شبکه اطلاع رسانی افغانستان

شبکه اطلاع رسانی افغانستان

شبکه اطلاع رسانی افغانستان

شبکه اطلاع رسانی افغانستان

شبکه اطلاع رسانی افغانستان

بایگانی

احمدعلی کهزاد

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۵۱ ب.ظ

احمدعلی کهزاد

احمدعلی کهزاد ( ۱۲۸۷-۱۳۶۲ ش / ۱۹۰۷-۱۹۸۳ م )، از تاریخنگاران و باستان‌شناسان برجسته افغانستان است.
احمدعلی کهزاد فرزند میرزا محمدعلی، در ٨ ثور (اردیبهشت ماه) سال ۱٢٨٧ خورشیدی (٢٨ اپریل ۱۹۰۷ م) در شهر کابل در یک خانوادۀ روشنفکر زاده شد. او از مردم چنداول کابل بود آموزش دورهٔ کودکی را از مکتب خانه سید عبدالحمید آغا شروع کرد و دورهٔ دبیرستان را در مکتب استقلال (در سال ۱۳۰٨) به پایان رسانید.

احمدعلی کهزاد چنان که بعدها از آثار او آشکار می‌شود، بطور حتم زبان عربی را در مدارس تعلیم دیده و از ادبیات آن زبان بهره‌ی فراوان برده بود .احمدعلی قسمتی از آموزش ابتدایی‌اش را در مکتب خافی‌ها و پس از آن در مکتب اتحاد گذرانید و سپس یکی دو سال دوره‌ی‌ متوسطه را در مکتب حبیبیه و جبل‌سراج درس خواند. اما مهم‌ترین دوره‌ی تحصیل وی در دوره‌ی عالی (اعدادی) در لیسه استقلال بود.

احمدعلی، در مکتب استقلال، با استادان فرانسوی و زبان فرانسه آشنا شد و این زبان را به خوبی آموخت و از ادب آن بهره‌ی فراوان برد و بنا بر همین تسلط وی در زبان و ادبیات فرانسه بود که بعد از فراغت از تحصیل، توجه دربار به سوی او جلب شد و در دارالتحریر شاهی، شغل مترجمی به او واگذار شد. علاوه بر این، خصلت‌های پسندیده‌ای او، علت دیگر این انتخاب بود. او در طول تحصیل از مکتب ابتدایی تا لیسه شاگرد ممتاز بود. زبان فرانسه را روان صحبت می‌کرد و به خوبی می‌نوشت. با زبان انگلیسی نیز آشنایی داشت. حسن خلق، برخورد نیکو و آداب درباری را خانواده به او آموخته بود. شغل اداری در دربار، از طرفی او را با رجال سیاسی داخلی و خارجی معاشر ساخت و به بصیرت او به آداب و فرهنگ غربی و سیاست بین المللی افزود و از سوی دیگر، دربار را به استعداد فراوان و کم نظیر او در درک مسایل علمی و فرهنگی و سیاسی بیشتر متوجه ساخت. از همین جهت، پس از دو سال، او را برای انجام وظایف سیاسی در خارج از کشور مناسب دانستند و به وظیفه سکرتری سفارت کبرای افغانستان در ایتالیا به رم فرستادند.

کهزاد در دوران اقامتش در ایتالیا، زبان ایتالیایی و مبانی دانش باستان‌شناسی را فراگرفت که در فعالیت بعدی خود از آن فراوان بهره جست. از طرفی هم، آثار بزرگ باستانی ایتالیا تاثیر عمیق بر وی نهاد و او را بسوی مطالعه و تحقیق در مسایل تاریخ باستانی کشانید.

از اقامت کهزاد در ایتالیا مدتی نگذشت که در اثر بدگمانی مقامات بالایی سفارت، مناسباتش با سفیر وقت بهم خورد و مجبور شد دوباره به وطن برگردد. اما چون جنگ جهانی دوم آغاز شده بود و راه دریای مدیترانه نسبت بمباران کشتی‌ها خالی از خطر نبود، لذا از راه زمینی وارد ایران شد. اما از آنجا که نیت ناپاک سفیر بدرقه راهش بود، با ارسال تلگرامی به کابل نوشت که احمدعلی خان ترک تابعت کرده و به ایران رفته است که به این دلیل، حکومت وقت افغانستان به سفارت افغانستان در ایران هدایت داده بود تا با ورود احمدعلی خان او را تحت الحفظ به افغانستان تسلیم دهند، که چنان هم شد و در نتیجه استاد را از هرات راساً به توقیف خانۀ کابل فرستادند و او یازده ماه حبس را سپری کرد.

استاد کهزاد از سال ۱۳۱۰ عضو انجمن ادبی کابل بود و از جمله اعضای مؤسس آن انجمن نیز بشمار می‌رود." پس از آن، "علاوه بر امور باستان‌شناسی و سرپرستی موزه کابل، عهده‌دار مقام ریاست انجمن تاریخ افغانستان نیز بود که به اثر پیشنهاد خودش در سال ۱۳٢۱ ایجاد شده بود. او مدت تقریباً بـیست سال (تا سال ۱۳٤۰)، این وظیفه سترگ ملی را با علاقه‌مندی فراوان به پـیش برد.
پادشاه افغانستان، محمدظاهرشاه و دو بنی عم وی سردار محمدداود و سردار محمدنعیم به آموخته‌های وسیع این دانشمند در تاریخ افغانستان و کاوش‌های باستان‌شناسی او ارج می‌گذاشتند و در صورت ضرورت ماخذ مورد نیاز را از او جویا می‌شدند.
افزون بر این، استاد کهزاد، عضو انجمن دایرةالمعارف آریانا و نیز انجمن‌های متعدد علمی بین‌المللی بود که از آن میان می‌توان از انجمن جغرافیایی واشنگتن، انجمن شاهی بنگال، انجمن آسیایی فرانسوی شرق اقصی و انجمن روزنامه‌نگاران فرانسه نام برد. او با برخی از موسسات بین‌المللی چون کمیسیون یونسکو در افغانستان، موسسه مطالعات اسلامی روم وغیره همکاری داشت و باری هم دانشگاه سوربن پاریس وی را به عنوان استاد بررسی رسالهٔ یکی از کاندیدهای درجه دکترا که راجع به افغانستان تحقیق می‌کرد، برگزید. البته این انتخاب پس از آن صورت پذیرفت که از سوی دولت فرانسه به دریافت نشان شوالیه نایل آمد.

شخصیت علمی احمدعلی کهزاد، با پنجاه سال کارهای علمی و تحقیقاتی و نگارش کتاب‌ها و آثار بی‌شمار وی در زبان‌های فارسی، پشتو، انگلیسی، فرانسوی و ایتالیای نزد مردم افغانستان و جهان به حدی با اهمیت و با ارزش است، که او را از جمله دانشمندان طراز اول تاریخنگاری و باستان‌شناسی معاصر افغانستان شناخته‌اند؛ زیرا او بود که برای نخستین‌بار در نوشتن تاریخ افغانستان از اساسات و معیارهای علمی کار گرفت.
سرانجام، این پژوهشگر افغان، در روز پنجشنبه سوم قوس (آذرماه) سال ۱۳۶۲ خورشیدی درگذشت و در جوار "زیارت شاه دو شمشیره" به خاک سپرده شد.

کهزاد نخستین دانشمندی است که نقاب از چهره تاریخ کهنسال کشور خاصه عهود پیش از اسلام برداشته و با تالیف آثاری در ین زمینه بر آن جلا و جلوه ویژه و تازه داده است. بحق می‌توان گفت که استاد کهزاد تمام عمر شریف و هم نبیل خود را در راه اعتلای تاریخ وطن وقف کرده و بیش از سنین عمر خود رساله‌های علمی و مقالات تحقیقی نگاشته و بجا گذاشته است. تلاش‌های پی‌گیر و ارزنده این محقق نامدار در راه علم و فرهنگ، احیای مفاخر ملی و ماثر میهنی و روشن ساختن زوایای گذشته‌های دور آریانای کهن و خراسان دوره اسلامی، نام او را در صفحات زرین تاریخ و ادب ما ابدی و جاودان ساخته است.
کهزاد در مدت نزدیک به چهل و پنج سال (۱۳۱۰-۱۳۵۵) از سر برآوردگان پژوهش و تحقیق در زمینه‌های دیرین‌شناسی، تاریخ، جغرافیه تاریخی، و شناخت چهره‌های معروف علم و ادب و سیاست و جز اینها به شمار می‌رفت.

آثار
● کتابها و رساله‌ها:
۱- مسکوکات اقفانستان
٢- تاریخ افغانستان، جلد اول و دوم
۳- بالاحصار کابل و پیش آمدهای تاریخی جلد اول و دوم
٤- رجال و رویدادهای تاریخی
۵- در زوایای تاریخ معاصر افغانستان
۶- افغانستان در پرتو تاریخ، جلد اول، دوم و سوم
٧- لشکرگاه
٨- فروغ فرهنگ
٩- بگرام
۱۰- آریانا
۱۱- تاریخ ادبیات افغانستان
۱٢- افغانستان در شاهنامه
۱۳- غرغشت یا گرشاسب
۱۵- افغانستان چهار راه تمدن و تهذیب (چاپ ناشده)
۱۶- مسکوکات قدیم افغانستان
۱٧- مسکوکات افغانستان در عصر اسلام
۱٨- شاهنامه‌ها و مقایسه میان بعضی پهلوانان آن و اوستا
۱٩- رایان کابلی
٢۰- کنیشکا
٢۱- روابط فرهنگی افغانستان و هند
٢٢- سپرلو
٢۳- درفش ملی جمهوری
٢٤- رهنمای بامیان
٢۵- تایان (چاپ ناشده)
٢۶- گلدستۀ عشق
٢٧- عرف و عادات افغانها
٢٨- رتبیل شاهان
٢٩- کوشانی‌های خورد یا کیداری‌ها
۳۰- امپراتوری کوشان شاهان
۳۱- ممدوحین شاهنامه یا شاهان اولیه آریانا
۳٢- مدنیت اوستایی
۳۳- مدنیت ویدی
۳٤- موزۀ کابل
۳۵- شاه بهار
۳۶- کابل
۳٧- تاریخ برای صنف هفتم
۳٨- از چنگیزتا تیمور
۳٩- منظرۀ افغانستان
٤۰- سرخ کوتل
٤۱- زمان شاه و فعالیت دستگاه استعمار
٤٢- د افغانستان پخوانی تاریخ
٤۳- افغانستان قبل از اسلام (چاپ ناشده- نوشته در محبس)
٤٤- روئین تن و تهمتن در جنگ در وادی هیرمند (نشر نشده)
٤۵- سربن، تهمتن و پشوتن (نشر نشده)
● سفرنامه‌ها:
٤۶- گزارش سفر هیئت کاروان زرد در ۱۳۱۰
٤٧- ٢٨۰۰ مایل . . . 
٤٨- در امتداد کوه بابا و هری رود
٤٩- از سروبی تا اسمار
۵۰- از گلبهار تا سروبی
● درامه‌ها (نمایشنامه‌ها):
۵۱- مردان پاروپامیزاد
۵٢- اسکندر در آریانا (بزبان فرانسوی)
۵۳- اسلام . . . 
● آثار به زبانهای خارجی:
۵٤- Men and Events
۵۵- In the Highlight of Modern History of Afghanistan
۵۶- Guide to Kabul with Nancy Dupree
۵٧- Alexander au Afghanistan
۵٨- Afghanistan Custom ٧ Culture (In Italian)
● ترجمه‌ها:
۵٩- بابر
۶۰- هنر قدیم افغانستان
۶۱- بامیان
۶٢- اسکندر در آریانا
۶۳- صنعت بودائی باختر
۶٤- یونانی‌ها در آریانا (چاپ ناشده)

افزون بر این، استاد کهزاد صدها مقاله بزبان دری و زبانهای خارجی در عرصه تاریخ، ادب، فرهنگ و باستان‌شناسی در دایرةالمعارف آریانا و مجله‌های کابل، آریانا، افغانستان و ژوندون و همچنین در روزنامه‌های اصلاح و انیس به نشر رسانیده است.
 


نمونه شعر او

افغانستان
ای کشــــــور افغـانـســــــتـان
ای ســــــرزمیــــن باســـــتـان
مـهــــــــد فــــــــروغ آریـــــــان
پـایـنــــــده نـامـــت جـــــاودان
پـایـنــــــده نـامـــت جـــــاودان

ای کـشــــــــــور آزادگـــــــــان
ای مـهـبـــــــط فــــــرزانـــــگان
خــاکــت کهــن بختــت جــوان
زی شــــادمـان، زی کـامـــران
زی شــــادمـان، زی کـامـــران

ای مـــرکـز مشــــــرق زمـــین
فـر تـــو با شــــــوکــت قــریــن
کانــون رســــــم راســــــتـیـن 
در پـیـکـــــــر مشـــــــرق روان
در پـیـکـــــــر مشـــــــرق روان

ای قــلـــــب پـــاک آســــــــیـا
ای منـبــــع صــــدق و صـــــفا
خــــاک تــــرا چــــون تــــوتیـــا
در دیــده مـالـــم هــــر زمـــان
در دیــده مـالـــم هــــر زمـــان

حــب تــو باشـــــد دیــن مـــن
عشـــق تـو شــــد آئیـن مـــن
ای مــــادر شـــــیـریــــن مـــن
ای کشـــــور بـا عـز و شـــــان
ای کـشــــور بـا عـز و شـــــان

افــغـانـــی افـــــغـان دیــــــــار
آزاده ای در کـــهســـــــــــــــار
دارم بنــــامــــــت افــتـــخـــــار
تـا زنــده باشــــــم در جــهـان
تـا زنــده باشــــــم در جـهــان

تـــا پـــرچـــم فـتــــح و ظـفــــر
محـــــراب و مـنـــبــر را بـبــــــر
دارد عقـــــابـی جـــــلـوه گـــر
در مـطلــع مـشـــــرق عـیـــان
در مـطلــع مشــــــرق عـیـــان


 

  • ابراهیم اخلاقی

زمین شناسی افغانستان

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۵۰ ب.ظ

زمین شناسی افغانستان 

مقدمه تاریخی زمین شناسی افغانستان

هرچند تاکنون مطالعات زمین شناسی جامعی در افغانستان صورت نگرفته است اما از لحاظ تاریخی افغانستان دارای شهرت ز یادی در داشتن معادن و منابع غنی می باشد. از دوران باستان در بدخشان لاجورد، طلا ونمک و در قندهار و کابل و... مس و آهن استخراج می گردید. در قرون وسطی و در اوایل قرن ۲۰ نیز طلا در منطقه مقر،نقره و زمرد در پنجشیر، معادن متعدد آهن وسایر فلزات در نقاط مختلف و همچنین زغا لسنگ، نفت وگاز و... در مناطق مختلف کشور کشف شده است. 
اولین بار زمین شناسان انگلیسی(گریس باخ و هایدن) در افغانستان مرکزی وشمالی مشاهداتی انجام دادند وبعد ها زمین شناسان فرانسوی، (فیورون و همکاران) در سالهای ۱۹۲۶-۱۹۵۱ مناطقی در اطراف کابل را نقشه برداری زمین شناسی نمودند.

در دهه ۱۹۵۰ با تاسیس ریاست تفحص نفت و گاز مرحله مهمی از مطالعات زمین شناسی افغانستان آغاز شد. در ۱۹۵۸ زمین شناسان افغانی با همکاری کارشناسان روسی جستجوبرای کشف نفت و گاز طبیعی را با موفقیت به پایان رساندند. در این مطالعات برای اولین بار ساختار زمین شناسی منطقه با تهیه نقشه های زمین شناسی همراه شد. 
در سالهای ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۱ زمین شناسان فرانسوی(منزیه و لاپاران) حوالی کابل را نقشه برداری نمودند و از ۱۹۵۹ زمین شناسان آلمان غربی به کمک عکسهای هوایی کار تهیه نقشه زمین شناسی تمام نیمه جنوبی کشور را (با مقیاس ۱۰۰۰۰۰۰ :۱ )آغاز نمودند.

در ۱۹۶۳ ریاست “تفحص مواد مفیده جامد” تاسیس شد که در ۱۹۶۵ به ریاست ”جیولوجی و معادن“ تغیر نام یافت .در این ریاست با همکاری زمین شناسان روسی، اکتشاف، ارزیابی و تخمین ذخایر معدنی زغالسنگ، سنگ آهن، طلا و لاجورد آغاز گشت. در نتیجه همین تفصحات معادن بزرگی همچون “ معدن آهن حاجیگک“ در منطقه بامیان و حوزه بزرگ زغالسنگ از پلخمری در شمال تا نزدیکی هرات در غرب و مواد با ارزش دیگر همچون باریت ، بریلیوم و... کشف گردید. 
از ۱۹۶۵ مطالعات زمین شناسی وسیع و مهمی در مورد اکتشاف مواد معدنی مهمی چون سرب ، روی(جست) مس، طلا باریت ،ابرک ،سولفور، فسفریت ها، سینابر،زغالسنگ ، آبهای معدنی ، نمک طعام و مواد ساختمانی صورت گرفت. در ۱۹۷۳ ارزیابی جدیدی در مورد معدن بزرگ “ارگونیت“ در حاشیه جنوب غربی کشور و معادن مهم باریت در شمال هرات مورد اکتشاف قرار گرفت. در ۱۹۷۴ در منطقه لوگر(جنوب کابل)کمر بند مس دار بزرگی(مس عینک) کشف شد. 
مهمترین مطالعات زمین شناسی افغانستان با تهیه نقشه زمین شناسی سراسر افغانستان در مقیاس ۵۰۰۰۰۰ :۱ و همچنین تهیه نقشه تکتونیکی کشور در دهه ۱۹۷۰ به انجام رسید.

از ۱۹۷۶ تا اوایل دهه ۸۰ گزارشات و مطالعات قبلی بصورت کتابها و مقالات متعددی منتشر شده، از جمله “ تکتونیک افغانستان“ اثر و.ا.سلاوین(۱۹۷۶) ، جیولوجی افغانستان اثر ولفارت و ویتکینت(۱۹۸۰) و “جیولوجی و مواد معدنی افغانستان“ که توسط یک تیم روسی و افغانی بدنبال تهیه نقشه سراسری زمین شناسی افغانستان تدوین و به زبان روسی و انگلیسی در مسکو به چاپ رسید(۱۹۸۰).

در دهه ۸۰ با تشدید جنگها در افغانستان مطالعات زمین شناسی عمده و سراسری متوقف شد و لی کارهای پراکنده و موردی مخصوصا روی معادن کشف شده و بزرگ نزدیک به مرکز کشور توسط متخصصین روسی دنبال گردید اما نتایج این مطالعات در دست نیست و احتمالا در روسیه بایگانی شده است. در دهه ۹۰ کار های زمین شناسی بکلی تعطیل شد و ساز مان زمین شناسی و معدن افغانستان در اثر جنگ آسیب جدی یافت. تنها در ۱۹۹۵ گری باورساکس(جواهر شناس آمریکایی) با همکاری بونیتا چمبرلن کتاب جالب “سنگهای قیمتی افغانستان“ را منتشر نمودند که در واقع جدید ترین اثر قابل توجه در زمینه زمین شناسی و مواد معدنی این کشور می باشد.

در سال ۲۰۰۲ ، با آغاز دوران جدید در افغانستان به نظر می رسد که دوران مهمی برای مطالعات زمین شناسی افغانستان در راه باشد اما دشواریهای مربوط به جنگ طولانی افغانستان هنوز هم مانع بزرگی بر سر این راه می باشد. 

چشم انداز زمین شناسی افغانستان

زمین شناسی افغانستان از لحاظ سا ختمانی بسیار پیچیده و در هم تنیده است و اساسا شامل توالیهایی از روند های باریک سرزمین های شمالشرقی- جنوب غربی خرده های قاره ای به سن پالئوزویک تا ترشیری می باشد. این قطعات به سمت شمال حرکت نموده و بطور مایل با توده قاره ای آسیا در حال برخورد است.

آخرین قطعه ای که به این مجموعه در حال پیوستن است بلوک قاره ای بزرگ هندوستان است. برخورد مایل این قاره، سبب تغییراتی در روند های ساختمانی و یکسری گسل خوردگی(شکستگیها) و چین خوردگیها گردیده است. این مجموعه بلوکها و قطعات توسط زمین درز (سوچور) هایی که در طول آنها افیولیتها دیده می شوند ، از همدیگر جداشده اند. اینها در ظاهر تنها بقایای پوسته اقیانوسی زیر رانده شده اند که خود نشانگر فضاهای اقیانوسی با عرض (پهنای) نامشخص می باشند. 
از لحاظ تشکیلات زمین شناسی، در افغانستان سنگهایی به سن پرکامبرین تا کوارترنری و در نقاط مختلف جغرافیایی با سن و جنس متفاوت به چشم می خورد. بطور کلی در افغانستان سه منطقه اصلی شامل سنگهای رسوبی ضخیم موجود است: 
۱) حوضه شمال(شمال افغانستان)
۲) جنوب غرب (حوضه رود خانه هلمند)
۳) منطقه کتواز(جنوب شرق)

توده های آذرین و دگرگونی، هر چند در سراسر کشور گسترش دارد اما بطور خاص در شرق و جنوب شرق کشور از وسعت بیشتری بر خوردار است : بدخشان، نورستان، لغمان، پروان، پغمان، نواحی اطراف کابل و نوار هایی در مناطق مرکزی و جنوبی کشور.

از لحاظ سن، تشکیلات مربوط به پالئوزویک بالایی و مزوزوئیک در افغانستان از گسترش بیشتری برخوردار است. 
از مشخصات بارز زمین شناسی ساختاری افغانستان، وجود یکسری گسلها و شکستگیهای عمده است که مرز نواحی مختلف و ایالتهای زمین شناسی متفاوت را تشکیل می دهند. علاوه بر این روند های عمده، وجود عناصر ساختاری پراکنده در سراسر کشور نیز وجود دارد.


▪ ساختمان زمین شناسی افغانستان 
منطقه وسیعی در افغانستان بین بلوک اورا زی در شمال و شبه قاره هند و عربستان در جنوب وجود دارد که شامل چندین حوضه جغرافیای دیرینه و حوضه های ساختمانی می باشد که بوسیله مجموعه بزرگی از سیستمهای گسلی بر جای مانده از خطواره های بزرگ تکتونیکی جداشده اند. این حوضه ها از شمال به جنوب عبارتند از : 
الف) حوضه ترکستان افغانستان – هندو کش که در شمال توسط حوضه تاجیک از حوضه توران- تیان شان جدا گردیده است. 
ب ) حوضه ترکمن فراه رود در مرکز و غرب افغانسنان 
پ) حوضه رشته کوههای مرکزی در مرکز افغانستان 
ت) حوضه بلوچ ، که باعث رو راندگی بلوک هندوستان می گردد. 
ج) گوه کابل، در محلی که واحد های نا برجا(انتقالی) به حوضه بلوچ مر بوط می گردد و در حالیکه واحد های برجا به حوضه رشته کوههای مرکزی مربوط می شود. 
چ) کوههای پغمان و نورستان که دارای شباهتها و قرابتهای غیر مشخصی با حوضه های ترکستان- هندوکش و ترکمن – فراه رود می باشد.

این حوضه ها تحت تاثیر کوهزاییهای زیر قرار داشته اند :
▪ پرکامبرین 
رخنمونهایی از دگرگونی، دگرشکلی و گرانیتی شدن مربوط به پروتروزویک در افغانستان شناخته شده است، مخصوصا مناطقی در نورستان(چمیروف و میرزاد،۱۹۷۲)، بدخشان(سلاوین،۱۹۸۴ و دسیو ۱۹۸۰)، کوههای پغمان(بولن ، ۱۹۷۲) و نواحیِ در گوه کابل (مینزیه،۱۹۷۷)، همگی به رخداد های پرکامبرین نسبت به داده شده اند. توزیع این رخنمونها بیانگر این مطلب است که اغلب حوضه های جغرافیای دیرینه و حوضه های ساختمانی افغانستان در زیرمجموعه سنگهای پروتروزویک که احتمالا با سپر هندوستان، ایران مرکزی و عربستان مرتبط است، قرار می گیرد.(ولفارت ۱۹۶۷ و اشتوکلین ۱۹۷۴). 
▪ هرسینین 
چینهای خمیده رو به جنوب، دگر گونی فشار بالا(بطور محلی همراه با گلاکوفان) و قسمتی از گرانو دیوریتهای موجود در هندو کش به ماقبل ویزین مر بوط می شوند( بولن و بوی ، ۱۹۷۷). این نشانه ها همگی مشخص کننده کوهزایی هرسینین می باشد. اما حوضه های جنوبی و مخصوصا حوضه های کوههای مرکزی تحتد تاثیر این کوهزایی قرار نگرفته است(بلیز ۱۹۷۲ و بلیز و همکاران ۱۹۷۷).

رسوبات پا لئوزویک پیشین که در شیب قاره ای پی سنگ ترکستان افغانستان بر جای گذاشته شده است ، توسط این کوهزایی تحت تاثیر قرار گرفته است. سنگهای بازیکی و اولترابازیکی در درون توالیهای رسوبی امروزه بصورت آمفیبولیت و سرپنتین دیده می شود. این سنگها احتمالا نشانگر بقایای پوسته اقیانوسی از میان رفته ـ اقیانوس هندو کش- می باشند. در جنوب این اقیانوس ، کوههای پغمان و نورستان با سن پروتروزویک ،پی سنگ دیگری را تشکیل داده است. 
طبق نظر بولن ، بستر اقیانوس هندو کش به زیر پی سنگ ترکستان افغان فرو رانده شده است و در اثر برخورد بین پی سنگ ترکستان افغان وپی سنگ پغمان – نورستان ، کمر بند هرسینین هندو کش حاصل شده است(بولن و بوی،۱۹۷۶ ) . 
رشته کوههای پامیر شمالی۰ولاشف و کراچنکو ،۱۹۷۹) ، قراقروم شمالی(گانسر، ۱۹۶۴) و کون- لون(چانگ و چینگ، ۱۹۷۳) .از امتداد شرقی محتمل این کمر بند بوجود آمده است، در حالیکه کوههای بینالود(مجیدی ۱۹۷۸)در شمالشرقی ایران و بخشی از کمر بند های هرسینین اروپا ، احتمالا امتداد های غربی آن می باشد.

در هندو کش غربی، مخصوصا در رشته کوه بند بیان(فونتنات و همکاران، ۱۹۷۹) و در قسمت بالای دره غوربند(بولن وبوی، ۱۹۸۰)، کمربند هرسینین هندوکش، اثرات رخداد های تکتونیکی ویزئن را نشان می دهد. این رخداد ها ممکن است حاصل تشکیل شدن کمر بند هرسینین تیان شان باشد که در خلال ویزئن بالایی تا کربونیفر میانی از بسته شدن فضای اقیانوسی تیان شان و نیز از نتیجه بر خورد بین پی سنگ ترکستان افغان و پی سنگ توران بوجود آمده است (بورتمن ،۱۹۷۵، کراچنکو ۱۹۷۹). در نهایت، فضای اقیانوسی تیان شان احتمالا یک حوضه حاشیه ای از اقیانوس هندوکش تشکیل داده بوده است(بولن و بویکس ،۱۹۸۰).
▪ کیمرین پیشین 
نشانه های مشخص رخداد های کیمرین پیشین در سه نقطه از افغانستان دیده می شود : 
الف) لبه شمالی هندوکش (بولن و همکاران، ۱۹۷۷) که دگر شکلیهای تر یاس بالایی و ژو راسیک زیرین بر روی رسوبات آتشفشانی- آواری نهشته شده در داخل یک ریفت اثر گذاشته و سپس با یک بالا آمدگی دنبال گردیده است. این منطقه که “ زون دو آب“ نامیده می شود کمابیش بطور پیوسته در طول افغانستان ، از بدخشان تا مرز ایران ادامه دارد. این زون بطرف غرب در منطقه آق دربند در حوالی مشهد ظاهر می گردد و شاید بطرف شرق نیز تا پامیر و تبت کشیده شده است . 
ب) سن هندوکش از ۲۰۰ تا ۲۲۰ میلیون سال تخمین زده شده است( دسیو و همکاران ، ۱۹۶۴ بلیز و دیگران ، ۱۹۷۰). ستیغهای گرانو دیوریتی تشکیلات پالئوزویک پامیر ، بدخشان و هندوکش غربی را قطع می کند . این ستیغهای گرانو دیوریتی احتملا در اثر فرورانش رو به شمال(متیو و همکاران ، ۱۹۷۹) یک پوسته اقیانوسی تریاسی مربوط به اقیانوس ترکمن- فراه رود حاصل شده اند. که در قسمت جنوبی حوضه ترکمن- فراه رود توسط بلیز و همکاران (۱۹۷۸) شناسایی شده اند. از این رو ریفت(زمین درز) تریاسی شمال هندوکش بعنوان یک حوضه حاشیه ای اقیانوس تریاسی ترکمن – فراه رود در نظر گرفته می شود. 
پ) رشته کوههای مرکزی که در تریاس بالایی ظهور نموده اند، بدون دگر شکلی شناخته شده در یک وقفه چینه شناسی توسط بلیز و همکاران (۱۹۷۷) ، مشاهده شده است. 
▪ کیمرین پسین 
موارد مشخص کیمرین جدید توسط بلیز و همکاران (۱۹۷۸) از کوههای مرکزی و توسط بولن(۱۹۸۰) از کوههای ترکمن فراه رود گزارش شده است : 
۱) چینهای ژوراسیک بالایی یا کرتاسه زیرین در حوضه ترکمن فراه رود. این چینها رسوبات تر یاس تا ژوراسیک و سریهای افیولیتی نهشته شده در طول حواشی شمالی و جنوبی اقیانوس ترکمن فراه رود را تحت تاثیر قرار داده است که حوضه ترکستان افغان – هندوکش و حوضه رشته کوههای مرکزی را از هم جدا نموده است . این چینها اساسا بطرف شمال خمیدگی دارد. 
۲) دگر گونی فشار متوسط شامل گلاکوفان. این دگرگونی در بخش جنوبی حوضه ترکمن فراه رود وجود دارد و چینهای کیمرین جدید در آن دیده می شود که بطرف جنوب زیاد می شود. 
۳) گرانیتی شدن با سن تقریبی یکصد میلیون سال(مونتنات و همکاران،۱۹۷۹) که در حوضه کوههای مرکزی(در حاشیه شمالی آن) گسترش یافته است.

این نمودها یا مظاهر کوهزاییهای مختلف ممکن است بعنوان نتیجه فرورانش اقیانوس ترکمن رود به زیر حوضه کوههای مرکزی و برخورد حاصله مورد بررسی و توجه قرار گیرد. نشانه هایی از رخداد های کیمرین جدید نه تنها در حوضه ترکمن –فراه رود دیده می شود ، بلکه بسیار دور تر از آن ، خصوصا در حوضه های ترکستان افغان – هندوکش و کوههای مرکزی نیز بدست آمده است. این نشانه ها و نمود ها کمربند کیمرین جدید را مشخص می کند که اغلب افغانستان را در بر می گیرد. این کمر بند همچنین بداخل پامیر مرکزی(دسیو، ۱۹۷۷ و ولاشف، ۱۹۷۷) گسترش می یابد بطوریکه در تبت این کوهزاییها باعث تقسیم آن به تبت شملی و جنوبی گردیده است .


کوهزایی آلپ 
کل افغانستان بعنوان بخشی از کمربند آلپ محسوب میگردد : 
رسوبات چین خورده ترکستان افغان مربوط به مزوزویک – پالئوسن توسط رسوبات دگرشیب الیگو میوسن پوشیده میشود ( ویپرت ۱۹۶۴ ، چمیروف و میرزاد،۱۹۷۲ )، رخنمونهای کرتاسه حوضه ترکمن – فراه رود و قسمتهایی از از کوههای مرکزی که توسط سیستم شکستگی همراه با راندگی ناگهانی ، شکسته شده اند (بلیز و۱۹۷۲ ، ۱۹۸۰)، تا رسوبات مزوزویک گوه کابل که بداخل کرتاسه بالایی توسعه می یابد، همگی تحت تاثیر یک دگرگونی همزمان با تکتونیک که از شرق به غرب افزایش می یابد قرار داشت(ماتیو و همکاران، ۱۹۷۸ ). این رسوبات بوسیله واحد های نابرجای متفاوت رورانده شده که در بردارنده افیولیتهای تریاس – کرتاسه می باشد و همچنین اولترابازیتهای با سن نا مشخص الحاق شده به سفره روراندگی کابل را شامل می شود(منیزیه ۱۹۷۷).

بطور مشابهی رسوبات پالئوزویک – مزوزویک – سنوزویک پلاتفرم هندوستان بوسیله ملانژ های افیولیتی رورانده شده اند و همچنین توسط رسوبات تریاس – ژوراسیک پهنه روراندگی “خوست“ رانده شده اند. قسمت جلویی این پهنه روراندگی توسط پیشروی رسوبات پالئوسن بالایی – ائوسن رشته کوه سلیمان مسدود شده است.(کازاینو ۱۹۷۹).

علاوه بر این ، پالئوسن بالایی – میوسن حوضه “کتواز“ نیز که بوسیله این پهنه روراندگی نگهداشته شده است ، نشان می دهد که گسلهای مورب همزمان با رسوبگذاری و کوتاه شدگی در خلال زمان کوتاهی( ) در میوسن بوجود آمده است(مولنار و تاپونیه ۱۹۷۵ و کازاینو ۱۹۷۹) ، در نهایت، اغلب پدیده های مورفو لوژیکی آلپی سراسر کشور (منطقه) به سن میو – پلیوسن می باشد.

این حرکات آلپ احتمالا از بسته شدن یک فضای اقیانوسی نتیجه شده است.(ماتیو ۱۹۷۸) که امروزه بوسیله افیولیت، ملانژهای افیولیتی و رسوبات پلاژیک پهنه راندگی کابل و خوست مشخص می گردد و نیز ممکن است از برخورد حاصل بین هندوستان و با اوراسیا بوجود امده باشد.


▪ این بسته شدگی مشخصا در موارد زیر نقش داشته است : 
ـ گسترش و تکامل حوضه های رسوبی ـ آتشفشانی کال آلکالن با سن ژوراسیک – کرتاسه در قند هار اورزگان و “کجو“ که بعنوان حوضه های حاشیه ای تشکیل شده اند(بورده و همکاران ۱۹۷۹)

ـ تشکیل محور گرانودیوریتی در ارغنداب واقع در شمال قندهار باسن حدود یکصد میلیون سال(ویتکینت،۱۹۷۳)، وسپس تشکیل محور گرانودیوریتی “سپین بولدک“ در جنوب قندهار به سن پالئوسن(مونتنات و همکاران،۱۹۷۹) یک فرورانش همخوان با این رخداد ها به زیر کوههای مرکزی روی داده است، در محل لبه جنوبی آن که احتمالا از ژوراسیک بالایی تا سنوزوئیک پیشین فعال بوده است. این برخورد حاصل شده، مسول راندگی پهنه کابل و خوست می باشد که قبل از پایان یافتن پالئوسن روی داده است. برای پهنه خوست این راندگی از غرب به شرق اتفاق افتاده،یعنی از یک فضای اقیانوسی بلوچ واقع شده در بین بلوک کابل و پلات فرم هندوستان بوجود آمده است. 
در پهنه کابل این راندگی توسط بعضی از محققین به وارد شدن از غرب قلمداد نموده اند ، با فرض نمودن فضای اقیانوسی کوچک کابل در بین بلوک کابل و کوههای مرکزی ، که یک حوضه گسترش یافته از اقیانوس بلوچ بوده است.

ـ سن تشکیل پوسته اقیانوسی که امروزه ناپدید شده است، هنوز نامشخص مانده است. 
وجود این نوع پوسته در زیر رسوبات پلاژیک بلوچ از تریاس میانی محتمل است ،اما تاکنون بوسیله شواهد صحرایی به اثبات نرسیده است. با این وجود ، انطباق بین حوضه بلوچ و حوضه زاگرس (ریکو و همکاران، ۱۹۷۷) و نیز مابین حوضه بلوچ و سوچور ایندوس در “لاداخ“ ( باسوله ۱۸۷۸) با این تفسیر در توافق است. 


ساختمان و ضخامت پوسته زمین درافغانستان 
مطالعات ژئــوفیزیکی دقیق و کاملی در مورد تعین ضخــامت پوستــه و ساخــتار آن در افغانستان صورت گرفته ویا نتایج آن در دست نیست باا ین وجو د گ. پ. گارشکف(به نقل اسلاوین-۱۹۸۴) بااستفاده ازامواج زلزله مربوط به کانونهای عمیق زلزله ضخامت پوسته در ناحیه بدخشان را ۵۱ کیلو متر و در نواحی مجاور مانند پامیر سطح ((موهو)) را تا اعماق ۷۰-۷۵ کیلومتر تعین نموده است.

ضخامت لایه های رسوبی درافغانستان بشدت متغیر می باشد وازچنــــدصـــد مترتا ۲۰ کیلومتردرنوسان می باشد. بعنوان مثال در نواحی از مسیر رودخانه کوکچه (غرب فیــض آباد) ضخامت کلی جوانترین سنگهای رسوبی در حدود ۲۰ کیلومتر می باشد اما در نقاط دیگرمثل نورستان، بدخشان جنوبی و... سنگهای ماگمایی ودگرگونی درسطح زمین ظاهر می شوند. در پامیر ضخامت گرانیت به ۲۰ تا ۳۰ کیلومتر وضخامت بازالت به ۴۰ کیلومترهم می رسد. ضخامت پوسته درجنوب غرب افغانستان درحدود۴۰ تا ۵۰ کیلومتر می باشد.

ساختمان منتل(پوش هسته یا گوشته زمین) در شمال شرق افغانستان بیش از حد پیچیده و مبهم بوده و درآن بیش ازده لایه متفاوت از لحاظ خواص ژئوفیزیکی بر اساس سرعت اموج لرزه ای شناسایی شده است.

درمنتل بالا یی شمال شرق افغانستان دراعماق۱۱۰ تا ۲۴۰ کیلو متری یک لایه باسرعت کم مشخص شده است ولایه های دیگری دراعماق ۲۴۰ تا ۲۸۰ کیلومتری شناسایی شده که فقط انتشار امواج عرضی از آنها گزارش شده است (سلاوین ۱۹۸۴).
● چینه شناسی و دیرینه شناسی 
با توجه به نقشه زمین شناسی عمومی تهیه شده توسط کار شناسان افغانی و روسی با مقیاس ۵۰۰۰۰۰: ۱ ، به روشنی ملاحظه می گردد در افغانستان رسوبات و سنگهای با سنین تمامی دورانها و دوره های زمین شناسی در سطح زمین برونزدگی دارند: 
▪ آرکئن و پروتروزویک 
سنگهای این دورانها در نواحی شرقی افغانستان،شامل سنگهای دگر گونی مثل گنیس و... می باشند. علاوه براین از غرب کابل به امتداد سلسله کوه پاراپامیز نیز یک نوار با سن پرکامبرین وجود دارد. سنگهای ماگمایی همچون گرانیت با سن پروتروزویک نیز در این مناطق شناسایی شده اند. 
▪ دوران پالئوزویک 
رسوبات مربوط به دوران پالئوزویک در سلسله کوههای پاراپامیز و هندوکش گسترش زیادی داشته است ودر شرق کشور کوههای " واخان" نیز کلا از رسوبات این دوران تشکیل شده است. بعلاوهء رسوبات و سنگهای دوران پالئوزویک در بدخشان، بغلان، نواحی اطراف کابل و به طرف غرب در امتداد رشته کوههای سفید کوه وسیاه کوه تا حوالی هرات درغرب توسعه یافته است یک نوار دیگر ازاین رسوبات به طرف جنوب غرب ازحوالی کابل تانزدیکی رود خانه هلمند ادامه یافته است . 
ـ کامبرین 
در بدخشان شامل سنگهای آهکی دولومیت ها و ماسه سنگهاست. در نواحی دیگر سنگهای کامبرین را به سختی می توان از سنگهای پری کامبرین جدا نمود. 
ـ اردویسین 
رسوبات اردویسین در بدخشان شناسایی شده که شامل ماسه سنگهایی با فسیل تری لوبیت ها بوده وهمچنین در رود خانه لوگر رسوبات با فسیل براکیو پود های شاخص این دوره شناسایی شده است . 
ـ سیلورین 
درمناطق بدخشان، حوالی رودخانه لوگر ونواحی شرقی جلال آباد رسوبات این دوره گسترش زیادی داشته وشامل سنگهای آهکی و ماسه سنگ همراه با فسیلهای کرینوئید، ارتورسراس وبراکیوپودها می با شد. 
ـ دونین 
همراه با رسوبات دوره سیلورین بوده ودر حوالی کابل شامل سنگهای آهکی می باشد که با فسیلهای براکیو پودها، کرینوئیدها و مرجان ها همراه است. علاوه براین درشرق هرات در کوههای سفید کوه لایه های دونین همراه با مواد آتشفشانی به صورت بین لایه ای دیده می شود. 
ـ کربونیفر 
این رسوبات در مناطق بدخشان، جنوب غرب کابل، حوضه رود خانه هلمند و همچنین در شرق هرات مشاهده می شود که شامل ماسه سنگ، اسلانسهای گلی و سنگهای آهکی و رسی می باشد. در نواحی هرات و در بعضی مناطق دیگر در این رسوبات لایه های زغال دار کشف شده است. 
ـ پرمین 
رسوبات و سنگهای این دوره در اکثر مناطق افغانستان گسترش زیادی دارد. در حوالی کابل و حوضه رود لوگر، شامل سنگهای آهکی می باشد ولی در حوضه هریرود، علاوه برسنگ آهک، شامل ماسه سنگها و کنگلومرا های سرخ، سبز، و خاکستری و سنگهای رسی می باشند. در این رسوبات میکروفسیلهای بزرگ از جمله فرامینفر ها و براکیوپود ها، مرجانها به فراوانی یافت می می شوند. بطور کلی ضخامت رسوبات پالئوزویک در افغانستان در حدود ۱۰ هزار متر می باشد. 
▪ دوران مزوزوئیک 
سنگهای به سن مزوزئیک، بیش از همه در شمال افغانستان گسترش یافته است، مخصوصا در قسمتهای شمالی کوههای هندوکش، ترکستان افغان، پاراپامیز و نیز در نواحی غربی کشور در حوضه فراه رود بخوبی مشاهده و مطالعه شده است. 
۱) تریاس) 
در بدخشان(قطغن)، نواحی شمالی کوه بند ترکستان، منطقه کابل، شرق هرات، حوضه لوگر و... ترکیب این رسوبات بسیار متغیر و متفاوت می باشد، در بدخشان از لایه های ضخیم ماسه سنگی و سنگهای رسی و کنگلومرا تشکیل شده در حالکه در نواحی کوه بابا و نیز منطقه هرات رسوبات این دوره همراه با سنگهای آتشفشانی می باشد. د رمنطقه کابل و شمال قند هار نیز بطور کامل از کربناتهایی چون سنگ آهک و دولومیت تشکیل شده است. 
۲) ژوراسیک) 
در شمال هندوکش، بغلان، شمال قندهار و جنوب کوههای پاراپامیز غربی گسترش زیادی داشته و در شمال از تناوب ماسه سنگهای همراه با عدسیها و طبقات زغالدار تشکیل شده است. علاوه بر این لایه های گچی، آنهیدریت و نمک طعام نیز به وفور یافت می شود. 
۳) کرتاسه)( تباشیر)
ـ رسوبات این دوره نیز در اکثر مناطق افغانستان گسترش فوق العاده زیادی دارد: 
در شمال کوه بند ترکستان، قسمت علیای رود مرغاب، سرپل و بند بابا در جنوب کشور نیز این رسوبات تقریبا در تمام منطقه " هزارجات" ، فاصله بین دو رود هلمند و هریرود را پوشانده است. در ستون چینه تیپیک این دوره در قسمت پائین شامل کنگلومرا ها و ماسه سنگها و فلیش است که بعضا سنگهای آتشفشانی نیز مشاهده می گردد. در قسمت بالایی این ستون بیشتر شامل سنگ آهک و سنگهای رسی دیده می شود. در حوالی هرات بعضا لایه های رنگارنگ گچ دار نیز به این مجموعه اضافه می گردد. 
▪ دوران سنوزوئیک 
بطور عمده رسوبات این دوران در نواحی پست منتهی الیه شمالی و جنوب غربی کشور، یعنی در دشتهای شمال، در حوالی شاهراه هرات- قندهار، دشت مار گو، ریگستان نیمروز ، دشت اربو و…، در جنوب شرقی کشور در شمال کوههای سلیمان نیز این رسوبات دیده می شود. 
۱) پالئوژن) 
رسوبات این دوره در در شمال افغانستان شامل "میر گل ها" سنگهای رسی، سنگهای آهکی می باشد که بعضا با سنگهای آتشفشانی مانند آندزیت، بازالت و توف همراه است که این وضعیت در نواحی مرکزی و غربی افغانستان نیز مشاهده می گردد. در نواحی جنوب شرقی و حوالی کوههای سلیمان، رسوبات این دوره با نام عمومی "فلیش" یاد می شوند که شامل تناوبی از ماسه سنگها و سنگهای رسی می باشند. 
۲) نئوژن) 
رسوبات این دوره در شمال افغانستان از ضخامت بیشتری بر خور دار است و شامل کنگلومرا ها، ماسه سنگها و گلسنگها می باشند. در نواحی غربی کشور ماسه سنگهای سرخ و سنگهای نفوذی آذرین دیده می شود. در حوالی کابل، بامیان و جلال آباد طبقات ضخیم و رنگی کنگلومرا ها، ماسه سنگها و سنگهای رسی که بعضا با لایه های گچی نیز همراهند، برونزد دارند. 
▪ کوارترنری( آنتروپوجین) 
رسوبات این دوران که شامل رسوبات عهد حاضر نیز می گردد، هرچند که درسیستم روسی با نام "آنتروپوجین" ( بعلت ظهور انسان در این دوران) یاد می شود ولی نام "کوارتر نری" از شهرت بیشتری برخوردار است.

