‌رﺍ باﺭ ﺩیگر ﺍحیا کرﺩند. تا ﺁن‌که ﺩﺭ عصر ﺯنبیلک‌شاﻩ  ﺯنبوﺭﮎ‌شاﻩ، لشکر عرﺏ بعد ﺍﺯ فتح برق‌آساﯼ ترکیه ﻭ ﺍیرﺍﻥ به ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ‌هاﯼ ﺍین شهر کوبی، شاهاﻥ ﻭ کابلیاﻥ برﺍﯼ ﺩفاﻉ، ﺩیوﺍﺭ بزﺭگی به ناﻡ شیرﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﺩﺭ ﺩﺭﺍﺯناﯼ کوﻩ آسمایی یا آسه‌ماهی بنا کرﺩند که حکایت‌هاﯼ ﺁﻥ تا ﺍمرﻭﺯ سینه‌به‌سینه حفظ گرﺩیدﻩ. تاﺭیخ مصر به ﻭضاحت می‌نویسد که لشکر بزﺭﮒ ﺍسلاﻡ بعد ﺍﺯ فتح نیم جهاﻥ ﺩﺭ شیرﺩﺭﻭﺍﺯﻩ‌هاﯼ کابلستاﻥ به مرتبه بیست‌ﻭسه باﺭ شکست مطلق ﺩید تا ﺁن‌که به مرﻭﺭ ﺯماﻥ کابلیاﻥ خوﺩ به ﺩین ﺍسلاﻡگرویدند.

کابل ﺩﺭ ﺩﺭﺍﺯناﯼ تاﺭیخ، ﺩﺭ ﺍحساﺱ چکامه‌سرﺍیاﻥ، ﺩﺭ چشم تمدﻥ، ﺩﺭ قلب ﺁسیا، ﺩﺭ خاﻃرﻩ‌هاﯼ ﺍشغال‌گرﺍﻥ ﻭ ﺩﺭ ﺍیماﻥ بسا مرﺩﻡ، 
شهر باﺍﺭﺯﺵ ﻭ ﺩﺍﺭندﻩ‌ﯼ ﻭیژگی‌هاﯼ مقدﺱ بوﺩﻩ‌است. کابل ﺩﺭ ﻃوﻝ تاﺭیخ بارها ﺯیر تهاجم بیگانه قرﺍﺭ گرفت ﻭ به گشت‌هاﯼ متماﺩﯼ، ﻭیرﺍﻥ ﻭ ﺁباﺩ گرﺩید، تا بلاخرﻩ ﺩﺭ ساﻝ ۱۷۷۶ تسلط خاندﺍﻥ ﺩﺭﺍنی ﺩﺭ قلم‌رﻭ ﺍفغانستاﻥ جاگیر شد ﻭ تیموﺭشاﻩ پسر احمدشاه ابدالی، مرکز ﺍمپرﺍتوﺭﯼ خوﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ قندهار به کابل ﺍنتقاﻝ ﺩﺍﺩ که پس ﺍﺯ ﺁﻥ کابل تا ﺍمرﻭﺯ به صفت خانهٔ مشترﮎ ﻭ مرکز یگانه‌گی تماﻡ ﺍفغان‌ها پابرجا می‌باشد.

منطقهٔ کابل عبارت از مجموعه‌ئی از وادی‌های سرسبز و شاداب و پر نفوس است که ارتفاع آن از سطح دریا از هزار تا دو هزار گز (
۳۳۰۰ تا ۶۵۰۰ فوت ) تفاوت می‌کند. شهر کابل در میان این وادی‌های حاصل‌خیز به عرض ۳۴درجه و ۳۰ دقیقهٔ شمالی و طول ۶۹ درجه و ۱۸ دقیقهٔ شرقی در دامنهٔ کوه‌های «آسمائی» و «شیردروازه» به ارتفاع شش هزار فوت قرار گرفته‌است. در میان کوه آسمائی (۶۷۹۰ فوت) و شیر دروازه (۷۱۶۶ فوت) شهر کابل شکل مثلثی را گرفته که رأس آن به‌جانب غربی، جائی که دو کوه با هم بسیار نزدیک می‌شوند، قرار دارد. بین دو کوه گذرگاهی است که وادی چهاردهی (نوی کابل) را به کابل قدیم می‌پیوندد و رودخانهٔ کابل از آن عبور می‌کند. 

در زمان قدیم اطراف شهر را حصار مستحکمی احاطه می‌کرد که به‌وسیلهٔ هفت دروازه با خارج ارتباط داشت. تماشای این دیوار اهمیت تاریخی شهر را به‌خوبی می‌نمایاند. از قله کوه منظرهٔ باشکوه و شاداب وادی، با سلسلهٔ کوه‌هائی که اطراف آن را احاطه کرده به‌نظر می‌آید. رود کابل از میان آن با پیچ و خم جلب توجه می‌کند. شهر کابل که در دو طرف این رودخانه بنا شده محیطی قریب 
۸ میل دارد و چون دو طرف آن محدود می‌شود طبعاً شهر به وسعت خود در طرف شمال و جنوب شرقی رودخانه افزوده‌است.

امروزه محله 
شیرپور گرانترین محله کابل است که مقامات دولتی و فرماندهان مسلح در آن برای خود خانه ساخته‌اند
چندول، کارته سخی، افشار، دشت برچی، تیمنی و قلعه شهاده از مناطق شیعه‌نشین این شهر هستند.
 
بلوچ‌های کابل در قلعه وکیل بی‌بی مهرو، وزیرآباد و پغمان زندگی می‌کنند و به صورت عموم فارسی‌زبان
 می باشند.

آب و هوای کابل تابع وضع عمومی کشور افغانستان است و چون این کشور تقریباً در وسط آسیا واقع است پس عرض و طول جغرافیائی و ارتفاع و امتداد کوه‌ها و دوری از دریا همه از عواملی بشمار می‌روند که در آب و هوای افغانستان تأثیر دارد. با وضع جغرافیائی که افغانستان دارد مناطق مختلف آن آب و هوای متنوع دارد و کابل هرچند از دریا بسیار دور و تابع آب و هوای بری است، معهذا توازن در فصول اربعهٔ آن برقرار است و هر سه ماه تغییر فصل به صورت منظم پیدا می‌شود.

فصل بهار از ماه حمل (مارچ، اپریل) آغاز می‌شود و تا پایان جوزا (می، جون) منظماً ادامه دارد. در این فصل می‌توان آن را فصل نمو و انبساط خواند. هوا عطرآگین و فضا دل‌کش می‌شود و از حیث آب و هوا این سه ماه برازنده‌ترین و نشاط‌انگیزترین فصل‌های کابل می‌باشند. از ماه سرطان (جون، جولای) تا آخر سنبله (اگست، سپتمبر) و موقع تابستان گرم‌ترین ایام کابل به‌شمار می‌رود، اما گرما نه به اندازه‌ئی است که خسته‌کننده باشد و مردم را از کار و فعالیت مانع گردد. در ماه میزان
(سپتمبر و اکتبر) خزان آغاز می‌گردد و تا پایان ماه قوس (نومبر، دسمبرادامه دارد. خزان فصل برداشتن محصول و جمع‌آوری میوه‌است و کابل از این حیث در این فصل امتیاز فراوانی دارد و ارزانی در همین موقع می‌باشد. سه ماه اخیر سال، جدی (دسمبر، جنوری)، دلو (جنوری) فبروری) و حوت (فبروری، مارچ) فصل زمستان کابل است که سرمای بسیار و نزول برف تا پایان آن ادامه می‌یابد.

بر اساس تخمین سازمان ملل متحد، 
۹۰ فی‌صد (درصد) شهر به ویرانه مبدل گشت و بیش از شصت‌و پنج هزار از اهالی شهر کشته و ده‌ها هزار تن دیگر زخمی شدند. این جنگ کوچه به کوچه در شهر کابل تا تسخیر شهر وسیلهٔ طالبان در سال ۱۹۹۶بلاوقفه ادامه یافت. بعد از فروپاشی حکومت کمونیستی در افغانستان گروه‌های رقیب افغان برای تحکیم موقعیت خویش و تصرف پایتخت وارد نبرد شدند که خسارات زیادی بر جای گذاشت و قسمت‌های عمدهٔ شهر بر اثر راکت‌باران گروه‌های مختلف آسیب جدی وارد گردید.

 

ولسوالی پغمان یکی از ولسوالی‌های ولایت  کابل در افغانستان است. فاصله پغمان از مرکز شهر یعنی چاراهی پشتونستان ۲۵ کیلومتر است. در باختر کابل واقع شده و دارای دو دره تفریحی و مشهور به نامهای دره بغمان و دره پشه‌یی است.

دره بغمان در میان خود دو دره کوچک دارد. نام یکی از آنها دره خوشک و دیگری دره چب است. دریا کابل از همین دره بغمان سر چشمه می‌گیرد که در کتاب‌ها بنام دره‌انی پغمان ذکر شده است. در مرکز پغمان به فاصله 
۳ کیلومتر دورتر یک تپه قرار دارد که از آن تپه به نام تپه پغمان یاد می‌شود و یک جای تفریگاه است.

 

 

 

 

 

 


نمایی از شهر کابل سال 2007

 


نمایی از سینمای پامیر در مرکز شهر کابل

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت بدخشان

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ب.ظ

ولایت بدخشان

بدخشان یا بذخشان ولایتی است در شرق افغانستان و متصل بترکستان شرقی، مرکز آن امروزه فیض آباد است بدخشان یکی از قدیمی‌ترین مناطقی است که در شاهنامه فردوسی از آن یاد شده است. بدخشان همچنین در چامه‌های شاعران به کیفیت لعل خویش معروف بوده است.
 بدخشان در شمال شرقی افغانستان واقع است. در مارس 
۱۸۹۵ به موجب توافقاتی که میان بریتانیا و روسیه در لندن صورت گرفت، بدخشان میان افغانستان و خان‌نشین بخارا تقسیم شد و بر پایه این توافق بدخشان کوهستانی تابع بخارا باقی ماند و سرزمین‌های جنوبی مسیر آمودریا به افغانستان (ولایت بدخشان) پیوست . لذا این ولایت میان دو امپراتوری بزرگ (روسیه تزاری و بریتانیا) به دو بخش تقسیم گردید. یک بخش این ولایت تحت نام بدخشان روسیه و بعدا منطقه خودگردان کوهستانی بدخشان شوروی با مرکزیت شهر خاروغ به روسیه تعلق گرفت، و بخش دوم با مرکزیت شهر فیض‌آباد به امارت افغانستان پیوست. روسیه و انگلیس آمودریا (جیحون) را به عنوان مرز طبیعی پذیرفته و توسط ستونهای مرزی نشانه‌گذاری شد. در سال۱۹۱۷ بعد از پیروزی انقلاب بلشویکی در روسیه بدخشان روسیه به شوروی در تشکیل جمهوری شوروی سوسیالیستی تاجیکستان تعلق گرفت. 
در حال حاضر بدخشان سرزمینی شامل پاره‌ای از شمال خاوری افغانستان و جنوب خاوری تاجیکستان می‌باشد
. این ولایت با جمهورهای تاجیکستان، پاکستان و ولایت سینکیانگ جمهوری مردم چین دارای مرز مشترک است
جعغرافیای طبیعی :
مساحت بدخشان افغانستان 
۴۷۴۰۳ کیلومتر مربع بوده و جمیعت آن بالغ بر یک میلیون و هفتصد و پنجاخ هزار نفر است، اکثریت باشندگان این ولایت را تاجیکان تشکیل داده و به زبان فارسی حرف می‌زنند.در بدخشان با زبانهای پامیری آنها تکلم می‌نمایند.مردم بدخشان دارای اصلیت آریائی بوده و از اصیلترین قبایل ساکن در افغانستان میباشند. اکثر مردم این ولایت باسواد بوده و به ارزشهای دینی خود سختگیر اند. در قرن پنجم هجری قمری ناصرخسرو شاعر مشهور، مذهب شیعه  را به آنجا برد و در تبلیغ آن کوشید. تأثیر تعالیم او هنوز در بدخشان باقی است و قبر وی بر مسیر علیای رود ککچه (از ریزابه های آمودریا) دیده میشود.

بدخشان دارای کوههای بلند و رودخانه‌های خروشان است،کوه‌های مهم این ولایت خواجه‌محمد، هزارچشمه و سفیدخرس نام دارند. بلند ترین قلهِ کوه‌های هندوکش در خاک افغانستان بنام نوشاخ در این ولایت قرار دارد.پامیر که به نام بام دنیا معروف است، در این ولایت موقیعیت دارد.
رودخانه‌های مهم آن عبارت‌اند از رود 
کوکچه، واخان، انجمن، وردج، تگاب، تنگی شیوا، پامیر، جرم، چاهیل در سرغیلان، آغرده در غارسپان، غوری‌سنگ، درواز، راغ.ولایت بدخشان ۵۳ فیصد منابع آبی افغانستان را داراست. دریاچه (در فارسی افغانستان جهیل)‌های آن شیوا، زرقل و چقمقین نام دارند.

فراورده‌های عمده این ولایت گندم، جو، جودر ( گندم سیاه )، جواری ( ذرت )، و ارزن است، از جمله میوه‌های این ولایت توت و چارمغز ( گردو )، زردآلو، آلوبالو و سیب آن مشهور است.سیب بهارک و چارمغز سرغیلان درین ولایت از شهرت خوبی برخوردار است.

بدخشان به داشتن معادن لعل، لاجورد و طلای خویش دارای شهرت است. لعل، بدخشان یا بدخشی در قرون وسطی در سرتاسر عالم اسلام شهرت داشت. غیر از لعل یاقوت و لاجورد و سنگ بلور و سنگ پازهران نیز از آن بدست می آورده اند. ابن حوقل جغرافی نویس قرن چهارم آرد: از بدخشان بیجادهٔ خوب و سنگهای قیمتی که در زیبایی و رونق به یاقوت می ماند بدست می آید. این سنگها به رنگهای گلی و رمانی ( اناری) وسرخ (احمر قانی) و شرابی است و آن اصل لاجورد است.

عمده ترین مخزنهای طبیعی آن، در یمگان لاجورد به حجم سه صدکیلومتر طول و ۴۷ کیلومتر عرض، و معدن لعل در سرغیلان که از آن به علت عدم مشخص بودن محل آن استفاده صورت نمیگیرد، میباشد. در نتیجه بررسیهای که اخیراً در مورد نفت در افغانستان صورت گرفته‌است، این ولایت را دارای ذخایر بزرگی نفتی تثبیت نموده‌اند.
در بدخشان معادن آهن و مس نیز وجود دارد. کانهای آن در شغنان بر ساحل راست آمودریا و در خارج بدخشان بمعنی اخص است. 
از اماکن تاریخی آن می‌توان از ویرانه‌های بهارک ( که در حاشیه شهر تاریخی بهارستان و لان شی آباد شده‌است)، اشکاشمو توپخانه زیباک و مقبره ناصر خسرو نام برد.

بزرگان بدخشان:

بدخشان از جمله ولایات افغانستان است که بیشترین قشر تحصیل کرده را در طول تاریخ داشته است. شخصیت های نامور دانش، امثال، مرزا عبدالقادر بیدل، ابوالحسن البدخش، مولانا شاه جی بدخشی، مولانا عبدالله بدخشی، جمشید خان شعله، مولانا غیاثی، صائب راغی، مصرع راغی، مولانا زیرک درایمی، و صدها دانشمند و فرهیختهء علوم اسلامی دیگر در گذشته و حال از بدخشان هستندشخصیت های سیاسی بدخشان؛ شاه ولی خان دروازی مشاور و جانشین امان الله خان، طاهر بدخشی، استاد برهان الدین ربانی رهبر جهاد و دیگر سیاستمداران بدخشان قابل ذکر اند. بدخشان امروز هم دارای بزرگترین شخصیت های علمی، سیاسی، نویسندگان، مولفان و شاعران است که می توان از جمله از اشخاص ذیل نام برد: استاد نعمت الله شهرانی، استاد محمد موسی توانا، استاد بیان، داکتر قاری محمد ایاز، استاد محمد نظیف شهرانی، استاد محمد میرویس غیاثی، قاضی عبدالحق عتید، استاد عبدالباری ابراهیمی، استاد داد محمد خاشی، و دیگران... 
بدخشان در شعر و ادبیات در طول تاریخ و حتی امروز سر آمد روزگار است. مولانا نائل کشمی، عبدالودود نائل لاجوردین شهری، سودا، یزدان یار، واصل لطیفی، غفران بدخشی، داکتر صبغت الله خاکساری، و... از جمله شعرای معاصر هستند و صدها شاعر دیگر... یگانه طنز نویسی مشهور افغانستان «نجیب الله دهزاد» از بدخشان است. در طول هشت دهه آخر همهء قوانین اساسی افغانستان در چند دوره، تحت اشراف یک بدخشی تدوین شده است؛ شاه محمد ولی خان دروازی، عبدالله یفتلی، نعمت الله شهرانی و... بزرگترین متن روحانی تصوفی «مکتوبات امام ربانی مجدد الف الثانی» توسط دو نفر علمای بدخشان به رشتهء تحریر در آمده است. بدخشان؛ در همهء متون ادبی جهان و بویژه فارسی کهن، نسبت شهرت لعلش جایگاه ویژه داشته است و ادیبان و شعرا آن را در پهلوی عقیق یمن مثال زده اند
.

ولسوالی شهدا یکی از ولسوالیهای معروف ولایت بدخشان افغانستان می‌باشد. این ولسوالی در سال ۱۹۹۴ در زمان زمامداری پروفیسور برهان الدین ربانی، رئیس جمهور اسبق افغانستان از ولسوالی بهارک این ولایت جدا و منحیث یک واحد اداری مستقل عرض اندام نمود. اولین ولسوال شهدا آقای سیدکبیر احمد متوکل، معروف به ملا سیدکبیر متوکل که از جمله شعرای نامور محل نیز می‌باشد، بوده و به مدت چندین سال افای وظیفه نموده‌است.
این ولسوالی متشکل از دو منطقه بنام 
زردیب و سرغیلان تشکیل یافته که در میان دو کوه کشیده از سلسله کوهای هندوکش شرقی اخذ موقیعت نموده‌است. مردم محل همه به زبان دری-فارسی صحبت نموده از لحاظ تباری تاجک و مسلمان میباشند. بافت قبیله ئی این محل بسیار محکم بوده و در حقیقت همه مروبوط به یک خانواده وسیع میباشند. ولسوالی شهدا از سرسبزترین منطقه در ولایت بدخشان بوده که دارای درختان سرکشیده از چارمغز، توت، بادام، سیب و انواع میوه جات می‌باشد که بیشتر فراورده‌های صنعت باغداری آن از اقلام تجارتی و صادراتی خوبی افغانستان محسوب می‌گردد.
مردم این ولسوالی بیشتر به شغل کشاورزی و دامداری سروکار داشته و تجارتهای کوچک
 (Small Business) درین منطقه در حال شکل گیری است. این محل در مدت وجود خود بحیث یک محل قابل سکونت، توانسته‌است افراد نخبه خوبی به جامعه تقدیم نماید که درین میان شعرا، روشنفکران و دانشمندان ورزیده داشته‌استعبد القدیر فطرت (رئیس کل بانک مرکزی افغانستان در دو دوره جریان نقلاب و دوران بعد از نقلاب) و علام الدین (سفیر کبیر افغانستان در ازبکستان و سایر کشورها) و همچنان دیگر افراد نخبه و روشنفکر داشته‌است.
از شعرای معروف آن می‌توان متوکل، غلام حیدرخان وغیره را نام برد
دریای که درین ولسوالی جاری است، از معاونین عمده دریای کوکچه بشمار رفته و آب زلال آن درتمام این ولایت زبانزد همه‌است. مالی شرین و بدون استخوان آن کاملاً استثنائی بوده و محل تفریحگاه برای سیاحان می‌باشد.

ولسوالی فیض‌آباد مرکز ولایت بدخشان افغانستان است.
فیض آباد سرزمینی بولایتی و تاریخی، مستور از ناهمواری ها، دورافتاده و صعب العبور است. این شهر در بخشی از 
دره کوکجه قرار دارد.
به دستور امیر ازبک در سال 
۱۸۲۷ میلادی شهر کندوز با خاک یکسان شد بطوری که تا مدتی «جُرْم» مرکز ولایت بدخشان بود. در سال ۳۹/۱۸۳۸ میلادی بازسازی فیض آباد شروع شد و مرکز تجارت در سرتاسر بدخشان گردید. از جای های تاریخی می‌توان به مجسمه‌هایی که در ماه قبل به کابل آورده شده اشاره کرد.
 به این علت فیض‌آباد میگویند که مدتی چند خرقه مبارک در این شهر بود که حالا در شهر
قندهار است.

 

 


 

 

 

 


شهر فیض آباد

 

 


نمایی از ولایت بدخشان در شمال شرق افغانستان

 

  • ابراهیم اخلاقی

دریاچه های افغانستان

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۵۹ ب.ظ

دریاچه های افغانستان

دریاچه های افغانستان از نظر ترکیب به دو دسته تقسیم می شوند:
- دریاچه های شور: آب ایستاده غزنی،دریاچه نمکزار هرات، دریاچه داغ نمدی در فراه، دریاچه اندخوی در فاریاب. علت شوری رودخانه عبور از سرزمینهای نمکی است و در اثر یکجا ماندن شور می شود.
- دریاچه های شیرین: که در آنها آبی که وارد دریاچه می شود، از قسمت دیگر آن خارج می شود، آب دریاچه دائما تجدید می شود و به صورت آب شیرین و یا با شوری کم باقی می ماند مثل بندامیر در بامیانف شیوا، چقمقتین، زرکول ( ویکتوریا ) در بدخشان.

دریاچه ها از نظر اقتصادی اهمیت زیادی دارند. در دریاچه های وسیع و بزرگ ، توسط کشتیها حمل و نقل صورت می گیرد. از دریاچه های شور نیز نمک بدست می آورند. از دریاچه های کوچک به منظور رشد و پرورش ماهی، مرغابی،و ... استفاده می کنند.علاوه بر اینها دریاچه ها هوا را مرطوب و تعدیل می کنند و سواحل برخی از آنها ، مانند دریاچه بندامیر، تفریحگاه های خوبی محسوب می شوند.

برخی از دریاچه های افغانستان به شرح زیر می باشد:
دریاچه هامونهای هلمند:
دریاچه های هامون عبارتند از هامون صابری ،هامون پوزک، هامون شاپور که در موقع پر آبی به هم وصل می شوند و نظر به بارندگی فصول سواحل آن تغییر میکند. فراه رود و هاروت رود به دریاچه هامون صابری می ریزد .این دریاچه 583 کیلومتر مربع مساحت دارد و مرز افغانستان و ایران را تشکیل می دهد . هامون پوزک که 24 کیلومتر طول و 19 کیلومتر عرض دارد در داخل افغانستان جاری است و خاشرود به آن می پیوندد.
هامون صابری و هامون پوزک آبهای دائمی دارند چون عمق آنها نسبتا زیاد است و از آبهای غنی زیر زمینی تغذیه می شوند .هامون شاهپور (هامون هیرمند )در خاک ایران قرار دارد.

 

دریاچه گودزره: 
در جنوب دریاچه هامون شاپور و در جنوب ولایت – نیمروز قرار قرار دارد . این دریاچه بر اثر سرازیر شدن آبهای اضافی هامون سیستان بوجود آمده طول آن 100کیلومتر و عرض آن بین 10-20 کیلومتر است . آب آن شور است و از سطح دریا 456 متر ارتفاع دارد . در موقع کم آبی به باتلاق تبدیل می شود.

دریاچه شیوا:
در سرحد شرقی ولایت بدخشان قرار دارد . ارتفاع این دریاچه از سطح دریا 3050 متر است واز جمله دریاچه های یخچالی است . آب آن صاف و زلال است و در زمستان یخ می زند (8 ماه یخبندان ) طول آن 11 کیلومتر و عرض آن 8 کیلومتر است.

دریاچه زرکول ( ویکتوریا ): 
در فلات پامیر بین افغانستان و تاجیکستان واقع شده و سرچشمه آب آمودریا است. ساحل شمالی آن در تاجیکستان 6 کیلومتر و ساحل آن 10 کیلومتر است. عرض آن نیز 4 کیلومتر است و در بیشتر ایام سال یخ می زند.

دریاچه چقمقتین: 
در فلات پامیر واقع شده و رود واخان از آن سرچشمه می گیرد. طول آن از شرق به غرب 17 کیلومتر و عرض آن 2.5 کیلومتر است. اراضی مجاور آن سرسبز و دارای چراهگاه فراوان است و مردمان قرقیز اطراف آن زندگی می کنند.

دریاچه آب ایستاده غزنی:
در 128 کیلومتری جنوب ولایت غزنی قرار دارد. مساحت آن 7400 کیلومتر مربع است و رود شور غزنی به این دریاچه می ریزد.

دریاچه نمکزار هرات: 
در غرب ولایت هرات واقع شده و مرز بین افغانستان و ایران را تشکیل می دهد. آب آن شور است و بزرگترین منابع نمکی افغانستان محسوب می شود که از آن نمک به دست می آورند.

دریاچه های پنجگانه بند امیر:
در 75 کیلومتری غرب شهر بامیان و 17 کیلومتری شمال شرقی ولسوالی یکاولنگ ( به معنای یک تکه سبز) قرار گرفته اند. که از 5 دریاچه ( بند ) تشکیل شده که به هم ربط دارند. 
رود بلخاب از این دریاچه سرچشمه میگیرد و مسیر آن از مرکز افغانستان به سمت شمال کشور است. آب بلخاب در مزار شریف ( بلخ ) به 18 نهر تقسیم می شود. این دریاچه در ارتفاع 3000 متری واقع شده که یکی از بلندترین دریاچه های جهان است که عمق این دریاچه ها را بوتیش فورستنر آلمانی64 متر تخمین زده است. این دریاچه ها از لحاظ زیبایی فراوان در سال 1356 شمسی نهصد هزار نفر جهانگرد داخلی و خارجی را مجذوب خود کرده است. 
آب این دریاچه ها صاف و زلال است و نام آنها عبارتند از:
بند ذوالفقار، بندغلامان، بند پنیر ( هیبت )، بند قنبر، بند پودینه 
از دیگر دریاچه های افغانستان، دریاچه داغ نمدی در غرب ولایت فراه، دریاچه اندخوی در فاریاب است.



آبشارهای افغانستان

آبشار تنگ غارو ، آبشار پنج شیر ، آبشار انتهای چوغه مابین خان آباد و قطغن، آبشار خواجه غاریچه خان ، آبشار دره غوث نجراب ، آبشار کوهدامن و آبشارهای هزاره جات ، نورستان ، یفتل و بدخشان.


 

  • ابراهیم اخلاقی

دانستنیهای کلی افغانستان:

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۵۸ ب.ظ

دانستنیهای کلی افغانستان:

نام عرفی: افغانستان 
نام رسمی: جمهوری اسلامی افغانستان 
نام بین المللی: AFGHANISTAN
دین رسمی: دین مقدس اسلام 
زبان رسمی: زبان پشتو و دری (فارسی)
زبانهای رایج: پشتو ، فارسی، ازبیکی، ترکمنی ، نورستانی ، بلوچی ، پشه ای و ... 
موقعیت سیاسی: جنوب آسیا ، شرق ایران ، شمال و غرب پاکستان 
موقعیت جغرافیایی: در جنوب غربی آسیا یبن 29 درجه و 22 دقیقه و 53 ثانیه و 38 درجه و 29 دقیقه و 27 ثانیه عرض البلد شمالی و بین 60 درجه و 28 دقیقه و 41 ثانیه و 47 درجه و 51 دقیقه و 47 ثانیه طول البلد شمالی واقع شده است.
مساحت: مساحت افغانستان ۶۵۲۲۲۵ کیلومتر مربع است.که از نظر مساحت در جهان مقام چهلم و در قاره آسیا جایگاه یازدهم را دارا می‌باشد. حداکثر طول آن از شرقی‏ترین نقطه تا غربی‏ترین نقطه جنوبی آن 912 کیلومتر است 
طول مرزهای مشترک با کشورهای همسایه: پاکستان 2430 ، ایران 936 ، تاجیکستان 1026 ، ترکمنستان 744 ، ازبکستان 137 ، چین 76 کیلومتر .
آب و هوا: خشک و تقریبا کم آب ، دارای تابستان گرم و زمستان سرد .
قومیت ها و نژادها: پشتو، تاجیک، هزاره، ازبک.
جغرافیای انسانی: طبق آمار سال ۲۰۰۵ دارای ۳۵ ولایت است. پرجمعیت ترین شهرهای افغانستان به ترتیب کابل ، قندهار ، مزار شریف، جلال آباد و ... هستند. روابط خویشاوندی و خانوادگی در میان مردم افغانستان بسیار نزدیک وصمیمانه‌است [نیاز به ذکر منبع] که نشانه عواطف و احساسات عمیق خانوادگی است. هنوز در این کشور مسائل حاد میان مردم توسط ریش‌سفیدان و بزرگان حل و فصل می‌شود.
پایتخت: ۱-از سال ۱۷۴۷ تا ۱۷۷۵ قندهار ۲-از سال ۱۷۷۵ تا اکنون کابل
روز ملی: 19 آگوست 1919.
تاریخ عضویت در سازمان ملل1946 .
نوع حکومت: فعلاً بصورت ریاست جمهوری، به ریاست آقای حامد کرزای منتخب انتخابات عمومی و آزاد سال1383 اداره می‌شود.
ملیت: افغان
مجلس نمایندگان افغانستان (ولسی جرگه): ۲۴۹ نفر
مجلس سنا افغانستان (مشرانو جرگه): ۱۰۲ نفر
واحد پول: افغانی(AFA) و هر صد هزار افغانی معادل یک لک می‌باشد.
دسترسی به خدمات پزشکی: یک پزشک برای 50000 نفر افغانی.
سال مالی: اول حمل هر سال خورشیدی (21 مارچ)
ساختمان ارضی: عمدتا کوهستانی و دارای دشتهایی هموار در شمال و جنوبغربی .
ارتفاع از سطح دریا: مرتفع ترین نقطه : (نوشاخ 7485 متر) پست ترین نقطه (آمودریا 258 متر) 
منابع طبیعی: گاز طبیعی ، نفت ، آهن ، ذغال ، مس ، کرومیت ، طلق ، باریت ، گوگرد، سرب ،روی ، نمک ، سنگ های قیمتی و زینتی.
زمین های قابل کشت: 78541.75 کیلومتر مربع 
زمین آبی: 23860 کیلومتر مربع 
محیط زیست: فقدان آب آشامیدنی تصفیه شده کافی ، قطع درختان جنگلی ، فرسایش خاک و استفاده از سلاحهای سنگین و استعمال مواد انفجاری فراوان در جنگ های چند ساله ، استفاده بی رویه از وسایل نقلیه و ماشین آلات در شهرها، به شدت محیط زیست را آلوده ساخته است . 
جمعیت: 29928987 نفر 
ساختار سنی: (0-14 سال 44.7%) (مرد 6842857)(زن 6524485 ) 
(15-64 سال 52.9%) (مرد 8124077) (زن 7713603) 
(65 سال به بالا 2.4%) (مرد 353193 ) (زن 370772) 
رشد جمعیت: 4.77%
میزان زاد و ولد: 47.02 در هر هزار نفر 
میزان مرگ و میر: 20.75 در هر هزا ر نفر 
میزان مهاجرت: 21.43 د رهر هزار نفر 
نسبت جنسیت: 
هنگام تولد: 1.05 مرد / زن 
زیر 15 سال: 1.05 مرد / زن 
15-64 سال: 1.05 مرد / زن 
65 سال به بالا: 0.95 مرد / زن 
جمع کل: 1.05 مرد / زن 
میزان مرگ و میر در هنگام تولد: 
جمع کل: 163.07 مرگ در هر هزار تولد زنده 
مرد: 167.79 مرگ در هر هزار تولد زنده 
زن: 158.12 مرگ در هر هزار تولد زنده 
امید به زندگی: کل جمعیت : 42.9 سال ، مردها : 42.71 سال زن ها : 43.1 سال 
امراض عمده مسری: از طریق خوراک و آب : میکروبی و اسهال خونی ،هپاتیت A ، تیفوئید . 
امراض مبتلابه: مالاریا 
میزان سواد کلی: 36% ، از مجموع 51% مرد و 21% زن (1999) 
مهاجران بازگشته: از چهار میلیون مهاجرتاخزان(1384) 2.3 میلیون بازگشته اند . 
تقسیمات اداری: سی و چهار ولایت 
استقلال: 19 اگست 1919 
تسوید قانون اساسی 14 دسامبر 2003 تا 4 جنوری 2004 . امضا 16 جنوری 2004 
سن قانونی: 18 سال 
نرخ رشد اقتصادی: 8 % 
درآمد سرانه: 200 دلار 
ترکیب اقتصادی: کشاورزی 38% ، صنعت 24% ، خدمات 38% ( به جز درآمد مواد مخدر ) 
نیروی کار: 15 میلیون نفر 
افراد بیکار: 40% 
درصد شغل ها: کشاورزی 80% ، صنعت 10% ، خدمات 10% 
جمعیت زیر خط فقر: 53% (سال 2003) 
نرخ تورم مواد مصرفی: 16.3 % (2005) 
بودجه: (2004-2005) 830 میلیون دالر امریکایی . 
عواید: 269 میلیون دلار 
هزینه ها: 561 میلیون دالر 
محصولات: گندم ، میوه ها ، خشکبار ، پشم ، گوشت و پوست گوسفند ، پوست قره قل 
صادرات: بر اساس آمار ارائه شده از سوی وزارت اقتصاد صادرات افغانستان در سال جاری به حدود 500 میلیون دالر رسیده است. محصولات کشاورزی و صنایع دستی
وارداتواردات افغانستان در سال جاری (1384) حدود 2/2 میلیارد دالر تخمین شده است. نفت، کالاهای سرمایه‌ی، محصولات غذایی و کالاهای مصرفی، ماشین‌های الکتریکی و غیر الکتریکی.
عواید خالص در سال 1384 از ناحیه تجارت: حدود 637 میلیون افغانی بوده است. 
درآمد ناشی از مواد مخدر در سال 1384: 2/2 میلیارد دالر 
صنعت: به مقدار کم، پارچه – صابون – مبلمان – کفش – کود شیمیایی – سیمان – قالی دست باف – گاز طبیعی – ذغال سنگ – مس 
تولیدات برق: 905 میلیون کیلو وات ساعت (2003) 
مصرف برق: 1042 میلیارد کیلووات ساعت (2003) 
واردات برق: 200 میلیون کیلو وات ساعت 
تولیدات گاز طبیعی: 220 میلیون متر مکعب (2001) 
مصرف نفت: 5000 بشکه در روز 
ذخیره ثبت شده گاز: 49.98 میلیارد متر مکعب (1 جنوری 2002) 
شرکای صادراتی: پاکستان 24% ، هند وستان 21.3% ، امریکا 12.4% ، آلمان 5.5% (2004) 
شرکای وارداتی: پاکستان 25.5% ، امریکا 8.7%، هندوستان 8.5% ، المان 6.5% ، ترکمنستان 5.3% ، کنیا 4.7 % ، کره جنوبی 4.2% ، روسیه 4.2 % ، ایران 31% 
بدهی خارجی: حدود 7000000000 ، پنجصد میلیون دالر بدهی به بانک های توسعه ای چند جانبه دارد . (2004) و بقیه به کشورهای مختلف کمک کننده بعد از اجلاس « بن ». 
دریافت کمک: در کنفرانس برلین (مارچ 2004) دریافت کننده ها متعهد شدند که برای افغانستان 8.7 میلیارد دلار برای سال 2004 تا سال 2009 – در کنفرانس لندن د رتاریخ 31 جنوری تا یک فبروری سال جاری (2006) برابر با 11 تا 12 جدی 1384 کشورها و موسسات کمک کننده متعهد شدند که برای افغانستان 10.5 میلیارددالر برای پنج سال آینده پرداخت نمایند.
شاخص اقتصاد: ارزش تولید ناخالص داخلی در سال 2000معادل 21000 میلیون دلار بوده است تولید ناخالص ملی در سال 2001 معادل،3 میلیارد دلار بوده است.
نیروی کار: 10میلیون نفر سال (2000).
اشتغال: اشتغال در بخش کشاورزی %70 صنعت 15%، خدمات 15% می‌باشد.
نرخ تورم: 35% درصد.
عضویت درسازمانهای بین المللی: جمهوری‌ اسلامی‌ افغانستان‌ علاوه‌ بر سازمان‌ ملل‌ متحد (UN) در بانک‌ توسعه‌ آسیا (ADB) ، طرح‌ کلمبو (CP) ، سازمان‌ همکاریهای‌ اقتصادی‌ (ECO ) ، کمیسیون‌ اقتصادی‌ و اجتماعی‌ سازمان‌ ملل‌ برای‌ آسیا و اقیانوسیه‌ (ESCAP ) ، سازمان‌ خواروبار و کشاورزی‌ ملل‌ متحد (FAO) ، گروه (G-77) ، آژانس‌ بین‌المللی‌ انرژی‌ اتمی‌ (IAEA ) ، بانک‌ بین‌المللی‌ ترمیم‌ و توسعه‌ (IBRD) ، سازمان‌ بین‌المللی‌ هواپیمایی‌ کشوری‌(ICAO) ، جامعه‌ بین‌المللی‌ توسعه‌(IDA) ، بانک‌ توسعه‌ اسلامی‌ (IDB)، صندوق‌ بین‌المللی‌ توسعه‌ کشاورزی‌(IFAD) ، سازمان‌ بین‌المللی‌ کار (ILO) ، صندوق‌ بین‌المللی‌ پول‌ (IMF) ، سازمان‌ بین‌المللی‌ ارتباطات‌ دورماهواره‌ای‌(INTELSAT) ، سازمان‌ بین‌المللی‌ مهاجرت‌(IOM) ، اتحادیه‌ بین‌المللی‌ ارتباطات‌ دور (ITU) ، جنبش‌ عدم‌ تعهد (NAM) ، سازمان‌ کنفرانس‌ اسلامی‌(OIC) ، سازمان‌ منع‌ سلاحهای‌ شیمیایی‌ (OPCW) ، کمیسیون‌ تجارت‌ و توسعه‌ سازمان‌ ملل‌ متحد UNCTAD)) ، سازمان‌ اقتصادی‌، اجتماعی‌ و فرهنگی‌ ملل‌ متحد (UNESCO) ، سازمان‌ توسعه‌ صنعتی‌ ملل‌ متحد (UNIDO) ، اتحادیه‌ جهانی‌ پست‌(UPU) ، فدراسیون‌ جهانی‌ اتحادیه‌های‌ کارگری‌ WFTU)) و سازمان‌ بهداشت‌ جهانی‌(WHO) عضویت‌ دارد.
 

  • ابراهیم اخلاقی

اقوام ساکن در افغانستان

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۵۸ ب.ظ

اقوام ساکن در افغانستان

افغانستان کشوری است که دارای گروه‌های قومی متعدد که برخی از اقوام آن، هنوز ناشناخته است. البته مردم شناسان تلاش‌های فراوان نمودند و نتایج خوبی را در این زمینه نشان می‌دهد. از جمله مردم شناسان «اروین، اورال» و همکارانش، تعدادی 55 قوم را در افغانستان شناسایی کرده‌اند.

گروهی از محققان افغانستان را موزه ای از نژاد و ملل گوناگون می دانند که سکنه فعلی آن بازماندگان دو نژاد عمده هستند:
نژاد سفید: شامل پشتون ها، تاجیکها ، هزارها ،نورستانیها و ...
نژاد زرد : شامل ازبکها ،ترکمنها ،قرقیزها ،مغولها ،و ...

نقشه اقوام افغانستان


 

پشتونها ( افغانها – پاتانها ):
این تبار عمدتاً در شرق و جنوب و بعضی از آنها در شمال و غرب کشور زندگی می‌کنند، جمعیت آنان در حدود 30 درصد از کل جمعیت افغانستان برآورد شده است، زبان این قوم، پشتو و از شاخه‌های زبان هند و اروپایی است. این طایفه اکثراً پیرو مذهب حنفی از مذاهب اهل سنت هستند، اما در بین آنها پشتونهای شیعه نیز زندگی می کنند.

پشتونها به لحاظ ساختار درون قومی به دو طایفه (قبیله) بزرگ «غلزایی یا غلجه زایی» و «درانی یا ابدالی» منشعب می‌شوند، که از دیر زمانی رقابت بر سر قدرت سیاسی، میان این دو طایفه وجود داشتند، همین امر جنگ‌های قومی متعددی را موجب گشته است، از تأسیس حکومت افغانی در سال 1126ش. به دست احمدخان ابدالی حکومت افغانستان تحت سلطه درانی‌ها بود که آنها نیز به دو تیره‌ی «سدوزایی» و «بارک زایی» تقسیم گردید.

طایفه «غلزایی» هرچند در ساختار قدرت سیاسی مشارکت داشته، اما هیچگاه حکومت انحصاری را چون رقیب خود در دست نداشته است. اما پس از کودتای مارکسیستی، سال 1357ش. بود که با سقوط سلسله‌ی «بارک زایی» حاکمیت سیاسی در اختیار طایفه‌ی دیگر از پشتونها (غلزایی) قرار گرفت. بدین ترتیب ساختار قدرت سیاسی تنها خود را در برابر مطالبات قبیله‌ی رقیب از اقوام پشتون پاسخگو می‌دانست و نوعی انحصار سیاسی را شاهد بوده است که بر اساس آن اقوام غیر پشتون از مشارکت سیاسی در این ساختار محروم بوده‌اند.

نحوه تقسیم اقوام این دو ایل بزرگ پشتون به شرح زیر است:
قوم درانی ( ابدالی ):
الف: زیلوک : که خود شامل اقوام الکوزی، اچک زی، پوپلزی، بارکزایی می شود
ب : پنج پاو : که خود شامل نورزایی، علی زایی و اسحاق زایی است.

قوم غلجه زایی ( غیلزایی ): 
الف : تورانی : کوتک و احمد زی
ب : بورانی : کوتک، وبابی




نقشه پشتونستان

 

هزاره‌ها:
هزاره‌ها که تقریباً 25 درصد از کل جمعیت افغانستان را تشکیل می‌دهند، طبق نظریه‌هایی این تبار از بومیان اصلی این سرزمین می‌باشند. در گذشته اکثریت آنان در مرکز افغانستان موسوم به منطقه هزاره‌جات می‌زیستند، اما امروزه در اکثر مناطق این کشور زندگی می‌کنند. 
هزاره ها از قدیمی ترین ساکنان این سرزمین هستند و دومین قوم بعد از پشتونها. بعضی از محققان هزاره ها را از بازماندگان قوم مغول می دانند ولی شاید بتوان گفت که هزاره ها ترکیبی از نژادهای ایرانی و مغولی باشند.

صرف نظر از ریشه‌های تاریخی آن و مباحث مربوط به تبارشناسی، هزارها عمدتاً پیرو مذهب امامیه اثناعشری هستند و عده کمی از آنها که سنی مذهب هستند در قسمتهای بدخشان ، پنجشیر، بادغیس، و نوربند زندگی می کنند.
هزاره ها به زبان فارسی (دری) تکلم می‌کنند، مهاجران این قوم که به دلیل ظلم و بیدادگری امیر عبدالرحمن خان، در سالهای 1257 تا 1280ش. جلای وطن کرده‌اند، در خراسان فعلی ایران و بلوچستان پاکستان متوطن گشتند و از نظر سیاسی، هزاره‌های شیعی، کاملاً در انزوای سیاسی قرار داشتند تا اجلاس «بن» که در سال 1380ش. برگزار گردید، کمترین سهمی در ساختار قدرت سیاسی این کشور را نداشتند. البته در دوره کمونیست‌ها نیز تا حدودی به مقامات بالای حکومتی راه یافته‌اند، از جمله صدارت سلطانعلی کشتمند... در دهه 1270ش. در پی اجرای سیاست‌های تبعیض قومی و مذهبی عبدالرحمن خان، آنان زیر فشار شدید دستگاه حکومتی قرار داشتند، که به عنوان سیاست استراتژیک صاحبان بعدی قدرت در این کشور قرار گرفت.

هزاره‌ها در برابر تهاجمات خارجی همواره از افغانستان دفاع نمودند و تا کنون هیچ نیروی استعماری نتوانسته است قلب افغانستان را تسخیر کند، مبارزات این مردم علیه استعمار انگلیس در گذشته و مبارزات امروزی‌شان علیه نیروهای متجاوز روسی گواه بر این حقیقت است و حتی از دورترین زمان‌ها تا جایی که تاریخ به یاد دارد، هزاره‌ها سدّ استواری در برابر تهاجمات خارجی بوده‌اند، چنانچه در برابر حملات: کوروش، اسکندر، چنگیز، تیمور و شیبانی، از خود مقاومت عجیبی نشان داده‌اند.

تاجیکها:
این تبار به لحاظ موقعیت اجتماعی و سیاسی، سومین گروه قومی در افغانستان محسوب می‌شود که جمعیت این قوم 6/20% جامعه افغانستان را تشکیل می‌دهند. آنان به زبان فارسی تکلم می‌کنند و این قوم از اقوام آریایی است که دیر زمانی است که در مناطق مختلف کشور به ویژه شمال و شمال شرقی افغانستان، ساکن هستند و به لهجه‌ تاجیکی که از لهجه‌های زبان فارسی است تکلم می‌کنند و با سکونت در شهرها و روستاها به کشاورزی، باغداری و دامداری اشتغال دارند، به رغم انحصار حکومت سیاسی، این تبار به طور محدود، در ساختار قدرت سیاسی سهیم بوده‌اند. 
تاجیکها اکثرا زندگی ایلی و قبیله ای را تا حدی رها کرده وروش پیشرفته و شهرنشینی را اختیار کردند که به چهار گروه تقسیم می شوند:
1 - هراتی فارسی زبان: در هرات و اطراف آن زندگی می کنند و نصف شیعه و نصف دیگر سنی مذهب هستند . شغلشان اکثرا زراعت ،تجارت ّ، مالداری صنعت و اموراداری هست 
2 - دری زبانهای منطقه ترکستان: محدوده شهرهای شمالی کشور مانند مزار شریف ،قندوز ،بغلان ،و....را شامل میشود . بیشتر با تاجیکها و ازبکها آمیخته شده اند و اکثریت سنی مذهب هستند 
3 – تاجیک کوهستانی: در نقاط مرتفع دامنه های هندوکش و پامیر زندگی می کنند ،بسیار کم اختلاط نژادی پیدا کرده اند . اکثرا سنی مذهب هستند و تا مرز چین گسترش یا فته اند .
4- تا جیکهای نیمه کو چی: در دوره شکاری زندگی زندگی می کنند بیشتر سنی مذهب و شیعه مردم هزاره می باشند.

ازبکها:
این تبار از اقوام ترک تبارند، در نواحی شمال افغانستان ساکنند و عمدتاً در شهرهای: مزارشریف، شبرغان، میمنه، خان آباد، قندوز و... سکونت دارند، جمعیت آنان با دیگر اقوام ترک تبار 20 درصد کل جمعیت کشور برآورد شده است.
ازبکها از اعقاب ترکان زرد پوست آسیای مرکزی می‌باشند و به مشاغل چون: کشاورزی و دامداری اشتغال دارند و به زبان ازبکی، که زبان مادری این قوم است، ترکیبی از واژه‌های ترکی است. از نظر سیاسی، اینان نیز چون دیگر اقوام از حکومت محروم بوده و همواره تحت فشار قرار داشته‌اند، به همین علت در فقر و محرومیت می‌زیسته‌اند و از نظر مذهب اکثریت این قوم سنی مذهبند.

سایر اقوام:
ترکمن‌ها، قزلباش‌ها، قرقیزها، بلوچ‌ها و... از دیگر اقوام ساکن در افغانستان هستند، در حالی که قزلباشها بیشتر در شهرهای غزنی، کابل، هرات، قندهار، متمرکزند، ترکمنها در طول کرانه‌های «آمودریا» و مرزها شمال غربی افغانستان سکونت دارند و اغلب به دامداری مشغولند، قرقیزها در ناحیه شمال شرقی کشور و در منطقه «واخان» زندگی می‌کنند. بلوچ‌ها نیز در جنوب غربی کشور در مجاورت با بلوچستان ایران و پاکستان ساکن هستند. 
مورخ شهیر عصر عبدالرحمن خان، کاتب هزاره در این مورد می‌نویسد: «که تعداد اقوام و طوایف ساکن در افغانستان با شعب و زیر مجموعه‌های خود تقریباً به 138 قوم و طایفه می‌رسند». 

چادر نشینها : 
در افغانستان بین 2 تا 3 میلیون چادر نشین و نیمه چادرنشین و به تعبیری کوچ نشین وجود دارد . افغانها آنها را کوچی می نامند. این عده در شمال و جنوب کشور پراکنده اند.
عده زیادی از کوچ نشینان از این غلجه زایی ( پشتون ) هستند . آنها در فصل پائیز از ارتفاعات جنوبی افغانستان عبور کرده و با گذر از مرز پاکستان در استان سر حد پاکستان اطراق می کنند و سپس در فصل بهار راهی ییلاقها و مراتع افغانستان گردیده و به فروش کالاهای خود و خرید کالاهای مورد نیاز می پردازند. 

گروه‌های قومی و نژادی افغانستان

در سال 1986 «آوریوال» فهرستی از گروه‏های قومی در افغانستان را به شرح زیر یادداشت نموده است:

پشتو
هزاره 
ازبک 
تاجیک 
ترکمن 
شادی باز 
گوارباتی 
طاهری 
عرب 
قزلباش 
جوگی 
تایمنی 
براهوایی 
گوجار 
تیرابی 
سیگ 
موری 
مغول 
مونجانی 
شیخ محمدی 
زوری
قرقیز 
اشکاشمی 
شیغنانی 
یهودی 
جت 
قپچاق 
سنگلیچی 
قارلیق 
تیموری 
پیکراغ 
روشانی 
فارسی 
فیروز کوهی 
میش مست 
قزاق 
واخی 
جمشیدی 
غوربت 
پاراچی 
نورستانی 
ایماق 
ملیکی 
وانگ والا 
ارموری 
بلوچ 
جلالی
تاتار
کوتانا 
هندو
 

  • ابراهیم اخلاقی

اقلیم آب و هوایی افغانستان

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۵۷ ب.ظ

اقلیم آب و هوایی افغانستان

افغانستان در قلب قاره آسیا واقع شده و دور از دریا قرار دارد و به همین دلیل مرطوب نیست . رطوبت نسبی در آن کم و در طول سال ابر و مه کمتر تشکیل می شود و به مقدار بارندگی از 250 میلیمتر به طور متوسط در سال بالاتر نمی رود . ( 840 میلیمتر در جهان و 600 میلیمتر در آسیا ).
در هنگام تابستان درجه حرارت حداقل و حداکثر است ( بین بالاترین و پایین ترین درجه اختلاف زیاد است ).

توده های هوایی که در فصول مختلف وارد افغانستان می شوند عبارتند از : 
توده هوای سرد قطبی: 
در فصل زمستان از سیبری شروع به حرکت کرده و باعث تشکیل جبهات سرد می گردد. این جبهه سرد از شمال افغانستان وارد کشور شده و موجب ریزش برف شدید در کشور می گردد . این توده سرد هوایی تا قسمتهای کوهستانی مرکزی پیش می آید. 
توده هوای اقیانوسی:
این توده هوای کم فشار در مجاورت جزیره ایسلند تشکیل می شود. در فصل زمستان و اوایل بهار از دریای بالتیک، دریای سیاه، دریای خزر عبور می کند و از سمت شمال غربی وارد افغانستان می شود و قسمتهای زیادی را تحت تاثیر خود قرار می دهد و باعث می شود در زمستان و اوایل بهار برف ببارد. 
توده هوای اقیانوس هند: 
این توده هوا در فصل تابستان از اقیانوس هند منشاء می گیرد و از سمت جنوب و جنوب غربی وارد کشور می شود . این توده هوایی در اثر عبور از کوههای سرد و مرتفع مشرق افغانستان تبدیل به یک توده پرفشار می شود و باعث ریزش باران در این فصل می گردد. 
توده هوای گرم و مرطوب: 
در فصل تابستان تقریبا از خلیج فارس منشا گرفته و از جنوب غربی وارد کشور شده و گاهگاهی در فصل تابستان در قسمت جنوب بارندگی هایی را ایجاد میکند.

عوامل مختلفی از جمله زاویه تابش خورشید، درجه حرارت و دما و ارتفاع بر اقلیم آب و هوایی تاثیر دارند. در اوایل بهار و پائیز هنگامی که شعاع خورشید به طور عمود روی خط استوا می تابد در جنوبی ترین نقطه افغانستان شعاع آفتاب 61 درجه است اما در شمالی ترین نقطه کشور 52 درجه است. که هرچه زاویه تابش خورشید ( 29 تا 38 عرض شمالی ) کمتر باشد هوا سردتر و هرچه بیشتر باشد هوا گرمتر است.

در دامنه های جنوبی ( هندوکش ، سیاه کوه، سفید کوه، بابا ) که زمان آفتاب گیری بیشتر دارند ( آفتابگیرند ) دمای هوا بالاست ولی در دامنه های شمالی که زمان کمتری در معرض تابش خورشید قرار می گیرند ( پشت به آفتابند ) انرژی گرمایی کمتری دریافت می کنند و در نتیجه سردتر هستند.

گرمترین ماههای سال در افغانستان سرطان، اسد ، سنبله و سردترین ماهها جدی ، دلو و حوت هستند. علت به وجود آمدن بادهای 120 روزه حرکت توده های پر فشار ( سرد ) به سمت توده های کم فشار ( گرم ) است. 

افغانستان در منطقه معتدله ی شمالی واقع شده و آب و هوای آن بنا بر دوری و نزدیکی به دریا، عرض جغرافیایی، ارتفاع از سطح دریا، جهت و بلندی کوه ها و بادهایی که به سوی آن می وزد، در مناطق مختلف کشور متغیر است. برخی از شهرهای افغانستان مانند قندهار، جلال آباد و خوست که در مناطق پست و کم ارتفاع واقع شده اند، در تابستان دارای هوای گرم و در زمستان دارای سرمای خشک و بدون برف هستند. در صورتی که شهرهای بامیان، غزنی، پنجاب، کابل، لعل، چخچران و ... که در ارتفاع زیاد واقع شده اند، در تابستان دارای هوای معتدل بوده و زمستان این شهرها سرد و پربرف است.

لذا افغانستان به شش منطقه آب و هوایی تقسیم می شود : 
1 – گرم و خشک بیابانی ( صحرایی و کویری ): 
این نوع آب و هوا در نواحی جنوب غربی قندهار، جنوب ولایت هیلمند و فراه و تمامی ولایت نیمروز حاکم است. در این ناحیه مقدار بارندگی فوق العاده کم است.
متوسط بارندگی سالانه بین 70 تا 80 میلیمتر بوده و در ایام زمستان برف نمی بارد. گرمای زیاد و بارندگی کم در این ناحیه ( جنوب غربی کشور ) ، دشت و ریگستانهایی مانند دشت مارگو، دشت خاشرود، دشت بکودا، دشت سیستان و دشت جهنم را بوجود آورده است.
این ریگستانها حاصل آب آورد کوهستانها است. در این ناحیه انواع بوته های خاردار به صورت پراکنده می رویند که در مقابل خشکی هوا و کمی رطوبت مقاومت زیادی دارند. شتر حیوان بومی این منطقه است. مردمان این ناحیه اکثرا بلوچ هستند و شغل آنها دامداری است. 
2 – آب و هوای کوهستانی:
ناهمواری ها، در تغییرات آب و هوایی سطح زمین، مانند جهت باد، میزان بارش و دما اثر عمده ای دارند که منجر به تشکیل آب و هوای معتدل کوهستانی یا سرد کوهستانی می شود . بر اثر صعود به ارتفاعات به ازاء هر هزار متر شش درجه کاهش دما داریم . 
به علت ارتفاع در کوههای هندوکش، بابا، سفیدکوه، و ... با هوای بسیار سردی مواجه می شویم . بارش در این ناحیه اکثرا بصورت برف است که منبع اصلی تامین آب در نواحی پست تر است. آب و هوای کوهستانی بخش وسیعی از مناطق مرکزی و شمال شرقی افغانستان از جمله سالنگ شمالی و جنوبی ( کوههای بلند ) را فرا گرفته است. 
3- آب و هوای مدیترانه ای: 
مناطق شرقی کشور را تحت نفوذ خود دارد و در افغانستان دارای ویژگی های زیر است: تابستان آن خشک و بسیار گرم است، بارندگی آن بیشتر در ایام زمستان صورت می گیرد، متوسط درجه حرارت در تابستان از 22 درجه بالاتر می رود، مقدار بارندگی در طول سال و به ویژه در فصل زمستان از 250 میلمیتر بیشتر بوده و به 350 تا 400 میلیمتر نیز می رسد ( جلال آباد). بارندگی در نقاط مرتفع مانند سفید کوه به شکل برف و در نقاط همواره به صورت نزول باران صورت میگیرد. لغمان ، ننگرهار، پغمان،کنر دارای آب و هوای مدیترانه ای هستند. محصولات کشاورزی این ناحیه برنج، نیشکر، نارنج، پرتقال ( مالته )، لیمو شیرین ( سنتره ) ، چلغوزه ، گلابی ( امرت ) است. 
4 – آب و هوای استپی:
( استپ به سرزمینهای گفته می شود که با فاصله از هم رشد کرده باشند، متوسط و فقیر )
این نوع و آب هوا قسمت وسیعی از افغانستان از جمله در شمال ، بغلان، قندوز، میمنه، و در جنوب قندهار ، پروان ، غزنی ، کابل و هرات را در بر گرفته است.
اختلاف دمای شبانه روز در این ناحیه از 20 درجه تجاوز می کند و گاه این تغییرات به 30 تا 35 درجه می رسد. میانگین میزان بارندگی در این ناحیه 300 میلیمتر است که اکثر در زمستان صورت می گیرد . به علت باران زیاد علفزارها و گیاهان فراوانی در این مناطق به خوبی رشد می کنند. 
5 – آب و هوای موسمی:
ولایت پکتیا و پکتیکا و نواحی اطراف آن دارای این نوع آب و هوا می باشند. میزان بارندگی سالانه در این ناحیه 460 تا 680 میلیمتر می باشد. 
در این ناحیه حتی در تابستان نیز باران می بارد. هوای مرطوب این ناحیه مساعدترین منطقه برای رشد گیاهان از جمله درخت ارچه، بلوط، نشتر، چلغوزه، قهوه و چای را فراهم ساخته است. جنگلهای انبوه و وسیع افغانستان در همین ناحیه واقع شده اند.
6 – آب و هوای تندرا آلپی:
( مناطق مرتفعی که ساحه جنگلها و درختان پایان پذیرفته و نباتات به شکل علف و بوته در آن روئیده باشد آن مناطق را ناحیه آب و هوای آلپی توندرا می نامند.)
این ناحیه در افغانستان از 2500 تا 3000 متر در ارتفاعات کوهها واقع شده و بیشتر مناطق غزنی و بامیان و نقاط مرتفع کوه بابا، سفید کوه، سیاه کوه شامل این نوع آب و هوا هستند. در این مناطق بسیار برف می بارد. زمستان بسیار سرد و تابستانهای معتدل دارد.

