شبکه اطلاع رسانی افغانستان

شبکه اطلاع رسانی افغانستان

شبکه اطلاع رسانی افغانستان

شبکه اطلاع رسانی افغانستان

شبکه اطلاع رسانی افغانستان

بایگانی

۲۲ مطلب با موضوع «سران سیاسی» ثبت شده است

نور محمد تره‏ کی

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۷ ب.ظ

نور محمد تره‏ کی

نور محمد تره‏کی فرزند نظر محمد از قبیله تره‏کی، احتمالاً در سال 1296ه‏ش در روستای «ناوه مقر» از توابع غزنی به دنیا آمد. پدرش دامدار و نیمه کوچی (کوچ رو) بود. تره‏کی تحصیلات ابتدایی را در قندهار به پایان رسانده و به خاطر ارتباط قبیله‏ای با «عبدالمجید زابلی» سرمایه‏دار و پشتون‏گرای معروف، در شرکت تجارتی «پشتون» او به عنوان کاتب استخدام گردید و در سال 1413، به عنوان نماینده شرکت مزبور، در بمبئی هند از سوی زابلی گماشته شد و در مدت اقامت خود در هند زبان انگلیسی را آموخت و در این ضمن با اعضای حزب کمونیست هند آشنا شد و بنا بر روایتی عضویت آن حزب را نیز پذیرفت. در برگشت به افغانستان، ضمن ارتباطات بازرگانی به وسیله زابلی به سفارت شوروی معرفی گردید. در سال‏ 1320 به عنوان کارمند وزارت خارجه استخدام و بعد از اندک مدتی، به اتهام اختلاس از کار بر کنار گردید.

ظاهراً او در همین ایام با گروه «ویش زلمیان» آشنایی پیدا کرده و عضویت آن را پذیرفت، مدتی به عنوان معاون آژانس خبر رسانی «باختر» استخدام گردید و پس از آشنایی با داوود خان، به عنوان آتشه (رایزن) فرهنگی سفارت افغانستان در آمریکا معرفی گردید و بعد از مدتی به افغانستان فرا خوانده شد و قبل از آمدن به افغانستان به مدت سه سال در کشورهای خارجی که هنوز به صورت دقیق مشخص نگردیده، پنهان و احتمالاً مشغول فعالیت سری سیاسی گردید، پس از این مدت در سال 1335 به کابل برگشت و بعد از بازگشت به کشور روابط خود را با سفارت شوروی حفظ کرده و تحکیم بخشید و در عین حال در سال 1341ه‏ش (احتمالاً با اشاره روس‏ها) به عنوان مترجم در سفارت آمریکا مقیم کابل استخدام گردید.

او در سال 1434 خود را برای نمایندگی مردم «مقر» کاندید نموده، اما شکست خورد و پس از این شکست بنگاه ترجمه‏ای به نام «دارالترجمه نور» در کابل تاسیس نمود و در این بنگاه به یک سلسله فعالیت‏های سیاسی نیز پرداخت. او در سال 1344 پس از تشکل حزب دموکراتیک خلق، به عنوان منشی عمومی (دبیر کل) آن حزب انتخاب گردید، اما پس از اندک زمانی این حزب به دو جناح منشعب شد، وی ریاست «فراکسیون خلق» را به عهده گرفت. در این مدت نوشتن دو کتاب یکی به نام «دبنگ مسافری» (مسافر ابله) که یک متن داستانی و ادبی بود و دیگر کتابی به نام «زندگی نوین» که فلسفه اجتماعی را بر اساس اصول مارکسیسم ـ لینیسم، بحث می‏کرد، به او نسبت داده شد، اما صاحب‏نظران انتساب کتاب دوم را به او قبول ندارند، زیرا که می‏گویند: «نه سواد او در آن حد بود و نه زبان فارسی را می‏دانست، در حالی که کتاب موصوف به زبان فارسی نوشته شده بود.

پس از پیروزی کودتای 7 ثور، وی عنوان، رئیس جمهور، رئیس شورای انقلاب، نخست وزیر و منشی عمومی ح.د.خ.ا را با همکاری فعالانه شاگرد وفادارش امین، به خود اختصاص داد. او در زمان حاکمیت کوتاه خود دچار کیش شخصیت عجیب شده، عناوینی چون «آموزگار بزرگ»، «رهبر خلاق خلق»، «نابغه کبیر شرق» و ... را به صورت بسیار تکراری و زننده در رسانه‏ها، سخنرانی‏ها، راهپیمایی‏ها، را یدک می‏کشید. او عکس خویش را در ردیف عکس‏های «بنیان گذاران مارکسیسم» چاپ کرده و می‏خواست این فکر را القا کند که او از بنیان‏گذاران مارکسیسم است.
خانه‏های او در «ناوه» مقر غزنی و «شیر شاه مینه کابل» برای دیدن آنها گسیل می‏گردیدند. هر مغازه، خانه‏، کارگاه، مدرسه و .. حتی عکس او را بایست به درب و دیوار خود می‏چسباند. کشتار و وحشت بی‏سابقه‏ای، در زمان حاکمیت او انجام شد و حاکم گردید، اما برخی از طرفداران او گفتند: این کشتار و جنایات بدون اطلاع او و به وسیله امین سروری و ... به نام او صورت می‏گرفت.

تره ‏کی در 2 سنبله 1358 بعد از بازگشت از مسکو و ملاقات با مقامات بلند پایه شوروی، در ابتدا تحت نظر قرار گرفت و بعد به وسیله شاگرد وفادارش امین، خفه و سر به نیست گردید و به دنبال آن در 18 میزان از طریق رادیو کابل اعلان گردید که: «نور محمد تره‏کی رئیس شورای انقلابی، در اثر مریضی شدیدی که از چندی به این طرف عاید حالش بود، صبح دیروز وفات یافت و جنازه مرحوم دیروز در مقبره فامیلی‏اش به خاک سپرده شد.» تره‏کی در میگساری افراط می‏کرد و این امر به اعصاب و تندرستی او تاثیر خاص گذاشته بود، وی به زبان فارسی صحبت نمی‏توانست ولی ظاهراً با هر دو زبان انگلیسی و روسی می‏توانست سخن بگوید. از نظر فکری علاوه بر مارکسیسم، گرایش قومی و تباری نیز داشت.

درباره «انقلاب» و مملکت‏داری وی پیرو «استالین» دیکتاتور خون آشام روسیه بود، بدون آنکه مهارت و زرنگی او را داشته باشد، با ساده لوحی فکر می‏کرد که می‏توان با از بین بردن مخالفان، مردم را آرام سازد و اگر آرام نشدند، کشتار را به جایی برساند که بیش از یک میلیون نفر موافق به جا نماند ... تره‏کی هر چند متاهل بود، اما اولاد نداشت و مانند اکثر زمام‏داران بی‏اولاد در تاریخ، از شفقت بشری محروم بوده، در هنگام قدرت با نهایت بی رحمی در برابر مردم رفتار کرد. این سفاکی، همراه با خاصیت‏های منفی دیگری که در بالا به آن اشاره رفت، عمر دولت او را کوتاه ساخت و در مدت کمتر از یک سال و نیم قدرت و منزلتی را که به آن سهولت بدست آورده بود با زندگانی اش، یکجا از دست داد.



 

  • ابراهیم اخلاقی

عبدالرسول سیاف

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۶ ب.ظ

عبدالرسول سیاف

سیاف فرزند فقیر محمد در سال 1323ه‏ش (1994م) در ولسوالی (شهرستان) پغمان از توابع ولایت (استان) کابل چشم به جهان گشود. در سن شش سالگی پدرش را از دست داد. او در سن هفت سالگی وارد مدرسه ابتدایی پغمان شد و در سال 1335ه‏ش تحصیلات ابتدایی را در این مدرسه به پایان برد. وی در سال 1336ه‏ش وارد مدرسه ابن‏سینا بلخی کابل شد و به تحصیلاتش ادامه داد و مدت دو سال را در این مدرسه گذراند.

سیاف در سال 1339ه‏ش (1960م) به مدرسه ابوحنیفه رفت و دروس متوسطه را در این مدرسه پی گرفت و در سال 1346(1967) با درجه ممتازی از این دانشگاه فارغ التحصیل شد. او پس از تحصیل در دانشگاه به خدمت سربازی فرا خوانده شد و مدت دو سال در ارتش خدمت کرد. بعد از پایان دوره سربازی در سال 1348(1969) به عنوان استاد و عضو کادر علمی (هیات علمی) دانشکده شرعیات برگزیده شد و پس از دو سال تدریس در این دانشکده، برای تحصیلات عالی‏تر و تخصصی بنا به توصیه بعضی افراد با نفوذ مذهبی در سال 1350(1971) عازم مصر و وارد دانشگاه معروف اسلامی «الازهر» شد. گفته می‏شود سیاف در دانشگاه الازهر با ملک فهد دوست و همکلاس بود.

سیاف پس از اخذ درجه‏‏ی استادی (Mastery) در رشته علم حدیث، در این دانشگاه عالی مذهبی، به افغانستان بازگشت. آن چه در رابطه با دوران تحصیلات استاد سیاف لازم به ذکر است، این است که او را در دوران تحصیل فرد بسیار پر تلاش و درس‏خوان معرفی می‏کنند. گفته می‏شود وی از ابتدای ورود به دانشگاه تا اخذ درجه استادی در الازهر همواره شاگرد اول بوده.. وی پس از بازگشت از مصر فعالیت‏های سیاسی‏اش را با نهضت جوانان مسلمان همسو کرد. در عین حال که به عنوان استاد دانشگاه در دانشکده شرعیات همان دانشکده که قبل از اخذ درجه‏ی استادی در آن مشغول به تدریس بود) به ایفای وظیفه تدریس اشتغال داشت.

سخنرانی‏‏‏های تندی علیه نفوذ کمونیسم و فعالیت‏های دانشجویان کمونیست که از تشکیلات و سازماندهی‏های نسبتاًَ منسجم‏ برخوردار بودند، ایراد می‏کرد واز اسلام سخن می‏راند و نارضایتی‏اش را از دولت ابراز می‏داشت، در سال 1353(1984) بورس تحصیلی را به منظور تحصیل در آمریکا تحت برنامه «لیگل ترینینگ» دریافت کرد. با این هدف عازم ایالات متحده شد، اما قبل از پرواز در میدان هوایی (فرودگاه) کابل به جرم راه‏اندازی شورش‏های ضدحکومتی و تشویق مردم به خشونت و سخنرانی‏های تند، بازداشت و محکوم به شش سال زندان شد. در سال 1358(1979) تمام رهبران سازمان اخوان المسلمین که در زندان به سر می‏بردند، تیرباران شدند. اما سیاف ظاهراً به علت پیوند‏های خویشاوندی با حفیظ الله امین، از زندان آزاد شد. البته طرفداران وی آزادی استاد را به معجزه تشبیه می‏کند.

سیاف وقتی آزادی خود را بازیافت، راهی پاکستان شد و در بازار گرم حزب و حزب‏بازی و رهبر تراشی پیشاور، در سال 1359(1980) به رهبری اتحاد اسلامی برای آزادی افغانستان برگزیده شد که اتحادی بود میان گروه‏های جهادی مستقر در پیشاور البته به استثنای حزب اسلامی حکمتیار، وقتی اتحاد از هم فرو پاشید، دوستان او و رهبران که اتحاد را به وجود آورده بودند نسبت به عملکردها و سیاست‏های او، به اعتراض از اتحاد بریدند. سیاف با مهارت تمام از ته مانده همان اتحاد حزب جدیدی را تحت عنوان همان نام، تشکیل داد.

پس از آن او در کنار دیگر رهبران در اتحادها و ائتلاف‏ها و بازی‏های سیاسی به عنوان رئیس یک حزب جدید، ظاهر شد و موقعیت خود را در جمع رهبران تثبیت کرد، دیگران هم نتوانستند حضور وی را نادیده بگیرند. وی در تاریخ 30/9/1361 باز هم به ریاست یک اتحاد اما این بار با پیوند جدید «اتحاد مجاهدین افغانستان» که اتحاد خودش را هم شامل می‏شد انتخاب شد. بار دوم در تاریخ 18 حوت (اسفند) 1361 برای دو سال متوالی ریاست «اتحاد اسلامی مجاهدین افغانستان» (هفتگانه) را بدست آورد، و در سال 1365 نقش سخنگو را در این اتحاد به عهده داشت. سیاف در همین سال 1365 (1985) به دریافت جایزه «علمی مذهبی ملک فیصل» از سوی دولت عربستان نایل آمد. پس از تشکیل دولت موقت وی از حوت (اسفند) 1366 تا نهم فروردین 1367 معاونت ریاست دولت موقت را عهده دار بود.

آقای سیاف پس از فتح کابل در دوره زمامداری مجددی به پغمان رفت و مقر فرماندهی خود را نیز در آنجا تشکیل داد، با به قدرت رسیدن آقای ربانی به ائتلاف او پیوست و با دولت وی همکاری را آغاز کرد. در جریان تشکیل شورای «حل و عقد» علی‏رغم تحریم این شورا از طرف تمام گروه‏ها و تنظیم‏ها، استاد سیاف تنها کسی بود که به عنون یک رهبر، در آن شرکت نمود و نسبت به ادامه کار آقای ربانی را به دست آورد.

با تصرف کابل به دست طالبان و سقوط دولت آقای ربانی، استاد سیاف به شمال کشور رفت. وی هم اکنون در صف مخالفان طالبان قرار دارد، معاون آقای ربانی و عضو شورای رهبری ائتلاف شمال می‏باشد و در مناطقی چون «چاریکار»، «گلبهار» و «تخار» به سازماندهی نیروهای خود مشغول است. اگر چه نیروی چندان قابل ملاحظه‏ای ندارد. وی به زبان‏های اردو عربی مهارت دارد و تا کنون دو کتاب از وی به چاپ رسیده است. که کتاب «د عبرت درس» به زبان پشتو و «هشدار» به زبان فارسی است.

  • ابراهیم اخلاقی

محمد آصف محسنی

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۶ ب.ظ

محمد آصف محسنی

آیت الله محمدآصف محسنی فرزند محمد میرزا محسنی در 5 ثور سال 1314 شمسی (آوریل1936 میلادی) در شهر قندهار زاده شد. وی در سال 1327 همراه با پدرش به پاکستان رفت و در آنجا زبان اردو را آموخت. در سال ۱۳۳۰ شمسی کارمند اطاق تجارت قندهار شد اما برای فراگیری علوم دینی، این شغل را رها کرد و به تحصیل پرداخت. سپس به ولسوالی جاغوری رفت و به مدت یک سال ادبیات و منطق را در آنجا فرا گرفت.

در سال ۱۳۳۲ شمسی به نجف اشرف رفت و در مدت کوتاهی ، دروس سطوح را به پایان رسانید. سپس به تحصیل دروس خارج فقه و اصول پرداخت و نزد آیت‌الله سید محسن حکیم و سید ابوالقاسم خوئی و آیت‌الله شیخ حسین حلّی و آیت‌الله سید عبدالاعلی سبزواری به شاگردی پرداخت
او پس از ۱۲ سال تحصیل در نجف به زادگاهش قندهار بازگشت و حسینیه بزرگ قندهار و مدرسه علمیه آن شهر را بنیان نهاد. وی در سال ۱۳۵۷ شمسی به حج رفت و پس از آن، به سوریه رفت و چند ماهی در شهر دمشق به تدریس علوم حوزوی پرداخت.

او سپس به ایران رفت و در فروردین سال ۱۳۵۷ شمسی با جمعی از روحانیان افغانستان مقیم حوزه علمیه قم، حزب حرکت اسلامی افغانستان را بنیان نهادند. حزب حرکت اسلامی به رهبری آیت الله محسنی در بُعد نظامی بیش از ۱۰۰ پایگاه نظامی در ۱۹ ولایت افغانستان ایجاد نموده و ده‌ها هزار نیروی مسلح را برعلیه قوای متجاوز شوروی سابق سازماندهی و رهبری کرد.

در زمان حاکمیت نخستین دولت مجاهدین در کابل، وی منشی و سخنگوی شورای رهبری جمهوری اسلامی افغانستان بود. پس از وقوع جنگ‌های داخلی بین گروه‌های مجاهدین، او کابل را ترک کرد و چند سالی مقیم شهر اسلام آباد پاکستان شد
در سال ۱۳۷۶ شمسی با ترک پاکستان راهی جمهوری اسلامی ایران شده و در شهر قم در ایران ساکن شداو در این شهر به تدریس خارج فقه، علم الرجال و علم کلام پرداخت بعد از سقوط حکومت طالبان، به کابل باز گشت و تاکنون نیز در این شهر سکونت دارد.

از مهم‌ترین اقدامات وی در کابل ساخت مجتمع بزرگ علمی فرهنگی خاتم النبیین است. این مجتمع یکی از مهمترین مراکز تدریس علوم اسلامی در افغانستان استهمچنین تلویزیون تمدن نیز از سوی آیت الله محسنی اداره می شود.

آثار مکتوب 
آیت الله العظمی محسنی دارای بیش از ۶۳ کتاب در امور مذهبی، سیاسی، فقه و... می‌باشد. مهم‌ترین تالیفات وی از این قرارند: 
• 
کتاب صراط الحق - در سه جلد در علم کلام 
• 
کتاب حدود الشریعة فی محرماتها و واجباتها - در چهارجلد مربوط به علم فقه 
• 
کتاب حدود الشریعة فی واجباتها - در دو جلد 
• 
فوائد رجالیة 
• 
متافیزیک 
• 
قرآن یا سند اسلام 
• 
فوائد دین در زندگانی و عقاید اسلامی 
• 
اقتصاد معتدل 
• 
معجم الاحادیث المعتبرة - در شش جلد 
• 
الفقه و مسائل طبیة 
• 
حکومت اسلامی 
• 
مشرعة بحارالانوار - در دو جلد 
• 
الضمانات الفقهیة و اسبابها 
• 
القواعد الاصولیة و الفقهیة 
• 
روح از نظر دین 
• 
عقل و علم روحی جدید 
• 
تقریب مذاهب از نظر تا عمل 
• 
روش جدید اخلاق اسلامی 
• 
توضیح المسایل طبی
• 
زن در شریعت اسلامی 
• 
جنگ در تاریکی (شیعه و سنی چه فرقی دارند)
• 
مهدی موعد(عج)
• 
تصویری از حکومت اسلامی 
• 
الارض فی الفقه 
• 
نظرة عابرة 
• 
خواست شیعیان افغانی 
• 
وظایف اعضای بدن 
• 
همبستگی اسلامی 
• 
خواست شیعیان افغانستان 
• 
حل ۶۶ سئوال دینی 
• 
گوناگون- در دو جلد 
• 
عقاید، فقه واخلاق 
• 
عدالة الصحابه 
• 
توضیح المسایل جنگی 
• 
جهاد اسلامی- در دو جلد 
• 
عقاید برای همه 
• 
خداشناسی منها دین 
• 
جوان و دوره جوانی 
• 
قضاء و شهادت 
• 
دین و اقتصاد 
• 
روابط انسان 
• 
راه ترقی ما 
• 
دین و زندگی 
• 
خود را بسازیم 
• 
وحدت امت 

  • ابراهیم اخلاقی

خلیل زاد

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۵ ب.ظ

خلیل زاد

خلیل زاد متولد شهر مزارشریف مرکز ولایت بلخ و از خانواده اى متوسط است. پدرش دگروال خلیل خان نام داشت که تمام دورهً ماموریت خود را در قوای کار مربوط وزارت فوائد عامه انجام داده است.

وى تحصیلات عالی خود را در دانشگاه امریکایی بیروت آغاز کرد و سپس از دانشگاه شیکاگو دکترا گرفت.

خلیل زاد از سال۱۹۸۵ میلادى تا۱۹۸۹ میلادى مشاور وزارت امور خارجه این کشور در امور جنگ ایران و عراق و همچنین اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ شوروى سابق بود.

خلیل زاد در سالهاى ۱۹۹۱ و۱۹۹۲ میلادى نیز دستیار معاون وزیر دفاع امریکا در امور برنامه ریزى سیاسی بود. وى درآن زمان زیر نظر پل ولفوویتز کار می کرد که اکنون مرد شماره دو پنتاگون است .

وى همچنین در طی سالهاى حکومت بیل کلینتون رییس جمهورى پیشین امریکا نیز به عنوان کارشناس سیاسی و نظامی دفترواشنگتن موسسه خصوصی رام فعالیت می کرد.

پس از روى کار آمدن جورج بوش به حیث رییس جمهورى امریکا،خلیل زاد به دعوت دیک چنی معاون رییس جمهورى این کشور وارد دولت وى شد ودر سمت هاى مختلفی در وزارت دفاع و شوراى امنیت ملی امریکا به ادامه فعالیت پرداخت .

خلیل زاد همزمان بافعالیت در شوراى امنیت ملی آمریکا، بحیث نماینده خاص رییس جمهورى آمریکا با مخالفان رژیم صدام حسین رییس جمهورى مخلوع عراق نیز فعالیت می کرد.

خلیل زاد مامور پیشین شرکت نفتی یونیکال امریکا شخصیتی است که در تحولات دو سال اخیر افغانستان و ساختار دولت نقش مهمی را از سوى رییس جمهورى امریکا ایفا کرده است .

وی همچنین سالیان درازى را درانجمن تحقیقات انرژى کمبریج سپرى و طرحی را نیز درباره احداث پایپ لاین نفت و گاز آسیاى میانه از طریق خاک افغانستان ارایه کرده است .

وى از زمان سرنگونی رژیم طالبان در خزان سال۱۳۸۰ خورشیدى تاکنون باحفظ سمت در شوراى امنیت ملی امریکا بحیث نماینده خاص رییس جمهورى این کشور در امور افغانستان فعالیت می کرده است .

قبل از این نیز در محافل سیاسی و مطبوعاتی کشور و منطقه اعلام شده بود که خلیل زاد به زودى نقش پل برمر در عراق را در افغانستان ایفا خواهدکرد و به او لقب پل برمر افغانستان نیز داده شده است .

  • ابراهیم اخلاقی

استاد خلیلی

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۵ ب.ظ

استاد خلیلی

استاد خلیل الله خلیلی در سال ۱۲۹۳ خورشیدی در باغ شهر آرای کابل دیده به جهان گشود. در سنین طفولیت والدینش را از دست داد و در نیمه راه، تعلیم را رها کرداو سالهای را در کابل، کوهستان و بلخ گذرانید. استاد در پست های اساسی زیادی در دوایر دولتی افغانستان در داخل و خارج از کشور کار کرد . در اوایل دهه بیست خورشیدی به حیث معاون دانشگاه کابل به کار گماشته شد.

در سال ۱۳۳۰ رئیس مستقل ریاست مطبوعات شد و در سال ۱۳۳۲ به حیث مشاور عالی سلطنتی در دربار محمد ظاهر شاه پذیرفته شد. در سالهای نخستین دهه ۵۰ به عنوان سفیر کبیر مدتی در عربستان سعودی و سپس در عراق مصروف خدمت بود.

استاد خلیلی پس از کودتای هفت ثور سفارت را ترک و مدتی در اروپا و امریکا به سر برد. اما عشق وطن و وطندار دیر آنجا نگذاشتش. استاد پس از آن به پاکستان آمد و در کنار هزاران هموطن آواره اش، مسکن گزید و در این دوره آثار زیادی از وی به نشر سپرده شد. استاد خلیلی در مجموع ۶۲ اثر منظوم و منثور در عرصه های مختلف هنر، ادب، سیاست، فلسفه و عرفان دارد که بیشتر شان در داخل و خارج از کشور به طبع رسیده است. استاد خلیلی نام صاحب مرتبتی در میان فارسی زبانان کشور همسایه ایران نیز کسب کرده بود. چنانچه مقامات دانشگاهی و حلقه های ادبی آنکشور دوبار در طی سالهای ۱۳۳۵ و۱۳۴۰ از استاد خلیلی دعوت نمودند و استاد مورد استقبال فراوان حلقه های فرهنگی آن دیار قرار گرفت.

استاد خلیل الله خلیلی در بهار ۱۳۶۶ خورشیدی در شهر اسلام آباد پاکستان چشم از جهان فرو بست و به جاویدانه گان پیوست.

روحش شاد و یادش گرامی باد

یکی از اشعار ایشان این است:

گویید به نوروز که امروز نیاید      در کشور ما غم زدگان ره نگشاید

  • ابراهیم اخلاقی

حامد کرزی

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۴ ب.ظ

حامد کرزی

محترم حامد کرزى فرزند عبد الاحد کرزى نواسۀ خیر محمد خان به تاریخ ۹ قوس ۱۳۳۶ هجرى شمسى مطابق ۲۴ دسامبر۱۹۵۷ میلادى در قریۀ کرز در نزدیکى شهر قندهار متولد گردید.

جد بزرگوار حامد کرزى در دوران جنگ استقلال افغانستان و مبارزات بعد از آن سهم فراوان گرفته و مدتى به حیث معین مجلساعیان افغانستان مصدر خدمت شده است.

عبدالاحد کرزى پدر حامد کرزى، از روساى قوم پوپلزایى و از جملۀ رهبران سیاسى کشور بوده که در دهه شصت میلادى به حیث معین شوراى افغانستان مصروف خدمت بود.

وقتى عبدالاحد کرزى عضو پارلمان گردید با خانواده به کابل نقل مکان کرد. حامد کرزى در آن وقت در مکتب ابتدایى محمود هوتکى، سید جمال الدین افغانى و بعداً به لیسۀ عالى حبیبیه شامل شد. موصوف بعد از فراغت از لیسۀ حبیبیه در سال۱۹۷۶ جهت ادامۀ تحصیل به هندوستان رفت و در دانشگاه سمله آن کشور در رشته روابط بین المللى و علوم سیاسى تحصیل را آغاز کرد.

حامد کرزى در رشتۀ متذکره به اخذ درجۀ ماسترى نایل آمد و در سال ۱۳۶۲ هجرى شمسى مطابق ۱۹۸۳ میلادى از هند به پاکستان رفت و در صفوف مجاهدین بخاطر نجات وطن از تجاوز شوروى شامل گردید و به جهاد و به مبارزه آغاز نمود.

حامد کرزى در سال ۱۳۶۴ هجرى شمسى مطابق ۱۹۸۵ میلادى براى یک دورۀ آموزشى در رشتۀ ژورنالیزم عازم فرانسه گردید و پس از تکمیل کورس سه ماهه در شهر لیل فرانسه به پشاور عودت نمود و بحیث آمر ادارۀ رسانه ها و بعداً به صفت معاون دفتر سیاسى تنظیم جبهۀ ملى نجات افغانستان به رهبرى پروفیسور صبغت الله مجددى ایفاى وظیفه نمود.

حامد کرزى با تشکیل حکومت موقت مجاهدین در سال ۱۹۸۹ مسئولیت ریاست امور روابط خارجى دفتر رئیس حکومت موقت را در پشاور عهده دار شدحامد کرزى بعد از تاسیس حکومت مجاهدین در افغانستان در سال ۱۳۷۱ هجرى شمسى مطابق۱۹۹۲ میلادى به حیث معین سیاسى وزارت امور خارجه افغانستان مقرر گردید.

دو سال بعد، زمانى که جنگ هاى داخلى میان گروه هاى مجاهدین در کابل شدت گرفت حامد کرزى مقام دولتى را ترک نمود و براى تدویر نمودن لویه جرگه فعالیت هاى خویش را آغاز کرد.

قابل یاد آورى است، وقتى که حل منازعات در افغانستان به بن بست مى رسید، حامد کرزى یگانه کلید حل منازعات را تدویر لویه جرگه مى دانست و به همین خاطر موصوف از سال ۱۹۸۶ الى تشکیل ادارۀ موقت پیوسته بر تدویر یافتن لویه جرگه هاى عنعنوى افغانستان تاکید نموده و آن را براى نجات افغانستان حیاتى پنداشته است. در سال ۱۳۷۹ هجرى شمسى مطابق آگست سال ۲۰۰۰ میلادى پدر حامد کرزى که در شهر کویته – پاکستان اقامت داشت توسط گروه تروریستى طالبان و حامیان خارجى شان ترور گردید.