رسوبات این دوران بصورت یک پوشش نه چندان ضخیم نواحی فرورفته و مناطق بین کوهها را پر نموده است. در نواحی شمال در ساحل رود آمو، در جنوب شرق در مناطق بین گردیز و غزنی و قندهار و نیزدر مجرای پایین هریرود از گسترش زیادی برخور دار است. علاوه بر این در بیابانهای غربی و جنوبی کشور رسوبات این دوران توسعه فراوانی دارد. جوانترین سنگهای آتشفشانی افغانستان نیز به این دوران تعلق دارد، مثل آتشفشان "خانشین" در نیمروز، کوه اربو و آتشفشانهای نواحی شرقی شهرغزنی در دشت ناوور.

جنس این رسوبات شامل کنگلومرا های نرم ، ماسه سنگ، رسوبات بادی و مخروطهای رود خانه ای می باشد. در کوههای هندوکش رسوبات یخچالی دوران چهارم نیز به چشم می خورد. در نواحی پست شمال کشور، رسوبات لسی بادی نیز از گسترش قابل توجهی بر خور دار است
 

  • ابراهیم اخلاقی

زبان‌های افغانستان

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۴۹ ب.ظ

زبان‌های افغانستان

افغانستان کشوری است با تنوع زبانی که هرچند شمار گویشوران برخی زبان‌های این کشور به مرور زمان کمتر و کمتر شده است؛ اما هنوز هم مردم آن به دهها زبان سخن می‌گویند. تنوع زبانی در افغانستان، دلایل متعددی دارد و از جمله، می‌توان به موقعیت خاص ژیوپولتیک این کشور اشاره کرد.

همجواری با آسیای مرکزی، چین، هند و ایران کنونی موقعیت جغرافیایی خاص به افغانستان بخشیده که حتی در عهد باستان، در مسیر راه ابریشم قرار داشته و در نهایت با مهاجرت‌ها و تهاجمات اقوام گوناگون مواجه بوده است. این امر سبب شده است که افغانستان در طول تاریخ کهن خود دارای تنوع فرهنگی و زبانی گردد.

ساختمان و شکل اراضی، سلسله کوهها و پیچ و خم ها دره ها همانطوریکه محیطهای جداگانه ای را برای مردم پدید آورده است در اختلاف و تعداد زبانها و لهجه ها بی اثر نبوده ، افغانستان از لحاظ تعداد زبان در ردیف کشورهای درجه یک جهان به حساب می آید. زبان شناسان اظهار می دارند که زبانهای رایج در افغانستان بسیار قدیمی بود و ریشه کهن دارند. 
در مورد شمار زبانهای رایج افغانستان در میان محققان و زبانشناسان، اختلاف نظرهای وجود دارد. برخی‌ها زبان‌های زنده این کشور را بیست زبان می‌دانند ولی برخی بیش از چهل زبان هم گفته‌اند.

دکتر مجاور احمد زیار، زبانشناس افغان می‌گوید: "به طور کل زبان‌های رایج افغانستان ۴۷ زبان است که در چهار گروه منقسم شده است."

هرچند که برخی محققان شمار گروه‌های زبانی افغانستان را بیش از این دانسته‌اند ولی در کل زبانهای رایج این کشور را در این چهار گروه می‌توان یافت. دکتر مجاور احمد زیار همچنان می‌افزاید:
"از جمله یک گروه آریایی است که شامل زبانهای دری، پشتو، بلوچی و دوازده - سیزده زبان پامیری می‌شود. گروه دوم گروه زبان ترک و مغولی است که شامل زبانهای ازبکی، ترکمنی، قیرغیزی، قزاقی، ایغوری و غیره می‌شود. گروه سوم گروه هند و آریایی است که شامل زبانهای گجراتی، سندی، پنجابی و براهوی است و گروه چهارم گروه زبان سامی است که عبارت از عربی و عبری می‌باشد و در حال حاضر عبری در افغانستان موجود نیست چون گویشورانش از افغانستان رفته‌اند.

زبان‌های افغانستان
● پشتو
● دری
● بلوچی
● نورستانی
● زبان‌های پامیری
● پشه‌ای
● ترکمنی
● ازبکی
● قیرغیزی
● قزاقی
● ایغوری
● گجری

بسیاری از کارشناسان به مسائل زبانی در افغانستان با توجه به نابسامانی‌های زبانی در این کشور معتقدند که در کنار رشد زبان‌های محلی افغانستان دولت این کشور باید برنامه‌هایی را در عرصه فرهنگ‌سازی و غنای زبان های موجود در این کشور آغاز کند.

در حال حاضر زبان‌های افغانستان به دلیل عدم رابطه با دیگر زبان‌های دنیا، که عمدتاً از راه ترجمه متون صورت می‌گیرد، به کمداشت‌های فراوانی در عرصه واژگان و اصطلاحات علمی، فلسفی، اقتصادی و فرهنگی رو به رو است.
بدون شک وحدت فرهنگی افغانستان که زبانهای زیادی دارد از راه هم نوائی و همراهی دو زبان رسمی یعنی پشتو و دری استحکام یافته است.

زبانهای دری و پشتو از جمله زبانهای آریایی هستند که از لحاظ ریشه جزء یک خانواده می باشند و طی قرنها لغات و ترکیبات مشترک در این دو زبان راه یافته است. لغات عربی در این دو زبان به کثرت دیده می شود . تقریبا تمام قسمتهای افغانستان به یکی از این دو زبان آشنایی دارند. مردمان مناطق لغمان ، لوگر، پروان ، غزنی، فراه علاوه بر زبان مادری ، با هر دو زبان پشتو و دری آشنایی کامل دارند

زبان پشتو
پشتو از جمله زبانهای قدیمی در افغانستان است که از نظر ریشه و صرف و نحو و زبان با زبان اوستایی نزدیکی دارد. در جریان تاریخ کلماتی از سانسکریت و هندی نیز داخل آن شده است. 
زبان پشتو در مناطق پشتون نشین ( جنوب شرق، جنوب و جنوب غربی ) کشور رایج است. لهجه های متفاوتی در زبان پشتو وجود دارد که بارزترین آن عبارتند از: 
الف: لهجه شرقی که بیشتر با تلفظ گ و خ همراه است.
ب: لهجه غربی ( قندهاری ) که بیشتر با تلفظ چ و ش مکالمه صورت می گیرد 
پشتو که زبان فقط 30 درصد از سکنه افغانستان است و در سال 1926 به عنوان زبان رسمی کشور در نظر گرفته شد.

زبان دری
اکثر کتب قدیمی و ارزشمند با زبان کهن دری نوشته شده است. این زبان قرنها متوالی ، زبان فرهنگی بخش وسیعی از جهان، ( آسیای میانه تا آسیای صغیر ، تمام شبه قاره هند، ایران و افغانستان ) بوده است. زبان دری دومین زبان دین مبین اسلام است.
زبان دری با لهجه های مختلف غربی ، شمال شرقی ( بدخشان، کاپیسا، پروان ) و لهجه مناطق مرکزی ( هزاره گی ) مورد استفاده قرار می گیرد. تقریبا 90 درصد مردم افغانستان می توانند با این زمان تکلم نمایند.

زبان بلوچی 
این زبان از جمله قدیمی ترین زبانهای آریایی بوده و بلوچهای جنوب و جنوب غرب کشور ( ولایت نیمروز ) با آن تکلم می کنند. ( بلوچهای پاکستان، ایران و نیمروز )

زبان پشه ای
زبان پشه ای به گروه زبانهای هندی تعلق دارد و در بخشهای مرکزی، شرقی و جنوب شرقی افغانستان به این زبان صحبت می شود. 
دکتر مجاور احمد زیار، زبانشناس افغان از بیست گویش جداگانه در زبان پشه ای سخن می گوید. او می گوید: "زبان پشه ای زبانی است که جزء زبان های هندی به شمار می آید و به شاخه به نام "دردیک" تعلق دارد. "دردیک" زبانی است که تقریبا به بیست لهجه از آن در افغانستان تکلم شود و متکلمان این زبان تا منطقه کشمیر پراکنده است. اینها در گذشته ها همراه با هندی ها به آن سمت رفتند ولی دوباره برگشتند و در کوهپایه ها ماندگار شدند. 
زبان پشه ای در برخی مناطق و ولسوالی های افغانستان بیشترین گویندگان را دارد، ولی شمار دقیق گویشوران آن تا هنوز مشخص نشده است ولی در مورد مناطقی که گویشوران پشه ای در آنها زندگی می کنند می توان از ولایت های کاپیسا، لغمان و ننگرهار نام برد که در بعضی ولسوالی های آن مردم تنها به زبان پشه ای تکلم می کنند.
زبان پشه ای براساس رسم الخطی که در چند دهه اخیر برای آن وضع کرده اند، دارای چهل و هفت صدا است که برخی صداهای آن با دیگر زبان های شاخه هند و آریایی تفاوت های دارد.

در زبان پشه ای حروفی است که در دیگر زبان ها نیست به طور مثال ما حرفی داریم که به شکل شین است ولی شین نیست و متفاوت است که در زبان های عربی و فارسی و پشتو وجود ندارد. به همین دلیل زبان شناسان برای این صوت نشانه ای خاصی را وضع کرده اند. یا الفی که در زبان پشه ای است به چندین لحن گفته می شود که به تایید زبان شناسان آلمانی نیز رسیده است در حال حاضر زبان پشه ای از زبان های فارسی و پشتو که در همسایگی آن قرار دارند تاثیر زیادی پذیرفته است.

رسم و رواج و فرهنگ مردم پشه ای نیز با سایر اقوام و ملیت ها تفاوت هایی دارد. به گونه مثال مردم پشه ای برای حل مشکلات خود نشستی دارند که به آن "مارات" می گویند. "مارات" نشست بزرگان پشه ای است که شباهت های با جرگه در میان سایر اقوام افغانستان دارد. ازدواج نیز در میان مردم پشه ای با ویژگی های همراه است.

هرچند در بخشهای از ولایت نورستان هم به زبان پشه ای صحبت می کنند و برخی ها معتقد به قرابت هایی میان این زبان با زبان نورستانی هستند، ولی عزیزالله شلماچ، از محققان زبان نورستانی، این دو زبان را متفاوت می داند.
او می گوید: "زبان پشه ای و نورستانی همزمان ایجاد شده اند، در کنار هم بوده اند ولی به دلایل متعدد این ها از هم دور مانده اند و به تدریج از یک ملیت به دو ملیت تبدیل شده اند و زبان آنها نیز کاملا از هم متفاوت است."

از نگاه ساختار زبانی و ادبیات، این دو زبان کاملا از هم متفاوت اند. دارای ساختار زبانی متفاوت و دستور زبان متفاوتند و دارای ذخایر فرهنگی متفاوتی نیز هستند. به همین دلیل این دو زبان کاملا از هم مستقل هستند.

زبانهای پامیری 
پامیر، ناحیه کوهستانی بسیار مرتفع آسیای مرکزی است. زبانهای که در این منطقه به آنها سخن گفته می شود به نام زبانهای پامیری شهرت یافته اند.
قسمت اعظم این سرزمین متعلق به تاجکستان و قرقیزستان و قسمت هایی هم جز قلمرو افغانستان و پاکستان است. در شرق به دشتها و ریگزارهای ترکستان چین منتهی شود و در شمال به فرغانه و از غرب با دره ها و جویبارهایی که در نهایت آمودریا از آنها تشکیل می شود، می رسد و در جنوب آن رشته‌کوه قره قروم واقع است.
هفت زبان مستقل پامیری: شغنانی ، واخان، سرغلامی، زیباکی، سنگلیچی، اشکاشمی

در مورد زبانهای موجود در کوهستان های پامیر میان زبانشناسان و محققان اتفاق نظر وجود ندارد، برخی ها زبانهای این ناحیه را هفت زبان مستقل می دانند. 
زبان‌های پامیری از شاخه شرقی زبان‌های آریایی هستند. این زبان ها به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی کمتر مورد بررسی های زبانشناسانه قرار گرفته اند.
دقیقا این زبان ها جز زبان های آریایی هستند ولی بدلیل کوچک شدن این زبانها پیوند آنها با زبان های بزرگ نظیر اوستایی، سانسکریت یا خوارزمی با تردید همراه شده است. برای پیدا کردن این پیوند باید تحقیقات دقیق و گسترده ای انجام شود.
شغنانی:
شغنانی از زبانهای مطرح پامیری است که در مناطق شمال شرق افغانستان، جنوب غرب تاجیکستان و بخش های کوچکی از غرب چین به آن سخن می گویند.این زبان در زمان یفتلی ها و کوشانی ها از زبان های رایج بوده که تا هنوز روی آن تحقیق درستی صورت نگرفته است.البته شواهدی هم در این رابطه وجود دارد که مهمترین آن شهنامه است که در جایی می گوید:
کوشانی و شغنی و هری سپاه 
دگر گونه جوشن دگر گون کلاه..." 
براساس برخی شواهد تاریخی معلوم می شود که این زبان در سده های ششم و هفتم میلادی داری آثار خطی بوده است. در زبان شغنانی آثاری به نظم و نثر وجود دارد و این موضوع سبب شده که این زبان همچنان زنده بماند. به این زبان رباعی زیاد گفته شده، ظرب المثل هم زیاد وجود دارد، شعاری به این زبان سروده شده زیاد گفته شده و حالا نیز سروده می شود.
واخان:
وخی یا واخانی، از دیگر زبان هایی است که در ناحیه پامیر به آن سخن گفته می شود. این زبان علاوه بر این که در افغانستان گویشورانی دارد در کشورهای تاجیکستان، بخشهایی از چین و پاکستان و حتی ترکیه نیز به آن سخن می گویند. 
در افغانستان یک ولسوالی به همین نام مسمی است و مردم آن همه به زبان وخی صحبت می کنند.بیشتر از بیست هزار نفر در ولسوالی واخان زندگی می کنند که همه آنان به زبان واخانی تکلم می کنند. در تاجکستان و در چین نیز عده ای به این زبان سخن می گویند. همچنان در گوجال پاکستان و حتی حدود سی خانواده در ترکیه هم هستند که زبان شان واخانی است.البته که دراین زبان ادبیات صرفا ادبیات شفاهی است.
برخی زبانهای پامیری در حال حاضر از جمله زبانهای در حال انقراض و نابودی به شمار می روند. زبانهایی هم هستند که دیگر گویشوری ندارد. 
زبان سرغلامی در حال حاضر گویشوری ندارد و در کنار آن زبان زیباکی که عده ای آنرا جز زبان پامیری می دانند هم در حال حاضر متکلمی ندارد. زبان سنگلیچی زبانی است که حدود پنجاه خانواده یا کمتر به آن سخن می گویند. زبان اشکاشمی در دو طرف آمو پراکنده است. در سمت تاجکستان گویشوران آن بیشتر اند ولی در افغانستان فقط در یک قریه باقی مانده اند.
زبان نورستانی 
نورستانی یکی از زبان‌های هند و آریایی است که در افغانستان و پاکستان به آن تکلم می‌شود. تعداد گویشوران این زبان حدود سی ‌هزار نفر برآورد شده است.
زبان نورستانی، تاریخ پنج هزار ساله دارد. زبان نورستانی از زمان باختر، از دوران پکتها آغاز می شود. نورستانی ها اولاد ( فرزندان) الینایاها اند که از همسایگان ده قبیله پکتها می باشد. که از همان زمان موجود بوده و با این زبان افهام و تفهیم شده است.
در چند سال پیش، بیشتر گویشوران این زبان در ولایات کنر و لغمان افغانستان زندگی می کردند ولی پس از تاسیس ولایتی به نام نورستان، این مناطق جز قلمرو این ولایت قرار گرفت.
سرگذشت نورستان:
این ولایت تا سال هزار و هشت صد ونود پنج میلادی به کافرستان معروف بود ولی پس از آن با یورش عبدالرحمان خان به این منطقه، مردم آن به اسلام رو آوردند، نام کافرستان به نورستان تغییر یافت و زبان گویشوران آن هم نورستانی خوانده شد.
نورستان در ارتفاعات صعب‌العبور هندوکش در شمال شرق افغانستان و بخشهایی از پاکستان قرار گرفته و این زبان چندان برای زبانشناسان اروپایی شناخته شده نیست. این عوامل و مهمتر از همه تعداد محدود گویندگان زبان نورستانی باعث شده تا این زبان در زمره زبان‌های در معرض خطر انقراض قرار گیرد.
برخی محققان مردم نورستان را به یونانی ها و اروپایی ها نسبت می دهند که می گویند در اثر مهاجرت ها به این منطقه کوچ کرده اند. 
زبان نورستانی ها بیشتر با ساخت و فرهنگ یونانی ها قابل تعریف است. بخشی از سپاه یونانی و کسانی که اساس حکومت های یونان باختری را گذاشتند از جمله در مناطق امروزی نورستان جابجا شدند. به همین لحاظ زبان نورستانی را بدون فهم فرهنگ یونانی نمی توان شناخت. 
اما مارگین استرن در زمان امیر امان الله خان به نورستان رفت و روی زبان نورستانی کار کرد و متوجه شد که زبان نورستانی بیشتر نزدیک به دیگر زبان های افغانستان است تا زبان یونانی و در مقاله ای که نوشت و در اروپا منتشر شد این غلطی خاور شناسان را اصلاح کرد و گفت که نورستانی ها شاخه ای از تبار اریایی ها است و در همان زمانی که شاخه هندی ها از آریایی ها جدا شدند نورستانی ها نیز همزمان از این شاخه جدا شدند. ولی آنان به هندوستان نرفتند و در همین کوهپایه ها جابجا شدند و به مرور زمان این زبان به لهجه های مختلف صحبت می شده است. 
از عادت مردم نورستان یکی هم این است که این مردم عمدتا از چوکی و میز به جای فرش و قالین که در اکثر مناطق افغانستان رواج دارد، استفاده می کنند.و این موضوع سبب شده که برخی ها گمان کنند که نورستانی ها منشا اروپایی دارند. 
گفته می شود نورستان در گذشته ها سرزمینی نسبتا پهناور بوده ولی در اثر جنگها به دره های کوچک تقسیم شده است.
زبان نورستانی تا نیم قرن پیش حاوی الفبا و متون نوشتاری نبود. نخستین بار در زمان محمد ظاهر شاه خط نورستانی ساخته شد. و بعد از کودتای ثور برنامه های رادیویی و مسایل طبع و نشر مطرح شد. در کل الفبای نورستانی نسبت به پشتو، پنج حرف بیشتر دارد که مختص به زبان نورستانی است.
زبان نورستانی در گذشته های دور از غنای فرهنگی خاصی برخوردار بوده است ولی به مرور زمان و در اثر تاثیرگذاری های زبان های فارسی و پشتو که در همسایگی آن قرار داشته، آهسته آهسته از غنای فرهنگی و زبانی آن کاسته شده است. 
شاید فعالیت های که تازه در افغانستان در زمینه به نوشتار در آوردن زبان نورستانی آغاز شده، بتواند بخشی از این غنا را حفظ و به نسل های آینده منتقل کند.

در افغانستان که مهد زبان است زبانهای مختلف دیگری وجود دارند که عبارتند از:
زبان منجی: در بدخشان ، کران ، منجان و در کوهستانهای پامیر با زبان منجی تکلم می کنند.
زبان اورمری در ولایت لوگر.
زبان پشایی با لهجه های مختلف در کنر ، لغمان ، کاپیسا ، پروان. 
زبان ازبکی و ترکمنی در شمال و شمال غرب 
زبان نورستانی با شاخه های مختلف از جمله کاتی ، کاردتی ، وابلگی، واشکی
زبان قرقیزی در پامیر و قزاق
زبان کردی در کابل 
زبان ترکی در افشار آذرباییجان و افشار کابل


  • ابراهیم اخلاقی

رودهای افغانستان

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۴۹ ب.ظ

رودهای افغانستان

رودهای افغانستان (که به آن دریا می‌گویند)، از کوههای مرکزی و مناطق شرقی کشور سر چشمه گرفته، به سمت غرب و جنوب جریان می‌یابد. به دلیل ارتفاع زیاد کوهها و کاهش نسبتاً سریع ارتفاع کوهها، سرعت آب‌ها بسیار زیاد است و به همین جهت برای تولیدانرژی برق مناسب است.

مهم‌ترین رودهای کشور عبارت‌اند از:
۱- آمودریا (جیحون) : 
این رودخانه که نام سابق آن اکسوس ( یونانی ) است از ارتفاع 4000 متری کوههای پامیر سرچشمه گرفته و به دریاچه آرال می ریزد طول این رودخانه 2540 کیلومتر است و از ناحیه زرکول تا خمیاب، به طول تقریبا ۱۱۲۶ کیلومتر از آن در قسمت مرزهای شمالی کشور با تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان است.
رود آمو که منشاء آن یخچالهای پامیر و واخان است . در قسمتهای بالایی بنام دریای واخان یاد می شود . بعد از آنکه رود آغسو و آب پنج با آن یکجا می شود نام دریای پنج به خود می گیرد و پس از آنکه رودهای کوکچه ، وخش، کافرنهان، به آن می ریزد، دریای آمو نام می گیرد.
شعبه های این رود در خاک افغانستان عبارتند از : رود کوکچه، رود قندوز ، رود شیوا به همراه آبهای واخان و پامیر، تقریبا چهل درصد آب این رودخانه را در افغانستان تشکیل می دهند. رود چک ، غزلسو، کافرنهان، وخش، سرخان دریا، شیر آباد و ... از شعبه های شمالی این رود هستند.

دبی( مقدار آبی که در یک ثانیه از یک نقطه معین عبور می کند) آب این رودخانه بطور متوسط 250 متر مکعب در ثانیه می رسد. بندر تاش گذر، حیرتان، شیرخان بندر، بندر کلفت در سواحل جنوبی آمو دریا واقع شده اند. رود آمو سالیانه بیش از 250 میلیون متر مربع مواد رسوبی را به خارج از کشور حمل می کند.

در قسمتهای اولیه به علت شیب و تندآبها و آبشارها قابل کشتیرانی نیست ولی در ماه ثور بر اثر آب شدن برفها ، آب این رودخانه زیاد می شود و در هنگام پر آبی حدود 900 کیلومتر آن قابل کشتیرانی است در سواحل آن رودخانه شیرخان بندر و بندر حیرتان قرار گرفته، که کالاهای صادراتی یا وارداتی افغانستان به کشورهای آسیای میانه از این طریق مبادله می‌شود. آمودریا دارای آبشارهای متعدد است و برای تولید نیروی برقآبی قابل استفاده‌است.
در سالهای گذشته چند بند روی شاخه های فرعی این رود، مانند قندوز، ساخته شده است.





۲- هیرمند (هلمند):
حوزه هلمند 340 هزار کیلومترمربع را در بر می گیرد. 51.8 درصد از آبهای افغانستان در این حوزه جریان دارد. هیرمند یکی از رودهای مهم ، بزرگ و پر آب افغانستان است که با شعبه های خود، نواحی وسیعی از جنوب غرب کشور را آبیاری می کند. 
این رود از ارتفاعات 3800 متری دامنه های غربی کوه پغمان و بهسود ، پنجاب و دایکندی ( میان دو کوتل اونی و حاجیگگ ) سرچشمه می گیرد . این رود در ابتدای مسیر خود سیلابی بوده و خساراتی به مردم وارد می کند و به تدریج از سرعت آن کم شده و جریان آن آهسته می گردد . رود هیرمند با 1400 کیلومتر طول ، بزرگترین رودخانه داخلی افغانستان می باشد که نقش مهمی در آبادانی و سرسبزی قسمت وسیعی از کشور ما دارد. شهرهای تاریخی بست، ناد علی و زرنج شهرت خود را مدیون این رود و شعبه های آن هستند . هیرمند با تبخیر خود بر هوای پیرامونش اثر زیادی می گذارد و از خشکی شدید هوا به ویژه در تابستان می کاهد. رود ارغنداب، از جمله ی بزرگترین رودخانه هایی است که به این رود می پیوندد. 
این رود در جنوب غربی افغانستان بخش کمی از مرز مشترک ایران و افغانستان را تشکیل می‌دهد و مهم‌ترین منبع تأمین آب دریاچه‌های سیستان و بلوچستان و کشتزارهای شمالی آن است.
روی رودخانه هیرمند و شعبه های آن بندهایی احداث گردیده است . بند کجکی ، یکی از مشهورترین و بزرگترین بندهای افغانستان که هزاران هکتار زمین را آبیاری می نماید، از جمله آنهاست. این رود سرانجام به دریاچه ی هامون می ریزد.

 

حوزه رود هیرمند 

نقشه هیرمند همراه شعب و سدهای روی آن سال 1333


۳- هریرود:
هریرود از رودهای مهم و بزرگ حوزه آمو است که از ارتفاع تقریبا 4000 متری ارتفاعات لعل و سرجنگل در ولایت غور سرچشمه می گیرد و از به هم پیوستن دو رود، در نزدیکی قریه ی " شینیه دولت یار " به وجود می آید. هریرود از شرق به غرب به طول 400 کیلومتر در بین رشته کوههای سفید کوه و سیاه کوه جریان می یابد. و در غرب شهر اوبه ( هرات ) به شعبه بزرگ خود بنام رود تگاوایشان می پیوندد و پس از عبور از اراضی کوهستانی جنوب شهر هرات می گذرد و به اسلام قلعه می رسد. از اینجا به بعد مسیر شمال را در پیش می گیرد. نام‌های هری و هریوا که نام‌های باستانی هرات هستند از نام این رودخانه گرفته شده‌اند. (واژه هرَی از زبان ایرانی باستان هَرَیو آمده که به معنی «پُرشتاب» است.)
هریرود 1124 کیلومتر طول داشته و 560 کیلومتر آن در خاک افغانستان جاری است . 60 کیلومتر از طول این رودخانه ، مرز مشترک بین افغانستان و ایران را تشکیل می دهد. این رودخانه سرانجام در شنزارهای جمهوری ترکمنستان ( قره قوم ) فرو می رود.این رود دارای آبشارهای متعدد است و برای تولید نیروی برق مناسب است.


۴- کابل رود: 
آب کابل رود، ابتدا از بهم پیوستن آب دره سنگلاخ و دره سرچشمه بوجود می آید که از ارتفاعات کوتل اونی کوه پغمان ( به ارتفاع 3670 متری ) سرچشمه می گیرد. و جریان حرکتش تقریبا غربی به شرقی است. 
این رود پس از گذشتن از شهر کابل ، قسمتهای وسیعی از شرق آفغانستان را آبیاری می کند . و دارای شعبات زیادی است که می توان از رودخانه های لوگر، سرخرود، و کنر نام برد. به خاطر استفاده بهتر از آب این رودخانه ها برای زراعت و تولید برق، بندهایی روی این رودها احداث شده است که می توانیم از بندهای سروبی، نقلو، درونته، بنده کانال ننگرهار، ماهیپر،خروار و بتخاک نام ببریم . 
رودخانه کابل و شعبه های بزرگ و کوچک آن، تنها رود افغانستان است که پس از پیوستن به رود سند پاکستان به اقیانوس هند ( آبهای آزاد ) می ریزد . طول این رود 700 کیلومتر می باشد که 460 کیلومتر آن در افغانستان جریان دارد. اکثر رودهای افغانستان از مناطق مرکزی ( هزاره جات ) سرچشمه می گیرد . لذا هزاره جات یکی از بزرگترین و مهمترین منابع آبی کشور می باشد.


5 - رودخانه ارغنداب
رودخانهٔ ارغنداب که در لاتین آراخوتوس نامیده می شود، رودخانه‌اى است که در نواحى قندهار در افغانستان می‌گذرد. این رودخانه به رود هلمند می‌پیوندد. سرزمینی که گذرگاه آنست نزد تاریخ‌دانان و گیتاشناسان قدیم یونان آراخوزیا نامیده شده است.

6 - رود مُرغاب
رود مُرغاب رودی است در آسیای میانه بطول ۸۵۰ کیلومتر. این رود از شمال غرب افغانستان سرچشمه می‌گیرد و بسوی شمال غرب جریان دارد و به بیابان قره‌قوم در ترکمنستان منتهی می‌شود.

دیگر رودهای افغانستان عبارتند از: 
دریای پامیر ، کوکچه ، فرخار، دریای کندوز، دریای خلم ، بلخ ، دریای بند امیر ، دریای پنج شیر، دریای کند ، دریای غربی ، رود لوره ، ترناک رود ، خاش رود ، فراه رود ، نیزگان ، تکاب استادن ، شیرین تکاب ، دریای اولنگ ، رود گز.
 

  • ابراهیم اخلاقی

پوشش گیاهی افغانستان

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۴۸ ب.ظ

پوشش گیاهی افغانستان

در جاهای مختلف افغانستان پوششهای گیاهی متنوعی می توان دید. عوامل آب و هوایی و جنس خاک در پراکندگی رویشهای گیاهی کشور نقش به سزایی دارند.

- در شمال افغانستان درخت های تبریزی و بید ، درختچه های گز و انواع نی در بستر دره ها و در کناره رودها ( به خصوص سواحل جنوبی آمودریا ) چمن زارهای پوشیده از علف ، بوتهای کوچک درمنه و درختهای پراکنده ی پسته می رویند .
- در مناطق کوهستانی افغانستان از قبیل هندوکش ، کوه بابا ، سفید کوه ، فیروز کوه و ... در ار تفاع بیش از 4000 متری برف های دائمی مسلط هستند و عموما گیاهی وجود ندارد. ولی در داخل دره ها و کوه پایه ها ، عموما درختان چنار به صورت پراکنده فراوان است . تنها در مناطق مرکزی افغانستان ،درسال 1378 شمسی درحدود بیست میلیون درخت چنار وجود داشته است که از چوب آن برای ساخت مساکن و غیره استفاده می شود .دامنه ی این کوه ها دارای مراتع غنی هستند که در فصل گرم سال چراگاه میلیون ها دام می باشد .
- در شرق و جنوب شرقی افغانستان متنوع ترین پوشش گیاهی دیده می شود. در جنگلهای این ناحیه درختان سوزنی برگ مانند درخت لمنز، نشتر، سرپ، جلغوزه، ارچه و غیره و درختان پهن برگ مانند بلوط، زیتون و ... دیده می شود. در افغانستان میلیونها درخت زیتون خودرو در ولایات پکتیا، ننگرهار، لغمان و کنرها وجود دارد، که به ویژه در نورستان یک ناحیا نسبتا وسیع در حدود 2000 هکتار از اراضی را اشغال کرده است. علاوه بر آن کوه های منطقه نورستان، پوشیده از درختان بلوط ، صنوبر، سرو آزاد، عرعر، چهار مغز و ... می باشد.
- در شمال و شمال غربی کشور جنگلهای پسته به صورت انبوه وجود دارند. جنگلهای پراکنده و بوته ای، بنا بر مساعدت آب و هوا به صورت پراکنده در دامنه ی کوهستان ها و دشتها، در نقاط مختلف کشور می رویند.
در جنوب و جنوب غربی کشور که دارای آب و هوای گرم و خشک است، مقدار بارندگی در طول سال خیلی کم بوده و از 100 میلی متر فراتر نمی رود. همچنین در بیابانهای این ناحیه مانند دشت مارگو، ریگستان و دشت بکوا و جنوب گرشک ، ولایت نیمروز، جنوب فراه گیاهانی می رویند که در برابر خشکی و گرمای هوا، جنس نامساعد خاک و شوری ناشی از تبخیر آب مقاومند. از جمله ی این گیاهان، درمنه، بوته های تاغ و سیف، درختچه ی گز و بوته های خاردار را می توان نام برد.

جنگلات طبیعی افغانستان 
البته تمامی کوههای افغانستان جنگلداراست به استثنای کوههای غربی که عاری از جنگل می باشند. جنگلات افغانستان عموما به دو دسته تقسیم می شوند، میوه دار و غیرمیوه. 
در نواحی بدخشان ،قطغن کناره های آمودریا ،جنگلات انبوهی وجود دارد. مثلا در کوههای قره باتر ، نهرین ،دوشی و کیله گی ،غوری ،تاله و برفک ،نیک پی ،‌ عنبرکوه،‌خان آباد ،دره اشکمش ، کوه ممئی ،تالقان ،کشم، درایم ، چاه آب، حصص جرم علاوه بر دیگر اشجار پسته و بزغنج نیز وجود دارد . علاوه بر آن در نواحی بادغیس پسته زاری وجود دارد که کمتر از پسته زار خان آباد نیست.

کوههای پنج شیر ،نجراب ، تکاب ، نورستان ، کنرها ،سفید کوه ،جاجی ،چمکنی ، منگل ، مچلغو ،طوطی خیل ،جدران ، ارگون ، تنی ، درگی ، زمبر، للندر، گربزو و.... نیز دارای هر نوع درخت میوه دار از قبیل جلغوزه ،امروک ، بادام، جوز، انگور ، سیب و غیره می باشد و جنگلاتی که در کوههای کنر و نورستان وجود دارد عمرشان به 400 سال می رسد.

ساحه جنگلی افغانستان
1- علاقه کنر 18000 هکتار مساوی به 180 میلومتر مربع
2- علاقه جنوب بار گندی 12000 هکتار مساوی به 120 کیلومتر مربع
3- علاقه شمال بار گندی 11000 هکتار مساوی به 110 کیلومتر مربع
4- علاقه گرمسالک 39000 هکتار مساوی به 390 کیلومتر مربع
5- علاقه پارون 49000 هکتار مساوی به 490 کیلومتر مربع
6- علاقه کامدیش 18000 هکتار مساوی به 180 کیلومتر مربع
7- علاقه پاشگل 14000 هکتار مساوی به 140 کیلومتر مربع
8- علاقه بریکوت 10000 هکتار مساوی به 100 کیلومتر مربع
9- علاقه اسمار 23000 هکتار مساوی به 230 کیلومتر مربع
مجموع : 194000 هکتار مساوی به 1940 کیلومتر مربع
 





نمایی از تپه های ولایت کندوز در شمال افغانستان

نمایی از جنگلات پسته ولایت بادغیس در شمال افغانستان
 



نابودی جنگلات طبیعی درولایت بغلان

 

  • ابراهیم اخلاقی

نامهای افغانستان در آئینه تاریخ

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۴۷ ب.ظ

نامهای افغانستان در آئینه تاریخ

افغانستان کشوری است با نمای فرهنگی و تاریخی بیش از پنج هزار سال که بطور منظم حیات بشری در آن استمرار داشته است. این سرزمین در دوره قبل و بعد از اسلام مهد تمدن و علم و اندیشه بوده است. پژوهشگر آمریکایی " لوئی دوپری " قدامت تمدن انسانی را در این سرزمین با استناد آثار بدست آمده تا پنج هزار سال قبل از میلاد رقم زده است و گفته است تاریخ همزاد با مهاجرت آریائی ها در حدود دو هزار سال قبل از میلاد مسیح از همین نقطه آغاز می شود.

اولین بار قبائل آرین در این سرزمین ساختار حکومتی را بنیان گذاشتند. پیشدادیان یکی از مشهورترین سلسله اقوام آریایی در بلخ یا باکتریای قدیم شهر نشینی را رایج و آنرا وسعت بخشید . کیقباد موسس سلسله کیانیان حکمرانی مقتدری ایجاد کرد و بعد از او دودمان اسپه که سوارکاران بسیار ماهر و جنگجویانی دلیر بودند به قدرت رسیدند. 
تاریخ مدون افغانستان با دودمان هخامنشی شروع می شود. بنابراین سال 550 قبل از میلاد آغاز دوره تاریخی مستند افغانستان است.

نام افغانستان، هرچند از لحاظ کاربرد سیاسی آن جدید است؛ اما این سرزمین کهن بوده و طی قرون متمادی با حدود مختلف به‌نام‌های گوناگون یاد شده‌است، که مهم‌ترین آنها آریانا، خراسان و افغانستان است.
دائرةالمعارف آریانا می‌نویسد: کشوری که در تاریخ معاصر جهان به نام افغانستان یاد می‌شود، در قرون وسطی قسمتی از خراسان و در عهد باستان قسمتی از آریانا بوده‌است.

آریانا:
از لحاظ جغرافیای تاریخی، از سرزمین افغانستان در ریگ ودا، که به زبان سانسکریت می‌باشد، آریا ورتا یاد شده‌است که به معنای جایگاه و چراگاه آریاهاست. این نام به زبان اوستایی ایریانه ویجه می‌شود و در کتب یونانی به‌صورت آریانا آمده‌است. به گفتة دکتر ذبیح‌الله صفا، این همان نامی است که در زبان پهلوی به شکل اِران ( ایران با یای مجهول) آمده و در دوره اسلامی ایران (با یاء معلوم) خوانده شده‌است.
از شهرهای مهم و قدیمی سرزمین آریانا ام البلاد ( بلخ امروزی ) است که قدمت تاریخی آن حدودا 2000 تا 5000 سال قبل از میلاد است که بنام شهر مروارید نیز معروف است. 
آریانا در مختصات جغرافیایی 25 تا 45 درجه عرض شمالی و 55 تا 75 درجه طول شرقی قرار دارد. حدود آریانای قدیم از طرف شرق از منطقه گیلگت ( پاکستان ) شروع می شود و در طرف غرب به گوشه شرقی دریای خزر می رسد، از طرف شمال از سیر دریا ( رودخانه سیحون ) و آسیای مرکزی آغاز و در سمت جنوب به اقیانوس هند و آبهای گرم می رسد.

در حدود 500 سال قبل از میلاد آریانا به 16 ولایت تقسیم می شده است که نام تعدادی از ولایتهای بزرگ به شرح زیر است:
ولایت باکتریا : که مرکز آریانا بوده است ( باختر و بلخ امروزی )
ولایت سغد : ( سمرقند ، بخارا، خوارزم امروزی )
ولایت باکتریانا : ( بلخ و بدخشان امروزی )
ولایت مرگیانا : ( شمال غرب افغانستان امروزی، مرغاب و مرو)
ولایت آریا : ( هرات امروزی )
ولایت پاراپامیزوس : ( محدوده غور، بامیان و هزاره جات مرکز افغانستان امروزی) و به معنای جایی که محدوده پرواز عقابها نیز بلندتر است. 
ولایت درنگ گیانا : ( فراه ، قندهار و نیمروز امروزی )
ولایت آراکوزیا : ( غزنی تا رودخانه سند )
ولایت گدروزیا : ( مکدان ، بلوچستان و پاکستان )
ولایت پکتیا : ( از رودخانه سند تا پکتیای امروزی )

آریانا در منابع یونانی:
اراتس‌تن ( ۲۷۶- ۱۹۶ ق. م.)، اولین نویسنده یونانی است که اسم آریانا را برای سراسر سرزمین‌های میان بیابان مرکزی ایران تا رود سند به‌استثنای باختر ( بلخ) و سرزمین‌های شمالی اطلاق کرده ‌است.
اما، استرابون ( ۶۳/۶۴ ق.م ـ ۲۱م)، جغرافیدان معروف عهد قدیم یونان، که اندکی بعد از سقوط دولت یونانی باختر می‌زیست و از افغانستان امروزی با نام آریانا یاد کرده، باختر ( بلخ) و سغد را هم جزئی از آریانا به‌شمار آورده‌است.
کلاودیوس بطلمیوس (۸۳-۱۶۱ م.)، ریاضی‌دان، جغرافی‌دان و ستاره‌شناس که در اسکندریه مصر زندگی می‌کرد، نیز از سرزمینی که در جنوب هندوکش بین کویر نمک ایران کنونی در غرب و رود سند در شرق واقع بوده، به‌نام آریانا یاد کرده‌است.

آریانا در اوستا:
اوستا، کتاب مقدس زرتشتیان، نیز محل ایریانه ویجه( آریانا = سرزمین اصلی آریایی‌ها) را که زادگاه زرتشت هم به‌شمار می‌رود، در گستره جغرافیای تاریخی افغانستان قرار می‌دهد. و در فرگرد اول وندیداد، از شانزده شهر آریایی یاد شده که در سر این شهرها ایریانه ویجه یعنی نخستین سرزمین آریایی‌ها قرار گرفته‌است. پس از آن از شهرهای زیر سخن رفته‌است.
سغده (سغدیان یا سغد)
مورو ( مرو)
بخدی(بلخ)
نیسایه(نواحی بین بلخ و هرات، یعنی میمنه)
هرویو (هرات)
وئه‌کرته (کابل)
اوروه( روه یعنی سرزمین پکتیکا یا غزنه و یا طوس)
خننتا یا وهرکان(گرگان)
هراویتی (حوزه ارغنداب یا قندهار)
هائتومنت (وادی هیرمند)
رگا یا راغه (ناحیه راغ در بدخشان یا ری)
شخر یا چخر یا کخر(غزنه یا شاهرود)
وارنا یا ورن( بامیان یا وانای وزیرستان یا صفحه البرز یا خوار)
هپت هیندو(پنجاب) 
رانگه یا رنگا (محل آن معلوم نیست)

البته بیشتر این شهرها در نواحی مختلف افغانستان قرار دارند. بنابراین، بیشتر مورخان افغان توافق دارند که آریانا نام سرزمین افغانستان در عهد باستان بوده‌است. میرغلام‌محمد غبار، تاریخ‌نگار معاصر افغان، از شهرهای آریانا چنین نام می‌برد:
باختر : ( بلخ، تخار، مرو)
آریا : ( هرات)
خوارزمیش : ( خوارزم)
اپارتیا : ( ولایات طوس و نیشاپور)
آراکوسیا : ( قندهار)
کارامانیا : ( کرمان)
سکاستین یا درانگانیا : (سیستان)
گدروسیا : ( بلوچستان)
پاکتیا : ( ولایات خوست، سند)
گندهارا : (ولایات پشاور تا کابل)
پروپامیس : ( غور و هزاره‌جات)

آریانا در منابع پهلوی:
اصطلاح آریانا اندکی بعد گویا برای سراسر قلمرو دولت پارتیان نیز به‌کار رفته‌است، اما محرز نیست. ریچارد ن. فرای می‌افزاید: چون پارتیان به‌جهانگیری پرداختند، پنداری اصطلاح آریانا چنان‌که در منابع یونانی آمده‌است، نیز گسترش یافت و آن را آریای بزرگ خواندند که برابر است با ایران‌شهر، اصطلاحی که ساسانیان بر سرزمین‌های زیر فرمان خود اطلاق کردند.

و نیز در کتاب دیگر بنام شترستانهای ایران یا شهرستانهای ایران، که به زبان و خط پهلوی است، از چهار کوست ( ناحیه ) چنین نام برده شده‌است:
۱- کوست خورآسان: سمرقند، بلخ درخشان، خوارزم، مرورود، مرو، توس، پوشنگ، نیشابور، قائن، گرگان، کوش.
۲- کوست خوربران: تیسفون، نصیبین، اورهه، بابل، هیرت ( الحیره)، همدان، نهاوند و مهرگان کدک ماسپذان و...
۳- کوست نیمروز: کابل، رخوت (اوستایی هرخویتی، پارسی باستان هرخویتش)، بست، فراه، زابلستان، زرنگ، کرمان، به اردشیر، استخر، دارابگرد، به شاپور، گوراردشیر خوره، توزک، هرمزد اردشیران و...
۴- کوست آتورپاتکان (آذرپادگان = آذربایجان)، شهرستان وان، گنجه، آموی( تبرستان)، ری و...
شهرهای افغانستان امروز در کوست‌های خورآسان و نیمروز موقعیت داشت.به‌هر تقدیر، از این زمان است که افغانستان و ایران کنونی، بطور کلی تحت نام ایران شناخته شده‌اند.