طبیعت افغانستان به خاطر بلندی‌های سر به فلک کشیده و رودخانه‌هایی که از آن سرچشمه می‌گیرد، زیباست و تنوع آب و هوا در آن مشهود است. زمستانهایش بسیار سرد (تا ۲۰ درجه زیر صفر) و تابستانهایش بسیار گرم (تا ۴۰ درجه بالای صفر) است. آب و هوا از یک استان به استان دیگر و از یک شهر به شهر دیگر تفاوت دارد. بارندگی نیز در نقاط گوناگون، متفاوت است و بین ۱۰۰ تا ۴۰۰ میلی متر در نوسان است. این مقدار در مناطق شرقی بین ۲۵۰ تا ۴۰۰ و در مناطق غربی و جنوب غربی بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ میلی متر است در مناطق مرکزی به علت وجود بلندی‌ها و بارندگی بیشتر، هوا از نواحی دیگر سردتر است ولی در مناطق جنوبی و غربی به علت کمی بارندگی هوا گرمتر بوده دارای تابستان‌های گرم و خشک و زمستان‌های معتدل تر است.

در مناطق کوهستانی به علت برف و یخبندان ارتباط روستائیان و قبایل نیمی از سال با یکدیگر می‌گسلد و آب وهوا تأثیر بسیار در پراکندگی و جدایی جمعیت دارد. منابع آب زیرزمینی افغانستان نسبتاً غنی است در شهر کابل آب در ژرفای ۳-۴ متری زمین قرار دارد؛ ولیکن به دلایل فنی، کمتر از آب زیرزمینی استفاده شده و عموماً مردم در اکثر نقاط افغانستان با مشکل کمبودآب (آشامیدنی - کشاورزی) روبرو هستند.


 

  • ابراهیم اخلاقی

مولانا جلال الدین محمد بلخی

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۵۲ ب.ظ

مولانا جلال الدین محمد بلخی

مولانا جلال الدین محمد بلخی ؛  فرزند بهاالدین ولد سطان العلماء در ششم ربیع الاول سال ۶۰۴ در روستای بهاالدین حومه شهر بلخ واقع در افغانستان متولد شد. هنوز بحد رشد نرسیده بود که پدر او به علت رنجشی که از سلطان محمد خوارزمشاه پیدا کرده بود شهر و دیار خود راترک کرد و با خاندان خود به عزم حج و زیارت کعبه از بلخ مهاجرت نمود. در نیشابور به زیارت عطار عارف مشهور قرن هفتم شتافت. او جلال الدین را ستایش کرد. وکتاب اسرار نامه ئ خود را به او هدیه داد.

پدرش از خراسان عزم بغداد کرد واز آنجا پس از سه روز اقامت در مدرسه مستنصریه عازم مکه شد. وپس از بر آوردن مناسک حج قصد شام کرد و مدتها در آن شهر ماند و در پایان عمر به شهر قونیه رفت و تا آخر عمر در آن شهر ماند و به ارشاد خلق میپرداخت.

جلال الدین محمد پس از وی در حالی که بیش از 24 سال از عمرش نمی گذشت بر مسند پدر نشست و به ارشاد خلق پرداخت. در این هنگام برهان الدین محقق ترمذی که از تربیت یافتگان پدرش بود, به علت هجوم تاتار به خراسان و ویرانی آن سرزمین به قونیه آمد و مولانا او را چون مراد و پیری راه دان برگزید و پس از فوت این دانا مدت 5 سال در مدرسه پدر خود به تدریس فقه و سایر علوم دین مشغول شد. تا آنکه در سال 642 هجری به شمس تبریزی برخورد.

شمس و افادات معنوی او در مولانا سخت اثر کرد. مولانا قبل از ملاقات با شمس مردی زاهد ومتعبد بود و به ارشاد طالبان وتوضیح اصول و فروع دین مبین مشغول بود. ولی پس از آشنایی با این مرد کامل مجالس وعظ وسخنرانی را ترک گفت ودر جمله صوفیان صافی واخوان صفا درآمد وبه شعر وشاعری پرداخت واین همه آثار بدیع از خود به یادگار گذاشت.

شمس بیش از سه سال در قونیه نماند وبه عللی که به تفضیل در شرح احوال مولانا باید دید. شبی در سال 645 ترک قونیه گفت وناپدید شد. مولانا در فراق او روز گار ی بس ناروا گذراند وچون از وی نا امید شد دل پس از او به حسام الدین چلپی سپرد و به در خواست او به سرودن اشعار مثنوی معنوی مشغول شد. و اشعار این کتاب را به حسام الدین عرضه میکرد, تا اینکه سر انجام در اوایل سال 672 هجری به دیدار یار شتافت. مولانا در زمانی می زیست که دوران اوج ترقی و درخشش تصوف در ایران آن روز بود. در طی سه قرن پیش از روزگار زندگی او, درباره اقسام علوم ادبی , فلسفی , دینی و غیره به همت دانشمندان و شاعران و نویسندگان نام آور خراسانی مطالعات عمیق انجام گرفته وآثار گرانبهایی پدید آمده بود.

شعر فارسی در دوره های پیش از مولانا با طلوع امثال رودکی , عنصری , ناصر خسرو , مسعود سعد , خیام ,انوری ,نظامی ,خاقانی راه درازی سپرده ودر قرن هفتم هجری که زمان زندگانی مولوی است به کمال خود رسیده بود. شعر عرفانی هم در همین دوره به پیشرفت های بزرگ نائل آمده و بدست عرفای مشهوری همچون سنایی , عطار و دیگران آثار با ارزشی مانندحدیقه , منطق الطیر , مصیبت نامه , اسرار نامه و غیره پدید آمده بود.

مولوی را نمی‌توان نماینده دانشی ویژه و محدود به شمار آورداگر تنها شاعرش بنامیم یا فیلسوف یا مورخ یا عالم دین, در این کار به راه صواب نرفته ایم . زیرا با اینکه از بیشتر این علوم بهره وافی داشته و گاه حتی در مقام استادی معجزه گر در نوسازی و تکمیل اغلب آنها در جامعه شعرگامهای اساسی برداشته , اما به تنهایی هیچ یک از اینها نیست, زیرا روح متعالی و ذوق سرشار, بینش ژرف موجب شده تادر هیچ قالبی متداول نگنجد.

شهرت بی مانند مولوی بعنوان چهره ای درخشان و برجسته در تاریخ مشاهیرعلم و ادب جهان بدان سبب است که وی گذشته از وقوف کامل به علوم وفنون گوناگون, عارفی است دل آگاه, شاعری است درد شناس, پر شور وبی پروا و اندیشه وری است پویا که آدمیان را از طریق خوار شمردن تمام پدیده های عینی و ذهنی این جهان, همچونعلوم ظاهری , لذایذ زود گذر جسمانی, مقامات و تعلقات دنیوی , تعصبات نژادی, دینی و ملی, به جستجوی کمال و آرام و قرار فرا می خواند. آنچه مولانا میخواهد تجلی خلق و خوی انسانی در وجود آدمیان است که با تزکیه درون و معرفت حق و خدمت به خلق و عشق و محبت و ایثا و شوق به زندگی و ترک صفات ناستوده به حاصل می آید.

هنر بزرگ او بحث و برسی های دلنشین و جاودانه ای است که به دنبال داستان ها پیش می آورد و اندیشه های درخشان عرفانی و فلسفی خود را در قالب آنها قرار میدهد. داستان بهانه ای است تا بهتر بتواند در پی حوادثی که در قصه وصف شده، مقاصد عالی خود را بیان دارد.

در تعریف تصوف سخنان بسیار آمده است. از  ابو سعید ابو الخیر پرسیدند که صوفی کیست؟ گفت: آنکه هر چه کند به پسند حق کند و هر چه حق کند او بپسندد. صوفیان ترک اوصاف و بی اعتنایی به جسم و تن را واجب می شمارند و دور ساختن صفات نکوهیده را آغاز زندگی نو وتولدی دیگر به شمار می آورند.

معروفترین کتابهای مولانا:
دیوان شمس- مثنوی معنوی- فیه ما فیه
تاریخ و محل فوت
در غروب روز ۵جمادی الاخر ۶۷۲ه.ق در سن ۶۸ سالگی در قونیه فوت کرد که الان مقبره این شاعر برزگ قرن ششم در قونیه (ترکیه امروزی) می باشد که محل زیارت عاشقان و شیفتگان این شاعر برزگ هستند.

  • ابراهیم اخلاقی

پیر هرات خواجه عبدالله انصاری

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۵۲ ب.ظ

پیر هرات خواجه عبدالله انصاری

عالم و عــارف مشهور کشــــور شیخ الاسلام خواجه عبدالله انصاری ره در سال 396 هجری قمری در کهندژ شهر تاریخی هرات تولد گردید. پدرش ابو منصور محمد که درزمان خود یکی از عالمان و پزهیزگاران و حافظ قرآن وقت بود از راه کار دکانداری امرار معاش می نمود.

خواجه عبدالله انصاری که از آوان خرد سالی دارای استعداد قوی و ذهن وقاد بود. تا ده سالــــگی تحت رهنمایی پدر خـــــود به فراگیری تعلیمات متداوال علوم دینی پرداخت . زمانی که پدرش کسب و کــار را فرو گذاشت و راهی بلخ گردید و در آنجا سکونت اختیار نمود، خواجه عبدالله بدون سرپرست باقی ماند. اما دوستان پدر وی که از علما عرفا و متصوفین بزرگ بودند اهتمام تعلیم و تربیت او را به عهده گرفته از وی مراقبت می نمودند از این جمله یحیی بن اعمار شیبانی مشهور به خواجه غلتان ولی و شیخ ابو اسمیعل و محمد بن حمزه به صورت اخص قابل تذکر اند.

خواجه عبدالله انصاری به اثر ذکاوت آگاهی و استعداد خود در کمترین زمان بسیاری از علوم دینی وادبی رافرا گرفت و مطالعات عمیقی به عمل آورد که به نام یک عالم و عارف بزرگ مشهور گردید. در سال 417 هجری قمری به منظور آموزش عالی در علوم دینی پرداخت و بار دیگر به سوی وطن عزیمت نمود. آنگاه به تدریس و سلوک و طریقت رو آورد شیخ عمو کــه وی را پسرم خطاب می نمـــــود امور مربوط به خانقاه را برایش سپرد و خـــود مثل گذشته به گشت و سفر پرداخت در ســـال 422 هجری قمری یحیی بن اعمار استاد خواجه عبدالله انصاری فوت نمود که نظر به وصیت او بر مسند علمی اش تکیه زد و به تـــدریس علوم دینی و عـرفانی پرداخت و چندین بار سفر حج نمود و به زیارت کعبه معظمه مشرف گـــــردید و با بسیاری از علما و فضلا دیار به عمل آورد و از آنها کسب فیض کرده، استفاده های علمی نمود.

خواجه عبدالله انصاری به اثر علم و آگاهی و عرفانش در تمام نقاط پر آوازه گردید و به نام یک عارف و صوفی و اهــل طریقت مشهور شد و علاقه مندان زیادی از گـــوشه و کنار بدورش جمع آمدند و از محضرش کسب فیض و استفاده معنوی میکردند.

در آن زمان که غزنوی ها زمام امور را بــه دست داشتند سلطان مسعود بن محمود امیر بــــود و خواجه عبدالله انصاری که غرقه در دریای عرفان و طریقت بسر میبرد چندان پروایی به سیاست و حـــاکم و حکومت نداشت. در این فرصت برخی از حاسدین و بد بینان که شیوه معتزلی واشعریه داشتند و مقام عــلمی و عرفانی خواجه انصار را به دربار خواست و او پس از یک سلسله گفت و شنود سلطان را قناعت داده خاضع ساخت و آنگاه با عزت تمام مرخصش نمودند پس از غزنویان در وقت حکمروایی سلجوقیان بر هرات نیز مخالفین از پا ننشستند و یکبار دیگر دست به تهمت و بد گویی آلودند. بدین رو زمامداران وقت خواجه عبدالله انصاری را در نزدیکی پوشنج زندانی ساختند که در سال 439 هجری قمری پس از یک سال بند آزاد شد و باز هم به تدریس و تعلیم علوم دینی پرداخت، خواجه عبدالله انصاری نه تنها یک مفسر، محدث، عالم و عارف بزرگ بود، بلـــکه شاعر و نویسنده توانایی هم بود نویسندگی را از دوره خردسالی آغاز کرده و بر مبنای یک روایت در سن نه سالگی به نقل و نوشتن احادیث پرداخت که به یاری حافظه قوی خود هزار ها حدیث، اشعار دری و عربی را حفظ داشت.

وی در دوره پربار علمی خود، قلم را نیز از دست نگذاشت و تعداد زیادی آثار گونه گون به جا نهاد. آثار او به دو بخش تقسیم میشود. یکی از آثار دوره جوانی اش بوده که در پخته سالی همراه با درس و تدریس نـــوشته و آثاری که شاگرادنش در جریان تدریس و توضحیات وی نگاشته و به او منسوب کرده اند. خواجه عبدالله انصاری که در آخــــرین دوره حیات بینایی چشمانش را از دست داده بود روی یک موضوع مشخص و مهم برای شاگردانش توضحیاتی ارایه می نمود که آنها یاد داشت بر میداشتند و بگونه آثار مستقل به جا مانده است ، این داشته های گرانبها جلوه های ارزشناکی از علم و عرفان میباشد. علاوه بر این دو گونه آثار برخی آثار دیگر هم وجود دارد که به نام خـــواجه عبدالله انصاری مشهور و منسوب است و بعضی دانشمندان صاحب نظـــر معترض اند چنـــــدی از این آثار منسوب به خواجه عبدالله انصاری مبتنی بر ضعف نگارش و دگرگونه بودن سبک معلوم می شود که از او نیست. لیکن به نامش چاپ گردیده است.

خواجه عبدالله انصاری ، آثار خود را با نثر زیبای مسجع به زبانهای عربی و دری نوشته است وی چندین کتاب را تالیف نموده که تعداد نوشته هایش به 32 اثر میرسد در این جا چند کتاب از این عالم عارف را معرفی می‌نمایم:
تفسیر قرآن عظیم الشان
طبقات الصوفیه
منازل السارین 
صد میدان
مناجات نامه یا الهی نامه
کتاب القواعد
شرح التعریف المذهب التصوف
مناقب الامام احمد ابن حنبل
ذم الکلام 
مذاکرات و غیره

این عارف، صوفی بزرگ، عالم دینی ، مبلغ، مدرس ، نویسنده و شاعر در سال 481 هجری قمری فوت نمود و در گازرگاه هرات به خـــاک سپرده شد و تا کنون آرامــگاه این بزرگمرد اندیشه و صفا زیارتگاه سوخته گان معرفت الهی است.

نمونه ای از مناجات پیر هرات
الهی! ما را پیراستی چنانکه خواستی
الهی! نه خرسندم نه صبور، نه رنجورم نه مهجور
الهی ! تا با تو آشنا شدم ، از خلایق جدا شدم، در جهان شیدا شدم، نهان بودم پیدا شدم.
بر سه چیز اعتماد مکن، بر دل و بر وقت و بر عمر؛ که دل رنگ گیر است و وقت تغیر پذیراست و عمر همه تقصیر.
توفیق عزیز است و نشان آن دو چیز اولش سعادت و آخرش شهادت.
مست باش و مخروش، گرم باش و مجوش، شکسته باش و خاموش، که سبوی درست را به دست برند و شکسته را به دوش.
دی رفت و باز نیاید، فردا اعتماد را نشاید، امروز را غنمیمت دان که دیر نیاید، که بسی برنیاید که از ما کسی را یاد نیاید.
اگر داری طرب کن، و اگر نداری طلب کن، یار باش بار مباش، گل باش خار مباش.

  • ابراهیم اخلاقی

ابوریحان بیرونی

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۵۰ ب.ظ

ابوریحان بیرونی

ابوریحان محمد بن احمد بیرونی دانشمند بزرگ و ریاضی‌دان، ستاره‌شناس و تاریخ‌نگار سده چهارم و پنجم هجری در ۲۹ سنبله ۳۵۲ خورشیدی (۳ ذیحجه ۳۶۲ قمری) در خوارزم که در قلمرو سامانیان بود به دنیا آمد، و زادگاه او که در آن زمان روستای کوچکی بود بعدها به «بیرونی» تجدید نام داده شد. مرگش در غزنه در اوان انقلاب سلجوقیان و پادشاهی مسعود بن محمود غزنوی بوده‌است و برخی درگذشت او را در ۲۸ قوس ۴۲۷ خورشیدی ( 440 قمری)می‌دانند.

بیرونی که در جرجانیه خوارزم نزد ابونصر منصور تحصیل علم کرده بود، مدتی نیز در گرگان زیر پشتیبانی مادی و معنوی زیاریان که مرداویج سر دودمان آنها بود به پژوهش پرداخته بود و پس از آن تا پایان عمر در ایران خاوری آن زمان به پژوهش‌های علمی خود ادامه داد. با این که محمود غزنوی میانه بسیار خوبی با بیرونی نداشت و وسایل کافی برای پژوهش، در اختیار او نبود ولی این دانشمند لحظه‌ای از تلاش برای تکمیل تحقیقات علمی خود دست نکشید.

بیرونی دقّت و اصابت نظر خویش را مدیون مطالعات فلسفی بود، امّا او در فلسفه پیرو روش متعارف عهد خویش یعنی آن روش که به وسیله کندی و فارابی و نظایر آنان تحکیم و تدوین شده بود نبود ؛ بلکه به باورهای ویژه و روش جداگانه و ایرادات خود بر ارسطو ممتاز است، وی همچنین از آثار فلسفی هندوان کتبی چون «شامل» را به عربی ترجمه نمود.

تألیفات بیرونی به زبان عربی، یعنی زبان علمی و همه‌کس‌فهم عالم اسلام بوده است، مگر ترجمهٔ التفهیم که خود، آن را از عربی به فارسی برگردانیده استدانشنامه علوم چاپ مسکو، ابوریحان را دانشمند همه قرون و اعصار خوانده است. در بسیاری از کشورها نام بیرونی را بر دانشگاه‌ها، دانشکده‌ها و تالار کتابخانه‌ها نهاده و لقب «استاد جاوید» به او داده‌اند
بیرونی که بر زبان‌های یونانی، هندی و عربی هم چیره بود، کتب و رسالات بسیار که شمار آنها را بیش از ۱۴۶ گزارش کرده‌اند نوشت که جمع سطور آنها بالغ بر ۱۳ هزار است. مهم‌ترین آثار او التفهیم در ریاضیات و نجوم، آثار الباقیه در تاریخ و جغرافیا، قانون مسعودی که نوعی دانشنامه است و کتاب تحقیق ماللهند درباره اوضاع این سرزمین از تاریخ و جغرافیا تا عادات و رسوم و طبقات اجتماعی آن. بیرونی کتاب دانشنامه خود را به نام سلطان مسعود غزنوی حاکم وقت کرد، ولی هدیه او را که سه بار شتر سکه نقره بود نپذیرفت و به او نوشت که که کتاب را به خاطر خدمت به دانش و گسترش آن نوشته است، نه پول. بیرونی، هم‌دورهٔ بوعلی سینا بود که در اصفهان می‌نشست و با هم مکاتبه و تبادل نظر فکری داشتند.

بیرونی در جریان لشکرکشی‌های محمود غزنوی به هند( پاکستان امروز بخشی از آن است) امکان یافت که به این سرزمین برود، زبان هندی فراگیرد و در باره اوضاع هند پژوهش کند که فراوردهٔ این پژوهش، کتاب هندشناسی اوست.بیرونی به نقاط مختلف هندوستان سفر کرد و در آنها اقامت گزید و عرض جغرافیایی حدود 11 شهر هند را تعیین نمود خود بیرونی می نویسد که در زمانی که در قلعه نندنه به سر می برد، از کوهی در مجاورت آن به منظور تخمین زدن قطر زمین استفاده کرد. نیز روشن است که او زمان زیادی را در غزنه گذرانده است تعداد زیاد رصدهای ثبت شده ای که به توسط او در آنجا صورت گرفته است با رشته ای از گذرهای خورشید به نصف النهار شامل انقلاب تابستانی سال 398 آغاز می شود و ماه گرفتگی روز 30 شهریور همان سال را نیز در بر دارد. او به رصد اعتدالین و انقلابین در غزنه ادامه داد که آخرین آنها انقلاب زمستانی سال 400 بود
بیرونی گردش خورشید، گردش محوری زمین و جهات شمال و جنوب را دقیقا محاسبه و تعریف کرده است. خورشیدگرفتگی هشتم آوریل سال ۱۰۱۹ میلادی را در کوههای لغمان درافغانستان کنونی رصد و بررسی کرد و ماه‌گرفتگی سپتامبر همین سال را در غزنه به زیر مطالعه برد.

از ابتکارهای وی اینست که برای اولینبار جدول وزن مخصوص اجسام را تنظیم کرد و وزن مخصوص هیجده ماده، رامعین نمود و همبه کرویت زمین قائل بود، دایره‌البروج را نسبت به استواء حساب کرد و عددی به دستآورد که به نتیجه‌ی محاسبه‌های دقیق امروز نزدیک است. وی قاعده‌های تصاعد حسابی رانیز بدست آورد.
ابوریحان بیرونی صد و پنجاه و سه کتاب در علم‌های مختلفهمچون هیأت، پزشکی، ریاضی، طبیعی، فلسفه، نجوم، تاریخ، جغرافیا، داروشناسی و مبحث‌هایدیگر تألیف کرده است.
آثار از بین رفته: ریاضیات و نجوم واحکام نجوم، نود وسه جلد- موضوعهای دیگر، بیست و پنج جلد جمعا صد و هجده جلد بوده است
آثار موجود: ریاضیات خالص هفت جلد–ریاضیات عملی پانزده جلد-موضوعهای دیگر سیزده جلد که جمعا سی و پنج جلد می شود
تحقیق ماللهند: موضوع این کتاب مذهب و عادات و رسوم هندوان و نیز گزارشی از سفر به هند است.
قانون مسعودی: کتابی است در نجوم اسلامی شامل یازده بخش. در این کتاب بخشهایی مربوط به مثلثات کروی و نیز زمین و ابعاد آن و خورشید و ماه و سیارات موجود است.
التفهیم لاوایل صناعت التنجیم: این کتاب نیز در نجوم و به فارسی نوشته شده است و برای مدت چند قرن متن کتاب درسی برای تعلیم ریاضیات و نجوم بوده است.
الجماهر فی معرفه الجواهر: بیرونی این کتاب را به نام ابوالفتح مودود بن مسعود تألیف کرد و موضوع کتاب معرفی مواد معدنی و مخصوصاً جواهرات مختلف است. ابوریحان در این کتاب فلزات را بررسی کرده و نوشته است. او نظریّات و گفته‌های دانشمندانی مانند ارسطو اسحاق الکندی را درباره حدود سیصد نوع ماده معدنی ذکر کرده است.
وی در این کتاب به شرح فلزها و جواهرهای قاره‌های آسیا، اروپا و آفریقا می‌پردازد و ویژگی‌های فیزیکی ماند بو، رنگ، نرمی و زبری حدود ۳۰۰ نوع کانی و مواد دیگر را شرح می‌دهد و نظریه‌ها و گفتارهای دانشمندان یونانی و اسلامی را دربارهٔ آن‌ها بیان می‌کند.
صیدنه: این کتاب دربارهٔ مواد شیمیایی و خواص و طرز تهیه آن‌ها نوشته شده است.
آثار الباقیه عن القرون الخالیه (اثرهای مانده از قرن‌های گذشته): ابوریحان در این کتاب مبدأ تاریخ‌ها و گاه‌شماری اقوام مختلف را مورد بحث و بررسی قرار داده است. از جمله این اقوام - ایرانی‌ها - یونانی‌ها - یهودی‌ها - مسیحی‌ها عرب‌های زمان جاهلیت و عرب‌های مسلمان نام برده و درباره اعیاد هر یک به تفصیل سخن گفته است. این کتاب را می‌توان نوعی تاریخ ادیان دانست.

بیرونی بر اثر سفرهای بسیار به هند به زبان‌های هندی و همچنین سانسکریت چیره بود و کتاب‌های مختلفی را از هندی به عربی ترجمه کرد که عبارتند از: سیدهانتا، الموالید الصغیر، کلب‌یاره.

او همچنین داستان‌هایی را از پارسی به عربی ترجمه کرده است. از جمله این داستان‌ها می‌توان شادبهر(حدیث قسیم السرور)، عین الحیات، داستان اورمزدیار و مهریار و همچنین داستان سرخ‌‌بت و خنگ‌بت(حدیث صنمی البامیان) را نام برد.

بیرونی هنگامی که شصت و سه ساله بود کتابنامه ای از آثار محمد بن زکریای رازی پزشک تهیه نمود و فهرستی از آثار خود را ضمیمه آن کرد این فهرست به 113 عنوان سر می زند که بعضی از آنها بر حسب موضوع گه گاه با اشاره کوتاهی به فهرست مندرجات آنها تنظیم شده اند این فهرست ناقص است زیرا بیرونی دست کم 14 سال پس از تنظیم آن زنده بود و تا لحظه مرگ نیز کار می کرد به علاوه 7 اثر دیگر او موجود است و از تعداد فراوان دیگری هم نام برده شده است. تقریباٌ‌ چهار پنجم آثار او از بین رفته اند بی آن که امیدی به بازیافت آنها باشد از آنچه بر جای مانده در حدود نیمی به چاپ رسیده است. علایق بیرونی بسیار گسترده و ژرف بود و او تقریباٌ‌ در همه شعبه های علومی که در زمان وی شناخته شده بودند سخت کار می کرد وی از فلسفه و رشته های نظری نیز بی اطلاع نبود اما گرایش او به شدت به سوی مطالعه پدیده های قابل مشاهده در طبیعت و در انسان معطوف بود در داخل خود علوم نیز بیشتر جذب آن رشته هایی می شد که در آن زمان به تحلیل ریاضی درآمدند. در کانی شناسی، داروشناسی و زبان شناسی یعنی در رشته هایی که در آنها اعداد نقش چندانی نداشتند نیز کارهایی جدی انجام داد اما در حدود نیمی از کل محصولات کار او در اختر شناسی، اختر بینی و رشته های مربوط به آنها بود که علوم دقیقه به تمام معنی آن روزگاران به شمار می رفتند ریاضیات به سهم خود در مرتبه بعدی جای می گرفت اما آن هم همواره ریاضیات کاربسته بود از آثار دیگر بیرونی که هنوز هم در دسترس هستند و می توان اینها را نام برد: اسطرلاب، سدس، تحدید، چگالیها، سایه ها، وترها، پاتنجلی، قره الزیجات، قانون، ممرها، الجماهر و صیدنه، بیرونی در باره حرکت وضعی زمین و قوه جاذبه آن دلالیل علمی آورده است.

شادروان علی اکبر دهخدا درباره ابوریحان بیرونی و آثار او می گوید: 
در هزار سال پیش برد و تسطیح از تسطیحات چهار گانه کره متفطن گشتن - نوع چاه آرتزین کشف کردن - به استخراج ( جیب درجه واحد {سینوس یک درجه }) توفیق یافتن- بالاتر از همه بنای علوم طبیعی بر ریاضی نهادن و قرنها پیش از بیکن برای حل معضلات علمی و فنی متوسل به استقرا شدن و صدها سال مقدم بر کپرنیک و گالیله در مسمع م مرآی پادشاهی چون محمود در عقیده متحرک بودن زمین اصرار ورزیدن - برای معرفت اجمالی در این داهی کبیر کافی است
جورج سارتن محقق شهیر در مقدمه‌ی کتاب «تاریخ علم » درباره‌ی ابو ریحان چنین اظهار نظر کرده : «... بیرونی از خانواده‌ای شیعه متولّد شد،در مذهب عاری از تعصب بود ولی احساسات ملی و ضد عربش تا پایان عمر به قوت خود باقیماند. وی سیاح ، فیلسوف، ریاضیدان، منجم، جغرافی‌دان و دانشمندی جامع بود.

مذهبش مسلمان و مایل به تشیع بود به همین جهت مسلمانی خشکوخشن نبوده است.

کارادوو ، در کتاب متفکران اسلامدرباره ابوریحان چنین نوشته : ... با این که از عصر بیرونی قرنها می‌گذرد قیافه‌ی وی هنوز تازه و جوان است، گویی شخصیت ممتاز او از عصر وی جدا و به زمان ما نزدیک شده است. ماهیت و پختگی فکر او مانندمتفکران کنونی است. بیرونی نکته سنج وتیز بین وفکرش موشکاف و نافذ است و در تحلیل و تشریح مسائل سخت کنجکاو می باشد.
فقیه ابوالحسن علی گوید : آنگاه که نفس در سینه او به شماره افتاده بود بر بالین وی حاضر آمدم. در آن حال پرسید: حساب جدات فاسده را که وقتی مرا گفتی - بازگوی که چگونه بود؟ گفتم اکنون چه جای این سوال است؟ گفت ای مرد کدام یک از این دو بهتر؟ این مساله را بدانم و بمیرم یا نادانسته و جاهل در گذرم؟ و من آن مساله بازگفتم - فرا گرفت و از نزد وی بازگشتم و هنوز قسمتی از راه را نپیموده بودم که شیون از خانه او برخاست.

ابوریحان بیرونی در سال 440 هجری در سن 78 سالگی در غزنه بدرود حیات گفت.
 

  • ابراهیم اخلاقی

ابو منصور محمد بن احمد دقیقی بلخی

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۴۹ ب.ظ

ابو منصور محمد بن احمد دقیقی بلخی

ابو منصور محمد بن احمد دقیقی بلخی در سالهای بیست و یا سی سده چهارم هجری چشم بدنیا گشود ، و در جوانی بلخ را به نور خرد آذینه بست.
دقیقی بلخی را از آن بایستی خداوندگار راستین بلخ خواند ، که هرگز به گفتهء ناصر خسرو یمنگانی « بپای خوکان نریخته دُر دری را » و انگاه ای که می خواسته بر تارک اهریمن شقاوت مشت مرگ بکوبد تا عروس خرد و فر و شکوه اهورایی را دو باره بر سریر سلطنت زمان به جلوه آورد، کلام را از ژرفای گذشته های بلخ میآغازد ، ویادواره های خرد را در این سرزمین در قامت های گوهرینه ای نقش ها وچهره ها فرا روی تاریخ با درخشندگی سیمای خورشید در نگارستان شعر به نگارگری می گیرد . 
دقیقی بلخی را بدون هرگونه تردید و پنداری میتوان بنیاد گذار کاخ فلک سای شاهنامه که بلندی دیواره های زرینهء آن به وسیله فردوسی بزرگ انجام گرفت ، دانست . و چه شایسته و ارجگذارانه می بود که اگر شاهنامه فردوسی را بنام شاهنامه {دقیقی فردوسی} می ستائیدند.

دقیقی بلخی، این ستایشگر فرزانه خرد، بی گمان میخواسته است که تاریخ سر زمین( آریانا) ( خراسان) ــ افغانستان امروزی را آنگونه که سزاوار است بنویسد تا چشم ها با خوانش آن همچنان بینا ماند و گوش ها ندای حقیقت هویت ملی آئینی و فرهنگی را در منادمت منادیان دروغ و ریا گم ندارند. به همین منظور است که او از بازتاب کامل فروزه های حقایق اسطوره یی که بهر حال انعکاس از واقعیت های تاریخ کشورما به شمارمی آیند، کوتا ه اما استادانه در نگاره ی زیبا ی سراپایی با واژگان نگارخانه شعر به نگارش می گیرد . دقیقی بلخی این فروهیده مرد کیان آئین و ستیزشگر آئین دیو و دد ، کلام را نخست از خاستگاه خرد و انگاه از نبرد فرزانگان با اهر یمن اندیشان ، می آغازد . حضرت دقیقی بلخی ، بلخ ( گزین ) را خواند چنین :

چو گشتاسپ را داد لهــــــراسپ تخـت
فــــرود آمد از تخت و بر بست رخت
بــبــــلخ گــز یـن شـد بـران نـوبـهـا ر
که یــزدان پـرســــتـان بـدان روزگـار
مــر آن جــای را داشـتــنـــدی چـنـان
که مــر مـکه را تــازیان ایــن زمـان

گزین معنی پسندیده و انتخاب شده را می دهد و بلخ بنا به روایات دینی ، اسطوریی و تاریخی شهر مقبول و مورد پسند خدا و شاهان و مردمان بوده است. اما درک روان معنی در تن کلام حضرت دقیقی بلخی، دقت بر ریخته های آئینه تاریخ و پالایش زنگواره ها از سیمای آن ریخته ها را به دور از بال گستری اهریمن به باور های شب ، می طلبد . تا خدا پرستان را از نا خدا پرستان جدا نمود، و به انچه که دقیقی بزرگ خواسته تابر نسل های بعد از خویش یادواره گذارد، رسید. با آنکه در همین راستا گفتنی است ، چیزیکه خداوندگار بلخ دقیقی بلخی را بر ستاوند خرد و قدرت بیان آن بر نشانده است ، پیکره نگاریی برهنه حقایق فارغ از کنایه های اسطوره یی وخلوت نشینی ها ی حاشیه ی است . بگونه ی که وقتی می خواهد شناخت و پرستش خدا را متکی بر خرد و عقل باز گویی کند و انگشت اشارت بر اشایی و مقبولیت معقـولیت آئین خدا پرستی در پیش از ایلغار تازیان بگذارد ، و نسل ها را به تفکر بکشاند . در تمثلی از شیوه عبادت خدا، و سپاس خرد ، نماز لهراسب رابه نگاره گری گرفته، بی پیرایه چنین می گوید:

ببــــــست آن در آفرین خانه را 
نماند اندرو خویش و بیگانه را
بپوشید جامــــهء پرستش پلاس 
بیفگند پاره فــــــروهشت موی
سـوی روشن داد گر کرد روی
همی بود سی سـال پیشش بپای 
برینســــــان پرستید باید خدای
نیایش همـــی کرد خورشید را
چنان بوده بُد راه جمـــــشید را

ستاوند نشین آسمان ادب بلخ از بند 1 تا به 6 تصویر چگونگی عبادت پروردگار را در حریر کلام می آراید ، ودر بند هفت ، طعنه گونه بر رواج عبادات ریا منشانه و بی حضور قلب که پس از چیرگی به خون آلوده آئین عرب دامنگیر مردمان گشته بود، برمنش عبادت راستین پیش ازسیطرهء تازیان بر کشور ما مُهر رهگشایانه و تائید نقش میزند.و در پی آن شگرف تر بند 8 و 9 را باید بر گرفت که در آن یک فصل هزاره سالهء تاریخ آئینی و فرهنگی پیش ازپیام آوری پیمبرخرد زرتشت رادر سرزمین کشور ما با چند گوهر ظریف و پر بهای کلام بر انگشتر تاریخ نگین می بندد، و به معنی دیگر بحری را در کوزه می ریزد.

پیام ظهور حضرت زرتشت در اشعار دقیقی بلخی مرحله ی از نهادگاری باور ها و قانون زندگی بر پایه ی خرد است ، یا به بیان دیگر آغاز مرحله ی تدوین قانون زندگی بر اصول و هنجار های خرد به شمار می آید . با این حال ، بنیاد گذار و سرایشگر نهادینه های خرد اوستایی در شاهنامه ،حضرت دقیقی بلخی را باید نام برد ، اوست که کلام آسمانی اش را از زادگاه نزول فرهء یزدی {بلخ} ،آغاز مینماید و آنگاه به شناسایی پیغمبر خرد و خردمندی رسالت او می پردازد، این چنین :

به شـــاه کــیان گــفــت پـیغمبرم سوی تو خرد رهنــــــــــمون آورم
جهان آفرین گـــــــــفت بپذیر دین نگه کن برین آسمــــــــــان و زمین
که بی خاک و آبـــش بر آورده ام نگه بـــــــــــــده تاش چون کرده ام
نگر تا تواند چنــــــــین کرد کس مگر من که هستم جهان دار و بس
گرایدونک دانی که من کردم این مرا خــــــــــــواند باید جهان آفرین
زگــــــویـنـد ه بـپـذ یر دیــن اوی بـیامــو ز ا زو راه و آئـیــــن اوی
نگـــر تا چه گـوید بر آن کار کن خرد بر گـزین این جهان خوار کن
بــیامــوز آئـــــیــن و دیـن بـهـی که بی دین نا خوب باشـــــــد مهی

دقیقی بزرگ شاهنامه را قرآن گونه به سرایش می آغازد، یعنی هر آیت مبارکه شعری آن دیوان از تفاسیر رویداد های تاریخی و حقایق اسطوریی تاریخ کشور مارا در خویش نهفته دارد . که در اتکای چنین یک ضرورت بود ه که فردوسی بزرگ تفسیر کبیر تاریخ هویت ملی ، آئینی ، و فرهنگ عجمیان را که امروز به قرآن عجم یا شاهنامه فردوسی مسما و آبشخور تشنگان خردوخرد اندیشی میباشد، {بنام خداوند جان و خرد گزین بر تر اندیشه بر نگذرد } آفرید. 
ابر مرد خرد دقیقی بلخی پس از پنجاه و دو آیت شعری که فرد گرد از خرد پذیری گشتاسپ یعنی آئین زرتشت است و اولین عبادتکده زرتشتیان در بلخ بنام { مهر برزین} و روشن نمودن آذر ، و نشاندن درخت کشمر که در ان گشتاسپ شاه شاهان یادگار گونه می نویسد : { که پذیرفت گشتاسپ دین بهی }، که آن درخت کشمر که در جوار عبادگاه خدا پرستدان بلخ قرارداشت به وسیله زرتشت و گشتاسپ بر شانده شد، که خود دارایی سرگذشت است که مانند هر بند از آیات شعری دیگر دقیقی بلخی لازمه ی نوشتن یک کتاب جداگانه را می خواهد.

بعد از این پنجاه و دو آیت که هریک از آیات فرگرد از تاریخ چندین هزار ساله آمیزه با خرد، مردمان سرزمین ما می باشد ، دقیقی بلخی ، پیوستگی و غرور خرد را بر استوایی آزادگی استوان می نمایاند و آن را می ستاید. 
دقیقی به نقل از حضرت زرتشت ، نخستین چالش با اهریمن را آزادی از زنجیره ی باژ دهی بر می تاباند. و این پولادینه شمشیر تصادفی نبودکه ، دقیقی بر نیام دلاوران آوردگاه نبرد با اهریمن می گذارد. از قامت این شمشیر آذر دفاع از خرد می درخشد . دقیقی بزرگ خواسته بیآموزاند که باژ و جزیه دادن ژرفای بندگی و اسارت و پست زیستن انسان را می سازد . فقط انسانهای زبون و بیچاره است که تن به جزیه و باژ می دهند، و این ناپسند ترین چیزی است که آئین خرد با آن می باید بستیزد . چنانکه می فرماید:

بشاه کیان گــفت زرتشت پیر که در دین ما این نبــــــــاشد هژیر
که تو باژ بدهی به سالار چین نه اندر خور دین ما باشد این

چرا دقیقی بزرگ از میان انبوه از مسایل، حماسه ء چالش با باژ و جزیه را آغازین می گرداند؟ 
پاسخ به این پرسش بر میگردد بر باز نگری اندیشه و جهان بینی دقیقی ، و روزگاران که آن ابرمرد خرد میزیسته است. دوران زیست ، دقیقی بلخی عصر سامانیان است ، روزگار سامانیان را میتوان دوره ی رنسانس در تاریخ بعد از ایلغار عرب بر سرزمین ما نامید. این دوره ، روزگاران احیایی ائین ، فرهنگ ، علوم ، و ادبیات و صنایع گذشته ما بود که بدست اعراب جزیه ستان و غنیمت جو مسلمان یکسره با شلاق دین جزیه یی شان بی نفس شده بود.

دقیقی بزرگ با ناپسند خواندن جزیه و باژ، پرده از چهره زشت( دیومردم )های سیاه چرده ی بر می دارد که از چهارصد سال تا به روز حیات او ( دقیقی) خراسان را با لکـد جزیه ستانی وباژگیری ، غنیمت ستانی و کنیز گیری خویش به خاک و خون کشانده بودند. که جز این، دیگر نشانه ای از شرف در کالبد اندیشه شان سراغ نمی توان یافت . 
دقیقی این دانای بزرگ همانگونه که گفته شد ، نمی خواهد قفل های دروازه تاریخ را خود برای دیگران بگشاید ، بلکه کلیـد می دهد تا پناهجویان رستگاری و آزادی مه در بند اند خود درب های زندان بشکنند و از دهلیز های تنگ و تاریک تاریخ عبور نموده به گشایش دروازه باغستان های خرد ، تفرجگاه های{ مهر برزین و نوبهار}و گلگشت های آزادی ، پاکی ، و دیگر آبادی های سزوار انسان و انسانیت برسند.

هدف دیگر دقیقی بزرگ از به آغاز گرفتن چالش با باژ و جزیه در ابتدای آیات اشعارش ، هشداری آموزشگرانهء است که به شاهان و خداوندان سامان می دهد، تا مبادا چنان طاهریان و صفاریان با رنگ شرم وبی ننگی دامن در تاریخ آلوده سازند و چهارصد دختر نوجوان خراسانی را جهت ارضای شهوت خلیفه اعراب مسلمان ، باج پیشکش نماید . در تاریخها نوشته شده است که:« عبدالله بن طاهر پوشنگی 400 دوشیزه نوجوان را به خلیفه بغداد از خراسان فرستاد.

حضرت دقیقی بلخی میدانست که آل سامان نسبت به دین و سنت های عرب تفقدی ندارند . زیرا آل سامان از خانواده سامان خداد بلخ بودند که به آئین زرتشتی تعلق پاک داشتند . اما نمی توانستند پس از سیصد سال در حالیکه حضور سیاه اعراب هنوز پیکر هستی سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و آئینی جامعه خراسان زمین رادر سایه تیره ء هول و وحشت اهریمنانه خود نگهداشته بود ، بیکبارگی به شکار شغالان برآیند و از مصیبت اشغال آنها کشتزار های خرد را بیالایند.
تفسیر آیات آسمانی و آرمانهای دقیقی بلخی را حضرت فردوسی بزرگ در یا مرد دیگر خراسان زمین چنان تکمیل کرده است که بشریت امروز بر معبد کلام او سر تعظیم فرود می اورد.

  • ابراهیم اخلاقی

شیخ الرئیس ابن سینا

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۴۹ ب.ظ

شیخ الرئیس ابن سینا

شیخ الرئیس نواسه علی سینا، ‌معروف به ابن سینا . به قولی در ماه صفر سال 370 هجری قمری(مطا بق 980 میلادی ) از پدر بلخی ایی بنام عبدالله ( از سبب وزیر مالیه بودن در زمان سلطنت نوح بن منصور به بخارا مرکز ماورالنهر و خراسان انزمان انتقال نموده بود) و مادر بخارایی بنام ستاره در قریه خورمیثن(قریه ای میان بلخ و بخارا)طفلی چشم به جهان گشود .که نامش را حسین گذاشتند.

شرکت در جلسات بحث از دوران کودکی ، به واسطه پدر که از پیروان آنها بود . بوعلی را خیلی زود با مباحث و دانش های مختلف زمان خود آشنا ساخت . استعداد وی در فراگیری علوم ، پدر را بر آن داشت تا به توصیه استاد وی ابو عبدالله ابراهیم بن حسین ناتلی ، ‌ابن سینا را به جز تعلیم و دانش اندوزی به کار دیگری مشغول نکند . و چنین شد که وی به دلیل حافظه قوی و نبوغ خود در ابتدای جوانی در علوم مختلف زمان خود از جمله طب مهارت یافت.

ابن‌سینا، کودکی بسیار تیز هوش بود. دانش او همه علوم زمان، نحو و ریاضیات، طبیعیات و طب، فقه و الا‌هیات بود. او، از چنان شهرتی برخوردار بود که در 17 سالگی امیر سامانی، نوح ابن منصور، او را دربار خود خواند و ابن‌سینا توانست بیماری او را معالجه کند. با این همه، مابعد‌الطبیعه ارسطو بر ابن‌سینا سخت دشوار می‌نموده است، چنانکه چهل بار آن کتاب را خواند، ولی چیزی بر او روشن نشد و سرانجام با قرائت رساله‌ای از فارابی که به تصادف به آن دست یافته بود، «پرده از پیش چشمان او برداشته شد». اعتراف به این قدر دانی ]از فارابی[ را با علاقه ثبت کرده‌اند، ابن سینا، در 18 سالگی، به تقریب، بر همه علوم آگاهی به هم رسانده بود، ولی می‌بایست آنها را به کمال می‌آموخت. او، پس از مرگ پدر، در خراسان به سفر پرداخت. او،ابتدا به گرگان (در جنوب شرقی دریای خزر) رفت و در آنجا، دوستی امیر ابو محمد شیرازی به او اجازه داد تا مجلس درسی برقرار کرده و به نوشتن قانون در طب آغاز کند که در مشرق زمین، تاکنون و در مغرب زمین، طی چندین سده مبنای مطالعه طب بوده است.

ابن سینا پس از اقامتی در ری (در چند کیلومتری جنوب تهران کنونی) که فیلسوف ما به خدمت سیده نایب السلطنه و فرزند جوان او مجدالدوله در آمد بود، عازم قزوین و آنگاه همدان (در مغرب ایران) شد. یک بار، امیر همدان، شمس الدوله او را به وزارت منسوب کرد، اما فیلسوف با لشکریان مشکل پیدا کرده و از شغل خود کناره گرفت. ابن سینا، بار دوم، به خواهش امیر که مورد معالجه او قرار گرفته و از بیماری نجات یافته بود، وزارت را پذیرفت. مرید او، جوزجانی، موقع را مغتنم شمرده و از او خواست تا شرحی بر آثار ارسطو بنویسد. در همین زمان، در همدان، برنامه خسته کننده‌ای آغاز شد. روزها، به سیاست پرداخته می‌شد و شبها، به کار جدی‌تر. جوزجانی، صفحاتی از طبیعت شفا و شاگرد دیگری صفحاتی از قانون را بر او می‌خواند. این وضع، تا دیروقت، در شب ادامه پیدا می‌کند و آنگاه، اندکی استراحت می‌کردند. ابن سینا با مرگ امیر، در پنهانی، با امیر اصفهان، علاءالدوله به مکاتبه پرداخت و این بی‌احتیاتی، به زندانی شدن او انجامید و در همین ایام محبس بود که نخستین رساله تمثیلی، یعنی رساله حی بن یقظان به رشته تحریر کشیده شد. ابن سینا، موفق به فرار از زندان شد و به اصفهان رفت. او، در همین شهر، از نزدیکان امیر شد و بار دیگر، به همراه شاگردان، همان برنامه پیشین همدان را به اجرا درآورد. در سال 421ق/1030م (هفت سال پیش از مرگ ابن‌سینا)، مسعود، پسر سلطان محمود غزنوی بر اصفهان مسلط شد و اثاثیه شیخ الرئیس به غارت رفت. دانشنامه بزرگ او به نام کتاب الانصاف ( شامل بیست و هشت هزار مقاله در بست مجلد) که در آن، ابن سینا مشکلات آثار فیلسوفان را با فلسفه خاص خود معروف به حکمت مشرقیه سنجیده است، نابود شد.

از این دانشنامه عظیم، چند فقره، بیشتر باقی نمانده است (که یا از تاراج مصون مانده و یا توسط خود ابن‌سینا جمع آوری شده است) که عبارتند از: بخشی از تعلیقات بر اثولولوجیا منسوب به ارسطو، شرح کتاب اللام مابعد‌الطبیه، تعلیقات بر کتاب نفس و شاید، دفترهایی که با عنوان منطق المشرقیه باقی مانده است. ابن سینا که امیر را در لشکر به همدان همراهی می‌کرد، در بستر بیماری افتاد، ولی اگرچه با دقت به درمان خود پرداخت، اما در پنجاه و هفت سالگی، در حالی که در نهایت قوت بود، به سال 428ق/1037م در نزدیکی همدان، روی در نقاب خاک کشید. از آنجا که به همه معلوم است، علی سینا در علم قال نابغهء وقت خود بوده که 505 تالیف گرانبهای او در تمام علوم گواه این ادعا شده میتواند و درعرصه های مختلف، فلسفه، طبابت، منطق، نجوم، موسیقی، ادبیات، روانشناسی، الهیات، طبیعت و ساینس دست آورد های چشمگیری دارد که بشر امروز از آن برای ترقی و تعالی خود استفاده میکند.

وی با وجود پرداختن به کار سیاست در دربار منصور ، پادشاه سامانی و دستیابی مقام وزارت ابوطاهر شمس الدوله دیلمی و نیز درگیر شدن با مشکلات ناشی از کشمکش امرا که سفرهای متعدد و حبس چند ماهه وی توسط تاج الملک ، حاکم همدان ، را به دنبال داشت . بیش از صدها جلد کتاب و تعداد بسیاری رساله نگاشته که هر یک با توجه به زمان و احوال او به رشته تحریر در آمده است . وقتی در دربار امیر بود و آسایش کافی داشت و دسترسی اش به کتب میسر بود ،‌ به نوشتن کتاب قانون در طب و کتاب الشفا یا دائره المعارف بزرگ فلسفی خود مشغول می شد که اوج کمال تفکر قرون وسطی است که بدان دست یافت و در تاریخ تفکر انسانی از تحقیقات معتبر جهان بشمار میرود .

اما در هنگام سفر فقط یادداشت ها و رساله های کوچک می نوشت از میان تالیفات ابن سینا ،‌ شفا در فلسفه و قانون در طب شهرتی جهانی یافته است . کتاب شفا در هجده جلد در بخش های علوم و فلسفه ، یعنی منطق ، ریاضی ، طبیعیات و الاهیات نوشته شده است . منطق شفا امروز نیز همچنان به عنوان یکی از معتبرترین کتب منطق مطرح است و طبیعیات و الاهیات آن هنوز مورد توجه علاقمندان است . کتاب قانون در طب در هفت جلد نیز که تا قرن ها از مهمترین کتب طبی به شمار می رفت . شامل مطالبی درباره قوانین کلی طب ، دواهای ترکیبی و غیر ترکیبی و امراض مختلف می باشد . این کتاب در قرن دوازدهم میلادی همراه با آغاز نهضت ترجمه به زبانهای لاتین و تا امروز به زبان های انگلیسی ، فرانسوی و آلمانی و ایرانی نیز ترجمه شده است و به عنوان متن درسی طبی در پوهنتون های اروپایی تا سال 1650 میلادی به عوض آثارجالینوس و موندینو در دانشگاه هایLavain و Monpellier تدریس میشد.

ابن سینا در زمینه های مختلف علمی نیز اقداماتی ارزنده به عمل آورده است . او اقلیدس را ترجمه کرد . رصدهای نجومی را به عمل درآورد و در زمینه حرکت ، نیرو ، فضای بی هوا ( خلا ) ، نور ، حرارت تحقیقات ابتکاری داشت . رساله وی درباره معادن و مواد معدنی تا قرن سیزدهم در اروپا مهمترین مرجع علم زمین شناسی بود . درباره این رساله فیگینه در کتاب دانشمندان قرون وسطی چنین آورده است : ابن سینا رساله ای دارد که اسم لاتین آن چنین است : De Conglutineation Lagibum . در این رساله فصلی است به نام اصل کوه ها که بسیار جالب توجه است . در آنجا ابن سینا می گوید : ممکن است کوه ها به دو علت به وجود آمده باشند . یکی برآمدن قشر زمین . چنان که در زمین لرزه های سخت واقع می شود و دیگر جریان آب که برای یافتن مجرا ، سبب حفر دره ها و در عین حال سبب برجستگی زمین می شود . زیرا بعضی از زمین ها نرم هستند و بعضی سخت . آب و باد قسمتی را می برند و قسمتی را باقی می گذارند . این است علت برخی از برجستگی های زمین . 
علی سینا از دو اوقیانوس عرفان و تصوف یکی ابو سعید ابوالخیر و دیگری ابوالحسن خرقانی فیض ها برده است و این دو مشایخ بزرگ در تربیت عرفانی او نقش و اثر گذار بوده اند.

علی سینا شاگردی از دبستان معرفت دو مشایخ بزرگ بوده و گل های از این بوستان معرفت چیده است، طوری که امام فخر رازی او را اولین و آخرین کسی میداند که دست آورد های شگرفی در تصوف و عرفان دارد.
علی سینا، حافظ قرآن بوده به تمام احکام شریعت واقف بود و هیچ نوعه اختلافاتی میان او و اهل شریعت وجود نداشته است. 
علی سینا، مسلمان آگاه و دارای شریعت، عالم دین، عارف کامل، فیلسوف صاحب اندیشه و دانشمند زمان خود بود. خود او چه زیبا فرموده است:
"تعداد واصلان به حق اندک است و جناب حق به روی هر کس باز نیست. او اشاره میکند که علت انکار مردم نسبت به مسایل عرفانی، جهل و نادانی آنان است، و این نوع کمال برای هر کسی میسر نیست، زیرا با اکتساب محض فراهم نمیگردد، بلکه علاوه بر اکتساب ، گوهری مناسب و شایستهء آن کمال لازم است".

آثار او که تاثیری ژرف در مغرب زمین سده‌های میانه و در مشرق زمین تاکنون گذاشته، همه قلمرو‌های فلسفه و علوم آن زمان را شامل می‌شود. ابن‌سینا، به بهترین وجهی، نمونه کامل انسان جامع سده‌های میانه را در خود تحقق بخشید. از ابن‌سینا، رساله‌ای در باب نماز و چند تفسیر بر سوره‌های قرآنی باقی مانده است. این آثار که از آثار فارابی نشات گرفته بود، نظر به وسعت خود سایه‌ای بر اثر فارابی انداخت ( همچنانکه تا حدی آثار ملاصدرا شیرازی، در مقایسه با آثار میرداماد، معلم ثالث در سده‌های دهم و یازدهم ق/ شانزدهم و هفدهم م چنین وضعیتی داشته است.)

این همزمانی، افقی را وسعت می‌بخشد که چهره معنوی ابن سینا در آن ظاهر می‌شود. وانگهی، مجموعه آثار ابن سینا، پیچیدگی روح و نظریه‌ای را به ما می‌فهماند که حکمای مدرسی لاتینی، جز به بخشی از آن پی‌نبرده بودند. درست است که این پیچیدگی از اثر عظیم او شفا ناشناسی شده است که منطق، طبیعیات و الهیات را شامل می‌شده، اما نیت شخصی فیلسوف می‌باید در آن چیزی به کمال می‌رسید که چنانکه گفته شد، می‌بایستی «حکمت مشرقیه» باشد.

ابوعلی سینا در سال 428 هجری قمری ، زمانی که تنها 58 سال داشت ،‌ در حالی رخت از جهان بربست که با ادای دین خود به دانش بشری ، نامی به صلابت تمدن خراسانی از خود به جای گذاشت اما دریغ ودرد که امروز این صلابت تمدن خراسانی دارد که اهسته اهسته به باد فراموشی سپرده شود.
 