محترم کرزى به ادامۀ مبارزات خویش در اوایل اکتوبر سال ۲۰۰۱ میلادى با سه تن از هم فکرانش به ولایت ارزگان رفته و در بسیج مردم کوشید و تا سرنگونى رژیم طالبان در ولایات مرکزى افغانستان به مبارزه ادامه داد.

حامد کرزى بتاریخ ۵ دسامبر سال ۲۰۰۱ میلادى، از طرف اشتراک کننده گان جلسۀ بن – آلمان به حیث رئیس ادارۀ موقت انتخاب شد و بتاریخ ۲۲ دسامبر همان سال با اعضاى کابینه حلف وفادارى را یاد کرد.

محترم حامد کرزى از طرف اعضاى لویه جرگه اضطرارى در ۱۳ جون ۲۰۰۲ به صفت رئیس دولت انتقالى اسلامى افغانستان انتخاب شد.

محترم حامد کرزی در اولین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی افغانستان در سال 2004 به اخذ اکثریت ارا منحیث اولین رئیس جمهور انتخابی افغانستان از طرف مردم کشور انتخاب شد و به تاریخ 7 دسامبر همان سال حلف وفاداری یاد نمود.

محترم کرزى در سال ۲۰۰۲ سند دکتوراى افتخارى از پوهنتون سمله بدست آورد و در سال ۲۰۰۳ جایزۀ آزادى و در اپریل۲۰۰۴ جایزۀ موفقترین رئیس جمهور دنیا، در جولاى سال ۲۰۰۴ جایزۀ آزادى فلادلفیا و و در ماه نوامبر ۲۰۰۶ مطابق به عقرب۱۳۸۵ جایزۀ صلح، توسعه و خلع سلاح اندراگاندى را بدست آورد.

محترم کرزى داراى شش برادر و یک خواهر مى باشد.

محترم کرزى در اواسط سال ۱۹۸۸ با متحرمه دوکتور زینت قریشى ازدواج نموده و حاصل ازدواج آنها یک پسر بنام میرویساست.

محترم کرزى به ورزش هاى اسپ سوارى و پیاده گردى علاقه فراوان داشته، شخص خداپرست و متدین مى باشد.

محترم کرزى به لسان هاى پشتو، درى، انگلیسى و اردو به خوبى صحبت مى نماید، مطالعۀ کتاب و تماشاى برنامه هاى خبرى و علمى تلویزیون را دوست دارد  . گفته می شود ایشان مچ دست قوی ای دارند به گونه ای که در مواقع بیکاری با اطرافیانشان در کاخ ریاست جمهوری مچ می اندازند و تا کنون کسی نتوانسته است مچ دست رئیس جمهور را بخواباند.
 

  • ابراهیم اخلاقی

امیر حبیب الله خان کلکانی

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۴ ب.ظ

امیر حبیب الله خان کلکانی

لودویک آدمک درباره ای حبیب الله چنین مینویسد: « حبیب الله از قوم تاجیک در ده کلکان در کوهدامن کابل در سال 1890 میلادی متولد گردید، در جوانی به کارهای جسمانی اشتغال داشت و در نزد یکی از ماموران دولتی باغبانی میکرد، در سال 1919 به قطعه ای عسکری جمال پاشای ترک در کابل پیوست، سه سال خدمت کرد و چون به شورش مردم منگل در 1924 م. همدردی نشان داد، وظیفه را ترک کرد.
وی همواره نسبت به ماموران دولت و ثروتمندان کینه و خصومت میورزید، اما نسبت به فقرا و بینوایان همدردی و شفقت نشان میداد.

حبیب الله طی شورش 1928 م. ننگرهار حاضر به همکاری با شاه امان الله شد، شاه هم سلاح و مهمات زیاد در خدمت وی و طرفدارانش گذاشت ، اما بعدها از شاه رو گردان شد. در دسامبر همان سال با عده از طرفدارانش دست به شورش علیه امان الله زد و بعد از 9 روز زد و خورد رانده شد و به پغمان فرار کرد. در 7 جنوری 1929 م. دوباره به کابل حمله نمود، کابل را تصرف کرد، و در 18 جنوری 1929 خود را امیر افغانستان تحت نام (امیر حبیب الله خادم دین رسول الله ) خواند، امان الله و طرفدارانش را دشمنان اسلام معرفی کرد.
حبیب الله از جنوری الی اکتبر 1929 بر افغانستان حکم راند، آخر توسط هاشم خان یکی از برادران نادرخان دستگیر زندانی و آخر اعدام شد.»

امیر حبیب الله کلکانی و نادر شاه
سرشت مرد را در آن روزگار باید به آزمون گرفت که او در روی کرسی قدرت سیاسی کشور زانو زده بود. همان کرسی که از بهر بدست آوردنش یک شهزاده و با سواد ( زمانشاه ) چشمان برادر خود را کور کرد و دیگری شیرعلی خان در زندان ، روان فرزند را نابود کرد و آن دیگری امان الله خان گلوی عم را در ارگ تا دم مرگ توسط عاملان خود


1 : زمانیکه حبیب الله قدرت سیاسی را در کابل گرفت ، به گفته مرحوم قاسم رشتیا یک دسته خواهران جوان امان الله در ارگ موجود بود. آن کوهدامنی نه تنها نگذاشت که دستان دشمنان امان الله بدامان آن دختران جوان رسد بلکه پاسدار آبرو و عزت شان گردید. در همین هنگام ، شاه امان الله خود در قندهار سنگر گرفته و بسوی کابل لشکر کشید و برای گرفتن تخت و بدست آوردن سر حبیب ا لله کمر بست. حبیب الله در حالیکه حریفش را با تمام قوت در قندهار یافت از خواهران جوان امان الله وسیله سیاسی نساخت. آنان را جهت خرد نمودن شاه امان الله گروگان نگرفت. اقارب دختران را خواسته و هر خواهر جوان امان الله را به دست هر قوم و خویش شان سپرد.

سردار محمد داود پسر عم ظاهر شاه بود. این دو در یک فامیل بزرگ شده و در یک چهاردیواری بزرگ شده بودند. یکی بنام شاه و دیگری بنام نخست وزیر برای سالها روی اسپ روزگار سوارو در کارزار کشور پایگه می گذاشتند. و در هر ماه ودر هر سال با تمام فامیل های خود روی یک میز نان ، صف می آراستند. پیوند این دو سردارو فامیل های شان بدانجا کشیده بود که ازدواج هاصورت گرفته بود. مگر درسال 1352 ، زمانیکه سردار محمد داود ، ظاهر شاه را برکنارو خود را مرد میدان معرفی نمود همان فامیل شاه را در ارگ زندانی و گروگان گرفت. سردار محمد داود آن فامیل را گروگان نگهه داشت بخاطر همان کرسی که حبیب الله روستائی دربرابر امان الله می جنگید، و خواهران امان الله را برای نگهداشت همان کرسی گروگان نگرفته بود. مگرتا استعفانامه شاه از روم نیامد فامیل شاه را داود در ارگ گروگان نگهه داشت که داشت. آن بود پاسداری یک روستائی کوهدامنی از خواهران جوان امان الله در ارگ که امروز بنام « دزد سرگردنه » دشنام نثارش می شودو این گروگان گیری سردارداود ملقب به « رهبر » در برابر خانواده خودش.


2 : زمانیکه افراد قبائلی جنوبی داخل و خارج مرزبه رهبری نادرشاه در برابرحبیب الله خان می جنگیدند ، اعضای فامیل نادر شاه بشمول خانم شاه محمودکه دختر ا میرحبیب الله خان شهیدبود و نامش صفورا ولقبش قمرالبنات بود درارگ نزد آن کوهدامنی زندانی بود ، حبیب الله زمانی فامیل نادر خان را به زندان افگند که شاه محمود خان که توسط اوبه حیث رئیس تنظیمیه جنوبی مقرر شده بود ، برخلاف حبیب الله با نادر دست به فعالیت زد. به آنهم ، آن باغبان کوهدامنی موی اعضای فامیل نادرو شاهمحمود خان را خیانت نکرد. در سخت ترین نبرد های شبانه روزی در گرداگرد ارگ و دربرابر آتش توپخانه نادر، حبیب الله امنیت فامیل نادر را درارگ بدوش گرفت و نگذا شت که به آنها آسیبی رسد. حتی در ایام شکست و عقب نشینی از ارگ، حبیب الله فامیل نادرو صفورا قمرالبنات را برای اهداف سیاسی و حتی نجات جان خودگروگان نگرفت و باخود به کوهدامن نبرد. بدینگونه حبیب الله در تاریخ معاصر افغانستان نشانی بیادگار گذا شت که گروگان گیری زنان خلاف رسوم نیاکان و فرهنگ روستائی اوست. با چنین حرمت گذاشتن به زنان و از خود گذری دربرابر زنان دشمنان ، حبیب الله چنان کرد در زندگی سیاسی که پهلوانان راستین از خود به یادگار گذاشتند در واژه های آهنگین دقیقی و فردوسی.

پس از اعدام امیر حبیب الله کلکانی ، نادر به جان فامیل او افتاد. نادر زمانی به اسارت فامیل آن باغبان پیشه دست یازید که از حریفش ، امیرحبیب الله ، جزنام، نشان وخبری نبود. آن کوهدامنی سر زده شده بود. مگر در همان اسارت گیری ، نادر روش قوم گرائی خود را، آشکار درکردار پیاده نمود. چنانکه : زوجه اول امیر حبیب الله خان کلکانی، بی بی سروری ویا بی بی سنگری که در فرهنگ فارسی دری پرورش یافته بود با دو دخترش در زندان افگنده شد. وارثین حکومت نادر تا توان داشتند این زن و دو دختررا برای بیست سال در زندان نگهه داشتند و سپس برای بیست سال دیگرآنها را دور از کوهدامن ، به بلخ تبعید نمودند. اگر این زن کوهدامنی از شمال کشور نمی بودند، در فرهنگ فارسی دری پرورش نمی یافتندو اندک ارتباط خونی با محمد زائیان می داشتند، آیا نادر اینان رابرای چهل سال و تا پایان عمردر زندان ها ودرتبعید گاه ها شکنجه میکردند؟ هرگز نه ! اینست ثبوت تاریخی این ادعا : نادر زوجه دوم امیر حبیب الله کلکانی را که بی نظیر نام داشت و مادر اندرآقای عزیزالله واصفی بود، نه در زندان افگند و نه مجازات کرد. نادر بینظیر را آزار نرساند چون آن خانم محمدزائی بودو از تار و پود فامیل و قوم نادر شاه بشمار میرفت. نادرشاه نه تنها بی نظیر را به زندان نه افگند بلکه درازدواج آن خانم باپدر آقای عزیزالله وا صفی، مرحوم عبدالرشید خان الکوزی کوشید. اقای الکوزی که از قندهاربود وبا نادرارتباط قومی داشت به زودی درحکومت نادراز جاه و جلال برخوردار شد.

آیا کنون وقت به پختگی اش نرسیده که رگ رگ حکومت نادرو بند بند روش سیاسی آل یحیی بر پایه تعصب قومی نادریان تاریخ خوارنگارش خواهد آمد که با خواندنش مردم خدا راگریه ، خوانندگان را سوگ و ناله آید که چه ناروائی هائی نبودکه در روند هفتاد سال در زیر چتر شاه سابه خدا برهمشهریان و روستائیان دستان بسته روا پنداشته نشد ! ناروا هائیکه حتی در قطی شیطان نمی توان یافت.

آن باشد روش انسانی حبیب الله باغبان در برابرفامیل نادر شاه و خانم شاه محمود واین بود جفاکاری نادرشاه و تعصب قومی آل یحیی دربرابر زن و فرزند حبیب الله خان کلکانی.


3 : وقتی نیرو های امیر حبیب الله داخل کابل شد سرو مال کابلیان دست نخورد و خانه ها غارت نگردیدو ارگ سالم پائید.
بر میگردیم به رخداد دیگری از تاریخ :
زمانیکه افراد نادرشاه، که نیمی آنرا نیروهای قبائلی غیرساکن کشورتشکیل میداد، بکابل رسیدند، وحشت زده و جنون وار، دهشت زده و دیوانه واردرخانه های بسا کابلیان ریختند و هر آنچه در شهر« رودابه کابلی» بود به جنوبی و آنسوی مرزجنوبی به یغما برده شد. گوئی کابل شهر عشق غنیمت جنگی بوده باشد.
حتی افراد قبائلی قالین های ارگ شاهی را که از وقت حبیب الله کوهدامنی در ارگ باقی مانده بود با کارد ها پارچه نموده و میان خویش تقسیم نمودند. از دست چپاول افراد قبائلی در ارگ ، ظرف و فرش نماند و نادر شاه مجبورشد که برای چندین روز درارگ نپاید و درخانه خویشاوندان خود بسر برد.
یا اینکه وحشت و دهشت نیروهای قبائلی در کابل ازکرداردزدان سرگردنه که به بیابان های مرو می تاختند چه تفاوتی داشته و دارد؟ آیا نیرو های قبائلی دزد گونه و چپاولگرانه رفتار ننمودند؟ یا کردارنیرو های قبائلی و روش آل یحیی چون گذشته بالا تر از داد تاریخ بشمار می آ ید؟
آن بود روش ودولت داری یک روستائی چشم سیر هنگامیکه ازسمت شمال به دروازه های کابل قدراست و دم راست رسید که درتاریخ سرداران نامش به صفت « دزد » پالش می یابد. این غارت نادر و افراد قبائلی در کابل که هیچ تاریخ سرداری از آن دزدی وچپاول یاد نبرد.


4 : در تجلیل جشن آزادی کشور، امیر حبیب الله کلکانی به پیشگاه مردمش بی الایشانه گفت : « استقلال نه از من است و نه از امان الله بلکه از شما ولس است.» این گفتار ناب امیر خبیب الله کلکانی در تاریخ نایاب است.
نگاه شود در تاریخ کشور، آیا شاه ویا امیری به جز آن برنای کوهدامن یافت که چنان بی آلایشانه و چنان فروتنانه حق و جان نثاری مردم را به درگاه مردم اعتراف کرده باشد ؟ بجزحبیب الله دیگر مردی را چنان اقرارو گفتار در تاریخ نیابید !
افزون برگفتاربالا،در جشن آزادی کشور، حبیب الله به گسیل پیامی فرمان داد که تا به امروز هیچ قدرتمندی درتاریخ انسان فرمان نداده است. در همان جشن آزادی،او پیام تبریکی به امان الله در روم مخابره نمودو ازینکه آزادی کشورتحت رهبری اش گرفته شده بود به آن شاه تبریک گفت. این گونه کردار را گویند سخاوت و فتوت یعنی کا که گی.

کنون برمیگردیم به رویداد دیگری ازتاریخ : 
نادرشاه که روی قدرت آمد درهردرب و دیوارکه نام امان الله یافت به میله تفنگ تراشید و در هر کتابچه و کتب که نام امان الله دیده شد، آن کتابجه و کتاب را به آتش کشیده شد. آن کتب و کتابچه سوزی های نادرو فامیل نادر از پی دگرگون ساختن تاریخ کشور، یاد ازمورخ و نقاد تبریزی، احمد کسروی میکند. دردربارنادر همانگونه کتاب ها به آتش کشیده شد که کسروی ازبرای فرونشاندن نفرتش به عطار و مولوی ، خیام و سعدی ، دیوان های بررگان شعر فارسی دری را به آتش کشیده خاکستر نمود و جشن کتاب سوزان برپا داشت. مگرکردارنادر ووارثین اوپی دست کاری به رویداد های تاریخی با کتاب سوزی پایان نمی یابد. برای نمایش کیش شخصیت نادر شاه و یکه تاز پنداشتن او در تاریخ کشور، در روی منار استقلال درکابل ، چنین نگارش فرمان داده شد:« به یادگار ورود کامیابی یگانه مجاهد وطن پرست ملت خواه جناب محمد نادر خان سپه سالار که عموم ملت افغانستان حقوق آزادی خود را به قوه شمشیر اینمرد دلیراز انگلیس در سال1298 حاصل نمود.» همینگونه سیاه کاری و دست کاری نادرو نادریان رادر تاریخ و فرهنگ کشور، نوشته های فرمایشی« اشتباهات اندک »خواند ، پس به پا خاست، کمر بست و در راه شد تا دریافت که اشتباهات در تاریخ انسان چه بوده باشد. 
آن بود راست گوئی یک مکتب نادیده روستائی درباب آزادی کشورو پاسخ به امان الله و این بود سیاه کاری سپه سالارووارثین اواندرتباهی فرهنگ ونیرنگ کاری درتاریخ کشور. 5 : امیرحبیب الله کلکانی که زمام امور را گرفت با گفتار ساده روس را هوشدار دادکه « بخارا را آزاد خواهد کرد». و این اشاره حبیب الله بدین معنی بودکه شانه پهن روستائی زیریوغ انگریز نخواهد رفت.

اکنون بر میگردیم به رخداد دیگرتاریخ:
نادر چون در کابل رسید جهت خوشنودی روسان تمام مجاهدین و مهاجرین بخارا را در شمال کشور قین و فانه کرد. کار نادر بدانجا پایان نگرفت بلکه ریشه مقاومت ضدروسی رادر شمال کشور نیز خشکانید. هر انسان سمت شمال کشور( مانند سید منصورمزاری که درپیشاپیش جوانان بلخ چون قاری عالم خواجه و ایشان شریف وغیره بهر آزا دی بخارا و سمرقند می رزمیدند) به دار نادر زده شد ویا درکنار مهاجرین بخارا چون سیاه بیگ به هیرمند و قندهارتبعید کنان روانه شد. همان ضربه کاری نادریان به مقاومت بخاریان بودکه روسان آرام آرام در آنسوی دریای آمولنگر انداختند و در انتظارنشستند تا روز کام رسدوزمان به « شهزاده سرخ» برادرزاده نادر، سردارمحمدداود برسد تاکه خراسانیان نیزچون بخارائیان دسته دسته بمیرند. روسان بهر خوشنودی روسان چنان کردکه گفته شد. مگر نادرشاه از آغاز تا به انجام دولتداری، در سایه انگریزان پروبال کشید. اندرین باب مثال های بیشماری است و نگاه شود به کار هائیکه پژوهشگران و تاریخ نگاران غیر درباری از جمله داکتر آدمک.

مگر یک مثال برجسته دیگرکه تا اکنون نگارش نیافته جهت بیان رازوساز نادرشاه با انگریزان درین نبشته می آید: در زمانیکه نادرنیرو های قبائلی آنسوی مرزرادر پشاورجهت نبرد دربرابر حبیب الله کلکانی بسیج میساخت ، نادر شاه برای هفته ها دربازار قصه خوانی پشاور اقامت گزیده بود. درآنزمان پشاور و مناطق قبائلی ( که پسان ها نادربا روان آسوده وبدون کدام دغدغه یی درپشاور ماند، نیرو آماده کرد و ازهمان پشاورنقشه های جنگی و عملیات نبردرا تدارک کرد.
اما زمانیکه نادر به قدرت رسید یکی از روشنفکران میهن، غلام محی الدین خان آ رتی زاده،از کابل به پشاوررفت تا دربرابر نادراز همان پشاوررزمد، مگر انگریز مجالش نداد ودر نزدیک بالاحصارپشاوربشکل نامعلومی کشته شد.

درروند این دهه های پی درپی، آیا جوان در دبیرستان ویا دانشگاه کامیاب به خوانش این سرگذشت دردآور اما فخرآفرین آرتی زاده درتاریخ های سرکاری محمدزائیان شده است؟ هرگزنه! چون بیان سرگذشت آرتی زاده گز به گز نشان میدهد که تا به چه حد در سایه و همکاری انگریزان در بازار قصه خوانی پشاورنادر شاه به جهت گرفتن کابل به کارهایش آب وتاب بخشید.
ان بود روش آشتی ناپذیر یک روستائی و کوهدامنی دربرابر روسان و انگریزان واین بود دو دسته خدمت گذاری یک درباری، در برابر آن دوقدرت یگانه.


6 : حبیب الله کلکانی که در کابل قدرت سیاسی بدست گرفت افراد شکست خورده غند شاهی را که بیشترشان از قندهاربودند وبطرفداری امان الله خان دربرابر حبیب الله رزمیده بودند تمجید کرد. آن افراد اسیررا « دشمنان با غیرت و نمک به حلال» خطابیده و وفاداری شانرا به شاه امان الله آفرین گفت . حبیب الله به هیچ یک ازاعضای آن غنداسیر آزار نرساند. اینگونه گفتار و کردار را گویند از خود گذری یعنی جوانمردی !

بر گردیم به گوشه دیگری از تاریخ :
زمانیکه نادرخان بقدرت رسیدنخست سر شخصیت های برجسته کشورووفادار به امان الله را جداکرد. به گونه مثال : شاه محمد ولی خان دروازی که چهره شناخته شده ای سیاسی در سطح جهانی بود. با همکاری دووزیرسوگند خور فیض محمد زکریا و عبد الا حد خان وردک مایار محاکمه دروغین شده و پس از چندی به دار کشیده شد. ضربه آل یحیی بابدار کشیدن توقف نیافت ! پس از کشتن دروازی ، نادر و نادریان رفتندوهستی دروازی را مال حکومت خاندان خویش اعلام کردند. هان ! فشار اقتصادی را هم کمتر دانستند. به ابتکار دیگری دست زدند: دروازه های مکتب ها را به رخ کودکان دروازی بستند به امید اینکه دیگر سری درین خانواده بدخشی بالا نشود و استعدادی نروید. دوم مردی چون محمد گل مهمندرا که نه به فرهنگ کوهدامن میساخت و نه به رسوم سمت شمال احترام میگذاشت به کوهدامن روان شد تا کوهدامنی ها را ازکمر زین واز پا نعل و ازکله سر زند.

نادر گذاشت که دست قبائلی های درون وبیرون مرز کشور به دامان دختران وزنان کوهدامن رسد وزن و فرزند کوهدامن به نام غنیمت حتی به آنسوی مرزجنوبی رسد. مگرشامگاه درکوهدامن به پایان نرسید. به قول رشتیا « قتل دستجمعی» مردمان کوهدامن بدست نیرو های قبائلی درشمال کشورانجام گرفت و درانبان نفرت، کوهدامنیان چکیده شدند.
باچنین قتل ها و به غنیمت گیریهای دختران و زنان، نادرتخم نفاق وبد بینی رادر میان باشندگان میهن آگاهانه کشت نمود.
این همه بیدادگریها درکوهدامن را نویسندگان نوشته های فرمایشی، تحت حاکمیت مرکزی حکومت نادرشاه،روا می پندارند. شگفتا ! نمی دانستم که روش دریدن انسان وسینه چاک نمودن آدمیان دلباخته های درمیان بعضی از کتب خوانان داشته است.

7 : زمانیکه حبیب الله در شهر کابل سنگر گرفت به پیمانی که روی قرآن پاک نموده بود پادشاه سه روزه کشور وبرادر امان الله ، عنایت الله خان، را آزار نرساند. به سوگندی که حبیب الله پاکدین روی کتاب پروردگار نموده بود حرمت گذاشت و عنایت الله خان را گذاشت که با فامیلش آسوده از ارگ خارج و کشور را ترک گوید. با چنین کاری، حبیب الله قرآن را از برای ضربه زدن حریفان سیاسی خود نفروخت و پیمان خود را در روی قرآن آفریدگار نشکست. اینگونه پیمان نگهداری خویشتن داری را دراوج قدرت، چکامه سرایان در گو می نامند بزرگمنشی و پاکدلی !

برمیگردیم به زمان دیگری از تاریخ :
نادرشاه که قدرت سیاسی را در کابل بدست آورد برای به چنگ آوردن رقیب سیاسی اش، حبیب الله، به روی قرآن مهر نمود که اگر آن کوهدامنی تسلیم شود، او را آزار و گزند نخواهد رساند. حبیب الله مهر نادر را در قرآن ضمانت دانسته به کابل آمد. نادر سخن پروردگار را فروخت تا آن کوهدامنی را بدست آرد و خلاف پیمان و مهرش در کتاب آفریدگار، حبیب الله را بدست سران قبائل طرفدار خود سپرد و حبیب الله و یارانش در ارگ تیر باران گردیدند. و خلاف کرامت انسانی، جسد بی روان آن کوهدامنی از ارگ بروی خاک کش کشان به چمن حضوری برده شد و در چمن حضوری جسد تیر خورده و چنواری شده حبیب الله به دار کشیده شد. جسد خونبار وبی روان حبیب الله را برای روزها به دار گذاشتند به هدف اینکه چشمان همزبانان حبیب الله را سوزانده باشند. آن بود حرمت گذاری یک بی سواد کوهدامنی در برابر قرآن که امروز بنام« یچه سقو» پست و زبون شمرده میشود و این بود قرآن فروشی نادرشاه که تا هنوز هم در پاره از نگارش های اردتمندانه « زعیم» نامیده می شود ! با انهمه رویداد ها که دربالا آمد، نادر برازندگی هائی هم داشت که نمیتوان ازآن چشم پوشید.

از آنجمله میتوان از پختگی اش در امور لشکری، زیرکی اش و تدبیرش نام برد. مگر روش کینه توزی، قوم پشتون را در برابر بقیه باشندگان میهن وسیله سیاسی ساخت، با انگریز ساخت و مجاهدین بخارا سرزد، پیمان شکستن و قرآن فروختن اوست که نادر را در دوشنبه و پنجشنبه بازار، درتاریخ و نگارش مرد نامطلوب وغیر اعتمادجلوه میدهد. بااینکه حبیب الله سواد نداشت و برای رهبری خراسانیان ساخته نشده بود، گزارشات و رویداد هائی که در بالا آمد او را با نشان دادن جوانمردی و راست گوئی در مواقع خیلی حساس، نگینه واردر میان خیل امیران دو سده کشور می درخشاند.
بیشتر ازین، رویداد های تاریخی بیان شده برخلاف نوشته های بعضی ها گواه میدهد که آن فرزند کوهدامن « دزد» وار و « دزد» گونه حکومت نکرد بل در زمان رهبری از خود قناعت به نفس، شیوه مردی، از زبان ( وزنان دشمنان) پاسداری، بی تعصبی، وفا به پیمان و حرمت به قرآن خدا بیادگار گذاشت.

این شیوه های از خودگذری، قناعت پسندی، ساده زیستی، جوانمردی،چشم سیری و بی آلایشی حبیب الله است که بر کار کرد ها و کارنامه های بسی امیران محمدزائی چربی میکند. و در نتیجه، آن جوان کوهدامنی را حاشیه به متن تاریخ کاکه وار می جهد و آفتاب وار می درخشد.

  • ابراهیم اخلاقی

علی احمد جلالی

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۳ ب.ظ

علی احمد جلالی

جلالى در سال۱۳۲۳ هجرى خورشیدى در ولایت غزنى متولد و فارغ التحصیل دانشکده جنگ افغانستان در کابل است .

وى در سال۱۳۴۳ هجرى خورشیدى از دانشکده جنگ آمریکا فوق لیسانس در رشته دفاع داخلى را گرفت ، بعد در دانشکده سلطنتى انگلیس تحصیلات خود را ادامه داد و در سال۱۳۷۵ هجرى خورشیدى نیز در دانشکده جنگ آمریکا از رساله دکتراى خود تحت عنوان "سیاست جهانى آمریکا" دفاع کرد.

جلالى بعداز پایان تحصیلات درآمریکادرپستهاى مختلف وزارت دفاع افغانستان (درزمان دولت مجاهدین )و همچنین در رشته دیپلماسى در وزارت داخله این کشور به عنوان استاد تدریس کرده است .