آریانا در ادبیات فارسی دری:
به اعتقاد برخی مورخان افغان در عهد اسلامی نیز، تا آنجا که کلمهٔ ایران در آثار مورخان، جغرافی‌نگاران و شعرایی دری‌گویی با اقتباس از داستانهای کهن حماسی سرزمین خراسان بزرگ در کتابهای کهنه پهلوی، بازتاب یافته است، به‌معنای آریانای باستان در برابر توران بوده است و فقط در بیان تاریخ باستانی کشور ایران کنونی است که بازهم به تقلید از همان منابع پهلوی راه پیموده و به سرزمین‌های زیر فرمان ساسانیان هم اطلاق شده است.

احمدعلی کهزاد، مورخ و باستان‌شناس نامور افغان، نیز ایران را نام افغانستان می‌داند و می‌نویسد: افغانستان، به‌عنوان نام این کشور از ۱۵۰ سال تجاوز نمی‌کند. افغانستان یک نام تازه و بسیار جدید است و فردوسی شاعر بزرگ و حماسه‌سرا از عدم استعمال آن معذور است. اما کسی که شاهنامه را سر تا پا یک بار مرور کرده و پیرامون نام‌های جغرافیایی آن دقت کند، به خوبی متوجه می‌شود که ایران فردوسی کجا است. در میان اسامی جغرافیایی یاد شده در شاهنامه، ۹۰ درصد آنها نام‌های مناطق مختلف افغانستان امروز است.

با این وصف، اصطلاح ایران ظاهراً تا زمان پیدایش دولت صفویه در ایران کنونی، بیشتر به مفهوم خراسان بزرگ اطلاق می‌شد که افغانستان امروز بخش اعظم آن را تشکیل می‌داد. اما از عهد صفویه به تدریج کاربرد این اصطلاح در مورد ایران کنونی رواج یافت تا آن که در سال ۱٩۳۵ م. رسماً جانشین کلمة پارس گردید... بنابراین، تعویض نام پارس با اصطلاح ایران که مقدمات تاریخی آن از قبل آماده شده بود، نه‌تنها، فقط یک جایگزینی است بلکه به واقع، روند جابجایی نام‌های تاریخی است.

خراسان:
خوراسان ( خراسان) در زبان پهلوی به معنای شرق( یعنی جهت طلوع خورشید) یا مطلع الشمس است.
این اصطلاح ظاهراً در عهد ساسانیان، پس از سدهٔ سوم میلادی پدید آمده و از قرن پنجم تا قرن وزدهم میلادی در مورد افغانستان و سرزمین‌های همجوار آن اطلاق گردیده‌است. 
نام بخش اعظم سرزمین افغانستان غربی و شمالی تا تخارستان و مجاری هیلمند( هیرمند) و کابل در قرن هفتم میلادی خراسان بود و چنین به نظر می‌رسد که این نام در عهد ساسانیان از دورهٔ پیش از اسلام به بعد شهرت یافته‌است.
اگرچه نام افغانستان نخستین بار در قرن ۱۰م/۴ه‍. ق. به کار رفته و به سرزمینی در شرق افغانستان کنونی تا رود سند اطلاق شده‌است، لکن ظاهراً اخیرترین و جامع ترین نام این سرزمین همانا خراسان بوده‌است. 
جغرافی‌دانهای عرب که در قرون وسطی سرتاسر عالم اسلام را توصیف کرده‌اند، افغانستان امروز را به اضافهٔ بخشهای از کشورهای همسایه آن، خراسان( کشور خورشید) نامیده‌اند.

به گفته اصطخری، شهرهای بزرگ خراسان چهار شهر است: نیشابور، مرو، هرات و بلخ. و نیز لسترینج، در جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، می‌نویسد:خراسان در زبان قدیم فارسی به معنای خاور زمین است. این نام در اوایل قرون وسطی بطورکلی بر تمام ایالات اسلامی که در خاور کویر لوت تا کوههای هند واقع بودند، اطلاق می‌شد و به این ترتیب، تمام بلاد ماوراءالنهر را در شمال خاوری به استثنای سیستان و قهستان در جنوب شامل می‌گردید... جغرافیانویسان مسلمان خراسان را به چهار بخش تقسیم کرده و هر کدام را به نام کرسی آن بخش، یعنی نیشابور، مرو، هرات و بلخ می‌خواندند. 
بدین ترتیب، نام خراسان همهٔ افغانستان امروز را در بر می‌گرفت. اما، این نام امروز اختصاص به شرقی‌ترین استان ایران کنونی دارد.

افغانستان:
نام افغانستان فقط از اواسط قرن هیجدهم میلادی یعنی از هنگامی که برتری سیاسی و نظامی قوم افغان بر سایر اقوام ساکن در آنجا استوار گردید و وحدت سیاسی کشور مجدداً احیاء گشت،بواسطه کثرت جمعیت آن قوم به تمام کشور اطلاق شد و سرانجام در قرن نوزدهم میلادی شهرت یافت. 
اگرچه واژهٔ افغانستان، به عنوان نام رسمی این کشور، شاید بار اول در سال ۱۸۰۱ میلادی در قرارداد میان انگلستان و ایران، در مورد قلمرو دولت درانی به کار رفته باشد ، اما کلمهٔ افغانستان، به مثابهٔ جا و مکان قبایل افغان( پشتون‌ها)، نخستین‌بار در تاریخنامهٔ هرات، تألیف سیف هروی در اوایل سدهٔ چهاردهم میلادی، ذکر شده‌است.

در کتاب تاریخنامه هرات سیفی هروی، ۳۶ مرتبه کلمه افغانستان و دو مرتبه هم کلمه اوغانستان به کار رفته‌است. اما به محدوده کوچک در نواحی بنُو وزیرستان و اطرافش یعنی شهرهای در جنوب افغانستان، اطلاق می‌شده‌است. 
به هر حال، اگرچه واژهٔ افغانستان به معنای محل سکونت افغان‌ها پیش از تأسیس دولت احمدشاه درانی نیز وجود داشته است، منتها شاید درگذشته فقط محل سکنای طائفه یا طوائف پشتون در خراسان بزرگ را همیشه یا گاهی افغانستان می‌نامیده‌اند. چنان که براساس نظر عبدالحی حبیبی، کلمهٔ افغانستان، به هنگام هجوم چنگیز و زمان آل کرت و غوری‌ها، تنها به ناحیه یا نواحی‌ای گفته می‌شد که افغان‌نشین( پشتو زبان) بوده است. او می‌نویسد:
نام افغانستان بار اول در تاریخ از همین زمان ذکر شده... در آن وقت کلمهٔ افغانستان بر سرزمین بین قندهار و غزنی تا دره سند اطلاق می‌شد.

با این وصف، شاید در ابتداء این اسم میان سایر اقوام این کشور و حتی بین خود پشتون‌ها چندان استعمال عمومی نداشت و بطور مسلم، مدتی طول کشید تا مردم به آن اُنس گرفتند. اما اکنون، این نام برای کشور کهن افغان‌ها نه تنها در خود افغانستان، بلکه در تمام کشورهای جهان شهرت یافته و اسم آشنا است.

باکتریا ، آریا، پاروپامیزوس، و بخشی از سغدیا ، مارگیانا، پارتیا، درنگیا و اراکوزیا چاپ 1753 م
 

  • ابراهیم اخلاقی

معادن افغانستان

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۴۶ ب.ظ

معادن افغانستان

سرزمین افغانستان معادن بی شماری دارد که بعضی آنها کشف و دوره های سروی و اکتشافی را پشت سر گذاشته و آماده استخراج هستند و بعضی هم استخراج می شوند ، ولی باز هم با قاطعیت می توان گفت تمامی معادن افغانستان به حالت دست نخورده باقی است. و همین کار باعث تحریک حس غارتگری متجاوزین شده که به این سرزمین تجاوز نظامی نمایند. بیشترین اطلاعات را در خصوص منابع معدنی افغانستان شوروی در اختیار دارد.

مهمترین ذخایر معدنی شناخته شده در افغانستان بدین قرار است:
گاز طبیعی، زغال سنگ، آهن ، نفت، مس، اورانیوم، نمک، کروم، نیکل، طلا ، سولفور، باریت، روی ، قلع، فلوئور، طلق، منیزم، میکا، سنگ لاجورد، یاقوت، آلومنیوم، سرب، پنبه نسوز، جیوه، بوکسیت، تنگستن، لیتیم، منگنز، سنگ مرمر، سنگ گچ، سنگ آهک و ...

از این میان عمدتا گاز طبیعی ، زغال سنگ و نمک، اورانیوم، کروم، مس، طلا و نقره و... استخراج شده است.

گاز طبیعی:
معادن گاز طبیعی شناخته شده بیشتر در سر حدات شمالی افغانستان در مزار شریف، اطراف شبرغان و سرپل قرار دارد. ذخایر گاز طبیعی افغانستان بین 100 تا 500 میلیارد متر مکعب تخمین زده شده است که پس از استخراج صادرات آن با احداث خط لوله ای به شوروی صورت می گرفته است. 
ذخایر نفت:
طبق نتیجه تحقیقات 1314 ذخایر نفت ( پترول ) در ولایت هرات، شبرغان، میمنه، قندوز، طالقان، سرپل و هلمند تثبیت گردیده است. طبق قراردادی بین روسیه و افغانستان 55 حلقه چاه توسط روسبه حفر گردید و نفت آن به شوروی صادر گردید. ذخایر نفت افغانستان در ابتدا حدود 100 میلیون بشکه و در تحقیقات بعدی مقدار آن بیش از این تخمین زده شده است. ذخایر نفت افغانستان مانند ایران و روسیه در میان طبقات سوم دوره های زمین شناسی قرار دارد. 
معادن زغال سنگ:
امروزه اهمیت ذغال به همگان روشن است گر چه تا حدود زیادی کارخانه ها و فابریکات گازی و نفتی شده ولی هنوز از اهمیت ذغال سنگ کاسته نشده است . در افغانستان زغال سنگ با کیفیت عالی وجود دارد. ذخایر اثبات شده آن حدود 100 تا 400 میلیون تن پیش بینی شده است. 
معادن زغال سنگی در بغلان ( معدن کرکر)، آش پشته، قندوز ( بندگی ) ، شرق هرات ( کرخ) ، مزار شریف ( صوف ) شناسایی گردیده اند.

معادن زغال سنگ افغانستان در نقاط زیر موقعیت دارد:
زغال سنگ کوتل خاکی علاقه برفک
زغال سنگ آش پشته 
زغال سنگ فرح کرد غوربند و گاوپران سرخ پارسا 
زغال سنگ نهرین 
زغال سنگ جدران 
زغال سنگ گرمک علاقه چهل دختران دره صوف
زغال سنگ گوله یدری علاقه کشنده مابین دره صوف و بلخاب 
زغال سنگ سنجور علاقه کرخ هرات 
زغال سنگ انزری ،شهیدان در حدود لاغرجوی کوه دره کوت 
زغال سنگ قریه کندلان چقماق مداخیل ارزگان 
زغال سنگکرمان و سرجنگل علاقه دایزنگی ،ذغال سنگ پلخمری ...

از جمله معادن ذغال سنگ افغانستان که مورد استفاده و بهره وری قرار گرفته بود عبارت بودند از: در صوف ، آش پشته ، سبزک هرات ، کرکر و دودکش پلخمری که فعلا فقط کرکر و دود کش مورد استفاده قرار می گیرند.

زغال سنگ دره صوف که در 200 کیلومتری شهر مزار شریف واقع است از لحاظ کیفیت و استخراج نسبت به مناطق دیگر مقام اول را دارد . قسمت اعظم زغال سنگ این معدن برای نیروگاه برق مصرف می شود در حالیکه گاز همان منطقه برای رفع نیازهای صنایع معمولی کشورهای شمالی ، به کشور های همسایه صادر شده است.
کارخانه های شهر بغلان، جبل السراج، گلبهار و پل خمری از زغال سنگ معدن کرکر استفاده می کنند. 
معادن طلا:
از گذشته های دور به طریقه کامل و ابتدایی زر شویی از رودخانه کوکچه طلا به دست می آید. از این روش در مناطق مختلف از جمله در مناطق دروازه در بدخشان تا قلعه زال در قندوز و دره های راق و دادنگ چهل کان استفاده می شود.
تحقیقات وجود معادن طلا در بدخشان، قندهار، زابل ( زرکشان، انگوری، کریستو) را تثبیت می کند.
معادن نقره : 
مهمترین معادن نقره افغانستان ( طلای سفید ) در ارتفاعات بدخشان ،منطقه پنجشیر ، در سیم کوه هرات، خاکریز قندهار، غوربند و علاقه هزارجات و در رگه های معدن سرب بی بی گوهر ( قندهار) مشخص گردیده است.
معادن آهن:
معادن آهن افغانستان هم از نگاه کمیت و هم کیفیت در آسیا سرآمد تمامی معادن به حساب می آید و در کل سنگ آهن افغانستان به طور فیصدی 62 آهن دارد که این در نوعیت خود درجهان کم نظیر است. که در این میان ذخایر آهن قندهار، میمنه ، هرات ، ارزگان، پکتیا و خصوصا بامیان شهرت زیادی دارند. در 100 کیلومتری شمال قندهار منطقه خاکریز معدن بزرگ آهنی با ظرفیت 3 میلیون تن واقع شده است . همچنین معدن آهنی در 9 کیلومتری شهر جبل السراج قرار دارد. یکی از بزرگترین معادن آهن آسیای مرکزی معدن آهن حاجی گک در ولایت بامیان و در 140 کیلومتری شمال کابل است . ذخیره آهن این معدن را دو میلیارد تن با 63 درصد خلوص تخمین زده اند. در چند کیلومتری این معدن یک ذخیره عظیم آهک ( برای گداختن آهن ) وجود دارد.

معادن آهن افغانستان بصورت فهرست وار به شرح زیر است :
معدن آهن دامنه کوه پغمان در بالای حصه کوتی
آهن کوه جبل السراج 
آهن ده سبز کوه خاک لمبه 
آهن کوتل خاواک پنجشیر
آهن قول منار
آهن کوه قلعه خواجه صاحب
آهن کوه شاخ برتنی
آهن لولنج غوربند
آهن ارغنداب
آهن دره میاداد
آهن کوه خورد کابل
آهن رخه پنجشیر 
آهن کوه دشت لوگر
آهن کوه قمچین باف میدان
آهن دره پنجشیر 
آهن کو اله بله
آهن پارند در بازارک پنجشیر
آهن کرم جدران
آهن کوه شاقول و شیرداغ
آهن سرخ کوتل هرات
آهن سیاه تپه و فراخلوم بهسود
آهن زرد شنوار
آهن کوه شاه مسعود قندهار
آهن کوه بچه کرخ هرات
آهن سیاه مشرقی
آهن گلستان فراه
آهن بهارک بدخشان 
آهن حاجیگگ بامیان. 
 



معادن مس : 
یکی از بزرگترین معادن مس جهان معدن آینک در افغانستان است که ذخیره آن را بین 4 تا 5 میلیون تن تخمین زده اند از دیگر معادن مس کشور می توان به معادن زیر اشاره کرد:
معدن مس کوه چراغانی کهنه خمار ولایت میدان در 60 کیلومتری کابل
معدن مس در کوتل خاواک پنجشیر 
معدن مس فرنجل غوربند
معدن مس کوه کمری و کوه سیاه بین کوه سرخ مناری شیوه کی کابل
معدن مس لوگر در منطقه گلدره
معدن مس جیرعلی پنجشیر و تاواخ پنجشیر 
معدن مس آسیا در موضع چهل ستون و کوه خیرآباد 
معدن مس کوه واصل آباد ،قرغ ، تندی للندر
معدن مس گل دره کوهدامن 
معدن مس کوتل قلیچ علاقه کهمرد بامیان 
معدن مس ارغنداب ،توخی قندهار.
معادن سرب:
سرب فرنجل غوربند
سرب مرگ بهسود
سرب کوه میان شان ارزگان
سرب مومن قول شیرداغ
کوه قند و کوه چهل انجورک علاقه کهمرد
نهرین و جرم در نواحی بدخشان و قطغن
سرب دره صوف
سرب قلعه بی بی گوهر
سرب سیاه دره یک و لنگ
سرب علاقه میدان
سرب نواحی هرات
سرب تنکران بدخشان.
معادن سولفور: 
ذخایر بزرگ سولفور در ولایت بلخ، اشکاشم بدخشان و نزدیکی ولایت ننگرهار وجود دارد.
معادن اورانیوم:
در بیابانهای جنوب غربی ، در کوه میر داوود بین هرات و شیندند و در منطقه قندهار وجود دارد.
معادن گرانیت :
این معادن در نقاط زیر یافت می شوند : 
استالف، چهاریکار،کوه جوانمرد قصاب، شاه کابل خورد علاقه میدان ، کوه سرخی غاره علاقه کوهدامن، کوه قره باغ - جدران ، بهسود، ارزگان ،نهرین ، شنوار.
سنگهای قیمتی: 
مشهورترین سنگهای قیمتی افغانستان لاجورد، لعل، یاقوت، زمرد می باشد . که مهمترین و معروفترین آنها لاجورد بدخشان می باشد. معدن مهم لاجورد و لعل در منطقه سرسنگ در شرق رودخانه کوکچه و در 35 کیلومتری جنوب منطقه حضرت سعید می باشد که ذخایر لاجورد این منطقه 200 تن تخمین زده شده است.

 


از این سنگ در ابعاد مختلف بین ۱۰۰ گرم تا ۵ کیلو در کیفیتهای مختلف موجود می باشد.
این سنگ از معدن افغانستان می باشد. حدود ۵۰۰ کیلو تا ۱ تن موجود می باشد.


سنگهای ساختمانی:
معادن سنگ مرمر در رنگهای مختلف در جاغوری ولایت غزنی، ریگستان ولایت قندهار ، غوربند ولایت پروان، گلران ولایت هرات و کوه قورغ ولایت کابل به فراوانی پیدا می شود.
معدن نمک : 
نمک افغانستان از معادن طالقان در ولایت تخار، گلفکان تخار ، اندخوی ولایت فاریاب، نمکسار هرات، معدن مغور در غزنی و معدن مزار شریف در بلخ استخراج می شود.

 

نقشه مهمترین معادن و ذخایر فلزی افغانستان
 

  • ابراهیم اخلاقی

کوهها و کوهستانهای افغانستان

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۴۳ ب.ظ

کوهها و کوهستانهای افغانستان

افغانستان یک کشور کوهستانی است . بعضی از کوههای افغانستان پوشیده از جنگل است. در بسیاری از کوه های کشور ما ، برفهای دائمی وجود دارد. و از جهت آبهای حاصل از برف و باران و ذخایر بزرگ معدنی این رشته کوهها ثروت طبیعی افغانستان محسوب می شوند.

موقعیت و طرز قرار گرفتن رشته کوهها در آب و هوای هر محل ، تاثیر زیادی دارد. مثلا در ولایت ننگرهار ف رشته کوههای سفید کوه ( سپین غر ) که از شرق به غرب امتداد دارد. مانع ورود بادهای موسمی در آن منطقه می گردد. و همچنین از نظر حمل و نقل و راههای ارتباطی ، کوهستانها بر خلاف دشتها ، شبکه ی راه های فرعی و یا شاخه هایی از خطوط آهن را نمی توانند در همه ی جهات خود بپذیرند.

در عین حال یکی از مهمترین فواید سرزمینهای کوهستانی، فایده نظامی آن که دفاع در برابر مهاجمان است . بطور کلی کوهها برای کشور ما دارای ارزش حیاتی هستند . اگر رودخانه ی نیل برای کشور مصر ، بهترین نعمت و هدیه خداوندی است ، رشته کوههای بلند و متعدد افغانستان نیز بهترین نعمت و هدیه خداوندی برای این کشور محسوب می شود.
مهم‌ترین ارتفاعات کشور از این قرار است:
هندوکش (۶۲۹۸ متر) 
پامیر کوچک، (۶۲۸۱ متر دروخان) 
بدخشان(۵۳۵۵ متر) 
بابا (۵۴۱۳ متر، بامیان) 
ترغان (۳۹۸۲ متر) 
سفید کوه (۴۷۵۵ متر، سیکارام) 
شاه مقصود (۲۷۷۳ متر )
مزار (۳۷۸۷ متر) 
هزار جات (۴۱۰۱ متر، تمران) 
بالا کوه (۳۸۷۲ متر) 
دوشاخ (۲۱۱۰ متر)
یاه بند (۲۵۶۰ متر )
کوه سلیمان ( 3372، تخت سلیمان ) 
کوه تیربند ترکستان ( 2895 ، جنگک ) 
و همچنین کوههای چاغی ، سفید خرس، نورستان، بندبیان، چلبدالان، سیاه کوه ، گل کوه، سلیمان، تیربند ترکستان، پغمان ، قره باتور، چاکایی و ...

هندوکش:
هندوکش رشته‌کوهی در افغانستان است. در قدیم یوپای الینیا نام داشته و نیز یونانیها به آن پاراپامیزوس می گویند. این رشته‌کوه به امتداد سلسله جبال هیمالیا از نواحی پامیر داخل افغانستان می‌باشد که از جنوب بدخشان گذشته در دره بامیان که شروع کوه دیگری است بنام کوه بابا، ختم می‌گردد. ارتفاع قله این کوه در افغانستان ۶۶۵۰ متر بوده که بنام تیراج معروف است و از سطح آب دریا ۸۳۰۰ متر ارتفاع دارد . نواحی مرتفع این کوه تقریباً همیشه پوشیده از برف است و دره‌های بیشمار در دامنه این کوه به وجود آمده که معروف ترین آنها از این قرار است : دره واخان ، شغنان ، منجان ، جرم ، درایم ، کشم ، ارسج ، فرخار ، دره اشکمش ، خوست ، فرنگ ، سمندان اندراب ، حنجاب ، دو آب و سر اب در شمال و از طرف جنوب دره پنج ، دره نور ، دره کرم، دره پشال ، باندول ، اشپی ، اسکین ، پنجدره نجراب ، دره هزاره ، بازارک ، پاران ده ،شتل ، سالنگ، اشاوه، شکاری، کپچاق، چهارده بامیان، سیغان ، کهمرد.
طول هندوکش در حدود ۶۰۰ کیلو متر است که به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم می‌شود ، هندوکش غربی نسبت به هندوکش شرقی کوچک‌تر است و دره معروف پنجشیر در دامنه جنوب شرقی آن موقعیت دارد.
هندوکش شرقی از غرب دره زیباک ( ولایت بدخشان ) شروع شده و تا کوتل خاواک ( ولایت پروان ) به طول 150 کیلومتر امتداد یافته است. هندوکش شرقی دارای قله های مرتفع است ، که قسمت زیادی از سال را برف دارند. بلندترین نقطه افغانستان " قله ی نوشاخ " با 7485 متر ارتفاع در رشته کوه هندوکش شرقی واقع شده است. 
ارتفاع هندوکش غربی از هندوکش شرقی کمتر است . به همین دلیل شاهراه بزرگ سالنگ ، که شمال و جنوب کشور را به هم وصل می نماید از دل همین کوه گذشته است.

معابر معروف هندوکش
۱- کوتل خاواک به ارتفاع ۳۶۰۰متر
۲- کوتل بازاک به ارتفاع ۵۰۰۰ متر
۳-کوتل نکسان به ارتفاع ۵۰۵۰ متر
۴- کوتل کانچین به ارتفاع ۴۹۰۰ متر
۵-کوتا مراشتراک به ارتفاع ۵۷۶۰ متر
۶- کوتل سالنگ به ارتفاع ۴۳۰۰ متر
۷-کوتا اق رباط به ارتفاع ۳۶۰۰ متر
۸-کوتل کوشان به ارتفاع ۴۳۰۰ متر
۹- کوتل چهار در به ارتفاع ۴۲۳۶ متر
۱۰- کوتل پیلو به ارتفاع ۳۶۰۰ متر
۱۱-کوتل دندان شکن به ارتفاع ۲۷۰۰ متر
12 - کوتل دالن سنگ شتل به ارتفاع 3560 متر

دریا‌های هندوکش:
۱- دریای غوربند : از شرق کوتل شیبر سر چشمه می‌گیرد و از غرب به طرف شما شرق به فاصله ۸۰ کیلو متر بین هندوکش و اطراف کوه پغمان امتداد دارد و سر انجام به دریای پنجشیر ملحق می‌شود .
۲- دریای سرخ : از غرب به شمال شرق جریان دارد و سر انجام با معاون خود دریای سیغان به دریای باماین میریزد .
۳- دریای اندراب :از کوتل خاواک سر چشمه گرفته از شرق به غرب جریان دارد وقراء ده صلاح اندراب ، سنگ پیران، بنودشت ، امرد ، باجکگاه ، خنجان ، گازان را سیرآب می‌کند. ودر حد بنو ، آب آرزو را با خود گرفته در نواحی دوشی با دریای سرخ یکجا می‌شود و بنام دریای غور از پلخمری می‌گذرد و از وسط بغلان به دریای قندوز می‌گذرد و با دریای خان آباد بکجا شده در قله زال به دریای آمو می‌ریزد.
۴- دریای پنجشیر: از کوتل خاواک سر چشمه گرفته نا گلبهار و کوهدامن امتداد دارد.
5 - دریای شتل : از کوهای آرزو و مرغی شروع شده و در گلبهار با دریایی عمومی پنجشیر یک جا میشود
6 - رود علیشنگ والینگار : از قسمت جنوب شرق هندوکش سر چشمه گرفته و به طرف جنوب به حرکت خود ادامه می‌دهد و نورستان را آبیاری می‌کند.
7 - دریای کنر : از پشه خونی قلعه بلور داغ یا بنداب پامیر بر آمده در ثمر خیل بادریای کابل یکی می‌شود.




 

قله نوشاخ

کوه بابا:
رشته کوه بابا در مرکز افغانستان واقع شده و از شرق به غرب امتداد دارد. این رشته کوه از شرق " کوتل حاجیگگ " شروع شده، تا جنوب شرق کوه حصار ادامه می یابد. طوی این رشته کوه در حدود 200 کیلومتر است. بلندترین قله ی آن شاه فولادی ، 5140 متر ارتفاع دارد . قله های این کوه نیز اکثر اوقات از برف پوشیده است و شرایط خوبی برای ذخیره ی آب به وجود آورده است. برخی از مهمترین رودهای دائمی افغانستان از همین رشته کوهها سرچشمه می گیرند. در دامنه های شمالی و جنوبی این رشته کوهها، بهترین چراگاهها و مراتع افغانستان به چشم می خورد. 
از کوتلهای معروف این کوه می توان از کوتل حاجیگگ، کوتل عراق، کوتل صد برگ، کوتل شاتو ، کوتل ملا یعقوب و ... نام برد که هر یک اهمیت خاص خود را دارند. 
دره های معروف رشته کوههای بابا عبارتند از : دره فولادی، دره بامیان ، دره کالو، دره ککرک و ...



کوه بابا در زمستان


سفید کوه ( سپین غر ):
این رشته کوه، در شرق افغانستان واقع شده و 150 کیلومتر طول د ارد. سفید کوه از 48 کیلومتری غرب پیشاور آغاز شده و به طرف غرب ادامه می یابد. بلندترین قله این کوه، سیکارام ، 4755 متر ارتفاع دارد. دامنه های شمالی و جنوبی این رشته کوه پوشیده از جنگلهای انبوه و وسیع است. همچنین دره ی معروف خیبر که از لحاظ تاریخی و ارتباطی دارای اهمیت زیادی می باشد و در لشکرکشی های بزرگ، در طول تاریخ به شبه قاره ی هند همواره مورد توجه مهاجمین بوده است، در این رشته کوه قرار دارد. طول این گذرگاه از 60 کیلومتر تجاوز می کند و 2000 متر از سطح دریا ارتفاع دارد. 
دره های معروف این رشته کوه عبارتند از : دره خیبر، دره آچین، دره خوگیانی ، دره جاجی ، دره زرمست و ....

 

رشته‌کوه سلیمان:
یا کوه‌های سلیمان، نام دو رشته‌کوه است در جنوب شرقى افغانستان و غرب پاکستان و مرز بین فلات ایران و شبه‌قاره هند، یکى شرقی و دیگرى غربی و هر دو از شمال به جنوب کشیده شده. دامنهٔ کوههاى سلیمان مسکن پشتون‌ها است.
مناطق هموار افغانستان
اراضی کم ارتفاع افغانستان ( بین 258 تا 1000 متر ارتفاع ) به سه منطقه تقسیم می شوند.

1- حوره آمو دریا: این حوزه از اراضی کم ارتفاع ناحیه خمیاب شروع شده و در امتداد دریای آمو تا ینگی قلعه در ولایت تخار امتداد می یابد. 
2 – حوزه هلمند: شامل دشت گودرز، دشت جهنم، دشت مارگو، دشت امیران، تمامی اراضی چخان سور ( نیمروز ) و قسمتی از فراه و هرات را شامل می شود.
3 – حوزه ننگرهار : این حوزه اراضی خیلی کم ارتفاع را شامل می شود و آن هم در امتداد رود کابل و جنوب شرق جلال آباد تا لعل پور در مرز افغانستان توسعه یافته است.

دشت‌ها:
که عموماً در شمال و شرق هستند.از جمله: ۱- دشت برنگ ۲-د پشت رود ۳- گرمسیر ۴- ریگستان ۵- سیاه سنگ ۶- دشت مرغو (مارگو) ۷- دشت خلش ۸- دشت همدم آب ۹- هجده نهر ۱۰- دشت نمدی. دشت کابل و دشت پکتیا


 

  • ابراهیم اخلاقی

موقعیت ، مختصات و مرزهای افغانستان

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۴۲ ب.ظ

موقعیت ، مختصات و مرزهای افغانستان

افغانستان قلب تپنده آسیا بین 29 و 38 درجه عرض جغرافیائی و بین 29 درجه و 30 دقیقه و 28 درجه و 30 دقیقه عرض شمالی و 60 درجه و 30 دقیقه و 75 درجه و 50 دقیقه طول شرقی نصف النهار گرینویچ و در نیمکره شمالی – شرقی و در محدوده آسیای میانه واقع شده است.





افغانستان سرزمینی کوهستانی و محاط بر خشکی است، و جز اردن تنها کشور خاورمیانه بشمار می‌آید که به دریا راه ندارد. مساحت آن ۶۵۲.۲۲۵ کیلومتر مربع و چهلمین کشور جهان از نظر مساحت به شمار می‌آید. طول مرزهای افغانستان حدود ۵۸۰۰ کیلومتر است، که شامل ۲۳۸۴ کیلومتر در شمال با جمهوری‌های تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان؛ ۲۲۴۰ کیلومتر از شرق و جنوب با جمهوری اسلامی پاکستان، ۷۳ تا ۹۳ کیلومتر مربع از سمت شمال شرقی از طریق تنگه واخان با استان مسلمان نشین سین‌کیانگ (سنجان) جمهوری خلق چین و ۸۵۵ تا ۹۳۰ کیلومتر در غرب با ایران (که ۶۱۹ کیلومتر آن با استان خراسان است).

بیشترین فاصله شرق تا غرب افغانستان، از دره یولی ( شرقی ترین نقطه ) تا دهانه ذوالفقار ( غربی ترین نقطه ) ۱۲۴۰ کیلومتر، و شمال تا جنوب آن ، از نقطه خمیاب در ولایت جوزجان ( شمالی ترین نقطه ) تا کوههای چاکایی ( جنوبی ترین نقطه ) ۸۵۵ کیلومتر است و حداقل فاصله آن با آبهای آزاد جهان از طریق مرزهای جنوبی و پاکستان ۵۰۰ کیلومتر است.
در برخی کشورها ، با وجود فشردگی قسمت اصلی سرزمینشان، قسمت کوچکی از خاکشان از بخش اصلی سرزمنی خود دور افتاده و توسط خاک کشورهای همسایه ، محصور شده است. به این کشورها دنباله دار می گویند که فاصله زیاد آنها از مرکز، اداره ی امور آن را با مشکلاتی رو برو می سازد. کشور ما افغانستان در ردیف کشورهای دنباله دار قرار می گیرد، که دره واخان در شمال شرقی کشور به صورت یک زائده از قسمت اصلی خاک آن جدا افتاده است. کشور ما از نظر شکل طبیعی شبیه یک مشت بسته است. همچنین افغانستان را می توان به شکل یک بادبزن نیز تصور نمود که دسته آن دالان واخان در ولایت بدخشان می باشد.

خشونت‌ آب‌ و هوای‌ افغانستان‌ یکی‌ از مهمترین‌ ویژگیهای‌ طبیعی‌ این‌ کشور بشمار می‌رود؛ به‌ این‌ معنا که‌ این‌ سرزمین‌ در زمستان‌ هوایی‌ بسیار سرد و در تابستان‌ هوایی‌ گرم‌ دارد. کوههای‌ هندوکش‌ به‌ طول‌۶۰۰ کیلومتر در نوار شمالی‌ و شرقی‌ این‌ سرزمین‌ گسترده‌ شده‌اند. پست‌ترین‌ نقطه‌ افغانستان‌ در جلگه‌ رود «جیحون‌» ۲۸۵ متر و بلندترین‌ بخش‌ این‌ سرزمین‌ در قله‌ نوشک‌ ۷۴۸۵ متر از سطح‌ دریا مرتفع‌تر است.

بخشهای گسترده‌ای از خاک افغانستان را عمدتاً در شمال و شرق کشور، کوهها وسنگلاخ‌ها پوشانده‌است کوههای هندوکش به طول ۶۰۰ و عرض ۱۰۰ کیلومتر از سمت شمال شرقی به غرب و جنوب غربی کشیده شده و تقریباً از میانه کشور می‌گذرد. این کوهها بیش از نیمی از سرزمین افغانستان را فراگرفته و برای شهرهای کابل، قندهار و هرات ارزش راهبردی مهمی ایجاد کرده‌است. کوههای قدر به سوی غرب امتداد می‌یابند، از ارتفاع آن کاسته می‌شود و در نزدیکی مرزهای ایران تبدیل به کوهها و تپه‌های کم ارتفاع می‌گردند.در بلندی‌های هندوکش همواره برف وجود دارد. حتی در تابستان‌ها نیز قله‌ها و یخچال‌ها پر برف است. در میان کوهستان‌های هندوکش، دره‌های ژرف و خوش آب و هوا و حاصلخیزی وجود دارد که محیط مساعدی برای پرورش دام و تولید میوه‌است. افغانستان سرزمین افراط و تفریط است، کوهها سر به فلک کشیده و دره‌ها ژرف، باران‌های بهاری و تابستان‌های خشک، زمستان‌های بسیار سرد و تابستان‌های گرم، بلندی‌های پوشیده از برف در طول سال و سرزمین‌های پست و خشک وسوزان. این افراط و تفریط در زندگی اجتماعی نیز وجود دارد. سرزمین افغانستان در طول تاریخ گلوگاه تهاجم به هند بوده است؛ جنگجویان بسیاری چون شاهنشاهان هخامنشی، اسکندر مقدونی، محمود غزنوی، تیمور گورکانی، نادر شاه افشار، از پیچ و خم کوهها و دره‌های این کشور خود را به هندوستان رسانده‌اند. علاوه بر این تا پیش از کشف راههای آبی در سده‌های اخیر و سپس گسترش راههای هوایی، خط مسیر بازرگانی شرق به غرب، از دشت شمالی آن می‌گذشت، گذرگاه کاروانهای جاده ابریشم از این سرزمین بوده که عموماً از راه قندهار به هند و از راه بلخ به چین می‌رفت. پس از کشف راههای آبی و سپس توسعه راههای هوایی، افغانستان مانند سایر سرزمین‌های آسیای میانه، تبدیل به منطقه‌ای بن‌بست شد و گذر هیچ بیگانه‌ای به آنجا نیفتاد. همچنین کوهستان‌های افغانستان سپر راهبردی استواری میان آسیای شمالی و آسیای جنوبی است.

کشور جمهوری افغانستان از طرف شمال متصل است به جمهوریت های تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان اتحاد جماهیر شوروی از طرف غرب به کشور ایران از طرف شرق وجنوب به پشتو نستان و بلوچستان از طرف شمال شرق به ولایت سکیا نک چین محدود می گردد.

سر حدات افغانستان:
خط پامیر:
خط سر حدی ایکه از دره پولی الی جهیل ویکتوریا (زورکول) امتداد یافته و در سال 1895 تثبیت گردید به نام خط سر حدی پامیر یاد می گردد.
خط امیر شیر علیخان:
خط سر حدی شمال افغانستان که از جهیل ویکتوریا( زور کول) دریای آمو تا خم آب می رسد به نام خط سر حدی امیر شیر علی خان مسمی است. این خط سر حدی 1800 کیلو متر طول داشته ، در سال 1873 توسط نمایندگان روسیه، انگلستان وافغانستان به صورت یک کمیسیون مشترک تثبیت گردید.
خط ریجوی:
خط سر حدی شمال غربی که از خم آب الی دره ذوالفقار به شکل یک خم قوس امتداد یافته به نام خط ریجوی یاد شده و در سال 1884 تثبیت گردید.
خط فخری:
خط سر حدی افغانستان که از دره ذوالفقار تا کوه سیاه امتداد می یابد در سال 1935 تثبیت شده و به نام خط فخری مسمی است .
خط مکمهن:
در سال 1902 خط سر حدی جنوب غربی افغانستان که از کوه سیاه تا کوه ملک سیاه امتداد می یابد تثبیت شده و به نام خط مکمهن یا مکمهان یاد می گردد 90 میل طول.
خط دیورند:
خط سر حدی شرقی و جنوبی افغانستان که از کوه ملک سیاه تا جنوب شرق کوتل 
واخجیر امتداد می یابد در سال 1893 به طور یک جا نبه تثبیت گردید.
خط شمال شرقی:
این خط سر حدی که از دره یولی الی کوتل کلیک (جنوب شرق کوتل واخجیر) امتداد دارد به نام مرز شمال شرقی یاد شده که در سال 1964 به صورت فنی با نصب پیلرها علامه گذاری و تثبیت گردید.

سر حدات فعلی افغانستان که روی نقشه های امروزی ترسیم شده است کمتر از یک قرن از تثبیت آن ها نمی گذرد. در تثبیت سر حدات نقش مستقیم همسایه ها ازطرف غرب ایران از طرف شمال روسیه تزاری واز طرف جنوب و شرق هند با حکمیت ممالک مقتدر مانند انگلستان و روسیه تزاری دخیل بود . این دخالت ها که روی اغراض صورت می گرفت در تثبیت سر حدات پرابلم های سیاسی را بین دو دولت همسایه به وجود آورد.

با در نظر داشت موضوعات سیاسی در نیمه دوم قرن نوزده ، افغانستان به تدریج به شکل وچوکات سیاسی که فعلا در نقشه سیاسی آسیای مرکزی مشاهده می شود مبدل گشت.
 

  • ابراهیم اخلاقی

گونه های جانوری افغانستان

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۴۲ ب.ظ

گونه های جانوری افغانستان

در جنگل های شرق افغانستان (نورستان ،پکتیا ،ننگرهار ) حیواناتی از قبیل شیر ،پلنگ ،میمون ،سنجاب ،شغال، خرس ،گرگ ،خرگوش ،انواع آهو و غیره ..زندگی می کنند. در افغانستان پراکندگی پلنگ ،بز کوهی و آهو تقریبا یکسان است. 
پلنگ جز در مزارع و دشتها ،در تمام نقاط افغانستان (بخصوص در دره ی هاجر ولایت بامیان )هر جا که طعمه های مناسب مانند بز کوهی، گراز ،قوچ ،آهو و غیره وجود داشته باشد زندگی می کند. 
ببر در سالهای گذشته در نیزارهای کرانه ی آمو دریا و شمال غرب افغانستان( مرغاب ) زندگی می کرد که به سبب کاهش طعمه ها ی اصلی این جانور یعنی آهو ،گورخر و... و شکار بی رویه ی آن ،نسل آن منقرض شده است. پلنگها و سیاه گوشهایی که در ارتفاعات مرکزی افغانستان می زیستند، پشک کوهی و دشتی، روباه سرخ، روباه دشتی، شاه روباه، راسو، سمور، دله خفک و غیره که در نقاط مختلف افغانستان زندگی می کنند، در سالهای اخیر به سبب تجارت فزاینده ی پوست، به صورت بی رویه شکار شده اند. شکار بی رویه ی آنها به وسیله تله، تفنگ، تور و ... باعث کاهش تعداد این حیوانات شده است. از طرفی، افزایش سریع جمعیت جوندگان و موشهای صحرایی ، کشاورزی در استپ های افغانستان را با مشکلات جدی روبرو ساخته است.

گسترش کشاورزی، کاهش شمار جانوران شکارچی، به ویژه گربه وحشی و روباه و اوضاع جوی مناسب با زندگی جانوران جونده از جمله دلایل این افزایش به شمار می روند.

انواع خزندگان مانند مارها که در کشور 27 نوع آن و سوسمارها که 23 نوع آن شناسایی شده است، در همه نقاط دیده می شوند. انواع ماهی ها از قبیل قزل آلا ( خال ماهی ) ، کپور ( شیر ماهی ) ، مار ماهی و ... در آبگیرها ، تالابها و رودهای افغانستان مانند آمو دریا، هیرمند و دریاچه های هامون، بندامیر و ... به وفور یافت می شوند. این ماهی ها در سالهای اخیر به شکل بی رحمانه ای و با استفاده از مواد منفجره صید شده اند . ادامه این وضع ، باعث بهم خوردن تعادل موجود در محیط زیست می گردد.

به طور کلی حیواناتی که در افغانستان زندگی می کنند، عبارتند از: شیر، پلنگ، سیاه گوش، خرس سیاه و قهوه ای، گربه ی وحشی، گرگ، روباه، شغال، کفتار ، گراز، خوک، میمون، سنجاب، خارپشت، سنگ پشت، سمور، راسو، خرگوش، دله خفک، انواع بز کوهی، قوچ، گوزن، آهو و ...

در افغانستان 450 نوع پرنده شناخته شده است که تقریبا نیمی از آنها در ناحیه استپی زندگی میکننند. برخی از پرندگان هرگز محل زندگی خود را ترک نمی کنند. اما بعضی دیگر اقدام به مهاجرتهای دور و دراز چند هزار کیلومتری می کنند. 
تنوع اقلیمی و آب و هوایی، پستی و بلندی ها، منابع سرشار آبها سطحی و پوشش گیاهی مناسب و فراوان ، زمینه های زیست انواع وحوش و پرندگان بومی، مهاجر و همچنین انواع آبزیان را در افغانستان فراهم کرده است. 
یکی از زیستگاههای مهم پرندگان در افغانستان دریاچه ی آب ایستاده و تالاب ناور در ولایت غزنی است که بیش از نوع از پرندگان آبزی در آن زندگی و رفت و آمد می کنند. دُرنای سفید سیبریایی که از پرندگان کمیاب است، در راه بازگشت از هند به محل زاد و ولد خود در رودخانه اُب ( روسیه ) ، در دریاچه ی آب ایستاده غزنی توقف می کند. انواع بسیاری از پرندگان از جمله اردک وحشی، غاز، پرستو، جل، بودنه، کبک، تیهو، شاهین، باشه و ... همچنین در حدود 20 هزار فلامینگو ( غاز حسینی ) در کرانه ها و تپه های اطراف این دو ناحیه تخم گذاری می کنند.

دشت ناور ( 3200 متر ) مرتفع ترین محل زاد و ولد فلامینگو در جهان است. دریاچه آب ایستاده غزنی در فصل بهار و تابستان، محل زندگی و پذیرای بسیاری از پرندگان است که در فصل پاییز و زمستان به سوی نواحی گرم هندوستان، حوزه رودخانه سند ، ایران و آفریقا مهاجرت می کنند.

دریاچه هارون صابری و پوزک، درامتداد مرز افغانستان و ایران ، زیستگاه وسیع و مهم برای بسیاری از پرندگانی است که همه ساله زمستان را در آنجا سپری می کنند. درحدود 190 گونه پرنده در دریاچه ی هامون و مناطق اطراف آن دیه می شود و در سال 1356 شمسی ، بیش از هفتصد هزار پرنده ی آبزی و مهاجر در این دریاچه وجود داشته است. پرندگانی مانند دراج، توغدری، بقره قره، جل، اگن، تیهو، عقاب، سنقر، کرکس و ... در حوالی دریاچه فراوان است. همچنین پرندگان مهاجری که از سیر دریا یا آسیای میانه به طرف هندوستان مهاجرت می کنند، مدتی را در دریاچه ی بند امیر می گذرانند.

در کوههای بابا بیش از 150 نوع پرنده وجود دارد. تنگه ی سالنگ در پاییز و بهار معبر عمده ای است برای زیادی از لک لکهای سفید وسیاه، سارها، و گونه های بی شماری از پرندگان دیگر ، که از زیستگاه های زمستانی خود به مناطق شمالی مهاجرت می کنند.