  • ابراهیم اخلاقی

قانون اساسی افغانستان

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۴۷ ب.ظ

 بسم الله الرحمن الرحیم

"الحمدالله رب العالمین و الصلوه و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین محمد (ص ) و علی آله و اصحابه اجمعین "

 ما مردم افغانستان :

با ایمان راسخ به ذات پاک خداوند (ج ) و توکل به مشیت حق تعالی واعتقاد به دین مقدس اسلام ، با درک بی عدالتی ها و نابسامانی هاى گذشته و مصایب بی شمارى که بر کشورما وارد آمده است ، باتقدیر از فداکارى ها، مبارزات تاریخی ، جهاد و مقاومت بر حق تمام مردم افغانستان و ارج گذارى به مقام والاى شهداى راه آزادى کشور، با درک این که افغانستان واحد و یکپارچه به همه اقوام و مردم این سرزمین تعلق دارد، با رعایت منشور ملل متحد و با احترام به اعلامیه جهانی حقوق بشر، به منظور تحکیم وحدت ملی و حراست از استقلال، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشور، به منظور تاسیس نظام متکی بر اراده مردم و دمکراسی ، به منظور ایجاد جامعه مدنی عارى از ظلم ، استبداد، تبعیض و خشونت و مبتنی بر قانونمندى ، عدالت اجتماعی ، حفظ کرامت و حقوق انسانی و تامین آزادى ها و حقوق اساسی مردم ، به منظور تقویت بنیادهاى سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادى و دفاعی کشور، به منظور تامین زندگی مرفه و محیط زیست سالم براى همه ساکنان این سرزمین ، و سرانجام ، به منظور تثبیت جایگاه شایسته افغانستان در خانواده بین المللی ، این قانون اساسی را مطابق با واقعیت هاى تاریخی ، فرهنگی و اجتماعی کشورو مقتضیات عصر، از طریق نمایندگان منتخب خود در لویه جرگه مورخه چهاردهم جدى سال یک هزار و سیصد و هشتاد و دو هجرى شمسی در شهر کابل تصویب کردیم .

 

فصل اول دولت

ماده اول

افغانستان ، دولت جمهورى اسلامی ، مستقل، واحد و غیرقابل تجزیه می باشد.

 ماده دوم

دین دولت جمهورى اسلامی افغانستان ، دین مقدس اسلام است . پیروان سایر ادیان در پیروى از دین و اجراى مراسم دینی شان در حدوداحکام قانون آزاد می باشند.

 ماده سوم

در افغانستان هیچ قانون نمی تواند مخالف معتقدات و احکام دین مقدس اسلام باشد.

 ماده چهارم

حاکمیت ملی در افغانستان به ملت تعلق دارد که به طور مستقیم یا توسط نمایندگان خود آن را اعمال می کند.

 ملت افغانستان عبارت است از تمام افرادى که تابعیت افغانستان را داراباشند.

ملت افغانستان متشکل از اقوام پشتون ، تاجیک ، هزاره ، ازبک ، ترکمن ، بلوچ ، پشه یی ، نورستانی ، ایماق ، عرب، قرغیز، قزلباش ، گوجر، براهوى وسایر اقوام می باشد.

بر هر فرد از افراد ملت افغانستان کلمه افغان اطلاق می شود.

هیچ فردى از افراد ملت از تابعیت افغانستان محروم نمی گردد.

امور مربوط به تابعیت و پناهندگی توسط قانون تنظیم می گردد.

 ماده پنجم

تطبیق احکام این قانون اساسی و سایر قوانین ، دفاع از استقلال، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی و تامین امنیت و قابلیت دفاعی کشور از وظایف اساسی دولت می باشد.

 ماده ششم

دولت به ایجاد یک جامعه مرفه و مترقی بر اساس عدالت اجتماعی ، حفظ کرامت انسانی ، حمایت حقوق بشر، تحقق دموکراسی ، تامین وحدت ملی ، برابرى بین همه اقوام و قبایل و انکشاف متوازن در همه مناطق کشور مکلف می باشد.

 ماده هفتم

دولت منشور ملل متحد، معاهدات بین الدول، میثاق هاى بین المللی که افغانستان به آن ملحق شده است و اعلامیه جهانی حقوق بشر را رعایت می کند.

دولت از هر نوع اعمال تروریستی ، زرع و قاچاق مواد مخدر و تولید واستعمال مسکرات جلوگیرى می کند.

 ماده هشتم

دولت سیاست خارجی کشور را بر مبناى حفظ استقلال، منافع ملی و تمامیت ارضی و عدم مداخله ، حسن همجوارى ، احترام متقابل و تساوى حقوق تنظیم می نماید.

 ماده نهم

معادن و سایر منابع زیرزمینی و آثار باستانی ملکیت دولت می باشند.

حفاظت و اداره املاک دولت و طرز استفاده درست از منابع طبیعی و سایر املاک عامه توسط قانون تنظیم می گردد.

ماده دهم

دولت ، سرمایه سرمایه گذاریها و تشبثات خصوصی را مبتنی بر نظام اقتصاد بازار، مطابق به احکام قانون ،تشویق ، حمایت و مصونیت آن ها را تضمین می نماید.

ماده یازدهم

امور مربوط به تجارت داخلی و خارجی ، مطابق به ایجابات اقتصادى کشور و مصالح مردم ، توسط قانون تنظیم می گردد.

 ماده دوازدهم

در افغانستان بانک ، بانک مرکزى دولت و مستقل می باشد. نشر پول و طرح و تطبیق سیاست پولی کشور، مطابق به احکام قانون ، ازصلاحیت بانک مرکزى می باشد.

بانک مرکزى در مورد چاپ پول با کمیسیون اقتصادى ولسی جرگه مشوره می نماید.

تشکیل و طرز فعالیت این بانک توسط قانون تنظیم می شود.

ماده سیزدهم

دولت براى انکشاف صنایع ، رشد تولید، ارتقاى سطح زندگی مردم و حمایت از فعالیتهاى پیشه وران ، پروگرامهاى موثر طرح و تطبیق می نماید.

 ماده چهاردهم

دولت براى انکشاف زراعت و مالدارى ، بهبود شرایط اقتصادى ،اجتماعی و معیشتی دهقانان و مالداران و اسکان و بهبود زندگی کوچیان ، درحدود بنیه مالی دولت ، پروگرامهاى موثر طرح و تطبیق می نماید.

دولت به منظور تهیه مسکن و توزیع ملکیتهاى عامه براى اتباع مستحق ،مطابق به احکام قانون و در حدود امکانات مالی ، تدابیر لازم اتخاذ می نماید.

 ماده پانزدهم

دولت مکلف است در مورد حفظ و بهبود جنگلات و محیط زیست تدابیر لازم اتخاذ نماید.

 ماده شانزدهم

از جمله زبان هاى پشتو، درى ، ازبکی ، ترکمنی ، بلوچی و پشه یی ، نورستانی ،پامیرى و سایر زبان هاى رایج در کشور، پشتو و درى زبانهاى رسمی دولت می باشند.

در مناطقی که اکثریت مردم به یکی از زبان هاى ازبکی ، ترکمنی ، پشه یی ،نورستانی ، بلوچی و یا پامیرى تکلم می نمایند، آن زبان علاوه بر پشتو و درى به حیث زبان سوم رسمی می باشد و نحوه تطبیق آن توسط قانون تنظیم می گردد.

 دولت براى تقویت و انکشاف همه زبانهاى افغانستان پروگرامهاى موثر طرح و تطبیق می نماید.

نشر مطبوعات و رسانه هاى گروهی به تمام زبانهاى رایج در کشور آزادمی باشد.

مصطلحات (اصطلاحات ) علمی و ادارى ملی موجود در کشور حفظ می گردد.

 ماده هفدهم

دولت براى ارتقاى معارف در همه سطوح ، انکشاف تعلیمات دینی ، تنظیم و بهبود وضع مساجد، مدارس و مراکز دینی تدابیر لازم اتخاذ می نماید.

 ماده هجدهم

مبدا تقویم کشور بر هجرت پیامبر اکرم (ص ) استوار است .

مبناى کار ادارات دولتی تقویم هجرى شمسی می باشد.

روزهاى جمعه ، ۲۸ اسد و۸ ثور تعطیل عمومی است . سایررخصتی ها توسط قانون تنظیم می گردد.

 ماده نوزدهم

بیرق افغانستان مرکب است از : سه قطعه با رنگهاى سیاه ، سرخ و سبز که به صورت عمودى ، به اندازه هاى مساوى ، از چپ به راست ، در کنار هم واقع شده ،عرض هر رنگ برابر نصف طول آن است و در وسط آن نشان ملی افغانستان قرار دارد.

 نشان ملی افغانستان عبارت از محراب و منبر به رنگ سفید می باشد که دردو گوشه آن دو بیرق و در وسط آن در قسمت فوقانی ، کلمه مبارک لااله الاالله محمد رسولالله و الله اکبر و اشعه خورشید در حال طلوع و در قسمت تحتانی آن تاریخ ۱۲۹۸هجرى شمسی و کلمه افغانستان ، جا داشته و از دو طرف باخوشه هاى گندم احاطه شده است .

طرز استفاده از بیرق و نشان ملی توسط قانون تنظیم می گردد.

 ماده بیستم

سرود ملی افغانستان به زبان پشتو و با ذکر الله اکبر و نام اقوام افغانستان می باشد.

 ماده بیست و یکم

پایتخت افغانستان شهر کابل می باشد.

 

فصل دوم - حقوق اساسی و وجایب اتباع

 ماده بیست و دوم

هر نوع تبعیض و امتیاز بین اتباع افغانستان ممنوع است .

اتباع افغانستان اعم از زن و مرد در برابر قانون داراى حقوق و وجایب مساوى می باشند.

 ماده بیست و سوم

زندگی موهبت الهی و حق طبیعی انسان است . هیچ شخص بدون مجوز قانونی ازاین حق محروم نمی گردد.

 ماده بیست و چهارم

آزادى حق طبیعی انسان است . این حق جز آزادى دیگران و مصالح عامه که توسط قانون تنظیم می گردد، حدودى ندارد.

آزادى و کرامت انسان از تعرض مصون است . دولت به احترام و حمایت آزادى و کرامت انسان مکلف می باشد.

 ماده بیست و پنجم

برائت ذمه حالت اصلی است .

متهم تا وقتی که به حکم قطعی محکمه با صلاحیت محکوم علیه قرار نگیرد، بی گناه شناخته می شود.

 ماده بیست و ششم

جرم یک عمل شخصی است .

تعقیب، گرفتارى یا توقیف متهم و تطبیق جزا بر او به شخص دیگرى سرایت نمی کند.

 ماده بیست و هفتم

هیچ عملی جرم شمرده نمی شود، مگر به حکم قانونی که قبل از ارتکاب آن نافذ گردیده باشد.

هیچ شخص را نمی توان تعقیب، گرفتار و یا توقیف نمود، مگر بر طبق احکام قانون .

هیچ شخص را نمی توان مجازات نمود، مگر به حکم محکمه با صلاحیت و مطابق به احکام قانونی که قبل از ارتکاب فعل مورد اتهام نافذ گردیده باشد.

 ماده بیست و هشتم

هیچ یک از اتباع افغانستان به علت اتهام به جرم ، به دولت خارجی سپرده نمی شود، مگر بر اساس معامله بالمثل و پیمان هاى بین الدول که افغانستان به آن پیوسته باشد.

هیچ افغان به سلب تابعیت و یا تبعید در داخل یا خارج افغانستان محکوم نمی شود.

 ماده بیست و نهم

تعذیب انسان ممنوع است .

هیچ شخص نمی تواند حتی به مقصد کشف حقایق از شخص دیگر، اگر چه تحت تعقیب، گرفتارى یا توقیف و یا محکوم به جزا باشد، به تعذیب او اقدام کندیا امر بدهد.

تعیین جزایی که مخالف کرامت انسانی باشد، ممنوع است .

 ماده سی ام

اظهار، اقرار و شهادتی که از متهم یا شخص دیگرى به وسیله اکراه به دست آورده شود، اعتبار ندارد.

اقرار به جرم عبارت است از اعتراف متهم با رضایت کامل و در حالت صحت عقل، در حضور محکمه با صلاحیت .

 ماده سی و یکم

هر شخص می تواند براى دفع اتهام به مجرد گرفتارى و یا براى اثبات حق خود، وکیل مدافع تعیین کند.

متهم حق دارد به مجرد گرفتارى ، از اتهام منسوب اطلاع یابد و در داخل میعادى که قانون تعیین می کند، در محکمه حاضر گردد.

دولت در قضایاى جنایی براى متهم بی بضاعت وکیل مدافع تعیین می نماید. محرمیت مکالمات ، مراسلات و مخابرات بین متهم و وکیل آن ، از هر نوع تعرض مصون می باشد.

وظایف و صلاحیت هاى وکلاى مدافع توسط قانون تنظیم می گردد.

 ماده سی و دوم

مدیون بودن شخص موجب سلب یا محدود شدن آزادى وى نمی شود. طرز و وسایل تحصیل دین توسط قانون تنظیم می گردد.

 ماده سی و سوم

اتباع افغانستان حق انتخاب کردن و انتخاب شدن را دارا می باشند.

شرایط و طرز استفاده از این حق توسط قانون تنظیم می گردد.

 ماده سی و چهارم

آزادى بیان از تعرض مصون است .

هر افغان حق دارد فکر خود را به وسیله گفتار، نوشته ، تصویر و یا وسایل دیگر، با رعایت احکام مندرج این قانون اساسی اظهار نماید.

هر افغان حق دارد مطابق به احکام قانون ، به طبع و نشر مطالب، بدون ارایه قبلی آن به مقامات دولتی ، بپردازد.

احکام مربوط به مطابع، رادیو و تلویزیون ، نشر مطبوعات و سایر وسایل ارتباط جمعی توسط قانون تنظیم می گردد.

ماده سی و پنجم

اتباع افغانستان حق دارند به منظور تامین مقاصد مادى و یامعنوى ، مطابق به احکام قانون ، جمعیتها تاسیس نمایند.

اتباع افغانستان حق دارند، مطابق به احکام قانون ، احزاب سیاسی تشکیل دهند، مشروط بر اینکه : مرامنامه و اساسنامه حزب، مناقض احکام دین مقدس اسلام و نصوص و ارزشهاى مندرج این قانون اساسی نباشد،

تشکیلات و منابع مالی حزب علنی باشد،

اهداف و تشکیلات نظامی و شبه نظامی نداشته باشد،

وابسته به حزب سیاسی و یا دیگر منابع خارجی نباشد.

تاسیس و فعالیت حزب بر مبناى قومیت ، سمت ، زبان ، و مذهب فقهی جواز ندارد.

جمعیت و حزبی که مطابق به احکام قانون تشکیل می شود، بدون موجبات قانونی و حکم محکمه با صلاحیت منحل نمی شود.

ماده سی و ششم

اتباع افغانستان حق دارند براى تامین مقاصد جایز و صلح آمیز، بدون حملسلاح ، طبق قانون اجتماع و تظاهرات نمایند.

 ماده سی و هفتم

آزادى و محرمیت مراسلات و مخابرات اشخاص چه به صورت مکتوبباشد و چه به وسیله تلفن ، تلگراف و وسایل دیگر، از تعرض مصون است .

دولت حق تفتیش مراسلات و مخابرات اشخاص را ندارد، مگر مطابق به احکام قانون .

 ماده سی و هشتم

مسکن شخص از تعرض مصون است .

هیچ شخص ، به شمول دولت ، نمی تواند بدون اجازه ساکن یا قرار محکمه باصلاحیت و به غیر از حالات و طرزى که در قانون تصریح شده است ، به مسکن شخص داخل شود یا آن را تفتیش نماید. در مورد جرم مشهود، مامور مسئول می تواند بدون اجازه قبلی محکمه ، به مسکن شخص داخل شود یا آن را تفتیش کند. مامور مذکور مکلف است بعد از داخلشدن یا اجراى تفتیش ، در خلال مدتی که قانون تعیین می کند قرار محکمه راحاصل نماید.

 ماده سی و نهم

هر افغان حق دارد به هر نقطه کشور سفر نماید و مسکن اختیار کند، مگردر مناطقی که قانون ممنوع قرار داده است .

هر افغان حق دارد مطابق به احکام قانون به خارج افغانستان سفر نماید وبه آن عودت کند.

دولت از حقوق اتباع افغانستان در خارج از کشور حمایت می نماید.

 ماده چهلم

ملکیت از تعرض مصون است .

هیچ شخص از کسب ملکیت و تصرف در آن منع نمی شود، مگر در حدود احکام قانون .

ملکیت هیچ شخص ، بدون حکم قانون و فیصله محکمه با صلاحیت مصادره نمی شود.

استملاک ملکیت شخص ، تنها به مقصد تامین منافع عامه ، در بدل تعویض قبلی و عادلانه ، به موجب قانون مجاز می باشد.

تفتیش و اعلان دارایی شخص ، تنها به حکم قانون صورت می گیرد.

 ماده چهل و یکم

اشخاص خارجی در افغانستان حق ملکیت اموال عقارى را ندارند.

اجاره عقار به منظور سرمایه گذارى ، مطابق به احکام قانون مجاز می باشد.

فروش عقار به نمایندگی هاى سیاسی دول خارجی و به موسسات بین المللی که افغانستان عضو آن باشد، مطابق به احکام قانون ، مجاز می باشد.

 ماده چهل و دوم

هر افغان مکلف است مطابق به احکام قانون به دولت مالیه و محصول تادیه کند.

هیچ نوع مالیه و محصول، بدون حکم قانون ، وضع نمی شود.

اندازه مالیه و محصول و طرز تادیه آن ،بارعایت عدالت اجتماعی ،توسط قانون تعیین می گردد.

این حکم در مورد اشخاص و موسسات خارجی نیز تطبیق می شود.

هر نوع مالیه ، محصول و عواید تادیه شده ، به حساب واحد دولتی تحویل داده می شود.

 ماده چهل و سوم

تعلیم حق تمام اتباع افغانستان است که تا درجه لیسانس در موسسات تعلیمی دولتی به صورت رایگان از طرف دولت تامین می شود.

دولت مکلف است به منظور تعمیم متوازن معارف در تمام افغانستان ، تامین تعلیمات متوسطه اجبارى ، پروگرام موثر طرح و تطبیق نمایدو زمینه تدریس زبانهاى مادرى را در مناطقی که به آنها تکلم می کنند، فراهم کند.

 ماده چهل و چهارم

دولت مکلف است به منظور ایجاد توازن و انکشاف تعلیم براى زنان ، بهبود تعلیم کوچیان و امحاى بی سوادى در کشور، پروگرامهاى موثر طرح و تطبیق نماید.

 ماده چهل و پنجم

دولت نصاب واحد تعلیمی را، بر مبناى احکام دین مقدس اسلام و فرهنگ ملی و مطابق با اصول علمی ، طرح و تطبیق می کند و نصاب مضامین دینی مکاتب را، بر مبناى مذاهب اسلامی موجود در افغانستان ، تدوین می نماید.

 ماده چهل و ششم

تاسیس و اداره موسسات تعلیمات عالی ، عمومی و اختصاصی وظیفه دولت است .

اتباع افغانستان می توانند به اجازه دولت به تاسیس موسسات تعلیمات عالی ،عمومی ، اختصاصی و سوادآموزى اقدام نمایند.

دولت می تواند تاسیس موسسات تعلیما

ت عالی ، عمومی و اختصاصی را به اشخاص خارجی نیز مطابق به احکام قانون اجازه دهد. شرایط شمول در موسسات تعلیمات عالی دولتی و سایر امور مربوط به آن ،توسط قانون تنظیم می گردد.

 ماده چهل و هفتم

دولت براى پیشرفت علم ، فرهنگ ، ادب و هنر پروگرامهاى موثر طرح می نماید.

دولت حقوق مولف ، مخترع و کاشف را تضمین می نماید و تحقیقات علمی را درتمام عرصه ها تشویق و حمایت می کند و استفاده موثر از نتایج آن را، مطابق به احکام قانون ، تعمیم می بخشد.

 ماده چهل و هشتم

کار حق هر افغان است .

تعیین ساعات کار، رخصتی با مزد، حقوق کار و کارگر و سایر امور مربوط به آن توسط قانون تنظیم می گردد.

انتخاب شغل و حرفه ، در حدود احکام قانون ، آزاد می باشد.

 ماده چهل و نهم

تحمیل کار اجبارى ممنوع است .

سهم گیرى فعال در حالت جنگ ، آفات و سایر حالاتی که حیات وآسایش عامه را تهدید کند، از وجایب ملی هر افغان می باشد.

تحمیل کار بر اطفال جواز ندارد.

 ماده پنجاهم

دولت مکلف است ،به منظور ایجاد اداره سالم و تحقق اصلاحات در سیستم ادارى کشور تدابیر لازم اتخاذ نماید.

اداره اجراآت خود را با بیطرفی کامل و مطابق به احکام قانون عملی می سازد.

اتباع افغانستان حق دسترسی به اطلاعات از ادارات دولتی را در حدوداحکام قانون دارا می باشند.

این حق جز صدمه به حقوق دیگران و امنیت عامه حدودى ندارد.

اتباع افغانستان بر اساس اهلیت و بدون هیچ گونه تبعیض و به موجب احکام قانون به خدمت دولت پذیرفته می شوند.

 ماده پنجاه و یکم

هر شخص که از اداره بدون موجب متضرر شود، مستحق جبران خساره می باشد و می تواند براى حصول آن در محکمه دعوا اقامه کند.

به استثناى حالاتی که در قانون تصریح گردیده است ، دولت نمی تواند بدون حکم محکمه با صلاحیت به تحصیل حقوق خود اقدام کند.

 ماده پنجاه و دوم

دولت وسایل وقایه و علاج امراض و تسهیلات صحی رایگان را براى همه اتباع مطابق به احکام قانون تامین می نماید.

دولت تاسیس و توسعه خدمات طبی و مراکز صحی خصوصی را مطابق به احکام قانون تشویق و حمایت می کند.

دولت به منظور تقویت تربیت بدنی سالم و انکشاف ورزشهاى ملی و محلی تدابیر لازم اتخاذ می نماید.

 ماده پنجاه و سوم

دولت به منظور تنظیم خدمات طبی و مساعدت مالی براى بازماندگان شهدا و مفقودین و براى بازتوانی معلولین و معیوبین و سهم گیرى فعال آنان در جامعه ، مطابق به احکام قانون ، تدابیر لازم اتخاذ می نماید.

دولت حقوق متقاعدین را تضمین نموده ، براى کهنسالان ، زنان بی سرپرست ، معیوبین و معلولین و ایتام بی بضاعت مطابق به احکام قانون کمک لازم به عمل می آورد.

 ماده پنجاه و چهارم

خانواده رکن اساسی جامعه را تشکیل می دهد و مورد حمایت دولت قرار دارد.

دولت به منظور تامین سلامت جسمی و روحی خانواده بالاخص طفل و مادر، تربیت اطفال و براى از بین بردن رسوم مغایر با احکام دین مقدس اسلام ، تدابیر لازم اتخاذ می کند.

 ماده پنجاه و پنجم

دفاع از وطن وجیبه تمام اتباع افغانستان است .

شرایط اجراى دوره مکلفیت عسکرى توسط قانون تنظیم می گردد.

 ماده پنجاه و ششم

پیروى از احکام قانون اساسی ، اطاعت از قوانین و رعایت نظم و امن عامه وجیبه تمام مردم افغانستان است .

بی خبرى از احکام قانون عذر دانسته نمی شود.

 ماده پنجاه و هفتم

دولت حقوق و آزادیهاى اتباع خارجی را در افغانستان ، طبق قانون تضمین می کند. این اشخاص در حدود قواعد حقوق بین المللی به رعایت قوانین دولت افغانستان مکلف می باشند.

 ماده پنجاه و هشتم

دولت به منظور نظارت بر رعایت حقوق بشر در افغانستان و بهبود و حمایت از آن ، کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان را تاسیس می نماید.

هر شخص می تواند درصورت نقص حقوق بشرى خود، به این کمیسیون شکایت نماید. کمیسیون می تواند موارد نقص حقوق بشرى افراد را به مراجع قانونی راجع سازد و در دفاع از حقوق آنها مساعدت نماید.

تشکیل و طرز فعالیت این کمیسیون توسط قانون تنظیم می گردد.

 ماده پنجاه و نهم

هیچ شخص نمی تواند با سوءاستفاده از حقوق و آزادیهاى مندرج این قانون اساسی ، بر ضد استقلال، تمامیت ارضی ، حاکمیت و وحدت ملی عمل کند.

 

فصل سوم - رییس جمهور

 ماده شصتم

رییس جمهور در راس دولت جمهورى اسلامی افغانستان قرار داشته ، صلاحیتهاى خود را در عرصه هاى اجراییه ، تقنینیه ، قضاییه ، مطابق به احکام این قانون اساسی ، اعمال می کند.

رییس جمهور داراى دو معاون ، اول و دوم ، می باشد.

کاندید ریاست جمهورى نام هر دو معاون را همزمان با کاندید شدن خود به ملت اعلام می دارد.

معاون اول رییس جمهور در حالت غیاب، استعفا و یا وفات رییس جمهور،مطابق به احکام مندرج این قانون اساسی ، عمل می کند.

در غیاب معاون اول رییس جمهور، معاون دوم مطابق به احکام مندرج این قانون اساسی عمل می کند.

 ماده شصت و یکم

رییس جمهور با کسب اکثریت بیش از پنجاه فی صد آراى راى دهندگان از طریق راى گیرى آزاد، عمومی ، سرى و مستقیم انتخاب می گردد.

وظیفه رییس جمهور در اول جوزاى سال پنجم بعد ازانتخابات پایان می یابد.انتخابات به منظور تعیین رییس جمهور جدید در خلال مدت سی الی شصت روزقبل از پایان کار رییس جمهور برگزار می گردد.

هرگاه دردور اول هیچ یک از کاندیدان نتواند اکثریت بیش ازپنجاه درصد آرا را به دست آورد، انتخابات براى دور دوم در ظرف دو هفته ازتاریخ اعلام نتایج انتخابات برگزار می گردد و در این دور تنها دو نفر ازکاندیداهایی که بیشترین آرا را در دور اول به دست آورده اند،شرکت می نماید. در دور دوم انتخابات ، کاندیدى که اکثریت آرا را کسب کند، رییس جمهورشناخته می شود. هر گاه یکی از کاندیداهاى ریاست جمهورى در جریان دور اول یا دوم راى گیرى و یا بعد از انتخابات و قبل از اعلام نتایج انتخابات وفات نماید،انتخابات مجدد مطابق به احکام قانون برگزار می گردد.

 ماده شصت و دوم

شخصی که به ریاست جمهورى کاندید می شود، واجد شرایط ذیل می باشد :

۱ - تبعه افغانستان ، مسلمان و متولد از والدین افغان بوده و تابعیت کشور دیگرى را نداشته باشد،

۲ - در روز کاندید شدن سن وى از چهل سال کمتر نباشد،

۳ - از طرف محکمه به ارتکاب جرایم ضد بشرى ، جنایت و یا حرمان از حقوق مدنی محکوم نشده باشد.

هیچ شخص نمی تواند بیش از دو دوره به حیث رییس جمهور انتخاب گردد.

حکم مندرج این ماده در مورد معاونین رییس جمهور نیز تطبیق می گردد.

 ماده شصت و سوم

رییس جمهور قبل از تصدى وظیفه ، مطابق به طرزالعمل خاص که توسط قانون تنظیم می گردد، حلف (سوگند) آتی را به جا می آورد :

 بسم الله الرحمن الرحیم

 "به نام خداوند بزرگ (ج ) سوگند یاد می کنم که دین مقدس اسلام را اطاعت و از آن حمایت کنم . قانون اساسی و سایر قوانین را رعایت و از تطبیق آن مواظبت نمایم . ازاستقلال، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی افغانستان حراست وحقوق و منافع مردم افغانستان راحفاظت کنم و با استعانت از بارگاه پروردگارمتعال و پشتیبانی ملت ، مساعی خود را در راه سعادت و ترقی مردم افغانستان بکار برم

 ماده شصت و چهارم

رئیس جمهور داراى صلاحیتها و وظایف ذیل می باشد :

۱ - مراقبت از اجراى قانون اساسی ،

۲ - تعیین خطوط اساسی سیاست کشور به تصویب شوراى ملی ،

۳ - قیادت اعلاى قواى مسلح افغانستان ،

۴ - اعلام حرب (جنگ ) و متارکه به تایید شوراى ملی ،

۵ - اتخاذ تصمیم لازم در حالت دفاع از تمامیت ارضی و حفظ استقلال،

۶ - فرستادن قطعات قواى مسلح به خارج افغانستان به تایید شوراى ملی ،

۷ - دایر نمودن لویه جرگه به استثناى حالت مندرج ماده شصت و نهم این قانون اساسی ،

۸ - اعلان حالت اضطرار به تایید شوراى ملی و خاتمه دادن به آن ،

۹ - افتتاح اجلاس شوراى ملی و لویه جرگه ،

۱۰ - قبول استعفاى معاونین ریاست جمهورى ،

۱۱ - تعیین وزرا، لوى خارنوال، رییس بانک مرکزى ، رییس امنیت ملی و رییس سره میاشت (هلال احمر) به تایید ولسی جرگه و عزل و قبول استعفاى آنها،

۱۲ - تعیین رییس و اعضاى ستره محکمه (دیوان عالی قضایی ) به تایید ولسی جرگه ،

۱۳ - تعیین و تقاعد، قبول استعفا و عزل قضات ، صاحب منصبان قواى مسلح ،پولیس و امنیت ملی و مامورین عالی رتبه مطابق به احکام قانون ،

۱۴ - تعیین سران نمایندگی هاى سیاسی افغانستان نزد دول خارجی و موسسات بین المللی ،

۱۵ - قبول اعتمادنامه هاى نمایندگان سیاسی خارجی در افغانستان ،

۱۶ - توشیح قوانین و فرامین تقنینی ،

۱۷ - اعطاى اعتبارنامه به غرض عقد معاهدات بین الدول مطابق به احکام قانون ،

۱۸ - تخفیف و عفو مجازات مطابق به احکام قانون ،

۱۹ - اعطاى مدالها، نشانها و القاب افتخارى مطابق به احکام قانون ،

۲۰ - تاسیس کمیسیونها به منظور بهبود اداره کشور مطابق به احکام قانون

۲۱ - سایر صلاحیتها و وظایف مندرج این قانون اساسی .

 ماده شصت و پنجم

رییس جمهور می تواند در موضوعات مهم ملی سیاسی ، اجتماعی و یا اقتصادى به آراى عمومی مردم افغانستان مراجعه نماید.

مراجعه به آراى عمومی نباید مناقض احکام این قانون اساسی و یا مستلزم تعدیل آن باشد.

 ماده شصت و ششم

رییس جمهور در اعمال صلاحیتهاى مندرج این قانون اساسی ،مصالح علیاى مردم افغانستان را رعایت می کند.

رییس جمهور نمی تواند بدون حکم قانون ملکیت هاى دولتی را بفروشد یا اهداکند.

رییس جمهور نمی تواند در زمان تصدى وظیفه از مقام خود به ملحوظات لسانی ، سمتی ، قومی ، مذهبی و حزبی استفاده نماید.

 ماده شصت و هفتم

در صورت استعفا و عزل یا وفات رییس جمهور و یا مریضی صعبالعلاج که مانع اجرا وظیفه شود، معاون اول رییس جمهور صلاحیتها و وظایف رییس جمهور را به عهده می گیرد.

رییس جمهور استعفاى خود را شخصا به شوراى ملی اعلام می نماید.

تثبیت مریضی صعب العلاج توسط هیات طبی با صلاحیت که از طرف ستره محکمه تعیین می گردد، صورت می گیرد.

دراین حالات در خلال مدت سه ماه انتخابات به منظور تعیین رییس جمهور جدید طبق ماده شصت و یکم این قانون اساسی برگزار می گردد.

معاون اول رییس جمهور در زمان تصدى به حیث رییس جمهور موقت امور ذیل را می تواند انجام دهد :

۱ - تعدیل قانون اساسی ،

۲ - عزل وزرا،

۳ - مراجعه به آراى عامه .

معاونین رییس جمهور می توانند مطابق به احکام این قانون اساسی خود رابه ریاست جمهورى کاندید نمایند.

درصورت غیاب رییس جمهور،وظایف معاون اول توسط رئیس جمهورتعیین می گردد.

 ماده شصت و هشتم

هر گاه یکی از معاونین رییس جمهور استعفا و یا وفات نماید، عوض وى شخص دیگرى توسط رییس جمهور به تایید ولسی جرگه تعیین می گردد.

در صورت وفات همزمان رئیس جمهور و معاون اول وى ، بالترتیب معاون دوم ،رییس مشرانو جرگه ، رییس ولسی جرگه و وزیر خارجه یکی بعد دیگرى مطابق به حکم مندرج ماده شصت و هفتم این قانون اساسی وظایف رییس جمهور را به عهده می گیرند.

 ماده شصت و نهم

رییس جمهور در برابرملت و ولسی جرگه مطابق به احکام این ماده مسئول می باشد.

اتهام علیه رییس جمهور به ارتکاب جرایم ضد بشرى ، خیانت ملی یا جنایت ،از طرف یک ثلث کل اعضاى ولسی جرگه می تواند تقاضا شود. در صورتی که این تقاضا از طرف دو ثلث کل آراى ولسی جرگه تایید گردد، ولسی جرگه در خلال مدت یک ماه لویه جرگه را دایر می نماید.

هرگاه لویه جرگه اتهام منسوب را به اکثریت دو ثلث آراى کل اعضا تصویب نماید، رییس جمهور از وظیفه منفصل و موضوع به محکمه خاص محول می گردد.

محکمه خاص متشکل است از رییس مشرانو جرگه ، سه نفر از اعضاى ولسی جرگه وسه نفر ستره محکمه به تعیین لویه جرگه ، اقامه دعوى توسط شخصی که از طرف لویه جرگه تعیین می گردد صورت می گیرد.

در این حالت احکام مندرج ماده شصت و هفتم این قانون اساسی تطبیق می گردد.

 ماده هفتادم

معاش و مصارف رییس جمهور توسط قانون تنظیم می گردد.

رییس جمهور بعد از ختم دوره خدمت به استثناى حالت عزل، براى بقیه مدت حیات از حقوق مالی دوره ریاست جمهورى مطابق به احکام قانون مستفید می شود.

 

فصل چهارم - حکومت

 ماده هفتاد و یکم

حکومت متشکل است از وزرا که تحت ریاست رییس جمهوراجراى وظیفه می نماید.

تعداد وزرا و وظایف شان توسط قانون تنظیم می گردد.

 ماده هفتاد و دوم

شخصی که به حیث وزیر تعیین می شود، واجد شرایط ذیل می باشد :

۱ - تنها حامل تابعیت افغانستان باشد،

هرگاه کاندید وزارت تابعیت کشور دیگرى را نیز داشته باشد، ولسی جرگه صلاحیت تایید و یا رد آنرا دارد،

۲ - داراى تحصیلات عالی ، تجربه کارى و شهرت نیک باشد،

۳ - سن وى از سی و پنج سال کمتر نباشد،

۴ - از طرف محکمه به ارتکاب جرایم ضد بشرى ، جنایت و یا حرمان از حقوق مدنی محکوم نشده باشد.

 ماده هفتاد و سوم

وزرا می توانند از اعضاى شوراى ملی یا خارج از آن تعیین شوند. هرگاه عضو شوراى ملی به حیث وزیر تعیین شود، عضویت خود را در شورا از دست می دهد و در عوض وى شخص دیگرى مطابق به حکم قانون تعیین می گردد.

 ماده هفتاد و چهارم

وزرا قبل از تصدى وظیفه حلف آتی را به حضور رئیس جمهور، به جا می آورند :

 بسم الله الرحمن الرحیم

 "به نام خداوند بزرگ (ج ) سوگند یاد می کنم که دین مقدس اسلام راحمایت ، قانون اساسی و سایر قوانین افغانستان را رعایت ، حقوق اتباع راحفاظت و از استقلال، تمامیت ارضی و وحدت ملی مردم افغانستان حراست کنم و در همه اعمال خود خداوند (ج ) را حاضر دانسته ،وظایف محوله را صادقانه انجام دهم ."

 ماده هفتاد و پنجم

حکومت داراى وظایف ذیل می باشد :

۱ - تعمیل احکام این قانون اساسی و سایر قوانین و فیصله هاى قطعی محاکم ،

۲ - حفظ استقلال، دفاع از تمامیت ارضی و صیانت منافع و حیثیت افغانستان در جامعه بین المللی

، ۳ - تامین نظم و امن عامه و از بین بردن هر نوع فساد ادارى ،

۴ - ترتیب بودجه ، تنظیم وضع مالی دولت و حفاظت دارایی عامه ،

۵ - طرح و تطبیق پروگرامهاى انکشافی ، اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادى و تکنالوژیکی

۶ - ارایه گزارش به شوراى ملی در ختم سال مالی درباره امور انجام شده و پروگرام هاى عمده سال مالی جدید،

۷ - انجام سایر وظایفی که به موجب این قانون اساسی و قوانین دیگر ازوظایف حکومت دانسته شده است .

 ماده هفتاد و ششم

حکومت براى تطبیق خطوط اساسی سیاست کشور و تنظیم وظایف خود مقررات وضع و تصویب می کند. این مقررات باید مناقض نص یا روح هیچ قانون نباشد.

 ماده هفتاد و هفتم

وزرا وظایف خود را به حیث آمرین واحدهاى ادارى در داخل حدودى که این قانون اساسی و سایر قوانین تعیین می کند، اجرا می نمایند.

وزرا از وظایف مشخصه خود نزد رییس جمهور و ولسی جرگه مسئولیت دارند.

 ماده هفتاد و هشتم

هرگاه وزیر به ارتکاب جرایم ضد بشرى ، خیانت ملی و یا سایر جرایم متهم گردد، قضیه با رعایت ماده یکصدوسی وچهارم این قانون اساسی به محکمه خاص محول می گردد.

 ماده هفتاد و نهم

حکومت می تواند در حالت تعطیل ولسی جرگه درصورت ضرورت عاجل، به استثناى امور مربوط به بودجه و امور مالی ، فرامین تقنینی را ترتیب کند.

فرامین تقنینی بعداز توشیح رئیس جمهورحکم قانون را حایز می شود. فرامین تقنینی باید در خلال سی روز از تاریخ انعقاد نخستین جلسه شوراى ملی به آن تقدیم شود و در صورتی که از طرف شوراى ملی رد شود، از اعتبارساقط می گردد.

 ماده هشتادم

ورزا نمی توانند در زمان تصدى وظیفه از مقام خود به ملحوظات لسانی ،سمتی ، قومی ، مذهبی و حزبی استفاده نمایند.

 

 فصل پنجم - شوراى ملی

 ماده هشتاد و یکم

شوراى ملی دولت جمهورى اسلامی افغانستان به حیث عالی ترین ارگان تقنینی مظهر اراده مردم آن است و از قاطبه ملت نمایندگی می کند.

هر عضو شورا در موقع اظهار راى ، مصالح عمومی و منافع علیاى مردم افغانستان را مدار قضاوت قرار می دهد.

 ماده هشتاد و دوم

شوراى ملی متشکل از دو مجلس ، ولسی جرگه و مشرانو جرگه می باشد. هیچ شخص نمی تواند در یک وقت عضو هر دو مجلس باشد.

ماده هشتاد و سوم

اعضاى ولسی جرگه توسط مردم ازطریق انتخابات آزاد، عمومی ، سرى و مستقیم انتخاب می گردند.

دوره کار ولسی جرگه به تاریخ اول سرطان سال پنجم ، بعد ازاعلان نتایج انتخابات به پایان می رسد و شوراى جدید به کار آغاز می نماید.

انتخابات اعضاى ولسی جرگه درخلال مدت سی الی شصت روز قبل از پایان دوره ولسی جرگه برگزار می گردد.

تعداد اعضاى ولسی جرگه به تناسب نفوس هر حوزه حداکثر دو صد و پنجاه نفر می باشد. حوزه هاى انتخاباتی و سایر مسایل مربوط به آن در قانون انتخابات تعیین می گردد. در قانون انتخابات باید تدابیرى اتخاذ گردد که نظام انتخاباتی ،نمایندگی عمومی و عادلانه را براى تمام مردم کشور تامین نماید و به تناسبنفوس از هر ولایت طور اوسط حداقل دو وکیل زن در ولسی جرگه عضویت یابد.

 ماده هشتاد و چهارم

اعضاى مشرانو جرگه به ترتیب ذیل انتخاب و تعیین می شوند :

۱ - از جمله اعضاى شوراى هر ولایت ، یک نفر به انتخاب شوراى مربوط براى مدت چهار سال،

۲ - از جمله اعضاى شوراهاى ولسوالیهاى هر ولایت ، یک نفربه انتخاب شوراهاى مربوط براى مدت سه سال،

۳ - یک ثلث باقی مانده از جمله شخصیت هاى خبیر و با تجربه به شمول دونفر از نمایندگان

معلولین و معیوبین و دو نفر نمایندگان کوچی ها به تعیین رئیس جمهور براى مدت پنج سال.

رییس جمهور تعداد پنجاه فی صد از این اشخاص را از بین زنان تعیین می نماید.

شخصی که به حیث عضو مشرانو جرگه انتخاب می شود، عضویت خود را در شوراى مربوطه از دست داده ، به عوض او شخص دیگر مطابق به احکام قانون تعیین می گردد.

 ماده هشتاد و پنجم

شخصی که به عضویت شوراى ملی کاندید یا تعیین می شود، علاوه بر تکمیلشرایط انتخابکنندگان واجد اوصاف ذیل می باشد:

۱ - تبعه افغانستان بوده یا حداقل ده سال قبل از تاریخ کاندید یا تعیین شدن ، تابعیت دولت افغانستان را کسب کرده باشد،

۲ - از طرف محکمه به ارتکاب جرایم ضد بشرى ، جنایت و یا حرمان از حقوق مدنی محکوم نشده باشد،

۳ - اعضاى ولسی جرگه سن بیست و پنج سالگی را در روز کاندید شدن و اعضاى مشرانو جرگه سن سی وپنج سالگی را در روز کاندید یا تعیین شدن تکمیل کرده باشند.

 ماده هشتاد و ششم

وثایق انتخاباتی اعضاى شوراى ملی توسط کمیسیون مستقل انتخابات مطابق به احکام قانون تدقیق می گردد.

 ماده هشتاد و هفتم

هر یک از دو مجلس شوراى ملی ، در آغاز دوره کار، یک نفر از اعضاى خودرا به حیث رییس براى یک دوره تقنینیه و دو نفر را به حیث نایب رییس اول ونایب دوم و دو نفر را به حیث منشی و نایب منشی براى مدت یک سال انتخاب می کند.

این اشخاص هیات ادارى ولسی جرگه و مشرانو جرگه را تشکیل می دهند.

وظایف هیات ادارى در اصول وظایف داخلی هر مجلس تعیین می شود.

 ماده هشتاد و هشتم

هر یک از دو مجلس شوراى ملی براى مطالعه موضوعات مورد بحث ، طبق اصول وظایف داخلی ، کمیسیون ها تشکیل می دهد.

 ماده هشتاد و نهم

ولسی جرگه صلاحیت دارد به پیشنهاد یک ثلث اعضا جهت بررسی و مطالعه اعمال حکومت ، کمیسیون خاص تعیین نماید.

ترکیب و طرزالعمل این کمیسیون در اصول وظایف داخلی ولسی جرگه تنظیم می گردد.

 ماده نودم

شوراى ملی داراى صلاحیتهاى ذیل می باشد :

۱ - تصویب، تعدیل یا لغو قوانین و یا فرامین تقنینی ،

۲ - تصویب پروگرامهاى انکشافی اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادى و تکنالوژیکی ،

۳ - تصویب بودجه دولتی و اجازه اخذ یا اعطاى قرضه ،

۴ - ایجاد واحدهاى ادارى ، تعدیل و یا الغاى آن ،

۵ - تصدیق معاهدات و میثاقهاى بین المللی یا فسح الحاق افغانستان به آن ،

۶ - سایر صلاحیتهاى مندرج این قانون اساسی .

 ماده نود و یکم

ولسی جرگه داراى صلاحیتهاى اختصاصی ذیل می باشد :

۱ - اتخاذ تصمیم در مورد استیضاح از هر یک از وزرا مطابق به حکم ماده نود و دوم این قانون اساسی ،

۲ - اتخاذ تصمیم راجع به پروگرامهاى انکشافی و بودجه دولتی ،

۳ - تایید یا رد مقرریها (انتصابها) مطابق به احکام این قانون اساسی .

 ماده نود و دوم

ولسی جرگه به پیشنهاد بیست فیصد کل اعضا می تواند از هر یک از وزرا استیضاح به عمل آورد. هر گاه توضیح ارایه شده قناعت بخش نباشد، ولسی جرگه موضوع راى عدم اعتماد را بررسی می کند.

راى عدم اعتماد از وزیر باید صریح ، مستقیم و بر اساس دلایل موجه باشد.

این راى به اکثریت آراى کل اعضاى ولسی جرگه صادر می گردد.

 ماده نود و سوم

هر یک از کمیسیونهاى هر دو مجلس شوراى ملی می تواند از هر یک از وزرادر موضوعات معین سوال نماید.

شخصی که از او سوال به عمل آمده ، می تواند جواب شفاهی یا تحریرى بدهد.

 ماده نود و چهارم

قانون عبارت است از مصوبه هر دو مجلس شوراى ملی که به توشیح رییس جمهور رسیده باشد، مگراینکه در این قانون اساسی طور دیگرى تصریح گردیده باشد.

در صورتی که رییس جمهور با مصوبه شوراى ملی موافقه نداشته باشدمی تواند آنرا در ظرف پانزده روز از تاریخ تقدیم با ذکر دلایل به ولسی جرگه مستردنماید. با سپرى شدن این مدت و یا در صورتی که ولسی جرگه آنرا مجددا با دو ثلث آراى کل اعضا تصویب نماید، مصوبه توشیح شده محسوب و نافذ می گردد.

 ماده نود و پنجم

پیشنهاد طرح قانون از طرف حکومت یا اعضاى شورا و در ساحه تنظیم امورقضایی از طرف ستره محکمه توسط حکومت می تواند صورت گیرد.

پیشنهاد طرح قانون در مورد بودجه و امور مالی صرف ازطرف حکومت صورت می گیرد.

 ماده نود و شش

هر گاه پیشنهاد طرح قانون ، حاوى تکلیف جدید یا تنقیص عایدات دولت باشد، به شرطی در فهرست کار داخل می شود که در متن پیشنهاد، مدرک جبران نیز پیش بینی شده باشد.

 ماده نود و هفتم

پیشنهاد طرح قانون از طرف حکومت نخست به ولسی جرگه تقدیم می گردد.

ولسی جرگه پیشنهاد طرح قانون را، به شمول بودجه و امور مالی و پیشنهاداخذ و یا اعطاى قرضه را، بعد از بحث به صورت یک کل تصویب یا رد می کند.

ولسی جرگه نمی تواند طرح پیشنهاد شده را بیش از یک ماه به تاخیر اندازد. ولسی جرگه طرح قانون پیشنهاد شده را بعد از تصویب به مشرانو جرگه می سپارد.

مشرانو جرگه در ظرف پانزده روز در مورد آن تصمیم اتخاذ می کند.

شوراى ملی به اتخاذ تصمیم در مورد طرح قوانین ، معاهدات و پروگرامهاى انکشافی دولت که به اساس پیشنهاد حکومت ایجاب رسیدگی عاجل را نماید،اولویت می دهد.

هرگاه پیشنهاد طرح قانون از طرف ده نفر از اعضاى یکی از دو مجلس صورت گیرد، بعد از تایید یک پنجم اعضاى مجلسی که پیشنهاد به آن ارایه شده است ،در فهرست کار آن مجلس داخل می گردد.

 ماده نود و هشتم

بودجه دولت و پروگرام انکشافی حکومت از طریق مشرانو جرگه توام با نظریه مشورتی آن به ولسی جرگه تقدیم می شود.

تصمیم ولسی جرگه بدون ارایه به مشرانو جرگه بعد از توشیح رییس جمهور نافذ شمرده می شود. هرگاه نظر به عواملی تصویب بودجه قبل از آغاز سال مالی صورت نگیرد، تا تصویب بودجه جدید، بودجه سال گذشته تطبیق می گردد.

حکومت در خلال ربع چهارم سال مالی ، بودجه سال آینده را با حساب اجمالی بودجه سال جارى به شوراى ملی تقدیم می نماید. حساب قطعی بودجه سال مالی قبل، در خلال مدت شش ماه سال آینده ، مطابق به احکام قانون ، به شوراى ملی تقدیم می گردد.

ولسی جرگه نمی تواند تصویب بودجه را بیش از یک ماه و اجازه اخذ و یااعطاى قرضه را که شامل بودجه نباشد، بیش از پانزده روز به تاخیر اندازد.

هرگاه ولسی جرگه دراین مدت راجع به پیشنهاد اخذ و یا اعطاى قرضه تصمیم اتخاذ نکند، پیشنهاد تصویب شده محسوب می گردد.

 ماده نود و نهم

در صورتی که در اجلاس شوراى ملی ، بودجه سالانه یا پروگرام انکشافی یا موضوع مربوط به امنیت عامه ، تمامیت ارضی و استقلال کشور مطرح باشد، مدت اجلاس شورا قبل از تصویب آن نمی تواند خاتمه یابد.

 ماده صدم

هر گاه مصوبه یک مجلس از طرف مجلس دیگر رد شود، براى حل اختلاف هیات مختلط به تعداد مساوى از اعضاى هر دو مجلس تشکیل می گردد.

فیصله هیات بعد از توشیح رییس جمهور، نافذ شمرده می شود. در صورتی که هیات مختلط نتواند اختلاف نظر را رفع کند، مصوبه رد شده به حساب می آید. دراین حالت ولسی جرگه می تواند در جلسه بعدى آنرا با دو ثلث آراى کل اعضا تصویب کند. این تصویب بدون ارایه به مشرانو جرگه بعد از توشیح رییس جمهور نافذ شمرده می شود.

 ماده یکصد و یکم

هیچ عضو شوراى ملی به علت راى یا نظریه اى که در هنگام اجراى وظیفه ابراز می دارد، مورد تعقیب عدلی قرار نمی گیرد.

 ماده یکصد و دوم

هر گاه عضو شوراى ملی به جرمی متهم شود. مامور مسئولاز موضوع به مجلسی که متهم عضو آن است ، اطلاع می دهد و متهم می تواند تحت تعقیب عدلی قرار گیرد.

در مورد جرم مشهود، مامور مسئول می تواند متهم را بدون اجازه مجلسی که او عضو آن می باشد، تحت تعقیب عدلی قرار دهد و گرفتار نماید.

در هر دو حالت ، هرگاه تعقیب عدلی قانونا توقیف را ایجاب کند، مامورمسئول مکلف است موضوع را بلافاصله به اطلاع مجلس مربوط برساند و تصویب آنراحاصل نماید. اگر اتهام در هنگام تعطیل شورا صورت بگیرد، اجازه گرفتارى یا توقیف از هیات ادارى مجلس مربوط حاصل می گردد و موضوع به نخستین جلسه مجلس مذکورجهت اخذ تصمیم ارایه می شود.

 

ماده یکصد و سوم

وزرا می تواند در جلسات هر یک از دو مجلس شوراى ملی اشتراک ورزند. هر مجلس شوراى ملی می تواند حضور وزرا را در جلسه خود مطالبه کند.

 

ماده یکصد و چهارم

هر دو مجلس شوراى ملی در وقت واحد به صورت جداگانه جلسه می کنند.

جلسات هر دو مجلس در موارد ذیل می تواند به طورى مشترک دایر شود :

۱ - در موقعی که دوره تقنینیه یا اجلاس سالانه از طرف رییس جمهور افتتاح می گردد،

۲ - در صورتی که رییس جمهور ضرورى تشخیص دهد.

رییس ولسی جرگه از جلسات مشترک شوراى ملی ریاست می نماید.

 ماده یکصد و پنجم

جلسات شوراى ملی علنی می باشد مگر اینکه رییس مجلس یا حداقل ده نفر از اعضاى شوراى ملی ،

سرى بودن آنرا درخواست و مجلس این خواست را بپذیرد.

هیچ شخصی نمی تواند عنفا به مقر شوراى ملی داخل شود.

 ماده یکصد و ششم

نصاب هر یک از دو مجلس شوراى ملی ، هنگام راى گیرى با حضور اکثریت اعضا تکمیل می گردد و تصامیم آن با شرکت اکثریت آراى اعضاى حاضر اتخاذ می شود،مگر در مواردى که این قانون اساسی طور دیگرى تصریح نموده باشد.

 ماده یکصد و هفتم

شوراى ملی در هر سال دو اجلاس عادى دایر می کند.

مدت کار هر دو اجلاس شورا، در هر سال نه ماه می باشد. در صورت ایجاب،شورا می تواند این مدت را تمدید کند.

جلسات فوق العاده شورا می تواند در ایام تعطیل به امر رییس جمهور دایر شود.

 ماده یک صد و هشتم

در حالات وفات ، استعفا و عزل عضو شوراى ملی و یا معلولیت یا معیوبیتی که به طور دایم مانع اجرایی وظیفه گردد، تعیین نماینده جدید براى مدت باقی مانده دوره تقنینیه ، مطابق به احکام قانون صورت می گیرد.

امور مربوط به حضور و غیاب اعضاى شوراى ملی در اصول وظایف داخلی تنظیم می گردد.

 ماده یک صد و نهم

پیشنهاد تعدیل قانون انتخابات ، در یک سال اخر دوره تقنینیه ، نمی تواند در فهرست کار شوراى ملی قرار گیرد.

 

فصل ششم - لویه جرگه

 ماده یکصد و دهم

لویه جرگه عالی ترین مظهر اراده مردم افغانستان می باشد.

لویه جرگه متشکل است از :

۱ - اعضاى شوراى ملی ،

۲ - روساى شوراهاى ولایات و ولسوالیها ، وزرا، رییس و اعضاى ستره محکمه و لوى ثارنوالی می توانند در جلسات لویه جرگه بدون حق راى شرکت ورزند.

 ماده یک صد و یازدهم

لویه جرگه در حالات ذیل دایر می گردد :

۱ - اتخاذ تصمیم در مورد مسایل مربوطه به استقلال، حاکمیت ملی ، تمامیت ارضی و مصالح علیاى کشور،

۲ - تعدیل احکام این قانون اساسی ،

۳ - محاکمه رییس جمهور مطابق به حکم مندرج ماده شصت و نهم این قانون اساسی .

 ماده یک صد و دوازدهم

لویه جرگه در اولین جلسه ، از میان اعضا یک نفر را به حیث رییس و یک نفر را به حیث معاون و دو نفر را به حیث منشی و نایب منشی انتخاب می کند.

 ماده یک صد و سیزدهم

نصاب لویه جرگه هنگام راى دهی ، با حضور اکثریت اعضا تکمیل می گردد. تصامیم لویه جرگه ، جز در مواردى که در این قانون اساسی صریحا ذکرگردیده ، با اکثریت آرا کل اعضا اتخاذ می گردد.

 ماده یک صد و چهاردهم

مباحثات لویه جرگه علنی می باشد، مگر اینکه یک ربع اعضا سرى بودن آنرا درخواست نماید و لویه جرگه این درخواست را بپذیرد.

 ماده یک صد و پانزدهم

در هنگام دایر بودن لویه جرگه ، احکام مندرج در مواد یکصد و یکم و یکصدودوم این قانون اساسی ، در مورد اعضاى آن تطبیق می گردد.

 

فصل هفتم - قضا

 ماده یک صد و شانزدهم

قوه قضاییه رکن مستقل دولت جمهورى اسلامی افغانستان می باشد.

قوه قضائیه مرکب است از یک سترمحکمه ، محاکم استیناف و محاکم ابتداییه که تشکیلات و صلاحیت آنها توسط قانون تنظیم می گردد.

ستره محکمه به حیث عالیترین ارگان قضایی در راس قوه قضاییه افغانستان قرار دارد.

 ماده یک صد و هفدهم

سترمحکمه مرکب است از۹ عضو که از طرف رییس جمهور با تایید ولسی جرگه و با ارعایت احکام مندرج فقره آخر ماده پنجاهم و ماده یکصد و هجدهم این قانون اساسی در آغاز به ترتیب ذیل تعیین می گردند :

سه نفر براى مدت چهار سال، سه نفر براى مدت مدت هفت سال و سه نفر براى مدت ۱۰ سال. تعیینات بعدى براى مدت ده سال می باشد.

تعیین اعضا براى دوبار جواز ندارد.

رییس جمهور یکی از اعضا را به حیث رییس سترمحکمه تعیین می کند.

اعضاى ستره محکمه به استثناى حالت مندرج ماده یک صد و بیست و هفتم این قانون اساسی ، تا ختم دوره خدمت از وظایف شان عزل نمی شوند.

 ماده یک صد و هجدهم

عضو سترمحکمه واجد شرایط ذیل می باشد :

۱ - سن رییس و اعضا در حین تعیین از چهل سال کمتر نباشد،

۲ - تبعه افغانستان باشد،

۳ - در علوم حقوقی و یا فقهی تحصیلات عالی و در نظام افغانستان تخصص وتجربه کافی داشته باشد،

۴ - داراى حسن سیرت و شهرت نیک باشد،

۵ - از طرف محکمه به ارتکاب جرایم ضد بشرى ، جنایت و یا حرمان از حقوق مدنی محکوم نشده باشد،

۶ - در حال تصدى وظیفه در هیج حزب سیاسی عضویت نداشته باشد.

 ماده یکصد و نوزدهم

اعضاى ستر محکمه قبل از اشغال وظیفه ، حلف آتی را در حضور رییس جمهور به جا می آورند :

 

بسم الله الرحمن الرحیم

"به نام خداوند بزرگ (ج ) سوگند یاد می کنم که حق وعدالت را برطبق احکام دین مقدس اسلام ، نصوص این قانون اساسی وسایر قوانین افغانستان تامین نموده ، وظیفه قضا را با کمال امانت ، صداقت و بی طرفی اجرا نمایم ."