وزیر داخله افغانستان در سال۱۳۶۰ هجرى خورشیدى بعد از حمله شوروى به افغانستان به پاکستان مهاجرت کرد و به عنوان مشاور مجاهدین افغانستان ایفاى وظیفه نمود.

جلالى در سال۱۳۶۱ هجرى خورشیدى به عنوان خبرنگار در رادیو صداى آمریکا استخدام و بعد به عنوان رییس بخش فارسى و پشتو صداى آمریکا انتخاب شد.

وى چندین اثر علمى دارد، کتاب "آن طرف کوه ها" درباره جنگ هاى چریکى به زبان انگلیسى را در آمریکا چاپ کرده است .

جلالى همچنین کتابهایى به نام "نفوذ و تاثیر ایران برکشورهاى آسیاى -میانه " و "تاریخ جنگ در افغانستان " را به چاپ رسانده که کتاب دوم وى اکنون در دانشگاه جنگ افغانستان تدریس مىشود.

وى در سال۱۳۸۲ هجرى خورشیدى توسط "حامد کرزى" رییس جمهورى افغانستان به - عنوان وزیر داخله دولت انتقالى افغانستان منصوب گردید.

  • ابراهیم اخلاقی

حفیظ الله امین

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۲ ب.ظ

حفیظ الله امین

حفیظ الله امین، پسر حبیب الله از قبیله کوچک خروتی در سال ( 1300ه ش ) در پغمان از توابع کابل بدنیا آمد، پدرش کار مند اداره پولیس در زمان نخست وزیری هاشم خان سمت زندانبانی توقیف‏خانه کابل بعهده داشت .
 وی تحصیلات ابتدائئ خود را در پغمان و تحصیلات عالی خود را در دار المعلمین تربیت معلم کابل به پایان برده. به عنوان معلم استخدام گردید و بعد از مدتی به مدیریت دبیرستان ابن سینا گماشته گردید و بنا بگفته آقای فرهنگ او در همین زمان عده از جوانان را جذب کرده و برای آنها «نظریات نژادی» را القاء و تدریس می‏کرد. وی درسال 1336 ‏شمسی با استفاده از بورسیه دارالمعلمین عازم آمریکا شده و از دانشگاه کلمبیا مدرک فوق لیسانس در رشته تعلیم و تربیت، گرفت و در برگشت به افغانستان با این موسسه آموزشی آمریکایی در کابل مشغول کار گردید و احتمالاً در همین ایام با تره‏کی آشنا گردید. بار دوم در سال 1341 ه‏ش باز هم به آمریکا غرض دریافت درجه دکترا از دانشگاه مزبور رفت و بدلیل نامعلومی پس از یکسال و قبل از دریافت درجه مورد نظر به کابل برگشت
.

او در همین زمان در دوران اقامت خود در آمریکا «اتحادیه دانشجویان مترقی افغان» را در کابل تشکیل داده و خود ریاست آن را به عهده گرفت. در بازگشت به کابل در سال 1343 خود را کاندید نمایندگی از حوزه پغمان نموده، اما در این کاندیداتوری شکست خورد. وی در همان سال تقاضای عضویت «ح.د.خ.ا» را کرد که بعنوان عضو عادی پذیرفته گردید، اما توانست توجه تره‏‏کی را بخود جلب نموده، پلکان ترقی در حزب را به سرعت پیموده و در سال 1348 ‏شمسی باز هم از حوزه پغمان کاندید و این بار برنده شده. او در کشمکش‏ها و رقابت‏ها حزبی بین تره‏کی و ببرک ‏جانب تره‏کی را گرفته و با ببرک سخت در رقابت و حتی خصومت افتاده، زیرا که علاوه بر تفاوت‏های فکری، شخصیتی و اخلاقی، ببرک با عضویت وی در کمیته مرکزی و دفتری سیاسی حزب مخالفت کرده بوده، پس از رخ دادن انشعاب، وی به جناح «خلق» پیوسته و از مبلغان پرشور آن جناح و مخالفان با حرارت ببرک و جناح «پرچم» گردید و در ضمن از جانب خلق ماموریت کار سازمانی در ارتش را به عهده گرفت و به جذب سربازان و افسران جوان، مخصوصا ً پشتون‏های جوان و روستایی پرداخت و موفقیت زیاد به دست آورد.

در سال «1357» که هر دو جناح با فشارهای بیرونی متحد شدند، او باز به عنوان عضو کمیته مرکزی انتخاب گردید و با حفظ سمت ماموریت سازمانی خویش در ارتش، که در جنا ح پرچم این ماموریت را رقیب دیرین او میراکبر خیبر به عهده داشت. پس از پیروزی کودتای 7 ثور «1357ه‏ش» وی به عنوان معاون نخست‏وزیر و وزیر امور خارجه و نیز عضویت دفتر سیاسی و دارالانشای حزب، تعیین گردید. و پس از برکناری عبدالقادر هفدهم ماه سرطان 1357، به عنوان معاون تره‏کی در سرپرستی وزارت دفاع تعیین شده و عملاً در اداره ارتش و مراکز دولتی و امنیت را به عهده گرفت و در 25 سنبله 1358، پس از کشتن تره‏کی، عنوان منشی عمومی (دبیر کل)، نخست‏وزیر، رئیس شورای انقلابی و رئیس جمهوری را، به خود اختصاص داد و حدود صد روز به صورت یکه‏تاز و بی‏رقیب در بخش‏هایی از افغانستان به شیوه بسیار خشن و جبارانه حکومت راند و بالاخره در 6 جدی 1358 در «قصر تپه تاج بیک» بوسیله روس‏ها کشته شد.

مهمترین ویژگی‏های شخصیتی او پس از قدرت‏طلبی مفرط، تناقض فکری و درونی او در رابطه با تبارگرائی و مارکسیسم بود. او از سویی یک «ناسیونالیست» دو آتشه (پشتون) بود و از سوی دیگر یک مارکسیست لینینست بود.

امین در آغاز از اعضای حزب سوسیال دموکرات افغان ملت» بود، اما بعدها به مارکسیسم رو آورد. بعد از کشته شدن امین و نزدیکانش، سرلشکر لیاخفسکی جریان را چنین گزارش می‏‏‏کند: کشته‏های افغان‏ها از جمله دو پسر خود امین را در گورستان نزدیک کاخ به خاک سپردند. جسد امین را که در قالی پیچانیده بودند، شب هنگام به دستور معاون سیاسی گردان، سروان انور صحتف در همان گورستان به خاک سپردند، اما جدا از دیگران، بر سر گور او هیچ لوح یا نشانه‏ای نگذاشتند. بقیه خانواده امین را که زنده مانده بودند به زندان پلچرخی بردند و به جای خانواده تره‏کی که تازه آزاد شده بودند، زندانی ساختندحتی دختر امین را که در هنگام نبرد زخمی شده بود، در یک اطاق با کف بتنی (سمنتی) سر انداختند. آری! آدم‏هایی که نزدیکان و خویشاوندان خود را به دستور امین از دست داده بودند، با ترحم و دلسوزی بیگانه بودند. تنها تشنه انتقام بودند.


 

  • ابراهیم اخلاقی

محمد یونس قانونی

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۲ ب.ظ

محمد یونس قانونی

محمد یونس قانونی فرزند محمد یوسف در سال 1336 هـ ش مطابق 1958 میلادی در ولسوالی حصه سوم ولایت پنجشیر دیده به جهان گشوده است، ایشان در سال 1343 هـ ش مطابق به 1965 میلادی در شهر کابل شامل مکتب ابتدایه گردید و در سال 1355 هـ ش مطابق 1977 میلادی دوره لیسه را در مدر سه ابوحنیفه به اتمام رسانید. و متعاقبا شامل پوهنحی شرعیات پوهنتون کابل گردید.

دوران جهاد:
 آغاز فعالیت های وی در عرصه سیاسی ، فرهنگی و جهادی از زمانی آغاز می شود که پس از فراغت از پوهنحی شرعیات پوهنتون کابل، در سال 1359 به جبهه پنجشیر پیوست.و در آن جا برای اولین بار به فرماندهی قهرمان ملی کشور شهید احمد شاه مسعود، به عنوان منشی عمومی کمیته دعوت و جهاد، منصوب گردید. وی با درک شرایط و مصلحت جبهات، به ایجاد مرکز آموزشی دعوت به جهاد همت گمارد که خود نیز تربیه مربیان این مرکز را به عهده داشت. ایجاد این مرکز و مدیریت قوی آن از سوی محمد یونس قانونی، در تقویت جبهات نقش اساسی و سازنده داشت. در سال 1360، از جناب احمد شاه مسعود به حیث نماینده جبهات انتخاب و عازم پیشاور پاکستان گردید و برای شش سال مسئولیت امور فرهنگی را به عهده داشت.

محمد یونس قانونی درطی شش سال توانست با انعکاس فعالیت های جبهات خارج از کشور و نیز شناساندن جبهات تحت امر شهید مسعود توانایی و لیاقت خویش را در انجام امور محوله به اثبات رساند و با پینش واقعی و درایت سیاسی، به عنوان عنصری مفید، مطرح گردید. با تاسیس شورای نظار، وی به مدت 3 سال وظیفه معاونت کمیته فرهنگی را اجرا می کرد که از جمله خدمات ارزنده این دوره می توان به تاسیس نشریه پیام شورا، انتشار کست های ارمغان سنگر، ایجاد اداره سمعی و بصری برای تهیه و پخش کست های ویدویی از صحنه های درخشان جهاد و مبارزه ملت افغانستان، تاسیس رادیو محلی و و مهم تر از همه زمینه سازی و ایجاد شرایط مناسب روابط و حرکت فرهنگی هماهنگ در بین ولایات، اشاره نمود که هر کدام از موارد یاد شده قابل تامل، اندیشه و درخور ستایش هستند. از آن پس با تاسیس شورای سراسری قوماندانان، محمد یونس قانونی به حیث نماینده شهید مسعود، ریاست کمیته سیاسی این شورا را به عهده گرفت که در مدت تصدی این وظیفه تلاش وی در جهت نزدیکی افکار و خط مشی های قوماندان برای همه دوست دارن وحد ت ملی در کشور ارزشمند و قابل ستایش است.

با آزادی کابل و پیروزی مجاهدین، محمد یونس قانونی نیز همچون سایر مجاهدین، سربلند و با افتخار وارد کابل گردید و سه روز بعد به عنوان رییس عمومی سیاسی اردو، در کنار دوست و همسنگرش احمد شاه مسعود بزرگ، مشغول به خدمت گردید. در این مدت او توانست برای ایجاد یک اردوی منظم و ساختار مناسب برای اردو، موفقیت های چشمگیری را بدست آورد. پس از موافقت نامه ننگرهار که در آن برکناری احمد شاه مسعود از بست وزارت دفاع، تصویب گردید و سردار بزرگ ما با یک دنیا گذشت و ایثار، این موافقت نامه را پذیرفت و از سمت خویش کناره گیری کرد، محمد یونس قانونی به عنوان سرپرست وزارت دفاع از جناب رییس جمهور وقت تعیین گردید. وی در این سمت که پیش از سه ماه طول نکشید، با درک مسئولیت سنگین خویش، کارهای بسیار اساسی در جهت شکل گیری و پایه گذاری وزارت دفاع نمود که می توان ساختار اداری فعلی وزارت دفاع را به نوعی حاصل زحمات بدریغ او دانست. وی با وجود کار در وزارت دفاع از هر گونه فعالیت نظامی اجتناب ورزید و تنها در بعد سیاسی و تشکیلاتی آن، به نحو احسن اجرای وظیفه کرد.

دوران مقاومت:
 محمد یونس قانونی در این دوران به نمایند گی از جریان مقاومت، جهت گفتگو و مذاکرات با جریانی موسوم به شاه سابق، دو سفر رسمی به روم داشت. هدف اصلی و نیت از این سفرها، ایجاد یک تشکل حول محور وحدت ملی بود. تا با ایجاد یک تشکل ملی، جامعه را از بحران موجود رهایی بخشیده و در جهت ایجاد یک نظام سیاسی در حرکت نمود. مرد خستگی ناپذیر و پرتلاش سرزمین ما در سال= 77 به فرانکفورت آلمان سفر کرد که حاصل آن سفر، تشکیل شورای مصالحه و وحدت ملی بود. هدف از تشکیل آن ایجاد یک جبهه سیاسی در کنار مقاومت بود. در دوران مقاومت به فیصله شورای رهبری، مسئولیت کمیته امور ولایات به محمد یونس قانونی محول گردید. علاوه برآن رهبری کلیه کمیته های موازی و غیر نظامی به جز سیاست خارجی را عهده دار بود. از جمله فعالیت های محسوس او در این دوره می توان به ایجاد آکادمی پولیس، تاسیس پوهنتون البیرونی و تاسیس انجمن شعرا و نویسندگان اشاره کرد. در همین جریان مسئولیت اکثر مذاکرات مهم از جمله مذاکرات عشق آباد و دوشنبه و جلسات شورای مصا لحه و وحدت ملی را بر عهده داشت.

پس از حادثه 18 سنبله 1380:
 پس از شهادت مسعود بزرگ در 18 سنبله 1380 که در واقع خونبهای او پیروزی مجاهدین و شکست طالبان بود، با سقو ط کابل، وی در= راس یک کمیسیون امنیتی داخل کابل گردید محمد یونس قانونی پس از ورود به کابل با مدیریتی قوی، نفوذ عمیق و راهکارهای خویش توانست جلو خیلی از حوادث ناگوار را بگیرد و مانع از عقده گشایی های افراد، اشخاص و گروه ها گردد و این کار بسیار ارزشمندی بود که توانست فضای مناسب و آرامی را در کابل فراهم آورد.

اجلاس بن: 
محمد یونس قانونی برای شرکت در این اجلاس در راس یک هیأت بلند پایه از جانب جبهه متحد، راهی بن گردید. اگر چه حدود اختیارات محول شده به این هیأت در تصمیم گیری ها بسیار محدود بود ولی ابتکار و درایت آقای قانونی، سرانجام این پروسه را به نتیجه رساند و اداره موقت محصول این توافق بود و براستی که اگر محمد یونس قانونی صرف در حوزه اختیارات خویش عمل می کرد و ابتکار خویش را وارد صحنه نمی ساخت، ممکن بود باز هم در کابل شرایط دوره قبلی حکومت مجاهدین به وجود آید و هر یک از گروه ها در اندیشه کسب حقوق بیشتر و موقعیت برتر به جان یکدیگر بیافتند و نتیجه همان می شد که نباید می شد. خوشبختانه محمد یونس قانونی توانست جلو یک فاجعه عظیم بشری را گرفته و نسیم صلح و امنیت، در این کشور دوباره وزیدن گرفت. به حق اوست که می تواند افتخار قهرمانی صلح و پیام آور دوست را از آن خود کند.

اداره موقت: 
وی با شکل گرفتن اداره موقت به حیث وزیر امو=ر داخله، خدمات ارزنده و نوید بخشی را انجام داد که بر هیچکس این فعالیت ها فعالیت های چشمگیر پوشیده نیست. او توانست در سخت ترین شرایط پولیس ملی را تشکیل دهد و به حفظ امنیت در کابل، ایجاد نظم عامه و حاکمیت قانونی در وزارت خویش مبادرت ورزد و افتخار بزرگ او این است که به اعتراف رئیس نیروهای حافظ صلح آیساف، امنیت کابل در این دوره ازامنیت واشنگتن هم بهتر بود و این کار ساده ای نیست.

لویه جرگه اضطراری:
درلویه جرگه اضطراری باز هم محمد یونس قانونی بود که برای حفظ حکومت و نظام و برای موفقیت آن از وزارت داخله کناره گیری کرد تا به قول خودش، فرایند صلح و تحقق توافقنامه بن که حکم فرزند او را دارد پیدا کند و همین حرکت ایثارگرانه او بود که محد یونس قانونی را محبوب قلب ها ساخت.
اداره انتقالی اسلامی افغانستان: در کابینه جدید به پیشنهاد رئیس دولت و اصرار مردم که می خواستند فرزند محبوب سرزمین خویش را در کنار خود داشته باشند، به حیث= وزیر معارف د ر خدمت فرزندان این مرز و بوم قرار گرفت تا بار دیگر با شکوه اندیشه های روشن و ابتکارهای سازنده خویش معارف افغانستان که به طرز اسفناکی بی سروسامان بود، تا حدودی سازمان ببخشد و روح تازه ای در کالبد تکیده ی او بدمد. محمد یونس قانونی در نخستین روزهای فعالیت خویش درمعارف با طرح کمپاین حمایت از معارف و ارایه استراتیژی بازسازی معارف، به عنوان مدیری دلسوز، آگاه و مبتکر درخشید و همه افغانستان یک پارچه حمایت خویش را از او اعلام کرد. در واقع او مبنای معارف نوین معارف افغانستان را گذاشت.

خصوصیات: 
او مدیری است که با رویاروی سیاست و تفکر در زند گی و اندیشه خویش، اسوه نوید بخشی برای نسل جوان ماست. بی تردید او یکی از بزرگترین و اصیل ترین مردانی است که می تواند در سرنوشت جامعه ما، نقش بسزا و درخور ستایش ایفا کند. او در اوج کمال و پختگی اندیشه اش، مردم را دوست دارد و نسبت به سرنوشت آنها دلسوز و فداکار است. همین امر است که او را در بطن جامعه جای داده و اندیشه های او پادشاه اقلیم تفکر نسل جوان ماست. او معتقد است که تنها خود آگاهی مردم است که میتواند آن ها را قادر سازد تا بر سرنوشت خویش حاکم شوند. محمد یونس قانونی موقعیت ها و مصلحت ها را خوب می شناسد و در عین حال هستی خود، آبرو و اعتبار خود را برای کشور و مردم خود میخواهد، نه کشور را برای خود و اعتبار خود و این است راز بزرگ جاودانگی انسانها!

  • ابراهیم اخلاقی

قسیم فهیم

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۲ ب.ظ

قسیم فهیم

مارشال محمد قسیم فهیم در سال 1957 در قریه اومرز ولسوالی پنجشیر ولایت پروان تولد شد و دورهء تعلیمات ابتدائی را در زادگاهش به پایان رسانید و بعد جهت فراگیری تحصیلات بیشتر به کابل آمد و شامل دارالعلوم کابل گردید. سپس شامل شرعیات دانشگاه کابل شد.

در دوران جهاد ملت افغان علیه تجاوز خارجی به عنوان یکی از همرزمان احمد شاه مسعود، به عنوان معاون آمر زون و مدتی معاون کمیته سیاسی شورای نظار جمیعت اسلامی افغانستان و زمانی آمر جبهات سمت شمال ( مزار شریف، کندز، بغلان، تخار و بدخشان) و همچنان به عنوان آمر جبهات پروان، خوست و فرنگ در بغلان و غوربند ایفای وظیفه نموده است. ازآغاز جهاد الی پیروزی مجاهدین، مارشال محمد قسیم فهیم در سمت معاونیت احمد شاه مسعود فعالیت از خود نشان داد. بعد از انتفال حکومت در 8 ا پریل 1992 به عنوان وزیر امنیت ملی ( خاد ) دولت اسلامی افغانستان موظف شد.

گذشته از آن رهبری قطعات و جزو تام های اردو را بعهده گرفت و به رتبه سترجنرالی رسید. در اوخر حکومت اسلامی در کابل وزیر دولت در امور امنیت و عضؤ شورای رهبری دولت به حیث قوماندان عمومی جبهات شمال مؤظف بود.

مارشال فهیم به زبان عربه آشنایی داشته و به انگلیسی نیز بلدیت دارد. موصوب اهل مطالعه و کتاب است و به آثار شاعران کلاسیک زبان دری مانند شاهنامه فردوسی، مثنوی و غزلیات مولانا جلال الدین محمد بلخی، بوستان شیرازی، دیوان حافظ، غزلیات ابولمعانی بیدل و... بسیار علاقه مند است. مارشال فهیم در میان مجاهدین و قومندانان از اتوریته و اعتبار بالایی برخوردار است.

پس از شهادت احمد شاه مسعود در 24 سنبله 1380 برابر با 15 سپتمبر 2001 موصوف به عنوان وزیر دفاع و قومندان عمومی نیروهای دولتی تعیین شد.

در موافقات بن وی بحیث وزیر دفاع ادارهء موقت تعیین گردید. در ثور 1381 برابر با ا پریل 2002 حین جشن پیروزی مجاهدین او به رتبه مارشالی که بالا ترین رتبه نظامی در افغانستان می باشد نایل آمد.

بعد از انتخاب حامد کرزئی به حیث رییس دولت انتقالی اسلامی در لویه جرگه از او خواسته شد تا وظیفه خود را در دوران 18 ماهه این حکومت نیز ادامه بدهد.

مارشال از آغاز ادارهء موقت دوبار مورد سؤقصد قرار گرفته ولی هر دو بار جان بسلامت برده است. وی حال وظیفه خیلی مشکل تشکیل اردوی ملی، و انسجام قوتهای مختلف در افغانستان را بعهده دارد، صداقت و لیاقت هر چه بیشتر وی در این راه بکار است تا کشور و مردم آن از رنج و بدبختی بیشتر نجات یافته و افغانستان در شاهراه ترقی گامزن شود.

مارشال فهیم متاهل است و دارای چهار فرزند میباشد.


 

  • ابراهیم اخلاقی

سید اسماعیل بلخی

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۱ ب.ظ

سید اسماعیل بلخی

سید اسماعیل بلخی در سال 1295 شمسی، در قریه سرپل ولسوالی بلخاب متولد شده است. بار اول سال1301 شمسی، با پدر، برادر و خواهر خود به ایران سفر نموده، در مرکز علمی شهر مشهد به تحصیل آغاز نمودو چهارده سال در حوزه علمیه مشهد مقدس تحصیل نمود.

در ایران به فعالیت های دینی و سیاسی مشغول گشت. برای این فعالیت اش از طرف پلیس ایران مورد تعقیب قرار گرفته، سال (1314) مجبور گردید به افغانستان باز گردد.
در همین سالهای سازمان اسلامی تندرو دیگر به نام (اتحاد) و یا حزب (ارشاد ) عرض وجود نمود. که  اساس گذار این حزب علامه سید اسماعیل بلخی بود. 
سید اسماعیل بلخی از روحانیون برجسته اهل تشیع بود، که در بین مسلمانان در افغانستان، ایران و دیگر کشور های شرقی اعتبار و نفوذ زیاد داشت.

فعالیت های سیاسی سید اسماعیل بلخی از پولیس افغانستان نیز پوشیده نماند. این بود، که بلخی را به زادگاهش بلخاب اجازه سفر نداده و او در هرات سکونت اختیار نمود. در پهلوی ادامه فراگیری علوم دینی در نزد شیخ محمد طاهری قندهاری به تبلیغ دینی و سیاسی مشغول شد.

علامه سید اسماعیل بلخی در سال 1329هجری شمسی با عده یی از روشن فکران و مبارزان متحداً دست به تحول زدند تا انقلاب نماینداما دستگیر و زندانی شدند و خیانت یک فرد به ناکامی شان منجر شد. مرحوم بلخی که از جور وستم بی پایان خاندان یحی برمردم, بویژه مردم هزاره خیلی رنج می برد ناگزیر گشت تا مردمان دانشمند و اهل درد از اقوام مختلف افغانستان را جستجو کرده با خود همنوا سازد و آنان را در راه و هدف بزرگ یک انقلاب و تأسیس جمهوریت همنوا سازد.
ایشان در اعلامیه ای افغانستان و حکومت را اینگونه وصف می نماید: از بدو تأسیس سلطنت خانواده محمد نادرخان تا آنگاهی که بیست ویک سال از عمر آن گذشته بود؛ (از طرزعمل مستبدانه دولت, اهمال و فروگذاریهای آن, درشئون مختلفه مدنی, زندگی اکثریت مردم در قرن بیستم به سویه امم ما قبل قرون وسطایی) در بدخشان زنان و دختران جوان لباسی ندارند تا ستر عورت کنند, در نورستان پوست بز می پوشند؛ در قبایل افاغنه از فرط عسرت در شینوار عندالاحتیاج زن حسینه و زیبای خودرا بازن بدشکل دیگریکه نسبتاً زندگی مرفه دارد با گرفتن چند دانه بز و مبلغی نقد مبادله می نمایند.  آدم فروشی خصوصاً از جنس لطیفه بازار گرم دارد؛ دختر فروشی وبهای آنرا مبلغ گزافی به عنوان (ولور) گرفتن شیوع عام یافته و جزو کلتور گردیده و این بدعتها نمایانگر منتهای فقر و بیچارگی مردم بد بخت این مرز وبوم است. کوچیها هنوز با حیات بدوی مبتلا و این آنچه انسانیت نام دارد بیگانه اند.

طوایف هزاره در زیر یک سقف با حیوانات زندگی میکنند و از کلیه مزایای ابتدایی حیات بشریه محروم اند و هیچ امید بهبود از آینده ندارند. گروه هائیکه به نام پشه یی یا (شاتری) یاد میشوند و در دره های مشکل گذار کوهساران و قلل جبال آشیانه و خوراک اکثریت شان علف و میوه کوهی است, نان گندم را در عمر خود مزه نکرده اند. ابواب علم و معرفت بر روی عموم بسته و ملت قهراً در ورطه جهل نگهداشته شده تا دایماً محل استثمار مستکبران و اقویا باشند. فرهنگ و معارف مروج امروز که بی شباهت به روش استعمار گران نیست روحیه فرزندان این خاک را کشته خصوصاً با جلوه های تبعیضی استعدادها را در نطفه خنثی کرده است. خودی و شخصیت سرکوب شده, اختناق و فشار بر مشاعر عامه حاکم است. مردم امنیت مالی و جانی ندارند. محیط افغانستان با تمام وسعت و پهنایش زندانی را مانند است که مردم اجباراً درآن به سر می برند. احساس مردم از دلچسپی به وطن کور شده؛ دوام این زندگی برای همه ناگوار و ازآن بیزارند. مسؤل تمام این بد بختیها خانواده سلطنتی موجوده است. تحمل آن اکنون بردوش ملت ستمدیده افغانستان سنگینی میکند.
ما بر خاسته ایم این بار کثیف را از شانه بر اندازیم, اگر توفیق نیافتیم آیندگان حتماً این کار را کردنی اند و اعمال شما پاداشی جز این ندارد.

مطالب منظومه علامه بلخی با صراحت شجیعانه اش اخطاریه یی بود که از زبان متهمی برای اول بار در محضر رسمی در حضور افسران عالی رتبه و مامورین معتمد دولت شنیده می شود. مستمعان را به حیرت اندر ساخته با تعجب یکی به سوی دیگری می نگریستند.

علامه سید اسماعیل بلخی که در فصاحت و بلاغت کم نظیر بود؛ در منابر وعظ و موعظه دادسخن میداد. لقب - ناطق الاسلام – برایش داده بودند. در مسافرت اخیریکه بعد از کوته قلفی (قفلی) پانزده ساله به ایران و عراق نمود و مجامع علمی استقبال گرمی درآن ممالک ازوی نمودند؛ برای استماع سخن رانی هایش در کارتهای رسمی مدعوین علاقمند, اورا به عنوان – سید جمال الدین ثانی – معرفی و تشویق میکردند که مردم از درک فیض گفتارش بهره وافی بگیرندعلامه بلخی هنوز سن پنجاهمین عمر گرانمایه خودرا طی نکرده بود که پدرش پدرود حیات گفت. اودر زندگی آرزو میکرد مدفنش در جوار اجداد بزرگوارش جاییکه چشم به عالم هستی کشوده بود در قدم جای حضرت شاه همدان که هرساله عرس بزرگی درماههای سرطان و اسد به یاد آن عارف گرامی و مجاهد کبیر برپا میشود و از اقطار افغانستان زایران برای کسب فیوضات حاضر میشوند – قرار گیردولی مرگ نا به هنگام او مانع از بجا آوردن وصیت او و هم دوری راه و شدت گرمای اخیر برج جوزای 1344هجری شمسی  گردیده مطابق خواهش و اصرار مردم اخلاص کیش و شرافتمند افشارنانکچی در قصبه مذکور به خاک سپرده شد.