جنگلهای شرق کشور ( نورستان، پکتیا و ... ) آشیانه ی بسیاری از پرندگان هیمالیایی می باشد. انواع پرنده هایی چون قرقاول، طوطی، مینا، بلبل، کبک، سی سی، هدهد، باز، باشه ، زاغ، جغد ، کبک زری و ... در این جنگلها زندگی می کنند. 
همچنین تالابهای کشور ، زیستگاه های مهمی برای تعداد بی شماری از گونه های مختلف پرندگان بوده و محل امن و مناسبی ( بویژه در فصل زمستان ) برای آنان به شمار می رود. این پرندگان با حضور خود در منطقه، علاوه بر منافع اقتصادی، باعث تنوع چشم اندازهای طبیعی می گردند. پرندگان تاثیر زیادی نیز بر سایر حشرات و جوندگان موزی و زیانکار داشته و به بهبود بهداشت محیط کمک می کنند. در سالهای اخیر نابودی نی و پوشش گیاهی درون دریاچه ها، سیل، شکار بی رویه و جمع آوری تخم پرندگان، زیستگاه ها و زندگی آنان را تهدید می کند.

تالاب اشکمش در ولایت تخار، تالاب غور در ولایت فراه، تالاب غوری در ولایت بغلان، تالاب بغلان در ولایت بغلان، تالاب نور در ولایت غزنی، تالاب محمد در ولایت قندهار، دریاچه ی بند امیر در ولایت بامیان و بسیاری از نقاط دیگر مانند کوههای شمال شرقی و غربی و جنگلهای بدخشان از زیستگاههای مهم پرندگان مختلف به شمار می آیند.

کبک ، تیهو، بودنه، لک لک، فاخته، قمری، بلبل، سی سی، کلنگ، سیاه سینه، کبوتر ، زاغ، شاهین، کرکس، غاز، شاهین، عقاب ، جل، باز، هدهد، نیله زاغ، باشه، سائره، قره سینه، مرغابی، موسیچه، کل مرغ، مینا، طوطی، جغد و ... از پرندگانی هستند که در افغانستان زندگی می کنند.


 

  • ابراهیم اخلاقی

جمعیت و تعداد نفوس افغانستان

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۴۱ ب.ظ

جمعیت و تعداد نفوس افغانستان

جمهوری اسلامی افغانستان ، در سال ۱۹۹۷ م ۲۰/۸۳۸/۰۰۰ نفر جمعیت داشته است، و از این نظر چهل و هفتمین کشور جهان محسوب می‌گردد.
طبق‌ آخرین‌ برآورد بانک‌ جهانی‌ (جولای‌2000 میلادی‌) جمهوری‌ اسلامی‌ افغانستان‌ نزدیک‌ به‌25 میلیون‌ و 838 هزار نفر جمعیت‌ داشته است. البته‌ آمار دیگری‌ از سوی‌ کمیساریای‌ عالی‌ پناهندگان‌ سازمان‌ ملل‌ متحد حاکیست‌ که‌ در ابتدای‌ سال 2000 میلادی‌ حداقل‌5/2 میلیون‌ افغانی‌ در جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ و نزدیک‌ به‌2 میلیون‌ افغانی‌ در پاکستان‌ به‌ صورت‌ پناهندگان‌ رسمی‌ و غیررسمی‌ سکونت‌ داشته‌اند. . پیش بینی می‌گردد با بازگشت مهاجران افغان از آسیا (به خصوص پاکستان، ایران و امارات) و اروپا (به ویژه آلمان، فرانسه) و آمریکا و استرالیا، جمعیت کشور در سال ۲۰۰۴ به حدود ۲۸ میلیون نفر بالغ بوده باشد.رشد جمعیت %۲/۳ بوده و تراکم جمعیت حدود 9/31 نفر در هر کیلومتر مربع است.

جمعیت و پراکندگی

جامعه افغانستان را باید جامعه ای روستایی در نظر گرفت زیرا که روستاهای این کشور 77 درصد جمعیت را در خود جای داده اند و جمعیت شهرنشینان از 23 درصد تجاوز نمی کند. تراکم جمعیت این کشور در حدود 40 نفر در هر کیلومتر مربع است که از این حیث افغانستان در میان 255 کشور رتبه 153 ام را دارد و در نیمه پایین جدول نسبت تراکم  جمعیت قرار میگیرد.

 

 سن وجنسیت

عوامل متعددی چون جنگ و نا آرامی ،فقر و سطح پایین سواد و بهداشت عمومی برشاخصهای آماری مرتبط با طول عمرجامعه افغانستان تاثیر گذاشته به طوریکه تنها 8/2 درصد از جمعیت این کشور عمر بالای 65 سال دارند و میزان امید به زندگی در این کشور 5/42 سال است. ساختار سنی جامعه افغانستان با توجه به عواملی که برشمرده شد بسیار جوان است و نیمی از جمعیت آن زیر 5/17 سال است .

از لحاظ تناسب جنسیتی افغانستان حالتی متعادل دارد به نحوی که در ازای هر مرد 05/1 زن وجود داشته و جمعیت زنان و مردان افغانستان با هم برابر می کند.

 

 گونه های نژادی

ساختار جمعیت افغانستان متشکل از گونه های نژادی متنوع است که اغلب به صورت متمرکز در نواحی مشخصی از کشور زندگی می کنند. در صورتی که از گونه های نژادی کم جمعیت تر صرف نظر کنیم به 7 گونه اصلی زیر بر خواهیم خورد:

افغانستان‌ تیره‌های‌ جمعیتی‌ متفاوتی‌ دارد و همین‌ امر مشکلات‌ فراوانی‌ را برای‌ حکومت‌ آن‌ به‌ همراه‌ داشته‌ است‌. حداقل38 درصد از افغانها «پشتون‌»، 25 درصد «تاجیک‌»، 6 درصد «ازبک‌»، 19 درصد «هزاره‌» و مابقی‌ «ترکمن‌»، «بلوچ‌» و سایر تیره‌های‌ نژادی‌ هستند.
 اسلام‌ دین مطلق‌ مردم‌ افغانستان‌ است‌ و تعصبات‌ دینی‌ باعث‌ شده‌ که‌ پیروان‌ سایر ادیان‌ از این‌ کشور مهاجرت‌ کنند. 
%99 مردم افغانستان مسلمان هستند، که شامل %65-70 سنی و %25-30 شیعه (شیعه اثنی عشری و اسماعیلی) می باشند.حدود 20000 هندووسیک و 150 خانواده یهودی نیز در این کشور زندگی می کنند.
زبان‌ رسمی‌ مردم‌ این‌ کشور فارسی دری و پشتو‌ است.  50 درصد از مردم‌ به‌ لهجة‌ فارسی‌ افغانستان‌ (دری‌) صحبت‌ می‌کنند. 38 درصد از افغانها به‌ لهجه‌ «پشتو»، 11 درصد به‌ لهجه‌ ترکی‌ ازبکستان‌ و ترکمنستان‌ و مابقی‌ به‌ لهجه‌های‌ اردو و بلوچی‌ صحبت‌ می‌کنند.
متأسفانه‌ سطح‌ باسوادی‌ درمیان‌ مردم‌ افغانستان‌ پایین‌ است‌. این‌ امر بویژه‌ در میان‌ زنان‌ افغانی‌ که‌ از زمان‌ روی‌ کار آمدن‌ حکومت‌ طالبان‌ ممنوع‌ التحصیل‌ شده‌اند، نمود دارد. در حال‌ حاضر 2/47 درصد از مردان‌ و کمتر از 15 درصد زنان‌ بالای‌15 سال‌ افغانستان‌ باسوادند. همچنین‌ افغانستان‌ از لحاظ‌ امکانات‌ بهداشتی‌ دچار مشکلات میباشد. 

 

شاخصهای جمعیتی:
37/42 درصد از مردم‌ افغانستان‌ کمتر از 14 سال‌ سن‌ دارند که‌ این‌ میزان‌ جمعیت‌ شامل‌5 میلیون‌ و 598 هزار پسر و 5 میلیون‌ و 371 هزار دختر می‌شود. از سوی‌ دیگر افراد بین‌15 تا 64 ساله 86/54 درصد از ساکنین‌ افغانستان‌ را شامل‌ می‌شوند که‌ متشکل‌ از 7 میلیون‌ و 362 هزار مرد و 6 میلیون‌ و 839 هزار زن‌ هستند. افراد 65 ساله‌ با بالا در افغانستان 77/2 درصد از جمعیت‌ این‌ کشور هستند که‌ شامل 378 هزار مرد و 337 هزار زن‌ می‌شوند.
افغانستان در منطقه حساس و استراتژیک «آسیای مرکزی» قرار گرفته است. از یک سو به (شبه قاره‌ هند»، و از سوی دیگر به کشورهای معروف به «آسیای میانه» و نیز «جمهوری خلق چین»؛ و از سمت دیگر به «آسیای غربی» مرتبط است. سلسله جبال «هندوکش» که قسمت وسیعی از خاک کشور را پوشانده، همواره سد محکمی در مقابل مهاجمان از شمال به سمت جنوب و مهاجمان از جنوب به سمت شمال و یا از غرب به شرق و نیز بالعکس.
افغانستان، در دو قرن گذشته، حائلی میان امپراتوری‌های «شرق» و «غرب» بوده است.  مقصد آن بود که دیوار مستحکمی بین مرزهای استعماری شرق و غرب وجود داشته باشد؛ حتی در منطقة شمال غربی آن «تنگه واخان» (خیبر) را ضمیمه خاک افغانستان نگاه داشتند تا بین «هند» که تحت استعمار «انگلیس» بود، با «آسیای مرکزی» که در تصرف «روسیه» قرار گرفت؛ فاصله و جدایی بیندازد.
در حال حاضر، به دلیل قرار گرفتن در مرز با «آسیای میانه» و اهمیت انتقال منابع زیرزمینی این کشورها به دنیا از خاک افغانستان، همجواری با ایران ، در این آغاز قرن بیست و یکم و اراده جهانی برای بازسازی آن، طرف توجه محافل بین‌المللی و دولت‌های همسایه قرار دارد؛
مردم‌ افغانستان‌ حدود 88/45 سال‌ امید به‌ سالمندی‌ دارند، یعنی‌ امید به‌ زندگی‌ در بین‌ مردان‌ افغانی‌ به‌62/46 سال‌ و در میان‌ زنان‌ این‌ کشور به‌11/45 سال‌ می‌رسد.

پرجمعیت‌ترین شهرهای افغانستان عبارت‌اند از
:
کابل (پایتخت) 
۲/۰۳۴/۰۰۰ نفر، قندهار ۲۲۵/۵۰۰ نفر؛ هرات ۱۷۷/۳۰۰ نفر، مزار شریف ۱۳۰/۶۰۰ نفر، جلال آباد ۵۸/۸۰۰نفر قندوز ۵۷/۱۰۰ نفر، بغلان ۴۱/۲۰۰ نفر. بقیه شهرها جمعیت اندکی داشته و با چهره سازی روستایی مانند و حتی ظاهر یک شهر را نیز ندارند.%۱۶/۵ در شهر و %۷۳/۷ در حدود ۲۰/۰۰۰ روستا ساکن هستند و %۸/۶ بقیه نیز زندگی عشایری (چادر نشین) دارند؛ و به دلیل اینکه حدود ۱۷ میلیون افغان در خارج از شهرها زندگی می‌کنند، اساس جامعه در این کشور «ده» می‌‌باشد.متوسط طول عمر ۴۱/۵ سال، و امید به زندگی ۴۱ سال و نرخ مرگ و میر کودکان بین ۱۸۲ تا ۲۰۰ در هر۱۰۰۰ نفر کودک است.

ویژگیهای‌جمعیتی‌جمهوری‌اسلامی‌افغانستان‌‌ 

652000 کیلومتر مربع

مساحت

25838000 نفر

جمعیت

62/39 نفر

تراکم نسبی جمعیت در هر کیلومتر مربع

5/21 درصد

نسبت جمعیت شهری

5/78 درصد

نسبت جمعیت روستایی

54/3 درصد

نرخ رشد جمعیت

81/3 درصد

میانگین نرخ رشد جمعیت 1998-1990

37/42 درصد

نسبت جمعیت زیر 14 سال

86/54 درصد

نسبت جمعیت 15 تا64 سال

77/2 درصد

نسبت جمعیت بالای 64 سال

82/41 نفر

نرخ زاد و ولد به ازای هر هزار نفر

01/18 نفر

نرخ مرگ و میر به ازای هر هزار نفر

54/11 نفر

نرخ مهاجرت به ازای هر هزار نفر

28/149 نفر

نرخ مرگ و میر نوزادان در هر هزار نفر

87/5 درصد

نرخ باروری زنان بالای 14 سال

88/45 سال

امید به زندگی در کل جمعیت

05/1

نسبت جنسی مردان در بدو تولد

04/1

نسبت جنسی مردان زیر 15 سال

08/1

نسبت جنسی مردان 15 تا 64 سال

12/1

نسبت جنسی مردان بالای 64 سال

06/1

نسبت جنسی مردان در کل جمعیت

2/47 درصد

نرخ باسوادی مردان بالای 15 سال

15 درصد

نرخ باسوادی زنان بالای 15 سال

5/31 درصد

نرخ باسوادی کل جمعیت

4/21 درصد

میانگین نرخ رشد باسوادی مردان در دهه 90

8/20 درصد

میانگین نرخ رشد با سوادی زنان در دهه 90

پشتون , تاجیک , ازبک و هزاره

تیره های جمعیتی

اسلام 7/99 درصد

دین عمده جمعیت

پشتو و فارسی (دری)  

زبان رسمی

 به علت نظام قومی و قبیله ای، شرایط خاص اجتماعی و اقتصادی نبوده جاده‌های مناسب برای رفت و آمد (به حدی که اکثر جاده‌های روستایی و یک سوم راههای بین شهری در زمستان مسدود می‌گردد)، نبود وسایل حمل و نقل کافی و مشکل بودن زندگی در شهرها، به علت فقدان کار و درآمد، و عدم پذیرش افراد قبایل دیگر در میان قبیله جدید، مهاجرت و رفت و آمد در کشور محدود است و بیش %۸۰ جمعیت معمولاً در همان جایی به سر می‌‌برند که متولد گردیده و حداکثر از محدوده جغرافیایی قبیله، چند کیلومتر این طرف و آن طرف می‌‌روند. بر اثر وقوع جنگ داخلی در کشور پس از سال ۱۹۸۰ م حدود ۵ یا۶ میلیون نفر از اهالی کشور، به دو کشور پاکستان و ابران حتی اروپا و آمریکا و استرالیا مهاجرت کرده اند

جمعیت نفوس افغانستان در سالهای گذشته

بنا بر احصائیه های رسمی ملل متحد صفحه 132 سال 1968 نفوس افغانستان را به صورت تخمین در سال 1315 هجری شمسی مطابق 1937 میلادی 10972000 گزارش داده است اما ریاست احصائیه وزارت پلان در نشریه پیشرفت و تحلیل اوضاع اقتصادی سال 1348 منتشره سنبله 1349 کابل صفحه 15 نفوس افغانستان را در سال 1329 هجری شمسی مطابق 1950 در سال 1329 هجری شمسی مطابق 1950 میلادی دوازده میلیون نفر تخمین نموده است . و هم چنان در سالنامه سال 1311 نفوس افغانستان را در آن زمان دوازده میلیون تخمین نموده اند .

جدول ذیل نفوس سال های مختلف افغانستان را که از نشرات سال های مختلف ملل متحد اخذ و ترتیب گردیده است با کثافت نفوس در فی کیلو متر مربع آن نشان می دهد:

(1) اگر چه در افغانستان ولایت کابل از لحاظ تراکم نفوس درجه اول را حایز است اما عامل عمده تراکم نفوس را در ولایت کابل خصوصا در شهر کابل بیشتر موقعیت اداری تجارتی و صنعتی آن تشکیل می دهد تا حاصل خیزی اراضی زراعتی.

 

شماره سال ه. ش

تعداد نفوس

تمرکز نفوس در فی کیلومتر مربع

1315

10972000

1692

1329

12000000

1815

1336

13000000

2129

1348

13800000

2129

1339

14484000

2235

1340

14684000

2266

1342

15227000

2353

1345

1550000

2393

1347

16330000

2520

1350

17480000

2697

1351

17880000

2729

1352

18290000

2822

1353

18800000

2901

1354

19280000

2975

 

 چون  سر شماری نفوس افغانستان به صورت علمی تا قبل از نظام جمهوری عملی نگردیده بود از این رهگذر اندازه مجموع نفوس کلی کشور به صورت موثق تعیین شده نمی توانست منابع مختلف و معتبر دولتی در داخل مؤسسات بین المللی با روش ها و متود های مختلف نفوس کشور را با ارقام متفاوت سنجش و تخمین نموده اند که در پهلوی آن عامل عمده ازدیاد نفوس که شامل تولیدات وفایت و مهاجرت ها باشد به درستی تعیین و تخمین شده نمی توانست بنابر اساسات دیموکرافی چنین استنباط می گردد که تنظیم پلان های اقتصادی و اجتماعی در کشور بدون موجودیت تعداد واقعی نفوس مشکلات زیادی را به بار خواهد آورد و نتایجی را که از اثر تنظیم پلان ها توقع می رود به اشتباهاتی مواجه خواهد ساخت .

 

 

 

  • ابراهیم اخلاقی

حمل و نقل در افغانستان

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۹ ب.ظ

حمل و نقل در افغانستان
 

جاده ها:
وضعیت راههای ارتباطی زمینی در افغانستان بسیار نامناسب است از 21000 کیلومتر جاده ای که در افغانستان ساخته شده است 2800 کیلومتر آن (3/13%)آسفالت شده و مابقی رهها خاکی بوده و از زیرسازی ضعیفی برخوردارند.
کشور افغانستان شبکه چندان گسترده‌ای از راه‌ها ندارد. بطور مختصر راه‌ها و تونل‌های اصلی این کشور عبارت‌اند از:
تونل سالنگ: با طول ۲۶۷۶ متر بصورت فنی ساخته شده عرض آن بطور عموم به هفت متر بالغ میگردد. عرض بتن و یا قیر آن به شش متر و ارتفاع تونل به هفت متر میرسد.
کار نقشه‌برداری راه پل‌خمری، مزار شریف و شبرغان که ۳۶۰ کیلومتر طول دارد به کمک روسیه انجام یافته‌است. این راه نسبت به راه پیشین ۴۰ کیلومتر کوتاه تر است.
راه پلخمری و شبرغان: این راه نیز شاهراه بزرگ کشور بوده شهرهای عمده مانند، پُل‌خُمری، ایبک، خلم، مزارشریف، بلخ، آقچه و شبرغان را با هم وصل می‌نماید.
کار نقشه‌برداری این راه در سال (۱۳۴۲ ش) آغاز و در سال (۱۳۵۱) تکمیل گردیده طول این راه ۳۶۰ کیلومتر بوده و عرض آن ده متر است. با احداث این راه اولاً ۴۰ کیلومتر راه کوتاه تر گردیده و از طرف دیگر مشکلاتی که از ناحیه کوتل رباطک و تنگی تاشقرغان موجود بود از بین رفت.

شاهراه غربی کشور:
راه کابل به قندهار: این راه یکی از راه‌های درجه اول ترانزیتی افغانستان بوده استان‌های مهم کشور را با هم ارتباط می‌دهد. با پایان ساخت این راه ارتباط میان قندهار و سپین بولدک را از یک طرف و نقاط عمدهٔ کشور چون غزنی، مقر، قلات را از طرف دیگر تأمین کرده‌است.
کار نقشه‌برداری این راه در سال ۱۳۳۶ خورشیدی آغاز و در سال ۱۳۴۵ کار ساخت آن خاتمه یافت. طول این راه ۴۸۳ کیلومتر بوده در طول سال قابل استفاده‌است زیرا در خط و سیر آن شاهراه نقاط مرتفع واقع نشده و دارای کوتل نیست این راه توسط کمک ایالات متحده امریکا و متخصصین آن تکمیل گردیده‌است. راه بین قندهار و سپین بولدک که ۱۰۱ کیلومتر طول دارد از جملهٔ راه‌های پخته و اساسی بوده عمده‌ترین راه ترانزیتی را بین قندهار و کویته تشکیل داده‌است
راه قندهار، هرات و تورغندی: این شاهراه یکی از مدرن‌ترین شاهراه افغانستان شمرده شده تقریباً تماماً از بتن ساخته شده‌است. طول این راه یعنی از قندهار الی تورغندی (قره تیپه) ۶۷۴ کیلومتر بوده، دوازده متر عرض دارد که بخش بتنی آن به هفت متر میرسد. مقاومت این راه زیاد بوده و در ایام تابستان نسبت گرمی هم تخریب نمیگردد
راه اسلام‌قلعه به هرات: بعد از آنکه راه کابل، قندهار و هرات تکمیل گردید، اتصال راه هرات و اسلام‌قلعه ) نقطه مرزی با ایران) یک امر ضروری پنداشته شده راه عمدهٔ ترانزیتی بین هرات و مشهد را تشکیل می‌دهد.
کار ساخت این راه در سال ۱۳۲۳ آغاز شده و در سال ۱۳۴۶ به پایان رسید. این شاهراه در تمام سال فعال بوده یک شاهراه عمده بشمار می‌آید.

 

بنادر و کشتیرانی:
افغانستان راهی به دریاهای آزاد ندارد و بالطبع فاقد بندر و کشتیرانی است. تنها رود قابل کشتیرانی رودخانه مرزی آمودریا است که می تواند پذیرای کشتیهای کوچک تا ظرفیت 500 تن باشد . در سواحل آمو دریا شبه بندرهایی احداث شده است که مهمترین آنها خیر آباد و شیرخان است.

راه آهن:
افغانستان جز معدود کشورهایی است که هیچ گونه توسعه ای را در زمینه راه آهن شاهد نبوده است . تنها دو تک راه آهن وجود دارد . یک مسیر 10 کیلومتری از کوشک در مرز ترکمنستان به تورغندی در افغانستان و یک تکه مسیر 15 کیلومتری از ترمز در مرز ازبکستان تا خیر آباد در افغانستان که توسط نیروهای شوروی احداث شده بودند.
البته در سالهای گذشته ( سال 1307 هجری شمسی ) دولت وقت می خواست بنای یک خط آهن را در افغانستان بگذارد و با شرکتهای راه آهن آلماه و فرانسه قراردادهایی در این زمینه امضا کرد، اما به دلایلی ساخت آن متوقف شد. بقایای این خط آهن تا چندی پیش در دارالامان کابل وجود داشت، ولی اکنون آثاری از آن باقی نمانده است. 
در حال حاضر نخستین خط راه آهن افغانستان در حال ساخت است. طول این خط آهن در ایران وافغانستان ازسنگان الی مسلخ یا گمرک هرات در حدود130 کیلومتراست که 70 کیلومترآن درایران و60 کیلومترآن درافغانستان قراردارد. این خط آهن از کمک های بلا عوض ایران ساخته می شود ومصارف آن در حدود 75 میلیون دالر تخمین شده است که درطی مسیرراه خود سه ایستگاه درمناطق مختلف خواهد داشت. کارساخت این خط آهن توسط شرکت پارس که یک شرکت ایرانی است قراردادشده است.
ین خط آهن افغانستان رابه کشورچین که یکی از بزرگترین صادرکنندگان درسطح بین الملل می باشد و همچنین آسیای میانه را به بندرعباس، بندر چابهار، بندر کراچی، بندر بمبی و سایر بنادر بین المللی که بین جنوب و شمال آسیا موثر هستند وصل می کند.

 

فرودگاه :
اولین طیاره را مردم کابل در هنگام جنگ استقلال در آسمان شهر کابل دیدند که چند بمب روی این شهر ریخت. بعد از کسب استقلال کشور ( 1298 شمسی ) چند طیاره از اتحاد شوروی سابق و آلمان خریداری و اولین میدان هوایی افغانستان به نام خواجه رواش در کابل ساخته شد . 
اولین شرکت هواپیمایی افغانستان بنام آریانا افغان در سال 1332 هجری شمسی آغاز به کار کرد. و هم اکنون بزرگترین شرکت هواپیمایی افغانستان می باشد. هواپیمایی آریانا در سال 1366 شمسی 12 فروند طیاره در اختیار داشت که عمدتا سفرهای کابل به تهران، بیروت، آنکارا، فرانکفورت، لندن، مسکو، لاهور، دهلی نو، جده، رم، پاریس، آمستردام و ... توسط این شرکت انجام می شد. لذا پروازهای داخلی افغانستان به شرکت هواپیمایی باختر افغان که در سال 1345 هجری شمسی تاسیس شده بود، واگذار شد.
افغانستان در مجموع دارای 47 فرودگاه است که از این تعداد تنها دو فرودگاه کابل و قندهار بین المللی هستند .از فرودگاههای موجود 10 فرودگاه باند آسفالت دارند و از این تعداد نیز 3 فرودگاه باندی بلندتر از 3000 متر دارند.مابقی فرودگاهها دارای بند خاکی هستند و از اهمیت زیادی برخوردار نیستند.
افغانستان تا سال 1354 شمسی با 25 کشور قرار داد مواصلات هوایی امضا کرده بود و یکی از اعضای سازمان بین المللی هواپیمایی کشوری ( ایکائو ) است. براین اساس چون افغانستان با توجه به موقعیت جغرافیایی خود ( قلب آسیا ) مسیر بسیاری از کشورها را کوتاهتر می سازد، جهت حق العبور هر پرواز هواپیماهای خارجی مبلغ 400 دالر دریافت می نماید.

 

ارتباطات: 
وضعیت دسترسی به وسایل ارتباطی در افغانستان تقزیبا مشابه با سایر بخشها و بسیار محدود است. تعداد کل خطوط تلفن در حال بهره برداری در افغانستان بالغ بر 33 هزار خط است که از این تعداد 17 هزار خط دیجیتال و مابقی آنالوگ هستند.این تعداد خط تلفن در 75 شهر دایر است و بیشترین سهم به کابل متعلق است . دسترسی به تلفن همراه نیز از طریق دو شرکت خصوصی روشن و افغان وایرس ممکن گردیده است. تاکنون حدود 15000 سیم کارت از طریق این شرکتها به متقاضیان واگذار شده و رشد این بخش بسیار بیشتر از خط تلفن ثابت است. ضعف در زیر ساختهای مخابراتی مرتبط با شبکه تلفن ثابت و کمبود عرضه سبب بالا رفتن قیمت خط تلفن گردیده و مردم بیشتر به تلفن همراه روی می آورند که دارای مزیت قیمت است . ضریب نفوذ تلفن ثابت بسیار ضعیف است به طوریکه باری هر 10 نفر 1% تلفن ثابت وجود دارد . ارتباط مابین شهرها نیز از طریق 5 عدد VSAT نصب شدهدر کابل ،هرات ،مزار شریف،قندهار و جلال آباد ممکن شده و امکان تبادل صوتی و اطلاعات از این طریق مهیا گردیده است.
افغانستان دارای 123 ایستگاه رادیویی FM و 21 ایستگاه رادیویی AM بوده و 1 ایستگاه برج کوتاه مشغول فعالیت دارد. برنامه های پخش شده بیشتر به زبان پشتو ،دری ،اردو و انگلیسی هستند تعداد ایستگاههای تلویزیونی نیز حداقل 10 ایستگاه است که 1 ایستگاه در کابل و 9 ایستگاه دیگر در میان 32 استان واقع شده اند. تخمینی که در مورد گیرنده های رادیویی و تلویزیونی موجود در افغانستان صورت گرفته بیانگر وجود 167 هزار دستگاه تلویزیون است که این تعداد به سرعت در حال تغییر است.
در سال 2004 تعداد مراکز ارائه دهنده خدمات اینترنت در افغانستان به 7 عدد رسید اما از آمار کاربران در این سال اطلاعی در دست نیست . رقم تخمینی در مورد کاربران اینترنت در سال 2002 نمایانگر وجود 1000 نفر کاربر در افغانستان بود که مطمئنا با روند فعلی گسترش مراکز خدمات رسانی اینترنت این رقم افزایش یافته است .در سال 2003 "af" به عنوان دامنه (domain) افغانستان ثبت شد و سایتهای افغانی از آن تاریخ می توانند از این کد استفاده کنند. 
 

  • ابراهیم اخلاقی

General Information on Afghanistan

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۹ ب.ظ


Location:
Southern Asia, north and west of Pakistan, east of Iran, south of Tajikistan, Uzbekistan and Turkmenistan and west of China. 
Geographic coordinates: 
33 00 N, 65 00 E 
Map references: 
Asia:
Area: 
total: 652,000 sq km; land: 652,000 sq km;water: 0 sq km 
Area - comparative: 
slightly smaller than Texas 
Land boundaries: 
Total: 5,529 km; border countries: China 76 km, Iran 936 km, Pakistan 2,430 km, Tajikistan 1,206 km, Turkmenistan 744 km, Uzbekistan 137 km


Coastline: 
0 km (landlocked) 
Maritime claims: 
none (landlocked) 
Climate: 
arid to semiarid; cold winters and hot summers 
Terrain: 
mostly rugged mountains; plains in north and southwest 
Elevation extremes: 
lowest point: Amu Darya 258 m; highest point: Nowshak 7,485 m. 
Natural resources: 
natural gas, petroleum, coal, copper, chromite, talc, barites, sulfur, lead, zinc, iron ore, salt, precious and semiprecious stones


Land use: 
arable land: 12.13% 
permanent crops: 0.22% 
other: 87,65% (1998 est.) 
Irrigated land: 
23,860 sq km (1998 est.) 
Natural hazards: 
damaging earthquakes occur in Hindu Kush mountains; flooding; draughts. 
Environment - current issues: 
limited natural fresh water resources; inadequate supplies of potable water; soil degradation; overgrazing; deforestation (much of the remaining forests are being cut down for fuel and building materials); desertification; air and water pollution 
Environment - international agreements: 
party to: Desertification, Endangered Species, Environmental, Modification, Marine Dumping, Nuclear Test Ban signed, but not ratified: Biodiversity, Climate Change, Hazardous Wastes, Law of the Sea, Marine Life Conservation 
Geography - note: 
landlocked; the Hidu Kush mountains that run northeast to southwest divide the northern provinces from the rest of the country; the highest peaks are in the northern Vakhan ( wakhan corridor). 
Afghanistan People 2000


Population: 
25,838,797 (July 2000 est.) 
Age structure: 
0-14 years: 42.37% (male 5,598,403; female 5,371,054) 
15-64 years: 54.86% (male 7,362,961; female 6,839,914) 
65 years and over: 2.77% (male 378,741; female 337,724) (2000 est.) 
Population growth rate: 
3.54% (2000 est.) 
note: this rate reflects the continued return of refugees from Iran 
Birth rate: 
41.82-births/ 1,000 population (2000 est.) 
Death rate: 
18.01-deaths/ 1,000 population (2000 est.) 
Net migration rate: 
11.54 migrant(s)/1,000 population (2000 est.)


Sex ratio: 
at birth: 1.05 male(s)/female 
under 15 years: 1.04 male(s)/female 
15-64 years: 1.08 male(s)/female 
65 years and over: 1.12 male(s)/female 
total population: 1.06 male(s)/ female (2000 est.) 
Infant mortality rate: 
149.28 deaths/1,000 live births (2000 est.) 
Life expectancy at birth: 
total population: 45.88 years 
male: 46.62 years 
female: 45.1 years (2000 est.) 
Total fertility rate: 
5.87 children born/ woman (2000 est.)


Nationality : 
noun:Afghan(s) 
adjective: Afghan 
Ethnic groups: 
Pashtun, Tajik, Uzbek, Hazara, minor ethnic groups (Aimaks, Turkmen, Baloch, and others) 
Religions: 
Sunni Muslim, Shia Mulsim and others 
Languages: 
Pashtu, Dari (Lingua Franca), Turkic languages (primarily Uzbek and Turkmen), 30 minor languages (primarily Balochi and Pashai), much bilingualism 
Literacy: 
definition: age 15 and over can read and write 
total population: 31.5% 
male: 47.2% 
female: 15% (1999 est.) 

Provinces 
Afghanistan is divided into 34 provinces. 
1. Badakhshan-(Feyzabad) 
2. Badghis-(Qaleh-ye Now) 
3. Baghlan-(Baglan) 
4. Balkh-(Mazar-e-Shariff) 
5. Bamian-(Bamian) 
6. Daikandi(Nili) 
7. Farah-(Farah) 
8. Faryab-(Meymaneh) 
9. Ghazni-(Ghazni) 
10. Ghowr-(Choghcharan) 
11. Helmand-(Lashkargah) 
12. Herat-(Herat) 
13. Jowzjan-(Sheberghan) 
14. Kabul-(Kabul) 
15. Kandahar-(Kandahar) 
16. Kapisa-(Mahmud-e-Raqi) 
17. Khost 
18. Konar-(Asadabad) 
19. Kunduz-(Konduz) 
20. Laghman-(Mehtar Lam) 
21. Logar-(Pul-alam) 
22. Nangarhar-(Jalalabad) 
23. Nimruz-(Zaranj) 
24. Nuristan 
25. Oruzgan-(Tarin Kowt) 
26. Panjshir - (Bazrak ) 
27. Paktia-(Gardez) 
28. Paktika-(Mahmodraqi ) 
29. Parwan-(Charikar) 
30. Samangan-(Aybak) 
31. Sar-i Pol 
32. Takhar-(Taloqan) 
33. Wardak-(Maidan ) 
34. Zabol-(Qalat) 
 

  • ابراهیم اخلاقی

اقتصاد افغانستان

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۸ ب.ظ

اقتصاد افغانستان

اقتصاد، رفتار خاص انسان است که خواستن ارزش‌یابی و انتخاب در زمینه‌ی تولید توزیع و مصرف توأم باشد و بیشترین موفقیت را برای او حاصل کند.
تولید و مصرف انرژی در افغانستان بسیار محدود است منابع عمده انرژی عبارتند از نفت، گاز، برق و آب و چوب. از این میان رایج ترین ماده انرژی زا همچنان انواع چوب است و برای مصارف مختلف از آن استفاده می‌شود. بخصوص در روستاها چوب مهمترین منبع انرژی است اهمیت افغانستان از نقطه نظر انرژی وابسته به موقیعت جغرافیایی آن است که بعنوان مسیر ترانزیت بالقوه برای صادرات نفت و گاز طبیعی از آسیای مرکزی، به کشورهای عربی ارتباط برقرار می‌کند.

بخش اول: منابع اصلی اقتصاد
مراد از منابع؛ مواد و وسایلی است که اقتصاد یک کشور از آن تشکیل شده و یا چه بسا می‌توانست منبع پیدایش اقتصاد یک کشور باشد.
1- اقتصاد انرژی در افغانستان
نفت: 
ذخایر نفت افغانستان ابتدا حدود 100 میلیون بشکه تخمین زده شد ولی تحقیقات بعدی مقدار آن را به مراتب بیش از این اعلام آرده است (حدود 800 میلیون بشکه) کشورهای همسایه برای استخراج نفت افغانستان زمینه‌هایی هم فراهم آرده بودند ولی صدور نفت به مرحله اجرا درنیامد طرح یک پالایشگاه نفت نیز با ظرفیت بیش از پنجاه هزار بشکه در روز در شمال افغانستان در نظر گرفته شده بود که آن هم اجرا نشد.
میادین نفتی:
افغانستان مقدار بسیار کمی نفت خام در میدان نفتی آنگوت ANGOTتولید میکند که این میدان نفتی در استان سرپل (Sari-pol) واقع شده است این مقدار که در کارخانه‌ی درشبرغان تصفیه می‌شود بعنوان سوخت در کوره های حرارتی مرکزی شبرغان، مزارشریف و کابل استفاده می‌گردد دیگر میادین نفتی افغانستان، زمراد سای می‌باشد که در نزدیکی شبرغان قرار دارد و طی اواسط سال 2001 بازسازی و تعمیر قرار گرفته است. مرژکز ذخیره و توزیع نفت خام افغانستان در منطقه جلال آباد بین بزرگراه کابل پیشاور پاکستان قرار دارد.
گاز : 
یکی از مهمترین مواد معدنی قابل استخراج در افغانستان گاز طبیعی است در حال حاضر مهمترین ذخیره انرژی کشور گاز می‌باشد بخش اعظم معادن گاز طبیعی شناخته شد و درسرحدات شمالی افغانستان در مزارشریف، اطراف شبرغان و سرپل قراردارد ذخایر گاز طبیعی افغانستان بین 100 تا150 میلیارد متر مکعب تخمین زده شده که بعضی از منابع میزان ذخایر آن را تاحدود500 میلیارد متر مکعب برآورد آرده اند.
میادین گاز :
باتیمتاک، جورقدوق، خواجه گوگردت از عمده ترین میادین گاز افغانستان میباشند که همگی در محدوده 20مایلی شیبرغان در استان جوزجان می‌باشند. احیای چاه‌های آسیب دیده در میادین خواجه گوگرودت آغاز شده است که موجب افزایش تولید گاز طبیعی خواهد بود.
تولید گاز :
تولید گاز طبیعی افغانستان در اواسط دهه 1970 به .27 میلیون فوت مکعب در روز رسیده است در همین زمان میدان گازی جورقدوق مورد بهره برداری قرار گرفت و انتظار می‌رفت که بازدهی گاز طبیعی این کشور تا اوایل دهه 1980 به میزان 38 میلیون فوت مکعب در روز تقویت شود اما با توجه به مشکلات موجود آل تولید این کشور به 290 میلیون فوت مکعب رسیده است.
خطوط لوله : 
خطوط لوله در افغانستان بسیار محدود می‌باشد به نحوی آه یک خط لوله ازشبرغان به مزارشریف جهت استفاده در نیروگاه‌های کوچک و کارخانههای کودسازی کشیده شده است و چندین کیلومتر خط لوله در نزدیکی مناطق گازی که گاز را با دیگر مشتقات به نزدیکی روستاهای شبرغان توزیع می‌نماید.
برق : 
حدود 65% برق آشور از طریق انرژی هیدرولیک بدست می‌آید و تنها قسمتی از آن درکارخانه های برق تولید می‌شود روسها طرح چندین سد را بررودخانه کندوز در شمال افغانستان در نظر گرفته بودند که در صورت عملی شدن این طرح قسمت مهمی از نیازهای الکتریسیته افغانستان را تامین می‌کرد. انرژی تولیدی این سدها به شبکه جنوبی برق جمهوری‌های شوروی سابق می‌پیوست. اما این طرح‌ها بدلایل اقتصادی سیاسی عملاً اجرا نشد طبق تخمین سازمان ملل در پایان سال 1982ظرفیت برق تولید شده394 میلیون وات و درسال 1975 در حدود 325 میلیون وات بود بنابراین رشد تولید بین سالهای 1970-1987حدود14% بوده است. در سال 1987 ظرفیت برق تولید و مصرف شده480 میلیون کیلووات بوده که سرانه آن برای هر نفر 140 کیلووات ساعت بود. بعد ازشروع جنگ و درگیری‌های داخلی خشکسالیهای موجود شبکه برق افغانستان به شدت آسیب دید به نحوی که تولید برق توسط سدهای هیدرولیک افغانستان به سبب خشکسالی 1998-2000 به شدت کاهش پیدا کرد و منجر به خاموشی در کابل و شهرهای دیگر شد. میزان برق در سال1999؛ 480 میلیون کیلووات بوده که از این مقدار420 میلیون کیلووات در داخل تولید شده و حدود60 میلیون کیلووات واردات برق از ترکمنستان را داشته است، برق در افغانستان بصورت فسیلی34% هیدرولیک65% و %1 منابع دیگر تولید می‌گردد
منابع تولید برق : 
منابع تولید برق در افغانستان با توجه به محدودیت تولید عبارتند از:
1. سد کجکی که در استان هلمند (نزدیک قندهار) واقع شده است که هم‌اکنون 33 مگاوات برق تولید میکند و در آیندة نزدیک با نصب توربین سوم به 49.5 مگاوات خواهد رسید.
2. سد ماهی‌پر؛ که در حال حاضر66مگاوات برق تولید می‌کند.
3. سد داهالا؛ که در استان قندهار قرار دارد و در سال2001، 11.5 مگاوات تولید برق داشته است.
4. نیروگاه مزارشریف؛ که این نیروگاه در نزدیکی مزار شریف واقع است و از نوع گازی می‌باشد و با ظرفیت35 مگاوات در حال تولید برق می‌باشد .
5. سد برشناکوت؛ که فعلا در دست تعمیر است و قابلیت تولید، 11.5 مگاوات برق را دارد.



نقشه تثبیت نفت و گاز افغانستان
 


2- معادن در افغانستان:
افغانستان از لحاظ منابع معدنی کشوری غنی بشمار می‌رود لیکن اکثر این منابع معدنی بکر و دست نخورده باقی مانده است ولی با توجه به 23 سال جنگ بی ثباتی در این کشور وضعیت استخراج مواد معدنی به حالت تعلیق در آمده است. محققین براین باورند که صادرات مواد معدنی افغانستان می‌تواند یکی از منابع اصلی درآمد ارزی این کشور باشد، از مهمترین ذخایر معدنی شناخته شده در افغانستان نمونه‌های زیر را می‌توان یاد کرد:
ذغال سنگ، آهن، مس، اورانیوم، نمک، کرم نیکل، طلا، سولفور، باریت روی، قلع، فلوور، میکا، سنگ لاجورد، آلومینیوم، سرب، یاقوت پنبه نسوز، جیوه، بوکسیت، تنگستن لیتیوم منگنز، سنگ مرمر، سنگ گچ، سنگ آهن
ذغال سنگ:
ذخایر اثبات شده ذغال سنگ درافغانستان بیش از 100 میلیون تن تخمین زده شده است و ذخیره نهایی آن500 میلیون تن پیش بینی شده. از مهمترین معادن ذغال سنگ می‌توان به معادن، اشپشیه، آرکرو دودکش اشاره کرد. براساس آمار موجود میزان استخراج ذغال سنگ در فاصله سالهای1978ـ 1984 بیش از 800000 تن و در سال 2000 میلادی حدود 200000 تن بوده است که قسمت اعظم ذغال سنگ تولید شده برای سوخت مناطق صنعتی مورد استفاده قرار می‌گیرد
نمک :
یکی دیگر از معادن استخراج شده افغانستان نمک است که میزان استخراج آن در سالهای 1988-1989 حدود 38000 تن و در سالهای 1999-2000 بیش از26000 تن گزارش شده است.
مس :
ذخایر مس افغانستان غنی است ولی بصورت اقتصادی به کار نیفتاده است اما توده های معادن مس بین نقطه کجکی و مّقر قرار دارد یکی از بزرگترین معادن مس، معدن آینک است که ذخیره آن بین4 تا5 میلیون تن تخمین زده اند براساس آخرین آمار میزان استخراج مس در سال 2000 میلادی حدود5000 تن بوده است.
آهن :
پس از گاز طبیعی، مهمترین ذخیره معدنی افغانستان آهن است ذخایر آهن بسیار عظیم است ولی برآورد دقیقی وجود ندارد یکی از مهمترین معادن شناخته شده آهن، معدن حاجیگک است که کارشناسان کشور افغانستان ذخیره آن را بیش از 2.5میلیارد تن تخمین زده اند، که 62% درصد آن را خالص می‌دانند، ولی به اساس سروی سالهای 1967 فرانسوی ها و به تعقیب آن شوروی ها معدن آهن حاجی گک دراکثر نقاط دارای 75% آهن است. و به اساس راپور آن‌ها که ممکن همین حالا هم در آرشیف وزارت‌های پلان و خارجه افغانستان باشد. از دیگر معادن آهن افغانستان می‌توان به خاکریز قندهار با 8 میلیون تن ذخیره آهن، پغمان با 83 میلیون تن ذخیره آهن، جبل سراج با7،8 میلیون تن آهن اشاره کرد.
دیگر معادن :
سایر معادن افعانستان نیز کمابیش غنی است در نزدیکی ننگرهار یک ذخیره بزرگ سولفور قرار دارد. در بیابان های جنوب غربی افغانستان بین هرات و شیندند، و نیز در منطقه قندهار اورانیوم وجود دارد. در استان بدخشان دو معدن طلا وجود دارد که بعلت فقدان امکانات فنی اقدامی برای استخراج آن بعمل نیامده است.