 ماده یکصد و بیستم

صلاحیت قوه قضاییه شامل رسیدگی به تمام دعاوى است که از طرف اشخاص حقیقی یا حکمی ، به شمول دولت ، به حیث مدعی یا مدعی علیه در پیشگاه محکمه مطابق به احکام قانون اقامه شود.

 ماده یکصد و بیست و یکم

بررسی مطابقت قوانین ، فرامین تقنینی ، معاهدات بین الدول و میثاق هاى بین المللی با قانون اساسی و تفسیر آنها بر اساس تقاضاى حکومت و یا محاکم ،مطابق به احکام قانون از صلاحیت سترمحکمه می باشد.

 ماده یکصد و بیست دوم

هیچ قانونی نمی تواند در هیچ حالت ، قضیه یا ساحه یی را از دایره صلاحیت قوه قضاییه به نحوى که در این فصل تحدید شده ، خارج بسازد و به مقام دیگرتفویض کند.

این حکم مانع تشکیل محاکم خاص مندرج مواد شصت و نهم ، هفتاد و هشتم ویکصد و بیست و هفتم این قانون اساسی و محاکم عسکرى در قضایاى مربوط به آن نمی گردد.

تشکیل و صلاحیت این نوع محاکم توسط قانون تنظیم می گردد.

 ماده یکصد و بیست و سوم

با رعایت احکام این قانون اساسی ، قواعد مربوط به تشکیل، صلاحیت و اجراآت محاکم و امور مربوط به قضات توسط قانون تنظیم می گردد.

ماده یکصد و بیست و چهارم

در مورد مامورین و سایر کارکنان ادارى قوه قضاییه ، احکام قوانین مربوط به مامورین و سایر کارکنان ادارى دولت نافذ می باشد ولی تقرر، انفکاک ،ترفیع ، تقاعد، مجازات و مکافات شان توسط ستره محکمه مطابق به احکام قانون صورت می گیرد.

 ماده یکصد و بیست و پنجم

بودجه قوه قضاییه به مشوره حکومت از طرف ستره محکمه ترتیب گردیده ، به حیث جزء بودجه دولت ، توسط حکومت به شوراى ملی تقدیم می شود.

تطبیق بودجه قوه قضاییه از صلاحیت ستره محکمه می باشد.

 ماده یکصد و بیست و ششم

اعضاى ستره محکمه بعد از ختم دوره خدمت براى بقیه مدت حیات از حقوق مالی دوره خدمت مستفید می شوند مشروط بر اینکه به مشاغل دولتی و سیاسی اشتغال نورزند.

 ماده یکصد و بیست و هفتم

هر گاه بیش از یک ثلث اعضاى ولسی جرگه ، محاکمه رییس و یا عضو ستره محکمه را بر اساس اتهام به جرم ناشی از اجراى وظیفه یاارتکاب جنایت تقاضانماید و ولسی جرگه این تقاضا را با اکثریت دوثلث کل اعضا تصویب کند، متهم از وظیفه عزل و موضوع به محکمه خاص محول می گردد.

تشکیل محکمه و طرزالعمل محاکمه توسط قانون تنظیم می گردد.

 ماده یکصد و بیست و هشتم

در محاکم افغانستان ، محکمه به صورت علنی دایر می گردد و هر شخص حق دارد با رعایت احکام قانون در آن حضور یابد.

محکمه می تواند در حالاتی که در قانون تصریح گردیده ، یا سرى بودن محاکمه ضرورى تشخیص گردد، جلسات سرى دایر کند، ولی اعلام حکم باید به هر حال علنی باشد.

 ماده یکصد و بیست و نهم

محکمه مکلف است اسباب حکمی را که صادر می نماید، در فیصله ذکر کند.

تمام فیصله هاى قطعی محاکم واجب التعمیل است ، مگر در حالت حکم به مرگ شخص که مشروط به منظورى رییس جمهور باشد.

ماده یکصد و سی ام

محاکم قضایی مورد رسیدگی ،احکام این قانون اساسی و سایر قوانین را تطبیق می کنند. هرگاه براى قضیه یی ازقضایاى مورد رسیدگی ، در قانون اساسی و سایر قوانین حکمی موجود نباشد، محاکم به پیروى از احکام فقه حنفی و در داخل حدودى که این قانون اساسی وضع نموده ، قضیه را به نحوى حل و فصل می نماید که عدالت را به بهترین وجه تامین نماید.

 ماده یکصد و سی و یکم

محاکم براى اهل تشیع ، در قضایاى مربوط به احوال شخصیه ، احکام مذهب تشیع را مطابق به احکام قانون تطبیق می نمایند.

در سایر دعاوى نیز اگر در این قانون اساسی و قوانین دیگر حکمی موجودنباشد، محاکم قضیه را مطابق به احکام این مذهب حل و فصل می نمایند.

 ماده یکصد و سی و دوم

قضات به پیشنهاد ستره محکمه و منظورى رییس جمهور تعیین می گردند.

تقرر، تبدل، ترفیع ، مواخذه و پیشنهاد تقاعد قضات مطابق به احکام قانون از صلاحیت ستر محکمه می باشد.

ستر محکمه به منظور تنظیم بهتر امور اجرایی وقضایی وتامین اصلاحات لازم ،آمریت عمومی ادارى قوه قضاییه را تاسیس می نماید.

 ماده یکصد و سی و سوم

هر گاه قاضی به ارتکاب جنایت متهم شود، ستره محکمه مطابق به احکام قانون به حالت قاضی رسیدگی نموده ، پس از استماع دفاع او، در صورتیکه ستره محکمه اتهام را وارد بداند، پیشنهاد عزلش را به رییس جمهور تقدیم و بامنظورى آن از طرف رییس جمهور، قاضی متهم از وظیفه معزول و مطابق به احکام قانون مجازات می شود.

 ماده یکصد و سی و چهارم

کشف جرایم ، توسط پلیس و تحقیق جرایم و اقامه دعوا علیه متهم در محکمه از طرف ثارنوالی مطابق به احکام قانون صورت می گیرد.

ثارنوالی جزء قوه اجراییه و در اجراآت خود مستقل می باشد.

تشکیل، صلاحیت و طرز فعالیت ثارنوالی توسط قانون تنظیم می گردد. کشف و تحقیق جرایم وظیفه اى منسوبین قواى مسلح ، پلیس و موظفین امنیت ملی ، توسط قانون خاص تنظیم می گردد.

 ماده یکصد و سی و پنجم

اگر طرف دعوا زبانی را که محکمه توسط آن صورت می گیرد، نداند، حق اطلاع به مواد واسناد قضیه و صحبت در محکمه به زبان مادرى ، توسط ترجمان برایش تامین می گردد.

 

فصل هشتم - اداره

ماده یکصد و سی و ششم

اداره جمهورى اسلامی افغانستان بر اساس واحدهاى اداره مرکزى و ادارات محلی ، طبق قانون تنظیم می گردد.

اداره مرکزى به یک عده واحدهاى ادارى منقسم می گردد که در راس هرکدام یک نفر وزیر قرار دارد.

واحد اداره محلی ، ولایت است . تعداد، ساحه ، اجرا و تشکیلات ولایات و ادارات مربوط، بر اساس تعداد نفوس ، وضع اجتماعی و اقتصادى و موقعیت جغرافیایی توسط قانون تنظیم می گردد.

 ماده یکصد و سی و هفتم

حکومت با حفظ اصل مرکزیت به منظور تسریع و بهبود اموراقتصادى ، اجتماعی و فرهنگی و سهم گیرى هر چه بیشتر مردم در انکشاف حیات ملی ، صلاحیتهاى لازم را مطابق به احکام قانون ، به اداره محلی تفویض می نماید.

 ماده یکصد و سی و هشتم

در هر ولایت یک شوراى ولایتی تشکیل می شود.

اعضاى شوراى ولایتی ، طبق قانون ، به تناسب نفوس ، از طریق انتخابات آزاد،عمومی ، سرى و مستقیم از طرف ساکنین ولایت براى مدت چهار سال انتخاب می گردند.

شوراى ولایتی یک نفر از اعضاى خود را به حیث رییس انتخاب می نماید.

 ماده یکصد و سی و نهم

شوراى ولایتی در تامین اهداف انکشافی دولت و بهبود و امور ولایت به نحوى که در قوانین تصریح می گردد، سهم گرفته و در مسایل مربوط به ولایت مشوره می دهد.

شوراى ولایتی وظایف خود را با همکارى اداره محلی اجرا می نماید.

ماده یکصد و چهلم

 براى تنظیم امور و تامین اشتراک فعال مردم

در اداره محلی ،در ولسوالی هاو قریه ها، مطابق به احکام قانون شوراها تشکیل می گردند. اعضاى این شوراها از طریق انتخابات آزاد، عمومی ، سرى و مستقیم از طرف ساکنین محل براى مدت سه سال انتخاب می شوند.

سهم گیرى کوچیان در شوراهاى محلی مطابق به احکام قانون تنظیم می گردد.

 ماده یکصد و چهل و یکم

براى اداره امور شهرى ، شاروالی تشکیل می شود. شاروال و اعضاى مجالس شاروالی ، از طریق انتخابات آزاد، عمومی ، سرى ومستقیم انتخاب می شوند.

امور مربوط به شاروالیها توسط قانون تنظیم می گردند.

 ماده یکصد و چهل و دوم

دولت به مقصد تعمیل احکام و تامین ارزشهاى مندرج این قانون اساسی ، ادارات لازم را تشکیل مینماید.

 

 فصل نهم - حالت اضطرار

 ماده یکصد و چهل و سوم

هرگاه به علت جنگ ، خطر جنگ ، اغتشاش وخیم ، آفات طبیعی و یا حالت مماثل،حفظ استقلال و حیات ملی از مجرایی که در قانون اساسی تعیین شده ، ناممکن گردد، حالت اضطرار از طرف رییس جمهور با تایید شوراى ملی در تمام یا بعضی از ساحات کشور اعلام می شود.

هرگاه حالت اضطرار بیش از دو ماه دوام نماید، براى تمدید آن ، موافقت شوراى ملی شرط است .

 ماده یکصد و چهل و چهارم

در حالت اضطرار، رییس جمهور می تواند به مشوره روساى شوراى ملی و ستره محکمه ، بعضی از صلاحیتهاى شوراى ملی را به حکومت انتقال دهد.

ماده یکصد و چهل و پنجم

در حالت اضطرار، رییس جمهور می تواند بعد از تایید روساى شوراى ملی وستره محکمه ، تنفیذ احکام ذیل را معطل بسازد و یا بر آنها قیود وضع نماید :

۱ - فقره دوم ماده بیست و هفتم ،

۲ - ماده سی و ششم ،

۳ - فقره دوم ماده سی و هفتم ، ۴ - فقره دوم ماده سی و هشتم ،

 ماده یکصد و چهل و ششم

در حالت اضطرار، قانون اساسی تعدیل نمی شود.

 ماده یکصد و چهل و هفتم

هرگاه دوره ریاست جمهورى و یا دوره تقنینیه شوراى ملی ، در حالت اضطرار ختم شود، اجراى انتخابات جدید منتفی گذاشته شده ، مدت خدمت رییس جمهور واعضاى شوراى ملی تا چهار ماه تمدید می شود.

هر گاه حالت اضطرار بیش از چهار ماه دوام نماید،لویه جرگه از طرف رییس جمهور دعوت می شود.

بعد از ختم حالت اضطرار، در خلال مدت دو ماه ، انتخابات برگزار می گردد.

 ماده یکصد و چهل و هشتم

در ختم حالت اضطرار، اقداماتی که براساس مواد ماده یکصد و چهل و چهارم و یکصد و چهل و پنجم این قانون اساسی به عمل آمده ، بلافاصله ازاعتبار ساقط می گردند.

 

فصل دهم - تعدیل

 ماده یکصد و چهل و نهم

اصل پیروى از احکام دین مقدس اسلام و نظام جمهورى اسلامی تعدیل نمی شوند.

تعدیل حقوق اساسی اتباع صرف به منظور بهبود حقوق آنان مجاز می باشد.

تعدیل دیگر محتویات این قانون اساسی ، نظر به تجارب و مقتضیات عصر، بارعایت احکام مندرج مواد شصت و هفتم و یکصد و چهل و ششم این قانون اساسی ،با پیشنهاد رییس جمهور یا اکثریت اعضاى شوراى ملی صورت می گیر

 د. ماده یکصد و پنجاهم

به منظور اجراى پیشنهاد تعدیل، هیاتی از بین اعضاى حکومت ، شوراى ملی وستره محکمه به فرمان رییس جمهور تشکیل گردیده ، طرح تعدیل را تهیه می کند.

براى تصویب تعدیل، لویه جرگه بر اساس فرمان رییس جمهور و مطابق به احکام فصل لویه جرگه دایر می گردد.

هرگاه لویه جرگه با اکثریت دو ثلث کل اعضا طرح تعدیل را تصویب کند، بعداز توشیح رییس جمهور نافذ می گردد.

 

فصل یازدهم - احکام متفرقه

 ماده یکصد و پنجاه و یکم

رییس جمهور، معاونین رییس جمهور، وزرا، رییس و اعضاى ستره محکمه ، لوى ثارنوال، روساى بانک مرکزى و امنیت ملی ، والیان و شاروالیها در مدت تصدى وظیفه نمی توانند هیچ معامله انتفاعی را با دولت انجام دهند.

 ماده یکصد و پنجاه و دوم

رییس جمهور، معاونین رییس جمهور، وزرا، روسا و اعضاى شوراى ملی و ستره محکمه ، لوى ثارنوال و قضات نمی توانند در مدت تصدى وظیفه به مشاغل دیگرى اشتغال ورزند.

 ماده یکصد و پنجاه و سوم

قضات ، ثارنوالان ، صاحب منصبان قواى مسلح و پلیس و منسوبین امنیت ملی ،در مدت تصدى وظیفه نمی توانند در احزاب سیاسی عضویت داشته باشند.

 ماده یکصد و پنجاه و چهارم

دارایی رییس جمهور، معاونین رییس جمهور، وزرا، اعضاى ستره محکمه و لوى ثارنوال قبل و بعد از دوره خدمت ، توسط ارگانی که در قانون تعیین می گردد،ثبت ، رسیدگی و نشر می شود.

 ماده یکصد و پنجاه و پنجم

کمیسیون مستقل انتخابات براى اداره و نظارت بر هر نوع انتخابات ومراجعه به آراى عمومی مردم در کشور مطابق به احکام قانون تشکیل می گردد.

 ماده یکصد و پنجاه و ششم

کمیسیون مستقل انتخابات براى اداره و نظارت بر هر نوع انتخابات ومراجعه به آراى عمومی مردم در کشور مطابق به احکام قانون تشکیل می گردد.

 ماده یکصد و پنجاه و هفتم

کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی مطابق به احکام قانون تشکیل می گردد. اعضاى این کمیسیون ازطرف رییس جمهور به تایید ولسی جرگه تعیین می گردند.

 

 فصل دوازدهم - احکام انتقالی

 ماده یکصد و پنجاه و هشتم

لقب باباى ملت و امتیازاتی که توسط لویه جرگه اضطرارى سال یکهزارو سیصدو هشتادو یک هجرى شمسی به اعلیحضرت محمد ظاهرشاه ، پادشاه سابق افغانستان ،اعطا شده است ، با رعایت احکام این قانون اساسی مادام الحیات براى ایشان محفوظ می باشد.

 ماده یکصد و پنجاه و نهم

مدت بعد از نفاذ این قانون اساسی تا تاریخ افتتاح شوراى ملی ، دوره انتقال شمرده می شود. دولت انتقالی اسلامی افغانستان ، در دوره انتقال وظایف ذیل را انجام می -دهد :

۱ - اصدار فرامین تقنینی مربوط به انتخابات ریاست جمهورى و شوراى ملی و شوراهاى محلی در مدت شش ماه ،

۲ - اصدار فرامین در مورد تشکیلات و صلاحیت محاکم و آغاز کار روى قانون تشکیلات اساسی در خلال مدت کمتر از یک سال،

۳ - تشکیل کمیسیون مستقل انتخابات ،

۴ - انجام اصلاحات لازم به منظور تنظیم بهتر امور اجرایی و قضایی ،

۵ - اتخاذ تدابیرلازم جهت آماده ساختن زمینه براى تطبیق احکام این قانون اساسی .

 ماده یکصد و شصتم

اولین رییس جمهور منتخب، سی روز بعد از اعلام نتایج انتخابات ، مطابق به احکام این قانون اساسی به کار آغاز می کند.

کوشش همه جانبه صورت می گیرد تا اولین انتخابات رییس جمهور و شوراى ملی با هم در یک وقت صورت بگیرد.

صلاحیت هاى شوراى ملی مندرج در این قانون اساسی تا زمان تاسیس این شورابه حکومت تفویض می شود و ستره محکمه موقت به فرمان رییس جمهورتشکیلمی گردد.

 ماده یکصد و شصت و یکم

شوراى ملی ، وظایف وصلاحیتهاى خود را به مجرد تاسیس ، مطابق به احکام این قانون اساسی ، اعمال می کند.

بعد از دایر شدن اولین جلسه شوراى ملی ، در خلال مدت سی روز، حکومت وستره محکمه مطابق به احکام این قانون اساسی تشکیل می گردند.

رییس دولت انتقالی اسلامی افغانستان تا زمانیکه رییس جمهور منتخب به کار آغاز کند، اجراى وظیفه می نماید.

ارگانهاى اجرایی و قضایی دولت با رعایت حکم فقره چهارم ماده یکصد وپنجاه و نهم این قانون اساسی ، الی تشکیل حکومت و ستره محکمه به وظایف خودادامه می دهند. فرامین تقنینی که از آغاز دوره موقت به بعد نافذ گردیده است ، به اولین جلسه شوراى ملی ارجاع می گردند.

این فرامین تازمانیکه از طرف شوراى ملی لغو نگردیده باشند نافذ می باشند.

 ماده یکصد شصت و دوم

این قانون اساسی از تاریخ تصویب لویه جرگه نافذ و از طرف رییس دولت انتقالی اسلامی افغانستان توشیح و اعلام می گردد.

با نفاذ این قانون اساسی ، قوانین و فرامین تقنینی مغایر احکام آن ملغی می باشد.
 

  • ابراهیم اخلاقی

قانون اساسی افغانستان – ۱۳۴۳

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۴۶ ب.ظ

توشیح پادشاه افغانستان

ماالمتوکل على اللَّه محمد ظاهر شاه پادشاه افغانستان مسوده قانون جدید افغانستان را که از طرف لوى جرگه‏اى که ازهجرى شمسى در شهر کابل انعقاد یافت،تصویب گردیده به نام خداوند بزرگ توشیح مى‏کنیم و سر از امروز آن را بحیث قانون اساسى افغانستان در تمام نقاط دولت نافذ اعلام مى‏نماییم. سر از امروز قانون اساسى را که از طرف لوى جرگه سال ۱۳۰۹ هجرى شمسى تصویب گردیده و تاکنون در کشور نافذ بود با تمام ضمایم آن ملغى اعلام میداریم.

قصر گل خانه

۹ میزان ۱۳۴۳

به نام خداوند توانا و دادگر

به منظور تنظیم حیات ملى افغانستان مطابق به مقتضیات زمان عصر و بر اساس واقعیات تاریخ و فرهنگ ملى. به منظور تأمین عدالت و مساوات.به منظور تطبیق دموکراسى سیاسى،اقتصادى و اجتماعى.به منظور تنظیم شؤون و ارکان دولت،براى تأمین آزادى و رفاه افراد و حفظ نظم عمومى.به منظور ا نکشاف متوازن تمام امور تشکیل یک جامعه مرفه و مترقى بر اساس تعاون اجتماعى و حفظ کرامت انسانى،ما مردم افغانستان با درک تحولات تاریخى که در زندگانى ما بحیث یک ملت و یک جزء جامعه بشر به وقوع پیوسته،در حالى که ارزشهاى فوق را حق همه جوامع بشرى مى‏دانیم،به قیادت اعلیحضرت محمد ظاهر شاه پادشاه،پیشواى زندگانى ملى ا فغانستان این قانون اساسى را براى خود و نسلهاى آینده وضع کردیم.

فصل اول:دولت

ماده اول:افغانستان دولت پادشاهى مشروطه،مستقل،واحد و غیر قابل تجزیه است.حاکمیت ملى در افغانستان به ملت تعلق دارد.

ملت افغانستان عبارت است از تمام افرادى که تابعیت افغانستان را مطابق به احکام قانون دارا باشند.بر هر فرد از افراد مذکور کلمه افغان اطلاق مى‏شود.

ماده دوم:دین افغانستان دین مقدس اسلام است.شعایر دینى از طرف دولت مطابق به احکام مذهب حنفى اجراء مى‏گردد.آن افراد ملت که پیروان دین اسلام نیستند در اجراى مراسم مذهبى خود درد داخل حدودى که قوانین مربوط به آداب و آسایش عامه تعیین مى‏کند آزاد مى‏باشند.

ماده سوم:از جمله زبانهاى افغانستان،پشتون و درى زبانهاى رسمى مى‏باشد.

ماده چهارم:بیرق افغانستان مرکب ا ست از سه قطعه رنگهاى سیاه،سرخ و سبز که به صورت عمودى به اندازه‏هاى مساوى از چپ به راست در کنار هم واقع شده،عرض مقدار هر رنگ معادل نصف طول آن است.در وسط نشان محراب و منبر به رنگ سفید جا دارد که در گوشه آن دو بیرق نصب و از هر دو طرف ره دو خوشه گندم احاطه شده است.

ماده پنجم:پایتخت افغانستان شهر کابل است.

فصل دوم:پادشاه

ماده ششم:در افغانستان پادشاه حاکمیت ملى را تمثیل میکند.

ماده هفتم:پادشاه حامى اساسات دین مقدس اسلام،حفظ ا ستقلال و تمامیت ساحه،نگهبان قانون اساسى و مرکز وحدت ملى افغانستان است.

ماده هشتم:پادشاه باید از تبعه افغانستان،مسلمان و پیر و مذهب حنفى باشد.

ماده نهم:پادشاه داراى حقوق و وظایف آتى میباشد:

۱قیادت اردوى و متارکه.

۲اعلان حرب و افتتاح لوى جرگه.

۳دایر کردن و افتتاح لوى جرگه.

۴افتتاح اجلاس عادى شورا.

۵دایر نمودن و افتتاح اجلاس فوق العاده شورا.

۶منحل ساختن شورا و اصدار فرمان انتخابات مجدد.

انتخابات مجدد در خلال مدت سه ماه از تاریخ انحلال

شورا انجام مى‏یابد.

۷توشیح قوانین و اعلام انفاذ آنها.

۸اصدارفرامین تقنینى.

۹اعطاى اعتبار نامه به غرض عقد معاهدات بین الدول

مطابق احکام قانون.

۱۰توشیح معاهدات بین الدول.

۱۱تعیین صدر اعظم و قبول استعفاى او،تعیین وزرا به پیشنهاد صدر اعظم و قبول استعفاى آنها.

۱۲تعیین اعضاى غیر انتخابى مشرانو جرگه و تعیین رئیس

جرگه مذکور از جمله اعضاى آن.

۱۳تعیین قاضى القضات و اعضاى ستره محکمه.

۱۴تعیین و تقاعد قضات و تعیین و تقاعد مأمورین و صاحب منصبان عالى رتبه مطابق به احکام قانون.

۱۵تعیین سران نمایندگیهاى سیاسى افغانستان نزد دول خارجى،تعیین نمایندگان افغانستان نزد مؤسسات بین الملل و قبول اعتماد نامه‏هاى نمایندگان سیاسى خارجى.

۱۶اعلام حالت اضطرار و خاتمه دادن به آن.

۱۷تخفیف و عفو مجازات.

ماده دهم:سکه بنام پادشاه ضرب زده مى‏شود.

ماده یازدهم:در خطبه‏ها نام پادشاه ذکر مى‏گردد.

ماده دوازدهم:نشان از طرف پادشاه مطابق به احکام قانون اعطاء مى‏شود.اعطاى نشان متضمن هیچ نوع امتیاز مادى نمى‏باشد.

ماده سیزدهم:مصارف پادشاهى در بودجه دولت مطابق به قانون مصارف پادشاهى تعیین مى‏گردد.

ماه چهاردهم:استفاده صلاحیتهاى مندرج این فصل در داخل حدودى صورت مى‏گیرد که احکام این قانون اساسى تعیین نموده است.

ماده پانزدهم:پادشاه غیر مسؤول و واجب الاحترام است و با حضور اعضاى خانواده پادشاهى،حکومت و اعضاى ستره محکمه،در برابر جلسه مشترک هر دو جرگه شورا حلف آتى را بجا مى‏آورد:

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام خداى عظیم سوگند یاد مى‏کنم که در کافه اعمال خود خداوند جل جلاله را حاضر دانسته،اساسات مقدس اسلام را حمایت،قانون اساسى را حراست،استقلال وطن،تمامیت ساحه،قوانین دولت و حقوق مردم را حفاظت کنم.با استعانت از بارگاه پروردگار بر طبق احکام قانون اساسى ا فغانستان پادشاهى نمایم و مساعى خود را در راه سعادت و ترقى ملت افغانستان بکار برم.

ماده شانزدهم:پادشاهى افغانستان در خانواده اعلیحضرت محمد نادر شاه شهید بر حسب احکام این قانون اساسى انتقال مى‏نماید.

ماده هفدهم:هر گاه پادشاه اراده ا ستعفا نماید به مجلسى مرکب از رئیس ولسى جرگه،مشرانو جرگه،صدر اعظم،قاضى القضات و وزیر دربار به جرگه مذکور ابلاغ مى‏نماید،در صورتى ه لوى جرگه تصدیق نماید که استعفا از اراده پادشاه نشأت نموده از تاریخ تصدیق آن استعفا پادشاه نافذ شمرده مى‏شود.

ماده هیجدهم:در موقع استعفا یا وفات پادشاه،پادشاهى به پسر بزرگش انتقال مى‏نماید.در صورتى که پسر بزرگ پادشاه واجد شرایط پادشاهى که در این قانون ا ساسى ذکر گردیده نباشد پادشاهى به پسر دوم او و همچنان الى اخیر انتقال مى‏کند.

ماده نوزدهم:هر گاه پادشاه وفات کند یا استعفا بدهد و پسرى نداشته باشد که واجد شرایط پادشاهى باشد،پادشاهى به بزرگترین برادر پادشاه انتقال مى‏نماید.در صورتى که بزرگترین برادر پادشاه واجد شرایط پادشاهى نباشد پادشاهى به برادرى که از نظر سن میان برادران بلا فاصله بعد از او واقع باشد و همچنان الى اخر انتقال مى‏نماید.در صورتى که پادشاه برادرى نداشته باشد که واجد شرایط پادشاهى باشد،جانشین پادشاه از جمله بازماندگان پسرى اعلیحضرت محمد نادر شاه شهید انتخاب مى‏گردد.در این حالت انتخاب پادشاه توسط مجلس مرکب از لوى جرگه،حکومت،و اعضاى ستره محکمه صورت مى‏گیرد.این مجلس در صورت وفات در خلال مدت پانزده روز از تاریخ وفات و در صورت استعفا در خلال مدت هفت روز از تاریخ وفات و در صورت استعفا در خلال مدت هفت روز از تاریخ نفاذ آن از طرف صدر اعظم دایر مى‏شود.تصمیم این مجلس با اکثریت آراى اعضاى حاضر ا تخاذ مى‏گردد و بعد از موافقت شخصى که به حیث پادشاه انتخاب شده نافذ شمرده مى‏شود.از تاریخ وفات پادشاه یا نفاذ استعفا یا انتخاب جانشین پادشاه،وزیر دربار نایب پادشاه شناخته مى‏شود.

ماده بیستم:هنگامیکه پادشاه اراده سفر به خارج مملکت نماید یا یک چند نفر را به حیث وکیل خود تعیین میکند.شخص یا اشخاص مذکور در غیاب پادشاه بوکالت از او ا مور پادشاهى را در حدود صلاحیتى که از طرف پادشاه به او داد مى‏شود بر طبق احکام این قانون اساسى اجرا مى‏نماید.

اشخاص ذیل بحیث وکیل تعین نمیشوند:

۱صدر اعظم.

۲رئیس ولسى جرگه.

۳رئیس مشرانو جرگه.

۴قاضى القضات.

ماده بیست و یکم:هر گاه پادشاه وفات کند و جانشین او سن بیست را تکمیل نکرده باشد تا موقعى که سن مذکور را تکمیل کن ملکه نیابت پادشاه را به عهده مى‏گیرد.در صورتى که ملکه وجود نداشته باشد مجلس که در ماده نوزدهم ذکر گردید شخصى را از جمله بازماندگان پسرى اعلیحضرت محمد نادر شاه شهید به حیث نایب پادشاه انتخاب مى‏کند.

ماده بیست و دوم:هر گاه پادشاه استعفا نماید و جانشین او سن بیست را تکمیل نکرده باشد تا موقعى که سن مذکور را تکمیل کند،مجلسى که در ماده نوزدهم ذکر گردیده شخصى را از جمله بازماندگان پسرى اعلیحضرت محمد نادر شاه شهید به حیث نایب پادشاه انتخاب مى‏نماید.

ماده بیست و سوم:نایب پادشاه امور پادشاهى را بر طبق احکام این قانون اساسى اجراء میکند.

در صورتى که ملکه نیابت پادشاه را به عهده داشته باشد از صلاحیت مندرج فقره دوم و ماده نهم به مشوره حکومت استفاده میکند.

نایب پادشاه نمیتواند در مدت تصدى این عهده به دیگر مشاغل اشتغال ورزد.شخصى که بر حسب احکام مواد بیست و یکم و بیست و دوم این قانون اساسى به صفت نایب پادشاه تعیین مى‏گردد هیچ گاه به حیث پادشاه انتخاب نمى‏شود.در دوره نیابت پادشاهى مواد مربوط به جانشینى فصل پادشاه این قانون اساسى تعدیل نمی‏شود.

ماده بیست و چهارم:پسر و دختر و برادر و خواهر پادشاه و ازواج و زوجات و بناتشان وعم وابناى عم پادشاه خانواده شاهى را تشکیل مى‏دهند.در تشریفات رسمى دولت خانواده شاهى بعد از پادشاه و ملکه اخذ موقع مى‏نمایند.

مصارف خانواده شاهى در بودجه مصاف پادشاهى تعیین مى‏شود.القاب مختص به خانواده پادشاهى میباشد و مطابق به احکام قانون تعیین میشود.

اعضاى خانواده پادشاهى در احزاب سیاسى شمولیت نمى‏ورزند و وظایف آتى را اجرا نمیکند؛

۱صدارت عظمى یا وزارت.

-۲ عضویت شورا.

۳عضویت ستره محکمه.

اعضاى خانواده پادشاهى حیثیت خود را به صفت عضو خانواده پادشاهى مادام الحیات حفظ مى‏کنند.

فصل سوم:حقوق و وظایف اساسى مردم

ماده بیست و پنجم:تمام مردم افغانستان بدون تبعیض و امتیاز در برابر قانون،حقوق و وظایف مساوى دارند.

ماده بیست و ششم:آزادى حق طبیعى انسان است.این حق جز آزادى دیگران و منافع عامه که توسط قانون تنظیم مى‏گردد حدودى ندارد.

آزادى و کرامت انسان از تعرض مصون است.انفکاک نمى‏پذیرد.دولت به احترام و حمایت آزادى و کرامت انسان مکلف مى‏باشد.

هیچ عملى جرم شمرده نمى‏شود مگر به موجب قانونى که قبل از ارتکاب آن نافذ گردیده باشد.

هیچ کس را نمى‏توان مجازات نمود مگر مطابق به احکام قانونى که قبل از ارتکاب قتل مورد اتهام نافذ گردیده باشد.

هیچ کس را نمى‏توان تعقیب یا گرفتار نمود مگر بر طبق احکام قانون.

هیچ کس را نمى‏توان توقیف نمود مگر بر طبق حکم محکمه با صلاحیت و مطابق به احکام قانون.

برائت ذمه حالت اصلى است،متهم تا وقتى که به حکم قطعى محکمه محکوم علیه قرار بگیرد بى گناه شناخته مى‏شود.

جرم یک امر شخصى است.تعقیب،گرفتارى یا توقیف متهم و تطبیق جزا به او به شخص دیگرى سرایت نمى‏کند.

تعذیب انسان جواز ندارد، هیچ کس نمى‏تواند حتى به مقصد کشف حقایق از شخص دیگرى اگر آن شخص تحت تعقیب،گرفتارى یا توقیف و یا محکوم به جزا باشد به تعذیب او اقدام کند یا امر بدهد.

تعیین جزایى که مخالف کرامت انسانى باشد جواز ندارد.اظهارى که از متهم یا شخص دیگر به وسیله اکراه بدست آورده مى‏شد اعتبار ندارد.اعتراف به جرم عبارت ا ست از اعترافى که متهم به رضاى کامل در حالت صحت عقل به ارتکاب جرمى که قانونا" به او نسبت داده شده در حضور محکمه با صلاحیت مى‏نماید.هر شخص حق دارد براى دفع اتهامى که قانونا" به او متوجه شده وکیل مدافع تعیین کند.

مدیون بودن یک شخص در برابر شخص دیگر موجب سلب یا محدود شدن آزادى مدیون شده نمى‏تواند.طرز و وسایل تحصیل دین توسط قانون تنظیم مى‏گیرد.

هر افغان حق دارد در هر نقطه از ساحه دولت خود سفر نماید و مسکن اختیار کند مگر در مناطقى که قانون ممنوع قرار داده است و همچنین هر افغان حق دارد مطابق به احکام قانون به خارج افغانستان سفر نماید و عودت کند.

هیچ افغان به تبعید در داخل افغانستان و خارج از افغانستان محکوم نمى‏شود.

ماده بیست و هفتم:هیچ افغان به علت اتهام به یک جرم به دولت خارجى سپرده نمى‏شود.

ماده بیست و هشتم:مسکن شخصى از تعرض مصون است.هیچ کس به شمول دولت نمى‏تواند بدون اجازه ساکن یا محکمه با صلاحیت و به غیر از حالات و طرزى که در قانون تصریح شده به مسکن کس داخل شود،یا آن را تفتیش نماید.

در مورد جرم مشهود مأمور مسؤول مى‏تواند به مسکن شخصى بدون اجازه قبلى محکمه به مسؤولیت خود داخل شود یا آن را تفتیش کند.مأمور مذکور مکلف است بعد دخول یا اجراى تفتیش در خلال مدتى که قانون تعیین مى‏کند فیصله محکمه را حاصل نماید.

ماده بیست و نهم: ملکیت شخص از تعرض مصون است.ملکیت هیچ شخص بدون حکم قانون و فیصله محکمه با صلاحیت مصادره نمى‏شود.استملاک ملکیت شخص تنها به مقصد تأمین منافع عامه در بدل تعویض قبلى و عادلانه به موجب قانون مجاز مى‏باشد.

هیچ کس از کسب ملکیت و تصرف در آن منع نمى‏شود مگر در حدود قانون طرز استملاک ملکیت به منظور تأمین منافع عامه توسط قانون تنظیم و رهنمونى مى‏شود.

تفتیش و اعلان دارایى شخص تنها به حکم قانون صورت مى‏گیرد.دول و اتباع خارجى در افغانستان حق ملکیت اموال عقارى ندارند. فروش عقار به نمایندگیهاى سیاسى دول خارجى بر اساس رویه بالمثل و به مؤسسات بین الملل اى که دولت افغانستان عضو آن باشد بعد از موافقه حکومت مجاز است.

ماده سى ام:آزادى و محرمیت مخابرات اشخاص چه به صورت مکتوب باشد و چه به وسیله تلفون و تلگراف و یا به اساس دیگر از تعرض مصون است.دولت حق تفتیش مخابرات اشخاص را ندارد مگر به موجب فیصله محکمه با صلاحیت و مطابق به احکام قانون. در حالات عاجل که در قانون تعریف مى‏گردد مأمور مسؤول مى‏تواند بدون اجازه قبلى محکمه به مسؤولیت خود به تفتیش مخابرات اقدام کند. مأمور مذکور مکلف است بعد از اجراى تفتیش در خلال مدتى که قانون تعیین مى‏کند فیصله محکمه را حاصل نماید.

ماده سى و یکم:آزادى بیان از تعرض مصون است.

هر افغان حق دارد فکر خود را به وسیله گفتار،نوشته،تصویر یا امثال آن مطابق قانون اظهار کند.

هر افغان حق دارد مطابق به احکام قانون به طبع و نشر مطالب بدون ارائه قبلى آن به مقامات دولتى بپردازد.

اجازه و امتیاز تأسیس مطابع عمومى و نشر مطبوعات تنها به اتباع دولت افغانستان مطابق به احکام قانون داده مى‏شود.

تأسیس و تدویر دستگاه عامه فرستنده رادیو و تلویزیون مختص به دولت است.

ماده سى و دوم:اتباع افغانستان حق دارند به منظور تأمین مقاصد مادى،معنوى مطابق احکام قانون جمعیتها تأسیس نماید.اتباع افغانستان حق دارند مطابق به احکام قانون احزاب سیاسى تشکیل دهند مشروط بر اینکه:

۱هدف فعالیتهاى حزب و مفکوره‏هاى که تشکیلات احزاب به روى آن بنا شده مناقض ارزشهاى مندرج این قانون اساسى نباشد.

۲تشکیلات و منابع مالى حزب علنى باشد.

حزبى که مطابق به احکام قانون تشکیل مى‏یابد بدون موجبات قانونى و حکم ستره محکمه منحل نمى‏شود.

ماده سى و سوم:هر شخصى که از هر اداره بدون موجب متضرر مى‏شود مستحق جبران خسارت مى‏باشد و مى‏تواند براى حصول آن در محکمه دعوى اقامه کند.

دولت نمى‏تواند به جز در حالاتى که قانون تصریح مى‏کند بدون حکم محکمه با صلاحیت به تحصیل حقوق اقدام کند.

ماده سى و چهارم: تعلیم حق تمام افراد افغانستان است و به صورت مجانى از طرف دولت و اتباع افغانستان فراهم مى‏شود هدف دولت در این ساحه رسیدن به مرحله ایست که در آن تسهیلات مناسب تعلیم و تربیه براى همه افراد افغانستان مطابق به احکام قانون فراهم گردد.دولت مکلف است براى تعلیم متوازن معارف در تمام افغانستان پروگرام مؤثرى وضع و تطبیق نماید.رهنمونى و نظارت تعلیم و تربیه وظیفه دولت است.

تعلیمات ابتدایى براى تمام اطفال در نقاطى که وسایل آن از طرف دولت تهیه شده حتمى است.

تأسیس و اداره تعلیمات عالى و عمومى تنها حق و وظیفه دولت است در خارج این ساحه اتباع افغانستان حق دارند مکاتب اختصاصى و سواد آموزى تأسیس نمایند.

شروط تأسیس نصاب تعلیم و شرایط تحصیل در چنین مکاتب توسط قانون تنظیم مى‏گردد حکومت مى‏تواند مطابق به احکام قانون به اشخاص خارجى اجازه تأسیس مکاتب خصوص بدهد.از این مکاتب تنها اشخاص خارجى مى‏تواننند استفاده کنند.

ماده سى و پنجم:دولت موظف است پروگرام مؤثرى براى انکشاف و تقویه زبان ملى پشتو وضع و تطبیق کند.

ماده سى و ششم:دولت موظف است در حدود توان خود وسایل وقایه از امراض و علاج آن را به صورت متوازن براى همه افغانها تهیه کند هدف دولت در این ساحه رسیدن به مرحله ایست که در آن تسهیلات صحى مناسب براى تمام افراد افغانستان فراهم گردد.

ماده سى و هفتم:کار حق و فریضه هر افغان است که قدرت اجراى آن را داشته باشد.هدف عمده قوانینى که براى تنظیم کار وضع مى‏گردد رسیدن به مرحله ایست که در آن حقوق و منافع اصناف کارگران حمایت شود،شرایط مساعد کار فراهم گردد.روابط بین کارگران و کار فرمایان به صورت عادلانه و مترقى تنظیم یابد.

اتباع افغانستان به اساس اهلیت و به موجب احکام قانون به خدمت دولت پذیرفته مى‏شود و انتخاب شغل و حرفه در داخل شرایطى که قانون تعیین مى‏نماید آزاد مى‏باشد.

تحمیل کار اجبارى اگر چه براى دولت باشد جواز ندارد.

تحریم کار اجبارى مانع تطبیق قوانین نمى‏شود که به منظور تنظیم فعالیت دسته جمعى براى تأمین منافع عامه وضع مى‏گردد.

ماده سى و هشتم:هر افغان مکلف است به دولت مالیه و محصول تادیه کند و هیچ نوع محصول و مالیه بدون حکم قانون وضع نمى‏شود.اندازه مالیه و طرز تادیه آن با رعایت عدالت اجتماعى توسط قانون تعیین مى‏گردد.این حکم در مورد اشخاص خارجى نیز تطبیق مى‏شود.

ماده سى و نهم:دفاع از وطن وظیفه مقدس تمام اتباع افغانستان است.کافه اتباع افغانستان به اجراى خدمت عسکرى مطابق به احکام قانون مکلف مى‏باشند.

ماده چهلم:پیروى از احکام قانون اساسى،وفا دارى و احترام به شاه،اطاعت به قوانین،رعایت نظم و امن عامه،صیانت منافع وطن و اشتراک در حیات ملى وظیفه تمام مردم افغانستان است.

فصل چهارم:شورا

ماده چهل و یکم:شوراى افغانستان مظهر اراده مردم آن است و از قاطبه ملت نمایندگى مى‏کند. مردم افغانستان به توسط شورا در حیات سیاسى مملکت سهم مى‏گیرند. هر عضو شورا در حالى که از یک حوزه معین انتخاب شده در موقع اظهار رأى مصالح عمومى افغانستان را مدار قضاوت خود قرار مى‏دهد.

ماده چهل و دوم:شورا داراى دو مجلس مى‏باشد:ولسى جرگه و مشرانو جرگه.

ماده چهل و سوم:اعضاى ولسى جرگه توسط انتخابات آزاد،عمومى،سرى و مستقیم مطابق به احکام قانون از طرف مردم انتخاب مى‏شود.افغانستان به این منظور به حوزه‏هاى انتخابى تقسیم مى‏گردد،تعداد ساحه‏ها،حوزها توسط قانون تعیین مى‏شود،از هر حوزه یک نفر وکیل انتخاب مى‏گردد.داوطلبى که در حوزه خود مطابق به احکام قانون رأى بیشتر حاصل مى‏کند وکیل شناخته مى‏شود.

ماده چهل و چهارم:اعضاى ولسى جرگه براى مدت ۴ سال که یک دوره تقنینیه است انتخاب مى‏شوند، هر گاه شورا مطابق با دوره تقنینیه انتخاب مى‏گردد ولى تاریخ ختم طورى تنظیم مى‏شود که جرگه ما بعد به تاریخى که در ماده پنجاه و نهم تثبیت گردیده افتتاح شود.

ماده چهل و پنجم:اعضاى مشرانو جرگه به ترتیب ذیل انتخاب مى‏شوند.

-۱ یک ثلث اعضا از جمله افراد خبیر و با تجربه براى مدت پنج سال از طرف پادشاه تعیین مى‏شوند.

-۲ دو ثلث دیگر اعضا بر حسب آتى انتخاب مى‏شوند.

)الف( هر جرگه ولایت یک نفر از جمله اعضاى خود را براى مدت سه سال به عضویت مشرانو جرگه انتخاب مى‏کنند.

)ب( ساکنین هر ولایت یک نفر را از طریق انتخاب آزاد،عمومى، سرى و مستقیم براى مدت چهار سال به عضویت مشرانو جرگه انتخاب مى‏کنند.

ماده چهل و ششم: شرایط انتخاب کنندگان در قانون انتخابات تعیین مى‏گردد.اشخاصى کع به عضویت شورا تعینن یا انتخاب مى‏شوند باید علاوه بر تکمیل شرایط انتخاب کنندگان واجد اوصاف ذیل باشند:

-۱ اقلا" ده سال قبل از تاریخ تعیین یا انتخاب تابعیت دولت افغانستان را کسب کرده باشند.

۲بعد از نفاذ این قانون اساسى از طرف محکمه به حرمان از حقوق سیاسى محکوم نشده باشند.

۳خواندن و نوشتن بدانند.

-۴ اعضاى ولسى جرگه باید سن بیست و پنج را در موقع انتخابات و اعضاى مشرانو جرگه سن سى را در موقع تعیین یا انتخاب تکمیل کرده باشند.

ماده چهل و هفتم:رئیس و اعضاى حکومت،قضاوت،صاحب منصبان و افراد اردو،مأمورین و دیگر کار کنان ادارى نمى‏توانند در هنگام تصدى وظیفه به عضویت شورا تعیین یا انتخاب شوند.

ماده چهل و هشتم:هیچ کس نمى‏تواند در یک وقت عضو هر دو جرگه باشد.

ماده چهل و نهم:با رعایت احکام این قانون اساسى انتخابات مطابق به احکام قانون صورت مى‏پذیرد.پیشنهاد تعدیل قانون انتخابات در دو سال اخیر دوره تقنینیه ولسى جرگه در فهرست کار هیچ یک از جرگه داخل شده نمى‏تواند.

ماده پنجاهم:وثایق عضویت در هر جرگه توسط خود جرگه تدقیق مى‏گردد.

طرز تدقیق وثایق در اصول وظایف داخل هر جرگه تعیین مى‏شود.

ماده پنجاه و یکم:هیچ عضو شورا به علت رأى یا نظریه‏اى که هنگام اجراى وظیفه در داخل شورا یا خارج از آن ابراز مى‏دارد مورد تعقیب عدلى قرار نمى‏گیرد.

هر گاه یک عضو شورا به جرمى متهم شود مأمور مسؤول از موضوع به جرگه‏اى که متهم عضو آن است اطلاع مى‏دهد و بعد از آنکه جرگه مذکور به اکثریت دو ثلث اعضا اجازه بدهد متهم تحت تعقیب عدلى قرار مى‏گیرد.جرگه مى‏تواند اجازه خود را به اکثریت دو ثلث اعضا مسترد نماید.

در مورد جرایم مشهود مأمور مسؤول مى‏تواند متهم را بدون اجازه جرگه‏اى که او عضو آن مى‏باشد تحت تعقیب عدلى قرار دهد و گرفتار نماید.هر گاه تعقیب عدلى قانونا" توقیف را ایجاب کند مأمور مسؤول مکلف است موضوع را بلا فاصله به اطلاع جرگه مربوط برساند و در صورتى که جرگه مذکور اجازه بدهد متهم توقیف شده مى‏تواند.در صورتى که اتهام در هنگام تعطیل جرگه صورت بگیرد اجازه توقیف از هیأت ادارى جرگه حاصل مى‏گردد. فیصله هیأت به نخستین جلسه آینده جرگه جهت اخذ تصمیم ارائه مى‏شود.

ماده پنجاه و دوم:اعضاى شورا نمى‏توانند به شغل دیگرى اشتغال ورزند.

این حکم شامى زراعت و دیگرى مشاغل آزاد نمى‏باشد.

ماده پنجاه و سوم:براى اعضاى شورا معاش مناسب مطابق به احکام قانون تعیین مى‏گردد.

ماده پنجاه و چهارم:هر عضو شورا حق دارد در جرگه مربوط خود در موضوع مورد مباحثه نظریه خود را مطابق به اصول وظایف داخلى اظهار کند.

ماده پنجاه و پنجم:هر دو جرگه در وقت واحد به صورت جداگانه اجلاس مى‏کنند.مشرانو جرگه مى‏تواند براى مطالعه طرح بودجه دولت در مدت تعطیل ولسى جرگه جلسه فوق العاده خود را دایر کند.

در موقعى که دوره تقنینیه یا اجلاس سالانه از طرف پادشاه افتتاح مى‏گردد جلسه مشترک هر دو جرگه دایر مى‏شودو.

ماده پنجاه و ششم:حکومت مى‏تواند در جلسات هر یک از دو جرگه اشتراک ورزد.هر جرگه مى‏تواند حضور رئیس یا اعضاى حکومت را در جلسه خود مطالبه کند.

ماده پنجاه و هفتم:مباحثه جلسات در هر دو جرگه علنى مى‏باشد .مگر اینک رئیس حکومت،رئیس جرگه یا اقلا" ده نفر از اعضا سرى بودن آن را در خواست نماید و جرگه این در خواست را بپذیرد.جرگه مى‏تواند با اکثریت دو ثلث اعضا مباحثه‏اى را که سرّى صورت گرفته دو باره علنى بسازد.جریان مباحثه هر دو جرگه ثبت مى‏گردد.

هیچ کس نمى‏تواند عنفا به مقر شورا داخل شود، متخلفین مطابق به احکام قانون مجازات مى‏شوند.

ماده پنجاه و هشتم:جز در موردى که حکم آن صریحا" در این قانون اساسى ذکر گردیده تصمیم هر جرگه با اکثریت اعضاى حاضر اتخاذ مى‏گردد.

ماده پنجاه و نهم:هر جرگه در هر سال یک اجلاس عادى دایر مى‏کند که به تاریخ بیست و دوم میزان آغاز مى‏گرددو تعداد اجلاس سالان توسط قانون تزئید شده مى‏تواند. در این صورت تاریخ آغاز اجلاس و مدت آن توسط قانون تنظیم مى‏گردد.

مدت کار هر جرگه در هر سال هفت ماه است در صورت ایجاب کار هر جرگه مى‏تواند این مدت را تمدید نماید در هنگام تعطیل،به امر پادشاه،در خواست حکومت یا رئیس یکى از دو جرگه یا یک خمس از اعضاى آن اجلاس فوق العاده شورا دایر مى‏شود.

جلسه فوق العاده توسط فرمان پادشاهى که بعد از مشوره با رؤساى دو جرگه صدور مى‏یابد ختم مى‏گردد.

ماده شصتم:رئیس مشرانو جرگه از بین اعضاى این از طرف پادشاه تعیین مى‏شود.

ولسى جرگه از بین اعضاى خود یک نفر نایب اوّل رئیس،یک نفر نایب دوم رئیس،یک نفر منشى و یک نفر نایب منشى انتخاب مى‏کند.

اشخاص فوق هیأت ادارى جرگه را تشکیل مى‏دهند.

هیأت ادارى ولسى جرگه در آغاز دوره تقنینیه انتخاب مى‏شود.نایبان رئیس،منشى و نایب منشى مشرانو جرگه در آغاز اجلاس سالانه براى مدت یک سال انتخاب مى‏گردند.

رئیس هر جرگه مباحثه جرگه مذکور را اداره مى‏نماید و براى بر قرارى نظم و ا منیت در مقر جرگه تدابیر لازم اتخاذ مى‏کند،سایر وظایف رئیس در اصول وظایف داخلى تعیین مى‏گردد.

در غیاب رئیس نایب اوّل و در غیاب نایب اوّل نایب دوم وظیفه رئیس را اجرا مى‏کند.

منشى هر جرگه مباحثات آن را ثبت مى‏کند و از امور دار الانشاى جرگه سر پرستى مى‏نماید.در غیاب منشى نایب منشى وظیفه او را اجرا مى‏کند.

ماده شصت و یکم:هر جرگه براى مطالعه دقیق و مفصل موضوعات مورد بحث بر طبق احکام اصول وظایف داخلى،انجمنهاى تعیین مى‏نماید

ماده شصت و دوم:هر جرگه اصول وظایف داخلى خود را وضع مى‏نماید.

ماده شصت و سوم:شورا مى‏تواد به امر پادشاه منحل شود.

انحلال شورا در حالت مندرج ماده یکصد و بیست یکم حتمى است.

انحلال شورا شامل اعضاى غیر انتخابى مشرانو جرگه نیز مى‏باشد.

ماده شصت و چهارم:شورا براى تنظیم امور حیاتى افغانستان مطابق به احکام این قانون اساسى،قوانین وضع مى‏کند. هیچ قانون نمى‏تواند مناقض اساسات دین مقدس اسلام و دیگر ارزشهاى مندرج این قانون اساسى باشد.

تصدیق معاهدات بین الدول، فرستادن قطعات اردوى افغانستان به خارج،اعطاى امتیازات داراى اهمیّت در اقتصاد ملى به شمول ا نحصار اجازه نشر پول و اخذ قرضه از صلاحیت شورا مى‏باشند.

امتیازاتى که اعطاى آن از صلاحیت شورا مى‏باشد توسط قانون تعیین مى‏گردد.

ماده شصت و پنجم:حکومت نزد ولسى جرگه مسؤول مى‏باشد.

ماده شصت و ششم:اعضاى ولسى جرگه مى‏توانند از حکومت استیضاح نمایند مباحثه در مورد توضیحى که از طرف حکومت داده مى‏شود به تصمیم جرگه منوط مى‏باشد.

ماده شصت و هفتم:اعضاى شورا مى‏توانند از صدر اعظم یا وزرا در موضوعات معین سؤال بنمایند اشخاصى که از آنها سؤال به عمل آمده مکلفند جواب شفوى یا تحریرى بدهند.این جواب مورد مباحثه قرار نمى‏گیرد.

ماده شصت و هشتم:ولسى جرگه صلاحیت دارد به پیشنهاد یک ثلث از اعضاى خود جهت تحقیق و مطالعه اعمال حکومت و اجرا آت اداره، انجمن تعیین نماید.

ترکیب و طرز العمل انجمن در اصول وظایف داخلى تثبیت مى‏گردد.

ماده شصت و نهم:به استثناى حالاتى ک براى آن طرز عمل خاصى در این قانون اساسى تصریح گردیده قانون عبارت است از مصوبه موافق هر دو جرگه که به توشیح پادشاه رسیده باشد در ساحه‏اى که چنین مصوبه موجود نباشد قانون عبارت است از احکم فقه حنفى شریعت اسلام.

ماده هفتادم: پیشنهاد وضع قانون از طرف حکومت یا اعضاى شورا و در ساحه تنظیم امور قضایى از طرف ستره محکمه صورت گرفته مى‏تواند.

ماده هفتاد و یکم:پیشنهاد وضع قانون از طرف حکومت یا ستره محکمه به هر یک از دو جرگه تقدیم شده مى‏تواند.پیشنهاد وضع قانون در مورد بودجه امور مالى تنا از طرف حکومت صورت مى‏گیرد.

ماده هفتاد ودوم:هر گاه پیشنهاد وضع قانون از طرف اعضاى یکى از دو جرگه صورت بگیرد بعد از تأیید ده نفر از اعضاى جرگه‏اى که پیشنهاد به آن ارائه شده در فهرست کار داخل مى‏گردد.

هر گاه پیشنهاد وضع قانون حاوى تکلیف جدید یا تنقیض در عایدات دولت باشد به شرطى در فهرست کار داخل مى‏شود که در متن پیشنهاد مدرک جبران پیش بینى شده باشد این حکم به پیشنهاد وضع قانون از طرف ستره محکمه تطبیق نمى‏شود.

ماده هفتاد و سوم:وقتى پیشنهاد وضع قانون در فهرست کار یکى از دو جرگه داخل گردید، نخست به ا نجمن مربوط محول مى‏گردد و بعد از انکه انجمن نظر خود را در باره آن ابراز کرد طرح قانون با نظریه انجمن در جرگه قرائت مى‏شود،بحث روى آن صورت مى‏گیرد، بعدا" در مورد هر ماده رأى گرفته مى‏شود و سپس طرح بار دوم قرائت شده در باره رد یا تصویب آن به صورت یک کل رأى گرفته مى‏شود.

ماده هفتاد و چهارم:هر گاه تصویب یک جرگه از طرف جرگه دیگر رد شود براى حل اختلاف هیأت مختلط به تعداد مساوى از اعضاى هر دو جرگه مطابق به احکام قانون دایر مى‏گردد. فیصله هیأت بعد از توشیح پادشاه نافذ شمرده مى‏شود. در صورتى که هیأت مختلط نتواند اختلاف نظر را رفع کند تصویب رد شده به حساب مى‏رود. هر گاه تصویب از طرف ولسى جرگه به عمل آمده باشد دوره تقنینیه جدید ولسى جرگه مى‏توانند آن را به اکثریت آراى اعضا تصویب کند.این تصویب بدون ارائه به مشرانو جرگه بعد از توشیح پادشاه نافذ شمرده مى‏شود.

هر گاه اختلاف دو جرگه در مورد طرح قوانین مالى باشد در صورتى که هیأت مختلط به حلّ این موفق نشود، ولسى جرگه مى‏تواند در اجلاس ما عبد طرح مذکور را با اکثریت آراى اعضا تصویب نماید، طرح بدون ارائه به مشرانو جرگه بعد از توشیح پادشاه قانونى شمرده مى‏شود.

ماده هفتاد و پنجم:بودجه دولت از طریق مشرانو جرگه و توأم با نظریه مشورتى آن به ولسى جرگه تقدیم مى‏شود. رئیس ولسى جرگه بودجه و نظریات مشرانو جرگه را به انجمن مربوط تفویض مى‏کند بعد بودجه با نظریات انجمن مربوط در ولسى جرگه مطالعه مى‏شود و در باره آن تصمیم اتخاذ مى‏گردد، این تصمیم بدون ارائه به مشرانو جرگه بعد از توشیح پادشاه نافذ شمرده مى‏شود. این حکم در مورد مذکرات ولسى جرگه راجع به پلان انکشافى حکومت نیز تطبیق مى‏گردد هرگاه نظر به عللى تصویب بودجه قبل از آغاز سال مالى صورت نگیرد تا تصویب بودجه سال جدید بودجه سال گذشته تطبیق مى‏شود. حکومت مکلف است اقلا" یک ماه قبل از تقدیم طرح بودجه حساب قطعى بودجه یک سال قبل را به ولسى جرگه تقدیم کند.