اکنون در آنجا لنگرش گرم و مزارش مطاف خاص و عام است. اینک شعری ازآن مرحوم:

انتقاد تاکی
ازخون بی نوایان اخذ نفاد تــــــاکی 
وز رنج بی مرادان جستن مـــــراد تاکی؟
بیداد بر ضعیفان جایی نگشــت تحریر 
لافیدن جراید از عـــــــدل و داد تاکی؟
تا رتبه انتصابیست مشـــکل بود توازن 
فرمان روای مطلق هر بیســـــواد تاکی؟
نیکی زخود شمردن زشتی زدست تقدیر 
بر دستگاه خلقت این انتقاد تـــــــاکی؟
سعی و عمل چو نبود از آرزو چـه خیزد 
آزردگی به ملت خواهــــــی زیاد تاکی؟
تحصیل گنج و فرهنگ بی رنج نیست ممکن 
شرط است جهد قومی بی اجـتهاد تاکی؟
همکاری و تعاون از اعــــــماد خیزد 
با خلق خویش باشیم بی اعتــماد تاکی؟
دیریست مستبد را با شیخ اتحادیـست 
یارب میان دزدان این اتـــــحاد تاکی؟
ای مجمع عمومی زین انجــمن چه حاصل 
گر نیست جنگ مذهب فرق نژاد تاکی؟
تجهیز جیش از چیست وین خوف و ترس از کیست 
باغی که صلح روید تخم فــساد تاکی؟
با ناتوان ندیدیم جز مکـــــر از توانا 
نامی است از حمایت غصب بلاد تاکی؟
از عنعنات دیرین تفکیک نـــوع زاید 
فکری به زنده بایست ازمرده یاد تاکی؟
بی گردش طبیعت مارا مساز مایوس 
ناشاد قلب خلقی یک عده شاد تاکی؟
بلخی بدهر گویم یا با زمامـــداران 
با اهل فضل آنسان کیدو عناد تاکی

بلخی بزرگ، ملی می‌اندیشید و برای تحقق آزادی تمام افغان‌ها از قید و بند استبداد رژیم حاکم، نبرد بی‌امان فکری را به راه انداخت و سرانجام برای زنده ماندن افغان‌ها و آزادی و حریت مردمان این مرز و بوم جان خویش را ایثار نمودند. بلخی از مفاخر بزرگ و ملی افغان‌ها بود و برای همیشه به عنوان یکی از قهرمانان ملی این کشور بر تارک تاریخ قهرمانی‌های افغان‌ها خواهد درخشید.


 

  • ابراهیم اخلاقی

سید صفدر علی احسانی

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۰ ب.ظ

سید صفدر علی احسانی

در خانواده‌ سیادت، معنویت و روحانیت در سال 1328ش. کودکی خوش سیما و نورانی متولد شد که مرحوم آخوند سید محمد اکبر(پدر شهید) به عشق مولایش، اسم مبارکش را سید صفدر علی گذاشت.شهید بزرگ احسانی، از میان قله های مرد خیز(جاغوری)- منطقه المیتو- قد بر افراشت. قله های پر غروری که مردان بزرگ و آسمانی چون آیت الله علامه مدرس افغانی، آیت الله وحیدی، روحانی مبارز و آگاه شهید شریفی(وکیل مردم جاغوری در ولسی جرگه)، جنرال موسی هزاره(رئیس ارتش پاکستان) و... را به دامن پرمهر خویش پرورش داد.

ایشان در دامان خانواده روحانی چشم به جهان گشود و با جهان بینی الهی پرورش یافت و با ذوق و علاقه فراوانی که به علوم دینی داشت در زادگاهش نزد حاج شیخ محقق به تحصیل علوم دینی آغاز کرد. و مدت دوسال در حوزه علمیه مالستان نزد حاج شیخ یوسف عارفی مشفول تحصیل بود و آنگاه خدمت آیت الله وحیدی وشهید شریفی در مدرسه ‹شریفی› به تلمذپرداخت. پس ازمدتی زلال زمزم معنویت وجذبه علمی حوزه علمیه نجف اشرف اورا به سوی خویش کشانید ودر سال 1348عازم نجف اشرف گردید واز محضر بزرگان واعاظم علمی نجف بهره گرفت وبه مطالعات جنبی ومسایل سیاسی روز، جریانهای انقلابی مبادرت ورزید که درنتیجه توسط عمال حزب بعث درسال1354از عراق اخراج گردید وشهید، درحوزه علمیه قم اقامت گزید ودرکانون انقلابی انجا مشغول تحصیل گردید واز حضور اساتید بزرگ حوزه استفاده می‌برد و دوره فن خطابه را در حضور حضرت آیت الله مکارم شیرازی در دارالتبلیغ به پایان برد.او سطوح عالیه دروس حوزه را به اتمام رسانده ومشغول خارج فقه واصول بود.

تبلور واقعی شخصیت بزرگ شهید احسانی را دربرگهای زرین جهاد ومبارزه می‌توان تماشا کرد، او با باور بالغ واندیشه ظهور یافته واراده پایدار دراولین سالهای طلبگی، با گام استوار در راه دفاع ازکیان اسلام قدم برداشت، درسال 1347ش. درانتخابات وکلای مجلس ملی از کاندیداتوری روحانیت حمایت کرد وتلاش فراوان نمود که تا یک قدمی مرگ جلو رفت واین کار او خشم خوانین جاغوری را برانگیخت وپسر شریف خان پیلوت اورا با تفنگچه(کلت) تهدید به مرگ کرد اما دراراده او خللی وارد نگشت.
شهید، با بینش الهی وشورآمیخته با عشق به مکتب اسلام که در سر داشت وبا ورود به کانون علمی ومعنوی نجف اشرف به مطالعه دقیق جنبشهای اسلامی پرداخت وجذب مدار روحانی انقلاب اسلامی گردید که فعالیتهای انقلابی او وارد مرحله تازه‌ای گشت‌.

شهید احسانی، بعد از اخراج از عراق در حوزه علمیه قم رحل اقامت گزید وفعالیهای انقلابی اش را دوباره آغاز کرد.شهید احسانی با آگاهی که ازاندیشه سیاسی اسلام داشت وتجربه دوران مبارزه تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران وآغاز جهاد درافغانستان ازاو مرد مبارز نستوه، اندیشمند وسیاستمدار فرهیخته‌ای ساخته بود. با آغاز جهاد وتشکیل«حزب نهضت اسلامی افغانستان» فعالیتهای انقلابی اش را در جهت مقاومت اسلامی کشورش متمرکز کرد.

شهید احسانی، مسئول کل کمیته نظامی و نیروهای مسلح نهضت اسلامی بود و برای تدارک امور جهاد شبانه روز تلاش می‌نمود. تهیه ابزار و ادوات جنگی، تأمین و اکمال جبهه ها، اعزام نیروهای تازه نفس به جبه ها، آموزش نظامی نیروها و تربیت کادرهای مکتبی و نظامی از فعالیتهای جهادی او بود. شهید احسانی، در قلب همه مهاجران و مجاهدان عزیز بود، وقتی او برای اعزام نیرو به جبهه حرکت می‌کرد مهاجران دلسوخته سراز پا نمی‌شناخته آماده می‌شدند و در سخت ترین شرایط به جبهه ها اعزام می‌شدند. اعزام چندین کاروان به جبهه های هرات و همچنین فراهم کردن و اعزام کاروانهای بزرگی از مهاجرین در سرمای سخت زمستان از مسیر هرات تا مناطق مرکزی با پای پیاده که در آخرین کاروان خود نیز پیشاپیش قافله جهاد در حرکت بود. و در منطقه«جنگل گز» گلران هرات در حین انتقال نیروها و امکانات از رودخانه هریرود با حملات سنگین هاوان(خمپاره) نیروهای اشغالگر و دولت کمونیستی به فیض عظیم شهادت نایل گشت.

شهید احسانی، به جهاد و مقاومت به دیده یک انقلاب فکری و فرهنگی می‌نگریست و برای تحقق این آرمان مقدس به کارهای زیربنایی فرهنگی می‌اندیشید و همت ویژه گماشته بود. او به نسل انقلاب چشم امید دوخته بود و برای تربیت کادرهای انقلابی و مذهبی آینده جامعه می‌اندیشید. در سالهای اول جهاد و انقلاب که بعض گروههای جهادی درگیر جنگهای داخلی بود، شهید احسانی و همفکرانش در ساحه نفوذ نهضت اسلامی، به تأسیس مکاتب کلاسیک، و مدارس علمیه و کتابخانه ها اقدام نمود. او در امر تأسیس مکاتب کلاسیک در سالهای 61-1360، تهیه کتابهای درسی، کتابخانه ها و استخدام معلمین زحمتهای فراوان کشید.

در کل دوازده باب مکتب صنفی(ابتدایی، متوسطه و لیسه)، کتابخانه و مدارس علمیه(دینی) متعدد در مناطق تحت کنترل نهضت اسلامی تأسیس شد که در نتیجه همین تلاشها عده زیادی از جوانان از نعمت سواد بهره مند شدند.
چهاردهم ثور، در تقویم حماسه و جهاد یاد آور غروب غمناک چشمان پر فروغ آفتابی است که در تاریک ترین عصر یأس، پرتو امید می‌افشاند. در چهاردهم ثور 1365 پرچمدار بزرگ مقاوت و انقلاب بزرگ جهانی اسلام، مجاهد دلسوخته، اندیشمند فرهیخته، عالم ربانی حجة الاسلام والمسلمین الحاج سید صفدر علی احسانی
 ، در گلران هرات زمزم شهادت را سرکشید. شهید احسانی قلب تپنده‌ای جهاد و مقاومت، آفتاب امید در دل امت و بازوی توانمند انقلاب بین الملل اسلامی بود.

  • ابراهیم اخلاقی

عبدالرشید دوستم

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۰ ب.ظ

عبدالرشید دوستم

در سال 1954 در خواجه د کوی ولایت جوزجان متولد گردیده است . وی یکی از چهره های مطرح در چند دهه پسین بوده که در زیاد ترین تحولات و رویداد های سیاسی افغانستان نقش بر جسته داشته است .

از آغاز فعالیت های سیاسی و نظامی اش تا به امروز در موقعیت ها ومواضع مختلف قرار داشته و به بر داشت بسیاری از از بیک های افغانستان یکی ا چهره های شاخص قوم مزکور میباشد.

در سال 1985 ، دوستم قوماندان یک نیروی پنجاه هزار نفری بود که این نیرو ها در حکومت نجیب بر ضد مجاهد ین می جنگید ند و دوستم عضو حزب بر سر اقتدار وطن بود.

در سال 1992 وی از حکومت انتقالی مجاهدین حمایت کرد ، به تدریج از مرکز فاصله گرفت.

در سال 1994 تغیر جهت داد و با گلبد ین متحد شده ، برضد دولت ربانی جنگید. در سال 1995 از واشنگتن و نیو یارک دیدن کرد. در سال 1998 توسط طالبان شکست خورد و به ترکیه رفت.

در سال 2001 بار دیگر وارد افغانستان شد و با حمایت نیرو های امریکا ، طالبان شکست خورده ووی قدرت سابقه اش را در ساحات سمت شمال تحکیم بخشید

اکنون وی یکی از بازی گران عمده جنگ ویا ثبات سیاسی در افغانستان است. در ماه دسمبر سال 2001 میلادی توسط حامد کرزی بحیث معاون وزیر دفاع تعیین گردید.

وی بتاریخ دهم حمل 1381 از طرف حامد کرزی بحیث نمایندة خاص رئیس ادارة موقت در سمت شمال انتصاب گردید.


  • ابراهیم اخلاقی

رمضان بشر دوست

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۰۶ ب.ظ

رمضان بشر دوست

داکتر رمضان بشر دوست فرزند محمد علی چهل و سه سال قبل در ولسوالی قره باغ ولایت غزنی در یک خانواده کارمند دولتی چشم به جهان گشود.

داکتر بشر دوست تعلیمات ابتدائی و متوسطه خویش رادر بره باغ غزنی و شهر میمنه ولایت فاریاب به پایان رسانیده و دو ماه بعد از کودتای ثور سال 1357 به کشور ایران مهاجر گردید.

داکتر بشردوست تعلمات لیسه خویش را در آن کشور تمام نموده و بعدا به کشور همسایه پاکستان کوچید. داکتبر بشر دوست در سال 1362 میلادی پاکستان را به قصد کشور فرانسه ترک نموده و در آنجا تحصیلات عالی خویش را دنبال نمود.

در سال 1368 موفق به دریافت ماستری در رشته حقوق از پوهنتون گرونوبل فرانسه گردید و در سال 1369 دپلوم مافوق ماستری در رشته دپلوماسی را از پوهنتون پاریس و 1371 دپلوم مافوق ماستری در رشته علوم سیاسی و در 1374 در رشته حقوق دکتورایاش را از پوهنتون تولوز فرانسه حاصل کرد.

داکتر بشردوست سال گذشته بعد از سالها مهاجرت و تحصیل به کشور برگشت و در مدیریت ملل متحد وزارت اموز خارجه بکار گماشته شد.

داکتر بر بشر دوست در سال 1382 به عنوان مدیر مدیریت امور سیاسی کشورهای اروپای غربی در آن وزارت تقرر حاصل کرد و در همین حال به عنوان تحلیلگر به شورای امنیت ملی دولت انتقالی اسلامی افغانستان همکاری مینمود.

داکتر بشر دوست تز دکتورای خویش را در 1150 صفحه درباره دپلوماسی و جنگ در افغانستان نوشته که در این تز بخصوص دپلوماسی آمریکا، روسیه، ایران و پاکستان را درباره افغانستان تجزیه و تحلیل کرده است.

علاوه بر این، تز ماستری علوم سیاسی خویش را درباره نقش سازمان ملل متحد در مقابل تجاوز نظامی شوروی در افغانستان نوشته اند.

در سال 1382داکتر بشر دوست کتاب زیر عنوان قوانین اساسی، تاریخ، نظامهای سیاسی و روابط دپلوماتیک افغانستان از عهد احمدشاه بابا (1125) تا امروز نوشته اند. در این کتاب 443 صفحهای تمام قوانین اساسی افغانستان، نظامهای سیاسی و روابط بین المللی افغانستان بررسی، تجزیه و تحلیل شده است. این کتاب در سال 1381 برنده جایزه اکادیمی علوم سیاسی و اخلاقی فرانسه شده و این اولین کتاب یک پژوهشگر افغان بود که حایز چنین جایزه با اهمیت گردیده است.

داکتر بشردوست یک داشمند مستقل افغان است که با هیچ گروه قومی، حزبی وابستگی نداشته و فعالیتهای علمی و فرهنگی خویش را درباره افغانستان به طور مستقل انجام داده است. وی پس از برکناری حاج محمد محقق وزیر پلان اسبق از سوی حامد کرزی، به عنوان وزیر پلان فعلی ایفای وظیفه می کند

  • ابراهیم اخلاقی

احمد شاه مسعود

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۰۵ ب.ظ

احمد شاه مسعود

احمد شاه مسعود فرزند دوست محمد یکی از افسران عالی رتبه پولیس دردهم سنبله سال 1332 خورشیدی 1/9/1953 در دهکدهء جنگلک بازارک پنجشیر زاده شد . در پنج سالگی شامل مکتب شد و تا صنف دوم در مکتب بازارک درس خواند.
وقتی پدرش به حیث قوماندان ژاندارم پولیس هرات مقرر گردید او صنف سوم و چهارم را در مکتب موفق هرات خواند. 
مسعود آموزش های نخستین د ینی را نزد ملا امام مسجد جامع هرات فرا گرفت
.

پس از تقرر پدرش در کابل او شامل لیسه استقلال گردید و تعلیماتش را در همان لیسه به پایان برد.

مسعود پس از صنف دهم در مکتب هم به حیث شاگرد ممتاز شناخته شد.زبان مادری اش فارسی بود درپهلوی آن به زبان پشتو، اردو و فرانسوی روان صحبت میکرد. او به زبان عربی نیز آشنایی داشت.

مسعود علاقهء فراوانی به سپورت داشت و جوانان و نو جوانان همسن و سالش را نیز به سپورت تشویق میکرد. هنوز چهارده سال داشت که تیم والیبالی را در دهکدهء زادگاهش جنگلک ساخت و در رخصتی های تابستانی با تیم های والیبال قریه های دیگر پنجشیر مسابقات دوستانه یی را برگزار میکرد. قدرت اجرایی و داشتن دسپلین نه تنها او را عزیز و دوستداشتنی ساخته بود ، بلکه با این عملکرد حیثیت رهنما و پیشگام را در میان دوستان بیشمارش یافته بود.

مسعود به ورزش های متنوع علاقه مندی داشت، که بعد ها برای انجام همهء آن فرصت کمی داشت . ورزش های دوست داشتنی ا ش، فتبال ، اسپ سواری، آببازی و کاراته بودند.

در تیم فتبال محلی یی که در آن زمان در کارته پروان داشتند ، او نقش یک مربی فعال را داشت . علاوه بر آن مسعود عشق فراوانی به مطالعه و بازی شطرنج داشت. او بیشتر به خوانش سفر نامه ها و تاریخ علاقه مند بود . مسعود در عرصه شعر و سخن آثار پیشگامان ادبیات فارسی؛ چون : مولانا جلال ا لدین بلخی، سنایی غزنوی، بیدل و حافظ رامیخواند و دوست داشت.

سال 1351خورشیدی مسعود آموزشگاه ریاضی « آرین» رادر محل زیستش در پارک بهارستان جامی واقع کارتهء پروان اداره میکرد که درآن او نه تنها به همصنفانش بل که به شاگردان زیادی درس ریاضی میداد.

این که مسعود چه گونه به سیاست دلچسپی پیدا کرد؛ خودش گفته است: « پدرم دوستان زیادی داشت که به سیاست آشنا بودند. آنها به خانهء ما می آمدند و روی سیاست های منطقه و جهان بحث و گفتگو میکردند. طبیعی بود که این صحبت هاو نشست ها نقشش را در من داشت . و اثراتش در آینده هم نیز باقی ماند .»

شاگرد صنف نهم لیسه استقلال ، اولین بار آدم فعال سیاسی شد. 
مسعود هنوز شاگرد صنف هشتم و نهم بود که فعالیت کمونستها در مکاتب کابل آغاز گردید. این که او مفکوره خود را با کمونست ها هماهنگ ساخته نمی توانست ، تیره گی هایی بین او و شاگردانی که مفکورهء کمونستی داشتند پیدا شد. 
مسعود که هنوز تجربه کافی سیاسی نداشت، از امکانات زیادی هم بر ضد این گونه فعالیت ها بر خوردار نبود . گرچه فعالان سیاسی آن زمان درگیری هایی نیز میان هم داشتند ، اکثراً افراطی های چپ گرا بودند . این امر باعث توجه مسعود به نهضت اسلامی گردید
.


1352 (1973) بعد از امتحان کانکور نظر به علاقه اش به انجنیری و مهندسی شامل انستیتوت پل تخنیک کابل شد.
در همین سال او رسماً به جمعیت اسلامی پیوست و همراه انجنیر حبیب الرحمان که یکی از پیشگامان نهضت اسلامی بود آشنا شد
.

در دوران حکومت محمد داؤد که مردم او را نزدیک با کمونیزم و شوروی میدانستند، اولین پلانهای کودتا یی تحت فرماندهی انجنیر حبیب الرحمان که مسعود هم در آن سهم داشت طرح گردید . پس از افشای این پلان ها ، انجنیر حبیب الرحمان مدت شش ماه زندانی شد و مسعود هم کابل را ترک گفت.

حکمتیار که در آن زمان مسوولیت امور نظامی جمعیت اسلامی را داشت ، به این عقیده بود که از طریق ترور میتوان به هدف رسید . که هدفش از ترور گذاشتن بم ، پاشیدن تیزاب و قتل مخالفین سیاسی اش بود . درین زمان مسعود شدت بیزاری خود را در برابر تند روان اسلامی ابراز کرد ، در حالی که عده یی در نهضت نیز از تند روی حمایت میکردند، مسعود با این گونه تحرکات مطلقاً مخالف بود و در آن تباهی و نابودی مردمی را میدید که خواهان خدمت کردن به آنها بود . این اختلاف نظر اساساً باعث در گیری شدیدی میان آنها گردید.

مسعود یک محصل سخت کوش، هد فـمند و متوجه تحصیل بود. هدفش از تحصیل و آموزش، خدمت به وطن و مردمش بود . 
بعد ازآنکه کاکایش عبدالرزاق خان (یک تن از صاحب منصبان بلند رتبه دولت داؤد) مسعود را که توسط دولت داؤد گرفتار میگردید، هشدار داد ؛ مسعود که یکی از فعالان سیاسی در انستیتوت پل تخنیک کابل بود؛ انستیتوت پل تخنیک را ترک گفت و در سال 1353(1974) به همراهی انجنیر جان محمد برای اولین بار به پاکستان رفت.

بعد از مدت کوتاه دوباره فعالیت های سیاسی را در داخل کابل آغاز کرد و موفق گردید که عده یی از افراد ناراضی دولت رابه طرفداری خود فرا خواند. مسعود فعالیت های سیاسی اش را ادامه داد تااینکه در 1354(1974) قیام مسلحانه پنجشیر صورت گرفت . مسعود 22 ساله باعده یی از یارانش که اعضای ‌جمعیت بودند با وجود تلف شدن عده یی ازهمسنگرانش ، در ظرف یک الی دو ساعت تمام پنجشیر را تحت کنترول در آورد ویک ادارهء دولتی را خلع سلاح کرد.

حکمتیار وعده داده بود که همزمان با قیام در پنجشیر قوای نظامی دولت مصروف میشود و در کابل یک کودتای نظامی ‌رخ خواهد داد.

در کابل هیچ حرکتی‌صورت نگرفت . مسعود و همراهانش افشا شدند و به این صورت قیام کننده گان به خدف نرسیدندوعده یی توانستند پنجشیر را ترک گفتند.

مسعود بعد از یک ماه به صورت مخفی دوباره به کابل آمد و از آنجا به پشاور پاکستان رفت که درآن جا هم مخفی بود و از طرف استخبارات مخفی پاکستان تعقیب میشد.

بعد از این قیام نظریات در داخل جمعیت اسلامی هم فرق کرد. بعضی طرفدار این قیام بودند و برخی این قیام را ناسنجیده و یک اشتباه میدانستند. این موضوع باعث دو پارچه گی جمعیت گردید . کسانی که مخالف قیام بودند، با پروفیسور ربانی ماندند که مسعود هم یکی‌از آنها بود و طرفداران قیام به حکمتیارپیوستند.

این دو گروه گاه با هم نزدیک و گاه دور میشدند. تا اینکه تحت رهبری قاضی امین وقاد هر دو با هم یکجا شدند .
حکمتیار با نزدیکی ‌به شبکه استخباراتی ‌پاکستان ، رقبای‌سیاسی ‌خود را یکی ‌یکی‌از بین برد . یکی‌از این جمله همان انجنیر جان محمد بود.

حکمتیار و رهنمایان‌ پاکستانی اش کلو وبابر میخواستند مسعود را که درآن وقت در خانهء حکمتیار بود اختطاف کنند . مسعود که از جدی بودن این موضوع خبر شد، پهره دار های پاکستانی را با دو تفنگچه یی که همیشه با خود داشت تهدید کرد و از آنجا خارج شد . اوتا کودتای ‌ضیاالحق به صورت مخفی در پاکستان ماند.

بعد از این واقعه جمعیت فعالیت های مستقل خود را آغاز کرد . و مسعود تا کودتای کمونستی 1357(1978) به کابل رفت و آمد داشت .از فعالیتش در کابل تنها دوستان نزدیکش خبر داشتند. به گفته یکی از نزدیکانش، اوبیشتر در شهرستان های شرقی افغانستان به سر میبرد تا از نظر پولیس امنیتی کابل در امان باشد.

مسعود به نورستان که از نخستین مراکز قیام علیه شوروی بود، رفت . او میخواست ببیند که عقیده مردم به مقاومت چه است . بعد از این که مسعود به تصمیم مردم یقین پیدا کرد در 1358(1979) ( آغاز تجاوز قوای شوروی در افغانستان) با دسته یی که شامل 20 مرد جوان بود، به طرف پنجشیر روان شد .در کنر هم مبارزانی که به جهاد آغاز کرده بودند این دسته را خوش آمدید و خیرمقدم گفتند و مقداری از سلاح و مهما ت غنیمت گرفته شده خود را به دسته زیر فرماندهی‌مسعود اهدا کردند. 
مسعود همراه با همرزمانش داخل پنجشیر، محل زادگاه خود شد . 
شاهدان عینی میگویند ، در پنجشیر او بزرگان و ریشسفیدان محل را گرد خود جمع کرد و راجع به مقاومت مسلحانه با آنها به تفاهم رسید. مسعود در تمام قریه ها با مردم گفت وگو کرد . مردم پنجشیر برای مبارزات مسعود در راه آزادی مردم و سرزمینش، به هر نوع قربانی حاضر بودند
.

شاهدان میگویند، با وجودی که زن و مرد پیر و جوان به ضرورت این مبارزه مسلحانه باور مند بودند ، آماده گی‌خود را برای مقاومت اعلام کردند . مسعود از میان همهء داوطلبان، کسانی ‌را انتخاب میکرد که یگانه سرپرست و نان آور خانواده خود نمی‌بودند . او برای‌ داوطلبان مبارزه میگفت و روشن میساخت که سرپرستی و غمخواری خانواده و فامیل هم بخش ضروری‌ مقاومت است، زیرا حفاظت از مردم بیچاره و محتاج و به خصوص ازخانواده در برابر یک ابر قدرت تجاوز گر فرض است .

بار دیگر قیام مسلحانه در پنجشیر آغاز گردید و این بار به رهبری‌ مسعود. این قیام 40 روز ادامه پیدا کرد که پنجشیر، سالنگ و بوله غین از دست تجاوزگران آزاد گردید . پس از40 روز جنگ و مقاومت، مسعود از ناحیه پای زخم برداشت و مبارزان سلاح و مهمات ‌برای‌ادامهء جنگ نداشتند . با وجود ی که 600 مرد از نورستان به کمک مبارزین شتافتند ، آنها به شکست مواجه شدند. و اینگونه مسعود با همرزمش کاکا تاج الدین به سوی ‌پنجشیر برگشت
.

این شکست مسعود را به تفکر وا داشت و او تصمیم گرفت که با تاکتیک های جدیدی وارد عمل شود. این تاکتیک، جنگ چریکی و یا گوریلایی بود که اورا یکی از بزرگ ترین چهره های جنگ های ‌چریکی‌ عصرساخت
از همین جا نام مسعود و پنجشیر با هم پیوند خوردند. و نامش به عنوان بزرگترین مبارز جنگ های آزادی ‌بخش در تاریخ ثبت شد.

تمام دشمنانش میخواستند او را از بین ببرند و برای‌ رسیدن به این هدف از هر وسیله یی استفاده میکردند و شوروی‌ها جایزه یی‌برای‌سرش تعیین کرده بودند . از اثر کار آیی و فعالیت دقیق استخباراتش همهء پلان های‌تهاجمی دشمن افشا میگردید . 
در سال 1358(1979) زمانی‌ که پایش شدیداً جراحت داشت ، مسعود توسط گروپ های‌رژیم محاصره گردید . او توانست خود را به گونه یی از تهاجم دشمن نجات دهد
.

در سال 1359 ( 1979) یک سرباز جوان با استفاده از تاریکی، از فاصلهء سه متری بالای جیپ حامل مسعود آتش کرد و مسعود جان به سلامت برد . مسعود آن جوان را فقط همین قدر گفت: « وطندار، دست هایت میلرزد، خوب نشان زدن بلد نیستی. »و او را بخشید.