نقشه مهمترین معادن و ذخایر فلزی افغانستان
 


3- صنایع در افغانستان
توسعه صنعت در افغانستان بسیار محدود است کشور از این جهت عقب ماندگی بزرگی دارد، صنایع موجود اغلب مدل‌های صنعتی قدیمی بلوک شرق می‌باشند، صنایع موجود به هیچ وجه جوابگوی نیازهای داخلی افغانستان نیست.
فعالیتهای صنعتی افغانستان با احداث یک کارخانه نساجی در1924 آغاز گردید ولی در طول جنگ صنایع توسعه ی نیافته، و بعلاوه تعدادی از واحدها فرسوده شده و از کار افتاده‌اند و بطور کلی صنایع موجود نه به اهداف توسعه در نظر گرفته شده دست یافتند و نه با ظرفیت اسمی خود کار کرده‌اند و هم اکنون تعداد صنایع بخش های مختلفت محدود می‌باشد و معمولا از یک یا چند واحد تجاوز نمی‌کنند.
عمده‌ترین صنایع افغانستان:
صنایع افغانستان شامل: کارخانجات روغن نباتی، تهیه کشمش، آرد، کود شیمیای، شکر، آجرپزی، مقواسازی، کره و فراورده های گوشتی، کفش دوزی، شیشه سازی، پلاستیک سازی، صابون پزی، منسوجات پشمی پنبه‌ی و ابریشمی، صنایع دستی شامل قالی بافی، گلیم بافی، نخ تابی، پوستین دوزی، چرم سازی، ظروف گلی، سنگ تراشی و سوزن کاری می‌باشند.


4- کشاورزی در افغانستان
حدود 80درصد از اراضی افغانستان کوهستان، بیابان و نیمه بیابان است. حدود 15% درصد از خاک کشور برای کشاورزی مستعد است که قریب به نیمی از آن زیر کشت است. با این حال افغانستان کشوری کشاورزی است و چهارپنجم جمعیت از طریق کشاورزی و دامپروری می‌گذرانند. دو سوم زمین‌های موجود بطور فصلی کشت می‌شود در قسمت اعظم افغانستان خاک مرغوب وجود دارد ولی آب کافی موجود نیست.
دره هیرمند، قندهار، مزارشریف و قندوز موقعیت‌های بهتری برای توسعه کشاورزی تا قبل از تغییرات مارکسیستی افغانستان، از لحاظ مواد غذایی نسبتا تامین و خودکفا بود ولی پس از سال 1978بروز جنگ و درگیریهای شدید داخلی، بسیاری از زمین‌ها از زیر کشت خارج شد و تولیدات کشاورزی رشد کافی پیدا نکرد. همچنین بدلیل افزایش جمعیت، کشور وابسته به واردات مواد غذایی بخصوص گندم می‌باشد.
محصولات عمده کشاورزی و میزان تولیدات:
گندم، برنج، جو، ذرت، حبوبات، پنبه دانه، دانه آفتاب گردان، آنجد، چغندر قند، میوه، سبزیجات و نیشکر را می‌توان از محصولات عمدة کشاورزی در افغانستان نام‌برد. که در ذیل میزان تولید آن‌ها را یاد آور می‌شویم: 
گندم: 1500 هزار تن تا 1700 هزار تن.
ذرت: 200 هزارتن.
غلات: 2100 هزار تن
برنج: 300 هزارتن
اراضی کشاورزی
زمین‌های زیرکشت: بیش از 30 هزارکیلومتر مربع
مرتع: حدود 30 هزار کیلومتر
جنگل: حدود 17 هزار کیلومتر
سایر زمینها : حدود 30 هزار آیلومتر مربع

 


5- دامداری در افغانستان:
درکنار کشاروزی، دامداری نیز به همان نسبت رونق دارد. با توجه به جمعیت کوچ نشینان و گرایش مردم، دامپروری یکی از مشاغل اصلی افغانستان را تشکیل میدهد و بخش عمده صادرات از طریق پرورش دام، طیور و تولید فراورده های دامی صورت می گیرد. تعداد دام پرورش یافته در سال 2000 بیش از 280000 هزار راس و طیور 7 میلیون قطعه می‌باشد.
عمده ترین فرآورده های دامی
گوشت، گوشت سفید، شیر، پنیر، روغن، کره، تخم مرغ، عسل، پشم و پوست و... را می‌توان از عمده‌ترین دستاورد‌های دامی ذکر نمود.
تولیدات
براساس‌آخرین آمار ارائه شده ‌تولید انواع محصولات دامی درسال 2000 عبارتند از: 
انواع گوشت: هزار تن گوشت. انواع طیور 14 هزارتن
شیر:300 هزارتن. تخم مرغ: هزار تن. عسل: 3 هزار تن
پوست: پوست گوسفند قرقل و انواع مختلف پوست تولید دارد که حتی صادرات هم دارد از جمله به پوست قرقل می‌توان اشاره کرد. ولی آمار از تولید در دسترس نیست.

منبع پولی و نقدینگی
یکی از منابع مهم اقتصاد در هر کشور پول و ارز موجود در خزانة مالی آن کشور می‌باشد. پول و نقدینگی باعث رشد اقتصاد کشور می‌باشد. با خرید و واردات کالاهای مختلف از خارج باعث کاهش تورم در کشور شده و بعضی نواقص در بخشهای اقتصاد یک کشور جبران می‌شود. بنابراین افغانستان سیستم پولی ثابتی ندارد، اگر چه از زمان ریاست کرزی به این طرف ارزش پول افغانی به‌صورت کاذب بالا رفته، چون پشتوانة محکم و ثابتی ندارد، لذا بالارفتن ارزش آن موقتی تعریف می‌شود.

بخش دوم: زیرساخت‌های موجود در اقتصاد افغانستان
مقصود از کاربرد زیر ساخت در این‌جا بدین معنی است که تاحدودی اقتصاد کشور افغانستان بر پایة چنان منابعی شکل گرفته است.
منابع انرژی و معادن
همان‌طور که در بخش اول در قسمت‌های مختلف آن بیان شد، افغانستان فعلاً از هر نظر از جمله از نظر اقتصادی در دورة گذار از تشنج و درگیری‌های خونین با شوری سابق و جنگ‌های داخلی از جمله ویرانی‌های دورة پدایش طالبان را با خود دارد. بنابراین می‌توان گفت که: منابع اصلی نامبرده شده در بخش اول؛ بطور کامل استخراج نشده، و چه بسا اکثر آن‌ها تا هنوز به‌صورت دست نخورده باقی‌ مانده است. و بعضی از صنایع تا هنوز به حالت تعطیل‌اند. لذا آن‌ها نمی‌تواند زیرساخت موجود اقتصاد لاغر کشور افغانستان را تشکیل بدهند. اما مسلماً منابع اصلی کمابیش تأثیرات بر اقتصاد آن کشور دارند.
کمک‌های جهانی برای بازسازی افغانستان

از مهم‌ترین سازمان‌های بین المللی و کشورهای مشارکت کننده در بازسازی افغانستان، نمونه‌های ذیل را می‌توان آور شد:
بانک توسعه آسیاییADB : توسعه کشاورزی، خدمات اجتماعی و امور زیربنایی با اختصاص500 میلیون دلار.
UNICEE: پروژه حمایت‌های بهداشتی در شهرهای افغانستان.
UNDCP: احیاء زمینهای زراعی و تغییر کاشت در مزارع خشخاش. 
FAO: بهبود تولیدات طیور خدمات تغذیه ای دامها، توسعه صنایع لبنی، احیاء جنگلها. 
:UNOCHA شناسایی نیازهای افغانستان از طریق کمک های بشر دوستانه. 
کمک‌های عمدهجامعه بین الملل : برای سال 2002 بیش از 1/8 میلیارد دلار.
اتحادیه اروپا و جامعه اروپا : در سال 2002 حدود 500 میلیون دلار و تعهد یک میلیارد یورو طی5 سال.
کشور ایران: 560 میلیون دلار به مدت 5 سال که پروژة تکمیل شدة جاده دوغارون به هرات ازین دست کمک‌ها می‌باشد.
کشور ژاپن: 500 میلیون دلار در مدت 2.5 سال.
کشور امریکا: در سال 2002 بیش از 290 میلیون دلار.
کشور عربستان: 220 میلیون دلار در مدت 3 سال.
کشور آلمان: 320 میلیون یورو در مدت5 سال.
صادرات گاز
در اواخر دهه 60 میلادی ذخیره عظیم گاز طبیعی در شبرغان کشف شد و صادرات آن با احداث خط لوله ای به طول 180کیلومتر در 7.19 از طریق جمهوری ازبکستان آغاز شد از آن زمان تا 1990 سالانه بین 2 تا 3 میلیارد متر مکعب گاز طبیعی استخراج و به جمهوری‌های شوروی سابق صادر شده است دراوایل سال 1990 توافقنامههایی با کشور مجارستان داشت، این گفتگوها پیشرفت زیادی در برنداشت. از این دیدگاه در آمد حاصل از صادرات گاز می‌تواند زیرساخت اقتصاد کشور افغانستان باشد. 
صادرات فرآوردهای کشاورزی و دامی
از اقلام کشاورزی صادراتی انواع پسته را می‌توان نام‌برد که از شمال کشور به کشورهای خارج صادر می‌شود. و همین‌طور انواع پوست حیوانات از جمله پوست قره‌قل که نوعی گوسفند اصیل است، یکی از اقلام مهم صادراتی و تجاری در افغانستان به شمار می رود که پس از سرنگونی رژیم طالبان، تجارت آن، روز به روز رونق بیشتری می یابد.

تازه ترین آمار(اواخر2005) نشان می دهد که در سال گذشته، افغانستان حدود ۱۰۰ هزار پوست بره را به خارج از کشور و عمدتاً به اروپا صادر کرده است. شمال افغانستان، بیشترین سهم را در این صادارات به خود اختصاص داده است. 
مردم ولایات فاریاب، جوزجان، بلخ، سرپل، کندوز، بغلان و دیگر نواحی درشمال افغانستان، از دامداران بزرگ این کشور قلمداد می شوند و بیشترین بره ها را پروش می دهند. اما پوست تمام بره ها، ارزش صادراتی ندارد و چند نژاد خاص با پوست ویژه، قربانی تولید قره‌قل می شود.

شمس الدین کاتب، رییس اداره زراعت و مالداری (دامداری) ولایت بلخ، می گوید که سه نوع پوست بره در بازارهای جهانی خریدار زیاد دارد: پوست کبودچه، پوست سور یا تقری و همچنین پوست بره های شتری. بهای یک پوست کبودچه در بازارهای مزار شریف در حد ۵۰ دلار آمریکایی است.
اما آقای کاتب می‌گوید همین پوست وقتی به بازارهای اروپا راه می یابد، در حدود ۱۵۰۰ دلار معامله می شود. 
آقای کاتب می گوید که قره‌قل به این سبب گران است که از آن کلاه و لباسهای مدرن و گران قیمت ساخته می شود. با این حال، برای روستاییان افغانستان که حد میانه درآمد سالانه آن‌ها از ۲۰۰ دلار آمریکایی تجاوز نمی کند، پنجاه دلار، مبلغ هنگفتی است. این مساله است که آنها را به سوی کشتار گسترده بره های یک روزه، جهت می دهد.
زیرساخت کاذب اقتصاد افغانستان
منابعی چون انرژی، معادن، فراورده‌های کشاورزی و دامی و محصولات صنعتی که در اقتصاد کشور افغانستان کمابیش جای دارد، از آن جهت اصیل است که یک منبع قابل اعتماد نسبتاً دائمی و نسبتاً قابل دسترس می‌باشد، و از طرفی فقط ارزش و بار اقتصادی دارد. در این قسمت به آن دسته از منابع اشاره می‌شود که یا زود گذر است و یا اگر چه معاملة اقتصادی به آن انجام می‌دهد، ولی زیان‌های جبران‌ناپذیر به جامعه وارد می‌کند، در ذیل به آن‌ها اشاره خواهیم نمود:
کمک‌های نهادهای بین الملی و کشورها:
در بخش کمک‌های جهانی مطالعه شد که نهادی و یا کشوری به میزان قابل ملاحظة آماده کمک نقدی به کشور افغانستان شد، ولی همین مقولة اقتصادی تحت اقتصاد کاذب تعریف می‌شود. چون که اگر پولی پشتوانة ارزی، منابع طبیعی، صنعتی و از همه مهمتر طرح و پروگرام اقتصادی به دنبال نداشته باشد، می‌توان آن را در جمع زیرساخت کاذب اقتصاد نام‌برد. و از طرفی این کمک‌های عمده این را می‌طلبد که در قبال این‌ها پاسخ‌های اقتصادی و یا غیر اقتصادی به اعطا کنندگان داشته باشیم. و همین‌طور مسؤولین کشوری را به نوعی به ارضای اقتصادی فرا خوانده و از بخش پیشرفت و رشد پایپای با اقتصاد دنیا عقب نگه می‌دارد.
معضل تریاک:
علیرغم حضور هزاران سرباز خارجی در افغانستان و کمک‌های مالی آمریکا برای مبارزه با مواد مخدر؛ تولید تریاک و هروئین در این کشور رونق گرفته است. اگرچه دولت کرزای برای جایگزین کردن کشت خشخاش قولهای تشویقی به کشاورزان داد و روحانیون را برای مبارزه با مواد مخدر به کمک طلبیده بود، اما هیچ یک از این روش‌ها مؤثر واقع نشد. گذشته از این موارد اکنون ۵۲ درصد درآمد ناخالص آن کشور از طریق فروش مواد مخدر تشکیل می‌شود. 
دو کشور پاکستان و ایران که مسیر سنتی انتقال هروئین به اروپا به شمار می‌روند در پی بروز جنگ داخلی در تاجیکستان و کشته شدن بیش از ۶۰ هزار نفر و رشد فزاینده فقر، به بازاری برای مصرف هروئین تبدیل شد.

آمریکا آخرین بازار هروئین افغانستان است که قاچاقچیان پاکستان، آفریقای غربی، آسیای میانه و روسی از طریق ایر کارگو و اکسپرس پست هروئین را به این کشور انتقال می‌دهند. بازار آمریکا نیز همانند اروپا، بستگی به میزان تولید تریاک در افغانستان دارد. به لحاظ بهتر بودن راه های ترانزیتی روسیه، حمل مواد مخدر به غرب از مسیر شمالی آن ارزانتر از راه سنتی یعنی پاکستان و ایران است و این مسأله در فروش آن در اروپا و آمریکا نیز به وضوح دیده می‌شود.
تجارت مواد مخدر در این کشور رو به افزایش است. مقامات افغانی استدلال می‌کنند که برای مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر، سربازان خارجی باید بطور مستقیم وارد عمل شوند. اما فرماندهان آمریکایی به بهانه اینکه منابع کافی برای گسترش مأموریت خود در اختیار ندارند، از ورود به این میدان مقاومت می‌کنند.

از زمان باستان تا کنون مردم افغانستان به کشت خشخاش، در واقع برای اهداف گوناگون از مسکن دردها گرفته تا تولید روغن خوراکی و صابون، اشتغال داشته اند. حومه شمالی شهرآرگو واقع در بلوچستان که زمانی انبار خشخاش بود هم اکنون به ظاهر تهی از تریاک است و تقریباً هرخانه ای به انبار تأمین مصالح ساختمانی و هیزم مبدل شده است.
در سال ۲۰۰۰رژیم طالبان در اقدامی‌شتاب زده به نفع جهانیان، با استفاده از روش سرکوبگرانه عملاً در پی از میان بردن کشت تریاک برآمد. اما پس از سقوط آن، کشت خشخاش و تولید هروئین، سریعتر از دهه ۹۰ افزایش یافت. دولت افغانستان بخشی از زمین‌های کشت خشخاش و لابراتوارها را نابود کرده و برای جایگزین کردن کشت خشخاش تشویقی هایی برای کشاورزان در نظر گرفته است. در این رابطه آمریکا در سال ۲۰۰۵مبلغ ۷۸۰میلیون دلار به افغانستان کمک مالی کرد. این مبلغ در مقایسه با کمک های آمریکا به کلمبیا ناچیز است.

افغانستانی‌ها در آمد کلانی از تریاک دارد، و لی این نیز تحت زیرساخت اقتصاد کاذب تعریف می‌شود. از جمله عواملی که باعث مفهوم اقتصاد کاذب برای این محصول مضر می‌گردد، این است ‌که: در کاشت و برداشت خیلی آسیب‌پذیر و غیر اعتماد می‌باشد، چه بسا یک آفت عادی تمام آن را از بین ببرد؛ کشور افغانستان یک کشور مسلمان است، از آنجا که در آمد حاصل از آن، مضراتی برای جامعة بشری دارد، مقبولیت شرعی را نخواهد داشت. و از همه مهمتر جان هزاران انسان بر اثر ابتلا به اعتیاد تریاک و هروئین مورد تهدید قرار می‌گرد و ازبین می‌رود. همة این عوامل پول هنگفت زود آمد تریاک را در ردیف اقتصاد درغین قرار می‌دهد و به نوعی توصیه یک زیرساخت اصیل اقتصادی جایگزین را در پی دارد.

نتیجه‌گیری
از مطالعة دو بخش گذشته می توان این نتیجه را اعلام نمود که افغانستان دارای قدرت انرژی بالقوه بسیار زیادی است، از انرژی گاز و برق گرفته تا معادن چون طلا، نفت، لعل، لاجورد، ذغال سنگ، آهن و... که از توانمندی‌های پنهان این کشور به‌شمار می‌رود. و از سوی دیگر این‌ها کاملاً مورد استفاده قرار نگرفته‌اند، بنابراین افغانستان دارای یک اقتصاد لاغر و ناتوان به صورت بالفعل است. و هم اکنون از منابع و زیرساخت‌های کاذبی چون کمک‌های جهانی و بین‌المللی، پول بی پشتوانه و از همه بی‌پایه‌تر استفاده از پول خرید و فروش تریاک در جریان اقتصاد کشور می‌باشد. که در دراز مدت ضررهای جبران ناپذیر بر مشتریان، فروشندگان و اقتصاد کشور وارد خواهد کرد. و از طرفی مناسبات بین المللی و روابط افغانستان با کشورهای که ازین ناحیه متضرر می‌شود بهم خواهد خورد. و چه بسا انسان‌های بی‌گناهی از تولید و فروش این عفریت مرگ به کام نابودی کشانده خواهد شد.

اقتصاد افغانستان اصولا اقتصاد زراعتی و مالداری است. لیکن عرصه اقتصاد مثل سایر عرصه و امور افغانستان چنان به هم خورده است که مشکل میتوان برای آن بنیاد و اساسی را در نظر گرفت ،تابع شرایط موجود ، تعداد زیادی از مردم این کشور ، به مشاغل کاذب و زیانبار روآورده اند . که از جمله می توان به کشت ، تولید و ترافیک مواد مخدر اشاره کرد.
طبق آمار برخی از موسسات بین المللی در سال 1384 حدود 0.2 از زمین های قابل کشت در افغانستان ، تحت پوشش کشت خشخاش درآمده است . بر اساس آمار موجود ، د ر کل افغانستان حدود 7 میلیون هکتار زمین قابل کشت وجود دارد که در سال 1384 حدود نصف آن زیر کشت رفته است ، زیرا که به دلیل ویران شدن سیستم ابیاری ، از بین رفتن بسیاری از جوی ها و نهرها و ... از اثر جنگ های متوالی ، امکان کشت همه آنها میسر نبوده است . در کنار زراعت ، مالداری نیز از دیر زمان پایه دوم اقتصاد افغانستان راتشکیل میداده است ؛ مردم با پرورش ،گاو ، گوسفند ، و بز ، ضمن تامین نیازهای اولیه خانواده اشان ، مازاد محصولات دامداری را در بازار عرضه می کردند . بر اساس آمار دولت وقت د رسال 1357 درتمام افغانستان 14414000 گوسفند معمولی ، 4661000 گوسفند قره قل ، 1100000 گاو شیری و 2630000 گاو غیر شیری وجود داشته است ، اما در اثر جنگ های طولانی ،مقداری زیادی از این حیوانات ، نابود شدند. (اگر چند آمار دقیقی از مقدار آن وجود ندارد ) و تعدادی هم که از این حیوانات باقی مانده بودند ، د راثر هجوم طالبان (مخصوصا د ر هزاره جات که پرورشگاه عمده حیوانات بود. ) از بین رفت . حدس زده می شود که د رحال حاضر ، پنج یک مقدار سا ل 1357 ، حیوانات در کشور وجود داشته باشد که نیازمندی بخش بسیارکمی از خانواده ها را تامین می کند.

از سال 1321 ه.ش. کارخانجات صنعتی ، کمابیش در افغانستان پایه گزاری شد ، اما رشد قابل توجه ای نداشت با آن هم ، مطابق برخی از آمارها ، درسال 1360 ، جمعا 241 کار خانه ، موسسه و شرکت تولیدی صنعتی و نیمه صنعتی ، در کشو ر وجود داشته است که درحال حاضر 80% آنها از بین رفته و یا تعطیل می باشد و تنها تعداد اندکی کارخانه های کوچک مثل صابون سازی تولید پلاستیک ، تولید روغن ، تولید سیمت ، پتو ، نساجی ، چاپخانه و ... وجود دارد. در سالهای اخیر تعداد کمی از اقلام صادراتی افغانستان (قالین ، خشکبار ، پوست قره قل و.....) صادر می شود ، اما آمار دقیق از مقدار آنها وجود ندارد. اما در سال جاری (1384) وزارت اقتصاد افغانستان اعلام کرد که صادرات کشور به 1.2 میلیارد دالر رسیده است . که از ناحیه اگاهان امور مورد تامل است . بجز گندم ، که حدود 60% درصد از داخل کشور تامین می گردد دیگر اقلام مورد نیاز مردم ، همه از خارج وارد می شود که عمدتا از کشورهای چین ، ایران و پاکستان تامین می گردد. در حال حاضر درامد سرانه هر نفر حدود 200 دالر می باشد . و از 15میلیون نیروی کار 40% در صد آنها بیکار می باشند و حدود 53% درصد جمعیت کشور زیر خط فقر زندگی می کنند . ترکیب مشاغل درسال 1354 بدین صورت بوده است : کشاورزی 38.5% ، صنعت 24.5 % ،خدمات 38% ولی درحال حاضر حدود 40% درصد کشور به مشاغل کاذب ( از جمله تولید وترافیک مواد مخدر ، حدود سی هزار خانوار در سال روان به کشت کوکنار مشغول بوده اند.) مشغول هستند . بودجه دولت افغانستان در سال جاری 1384 ، 4752.5 میلیون دالر درنظرگرفته شده است که 269 .میلیون ان از عواید ملی پیش بینی شده است . دولت مدعی است که رشد اقتصاد در سال جاری 14.5% بوده است.

ولی اگاهان امور رشد اقتصادی را هشت درصد میدانند. افغانستان بعد ازاجلاس بن تاکنون حدود 12 میلیارد دالر دریافت کرده است که از این مقدار 22% را دولت و 77% را موسسات غیر دولتی (انجوها) مصرف نمودند ولی هیچ کار موثر برای بازسازی و رونق اقتصادی افغانستان صورت نگرفته است . در کنفرانس لندن ( منعقده 11تا 12 جدی 1384) دولت ها و موسسات کمک کننده متعهد شدند که برای پنج سال آینده 10.5 میلیارد دالر به افغانستان کمک کنند که از تمام مبلغ 50% را مستقیما دولت افغانستان دریافت نماید و 50 % دیگر را انجو های خارجی تنها دولت امریکا و جاپان نپذیرفته است که 50% کمک ها را به دولت افغانستان پرداخت نمایند. و متقابلا دولت افغانستان در توافقنامه ای امضا شده در کنفرانس مذبور متعهد شد که در طی پنج سال آینده درامد سرانه مردم را از 220 دالر به 500 دالر ارتقا بخشد و 65% از مردم ساکن شهرها از برق برخوردار گردند، و نیز 19 میلیون نفر از ساکنان روستاها از خدمات صحی و اجتماعی برخوردار گردند . و نرخ مرگ و میر کودکان را در اثر ارائه خدمات کاهش دهد و ظرفیت مراکز تحصیلی را بالا ببرد.

آگاهان متعقدند که دلیل عدم رشد اقتصادی افغانستان با وجود میلیاردها دالرکمک جهانی به چند فاکتور عمده بستگی دارد : 1- سواستفاده انجوهای خارجی و موسسات غیر دولتی 2- وجود مشاوران خارجی با حقوق بسیار گزاف که معاش برخی از انها مطابق اظهارات مقامات دولتی سالانه به پنجصد هزار دالر می رسد و این دو پروسه خود سبب میگردد که بخش عظیم ازکمک های مورد ادعا به خود کشورهای خارجی برگردد 3- عدم ظرفیت دولت و فساد اداری این وضعیت اسفبار اقتصادی افغانستان زمانی مایه ناراحتی ونگرانی بیشتر می گردد که به این نکته توجه نماییم که مردم افغانستان در اینده از ناحیه کمک های فعلی تا گلوگاه در میان قرض های سنگین فرو خواهد رفت که حتی شاید نسل اینده هم قادر به پرداخت انها نباشد.

  • ابراهیم اخلاقی

نور محمد تره‏ کی

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۷ ب.ظ

نور محمد تره‏ کی

نور محمد تره‏کی فرزند نظر محمد از قبیله تره‏کی، احتمالاً در سال 1296ه‏ش در روستای «ناوه مقر» از توابع غزنی به دنیا آمد. پدرش دامدار و نیمه کوچی (کوچ رو) بود. تره‏کی تحصیلات ابتدایی را در قندهار به پایان رسانده و به خاطر ارتباط قبیله‏ای با «عبدالمجید زابلی» سرمایه‏دار و پشتون‏گرای معروف، در شرکت تجارتی «پشتون» او به عنوان کاتب استخدام گردید و در سال 1413، به عنوان نماینده شرکت مزبور، در بمبئی هند از سوی زابلی گماشته شد و در مدت اقامت خود در هند زبان انگلیسی را آموخت و در این ضمن با اعضای حزب کمونیست هند آشنا شد و بنا بر روایتی عضویت آن حزب را نیز پذیرفت. در برگشت به افغانستان، ضمن ارتباطات بازرگانی به وسیله زابلی به سفارت شوروی معرفی گردید. در سال‏ 1320 به عنوان کارمند وزارت خارجه استخدام و بعد از اندک مدتی، به اتهام اختلاس از کار بر کنار گردید.

ظاهراً او در همین ایام با گروه «ویش زلمیان» آشنایی پیدا کرده و عضویت آن را پذیرفت، مدتی به عنوان معاون آژانس خبر رسانی «باختر» استخدام گردید و پس از آشنایی با داوود خان، به عنوان آتشه (رایزن) فرهنگی سفارت افغانستان در آمریکا معرفی گردید و بعد از مدتی به افغانستان فرا خوانده شد و قبل از آمدن به افغانستان به مدت سه سال در کشورهای خارجی که هنوز به صورت دقیق مشخص نگردیده، پنهان و احتمالاً مشغول فعالیت سری سیاسی گردید، پس از این مدت در سال 1335 به کابل برگشت و بعد از بازگشت به کشور روابط خود را با سفارت شوروی حفظ کرده و تحکیم بخشید و در عین حال در سال 1341ه‏ش (احتمالاً با اشاره روس‏ها) به عنوان مترجم در سفارت آمریکا مقیم کابل استخدام گردید.

او در سال 1434 خود را برای نمایندگی مردم «مقر» کاندید نموده، اما شکست خورد و پس از این شکست بنگاه ترجمه‏ای به نام «دارالترجمه نور» در کابل تاسیس نمود و در این بنگاه به یک سلسله فعالیت‏های سیاسی نیز پرداخت. او در سال 1344 پس از تشکل حزب دموکراتیک خلق، به عنوان منشی عمومی (دبیر کل) آن حزب انتخاب گردید، اما پس از اندک زمانی این حزب به دو جناح منشعب شد، وی ریاست «فراکسیون خلق» را به عهده گرفت. در این مدت نوشتن دو کتاب یکی به نام «دبنگ مسافری» (مسافر ابله) که یک متن داستانی و ادبی بود و دیگر کتابی به نام «زندگی نوین» که فلسفه اجتماعی را بر اساس اصول مارکسیسم ـ لینیسم، بحث می‏کرد، به او نسبت داده شد، اما صاحب‏نظران انتساب کتاب دوم را به او قبول ندارند، زیرا که می‏گویند: «نه سواد او در آن حد بود و نه زبان فارسی را می‏دانست، در حالی که کتاب موصوف به زبان فارسی نوشته شده بود.

پس از پیروزی کودتای 7 ثور، وی عنوان، رئیس جمهور، رئیس شورای انقلاب، نخست وزیر و منشی عمومی ح.د.خ.ا را با همکاری فعالانه شاگرد وفادارش امین، به خود اختصاص داد. او در زمان حاکمیت کوتاه خود دچار کیش شخصیت عجیب شده، عناوینی چون «آموزگار بزرگ»، «رهبر خلاق خلق»، «نابغه کبیر شرق» و ... را به صورت بسیار تکراری و زننده در رسانه‏ها، سخنرانی‏ها، راهپیمایی‏ها، را یدک می‏کشید. او عکس خویش را در ردیف عکس‏های «بنیان گذاران مارکسیسم» چاپ کرده و می‏خواست این فکر را القا کند که او از بنیان‏گذاران مارکسیسم است.
خانه‏های او در «ناوه» مقر غزنی و «شیر شاه مینه کابل» برای دیدن آنها گسیل می‏گردیدند. هر مغازه، خانه‏، کارگاه، مدرسه و .. حتی عکس او را بایست به درب و دیوار خود می‏چسباند. کشتار و وحشت بی‏سابقه‏ای، در زمان حاکمیت او انجام شد و حاکم گردید، اما برخی از طرفداران او گفتند: این کشتار و جنایات بدون اطلاع او و به وسیله امین سروری و ... به نام او صورت می‏گرفت.

تره ‏کی در 2 سنبله 1358 بعد از بازگشت از مسکو و ملاقات با مقامات بلند پایه شوروی، در ابتدا تحت نظر قرار گرفت و بعد به وسیله شاگرد وفادارش امین، خفه و سر به نیست گردید و به دنبال آن در 18 میزان از طریق رادیو کابل اعلان گردید که: «نور محمد تره‏کی رئیس شورای انقلابی، در اثر مریضی شدیدی که از چندی به این طرف عاید حالش بود، صبح دیروز وفات یافت و جنازه مرحوم دیروز در مقبره فامیلی‏اش به خاک سپرده شد.» تره‏کی در میگساری افراط می‏کرد و این امر به اعصاب و تندرستی او تاثیر خاص گذاشته بود، وی به زبان فارسی صحبت نمی‏توانست ولی ظاهراً با هر دو زبان انگلیسی و روسی می‏توانست سخن بگوید. از نظر فکری علاوه بر مارکسیسم، گرایش قومی و تباری نیز داشت.

درباره «انقلاب» و مملکت‏داری وی پیرو «استالین» دیکتاتور خون آشام روسیه بود، بدون آنکه مهارت و زرنگی او را داشته باشد، با ساده لوحی فکر می‏کرد که می‏توان با از بین بردن مخالفان، مردم را آرام سازد و اگر آرام نشدند، کشتار را به جایی برساند که بیش از یک میلیون نفر موافق به جا نماند ... تره‏کی هر چند متاهل بود، اما اولاد نداشت و مانند اکثر زمام‏داران بی‏اولاد در تاریخ، از شفقت بشری محروم بوده، در هنگام قدرت با نهایت بی رحمی در برابر مردم رفتار کرد. این سفاکی، همراه با خاصیت‏های منفی دیگری که در بالا به آن اشاره رفت، عمر دولت او را کوتاه ساخت و در مدت کمتر از یک سال و نیم قدرت و منزلتی را که به آن سهولت بدست آورده بود با زندگانی اش، یکجا از دست داد.



 

  • ابراهیم اخلاقی

عبدالرسول سیاف

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۶ ب.ظ

عبدالرسول سیاف

سیاف فرزند فقیر محمد در سال 1323ه‏ش (1994م) در ولسوالی (شهرستان) پغمان از توابع ولایت (استان) کابل چشم به جهان گشود. در سن شش سالگی پدرش را از دست داد. او در سن هفت سالگی وارد مدرسه ابتدایی پغمان شد و در سال 1335ه‏ش تحصیلات ابتدایی را در این مدرسه به پایان برد. وی در سال 1336ه‏ش وارد مدرسه ابن‏سینا بلخی کابل شد و به تحصیلاتش ادامه داد و مدت دو سال را در این مدرسه گذراند.

سیاف در سال 1339ه‏ش (1960م) به مدرسه ابوحنیفه رفت و دروس متوسطه را در این مدرسه پی گرفت و در سال 1346(1967) با درجه ممتازی از این دانشگاه فارغ التحصیل شد. او پس از تحصیل در دانشگاه به خدمت سربازی فرا خوانده شد و مدت دو سال در ارتش خدمت کرد. بعد از پایان دوره سربازی در سال 1348(1969) به عنوان استاد و عضو کادر علمی (هیات علمی) دانشکده شرعیات برگزیده شد و پس از دو سال تدریس در این دانشکده، برای تحصیلات عالی‏تر و تخصصی بنا به توصیه بعضی افراد با نفوذ مذهبی در سال 1350(1971) عازم مصر و وارد دانشگاه معروف اسلامی «الازهر» شد. گفته می‏شود سیاف در دانشگاه الازهر با ملک فهد دوست و همکلاس بود.

سیاف پس از اخذ درجه‏‏ی استادی (Mastery) در رشته علم حدیث، در این دانشگاه عالی مذهبی، به افغانستان بازگشت. آن چه در رابطه با دوران تحصیلات استاد سیاف لازم به ذکر است، این است که او را در دوران تحصیل فرد بسیار پر تلاش و درس‏خوان معرفی می‏کنند. گفته می‏شود وی از ابتدای ورود به دانشگاه تا اخذ درجه استادی در الازهر همواره شاگرد اول بوده.. وی پس از بازگشت از مصر فعالیت‏های سیاسی‏اش را با نهضت جوانان مسلمان همسو کرد. در عین حال که به عنوان استاد دانشگاه در دانشکده شرعیات همان دانشکده که قبل از اخذ درجه‏ی استادی در آن مشغول به تدریس بود) به ایفای وظیفه تدریس اشتغال داشت.

سخنرانی‏‏‏های تندی علیه نفوذ کمونیسم و فعالیت‏های دانشجویان کمونیست که از تشکیلات و سازماندهی‏های نسبتاًَ منسجم‏ برخوردار بودند، ایراد می‏کرد واز اسلام سخن می‏راند و نارضایتی‏اش را از دولت ابراز می‏داشت، در سال 1353(1984) بورس تحصیلی را به منظور تحصیل در آمریکا تحت برنامه «لیگل ترینینگ» دریافت کرد. با این هدف عازم ایالات متحده شد، اما قبل از پرواز در میدان هوایی (فرودگاه) کابل به جرم راه‏اندازی شورش‏های ضدحکومتی و تشویق مردم به خشونت و سخنرانی‏های تند، بازداشت و محکوم به شش سال زندان شد. در سال 1358(1979) تمام رهبران سازمان اخوان المسلمین که در زندان به سر می‏بردند، تیرباران شدند. اما سیاف ظاهراً به علت پیوند‏های خویشاوندی با حفیظ الله امین، از زندان آزاد شد. البته طرفداران وی آزادی استاد را به معجزه تشبیه می‏کند.

سیاف وقتی آزادی خود را بازیافت، راهی پاکستان شد و در بازار گرم حزب و حزب‏بازی و رهبر تراشی پیشاور، در سال 1359(1980) به رهبری اتحاد اسلامی برای آزادی افغانستان برگزیده شد که اتحادی بود میان گروه‏های جهادی مستقر در پیشاور البته به استثنای حزب اسلامی حکمتیار، وقتی اتحاد از هم فرو پاشید، دوستان او و رهبران که اتحاد را به وجود آورده بودند نسبت به عملکردها و سیاست‏های او، به اعتراض از اتحاد بریدند. سیاف با مهارت تمام از ته مانده همان اتحاد حزب جدیدی را تحت عنوان همان نام، تشکیل داد.

پس از آن او در کنار دیگر رهبران در اتحادها و ائتلاف‏ها و بازی‏های سیاسی به عنوان رئیس یک حزب جدید، ظاهر شد و موقعیت خود را در جمع رهبران تثبیت کرد، دیگران هم نتوانستند حضور وی را نادیده بگیرند. وی در تاریخ 30/9/1361 باز هم به ریاست یک اتحاد اما این بار با پیوند جدید «اتحاد مجاهدین افغانستان» که اتحاد خودش را هم شامل می‏شد انتخاب شد. بار دوم در تاریخ 18 حوت (اسفند) 1361 برای دو سال متوالی ریاست «اتحاد اسلامی مجاهدین افغانستان» (هفتگانه) را بدست آورد، و در سال 1365 نقش سخنگو را در این اتحاد به عهده داشت. سیاف در همین سال 1365 (1985) به دریافت جایزه «علمی مذهبی ملک فیصل» از سوی دولت عربستان نایل آمد. پس از تشکیل دولت موقت وی از حوت (اسفند) 1366 تا نهم فروردین 1367 معاونت ریاست دولت موقت را عهده دار بود.

آقای سیاف پس از فتح کابل در دوره زمامداری مجددی به پغمان رفت و مقر فرماندهی خود را نیز در آنجا تشکیل داد، با به قدرت رسیدن آقای ربانی به ائتلاف او پیوست و با دولت وی همکاری را آغاز کرد. در جریان تشکیل شورای «حل و عقد» علی‏رغم تحریم این شورا از طرف تمام گروه‏ها و تنظیم‏ها، استاد سیاف تنها کسی بود که به عنون یک رهبر، در آن شرکت نمود و نسبت به ادامه کار آقای ربانی را به دست آورد.

با تصرف کابل به دست طالبان و سقوط دولت آقای ربانی، استاد سیاف به شمال کشور رفت. وی هم اکنون در صف مخالفان طالبان قرار دارد، معاون آقای ربانی و عضو شورای رهبری ائتلاف شمال می‏باشد و در مناطقی چون «چاریکار»، «گلبهار» و «تخار» به سازماندهی نیروهای خود مشغول است. اگر چه نیروی چندان قابل ملاحظه‏ای ندارد. وی به زبان‏های اردو عربی مهارت دارد و تا کنون دو کتاب از وی به چاپ رسیده است. که کتاب «د عبرت درس» به زبان پشتو و «هشدار» به زبان فارسی است.

  • ابراهیم اخلاقی

محمد آصف محسنی

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۶ ب.ظ

محمد آصف محسنی

آیت الله محمدآصف محسنی فرزند محمد میرزا محسنی در 5 ثور سال 1314 شمسی (آوریل1936 میلادی) در شهر قندهار زاده شد. وی در سال 1327 همراه با پدرش به پاکستان رفت و در آنجا زبان اردو را آموخت. در سال ۱۳۳۰ شمسی کارمند اطاق تجارت قندهار شد اما برای فراگیری علوم دینی، این شغل را رها کرد و به تحصیل پرداخت. سپس به ولسوالی جاغوری رفت و به مدت یک سال ادبیات و منطق را در آنجا فرا گرفت.

در سال ۱۳۳۲ شمسی به نجف اشرف رفت و در مدت کوتاهی ، دروس سطوح را به پایان رسانید. سپس به تحصیل دروس خارج فقه و اصول پرداخت و نزد آیت‌الله سید محسن حکیم و سید ابوالقاسم خوئی و آیت‌الله شیخ حسین حلّی و آیت‌الله سید عبدالاعلی سبزواری به شاگردی پرداخت
او پس از ۱۲ سال تحصیل در نجف به زادگاهش قندهار بازگشت و حسینیه بزرگ قندهار و مدرسه علمیه آن شهر را بنیان نهاد. وی در سال ۱۳۵۷ شمسی به حج رفت و پس از آن، به سوریه رفت و چند ماهی در شهر دمشق به تدریس علوم حوزوی پرداخت.

او سپس به ایران رفت و در فروردین سال ۱۳۵۷ شمسی با جمعی از روحانیان افغانستان مقیم حوزه علمیه قم، حزب حرکت اسلامی افغانستان را بنیان نهادند. حزب حرکت اسلامی به رهبری آیت الله محسنی در بُعد نظامی بیش از ۱۰۰ پایگاه نظامی در ۱۹ ولایت افغانستان ایجاد نموده و ده‌ها هزار نیروی مسلح را برعلیه قوای متجاوز شوروی سابق سازماندهی و رهبری کرد.

در زمان حاکمیت نخستین دولت مجاهدین در کابل، وی منشی و سخنگوی شورای رهبری جمهوری اسلامی افغانستان بود. پس از وقوع جنگ‌های داخلی بین گروه‌های مجاهدین، او کابل را ترک کرد و چند سالی مقیم شهر اسلام آباد پاکستان شد
در سال ۱۳۷۶ شمسی با ترک پاکستان راهی جمهوری اسلامی ایران شده و در شهر قم در ایران ساکن شداو در این شهر به تدریس خارج فقه، علم الرجال و علم کلام پرداخت بعد از سقوط حکومت طالبان، به کابل باز گشت و تاکنون نیز در این شهر سکونت دارد.

از مهم‌ترین اقدامات وی در کابل ساخت مجتمع بزرگ علمی فرهنگی خاتم النبیین است. این مجتمع یکی از مهمترین مراکز تدریس علوم اسلامی در افغانستان استهمچنین تلویزیون تمدن نیز از سوی آیت الله محسنی اداره می شود.

آثار مکتوب 
آیت الله العظمی محسنی دارای بیش از ۶۳ کتاب در امور مذهبی، سیاسی، فقه و... می‌باشد. مهم‌ترین تالیفات وی از این قرارند: 
• 
کتاب صراط الحق - در سه جلد در علم کلام 
• 
کتاب حدود الشریعة فی محرماتها و واجباتها - در چهارجلد مربوط به علم فقه 
• 
کتاب حدود الشریعة فی واجباتها - در دو جلد 
• 
فوائد رجالیة 
• 
متافیزیک 
• 
قرآن یا سند اسلام 
• 
فوائد دین در زندگانی و عقاید اسلامی 
• 
اقتصاد معتدل 
• 
معجم الاحادیث المعتبرة - در شش جلد 
• 
الفقه و مسائل طبیة 
• 
حکومت اسلامی 
• 
مشرعة بحارالانوار - در دو جلد 
• 
الضمانات الفقهیة و اسبابها 
• 
القواعد الاصولیة و الفقهیة 
• 
روح از نظر دین 
• 
عقل و علم روحی جدید 
• 
تقریب مذاهب از نظر تا عمل 
• 
روش جدید اخلاق اسلامی 
• 
توضیح المسایل طبی
• 
زن در شریعت اسلامی 
• 
جنگ در تاریکی (شیعه و سنی چه فرقی دارند)
• 
مهدی موعد(عج)
• 
تصویری از حکومت اسلامی 
• 
الارض فی الفقه 
• 
نظرة عابرة 
• 
خواست شیعیان افغانی 
• 
وظایف اعضای بدن 
• 
همبستگی اسلامی 
• 
خواست شیعیان افغانستان 
• 
حل ۶۶ سئوال دینی 
• 
گوناگون- در دو جلد 
• 
عقاید، فقه واخلاق 
• 
عدالة الصحابه 
• 
توضیح المسایل جنگی 
• 
جهاد اسلامی- در دو جلد 
• 
عقاید برای همه 
• 
خداشناسی منها دین 
• 
جوان و دوره جوانی 
• 
قضاء و شهادت 
• 
دین و اقتصاد 
• 
روابط انسان 
• 
راه ترقی ما 
• 
دین و زندگی 
• 
خود را بسازیم 
• 
وحدت امت 

  • ابراهیم اخلاقی

خلیل زاد

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۵ ب.ظ

خلیل زاد

خلیل زاد متولد شهر مزارشریف مرکز ولایت بلخ و از خانواده اى متوسط است. پدرش دگروال خلیل خان نام داشت که تمام دورهً ماموریت خود را در قوای کار مربوط وزارت فوائد عامه انجام داده است.

وى تحصیلات عالی خود را در دانشگاه امریکایی بیروت آغاز کرد و سپس از دانشگاه شیکاگو دکترا گرفت.

خلیل زاد از سال۱۹۸۵ میلادى تا۱۹۸۹ میلادى مشاور وزارت امور خارجه این کشور در امور جنگ ایران و عراق و همچنین اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ شوروى سابق بود.

خلیل زاد در سالهاى ۱۹۹۱ و۱۹۹۲ میلادى نیز دستیار معاون وزیر دفاع امریکا در امور برنامه ریزى سیاسی بود. وى درآن زمان زیر نظر پل ولفوویتز کار می کرد که اکنون مرد شماره دو پنتاگون است .

وى همچنین در طی سالهاى حکومت بیل کلینتون رییس جمهورى پیشین امریکا نیز به عنوان کارشناس سیاسی و نظامی دفترواشنگتن موسسه خصوصی رام فعالیت می کرد.

پس از روى کار آمدن جورج بوش به حیث رییس جمهورى امریکا،خلیل زاد به دعوت دیک چنی معاون رییس جمهورى این کشور وارد دولت وى شد ودر سمت هاى مختلفی در وزارت دفاع و شوراى امنیت ملی امریکا به ادامه فعالیت پرداخت .