ماده هفتاد و ششم: هر گاه مشرانو جرگه فیصله خود را در مورد مصوبه ولسى جرگه در خلال مدت شش ماه از تاریخ وصول آن صادر نکند مصوبه مذکور قبول شده به شمار مى‏رود.در سنجش این مدت دوره تعطیل به حساب گرفته مى‏شود.

ماده هفتاد و هفتم: در هنگام تعطیل یا انحلال شورا حکومت مى‏تواند در ساحه مذکور فقره اول ماده شصت و چهارم براى تنظیم امور عاجل فرامین تقنینى ترتیب کند. این فرامین بعد از توشیح پادشاه حکم قانون را جایز مى‏شود.فرامین تقنینى باید در خلال مدت سى روز از تاریخ انعقاد نخستین جلسه به شورا تقدیم گردد و در صورتى که از طرف شورا رد شود از اعتبار ساقط مى‏گردد.

فصل پنجم: لوى جرگه

ماده هفتاد و هشتم:لوى جرگه مرکب است از اعضاى شورا و رؤساى جرگه‏هاى ولایات.در حالت انحلال شورا اعضاى آن حیثیت خود را به صفت اعضاى لویه جرگه تا دایر شدن شوراى جدید حفظ مى‏کنند.

ماده هفتاد و نهم:با رعایت احکام مواد نوزدهم،بیست و یکم و بیست و دوم لوى جرگه توسط فرمان پادشاهى دایر مى‏شود.

ماده هشتاد: در هنگام دایر بودن لوى چرگه حکم ماده پنجاه و یکم در مورد اعضاى این تطبیق مى‏گردد

ماده هشتاد و یکم:مباحثه لوى جرگه علنى مى‏باشد مگر اینکه حکومت یا بیست نفر از اعضا،سرى بودن آن را در خواست نمایند و لوى جرگه این در خواست بپذیرد.

ماده هشتاد و دوم: رئیس لوى جرگه و در غیاب او رئیس مشرانو جرگه از جلسات لوى جرگه ریاست مى‏کند.لوى جرگه در اولى جلسه یک نفر را از بین اعضاى خود به حیث منشى انتخاب مى‏کند.

ماده هشتاد و سوم:جز در موردى که حکم آن صریحا در این قانون اساسى ذکر گردیده تصمیم لوى جرگه با اکثریت آراى اعضاى حاضر اتخاذ مى‏گردد. با رعایت احکام این قانون اساسى طرز العمل لوى جرگه توسط قانون تنظیم مى‏شود.

ماده هشتاد و چهارم:لوى جرگه داراى صلاحیتهایى مى‏باشد که در این قانون اساسى تعیین گردید است.

فصل ششم:حکومت

ماده هشتاد و پنجم:حکومت افغانستان متشکل است از صدر اعظم، وزرا.صدر اعظم رئیس و وزراى اعضاى حکومت مى‏باشند.

تعدا وزرا و وظایفشان توسط قانون تنظیم میگردد.

ماده هشتاد و ششم:هر شخصى که بر طبق احکام این قانون اساسى اهلیت انتخاب شدن را به عضویت ولسى جرگه دارا باشد مى‏تواند به حیث رئیس یا عضو حکومت تعیین شود. رئیس مى‏تواند به حیث رئیس یا عضو حکومت تعیین شود.رئیس حکومت باید از افغان متولد شده باشد.رئیس و اعضاى حکومت مى‏توانند از اعضاى شورا یا خارج از آن تعیین شوند، هر عضو که به حیث رئیس یا عضو حکومت تعیین شود عضویت خود را در شورا از دست میدهد.

ماده هشتاد و هفتم: صدر اعظم و وزرا نمى‏توانند در مدت تصدى وظیفه به مشاغل دیگرى اشتغال ورزند.

ماده هشتاد و هشتم:براى رئیس و اعضاى حکومت معاش مناسب توسط قانون تعیین میگردد.

ماده هشتاد و نهم:حکومت توسط شخصى که از طرف پادشاه به حیث صدر اعظم موظف شده تشکیل مى‏گردد.اعضا و خط مشى حکومت توسط صدر اعظم به ولسى جرگه معرفى مى‏ش.و جرگه پس از مباحثه راجع به اعتماد بر حکومت تصمیم مى‏گیرد. در صورت صدور رأى اعتماد فرمان پادشاهى راجع به تعیین رئیس و اعضاى حکومت دایر میگردد.

سپس صدر اعظم خط مشى حکومت را به مشرانو جرگه معرفى می‏نماید.

  • ابراهیم اخلاقی

قانون احزاب سیاسی

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۴۵ ب.ظ

فصل اول

احــــــــــــــــــــکام عـــــــــمومـــــــــــــــــــــــی

مادهً اول :

این قانون درروشنی حکم ماده سی و دوم قانون اساسی سال 1343 خورشیدی بمنظور طرز تاسیس ، نحوهً فعالیت ، حقوق ، وجایب و انحلال احزاب سیاسی در افغانستان وضع گردیده است.

مادهً دوم :

حزب سیاسی به مفهوم این قانون جمیعت سازمان یافته است از اشخاص حقیقی که طبق احکام این قانون و اساسنامهً مربوط برای نیل به اهداف سیاسی در سطح ملی یا محلی فعالیت می نماید.

مادهً سوم :

اساس سیستم سیاسی دولت افغانستان مبتنی بر دموکراسی و تعدد احزاب سیاسی میباشد.

 

فصل دوم

طرز تاسیس و ثبت احزاب

مادهً چهارم :

اتباع افغانستان که در سن رای دهی قرار داشته باشند بدون در نظرداشت قومیت ، نژاد ، زبان ، جنسیت، دین ، تحصیل ، شغل ، نسب ، دارایی و محل سکونت درکشور میتوانند آزادانه حزب سیاسی را تاسیس نمایند.

مادهً پنجم :

احزاب سیاسی مطابق احکام این قانون بصورت آزادانه فعالیت نموده و در برا بر قانون دارای حقوق ووجایب مساوی می باشند.

مادهً ششم :

احزاب سیاسی نمیتوانند فعالیت های ذیل را انجام دهند :

1 . اهدافی را تعقیب نمایند که مناقض اساسات دین مقدس اسلام باشد.

2 . از قوه یا خشونت استفاده نمایند ، با قوه تهدید نمایند یا استفاده از قوه را تبلیغ نمایند.

3 . تعصب قومی یا نژادی یا لسانی یا مذهبی را تحریک نمایند.

4 . عمدا نظم و امنیت عامه را برهم زده و خطر مشهود را در برا بر حقوق و آزادی های افراد ایجاد نماید.

5 . داشتن تشکیلات نظامی یا تبانی با نیرو های قوای مسلح.

6 . تمویل از منابع خارجی .

مادهً هفتم :

دفتر مرکزی حزب سیاسی و نمایندگی های آن در داخل کشور میباشد. دولت مصئونیت و امنیت دفاتر احزاب سیاسی را تامین مینماید.

مادهً هشتم :

(1) احزاب سیاسی از طرف وزارت عدلیه ثبت میگردد.

(2) طرز تاسیس و ثبت احزاب سیاسی توسط مقررهً جداگانه تنظیم میگردد.

مادهً نهم :

وزارت عدلیه میتواند ثبت احزاب سیاسی را که واجد شرایط ذیل نباشد، رد نماید :

1 ـ احزاب سیاسی که شرایط مندرج ماده ششم این قانون را رعایت نه نموده باشند.

2 ـ احزاب سیاسی که تعداد اعضای آن حین ثبت کمتر از هفتصد نفر باشند.

3 ـ احزاب سیاسی که عین نام ثبت شده قبلی را اختیار نموده باشد.

مادهً دهم :

درصورتیکه وزارت عدلیه ثبت حزب سیاسی را رد نماید ، درخواست دهنده حق دارد به محکمه ذیصلاح مراجعه نماید.

ماده یازدهم :

حزب سیاسی میتواند بعد از ثبت رسما به فعالیت آغاز نماید.

مادهً دوازدهم :

حزب سیاسی ثبت شده دارای حقوق ذیل میباشد :

1 ـ فعالیت سیاسی مستقل.

2 ـ اتحاد یا ائتلاف سیاسی موقت یا دایمی با سایر احزاب سیاسی.

3 ـ ابراز نظر آزاد و علنی به صورت شفاهی یا تحریری درمورد مسایل سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و گردهم آیی صلح آمیز.

4 ـ تاسیس ارگان نشراتی مستقل.

5 ـ دسترسی به رسانه های ارتباط جمعی به مصرف حزب سیاسی.

6 ـ معرفی کاندید درتمام انتخابات.

7 ـ استفاده از سایر حقوق مطابق اهداف ووظایف مندرج اساسنامه.

مادهً سیزدهم :

(1) اتباع کشور که سن هجده سال را تکمیل و حق رای دهی را قانونا دارا باشند میتوانند عضویت حزب سیاسی را حاصل نمایند.

(2) شخص نمیتواند همزمان عضویت بیش از یک حزب سیاسی را کسب نماید.

(3) قضات ، سارنوالان ، کادررهبری قوای مسلح ، افسران ، پولیس و خوردضابطان نظامی دردورهً تصدی و انجام وظایف شان عضویت حزب سیاسی را کسب نموده نمی توانند.

 

فصل سوم

امـــــور مــــــالی

مادهً چهاردهم:

منابع تمویل و مصارف حزب سیاسی علنی و شفاف میباشد.

مادهً پانزدهم :

(1) حزب سیاسی از منابع آتی تمویل شده میتواند :

1 ـ پرداخت حق العضویت ها .

2 ـ اعطای کمک بلاغوض توسط شخص حقیقی داخلی سالانه الی مبلغ دو ملیون افغانی.

3 ـ از درک عوائد اموال منقول و غیر منقول حزب.

4 ـ سبسایدی دولت حین برگزاری انتخابات .

5 ـ اعانه سازمانهای بین المللی طرفدار دموکراسی که بصورت شفاف و علنی داده میشود.

6 ـ سایر مساعدت ها از طرف اعضاء.

(2) حزب مکلف است عوائد مندرج فقره (1) این ماده را در دفاتر مربوط ثبت و به حساب معینه شامل بانک نماید.

مادهً شانزدهم :

(1) رهبری حزب دردوره تصدی خویش مسئولیت امور حزبی را بعهده دارد.

(2) رهبری حزب غرض اجرای مصارف مالی مربوط یک یا چند تن نماینده با صلاحیت خود رسما تعین و امضای آنها را به بانک معرفی می کند.

(3) اموال منقول و غیر منقول احزاب سیاسی برویت اسناد شرعی و قانونی در دفتر مربوط به حزب وزارت مالیه ثبت میگردد.

 

فصل چهارم

انـــــــحلال حزب سیـــــــــاســــــــــــی

مادهً هفدهم :

حزب سیاسی منحل شده نمی تواند مگر درحالات ذیل :

1 ـ در صورتیکه حزب سیاسی به قوه متوسل شود ، یا با استفاده از قوه تهدید نماید ، یا استفاده از قوه را برای برانداختن نظم قانونی به کار برد، یا دارای نیروهای مسلح بوده یا با قوای مسلح در تبانی قرار داشته باشد.

2 ـ در صورتیکه تدابیر قانونی در امر جلوگیری از حالات مندرج جز (1) این ماده موثر واقع نشود.

3 ـ در صورتیکه مخالف احکام قانون اساسی و این قانون عمل نمایند.

مادهً هجدهم:

ستره محکمه بنابر تقاضای وزیرعدلیه حکم انحلال حزب سیاسی را مطابق احکام قانون صادر مینماید.

مادهً نزدهم :

(1) رسیدگی به درخواست انحلال حزب سیاسی تابع آجنداء عاجل میباشد

(2) جلسات محکمه حین رسیدگی به درخواست انحلال حزب سیاسی علنی میباشد.

مادهً بیستم :

رهبر یا نماینده با صلاحیت حزب سیاسی حق دارد حین رسیدگی انحلال حزب درمحکمه رد رئیس یا قضات مربوط را از شورای عالی ستره محکمه مطالبه نماید.

هرگاه دلایل رد رئیس یا قضات نزد شورای عالی ستره محکمه موجه دانسته شود ، شورای عالی ستره محکمه رئیس یا قضات دیگر را تعیین مینماید.

مادهً بیست و یکم :

رهبر یا نماینده با صلاحیت حزب سیاسی حق دارد حین رسیدگی موضوع حزب سیاسی درمحکمه درجلسه مربوطه شرکت نموده دلایل خود را ارایه نماید.

مادهً بیست و دوم :

محکمه مکلف است دلایل مبنی بر انحلال حزب سیاسی را در فیصله خود ذکر نماید.

حکم محکمه ذیصلاح در مورد انحلال حزب سیاسی قطعی و نهایی بوده و از طریق رسانه های جمعی به نشر میرسد.

 

فصل پنجم

احـــــــــــــکام نـــــــهایــــــی

مادهً بیست و سوم :

احزاب وسازمانهای سیاسی مکلف اند مراحل ثبت را مطابق احکام این قانون طی نماید ، درغیر آن از حقوق مندرج این قانون استفاده کرده نمی توانند.

مادهً بیست و چهارم :

مسئولین ادارات و موسسسات مالی و تجارتی دولتی و کدر رهبری آنها نمی توانند از موقعیت خویش به نفع یا ضرر احزاب سیاسی استفاده نمایند.

مادهً بیست و پنجم :

این قانون ازتاریخ نشر در جریدهً رسمی نافذ و با انفاذ آن قانون احزاب سیاسی منتشره جریده رسمی شماره (733) مورخ 29ـ 10 ـ1369 ملغی شمرده میشود.

*************

 

مقررهً طرز ثبت احزاب سیاسی

 

فصل اول

احـــــــــــکام عـــــمومـــــی

مادهً اول :

این مقرره مطابق حکم فقرهً دوم ماده هشتم قانون احزاب سیاسی ، بمنظور تنظیم امور مربوط به بررسی درخواست و طرز ثبت احزاب سیاسی وضع گردیده است.

مادهً دوم :

وزارت عدلیه ادارهً را بمقصد انسجام امور مربوطه به ثبت ، بررسی درخواست و اساسنامه احزاب سیاسی ایجاد مینماید.

 

فصل دوم

بررسی درخواست و مراحل ثبت آن

مادهً سوم :

(1) درخواست مبنی بر تاسیس حزب سیاسی توسط گروپ موسسان ویا شخصیکه به وی تفویض صلاحیت گردیده است، به وزارت عدلیه ارایه میگردد.

(2) درخواست تاسیس حزب سیاسی توام به اساسنامه و مرامنامه توسط ادارهً ثبت احزاب مورد بررسی قرار میگیرد.

مادهً چهارم :

(1) درخواست مندرج مادهً سوم این مقرره حاوی مطالب ذیل میباشد :

1 ـ نام حزب سیاسی و آدرس اصلی آن.

2 ـ شهرت درخواست دهندگان.

3 ـ منابع تمویل

4 ـ سمبول ، شعارو سایر مدارک تثبیت کنندهً هویت حزب.

5 ـ ارایه اسناد مثبته عضویت اعضای حزب طبق فورمه منضمهً این مقرره.

6 ـ ارایه اساسنامه و مرامنامهً حزب.

(2) وزارت عدلیه الی مدت یکماه در مورد قبول یا رد درخواست تصمیم اتخاذ مینماید.

درصورتیکه درخواست فاقد رعایت مطالب مندرج فقره(1) این ماده و مادهً ششم قانون احزاب سیاسی باشد ، ادارهً ثبت درخواست را غرض رفع نواقص به درخواست دهنده مؤقتا رد مینماید.

(3) ادارهً ثبت مکلف است در صورت وصول درخواست به درخواست دهنده رسید بدهد.

(4) درصورتیکه وزارت عدلیه درخواست ثبت حزب سیاسی را رد نماید ، درخواست دهنده حق دارد به محکمهً ذیصلاح مراجعه نماید.

حکم محکمه ذیصلاح درمورد قبول یا رد درخواست قطعی و نهایی میباشد.

مادهً پنجم :

(1) وزارت عدلیه درمورد درخواست و فورمه های منضمهً آن که بصورت درست خانه پری گردیده است ، الی مدت دو ماه درمورد ثبت آن تصمیم اتخاذ می نماید.

(2) وزارت عدلیه درخواست حزب واجد شرایط مندرج این مقرره را در دفتر مربوطه ثبت و به درخواست دهنده طی مدت دو روز بصورت تحریری اطلاع میدهد.

مادهً ششم :

(1) حزب سیاسی مکلف است در صورت تعدیل اساسنامه و یا مرامنامهً خویش طی مدت ده روز بعد از تعدیل توام با یک نقل تصمیم مجمع عمومی و یا سایر ارگان های با صلاحیت حزب به وزارت عدلیه اطلاع دهد.

(2) ادارهً ثبت مکلف است تعدیل مندرج فقرهً (1) این ماده را در دفتر مربوط ثبت نماید.

 

فصل سوم

احـــــــــــــــکام نــــــــهایــــــــی

مادهً هفتم :

نام حزب سیاسی در حالات ذیل از دفتر ثبت حذف میگردد :

1 ـ درصورتیکه حزب سیاسی به اساس تصمیم کنگره یا مجمع عمومی آن به فعالیت خویش خاتمه دهد.

2 ـ در صورتیکه حزب سیاسی به اساس حکم محکمهً ذیصلاح منحل اعلان گردیده و یا فعالیت آن ممنوع قرار داده شده باشد.

مادهً هشتم :

وزارت عدلیه رسمیت حزب سیاسی را که در دفتر ثبت ادارهً مربوطه ثبت گردد ، بمصرف حزب از طریق رسانه های جمعی به نشر میرساند.

مادهً نهم :

احزاب سیاسی که در دفتر مربوط وزارت عدلیه ثبت گردیده باشند ، هفت روز قبل از تدویر انتخابات عمومی از طرف وزارت عدلیه در رسانه های جمعی به اطلاع عامه رسانیده میشود.

مادهً دهم :

این مقرره بعد از نشر درجریدهً رسمی نافذ و با نفاذ آن مقرهً طرز تاسیس ، ثبت و انحلال احزاب سیاسی منتشرهً جریدهً رسمی شماره ( 749 ) مورخ 31 |5 | 1370 ملغی شمرده میشود.

 

فورمه درخواست عضویت حزب سیاسی

اسم .......................

ولد ........................

سن .....................

محل سکونت اصلی ...................

محل سکونت فعلی .................

به این وسیله آرزومندی خود را جهت حصول عضویت ( ) ابراز و تمام حقوق ووجایبی را که عضویت این حزب مستلزم آن است می پذیرم ، اساسنامه و اهداف ( ) را تائید و اطمینان میدهم که عضو کدام حزب سیاسی دیگر نمی باشم.

امضای داوطلب عضویت حزب

مربوط حزب سیاسی

شخص فوق الذکر تبعهً افغانستان بوده ، در سن رای دهی قرار داشته و تمام شرایط مورد نیازحزب را دارا میباشد.

امضای کارمند با صلاحیت حزب

 

 

  • ابراهیم اخلاقی

متن اعلامیه جهانی حقوق بشر

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۴۴ ب.ظ

متن اعلامیه جهانی حقوق بشر

نظر به اینکه بزرگداشت شرف و حیثیت که ملازم همه افراد خاندان بشری است, و بزرگداشت حقوق برابر و انتقال ناپذیر آنان, پایه آزادی و عدالت و صلح جهان است؛ 

نظر به اینکه نشناختن حقوق بشر و پست انگاشتن آن, به کارهای وحشیانه ای کشیده است که مایه اهانت وجدان بشری است؛ 

نظر به اینکه بالاترین آرزوی افراد بشر آن است که جهانی پدید آید که نوع بشر در آن جهان از آزادی فکر و بیان برخوردار و از بیم و پریشانی رها باشند؛ 

نظر به اینکه پشتیبانی از حقوق بشر بوسیله یک نظام حقوقی امری اساسی است تا انسان به فرجام وادار نشود به عنوان آخرین درمان در مقابل خودسری و ستم دست به شورش زند؛ 

نظر به اینکه توده های مردم ملل متحد از نو باز ایمان خود را راجع به حقوق اصلی بشر راجع به شرف و ارزش زن و مرد در منشور ابراز داشته اند, و که بر آن شده اند تا پیشرفت اجتماعی را تسهیل کنند و بهترین وضع زندگانی را در مهد کامل ترین آزادی بوجود آورند؛ 

نظر به اینکه دولت های عضو متعهد شده اند که با همکاری با سازمان ملل متحد, احترام واقعی و جهانی حقوق بشر و آزادی های اساسی را تأمین کنند؛ 

نظر به اینکه برای تحقق یافتن کامل تعهد یاد شده, همه باید از حقوق و آزادی های مزبور تفاهم مشترک داشته باشند؛ 

نظر به اینکه تشویق برای گسترش روابط دوستانه بین ملل, امری است اساسی؛ 

بنابراین, مجمع عمومی, این اعلامیه حقوق بشر را به منزله نمودار کمال مطلوب عام که شایسته چنان است که همه توده های مردم و همه ملت ها برای تحقیق بخشیدن آن بکوشند, ندا در می دهد تا همه افراد و همه گروه های اجتماعی در حالی که پیوسته آن را نصب العین خود قرار می دهند از راه آموزش و پرورش بکوشند, ندا در می دهد تا حرمت حقوق و آزادی های یاد شده را گسترش بخشند و با تدبیرهای پیشرو, قبول و اجرای جهانی و واقعی آن را همان اندازه در میان توده های خود دولت های عضو, که در بین گروه های سرزمین هایی که زیر فرمان آنهاست تأمین کنند:  

 ماده 1 – همه افراد بشر آزاد و با حیثیت و حقوق یکسان زاییده می شوند و دارای موهبت خرد و وجدان می باشند و باید با یکدیگر با روحیه برادری رفتار کنند

ماده 2 – هر کس می تواند از کلیه آزادی ها که در اعلامیه حاضر به آن تصریح شده است, بی هیچ گونه برتری, منجمله برتری از نظر نژاد و رنگ و جنس و زبان و دین یا هر عقیده دیگر, و از نظر زاد و بوم یا موقعیت اجتماعی, و از نظر توانگری یا نسب یا هر وضع دیگر بهره مند گردد. نیز هیچ امتیازی بر اساس نظام سیاسی یا قانونی یا بین المللی مربوط به کشور یا سرزمینی که شخص از تبعه آن محسوب است وجود نخواهد داشت, خواه سرزمین مزبور مستقل باشد یا زیر سرپرستی, خواه فاقد خودمختاری باشد یا سرزمینی که حاکمیت آن به شرطی از شروط محدود شده باشد

ماده 3 – هر کس حق دارد از زندگی و آزادی و امنیت شخص خویش برخوردار باشد

ماده 4 – هیچ کس را نمی توان به بندگی یا بردگی گرفت. بندگی و سوداگری بنده در هر شکل که باشد ممنوع است.

 ماده 5 – هیچ کس را نمی توان شکنجه کرد یا مورد عقوبت یا روش وحشیانه و غیر انسانی یا اهانت آمیز قرار داد.

 ماده 6 – هر کس دارای این حق است که شخصیت حقوقی او در همه جا مراعات گردد.

 ماده 7 – همه افراد در پیشگاه قانون یکسانند و حق دارند که بی هیچ تفاوت از پشتیبانی قانون به طور برابر استفاده کنند.

 هر کس حق دارد در مقابل هر گونه تبعیض که ناقض این اعلامیه باشد و در مقابل هر گونه عملی که چنین تبعیضی را تشویق کند, از حمایت یکسان قانون برخوردار گردد.

 ماده 8 – هر کس می تواند از تعدی به حقوق اصلی که به موجب قانون اساسی یا قانون های دیگر برای او شناخته شده است به دادگاه های صلاحیت دار ملی متوسل گردد تا حقش استیفا شود.

 ماده 9 – هیچ کس را نمی توان خودسرانه بازداشت کرد یا زندانی ساخت یا تبعید نمود.

 ماده 10 – هر کس حق دارد با استفاده کامل از تساوی حقوق با دیگران, دعوای او در یک دادگاه مستقل و بی طرف عادلانه و علنی رسیدگی شود و آن دادگاه درباره حقوق و تعهدات او, یا صحت هر گونه اتهام کیفری که به او متوجه باشد حکم دهد.

 ماده 11  

  (1هر کس متهم به ارتکاب جرمی باشد, تا وقتی تقصیر او طی محاکمه علنی که در آن هر گونه تضمین ضروری برای دفاع تأمین شده باشد قانونا به اثبات نرسد, بیگناه محسوب می شود.

 (2همچنین هیچ کس به علت ارتکاب عملی یا خودداری از عملی محکوم نخواهد شد مگر وقتی که آن کار به موجب قوانین ملی یا بین المللی در هنگام ارتکاب, جرم محسوب باشد. نیز هیچ کس به مجازاتی بیش از مجازات مقرر در هنگام ارتکاب جرم محکوم نخواهد شد.

 ماده 12 – زندگانی خصوصی یا امور خانوادگی یا محل سکونت یا مراسلات کسی نباید در معرض دخالت خودسرانه واقع شود. نیز به حیثیت و حسن شهرت هیچ کس نمی توان حمله کرد.

 هر کس حق دارد در این گونه دخالت ها یا این گونه تجاوزها, از پشتیبانی قانون برخوردار گردد.

 ماده 13  

 (1هر کس حق دارد در داخل هر کشور آزادانه نقل مکان کند و هر کجا بخواهد اقامت گزیند.

 (2هر کس می تواند هر کشوری را که بخواهد, من جمله کشور خود را, ترک کند و می تواند به کشور خود باز گردد.

 ماده 14  

 (1هر کس حق دارد برای گریز از هر گونه شکنجه و فشار به جایی پناهنده شود. نیز می تواند در سایر کشورها از پناهندگی استفاده کند.

 (2در جرایم غیر سیاسی یا اموری که مخالف با اصول و هدف های ملل متحد باشد نمی توان از حق پناهندگی استفاده کرد.

 ماده 15 –

 (1هر کس می تواند هر ملیتی را بخواهد بپذیرد.

 (2هیچ کس را نمی توان خودسرانه از ملیت او محروم ساخت یا حق تغییر ملیت را از او سلب نمود.

 ماده 16 –

 (1زن و مرد وقتی به سن ازدواج برسند می توانند بدون هیچ قید نژادی و ملی و دینی ازدواج کنند, و خانواده بنیاد گذارند. آنان به هنگام زناشویی و در اثناء و هنگام انحلال آن دارای حقوق متساوی می باشند.

 (2عقد ازدواج جز با رضای آزادانه همسران آینده, قانونی نیست.

 (3خانواده عنصر طبیعی و اساسی اجتماع است و باید از پشتیبانی جامعه برخوردار باشد.

 ماده 17 –

 (1هر کس به تنهایی یا با شراکت دیگری دارای حق مالکیت است.

 (2مالکیت هیچ کس را نمی توان بر خلاف قانون از وی سلب کرد.

 ماده 18 – هر کس دارای حق آزادی فکر و ضمیر و دین است. لازمه این حق آن است که هر کس خواه به تنهایی یا با دیگران علنی یا خصوصی از راه تعلیم و پیگیری و ممارست, یا از طریق اقامه شعایر و انجام مراسم دینی, بتواند آزادانه, دین و یقینات خود را ابراز کند.

 ماده 19 – هر کس آزاد است هر عقیده ای را بپذیرد و آن را به زبان بیاورد و این حق شامل پذیرفتن هر گونه رأی بدون مداخله اشخاص می باشد و می تواند به هر وسیله که بخواهد بدون هیچ قید و محدودیت به حدود جغرافیایی, اخبار و افکار را تحقیق نماید و دریافت کند و انتشار دهد.

 ماده 20 –

 (1هر کس حق دارد آزادانه در احزاب و جماعت های مسالمت آمیز شرکت جوید.

 (2هیچ کس را نمی توان وادار ساخت به حزبی بپیوندد.

 ماده 21 –

 (1هر کس حق دارد مستقیما یا بوسیله نمایندگانی که آزادانه انتخاب شده باشند در اداره امور عمومی کشور خود شرکت جوید.

 (2هر کس حق دارد مانند دیگران متصدی مشاغل عمومی کشور خود گردد.

 (3اراده ملت اساس قدرت اختیارات ملی است؛ این اراده بوسیله انتخابات شرافتمندانه صورت می گیرد که دوره به دوره از طریق انتخابات عمومی یکسان, با رأی مخفی یا بنا به روشی مشابه با آن که آزادی رأی را تأمین می کند, انجام می یابد.

 ماده 22 – هر کس از حیث اینکه عضو جامعه محسوب است حق دارد از تأمین اجتماعی برخوردار گردد و می تواند به کمک کوشش ملی و یاری بین المللی با توجه به سازمان و امکانات هر کشور از حقوق اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی که با حیثیت و تکامل آزاد شخصیت انسانی ملازمه داشته باشد بهره ور گردد.

 ماده 23  

 (1هر کس حق کار و حق برگزیدن آزادانه کار با شرایط عادلانه و ارضاء کننده دارد, نیز حق دارد که در مقابل بیکاری حمایت شود.

 (2هر کس در مقابل کار مساوی, بدون هیچ گونه رعایت امتیاز, حق دستمزد مساوی دارد.

 (3هر کس در مقابل کار, حق دارد دستمزدی منصفانه و ارضاء کننده دریافت کند که برای او و خانواده اش و در صورت مقتضی حق دارد از کلیه وسایل حمایت اجتماعی استفاده نماید.

 (4هر کس حق دارد برای پشتیبانی از منافع خود, با دیگران تشکیل سندیکا بدهد و عضو سندیکایی شود.

 ماده 24 – هر کس حق استراحت و استفاده از ایام فراغت دارد, من جمله حق دارد ساعات کارش به طور معقول محدود باشد و از مرخصی نوبتی با دریافت حقوق استفاده کند.

 ماده 25  

 (1هر کس حق دارد از سطح یک زندگانی برخوردار باشد که سلامت و رفاه او و خانواده اش, من جمله خوراک و لباس و مسکن و رسیدگی های پزشکی آنان را تأمین کند. همچنین حق دارد از خدمات ضروری اجتماعی در هنگام بیکاری و بیماری از اراده او, وسایل معاش وی مختل گردد استفاده کند.

 (2مادر بودن و فرزند بودن, استفاده از کمک و مساعدت مخصوص را ایجاب می کند.

 هر کودک خواه حاصل زناشویی قانونی باشد یا غیر قانونی, از حمایت اجتماعی برابر برخوردار می گردد.

 ماده 26 –

 (1هر کس حق دارد از تعلیم و تربیت استفاده کند. تعلیم و تربیت باید دست کم در مورد آموزش ابتدایی و اساسی رایگان باشد. تعلیمات فنی و حرفه ای باید برای همه ممکن باشد. دسترسی به تعلیمات عالیه باید برای همه و بنا به شایستگی هر کس امکان پذیر باشد.

 (2هدف تعلیم و تربیت باید شکوفایی کامل شخصیت بشری و تقویت احترام به حقوق بشر و آزادی های اساسی باشد. تعلیم و تربیت باید حسن تفاهم و گذشت و دوستی بین همه ملت ها و همه گروه ها از هر نژاد یا هر دین, همچنین گسترش فعالیت های ملل متحد را برای حفظ صلح تسهیل کند.

 (3پدر و مادر برای تعیین نوع تعلیم و تربیت فرزند خود حق اولویت دارند.

 ماده 27 –

 (1هر کس حق دارد آزادانه در زندگانی فرهنگی اجتماع شرکت جوید و از اقسام هنرها استفاده کند و در پیشرفت علمی و برکات حاصل از آن سهیم باشد.

 (2هر کس حق دارد از منافع اخلاقی و مادی ناشی از هر گونه دستاورد علمی و ادبی یا هنری که آن را به وجود آورده باشد حمایت شود.

 ماده 28 – هر کس حق دارد بکوشد تا در سطح اجتماعی و جهانی چنان سامان و نظمی حکمفرما شود که حقوق و آزادی هایی که در این اعلامیه اعلام شده است در آن سطح به نتیجه کامل برسد.

 ماده 29 –

 (1هر کس نسبت به اجتماعی که فقط در آن اجتماع رشد آزاد و کامل شخصیت او امکان پذیر است تکالیفی بر عهده دارد؛

 (2هر کس در اجرای حقوق و در مقام برخورداری از آزادی های خویش, تنها از محدودیت هایی پیروی می کند که قانون منحصرا به منظور تأمین شناسایی و حرمت حقوق و آزادی های دیگران, بالجمله برای تحقق بخشیدن به مقتضیات عادله اخلاق و نظام اجتماعی و مصلحت عمومی, در یک جامعه دموکرات وضع کرده باشد.

(3در هیچ حال نمی توان حقوق و آزادی های مزبور را به نحوی به کار برد که با هدف ها و اصول ملل متحد منافی باشد.

ماده 30 – هیچ یک از مقررات اعلامیه حاضر را نمی توان به نحوی تفسیر کرد که برای دولتی یا گروهی یا فردی متضمن حقی شود که بنا بر آن, بتواند به فعالیتی دست زند یا کاری انجام دهد که هدف آن از بین بردن حقی از حقوق و آزادی های مذکور در این اعلامیه باشد.

  • ابراهیم اخلاقی

سفارتخانه های افغانستان

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۱۹ ب.ظ

سفارتخانه های افغانستان


AUSTRALIA 
Embassy of Afghanistan in Canberra 
PO Box 155 
Deakin West ACT 2600 
Tel: (+61-2) 6282 7311 
Fax: (+61-2) 6282 7322 
Email: admin@afghanembassy.net 
Website: www.afghanembassy.net 
Ambassador: H.E. Mahmoud SAIKAL 
Non-resident envoy to: New Zealand and Brunei Dar-El-Salam 

AUSTRIA 
Embassy of Afghanistan in Vienna 
Lackierergasse 8 Top 9 
1090 Vienna 
Tel.: (+43-1) 524 7806 
Fax: (+43-1) 524 7807 
E-mail: afg.emb.vie@chello.at 
Ambassador: H.E. Zia NEZAM 

non-resident envoy to Hungary & Bosnia-Herzegovina 


BANGLADESH 
Embassy of Afghanistan in Dhaka 
House No. CWN (C) - 2A 
Road No. 24, Culshan, Dhaka 
Tel.: (+8802) 989 5994 
Fax: (+880-2) 988 4767 
Email: afghanembassydhaka@yahoo.com 
Ambassador: H.E. Akmal GHANI 

BELGIUM 
Embassy of Afghanistan in Brussels & General Delegation to the European Union 
61, avenue de Wolvendael 
B-1180 Bruxelles 
Tel: (+32-2) 761 3166 
Fax: (+32-2) 761 3167 
Email: ambassade.afghanistan@skynet.be 
Ambassador: H.E. Homayoun TANDAR 
Non-resident envoy to: Slovakia, Estonia, Lithuania, Latvia 

BULGARIA 
Embassy of Afghanistan in Sofia 
61 "Boryana" Street 
Bl. 216-A App. 15, Ovcha Kupel 
1618 Sofia 
Tel.: (+359-2) 9556196, 9554030 
Fax: (+359-2) 955 9976 
Email: ariana@sofianet.net 
Ambassador: H.E. Mohammad Fazel SAIFI 

CANADA 
Embassy of Afghanistan in Ottawa 
246 Queen Street, Suite 400 
Ottawa Ontario K1P 5E4 
Tel: (+1 613) 563-4223/65 
Fax: (+1 613) 563-4962 
Email: contact@afghanemb-canada.net 
Website: www.afghanemb-canada.net 
Ambassador: H.E. Omar SAMAD 


CHINA 
Embassy of Afghanistan in Beijing 
8 Tung Chih Men Wia 
Chao Yang District, Beijing 
Tel.: (+86-10) 653 21532 
Fax: (+86-10) 653 226603 
Email: afgemb_beijing@yahoo.com 
Ambassador: H.E. Dr Qyamuddin RAHI BARLAS 

CZECH REPUBLIC 
Embassy of Afghanistan in Prague 
Nakazance 634/7 
17100 Praha 7 - Troja 
Tel: (+420) 2 3354 4228 
Fax: (+420) 2 3345 2009 
Ambassador: H.E. Azizullah KARZAI 

EGYPT 
Embassy of Afghanistan in Cairo 
59 El-Orouba Street, Heliopolis 
Cairo 
Tel.: (+20-2) 417 7236 
Fax: (+20-2) 417 7238 
E-mail: afghan_emb_cairo@hotmail.com 
Ambassador: H.E. Dr. M. Rahim SHERZOY 
Non-resident envoy to: Algeria 

FRANCE 
Embassy of Afghanistan in Paris 
32 Avenue Raphael 
75016 Paris 
Tel: (+33-1) 45 25 05 29 
Fax: (+33-1) 45 24 60 68 
Email: ambafghane@wanadoo.fr 
Website: www.ambafghane-paris.com 
Ambassador: H.E. PROF. Zalmai HAQUANI 
Non-resident envoy to: Switzerland, Spain, Portugal, Marrocco 

GERMANY 
Embassy of Afghanistan in Berlin 
Wilhelmstrasse 65 D 
10117 Berlin 
tel.: (+49-30) 224 87229 - Fax: (+49-30) 229 1510 
Email: afghanische-botschaft@t-online.de 
Ambassador: H.E. Hamidullah NASIR ZIA 

INDIA 
Embassy of Afghanistan in New Delhi 
Plat No. 5, Block 50F, Shantipath, Chanakyapuri 
New Delhi 110021 
Tel: (+91-112) 410 331 
Fax: (+ 91-112) 687 5439 
Email: afghanspirit@yahoo.com 
Ambassador: H.E. Masood KHALILI 

INDONESIA 
Embassy of Afghanistan in Jakarta 
15 Jalan DR Kuskmas Atmaja 
Jakarta 
Tel.: (+62-21) 314 3169 
Fax: (+62-21) 335 390 
Email: afghanembassy_jkk@yahoo.com 
Ambassador: H.E. Eng. Abdul RAHIM 

IRAN
Embassy of Afghanistan in Tehran 
Dr. Beheshti Avenue, 4th Street 
Tehran 
Tel (+98-21) 873 7050 
Fax (+98-21) 873 5600 
Consulate Section: 9821-8737531 
Email: afghaembassytehran@hotmail.com 
Ambassador: T.B.A 

IRAQ 
Embassy of Afghanistan in Baghdad 
Shareh Al-Maghreb Aldifaeih 
Waziria 27/1/12 
Baghdad 
Tel.: (+964-1) 556 9508 
Fax: (+964-1) 556 0331 
Charge d'Affaires: T. B. A. 

ITALY 
Embassy of Afghanistan in Rome 
Via Nomentana 120 
00161 Rome 
Tel.: (+39) 06 8621 6111 / 861 1009 
Fax: (+39) 06 8632 2939 
Email: afghanembassy.rome@flashnet.it 
Ambassador: H.E. Mostapha ZAHIR 
Non-resident envoy to: Greece 

JAPAN 
Embassy of Afghanistan in Tokyo 
Matsumoto International House (MIH) 
37-8 Nishihara 3 Chome, Shibuya Ku 
Tokyo 151-0066 
Tel: (+81-3) 5465 1219 
Fax: (+81-3) 5465 1229/5818 3526 
Email: info@afghanembassyjp.com 
Website: www.afghanembassyjp.com 
Ambassador: H.E. Haron AMIN 

KAZAKHSTAN 
Embassy of Afghanistan in Almaty 
Mir 12, Almaty 
Tel: (+7-327) 255 2792 
Fax: (+7-327) 255 2792 
Ambassador: H.E. Said Zahir Shah AKBARI 

KOREA 
Embassy of Afghanistan in Seoul 
27-2, Hannam-Dong, Yongsan-Gu 
Seoul, Korea 140-210 
Tel: (+82-2) 793-3535 
Fax: (+82-2) 795-2662 
Email: info@afghanistanembassy.or.kr 
Website: www.afghanistanembassy.or.kr 
Ambassador: H.E. Nabil MALEK-ASGHAR 

KUWAIT 
Embassy of Afghanistan in Kuwait 
Surra, Block 6, Surra Street 
Across Surra Co-op Society House No. 16 
P.O. Box 33186, 
Rawdah 73452 
Tel.: (+965) 532 9461 or 532 8156 
Fax: (+965) 532 6274 
E-mail: afg_emb_kuw@hotmail.com 
Ambassador designate: H.E. Yousuf SAMAD 

KYRGYZSTAN 
Embassy of Afghanistan in Bishkek 
Tel.: (+996-312) 690176 
Fax: (+996-312) 690330 
E-Mail: afghanemb_bishkek@yahoo.com 
Ambassador: H. E. Mr Shahjahan AHMADI 

MALAYSIA 
Embassy of Afghanistan in Kuala Lumpur 
Suite 6.06 North Block, The Amp Walk 
218 Jln Ampang 
50450 Kuala Lumpur 
Tel.: (+60-3) 216 28897 
Fax: (+60-3) 216 28924 
E-mail: afghanem@tm.net.my 
Website: www.afghanembassy.com 
Charge d'Affaires: Mr. Aman JAIHOON 

NORWAY 
Embassy of Afghanistan in Oslo 
17 Kronprinsens Gt, 0251 Oslo 
Tel.: (+47) 23 23 92 25 
Fax: (+47) 22 83 84 11 
E-mail: info@afghanemb.com 
Website: www.afghanemb.com 
Ambassador: H.E. Mr. Yahya MAROOFI 
Non-resident envoy to: Denmark, Sweden 

PAKISTAN 
Embassy of Afghanistan in Islamabad 
House No. 8, Street 90, G-6/3 
Islamabad 
Tel.: (+92-51) 282 4505/6 
Fax: (+92-51) 282 4504 
Consular Section: (+92-51) 2278213 
Email: nstarzi1@yahoo.com 
Ambassador: H.E. Mr. Nangyalai TARZI


POLAND 
Embassy of Afghanistan in Warsaw 
Ul. Goplanska 1 
02-954 Warsaw, Poland 
Tel.: +48-22-885-5410/1 
Fax: +48-22-885-6500 
Website: www.afghanembassy.com.pl 
E-Mail: warsaw@afghanembassy.com.pl 
Ambassador: H.E. Abdul Hai HAIDER 

QATAR 
Embassy of Afghanistan in Doha 
Tel: (+974-4) 930821-2 - Fax: (+974-4) 930819 
Email: afgembqatar@hotmail.com 
Ambassador: H.E. Nasir Ahmad NOOR 

Non-resident envoy to: Bahrain 

RUSSIAN FEDERATION 
Embassy of Afghanistan in Moscow 
Sverchkov Per 3/2 
Moscow 
Tel: (+ 7-095) 923 9419 
Fax: (+7-095) 924 0478 or 921 9563 
Email: afghanem@online.ru 
Ambassador: T.B.A 
Non-resident envoy to: Moldova, Armenia, Azerbaijan, Georgia, Belarus 

SAUDI ARABIA 
Embassy of Afghanistan in Riyadh 
P.O.Box 93337 
Riyadh 11673 
Tel.: (+966-1) 4803 459 
Fax: (+966-1) 4803 451 
Email: afgembriyad@hotmail.com 
Ambassador: H.E. M. Kabir FARAHI 
Non-resident envoy to: Yemen 

SUDAN 
Embassy of Afghanistan in Khartoum 
Madinatol Riyadh 
Shareol Moshtal Square 10, House No. 81 
Khartoum 
Tel.: (+249-11) 22 18 52 or 22 18 27 
Fax: (+249-11) 22 20 59 
Email: afembsudan@hotmail.com 
Charge d'Affaires: Mr. Khalilurrahman HANANI 
Non-resident envoy to: Ghana, Burkina Faso, Tanzania 

SWITZERLAND
Permanent Mission of Afghanistan to the UN 
Consulate of Afghanistan 
63 Rue de Lausanne, 5e etage 
1202 Geneva = 
Tel.: (+41-22) 7311 449 
Fax:(+41-22) 7314 510 
Email: mission.Afghanistan@ties.itu.int 
Ambassador : H.E. Assad OMAR 

SYRIA 
Embassy of Afghanistan in Damascus 
Mozzo, West Villas Juber Ben 
Hayan Bus Station 
Damascus 
Tel.: (+963-11) 611 2910 
Fax: (+963-11) 613 3595 
Ambassador: H.E. Mohammadullah HAIDARI 
Non-resident envoy to:Jordan, Phalestin, Lebanon 

TAJIKISTAN 
Embassy of Afghanistan in Dushanbe 
Ul. Pushkina, House 34 
Dushanbe 
Tel.: (+992-372) 21 6735 
Fax: (+992-372) 510 096 
Email: afghanemintj@yahoo.com 
Ambassador: H.E. Dawood PANJSHIRI 

TURKEY 
Embassy of Afghanistan in Ankara 
Cinnah Caddesi, No. 88 Cankaya 
Ankara 
Tel.: (+90-312) 442 2523 
Fax:(+90-312) 442 6256 
Ambassador: H.E. Abdul Ghafoor POYA 

TURKMENISTAN 
Embassy of Afghanistan in Asheqabad 
14 Gerogli Street 
Ashqabad 744000 
Tel.: (+993-12) 395 821 
Fax: (+993-12) 395 820 
Ambassador: H.E. Abdul Karim KHADAM 

UKRAINE 
Embassy of Afghanistan in Kiev 
Chervonozoryany Ave.42 
01037 Kiev 
Tel.: (+380-44) 245 8104 
Fax: (+380-44) 245 8104 
Email: sm_kh2003@yahoo.com 
Charge d'Affaires: T.B.A 

UNITED ARAB EMIRATES 
Embassy of Afghanistan in Abu Dhabi 
P.O. Box 5687 
Abu Dhabi 
Tel.: (+971-2) 665 5560 
Fax: (+971-2) 665 5576 
Ambassador: H.E. Farid ZEKRIA 
Non-resident envoy to: Oman 

UNITED KINGDOM 
Embassy of Afghanistan in London 
31 Prince's Gate 
London SW7 1QU 
Tel.: (+44-207) 589 8891/2 
Fax: (+44-207) 581 3452 
Email: pa.afghanembassy@btinternet.com 
Ambassador: H.E. Ahmad Wali MASSOUD 

UNITED STATES OF AMERICA 
Embassy of Afghanistan in Washington 
2341 Wyoming Avenue, N.W. 
Washington, D.C. 20008 
Tel: (+1-202) 483 6414 
Fax: (+1-202) 483 9523 
Email: info@embassyofafghanistan.org 
Web-Site: www.embassyofafghanistan.org 
Ambassador designate: H.E. Said Tayeb JAWAD 
Non-resident envoy to: Argentina, Brazil, Venezuela, Chile, Panama, Colombia, Mexico, Ecuador, Nicaragua, Bolivia, Uruguay 

UNITED NATION 
Permanent Mission of Afghanistan to United Nation 
360 Lexington Avenue, 11th Floor 
New York, NY 10017 
Tel.: (+1-212) 972 1212 or 972 1213 or 972 1221 
Fax: (+1-212) 972 1216 
Email: afgwatan@aol.com 
Ambassador: H.E. Dr. Ravan FARHADI 

UNESCO 
Permanent Delegation of Afghanistan to United Nations Educational, Scientific and Cultural Organisation 
1, Rue Miollis 
75015 Paris 
Tel: (+33-1) 45 68 27 71 
Fax: (+33-1) 45 68 27 72 
Email: dl.afghanistan@unesco.org 
Ambassador and Permanent Delegate to UNESCO: H.E. M. Zahir AZIZ 

UZBEKISTAN 
Embassy of Afghanistan in Tashkent 
Ul. Gogol, House 73 
Tashkent 700047 
Tel: (+998-71) 23 48458 
Fax: (+998-71) 23 48465 
Email: afgemuz@mail.tps.uz 
Ambassador: H.E. Abdul SAMAD 
 

  • ابراهیم اخلاقی

ساختار دولت در قانون اساسی افغانستان

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۱۸ ب.ظ

قانون اساسی افغانستان،یک دولت "اسلامی"،"دموکراتیک " و"جمهوری " را پیش بینی نموده است. "اسلامی "است ، زیراکه دین مردم و دولت اسلام است (ماده2) و قوانین دولتی باید مطابق با اسلام باشد (ماده 3) "دموکراتیک"است ،زیرا قدرت توسط نمایندگان منتخت اداره می شود(ماده 4،6وپاراگراف 7 پیشگفتار). "جمهوری"است ،زیرا حاکمیت که مربوط به اتباع و شهروندان است ،ملت را تشکیل میدهد که (خواسته های شان )مستقیماً توسط نمایندگان منتخب شان ابراز می گردد(ماده 4فقره1). 
قانون اساسی،اضافه بر این سه اصل اساسی دولت ،ساختار سیستم ریاستی را آمیخته با اختیارات بسیار قوی پارلمانی ایجاد کرده است. از مشخصه های مهم سیستم های ریاستی این است که: قوای دولتی (اجرائیه، مقننه و قضائیه ) مشخصاً تفکیک شده اند. رئیس دولت رئیس حکومت می باشد رئیس دولت مستقیماًازمردم طرف انتخاب می شود.

صلاحیت هاو وظایف رئیس جمهور:
رئیس جمهور به صفت رئیس دولت صلا حیت های خاصی در عرصه های اجرائی، تقنینی و قضایی دارد (ماده 60). این صلاحیت ها ، علاوه بر قدرت کامل اجرایی وی به حیث رئیس حکومت نیز می باشد. صلاحیت های رئیس جمهور به صفت رئیس دولت بیشتر تشریفاتی و اجرایی است . اکثر صلاحیت های موثر رئیس دولت به اساس قانون اساسی افغانستان با شورای ملی " ولسی جرگه "مشترک می باشد.

صلاحیت های مستقل رئیس جمهور : 
افتتاح اجلاس شورای ملی و لویه جرگه (ماده 64 فقره 9) افتخاری.
قبول اعتماد نامه های نمایندگان دولت های خارجی در افغانستان (ماده 64 فقره 15)افتخاری .
قبول استعفای معاونین رئیس جمهور (ماده 64 فقره 10 ) افتخاری .
اعطای اعتبار نامه جهت عفد معاهدات بین المللی (ماده 64 فقره 17) افتخاری .
اعطای مدال(ماده 64 فقره 19)افتخاری .
قیادت اعلای قوای مسلح افغانستان (ماده 64 فقره 3)اجرائی.
ریاست حکومت (مواد 71و 77) اجرایی.
تعیین ،تقاعد و فبول استعفای قضات ،ادارات و مقامات عالی رتبه (ماده 64فقره 13) اجرایی.
اتخاذ تصامیم لازم برای دفاع از استقلال کشور (ماده 64 فقره 5)اجرائئ.
تعیین سران نمایندگی های دولت نزد دولت های خارجی و سازمان های بین المللی (ماده 64 فقره 14) اجرایی. برگزاری ریفراندوم یا همه پرسی (ماده 65)اجرایی.
تاسیس کمیسیون هایی جهت بهبود اداره کشور (ماده 46 فقره 20)اجرایی.
برگزاری لویه جرگه (ماده 64فقره 7) تقنینی .
توضیح قوانین و فرمان های تقنینی (ماده 64 فقره 16) تقنینی.
انتصاب یک سوم اعضای مشرانو چرگه (ماده 84)تقنینی .
تجدید نظر یا رد طرح قانون که شورای ملی آن را تصویب نموده است (ماده 94)تفنینی.
برگزاری جلسات فوق العاده شورای ملی (مواد 104 و107 )تقنینی.
تخفیف و عفو مجازات (ماده 64فقره 18)قضایی.
امضای مجازات اعدام (ماده 129)قضایی.

صلاحیت های مشترک با شورای ملی:
1. تعیین خطوط اساسی سیاست کشور (ماده 64 فقره 2)اجرایی.
2. اعلام جنگ و صلح (ماده 64 فقره 4)اجرایی.
3. اعزام قطعات قوای مسلح به خارج از کشور (ماده 64 فقره 5) اجرایی .
4. اعلان حالت اضطرار و خاتمه دادن به آن (ماده 64فقره 8) اجرایی.
5. تعلیق اجرای مواد خاصی از قانون اساسی (ماده 145)اجرایی .
6. انتقال برخی از صلاحیت های شورای ملی ملی به حکومت (ماده 144)اجرایی.

به دلیل ماهیت حساس این صلاحیت ها نسبت به دموکراسی ،حاکمیت و سطوح ساختار دولت ،تمام این صلاحیت ها به تأیید شورای ملی نیاز دارد ، به استثنای صلاحیت های ذکر شده در (ماده 144)که مشورت با روسای هر دو مجلس شورای ملی و رئیس ستره محکمه را نیاز دارد. درحالیکه صلاحیت های ذکر شده در(ماده 145)مستلزم تأیید روسای مجالس شورای ملی و رئیس ستره محکمه می باشد. 7. پیشنهاد اصلاح قانون اساسی با بأیید شورای ملی (ماده147).

صلاحیت های مشترک با ولسی جرگه:
1. انتصاب اعضای دولت و روسای ارگان های مستقل با تأیید ولسی جرگه (ماده 64 فقره 11 )اجرایی.
2. تعیین رئیس و اعضای ستره محکمه با تأیید ولسی جرگه (ماده 64 فقره 12)قضایی.
3. تصویب معاونین رئیس جمهور (در حالت فوت و استعفا) با تأید ولسی جرگه (ماده 68)اجرایی.

قابل یادآوری است که مطابق (ماده 64 فقره 11) ،فقط انتصاب مقام های مذکور در آن فقره ،بین رئیس جمهور و ولسی جرگه مشترک است ،نه عزل و استعفای شان وهمچنان ،طبق (ماده 64 فقره 12) ، صلاحیت انتصاب مشترک است که شامل عزل آنها نمیشود .زیرا آنها به خاطر حفظ استقلال شان توسط رئیس جمهور قابل عزل نیستند و تا پایان مدت تعیین شده در قانون اساسی ،در مقام خود باقی می مانند (ماده 117) مراقبت از اجرای قانون اساسی (ماده 64 فقره 1)عمومی.تعبیرکلی آن فقره به رئیس جمهور اجازه می دهد که از هر یک از صلاحیت قبلی خود برای انجام این وظیفه استفاد ه نماید و حدود این صلاحیت کلی است و تمام قدرت ها ،مراجع و ارگان ها را شامل می گردد.رئیس جمهورمی تواند این صلاحیت خود را از طریق تشکیل کمیسیون مستقل نظارت اعمال نماید (ماده 157).انتصاب اعضای کمیسیون نیازمند تأیید ولسی جرگه می با شد. بنابراین ، صلاحیت انتصاب اعضا،یک صلاحیت یا وظیفه کلی است که مستفلأ توسط رئیس جمهور ومشترکأ با ولسی جرگه اعمال میشود.

قوه اجرائیه
قوه اجرائیه یا حکومت از وزرا یا کابینه تجت ریاست رئیس جمهور تشکیل می گردد هر وزارتخانه یک واجد اداری است که توسط وزیر مربوط اداره میگردد(ماده 77). اعضای شورای ملی می توانند به عنوان وزیر انتصاب گردند ، منتها فقط بعد از سلب عضویت از شورای ملی که در عوض وی شخص دیگری مطابق به حکم قانون تعین می گردد(ماده 73). وزرا در برابر رئیس جمهور به عنوان رئیس شان پاسخگو هستند (مواد 71و 77)واز نظر سیاسی در برابر ولسی جرگه مسئول اند ،(مواد 77،91،92). 

وظایف و صلاحیت های حکومت
1. اجرای احکام قانون اساسی ، قوانین و تصامیم نهایی محاکم .
2. حفظ استقلال ،دفاع از تمامیت ارضی و پاسداری از منافع کشور (ماده 75، فقره 2).
3. تأمین نظم و امنیت عانه و از بین بردن هر نوع فساد اداری (ماده 75،فقره 4).
4. ترتیبب بودجه ،تنظیم امور مالی دولت و حفاظت از دارایی عامه (ماده 75،فقره 4).
5. طرح و اجرای برنامه های انکشافی (ماده 75،فقره 5)،بعد از تأیید شورای ملی (ماده 90 ،فقره 6). 
6. ارائه گزارش به شورای ملی دربارهءامور انجام شده و برنامه های عمدهءسال مالی جدید(ماده 75،فقره6) 
7. ریاست اداری حکومت (مواد 77،126،137).
8. وضع و اجرای مقررات اداری (ماده 76)..
9. تهیه فرمان های تقنینی برای تأیید رئیس جمهور (ماده 79). .........................................

 

  • ابراهیم اخلاقی

کابینۀ دولت جمهورى اسلامى افغانستان در سال ۱۳۸۵

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۱۸ ب.ظ

کابینۀ دولت جمهورى اسلامى افغانستان در سال ۱۳۸۵

کابینه فعلى افغانستان متشکل از ۲۵ وزارت و یک وزارت ارشد مى‌باشد. هر کدام از وزیران توسط حامد کرزى رئیس جمهورى اسلامى افغانستان تعیین شده، از جانب ولسى جرگه تایید گردیده و در حضور رئیس جمهور حامد کرزى در ۱۲ ماه جوزاى سال ۱۳۸۵ مراسم تحلیف را بجا آورده‌اند.