درسال 1361(1983) کوماندو های ‌ویژهء شوروی ‌دهنهء مخفیگاه کوهی را که مسعود در آن خواب بود در ملسپه پنجشیر محاصره کردند. او توانست محاصره را بشکند و ساحه را ترک بگوید . 
شوروی ها در سال آتش بس1361/1362(1983/84)، برای ترور مسعود دو اندیشه را دنبال میکردند ، یکی کشانیدن او به داخل گارنیزیون شان در« عنابهء پنجشیر» به بهانهء مذاکره و گفت وگو که در واقع قصد دستگیری وی را داشتند، که پلان شان بوسیله یک ترجمان تاجیکی افشا گردید. طرح دوم این بود که روس ها یک تن از مجاهدین بنام« عبدالقادر ناچار» را اجیر ساخته بودند تا در غذای احمد شاه مسعود زهر بریزد . ناچار دستگیر گردید، اما مسعود اورا بدون انتقام گیری مورد عفو قرار داد
.

داکتر نجیب الله رییس جمهور، زمانیکه ریاست « خاد» رابه عهده داشت ، میخواست مسعود را به کمک « کامران » دوست دوران مکتب مسعود به قتل برساند . داکتر نجیب می دانست که مسعود با دوستانش از نیکی ‌و جوانمردی کار می‌گیرد. او مسعود را از دوران طفولیت در کابل میشناخت ، در آن وقت کامران کپتان تیم ملی فتبال بود . او به پنجشیر رفت و چند روز با مسعود بود. کامران وقتی پی برد که مسعود چی راهی را در پیش دارد و برای چی مبارزه میکند، همه چیز را خودش به مسعود افشا کرد و تفنگچهء بی صدایی را که از حکومت آن وقت به این مقصد گرفته بود به مسعود تسلیم کرد و خود به آلمان غرب پناهنده ء سیاسی شد.

در سال 1368(1989) در پایان گردهمآیی که مسعود با فرماندهان ولایات مختلف شورای نظاردر فرخار داشت، زمانی که این فرماندهان میخواستند به مواضع خود بر گردند، مورد حمله افراد حکمتیارقرار گرفتند که دها تن از اعضای برجسته شورای‌ نظار درین حمله شهید شدند. در این حمله تروریستی مسعود نزدیک ترین دوستان و برجسته ترین فرماندهان خود را از دست داد . حکمتیار توانست عملیات بزرگ نظامی مسعود را خنثا سازد ، ولی به هدف اصلی اش که از بین بردن مسعود بود ، نرسید.
1372(1993) وقتی‌که وضع میان جبهات مسعود وشورای همآهنگی زیر رهبری حکمتیار خراب شده بود، هلیکوپتر مسعود توسط جت های جنگی شورای همآهنگی مورد حمله قرار گرفت . اما پیلوت هلیکوپتر نا گزیر به نشست گردید. پس از ان مسعود تصمیم گرفت تا به راز و رمز پیلوتی نیز دست یابد . 
در همین سال مسعود مورد حملات شدید نیرو های متحد حکمتیار در اطراف وزیر اکبر خان کابل قرار گرفت . 
1361(1983) بعد از شکست دوم ارتش شوروی در پنجشیر، روس ها به صورت مستقیم با نماینده گان جانب مسعود وارد مذاکره شدند و به این صورت شوروی ها برای اولین بار مسعود و مجاهدین را به حیث یک حریف سیاسی به رسمیت شناختند و با او آتش بسی را امضا کردند
.

کار شناسان این آتش بس را یکی ازبزرگترین پیروزی های مقاومت افغانستان خواندند که یک سال طول کشید.
مسعود عمده ترین استفاده را از این آتش بس نمود. او قادر شد برای اولین بار سفرطولانی تری به مناطق شمال و شمال شرق افغانستان کند. این سفری پرحاصل بود که سبب شد در سال 1362 (1984) مسعود بتواند تمام قومندانهای مقاومت منطقه را که عضو احزاب مختلف بودند در یک شورا به نام «شورای نظار» دور هم جمع کند. هد ف او به وجود آوردن یک قوای واحد سیاسی و رزمی در داخل افغانستان بود که مستقل باشد و پیروی احزابی را که در کشور های همسایه به وجود آمده بودند، نکند. قصد تمام اعضای این شورا فقط آزاد ساختن افغانستان بود. 
با وجود ی که حملات ارتش سرخ بالای پنجشیر دوباره آغاز شده بود، مسعود مطمین بود که پنجشیردرنبودن او هم زیرفرمان فرماندهان محلی پیروزمندانه مقاومت میکند، و اداره پنجشیر را به عبدالمحمود دقیق سپرد. همچنان مناطق اندراب ، خوست فرنگ ، اشکمش، نهرین و کشم، هم به پنجشیردیگری مبدل گردیدند.


1366(1987) پروان کاپیسا هم به فرمانده عظیمی سپرده شد. مسعود برخلاف آنانیکه «جنگ سالار» نامیده میشوند، در مناطق تحت کنترول خود یک سیستم اداری، تشکیلاتی و خبررسانی آزاد را به وجود آورده بود. مسعود در تمام محلات، اداره امور را به دست مردم سپرد و خودش به بسیج نیرو های مقاومت پرداخت. 

درتمام دورهء ادارهء مسعود قبل از ورود به کابل و بعد از عقب نشینی از کابل ، کشت ، استفاده و خرید و فروش مخدرات و مسکرات منع بود . و هیچ کسی ازین امر مثتثنی نبود، حتا فرماندهان و اعضای برجستهء شورا.

مسعود در سن 35 سالگی با دختر کا کا تاج الدین ازدواج کرد . اما این ازدواج کاملاً مخفی نگهداشته شد به علت مسایل امنیتی حتا نزدیکترین کسان تا دیر وقت ازین ازدواج خبری نداشتند . 
 

مسعود مستقل حرکت میکرد. دخالت های پاکستان را در امور داخلی افغانستان قبول نداشت، از همینرو او مجبور بود که در چند جبهه بجنگد . اول با روسها و دولت کمونیستی و دوم با آی اس آی و گماشته گان داخلی آن .

در زمستان 1362 (1983/84) دولت کمونستی در غیاب، مسعود را محا کمه نمود و جزای مرگ را برای او تعیین نمود. قبل ازحملهء شان به پنجشیر چنین اعلام کردند که حکم دادگاه قبلاً تطبیق و مسعود با قوایش از بین برده شده است. به این صورت میخواستند روحیهء هوا داران و دو ستان مسعود در دیگر مناطق و به خصوص در کابل را ضعیف سازند و خود مسعود را به نام «یاغی» اعلام کنند. 

مسعود میدانست که این امرعلامت آماده گی شان برای عملیات بزرگ بالای پنجشیر است . به همین منظور او با مردم پنجشیر داخل صحبت شد و از آنها خواست که به زودترین فرصت قبل از حمله، پنجشیر را ترک کنند. مردم که مسعود را از جان و دل دوست داشتند و معتقد به مبارزه بودند به گفته های ‌او عمل کردند. درست در بهار سال 1362 مسعود در اندک زمانی بیش از 130000 نفر ساکنان پنجشیررا از آن دره تخلیه کرد . مردم بدون کدام تردید خانه و زمین خود را که نسل اندر نسل در آن زنده گی‌ کرده بود ند رها نمودند . این یکی از بزرگترین قربانی هایی بود که مردم افغانستان به خاطر آزادی متحمل شدند .
مسعود برای این که مجاهدانش بی هراس از کشته شدن مردم، با شوروی دست وپنجه نرم کنند ، مردم را سپر خود نساخت.

از 1358ـ1367 (1979ـ1988) هشت بار روس ها بالای‌ پنجشیر حمله نمودند و شکست خوردند که این شکست در افغانستان به یک شکست کلی سیستم کمونیستی درتمام آسیای میانه و اوروپا ی شرقی منجر گردید .

پس از خروج آخرین سرباز روس در 25/11/1368 (14/2/1989) برای نخستین بار فرماندهان جهادی سراسر افغانستان به فراخوان مسعود در شاه سلیم بدخشان به منظور اتخاذ تصمیم درباره آیندهء افغانستان گرد هم آمدند. مسعود ازآن جا سفر کوتاهی به پاکستان داشت17/7/1369 (9/10/1990)؛ درین سفر شورای رهبری فرماندهان داخل افغانستان با رهبران جهادی مقیم پاکستان ‌مذاکره کردند و از آنها خواستند تاد رباره دولت آینده تصمیم مشترک بگیرند . 

گرچه امکانات مالی و نظامی مسعود خیلی ‌زیاد نبود ، او پیوسته توانست با سیاست باز و روشن، دور از مفکوره های افراطی، دلهای مردم را به دست آرد. اراضی زیر فرمان خود را توسعه بخشد و ضربات نابود کننده به پیکر رژیم کمونستی وارد کند. بالآخره این مبارزات در سال 1371(1992) باعث از بین رفتن رژیم نجیب الله و آزادی ‌کابل گردید.
مسعود این پیروزی ها را بدون دریافت کمکی از کشور های همسایه به دست آورد. آزاده گی و غیر وابستگی اش به حلقات خارجی یکی از دلایل ملقب شدن او به « قهرمان ملی‌افغانستان» بود.

1371 ( 1992) مسعود به این باور بود که ‌مجاهدین هنوز وارد مرحلهء حکومت سازی نگردیده اند؛ اما نشست سران ‌مجاهدین در دالان سنگ به این نتیجه رسید که حکومت کمونستی ‌کابل باید از بین برود.
رهبران مجاهدین از سقوط رژیم کابل به رهبری ‌احمد شاه مسعود استقبال کردند . حکمتیار که تلاش داشت به صورت یکجا نبه در سازش با خلقی ها بدون توجه به فیصله های مردم و مجاهدین قدرت را در کابل انحصار کند.
در مکالمهء تلفونی که از طریق رادیو و تلویزیون نشر گردید ، حکمتیار به سخنان مسعود در رابطه به حمله کردن بالای ‌شهر کابل اعتنایی نکرد.

بعد از سقوط آخرین مواضع دولت در بگرام ،‌ زمینه سقوط رژیم کابل مساعد گردید . حکمتیار با استفاده از این فرصت داخل شهرشد. گروه وابسته به حکمتیار ‌دروازه های ‌زندان را باز کردند و همهء زندانی‌های جنایی را رها کردند. گروه حکمتیار د ست به ویرانی و از بین بردن دوسیه ها و سوابق اداری ، در ادارات کابل زد. ‌به این ترتیب تهداب حکومت جدید را از بین بردند. علاوه بر این ده ها هزار مجرم مسلح که دیپو های‌ سلاح را ربوده بودند ، ‌در شهربه چپاولگری آغاز کردند. در شهری که نه اردو ، نه پولیس و نه کدام قدرت امنیتی‌ دیگری وجود داشت ؛ داکتر نجیب به دفتر ملل متحد در کابل پناهنده شد.

پیش از حرکت قوای مسعود به اطراف کابل ، ‌مسعود برای‌آنها هدایات روشنی‌در بارهء طرز برخورد و روش با مردم کابل داد و گفت که مگذارید‌ کابل با امکانات نوی که دارد هدف اصلی تان ‌را که حفاظت از مردم کابل است فراموش تان سازد . 
 

نیرو های مسعود به خاطر حفظ امنیت و دفاع از مردم مظلوم کابل با غارتگران و چپاول گران شهر کابل به مقابله پرداخت.همچنان نیرو های احمد شاه مسعود حفاظت دفتر ملل متحد در کابل را نیز به عهده گرفت.
دوستان و هوا داران مسعود که از محبوبیت او در بین مردم با خبر بودند،خواستند تا مسعود خود دولت آینده را اعلام و رهبری کند
.

با آن که شهر کابل تحت تصرف نیرو های‌مسعود بود ، او تمام مسوؤ لیت را به رهبران سیاسی داد و خود پا از این قضیه برون کشید تا بهانه یی برای‌ادامه جنگ وجود نداشته باشد.
به تاریخ 05/02/1371 (25/4/1992) یعنی ‌یک روز قبل از رسیدن به کابل، شورای ‌رهبری مسعود رابه عنوان رییس شورای‌فرماندهان و وزیر دفاع دولت نو بنیاد اعلان کرد . رییس جمهورمجددی با اعضای کابینه به تاریخ 08/02/1371(28/04/1992) به کابل رسید. 

پیروزی مجاهدین نه تنها پیروزی در مقابل قوای متجاوز روسی و حکومت دست نشانده آن بود، بلکه پیروزی در مقابل آی اس آی پاکستان نیز بود. پاکستان که در صدد به قدرت رساندن مهره خود ‌حکمتیار بود و به همین منظور همیشه او را در مقابله با مسعود مساعدت میکرد، با این پیروزی، از نظر سیاسی به شکست مواجه شد. 

درین مرحله کشورهای همسایه، چون پاکستان ، ایران و ازبکستان هر کدام به منظور به قدرت رساندن یا سهم بیشتر داشتن نیروهای طرفدار شان به حمایت از آن نیرو پرداختند که این عمل آغاز گر جنگ داخلی در افغانستان شد.
همسایه گان این دخالت را « جنگ داخلی » نامیدند تا بدین سان پرده به روی عملکرد مداخله گرانهء خود کشیده باشند. ازین تاکتیک شوروی ها هم استفاده کرده بودند.

پاکستان که دیگر امیدش را از دست داده بود ، شیوه ها و تاکتیک دخالت خود را تغییر داد ه و با پشتیبانی‌بعضی کشور های عربی طالبان را ساخت . طالبان که توسط ارتش پاکستان با سلاح مدرن مسلح گردیده بودند، با ترور یستهای بین المللی درولایات جنوب افغانستان لانه گزیدند. آنها افغانستان را جای ‌مناسبی برای‌فعالیت های شان پیدا کرده بودند. مسعود در برابر این موج ایستاد و به مقاومت پرداخت.

به باور بن لادن: « تا وقتی‌که مسعود زنده است ما پیروز نخواهیم شد .»
خانه ء پدری مسعود در کارته پروان توسط کمونست ها ضبط و تبدیل به یک مکتب ابتدایی‌گردید بود. مسعود در زمان حکومت مجاهدین در کابل آنرا همچنان در خدمت آموزش و پرورش گذاشت . 

در سال 1372( 1993) اساس بنیاد فرهنگی‌ و تعاونی امام محمد غزالی ‌را به کمک مالی خود گذاشت . بنیاد از تمام شاعران ، نویسنده گان ، دانشمندان ، نقاشان و هنر مندان دعوت کرد تابدون در نظر داشت مسایل عقیدتی ‌و سیاسی شامل این انجمن شوند
.

سازمان زنان بنیاد زمینه های آموزش و کاررا به ویژه به زنان بیوه در بخش های هنری و کار های دستی مساعد گردانیده بود. 
در بخش مشوره در امور خانواده بنیاد مشاورینی داشت که همه روزه در خدمت مردم بودند. 
بخش امداد بنیاد در نواحی مختلف کابل به کمک مدد جویان میشتافت که دو مدد کار این بخش هنگام اجرای وظیفه شان در اثر پرتاب راکت حزب اسلامی ، به شهادت رسیدند .
اکتران این بنیاد هفته دو بار مریضان را به طور مجانی‌معا ینه میکردند. دواخانه بنیاد غزالی ادویه مورد ضرورت مردم را به نازلترین قیمت در شهر عرضه میکرد.

بعد از به آتش کشیدن مطبعه دولتی‌توسط افراد حکمتیار ، روزنامه ها، جراید و مجلات در مطبعه این بنیاد فرهنگی‌به صورت رایگان به چاپ میرسید. که در میان آنها روزنامه ها و جرایدی که صدای مخالف داشتند، نیز به چاپ میرسید. این خود سر آغازی بود برای قبول نظریات دیگران و آزادی مطبوعات.

هیات رهبری بنیاد فرهنگی و تعاونی غزالی‌ عبارت بودند: ازگل احمد یما، داکتر مهدی‌، حیدری ‌وجودی‌، عزیز الله ایما ،محمد رحیم رفعت، شیر محمد خارا وانجنیر سید یعقوب نوید .
بنیاد از مشوره های سود مند ‌ادیب شناخته شده افغان استاد واصف باختری بهره مند بود .
بنیاد نمایشگاه های بزرگ نقاشی را در نقاط مختلف کابل دایر نمود . بنیاد از هنرو هنر مندان قدر دانی میکرد .

بخش توزیع جوایزهنری و ادبی بنیاد به تعدادی از نقاشان و شاعران جوایزی اهدا کرد که استاد زبردست، زیزالله احمدی در بخش نقاشی و اسحاق ننگیال شاعر معروف پشتودر بخش شعر برنده گان بهترین جوایز بنیاد بودند. برای هیات داوران بنیاد فقط کیفیت و محتوای آثاردر برنده شدن آن نقش داشت و بس.

تأسیس و تمویل بنیاد یکی از درخشان ترین کار های مسعود در عرصهء فرهنگ بود . او میخواست کار فرهنگی جدا از کشمکش های سیاسی و ایدیولوژیک زمینهء آگاهی و تفاهم را به وجود آورد . 

مخالفین دولت در شورایی به نام شورای هماهنگی که توسط کشور های ایران، ازبکستان و پاکستان حمایت میگردید، جمع شده بودند. به تاریخ 11/10/1372 (1/1/1993) این شورا دست به یک کودتا علیه دولت جدید افغانستان زد. مسعود که در آن زمان وزیر دفاع افغانستان بود، توانست این هجوم را به کست مواجه کند .

حکمتیارکه خواهان تشکیل کانفدراسیون پاکستان افغانستان بود، برای این هدف با همه توانایی خود میجنگید .
حکومت پاکستان برای‌حکمتیار دستور داده بود تا شهر کابل را تحت حملات راکتی قرار بدهد . این جانب گیری و دخالت پاکستان به شلیک کردن روزانه 3000 راکت به شهر کابل انجامید که باعث کشته و زخمی شدن هزاران باشنده کابل و خرابی‌ شهر گردید
.

تلاش های مسالمت آمیز مسعود برای رسیدن به یک تفاهم ملی، جایی را نگرفت. کشور های آتش افروز به بهانه های قومی، زبانی و مذهبی به داغ ترشدن این کوره پرداختند.

دشمنان مسعود برای رسیدن به هدف، نه تنهابه حملهء نظامی، ‌بلکه به دهشت افگنی و ایجاد ترس میان مردم کابل نیز میپرداختند . حکمتیار که نماینده اش به حیث صدر اعظم در شهر کابل موجود بود ، تمام راه های‌اکمالاتی‌را به روی باشنده گان کابل بند کرد . مواد غذایی‌به شهر نمی‌رسید . هدف از این عمل بیزارساختن مردم از دولت مجاهد ین بود .
گلبدین با این روش موفق به ایجاد فاصله میان مردم و دولت گردید. پرتاب هزاران راکت در شهرخواب، راحت و زنده گی مردم را گرفته بود.مردم توقع داشتند که مسعود بتواند کنترول کلی ‌را به دست داشته باشد .

مسعودبرای اینکه مردم غیر نظامی‌ هدف راکت های‌کور قرار نگیرند، تلاشش به ثمر نرسید. پاکستان میدانست که توان شکست دادن مسعود را از راه نظامی ندارد. راهی را گزید تا او را به عقب نشینی ‌وادارد. 

آخرین بهانهء حکمتیار که کنار رفتن مسعود از پست وزارت دفاع بود ، نیز جلو راکت پرانی حکمتیار را نگرفت.مسعود در برابر حملات تجاوز گرانهء پاکستان ایستادوکوشش های پاکستان برای از بین بردن نیرو های‌ مسعود شکست خورد.
پاکستان با خریدن و فریب دادن رهبران و گماشته گانی از احزاب و تنظیم ها، توانست که مقاومت را بد نام و از طرفداری مسعود در بین مردم بکاهد
.

در سال 1373(1994) یک کنفرانس در سه قسمت ترتیب شد . اولین جلسه آن با عضویت 15 ولایت صورت گرفت . در جلسه دوم آن 25 ولایت عضویت داشتند که از تاریخ 29/4/1373 تا 3/5/ 1373(20/7/1994 تا 25/7/1994 ) ادامه یافت . در اخیر این کنفرانس شورای‌عالی‌اسلامی تشکیل شد .

درین کنفرانس ، شخصیت های سیاسی، فرهنگیان ، والیان ، قومندانان ، بزرگان و مجاهدین شامل بودند . مقصد ازین مجلس انتخاب رهبر دولت آینده ‌کشور بود .
مانند دیگر مردم افغانستان مسعود نیز این جلسه را قدمی به سوی‌دمکراسی‌و انتخابات آزاد میدید. او طرفدار کاندید داکتر یوسف اولین صدراعظم انتخاب شدهء زمان ظاهر شاه بود .

قرار بود ریس جمهور درین کنفرانس شرکت نداشته باشد تا اجلاس بتواند در رابطه با تعیین رهبر آینده به نتیجه برسد.کنفرانس با شرکت رییس جمهور بدون دستآورد پایان یافت.

درین زمان طالبان چند ولایت را با جنگ و دادن پول به دست آوردند که بیشتر آن قبلاً نیز تحت حمایهء حکمتیار و پاکستان بود. 
مسعود فیصله شورای رهبری دولت را مبنی بر حضور حکمتیار به حیث صدراعظم در کابل با نا گزیری تمام پذیرفت. در داخل دولت هم افرادی بودند که با حکمتیار همنظری داشتند و او را به کابل استقبال کردند . بالآخره او پست صدارتی را که در اول برایش داده بودند، اشغال نمود. او صدراعظم دولتی شد که چند سال برای‌ویرانی آن جنگ کرده بود .

دراوایل سال 1375(1996) مسعود به میدان شهر که تا چندی پیش پایگاه حکمتیار بود، به تنهایی رفت تا با رهبران طالبان دیدن کند. درآن زمان مسعود با ملا ربانی ‌دیدارداشت و در بارهء خاتمهء جنگ باوی صحبت کرد. از طالبان خواست تا نماینده گان خود را به کابل بفرستند وراه حل اختلافات را پیدا کنند . به همین سبب چهل نفر از جانب دولت انتخاب گردید و باید چهل نفر دیگر از طرف طالبان معرفی‌میشد ، تا آنها با هم بنشینند و حل اختلاف نمایند . اما این چهل نفر از طرف طالبان هیچ وقت معرفی ‌نشد . با و جود ‌چندین بار درخواست معرفی این چهل نفر از طرف دولت، طالبان هر روز حملات خود را بالای ‌کابل ادامه میدادند
.

مسعود موفق شد که ازین مذاکرهء رویاروی با طالبان جان سالم برد . 
در 4/7/1375 ( 26/9/1997) شهر کابل تحت بمباردمان شدید طالبان و القاعده و پاکستان قرار گرفت . مسعود به نیرو تحت فرماندهیش ـ امر داد که کابل را ترک کنند .او این کار را به خاطر حفظ جان شهریان کابل نمود . زیرا اگر نیروهای او در کابل مقاومت میکردند جنگ کوچه به کوچه در میگرفت که باعث کشته شدن صد ها نفر میشد . او به طرف پنجشیر عقب نشینی ‌کرد .
حکمتیارنیز که راه دیگری نداشت با تمام اعضای کابینه خود به پنجشیر رفت واز آن جا توسط هلیکوپتر مسعود به ایران رفت و اقامه اختیار کرد و بعدها اظهار نمود که مسعود هدف ترور او را داشت.

مقاومت مردم افغانستان تحت رهبری مسعود در زمانیکه دوست و دشمن فکر میکردند که دیگرکسی توانایی مقاومت با طالبان را ندارد، دوباره آغاز شد.

پنج سال مقاومت علیه طالبان ، تجاوز پاکستان و بن لادن یک مقاومت درخشان در تاریخ افغانستان بود.
بوغ نظامی‌ مسعود در فرماندهی نیرو هایش و شیوه نبرد او در مقابل نیرو های متجاوز به او لقب عقاب هندو کش را داده بود.
در زمستان 1375 ( 1996) مسعود تمام قوت های‌مخالف طالبان را به دور یک محور جمع کرد . این محور را جبهه متحد ملی‌برای نجات افغانستان نام گذاشتند.
اگر چه در پاکستان و مطبوعات غرب جبههء مقاومت را اتحاد شمال یاد می‌کردند؛ اما در واقعیت این مقاومت نماینده گی از تمام افغانستان میکرد
.

و به این سان اتحادی‌که فقط از رهبران شمال شکل گرفته باشد تا بتواند اتحاد شمال نامیده شود ، هرگز وجود نداشته است . این گونه تبلیغات ادعای مقاومت افغانستان را که از تمام مردم افغانستان نماینده گی‌میکرد ؛ زیر سوال برده و از نام نیک آن میکاست.

در تمام سال های مقاومت در برابراتحاد شوروی و بعدها در برابر طالبان و تروریزم جهانی، رفتار بشر دوستانه مسعود در مقابل اسیران جنگی، مشهور بود . اسیران جنگی در پنجشیر میتوانستند با خانواده های شان تماس بگیرند و نامه بفرستند و هم غذایی ‌را که رزمنده گان مفاومت میخوردند برای اسیران نیز تهیه میگردید. اسیران جنگی حق گشت و گذار را در داخل پنجشیر دارا بودند . 
 

ملا یار محمد یکی‌از رهبران طالبان بعد از آزادی اش از زندان نیرو های مقاومت گفت : « مسعود فرزند واقعی ملت افغان است . یکبار ایستاد و مبارزه کرد و اکنون باز هم در مقابل یک تجاوز گر خارجی‌ ایستاده است و می جنگد.» 
1376 (1997) مسعود، رهبران جبهه متحد را به نشستی فرا خواند تا دررابطه با توظیف صدراعظم آینده افغا نستان تصمیم اتخاذ نمایند . عبدالرحیم غفورزی کاندید کرسی‌صدارت بود وبه اتفاق آراء به حیث صدراعظم غیر وابسته به تنظیم های جهادی‌ انتخاب گردید . صدراعظم جدید خط مشی‌خود را از طریق تلویزیون بلخ به مردم اعلام کرد که مورد استقبال گرم مردم نیز قرار گرفت . بعد از کنفرانس بی نتیجهء هرات 1373 (1993) این قدم دیگری بود به سوی تشکیل‌ یک حکومت مردمی‌. 
 

در آن هنگامیکه مسعود سربازان ملبس با لباس نظامی‌ را به سوی ‌دروازه های ‌کابل سوق داد ، هوا پیمای حامل صدراعظم جدید در بامیان سقوط کرد . با مرگ غفورزی، امید واری مسعود برای تشکیل و استحکام پایه های‌ یک حکومت، به یأس مبدل شد . پس از مدتی‌ مسعود نیرو هایش را از شمال کابل دوباره به پنجشیر عقب کشید.

مسعود بدون مو جودیت یک حکومت دلخوا ه و مورد قبول مردم باردیگر نمی خواست وارد کابل شود. 
پس از عقب نشینی از کابل و سیل مهاجرت به سوی پنجشیر، شمار باشنده گان آن دره چندین برابر افزوده شد. مسعود توانست به کمک موسسات امداد، درب مکاتب را باز گشایدکه درآن میان تعدادی از مکاتب دخترانه نیز بود . با وجود اندک بودن امداد، موجودیت این مکاتب یگانه زمینه یی بود برای آموزش و پرورش دختران و پسران .
زمانی که مسعود سخن از تروریزم ، القاعده و بن لادن میراند ، در غرب کمتر کسی تصویر روشنی از آن داشت
.