خلیل زاد همزمان بافعالیت در شوراى امنیت ملی آمریکا، بحیث نماینده خاص رییس جمهورى آمریکا با مخالفان رژیم صدام حسین رییس جمهورى مخلوع عراق نیز فعالیت می کرد.

خلیل زاد مامور پیشین شرکت نفتی یونیکال امریکا شخصیتی است که در تحولات دو سال اخیر افغانستان و ساختار دولت نقش مهمی را از سوى رییس جمهورى امریکا ایفا کرده است .

وی همچنین سالیان درازى را درانجمن تحقیقات انرژى کمبریج سپرى و طرحی را نیز درباره احداث پایپ لاین نفت و گاز آسیاى میانه از طریق خاک افغانستان ارایه کرده است .

وى از زمان سرنگونی رژیم طالبان در خزان سال۱۳۸۰ خورشیدى تاکنون باحفظ سمت در شوراى امنیت ملی امریکا بحیث نماینده خاص رییس جمهورى این کشور در امور افغانستان فعالیت می کرده است .

قبل از این نیز در محافل سیاسی و مطبوعاتی کشور و منطقه اعلام شده بود که خلیل زاد به زودى نقش پل برمر در عراق را در افغانستان ایفا خواهدکرد و به او لقب پل برمر افغانستان نیز داده شده است .

  • ابراهیم اخلاقی

استاد خلیلی

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۵ ب.ظ

استاد خلیلی

استاد خلیل الله خلیلی در سال ۱۲۹۳ خورشیدی در باغ شهر آرای کابل دیده به جهان گشود. در سنین طفولیت والدینش را از دست داد و در نیمه راه، تعلیم را رها کرداو سالهای را در کابل، کوهستان و بلخ گذرانید. استاد در پست های اساسی زیادی در دوایر دولتی افغانستان در داخل و خارج از کشور کار کرد . در اوایل دهه بیست خورشیدی به حیث معاون دانشگاه کابل به کار گماشته شد.

در سال ۱۳۳۰ رئیس مستقل ریاست مطبوعات شد و در سال ۱۳۳۲ به حیث مشاور عالی سلطنتی در دربار محمد ظاهر شاه پذیرفته شد. در سالهای نخستین دهه ۵۰ به عنوان سفیر کبیر مدتی در عربستان سعودی و سپس در عراق مصروف خدمت بود.

استاد خلیلی پس از کودتای هفت ثور سفارت را ترک و مدتی در اروپا و امریکا به سر برد. اما عشق وطن و وطندار دیر آنجا نگذاشتش. استاد پس از آن به پاکستان آمد و در کنار هزاران هموطن آواره اش، مسکن گزید و در این دوره آثار زیادی از وی به نشر سپرده شد. استاد خلیلی در مجموع ۶۲ اثر منظوم و منثور در عرصه های مختلف هنر، ادب، سیاست، فلسفه و عرفان دارد که بیشتر شان در داخل و خارج از کشور به طبع رسیده است. استاد خلیلی نام صاحب مرتبتی در میان فارسی زبانان کشور همسایه ایران نیز کسب کرده بود. چنانچه مقامات دانشگاهی و حلقه های ادبی آنکشور دوبار در طی سالهای ۱۳۳۵ و۱۳۴۰ از استاد خلیلی دعوت نمودند و استاد مورد استقبال فراوان حلقه های فرهنگی آن دیار قرار گرفت.

استاد خلیل الله خلیلی در بهار ۱۳۶۶ خورشیدی در شهر اسلام آباد پاکستان چشم از جهان فرو بست و به جاویدانه گان پیوست.

روحش شاد و یادش گرامی باد

یکی از اشعار ایشان این است:

گویید به نوروز که امروز نیاید      در کشور ما غم زدگان ره نگشاید

  • ابراهیم اخلاقی

حامد کرزی

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۴ ب.ظ

حامد کرزی

محترم حامد کرزى فرزند عبد الاحد کرزى نواسۀ خیر محمد خان به تاریخ ۹ قوس ۱۳۳۶ هجرى شمسى مطابق ۲۴ دسامبر۱۹۵۷ میلادى در قریۀ کرز در نزدیکى شهر قندهار متولد گردید.

جد بزرگوار حامد کرزى در دوران جنگ استقلال افغانستان و مبارزات بعد از آن سهم فراوان گرفته و مدتى به حیث معین مجلساعیان افغانستان مصدر خدمت شده است.

عبدالاحد کرزى پدر حامد کرزى، از روساى قوم پوپلزایى و از جملۀ رهبران سیاسى کشور بوده که در دهه شصت میلادى به حیث معین شوراى افغانستان مصروف خدمت بود.

وقتى عبدالاحد کرزى عضو پارلمان گردید با خانواده به کابل نقل مکان کرد. حامد کرزى در آن وقت در مکتب ابتدایى محمود هوتکى، سید جمال الدین افغانى و بعداً به لیسۀ عالى حبیبیه شامل شد. موصوف بعد از فراغت از لیسۀ حبیبیه در سال۱۹۷۶ جهت ادامۀ تحصیل به هندوستان رفت و در دانشگاه سمله آن کشور در رشته روابط بین المللى و علوم سیاسى تحصیل را آغاز کرد.

حامد کرزى در رشتۀ متذکره به اخذ درجۀ ماسترى نایل آمد و در سال ۱۳۶۲ هجرى شمسى مطابق ۱۹۸۳ میلادى از هند به پاکستان رفت و در صفوف مجاهدین بخاطر نجات وطن از تجاوز شوروى شامل گردید و به جهاد و به مبارزه آغاز نمود.

حامد کرزى در سال ۱۳۶۴ هجرى شمسى مطابق ۱۹۸۵ میلادى براى یک دورۀ آموزشى در رشتۀ ژورنالیزم عازم فرانسه گردید و پس از تکمیل کورس سه ماهه در شهر لیل فرانسه به پشاور عودت نمود و بحیث آمر ادارۀ رسانه ها و بعداً به صفت معاون دفتر سیاسى تنظیم جبهۀ ملى نجات افغانستان به رهبرى پروفیسور صبغت الله مجددى ایفاى وظیفه نمود.

حامد کرزى با تشکیل حکومت موقت مجاهدین در سال ۱۹۸۹ مسئولیت ریاست امور روابط خارجى دفتر رئیس حکومت موقت را در پشاور عهده دار شدحامد کرزى بعد از تاسیس حکومت مجاهدین در افغانستان در سال ۱۳۷۱ هجرى شمسى مطابق۱۹۹۲ میلادى به حیث معین سیاسى وزارت امور خارجه افغانستان مقرر گردید.

دو سال بعد، زمانى که جنگ هاى داخلى میان گروه هاى مجاهدین در کابل شدت گرفت حامد کرزى مقام دولتى را ترک نمود و براى تدویر نمودن لویه جرگه فعالیت هاى خویش را آغاز کرد.

قابل یاد آورى است، وقتى که حل منازعات در افغانستان به بن بست مى رسید، حامد کرزى یگانه کلید حل منازعات را تدویر لویه جرگه مى دانست و به همین خاطر موصوف از سال ۱۹۸۶ الى تشکیل ادارۀ موقت پیوسته بر تدویر یافتن لویه جرگه هاى عنعنوى افغانستان تاکید نموده و آن را براى نجات افغانستان حیاتى پنداشته است. در سال ۱۳۷۹ هجرى شمسى مطابق آگست سال ۲۰۰۰ میلادى پدر حامد کرزى که در شهر کویته – پاکستان اقامت داشت توسط گروه تروریستى طالبان و حامیان خارجى شان ترور گردید.

محترم کرزى به ادامۀ مبارزات خویش در اوایل اکتوبر سال ۲۰۰۱ میلادى با سه تن از هم فکرانش به ولایت ارزگان رفته و در بسیج مردم کوشید و تا سرنگونى رژیم طالبان در ولایات مرکزى افغانستان به مبارزه ادامه داد.

حامد کرزى بتاریخ ۵ دسامبر سال ۲۰۰۱ میلادى، از طرف اشتراک کننده گان جلسۀ بن – آلمان به حیث رئیس ادارۀ موقت انتخاب شد و بتاریخ ۲۲ دسامبر همان سال با اعضاى کابینه حلف وفادارى را یاد کرد.

محترم حامد کرزى از طرف اعضاى لویه جرگه اضطرارى در ۱۳ جون ۲۰۰۲ به صفت رئیس دولت انتقالى اسلامى افغانستان انتخاب شد.

محترم حامد کرزی در اولین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی افغانستان در سال 2004 به اخذ اکثریت ارا منحیث اولین رئیس جمهور انتخابی افغانستان از طرف مردم کشور انتخاب شد و به تاریخ 7 دسامبر همان سال حلف وفاداری یاد نمود.

محترم کرزى در سال ۲۰۰۲ سند دکتوراى افتخارى از پوهنتون سمله بدست آورد و در سال ۲۰۰۳ جایزۀ آزادى و در اپریل۲۰۰۴ جایزۀ موفقترین رئیس جمهور دنیا، در جولاى سال ۲۰۰۴ جایزۀ آزادى فلادلفیا و و در ماه نوامبر ۲۰۰۶ مطابق به عقرب۱۳۸۵ جایزۀ صلح، توسعه و خلع سلاح اندراگاندى را بدست آورد.

محترم کرزى داراى شش برادر و یک خواهر مى باشد.

محترم کرزى در اواسط سال ۱۹۸۸ با متحرمه دوکتور زینت قریشى ازدواج نموده و حاصل ازدواج آنها یک پسر بنام میرویساست.

محترم کرزى به ورزش هاى اسپ سوارى و پیاده گردى علاقه فراوان داشته، شخص خداپرست و متدین مى باشد.

محترم کرزى به لسان هاى پشتو، درى، انگلیسى و اردو به خوبى صحبت مى نماید، مطالعۀ کتاب و تماشاى برنامه هاى خبرى و علمى تلویزیون را دوست دارد  . گفته می شود ایشان مچ دست قوی ای دارند به گونه ای که در مواقع بیکاری با اطرافیانشان در کاخ ریاست جمهوری مچ می اندازند و تا کنون کسی نتوانسته است مچ دست رئیس جمهور را بخواباند.
 

  • ابراهیم اخلاقی

امیر حبیب الله خان کلکانی

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۴ ب.ظ

امیر حبیب الله خان کلکانی

لودویک آدمک درباره ای حبیب الله چنین مینویسد: « حبیب الله از قوم تاجیک در ده کلکان در کوهدامن کابل در سال 1890 میلادی متولد گردید، در جوانی به کارهای جسمانی اشتغال داشت و در نزد یکی از ماموران دولتی باغبانی میکرد، در سال 1919 به قطعه ای عسکری جمال پاشای ترک در کابل پیوست، سه سال خدمت کرد و چون به شورش مردم منگل در 1924 م. همدردی نشان داد، وظیفه را ترک کرد.
وی همواره نسبت به ماموران دولت و ثروتمندان کینه و خصومت میورزید، اما نسبت به فقرا و بینوایان همدردی و شفقت نشان میداد.

حبیب الله طی شورش 1928 م. ننگرهار حاضر به همکاری با شاه امان الله شد، شاه هم سلاح و مهمات زیاد در خدمت وی و طرفدارانش گذاشت ، اما بعدها از شاه رو گردان شد. در دسامبر همان سال با عده از طرفدارانش دست به شورش علیه امان الله زد و بعد از 9 روز زد و خورد رانده شد و به پغمان فرار کرد. در 7 جنوری 1929 م. دوباره به کابل حمله نمود، کابل را تصرف کرد، و در 18 جنوری 1929 خود را امیر افغانستان تحت نام (امیر حبیب الله خادم دین رسول الله ) خواند، امان الله و طرفدارانش را دشمنان اسلام معرفی کرد.
حبیب الله از جنوری الی اکتبر 1929 بر افغانستان حکم راند، آخر توسط هاشم خان یکی از برادران نادرخان دستگیر زندانی و آخر اعدام شد.»

امیر حبیب الله کلکانی و نادر شاه
سرشت مرد را در آن روزگار باید به آزمون گرفت که او در روی کرسی قدرت سیاسی کشور زانو زده بود. همان کرسی که از بهر بدست آوردنش یک شهزاده و با سواد ( زمانشاه ) چشمان برادر خود را کور کرد و دیگری شیرعلی خان در زندان ، روان فرزند را نابود کرد و آن دیگری امان الله خان گلوی عم را در ارگ تا دم مرگ توسط عاملان خود


1 : زمانیکه حبیب الله قدرت سیاسی را در کابل گرفت ، به گفته مرحوم قاسم رشتیا یک دسته خواهران جوان امان الله در ارگ موجود بود. آن کوهدامنی نه تنها نگذاشت که دستان دشمنان امان الله بدامان آن دختران جوان رسد بلکه پاسدار آبرو و عزت شان گردید. در همین هنگام ، شاه امان الله خود در قندهار سنگر گرفته و بسوی کابل لشکر کشید و برای گرفتن تخت و بدست آوردن سر حبیب ا لله کمر بست. حبیب الله در حالیکه حریفش را با تمام قوت در قندهار یافت از خواهران جوان امان الله وسیله سیاسی نساخت. آنان را جهت خرد نمودن شاه امان الله گروگان نگرفت. اقارب دختران را خواسته و هر خواهر جوان امان الله را به دست هر قوم و خویش شان سپرد.

سردار محمد داود پسر عم ظاهر شاه بود. این دو در یک فامیل بزرگ شده و در یک چهاردیواری بزرگ شده بودند. یکی بنام شاه و دیگری بنام نخست وزیر برای سالها روی اسپ روزگار سوارو در کارزار کشور پایگه می گذاشتند. و در هر ماه ودر هر سال با تمام فامیل های خود روی یک میز نان ، صف می آراستند. پیوند این دو سردارو فامیل های شان بدانجا کشیده بود که ازدواج هاصورت گرفته بود. مگر درسال 1352 ، زمانیکه سردار محمد داود ، ظاهر شاه را برکنارو خود را مرد میدان معرفی نمود همان فامیل شاه را در ارگ زندانی و گروگان گرفت. سردار محمد داود آن فامیل را گروگان نگهه داشت بخاطر همان کرسی که حبیب الله روستائی دربرابر امان الله می جنگید، و خواهران امان الله را برای نگهداشت همان کرسی گروگان نگرفته بود. مگرتا استعفانامه شاه از روم نیامد فامیل شاه را داود در ارگ گروگان نگهه داشت که داشت. آن بود پاسداری یک روستائی کوهدامنی از خواهران جوان امان الله در ارگ که امروز بنام « دزد سرگردنه » دشنام نثارش می شودو این گروگان گیری سردارداود ملقب به « رهبر » در برابر خانواده خودش.


2 : زمانیکه افراد قبائلی جنوبی داخل و خارج مرزبه رهبری نادرشاه در برابرحبیب الله خان می جنگیدند ، اعضای فامیل نادر شاه بشمول خانم شاه محمودکه دختر ا میرحبیب الله خان شهیدبود و نامش صفورا ولقبش قمرالبنات بود درارگ نزد آن کوهدامنی زندانی بود ، حبیب الله زمانی فامیل نادر خان را به زندان افگند که شاه محمود خان که توسط اوبه حیث رئیس تنظیمیه جنوبی مقرر شده بود ، برخلاف حبیب الله با نادر دست به فعالیت زد. به آنهم ، آن باغبان کوهدامنی موی اعضای فامیل نادرو شاهمحمود خان را خیانت نکرد. در سخت ترین نبرد های شبانه روزی در گرداگرد ارگ و دربرابر آتش توپخانه نادر، حبیب الله امنیت فامیل نادر را درارگ بدوش گرفت و نگذا شت که به آنها آسیبی رسد. حتی در ایام شکست و عقب نشینی از ارگ، حبیب الله فامیل نادرو صفورا قمرالبنات را برای اهداف سیاسی و حتی نجات جان خودگروگان نگرفت و باخود به کوهدامن نبرد. بدینگونه حبیب الله در تاریخ معاصر افغانستان نشانی بیادگار گذا شت که گروگان گیری زنان خلاف رسوم نیاکان و فرهنگ روستائی اوست. با چنین حرمت گذاشتن به زنان و از خود گذری دربرابر زنان دشمنان ، حبیب الله چنان کرد در زندگی سیاسی که پهلوانان راستین از خود به یادگار گذاشتند در واژه های آهنگین دقیقی و فردوسی.

پس از اعدام امیر حبیب الله کلکانی ، نادر به جان فامیل او افتاد. نادر زمانی به اسارت فامیل آن باغبان پیشه دست یازید که از حریفش ، امیرحبیب الله ، جزنام، نشان وخبری نبود. آن کوهدامنی سر زده شده بود. مگر در همان اسارت گیری ، نادر روش قوم گرائی خود را، آشکار درکردار پیاده نمود. چنانکه : زوجه اول امیر حبیب الله خان کلکانی، بی بی سروری ویا بی بی سنگری که در فرهنگ فارسی دری پرورش یافته بود با دو دخترش در زندان افگنده شد. وارثین حکومت نادر تا توان داشتند این زن و دو دختررا برای بیست سال در زندان نگهه داشتند و سپس برای بیست سال دیگرآنها را دور از کوهدامن ، به بلخ تبعید نمودند. اگر این زن کوهدامنی از شمال کشور نمی بودند، در فرهنگ فارسی دری پرورش نمی یافتندو اندک ارتباط خونی با محمد زائیان می داشتند، آیا نادر اینان رابرای چهل سال و تا پایان عمردر زندان ها ودرتبعید گاه ها شکنجه میکردند؟ هرگز نه ! اینست ثبوت تاریخی این ادعا : نادر زوجه دوم امیر حبیب الله کلکانی را که بی نظیر نام داشت و مادر اندرآقای عزیزالله واصفی بود، نه در زندان افگند و نه مجازات کرد. نادر بینظیر را آزار نرساند چون آن خانم محمدزائی بودو از تار و پود فامیل و قوم نادر شاه بشمار میرفت. نادرشاه نه تنها بی نظیر را به زندان نه افگند بلکه درازدواج آن خانم باپدر آقای عزیزالله وا صفی، مرحوم عبدالرشید خان الکوزی کوشید. اقای الکوزی که از قندهاربود وبا نادرارتباط قومی داشت به زودی درحکومت نادراز جاه و جلال برخوردار شد.

آیا کنون وقت به پختگی اش نرسیده که رگ رگ حکومت نادرو بند بند روش سیاسی آل یحیی بر پایه تعصب قومی نادریان تاریخ خوارنگارش خواهد آمد که با خواندنش مردم خدا راگریه ، خوانندگان را سوگ و ناله آید که چه ناروائی هائی نبودکه در روند هفتاد سال در زیر چتر شاه سابه خدا برهمشهریان و روستائیان دستان بسته روا پنداشته نشد ! ناروا هائیکه حتی در قطی شیطان نمی توان یافت.

آن باشد روش انسانی حبیب الله باغبان در برابرفامیل نادر شاه و خانم شاه محمود واین بود جفاکاری نادرشاه و تعصب قومی آل یحیی دربرابر زن و فرزند حبیب الله خان کلکانی.


3 : وقتی نیرو های امیر حبیب الله داخل کابل شد سرو مال کابلیان دست نخورد و خانه ها غارت نگردیدو ارگ سالم پائید.
بر میگردیم به رخداد دیگری از تاریخ :
زمانیکه افراد نادرشاه، که نیمی آنرا نیروهای قبائلی غیرساکن کشورتشکیل میداد، بکابل رسیدند، وحشت زده و جنون وار، دهشت زده و دیوانه واردرخانه های بسا کابلیان ریختند و هر آنچه در شهر« رودابه کابلی» بود به جنوبی و آنسوی مرزجنوبی به یغما برده شد. گوئی کابل شهر عشق غنیمت جنگی بوده باشد.
حتی افراد قبائلی قالین های ارگ شاهی را که از وقت حبیب الله کوهدامنی در ارگ باقی مانده بود با کارد ها پارچه نموده و میان خویش تقسیم نمودند. از دست چپاول افراد قبائلی در ارگ ، ظرف و فرش نماند و نادر شاه مجبورشد که برای چندین روز درارگ نپاید و درخانه خویشاوندان خود بسر برد.
یا اینکه وحشت و دهشت نیروهای قبائلی در کابل ازکرداردزدان سرگردنه که به بیابان های مرو می تاختند چه تفاوتی داشته و دارد؟ آیا نیرو های قبائلی دزد گونه و چپاولگرانه رفتار ننمودند؟ یا کردارنیرو های قبائلی و روش آل یحیی چون گذشته بالا تر از داد تاریخ بشمار می آ ید؟
آن بود روش ودولت داری یک روستائی چشم سیر هنگامیکه ازسمت شمال به دروازه های کابل قدراست و دم راست رسید که درتاریخ سرداران نامش به صفت « دزد » پالش می یابد. این غارت نادر و افراد قبائلی در کابل که هیچ تاریخ سرداری از آن دزدی وچپاول یاد نبرد.


4 : در تجلیل جشن آزادی کشور، امیر حبیب الله کلکانی به پیشگاه مردمش بی الایشانه گفت : « استقلال نه از من است و نه از امان الله بلکه از شما ولس است.» این گفتار ناب امیر خبیب الله کلکانی در تاریخ نایاب است.
نگاه شود در تاریخ کشور، آیا شاه ویا امیری به جز آن برنای کوهدامن یافت که چنان بی آلایشانه و چنان فروتنانه حق و جان نثاری مردم را به درگاه مردم اعتراف کرده باشد ؟ بجزحبیب الله دیگر مردی را چنان اقرارو گفتار در تاریخ نیابید !
افزون برگفتاربالا،در جشن آزادی کشور، حبیب الله به گسیل پیامی فرمان داد که تا به امروز هیچ قدرتمندی درتاریخ انسان فرمان نداده است. در همان جشن آزادی،او پیام تبریکی به امان الله در روم مخابره نمودو ازینکه آزادی کشورتحت رهبری اش گرفته شده بود به آن شاه تبریک گفت. این گونه کردار را گویند سخاوت و فتوت یعنی کا که گی.

کنون برمیگردیم به رویداد دیگری ازتاریخ : 
نادرشاه که روی قدرت آمد درهردرب و دیوارکه نام امان الله یافت به میله تفنگ تراشید و در هر کتابچه و کتب که نام امان الله دیده شد، آن کتابجه و کتاب را به آتش کشیده شد. آن کتب و کتابچه سوزی های نادرو فامیل نادر از پی دگرگون ساختن تاریخ کشور، یاد ازمورخ و نقاد تبریزی، احمد کسروی میکند. دردربارنادر همانگونه کتاب ها به آتش کشیده شد که کسروی ازبرای فرونشاندن نفرتش به عطار و مولوی ، خیام و سعدی ، دیوان های بررگان شعر فارسی دری را به آتش کشیده خاکستر نمود و جشن کتاب سوزان برپا داشت. مگرکردارنادر ووارثین اوپی دست کاری به رویداد های تاریخی با کتاب سوزی پایان نمی یابد. برای نمایش کیش شخصیت نادر شاه و یکه تاز پنداشتن او در تاریخ کشور، در روی منار استقلال درکابل ، چنین نگارش فرمان داده شد:« به یادگار ورود کامیابی یگانه مجاهد وطن پرست ملت خواه جناب محمد نادر خان سپه سالار که عموم ملت افغانستان حقوق آزادی خود را به قوه شمشیر اینمرد دلیراز انگلیس در سال1298 حاصل نمود.» همینگونه سیاه کاری و دست کاری نادرو نادریان رادر تاریخ و فرهنگ کشور، نوشته های فرمایشی« اشتباهات اندک »خواند ، پس به پا خاست، کمر بست و در راه شد تا دریافت که اشتباهات در تاریخ انسان چه بوده باشد. 
آن بود راست گوئی یک مکتب نادیده روستائی درباب آزادی کشورو پاسخ به امان الله و این بود سیاه کاری سپه سالارووارثین اواندرتباهی فرهنگ ونیرنگ کاری درتاریخ کشور. 5 : امیرحبیب الله کلکانی که زمام امور را گرفت با گفتار ساده روس را هوشدار دادکه « بخارا را آزاد خواهد کرد». و این اشاره حبیب الله بدین معنی بودکه شانه پهن روستائی زیریوغ انگریز نخواهد رفت.

اکنون بر میگردیم به رخداد دیگرتاریخ:
نادر چون در کابل رسید جهت خوشنودی روسان تمام مجاهدین و مهاجرین بخارا را در شمال کشور قین و فانه کرد. کار نادر بدانجا پایان نگرفت بلکه ریشه مقاومت ضدروسی رادر شمال کشور نیز خشکانید. هر انسان سمت شمال کشور( مانند سید منصورمزاری که درپیشاپیش جوانان بلخ چون قاری عالم خواجه و ایشان شریف وغیره بهر آزا دی بخارا و سمرقند می رزمیدند) به دار نادر زده شد ویا درکنار مهاجرین بخارا چون سیاه بیگ به هیرمند و قندهارتبعید کنان روانه شد. همان ضربه کاری نادریان به مقاومت بخاریان بودکه روسان آرام آرام در آنسوی دریای آمولنگر انداختند و در انتظارنشستند تا روز کام رسدوزمان به « شهزاده سرخ» برادرزاده نادر، سردارمحمدداود برسد تاکه خراسانیان نیزچون بخارائیان دسته دسته بمیرند. روسان بهر خوشنودی روسان چنان کردکه گفته شد. مگر نادرشاه از آغاز تا به انجام دولتداری، در سایه انگریزان پروبال کشید. اندرین باب مثال های بیشماری است و نگاه شود به کار هائیکه پژوهشگران و تاریخ نگاران غیر درباری از جمله داکتر آدمک.

مگر یک مثال برجسته دیگرکه تا اکنون نگارش نیافته جهت بیان رازوساز نادرشاه با انگریزان درین نبشته می آید: در زمانیکه نادرنیرو های قبائلی آنسوی مرزرادر پشاورجهت نبرد دربرابر حبیب الله کلکانی بسیج میساخت ، نادر شاه برای هفته ها دربازار قصه خوانی پشاور اقامت گزیده بود. درآنزمان پشاور و مناطق قبائلی ( که پسان ها نادربا روان آسوده وبدون کدام دغدغه یی درپشاور ماند، نیرو آماده کرد و ازهمان پشاورنقشه های جنگی و عملیات نبردرا تدارک کرد.
اما زمانیکه نادر به قدرت رسید یکی از روشنفکران میهن، غلام محی الدین خان آ رتی زاده،از کابل به پشاوررفت تا دربرابر نادراز همان پشاوررزمد، مگر انگریز مجالش نداد ودر نزدیک بالاحصارپشاوربشکل نامعلومی کشته شد.

درروند این دهه های پی درپی، آیا جوان در دبیرستان ویا دانشگاه کامیاب به خوانش این سرگذشت دردآور اما فخرآفرین آرتی زاده درتاریخ های سرکاری محمدزائیان شده است؟ هرگزنه! چون بیان سرگذشت آرتی زاده گز به گز نشان میدهد که تا به چه حد در سایه و همکاری انگریزان در بازار قصه خوانی پشاورنادر شاه به جهت گرفتن کابل به کارهایش آب وتاب بخشید.
ان بود روش آشتی ناپذیر یک روستائی و کوهدامنی دربرابر روسان و انگریزان واین بود دو دسته خدمت گذاری یک درباری، در برابر آن دوقدرت یگانه.


6 : حبیب الله کلکانی که در کابل قدرت سیاسی بدست گرفت افراد شکست خورده غند شاهی را که بیشترشان از قندهاربودند وبطرفداری امان الله خان دربرابر حبیب الله رزمیده بودند تمجید کرد. آن افراد اسیررا « دشمنان با غیرت و نمک به حلال» خطابیده و وفاداری شانرا به شاه امان الله آفرین گفت . حبیب الله به هیچ یک ازاعضای آن غنداسیر آزار نرساند. اینگونه گفتار و کردار را گویند از خود گذری یعنی جوانمردی !

بر گردیم به گوشه دیگری از تاریخ :
زمانیکه نادرخان بقدرت رسیدنخست سر شخصیت های برجسته کشورووفادار به امان الله را جداکرد. به گونه مثال : شاه محمد ولی خان دروازی که چهره شناخته شده ای سیاسی در سطح جهانی بود. با همکاری دووزیرسوگند خور فیض محمد زکریا و عبد الا حد خان وردک مایار محاکمه دروغین شده و پس از چندی به دار کشیده شد. ضربه آل یحیی بابدار کشیدن توقف نیافت ! پس از کشتن دروازی ، نادر و نادریان رفتندوهستی دروازی را مال حکومت خاندان خویش اعلام کردند. هان ! فشار اقتصادی را هم کمتر دانستند. به ابتکار دیگری دست زدند: دروازه های مکتب ها را به رخ کودکان دروازی بستند به امید اینکه دیگر سری درین خانواده بدخشی بالا نشود و استعدادی نروید. دوم مردی چون محمد گل مهمندرا که نه به فرهنگ کوهدامن میساخت و نه به رسوم سمت شمال احترام میگذاشت به کوهدامن روان شد تا کوهدامنی ها را ازکمر زین واز پا نعل و ازکله سر زند.

نادر گذاشت که دست قبائلی های درون وبیرون مرز کشور به دامان دختران وزنان کوهدامن رسد وزن و فرزند کوهدامن به نام غنیمت حتی به آنسوی مرزجنوبی رسد. مگرشامگاه درکوهدامن به پایان نرسید. به قول رشتیا « قتل دستجمعی» مردمان کوهدامن بدست نیرو های قبائلی درشمال کشورانجام گرفت و درانبان نفرت، کوهدامنیان چکیده شدند.
باچنین قتل ها و به غنیمت گیریهای دختران و زنان، نادرتخم نفاق وبد بینی رادر میان باشندگان میهن آگاهانه کشت نمود.
این همه بیدادگریها درکوهدامن را نویسندگان نوشته های فرمایشی، تحت حاکمیت مرکزی حکومت نادرشاه،روا می پندارند. شگفتا ! نمی دانستم که روش دریدن انسان وسینه چاک نمودن آدمیان دلباخته های درمیان بعضی از کتب خوانان داشته است.

7 : زمانیکه حبیب الله در شهر کابل سنگر گرفت به پیمانی که روی قرآن پاک نموده بود پادشاه سه روزه کشور وبرادر امان الله ، عنایت الله خان، را آزار نرساند. به سوگندی که حبیب الله پاکدین روی کتاب پروردگار نموده بود حرمت گذاشت و عنایت الله خان را گذاشت که با فامیلش آسوده از ارگ خارج و کشور را ترک گوید. با چنین کاری، حبیب الله قرآن را از برای ضربه زدن حریفان سیاسی خود نفروخت و پیمان خود را در روی قرآن آفریدگار نشکست. اینگونه پیمان نگهداری خویشتن داری را دراوج قدرت، چکامه سرایان در گو می نامند بزرگمنشی و پاکدلی !

برمیگردیم به زمان دیگری از تاریخ :
نادرشاه که قدرت سیاسی را در کابل بدست آورد برای به چنگ آوردن رقیب سیاسی اش، حبیب الله، به روی قرآن مهر نمود که اگر آن کوهدامنی تسلیم شود، او را آزار و گزند نخواهد رساند. حبیب الله مهر نادر را در قرآن ضمانت دانسته به کابل آمد. نادر سخن پروردگار را فروخت تا آن کوهدامنی را بدست آرد و خلاف پیمان و مهرش در کتاب آفریدگار، حبیب الله را بدست سران قبائل طرفدار خود سپرد و حبیب الله و یارانش در ارگ تیر باران گردیدند. و خلاف کرامت انسانی، جسد بی روان آن کوهدامنی از ارگ بروی خاک کش کشان به چمن حضوری برده شد و در چمن حضوری جسد تیر خورده و چنواری شده حبیب الله به دار کشیده شد. جسد خونبار وبی روان حبیب الله را برای روزها به دار گذاشتند به هدف اینکه چشمان همزبانان حبیب الله را سوزانده باشند. آن بود حرمت گذاری یک بی سواد کوهدامنی در برابر قرآن که امروز بنام« یچه سقو» پست و زبون شمرده میشود و این بود قرآن فروشی نادرشاه که تا هنوز هم در پاره از نگارش های اردتمندانه « زعیم» نامیده می شود ! با انهمه رویداد ها که دربالا آمد، نادر برازندگی هائی هم داشت که نمیتوان ازآن چشم پوشید.

از آنجمله میتوان از پختگی اش در امور لشکری، زیرکی اش و تدبیرش نام برد. مگر روش کینه توزی، قوم پشتون را در برابر بقیه باشندگان میهن وسیله سیاسی ساخت، با انگریز ساخت و مجاهدین بخارا سرزد، پیمان شکستن و قرآن فروختن اوست که نادر را در دوشنبه و پنجشنبه بازار، درتاریخ و نگارش مرد نامطلوب وغیر اعتمادجلوه میدهد. بااینکه حبیب الله سواد نداشت و برای رهبری خراسانیان ساخته نشده بود، گزارشات و رویداد هائی که در بالا آمد او را با نشان دادن جوانمردی و راست گوئی در مواقع خیلی حساس، نگینه واردر میان خیل امیران دو سده کشور می درخشاند.
بیشتر ازین، رویداد های تاریخی بیان شده برخلاف نوشته های بعضی ها گواه میدهد که آن فرزند کوهدامن « دزد» وار و « دزد» گونه حکومت نکرد بل در زمان رهبری از خود قناعت به نفس، شیوه مردی، از زبان ( وزنان دشمنان) پاسداری، بی تعصبی، وفا به پیمان و حرمت به قرآن خدا بیادگار گذاشت.

این شیوه های از خودگذری، قناعت پسندی، ساده زیستی، جوانمردی،چشم سیری و بی آلایشی حبیب الله است که بر کار کرد ها و کارنامه های بسی امیران محمدزائی چربی میکند. و در نتیجه، آن جوان کوهدامنی را حاشیه به متن تاریخ کاکه وار می جهد و آفتاب وار می درخشد.

  • ابراهیم اخلاقی

علی احمد جلالی

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۳ ب.ظ

علی احمد جلالی

جلالى در سال۱۳۲۳ هجرى خورشیدى در ولایت غزنى متولد و فارغ التحصیل دانشکده جنگ افغانستان در کابل است .

وى در سال۱۳۴۳ هجرى خورشیدى از دانشکده جنگ آمریکا فوق لیسانس در رشته دفاع داخلى را گرفت ، بعد در دانشکده سلطنتى انگلیس تحصیلات خود را ادامه داد و در سال۱۳۷۵ هجرى خورشیدى نیز در دانشکده جنگ آمریکا از رساله دکتراى خود تحت عنوان "سیاست جهانى آمریکا" دفاع کرد.

جلالى بعداز پایان تحصیلات درآمریکادرپستهاى مختلف وزارت دفاع افغانستان (درزمان دولت مجاهدین )و همچنین در رشته دیپلماسى در وزارت داخله این کشور به عنوان استاد تدریس کرده است .

وزیر داخله افغانستان در سال۱۳۶۰ هجرى خورشیدى بعد از حمله شوروى به افغانستان به پاکستان مهاجرت کرد و به عنوان مشاور مجاهدین افغانستان ایفاى وظیفه نمود.

جلالى در سال۱۳۶۱ هجرى خورشیدى به عنوان خبرنگار در رادیو صداى آمریکا استخدام و بعد به عنوان رییس بخش فارسى و پشتو صداى آمریکا انتخاب شد.

وى چندین اثر علمى دارد، کتاب "آن طرف کوه ها" درباره جنگ هاى چریکى به زبان انگلیسى را در آمریکا چاپ کرده است .

جلالى همچنین کتابهایى به نام "نفوذ و تاثیر ایران برکشورهاى آسیاى -میانه " و "تاریخ جنگ در افغانستان " را به چاپ رسانده که کتاب دوم وى اکنون در دانشگاه جنگ افغانستان تدریس مىشود.

وى در سال۱۳۸۲ هجرى خورشیدى توسط "حامد کرزى" رییس جمهورى افغانستان به - عنوان وزیر داخله دولت انتقالى افغانستان منصوب گردید.

  • ابراهیم اخلاقی

حفیظ الله امین

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۲ ب.ظ

حفیظ الله امین

حفیظ الله امین، پسر حبیب الله از قبیله کوچک خروتی در سال ( 1300ه ش ) در پغمان از توابع کابل بدنیا آمد، پدرش کار مند اداره پولیس در زمان نخست وزیری هاشم خان سمت زندانبانی توقیف‏خانه کابل بعهده داشت .
 وی تحصیلات ابتدائئ خود را در پغمان و تحصیلات عالی خود را در دار المعلمین تربیت معلم کابل به پایان برده. به عنوان معلم استخدام گردید و بعد از مدتی به مدیریت دبیرستان ابن سینا گماشته گردید و بنا بگفته آقای فرهنگ او در همین زمان عده از جوانان را جذب کرده و برای آنها «نظریات نژادی» را القاء و تدریس می‏کرد. وی درسال 1336 ‏شمسی با استفاده از بورسیه دارالمعلمین عازم آمریکا شده و از دانشگاه کلمبیا مدرک فوق لیسانس در رشته تعلیم و تربیت، گرفت و در برگشت به افغانستان با این موسسه آموزشی آمریکایی در کابل مشغول کار گردید و احتمالاً در همین ایام با تره‏کی آشنا گردید. بار دوم در سال 1341 ه‏ش باز هم به آمریکا غرض دریافت درجه دکترا از دانشگاه مزبور رفت و بدلیل نامعلومی پس از یکسال و قبل از دریافت درجه مورد نظر به کابل برگشت
.

او در همین زمان در دوران اقامت خود در آمریکا «اتحادیه دانشجویان مترقی افغان» را در کابل تشکیل داده و خود ریاست آن را به عهده گرفت. در بازگشت به کابل در سال 1343 خود را کاندید نمایندگی از حوزه پغمان نموده، اما در این کاندیداتوری شکست خورد. وی در همان سال تقاضای عضویت «ح.د.خ.ا» را کرد که بعنوان عضو عادی پذیرفته گردید، اما توانست توجه تره‏‏کی را بخود جلب نموده، پلکان ترقی در حزب را به سرعت پیموده و در سال 1348 ‏شمسی باز هم از حوزه پغمان کاندید و این بار برنده شده. او در کشمکش‏ها و رقابت‏ها حزبی بین تره‏کی و ببرک ‏جانب تره‏کی را گرفته و با ببرک سخت در رقابت و حتی خصومت افتاده، زیرا که علاوه بر تفاوت‏های فکری، شخصیتی و اخلاقی، ببرک با عضویت وی در کمیته مرکزی و دفتری سیاسی حزب مخالفت کرده بوده، پس از رخ دادن انشعاب، وی به جناح «خلق» پیوسته و از مبلغان پرشور آن جناح و مخالفان با حرارت ببرک و جناح «پرچم» گردید و در ضمن از جانب خلق ماموریت کار سازمانی در ارتش را به عهده گرفت و به جذب سربازان و افسران جوان، مخصوصا ً پشتون‏های جوان و روستایی پرداخت و موفقیت زیاد به دست آورد.

در سال «1357» که هر دو جناح با فشارهای بیرونی متحد شدند، او باز به عنوان عضو کمیته مرکزی انتخاب گردید و با حفظ سمت ماموریت سازمانی خویش در ارتش، که در جنا ح پرچم این ماموریت را رقیب دیرین او میراکبر خیبر به عهده داشت. پس از پیروزی کودتای 7 ثور «1357ه‏ش» وی به عنوان معاون نخست‏وزیر و وزیر امور خارجه و نیز عضویت دفتر سیاسی و دارالانشای حزب، تعیین گردید. و پس از برکناری عبدالقادر هفدهم ماه سرطان 1357، به عنوان معاون تره‏کی در سرپرستی وزارت دفاع تعیین شده و عملاً در اداره ارتش و مراکز دولتی و امنیت را به عهده گرفت و در 25 سنبله 1358، پس از کشتن تره‏کی، عنوان منشی عمومی (دبیر کل)، نخست‏وزیر، رئیس شورای انقلابی و رئیس جمهوری را، به خود اختصاص داد و حدود صد روز به صورت یکه‏تاز و بی‏رقیب در بخش‏هایی از افغانستان به شیوه بسیار خشن و جبارانه حکومت راند و بالاخره در 6 جدی 1358 در «قصر تپه تاج بیک» بوسیله روس‏ها کشته شد.

مهمترین ویژگی‏های شخصیتی او پس از قدرت‏طلبی مفرط، تناقض فکری و درونی او در رابطه با تبارگرائی و مارکسیسم بود. او از سویی یک «ناسیونالیست» دو آتشه (پشتون) بود و از سوی دیگر یک مارکسیست لینینست بود.

امین در آغاز از اعضای حزب سوسیال دموکرات افغان ملت» بود، اما بعدها به مارکسیسم رو آورد. بعد از کشته شدن امین و نزدیکانش، سرلشکر لیاخفسکی جریان را چنین گزارش می‏‏‏کند: کشته‏های افغان‏ها از جمله دو پسر خود امین را در گورستان نزدیک کاخ به خاک سپردند. جسد امین را که در قالی پیچانیده بودند، شب هنگام به دستور معاون سیاسی گردان، سروان انور صحتف در همان گورستان به خاک سپردند، اما جدا از دیگران، بر سر گور او هیچ لوح یا نشانه‏ای نگذاشتند. بقیه خانواده امین را که زنده مانده بودند به زندان پلچرخی بردند و به جای خانواده تره‏کی که تازه آزاد شده بودند، زندانی ساختندحتی دختر امین را که در هنگام نبرد زخمی شده بود، در یک اطاق با کف بتنی (سمنتی) سر انداختند. آری! آدم‏هایی که نزدیکان و خویشاوندان خود را به دستور امین از دست داده بودند، با ترحم و دلسوزی بیگانه بودند. تنها تشنه انتقام بودند.


 

  • ابراهیم اخلاقی

محمد یونس قانونی

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۲ ب.ظ

محمد یونس قانونی

محمد یونس قانونی فرزند محمد یوسف در سال 1336 هـ ش مطابق 1958 میلادی در ولسوالی حصه سوم ولایت پنجشیر دیده به جهان گشوده است، ایشان در سال 1343 هـ ش مطابق به 1965 میلادی در شهر کابل شامل مکتب ابتدایه گردید و در سال 1355 هـ ش مطابق 1977 میلادی دوره لیسه را در مدر سه ابوحنیفه به اتمام رسانید. و متعاقبا شامل پوهنحی شرعیات پوهنتون کابل گردید.

دوران جهاد:
 آغاز فعالیت های وی در عرصه سیاسی ، فرهنگی و جهادی از زمانی آغاز می شود که پس از فراغت از پوهنحی شرعیات پوهنتون کابل، در سال 1359 به جبهه پنجشیر پیوست.و در آن جا برای اولین بار به فرماندهی قهرمان ملی کشور شهید احمد شاه مسعود، به عنوان منشی عمومی کمیته دعوت و جهاد، منصوب گردید. وی با درک شرایط و مصلحت جبهات، به ایجاد مرکز آموزشی دعوت به جهاد همت گمارد که خود نیز تربیه مربیان این مرکز را به عهده داشت. ایجاد این مرکز و مدیریت قوی آن از سوی محمد یونس قانونی، در تقویت جبهات نقش اساسی و سازنده داشت. در سال 1360، از جناب احمد شاه مسعود به حیث نماینده جبهات انتخاب و عازم پیشاور پاکستان گردید و برای شش سال مسئولیت امور فرهنگی را به عهده داشت.

محمد یونس قانونی درطی شش سال توانست با انعکاس فعالیت های جبهات خارج از کشور و نیز شناساندن جبهات تحت امر شهید مسعود توانایی و لیاقت خویش را در انجام امور محوله به اثبات رساند و با پینش واقعی و درایت سیاسی، به عنوان عنصری مفید، مطرح گردید. با تاسیس شورای نظار، وی به مدت 3 سال وظیفه معاونت کمیته فرهنگی را اجرا می کرد که از جمله خدمات ارزنده این دوره می توان به تاسیس نشریه پیام شورا، انتشار کست های ارمغان سنگر، ایجاد اداره سمعی و بصری برای تهیه و پخش کست های ویدویی از صحنه های درخشان جهاد و مبارزه ملت افغانستان، تاسیس رادیو محلی و و مهم تر از همه زمینه سازی و ایجاد شرایط مناسب روابط و حرکت فرهنگی هماهنگ در بین ولایات، اشاره نمود که هر کدام از موارد یاد شده قابل تامل، اندیشه و درخور ستایش هستند. از آن پس با تاسیس شورای سراسری قوماندانان، محمد یونس قانونی به حیث نماینده شهید مسعود، ریاست کمیته سیاسی این شورا را به عهده گرفت که در مدت تصدی این وظیفه تلاش وی در جهت نزدیکی افکار و خط مشی های قوماندان برای همه دوست دارن وحد ت ملی در کشور ارزشمند و قابل ستایش است.