اعضاى کابینه 
● احمدضیا مسعود، معاون اول رئیس جمهور 
● محمدکریم خلیلى، معاون دوم رئیس جمهور 
● هدایت امین ارسلا، وزیر ارشد 
● دکتر رنگین دادفر سپنتا، وزیر امور خارجه
● سترجنرال عبدالرحیم وردگ، وزیر دفاع ملی
● ضراراحمد مقبل، وزیر امور داخله 
● دکتر انوارالحق احدی، وزیر مالیه
● دکتر محمدجلیل شمس، وزیر اقتصاد 
● سرور دانش، وزیر عدلیه 
● عبدالکریم خرم، وزیر فرهنگ و جوانان
● محمدحنیف اتمر، وزیر معارف 
● دکتر محمداعظم دادفر، وزیر تحصیلات عالی
● دکتر میر محمدامین فرهنگ، وزیر تجارت 
● محمداسماعیل خان، وزیر انرژی و آب
● حمیدالله قادری، وزیر ترانسپورت 
● حسن بانو غضنفر، وزیر امور زنان
● پوهاند نعمت‌الله شهرانى، وزیر حج و اوقاف
● سهراب‌على صفری، وزیر فواید عامه
● دکتر سید محمدامین فاطمى، وزیر صحت عامه
● عبیدالله رامین، وزیر زراعت و مالداری
● ابراهیم عادل، وزیر معادن و صنایع
● انجنیر امیرزى سنگین، وزیر مخابرات 
● محمداحسان ضیا، وزیر احیا و انکشاف دهات
● نورمحمد قرقین، وزیر کار و امور اجتماعى، شهدا و معلولین
● کریم براهوى، وزیر قبایل و سرحدات
● انجنیر محمدیوسف پشتون، وزیر وزارت انکشاف شهرى
● جنرال خدایداد، وزیر مبارزه با مواد مخدر
● شیرمحمد اعتباری، وزیر امور مهاجرین


کابینهٔ دولت موقت در سال ۱۳۸۰
اجلاس بن، که در واقع سنگ بنای نظام جدید در آن گذاشته شد، بارزترین مشخصه‌اش این بود که قدرت سیاسی را میان اقوام تقسیم کرد، یعنی در "بن" رهبران جهان و افغانستان در واقع معضل قومی در افغانستان را به رسمیت شناختند و با توافق بر مشارکت اقوام عمده در قدرت، طرح نظام دموکراتیک و مبتنی بر ارزشهای پذیرفته شده جهانی را در انداختند.
از همان آغاز نگرانی‌های وجود داشت که سیستم تایید شده در بن "کهنه" و غیر دموکراتیک است و نمی‌توان انتظار داشت که با چنین دیدی نسبت به قدرت و نظام سیاسی، نظام جدید و مدرن ساخت. اما این صدای ضعیف در میان هیاهوی بازسازی و نوسازی آن سالها چندان شنیده نشد.
حامد کرزی بعنوان رئیس دولت انتقالی رهبری کابینه‌ای را بعهده گرفت که همه اعضایش قبلا انتخاب شده بودند و خودش شاید آخرین نفر در تیم کاری‌اش بود [که از قبل انتصاب شده بود]. دولت موقت نیز کابینه‌ای مصلحتی داشت و مجاهدین در دولت انتقالی همه پست‌های کلیدی را در اختیار داشتند.
آغاز به کار دولت موقت به دنبال شکست طالبان در افغانستان صورت گرفت. حامد کرزی ریاست دولت موقت ۳۰ نفره را به عهده داشت. دولت موقت به دنبال دستیابی به موافقتی در کنفرانس بن در آلمان در پنجم دسامبر ٢۰۰۱ میان گروههای مختلف افغان، قدرت را در افغانستان به دست گرفت.
کابینهٔ دولت موقت در سال ۱۳۸۱ تعیین گردیده بود. این کابینه بعد از انتخابات پارلمانى در ۲۷ ماه سنبله سال ۱۳۸۴ لغو گردید. 

اعضای اداره موقت افغانستان
حامد کرزی، رییس دولت موقت
سیما ثمر، معاون رئیس دولت در امور زنان
ژنرال فهیم، وزیر دفاع
یونس قانونی، وزیر داخله
امین ارسلا، وزیر مالیه
رحیم وردک، وزیر هوانوردی
عبدالرحمان، وزیر هوانوردی
سهیلا صدیق، وزیر صحت عامه
دکتر عبدالله عبدالله، وزیر امور خارجه
میرویس صادق، وزیر کار و امور اجتماعی
عبدالخالق فاضل، وزیر خدمات عمومی
سید مصطفی کاظمی، وزیر تجارت
محمدیوسف پشتون، وزیر شهرسازی و مسکن
دکتر سید مخدوم رهین، وزیر اطلاعات و فرهنگ 
محمدحنیف اتمر، وزیر احیاء و انکشاف دهات
...


کابینه دولت شاهی افغانستان در سال ۱۳۱٢ خورشیدی 
نخستین کابینه دورۀ سلطنت اعلیحضرت محمدظاهر شاه

بر اساس، بند ده خط مشی حکومت اعلیحضرت محمدظاهر شاه، صدراعظم به انتخاب و منظوری شاهانه تعیین می‌شد، و صدراعظم کابینۀ وزرا را تشکیل کرده بحضور شاهانه معرفی نموده و منظوری حاصل می‌کرد.
سردار محمدهاشم‌خان، که در ٢٧ عقرب سال ۱۳۱٢ خورشیدی، به فرمان اعلیحضرت محمدظاهر شاه، شهریار وان، به عنوان صدراعظم دولت پادشاهی افغانستان تعیین شده بود، اعضای کابینۀ خود را به شرح زیر معرفی کرد:
"بحضور مبارک اعلیحضرت شهریاری!
از زیارت فرمان مبارک همایونی نمبر ۳۵٧٢/۱۱٤٨٤ تاریخی ٢٧ عقرب که نظر به حسن ظن ذات شاهانۀ شان خدمات ناچیزانۀ زمان انقلاب و دورۀ حکومت اعلیحضرت شاه شهید سعید فدائی را تقدیر و به ربتۀ رفیعۀ صدارت عظمای افغانستان منظور و به معرفی اعضای کابینه مأمورم فرموده‌اند شرف افتخار حاصل داشته کابینه‌ام را ذیلاً بحضور مبارک ملوکانه معرفی مى‌نمایم:
شاه‌محمودخان: وزیر حربیه
فیض محمدخان: وزیر امور خارجیه
محمدگل‌خان: وزیر داخله
فضل‌احمدخان (سابق معین عدلیه): وزیر عدلیه
احمدعلی خان: وزیر معارف
میرزا محمدخان: وزیر تجارت و وکیل وزارت مالیه 
الله‌نوازخان: وزیر فوائد عامه
محمداکبرخان: وزیر طبیه
رحیم‌الله‌خان: وزیر پست، تلگراف، و تیلفون

اعضای کابینه ذواتی اند که در فوق معرفی شد، خود فدائی و عموم اعضای کابینه عهد مى‌نماییم که وظایف انفرادی و مجموعی خودها را به کمال صداقت و جان فشانی مطابق اصول موضوعه و خط مشی ملوکانۀ اعلیحضرت ایفا نموده از خداوند توفیق کامله را در حسن اجرای وطایف خود خواهانم."
 

  • ابراهیم اخلاقی

تشکیلات اداری افغانستان

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۱۷ ب.ظ

تشکیلات اداری افغانستان
سرزمینی که امروز افغانستان نامیده می‌شود، تاخت و تازهای اقوام گوناگون و جهان‌گشایان و مهاجمان بی‌شماری را به یاد دارد. بخشهای گوناگونی از افغانستان طی سالهای طولانی با شاهنشاهی‌های همسایه، تاریخ مشترک داشته و یا بخشی از آنها بوده‌اند. از اقوام آریایی و شاهان هخامنشی، همچنین اسکندر، مسمانان، و مغولان تا نیروهای تحت نفوذ شوروی بر این سرزمین حکم رانده‌اند و تاریخی پرحادثه را برایش رقم زده‌اند.
احمد شاه درانی از شاهان پشتون افغانستان، در سال ۱۷۴۴ میلادی، نام این کشور را به طور رسمی افغانستان نامید. افغان (در لغت به معنای ناله و فغان) نامی بوده است که به اقوام پشتون گفته می شده و اکنون، به هر تبعه کشور افغانستان، افغان گفته می شود.
قسمتی از سرزمین کنونی افغانستان،(شامل هرات) تا ۱۵۰ سال پیش بخشی از خاک ایران بود که که انگلیس با تصرف بخش‌هایی از جنوب ایران ناصرالدین شاه قاجار را مجبور به قبول پیمان پاریس کرد و این سرزمین‌ها از ایران جدا شد.
پس از جنگهای داخلی، حکومت طالبان، حمله امریکا، و دوران گذار دولت انتقالی، مردم افغانستان در یک رای‌گیری عمومی برای نخستین بار تحت نظارت سازمان ملل و دیگر نهادهای بین‌المللی حامد کرزی را به عنون نخستین رییس جمهور منتخب خود برگزیدند و نظام کشور به جمهوری اسلامی تبدیل گردید.
تقسیمات اداری افغانستان در حال حاضر به شرح زیر است:

 تقسیمات کشوری
▪ ولایات 
افغانستان دارای ۳۴ ولایت ( استان) است.
ولایت ارزگان Uruzgan به مرکز«ترین کوت» مساحت 295.29 کیلومتر مربع، جمعیت 29/295 کیلومتر مربع، جمعیت 465000 نفر)
ولایت بادغیس Badghis به مرکزیت «قلعه نو» (مساحت 21/858 و 21 کیلومتر مربع جمعیت 224000 نفر)
ولایت بامیان Bamianبه مرکزیت «بامیان» (مساحت 17/414 کیلومتر مربع جمعیت 281000 نفر)
ولایت بدخشان Badakhashan به مرکزیت »فیض آباد» (مساحت 47/403 کیلومتر مربع، جمعیت 521000 نفر) 
ولایت بغلان Baghlan به مرکزیت «بغلان » (مساحت 17/109 کیلومتر مربع، جمعیت 517000 نفر)
ولایت بلخ Balkh به مرکزیت «مزار شریف» (مساحت 12/593 کیلومترمربع جمعیت 610000 نفر)
ولایت پروان Paruan به مرکزیت «چاریکار» (مساحت 9/399 کیلومتر مربع ، جمعیت 528000 نفر) 
ولایت پکتیا Paktia به مرکزیت «گردیز» (مساحت 9/581 کیلومتر مربع، جمعیت 506000 نفر)
ولایت پکتیکا PaktiKa به مرکزیت «شرنه» (مساحت 19/336 کیلومتر مربع، جمعیت 256000 نفر)
ولایت پنجشیر PANJSHIR با مرکزیت بازارک
ولایت تخار Takhar به مرکزیت «تالقان» (مساحت 12/376 کیلومتر مربع جمعیت 544000 نفر) 
ولایت جوزجان Jowzjan به مرکزیت «شبرغان» (مساحت 25/553 کیلومتر مر بع، جمعیت 616000 نفر) 
ولایت خوست KHOSTبا مرکزیت شهر خوست
ولایت دایکندی Daikondi با مرکزیت شهر خدیر
ولایت زابل Zabol به مرکزیت «قلات» (کلات) (مساحت 17/293 کیلومتر مربع جمعیت 1888000 نفر)
ولایت سر پل SARPOLبا مرکزیت شهر سرپل
ولایت سمنگان Samangan به مرکزیت «آیبک» (سمنگان) (مساحت 15/565 کیلومتر مربع، جمعیت 274000 نفر) 
ولایت غزنی Ghazni به مرکزیت «غزنی» (مساحت 23/378 کیلومتر مربع، جمعیت 676000 نفر)
ولایت غور Ghowr به مرکزیت «چخچران» (مساحت 38/666 کیلومتر مربع، جمعیت 354000 نفر) 
ولایت فاریاب Faryab به مرکزیت «میمنه» مسساحت 22/279 کیلومتر مربع جمعیت 610000 نفر)
ولایت فراه Farah به مرکزیت «فراه» (مساحت 47/788 کیلومتر مربع، جمعیت 245000نفر) 
ولایت قندهار Qandahar به مرکزیت «قندهار» (مساحت 47/675 کیلومتر مربع جمعیت 598000 نفر)
ولایت کابل kabul به مرکزیت «کابل» (مساحت 4558 کیلومتر مربع، جمعیت 1/518000نفر)
ولایت کاپیسا kapisa به مرکزیت «محمودراقی» (مساحت 1/871 کیلومت مربع جمعیت 262000 نفر)
ولایت قندوز Qanduz به مرکزیت «قندوز» (کندز) (مساحت 7/827 کیلومتر مربع،جمعیت 583000 نفر)
ولایت کنر Konarha به مرکزیت «اسد آباد» (مساحت 10/479 کیلومتر مربع، جمعیت 262000 نفر)
ولایت لغمان Loghman به مرکزیت مهترلام (مساحت 7210کیلومتر مربع جمعیت 325000 نفر)
ولایت لوگر Lowgar به مرکزیت «برهکی» (مساحت 4652 کیلومتر مربع، جمعیت 226000 نفر) 
ولایت ننگرهار Nangarhar به مرکزیت «جلال آباد» (مساحت 7616 کیلومتر مربع جمعیت 7820000 نفر) 
ولایت نورستان NORESTANبا مرکزیت شهر کامدیش
ولایت نیمروز Nimruz به مرکزیت «زرنج» (مساحت 41/356 کیلومتر مربع، جمعیت 108000نفر) 
ولایت وردک Vardak به مرکزیت »میدان شهر« (مساحت 9023 کیلومتر مربع، جمعیت 301000 نفر) 
ولایت هرات Harat به مرکزیت «هرات» (مساحت 61/315 کیلومتر مربع، جمعیت 808000 نفر)
ولایت هلمند Helmand به مرکزیت «لشگرگاه» (مساحت 61/829 کیلومتر مربع، جمعیت 542000 نفر)

معرفی واحدهای اداری:
ولایت از جهت یک واحد اداری بزرگ بنابر اصطلاح جغرافیا یک حوزه رسمی را تشکیل داده و از همین حوزه رسمی واحدهای کوچکتر جهت انسجام امور اداری و غیره تنظیم می شد. نظام اداری و ولایت ها به درجه های یک و دو و سه تقسیم می شد. مانند کابل، ننگرهار، قندوز، بلخ، هرات و قندوز ولایات درجه یک هستند
ولایات غزنی، پروان، جوزجان، فراه، فاریاب، بغلان، تخار، بدخشان و هیلمند ولایات درجه دو و سایر ولایات درجه سوم بودند و همچنین ولسوالی ها به درجه های 1 و 2 و 3 و 4 تقسیم می شدند. که تقسیم بندی و درجه بندی آنها تا اندازه زیادی براساس تعداد جمعیت ( نفوس ) و مساحت جغرافیایی ولسوالیها صورت می گرفت. اداره قبایل و کوچی ها به علاقه داریها یا لوئی ولسوالیها مربوط می شد. 

واحدهای اداری به چهار نوع تقسیم شده است: 
مرکز ولایت:
مرکز ولایت شهر عمده ولایت (شاروالی) با یک تعداد قریه های جوار آن احتوا می کند معهذا ساحه بعضی از مراکز ولایات مانند کابل، کندهار، هرات، مزار شریف، جلال آباد و میمنه در واقع محدود به حدود شاروالی شهر می باشد وضمنا مراکز ولایت مقام اداری ولایت است که فعالیت های تمام واحد های کوچک اداری، لوی ولسوالی، ولسوالی و علاقه داری از آن جا نظارت می شود .
لوی ولسوالی ( شهرستانهای بزرگ ):
لوی ولسوالی ها نیز مانند مراکز ولایات دارای یک مرکز اداری و بعضی قراء ماحول آن می باشد که مستقیما زیر اداره این مرکز قرار دارند . لوی ولسوالی ها مانند مراکز ولایات از نقطه نظر سلسله مراتب اداری واحد های کوچک اداری خویش را نظارت می کنند. تعداد لوی ولسوالی ها به 5 بالغ می گردند که عبارتند از: لوی ولسوالی کاپیسا (محمود راقی) مربوط ولایت پروان- لوی ولسوالی کتواز (زرغون شهر) مربوط ولایت غزنی- لوی ولسوالی شینوار( غنی خیل) مربوط ولایت ننگرهار لوی ولسوالی ارگون ولوی ولسوالی خوست مربوط ولایت پکتیا .

ولسوالی ها ( شهرستان ):
ولسوالی ها اساس تقسیمات واحد های اداری افغانستان محسوب می شوند. هر ولسوالی دارای یک مرکز اداری و قریه های اطراف آن می باشد. ولسوال ( شهردار ) که در راس یک ولسوالی قرار دارد نزد والی ( استاندار ) و یا لوی ولسوال مربوط مسئولیت دارد.
نظر به تشکیلات فعلی در حدود 175 ولسوالی در سر تا سر مملکت وجود دارند.

علاقه داری ( مجموعه چند روستا ):
علاقه داری ها نیز شامل یک مرکز اداری وقراء مربوط می باشد. علاقه دار در برابر ولسوال، لوی ولسوال و یا والی مربوط خویش مسئولیت دارد. فعلا 118 علاقه داری در سر تا سر کشو روجود دارند .
در هر ولایت رئیس اداره محلی، والی ها می باشد که طبق مقررات مقرر می گردد. در هر ولایت باقی نماینده های قوه اجرا ئیه از وزارت های مختلف تحت اثر والی که نماینده بزرگ قوه اجرا ئیه می باشد اجرای وظیفه می کنند. والی ها نزد وزارت داخله در اجرای امور ایشان مسئولیت دارند. اراضی علاقه دار ی ها ، ولسوالی ها و لوی ولسوالی ها به قریه و دهات منقسم بوده و در هر ده یک نفر ملک انتخاب می گردد.

تقسیمات اداری کشور در زمانهای مختلف متغییر بوده است و براساس نحوه حکومت داری تعیین میشده است. لذا در این جا به صورت اختصار تقسیمات اداری افغانستان از زمان امیر عبدالرحمن تا امروز شرح می گردد.

- تقسیمات اداری افغانستان از زمان امیر عبدالرحمن خان به شش ولایت ذیل چنین بوده است.
1- ولایت ترکستان افغانی
2- ولایت بدخشان توام با واخان 
3- ولایت هرات 
4- ولایت قندهار 
5- ولایت فراه 
6- ولایت کابل

کابل به حیث پایتخت و سایر ولایات توسط نایپ الحکومه که از طرف خود امیر انتخاب می گردید اداره می شدند. ولایات به نوبه خود به نواحی خرد و بزرگ تقسیم می گردند. 
- در زمان اعلیحضرت امان الله خان تعدیلات در تقسیمات ملکیه افغانستان به عمل آمد.
چنان چه در نظام نامه تقسیمات ملکیه افغانستان سال 1302 چنین شرح گردیده است.

افغانستان در سال 1299 به پنج ولایت و چهار حکومت اعلی به ترتیب ذیل تقسیم شده بود:
1- ولایت کابل
2- ولایت قندهار 
3- ولایت هرات 
4- ولایت ترکستان
5- ولایت قطغن و بدخشان
1- حکومت اعلی سمت مشرقی
2- حکومت اعلی سمت جنوبی
3- حکومت اعلی فراه
4- حکومت اعلی میمنه
ولایات تحت اداره نایب الحکومه ها و حکومات اعلی توسط حاکم اعلی و نایب الحکومه کابل که به نام والی گفته می شد اداره می شدند.
ولایات و حکومت های اعلی به نوبه خود به تقسیمات اداری کوچک مانند حکومت های کلان وحکومتی ها و علاقه داری منفسم می گردیدند و از لحاظ اداره حکومات کلان، حکومتی ها را و حکومتی ها علاقه داری ها را تحت اداره داشتند.
علاقه داری هایی که از جمله واحدهای کوچک اداری محسوب می شدند از قریه های متعدد متشکل بودند.
امور اداری علاقه توسط علاقه دار و امور اداری قریه ها توسط یک یا دو نفر قریه دار اجرا می گردید. حکومتی ها به سه درجه انقسام یافته بودند: اول، دوم و سوم وعلاقه داری ها به درجه اول و دوم تقسیم می شدند.

- در زمان اعلیحضرت محمد نادر خان در تقسیمات ملکیه ولایات افغانستان نیز تغیرات به شرح ذیل به عمل آمد:
1- ولایت کابل
2- ولایت قندهار 
3- ولایت هرات
4- ولایت مزار شریف
5- ولایت قطغن و بدخشان
1- حکومت اعلی سمت مشرقی
2- حکومت اعلی سمت جنوبی
3- حکومت اعلی فراه و چخانسور
4- حکومت اعلی میمنه و حکومت مستقل ارگو ن
آمر ولایت کابل به نام والی و سایر ولایات به عنوان نایب الحکو مه و حکومت های اعلی به نام حاکم اعلی خطاب می شدند و در عین زمان مانند سابق این تقسیمات اداری به تقسیمات اداری کوچک تر یعنی دوازده حکومت کلان و 120 حکومت ثالثه و 163 علاقه داری تقسیم می گردید.

- در زمان اعلیحضرت محمد ظاهرشاه در تقسیمات ملکیه ولایات افغانستان نیز تغیرات به شرح ذیل به عمل آمد:
به تعقیب یک سلسله اصلاحات که در امور مختلفه افغانستان از جانب سازمان دولتی روی دست گرفته شد در سال 1343 تشکیلات اداری جدید تدوین و تشکیلات سابقه ملغی قرار داده شد. در ابتدا یعنی در سال 1343 افغانستان به 29 ولایت و یک سال بعد از آن به 28 ولایت تقسیم گردید. اما از زمان نظام خجسته جمهوری یعنی سال 1352 به این طرف افغانستان به 27 ولایت تقسیم گردیده است که به این اساس در افغانستان 325 واحد اداری وجود دارد که شامل 27 ولایت 5 لوی ولسوالی 175 ولسوالی و 118 علاقه داری می باشند.
- تقسیمات اداری کشور در سال 1370 هجری شمسی شامل 32 ولایت ، 94 نقطه شهری، 294 ولسوالی و 35500 قریه بوده است. که علاقه داریها از تشکیلات اداری حذف و به ولسوالی تبدیل شده است.
 

  • ابراهیم اخلاقی

احزاب سیاسی در افغانستان

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۱۳ ب.ظ

ریشه اولیه تشکل های سیاسی در افغانستان به حدود صد سال پیش برمیگردد، که انجمن سراج الاخبار، جمعیت سری ملی ، حزب سری دربار، مشروطیت دوم اولین ریشه های آنها میباشند که درعصر امیر حبیب الله خان روئیدند. از سال 1326 تا 1345 ه.ش. پیدایش احزاب سیاسی رشد قابل توجه دارد که مهمترین انها عبارتند از «ویش زلمیان» ،«حزب وطن » ، حزب خلق ،«حزب سری اتحاد» و«حزب دموکراتیک خلق افغانستان» . پس از کودتای 7 ثور 1357 ه.ش. و آغاز مبارزات مسلحانه ، پیدایش احزاب و تشکلها ، پیدایش و رشد روزافزون غیر طبیعی یافته و تعداد آنها ، از ظرفیت سیاسی افغانستان به مراتب بیشتر می شود. به گونه ای که در که آمار آنهادرسال 1369 به 120 تشکل خورده و بزرگ می رسد.
احزابی که در این دوره بوجود امده اند اکثرا دارای مرام و یا حداقل پسوند اسلامی هستند ، چنانچه که احزاب بوجود آمد پس از تشکیل دولت موقت ، دارای «پسوند ملی » هستند. عمده ترین احزاب و یا به قول پاکستانی ها ، تنظیم های جهادی ، در این دوره در پاکستان و ایران بوجود آمدند که پس از پیدایش ها ، ادغامها ،و انحلال ها در پاکستان ائتلاف هفتگانه و در ایران ائتلاف هشتگانه باقی ماندند. پس از تشکیل دولت موقت به ریاست آقای کرزی در سال 1380 و بار دیگر پیدایش و تعداد احزاب ، بار دیگر روبه فزونی غیرطبیعی و خارج از ظرفیت ، نهادبه گونه ای که بر اساس اعلام وزارت عدلیه ،ازاوایل سال 1381 تاکنون(1384)  81 حزب مجوز فعالیت گرفته اند و 16 حزب دیگرهنوز موفق به دریافت مجوز نشده اند که ما در این جا جدول آنها را می آوریم :

 

احزابی که مجوزفعالیت گرفته اند:

 

شماره تلفن

آدرس

رئیس حزب

نام حزب

ردیف

070275107

سرک ششم قلعه فتح الله کوچه زینبیه

صبغت الله سنجر  

حزب جمهوریخواهان افغانستان   

1

079210998

چهارراهی صدارت مقابل سرک وزارت داخله

سلطان محمود غازی         

تحریک وحدت ملی افغانستان    

2

079333448

پنصد فامیلی خیرخانه جوارشفاخانه( دالفاروق معالجوی کلینیک

غلام فاروق نجرابی

حزب استقلال افغانستان    

3

079327888

شهرنو چهارراهی حاجی یعقوب به طرف شهید کوچه  سو م دست راست

محمد جمیل کرزی

حزب همبستگی ملی جوانان افغانستان( همجا)

4

 

مکرویان  سوم بلاک اول اپارتمان 24

عبدلرشید جلیلی    

حزب وحدت ملی افغانستان  

5

 

قریه بهادر علیا  خوگیانی ولایت ننگرهار

محمد  شاه خوگیانی    

حزب ملی وحدت اقوام اسلامیافغانستان      

6

070293176

کارته 4 سرک دوم  داخل کوچه

ذوالفقار  

حزب کار و توسعه  افغانستان          

7

079300045

سرک 4 قلعه فتح الله ناحیه 10  خانه نمبر459

پیر سید اسحق گیلانی        

نهضت همبستگی ملی افغانستان        

8

070231345

ملالی وات سرک وزارت داخله پهلوی سفارت هندوستان

سید احمد گیلانی   

محاذ ملی  اسلامی افغانستان

9

070281953

کارته 4 پهلوی  لیسه  سوریا

عبدالرقیب جاوید کوهستانی 

نهضت ازادی و دموکراسی  افغانستان

10

079218599

نادرپشتون منزل 3 کلوب بانک ملی

انورالحق احدی    

افغان سوسیال دموکرات(افغان ملت)  

11

079343998

شهر نو قلعه فتح الله سرک 4   

محمدعلی جاوید    

حرکت اسلامی افغانستان    

12

070251925

قصبه خانه سازی  بلاک 11 آپارتمان 54

محمد واصل رحیمی          

حزب افغانستان  واحد        

13

070204878

بلاکهای میدان هوایی بلاک 13 اپارتما اول 

محمد زبیر پیروز 

حزب سعادت مردم افغانستان

14

079445501

سرک 4 تایمنی

محمد نادر آتش

حزب حرکت ملی وحدت افغانستان

15

070288088

پل سرخ مقابل کتابخانه دارلقران

بریالی نصرتی

حزب حفاظت ازحقوق  بشر وانکشاف

16

 

مکرویان اول بلاک 12 آپارتمان 4

عبدالرشید آرین

حزب ملی افغانستان

17

070200486

قلعه فتح اله بین سرک دوم و سوم

الحاج سید حسین انوری

حزب   حرکت اسلامی مردم افغانستان

18

079312641

ناحیه 4 باغ بالا جنب سینما آریوب

محمدکبیر مرزبان

حزب عدالت اسلامی افغانستان

19

079316751

مکرویان  اول 

نور اقاروئینی

حزب رسالت مردم افغانستان

20

079325625

مکرویان سوم بلاک 19  اپارتمان31  

میا گل وثیق

حزب رفاه مردم  افغانستان

21

07931245

ناحیه 10 ایستگاه آخرقلعه فتح الله سرک 7 دست چپ منزل 2 

عبدالقادر امامی

حزب صلح ووحدت ملی

22

070216324

مکرویان سوم بلاک 15

احمد شاهین

حزب تفاهم ودموکراسی افغانستان

23

070292602

بعد از چهارراهی پل سرخ سرای غزنی کوچه حاجی نادر

سید جواد حسینی

سازمان اسلامی افغانستان جوان

24

070218759

سرک 5 پروژه تایمنی تعمیر سابقه زرافشان هوتل

عبدالقاهر شریعتی

حزب صلح ملی اسلامی اقوام افغانستان

25

2501413

کارته چهار مقابل مخابرات

محمد کریم خلیلی

حزب وحدت اسلامی افغانستان

26

070278276

کارته سخی تپه سلام کوچه مسجد محمدیه خانه نمبر3

حاجی محمد محقق

حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان

27

070220846

خانه نمبر6 قلعه فتح الله  عقب حوزه  10

اجمل سهیل

حزب لیبرال ازادیخواه افغانستان

28

070517237

ساحه رهایشی پوهنحی تعلیم تربیه پوهنتون بلخ

استاد محمد ظریف

حزب فلاح مردم افغانستان

29

070231590

پروان سه جاده پرزه فروشی مقابل حوزه 4

عبدالخالق نعمت

حزب همبستگی افغانستان

30

070293814

خیرخانه، گولایی خواجه بغرا

مولوی سمیع الله نجیبی

جماعت الدعوه الی القران والسنه  افغانستان

31

070222398

سرک اول تایمنی مقابل  لوی حارنوالی

احمد ولی مسعود

نهضت ملی افغانستان

32

070204129

سرک 2 کارته نو

شاه محمود پوپل زی

دافغانستا ن دسولی ملی اسلامی  گوند

33

079303524

مارکیت دوم پروژه جدید ناحیه 15 شهر کابل

الحاج سراج الدین ظفری

حزب آرمان  مردم افغانستان

34

079427689

کابل چهارراهی تایمنی

سید منصور نادری

حزب پیوند ملی افغانستان

35

079203527

سرک اول شاه شهید

محمد عثمان سالکزاده

حزب سعادت ملی واسلامی افغانستان

36

079023686

کابل شهرنو کوچه قصابی بلاک 511

الحاج عبدالملک

حزب آزادی افغانستان

37

079211725

کابل سرک سوم پروژه وزیرآباد ناحیه 4 خانه نمبر675

سید ظاهر قائید ام البلادی

حزب رستاخیزمردم افغانستان

38

070224497

پروژه تعدیلی وزیرآباد

شمس الحق نورشمس

مجمع ملی فعالین صلح افغانستان

39

079320722

کابل منارشاه شهید حصه سوم

محمد حسن فیروزخیل

دافغان وطن اسلامی گوند

40

079333913

خیرخانه حصه اول سرک 1 افسوتربلندمنزل شماره23

فدا محمد احساس

حزب آزادیخواهان مردم افغانستان

41

51150821

مرکزولایت کنرها نزد ریاست مخابرات  کنر

وزیرمحمد وحدت

حزب تحریک وحدت المسلمین افغانستان

42

070275682

مکرویان 3بلاک 6 آپارتمان 30

محمد ظریف ناصری

حزب همبستگی ملی اقوام افغانستان

43

070224761

کابل پروان سوم

قره بیک ایزد یار

حزب اعتدال ملی اسلامی افغانستان

44

079316243

تخته پل شور بازار مقابل دروازه شمالی بالاحصار

دکتر آصف بکتاش

حزب ترقی ملی افغانستان

45

079302133

سرک 10 وزیراکبرخان جواردفتر مرکزی موسس ه مین پاکی امر

تاج محمد وردک

حزب استقلال ملی افغانستان

46

070276435

وزیراکبرخان سرک 15 خانه نمبر26

صبغت الله مجددی

تنظیم جبهه ملی نجات افغانستان

47

079215376

خوشحال خان چوک اسپین کلی کوچه مسجد امام رضا

محمد اکبری

حزب وحدت ملی اسلامی افغانستان

48

079353421

کارته 3 پل سرخ مقابل شفاخانه صلیب سرخ

حیات الله سبحانی

حزب نهضت حاکمیت مردم افغانستان

49

070278131

ده بوری ایستگاه سابقه دست چپ

قربانعلی عرفانی

حزب وحدت اسلامی ملت افغانستان

50

 

قلعه نجاران حصه اول خیرخانه مینه کابل

عبدالحمید جواد

حزب نخبگان مردم افغانستان

51

079347486

چهارراهی حصه دوم کارته پروان جواررهنمای معاملات رویانا

غلام محمد

حزب ملی هیواد

52

079128171

 

عبدالهادی دبیر

حزب آزادیخواهان میهن

53

070500400

گذر سیاه گرد ناحیه سوم شاروالی شهرمزارشریف ولایت بلخ

سیدکمال سادات

حزب پیوند میهنی افغانستان

54

070511511

کابل وزیراکبرخان –سرک 15-کوچه چهارم دست چپ

سید نورالله

حزب جنبش ملی اسلامی افغانستان

55

070280911

کابل کارته پروان حصه دوم جناح راست بادام باغ

استاد ربانی

حزب جمعیت اسلامی افغانستان

56

070277007

چهارراهی انصاری سرک اول جوارناحیه 4کابل

عبدالرسول سیاف

حزب تنظیم دعوت اسلامی افغانستان

57

079308484

 

نورالحق علومی

حزب متحد ملی افغانستان

58

070507917

کابل میرویس میدان افغان مارکیت منزل دوم آپارتمان دهم

احمد شاه اثر

حزب مردم افغانستان

59

079383788

 

محمد سمیع خروتی

حزب ثبات ملی اسلامی افغانستان

60

070230234

مکرویان (3)بلاک 10 کابل

امانت ننگرهاری

د افغانستان دملی مبارزینوگوند

61

070224422

کابل سرک کلوله پشته منزل شماره 3576

عبدالکبیررنجبر

حزب دیموکرات افغانستان

62

070277005

شهرنو چهارراهی شهید کابل

عبدالحکیم نورزی

دافغانستان دملی وحدت ولسی تحریک

63

070276290

کارته سه روبروی لیسه حبیبه کوچه شرکت

سید مصطفی کاظمی

حزب اقتدارملی

64

070222398

ناحیه 11حصه اول خیرخانه سرک اول

محمد یونس قانونی

حزب افغانستان نوین

65

070293344

کابل چوک ده بوری بطرف آخرپوهنتون سرک 4دست چپ کوچه اول

محمد حسن جعفری

حزب رفاه ملی

66

079319821

بلاک 28اپارتمان 85میکرویان سوم

حبیب الله جانبداد

حزب ملی دریح

67

079321371

زرغونه میدان ، مقابل کابل بانک ، شهرنو، منزل دوم هوتل باباسالس

میرمحمد آصف ضعیفی

حزب رفاه افغانستان

68

079349409

شهرولسوالی اشکمش ولایت تخار

تورن نورآقا احمد زی

حزب امت اسلامی افغانستان

69

079445060

ناحیه 8سرک اول شهید کوچه لیسه عالی استاد بیتاب

روح الله لودین

حزب ملی اسلامی افغانستان

70

079374089

پائین ترازچوک ده بوری سمت غرب لیسه مسلکی هنرها

محمد شریف نظری

حزب جنبش دموکراسی مردم افغانستان

71

079343030

کارته 4سرک اول دست راست کوچه اول

محمد ولی آریا

حزب مترقی دموکرات افغانستان

72

070278041

قلعه فتح الله ، سرک دوم دست چپ خانه 13

الحاج محمد طاووس عرب

حزب دموکراسی افغانستان

73

070291069

جاده قلعه نجار ها الی سرور کائنات ، مقابل مغازه کو پراتیفی نمبر 11

بسم الله جویان

حزب مردم مسلمان افغانستان

74

079421474

خوشحال خان مینه کابل ساحه الف  مقابل ادی سابقه کندهار 

محمد خالد فاروقی

حزب الله افغانستان

75

079421474

خوشحال مینه کابل ساحه الف مقابل هده سابق قندهار

محمدخالد فاروقی

حزب اسلامی افغانستان

76

079303024

کابل خیر خانه حصه دوم سرک فرعی خانه 378 ناحیه 15 گولائی مسجد

شیر محمد بزگر

حزب نهضت فراگیر دموکراسی وترقی

77

079944502

کابل قلعه فتح الله سه راهی لیسه زرغونه

سید امیر تحسین

حزب ولسی تر.ون افغنستان  

78

070196338

کابل جمال مینه کارته سخی خیابان مرکزی زیارت سخی

 وحیدالله سباوون

حزب متحد اسلامی افغانستان  

79

 

کابل ناحیه دهم، دواخانه قلعه موسی خانه 207

عبداللطیف پدرام

حزب کنگره ملی افغانستان 

80

 

کلوله شته پهلوی هوتل دوست

شهنوا زتنی

دافغانستان دسولی غورخنگ گوند 

81

 

احزابی که مجوزفعالیت نگرفته اند:

 

شماره تلفن

آدرس

رئیس حزب

نام حزب

ردیف

 

 

شمس الحق نایب خیل

حزب آزادیبخش ملی افغانستان

1

 

 

سید سمیع اله سادات

نهضت  ملی صلح افغانستان

2

 

 

محمد نبی نافع

حزب اسلامی تمدن افغان

3

 

 

سید عبدالقهار

حزب اتفاق حقوق خواهان  اسلامی افغانستان

4

 

 

 

حزب افکارعامه افغانستان

5

079445029

کوته سنگی میرویس میدان گلزارنمبر1 منزل سوم اتاق14

دکتورسید علی موسوی

حزب مردم سالاری اسلامی افغانستان

6

070278491

چهارراهی انصاری شهرنوجوارریاست ناحیه 4 شاروالی

احمد نبی

حرکت انقلاب اسلامی وملی افغانستان

7

 

 

محمد عارف حقانی

دافغانستان مدنی اسلامی ملی تنظیم

8

 

 

نصرالله بارکزی

حزب وحدت ملی اقوام افغانستان

9

 

 

سید خان آقا محبوب یار

حزب همکارمردم افغانستان

10

 

 

انجینراحمد شاه احمد زی

حزب اقتداراسلامی وملی افغانستان

11

 

 

عبدالمحمد صادق

حزب متحد ملی اسلامی افغانستان

12

070210406

کابل کارته پروان مقابل پارک بهارستان

مولوی محمد مختار ( مفلح )

نهضت اسلامی افغانستان

13

079303024

کابل خیرخانه حصه دوم سرک فرعی خانه 378ناحیه 15گولائی مسجد

شیرمحمد بزگر

نهضت دموکراسی وترقی افغانستان

14

 

 

داکتر حفیظ الله ابراهیم خیل

حزب حرکت ملی جوانان افغانستان

15

079445002

قلعه فتع الله سه راهی لیسه زرغونه

سید امیرتحسین

دافغانستان ولسی ترون گوند 

16

 

  • ابراهیم اخلاقی

احزاب سیاسی

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۱۲ ب.ظ

احزاب سیاسی در دههٔ دموکراسی

یکی از مشکلات بزرگ سیاسی در دههٔ دموکراسی این است که شاه تا آخر نخواست و یا هم نتوانست تا قانون احزاب سیاسی را توشیح کند.
احزابی که در این دوره به وجود آمدند به مانند احزاب دورهٔ صدارت شاه محمودخان همه در نبود قانون احزاب فعالیت می‌کردند.
این امر سبب شد تا عمدتاً احزاب این دوره در دو جناج چپ افراطی و راست افراطی به وجود آیند و در نبود قانون احزاب، احزاب ملی دموکرات و لیبرال مجال رشد نیافتند. برای آن که‌اندیشه‌های کمونیستی و اسلام سیاسی عمدتاً جامعهٔ روشنفکری افغانستان را در دو نهایت چپ و راست قرار داده بود.
امروزه یکی از بزرگترین مشکل سیاسی افغانستان را نبود احراب سیاسی ملی دموکرات سراسری و با تجربه تشکیل می‌دهد.
در حالی که بدون چنین احزابی نمی‌توان کاروان دموکراسی را به هدف رساند.
دموکراسی اهدایی دوران شاه محمودخان و دموکراسی دههٔ قانون اساسی که بعضاً به گونهٔ طنز آمیز آن را به نام دموکراسی تاجدار نیز یاد کرده‌اند، در نبود قانون احزاب سیاسی و نهایتاً کمبود احزاب قوی و سراسری ملی دموکرت به هدف نرسیدند.

حزب دموکراتیک خلق افغانستان
حزب دموکراتیک خلق افغانستان براساس اسنادی که در رابطه به تاریچهٔ آن انتشار یافته است، در جنوری ۱٩۶۵ در شهر کابل در خانهٔ نورمحمد تره‌کی پایه‌گذاری شده است؛ اما به گفتهٔ صباح‌الدین کشککی در کتاب دههٔ قانون اساسی، نور محمد تره‌کی، ببرک کارمل و میراکبر خیبر از دههٔ پنجاه میلادی در تلاش ایجاد حزبی متکی بر اندیشه‌های کمونیستی بودند. به گفتهٔ او آنها به سال ۱٩۵۰ در دوران صدارت شاه محمودخان جلساتی را روی این هدف در خانه‌های دوستان راه‌اندازی می‌کردند. از این‌جا می‌توان گفت که کوشش برای ایجاد حزب دموکراتیک خلق افغانستان از همان سالها آغاز یافت که بعداً در ۱٩۶۵ به نتیجه رسید.
به سال ۱٩۶۶ حزب دموکراتیک خلق افغانستان نشریه را به نام خلق انتشار داد که پس از شش هفته، نشرات آن متوقف گردید.
در همین سال انشعابی نیز در این حزب رخ داد و حزب به دو شاخهٔ خلق به رهبری نورمحمد تره‌کی و پرچم به رهبری ببرک کارمل تقسیم گردید.
البته آنها هر کدام خود را حزب دموکراتیک خلق افغانستان می‌نامیدند، ولی در جامعه به نام ارگانهای نشراتی خود خلق و پرچم شهرت پیدا کردند.
باید گفت که در دههٔ دموکراسی تمام آن احزابی که ارگان نشراتی داشتند به نام نشریهٔ خود معروف شدند.
هر دو شاخهٔ حزب دموکراتیک خلق (خلقی‌ها و پرچمی‌ها) احزاب ایدیولوژیک وابسته به اتحاد شوروی سابق بودند.
جناح کارمل در مارچ ۱٩۶٨ نشریه یی را به نام پرچم انتشار داد.
این نشریه بعداً به سبب انتشار شعری از بارق شفیعی که در آن به لنین درود فرستاده شده بود، متوقف گردید.
پرچمی‌ها در کودتای ۱٩٧۳ با داودخان همکاری کرده و به گونهٔ گسترده‌یی در نظام جمهوری او راه یافتند. این امر زمینهٔ نفوذ بیشتری شورویها در افغانستان را فراهم ساخت. به تعبیری می‌توان گفت که نظام داود برای تهاجم شوروی نقش پلی را بازی کرد.
هرچند داودخان در سالهای ۱٩٧۵ و ۱٩٧۶ به تصفیهٔ پرچمی‌ها از دستگاه دولتی برآمد، اما در مقابل خلقی‌ها و پرچمی‌ها جهت مقابله با جمهوریت داودخان و قبضه کردن قدرت بار دیگر باهم کنار آمدند و سرانجام با کودتای خونین اپریل ۱٩٧٨ قدرت را غصب کردند.

نهضت اسلامی
فعالیت‌های مبارزه جویانهٔ این نهضت در زمان جمهوری داودخان آغاز یافت. چنان که نخستین اقدام مسلحانهٔ آنها جهت سرنگونی رژیم داود در پنجشیر، لغمان و سرخرود ننگرهار در هم کوبیده شده و رژیم شمار زیادی از آنها را به زندان افگند و شماری را هم تیرباران کرد.
در همین زمان بعضی از رهبران برجستهٔ آنان مانند برهان‌الدین ربانی و گلب‌الدین حکمتیار به پاکستان فرار کردند.
رهبر این نهضت غلام‌محمد نیازی بود که به وسیلهٔ رژیم داودخان زندانی گردید و پس از سقوط داود، در نخستین روزهای پیروزی کودتای کمونیستی ۱٩٧٨ به وسیلهٔ رژیم نورمحمد تره‌کی کشته شد.
در نظام داودخان شماری از فعالان این نهضت دستگیر شده و کشته شدند و شماری هم به پاکستان فرار کردند؛ اما پس از غصب قدرت به وسیلهٔ کمونیست‌های خلقی و پرچمی شمار بیشتر آنان به پاکستان فرار کرده و در آن جا به تاسیس تنظیم‌های جهادی پرداختند.
این تنظیم‌ها بعداً جنگ مردم افغانستان بر ضد تجاوز شوروی و حکومت دست نشاندهٔ کمونستی را رهبری کردند.
در اکتوبر ۱٩۶٨ در شهرکابل نشریهٔ به نام گهیز به نشرات آغاز کرد. این نشریه در نشرات خویش به شدت دولت شوروی و نیات آن در افغانستان را مورد انتقاد قرار می‌داد و برضد اندیشه‌های کمونستی و جریانهای چپ کمونیستی افغانستان مبارزه می‌کرد. مدیر مسوول این نشریه منهاج‌الدین گهیز بود. گفته می‌شد که این نشریه مربوط به نهضت اسلامی است. ظا هراً گهیز یک نشریهٔ آزاد غیر حزبی بود.
منهاج‌الدین گهیز به گونهٔ اسرارآمیزی در سال ۱٩٧٢ کشته شد. یک عراده جیب بی‌نمبر پلیت روسی پشت خانهٔ او توقف می‌کند و بعد تفنگدارانی او را از پای در می‌آورند. تا هنوز معلوم نشد که در پشت این حادثه دست چه کسانی قرار داشت.

جریان دموکراتیک نوین (شعلهٔ جاوید)
جریان دموکراتیک نوین، یک جریان تند رو کمونستی وابسته به ‌اندیشه‌های کمونیستی مائوتسه دونگ بود. آنها باور داشتند که ‌اندیشه‌های مائو قلهٔ بلند مارکسیسم و لنینیسم را تشکیل می‌دهد.
آنها حزب کمونیست شوروی را متهم می‌کردند که از اصول پایه‌یی کمونیسم عدول کرده است.
از این که دولت‌های کمونیستی شوروی و چین همواره روابط خصمانه‌یی داشتند، این امر در روابط میان خلقی‌ها و پرچمی‌های وابسته به شوروی در یک سو و جریان دموکراتیک نوین، وابسته به ‌اندیشه‌های مائو رهبر حزب کمونیست چنین در سوی دیگر، نیز روابط دشمنانه‌یی وجود داشت.
آنها که جریان کمونیستی در دههٔ دموکراسی را تشکیل می‌دادند، هیچگاهی نتوانستند در هیچ یک از مسایل اجتماعی- سیاسی باهم تفاهم کنند. ظاهراً چنین بود که آنها با فرهنگ تفاهم کاملاً بیگانه بودند.
جریان دموکراتیک نوین در اپریل ۱٩۶٨ نشریهٔ را زیر نام "شعلهٔ جاوید" انتشار داد که با پخش اندیشه‌های کمونیستی، مبارزهٔ خشونت‌آمیز و مقابله با خلقی‌ها و پرچمی‌ها و شعرهای سیاسی- ایدیولوژیک می‌پرداخت. نشرات شعلهٔ جاوید در جولای ۱٩۶٩ متوقف گردید.
جریان دموکراتیک نوین درجامعه به نام ارگان نشراتی خود "شعلهٔ جاوید" شهرت داشت و مردم آنها را شعله‌یی‌ها می‌گفتند.
آنها باورمند به مبارزهٔ مسلحانه بودند و انتظار داشتند تا با راه‌اندازی قیامهای مسلحانه در دهکده‌ها سرانجام شهر ها و نهایتاً شهر کابل را محاصره کرده و قدرت را به دست آورند.
محاصرهٔ شهرها از طریق دهکده‌ها عمده‌ترین شیوهٔ مبارزهٔ انقلابی آنها را تشکیل می‌داد.
ظاهراً آنها نتوانستند به سازمان حزبی واحد دریک ساختار واحد دست یابند. از همین سبب آن‌ها در زمان داودخان و رژیم کودتای کمونیستی به گروههای کوچکتری تقسیم شدند.
آنها به مبارزهٔ پارلمانی و دموکراسی باور نداشتند. همان‌گونه که خلقی‌ها و پرچمی‌ها فکر می‌کردند که مسکو و حزب کمونیست شوروی سرچشمهٔ حقایق بی‌پابان جهان است به همان‌گونه شعله‌یی‌ها پیکن، اندیشه‌های مائو و حزب کمونیست چین را یک چنین سرچشمه‌یی می‌دانستند.

جمعیت عوام (صدای عوام)
این جمعیت در میان مردم و در مطبوعات کشور به نام "صدای عوام" شهرت داشت. برای آن که ارگان نشراتی آن "صدای عوام" نام داشت.
این نشریه از ماه مارچ تا جون ۱٩۶٨ نشرات داشت. رهبری صدای عوام را عبدالکریم فروزان بر عهده داشت.
این حزب اندیشه و ایدیولوژی مشخصی نداشت. به گفتهٔ صباح‌الدین کشککی در کتاب دههٔ قانون اساسی:
"حزب جمعیت عوام برای نیل به اصلاحات طرفدار به میان آوردن شورش در میان مردم بود؛ ولی از نظر اقتصادی روش سوسیالزم را بر می‌گزید. ولی از نظر عقیده یک گروه الحادی نبود."
او در ادامه می‌نویسد این حزب کدام پروگرام مشخصی نداشت. نه کاملاً روش الحادی کمونستی داشت و نه هم مفکورهٔ کامل‌العیار اسلامی است و ا ز این رو نتوانست پیروان زیادی را به دست آرد."

جمعیت سوسیال دموکرات (افغان ملت)
نام رسمی افغان ملت "جمعیت سوسیال دموکرات" بود و تا هم اکنون مردم این حزب را به نام افغان ملت که نام ارگان نشراتی آن بود، می‌شناسند. به قول صباح‌الدین کشککی: "این حزب دارای انگیزه‌های حاد ملیت‌خواهی، اصلاح‌طلبی و ضد دستگاه بر سر اقتدار (اگرچه نه به معنی مخالف باشخص پادشاه) بود.
جمعیت سوسیال دموکرات را غلام احمد فرهاد مشهوربه پاپا رهبری می‌کرد.
این حزب در هوای رسیدن به افغانستان کبیر بود. چون باور داشت که بخش های از پاکستان، ایران و شوروی جز خاک افغانستان است و باید به افغانستان پس داده شود. آنها نقشهٔ این افغانستان کبیر را در پیشانی نشریهٔ خود انتشار می‌دادند.
جمعیت سوسیال دموکرات پس از انتخابات ۱٩۶٩ دستخوش انشعاب شد. فدامحمد فدایی به سال ۱٩٧۱ نشریهٔ دیگری به نام "ملت" در مخالفت با غلام‌احمد فرهاد پایه‌گذاری کرده و در رهبری انشعابیون قرار گرفت.
کشککی در کتاب دههٔ قانون اساسی گفته است که حزب سوسیال دموکرات را اکثر حلقه‌های سیاسی افغانستان یک حزب طرفدار برتری نژادی می‌شناختند، که به برتری پشتونها بر سایر اقوام افغانستان قایل بود."

جمعیت دموکرات مترقی (صدای عوام)
در جون ۱٩۶۶ نشریهٔ تازه‌یی به نام "صدای عوام" در شمار نشریه‌های غیر دولتی در شهرکابل به نشرات آغاز کرد. این نشریه ارگان نشراتی "جمعیت دموکرات مترقی" بود. این نشریه نیز جاگزین نام این حزب شد. پایه گذار و رهبرجمعیت دموکرات مترقی محمدهاشیم میوندوال بود.
این حزب به مبارزات پارلمانی باورمند بود. از نوعی سوسیالیزمی حمایت می‌کرد می‌بایست از طریق پارلمان به میان می‌آمد. با شیوه‌های مبارزاتی خشونت آمیز مخالف بود.
این نظر وجود دارد که میوندوال این حزب را در اگست ۱٩۶۶ که هنوز در مقام صدارت بود پایه‌گذاری کرد.
در آغاز شماری از افراد فرصت‌طلب در حزب گرد آمدند؛ اما پس از دورهٔ صدارت او چنین افرادی او را تنها گذاشتند.
میوندوال جمعیت دموکرات مترقی را رهبری می‌کرد و در تجمعات حزبی به ایراد سخنرانی می‌پرداخت.
میوندوال دیدگاههای سیاسی‌اش و از جمله در نشریهٔ "مساوات" ارگان نشراتی حزب به نشر می‌رساند.
میوندوال در نخستین ماههای داودخان به اتهام کودتا دستگیر شد و بعداً شبی از رادیو اعلان گردید که او در زندان با استفاده از نکتایی خود کشی کرده است؛ اما این خبر را حلقات روشنفکری و مردم افغانستان نتوانستند باور کنند. بیشتر باورها چنین بود که او به در اثر شکنجه در زندان کشته شد. در این ارتباط جناح پرچم را که در دستگاه داود نقش قابل توجهی داشتند مسوول می‌دانستند.
حزب زرنگار
این حزب را استاد خلیل‌الله خلیلی شاعر و پژوهشگر نام‌آور کشور پایه‌گذاری کرد. گفته می‌شود که بعداً استاد خلیلی از رهبری آن کنار رفت. رهبری حزب عمدتاً متشکل از افرادی بود که در مقامات بلند دولتی کار می‌کردند. ارگان نشراتی زرنگار "اتحاد ملی" نام داشت به همین دلیل به نام اتحاد ملی شهرت یافت.
زرنگار شاید یگانه حزب در دههٔ دموکراسی بود که از شاه طرفداری می‌کرد.

محفل انتظار (ستم ملی)
پس از آن که انشعاب ۱٩۶۶ حزب دموکراتیک خلق افغانستان را به دو بخش پرچم و خلق تقسیم کرد. طاهر بدخشی که یکی از پایه‌گذاران این حزب بود با جناح خلق باقی ماند.
پس از مدت زمان کوتاه به اثر اختلافاتی که با حفیظ‌الله امین پیدا کرد، از کمیته مرکز جناح خلق جدا شده و گروه سیاسی تازه‌یی را ایجاد کرد.
تا جایی که در بعضی از اسناد رسمی این گروه آمده و یاهم در سخنرانی‌های رهبر این گروه محمدطاهر بدخشی شنیده شده است، نام این گروه "محفل انتظار" خوانده می‌شد؛ اما درحلقات سیاسی و در میان مردم به نام "ستم ملی" شهرت پیدا کردند.
صباح‌الدین کشککی در کتاب دههٔ دموکراسی در رابطه به این حزب چنین گفته است:
"ستم ملی بر ضد استیلای پشتون بود و اتهام وارد می‌کرد که پشتون‌ها از راه وارد کردن اختناق بر گروه‌های نژادی دیگر و بویژه ازبیک‌ها و ترکمن‌ها و بعضی از گروه‌های تاجیک تسلط یافته و زمامداری‌شان را در کشور ادامه داده‌اند. این حزب نتوانست برای خود جریده‌یی نشر کند و به حیث یک حزب منظم تبارز نکرد."
طاهر بدخشی رهبر این حزب در زمان [حاکمیت] خلقی‌ها زندانی گردید و پس از مدتی کشته شد.
ستم ملی طرفدار کار در میان دهقانان و روستاییان کشور بود. توسل به نیروی قهریه را در رسیدن به هدف یکی از شیوه‌های موثر می‌دانست. شمار زیادی از اعضای ستم ملی دوره‌های آموزشی خود در پوهنتون و مکاتب را نظر به دستور سازمان رها می‌کردند و به اصطلاح سیاسی آن روزگار به کار توده‌یی در میان مردم می‌پرداختند. از نقطه نظر اسلوب و شیوه‌های مبارزاتی آنها همسویی‌هایی با شعله‌یی داشتند.
 

  • ابراهیم اخلاقی

تپه مندیگک

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۱۰ ب.ظ

تپه مندیگک
این تپه را می توان با حوزه تمدنی ارغنداب ارتباط داد که در شمال این منطقه و در 50 کیلو متری شهر فعلی قندهار واقع است و به صورت دقیق تر در دره موازی مجرای ارغنداب با فاصله 20 میلی جاده قندهار –گرشک و اگر از طرف ولسوالی (فرمانداری) خاکریز برگردیم حدود هشت کیلومتر به طرف ارغنداب در سمت راست جاده قرار گرفته است.
امروزه اراضی زراعتی در این محدوده کمتر است اما احتمال ا در ازمنه گذشته این ناحیه توسط شعبه هایی از رود ارغنداب سیراب می شده و آبادی هایی در آن وجود داشته است.
طی تحقیقاتی که در سال 1951 میلادی در شمال شهر قندهار در ناحیه مندیگک صورت گرفت، نشان می دهد که مردم افغانستان از سه هزار سال قبل از میلاد، خانه هایی از خشت می ساختند، به زراعت و مالداری می پرداختند و از اسلحه، زیور آلات مسی و ظروف سفالین دارای اشکال هندسی استفاده می کرده اند . این در حالی است که بسیاری از کشورها در آن زمان از این قبیل امکانات بهره ای نداشته و روابط اجتماعی آنها به صورت نامتمرکز بوده است. 
در سال ۱۹۵۹ (۱۳۳۸) موسیو کزال، باستان‌شناس و متخصص قبل تاریخ فرانسوی، با انجام یازده مرحله حفریاتی پانزده طبقه آبادی دوره‌های مختلف را یکی پس از دیگری کشف کرد. ۳۱ متر ارتفاع تپه مذکور از تراکم آبادی هایی پانزده گانه ای صورت گرفته است که در طی سه هزار سال قبل از میلاد بر روی هم آباد شده است. تحقیقات انجام شده باستان شناسان روی آثار بدست آمده حکایت از آثار عصر مفرغ ( برنز) می کند.
آقای شاه نعمت‌الله کاظمی که از تحصیلکردگان قندهار بوده و روزگاری به حیث معاون پروژه هیلمند ایفای وظیفه می کرد، می گوید که شاهد کاوش‌های گروه فرانسوی در مندی گک بوده و ظروف وسفال‌ها و ابزارهای مکشوفه در این تپه، مشابه به آثار کشف شده در حیدر آباد و سند پاکستان می باشد. وی همچنین موفق شده است در طی ماموریت‌های خویش در منطقه، آثار شبیه به مندی گک را بالاتر از مسیر زیارت شاه مقصود قندهار در نواحی نزدیک رودخانه هیلمند کشف کند و بدین ترتیب می توان حدس زد در طول این مسیر، رفت و آمد هایی جریان داشته و قافله‌ها و کاروانهایی عبور و مرور کرده اند و نیز به احتمال زیاد مسیر مهاجرت دسته‌های آریایی به طرف غرب و ایران امروزی از همین ناحیه صورت گرفته است.