در سال 1377 اولیویی رای (Olivier Roy) و دوپانفلی (DePonfilly) در مقاله یی نوشتند:
« مسعود هرگز نفهمید که چرا « سی آی ای» و پنتاگون تصمیم گرفته اند دشمن وی ، ‌گلبدین حکمتیار را برای حمایت علیه او انتخاب کنند. مسعود در آرزوی یک ملت واحد و یک پارچه در افغانستان و همچنان انتخابات در این کشور بوده است .» 
در اثر کوشش نماینده گان پارلمان اروپا که پس از دیدار با مسعود حقایق تجاوز خارجی برای شان روشن شد . مسعود در اپریل 2001 از طرف پارلمان اروپا به پاریس دعوت شد تا توجه جهانیان را به مبارزات مردم افغانستان در برابر تجاوز گران معطوف کند. خانم نیکول فانتن رییس پارلمان اروپایی مسعود را به خاطر در نظر داشت حقوق زنان ، لقب « قطب آزادی» داد. 
رای (
Roy) و دوپانفلی (DePonfilly) : « احمد شاه مسعود بر عکس مردان سیاسی امروز، بالا تر از نقش خویش به هیچ وجه در فکر جا طلبی نیست . اگر این حقیقت دارد که مسعود به رضایت خویش کسانی‌را که به دیدنش می‌آیند می پذیرد ، ولی هیچ کاری نمیکند که کسی به دیدنش بیاید. وی به مشکل آماده ء صحبت با مطبوعات است . مسعود اجازه میدهد از وی فلم تهیه شود ، چون که وی‌ چیزی برای‌پنهان کردن و کتمان ندارد .»

مسعود خطاب به جهانیان می‌گفت که مردم افغانستان را در مقابل تروریزم تنها رها نکنید ، زیرا اگر افغانستان این جنگ را در مقابل تروریزم باخت ، جهان نیز برنده نخواهد بود. چندی بعد درستی و دقت ارزیابی مسعود به همه ثابت گردید. 
چنگیز پهلوان: « امروز افغانستان مدیون همین مقاومت است . جامعه بین المللی مدیون همین مقاومت است و در واقع همه منطقه ما مدیون مقاومت است. مسعود یک شخصیت تمدن ماست . ما درین تمدن به خصوص درین قرن اخیر ، چنین شخصیتی نداشته ایم ، نه در ایران و نه در جای دیگر.این شخصیت را افغانستان به ما داد. »

احمد شاه مسعود به تاریخ 18.6.1380(9.9.2001) در خواجه بهاودین ولایت تخار در اثر حملهء انتحاری دو تروریست خارجی که به نام خبرنگار با وی مصاحبه داشتند ، جان به جان آفرین سپردو به تاریخ 24.6.1380 (15.9.2001) در تپهء سریچهء پنجشیر به خاک سپرده شد. مسعود خودش این بلندی زیبا را برای آرامگاه ابدی ش برگزیده بود . 
مسعود 31 سال از عمرش را در خدمت به سرزمینش و مردمش گذراند . او میدانست که درین راه روزی جانش را از دست خواهد داد.

سبستیان یونگر گفت:« اگر مسعود شاهد زوال و سرنگونی طالبان نبود ، سر انجام مبارزاتش به پیروزی نایل گردید.»
از مسعود خانمی با پنج دختر و یک پسر مانده است.
مسعود بعد از وفاتش لقب« قهرمان ملی افغانستان » را رسماً به دست آورد
.


  • ابراهیم اخلاقی

انورالحق احدی

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۰۴ ب.ظ

انورالحق احدی

پوهاند دکتور انوارالحق احدی فرزند قاضی عبدالحق در سال ۱۳۳۰هـ ش در ولسوالی سروبی ولایت کابل چشم به جهان گشوده است. پس از انجام تحصیلات ابتدایی و ثانوی در لیسه عالی حبیبیه، درجه لسانس و ماستری خود را در رشته اقتصاد و علوم سیاسی از پوهنتون امریکایی در لبنان بدست آورده است، همچنان ماستری تخصصی در رشته امور مالی و اداره از پوهنځی مطالعات مافوق لسانس نارت ویسترن و بعداً دکتورای خود را در رشته علوم سیاسی پوهنځی علوم سیاسی همین پوهنتون بدست آورده است.

محترم دکتور انوارالحق احدی در سال ۱۹۸۴ به حیث اسیستانت پروفیسور علوم سیاسی در پوهنتون کارلتن امریکا، در سالهای ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۷ و آمر بانکداری در بانک کانتیننتال ایلونای شیکاگو، در سالهای ۱۹۸۷ الی ۲۰۰۲ به حیث پروفیسور علوم سیاسی در پوهنتون پراویدینس و از ۲۰۰۲ الی دسمبر ۲۰۰۴ به حیث رئیس عمومی د افغانستان بانک ایفای وظیفه نموده است. موصوف در دسامبر ۲۰۰۴ به حیث وزیر مالیه در کابینه جدید جناب حامد کرزی رئیس جمهور جمهوری اسلامی افغانستان مقرر گردیده است.

در نخستین کابینه پس از دولت انتقالی حامد کرزی (در دسامبر ٢۰۰۴)، انورالحق احدی که پیش از آن، رییس بانک مرکزی افغانستان بود، به جای اشرف غنی احمدزی وزیر مالیه (دارایی) شد.

وی دارای تآلیفات علمی متعدد در مجلات، جراید و روزنامه‌های داخل و خارج کشور می‌باشد. در کنار آن کتابهای علمی نیز تالیف کرده است.

انورالحق احدی، رییس حزب "افغان ملت" است.

  • ابراهیم اخلاقی

داکتر عبدالله عبدالله

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۰۴ ب.ظ

داکتر عبدالله عبدالله

عبدالله عبدالله تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه غازی محمد ایوب خان تکمیل کرد و درسال ۱۳۵۵ ه ش مطابق سال ۱۹۷۶ میلادی از لیسه (دبیرستان) نادریه کابل فارغ گردید. 
درسال ۱۳۵۶ شامل دانشکده پزشکی دانشگاه کابل گردیده و در سال ۱۳۶۲ تحصیلات خود را به اتمام رسانیده و تا سال ۱۳۶۳ در بیمارستان نور به عنوان چشم پزشک مشغول خدمت بود. در سال ۱۳۶۳ به پاکستان مهاجرت کرد و تا سال ۱۳۶۴ در شفاخانه سید جمال الدین مشغول خدمت به مهاجرین افغانستان گردید. 
در سال ۱۳۶۴ وارد جبهات جنگ علیه نظامیان شوروی وقت گردید و به عنوان سرپرست بهداشت جبهه پنجشیر و بعدا بحیث مشاور و همکار احمد شاه مسعود تا ازادی کابل مصروف خدمت بوده از سال ۱۹۹۲ الی ۱۹۹۶ در کابل به عنوان رئیس دفتر و سخنگوی وزارت دفاع ملی و در سال ۱۹۹۷ به حیث معاون وزارت خارجه تقرر حاصل نمود.
همچنان در سال ۱۹۹۹ سرپرستی وزارت خارجه دولت اسلامی افغانستان را بعهده داشت. بعد از سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱ در اداره موقت و بعدا در دوره انتقالی مسوولیت وزارت خارجه را بعهده داشت. داکتر عبدالله متاهل بوده، دارای سه دختر و یک پسر می‌باشد.
عبدالله عبدالله به‌عنوان نامزد رسمی جبهه ملی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری کشور در اوت ۲۰۰۹ معرفی شده‌است. جبهه ملی افغانستان بزرگترین تشکل سیاسی مخالف دولت کرزی به شما می‌رود وی به زبانهای پشتو، دری ، انگلیسی تسلط دارد و همچنان به زبانهای عربی و فرانسوی نیز آشنایی دارد.


 

  • ابراهیم اخلاقی

ببرک کارمل

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۲۲ ب.ظ

ببرک کارمل

ببرک کارمل به سال 1929 میلادی ( 1308 شمسی ) در کابل در یک خانواده نظامی پشتون‏تبار به جهان آمد پدرش سپهبد محمد حسین در رژیم سلطنتی فرمانده سپاه و استاندار پکتیا بود که در زمان داوود به فرماندهی لشکر 17 پیاده و استاندار هرات مقرر گردیده و به سال 1977 (1356) بازنشسته شد.

ببرک کارمل به سال 1952(1331دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه کابل را به پایان رسانید. به سال 1953(1334)  به جرم سازماندهی راهپیمایی دانشجویان بازداشت و نزدیک سه سال در زندان به سر برد. در سال‏های 1957-1959 (1336-1338) در ارتش خدمت کرداز سال 1960 (1339) تا 1964 (1343) کارمند وزارت‏های معارف و برنامه‏ریزی بود. در دوره‏های نخست وزیری نوراحمد اعتمادی، دکتر ظاهر و دکتر موسی شفیق به نمایندگی پارلمان (مجلس) برگزیده شد.

او یکی از بنیادگذران حزب دموکراتیک خلق است. در سال 1967 (1343) معاون دبیر کل کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق گردید. پس از کودتای نظامی در آوریل 1978(1357) به حیث معاون رئیس شورای انقلابی و معاون نخست وزیر جمهوری دموکراتیک افغانستان مقر گردید. در مه 1978 (1357) به سمت سفیر جمهوری دموکراتیک افغانستان در چکسلواکی فرستاده شد. در اگست 1978 (1357) در اثر فشار امین از وظیفه سبک‏دوش گردید. اما از ترس مجازات به افغانستان برنگشت و در چکسلواکی ماندگار شد.

سخنرانی توانا و احساساتی بود و دوست داشت به جای تجزیه و تحلیل‏های شخصی، کلی بافی کند و مسایل را در هم بیامیزد. در مسایل اقتصادی زیاد وارد نبود و تنها به کلیات آن علاقه‏مندی نشان می‏داد. زبان انگلیسی را به روانی می‏دانست و کمی هم آلمانی حرف می‏زد. متاهل بود و 4 فرزند داشت. محمود بریالی برادر ناتنی او است. در مسکو درگذشت و در شهر حیرتان استان بلخ به خاک سپرده شد.

ببرک کارمل در اواخر حکومت نجیب به کابل آ مد و تا زمان تصرف کابل توسط مجا هد ین درین شهر بود. سپس به مزار شریف و حیرتان رفت. در سال در اثر بیماری هائی قلبی و جگر در دوم سپتامبر 1996 میلادی  ( 1375 شمسی) در 67 سالگی در حیرتان فوت کرد و درشهر حیرتان به خاک سپرده شد.

  • ابراهیم اخلاقی

داکتر نجیب الله

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۲۱ ب.ظ

داکتر نجیب الله

نجیب الله فرزند اختر محمد، از قبیله احمد زی از تیره غلزایی پشتون، در سال 1326 در پکتیا متولد شده است. پدر وی کارمند اداره تجارت افغانستان در پیشاور بود. وی در سال 1343ه‏ش، از لیسه (دبیرستان) حبیبیه فارغ گردید و در سال 1354 از دانشکده طب دانشگاه کابل، فارغ التحصیل گردید. نجیب در سال 1344 به عضویت جناح پرچم ح.د.خ.ا درآمد و به فعالیت شدید و تند حزبی و دانشجویی آغاز کرد. ولی در جریان این فعالیت‏ها دو بار دستگیر شد، اما با اعمال نفوذ پدرش از زندان آزاد گردید. در درگیری‏های فیزیکی میان گروه‏های رقیب (چون خلق، پرچم، شعله جاوید، جوانان مسلمان و ...) وی نقش بسیار فعال و برجسته داشت و از همین زمان به بزن بهادری شهرت یافت.

در سال 1356 به عضویت کمیته مرکزی ح.د.خ.ا درآمد و پس از پیروزی کودتای 7 ثور 1357 وی به عنوان عضو شورای انقلابی و در برج سرطان همان سال به عنوان سفیر افغانستان در تهران تعین گردید. در ماه میزان همان سال به هنگام تصفیه پرچمی‏ها از سوی جناح خلق از سوی تره‏کی ـ امین به کابل برنگشته در خارج ماند و در 6 جدی 1358 ه‏ش همراه ببرک کارمل و سپاهیان شوروی به کابل آمد و از آن زمان به سمت رئیس سازمان اطلاعات و امنیت (خاد) تعیین گردید و تا برج ثور 1365 این وظیفه را با موفقیت انجام داد. وی که در طی این مدت توجه روس‏ها را به خود جلب کرده و عده‏‏ی زیادی از اعضای حزب و نیروهای امنیتی و مسلح را با خود همراه ساخته بود، در تاریخ مزبور به عنوان منشی عمومی، (دبیر کل ح.د.خ.ا) انتخاب گردید، و در ماه میزان همان سال به عنوان رئیس شورای انقلابی و در ماه قوس 1366 پس از تشکیل لویه جرگه به عنوان رئیس جمهور افغانستان تعیین گردید.

پس از تغییر نام، تشکیلات و اساسنامه حزب دموکراتیک خلق، در ماه سرطان 1369 به عنوان رئیس «حزب وطن» انتخاب گردید و سرانجام تحت فشار مجاهدین و تسریع فروپاشی پایه‏های لرزان رژیم او در اواخر حمل 1371 از ریاست جمهوری استعفا داده و هنگامی که می‏خواست از فرودگاه کابل به جانب هند به قصد ملحق شدن به خانواده‏اش پرواز کند، نیروهای مسلح مانع پرواز او گردیده، ناگزیر به دفتر نمایندگی سازمان ملل پناه برد و سال‏ها در آن جا به عنوان پناهنده زندگی می‏کرد تا این که در شب 5 میزان 1375 که طالبان به کابل وارد شدند، او را از دفتر سازمان ملل بیرون آورده شب هنگام همراه برادرش بدار آویخته و بدین ترتیب به زندگی پر ماجرایش پایان بخشیدند.

  • ابراهیم اخلاقی

عبدالعلی مزاری

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۲۰ ب.ظ

 عبدالعلی مزاری

شهید عبدالعلی مزاری در سال ۱۳۲۶ هجری شمسی در روستای نانوایی چهار کنت از توابع ولایت بلخ چشم به جهان گشود. پدرش حاجی خداداد، زراعت پیشه و مالدار بود.

خانواده حاجی خداداد اصلا از سرخجوی ورس به شمال افغانستان مهاجرت کرده بودند. در دورانی که عبدالعلی مزاری به دنیا آمد، خانواده‌ی او چون بسیاری خانواده‌های دیگر در زمستان به قشلاق و در تابستان به ییلاق می رفتندعبدالعلی نیز چون دیگر اطفال در دامداری و زراعت به خانواده کمک می کرد. در کنار این دروس ابتدایی را زمستان ها در مدرسه‌ی نانوایی فرا گرفت. سپس به صورت تمام وقت تعلیمات دینی را در مدرسه چهارکنت و مزار شریف ادامه داد
شهید مزاری در بیست سالگی با برخی چهره های مبارز زمانش آشنا شد. در همین سنین با شهید سید اسماعیل بلخی از نزدیک آشنا گردید و بلخی، عبدالعلی جوان را تشویق به تداوم تحصیل و خدمت عسکری می کند. در سال 
۱۳۴۸ هجری شمسی شهید به عسکری می رود و دوران عسکری را در کابل، خوست و گردیز سپری می کند. در ضمن خدمت، درسش را نیز نزد یک مولوی سنی مذهب افغان ادامه می دهد.

خدمت سربازی برای مزاری بسیار آموزنده بود. از یکسو به او کمک شد که با محرومیت مردم دیگر مناطق افغانستان آشنایی بیشتر پیدا کند و از سوی دیگر با ساختار پر از فساد و تبعیض دولت حاکم آشنا گردد.
عبدالعلی مزاری با ختم خدمت سربازی مدت کوتاهی در افغانستان می ماند. پس از آن برای ادامه‌ی تحصیلات به ایران می رود. در سال 1350 هجری شمسی قم را به عنوان محل تحصیلش انتخاب می کند. این سالها در ایران اوج مبارزات ضد شاهنشاهی استمبارزات ضد سلطنتی مردم ایران و فضای سیاسی و فکری آن روز حوزه علمیه قم، مزاری را بیشتر از گذشته به فعالیت های سیاسی و جریان های انقلابی علاقمند می سازد. نظام فرسوده ی شاهی افغانستان بدتر از شاهنشاهی ایران غرق فساد بود. او افغانستان و محرومیت ها را دیده بود.با حلقات مبارزان شیعه افغانستان ارتباط و دوستی نزدیک داشتبنابراین مزاری در مدت کوتاهی با رهبران انقلاب ایران آشنا شد. سفری به نجف رفت و با آیت الله خمینی از نزدیک دیدار کرد.

سال های اقامت مزاری در ایران، عراق، سوریه، پاکستان و ترکیه پر از شور و تلاش بود. او در کنار فعالیت های سیاسی و همکاری و همفکری با شخصیت های رده اول انقلاب، در سال 1355 موفق شد تا درس سطوح حوزه را به پایان برساند
به دنبال کودتای هفت ثور و قیام سه حوت 1357 مردم چهارکنت، مزاری به زادگاهش بر گشت و در کنار مجاهدین به جنگ مسلحانه با دولت و متجاوزان شوروی پرداخت. در همین سال ها با همکاری و هماهنگی جمعی از همفکرانش سازمان نصر افغانستان را بنیان گذاشتند
.

مزاری در سال 1360 هجری شمسی بار دیگر به خارج سفر کرد و فعالیت های سیاسی خود را در ایران پی گرفت. او در سال 1365 به افغانستان بازگشت .در این سالها وجود جنگ های شدید داخلی این احساس را در میان سران احزاب به وجود آورده بود که وحدت یگانه راه برون رفت از مشکلات استبدینسان می توان مزاری را در کنار سایر رهبران جهادی یکی از افراد موثر در ادغام احزاب هشتگانه شیعی و تشکیل حزب وحدت اسلامی در سال 1368 دانستشورای مرکزی حزب وحدت در سال1370 هجری شمسی، عبدالعلی مزاری را در غیاب وی در حالیکه از سفر ایران و به صورت مخفیانه از طریق هرات به بامیان برمی‌گشت، به عنوان دبیرکل شورای مرکزی حزب وحدت اسلامی انتخاب کرد.

در اوایل زمستان 1370 هجری شمسی شهید مزاری از طریق ولایت فراه خود را به بامیان رساندپس از سقوط حکومت کمونیستی در کابل و استقرار مجاهدین در پایتخت، او از طریق مزار شریف وارد کابل می شد و در غرب کابل مستقر گردیدسالهای استقرار مزاری در غرب کابل، متاسفانه همزمان شد با جنگ های خونینی که بین متحدان قبل از پیروزی و فاتحان امروز شعله ور گردید.

حزب وحدت اسلامی به دبیر کلی عبدالعلی مزاری، حزب اسلامی به رهبری حکمتیار و جنبش ملی به رهبری عبدالرشید دوستم از یکسو و جمعیت اسلامی به رهبری ربانی و فرماندهی احمد شاه مسعود و برخی دیگر از احزاب جهادی از دیگر سو که اتفاقا اداره شهر کابل نیز در دست آنان بود، جنگ های طولانی مدتی را برای کنترل قدرت آغاز کردند
هر یک از طرفین، طرف مقابل را متهم به انحصار طلبی در قدرت می کرد در سنبله 1373 در پی یک اختلاف شدید داخلی، حزب وحدت به دو شاخه تقسیم شد که رهبری یک شاخه از آن به عهده شهید مزاری بود و شاخه دیگر که محمد اکبری آن را هدایت می کرد در صف موافقان حکومت در کابل قرار گرفت.

هرچند که شواهد قابل استناد برای تشخیص مجرم واقعی در جنگ ها وجود ندارد (زیرا هر یک از طرفین ادله ای برای اثبات ذیحق بودن خود ارائه می کنند) اما می توان گفت که آن سالها، شاید از تلخ ترین سالهای تاریخ افغانستان باشد.

همزمان با جنگ های کابل، جنبش طالبان که یک جنبش کاملا نو ظهور و نا آشنا بود از جنوب افغانستان اعلام موجویت کرد و به سرعت با تصرف مناطق مختلف افغانستان به سمت کابل نزدیک شددر اواخر سال 1373 جنبش طالبان تا نزدیکی های کابل پیشروی کردندظهور طالبان تمام معادلات قدرت در افغانستان و مخصوصا در کابل و اطراف آن را دگرگون نمود. «شهید مزاری» در آغاز با فرستادن بخشی از زبده ترین نیروهای خویش به ولایت غزنی به مقاومت در برابر پیشروی طالبان پرداخت. نیروهای اعزامی حزب وحدت در آغاز موفق شدند مواضع طالبان را در اطراف شهر غزنی متصرف شوند. اما به دنبال عدم همکاری نیروهای محلی آنان نتوانستند جبهه ای موثر بر ضد طالبان در غرنی فعال سازند.

با شکست طرح فعال ساختن جبهه در ولایت غزنی، مزاری مذاکرات با طالبان را که از چندی پیش آغاز شده بود جدی تر دنبال نمود. اما با کنار رفتن حزب اسلامی از حلقه اتحاد و مستقر شدن طالبان در چهار آسیاب غرب کابل در محاصره کامل قرار گرفتسرانجام، حزب وحدت اسلامی در غرب کابل شکست خورد و «عبدالعلی مزاری» در حوت 1373 در چهارآسیاب به دست طالبان به شهادت رسید.

طالبان تلاش نمودند تا از پذیرش مسولیت شهادت «رهبر حزب وحدت» شانه خالی کنند و شهادت او را بیشتر یک سانحه هوایی وانمود سازندشهید مزاری پس از شهادت از غزنی تا مزار شریف بر دوش هواداران خود تشییع و در شهر مزار شریف به خاک سپرده شدگفته می شود که شهید مزاری ببیعد از اسارت، به دست نیروهای طالبان شکنجه شده . پس از مثله شدن به شهادت رسیده است.

  • ابراهیم اخلاقی

نامزد وزیران پیشنهادی کرزی و اعضای دولت

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۲۰ ب.ظ

استاد محمد کریم خلیلی

محترم محمد کریم خلیلی معاون دوم ریاست جمهوری اسلامی افغانستان در سال 1329 در حصة اول بهسود ولایت میدان وردک زاده شد.

آموزش دورة ابتدایی را در زادگاه خویش و تحصیلات عالی را در علوم دینی و معارف اسلامی در شهر کابل به اتمام رسانید.

محمد کریم خلیلی بعد از کودتای 7 ثور 1357 مبارزات و فعالیتهای سیاسی – فرهنگی را به صورت منسجم و سازمان‌یافته آغاز نمود و از سال 1366 الی پیروزی مجاهدین به عنوان عضو و سخنگوی شورای ائتلاف اسلامی افغانستان ایفای وظیفه نمود.

محترم محمد کریم خلیلی در اولین کابینه مجاهدین به حیث وزیر مالیه تعیین گردیده و بعد از تسلط طالبان، رهبری مقاومت در برابر آنها را در جبهات مرکزی کشور به عهده گرفت.

محترم محمد کریم خلیلی با تاسیس اداره موقت تا اولین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی افغانستان به حیث معاون رئیس اداره موقت و رئیس دولت انتقالی اسلامی افغانستان ایفای وطیفه نمود.

در جریان اولین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی افغانستان در کنار جلالتماب حامد کرزی ایستاد و بعد از پیروزی در 17 قوس 1383 به حیث معاون دوم رئیس جمهوری اسلامی افغانستان حلف وفاداری یاد نمود.

محترم کریم خلیلی در دومین دور انتخابات ریاست جمهوری به حیث معاون جلالتماب حامد کرزی معرفی شد و پس از پیروزی در انتخابات به حیث معاون دوم رئیس جمهوری اسلامی افغانستان در 29 عقرب 1388 حلف وفاداری یاد کرد.

محترم کریم خلیلی به لسان های دری، پشتو وعربی صحبت میکند، متاهل بوده دارای هفت فرزند می باشد.

 

 

محمد حنیف اتمر

محترم محمد حنیف اتمر وزیر امور داخله جمهوری اسلامی افغانستان در سال 1347 در ولایت لغمان به دنیا آمد.

سند معادل لیسانس خود را در رشته مطالعات انکشاف دهات، ماستری اش را در رشته روابط بین الملل و انکشاف در کشورهای بعد از جنگ از دانشگاه یارک بریتانیا و دیپلوم خود را در رشته تکنالوژی معلوماتی و کمپیوتر از آن کشور به دست آورده است.

محمد حنیف اتمر بین سال های 1371 و 1381 سمت های مهمی در موسسات غیر دولتی در عرصه های طرح و اجرای برنامه های بشری، کمک به مهاجرین و بازسازی و توسعه داشته است.

محمد حنیف اتمر در سال 1381 سمت وزارت احیاء و انکشاف دهات را به عهده گرفت، سپس در سال 1385 وزیر معارف شد و در 30 ماه میزان سال 1387 به حیث وزیر امور داخله کارش را آغاز کرد که تا اکنون دراین پست اجرای وظیفه می کند.

آقای اتمر به زبان های پشتو، دری، انگلیسی و اردو مسلط است

 

عبدالرحیم وردک

محترم عبدالرحیم وردک وزیر دفاع جمهوری اسلامی افغانستان در سال 1323 در ولایت میدان وردک چشم به جهان گشود.

او بعد از فراغت از لیسه عالی حبیبیه، شامل دانشگاه حربی گردید و برای ادامه تحصیل به کشورهای مصر و ایالات متحده امریکا سفر کرد.

عبدالرحیم وردک تحصیلات عالی خود را در مسلک پیاده، کورس میتودیک تعلیم و تربیه و کورس های پراشوت، کماندو، موتردار و میکانیزه افسران، کورس مخابره و الکترونیک ارکان حربی درایالات متحده امریکا و اکادمی علیا ناصر در قاهره مصر به اتمام رسانیده است.

بعد از اتمام تحصیلات از دانشگاه حربی منحیث استاد، معاون پروتوکول وزارت دفاع و در محیط مهاجرت منحیث معاون نظامی محاذ ملی اسلامی افغانستان، معاون نظامی اتحاد سه گانه، عضو اتحاد مجاهدین افغانستان، قوماندان جبهات جهادی محاذ ملی اسلامی افغانستان خدمت کرده است.

آقای وردک بعداز پیروزی مجاهدین در سال 1371، عضو کمیته امنیت و دفاع شهرکابل، لوی درستیز قوای مسلح افغانستان، معاون وزیر دفاع، رئیس پروگرام جمع آوری سلاح، رئیس ریفورم، بازسازی و تشکیل اردوی ملی ایفای وظیفه نموده است.

عبدالرحیم وردک در سال 1383 از سوی حامد کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان به حیث وزیر دفاع به پارلمان معرفی .شد که بعد از کسب رای اعتماد نمایدگان مردم تا اکنون دراین مقام اجرای وظیفه می نماید.

آقای وردک به لسانهای دری ، پشتو و انگلیسی تسلط دارد.

 

وحیدالله شهرانی

محترم وحیدالله شهرانی , وزیر وزارت معادن و صنایع جمهوری اسلامی افغانستان در سال 1352 در کابل زاده شد.

او درجه فوق لسان را در رشته بانکداری و مالی از بریتانیا و درجه فوق لیسانس در اقتصاد را از پاکستان به دست آورده است.

آقای شهرانی در کالج های والتم فارست و ریچموند مضامین اقتصاد و تجارت را تدریس نموده و مشاور رئیس جمهور در امور اقتصادی است. وحید الله شهرانی از سال 1384 تا نیمه سال 1387 معینیت وزارت مالیه را برعهده داشت.

حامد کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان در ماه جدی سال 1387طی فرمانی وحیدالله شهرانی را به عنوان سرپرست وزارت تجارت تعین کرد.

وحیدالله شهرانی به زبانهای دری، پشتو و انگلیسی روان صحبت می کند.

 

حضرت عمر زاخیلوال

محترم حضرت عمر زاخیلوال در سال 1346 زمانیکه پدرش در ولایت بدخشان ایفای وظیفه می کرد، چشم به جهان گشود. تعلیمات ابتدای خویش را در ولایات کنر، پروان، پنجشیر و زادگاه آبایی اش ننگرهار به اتمام رسانید.