با آزادی کابل و پیروزی مجاهدین، محمد یونس قانونی نیز همچون سایر مجاهدین، سربلند و با افتخار وارد کابل گردید و سه روز بعد به عنوان رییس عمومی سیاسی اردو، در کنار دوست و همسنگرش احمد شاه مسعود بزرگ، مشغول به خدمت گردید. در این مدت او توانست برای ایجاد یک اردوی منظم و ساختار مناسب برای اردو، موفقیت های چشمگیری را بدست آورد. پس از موافقت نامه ننگرهار که در آن برکناری احمد شاه مسعود از بست وزارت دفاع، تصویب گردید و سردار بزرگ ما با یک دنیا گذشت و ایثار، این موافقت نامه را پذیرفت و از سمت خویش کناره گیری کرد، محمد یونس قانونی به عنوان سرپرست وزارت دفاع از جناب رییس جمهور وقت تعیین گردید. وی در این سمت که پیش از سه ماه طول نکشید، با درک مسئولیت سنگین خویش، کارهای بسیار اساسی در جهت شکل گیری و پایه گذاری وزارت دفاع نمود که می توان ساختار اداری فعلی وزارت دفاع را به نوعی حاصل زحمات بدریغ او دانست. وی با وجود کار در وزارت دفاع از هر گونه فعالیت نظامی اجتناب ورزید و تنها در بعد سیاسی و تشکیلاتی آن، به نحو احسن اجرای وظیفه کرد.

دوران مقاومت:
 محمد یونس قانونی در این دوران به نمایند گی از جریان مقاومت، جهت گفتگو و مذاکرات با جریانی موسوم به شاه سابق، دو سفر رسمی به روم داشت. هدف اصلی و نیت از این سفرها، ایجاد یک تشکل حول محور وحدت ملی بود. تا با ایجاد یک تشکل ملی، جامعه را از بحران موجود رهایی بخشیده و در جهت ایجاد یک نظام سیاسی در حرکت نمود. مرد خستگی ناپذیر و پرتلاش سرزمین ما در سال= 77 به فرانکفورت آلمان سفر کرد که حاصل آن سفر، تشکیل شورای مصالحه و وحدت ملی بود. هدف از تشکیل آن ایجاد یک جبهه سیاسی در کنار مقاومت بود. در دوران مقاومت به فیصله شورای رهبری، مسئولیت کمیته امور ولایات به محمد یونس قانونی محول گردید. علاوه برآن رهبری کلیه کمیته های موازی و غیر نظامی به جز سیاست خارجی را عهده دار بود. از جمله فعالیت های محسوس او در این دوره می توان به ایجاد آکادمی پولیس، تاسیس پوهنتون البیرونی و تاسیس انجمن شعرا و نویسندگان اشاره کرد. در همین جریان مسئولیت اکثر مذاکرات مهم از جمله مذاکرات عشق آباد و دوشنبه و جلسات شورای مصا لحه و وحدت ملی را بر عهده داشت.

پس از حادثه 18 سنبله 1380:
 پس از شهادت مسعود بزرگ در 18 سنبله 1380 که در واقع خونبهای او پیروزی مجاهدین و شکست طالبان بود، با سقو ط کابل، وی در= راس یک کمیسیون امنیتی داخل کابل گردید محمد یونس قانونی پس از ورود به کابل با مدیریتی قوی، نفوذ عمیق و راهکارهای خویش توانست جلو خیلی از حوادث ناگوار را بگیرد و مانع از عقده گشایی های افراد، اشخاص و گروه ها گردد و این کار بسیار ارزشمندی بود که توانست فضای مناسب و آرامی را در کابل فراهم آورد.

اجلاس بن: 
محمد یونس قانونی برای شرکت در این اجلاس در راس یک هیأت بلند پایه از جانب جبهه متحد، راهی بن گردید. اگر چه حدود اختیارات محول شده به این هیأت در تصمیم گیری ها بسیار محدود بود ولی ابتکار و درایت آقای قانونی، سرانجام این پروسه را به نتیجه رساند و اداره موقت محصول این توافق بود و براستی که اگر محمد یونس قانونی صرف در حوزه اختیارات خویش عمل می کرد و ابتکار خویش را وارد صحنه نمی ساخت، ممکن بود باز هم در کابل شرایط دوره قبلی حکومت مجاهدین به وجود آید و هر یک از گروه ها در اندیشه کسب حقوق بیشتر و موقعیت برتر به جان یکدیگر بیافتند و نتیجه همان می شد که نباید می شد. خوشبختانه محمد یونس قانونی توانست جلو یک فاجعه عظیم بشری را گرفته و نسیم صلح و امنیت، در این کشور دوباره وزیدن گرفت. به حق اوست که می تواند افتخار قهرمانی صلح و پیام آور دوست را از آن خود کند.

اداره موقت: 
وی با شکل گرفتن اداره موقت به حیث وزیر امو=ر داخله، خدمات ارزنده و نوید بخشی را انجام داد که بر هیچکس این فعالیت ها فعالیت های چشمگیر پوشیده نیست. او توانست در سخت ترین شرایط پولیس ملی را تشکیل دهد و به حفظ امنیت در کابل، ایجاد نظم عامه و حاکمیت قانونی در وزارت خویش مبادرت ورزد و افتخار بزرگ او این است که به اعتراف رئیس نیروهای حافظ صلح آیساف، امنیت کابل در این دوره ازامنیت واشنگتن هم بهتر بود و این کار ساده ای نیست.

لویه جرگه اضطراری:
درلویه جرگه اضطراری باز هم محمد یونس قانونی بود که برای حفظ حکومت و نظام و برای موفقیت آن از وزارت داخله کناره گیری کرد تا به قول خودش، فرایند صلح و تحقق توافقنامه بن که حکم فرزند او را دارد پیدا کند و همین حرکت ایثارگرانه او بود که محد یونس قانونی را محبوب قلب ها ساخت.
اداره انتقالی اسلامی افغانستان: در کابینه جدید به پیشنهاد رئیس دولت و اصرار مردم که می خواستند فرزند محبوب سرزمین خویش را در کنار خود داشته باشند، به حیث= وزیر معارف د ر خدمت فرزندان این مرز و بوم قرار گرفت تا بار دیگر با شکوه اندیشه های روشن و ابتکارهای سازنده خویش معارف افغانستان که به طرز اسفناکی بی سروسامان بود، تا حدودی سازمان ببخشد و روح تازه ای در کالبد تکیده ی او بدمد. محمد یونس قانونی در نخستین روزهای فعالیت خویش درمعارف با طرح کمپاین حمایت از معارف و ارایه استراتیژی بازسازی معارف، به عنوان مدیری دلسوز، آگاه و مبتکر درخشید و همه افغانستان یک پارچه حمایت خویش را از او اعلام کرد. در واقع او مبنای معارف نوین معارف افغانستان را گذاشت.

خصوصیات: 
او مدیری است که با رویاروی سیاست و تفکر در زند گی و اندیشه خویش، اسوه نوید بخشی برای نسل جوان ماست. بی تردید او یکی از بزرگترین و اصیل ترین مردانی است که می تواند در سرنوشت جامعه ما، نقش بسزا و درخور ستایش ایفا کند. او در اوج کمال و پختگی اندیشه اش، مردم را دوست دارد و نسبت به سرنوشت آنها دلسوز و فداکار است. همین امر است که او را در بطن جامعه جای داده و اندیشه های او پادشاه اقلیم تفکر نسل جوان ماست. او معتقد است که تنها خود آگاهی مردم است که میتواند آن ها را قادر سازد تا بر سرنوشت خویش حاکم شوند. محمد یونس قانونی موقعیت ها و مصلحت ها را خوب می شناسد و در عین حال هستی خود، آبرو و اعتبار خود را برای کشور و مردم خود میخواهد، نه کشور را برای خود و اعتبار خود و این است راز بزرگ جاودانگی انسانها!

  • ابراهیم اخلاقی

قسیم فهیم

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۲ ب.ظ

قسیم فهیم

مارشال محمد قسیم فهیم در سال 1957 در قریه اومرز ولسوالی پنجشیر ولایت پروان تولد شد و دورهء تعلیمات ابتدائی را در زادگاهش به پایان رسانید و بعد جهت فراگیری تحصیلات بیشتر به کابل آمد و شامل دارالعلوم کابل گردید. سپس شامل شرعیات دانشگاه کابل شد.

در دوران جهاد ملت افغان علیه تجاوز خارجی به عنوان یکی از همرزمان احمد شاه مسعود، به عنوان معاون آمر زون و مدتی معاون کمیته سیاسی شورای نظار جمیعت اسلامی افغانستان و زمانی آمر جبهات سمت شمال ( مزار شریف، کندز، بغلان، تخار و بدخشان) و همچنان به عنوان آمر جبهات پروان، خوست و فرنگ در بغلان و غوربند ایفای وظیفه نموده است. ازآغاز جهاد الی پیروزی مجاهدین، مارشال محمد قسیم فهیم در سمت معاونیت احمد شاه مسعود فعالیت از خود نشان داد. بعد از انتفال حکومت در 8 ا پریل 1992 به عنوان وزیر امنیت ملی ( خاد ) دولت اسلامی افغانستان موظف شد.

گذشته از آن رهبری قطعات و جزو تام های اردو را بعهده گرفت و به رتبه سترجنرالی رسید. در اوخر حکومت اسلامی در کابل وزیر دولت در امور امنیت و عضؤ شورای رهبری دولت به حیث قوماندان عمومی جبهات شمال مؤظف بود.

مارشال فهیم به زبان عربه آشنایی داشته و به انگلیسی نیز بلدیت دارد. موصوب اهل مطالعه و کتاب است و به آثار شاعران کلاسیک زبان دری مانند شاهنامه فردوسی، مثنوی و غزلیات مولانا جلال الدین محمد بلخی، بوستان شیرازی، دیوان حافظ، غزلیات ابولمعانی بیدل و... بسیار علاقه مند است. مارشال فهیم در میان مجاهدین و قومندانان از اتوریته و اعتبار بالایی برخوردار است.

پس از شهادت احمد شاه مسعود در 24 سنبله 1380 برابر با 15 سپتمبر 2001 موصوف به عنوان وزیر دفاع و قومندان عمومی نیروهای دولتی تعیین شد.

در موافقات بن وی بحیث وزیر دفاع ادارهء موقت تعیین گردید. در ثور 1381 برابر با ا پریل 2002 حین جشن پیروزی مجاهدین او به رتبه مارشالی که بالا ترین رتبه نظامی در افغانستان می باشد نایل آمد.

بعد از انتخاب حامد کرزئی به حیث رییس دولت انتقالی اسلامی در لویه جرگه از او خواسته شد تا وظیفه خود را در دوران 18 ماهه این حکومت نیز ادامه بدهد.

مارشال از آغاز ادارهء موقت دوبار مورد سؤقصد قرار گرفته ولی هر دو بار جان بسلامت برده است. وی حال وظیفه خیلی مشکل تشکیل اردوی ملی، و انسجام قوتهای مختلف در افغانستان را بعهده دارد، صداقت و لیاقت هر چه بیشتر وی در این راه بکار است تا کشور و مردم آن از رنج و بدبختی بیشتر نجات یافته و افغانستان در شاهراه ترقی گامزن شود.

مارشال فهیم متاهل است و دارای چهار فرزند میباشد.


 

  • ابراهیم اخلاقی

سید اسماعیل بلخی

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۱ ب.ظ

سید اسماعیل بلخی

سید اسماعیل بلخی در سال 1295 شمسی، در قریه سرپل ولسوالی بلخاب متولد شده است. بار اول سال1301 شمسی، با پدر، برادر و خواهر خود به ایران سفر نموده، در مرکز علمی شهر مشهد به تحصیل آغاز نمودو چهارده سال در حوزه علمیه مشهد مقدس تحصیل نمود.

در ایران به فعالیت های دینی و سیاسی مشغول گشت. برای این فعالیت اش از طرف پلیس ایران مورد تعقیب قرار گرفته، سال (1314) مجبور گردید به افغانستان باز گردد.
در همین سالهای سازمان اسلامی تندرو دیگر به نام (اتحاد) و یا حزب (ارشاد ) عرض وجود نمود. که  اساس گذار این حزب علامه سید اسماعیل بلخی بود. 
سید اسماعیل بلخی از روحانیون برجسته اهل تشیع بود، که در بین مسلمانان در افغانستان، ایران و دیگر کشور های شرقی اعتبار و نفوذ زیاد داشت.

فعالیت های سیاسی سید اسماعیل بلخی از پولیس افغانستان نیز پوشیده نماند. این بود، که بلخی را به زادگاهش بلخاب اجازه سفر نداده و او در هرات سکونت اختیار نمود. در پهلوی ادامه فراگیری علوم دینی در نزد شیخ محمد طاهری قندهاری به تبلیغ دینی و سیاسی مشغول شد.

علامه سید اسماعیل بلخی در سال 1329هجری شمسی با عده یی از روشن فکران و مبارزان متحداً دست به تحول زدند تا انقلاب نماینداما دستگیر و زندانی شدند و خیانت یک فرد به ناکامی شان منجر شد. مرحوم بلخی که از جور وستم بی پایان خاندان یحی برمردم, بویژه مردم هزاره خیلی رنج می برد ناگزیر گشت تا مردمان دانشمند و اهل درد از اقوام مختلف افغانستان را جستجو کرده با خود همنوا سازد و آنان را در راه و هدف بزرگ یک انقلاب و تأسیس جمهوریت همنوا سازد.
ایشان در اعلامیه ای افغانستان و حکومت را اینگونه وصف می نماید: از بدو تأسیس سلطنت خانواده محمد نادرخان تا آنگاهی که بیست ویک سال از عمر آن گذشته بود؛ (از طرزعمل مستبدانه دولت, اهمال و فروگذاریهای آن, درشئون مختلفه مدنی, زندگی اکثریت مردم در قرن بیستم به سویه امم ما قبل قرون وسطایی) در بدخشان زنان و دختران جوان لباسی ندارند تا ستر عورت کنند, در نورستان پوست بز می پوشند؛ در قبایل افاغنه از فرط عسرت در شینوار عندالاحتیاج زن حسینه و زیبای خودرا بازن بدشکل دیگریکه نسبتاً زندگی مرفه دارد با گرفتن چند دانه بز و مبلغی نقد مبادله می نمایند.  آدم فروشی خصوصاً از جنس لطیفه بازار گرم دارد؛ دختر فروشی وبهای آنرا مبلغ گزافی به عنوان (ولور) گرفتن شیوع عام یافته و جزو کلتور گردیده و این بدعتها نمایانگر منتهای فقر و بیچارگی مردم بد بخت این مرز وبوم است. کوچیها هنوز با حیات بدوی مبتلا و این آنچه انسانیت نام دارد بیگانه اند.

طوایف هزاره در زیر یک سقف با حیوانات زندگی میکنند و از کلیه مزایای ابتدایی حیات بشریه محروم اند و هیچ امید بهبود از آینده ندارند. گروه هائیکه به نام پشه یی یا (شاتری) یاد میشوند و در دره های مشکل گذار کوهساران و قلل جبال آشیانه و خوراک اکثریت شان علف و میوه کوهی است, نان گندم را در عمر خود مزه نکرده اند. ابواب علم و معرفت بر روی عموم بسته و ملت قهراً در ورطه جهل نگهداشته شده تا دایماً محل استثمار مستکبران و اقویا باشند. فرهنگ و معارف مروج امروز که بی شباهت به روش استعمار گران نیست روحیه فرزندان این خاک را کشته خصوصاً با جلوه های تبعیضی استعدادها را در نطفه خنثی کرده است. خودی و شخصیت سرکوب شده, اختناق و فشار بر مشاعر عامه حاکم است. مردم امنیت مالی و جانی ندارند. محیط افغانستان با تمام وسعت و پهنایش زندانی را مانند است که مردم اجباراً درآن به سر می برند. احساس مردم از دلچسپی به وطن کور شده؛ دوام این زندگی برای همه ناگوار و ازآن بیزارند. مسؤل تمام این بد بختیها خانواده سلطنتی موجوده است. تحمل آن اکنون بردوش ملت ستمدیده افغانستان سنگینی میکند.
ما بر خاسته ایم این بار کثیف را از شانه بر اندازیم, اگر توفیق نیافتیم آیندگان حتماً این کار را کردنی اند و اعمال شما پاداشی جز این ندارد.

مطالب منظومه علامه بلخی با صراحت شجیعانه اش اخطاریه یی بود که از زبان متهمی برای اول بار در محضر رسمی در حضور افسران عالی رتبه و مامورین معتمد دولت شنیده می شود. مستمعان را به حیرت اندر ساخته با تعجب یکی به سوی دیگری می نگریستند.

علامه سید اسماعیل بلخی که در فصاحت و بلاغت کم نظیر بود؛ در منابر وعظ و موعظه دادسخن میداد. لقب - ناطق الاسلام – برایش داده بودند. در مسافرت اخیریکه بعد از کوته قلفی (قفلی) پانزده ساله به ایران و عراق نمود و مجامع علمی استقبال گرمی درآن ممالک ازوی نمودند؛ برای استماع سخن رانی هایش در کارتهای رسمی مدعوین علاقمند, اورا به عنوان – سید جمال الدین ثانی – معرفی و تشویق میکردند که مردم از درک فیض گفتارش بهره وافی بگیرندعلامه بلخی هنوز سن پنجاهمین عمر گرانمایه خودرا طی نکرده بود که پدرش پدرود حیات گفت. اودر زندگی آرزو میکرد مدفنش در جوار اجداد بزرگوارش جاییکه چشم به عالم هستی کشوده بود در قدم جای حضرت شاه همدان که هرساله عرس بزرگی درماههای سرطان و اسد به یاد آن عارف گرامی و مجاهد کبیر برپا میشود و از اقطار افغانستان زایران برای کسب فیوضات حاضر میشوند – قرار گیردولی مرگ نا به هنگام او مانع از بجا آوردن وصیت او و هم دوری راه و شدت گرمای اخیر برج جوزای 1344هجری شمسی  گردیده مطابق خواهش و اصرار مردم اخلاص کیش و شرافتمند افشارنانکچی در قصبه مذکور به خاک سپرده شد.

اکنون در آنجا لنگرش گرم و مزارش مطاف خاص و عام است. اینک شعری ازآن مرحوم:

انتقاد تاکی
ازخون بی نوایان اخذ نفاد تــــــاکی 
وز رنج بی مرادان جستن مـــــراد تاکی؟
بیداد بر ضعیفان جایی نگشــت تحریر 
لافیدن جراید از عـــــــدل و داد تاکی؟
تا رتبه انتصابیست مشـــکل بود توازن 
فرمان روای مطلق هر بیســـــواد تاکی؟
نیکی زخود شمردن زشتی زدست تقدیر 
بر دستگاه خلقت این انتقاد تـــــــاکی؟
سعی و عمل چو نبود از آرزو چـه خیزد 
آزردگی به ملت خواهــــــی زیاد تاکی؟
تحصیل گنج و فرهنگ بی رنج نیست ممکن 
شرط است جهد قومی بی اجـتهاد تاکی؟
همکاری و تعاون از اعــــــماد خیزد 
با خلق خویش باشیم بی اعتــماد تاکی؟
دیریست مستبد را با شیخ اتحادیـست 
یارب میان دزدان این اتـــــحاد تاکی؟
ای مجمع عمومی زین انجــمن چه حاصل 
گر نیست جنگ مذهب فرق نژاد تاکی؟
تجهیز جیش از چیست وین خوف و ترس از کیست 
باغی که صلح روید تخم فــساد تاکی؟
با ناتوان ندیدیم جز مکـــــر از توانا 
نامی است از حمایت غصب بلاد تاکی؟
از عنعنات دیرین تفکیک نـــوع زاید 
فکری به زنده بایست ازمرده یاد تاکی؟
بی گردش طبیعت مارا مساز مایوس 
ناشاد قلب خلقی یک عده شاد تاکی؟
بلخی بدهر گویم یا با زمامـــداران 
با اهل فضل آنسان کیدو عناد تاکی

بلخی بزرگ، ملی می‌اندیشید و برای تحقق آزادی تمام افغان‌ها از قید و بند استبداد رژیم حاکم، نبرد بی‌امان فکری را به راه انداخت و سرانجام برای زنده ماندن افغان‌ها و آزادی و حریت مردمان این مرز و بوم جان خویش را ایثار نمودند. بلخی از مفاخر بزرگ و ملی افغان‌ها بود و برای همیشه به عنوان یکی از قهرمانان ملی این کشور بر تارک تاریخ قهرمانی‌های افغان‌ها خواهد درخشید.


 

  • ابراهیم اخلاقی

سید صفدر علی احسانی

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۰ ب.ظ

سید صفدر علی احسانی

در خانواده‌ سیادت، معنویت و روحانیت در سال 1328ش. کودکی خوش سیما و نورانی متولد شد که مرحوم آخوند سید محمد اکبر(پدر شهید) به عشق مولایش، اسم مبارکش را سید صفدر علی گذاشت.شهید بزرگ احسانی، از میان قله های مرد خیز(جاغوری)- منطقه المیتو- قد بر افراشت. قله های پر غروری که مردان بزرگ و آسمانی چون آیت الله علامه مدرس افغانی، آیت الله وحیدی، روحانی مبارز و آگاه شهید شریفی(وکیل مردم جاغوری در ولسی جرگه)، جنرال موسی هزاره(رئیس ارتش پاکستان) و... را به دامن پرمهر خویش پرورش داد.

ایشان در دامان خانواده روحانی چشم به جهان گشود و با جهان بینی الهی پرورش یافت و با ذوق و علاقه فراوانی که به علوم دینی داشت در زادگاهش نزد حاج شیخ محقق به تحصیل علوم دینی آغاز کرد. و مدت دوسال در حوزه علمیه مالستان نزد حاج شیخ یوسف عارفی مشفول تحصیل بود و آنگاه خدمت آیت الله وحیدی وشهید شریفی در مدرسه ‹شریفی› به تلمذپرداخت. پس ازمدتی زلال زمزم معنویت وجذبه علمی حوزه علمیه نجف اشرف اورا به سوی خویش کشانید ودر سال 1348عازم نجف اشرف گردید واز محضر بزرگان واعاظم علمی نجف بهره گرفت وبه مطالعات جنبی ومسایل سیاسی روز، جریانهای انقلابی مبادرت ورزید که درنتیجه توسط عمال حزب بعث درسال1354از عراق اخراج گردید وشهید، درحوزه علمیه قم اقامت گزید ودرکانون انقلابی انجا مشغول تحصیل گردید واز حضور اساتید بزرگ حوزه استفاده می‌برد و دوره فن خطابه را در حضور حضرت آیت الله مکارم شیرازی در دارالتبلیغ به پایان برد.او سطوح عالیه دروس حوزه را به اتمام رسانده ومشغول خارج فقه واصول بود.

تبلور واقعی شخصیت بزرگ شهید احسانی را دربرگهای زرین جهاد ومبارزه می‌توان تماشا کرد، او با باور بالغ واندیشه ظهور یافته واراده پایدار دراولین سالهای طلبگی، با گام استوار در راه دفاع ازکیان اسلام قدم برداشت، درسال 1347ش. درانتخابات وکلای مجلس ملی از کاندیداتوری روحانیت حمایت کرد وتلاش فراوان نمود که تا یک قدمی مرگ جلو رفت واین کار او خشم خوانین جاغوری را برانگیخت وپسر شریف خان پیلوت اورا با تفنگچه(کلت) تهدید به مرگ کرد اما دراراده او خللی وارد نگشت.
شهید، با بینش الهی وشورآمیخته با عشق به مکتب اسلام که در سر داشت وبا ورود به کانون علمی ومعنوی نجف اشرف به مطالعه دقیق جنبشهای اسلامی پرداخت وجذب مدار روحانی انقلاب اسلامی گردید که فعالیتهای انقلابی او وارد مرحله تازه‌ای گشت‌.

شهید احسانی، بعد از اخراج از عراق در حوزه علمیه قم رحل اقامت گزید وفعالیهای انقلابی اش را دوباره آغاز کرد.شهید احسانی با آگاهی که ازاندیشه سیاسی اسلام داشت وتجربه دوران مبارزه تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران وآغاز جهاد درافغانستان ازاو مرد مبارز نستوه، اندیشمند وسیاستمدار فرهیخته‌ای ساخته بود. با آغاز جهاد وتشکیل«حزب نهضت اسلامی افغانستان» فعالیتهای انقلابی اش را در جهت مقاومت اسلامی کشورش متمرکز کرد.

شهید احسانی، مسئول کل کمیته نظامی و نیروهای مسلح نهضت اسلامی بود و برای تدارک امور جهاد شبانه روز تلاش می‌نمود. تهیه ابزار و ادوات جنگی، تأمین و اکمال جبهه ها، اعزام نیروهای تازه نفس به جبه ها، آموزش نظامی نیروها و تربیت کادرهای مکتبی و نظامی از فعالیتهای جهادی او بود. شهید احسانی، در قلب همه مهاجران و مجاهدان عزیز بود، وقتی او برای اعزام نیرو به جبهه حرکت می‌کرد مهاجران دلسوخته سراز پا نمی‌شناخته آماده می‌شدند و در سخت ترین شرایط به جبهه ها اعزام می‌شدند. اعزام چندین کاروان به جبهه های هرات و همچنین فراهم کردن و اعزام کاروانهای بزرگی از مهاجرین در سرمای سخت زمستان از مسیر هرات تا مناطق مرکزی با پای پیاده که در آخرین کاروان خود نیز پیشاپیش قافله جهاد در حرکت بود. و در منطقه«جنگل گز» گلران هرات در حین انتقال نیروها و امکانات از رودخانه هریرود با حملات سنگین هاوان(خمپاره) نیروهای اشغالگر و دولت کمونیستی به فیض عظیم شهادت نایل گشت.

شهید احسانی، به جهاد و مقاومت به دیده یک انقلاب فکری و فرهنگی می‌نگریست و برای تحقق این آرمان مقدس به کارهای زیربنایی فرهنگی می‌اندیشید و همت ویژه گماشته بود. او به نسل انقلاب چشم امید دوخته بود و برای تربیت کادرهای انقلابی و مذهبی آینده جامعه می‌اندیشید. در سالهای اول جهاد و انقلاب که بعض گروههای جهادی درگیر جنگهای داخلی بود، شهید احسانی و همفکرانش در ساحه نفوذ نهضت اسلامی، به تأسیس مکاتب کلاسیک، و مدارس علمیه و کتابخانه ها اقدام نمود. او در امر تأسیس مکاتب کلاسیک در سالهای 61-1360، تهیه کتابهای درسی، کتابخانه ها و استخدام معلمین زحمتهای فراوان کشید.

در کل دوازده باب مکتب صنفی(ابتدایی، متوسطه و لیسه)، کتابخانه و مدارس علمیه(دینی) متعدد در مناطق تحت کنترل نهضت اسلامی تأسیس شد که در نتیجه همین تلاشها عده زیادی از جوانان از نعمت سواد بهره مند شدند.
چهاردهم ثور، در تقویم حماسه و جهاد یاد آور غروب غمناک چشمان پر فروغ آفتابی است که در تاریک ترین عصر یأس، پرتو امید می‌افشاند. در چهاردهم ثور 1365 پرچمدار بزرگ مقاوت و انقلاب بزرگ جهانی اسلام، مجاهد دلسوخته، اندیشمند فرهیخته، عالم ربانی حجة الاسلام والمسلمین الحاج سید صفدر علی احسانی
 ، در گلران هرات زمزم شهادت را سرکشید. شهید احسانی قلب تپنده‌ای جهاد و مقاومت، آفتاب امید در دل امت و بازوی توانمند انقلاب بین الملل اسلامی بود.

  • ابراهیم اخلاقی

عبدالرشید دوستم

ابراهیم اخلاقی | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۰ ب.ظ

عبدالرشید دوستم

در سال 1954 در خواجه د کوی ولایت جوزجان متولد گردیده است . وی یکی از چهره های مطرح در چند دهه پسین بوده که در زیاد ترین تحولات و رویداد های سیاسی افغانستان نقش بر جسته داشته است .

از آغاز فعالیت های سیاسی و نظامی اش تا به امروز در موقعیت ها ومواضع مختلف قرار داشته و به بر داشت بسیاری از از بیک های افغانستان یکی ا چهره های شاخص قوم مزکور میباشد.

در سال 1985 ، دوستم قوماندان یک نیروی پنجاه هزار نفری بود که این نیرو ها در حکومت نجیب بر ضد مجاهد ین می جنگید ند و دوستم عضو حزب بر سر اقتدار وطن بود.

در سال 1992 وی از حکومت انتقالی مجاهدین حمایت کرد ، به تدریج از مرکز فاصله گرفت.

در سال 1994 تغیر جهت داد و با گلبد ین متحد شده ، برضد دولت ربانی جنگید. در سال 1995 از واشنگتن و نیو یارک دیدن کرد. در سال 1998 توسط طالبان شکست خورد و به ترکیه رفت.

در سال 2001 بار دیگر وارد افغانستان شد و با حمایت نیرو های امریکا ، طالبان شکست خورده ووی قدرت سابقه اش را در ساحات سمت شمال تحکیم بخشید

اکنون وی یکی از بازی گران عمده جنگ ویا ثبات سیاسی در افغانستان است. در ماه دسمبر سال 2001 میلادی توسط حامد کرزی بحیث معاون وزیر دفاع تعیین گردید.

وی بتاریخ دهم حمل 1381 از طرف حامد کرزی بحیث نمایندة خاص رئیس ادارة موقت در سمت شمال انتصاب گردید.


  • ابراهیم اخلاقی

رمضان بشر دوست

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۰۶ ب.ظ

رمضان بشر دوست

داکتر رمضان بشر دوست فرزند محمد علی چهل و سه سال قبل در ولسوالی قره باغ ولایت غزنی در یک خانواده کارمند دولتی چشم به جهان گشود.

داکتر بشر دوست تعلیمات ابتدائی و متوسطه خویش رادر بره باغ غزنی و شهر میمنه ولایت فاریاب به پایان رسانیده و دو ماه بعد از کودتای ثور سال 1357 به کشور ایران مهاجر گردید.

داکتر بشردوست تعلمات لیسه خویش را در آن کشور تمام نموده و بعدا به کشور همسایه پاکستان کوچید. داکتبر بشر دوست در سال 1362 میلادی پاکستان را به قصد کشور فرانسه ترک نموده و در آنجا تحصیلات عالی خویش را دنبال نمود.

در سال 1368 موفق به دریافت ماستری در رشته حقوق از پوهنتون گرونوبل فرانسه گردید و در سال 1369 دپلوم مافوق ماستری در رشته دپلوماسی را از پوهنتون پاریس و 1371 دپلوم مافوق ماستری در رشته علوم سیاسی و در 1374 در رشته حقوق دکتورایاش را از پوهنتون تولوز فرانسه حاصل کرد.

داکتر بشردوست سال گذشته بعد از سالها مهاجرت و تحصیل به کشور برگشت و در مدیریت ملل متحد وزارت اموز خارجه بکار گماشته شد.

داکتر بر بشر دوست در سال 1382 به عنوان مدیر مدیریت امور سیاسی کشورهای اروپای غربی در آن وزارت تقرر حاصل کرد و در همین حال به عنوان تحلیلگر به شورای امنیت ملی دولت انتقالی اسلامی افغانستان همکاری مینمود.

داکتر بشر دوست تز دکتورای خویش را در 1150 صفحه درباره دپلوماسی و جنگ در افغانستان نوشته که در این تز بخصوص دپلوماسی آمریکا، روسیه، ایران و پاکستان را درباره افغانستان تجزیه و تحلیل کرده است.

علاوه بر این، تز ماستری علوم سیاسی خویش را درباره نقش سازمان ملل متحد در مقابل تجاوز نظامی شوروی در افغانستان نوشته اند.

در سال 1382داکتر بشر دوست کتاب زیر عنوان قوانین اساسی، تاریخ، نظامهای سیاسی و روابط دپلوماتیک افغانستان از عهد احمدشاه بابا (1125) تا امروز نوشته اند. در این کتاب 443 صفحهای تمام قوانین اساسی افغانستان، نظامهای سیاسی و روابط بین المللی افغانستان بررسی، تجزیه و تحلیل شده است. این کتاب در سال 1381 برنده جایزه اکادیمی علوم سیاسی و اخلاقی فرانسه شده و این اولین کتاب یک پژوهشگر افغان بود که حایز چنین جایزه با اهمیت گردیده است.

داکتر بشردوست یک داشمند مستقل افغان است که با هیچ گروه قومی، حزبی وابستگی نداشته و فعالیتهای علمی و فرهنگی خویش را درباره افغانستان به طور مستقل انجام داده است. وی پس از برکناری حاج محمد محقق وزیر پلان اسبق از سوی حامد کرزی، به عنوان وزیر پلان فعلی ایفای وظیفه می کند

  • ابراهیم اخلاقی

احمد شاه مسعود

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۰۵ ب.ظ

احمد شاه مسعود

احمد شاه مسعود فرزند دوست محمد یکی از افسران عالی رتبه پولیس دردهم سنبله سال 1332 خورشیدی 1/9/1953 در دهکدهء جنگلک بازارک پنجشیر زاده شد . در پنج سالگی شامل مکتب شد و تا صنف دوم در مکتب بازارک درس خواند.
وقتی پدرش به حیث قوماندان ژاندارم پولیس هرات مقرر گردید او صنف سوم و چهارم را در مکتب موفق هرات خواند. 
مسعود آموزش های نخستین د ینی را نزد ملا امام مسجد جامع هرات فرا گرفت
.

پس از تقرر پدرش در کابل او شامل لیسه استقلال گردید و تعلیماتش را در همان لیسه به پایان برد.

مسعود پس از صنف دهم در مکتب هم به حیث شاگرد ممتاز شناخته شد.زبان مادری اش فارسی بود درپهلوی آن به زبان پشتو، اردو و فرانسوی روان صحبت میکرد. او به زبان عربی نیز آشنایی داشت.

مسعود علاقهء فراوانی به سپورت داشت و جوانان و نو جوانان همسن و سالش را نیز به سپورت تشویق میکرد. هنوز چهارده سال داشت که تیم والیبالی را در دهکدهء زادگاهش جنگلک ساخت و در رخصتی های تابستانی با تیم های والیبال قریه های دیگر پنجشیر مسابقات دوستانه یی را برگزار میکرد. قدرت اجرایی و داشتن دسپلین نه تنها او را عزیز و دوستداشتنی ساخته بود ، بلکه با این عملکرد حیثیت رهنما و پیشگام را در میان دوستان بیشمارش یافته بود.

مسعود به ورزش های متنوع علاقه مندی داشت، که بعد ها برای انجام همهء آن فرصت کمی داشت . ورزش های دوست داشتنی ا ش، فتبال ، اسپ سواری، آببازی و کاراته بودند.

در تیم فتبال محلی یی که در آن زمان در کارته پروان داشتند ، او نقش یک مربی فعال را داشت . علاوه بر آن مسعود عشق فراوانی به مطالعه و بازی شطرنج داشت. او بیشتر به خوانش سفر نامه ها و تاریخ علاقه مند بود . مسعود در عرصه شعر و سخن آثار پیشگامان ادبیات فارسی؛ چون : مولانا جلال ا لدین بلخی، سنایی غزنوی، بیدل و حافظ رامیخواند و دوست داشت.

سال 1351خورشیدی مسعود آموزشگاه ریاضی « آرین» رادر محل زیستش در پارک بهارستان جامی واقع کارتهء پروان اداره میکرد که درآن او نه تنها به همصنفانش بل که به شاگردان زیادی درس ریاضی میداد.

این که مسعود چه گونه به سیاست دلچسپی پیدا کرد؛ خودش گفته است: « پدرم دوستان زیادی داشت که به سیاست آشنا بودند. آنها به خانهء ما می آمدند و روی سیاست های منطقه و جهان بحث و گفتگو میکردند. طبیعی بود که این صحبت هاو نشست ها نقشش را در من داشت . و اثراتش در آینده هم نیز باقی ماند .»

شاگرد صنف نهم لیسه استقلال ، اولین بار آدم فعال سیاسی شد. 
مسعود هنوز شاگرد صنف هشتم و نهم بود که فعالیت کمونستها در مکاتب کابل آغاز گردید. این که او مفکوره خود را با کمونست ها هماهنگ ساخته نمی توانست ، تیره گی هایی بین او و شاگردانی که مفکورهء کمونستی داشتند پیدا شد. 
مسعود که هنوز تجربه کافی سیاسی نداشت، از امکانات زیادی هم بر ضد این گونه فعالیت ها بر خوردار نبود . گرچه فعالان سیاسی آن زمان درگیری هایی نیز میان هم داشتند ، اکثراً افراطی های چپ گرا بودند . این امر باعث توجه مسعود به نهضت اسلامی گردید
.


1352 (1973) بعد از امتحان کانکور نظر به علاقه اش به انجنیری و مهندسی شامل انستیتوت پل تخنیک کابل شد.
در همین سال او رسماً به جمعیت اسلامی پیوست و همراه انجنیر حبیب الرحمان که یکی از پیشگامان نهضت اسلامی بود آشنا شد
.

در دوران حکومت محمد داؤد که مردم او را نزدیک با کمونیزم و شوروی میدانستند، اولین پلانهای کودتا یی تحت فرماندهی انجنیر حبیب الرحمان که مسعود هم در آن سهم داشت طرح گردید . پس از افشای این پلان ها ، انجنیر حبیب الرحمان مدت شش ماه زندانی شد و مسعود هم کابل را ترک گفت.

حکمتیار که در آن زمان مسوولیت امور نظامی جمعیت اسلامی را داشت ، به این عقیده بود که از طریق ترور میتوان به هدف رسید . که هدفش از ترور گذاشتن بم ، پاشیدن تیزاب و قتل مخالفین سیاسی اش بود . درین زمان مسعود شدت بیزاری خود را در برابر تند روان اسلامی ابراز کرد ، در حالی که عده یی در نهضت نیز از تند روی حمایت میکردند، مسعود با این گونه تحرکات مطلقاً مخالف بود و در آن تباهی و نابودی مردمی را میدید که خواهان خدمت کردن به آنها بود . این اختلاف نظر اساساً باعث در گیری شدیدی میان آنها گردید.

مسعود یک محصل سخت کوش، هد فـمند و متوجه تحصیل بود. هدفش از تحصیل و آموزش، خدمت به وطن و مردمش بود . 
بعد ازآنکه کاکایش عبدالرزاق خان (یک تن از صاحب منصبان بلند رتبه دولت داؤد) مسعود را که توسط دولت داؤد گرفتار میگردید، هشدار داد ؛ مسعود که یکی از فعالان سیاسی در انستیتوت پل تخنیک کابل بود؛ انستیتوت پل تخنیک را ترک گفت و در سال 1353(1974) به همراهی انجنیر جان محمد برای اولین بار به پاکستان رفت.

بعد از مدت کوتاه دوباره فعالیت های سیاسی را در داخل کابل آغاز کرد و موفق گردید که عده یی از افراد ناراضی دولت رابه طرفداری خود فرا خواند. مسعود فعالیت های سیاسی اش را ادامه داد تااینکه در 1354(1974) قیام مسلحانه پنجشیر صورت گرفت . مسعود 22 ساله باعده یی از یارانش که اعضای ‌جمعیت بودند با وجود تلف شدن عده یی ازهمسنگرانش ، در ظرف یک الی دو ساعت تمام پنجشیر را تحت کنترول در آورد ویک ادارهء دولتی را خلع سلاح کرد.

حکمتیار وعده داده بود که همزمان با قیام در پنجشیر قوای نظامی دولت مصروف میشود و در کابل یک کودتای نظامی ‌رخ خواهد داد.

در کابل هیچ حرکتی‌صورت نگرفت . مسعود و همراهانش افشا شدند و به این صورت قیام کننده گان به خدف نرسیدندوعده یی توانستند پنجشیر را ترک گفتند.

مسعود بعد از یک ماه به صورت مخفی دوباره به کابل آمد و از آنجا به پشاور پاکستان رفت که درآن جا هم مخفی بود و از طرف استخبارات مخفی پاکستان تعقیب میشد.

بعد از این قیام نظریات در داخل جمعیت اسلامی هم فرق کرد. بعضی طرفدار این قیام بودند و برخی این قیام را ناسنجیده و یک اشتباه میدانستند. این موضوع باعث دو پارچه گی جمعیت گردید . کسانی که مخالف قیام بودند، با پروفیسور ربانی ماندند که مسعود هم یکی‌از آنها بود و طرفداران قیام به حکمتیارپیوستند.

این دو گروه گاه با هم نزدیک و گاه دور میشدند. تا اینکه تحت رهبری قاضی امین وقاد هر دو با هم یکجا شدند .
حکمتیار با نزدیکی ‌به شبکه استخباراتی ‌پاکستان ، رقبای‌سیاسی ‌خود را یکی ‌یکی‌از بین برد . یکی‌از این جمله همان انجنیر جان محمد بود.

حکمتیار و رهنمایان‌ پاکستانی اش کلو وبابر میخواستند مسعود را که درآن وقت در خانهء حکمتیار بود اختطاف کنند . مسعود که از جدی بودن این موضوع خبر شد، پهره دار های پاکستانی را با دو تفنگچه یی که همیشه با خود داشت تهدید کرد و از آنجا خارج شد . اوتا کودتای ‌ضیاالحق به صورت مخفی در پاکستان ماند.

بعد از این واقعه جمعیت فعالیت های مستقل خود را آغاز کرد . و مسعود تا کودتای کمونستی 1357(1978) به کابل رفت و آمد داشت .از فعالیتش در کابل تنها دوستان نزدیکش خبر داشتند. به گفته یکی از نزدیکانش، اوبیشتر در شهرستان های شرقی افغانستان به سر میبرد تا از نظر پولیس امنیتی کابل در امان باشد.

مسعود به نورستان که از نخستین مراکز قیام علیه شوروی بود، رفت . او میخواست ببیند که عقیده مردم به مقاومت چه است . بعد از این که مسعود به تصمیم مردم یقین پیدا کرد در 1358(1979) ( آغاز تجاوز قوای شوروی در افغانستان) با دسته یی که شامل 20 مرد جوان بود، به طرف پنجشیر روان شد .در کنر هم مبارزانی که به جهاد آغاز کرده بودند این دسته را خوش آمدید و خیرمقدم گفتند و مقداری از سلاح و مهما ت غنیمت گرفته شده خود را به دسته زیر فرماندهی‌مسعود اهدا کردند. 
مسعود همراه با همرزمانش داخل پنجشیر، محل زادگاه خود شد . 
شاهدان عینی میگویند ، در پنجشیر او بزرگان و ریشسفیدان محل را گرد خود جمع کرد و راجع به مقاومت مسلحانه با آنها به تفاهم رسید. مسعود در تمام قریه ها با مردم گفت وگو کرد . مردم پنجشیر برای مبارزات مسعود در راه آزادی مردم و سرزمینش، به هر نوع قربانی حاضر بودند
.

شاهدان میگویند، با وجودی که زن و مرد پیر و جوان به ضرورت این مبارزه مسلحانه باور مند بودند ، آماده گی‌خود را برای مقاومت اعلام کردند . مسعود از میان همهء داوطلبان، کسانی ‌را انتخاب میکرد که یگانه سرپرست و نان آور خانواده خود نمی‌بودند . او برای‌ داوطلبان مبارزه میگفت و روشن میساخت که سرپرستی و غمخواری خانواده و فامیل هم بخش ضروری‌ مقاومت است، زیرا حفاظت از مردم بیچاره و محتاج و به خصوص ازخانواده در برابر یک ابر قدرت تجاوز گر فرض است .

بار دیگر قیام مسلحانه در پنجشیر آغاز گردید و این بار به رهبری‌ مسعود. این قیام 40 روز ادامه پیدا کرد که پنجشیر، سالنگ و بوله غین از دست تجاوزگران آزاد گردید . پس از40 روز جنگ و مقاومت، مسعود از ناحیه پای زخم برداشت و مبارزان سلاح و مهمات ‌برای‌ادامهء جنگ نداشتند . با وجود ی که 600 مرد از نورستان به کمک مبارزین شتافتند ، آنها به شکست مواجه شدند. و اینگونه مسعود با همرزمش کاکا تاج الدین به سوی ‌پنجشیر برگشت
.

این شکست مسعود را به تفکر وا داشت و او تصمیم گرفت که با تاکتیک های جدیدی وارد عمل شود. این تاکتیک، جنگ چریکی و یا گوریلایی بود که اورا یکی از بزرگ ترین چهره های جنگ های ‌چریکی‌ عصرساخت
از همین جا نام مسعود و پنجشیر با هم پیوند خوردند. و نامش به عنوان بزرگترین مبارز جنگ های آزادی ‌بخش در تاریخ ثبت شد.