  • ابراهیم اخلاقی

بتهای بزرگ بامیان

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۵۸ ب.ظ

بتهای بزرگ بامیان

بت بزرگ بامیان که بزرگ ترین تندیس در جهان ثبت گردیده بود ۵٣ متر ارتفاع داشت و صلصال نام داشت. بت کوچک که به نام شمشال یاد میگردید ٣۵ متر ارتفاع داشت. بت های کوچکتر دیگری نیز در دل کوه در اطراف آنها تراشیده شده بودند که همچنان از عهد کوشانیان بر جا مانده بودند. 
افغانستان، بنابر موقعیت حساس و مهم ژئو پولیتیک و قرار داشتن در مسیر راه معروف ابریشم، همواره شاهد لشکر کشی ها و تاخت و تاز ها بوده و در عین حال از فرهنگ های پر بار آریایی، یونانی، کوشانی و بودایی فیض گرفته است. 
در عصر آشوکا، که در میانه سدهء سوم ترسایی در هند حکم می راند، بودیسم وارد افغانستان شد. قرار روایات، در آن زمان بود که یک مکتب هنری به نام گندهارا ایجاد گردید. کانون گندهارا در اطراف جلال آباد امروزی قرار داشت. 
سپس کانیشکا بود که در سدهء دوم پس از میلاد، پس از گرایش اش به سوی بودیسم، افغانستان را به محل آفرینش و گسترش فرهنگ بودایی تبدیل ساخت. او، از گرونده گان و پشتیبانان نستوه بودیسم بود. در دوران حکمروایی کانیشکا (١٢٠ -١٦٠ م)، گندهارا یک مکتب هنری تندیس سازی و ادب بودایی بود. 
سرزمین افغانستان از اولین سرزمین های بود که در آن بودا به حیث مظهر آرامش، زیبایی، مهربانی در فرم بشر اما کامل و بدون کوچک ترین عیب تراشیده شد. بوداییان بر حسب چهار حقیقت شریف بودیسم که از این قرار اند: عشق و محبت(متا)، ترحم و شفقت(کارونا)، خیر خواهی(مدیتا)، و شکیبایی(اپیکا) از بودا الهام میگرفتند.
طالب ها، تندیس های بودا را مظهر بی دینی می پنداشتند. آنها کوشیدند تا از عقب طرح نابودی بت ها، تشنج مذهبی و رویارویی با دیگر ادیان را دامن زنند. 
طالبان با درک نادرست از این فکر تاریخی که سلطان محمود غزنوی بت شکن بود، خواستند پیام غلط به مسلمین بدهند که آنها نیز بت شکنان و مسلمانان با دیانت اند. بر همین پندار آنها تضعیقات را بر هموطنان هندو و سکهـ ما روا داشتند و آخرین یهودی را مجبور به ترک وطن کرده و درِ آخرین کنشت کابل بسته بستند. 
سلطان محمود غزنوی بت شکنی را، اول ، هم به غرض توسعهء دین اسلام و هم زراندوزی و چپاول گنج های هند به راه انداخت ،در همان حالی که وی به فتوحاتش برای فی سبیل الله ادامه میداد، هیچگاه عزم بر این نکرد تا بت های بامیان را ویران سازد. سلطان محمود، که در دربارش دوهزار شاعر و سخنور حضور داشتند، عاقلتر از آن بود تا به بت های بامیان که سده ها در جایگاه شان خاموشانه نظاره گر «کمدی های انسانی» بوده اند، آسیب برساند. او میدانست که هم عظمت کوشانیان به صفحهء تاریخ پیوسته و هم زائران و مردم باورمند به دین بودا به دور جا ها کوچیده اند. 
الگوی دیگر طالبان، امیر عبدالرحمن بود که باری بت ها را به توپ بست، اما گلوله های وی یارای فروریزی بت ها را از دل کوه نداشت. به همین خاطر برای « امر ثواب» به سرکوب هزاره ها و و ادار سازی کافرستان به نورستان مبادرت ورزید.

اما چرا تندیس های بامیان را شکستند؟ 
طالبان تندیس های بامیان را بخاطری شکستند، زیرا آنها فاقد هویت ملی بودند. طلبه ها بچه های دهاتی بودند که در سالهای جنگ در اردوگاه ها مهاجرین در حالتی بی وطنی و بعد زیر تأثیر مدرسه های مذهبی «دیوبندی» و با هویت مذهبی پاکستانی پرورش یافتند. برای آنها نابودی سمبول های ملی هیچ مفهوم نداشت. آنها از فرماندهندگان شان عمدتا( آی.اس.آی) یک چیز را آموختند، که باید همه جا علیه بی دین ها به پا خاست و نشانه های را که دین را سست می سازد از بین برد. برین باور تندیس ها و تمام آثار بودایی موزیم کابل ضربه دید و مجسمه های هرات کار استاد مشعل شکستانده شد. و غیره.
الیور روای فرانسوی نظر دارد که طالبان با بت های بامیان دشمنی داشتند. او نوشت که یکی از وجوه مشترک طالبان و القاعده، کینه توزی و عداوت هردوعلیه بت های بامیان تا مرز نابودی آن بود. 
البته الیور روا از این بیان به موضوع دیگر نیز نظر دارد و آن تسلط وهابیت بر اندیشهء طالبان است!
به هررو بت های بامیان قربانی تعصب افراطی مذهبی طالبان شدند.

تندیس های بامیان کی ها بودند؟
در آثار پژوهشی جغرافی و تاریخی متقدمین چه غربی و چه شرقی این تندیس ها بنام ( سرخ بت ) و ( خنگ) بت یاد گردیده است. 
ما میدانیم که حضرت بودا، چنان که نهرو در کتاب کشف هند می نویسد: ( سیدهارتا) نام داشت . محمد تقی بها در کتاب "بهار ، و ادب فارسی" نام بودا را (سدهان نا) و لقب او ( سکیامونی) به معنی "علم نفس خویش" و لقب دیگرش را(بُدا) می نامد. و صحیح اسم بودا را (بوذاسب) می شمار. به نظر می رسدکه آنچه که نهرو می نامد درستتر باشد ( سیدهارتا) نام وی بوده و درسایر کتب نیز به همین نام یاد گردیده است. شادروان بهار شاید به خاطر کلمه{سید} ، او ( سدهان نا) ساخته است. لقب سیدهارتا، یعنی بودا چنانکه در لغت نامهء دهخدا آمده است به معنی { بیدار، آگاه، زرنگ، خردمند} می باشد دهخدا نیز نام بودا را "سیدارتمه گوتمه" یاد می کند که نام خانوادگی او ساکیامونی بوده است. 
بنابرآن، بودا که لقب سیدهارتا بوده ، در تاریخ به اسم خاص او تبدیل یافته است. چنانکه میدانیم اسم خاص تغییر ناپذیر است. نمی شود که احمد را محمود گفت و محمود را احمد نامید. بودا در تمام تواریخ بنام بودا یاد گردیده است.هیچ ممکن به نظر نمی اید که اگر تندیس ها بودا می بود ، آن را ( خنگ بت ) و یا ( سرخ بت ) بنامند. در این صورت خنگ بت و سرخ بت شخصیت جدا از بودا در بامیان بوده است.
همچنان این دو شخصیت را تمام لغت نامه ها و آثار جغرافیایی و تاریخی بنام خنگ بت و سرخ بت یاد می دارند. یاقوت حموی در معجم البلدان وقتی بامیان را معرفی میدارد می نویسد:
« بامیان شهر و خوره ای در کوهستان میان بلخ و هرات و غزنه است. دژی استوار و شهری کوچک در سرزمینی پهناور که از بلخ ده مرحله و از غزنه هشت مرحله دور است. خانه ای بلند بر ستونهای سر به آسمان کشیده و نقاشی شده در آنجا هست. که در آن از هرگونه پرنده نمونه ای در آنجا برای بازدید بیکاران نهاده اند. دو بت بزرگ و بلند نیز در آنجا در تنهء کوه کنده شده، یکی از آنها را سرخ بُد و دیگری راخینگ بُد خوانند، گویند در همهء جهان بی همتا است.» 
بسیاری از شعرایی دیگر متقدم بر علاوهء عنصری ، از سرخ بت و خنگ بت در بامیان نیز یاد نموده اند. خاقانی می گوید :

گر صبح رخ گردون چون خنگ بتی سازد
تو سرخ بتی از می بنگار بــــصبح انـــــدر.

و یا در جای دیگر:

در کف از جام خنگ بت بنگر
بر رخ از باده سرخ بت بنگار

و یا سوزنی سمرقندی می گوید:

کردی میان سرخ بت بامــــــیان ستــیــخ 
باشی بر آن که خنگ بتی را کنی به چنگ

و یا سیف اسفرنگی می گوید:

مــردم نادان اگر حاکــم داناســـــتی 
شحنهء یونان بودی خنگ بت بامیان.

بهر روی با صراحت در تمام آثار و اشعار متقدمین این دو تندیس بنام خنگ بت و سرخ بت یاد گردیده و به یقین که اینها مجسمه های بودا نبوده اند. 
دلیل دیگری که تندیس های بامیان بودا نیستند اینست که: بودا مرد بود( نرینه) در حالیکه سرخ بت زن بوده (مادینه) . و همسر بودا که "یاشودا" ( yasodha ) نام داشت بودا نبود، بلکه پس از آنکه سیدهارتا به مقام بودایی میرسد ترک خانه و خانواده می کند. هیچگاهی همسر بودا در کنار وی دیده نشده است. در این صورت سرخ بت جز سرخ بت کسی دیگر نمی تواند باشد. 
جالب این است شادروان احمد علی کهزاد در کتاب "آثار عتیقه بامیان" که داکتر فریار کهزاد فرزند ایشان آن را به نشر سپرده است. چنین وانمود می دارد که چون بت اول نامتناسب ساخته شده بود، پس در پی ساختن بت دومی شدند.
شاید نظر کهزاد در باره ء بی تناسبی بت اول و متناسب بودن بت دوم درست و بجا باشد. اما مسله این است که یکی از این تندیس ها نرینه و دیگری مادینه ساخته شده اند . من فکر نمی کنم اشتباه بدین بزرگی را پیکر تراشان که شاید صد ها سال روی آن کار کرده باشند، مرتکب گردند. که یکجا بودا را مرد و بعد آن را زن و یا برعکس بسازند. اشتباه میتواند در شکل به وجود آید اما در ماهیت غیر ممکن به نظر می رسد. 
چیزی دیگری که کهزاد مرحوم تاکید برآن دارد . بودایی بودن کوشانیان و ساختن این بت ها در زمان کوشانیان می باشد. در حالیکه چنانکه خود در کتاب تاریخ افغانستان می نوسید در زمان کوشانی ها ادیان معین و مشخصی وجود داشته و تمام ادیان قابل قبول و احترام بوده است. 
با ملاحظه تاریخ این واقعیت مسلم می گردد که که بخش غربی خراسان که بنام باختر یاد می گردید مردم باورمند، نخست به آیین میترایی و پس از ظهور پیغام آورخدا (پیغمبر) حضرت زرتشت به آیین زرتشتی گرائیدند. و قسمت شرق خراسان که هر بخش از آن بنام های مختلف مانند کابلستان ، کاپیسا، بامیکان و گندهارا و غیره یاد می گردیده ، مردمان معتقد به آیین های دوره ودایی بودند و بیشتر آیین شیوایی داشتند که همان آیین میترایی می باشد. 
شادروان غلام محمد غبار درهمین مورد بسیاربا وضاحت می نویسد که: « در دوره کوشانی های بزرگ از قرن اول تا سوم میلادی، تعدد عقیده و مذهب مثل سابق محترم، و طریقه های زرتشتی، بودایی و برهمنی، مساویانه تحت حمایت دولت قرار داشت. کانیشکا در مسکوکات خود تقریباً تمام ارباب انواع مشهور مملکت را نمایش میداد. 
اشارات تاریخی مبین آن است که در روزگار کوشانی ها همهء مردم به آیین بودایی معتقد نشده بودند. تغییر دین ظرف دو سه قرن در جامعه نمی تواند صورت بگیرد. از سوی دیگر دین بودایی حتی در سرزمین هند نتوانست که بیشتر از هشت نه قرنی دوام بیاورد. در حالیکه ساختمان پیکره های بامیان حداقل چند صد سالی را می بایست در بر گرفته باشد.
و نیز گفته می شود که بامیان مرکز دین بودایی بوده است، بازهم از لحاظ منطق تاریخ درست به نظر نمی آید. زیراشاهان کوشانی از لحاظ مذهبی پیرو آیین خاصی نبودند از اینرو دیده می شود که آیین خاصی را نیز به صورت مذهب رسمی قلمرو خود ترویج نکرده اند و پیروان مذاهب و آیین های مختلف، آزادانه به فعالیت های مذهبی خود مشغول بودند چنانکه تصاویر سکه های بدست آمده از دوره کوشانیان نشان می دهد، تنوع تصاویر « ایزدان بر روی سکه های کوشانی بازتابی است از چندگونگی اعتقادات مذهبی در گستره وسیع قلمرو امپراطوری کوشان.
به هر حال، از مجموعه ای اسناد که ارائه گردید ثابت می شود که تندیس های بامیان بودا نبوده است و در زمان کوشانی ها چنانکه خواندیم دین شیوایی بیشتر رواج داشته است و هم چنان آیین برهمنی دین اکثریت از مردم شرق کشور ما را تشکیل میداده است. بنا برآن باید که خنگ بت و سرخ بت را در آیین های ودایی و برهمنی و میترایی و زرتشتی باید جستجو نمود
از سوی دیگر از این واقعیت هم نمی توان انکار کرد که مجسمه های بودا نیز در بامیان باید موجود باشد. و برخی از مجسمه هایی یافته شده بدون تردید مجسمه بودا نیز است. ولی خنگ بت و سرخ بت ، این عاشق و معشوق را نباید بودا گفت . بلکه بهتر است به همان خنگ بت و سرخ بت یاد کرد. این دو نام ، عاشق معشوق نماد از فرهنگ دوره هایی میترایی ، ودایی و اهورایی سرزمین ما می باشد. 
یافت سرشت و سرنوشت این دو پیکره را به نسل های آینده می گذاریم تا با استفاده از انکشافات باستانشناسی ، خاک شناسی و سنگ شناسی به موفقیت هایی نایل آیند.

  • ابراهیم اخلاقی

بند امیر بامیان

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۵۸ ب.ظ

بند امیر بامیان

موقعیت جغرافیایی بندامیر:
عنوان « تنها پارک ملّی افغانستان» بیانگر اهمیّت و استراتژی جغرافیایی منطقه بند امیر می‌باشد.
بند امیر در 75 کیلومتری شمال غرب ولایت بامیان و در 34 کیلومتری و لسوالی یکاولنگ قرار دارد. ساحه پارک ملی بند امیر 75000 هکتار زمین را شامل می شود. ارتفاع ناحیه مذکور از سطح دریا 2909 متر است. که در طول البلد 22-11-67 شرقی و عرضی البلد 19-49-34 شمالی و در میان سلسله جبال هندوکش و بابا قرار دارد.
آب کوه های مرتفع و برفگیر اطراف به این دریاچه ها نفوذ می کند، و با محلول آهک و کلسیم کاربونت مخلوط گشته از دهانه خروجی جریان آب به شکل شیر آبی در می آید.
جداره های اطراف که اکثراً از سنگ های رسوبی تشکیل یافته است بطور طبیعی ساختمان های بسیار زیبا و دیدنی را به وجود آورده. که شکل کنونی این جداره ها جذابیت منظره مذکور را دو چندان کرده است.
در مرکز پارک ملی بند امیر شش سد کوچک و بزرگ وجود دارد به نام های: بند ذوالفقار بند پودینه، بند پنیر، بند هیبت، بند قنبر، و بند غلامان که به طور طبیعی در طول هم قرار دارد. آب هر یک از این سدهای طبیعی به پایین دره خود سرازیر می شود که در نتیجه چندین آبشار بسیار زیبا به وجود آورده است.
در داخل محدوده پارک ملی بیش از بیست قریه وجود دارد. در قسمت مرکزی پارک ملی و در منتهی الیه بند هیبت یک بنای تاریخی وجود دارد که قدمت آن به حدود صد سال می رسد معروف و مشهور به « مزار بند امیر» می باشد، در کنار بقعة مذکور آرامگاه چند تن ازبزرگان واجداد سادات بند امیر قرار دارد، از آن جمله آرامگاه سید علی حسن حاجی و شاه سید شاه که هر دو از اجداد سادات قریه جارب کشان هستند، قرار دارد.
مردم بومی که از اقصی نقاط کشور به منظور تفریح و زیارت به این جا می آیند، این زیارتگاه را مقدس شمرده و بعنوان قدمگاه مولا علی(علیه السلام) از خاک اطراف آن برای تبرک برداشته و از در دیوار آن طلب حاجت می کنند، هرچند که تابلوی حک شده سر در آن گویای حقیقت دیگری‌ است، در تابلوی سر در این بنا که از جنس گچ پخته و به صورت برجسته مکتوب گردیده است، جملة «مسجد شریف امیر» به خوبی پیداست. اما عوام الناس به این تابلوی توجه چندانی نداشته و احکام مسجد را کمتر در حق آن رعایت می کنند.
در سال های قبل از جنگ، توریست ( توریزم ) بعنوان یک منبع درآمد اقتصادی برای مردم منطقه محسوب می شد. جهان گردان و سیاحان که ابتدا برای دیدن دو مجسمه بزرگ شهر بامیان می آمدند و سپس جهت گردش تفریح به بند امیر می آمدند.
با آغاز جهاد مردم مسلمان افغانستان علیه ارتش سرخ شوروی، بساط توریزم از این ناحیه بطور کلی برچیده شد و این وضع در دوران جنگ های داخلی احزاب و هم چنین در دوران حکومت طالبان ادامه داشت.
پس از سقوط رژیم طالبان و روی کار آمدن دولت جمهوری اسلامی به ریاست آقای حامد کرزی، بند امیر سال به سال جمعیت افزونتری به خود جذب نموده و رونق بیشتر پیدا کرد.
به دلیل استراتژی جغرافیای بندامیر و اشتیاق سرمایه داران خارج از منطقه به سرمایه گذاری در بند امیر و پلانهای متعددی که دولت در این ساحه در نظر دارد، مردم بندامیر در سال 1385 گرد هم آمده و یک شورای را تحت عنوان «شورای هماهنگی بندامیر» تأسیس و آن را در وزارت عدلیه افغانستان ثبت و راجستر کردند.
افرادی که به بندامیر مراجعه می کنند شامل سه دسته مردم اند:
1. جهانگردان و سیاحان که بیشتر به منظور کارهای تحقیقاتی در زمینه های آب، سنگ، ماهی ها، پرندگان و... به اینجا مراجعه می کنند.
2. افراد بومی که اکثراً از شهرها و به منظور سپری کردن ایام تعطیل و تفریح و تنزّه به این جا مراجعه می کنند.
3. افراد بومی که اکثراً از قریه جات به این جا مراجعه می کنند که هدفی جز زیارت قدمگاه مولا علی (علیه السلام) و گرفتن حاجت ندارند.
طبق آمار به دست آمده بیشترین مراجعه کننده را دسته سوم تشکیل می دهند. حضور پرتعداد دستة سوم باعث شده است تا در بندامیر یک خلأ بزرگ فرهنگی و دینی احساس شود، این ضرورت توسط علما و طلاب دینی به خوبی احساس شده و برای پر کردن این خلأ بود که طرح مسجد جامع و مدرسة امیرالمومنین (علیه السلام) و در کنار آن یک کمیسیون فرهنگی پی ریزی شد.
در بُعد مادی در بند امیر بسیاری از خدمات و لو در حدّ ابتدایی آن وجود دارد، که در فصل گرما در راستای رفاه حال مسافرین و توریست ها مشغول فعالیت اند.
این خدمات شامل 11 باب هتل ابتدایی، 20 باب دکان(مغازه) بنجاره(خاربار فروشی)، 2 مرکز خدمات عکاسی و فیلم برداری، 2 مرکز تعمیرات انواع موتورها(ماشین) و دیگر عراده جات، 11 دستگاه انواع قایق های موتوری، پاروی و پایدلی، 12باب مسافرخانة ابتدایی، حدود 100 باب خیمه کرایی در اندازه های مختلف،22 باب سرویس تشناب (دستشویی) ابتدایی، زمین فوتبال، زمین والیبال، انواع تابلوهای راهنمایی برای وسایط نقلیّه و تابلوهای اخطاری و راهنمایی برای مسافرین؛ میوه جات از قبیل خربزه، تربوز(هندوانه)، سیب، انگور، زردآلو، بادرنگ(خیار)، توت، کِشته(برگه) در اختیار مسافرین قرار دارد.
اما با کمال تأسف در بُعد فرهنگی و دینی مردم هیچ گونه کاری عملی تا کنون صورت نگرفته است. در اطراف بندها تنها چیزی که به عنوان شعائر دینی و اسلامی توجه انسان را به خود جلب می کند وجود یک تابلوی سبز رنگ بسیار کوچک که این جمله بر روی آن نوشته شده است: «مسجد و قدمگاه حضرت علی علیه السلام» و چند تابلوی سیاه رنگ که بر روی یکی از آنها «زیارت امین الله» نوشته شده، در داخل بنای مذکور بر روی دیوار نصب شده است،می باشد که 95/0 مردم سواد خواندن آن را نیز ندارند.

  • ابراهیم اخلاقی

بناهای تاریخی افغانستان

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۵۷ ب.ظ

بناهای تاریخی افغانستان


ولایت بدخشان:
از اماکن تاریخی بدخشان می‌توان از ویرانه‌های بهارک ( که در حاشیه شهر تاریخی بهارستان و لان شی آباد شده‌است)، اشکاشم و توپخانه زیباک و مقبره ناصر خسرو نام برد.


مقبره ناصر خسرو
 



ولایت بادغیس:
در ولایت بادغیس قلعه نو در سمت راستِ دره ای به پهنای هشتصد متر قرار گرفته که قلعة بزرگی (در دهستان قلعه نو) محیط قلعه بین حدود 365 تا 457 متر، با دو دروازه در شمال و جنوب ، دارد و با خندقی محصور شده است . درون این قلعه ، ارگ ، و در بیرون آن ، بازار کوچکی دیده می شود که در سابق سی دکان داشته ، و در حوالی قلعه هشتصدخانه پراکنده دیده می شد. در این قلعه ، بر بالای تپة بزرگی به نام قلعة کوه نریمان ، زیارتگاهی است به نام امامزاده اصغر. همچنین زیارتگاههای خواجه عبدال در کوهستان لامان و خواجه ابوالقاسم در ده خارستان قرار دارد.

ولایت فراه : 
نقاط دیدنی ولایت فراه نیز به شرح زیر است:
شهر کهنه فراه ، شهر اسفندیار ، کافرقلعه، بارندک ، قلعه پنج جفت گاو ، قلعه چارماس ، قلعه هفت سوراخ برنگک، قلعه مساو ، مزار سید محمد ، مزار شاه مبارک ، مزار ابونصر فراهی ، مزار شهدای کنسک ، مزار سلطان امیر



شهر کهنه فراه و قلعه فریدون


ولایت فاریاب:
از محل‌های شهر فاریاب می‌توان به چارسماور اشاره کرد. و از بزرگان آن می‌توان ظهیرالدین فاریابی شاعر و غلام‌محمد میمنگی نقاش را نام برد.

ولایت قندهار:
در شهر قندهار مقبره های اشخاص برجسته و نامدار افغان مانند مقبره آحمد شاه ابدالی پادشاه نامدار افغانستان، میرویس هوتکی و همچنان آرامگاه های رجال معروف کشور است. از مناطق دیدنی قندهار می توان به چهل زینه، جاده عیدگاه و فرودگاه قندهار، تپه مندیگک، و آرامگاه بابا صاحب اشاره کرد.
چهل زینه قندهار در زمان همایون شاه آباد گردیده است و کتاره های آن در زمان امان الله خان ساخته شده و اکنون در وضع بدی قرار دارد.



آرامگاه بابا صاحب در فندهار



ولایت غزنی:
از مکانهای دیدنی شهر غزنین می توان به مکانهای زیر اشاره کرد.
ارگ غزنین، مناره‌های غزنین، قصر سلطان مسعود غزنوی، مقبرهٔ سبکتگین٬ بنیان‌گذار دودمان غزنوی، مقبرهٔ سلطان محمود غزنوی، مقبرهٔ سنایی غزنوی،تپه سردار
مکانهای دیدنی دورهٔ غزنوی: 
باغ پیروزی: باغی که محل نشاط و شراب و هم چنین انجام تشریفات رسمی زمان غزنویان، خصوصاً سلطان مسعود غزنوی بوده‌است. مقبرهٔ سلطان محمود نیز بر طبق وصیت خودش در آن باغ است.
باغ صدهزار یا باغ صدهزاره،
باغ محمودی: باغی که در زمان سلاطین غزنوی محل نشاط و شراب آنان بوده‌است.
باغ هزاردرخت: باغی ساختهٔ سلطان محمود.



مناره های غزنی


رسم نمای قدیم مناره های غزنین


ولایت ننگرهار:
از آثار مهم شهر جلال آباد در ولایت ننگرهار، سراج‌العمارت، نشستگاه امیر حبیب‌الله و امان‌الله شاه، بود که در سال ۱۹۲۹ میلادی نابود شد. باغ‌های آن ولی هنوز برپا هستند و فضایی دلپذیر دارند. آرامگاه هر دو فرمانروای نامبرده در درون باغی در روبروی سراج‌العمارت قرار دارد.



سراج العمارت در ولایت ننگرهار

ولایت سمنگان:
از اماکن دیدنی ولایت سمنگان به تخت رستم و قصر جهان نما و بازار سرپوشیده حلم می توان اشاره کرد.
تخت رستم و غارهای آن مربوط به دوره بودایی است و غارهای آن امروزه تقریبا 15 درصد ویران شده است. خود تخت نیز نیاز به بازسازی دارد.
قصر جهان نما از سازه های تاریخی ولایت سمنگان است. این بنا که در ولسوالی خلم قرار گرفته مربوط به دوره عبدالرحمن خان است.امروزه تقریبا 40 درصداز آن ویران شده است.


ولایت کابل:
• آرامگاه تیمورشاه 
• مسجد عیدگاه 
• بوستان‌سرای، آرامگاه امیر عبدالرحمن‌خان 
• باغ بابر 
• باغ لطیف 
• زیارت شیخ سعدالدین احمد انصاری 
• آرامگاه سید جمال‌الدین اسدآبادی 
• مسجد چوبفروشی 
• آرامگاه نادرشاه شهید 
• مسجد شریف علیا 
• مسجد ملا محمود 
• مسجد گذری 
• مسجد سه‌دکان چنداول 
• دیوارهای سرکوه شیردروازه و آسمائی 
• بالا حصار کابل 
• قصر دارالامان 
• کاخ کوتی‌باغچه و برج‌های درون ارگ 
• آرامگاه و مسجد حاجی صاحب پایمنار 
• قصر چهلستون 
• منار علم و جهل 
• منار عبدالوکیل خان 

ولایت لوگر:
آرامگاه ملک سبز علی صاحب ساختمانی تاریخی است در ولایت لوگر. این ساختمان به صورت گنبدی از خشت پخته بنا شده و در حدود پنج کیلومتری شمال شرق ولایت لوگر قرار دارد. حدود چهل درصد از این بنا در اثر جنگهای داخلی کشورمان ویران شده است.
گل دره لوگر:
چشم اندازی آراسته شده است که بیشتر آنها صومعه هایی هستند که در کنار استوپه هایی بنا شده اند. در استوپه مراسم مذهبی به جا آورده می شود. صومعه معروف استوپه در گادره لوگر در جنوب شرقی کابل قرار دارد. 

ولایت لغمان
از آثار تاریخی ولایت لغمان زیارت مهترلام بابا و قلعه سراج است.
قلعه سراج نام دژی تاریخی است در جنوب استان لغمان افغانستان مربوط به دوره امیر حبیب‌الله. این دژ امروزه تقریباً ۴۰٪ تخریب گردیده.
اصل گنبد زیارت مهترلام بابا بسیار قدیمی بوده اما در زمان حبیب الله خان یک بار ترمیم گردیده ولی امروزه تقریبا ویران شده است.

ولایت پروان:
استوپاهای دوره بودایی توپ دره و قصر جبل السراج از آثار باستانی ولایت پروان می باشند
منارکچری: این منار طی دو هزار سال کاروانهایی را راهنمایی می کرد که از شمال و جنوب وادی کابل عبور می کردند.
منار چکری در عصر کوشانیان ساخته شده و استوانه ای با 20 متر ارتفاع بود. در این بنا از صنعت سنگ تراشی گلدار استفاده شده بود . منارچکری در اثر اصابت راکت در مارچ 1998 فرو ریخت. 

ولایت جوزجان:
زیارت بابا حاتم جوز جان: این مرقد احتمالا مربوط به قرن دوازدهم است که در غرب مزارشریف واقع شده است و در ساخت آن از سبک غزنوی و تزئینات گچبری استفاده شده است.

ولایت پکتیا:
بالا حصار گردیز: از آثار ولایت پکتیا است. این اثر تاریخی در یک کیلومتری شرق ولایت در بالای تپه موقعیت داشته و تقریبا 30 درصد آن تخریب شده است.

  • ابراهیم اخلاقی

ارگ هرات

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۴۹ ب.ظ

ارگ هرات
قلعه اختیار الدین را ارگ بالاحصار هم نامیده میشود که در معنی قلعه ای کوچک در میان قلعه ای بزرگ است که محل زندگی حاکم یا پادشاه میباشد قلعه در قسمت شمالی شهر بین محل قطبیچاق و محله بردارانیها بر روی پشته ای بلند واقع شده .قلعه اختیار الدین حدود (5000) متر مربع مساحت دارد و بلند ترین نقطه آن 20 متر میباشد . در حال حاضر دارای 13 برج میباشد این بنا از خشت خام ساخته شده است این بنا در قرن هفتم توسط اختیار الدین مرمت شد وپس از خرابی های زمان مغولان مجدداً توسط ملک فخر الدین کرت تعمیر شد قلعه اختیار الدین بدلیل مرکزیت حکومتی و نظامی همیشه مورد تخریب و صدمات نیرو های مهاجم بوده است پس از حمله (783 هـ .ق) و تصرف شهر هرات توسط وی صدماتی بر آن وارد شد و تا زمان حکومت شاهرخ در هرات به همان شکل باقی ماند و در سال (818 هـ .ق) (1416 م ) توسط شاهرخ پسر تیمور مجدداً مرمت شد .

برج های قلعه اختیار الدین در زمان تیموریان (شاهرخ ) دارای تزیئنات کاشیکاری شد و بقایای حاضر کاشیکاری نشانگر آن است که کتیبه ای عظیم به خط ثلث بر روی بدنه قلعه کار شده بوده وهمچنین روی دوبرج در حال حاضر این تزئینات به چشم میخورد در پایین برج کتیبه ای به خط کوفی سفید کار شده ودر قسمت بالا در میان گر ه های ترنجی شکل باخطوط کوفی بنائی روبرو هستیم بناً به نظر بعضی منابع در دوره تیموریه داخل قلعه اتاقی وجود داشته که اتاق زرنگار نامیده میشود وتمامی دیوار ها و سقف ها نقاشی و تزئین شده بودند که متاسفانه امروزه وجود ندارد

همچنین اَرگ هرات مشهور به قلعه اختیارالدین، بنایی تاریخی در شهر هرات بجای‌مانده از روزگار اسکندر مقدونی. در سال (330 هـ .ق )نیز خوانده می شود.

بنابر روایتی عامیانه اسکندر پس از تصرف شهر آرتاکوآنا ( هرات امروزی ) ، در آنجا این دژ را برای نظامیان خود ساخت که بقایای آن هنوز باقی است. هدف از ساختن این دژ، حفظ نظامیان از شورش احتمالی مردم شهر در برابر سلطهٔ مقدونی‌ها بود.

قبل از اینکه اسکندر از هندوکش عبور کند، از بلخ به طرف هرات لشکر کشیده و مدت دو سال در این شهر و اطراف آن اقامت گزید. هاردولد لمپ نویسنده آمریکایی می گوید: هنگامی که اسکندر به طرف جنوب می رفت به منطقه ای رسید که شهری بنام هرات در آنجا و جود داشت و یکی از شهرهای موسوم به اسکندریه را در این منطقه بنا کرد و سربازان ناتوان و سوداگران را در آنجا ساکن کرد و دیواری اطراف این شهر بنا کرد که به صورت موقت وسیله دفاع شهر باشد.

این بنای عظیم هم‌اکنون در وسط شهر هرات موجود است. در اواخر دوره محمد ظاهرشاه و دوران سردار داودخان بودجه‌ای برای بازسازی ان اختصاص دادند که در پایان دوره داودخان دوباره احیا و بازسازی شد. برج و باروهای بزرگ این قلعه از دوردست‌ها قابل دیدن است. این قلعه در زمان داوود خان (1975میلادی ) توسط یونسکو شروع به مرمت آن گردید که متاسفانه به دلیل رویکار آمدن رژیم کمونیستی نیمه کار ماند . قلعه اختیار الدین در سالهای اخیر به عنوان محل موزه شهر هرات استفاده میشده وبه تازگی با تخلیه قلعه اختیار الدین از تجهیزات نظامی و تبدیل آن به موزیم اقدام شده است.

  • ابراهیم اخلاقی

آماکن تاریخی بلخ:

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۴۸ ب.ظ

آماکن تاریخی بلخ:
در بلخ در حدود 58 اثر تاریخی موجود است که متاسفانه اکثر آن در حال فروپاشی می باشند. که هر کدام در سطح بین المللی دارای شهرت خاصی می باشند. تعدادی از این بناها به شرح زیر می باشد.



مسجد نه گنبد ( حج پیاده )
مسجد نه گنبد یا حج پیاده که درقریه (( ده رازی )) مربوط ولسوالی بلخ موقیعت دارد در نخست معبد بودایان بود و بعد از فتح اسلام ازسوی فاتحین عرب این معبد به مسجد مسلمانان مبدل گردید.
وضعیت کنونی این مسجد ازلحاظ ایستادگی ستون ها وسقف نهایت درخطربوده وممکن آفات طبیعی بتواند با گذشت محدود زمان کلاً این مسجد را تخریب کند .
این اولین مسجد اسلام درسطح منطقه می باشد که نخست مربوط خاندان برمکی ها بود وبعدازاینکه اسلام درخراسان دین مردم قبول شد
گنبد های این مسجد کاملا از بین رفته و تنها ستون های ریخته وشکسته ان باقی مانده است .

 


آتشکده ء نوبهاربلخ:
آتشکده ء نوبهارو نواسنگارامه دو ابده ازجمله پنجاه وهشت ابده دربلخ بشمارمیروند که در400 متری دیوارهای بلخ قرارداشته و فعلا تمام قسمت های این دوابده از بین رفته و به توده خاک تبدیل شده اند .
دقیقا این دو محل اتشکده های زردشتیان و محل عبادت بودایی ها بودکه درزمان کنشکا ، پادشاه کوشانی ها درقرن اول میلادی بنا یافته بود.
نو بهار یا نو بهارا که در شاهنامه فردوسی از آن زیاد یاد گردیده نه تنها در سرزمین کنونی ما ازشهرت خوب برخوردار است بلکه درکشورهای چون ایران، چین، هند و نپال نیز مردم با نام این آتشکده ها آشنا هستند.
آتشکده نو بهار بلخ هر روز در حال تخریب شدن است و از آن چیزی باقی نمانده ، مردم قسمت های زیاد آن را به زمین زراعتی تبدیل کرده اند و حتی خشت های آن را سرقت کرده اند.

بالاحصاربلخ :
بالا حصار بلخ محل دیگری از داشته های تاریخی شمال بحساب میرود که درشمال شرقی بلخ موقیعت دارد .
درمورد ارزشمندی این احصار گفته می شود که به یک روایت اسکندرمقدونی درقرن سوم پیش ازمیلاد دربلخ این حصار را بنا نهاد وگروهی ازمردم این قلعه را قلعه هندوان مینامیدند .
بالا حصار بلخ محل بود که یک زمان از فراز برج های بلند آن پرچم های ام البلاد در هوا اهتزاز داشت ، ولی حالا این قلعه به یک تپه خاکی مبدل شده که هیچ فکرنمیکنی یک وقت بالا حصار بوده است .
جالب اینجاست که امروز مردم در اطراف بالاحصار بلخ دست به اعمار خود سرانه خانه زده و صدها نمره زمین به شکل نقشه ، اما بصورت غیر قانونی در اختیار آنها قرار داده شده است .


منارجنبان زادیان
منارجنبان زادیان قدیمی ترین منار در افغانستان قلمدادمیشود که درچهل کیلومتری شرق بلخ موقیعت دارد .
این مناردرزمان سلجوقی ها توسط محمد بن علی به خاطرحفاظت و راهنمایی کاروان ها ی که از طرف شب به سوی دریای آمو در حرکت بودند بنا شده بودو از طرف شب در بالای این منار مشعل یا آتش افروخته میشد .
در حال حاضر قسمت های بالایی این منار کلا تخریب شده و اگر توجه جدی روی قسمت های پایینی این منارصورت نگیرد یقینا که ساحات دیگر منار نیز بزودی و سادگی از بین خواهد رفت .
در آغاز فتوحات اسلام در بلخ مسلمانان از قسمت بالایی این منار بخاطر بلند شدن صدای اذان محمدی استفاده میکردند.


مسجد خواجه پارسا :
مسجد خواجه پارسا در وسط شهربلخ قرارداشته و درسال 865 قمری بنا شده است .
فعلا پنجاه درصد از تزیینات روی کار این مسجد تخریب شده و مردم بیشترین قسمت های کاشی کاری روی کار این مسجد را سرقت نموده اند .
درصورتیکه ازسوی مقامات حکومت توجه فوری درحصه ترمیم حصص باقی مانده این مسجد صورت نگیرد بزودی نقاط دیگر این مسجد نیز از میان میرود .
همین حالا داشته های محوطه مسجد همراه با سر دروازه مسجد که شامل چندین حجره و طاقچه میگردد بطور قابل ملاحظه تخریب شده است .
در تهداب این مسجد زیرزمینی های بزرگ وجود دارد که عبور و مرور وسایط سنگین موتری برای آن لرزه ایجاد نموده و ساختمان مسجد را به خطرحتمی مواجه ساخته است؛ چرا که از کنار این مسجد سرک گذشته و روزانه ده ها موتر روی این جاده رفت و آمد دارد.


مدرسه سبحان قلی خان :
مدرسه سبحان قلی خان در نزدیکی مسجد پارسا یعنی در صد متری آن قراردارد.
این ابده درقرن هجدهم زمانیکه حاکم بلخ سبحان قلی خان بود اعمارگردید. معماری که در این ابده بکار رفته مربوط دوره تیموری بوده و در اوایل دارای یکصد و پنجاه حجره بود؛ درحالیکه امروز اندک از این حجره ها ثابت باقی مانده است.
درشروع بناء مدرسه سبحان قلی خان سالانه حدود یکهزار طالب آموزش دینی میدید و از شهرت بلند در منطقه برخورداربود.
فعلا این ابده جز مخروبه بیش نیست و کلا با خاک و گل یکجا است همینگونه تشخیص داده نمیشود که یک زمان اینجا اعمارت بوده باشد .


زیارت خواجه اکاشا :
خواجه اکاشا زیارتی است که در 2 کیلو متری شرق ولسوالی بلخ واقع شده و اطراف آن را درختان پر از برگ پوشش داده است .
معمولاً خانواده هایی که درنزدیکی این زیارت قراردارند روزها ی رخصتی تابستان را زیر سایه این درختان سپری میکنند و امروز بیشتر این زیارت به میله جای و محل خوش گذرانی وساعت تیری خانواده ها تبدیل شده است.
در کنار این زیارت مسجد از گذشته ها به میراث مانده بود که نام را (( مسجد امام باباجی )) میخوانند.
زیارت اکاشا از اثر زلزله ای که درسال ١٣٥٢ در بلخ اتفاق افتاد زیاد صدمه دید و دو گنبد و بنای الحاقی آن از هم فرو ریخت.
امروز از آن داشته ها هیچ چیزی باقی نیست و نود درصد مردم بلخ حکومت را مقصرتخریب و ویرانی این آبدات خواندند.
بی توجهی درقسمت آبدات تاریخی بلخ کدام حرف نونیست ، البته دولت ها ی پیشین درافغانستان نیز کمترین توجه را نسبت به این آبدات نداشتند.
از جمع چهل آبده ای که نزد حکومت ثبت و راجستر است فقط پنج آن را درسال ١٣٨٥ قسما ً مورد ترمیم قراردهند که روضه ء حضرت علی کرم الله وجهه ،زیارت خواجه کاشا ، رواق نقارخانه ، برج عیاران و مسجد تخته پل شامل این ترمیم کاری قرارداشت .
درحالیکه ترمیم چهل ساختمان تاریخی در بلخ ایجاب ملیون ها دالر را میکند؛ اما ریاست اطلاعات و فرهنگ بلخ درترمیم پنج آبده فقط شش ملیون افغانی به مصرف رسانید که این پول قطعاً نمیتواند پاسخگوی نیازمندی این اداره باشد .
هرگاه در بودجه انکشافی سالانه دولت تخصیص قابل ملاحظۀ برای ترمیم آبدات تاریخی در نظر گرفته شود هیچگآه ساختمان های تاریخی این چنین ویران نمیشوند .
با این حال تا زمانیکه در سیاست فرهنگی دولت تغییرات وارد نشود و این تغییرات متضمن کلی ترمیم و حفظ آثار باستانی کشور نباشد ممکن نیست که یک ریاست فرهنگی محلی در نبود امکانات مالی بتواند مسوولیت حفظ چهل آبده را در یک محل مشخص بگیرد.

  • ابراهیم اخلاقی

سرود ملی افغانستان

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۴۶ ب.ظ

نخستین سرود ملی افغانستان را مردم عامه سروده بودند که آهنگ آن رجب بیگ ترکی ساخته بود و به نام سرود امانی یاد می‌شد. این سرود که به زبان دری بود آغاز آن با دعاییه یی به زبان عربی شروع می‌شد که چنین بود:
الهنا فانصرلنا سلطاننا سلطان افغان امان الله خان

سرود ملی کنونی افغانستان که تصنیف آن توسط عبدالباری جهانی سروده شده و آهنگ آن را ببرک وسا که فعلاً رهبر آرکستر سمفونی کشور آلمان است کمپوز نموده و در ماه می‌سال 2006 میلادی در شهر برلین ثبت شد که خواننده گان آن عبدالوهاب مددی، صادق فطرت (ناشناس) پیکر افسانه، حسین ارمان، مشعل ارمان، شهنا و دو، سه هنرمند جوان دیگر می‌باشند. اصل متن این سرود به زبان پشتو سروده شده‌است که در آن اسامی برخی از اقوام ساکن افغانستان چون ازبکها، بلوچها،پشتونها، هزاره ‌ها، ترکمنها، تاجیکها، عربها،گوجرها، پایمیریها، نورستانیها، براهوییها، قزلباشها، ایماقها، و پشه‌ایها ذکر گردیده‌است. این سرود ملی به مقایسه تمام سرودهای ملی ماقبل افغانستان سست و ضعیف است.
 


دا وطن افغانستان دی دا عزت د هر افغان دی
کور د سولی کور د توری هر بچی یی قهرمان دی
دا وطن د تولو کور دی د بلوچو د ازبکو
د پشتون او هزاره وو د ترکمنو د تاجکو
ورسره عرب، گوجر دی پامیریان، نورستانیان
براهوی دی، قزلباش دی هم ایماق، هم پشه ییان
دا هیواد به تل زلیژی لکه لمر پرشنه آسمان
په سینه کی د آسیا به لکه زره وی جاویدان
نوم د حق مودی رهبر وایو الله اکبر وایو الله اکبر
:
این کشور افغانستان است این عزت هر افغان است
میهن صلح، جایگاه شمشیر هر فرزندش قهرمان است
این کشور میهن همه است از بلوچ، از ازبکها
از پشتون، هزاره‌ها از ترکمن و تاجیکها
هم عرب و گوجرها پامیری، نورستانیها
براهویی است و قزلباش هم ایماق و پشه‌ئیان
این کشور همیشه تابان خواهد بود مثل آفتاب در آسمان کبود
در سینهٔ آسیا مثل قلب جاویدان
نام حق است ما را رهبر می‌گوییم الله اکبر، می‌گوییم الله اکبر
 


سرود ملی افغانستان در زمان مجاهدین:
قلعه اسلام قلب آسیا 
جاودان ، آزاد خاک آریا 
زادگاه قهرمانان بزرگ 
سنگر رزمنده مردان خدا 
الله اکبر الله اکبر الله اکبر 
تیغ ایمانش به میدان جهاد 
بند استبداد را ازهم گسست
ملت آزادة افغانستان 
در جهان زنجیر محکومان شکست 
الله اکبر الله اکبر الله اکبر
در خط قرآن نظام ما بود 
پرچم ایمان به بام بود 
هم صدا و همنوا و همزبان 
وحدت ملی مرام ما بود 
الله اکبر الله اکبر الله اکبر
شاد زی آزاد زی آباد زی
ای وطن در نور قانون خدا 
مشعل آزادگی را بر فراز 
مردم برگشته را شو رهنما 
الله اکبر الله اکبر الله اکبر 
 

سرود استقلال افغانستان
وطن عشق تو افتخارم 
وطن در رهت جان نثارم
وطن خاک پاکت بهشتم
وطن گلخنت لاله زارم 
وطن عاشقم بر شکوهت
به از دُر بود سنگ کوهت
ومن هرکجایی که باشم 
تویی جان فزا، ای دیارم
وطن قلب من هستئ من 
بود رگ رگم پر زخونت 
بتو همچو گل عشق ورزیم 
اگر در خزان یا بهارم 
 

  • ابراهیم اخلاقی

رسانه ها در افغانستان

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۴۵ ب.ظ

رسانه ها در افغانستان

تاریخچه رادیو
اساس کار رادیو کابل در عهد امان الله خان گذشته شد. ولی فعالیتهای رسمی آن در سال 1318 هجری شمسی که ریاست مطبوعات به وجود آمد ، شروع شد . نام خبرگذاری افغانستان آژانس باختر بود.

تاریخچه تلویزیون 
تلویزیون افغانستان در زمان ریاست جمهوری داود خان تاسیس شد ، اما فعالیت امتحانی آن در ماه حمل سال 1357 شروع شد و افتتاح رسمی آن در بیست و هشت اسد 57 به مناسبت سالروز استقلال افغانستان صورت گرفت. و هر روز فقط یک ساعت برنامه داشت . در سال 1358 برنامه روزانه آن 4 ساعت و 45 دقیقه شد و در سال 1360، 5 ساعت و 45 دقیقه و بعدها چند فرستنده دیگر در ولایات نیز تاسیس گردید.
در 6 میزان 1357 وقتی طالبان کابل را تصرف کردند و بر پایتخت مسلط شدند ، تلویزیون را تعطیل نمودند.سرانجام پس از 5 سال تمام توقف ، انتشار برنامه تلویزیونی پس از سقوط طالبان در اواخر ماه عقرب (روز شنبه 26/8/80) دوباره آغاز به فعالیت نمود.
در حال حاضر چهارده شبکه تلویزیونی، بیش از هفتاد ایستگاه رادیویی و چهار صد نشریه چاپی در افغانستان فعالیت دارند.

رسانه‌های صوتی و تصویری در افغانستان


● خبرگزاری‌ها
آژانس خبری باختر
آژانس خبری پژواک
خبرگزاری اسلامی افغان
خبرگزاری صدای افغان

● رادیو و تلویزیون افغانستان
رادیو تلویزیون ملی افغانستان
رادیو تلویزیون آریانا
تلویزیون طلوع
تلویزیون افغان
رادیو صبح بخیر افغانستان
رادیو سلام وطندار
رادیو آرمان اف ام
رادیو تلویزیون نورین
تلویزیون خراسان (امریکا)
تلویزیون آریانا افغانستان
تلویزیون لمر
تلویزیون شمشاد
تلویزیون تمدن
تلویزیون آینه
رادیو کاپیسا اف ام
تلویزیون سبا 
رادیو نوا

 روزنامه‌ها
روزنامهٔ آرمان ملی
روزنامهٔ اراده
روزنامهٔ اصلاح
روزنامهٔ افغانستان
روزنامهٔ انیس
روزنامهٔ پیمان
روزنامهٔ چراغ
روزنامهٔ راه نجات
روزنامهٔ ویسا
روزنامهٔ هشت صبح

● هفته‌نامه‌ها
هفته‌نامه اقتدار ملی
هفته‌نامه امید ( امریکا)
هفته‌نامه پیام مجاهد
ماهنامه مشعل (هلند)

رسانه‌های چاپی در افغانستان
در دههٔ دموکراسی (۱٩۶٤-۱٩٧۳ م) که قانون اساسی سال ۱٩۶٤ (۱۳٤۳خورشیدی) آزادی بیان و مطبوعات را به رسمیت شناخت. بلافاصله شماری از جراید و هفته‌نامه‌های شخصی و غیردولتی به وجود آمدند.
بزودی تعداد این نشریه‌ها به سی نشریهٔ آزاد ملی رسید که از سوی دولت جراید شخصی و از سوی مردم جراید ملی خوانده می‌شدند. چون در یکی از مواد قانون اساسی آزادی بیان و نشرات مجاز و سانسور قبل از نشر ممنوع شده بود. ارباب جراید ملی نوشته‌های‌شان را به ریاست نشرات جهت "تایید" نمی‌سپردند. پس دولت دست به ترفند دیگری زد. دولت با ایجاد یک پست جدید در ریاست مطابع دولتی (یگانه چاپخانه بزرگ کابل که مال دولت بود) به عنوان مدیریت مسوول مطبعه دولتی اعمال سانسور را بر جراید ملی از این طریق به عمل می‌آورد
به محض این که دوران دراز و سیاه خفقان که نفس‌ها را در سینه مردم و خاصتاً اهل قلم حبس کرده بود شکست، موجی از گفتار و نوشتار و سخن در قالب رسانه‌های چاپی پدیدار شد و این یک امر طبیعی می‌نمود. اما باید تصریح کرد که تمام کسانی که به تأسیس رسانه‌های چاپی در افغانستان مبادرت ورزیدند، انگیزه‌های متفاوتی و از جمله بعضاً انگیزه ژورنالیستی داشتند و از این لحاظ می‌توان رسانه‌های چاپی افغانستان را به گونه زیر دسته‌بندی کرد:

رسانه‌های تنظیمی و حزبى:
این رسانه‌ها شامل رسانه‌های چاپی متعلق به تنظیم‌های جهادی، گروههای چپ مائوئیستی و حلقات مرتبط با احزاب خلق و پرچم در افغانستان می‌شوند. این جریان‌ها که در گذشته با یکدیگر دشمن و در حال تنازع بوده‌اند، با استفاده از فضای مساعد جدید، به سنگرهای کاغذی روی آورده و از این طریق، به ادامه وجود و حضور ‌سیاسی خود در میدان رقابت سیاسی کشور اصرار ورزیدند.

رسانه‌های اینجویی (سازماهای غیر دولتی):
این رسانه‌های چاپی که به کمک مالی مؤسسات، اینجوها و سفارتخانه‌های خارجی راه‌اندازی شده‌اند، مضامین سطحی و سبک داشته و مطابق پسند و رضایت‌ خاطر کمک دهندگان، به مسایل زنان و جوانان، ورزش و تبلیغ کالاهای لوکس خارجی و انواع و اقسام لوازم آرایش زنانه و امثال آن می‌پردازند و متأسفانه اکثراً فاقد معیارهای روزنامه‌نگاری از حیث زبان، پرداخت و ارزش‌های روزنامه‌نگاری هستند.

رسانه‌های چاپی دولتى:
رسانه‌های چاپی دولتی اهتمام اصلی‌شان نشر اخبار و گزارش‌های مقامات حکومتی و تبصره و تحلیل و تفسیرهای خبری و بزرگنمایی در مورد کارکردهای مثبت حکومت و نهادهای دولتی افغانستان بوده است.

رسانه‌های آزاد یا خصوصى:
این رسانه‌ها، طیف وسیعی را تشکیل می‌دهند که البته بسیار مشکل است آن‌ها را در قالب نشریات آزاد و مستقل و غیروابسته تعریف کرد.
این رسانه‌ها توسط برخی از نهادهای جامعه مدنی، حلقات روشنفکری، روزنامه‌نگاران جوان و اشخاص و افراد علاقمند به کار روزنامه‌‌نگاری، تأسیس شده‌اند. در یک ارزیابی کلی، شماری از این نشریات در پنج سال گذشته، تنها نقطه مثبتی که داشته‌اند، نشر منظم و پیوسته بوده است، اما چنانکه باید، رشد کمی و کیفی نداشته‌اند.

امروز از بیش از پنجصد رسانه چاپی ثبت شده در وزارت اطلاعات و فرهنگ، شاید کمتر از پنجاه رسانه چاپی در سراسر کشور فعال باشند و کمتر از ده رسانه چاپی بتوانند حضور خود را به نظرها بکشند. البته همین شمار اندک هم در پایتخت متمرکزاند. برخی از این نشریات، روزنامه‌ یا هفته‌نامه، فقط مقاله‌نامه بوده‌اند، هشت صفحه ـ هشت مقاله‌ـ مقاله‌ها هم اکثراً گنگ و کلی و سردرگم. رسانه‌های چاپی افغانستان کمتر توانسته‌اند خوانندگان ثابت و علاقمند پیدا کنند، و این به آن خاطر است که گردانندگان این رسانه‌ها، نتوانسته‌اند ذوق و پسند خوانندگان و نوع علاقمندی آن‌ها به مسایل را درک و کار خود را بر این اساس بگذارند. شمار قلیل مشترکین و مشتریان رسانه‌های چاپی به همین نقیصه برمی‌گردد.

مراکز فرهنگی و ادبی
وزارت اطلاعات و کلتور از بدو تاسیس خویش متولی رسمی فرهنگی هنری کشور افغانستان بوده است. اما در کنار این نهاد دولتی،از دیر باز انجمن ها و نهادهای فرهنگی و غیر دولتی هم حضور داشته و هر یک در حوزه کار خویش فعالیت می کرده اند. 
انجمن های ادبی کابل و هرات را که در سال 1309 هجری شمسی تاسیس شدند باید نخستین مراکز فرهنگی غیر دولتی دانست که در رشد ادب و فرهنگ تاثیری به سزا داشته اند. اما اوج فعالیتهای غیر دولتی را باید در دهه شصت به بعد سراغ گرفت و به ویژه با تاسیس اتحادیه هنرمندان و انجمن نویسندگان افغانستان در کابل ،مقارن با این احوال ،یک سلسله مراکز فرهنگی و هنری وابسته و غیر وابسته به احزاب نیز در میان مهاجرین خارج از کشور پای گرفت که از میان می توان به مرکز تعاون افغانستان ،موسسه عرفان ،مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان ،بنیاد فرهنگی امین ،مرکز فعالیتهای سیاسی و فرهنگی تبیان ،اتحادیه فرهنگیان افغانستان و مرکز اطلاع رسانی افغانستان (و دهها بنیاد ،کانون و مراکز فرهنگی و ادبی دیگر در داخل و خارج) اشاره کرد که بیشترین این ها هنوز هم فعال اند و بعضی نیز بعد از تحولات اخیر دفاتر خود را به داخل افغانستان منتقل کرده اند.

کتابخانه ها ،سالنهای سینما و دیگر مراکز فرهنگی 
افغانستان دارای تعدادی کتابخانه عمومی است که مرکزیت آن در کابل قرار دارد و در بعضی ولایات نیز دارای شعباتی است. کتابخانه عامه کابل کتابخانه ای است نسبتا غنی با کتابهای مرجع و نسخ خطی فراوان که خوشبختانه کمتر دچار عوارض ناشی از جنگ شده است. در کنار این کتابخانه می توان از کتابخانه دانشگاه کابل نام برد که منبعی منحصر به فرد از کتابهای نفیس بوده و متاسفانه در جریان جنگهای داخلی دچار آسیبهای فراوان شده است.

سینماهای افغانستان بیشتر در شهر کابل قرار داشته و از مراکز مهم تفریحی مردم به شمار می رفته اند . تولیدات سینمایی این کشور کم بودده و از تعداد اندکی فیلم سینمایی تجاوز نمی کند که آن هم در جریان جنگها دچار رکود شده است . در افغانستان بیشترین علاقه مندی عمومی به فیلمهای سینمایی تولید هند و ایران را می توان نام می برد. بعضی از سالنهای سینمای کابل در جریان جنگ تخریب شده و یا از کار افتاده اند،ولی در سینماهای سالم ،نمایش فیلم با استقبال عمومی قابل توجهی جریان دارد.
 