عمر زاخیلوال بعد از تهاجم شوروی به پاکستان کوچید و بعد از مدتی اقامت در آن کشور و سهم در جبهات جهاد ولایات ننگرهار، کنر و پنجشیر، جهت ادامه تحصیلات عالی عازم کانادا شد که به اخذ درجه دکتورا از دانشگاه کارلیتن شهر اوتاوا آن کشور نایل گردید.

داکتر زاخیلوال در سال 1384 به افغانستاان برگشت و نخست به حیث مشاور ارشد وزیر انکشاف دهات، رئیس اداره خصوصی سرمایه گذاری یا آیسا و عضو شورای عالی د افغانستان بانک ایفای وظیفه نمود و بعدا به حیث مشاور رئیس جمهوری اسلامی افغانستان در بخش اقتصاد پذیرفته شد.

داکتر زاخیلوال در ماه عقرب سال 1387 از طرف جلالتماب رئیس جمهور به حیث سرپرستوزارت ترانسپورت و هوانوری و در ماه دلو به حیث وزیر مالیه به پارلمان افغانستان پیشنهاد گردید.

در دولت جدید نیز وی بحیث وزیر مالیه دولت جمهوری اسلامی افغانستان به پارلمان معرفی شده است.

داکتر عمر زاخیلوال به لسان های پشتو، دری و انگلیسی تسلط کامل دارد.

 

‌غلام فاروق وردک

محترم غلام فاروق وردک وزیر معارف جمهوری اسلامی افغانستان در سال 1338 در ولسوالی سید آباد ولایت میدان وردک زاده شد. او تحصیلات ابتدایی و متوسط را در زادگاهش و لیسه را در کابل به پایان رساند.

فاروق وردک در سال 1361 وارد فاکولته فارمسی دانشگاه پنجاب پاکستان گردید و در سال 1365 از این دانشگاه فارغ شد. سپس میان سالهای 1365 الی 1370 در کمیته سویدن برای افغانستان در شهر پشاور مصروف خدمت گردید.

فاروق وردک در جریان سالهای 1375 الی 1380 در حالی که در اداره برنامه انکشافی ملل متحد مصروف کار بود، سند ماستری خود را در بخش اداره از پوهنتون پریستون در پشاور به دست آورد.

آقای فاروق وردک در ماه حوت سال 1382 از سوی رئیس دولت انتقالی اسلامی افغانستان به حیث رئیس دارالانشای دفتر مشترک تنظیم انتخابات مقرر شد و سپس در دلو سال 1383 به حیث رئیس عمومی اداره امور و دارالانشای شورای وزیران موظف گردید.

نامبرده علاوه بر این وظیفه، ریاست دارالانشای جرگه امن منطقوی را نیز پیش می برد.

فاروق وردک در ماه میزان 1387 از سوی حامد کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان به حیث وزیر معارف به پارلمان معرفی گردید که بعد از کسب رای اعتماد تا اکنون دراین پست اجرای وظیفه می نماید.

آقای وردک به زبانهای دری، پشتو، اردو و انگلیسی تسلط دارد.

 

محمد سرور دانش

محترم محمد سرور دانش وزیر عدلیه سابق جمهوری اسلامی افغانستان در سال 1340 در ولسوالی اشترلی ولایت دایکندی به دنیا آمده و تعلیمات ابتدایی را در زادگاهش و تحصیلات خود را در رشته فقه، معارف اسلامی، حقوق و ژورنالیزم به درجه فوق لیسانس در کشورهای عراق، سوریه و ایران به پایان رسانیده است.

آقای سرور دانش بین سال های 1361 و 1380 مسئولیت مجلات گوناگون از جمله هفته نامه وحدت، مجله سراج، مجله صراط، مجله در دری، مجله میثاق وحدت و مجله نگاه معاصر را به پیش می برد و تالیفات متعدد از جمله 15 جلد کتاب داشته است.

سرور دانش در لویه جرگه اضطراری اشتراک فعال داشته و در کمیسیون های تسوید و تدقیق قانون اساسی عضویت داشته است.

محمد سرور دانش در سال 1383 به حیث والی دایکندی و از ماه جدی 1383 بدین سو به حیثوزیر عدلیه جمهوری اسلامی افغانستان ایفای وظیفه می نماید.

محمد سرور دانش به زبانهای دری، پشتو و عربی تسلط دارد.

 

 محمد اسماعیل خان

محترم محمد اسماعیل وزیر سابق انرژی و آب جمهوری اسلامی افغانستان در سال 1327 در ولایت هرات به دنیا آمد. او تحصیلات خود را به درجه لیسانس در حربی دانشگاه کابل به اتمام رسانیده است.

استر جنرال محمد اسماعیل خان بین سال های 1349 و 1357 بحیث افسر اردو الی رتبه نظامی جگتورن ایفای وظیفه نموده است.

محمد اسماعیل در جریان جهاد علیه اشغال گران به حیث یکی از قوماندانان شناخته شده جهادی و آمر عمومی حوزه جنوب غرب وظایف جهادی خود را انجام داده است.

محمد اسماعیل بین سال های 1371 و 1374 به حیث والی ولایت هرات و آمر عمومی حوزه جنوب .غرب ایفای وظیفه نموده و در ماه ثور 1376 به دست طالبان اسیر شد و تا سال 1379 در ولایت قندهار زندانی بود.

محمد اسماعیل از سال 1380 الی عقرب 1383 مجددا به حیث والی ولایت هرات و از جدی 1383 تا حال به حیث وزیر انرژی و آب در کابینه انجام .وظیفه می نماید.

 

محمد آصف رحیمی

محترم محمد آصف رحیمی در ولسوالی پغمان ولایت کابل دیده به جهان گشود.

تحصیلات ابتدایی را در مکتب میرویس هوتکی و ثانوی را در مکتب حبیبیه و تخنیک ثانوی را در شهر کابل تکمیل کرد و درجه لیسانس را در سال 1360 از فاکولته انجنیری دانشگاه کابل به دست آورد.

آصف رحیمی در سال 1368 درجه فوق لیسانس را در رشته اداره عامه و مدریت برنامه های انکشافی و بازسازی از دانشگاه نبراسکای ایالات متحده امریکا به دست آورد.

رحیمی تا اخیر سال 1383 در یکی از موسسات بین المللی در عرصه انکشاف روستایی ایفای وظیفه کرد و بعداً مسئول برنامه همبستگی ملی در وزارت احیا و انکشاف دهات شد.

آصف رحیمی در ماه ثور 1385 به حیث معین وزارت احیا و انکشاف دهات تعین گردید و در 30 ماهمیزان 1387 به حیث وزیر احیا و انکشاف دهات از سوی جلالتماب حامد کرزی رئیس جمهوریاسلامی افغانستان به پارلمان کشور معرفی شد و بعد از اخذ رای اعتماد تا اکنون دراین پست ایفای وظیفه می نماید.

آقای رحیمی به زبانهای دری، پشتو و انگلیسی تسلط دارد

 

 

جنرال خدایداد

محترم خدایداد در سال 1334 در ولایت ارزگان به دنیا آمد.تحصیلات ابتدایی را در مکتب ابتدائیه شهرستان و بعداً مکتب عالی نظامی کابل به پایان رسانید.

جنرال خدایداد تحصیلات عالی خود را در اکادمی ملی، اکادمی نظامی هندوستان و اکادمی نظامی فرونزای مسکو به پایه اکم رسانیده است.

جنرال خدایداد در سالهای 1356 الی 1371 در صف اردوی ملی افغانسان قرار داشت و در پست های بلند نظامی ایفای وظیفه نمود و موفق به دریافت 52 مدال گردید.

جنرال خدایداد در سال 1371 در اولین حکومت مجاهدین در پست وزیر امنیت ملی تعیین شد بعدتر از این پست استعفا داد و به بریتانیا سفر کرد و در آن جا در میان مهاجران به فعالیت های سیاسی پرداخت.

جنرال خدایداد در سال 1384 معین وزارت مبارزه با موامد مخدر مقرر گردید و در سال 1386سرپرست این وزارت گردید.

جنرال خدایداد در سال 1387 از سوی حامد کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان به پارلمان به حیث وزیر مبارزه با مواد مخدر معرفی شد که بعد از اخذ رای تا اکنون دراین پست ایفای وظیفه می کند.

خدایداد به زبانهای دری، پشتو، انگلیسی و روسی تسلط دارد.

 

داکتر سید محمد امین فاطمی

محترم سید محمد امین فاطمی در سال 1331 در ولسوالی کوز کنر ولایت ننگرهار زاده شد.

در سال 1347 از لیسه عالی حبیبیه فارغ گردید و در سال 1977 از فاکولته طب ننگرهار دیپلوم داکتری خود را اخذ نمود.

داکتر سید محمد امین فاطمی شهادتنامه "مسیر های جدید برای پالیسی صحی در کشورهای رو به انکشاف" را از دانشگاه باستن ایالات متحده امریکا در سال 1995 بدست آورد.

داکتر سید محمد امین فاطمی در سالهای تجاوز شوروی بر افغانستان به پاکستان مهاجر شد و در حکومت موقت مجاهدین معین وزارت صحت عامه تعین گردید.

نامبرده بعد از تاسیس حکومت مجاهدین در کابل منحیث وزیر صحت عامه دولت اسلامی ایفای وظیفه نموده است.

داکتر سید محمد امین فاطمی بعد از پیروزی جلالتماب حامد کرزی در انتخابات سال 1383 به حیث وزیر صحت عامه تعین شد از آن زمان تا حال در این سمت ایفای وظیفه می نماید.

داکتر فاطمی زبانهای پشتو، دری و انگلیسی را روان صحبت می کند.

 

حسن بانو غضنفر

محترمه حسن بانو غضنفر در ماه دلو 1336 در ولایت بلخ به دنیا آمد.

تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در لیسه سلطان رضیه شهر مزار شریف به پایان رسایند و دیپلوم لیسانس و ماستری را در سال 1362 در رشته زبان و جامعه شناسی در شهر ستاورپل قفقاز شمالی به دست آورد و در همین سال به حیث کدر علمی فاکولته زبان و ادبیات دانشگاه کابل پذیرفته شد.

داکتر حسن بانو غضنفر در سال 1364 به شهر پیترزبورگ رفت و با دست آوری درجه دکترا را در رشته زبان شناسی از دانشگاه پیترزبورگ دوباره به وطن برگشت.

حسن بانو غضنفر در سال 1382 به حیث رئیس فاکولته زبان و ادبیات تقرر حاصل نمود و الی اسد 1385 دراین پست باقی ماند.

او در این مدت همچنان عضو شورای عالی وزارت تحصیلات عالی، معاون انجمن دانشگاه های افغانستان، عضو انجمن بین المللی زبان اسپرانتو، عضو انجمن بین المللی ترک زبانان و عضو هیات رییسه کانون فرهنگی حکیم ناصر خسرو بلخی بود.

حامد کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان به تاریخ 11 اسد سال 1385 حسن بانو غضنفر را منحیث وزیر امور زنان برای اخذ رای به پارلمان معرفی کرد.او بعد از رای اعتماد نمایندگان پارلمان تا اکنون در پست اجرای وظیفه می کند.

حسن بانو غضنفر به زبانهای دری، پشتو، ازبیکی، و روسی تسلط دارد

 

محترمه وژمه حسن زرمتى

وژمه حسن زرمتى وزیر پیشنهادى امور سواد آموزى در سال ١٣٥٠ هجرى خورشیدى در ولسوالى زرمت ولایت پکتیا چشم به جهان گشود.  وى در سال ١٣٦٧ از لیسه زرغونه شهر کابل و در سال ١٣٧٠ از پوهنځى اقتصاد پوهنتون کابل فارغ گردیده است و در حال حاضر، پروگرام ماستری را در بخش مدیریت پروژه ها در پوهنتون پرستن شهر پشاور پاکستان  تعقیب مینماید

موصوف بعد از فراغت بین سال های ١٣٧١ الی سال١٣٧٢هجری شمسی به حیث کارمند مسلکی در دافغانستان بانک و ازسال ١٣٧٢ الی برج  حوت سال ١٣٧٣ بحیث معلم درلیسۀ الفتح کابل وظیفه انجام داده است

 وى از سال ١٣٧٨ الى اکنون در پست هاى مختلف چون هماهنگ کننده برنامه تعلیم و تربیه، ناظر پروژه دختران بیرون از مکتب، معاون برنامه تعلیم و تربیه، معاون منابع بشرى و هماهنگ کننده نظارت، ارزیابى و آموزش موسسه پاملرنه ایفاى وظیفه کرده است.

 وژمه زرمتى همچنان از سال ١٣٨٢ الى ١٣٨٣ بحیث معاون منابع بشرى وهماهنگ کننده آموزش ها در اداره سازمان ملل متحد در امور پناهنده گان و از سال ١٣٨٣ الى ١٣٨٤ بحیث مشاور در اداره سازمان ملل متحد براى اطفال یا یونیسف اجراى وظیفه نموده است.

 وى به لسان هاى درى، پشتو و انگلیسى  تسلط کامل داشته و در کنفرانس ها و برنامه هاى متعدد داخلى، منطقوى و جهانى براى بازسازى افغانستان به ویژه در بخش تعلیم و تربیۀ اطفال  و دختران فعالانه اشتراک نموده است.

 

سید مخدوم رهین

محترم دکتور سید مخدوم رهین در سال 1325 ه ش در شهر کابل  متولد گردیده، بعد از پایان دوره تحصیل در افغانستان  غرض فرا گرفتن دوره ماستری و دوکتورا عازم تهران گردید و به سویه دوکتورا در بخش ادبیات دری از دانشگاه تهران  در سال 1352 هه ش سند فراغت بدست آورد. بعد از ختم تحصیل به صفت استاد در دانشگاه کابل ایفای وظیفه کرد. پس از آن بحیث رئیس اداره فرهنگ و هنر وزارت اطلاعات و کلتور مصروف کار شد.

دکتور رهین یک تن از اعضای مسوده قانون اساسی در زمان جمهوری داود خان بود و در لویه جرگه سال 1356 اشتراک نموده بعد از کودتای هفت ثور 1357 در منزلش تحت نظارت قرار گرفت. بعد از اشغال افغانستان توسط شوروی سابق، موصوف به پاکستان هجرت کرد و در انجا بمنظور اتحاد مجاهدین راه آزادی جد و جهد نموده بعد از تشکیل اتحاد اسلامی  افغانستان متشکل از احزاب میانه رو دوکتور رهین بحیث عضو شورای عالی و رئیس کمیته فرهنگی و نشراتی و ازسال  1371 الی 1373 بحیث رئیس رادیو کابل آزاد که از احزاب مجاهدین بود تعیین گردید. رهین در حکومت موقت حضرت  مجددی بحیث مشاور خاص ایفای وظیفه می کرد.

شاعر معاصر و نویسنده مشهور دکتور رهین در زمینه فرهنگ، ادبیات، تاریخ و علوم اسلامی تحقیقات های را بعمل  آورده است.

وی مقالات زیادی نوشته و چندین مقاله و کتابش اقبال چاپ یافته است که میتوان از کتابهای دقیقی نامه، گزیده اثار سید جمال الدین افغانی پژوهش در باره آثار و شخصیت امیر خسرو دهلوی و روابط فرهنگی افغانستان وهند از گذشته های دور تاقرن هفتم هجری نام برد از جمله کارهای وی در دوران جهاد اشک خراسان، عزاداران، در جواب خلیلی ( شعر)  مسلمان امروز ( پشتو ) می باشد که با بذل مساعی وی آذین چاپ یافته اند. در سال 1988 دوکتور رهین همراه با عده ای  از دانشمندان و قوماندانان جهادی نهضت ملی اسلامی افغانستان را به پیش می برد.

دکتور رهین در سال 1375 هه ش همکاری دانشمندان افغانی در امریکا انجمن صلح دموکراسی برای افغانستان را ایجاد  نمود که بحیث رئیس این انجمن موصوف تقویه وانکشاف اتحاد ملی و دموکراسی در افغانستان و مخالف با تروریزم و طالبانیزم کوشید. دوکتور رهین در سال 1377 هه ش به عضویت کمیته اجرائیوی لویه جرگه در روم پذیرفته شد و بعد از آن الی تدویر جلسه بن در تمام فعالیت های مربوط به لویه جرگه اشتراک ورزیده و بحیث عضو هیئت ظاهرخان به کشور  های افغانستان، ازبکستان، ایران و تاجکستان به منظور تشریح و توضیح اهداف لویه جرگه اضطراری سفرهای داشت در عین حال وی به کارش بحیث رئیس انجمن صلح و دموکراسی برای افغانستان ادامه داده و درچندین اجتماع و اجلاس  اشتراک ورزید.

دوکتور رهین در اداره موقت بحیث وزیر اطلاعات و فرهنگ تعیین گردیده و در دولت انتقالی اسلامی افغانستان نیز به این سمت باقی مانده است. وی از طرف مردم کابل در سپتنامبر 2003  بحیث رئیس شورای شهروندان کابل انتخاب شد. درماه می  2004  مدال خدمت در راه آزادی بیان و فرهنگ را به پیشنهاد رئیس دولت دریافت داشت.

 

انجینر امیرزی سنگین

محترم امیرزی سنگین فرزند امیر گل شاه خیل در سال 1949 در ولسوالی اورگون ولایت پکتیکا چشم به جهان گشوده وی متاهل  بوده و دارای یک دختر و سه پسر می باشد.

سنگین تعلیمات ابتدایی خویش را در اور گون و متوسطه را در گردیز تعقیب نمود. تعلیمات  ثانوی را الی صنف دوازدهم  در مرکز تربیوی مخابرات برای مدت سه سال با درجه اعلی ادامه داد. در سال 1973  انجینری شانرا در رشته  الکترونیک و مخابرات، از دانشگاه لندن جنوبی از کشور انگلستان بدست آورد. سنگین دوره خدمت کاری شان را بحیث استاد در مرکز تربیوی مخابرات از سال 1975 اغاز نمود در سال 1978 مسوولیت امریت مرکز تربیوی مخابرات را  بعهده داشت.

سنگین در سال 1980 مجبور به ترک وطن گردیده و درکشور سویدن پناهنده شد. با آغاز زندگی در سویدن توانست در مدت چهار ماه لسان سویدنی را به سویه بکلوریا با تسلط کامل فرا گیرد.

 سنگین در سویدن در فرصت کم شامل حلقات کاری شده و یکی از اعضای اساس گذار کمیته سویدن برای افغانستان شد. ایشان سهم فعال در انکشاف کمیته سویدن برای افغانستان، موسسه که در 25 سال اخیر نقش بارزی در ساحه تعلیم و تربیه، زراعت و صحت در افغانستان ایفا نمود.

امیرزی سنگین در سال 1982 در مخابرات سویدن شامل وظیفه گردید و در ابتدا برای مدت سه سال در پروژه مخابراتی میدان هوایی شاه خالد عربستان سعودی بحیث عضو تیم پروژه کار نمود. بین سال های 85 الی 90 در طرح انکشاف و توسعه و تطبیق شبکه موبایل سویدن مصروف بود.

باید علاوه نمود که سنگین یک عضو تهداب گذار بخش بین المللی  مخابرات سویدن محسوب می شود ایشان بحیث یکی از اعضای که در رهبریت بخش بین المللی مخابرات سویدن قرار داشته و در دهه 1990 الی 2000  در داوطلبی های لایسنس بین المللی اشتراک ورزیده و 8 لایسنس جی سی ام را در  استونیا، نمیبیا، هنگری، ایتالیا،  روسیه، هند و لیتویا برنده شد.

سنگین در پست های کلیدی و رهبریت ادارات نامبرده که میلیاردها دالر عاید برای سویدن میاورد کار نموده است.

امیرزی سنگین بعد از واقعه یازدهم سپتمبر سال 2001 به افغانستان بر گشت از جمله فعالیتهای کاری اش بعد از عودت به کشور می توان چنین نامبرد :

تدویر تریننگ  برای انجینران  وزارت مخابرات  و کمپنی افغان بیسیم .
رهبری کمیته  ارزیابی  لایسنس  جی .ا س.ام .  سال 2000 
عهده دار شدن  وظیفه  سرمشاور  وزیر  مخابرات  از ماه فبروری 2003

سنگین در ماه جولای سال جاری عیسوی به سمت رئیس شرکت افغان تیلی کام تعیین گردید که نقش شان در ایجاد شرکت  افغان تیلی کام، تصویب فرمان و اساس نامه، پیگیری از فعالیت ها و تطبیق پروژه های مخابراتی حیاتی بوده است ایشان  علاوتا بر مسوولیتهای ساختن تشکیل عمومی افغان تیلی کام و کار بالای موضوعات انتر کنکشن طرز العمل های جدید را نیز انکشاف و توسعه داده است.

 

تاج على صابر

تاج على صابر وزیر پیشنهادى شهداء و معلولین،  فرزند  گل محمد  درسال  ١٣٥٢ هجرى خورشیدى در قریه زردار ولسوالى صبرى  ولایت خوست چشم به جهان گشود .

 وى تعلیمات ابتدایى را درمکتب ازغرو کُرم  ایجنسى پاکستان    و درسال  ١٣٧١ تعلیمات ثانوى را  درلیسه الفتح خوست به پایان رسانده است .

 موصوف،   درسال  ١٣٨٠  از رشته ادارى و دپیلوماسى پوهنځى حقوق و علوم سیاسى پوهنتون ننگرهار ،فارغ گردیده است.

صابر مدت  پنجسال به حیث معلم  در لیسه ولسوالى صبرى و هشت سال به حیث استاد در پوهنتون شیخ زاهد ولایت خوست،  ایفاى وظیفه کرده  است .

 وى مدت دو سال به صفت مسوول عملیاتى  موسسه بین المللى (IMC)  در ولایت خوست و از سال  ١٣٨٤ تا کنون ،  سمت هاى عضو ، معاون و رئیس شوراى ولایتى خوست را نیز عهده دار بوده است .

 موصوف، به زبان هاى  پشتو ، درى ،انگلیسى  تسلط کامل داشته و به زبان هاى عربى و اردو تا اندازه تکلم نموده میتواند

 

محمد یوسف پشتون

محمد یوسف پشتون وزیر پیشنهادى انکشاف شهری در سال ١٣٢٥ در ولایت کندهار دیده به جهان گشودوى تعلیمات ابتدایی و ثانوی را در لیسه عالی احمد شاه بابا کندهار به پایان رساند و درجه ماستری را در رشته انجنیری شهرسازی از پوهنتون امریکایی بیروت در لبنان به دست آورد.

پشتون برای چهار سال در یکی از موسسات لبنانی کار کرد و سپس در اواخر سال١٣٥٦هجرى خورشدى   به وطن برگشتموصوف  مدتى منحیث استاد در فاکولته انجنیری پوهنتون کابل ایفای وظیفه کرد و در زمان تجاوز  اتحاد شوروی وقت بر افغانستان ، دو بار زندانی شد و در سال١٣٦١  مجبور به ترک افغانستان گردید.

  پشتون ٢٠ سال را در مهاجرت به سربرد و بین سال های١٣٥٧   و  ١٣٨١ با موسسات غیر دولتی در داخل و خارج از کشور همکاری کرد که ازجمله فعالیت های او، تاسیس و پیشبرد امور شفاخانه الجهاد در شهر کویته پاکستان، پیشبرد امور موسسه ماین پاکی دافا و مشاوریت با ارگان های ملل متحد در شهر کویته  پاکستان قابل ذکر است.

وى  در ماه سرطان ١٣٨١   به حیث وزیر شهرسازی و مسکن و بعداً در ماه اسد ١٣٨٢   به حیث والی کندهار و متعاقبا در  سال ١٣٨٣   مجددا به حیث وزیر شهرسازی و مسکن که بعدا به نام انکشاف شهرى مسمى گردید؛ مقرر و الی اکنون ایفای خدمت مینماید.

پشتون به زبان های پشتو، دری، انگلیسی و عربی تسلط دارد

 

 

عنایت الله بلیغ

پوهنیار عنایت  الله بلیغ وزیر پیشنهادى  حج و اوقاف   فرزند  ضیا‌ الحق  درسال  ١٣٣٤  در ولایت کاپیسا چشم به جهان گشود.  تحصیلات  ابتدایى را بسویه بکلوریا در دارالعلوم عربى کابل  و تحصیلات عالى را  به سویه  لیسانس  در پوهنځى شرعیات پوهنتون کابل  به اتمام رسانده است .

بلیغ درسال هاى  ١٣٥٩ تا ١٣٧١ درپست هاى  آمریت جبعه مرکز کاپیسا ، معاون ولایتى کاپیسا  ورییس دارالانشاى این ولایت  کار نموده است .

موصوف  همچنان از سال ١٣٧١ تا ١٣٧٥ بحیث رئیس ادارى وزارت ساختمانى ، بعدآً رئیس  ادارى وزارت شهرسازى و مسکن  و معیین امر به معروف  ونهى از منکر وظیفه اجرا کرده است.

وى از سال ١٣٧٧ تا ١٣٨٤  معاونیت  علمى پوهنتون البیرونى  کاپیسا  ، معینیت  وزارت امور مهاجرین ( درمقاومت )  ریاست پوهتتون کابل ، ریاست محکمه استیناف  جرایم علیه  امنیت داخلى وخارجى ( دوره انتقالى)   و عضویت محکمه  اختصاصى ملکیت ها را  بعهده داشته است .

عنایت الله بلیغ  قبل از اینکه به عنوان وزیر حج و اوقاف در کابینه جدید معرفى گردد، به صفت  استاد پوهنځى  شرعیات  پوهنتون کابل ، عضو دیپارتمنت  فقه و قانون ، عضو شوراى مرکزى شوراى علما، عضو کمیته تحقیق و افتا شوراى علما  و خطیب  مسجد جامع پل خشتى ایفاى وظیفه میکرد .

رتبه علمى موصوف  پوهنیار  و مولوى  و رتبه دولتى  وى ما فوق رتبه میباشد .

 

 

 

عبیدالله عبید

داکتر عبیدالله عبید  وزیر پیشنهادى  تحصیلات عالى  فرزند عبدالوهاب  درسال  ١٣٤٩ درشهر کابل چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایى را  درمکتب منوچهرى   ، ثانوى را درلیسه عالى نادریه  و تحصیلات عالى را در پوهنتون طبى کابل  به اتمام رسانیده است .

درجه تحصیلى موصوف به سویه ماستر ورتبه علمى اش  پوهاند میباشد .

عبید  علاوه بر اینکه در پست هاى  مختلف  پوهنتون طبى کابل  خدمت کرده، به حیث  رئیس پوهنتون طبى کابل ، وزیر مشاور رییس جمهور در امور اجتماعى  وظیفه اجرا نموده است .

 نامبرده نماینده انتخابى مردم کابل درلویه جرگه اضطرارى  و در لویه جرگه  قانون اساسى نیز بوده است .

موصوف  به زبان هاى  درى ، پشتو  و انگلیسى تسلط دارد

 

غلام محمد ایلاقی

غلام محمد ییلاقى وزیر پیشنهادى تجارت  و صنایع  فرزند غلام سخى درسال ١٣٢٢در ولایت بلخ تولدشده ،متاهل بوده داراى دو پسر و یک دختر مى باشد .

موصوف  درسال  ١٣٤٠ از لیسه  باختر مزار شریف  و بعدا درسال  ١٣٤٤ از فاکولته  اقتصاد  پوهنتون  کابل در رشته اقتصاد ملى  فارغ گردیده است .

نامبرده  تحصیلات خود را در رشتۀ اقتصاد در پوهنتون پیزاى ایتالیا تکمیل نموده  است .

 موصوف عضو کنفرانس تاریخى بن بوده ، به حیث مشاور ارشد وزارت تجارت ایفاى وظیفه نموده است . موصوف به لسان هاى پشتو ، درى،ایتالوى و انگلیسى تکلم مى نماید و به زبان روسى آشنایى اندک دارد

 

محمدالله بتاش

دوکتور محمد الله بتاش وزیر پیشنهادی ترانسپورت و هوانوردى  فرزند  الحاج  بورى  درسال  ١٣٤٠ درقریه  درمن بتاش  ولسوالى امام صاحب  ولایت کندز به دنیا آمده است .