  • ابراهیم اخلاقی

سرگذشت پول کاغذی در افغانستان

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۴۳ ب.ظ

سرگذشت پول کاغذی در افغانستان

شصت هشت سال پیش در سال ۱۳۱۸ خورشیدی ، بانک مرکزی افغانستان (دافغانستان بانک) در کابل تاسیس شد و در ۲۶ دلو همان سال، این بانک پولهای جدیدی را به چاپ رساند.
با چاپ پولهای کاغذی (اسکناس) جدید، پول افغانستان که برای اولین بار در دوران امان الله خان به چاپ رسیده بود، وارد مرحله نوینی شد.
شاید این بهانه خوبی برای پرداختن به سرگذشت اسکناس افغانی باشد. زیرا افغانستان ممکن است از معدود کشورهایی باشد که با تغییر پادشاهان و حکام، پولها نیز همانند پرچمها و نمادها تغییر می کند.
دوره امانی:
اولین اسکناس افغانی در سال ۱۲۹۸خورشیدی منتشر شد.
اولین پول کاغذی (اسکناس یا بانکنوت) افغانستان در سال ۱۲۹۸خورشیدی در دوره امان الله خان به ارزش یک روپیه کابلی به چاپ رسید.
در سمت راست این پول، نماد حکومت افغانستان ( محراب و منبر) و در وسط آن نشان حکومت امانی و در سمت چپ، عبارت "یک روپیه کابلی" به زبان فارسی نوشته شده بود.



 

در پایین این پول به فارسی نوشته شده :"در جمع خزانه های دولت، نوت هذا (این اسکناس) به مبلغ مندرج اش منظور است".
یک سال بعد، همین اسکناس بار دیگر تجدید چاپ شد، ولی در رنگ و شماره سریال آن تغییر به وجود آمد.

تجدید چاپ روپیه کابلی
سال بعد، بازهم یک روپیه کابلی ولی بدون شماره سریال به چاپ رسید. در همان سال پولهای جداگانه ای به ارزش ۵، ۵۰ و۱۰۰ روپیه کابلی به چاپ رسید که تا سال ۱۳۰۴ خورشیدی این پولها رواج داشت.




 

در سال۱۳۰۴ اصلاحاتی در پول افغانی به وجود آمد. قبل از این تاریخ در هر ناحیه افغانستان اوزان و مقادیرجداگانه ای رایج بود به طور مثال، سیر کابل (هفت کیلو) با سیر سایر شهرهای افغانستان متفاوت بود و این تفاوت برای مردم مشکلاتی را به وجود آورده بود.
با اصلاحاتی که صورت گرفت، اوزان افغانستان به سیستم متریک در آمد و بعد از این تاریخ بود که واحد پول افغانستان، از "روپیه" به "افغانی" تبدیل شد.

اولین پول با واحد افغانی در سال ۱۳۰۴ خورشیدی به ارزش ۵ افغانی منتشر شد. "دولت علیه افغانستان "عنوانی بود که به این پول اضافه شد.
تا سال ۱۳۰۷ خورشیدی که پایان عمر حکومت امانی بود، پنج نوع اسکناس ۵ افغانی، سه نوعا اسکناس ۱۰ افغانی و دو نوع اسکناس ۵۰ افغانی دیگر منتشر شد.
نوشته های این پولها که تا پیش از آن فقط به زبان فارسی بود، به سه زبان فارسی، پشتو و فرانسوی افزایش یافت.
همچنین در شماری از اسکناسهای دوره امانی، ارزش هر پول، افزون بر زبانهای فارسی و پشتو، به زبانهای ازبکی و اردو نیز نوشته شده بود.
تعدادی از این پولها شماره سریال داشت و تعدادی هم بدون شماره سریال منتشر شد.

در حکومت حبیب الله خان کلکانی، پول جدیدی منتشر نشد و همان پولهای دوره امان الله خان، با مهر مخصوص شاه جدید دوباره جریان پیدا کرد.
در پشت و روی این اسکناسها، سه نوع مهر دیده شده است. پولهایی که روی آنها نشان حبیب الله کلکانی دیده شده، یک نوع ۵ افغانی، ۱۰ افغانی، ۵۰ افغانی و ۳ نوع یک روپیه کابلی دوران امانی است.
اما در این اسکناسها، در جایگاه نشان حکومتی آن، مهر حبیب الله خان با عبارات "خادم دین رسول الله" حک شده بود.




 

در سال ۱۳۱۲ خورشیدی، ظاهرشاه به قدرت رسید و یک سال بعد هم بانک ملی افغانستان با سرمایه ۳۵ میلیون افغانی معادل ۵/۳میلیون دلار تاسیس شد.
همزمان با تاسیس این بانک، اولین پولهای دوران ظاهر شاه منتشر شد. این پولها در واحد های ۲، ۵، ۱۰، ۲۰، ۵۰ و۱۰۰ افغانی منتشر شد وعنوان آن از دولت علیه به "دولت شاهی افغانستان" تغییر یافت.

در سال ۱۳۱۸ چاپ پول افغانی وارد مرحله دیگری شد. در این سال به پیشنهاد عبدالمجید زابلی "دافغانستان بانک " تاسیس شد و سرمایه دولت از بانک ملی به این بانک انتقال یافت.
در ۲۶ دلو سال ۱۳۱۸، این بانک برای اولین بار اسکناسهایی در واحد۲، ۵، ۱۰، ۲۰، ۵۰، ۱۰۰، ۵۰۰ و ۱۰۰۰ افغانی را به چاپ رساند.



سری اول چاپ اسکناس در زمان ظاهر شاه


با تاسیس "دافغانستان بانک" عبارات و واژه های فارسی از اسکناسها حذف شد.
در این دوره، تغییرات مهمی نیز در این پولها به وجود آمد، به گونه ای که تصویر شاه بر روی پولها اضافه شد و نوشته های فارسی از روی پولها حذف شد که این روش تا هنوز ادامه دارد.
در پولهای جدید دوره ظاهر شاه، به جای عبارت "دولت شاهی افغانستان" نیز، عبارت "دافغانستان بانک" اضافه شد. 
تا پیش از آن تاریخ، بزرگترین اسکناس افغانستان، ۱۰۰ افغانی بود، اما از آن پس، اسکناسهای ۵۰۰ و ۱۰۰۰ افغانی نیز اضافه شد.
در سال ۱۳۲۷خورشیدی دومین سری از پولهای دوران ظاهرشاه با تغییراتی که باز هم در آن صورت گرفت به چاپ رسید. در سال ۱۳۴۰ سری سوم و در سال ۱۳۴۶ سری چهارم اسکناسهای ظاهر شاهی به چاپ رسید.




در دوره داوود خان، طرح اسکناسها یکسان بود
با به قدرت رسیدن داوود خان در سال ۱۳۵۲ خورشیدی ، ازمهمترین تغییراتی که در چاپ پول به وجود آمد، اضافه شدن نشان جمهوری به جای نشان شاهی و تصویر داوود خان به جای تصویر شاه برکنار شده، در اسکناسها بود.
در آغاز دوره جمهوری (سال ۱۳۵۲)، یک سری اسکناس ۱۰، ۲۰، ۵۰، ۱۰۰، ۵۰۰ و ۱۰۰۰افغانی با طرح یگانه اما رنگهای گوناگون چاپ شد.
 



 

- نشان خلق در اسکناسهای دوره خلقی ها
در دوره حکومت کمونیستی احزاب خلق و پرچم نیز، اسکناسهای افغانستان تغییرات گسترده ای یافت.
در دوره های پیشین، با تغییر هر حکومت، تصویر حاکم یا پادشاه وقت به پولها اضافه می شد، اما مهمترین تغییر پولها در دوره کمونیستی، حذف چهره شخص اول کشور بود. 
عکسها و طرحهایی با مفاهیم کارگری، از جمله صنعت و زارعت، به پولهای دوره کمونیستی اضافه شد.

در دوره پرچمی ها، نشان حکومتی از اسکناسها حذف شد
در دوره حکومت خلقی ها (نور محمد تره کی و حفیظ الله امین) در سال ۱۳۵۷، نشان حکومتی "خلق" بر بالای اسکناسها جای گرفت، اما با روی کار آمدن پرچمی ها در سال ۱۳۵۸، برای اولین بار، نشان رسمی بانک مرکزی افغانستان (دافغانستان بانک) جایگزین نشانه های حکومتی در اسکناسها شد.
این روش در دوره های بعد نیز ادامه یافت و تا هنوز، نشان رسمی بانک مرکزی افغانستان، بر بالای اسکناسها خودنمایی می کند.
کوچک شدن اندازه اسکناسها، از دیگر تغییرات پولی در دوره کمونیستی بود.



نشان خلق در اسکناسهای دوره خلقی ها



در دوره پرچمی ها، نشان حکومتی از اسکناسها حذف شد



دوره مجاهدین:
در دوره مجاهدین، ارزش پول افغانی به شدت کاهش یافت
با روی کار آمدن مجاهدین در افغانستان، باز هم اسکناسها دستخوش تغییر شد. اما مهمتر از آن، سقوط قابل ملاحظه ارزش پول افغانی در مقابل ارزهای خارجی بود.
کاهش ارزش پول و چاپ پولهای بدون پشتوانه، باعث افزایش حجم پول در بازار شد و در نتیجه، اسکناسهای ۵۰۰۰ و ۱۰۰۰۰ افغانی هم برای نخستین بار، به جمع اسکناسهای افغانی پیوست.
در دوره مجاهدین، همچنان که بخشهای مختلف افغانستان توسط گروههای مختلف اداره می شد، پول واحد نیز جای خود را به دو نوع پول با ارزش متفاوت داد.
افزون بر پولهایی که توسط حکومت برهان الدین ربانی در کابل منتشر می شد، گروه شبه نظامی ژنزال عبدالرشید دوستم نیز که در شمال افغانستان تسلط داشت، پولهایی با همان طرح و رنگ منتشر و وارد بازار می کرد که در بازار به پول "دوستمی" معروف بود و ارزش کمتری در برابر پولهای کابل داشت.
مردم و بازاریان، این پولها را، از تغییرات جزیی و سهوی که در رنگ آنها به وجود آمده بود و شماره مسلسل مندرج بر روی پولها می شناختند.
در دوره مجاهدین و با کم ارزش شدن پول افغانی، سکه نیز از دور خارج شد.





اسکناس دوره حامد کرزی، با هولو گرامهای امنیتی منتشر شد.
در زمان طالبان در افغانستان پولی به چاپ نرسید و همان پولهای دوره مجاهدین با فراز و فرود ارزش، کاربرد داشت.
در سال نخست دوره حکومت بعد از طالبان نیز که در میان برخی مردم به دوره کرزی معروف است، همان پولهای دوره مجاهدین رواج داشت.
مهمترین گامی که در دوره جدید، در جهت ثبات پولی و کاستن از تورم برداشته شد، جمع آوری پولهای سابق و چاپ پولهای جدید، با ارزشی معادل هزار برابر پولهای قبلی بود.
در این دوره، هر افغانی جدید، با هزار افغانی سابق معاوضه شد و این امر، نقش زیادی در کنترل تورم پولی و افزایش ارزش پول افغانی در برابر ارزهای خارجی داشت.
چاپ پول به ارزش یک، دو و پنج افغانی نیز که از زمان مجاهدین از دور خارج شده بود، بار دیگر رایج شد، اما اسکنهای پنج هزار و ده هزار افغانی، از دور خارج شد.





پولهای "دوره حامد کرزی" نیز همانند دوره های قبل، با تغییراتی در طرح، رنگ و اندازه همراه بود.
به اسکناسهای این دوره، برای اولین بار، نوارهای براق و گرافهای "هولوگرام"، به منظور جلوگیری از جعل پول اضافه شد.




دولت افغانستان امیدوار است به روش دیرین تغییر پول با تغییر دولت پایان داده باشد.

دولت جدید افغانستان امیدوار است با چاپ پولهای جدید، به روش دیرین تغییر پول با تغییر دولت پایان داده باشد. به همین منظور در پولهای این دوره، از عکس شخصیت ها استفاده نشده، و عباراتی که نشانه یک دوره یا یک حکومت خاص باشد، به کار نرفته است.
چنین روشی، دو دهه پیش از دوره حامد کرزی، در حکومتهای کمونیستی و مجاهدین نیز به کار رفته بود، اما باز هم با تغییر حکومت، پولها نیز تغییر کرد.
اکنون باید دید که آیا پولهای جدید، خواهد توانست به سردرگمی نظام چاپ و نشر اسکناس در افغانستان پایان دهد یا خیر؟

بانکهای افغانستان
1. افغانستان بانک
2. پشتنی تجارت بانک
3. بانک ملی 
4. بانک زراعت 
5. بانک صنعت

تجارت داخلی و خارجی افغانستالن در سال 1977 م (1356 ش) بالغ بر 740 میلیون دلار می گردید با تمام بدبختی های اقتصادی ، باز هم مردم افغانستان گرسنه نیستند چون گرسنه وقتی بیشتر احساس گرسنگی می کند که سیری را در کنار خود مشاهده کند . از این رو در افغانستان بیشتر امراض سوء تغذیه ،تبر کلوز ، محرقه و ... مشاهده می گردد. امراض روانی ، افسردگی ، سرطان ، چندان به چشم نمی خورد و مردم افغانستان به مرض خودکشی دچار نمی شدند چون هنوز سیستم اقتصادی ابتدایی رنگ اصلی خود را نباخته است. ایمان به تقدیرات الهی ،صبر و قناعت دوای بسیاری از بدبختی ها شده است.

 

  • ابراهیم اخلاقی

پرچم افغانستان از عناصر زیر تشکیل شده است:

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۴۲ ب.ظ

پرچم افغانستان از عناصر زیر تشکیل شده است:
3 قطعه نوار عمودی به رنگ های سیاه سرخ و سبز که به ترتیب از چپ به راست در کنار هم قرار گرفته است در وسط پرچم نشان دولتی افغانستان قرار دارد که متشکل از مسجد محراب و منبر کلمه الله اکبر و لا اله الا الله میباشد.

رنگ های این پرچم اولین بار توسط شاه امان الله خان (پدر افغانستان نوین) در لویه جرگه سال 1328 پیشنهاد داده شد.غازی امان الله خان رنگها را اینگونه تعبیر کرد.سیاه به معنا دوره ای که افغانستان تحت استعمار بوده است سرخ نماد خون شهیدانی است که برای بدست آوردن استقلال افغانستان از جان خود گذشته اند و سبز نماد آبادی و پیشرفتی است که در آینده نصیب افغانستان خواهد گردید.

 

تغییر پرچم کشور از سال 1880 تا 2008 به شرح زیر بوده است :

سال‌های استفاده «« 1880-1901
حکومت »»امارت افغانستان

 


سال های استفاده ««1901-1919
حکومت »» امارت افغانستان

 


سال های استفاده ««1919-1928
حکومت»»امارت/پادشاهی افغانستان

 


سال های استفاده «« 1928
حکومت »»پادشاهی افغانستان

 


سال های استفاده «« 1928-1929
حکومت »»پادشاهی افغانستان

 


سال های استفاده ««1929
حکومت »»پادشاهی افغانستان

 


سال های استفاده «« 1929-1930
حکومت»»پادشاهی افغانستان

 


سال های استفاده ««1930-1974
حکومت»»جمهوری افغانستان




سال های استفاده ««1974-1978
حکومت»»جمهوری افغانستان



سال های استفاده ««1978
حکومت»»جمهوری دموکراتیک افغانستان
 


سال های استفاده ««1978-1980
حکومت»»جمهوری دموکراتیک افغانستان



سال های استفاده ««1980-1987
حکومت»»جمهوری دموکراتیک افغانستان

 


سال های استفاده ««1987-1992
حکومت»»جمهوری افغانستان

 


سال های استفاده ««1992-1997
حکومت»»دولت اسلامی افغانستان




نکته: پرچم سفید یکدست طالبان

سال های استفاده ««1996-1997
حکومت»»امارت اسلامی افغانستان



نکته: بر روی پرچم سفید عبارت تشهید نوشته شد.
سال های استفاده ««1997-2001
حکومت»»امارت اسلامی افغانستان



سال های استفاده ««2001-2008
حکومت»»جمهوری اسلامی افغانستان
 

  • ابراهیم اخلاقی

ساختار مذهبی در جامعه افغانستان:

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۴۱ ب.ظ

ساختار مذهبی در جامعه افغانستان:

افغانستان کشوری است که 99 درصد مردم آن مسلمانند، اما از نظر مذهبی و نحله‌های دینی این جمعیت مسلمان کشور افغانستان، به دو شعبه سنی و شیعه تقسیم می‌شوند، اکثریت مردم افغانستان سنی مذهبند و یک سوم نیز شیعه مذهبند.
اگر تلقی و تقسیم‌های متفاوتی را که از شریعت و مظاهر و دستورهای مذهبی وجود دارد در کنار زیر مجموعه‌ها قرار دهند، شاهد تنوع مذهبی و گوناگونی شدیدی در افکار و اندیشه‌های مذهبی جامعه افغانستان باشند. یافته‌ها و تفسیرهایی که هر کدام از نحله‌ی فکری خاص را با خویش داشته و زندگی سیاسی جامعه و تحولات اجتماعی را تحت تأثیر قرار می‌دهد، بنابراین در یک توصیف اجمالی از ساختار مذهبی جامعه افغانستان، مذاهب و فرق بدین منوال است:

حنفی: 
غالب مردم مسلمان افغانستان از پیروان مذهب حنفی هستند، گرچه در این زمینه، آمار دقیق رسمی وجود ندارد، اما آنچه بیشتر پژوهشگران، بطور تقریبی ارایه کردند، پیروان مذهب حنفی را بین 65 تا 70 درصد از کل جمعیت افغانستان اعلام داشته‌اند. که از اقوام پشتون، تاجیک، ترکمن، عرب، بلوچ، ایماق، قرقیز، قزاق، نورستانی، هزاره و... ترکیب یافته است. پیروان مذاهب دیگر اهل سنت مثل شافعی، حنبلی و مالکی یا وجود ندارند و یا این که در خفا‌اند و کسی به پیروی از این گونه مذاهب شهرت نیافته است.
مذهب «حنفی» همواره تنها مذهب رسمی افغانستان بوده است که در برگیرنده‌ی اقوام مختلف ساکن افغانستان را شامل می‌شده است.

در کشور افغانستان در گذشته امور قضایی مردم افغانستان (شیعه و سنی) تابع تصمیمات و صلاح‌دیدهای قاضی (حنفی) بوده است، قضات دارای اختیارات گسترده بوده‌اند، نیز نوع مجازات و کیفر متناسب با جرایم را از قبل تعیین نمی‌کرد و در واقع مجازات تابع دیدگاه و رأی شخص قاضی بود. در دوره امان الله خان دست به اصلاحات قضایی زد با همکاری برخی از فقهای نو اندیش، مثل، «مولوی عبدالواسع قندهاری» اقدام به تدوین کتاب «تمسک القضا امانیه» نمود.
در این کتاب مبانی و صلاحیت‌های قضات را محدود کرد و از همه مهمتر این که به تعریف و تعیین مجازات و جرم نیز پرداخته شد که از این پس هر قاضی نمی‌تواند، طبق برداشت‌های شخصی خویش حکم، صادر کند.

این کار در افغانستان یک تغییر اساسی فقهی بود که به عمل آمد و صنف قضات را برای همیشه از دولت و تحولات جدید متنفر و بیزار ساخت، محاکم طبق احکام قانون اساسی از مداخلات دیگران آزاد و محاکمه متهمین نیز علنی گردید. که از این پس محاکم طبق قانون مدون در قانون اساسی کشور احکام را صادر می‌کرد. 

بار دیگر در سال 1382 شمسی آزادی‌های بیشتری در امور قضایی در قانون اساسی کشور در مورد مذاهب و فرقه‌ها قایل شده است که مسوده قانون اساسی افغانستان توسط حقوقدانان این کشور تدوین گشت و به تصویب لویه جرگه «تصویب قانون اساسی» رسید، در ماده دوم «قانون اساسی» در مورد «دین» و اجرای احکام مردم افغانستان آمده است: «دین مردم افغانستان، دین مقدس اسلام است و پیروان سایر ادیان در اجرای مراسم دینی‌شان در حدود احکام و قانون آزاد می‌باشند».

مذهب شیعه: 
شیعیان افغانستان از نظر جمعیت، دومین مذهب مردم افغانستان به حساب می‌آیند. شیعه‌ها از اقوام مختلفی چون: هزاره، قزلباش، سادات، بلوچها، پشتونها، تاجیکها و... ترکیب یافته‌اند که عمدتاً جمعیت شیعیان افغانستان را (هزاره‌ها و سادات) تشکیل می‌دهند. البته در این زمینه آمار دقیق و متفق علیه از تعداد پیروان این مذهب وجود ندارد، دایره المعارف بریتانیکا، نگارش سال 2002م. جمعیت شیعیان را 15 درصد اعلام می‌کند. رهبران جهادی که در سالهای پس از جهاد با سران شیعه بر سر حکومت اختلاف داشتند جمعیت شیعه را بسیار ناچیز اعلام کردند. حکمتیار 10 درصد، عبدالرسول سیاف 8 درصد، یونس خالص 6 درصد جمعیت کل شیعه را اعلام کردند. ولی بیشتر پژوهشگران شیعه، آمار تقریبی 30 درصد را از کل جمعیت افغانستان، پیروان این مذهب به شمار می‌آورند.

فرقه اسماعیلیه:

یکی از فرق مهم شیعه است که پس از مذهب اثنی عشری، بیشترین پیروان را در میان شیعیان جهان دارد، اسماعیلیان پس از شهادت امام صادق (ع) در سال 148 ق. بر سر جانشینی ایشان از دیگر شیعیان جدا شدند.
در افغانستان، پیروان مذهب اسماعیلیه که عده معدودی هستند در نواحی دوشی و کیله‌گی و بخشهای از دره صوف و بدخشان و در مناطق از بامیان، شیبر، شنبل، عراق و دره میدان در نواحی سیاه‌سنگ و کالو در پروان، منطقه شیخ علی و سرخ پارسا زندگی می‌کنند و رهبر فعلی این فرقه در افغانستان را حاج سید منصور نادری معروف به سید کیان به عهده دارد که در درّه‌ی به نام درّه «کیان» زندگی می‌کند، از این رو اسماعیلی‌ها به نام «کیانی» نیز مشهورند.

موقعیت جغرافیایی شیعیان متفرقه در افغانستان:
به گفته‌ی برخی از مورخین، شیعیان در وراء هزاره جات و مناطق، محلات و قصباتی که در آن زندگی می‌کنند، اکثریت ولایت‌های غیر هزاره جات را شامل می‌شود که عبارتند از هرات، تخار، کنر و لغمان و کاپیسا و ننگرهار و زابل است، که به اختصار آورده می‌شود:
1- هرات: شیعیان در مناطق مانند: کرخ، پشتون رزغون، غوریان، فرمانداری و شهر هرات زندگی می‌کنند طبق آمار سال 1348 ش، 65 درصد مردم شهر هرات را شیعه گفته‌اند.
2- هلمند: گرچه سابقاً اقوام زیادی از شیعیان در مناطق مهم این ولایت زندگی می‌کردند که بوسیله حاکمان ظالم نابود شده‌اند و حتی نام‌های برخی از محلات شیعه‌نشین تاکنون مرسوم است مانند «نادعلی» یکی از فرمانداری‌های مهم این ولایت است. «موسی قلعه» یکی از فرمانداری‌های ولایت است که به نام یکی از سرداران شیعه که در جنگ با انگلیس مشهور شدند، نامگذاری شده است، در حال حاضر شیعیان مناطق باغران «نوزاد» عینک و شهر لشکرگاه و مناطق چناران، درویشان و آب بازان گرشک زندگی دارند. 
3- ولایات نیمروز و فراه: شیعیان، در مناطق مختلف این دو ولایت زندگی می‌کنند، هزاره‌های نیکو دری‌های که در این دو ولایت زندگی می‌کنند هر کدام از خود پایگاه‌های مستقل در وقت اشغال شوروی سابق داشتند. علاوه بر هزاره‌ها، بلوچها نیز حضور دارند که شیعه‌اند. 
4- قندهار: از میان تحولات، گوشه‌ای از حقایق تلخ زندگی هزاره‌ها و فاجعه‌ی سرکوبی آنها دیده می‌شود و به استثناء برخی از منابع در قندهار، طوایف متعدد هزاره زندگی می‌کردند، اما اکنون در شهر قندهار در ناحیه‌ی فقیر نشین آن (توپخانه) خانواده‌های کثیری از هزاره‌ها زندگی می‌کنند و در جهاد علیه رژیم کمونیستی شرکت داشتند. علاوه بر اینها، در قندهار تعدادی از پشتو زبان‌های خلیلی، علی خیل، بلوچ اکثریت جمعیت شیعی مذهب را مردم قزلباش تشکیل می دهند، مناطق جاردانه، زله خان، میان جویی، چهار دیوان، شاه مقصود و فرمانداری خاکریز زندگی می‌کنند. 
5- کابل: شیعیان در کابل از اقوام مختلف از قبیل هزاره‌ها، قزلباشان، چنداولی، کردی، خوافی و سادات زندگی می کنند، تعداد شیعیان در این شهر بزرگ بیش از دو میلیونی را تا نصف اهالی تخمین زده‌اند. شیعیان شهر کابل بیشتر در کابل غربی زندگی دارند، ولی در مرکز و شرق و شمال اکثراً در چند اول، مراد خانی، وزیر آباد، قلعة فتح الله، خیر خانه و... سکونت دارند. علاوه بر این، از زندگی شیعیان در گوشه‌ و کنار ولایت کابل نیز گزارش شده است. 
6- لوگر: طوایفی از مردم شیعه به نام‌های قلمود، محمد خواجه و دایی مراد از اقوام هزاره و نیز جمعی از سادات شیعی در مناطق، پد خواه، خوشی، محمد آغه و... در این نواحی زندگی می‌کنند. و همچنین در سرخ آباد و گلنار زندگی می‌کنند. 
7- پکتیا: در شهر گردیز جمعی از سادات شیعه زندگی می‌کنند که برای خود، مسجد و حسینیه‌های دارند. در زمان اشغال افغانستان از طرف شوروی سابق، شیعیان لوگر و پکتیا از خود پایگاه مستقل داشتند و آثار بجا مانده تاریخی از قبیل «قبرستان هزاره» باقی مانده است.
8- بدخشان: در این ولایت اقوام چون تاجیک‌های اسماعیلیه، تعدادی زیادی از اقوام هزاره شیعه اثناعشری زندگی می کنند، که جهت رعایت برخی مصالح خودشان را تاجیک می نامیدند، هزاره‌های در نواحی فیض آباد و شغنان زندگی می‌کنند
9- قندوز: در این ولایت تباری از هزاره‌ها مشغول کار و کسب است، بعضی از آنها سابقه‌ی تاریخی دارند و عده‌ای از مناطق هزاره جات شرقی و شمالی در آنجا مهاجرت نمودند، که تعداد قابل توجهی از آنها در شهر قندوز و حومة آن بخشداری علی آباد، امام صاحب و فرمانداری خان آباد بسر می‌برند، آقای یزدانی، در دهه‌ی 1360ش. مجموع هزاره‌ها در استان قندوز را یازده هزار خانوار اعم از شیعه و سنی ذکر نموده است. که علیه متجاوزین روس جبهه‌ی مقاومت داشتند و در جهاد سهم فعال داشتند.
10- تخار: هزاره‌های شیعه در این ولایت در مناطق چال، اشکمش، رستاق و خواجه غار زندگی می‌کنند.جمع شیعیان در این ولایت حدود چندین هزار خانواده گزارش نموده اند. 
11- کنر، لغمان و کاپیسا: در این ولایات شیعیان نورستانی زندگی می‌کنند و شیعه علی اللهی دارند و تعداد قوم هزاره که شیعه مذهبند در این نواحی حضور دارند، از جمله دره هزاره در حصه دوم زندگی دارند. 
12- ننگرهار: این ولایت یعنی در شهر جلال آباد مرکز ولایت ننگرهار دوره ظاهرشاه عده‌ای از مردم جلال آباد از شهر کابل سخنران و مداح در ایام محرم دعوت می‌کردند. 
13- زابل: همین طور در ولایت زابل به شیعیان قلاتی معروف است و تاکنون شیعیان بسیاری از قوم هزاره موجود است و نیز شوی و کمسون و دای چوپان سرزمین‌های غصب شده شیعیان در دوره امیر عبدالرحمان بوده است. 
بدین ترتیب محل سکونت شیعیان، در بیشتری ولایات افغانستان به اثبات رسیده است، بنابراین شیعه در هزاره جات که حدود ده ولایت را شامل می‌شود و به صورت جمعیت متراکم و مجتمع در این ولایات شیعیان حضور دارند، بطور نمونه ولایت‌های چون بامیان، دایکندی و میدان و... بیشترین جمعیت شیعی را در خود جای داده است و در این مناطق اهل سنت درصدی کمی را در بر می‌گیرد، ولی در سایر ولایت‌های افغانستان شیعیان به صورت جمعیت پراکنده در گوشه‌ها و حاشیه‌های تمام ولایات افغانستان حضور دارند.
شیعیان افغانستان از لحاظ تبار شناسی به اقوام مختلف چون هزاره، قزلباش، بلوچ، ترکمن، سادات و تاجیک و پشتو زبان را تشکیل می ‌دهند که حداقل در 34 ولایت افغانستان حضور دارند و با برادران اهل سنت در تعاملند.

  • ابراهیم اخلاقی

تاریخچه خوشنویسی در افغانستان

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۴۱ ب.ظ

تاریخچه خوشنویسی در افغانستان

خط و نگارش در تاریخ مدنیت و فرهنگ افغانستان از مباحث نهایت با اهمیت و مهم است، که توارد بدان مستلزم کاوش و بررسی همه جانبه و گسترده علمی و تاریخی می‌باشد. با دریغ در این عرصه کاوش اندک صورت گرفته و محققان ما کمتر مجال پرداختن به آنرا یافته‌اند؛ با آنهم برخی دانشمندان فریخته و گرامی ما چون: میر محمدعلی هروی که در عصر سلطان حسین بایقرا می‌زیست با تحریر کتاب "گنجینه خطوط افغانستان" نخستین کاوش را انجام داد، و قواعد در خط نستعلیق را مقرر کرد.

پوهاند عبدالحی حبیبی مورخ و نویسنده‌ای برجسته افغان با نوشتن کتاب "تاریخ خط و نوشته‌های کهن افغانستان" در سال ۱۳۵۰ خ برابر با ۱٩٧۱ م گام اساسی و ارزشمندی را در راستای خط‌شناسی و پیشینه تاریخی آن گذاشت و بسا زوایای تاریک کتیبه‌های قبل از تاریخ، چگونگی پیدایش خط‌های تاریخی و ریشه‌های باستانی آن و صورت رواج آنها در افغانستان قدیم را به تفصیل مورد بحث قرار داد. در این کتاب آثار مکشوفه و سنگ نبشته‌های قدیم در افغانستان و کشورهای همجوار بر شمرده شده، ولی توجه بیشتر به کنجکاوی‌های معطوف گردیده است که خاک کنونی افغانستان (سرزمین آریانه - خراسان) را در بر می‌گیرد.

این جستجو از ادوار زندگانی اسلاف پیشین ما آغاز یافته و با پیدایش و رواج خط در اوایل دوره اسلامی پایان می‌یابد. همچنان مساله تحول و انشعاب خطوط دوره اسلامی و تحلیل ارزشهای هنری خط موضوع جداگانه‌ای است که در مبحث دیگری توسط پروفیسور عبدالحی حبیبی دانشمند سترگ مورد پژوهش و تحقیق قرار داده شده است، این قسمت تاریخچه خط و کتابت را از عصر قبل از تاریخ تا اواخر قرن گذشته میلادی بیان و توضیح می‌دارد. 
کتاب دیگر "هنر خط در دو قرن اخیر افغانستان" نام دارد. این اثر وزین طبع ۱۳٤۳ خ برابر با ۱٩۶٤ م مطبعه کابل و تالیف استاد عالیقدر عزیزالدین وکیلی فوفلزائی است که خوداز جمله پیشکسوتان معاصر هنر خطاطی به شمار می‌آیند. در این کتاب تذکره بسا خطاطان افغانستان تحریر یافته و همچنان نمونه‌های فراوان انواع خط خود و دیگران را در آن گنجانیده‌اند. از لابلای آن مهارت موءلف در اکثر خطوط قدیم و جدید آشکار شده است، در همین جاست که وی قدرت خامه‌پردازی خود را نیز مسلم گردانیده است. استاد فوفلزائی در این عرصه بسا آثار دیگر مانند: "خزینتةالاشراف"، "اصول خطاطی" و امثالهم را به یادگار مانده‌اند.

اثر دیگر "تعلیقات بر دیباچه دوست محمد کتابدار" از استاد فکری سلجوقی هروی است، در این کتاب مفید نیز ذکری از برخی خطاطان متأخر با نمونه‌های آثارشان آمده است. 
در اواخر قرن ۱٤ میلادی امیر تیمور در آسیای میانه امپراتوری وسِیعی را تشکیل داد که در آن زمان تمام ممالک ماوراءالنهر {مراد از فرارود است که بعد از استیلای عرب به این نام یاد شد} شامل جمهوری‌های کنونی (ازبکستان، ترکمنستان، تاجکستان، قزاقستان، قرغزستان)، افغانستان و ایران را در بر می‌گرفت. 
چون مردمان این امپراتوری مواریث هنری دوره غزنوی‌ها، غوری‌ها، خوارزم‌شاهی‌ها و سلجوقی‌ها را با آثار هنر اسلامی از غرب و هنر چینی و هندی و مغولی را از شرق با خود داشتند؛ بناً هنگامی که شاهرخ پسر امیر تیمور در آغاز قرن ۱۵ م در هرات به مرکز امپراتوری خود نشست، وی چنین مواریث را در سمرقند و هرات پرورانید، بعدها هرات به مرکز رنسانس هنری آسیای میانه مبدل گردید و مخصوصاً هنر کتاب‌نویسی و زیبانویسی به معراج خود رسید، که ابنیه عظیمی از کتیبه‌های منحصر به فرد آن زمان تا کنون از مفاخر ملی افغانستان بشمار می‌رود.
هرات تا اواخر عصر سلطان هنر پرور حسین بایقرا که مصادف به اواخر قرن ۱۵ م است در رشد و تکامل کتاب‌نویسی و هنر خطاطی گامهای برداشت، در همین دوره است که هنر خوش نویسی، نقاشی، کتاب‌سازی و میناتورکاری از این پرورشگاه رنسانس هنری به بخارا، اصفهان، تبریز و هندوستان انتقال یافت.

هنر خوشنویسی و خطاطی در مدنیت اسلامی هم مراحل تکامل خود را پیمود و بجای هنر نقاشی مکتب کندهارا و مانی، کوشانی و ساسانی در ابنیه دینی به طور تزهینی به کار رفت، هرچند شاهان در کاخهای مجلل‌شان گاهی دیوارهای نگارین و مصور هم داشتند؛ که بقایای قصرهای لشکری بازار بست به وسیله باستان‌شناسان و محققان شناسائی شده است.
بر بناهای دولتی تصاویر رنگین را با احتیاط به کار می‌بردند، اما معابد، مساجد، زیارتگاهها و مقبره‌ها از آن خالی بودند، در چنین موقعیت است که بجای تصاویر، انواع خط تزهینی و گل کاری‌ها و نقوش غیرجاندار در چنین موارد بکار می‌رفت، که در پهلوی سایر زمینه‌ها و استعداد هنری، همین عامل دینی هم محرک پرورش و ایجاد و رواج انواع خط‌های تزهینی گردید، و هزاران نسخه خطی مزین و منقش و مطلا از قرآن نوشتند و یا بر بناهای خود انواع خطوط تزهینی و نقاشی‌های گوناگون را به یادگار ماندند.

چنین عطف به هنر خوشنویسی در دوره تیموری باعث گردید، تا استعداد خلاق مردم هرات و تمام ملل خراسان به آفرینشهای هنری معطوف شود و هزارن نفر هنرمند، خطاط، نقاش، مجسمه‌ساز، معمار، کاشی‌کار و رنگ‌ساز تحت پرورش استادان این فنون قرار گیرد و به تخلیق آثار گرانبهای فرهنگی مبادرت ورزند. رنسانس هنری هرات شهکارها و آثار جاویدانی را در رشته‌های گوناگون هنرآفرید، که پرداختن بدان مستلزم کاوش ویژه‌ای می‌باشد.

عروج و نزول یا فراز و فرود خوشنویسی در ازمنه‌های مختلف تاریخ کشور:
همانطوری که تاریخ تمدن و فرهنگ در این سرزمین باستانی مملو از فراز و نشیب و عروج و نزول است، به موازات آن هنرها از جمله هنر خوشنویسی، نقاشی و نگارش نیز از تاثیرات تهاجمات، استیلاگری‌ها، انحطاط و هجوم فرهنگی در امان نمانده، بلکه در هر دوره‌ای از تاریخ این سرزمین همپا و همسنگ با سایر پدیده‌های اجتماعی و فرهنگی - کانون‌ها و تمدن‌های نوخاسته دستخوش انواع عصبیت‌ها گردیده و تنها از ظهور اسلام تا استیلای چنگیزخان مغولی است که قسمت اعظم فرآوردهای هنری ما به یغما برده شد و حادثات سئو تاریخی چون؛ تخریبات علاوءالدین جهانسوز، آتش افروزی‌های چنگیزخان و ضربات سایر مهاجمین این سرزمین را تکان داد.

مرحله دیگر از اوایل قرن شانزدهم تا نصف اول قرن هژدهم حدود دوصد و چند سا ل را در بر می‌گیرد که افغانستان دستخوش تجزیه و تقسیم گردید، در این دوره آزادی ملی کشور محدود شد، مکتب فرهنگی و ادبی هرات وجود نداشت و سایر مراکز فرهنگی متلاشی و شهرها روبه انحطاط گذاشت، در این دوره هنر به قهقرا گرائید، مدارس مسدود گردید و چون مشوقی وجود نداشت، هرگاه هنرمندی و یا استادی ظهور می‌کرد، بیشتر به هندوستان که در آن زمان مجلل بود جذب می‌گردید. در چنین وضع بود که دیگر کاشفی، جامی، علیشیرنوائی، و بهزاد در افغانستان ظهور نکرد.
تا دوره امیر عبدالرحمن خان به هنر و خوشنویسی توجه خاصی نشد ولی مهمترین کاری که در عصر امیر عبدالرحمن عملی شد گذاشتن تهداب معارف و فرهنگ جدید در افغانستان بود، در صنوف ابتدائی در زمره سایر مضامین یکی هم حسن خط و مشاقی بود، بدینترتیب هنـر خطاطی و خوش‌نویسی شامل نصاب تعلیمی معارف گردید. بر علاوه مطابع جدید، توپوگرافی و نقشه‌کشی نیز بمیان آمد، و زنگوگرافی در همین دوره وارد و به کار انداخته شد. مطابع لیتوگرافی توسعه یافت و هنر خوش‌نویسی و حکاکی ترقی بیشتر یافت، این عصر که یکی از ادوار ترقی فرهنگی به مقایسه آن زمان محسوب می‌شود، توانست که زمینه‌های خوب رشد و تکامل هنر خوشنویسی را بمیان آورد. 
در همین دوره است که استادان برجسته هنر خط نستعلیق چون میر عماد حسینی بنیان‌گذار این روش و استاد عبدالرحمن هروی ظهور می‌نمایند.

همزمان با انقلاب سیاسی در افغانستان و کسب استقلال در سال ۱٩۱٩ تحولات گسترده فرهنگی و اجتماعی نیز بمیان آمد، تاسیس مکاتب و مدارس صنایع نفیسه و گسترش عرصه‌های فرهنگی و کتابخانه‌ها، پذیرش سبک‌های عصری در اداره امور و پروگرامهای اصلاحی جزء پالیسی طراز اول آن زمان محسوب می‌شد. 
در این عصر طلائی است که خوشنویسان بنام مانند:سید محمدعطا کندهاری استاد نستعلیق، میرزا محمدیعقوب‌خان کابلی استاد نستعلیق، میرزا محمد ناصر کابلی استاد نستعلیق، شیخ محمدرضا هروی استاد خطوط، سید محمدداود حسینی استاد خطوط گوناگون، سید محمدایشان حسینی الافغانی استـــاد خطوط، عزیزالدین وکیلی فوفلزائی استاد شیوه‌های گوناگون خط، میرزا عبدالغفارخان وفا یوسف‌زائی استاد نستعلیق و دیگران چون: آخوند محمدعلی هروی و صدهای دیگر ظهور رشد و تکامـل می‌نمایند.

بعد از سقوط دولت امانی دوره اختناق واغتشاش سقوی بمیان آمد، که در این دوره نه تنها مجال پرداختن به فرهنگ و هنرها نبود بلکه هنرها، ادبیات و فرهنگ سیر قهقرائی خود را پیمود. 
در زمان حکومت شاه‌محمودخان صدراعظم ۱۳٢۵ تا ۱۳۳٢ خ برابر با ۱٩٤۶ تا ۱٩۵۳ م است که اوضاع اجتماعی تا حدودی تغیر می‌یابد و مبارزات سیاسی، دموکراتیک و ملی ظهور می‌نماید.
فشار چنین مبارزات اوضاع را به طرف دموکراسی، رشد و توسعه مطبوعات و فرهنگ متحول می‌سازد. و به یقین که در این دوره بازهم هنرها و فرهنگ رشد می‌نماید، در حالی که تخنیک معاصر آهسته آهسته ساحه خطاطی و خوشنویسی را محدود می‌سازد، ولی این هنر وسعت می‌یابد و علاقمندان فراوان در خارج از ساحه دولت نیز به این هنر می‌پیوندند.
دور ریاست جمهوری داودخان که در حقیقت نخستین جمهوری افغانستان محسوب می‌شود، توام با تغییرات شگرف و شتابزده بود، در این عصر در حالی‌که فشار و سرعت ارجعیت داشت، با آنهم هنرها مسیرش را طی کرد و طبعا ً در نظامهای انقلابی که تبلیغ و ترویج اهمیت بیشتر می‌یابد، زمینه رشد فرهنگی بیشتر از پیش مساعد می‌شود.

با بمیان آمدن تحولات دموکراتیک در دهه هشتاد میلادی با وجودی که شتاب و خیزش از مراحل قانونمند اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ممیزه این دوره بود، اما نهادهای فرهنگی بر پایه احساس و نیازمنـدی هدفمندانه رشد و گسترش یافت، از جمله هنرهای زیبا به توسعه و تکامل نسبی دست یازید و شمار بزرگی از بهترین شخصیتهای هنری و در این میان استادان هنر خوشنویسی چون عزیزالدین وکیلی فوفلرائی، حسینی، خرمی، تمیم رها، سید محبوب‌الله هاشمی، عبدالکریم حلیمی، عمر صدیقی و صدهای دیگر چنان هنر آفرینی کردند که مایه افتخار کشور و مردم ماست. همچنان اینها با مساعدت دولت توانستند تا نسلی از بهترین خطاطان و خوشنویسان را به جامعه تقدیم کنند.

در این دوره منورانه آرشیف ملی بمثابه مرکز تجمع و نگهداشت آثار و اسناد مهم تاریخی در پهلوی حفاظت از کتب تاریخی، اسناد اداری، فوتوهای تاریخی، کتب چاپی قدیمه و کمیاب و آثار پژوهشی تاریخی؛ تنها ۶٨۵ جلد کتاب نسخ خطی (خوشنویسی) و اسناد قلمی تاریخی را که همه به وسیله خوشنویسان گذشته ترقیم یافته‌اند، بر پایه اصول عتیق کتابداری فهرست، تنظیم و نسخه برداری کرد. همچنان از آثار و نسخ خطی مهم، کمیاب و نایاب مکرو فیلم ساخته و بایگانی شد ، آرشیف ملی افزون بر اینکه مر کز مهم و بااعتبار برای پژوهشگران و دانشمندان شمرده می‌شد، بمنظور معرفی بیشتر آثار دست داشته و جلب علاقمندان به مطالعه و پژوهش هرچند زمانی نمایشگاهی از برخی آثار خویش را دایر می‌کرد. 
نگارستان غلام‌محمد میمنه‌گی، گالری ملی، سالون وزارت اطلاعات و کلتور، اتحادیه هنرمندان، گالری هنرهای زیبای دانشکده ادبیات دانشگاه کابل، خانه‌های فرهنگی، مراکز فرهنگی که بنـام شخصیتهای بزرگ فرهنگ افغانستان چون: ابوریحان البیرونی، شیخ‌الرئیس ابن سینای بلخی، امیر علی‌شیر نوائی، پیر بلخ مولانا، نورالدین عبدالرحمن جامی، ناصرخسرو بلخی، حکیم سنائی غزنوی، خوشحال‌خان ختک و دهها چنین مفاخر ملی یاد می‌شد، همه و همه شاهد برگداری محافل فرهنگی ،نمایش‌های هنری، نقاشی و خطاطی بوده و در عین حا ل در چنین مراکز کورسها برای آموزش نقاشی خطاطی و خوش نویسی، میناتورکاری، طراحی و رسامی گشایش می‌یافت. اینها نمونه‌های جالب مواظبت دولت وقت از هنر و فرهنگ است.

خوشنویسان و خطاطان تنها به همین محدوده که مطرح شد، باقی نمی‌ماند، بلکه بسا خوشنویسان ارجمند و زبردستی وجود دارند، که بنابر عدم دسترسی به تذکره آنها از قید نگارش مانده‌اند، امید است، دوستان – علاقمندان و به ویژه خود خوشنویسانی که در قید حیات اند، و یا اقارب و وارثان‌شان این آغاز را به انجام قرین سازند.

عصر جهادی‌ها تاکنون خود یک دوره جالب و عطف توجه است، در این دوره، تاریخ فرهنگی ما وارد یک نشیت عمیق می‌گردد، که نه تنها شیرازه نظام اجتماعی، سیاسی و فرهنگی برهم می‌خورد، بلکه جامعه در کلیت آن سیر قهقرائی و نزولی خود تا سرحد از بین بردن ارثیه فرهنگ ملی و جهانی را می‌پیماید. اعدام بودا این نمونه ابهت فرهنگ باستان ما، و شکستن صدها مجسمه و آثار تاریخی دیگر، به یغمابردن موزیم ملی و فروش آثار آن به کشورهای خارجی، و صدها نمونه دیگر همه و همه بیانگر فرهنگ‌ستیزی و هنرستیزی است، در عصری که چنین باشد، به یک کلمه می‌توان گفت این دوره، دوره نزول و سراشیبی فرهنگی است، یگانه امید همانا استقرار نسبی است که بعد از قانون‌اساسی جدید بمیان آمده است، هرگاه در این دور حاکمیت قانون جاگزین تفنگ‌سالاری شود و در نتیجه یک حکومت دموکراتیک و سکولار اداره امور را بدست گیرد، در چنین فضا ممکن است، تا از احیای مجدد فرهنگی از جمله در راستای هنر خوشنویسی که مطمع نظر ماست سخن بمیان آورد.

استادان بر جسته هنر خطاطی افغانستان


امین الله پیرزاد، خوشنویس برجسته افغانستان



محمدعلی عطار هروی:


استاد امین الله پیرزاد هروی، در سال۱۳۲۰ خورشیدی در هرات زاده شد. او در سن ۱۵ سالگی به شاگردی استاد عطار هروی در آمد.
پیرزاد هروی در سال ۱۳۴۶ مقام ممتازی را در رشته خوشنویسی کسب کرد. در سال ۱۳۵۹ در موسسه غلام محمد میمنگی به عنوان معلم مشغول به کار شد.
با گذشت چند سال از اشغال افغانستان توسط شوروی، آقای پیرزاد در سال ۱۳۶۳ به ایران مهاجرت کرد و در موسسه آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی در مشهد مشغول به کار شد.
آثار و مرقعات زیادی از وی برجای مانده است. وی در زمینه خط نسخ، ثلث و انواع خطوط کوفی مهارت داشت.
آقای پیرزاد علاوه بر افغانستان آثار ارزشمندی در موسسه هنری "آستان قدس رضوی" در مشهد و کتابخانه ملی ایران از خود برجای گذاشته است.
پیرزاد هروی در ۱۷ حوت سال ۱۳۸۱ در مشهد درگذشت و در همان شهر به خاک سپرده شد.




نمونه کار استاد عطار هروی 
 


نمونه کار عطار هروی 

  • ابراهیم اخلاقی

بزکشی در افغانستان

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۴۰ ب.ظ

بزکشی در افغانستان

بزکشی، بازی سنتی در افغانستان است که در فصل‌های خزان و بهار در دشت‌های شمال و شمال شرق افغانشتان برگزار می‌شود. هیچ اصلی برای ثبت‌نام بازیکنان وجود ندارد. هرکس می‌تواند با اسبش به میدان داخل شده و بازی نماید. رسم چنین است که پیش از روز برگزاری بازی بزکشی گوساله یا هم بز بزرگ را حلال کرده سر و دست و پاهایش را از زانو و آرنجش قطع می‌کنند. بز یا گوساله را به میدان بزرگ که در نهایت آن یک بیرق نصب شده است قرار می‌دهند. به کسی که در این بازی شرکت می‌کند چاپ‌انداز می‌گویند. چاپ‌اندازها بز را از زمین برداشته و بعدا بز را به قطعه مشخصی که دایره حلال نامیده می‌شود، می‌اندازند.

بزکشی در افغانستان از حمایت دولتهای متوالی برخوردار بوده است به نحوی که در زمان محمد ظاهرشاه (تا ۱۹۷۳) این مسابقات هم‌زمان با جشن تولد شاهنشاهی برگزار می‌شد. رژیمهای بعدی تاریخ مسابقه را به سالروز سازمان ملل متحد تغییر دادند. در شمال افغانستان حداقل قبل از تجاوز شوروی در ۱۹۷۹، تا چند صد سوارکار می‌توانستند هم‌زمان با هم در نوع خاصی بزکشی که در زبان دری به توده‌برآئی معروف است به رقابت بپردازند. این رقابت در جشنهای عروسی و ختنه‌کنان رایج بود.
این بازی در میان مردمان آسیای میانه و افغانستان از جمله ازبکها، قرقیزها، ترکمنها، هزاره‌ها، تاجیکان، و پشتونها انجام می‌شده است و بعضاً هنوز هم انجام می‌شود. ریشه آن مبهم است.

بزکشی مسابقه‌ای است که تاریخ ایجادش به دوران باستان باز می‌گردد. نام این ورزش به معنای کشتن بز است که از شکار بزهای کوهای توسط قهرمانان اسب سوار استنتاج شده است. امروزه اسب سوار یا تیمی که در این مسابقه شرکت می‌کند باید نعش این بز را به خط پایان برساند آن هم به عنوان نفر اول.
اسب سواری در افغانستان را به دوران وداهای هندی ربط می‌دهند. مردم حومه آمودریا اسبهای وحشی را رام می‌کردند تا از آنها در برابر نیروی سواره نظام غارتگر استفاده کنند.

در افسانه‌ها آمده است که این ورزش برای اولین‌بار در حوزه آمودریا انجام می‌شده است. ترکان آن دیار و دیگر مردم آن منطقه از استپ‌های آن مناطق به سمت افغانستان کنونی مهاجرت کرده‌اند و از اسب بعنوان یک وسیله که در جنگها به کارشان می‌آمده است استفاده می‌کردند. معروف است که دو نوع اسب متعلق به افغانستان هستند. قتغن یک اسب نیرومند است که به قدرت و پایداری شهرت دارد. البته اسب دیگر از قتغن بزرگتر است و در فاریاب و بلخ بیشتر حضور دارد. هر دوی این گونه اسبها برای بزکشی پرورش می‌یابند و مورد استفاده قرار می‌گیرند. اسب سوار نیز معمولا مردان هستند که به این ورزش عادت دارند.البته بازیکنان بزکشی یا چپ‌اندازان، گاه برای کسب مهارت به سالها تمرین نیاز دارند.



  • ابراهیم اخلاقی

اولین های کشور افغانستان

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۳۸ ب.ظ

اولین های کشور افغانستان

اولین پادشاه: احمد خان ابدالی، پسر زمان خان، از فرماندهان نظامی نادرشاه افشار بود. بعد از آن که نادر در قرحان به قتل رسید، احمد خان از اردوی نادر جدا شد و به سمت قندهار حرکت کرد. احمد شاه درانی در سال 1160هـ . در قندهار توسط سرداران و بزرگان افغانستان به پادشاهی رسید و در سال 1186هـ . از دنیا رفت. او اولین پادشاه و مؤسس افغانستان نوین است.

اولین رئیس جمهور: اولین رئیس جمهور کشور ما محمد داود خان است. او در سال 1352 ش در غیاب پسر عموی خود یعنی محمد ظاهر شاه آخرین پادشاه افغانستان که به خارج از کشور سفر کرده بود طی یک کودتا اعلان جمهوریت کرد. بدین سان نظام سیاسی کشور ما از پادشاهی به جمهوری تغییر کرد.

اولین قانون اساسی: اولین قانون اساسی در کشور ما بعد از استقلال از انگلستان در سال 1959 م توسط حکومت امان الله خان تدوین کردید.

اولین فضانورد: عبد الاحد ممند در سال 1959 م در سرده افغانستان به دنیا آمد. او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در افغانستان در تحصیلات تکمیلی را در یکی از دانشکده‌های خلبانی و فضا نوردی روسیه ادامه داد. وی در طول تحصیل خود، خلبان فوق العاده‌ای شد و از میان همکارانش برای آموزش عالی و پرواز به ایستگاه فضایی«میر» انتخاب گردید. عبد الاحد ممند پس از گذراندن تحصیلات عالی به عنوان فضا نورد حرفه‌ای در سال 1998 م مشغول کار شد. سر انجام او در حالی که فقظ 29 سال داشت به همراه دو نفر روسی به نام‌های لیاکوف و پولیکوف در 29 آگست 1998 رأس ساعت 55/2 صبح اولین مأموریت فضایی خود را آغاز نمود. مأموریت این تیم فضا نوردی انجام تحقیقات و آزمایشات گروهی بود که به کمک دو فضا نورد دیگر که قبلاً در ایستگاه فضایی مستقر بودند انجام شد.

اولین میدان هوایی(فرودگاه): اولین طیاره را مردم کابل در هنگام جنگ استقلال 1919م در آسمان شهر کابل دیدند که چند بمب روی این شهر ریخت. بعد از کسب استقلال کشور(1298ش- 1919م) چند طیاره از اتحاد شوروی سابق و آلمان خریداری و اولین میدان هوایی افغانستان به نام:«خواجه رواش» در کابل ساخته شد.

اولین لیسه(دبیرستان): اولین لیسه در زمان حکومت حبیب الله خان(19019-1901م) در سال 1282 هـ .ش/1903م در کابل تأسیس شد.

اولین دارالمعلمین(تربیت معلم): اولین دارالمعلمین ابتدایی در افغانستان نیز در عصر امیر حبیب الله خان تأسیس گردید که مدت آن سه سال بود و 80 نفر در آن تحصیل می‌کردند. در هر دوره این مؤسسه 30 نفر معلم تربیت می‌کرد تا در ولایات رفته مدارس جدیدی را به وجود آوردند و یا در مدارس خود مرکز فعالیت نمایند. در آن عصر در ولایات تعلیم و تربیت به شکل قدیمی و سنتی توسط ملا امام- امام جماعت- صورت می‌گرفت. امیر حبیب الله دستور داد تا در تمامی مساجد تعلیم کودکان طبق برنامه رسمی معارف وزارت آموزش و پرورش و زیر نظر مأمور مکاتب رسمی صورت گیرد. اما این دستور امیر حبیب الله خان بنا به دلایلی جنبه‌ی عملی پیدا نکرد.

اولین اتومبیل: اتومبیل برای اولین بار در زمان امیر حبیب الله وارد افغانستان شد که در ابتدا مخصوص سواری امیر و درباریان بود.

اولین نیروگاه: نخستین نیروگاه برق در افغانستان در زمان پادشاهی امیر حبیب الله خان در کابل ساخته شد.

اولین طرح احداث راه آهن: در عصر امان الله(1929-1919م) توسط مهندسان آلمانی در حد خیلی محدود از کابل تا دارالامان به اجرا در آمد. در حال حاضر در افغانستان در تکه راه آهن وجود دارد که ادامه‌ی شبکه راه آهن روسیه است. یک خط آهن حدود 10 کیلومتر از کوشک، در جمهوری ترکمنستان تا تور غندی در خاک افغانستان امتداد یافته و دیگری خط آهنی به طول 15 کیلومتر از شهر ترند در جمهوری ازبکستان تا خیرآباد این دو خط آهن محدود توسط روس‌ها برای تسهیل حمل و نقل احداث گردیده است.

اولین اسکناس: اولین پول کاغذی (اسکناس یا بانکنوت) افغانستان در سال ۱۲۹۸خورشیدی در دوره امان الله خان به ارزش یک روپیه کابلی به چاپ رسید.در سمت راست این پول، نماد حکومت افغانستان ( محراب و منبر) و در وسط آن نشان حکومت امانی و در سمت چپ، عبارت "یک روپیه کابلی" به زبان فارسی نوشته شده بود.

  • ابراهیم اخلاقی