دوره ابتدایى  ومتوسط را درمکتب باسوس  ولسوالى امام صاحب سپرى و درسال  ١٣٧٥ ازلیسه  ذکور ولسوالى مذکور فارغ گردیده است .

موصوف بعد از امتحان کانکور دریک بورس تحصیلى به کشور شوروى  سابق معرفى  که درسال  ١٣٦٤ از فاکولته  تاریخ پوهنتون  دولتى گوبان  روسیه   سندماسترى  بدست اورد .

بتاش  به حیث آمر دیپارتمنت تاریخ ، رییس فاکولته ژورنالیزم ورییس تدریسات  انستیتوت  علوم اجتماعى  کابل کار نموده است .

وى سند دکتورا را  درسال ١٣٧٤ دررشته علوم اجتماعى ازکشور روسیه  بدست آورده است و درسال هاى  ١٣٧٤ تا  ١٣٨٤ به حیث مشاور وزیر دولت  درامور پارلمانى ، منشى عمومى شوراى مرکزى حزب جنبش ملى اسلامى ایفاى  وظیفه کرده است .

نامبرده قبل ازاینکه به حیث  وزیر ترانسپورت وهوانوردى درکابینه جدید پیشنهاد گردد سمت مشاور امور پارلمانى  وشوراى هاى ولایتى  در اداره مستقل  ارگان هاى  محلى را بعهده داشت .

 

 

عنایت الله نظری

محترم عنایت الله نظرى وزیر پیشنهادى عودت مهاجرین فرزند نظر محمد در سال  ١٣٣٣ در قریه ده بالاى ولسوالى جبل السراج ولایت پروان به دنیا آمده و  بعد از تکمیل تعلیمات ابتدایى و ثانوى  در لیسه جبل السراج، در سال ١٣٥٦ از پوهنځى حقوق و علوم سیاسى پوهنتون کابل فارغ گردیده است. وى درجه ماسترى  را در رشته روابط بین المللى از پوهنتون نور ایران به دست آورده است.

 موصوف در پست هاى مختلف ارگان هاى عدلى و قضایى چون څارنوال ولسوالى چمتال ولایت بلخ، څارنوال شهر مزارشریف، څارنوال نظارت عمومى بلخ، معاون څارنوالى بلخ و معاون څارنوالى کابل ایفاى وظیفه نموده است.  وى در سال ١٣٨٧ هجرى خورشیدى در دوران مقاومت بحیث رئیس کنترول و تفتیش ریاست جمهورى به رهبرى برهان الدین ربانى اجراى وظیفه نموده است.

نظرى در اداره مؤقت و حکومت انتقالى نیز بحیث وزیر مهاجرین و عودت کننده گان ایفاى وظیفه نموده است.

وى به لسان هاى درى و پشتو صحبت مینماید

 

 

میرزا امین عبداللهی

میرزا حسین  (عبداللهى )  وزیر پیشنهادى فواید عامه فرزند محمد عیسى در سال١٣٣٥درولسوالى قره باغ ولایت غزنى تولد شده ، به قوم هزاره و متاهل میباشد.

 در رشته انجینرى میخانیک از پوهنځى  انجینرى پوهنتون کابل ،ماسترى خود را از انستیتیوت مانیلا فلیپین و دوکتوراى خود را در پالیسى و ادارۀ عامه (آنلاین) از پوهنتون بین المللى اتلانتیک امریکا بدست آورده آست .

او از فاکولته انجنیری پوهنتون کابل فارغ گردیده و در موسسات مختلف بین المللی کار کرده و در اصلاحات اداری نیز کارکرد های خوبی دارد. او موسس چندین مکتب در داخل و خارج از کشور میباشد، که سالانه به تعدادی زیادی شاگردان از آن مکاتب فارغ میشوند و شامل فاکولته های پوهنتون های افغانستان می شوند.

 وى بحیث مشاور وزارت پلان ایفاى وظیفه نموده است ، موصوف به  لسان هاى  درى ، پشتو، اردو و انگلیسى  صحبت مى نماید

 

 

انجنیر ویس احمد برمک

انجنیر ویس احمد برمک وزیر پیشنهادی احیاء و انکشاف دهات در کابینه جدید ، در سال 1351 در شهر کابل تولد شده، دوره ابتدائیه و ثانوی خود را در لیسه نادریه به پایان رسانیده است.

موصوف تحصیلات عالى خود را به درجۀ لیسانس در رشتۀ مهندسى در پوهنځى انجنیرى پوهنتون کابل و ماسترى  خویش را در رشتۀ مطالعات علوم انکشافى، بازسازى بعد از جنگ، اقتصاد سیاسى خشونت، منازعه و انکشاف و تعمیم قانون و حکومت دارى سالم در جوامع بعد از جنگ را در فاکولتۀ مطالعات شرقى و افریقایى  (  SOAS ) پوهنتون لندن انگلستان تکمیل نموده است .

برمک در سال ١٣٧٥ به حیث آمر ارشد برنامه هاى دفتر اکبر، درسال ١٣٨١ الى  سنبلۀ ١٣٨٢به صفت آمر پالیسى و پلانگذارى برنامه هاى دفتر     ( UNAMA )ماه ثور الى ماه میزان  سال ١٣٨٢ به حیث مشاور ارشد در ادارۀ عمومى مبارزه علیه حوادث، از ماه میزان ١٣٨٣ الى ماه میزان ١٣٨٥ به حیث مشاور ارشد وزارت احیا وانکشاف دهات ، و از ماه دلو سال ١٣٨٧ تااکنون به صفت معین برنامه هاى وزارت احیا وانکشاف دهات ایفاى وظیفه مى کند.

وى برعلاوۀ زبان هاى ملى ( درى و پشتو ) به لسان انگلیسى نیز مسلط مى باشد.

 

محمد اسماعیل منشی

محمد اسماعیل منشی وزیر پیشنهادی کار و امور اجتماعی در سال 1338 هجرى خورشیدى در قریه شیرک ولسوالى آقچه ولایت جوزجان به دنیا آمده است.

وى تعلیمات ابتدایى و ثانوى را در آقچه تکمیل نموده و در سال ١٣٦٤ از دیپارتمنت تاریخ عمومى پوهنځى ادبیات و علوم بشرى پوهنتون کابل فارغ گردیده است.  موصوف الى سال ١٣٦٧ در زمینه توسعه سواد حیاتى در جوزجان فعالیت هاى را انجام داده است. وى در سال ١٣٦٧ به خدمت عسکرى پیوست و بحیث صاحب منصب احتیاط ایفاى وظیفه نموده است.

منشى در سال ١٣٧٠ به پاکستان مهاجر شده و بعداً به کشور ترکمنستان عزیمت نموده است. وى بعد از سقوط طالبان در سال ١٣٨٠ به کشور برگشت و تاکنون بحیث معاون شوراى اجرائیوى حزب جنبش ملى اسلامى افغانستان ایفاى وظیفه مینمود. وى به نماینده گى از مردم ولایت جوزجان در لویه جرگه اظطرارى و لویه جرگه قانون اساسى عضویت داشته است.

محمد اسماعیل منشى به لسان هاى درى، پشتو، ازبکى و ترکمنى تکلم مینماید

 

سید حامد گیلانی

سید حامد گیلانی وزیر پیشنهادی سرحدا، اقوام و قبایل فرزند پیر سید احمد گیلانی ، در سال 1334 هجری خورشیدی در کارته نقیب صاحب کابل تولد گردیده و تعلیمات ثانوی را در لیسه حبیبیه سپری نموده است . وی بعد از فراغت از این لیسه در سال 1352 برای مدت یک سال در ریاست ارتباط وزارت عدلیه ایفای وظیفه نمود.

وى در سال ١٣٥٣ تحصیلات خود را در رشته زبان عربى در پوهنتون الازهر قاهره، بین سال هاى ١٣٥٣ الى ١٣٥٥ در دیپارتمنت علوم سیاسى پوهنتون ملى ایران به درجه لیسانس و از سال ١٣٦١ الى ١٣٦٥ در رشته شرعیات و اصول فقه در پوهنتون بین المللى اسلام آباد به درجه لیسانس به پایه اکمال رساند.

سید حامد گیلانى از سال ١٣٥٧ بحیث کفیل رهبرى محاذ ملى اسلامى افغانستان ایفاى وظیفه میکند.  وى در سال ١٣٦٧ بحیث رئیس گروپ مجاهدین در کنفرانس کشور هاى اسلامى و یک تعداد کنفرانس هاى داخلى و بین المللى اشتراک نموده است.  وى در سال ١٣٨٠ رئیس هیئت موسوم به گروپ پشاور بوده و یکى از امضاء کننده گان موافقتنامه ُبن میباشد.

سید حامد گیلانى از سال ١٣٨٤ به اینسو بحیث نایب اول مشرانو جرگه  ایفاى وظیفه مینماید.

وى به کشور هاى مختلف جهان سفر نموده و به لسان هاى درى، پشتو، عربى و انگلیسى صحبت مینماید.

 

 

محترم ضرار احمد مقبل

ضرار احمد مقبل فرزند وکیل میر محمد عثمان در سال 1344 در ولایت پروان به دنیا آمد، فارغ التحصیل لیسه عالی حبیبیه بوده و درجه لیسانس خود را از انستیتوت پیداگوژی ولایت پروان به دست آورده است.

در سال 1367 به صفوف جهاد پیوسته و به صفت مسئول تعمیرات شورای نظار در ولایت تخار ایفای وظیفه نموده است. بین سال های 1371 و 1382 سمت های معاونیت ریاست دفتر وزارت دفاع ملی، قوماندانی امنیه ولایت پروان، سکرتریت سفارت افغانستان در تهران را به دوش داشته است.

به تاریخ 30 جدی 1383 به صفت معین امنیتی وزارت امور داخله تعیین شد و از ماه میزان 1384 بدین سو، به حیث معین امنیتی و سرپرست وزارت امور داخله اجرای وظیفه می نماید. رتبه موجوده موصوف مل پاسوال بوده و به زبان های دری، پشتو و انگلیسی بلدیت کامل دارد.

 

 داکتر زلمی رسول

داکتر زلمی رسول فرزند پوهاند داکتر عبدالقیوم رسول در سال 1323 هـ ش در کابل متولد گردید و  تعلیمات ابتدایی و ثانوی خویش را در لیسه استقلال گذرانده و در رشته طب دوکتورا، از پاریس فرانسه را دارا میباشد. 

از وظایف عمده ایکه موصوف انجام داده است. داکتر در انستتیوت تحقیقات امراض قلبی پاریس، مسؤل نشریه حقیقت افغان مربوط جهاد افغانستان درپاریس، داکتر در شفاخانه قوای مسلح عربستان سعودی، رئیس دفتر اعلیحضرت محمد ظاهر بابای ملت در روم، وزیر هوانوردی ملکی و توریزم در اداره مؤقت و مشاور امنیت ملی افغانستان. 

محترم داکتر زلمی رسول به زبانهای پشتو، دری، انگلیسی، فرانسوی، ایتالوی و عربی صحبت کرده میتواند و بیشتر از 30 اثر علمی در طب در نشرات طبی امریکا و اروپا دارد و همچنان عضو جمعیت نفرالوژی امریکا است.

 

 

محترم ارسلا جمال

ارسلا جمال وزیر پیشنهادى سرحدات، اقوام و قبایل فرزند روزى خان در سال ١٣٤٥ هجرى خورشیدى در ولسوالى یوسف خیل ولایت پکتیکا تولد گردیده است.

وى در سال ١٩٨٣ میلادى از لیسه سید جمال الدین افغان در شهر پیشاور پاکستان  و در سال ١٩٩١ از بخش تجارت بین المللى و سیستم پولى دانشکده اقتصاد دانشگاه کوالالمپور مالیزیا فارغ شده است.

موصوف بعد از فراغت براى مدت سه سال در بخش مالى دانشگاه نبراسکا در شهر پشاور کار نموده است.

وى همچنان از سال ١٩٩٧ الى ٢٠٠٤ میلادى، بحیث مسؤول پروژه ابتکارات مشترک موسسه پاملرنه ایفاى وظیفه نموده است.  جمال براى مدت شش ماه مسؤولیت پروگرام استحکام ثبات و انکشاف ملى وزارت امور داخله را به عهده داشت و از سال ٢٠٠٦ الى ٢٠٠٨ بحیث والى خوست اجراى وظیفه کرده است.

وى بعد از سمت ولایت خوست، عضو ستاد انتخاباتى کرزى بود. ارسلا جمال به لسان هاى پشتو، درى و انگلیسى تسلط دارد.

 چندی پیش مدال عالی دولتی غازی میر مسجدی خان به جهت بازسازی آن ولایت، تامین صلح و امنیت، تقویت حاکمیت دولتی و حفظ روابط خوب دولت با مردم، باکمال صداقت، اخلاص و راستکاری، خستگی ناپذیر، شب وروز دلسوزانه از سوی رئیس جمهور به ایشان اعطا شد.

 دشمنان صلح و ترقی مردم کشور بخاطر عدم تحمل این خدمات وی، سه بار علیه او حمله انتحاری را انجام دادند.

 

 

داکتر محمد هاشم عصمت اللهی 

داکتر محمد هاشم عصمت اللهی؛ عضو بورد مشورتی رئیس جمهور، دکترای ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی است. بیوگرافی ایشان از زبان خودشان به شرح زیر می باشد.

 دوره های ابتدایی را در لیسه مسعود سعد درکابل ودوره متوسطه را درلیسه نادریه سپری کردم، دوره‌لیسانس را در دانشگاه کابل بودم. بعد از آن باتهاجم شوروی سابق وارد جهاد ومبارزه شدم، ده سال درجهاد به خدمت مردم بوده و بیشتر درقسمت فرهنگی سیاسی سهم داشتم. تاسال 68 وخروج نیروهای شوروی درجبهات بودم. سپس به ایران رفتم وفرصتی پیش آمد تا دردانشگاه علامه طباطبایی ودانشکده علوم اجتماعی دررشته ژورنالیزم وارتباط جمعی درمقطع فوق لیسانس تحصیل کردم

دراین دانشکده برجسته ترین اساتید ژورنالیزم وعلوم ارتباطات حضور داشتند مثل داکتر معتمد نژاد، که پدر علوم ارتباطات ایران نامیده می‌شود و درکشورهای اروپایی هم بسیار شناخته شده هستند ومقاطع دکترا هم زیر نظر ایشان درفرانسه انجام می‌شود، من شاگرد ایشان بودم.

ودیگر استادان برجسته من داکتر بدیعی، داکتر غفاری داکتر حمید مولانا و... بودند که از آمریکا می آمدند وبرای ما تدریس می کردند. تنها فرد افغانستانی بودم که دردوره کارشناسی ارشد دراین رشته حضور داشتم ومجموع دانشجویان 10 نفر بودند. بعد از آن دانشگاه طباطبایی تصمیم گرفت که برای اولین بار دوره دکترای علوم ارتباطات را راه اندازی کند. من از اولین ورودی‌های این دوره بودم که برای شش نفر دورهPHD را شروع کردند و من تنها افغانی جمع بودم که درکنار اساتید دانشگاه های ایران درس خواندم.

منتهی بعد از 4-5 سال که دوره ختم شد، من آخرین مراحل تحقیقات تخصصی آن را پشت سر گذاشتم وخوشبختانه به حیث یک افغان؛ موفق شدم که اولین فارغ التحصیل رشته علوم ارتباطات درمقطع دکترای دانشگاه علامه طباطبایی باشم. مابقی اساتید، بعد از من فارغ التحصیل شدند واین درتاریخ کارهای علمی ایران ثبت شد. و روش تحقیقی من هم بسیار پیشرفته بود که به روش «Q» معروف است که تا آن زمان کسی در ایران هم این روش را کار نکرده بود. کار تحقیقی من بررسی روند مطبوعات افغانستان وجهان بود واینکه نظام مطلوب مطبوعات افغانستان چه خواهد بود؟‌

مهمترین موقف علمی من؛ به حیث یک خدمتگذار دردانشگاه کابل و به عنوان استاد در دانشکده ژورنالیزم است این بالاترین موقف من است که به آن افتخار می کنم. هم‌چنین به عنوان سرپرست کمیسیون رادیو تلویزیون ملی هم هستم و عضو بورد خاص مشورتی رئیس جمهور درتعیینات مقامات عالی‌رتبه دولتی نیز می‌باشم

 

محترمه آمنه افضلی

آمنه افضلی وزیر پیشنهادى کار ، امور اجتماعى ، شهداء  ومعلولین  فرزند امان الله نطقی افضلی در سال ١٣٣٦  در شهر هرات  به دنیا آمده است.

وى  تعلیمات ابتدایی و ثانوی خویش را در هرات، کابل و مزارشریف تکمیل نموده و تحصیلات عالی خویش را در دانشکده ساینس دانشگاه کابل در سال ١٣٥٧ به اتمام رسانده است.

افضلى  بعد از فراغت از دانشگاه ،  در لیسه مهری هرات سمت معلمی را به دوش گرفت و هم زمان شرکت در فعالیت های سیاسی را بر علیه رژیم آن وقت  آغاز نموده  و مسوولیت تشکیلات زنان مسلمان را در هرات عهده دار شد.

 خانم افضلی درسال ١٣٦٠  به ایران مهاجر شد وتشکیل زنان مسلمان را تحت نام انجمن خواهران مسلمان در محیط هجرت ایجاد نمود و به فعالیت هایش الی سال ١٣٧١ ادامه داد.

 پس از مهاجرت در سال ١٣٧٢ تشکیل بزرگتری را تحت عنوان "نهضت اسلامی زنان افغانستان" در کابل براى دفاع از حقوق زنان  ایجاد نمود.

خانم افضلی اساس گذار مراکز علمی و آموزشی برای زنان و دختران در ایران و در زمان جهاد و مقاومت  بنیانگذار اولین مکتب آزاد در سال ١٣٧٣  در کابل می باشد.

پس از سقوط طالبان، وی به وطن بازگشت، در سال ١٣٨١ به حیث کمشنر کمیسیون مستقل حقوق بشر الی ١٣٨٣  ایفای وظیفه نمود. از آن پس وی عضو کمیسیون تدقیق قانون اساسی شد، همزمان وی ریاست کانون فرهنگی جامی را که مجمع علماء  و دانشمندان کشور برای ترویج  فرهنگ ، وحدت و آشنا ساختن مردم به میراث های فرهنگی شان است، به عهده داشت .

 در سا ل ١٣٨٣  در کابینه دولت انتقالی اسلامی افغانستان به حیث وزیر امور جوانان به مدت یک  و نیم سال  الی ادغام آن به وزارت اطلاعات و فرهنگ ایفاى وظیفه نمود و در سال ١٣٨٥ به حیث یگانه عضو زن در کمیسیون آماده گی جرگه امن نقش کلیدی را ایفا نمود.

در سال ١٣٨٦ رئیس جمهور وی را به حیث مشاور در امور حمایت از حقوق اطفال تعیین نمود. وى  عضو کدرعلمی دانشگاه کابل واستاد دانشکده ساینس نیز می باشد  .

آمنه افضلی درسال ١٣٥٩ با صفی الله افضلی یکی ازفرماندهان جهاد ازدواج نمود که شوهرش  وى  درسال١٣٦٦ شهید گردید و بعد از آن خانم افضلى بار مسؤولیت سرپرستى سه فرزند خود را به دوش گرفت .

 

محترم سلطان حسین حصاری

سلطان حسین حصارى وزیر پیشنهادى انکشاف شهرى در سال ١٣٣٦ هجرى خورشیدى در شهر کابل چشم به جهان گشوده است. وى بعد از تعلیمات ابتدایى و ثانوى شامل دانشکده انجنیرى دانشگاه کابل گردیده و در سال ١٣٥٩ به درجه لیسانس فارغ گردیده است.

موصوف در سال ١٣٧٤ موفق به دریافت درجه ماسترى ازدانشگاه ملى ایران گردیده و همچنان درجه دکترا را در رشته مهندسى در سال ١٣٧٨ از همین دانشگاه به دست آورده است.  وى بعداً به کشور دنمارک مهاجر گردیده و  همچنان در سال ١٣٨٤ هجرى خورشیدى ،درجه دکترا را در رشته معمارى و شهرسازى از دانشگاه هالبورک کشور دنمارک به دست آورده است.

موصوف از سال ١٣٨٦ الى ١٣٨٧ بحیث سرپرست تهیه طرح توسعه شهر کابل در اداره طرح و تطبیق ماستر پلان شهر کابل در شهرداری کابل ایفاى وظیفه نموده است.  موصوف همچنان در سال ١٣٨٤ خورشیدى در بخش معمارى و شهرسازى شهردارى آرهوس دنمارک و همچنان بحیث مهندس در شرکت مهندسى و ساختمانى JSP دنمارک ایفاى وظیفه کرده است.

حصارى  از سال ١٣٧١ الى ١٣٧٣ بحیث مسؤول پروژه هاى عمرانى در ولایت بامیان افغانستان ایفاى وظیفه نموده از سال ١٩٨٣ الى ١٩٩٢ میلادى در دوایر و شرکت هاى مختلف مهندسى و مسکن سازى ایران کار نموده است.

سلطان حسین حصارى به لسان هاى درى، پشتو، انگلیسى و دنمارکى تسلط دارد و نشریات و مقالات متعدد را در زمینه شهرسازى و مهندسى تحریر کرده است.  موصوف  پروژه هاى زیادى را طرح و دیزاین کرده است

 

محترمه پلوشه حسن

پلوشه حسن وزیر پیشنهادى امور زنان در سال ١٣٤٨ هجرى خورشیدى در ولسوالى خاکجبار ولایت کابل دیده به جهان گشوده استوى بعداز تکمیل تعلیمات  ثانونى در لیسه رابعه بلخى در شهر کابل، درجه لیسانس را در رشته علوم ساینس از دانشگاه اسلام آباد پاکستان به دست آورده است.

 پلوشه حسن  همچنان درجه ماسترى را در رشته مطالعات بازسازى بعد از جنگ از دانشگاه یورک (York ) انگلستان به دست آورده است.

 موصوف  تجربه ١٥ ساله در زمینه انکشاف و تقویه حقوق زنان در افغانستان و پاکستان دارد.

وى   از سال ١٣٧٥ الى ١٣٨١ خورشیدى بحیث رئیس  مرکز تعلیمى زنان افغانستان  و بعداً بحیث رئیس اداره حقوق و دیموکراسى (Rights and Democracy) در افغانستان اجراى وظیفه نموده است

پلوشه  از جمله اعضاى بنیان گذار نهاد هاى متعدد چون گروه جامعه مدنى و حقوق زنان به شمول شبکه زنان افغان، موسسه نخستین سرپناه مصؤن براى زنان، موسسه اطفال مهاجر افغان، روزنه -نخستین اداره حقوقى افغان و غیره بوده استموصوف مؤسس مکتب شهید ولى خان براى اطفال مهاجر افغان در اسلام آباد نیز بوده است.

پلوشه حسن بحیث نماینده جامعه مدنى در گفتگوها و نشست هاى متعدد حقوقى و صلح خواهى اشتراک نموده است که شامل مجلس بزرگان قانون اساسى در سال ١٣٨٣، جرگه امن میان افغانستان و پاکستان در سال ١٣٨٦ و کنفرانس بازسازى افغانستان در توکیو در ١٣٨١ هجرى خورشیدى میباشد.

در سال ٢٠٠٥ میلادى، وى در میان ١٠٠ نامزد براى جایزه نوبل صلح قرار داشت. پلوشه حسن در حال حاضر عضو و پژوهشگر مسایل افغانستان در انستیتیوت صلح امریکا میباشد.

وى به لسان هاى پشتو، درى، اردو و انگلیسى تسلط کامل دارد

 

اینجنیر عبدالرحیم

انجنیرعبدالرحیم وزیر پیشنهادى  مهاجرین و عودت کننده گان  فرزند سید جان در سال ١٣٣١ میلادى در ولسوالى درواز ولایت بدخشان دیده به جهان گشوده است.

موصوف از انستیتیوت تخنیک ثانوى فارغ وسپس  شامل  فاکولته انجنیرى پولتکنیک کابل  گردیده وبه سویه لیسانس از آنجا فارغ شده است

انجینر عبدالرحیم چهار سال دربخش هاى مختلف وزارت انرژى وآب ایفاى وظیفه نموده وسپس  به پیشاور هجرت نموده است . وى مدت ده سال نماینده جمعیت اسلامى افغانستان در واشنگتن ، چین ، مشهد  واسلام آباد بوده است  .

نامبرده زمانى هم سفیر افغانستان در اندونیزیا بوده   ودرحال حاضر مشاور وزارت مخابرات وتکنالوژى میباشد .

وى به زبان هاى درى ، پشتو وانگلیسى تسلط دارد .

 

 

محترم عبدالهادی ارغندوال

عبدالهادى ارغندیوال وزیر پیشنهادى اقتصاد فرزند عبدالجلیل ارغندیوال  در سال ١٣٣١ در ولایت کابل  چشم به جهان گشود.

وى بعد از فراغت از لیسه عالی غازى ، شامل دانشگاه کابل  دردانشکده اقتصاد  گردید ودرسال ١٣٥٥ سند لیسانس را از رشته اقتصاد بدست آورده است.

 ارغندیوال در سال ١٣٥٦ به حیث مدیر پلان گذارى صنایع  در وزارت پلان کار نموده است  .موصوف  با آْغاز جنگ هاى داخلى به پاکستان مهاجر شده و در پاکستان مسوولیت ریاست مالى حزب اسلامى  ، نماینده حکومت مجاهدین در اسلام آباد را بعهده داشته است .

بعد از پایان جنگ هاى داخلى ارغندیوال به هدف کسب  تحصیلات عالى به امریکا سفر کرد اما نتوانست تحصیلات خود را به اتمام برساند و دوباره بو طن برگشت .

ارغندیوال قبل از دوره  حاکمیت طالبان،  در حکومت مجاهدین سمت وزارت مالیه را عهده داربوده است .

موصوف همچنان سمت مشاور رئیس جمهور در امور اقوام و مسوولیت ریاست حزب اسلامى را  نیز بدوش داشته است .

ارغندیوال  به لسان های دری ، پشتو و انگلیسی تسلط کامل و به لسان هاى عربى و اردو  نسبى تکلم کرده میتواند

 

 

حبیب الله غالب

حبیب الله غالب وزیر پیشنهادى عدلیه  در سال ١٣١٨ در ولسوالى کوهستان ولایت کاپیسا تولد شده است ، وى دورۀ ابتدائیه را در لیسۀ گلبهار، ثانوى را در مدرسۀ امام ابو حنیفه به پایان رسانده است.

نامبرده سند لیسانس را در سال ١٣٤١ از دانشکده شرعیات دانشگاه کابل بدست آورده و  درجه ماسترى  را در سال ١٣٤٦ از دانشگاه الازهر قاهره ( مصر ) در بخش حقوق مقایسوى رشتۀ فقه  کسب کرده است است.

وى از سال ١٣٤١ بعد از فارغت از دورۀ لیسانس در بخش هاى مختلف وزارت عدلیه ایفاى وظیفه نموده است.

غالب در سال ١٣٧٢ به حیث معاون نظارت دادستان کل، در سال ١٣٧٤ به صفت رئیس حراست حقوق ادارۀ  امور ، مشاور امور تقنین وزارت عدلیه،عضو کمیسیون مستقل اصلاحات عدلى و قضایى، عضو بورد مشورتى عدلى و مشورتى ریاست جمهورى وفعلاً به حیث رئیس آن بورد ایفاى وظیفه مى نماید.

غالب به لسان هاى درى، پشتو و عربى تسلط دارد

 

  • ابراهیم اخلاقی