تمام دشمنانش میخواستند او را از بین ببرند و برای‌ رسیدن به این هدف از هر وسیله یی استفاده میکردند و شوروی‌ها جایزه یی‌برای‌سرش تعیین کرده بودند . از اثر کار آیی و فعالیت دقیق استخباراتش همهء پلان های‌تهاجمی دشمن افشا میگردید . 
در سال 1358(1979) زمانی‌ که پایش شدیداً جراحت داشت ، مسعود توسط گروپ های‌رژیم محاصره گردید . او توانست خود را به گونه یی از تهاجم دشمن نجات دهد
.

در سال 1359 ( 1979) یک سرباز جوان با استفاده از تاریکی، از فاصلهء سه متری بالای جیپ حامل مسعود آتش کرد و مسعود جان به سلامت برد . مسعود آن جوان را فقط همین قدر گفت: « وطندار، دست هایت میلرزد، خوب نشان زدن بلد نیستی. »و او را بخشید.

درسال 1361(1983) کوماندو های ‌ویژهء شوروی ‌دهنهء مخفیگاه کوهی را که مسعود در آن خواب بود در ملسپه پنجشیر محاصره کردند. او توانست محاصره را بشکند و ساحه را ترک بگوید . 
شوروی ها در سال آتش بس1361/1362(1983/84)، برای ترور مسعود دو اندیشه را دنبال میکردند ، یکی کشانیدن او به داخل گارنیزیون شان در« عنابهء پنجشیر» به بهانهء مذاکره و گفت وگو که در واقع قصد دستگیری وی را داشتند، که پلان شان بوسیله یک ترجمان تاجیکی افشا گردید. طرح دوم این بود که روس ها یک تن از مجاهدین بنام« عبدالقادر ناچار» را اجیر ساخته بودند تا در غذای احمد شاه مسعود زهر بریزد . ناچار دستگیر گردید، اما مسعود اورا بدون انتقام گیری مورد عفو قرار داد
.

داکتر نجیب الله رییس جمهور، زمانیکه ریاست « خاد» رابه عهده داشت ، میخواست مسعود را به کمک « کامران » دوست دوران مکتب مسعود به قتل برساند . داکتر نجیب می دانست که مسعود با دوستانش از نیکی ‌و جوانمردی کار می‌گیرد. او مسعود را از دوران طفولیت در کابل میشناخت ، در آن وقت کامران کپتان تیم ملی فتبال بود . او به پنجشیر رفت و چند روز با مسعود بود. کامران وقتی پی برد که مسعود چی راهی را در پیش دارد و برای چی مبارزه میکند، همه چیز را خودش به مسعود افشا کرد و تفنگچهء بی صدایی را که از حکومت آن وقت به این مقصد گرفته بود به مسعود تسلیم کرد و خود به آلمان غرب پناهنده ء سیاسی شد.

در سال 1368(1989) در پایان گردهمآیی که مسعود با فرماندهان ولایات مختلف شورای نظاردر فرخار داشت، زمانی که این فرماندهان میخواستند به مواضع خود بر گردند، مورد حمله افراد حکمتیارقرار گرفتند که دها تن از اعضای برجسته شورای‌ نظار درین حمله شهید شدند. در این حمله تروریستی مسعود نزدیک ترین دوستان و برجسته ترین فرماندهان خود را از دست داد . حکمتیار توانست عملیات بزرگ نظامی مسعود را خنثا سازد ، ولی به هدف اصلی اش که از بین بردن مسعود بود ، نرسید.
1372(1993) وقتی‌که وضع میان جبهات مسعود وشورای همآهنگی زیر رهبری حکمتیار خراب شده بود، هلیکوپتر مسعود توسط جت های جنگی شورای همآهنگی مورد حمله قرار گرفت . اما پیلوت هلیکوپتر نا گزیر به نشست گردید. پس از ان مسعود تصمیم گرفت تا به راز و رمز پیلوتی نیز دست یابد . 
در همین سال مسعود مورد حملات شدید نیرو های متحد حکمتیار در اطراف وزیر اکبر خان کابل قرار گرفت . 
1361(1983) بعد از شکست دوم ارتش شوروی در پنجشیر، روس ها به صورت مستقیم با نماینده گان جانب مسعود وارد مذاکره شدند و به این صورت شوروی ها برای اولین بار مسعود و مجاهدین را به حیث یک حریف سیاسی به رسمیت شناختند و با او آتش بسی را امضا کردند
.

کار شناسان این آتش بس را یکی ازبزرگترین پیروزی های مقاومت افغانستان خواندند که یک سال طول کشید.
مسعود عمده ترین استفاده را از این آتش بس نمود. او قادر شد برای اولین بار سفرطولانی تری به مناطق شمال و شمال شرق افغانستان کند. این سفری پرحاصل بود که سبب شد در سال 1362 (1984) مسعود بتواند تمام قومندانهای مقاومت منطقه را که عضو احزاب مختلف بودند در یک شورا به نام «شورای نظار» دور هم جمع کند. هد ف او به وجود آوردن یک قوای واحد سیاسی و رزمی در داخل افغانستان بود که مستقل باشد و پیروی احزابی را که در کشور های همسایه به وجود آمده بودند، نکند. قصد تمام اعضای این شورا فقط آزاد ساختن افغانستان بود. 
با وجود ی که حملات ارتش سرخ بالای پنجشیر دوباره آغاز شده بود، مسعود مطمین بود که پنجشیردرنبودن او هم زیرفرمان فرماندهان محلی پیروزمندانه مقاومت میکند، و اداره پنجشیر را به عبدالمحمود دقیق سپرد. همچنان مناطق اندراب ، خوست فرنگ ، اشکمش، نهرین و کشم، هم به پنجشیردیگری مبدل گردیدند.


1366(1987) پروان کاپیسا هم به فرمانده عظیمی سپرده شد. مسعود برخلاف آنانیکه «جنگ سالار» نامیده میشوند، در مناطق تحت کنترول خود یک سیستم اداری، تشکیلاتی و خبررسانی آزاد را به وجود آورده بود. مسعود در تمام محلات، اداره امور را به دست مردم سپرد و خودش به بسیج نیرو های مقاومت پرداخت. 

درتمام دورهء ادارهء مسعود قبل از ورود به کابل و بعد از عقب نشینی از کابل ، کشت ، استفاده و خرید و فروش مخدرات و مسکرات منع بود . و هیچ کسی ازین امر مثتثنی نبود، حتا فرماندهان و اعضای برجستهء شورا.

مسعود در سن 35 سالگی با دختر کا کا تاج الدین ازدواج کرد . اما این ازدواج کاملاً مخفی نگهداشته شد به علت مسایل امنیتی حتا نزدیکترین کسان تا دیر وقت ازین ازدواج خبری نداشتند . 
 

مسعود مستقل حرکت میکرد. دخالت های پاکستان را در امور داخلی افغانستان قبول نداشت، از همینرو او مجبور بود که در چند جبهه بجنگد . اول با روسها و دولت کمونیستی و دوم با آی اس آی و گماشته گان داخلی آن .

در زمستان 1362 (1983/84) دولت کمونستی در غیاب، مسعود را محا کمه نمود و جزای مرگ را برای او تعیین نمود. قبل ازحملهء شان به پنجشیر چنین اعلام کردند که حکم دادگاه قبلاً تطبیق و مسعود با قوایش از بین برده شده است. به این صورت میخواستند روحیهء هوا داران و دو ستان مسعود در دیگر مناطق و به خصوص در کابل را ضعیف سازند و خود مسعود را به نام «یاغی» اعلام کنند. 

مسعود میدانست که این امرعلامت آماده گی شان برای عملیات بزرگ بالای پنجشیر است . به همین منظور او با مردم پنجشیر داخل صحبت شد و از آنها خواست که به زودترین فرصت قبل از حمله، پنجشیر را ترک کنند. مردم که مسعود را از جان و دل دوست داشتند و معتقد به مبارزه بودند به گفته های ‌او عمل کردند. درست در بهار سال 1362 مسعود در اندک زمانی بیش از 130000 نفر ساکنان پنجشیررا از آن دره تخلیه کرد . مردم بدون کدام تردید خانه و زمین خود را که نسل اندر نسل در آن زنده گی‌ کرده بود ند رها نمودند . این یکی از بزرگترین قربانی هایی بود که مردم افغانستان به خاطر آزادی متحمل شدند .
مسعود برای این که مجاهدانش بی هراس از کشته شدن مردم، با شوروی دست وپنجه نرم کنند ، مردم را سپر خود نساخت.

از 1358ـ1367 (1979ـ1988) هشت بار روس ها بالای‌ پنجشیر حمله نمودند و شکست خوردند که این شکست در افغانستان به یک شکست کلی سیستم کمونیستی درتمام آسیای میانه و اوروپا ی شرقی منجر گردید .

پس از خروج آخرین سرباز روس در 25/11/1368 (14/2/1989) برای نخستین بار فرماندهان جهادی سراسر افغانستان به فراخوان مسعود در شاه سلیم بدخشان به منظور اتخاذ تصمیم درباره آیندهء افغانستان گرد هم آمدند. مسعود ازآن جا سفر کوتاهی به پاکستان داشت17/7/1369 (9/10/1990)؛ درین سفر شورای رهبری فرماندهان داخل افغانستان با رهبران جهادی مقیم پاکستان ‌مذاکره کردند و از آنها خواستند تاد رباره دولت آینده تصمیم مشترک بگیرند . 

گرچه امکانات مالی و نظامی مسعود خیلی ‌زیاد نبود ، او پیوسته توانست با سیاست باز و روشن، دور از مفکوره های افراطی، دلهای مردم را به دست آرد. اراضی زیر فرمان خود را توسعه بخشد و ضربات نابود کننده به پیکر رژیم کمونستی وارد کند. بالآخره این مبارزات در سال 1371(1992) باعث از بین رفتن رژیم نجیب الله و آزادی ‌کابل گردید.
مسعود این پیروزی ها را بدون دریافت کمکی از کشور های همسایه به دست آورد. آزاده گی و غیر وابستگی اش به حلقات خارجی یکی از دلایل ملقب شدن او به « قهرمان ملی‌افغانستان» بود.

1371 ( 1992) مسعود به این باور بود که ‌مجاهدین هنوز وارد مرحلهء حکومت سازی نگردیده اند؛ اما نشست سران ‌مجاهدین در دالان سنگ به این نتیجه رسید که حکومت کمونستی ‌کابل باید از بین برود.
رهبران مجاهدین از سقوط رژیم کابل به رهبری ‌احمد شاه مسعود استقبال کردند . حکمتیار که تلاش داشت به صورت یکجا نبه در سازش با خلقی ها بدون توجه به فیصله های مردم و مجاهدین قدرت را در کابل انحصار کند.
در مکالمهء تلفونی که از طریق رادیو و تلویزیون نشر گردید ، حکمتیار به سخنان مسعود در رابطه به حمله کردن بالای ‌شهر کابل اعتنایی نکرد.

بعد از سقوط آخرین مواضع دولت در بگرام ،‌ زمینه سقوط رژیم کابل مساعد گردید . حکمتیار با استفاده از این فرصت داخل شهرشد. گروه وابسته به حکمتیار ‌دروازه های ‌زندان را باز کردند و همهء زندانی‌های جنایی را رها کردند. گروه حکمتیار د ست به ویرانی و از بین بردن دوسیه ها و سوابق اداری ، در ادارات کابل زد. ‌به این ترتیب تهداب حکومت جدید را از بین بردند. علاوه بر این ده ها هزار مجرم مسلح که دیپو های‌ سلاح را ربوده بودند ، ‌در شهربه چپاولگری آغاز کردند. در شهری که نه اردو ، نه پولیس و نه کدام قدرت امنیتی‌ دیگری وجود داشت ؛ داکتر نجیب به دفتر ملل متحد در کابل پناهنده شد.

پیش از حرکت قوای مسعود به اطراف کابل ، ‌مسعود برای‌آنها هدایات روشنی‌در بارهء طرز برخورد و روش با مردم کابل داد و گفت که مگذارید‌ کابل با امکانات نوی که دارد هدف اصلی تان ‌را که حفاظت از مردم کابل است فراموش تان سازد . 
 

نیرو های مسعود به خاطر حفظ امنیت و دفاع از مردم مظلوم کابل با غارتگران و چپاول گران شهر کابل به مقابله پرداخت.همچنان نیرو های احمد شاه مسعود حفاظت دفتر ملل متحد در کابل را نیز به عهده گرفت.
دوستان و هوا داران مسعود که از محبوبیت او در بین مردم با خبر بودند،خواستند تا مسعود خود دولت آینده را اعلام و رهبری کند
.

با آن که شهر کابل تحت تصرف نیرو های‌مسعود بود ، او تمام مسوؤ لیت را به رهبران سیاسی داد و خود پا از این قضیه برون کشید تا بهانه یی برای‌ادامه جنگ وجود نداشته باشد.
به تاریخ 05/02/1371 (25/4/1992) یعنی ‌یک روز قبل از رسیدن به کابل، شورای ‌رهبری مسعود رابه عنوان رییس شورای‌فرماندهان و وزیر دفاع دولت نو بنیاد اعلان کرد . رییس جمهورمجددی با اعضای کابینه به تاریخ 08/02/1371(28/04/1992) به کابل رسید. 

پیروزی مجاهدین نه تنها پیروزی در مقابل قوای متجاوز روسی و حکومت دست نشانده آن بود، بلکه پیروزی در مقابل آی اس آی پاکستان نیز بود. پاکستان که در صدد به قدرت رساندن مهره خود ‌حکمتیار بود و به همین منظور همیشه او را در مقابله با مسعود مساعدت میکرد، با این پیروزی، از نظر سیاسی به شکست مواجه شد. 

درین مرحله کشورهای همسایه، چون پاکستان ، ایران و ازبکستان هر کدام به منظور به قدرت رساندن یا سهم بیشتر داشتن نیروهای طرفدار شان به حمایت از آن نیرو پرداختند که این عمل آغاز گر جنگ داخلی در افغانستان شد.
همسایه گان این دخالت را « جنگ داخلی » نامیدند تا بدین سان پرده به روی عملکرد مداخله گرانهء خود کشیده باشند. ازین تاکتیک شوروی ها هم استفاده کرده بودند.

پاکستان که دیگر امیدش را از دست داده بود ، شیوه ها و تاکتیک دخالت خود را تغییر داد ه و با پشتیبانی‌بعضی کشور های عربی طالبان را ساخت . طالبان که توسط ارتش پاکستان با سلاح مدرن مسلح گردیده بودند، با ترور یستهای بین المللی درولایات جنوب افغانستان لانه گزیدند. آنها افغانستان را جای ‌مناسبی برای‌فعالیت های شان پیدا کرده بودند. مسعود در برابر این موج ایستاد و به مقاومت پرداخت.

به باور بن لادن: « تا وقتی‌که مسعود زنده است ما پیروز نخواهیم شد .»
خانه ء پدری مسعود در کارته پروان توسط کمونست ها ضبط و تبدیل به یک مکتب ابتدایی‌گردید بود. مسعود در زمان حکومت مجاهدین در کابل آنرا همچنان در خدمت آموزش و پرورش گذاشت . 

در سال 1372( 1993) اساس بنیاد فرهنگی‌ و تعاونی امام محمد غزالی ‌را به کمک مالی خود گذاشت . بنیاد از تمام شاعران ، نویسنده گان ، دانشمندان ، نقاشان و هنر مندان دعوت کرد تابدون در نظر داشت مسایل عقیدتی ‌و سیاسی شامل این انجمن شوند
.

سازمان زنان بنیاد زمینه های آموزش و کاررا به ویژه به زنان بیوه در بخش های هنری و کار های دستی مساعد گردانیده بود. 
در بخش مشوره در امور خانواده بنیاد مشاورینی داشت که همه روزه در خدمت مردم بودند. 
بخش امداد بنیاد در نواحی مختلف کابل به کمک مدد جویان میشتافت که دو مدد کار این بخش هنگام اجرای وظیفه شان در اثر پرتاب راکت حزب اسلامی ، به شهادت رسیدند .
اکتران این بنیاد هفته دو بار مریضان را به طور مجانی‌معا ینه میکردند. دواخانه بنیاد غزالی ادویه مورد ضرورت مردم را به نازلترین قیمت در شهر عرضه میکرد.

بعد از به آتش کشیدن مطبعه دولتی‌توسط افراد حکمتیار ، روزنامه ها، جراید و مجلات در مطبعه این بنیاد فرهنگی‌به صورت رایگان به چاپ میرسید. که در میان آنها روزنامه ها و جرایدی که صدای مخالف داشتند، نیز به چاپ میرسید. این خود سر آغازی بود برای قبول نظریات دیگران و آزادی مطبوعات.

هیات رهبری بنیاد فرهنگی و تعاونی غزالی‌ عبارت بودند: ازگل احمد یما، داکتر مهدی‌، حیدری ‌وجودی‌، عزیز الله ایما ،محمد رحیم رفعت، شیر محمد خارا وانجنیر سید یعقوب نوید .
بنیاد از مشوره های سود مند ‌ادیب شناخته شده افغان استاد واصف باختری بهره مند بود .
بنیاد نمایشگاه های بزرگ نقاشی را در نقاط مختلف کابل دایر نمود . بنیاد از هنرو هنر مندان قدر دانی میکرد .

بخش توزیع جوایزهنری و ادبی بنیاد به تعدادی از نقاشان و شاعران جوایزی اهدا کرد که استاد زبردست، زیزالله احمدی در بخش نقاشی و اسحاق ننگیال شاعر معروف پشتودر بخش شعر برنده گان بهترین جوایز بنیاد بودند. برای هیات داوران بنیاد فقط کیفیت و محتوای آثاردر برنده شدن آن نقش داشت و بس.

تأسیس و تمویل بنیاد یکی از درخشان ترین کار های مسعود در عرصهء فرهنگ بود . او میخواست کار فرهنگی جدا از کشمکش های سیاسی و ایدیولوژیک زمینهء آگاهی و تفاهم را به وجود آورد . 

مخالفین دولت در شورایی به نام شورای هماهنگی که توسط کشور های ایران، ازبکستان و پاکستان حمایت میگردید، جمع شده بودند. به تاریخ 11/10/1372 (1/1/1993) این شورا دست به یک کودتا علیه دولت جدید افغانستان زد. مسعود که در آن زمان وزیر دفاع افغانستان بود، توانست این هجوم را به کست مواجه کند .

حکمتیارکه خواهان تشکیل کانفدراسیون پاکستان افغانستان بود، برای این هدف با همه توانایی خود میجنگید .
حکومت پاکستان برای‌حکمتیار دستور داده بود تا شهر کابل را تحت حملات راکتی قرار بدهد . این جانب گیری و دخالت پاکستان به شلیک کردن روزانه 3000 راکت به شهر کابل انجامید که باعث کشته و زخمی شدن هزاران باشنده کابل و خرابی‌ شهر گردید
.

تلاش های مسالمت آمیز مسعود برای رسیدن به یک تفاهم ملی، جایی را نگرفت. کشور های آتش افروز به بهانه های قومی، زبانی و مذهبی به داغ ترشدن این کوره پرداختند.

دشمنان مسعود برای رسیدن به هدف، نه تنهابه حملهء نظامی، ‌بلکه به دهشت افگنی و ایجاد ترس میان مردم کابل نیز میپرداختند . حکمتیار که نماینده اش به حیث صدر اعظم در شهر کابل موجود بود ، تمام راه های‌اکمالاتی‌را به روی باشنده گان کابل بند کرد . مواد غذایی‌به شهر نمی‌رسید . هدف از این عمل بیزارساختن مردم از دولت مجاهد ین بود .
گلبدین با این روش موفق به ایجاد فاصله میان مردم و دولت گردید. پرتاب هزاران راکت در شهرخواب، راحت و زنده گی مردم را گرفته بود.مردم توقع داشتند که مسعود بتواند کنترول کلی ‌را به دست داشته باشد .

مسعودبرای اینکه مردم غیر نظامی‌ هدف راکت های‌کور قرار نگیرند، تلاشش به ثمر نرسید. پاکستان میدانست که توان شکست دادن مسعود را از راه نظامی ندارد. راهی را گزید تا او را به عقب نشینی ‌وادارد. 

آخرین بهانهء حکمتیار که کنار رفتن مسعود از پست وزارت دفاع بود ، نیز جلو راکت پرانی حکمتیار را نگرفت.مسعود در برابر حملات تجاوز گرانهء پاکستان ایستادوکوشش های پاکستان برای از بین بردن نیرو های‌ مسعود شکست خورد.
پاکستان با خریدن و فریب دادن رهبران و گماشته گانی از احزاب و تنظیم ها، توانست که مقاومت را بد نام و از طرفداری مسعود در بین مردم بکاهد
.

در سال 1373(1994) یک کنفرانس در سه قسمت ترتیب شد . اولین جلسه آن با عضویت 15 ولایت صورت گرفت . در جلسه دوم آن 25 ولایت عضویت داشتند که از تاریخ 29/4/1373 تا 3/5/ 1373(20/7/1994 تا 25/7/1994 ) ادامه یافت . در اخیر این کنفرانس شورای‌عالی‌اسلامی تشکیل شد .

درین کنفرانس ، شخصیت های سیاسی، فرهنگیان ، والیان ، قومندانان ، بزرگان و مجاهدین شامل بودند . مقصد ازین مجلس انتخاب رهبر دولت آینده ‌کشور بود .
مانند دیگر مردم افغانستان مسعود نیز این جلسه را قدمی به سوی‌دمکراسی‌و انتخابات آزاد میدید. او طرفدار کاندید داکتر یوسف اولین صدراعظم انتخاب شدهء زمان ظاهر شاه بود .

قرار بود ریس جمهور درین کنفرانس شرکت نداشته باشد تا اجلاس بتواند در رابطه با تعیین رهبر آینده به نتیجه برسد.کنفرانس با شرکت رییس جمهور بدون دستآورد پایان یافت.

درین زمان طالبان چند ولایت را با جنگ و دادن پول به دست آوردند که بیشتر آن قبلاً نیز تحت حمایهء حکمتیار و پاکستان بود. 
مسعود فیصله شورای رهبری دولت را مبنی بر حضور حکمتیار به حیث صدراعظم در کابل با نا گزیری تمام پذیرفت. در داخل دولت هم افرادی بودند که با حکمتیار همنظری داشتند و او را به کابل استقبال کردند . بالآخره او پست صدارتی را که در اول برایش داده بودند، اشغال نمود. او صدراعظم دولتی شد که چند سال برای‌ویرانی آن جنگ کرده بود .

دراوایل سال 1375(1996) مسعود به میدان شهر که تا چندی پیش پایگاه حکمتیار بود، به تنهایی رفت تا با رهبران طالبان دیدن کند. درآن زمان مسعود با ملا ربانی ‌دیدارداشت و در بارهء خاتمهء جنگ باوی صحبت کرد. از طالبان خواست تا نماینده گان خود را به کابل بفرستند وراه حل اختلافات را پیدا کنند . به همین سبب چهل نفر از جانب دولت انتخاب گردید و باید چهل نفر دیگر از طرف طالبان معرفی‌میشد ، تا آنها با هم بنشینند و حل اختلاف نمایند . اما این چهل نفر از طرف طالبان هیچ وقت معرفی ‌نشد . با و جود ‌چندین بار درخواست معرفی این چهل نفر از طرف دولت، طالبان هر روز حملات خود را بالای ‌کابل ادامه میدادند
.

مسعود موفق شد که ازین مذاکرهء رویاروی با طالبان جان سالم برد . 
در 4/7/1375 ( 26/9/1997) شهر کابل تحت بمباردمان شدید طالبان و القاعده و پاکستان قرار گرفت . مسعود به نیرو تحت فرماندهیش ـ امر داد که کابل را ترک کنند .او این کار را به خاطر حفظ جان شهریان کابل نمود . زیرا اگر نیروهای او در کابل مقاومت میکردند جنگ کوچه به کوچه در میگرفت که باعث کشته شدن صد ها نفر میشد . او به طرف پنجشیر عقب نشینی ‌کرد .
حکمتیارنیز که راه دیگری نداشت با تمام اعضای کابینه خود به پنجشیر رفت واز آن جا توسط هلیکوپتر مسعود به ایران رفت و اقامه اختیار کرد و بعدها اظهار نمود که مسعود هدف ترور او را داشت.

مقاومت مردم افغانستان تحت رهبری مسعود در زمانیکه دوست و دشمن فکر میکردند که دیگرکسی توانایی مقاومت با طالبان را ندارد، دوباره آغاز شد.

پنج سال مقاومت علیه طالبان ، تجاوز پاکستان و بن لادن یک مقاومت درخشان در تاریخ افغانستان بود.
بوغ نظامی‌ مسعود در فرماندهی نیرو هایش و شیوه نبرد او در مقابل نیرو های متجاوز به او لقب عقاب هندو کش را داده بود.
در زمستان 1375 ( 1996) مسعود تمام قوت های‌مخالف طالبان را به دور یک محور جمع کرد . این محور را جبهه متحد ملی‌برای نجات افغانستان نام گذاشتند.
اگر چه در پاکستان و مطبوعات غرب جبههء مقاومت را اتحاد شمال یاد می‌کردند؛ اما در واقعیت این مقاومت نماینده گی از تمام افغانستان میکرد
.

و به این سان اتحادی‌که فقط از رهبران شمال شکل گرفته باشد تا بتواند اتحاد شمال نامیده شود ، هرگز وجود نداشته است . این گونه تبلیغات ادعای مقاومت افغانستان را که از تمام مردم افغانستان نماینده گی‌میکرد ؛ زیر سوال برده و از نام نیک آن میکاست.

در تمام سال های مقاومت در برابراتحاد شوروی و بعدها در برابر طالبان و تروریزم جهانی، رفتار بشر دوستانه مسعود در مقابل اسیران جنگی، مشهور بود . اسیران جنگی در پنجشیر میتوانستند با خانواده های شان تماس بگیرند و نامه بفرستند و هم غذایی ‌را که رزمنده گان مفاومت میخوردند برای اسیران نیز تهیه میگردید. اسیران جنگی حق گشت و گذار را در داخل پنجشیر دارا بودند . 
 

ملا یار محمد یکی‌از رهبران طالبان بعد از آزادی اش از زندان نیرو های مقاومت گفت : « مسعود فرزند واقعی ملت افغان است . یکبار ایستاد و مبارزه کرد و اکنون باز هم در مقابل یک تجاوز گر خارجی‌ ایستاده است و می جنگد.» 
1376 (1997) مسعود، رهبران جبهه متحد را به نشستی فرا خواند تا دررابطه با توظیف صدراعظم آینده افغا نستان تصمیم اتخاذ نمایند . عبدالرحیم غفورزی کاندید کرسی‌صدارت بود وبه اتفاق آراء به حیث صدراعظم غیر وابسته به تنظیم های جهادی‌ انتخاب گردید . صدراعظم جدید خط مشی‌خود را از طریق تلویزیون بلخ به مردم اعلام کرد که مورد استقبال گرم مردم نیز قرار گرفت . بعد از کنفرانس بی نتیجهء هرات 1373 (1993) این قدم دیگری بود به سوی تشکیل‌ یک حکومت مردمی‌. 
 

در آن هنگامیکه مسعود سربازان ملبس با لباس نظامی‌ را به سوی ‌دروازه های ‌کابل سوق داد ، هوا پیمای حامل صدراعظم جدید در بامیان سقوط کرد . با مرگ غفورزی، امید واری مسعود برای تشکیل و استحکام پایه های‌ یک حکومت، به یأس مبدل شد . پس از مدتی‌ مسعود نیرو هایش را از شمال کابل دوباره به پنجشیر عقب کشید.

مسعود بدون مو جودیت یک حکومت دلخوا ه و مورد قبول مردم باردیگر نمی خواست وارد کابل شود. 
پس از عقب نشینی از کابل و سیل مهاجرت به سوی پنجشیر، شمار باشنده گان آن دره چندین برابر افزوده شد. مسعود توانست به کمک موسسات امداد، درب مکاتب را باز گشایدکه درآن میان تعدادی از مکاتب دخترانه نیز بود . با وجود اندک بودن امداد، موجودیت این مکاتب یگانه زمینه یی بود برای آموزش و پرورش دختران و پسران .
زمانی که مسعود سخن از تروریزم ، القاعده و بن لادن میراند ، در غرب کمتر کسی تصویر روشنی از آن داشت
.

در سال 1377 اولیویی رای (Olivier Roy) و دوپانفلی (DePonfilly) در مقاله یی نوشتند:
« مسعود هرگز نفهمید که چرا « سی آی ای» و پنتاگون تصمیم گرفته اند دشمن وی ، ‌گلبدین حکمتیار را برای حمایت علیه او انتخاب کنند. مسعود در آرزوی یک ملت واحد و یک پارچه در افغانستان و همچنان انتخابات در این کشور بوده است .» 
در اثر کوشش نماینده گان پارلمان اروپا که پس از دیدار با مسعود حقایق تجاوز خارجی برای شان روشن شد . مسعود در اپریل 2001 از طرف پارلمان اروپا به پاریس دعوت شد تا توجه جهانیان را به مبارزات مردم افغانستان در برابر تجاوز گران معطوف کند. خانم نیکول فانتن رییس پارلمان اروپایی مسعود را به خاطر در نظر داشت حقوق زنان ، لقب « قطب آزادی» داد. 
رای (
Roy) و دوپانفلی (DePonfilly) : « احمد شاه مسعود بر عکس مردان سیاسی امروز، بالا تر از نقش خویش به هیچ وجه در فکر جا طلبی نیست . اگر این حقیقت دارد که مسعود به رضایت خویش کسانی‌را که به دیدنش می‌آیند می پذیرد ، ولی هیچ کاری نمیکند که کسی به دیدنش بیاید. وی به مشکل آماده ء صحبت با مطبوعات است . مسعود اجازه میدهد از وی فلم تهیه شود ، چون که وی‌ چیزی برای‌پنهان کردن و کتمان ندارد .»

مسعود خطاب به جهانیان می‌گفت که مردم افغانستان را در مقابل تروریزم تنها رها نکنید ، زیرا اگر افغانستان این جنگ را در مقابل تروریزم باخت ، جهان نیز برنده نخواهد بود. چندی بعد درستی و دقت ارزیابی مسعود به همه ثابت گردید. 
چنگیز پهلوان: « امروز افغانستان مدیون همین مقاومت است . جامعه بین المللی مدیون همین مقاومت است و در واقع همه منطقه ما مدیون مقاومت است. مسعود یک شخصیت تمدن ماست . ما درین تمدن به خصوص درین قرن اخیر ، چنین شخصیتی نداشته ایم ، نه در ایران و نه در جای دیگر.این شخصیت را افغانستان به ما داد. »

احمد شاه مسعود به تاریخ 18.6.1380(9.9.2001) در خواجه بهاودین ولایت تخار در اثر حملهء انتحاری دو تروریست خارجی که به نام خبرنگار با وی مصاحبه داشتند ، جان به جان آفرین سپردو به تاریخ 24.6.1380 (15.9.2001) در تپهء سریچهء پنجشیر به خاک سپرده شد. مسعود خودش این بلندی زیبا را برای آرامگاه ابدی ش برگزیده بود . 
مسعود 31 سال از عمرش را در خدمت به سرزمینش و مردمش گذراند . او میدانست که درین راه روزی جانش را از دست خواهد داد.

سبستیان یونگر گفت:« اگر مسعود شاهد زوال و سرنگونی طالبان نبود ، سر انجام مبارزاتش به پیروزی نایل گردید.»
از مسعود خانمی با پنج دختر و یک پسر مانده است.
مسعود بعد از وفاتش لقب« قهرمان ملی افغانستان » را رسماً به دست آورد
.


  • ابراهیم اخلاقی

انورالحق احدی

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۰۴ ب.ظ

انورالحق احدی

پوهاند دکتور انوارالحق احدی فرزند قاضی عبدالحق در سال ۱۳۳۰هـ ش در ولسوالی سروبی ولایت کابل چشم به جهان گشوده است. پس از انجام تحصیلات ابتدایی و ثانوی در لیسه عالی حبیبیه، درجه لسانس و ماستری خود را در رشته اقتصاد و علوم سیاسی از پوهنتون امریکایی در لبنان بدست آورده است، همچنان ماستری تخصصی در رشته امور مالی و اداره از پوهنځی مطالعات مافوق لسانس نارت ویسترن و بعداً دکتورای خود را در رشته علوم سیاسی پوهنځی علوم سیاسی همین پوهنتون بدست آورده است.

محترم دکتور انوارالحق احدی در سال ۱۹۸۴ به حیث اسیستانت پروفیسور علوم سیاسی در پوهنتون کارلتن امریکا، در سالهای ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۷ و آمر بانکداری در بانک کانتیننتال ایلونای شیکاگو، در سالهای ۱۹۸۷ الی ۲۰۰۲ به حیث پروفیسور علوم سیاسی در پوهنتون پراویدینس و از ۲۰۰۲ الی دسمبر ۲۰۰۴ به حیث رئیس عمومی د افغانستان بانک ایفای وظیفه نموده است. موصوف در دسامبر ۲۰۰۴ به حیث وزیر مالیه در کابینه جدید جناب حامد کرزی رئیس جمهور جمهوری اسلامی افغانستان مقرر گردیده است.

در نخستین کابینه پس از دولت انتقالی حامد کرزی (در دسامبر ٢۰۰۴)، انورالحق احدی که پیش از آن، رییس بانک مرکزی افغانستان بود، به جای اشرف غنی احمدزی وزیر مالیه (دارایی) شد.

وی دارای تآلیفات علمی متعدد در مجلات، جراید و روزنامه‌های داخل و خارج کشور می‌باشد. در کنار آن کتابهای علمی نیز تالیف کرده است.

انورالحق احدی، رییس حزب "افغان ملت" است.

  • ابراهیم اخلاقی

داکتر عبدالله عبدالله

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۰۴ ب.ظ

داکتر عبدالله عبدالله

عبدالله عبدالله تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه غازی محمد ایوب خان تکمیل کرد و درسال ۱۳۵۵ ه ش مطابق سال ۱۹۷۶ میلادی از لیسه (دبیرستان) نادریه کابل فارغ گردید. 
درسال ۱۳۵۶ شامل دانشکده پزشکی دانشگاه کابل گردیده و در سال ۱۳۶۲ تحصیلات خود را به اتمام رسانیده و تا سال ۱۳۶۳ در بیمارستان نور به عنوان چشم پزشک مشغول خدمت بود. در سال ۱۳۶۳ به پاکستان مهاجرت کرد و تا سال ۱۳۶۴ در شفاخانه سید جمال الدین مشغول خدمت به مهاجرین افغانستان گردید. 
در سال ۱۳۶۴ وارد جبهات جنگ علیه نظامیان شوروی وقت گردید و به عنوان سرپرست بهداشت جبهه پنجشیر و بعدا بحیث مشاور و همکار احمد شاه مسعود تا ازادی کابل مصروف خدمت بوده از سال ۱۹۹۲ الی ۱۹۹۶ در کابل به عنوان رئیس دفتر و سخنگوی وزارت دفاع ملی و در سال ۱۹۹۷ به حیث معاون وزارت خارجه تقرر حاصل نمود.
همچنان در سال ۱۹۹۹ سرپرستی وزارت خارجه دولت اسلامی افغانستان را بعهده داشت. بعد از سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱ در اداره موقت و بعدا در دوره انتقالی مسوولیت وزارت خارجه را بعهده داشت. داکتر عبدالله متاهل بوده، دارای سه دختر و یک پسر می‌باشد.
عبدالله عبدالله به‌عنوان نامزد رسمی جبهه ملی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری کشور در اوت ۲۰۰۹ معرفی شده‌است. جبهه ملی افغانستان بزرگترین تشکل سیاسی مخالف دولت کرزی به شما می‌رود وی به زبانهای پشتو، دری ، انگلیسی تسلط دارد و همچنان به زبانهای عربی و فرانسوی نیز آشنایی دارد.


 

  • ابراهیم اخلاقی

تنگه خیبر

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۰۳ ب.ظ

تنگه خیبر
تنگه خیبر یا گردنه خیبر دره و گذرگاهی معروف در رشته کوه هندوکش است که در مرز میان افغانستان و پاکستان قرار دارد. این گردنه که قرنها راه داد و ستد و هجوم از آسیای مرکزی بوده اینک حلقه عمدهٔ ارتباطى بین پیشاور پاکستان و کابل افغانستان می‌باشد. این گردنه ارتفاعش از ۱۰۷۰ متر تجاوز نمی‌کند.
گردنهٔ خیبر یکى از راه‌هاى عمدهٔ هجوم به هند بوده است. ظاهراً اسکندر مقدونی قسمتی از سپاهیان خود را که تحت فرماندهى هفایستیون و پردیکاس بود از این راه عبور داد و خود راه ساحل شمالی رود کابل را پیش گرفت. سلطان محمود غزنوی، تیمور لنگ و بابر در لشکرکشى به هند و نادرشاه افشار در لشکرکشى از این راه گذشتند. گذشته از دشواریهاى طبیعى عبور از خیبر به سبب قبائل سرسخت اطراف نیز دشوار بود. از جمله این قبائل قبیلهٔ اَفریدی است که مردمى گردنکش و آشوب‌طلب بودند و در مقابل هرگونه نفوذ خارجى مقاومت مى‌کردند. انگلیسها اول بار در ۱۸۳۹ م. در اولین جنگ افغانستان و بریتانیا از خیبر گذشتند و دشواریهای بسیار دیدند در دومین جنگ افغانستان و بریتانیا بموجب پیمان گندمک ۱۸۷۹ م. خیبر تحت نظارت بریتانیا قرار داده شد. در ۱۸۹۷ م. افریدیها گردنه را گرفتند و بریتانیائی‌ها را بیرون راندند و چندى آنرا در تصرف داشتند. سرانجام بریتانیا حفظ و حراست جاده را در مقابل اجرت به افریدیها سپرد ولی خود ناچار مأمورین گشتی داشت.

  • ابراهیم اخلاقی

تخت رستم

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۰۲ ب.ظ

تخت رستم 
تخت رستم, که در ایبک مرکز ولایت سمنگان قرار دارد, یادگاری است قریب به 2500 سال پیش که اینک تنهای تنها در اسارت حوضچه هایی که در آن زمان حفرشده بوده است در اطراف این تخت زیبا, تا از نفوذ دشمنان در امان باشد, قرار دارد.
اینک حوضچه اطراف آن خشک, تخت آن مسکوت و جاده آن مخروبه باقی مانده است و همچنان شگفت زده از این همه بی توجهی مسئولان دولتی و دولتمردان سر شرمندگی خود را در برابر جهانیان به زیر انداخته و آرام با آفتاب سوزان منطقه همنشین است. 
ایبک مرکز یک ولایت است, ولایتی که می تواند بسیاری از نیازهای زراعتی این کشور را تامین کند, اما مردمان آن به گفته خود والی از آشامیدن آبی که شایسته انسان باشند محروم هستند, از مرکز شهر آن رودخانه ای مواج در حال عبور است, اما آب آن همواره با خود گل به همراه دارد و آلوده است, حتا اطرافیان همین رودخانه برای رسیدن به آب آشامیدنی حد اقل باید چهل تا پنجاه متر زمین را حفر کنند و با دوله از دل زمین جرعه جرعه آب بکشند و آن را بنوشند. زمینهای شان خشک, زارعان در انتظار آب, اما رودخانه از میان آنها نیشخند زده و عبور می کند و توان بهره گیری از این همه آب برای مردم نیست! 
تخت رستم, با اینکه بر فراز کوهی قرار دارد که همه آن کوه قابل کشت و درخت کاری می باشد, اما بازهم تشنه ایستاده است تا قدمت و کهنگی خویش را اگر کسی به دیدارش آمد و احوالش را پرسید بگوید که این زمین و این مکان دارای پیشینه فرهنگی و مدنیتی کهن می باشد که یا از دواران بودائی ها باقی مانده است و یا اینکه از دوران زردشت, اما حقیقت هرچه که باشد این است که او اینک حتا یک لوحه هم در اطراف خود ندارد که 2500 سال پیش اینجا کی بوده است, و رستم پهلوان در آنجا چه می کرده است و براستی احکام خود را از فراز همین تخت سنگی صادر می کرده است؟ بر فراز این تخت سنگی نشانی از یک تندیس هم باقیست, اما این تندیس متعلق به چه کسی بوده است؟ زردشت یا بودا؟ آن را کسی لا اقل دقیق نبود که برای من بگوید.
پائین تر از این کوه کوهی دیگر است که از دور چند سوراخی بیش از آن دیده نمی شود, اما گفته می شود که در آن زمان اینجا بازاری بوده است بسیار زیبا و دیدنی. نا گزیر علاقه مند می شوم که از آنجا هم دیداری داشته باشم, به کوه نزدیک می شوم, از یکی از این سوراخها داخل کوه می شوم, داخل کوه را کنده کاری کرده اند, داخل کوه نشان از یک معماری کهن دارد, احساس می کنم که این معماری را در گذشته در جایی دیده باشم, شاید در بامیان در کناره های تندیس بزرگ بودا! 
دل کوه را حفر کرده اند و دهلیزی کلان در آن ساخته اند, و در کنار آن یک اتاقی کلان که شاید تالاری بوده است برای اجتماعات آنها و در کنار آن دهلیزی دیگری دارد که بازهم طولانی تر می باشد و دریچه های به سوی بیرون هم دارد, و در جانب کوه مغاره های حفر شده اند که بعضیها می گویند اینجا مغازه هایشان بوده است در آنزمان, اما بیشتر به همان معابد بامیان شباهت دارد که عابدان بودایی می آمده اند در دل آن کوهها برای عبادت خدایشان ساعتها و ماهها آنجا راز و نیاز داشته اند.
در دل این کوه به علاوه یک دهلیز و یک تالار یک مکان دیگری هم ساخته است که نسبتا بسیار کلان, زیبا, و سقف آن را به شکل گنبدی حفر کرده اند, که همه آنها دیدنی است.

  • ابراهیم اخلاقی

شهرهای تاریخی بامیان

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۰۲ ب.ظ

شهرهای تاریخی بامیان

شهر غلغله:
شهر غلغله شهری که یک زمان شهرت بسزایی آن شرق و غرب را به خود متوجه گردانیده بود و در برابر نیرومند ترین و خشمگین ترین متهاجمین مقاومت و مجادلت همی کرد مخرو به های شهر غلغله در گردو نواحی بالا حصار در میان مزارع و کشت زارها به طرف دهکده سید آباد کم و بیش باقی مانده است .
شهر غلغله طوری که تاریخ حکایت می کند به گمان غالب بعد از به میان آمدن سلطنت شنسبانیه غوری به دست سلطان علاءالدین جهان سوز و در زمان سلطنت نخستین امیر شنسبانی ملک فخر الدین برادر افخم جهان سوز به میان آمده است .
باشندگان این شهر در بین قرن شش و اوایل قرن هفت هجری در سموچ و آبادی های مستحکمی که اباره ها برجهایی که از خشت خام و پخته و سنگ اعمار شده بود زندگانی می کردند بعد از این که علاءالدین محمد خوارزم شاه بین سال های 607و 611 هجری اردوی غوری وغزنوی را در هم شکست پسرش جلاالدین در شهر غلغله مرکزیتی قایم کرد و برای مدتی با شهرت جلال تام حکم روایی نمود شکوه وقدرت آن رقیبان اش را بران داشت تا بر شکست و کوبیدن او از هیچ گونه تدابیر واقدامی دریغ نکنند زمان قدرت این حکم روای فاتح بود که هجوم وحشت ناک چنگیز از صفحات شمال بر جنوب هندوکش سرایت کرد .
چنگیز از راه دره شکاری وارد این سرزمین شده در شهر ضحاک که آثار خرابه های آن را در هفده کیلومتری قبل از بامیان در نقطه نقاط آب های بامیان و کالود در نقاط مرتقع کوه سرخ قرار دارد. و جنگ میان مهاجمین چنگیز و امپراتور شهر در گرفت درین زدو خورد موتی جن پسر جغته نواسه چنگیز به قتل رسید از دیدن این منظره خشم چنگیز به جوش آمده سوگند یاد کرد که آن قدر قتل و قتال درین شهر بنماید که حتی برای انسان وحیوان امان زندگانی ندهد شهر غلغله بعد از مقاومت بسیار شدید در سال 618 ه ق مطابق 1322 مسیحی به خاک یکسان شده فاتح مغل آن طوری که تصمیم گرفته بود شهر را آتش زد و مردم در میان شعله های آتش جان دادند وگروهی که از شعله های بی رحم آتش نجات یافتند از دم تیغ خلاصی نیافتند و بالاخره حصار آزادگان و کانون علم و فضل پادشاهان علم دوتس ادب پرور شنسب های غوری خوارزمشاهی را شهر مغضوب لقب دادند .
به طرف جنوب شرق خرابه های بالا حصار شهر غلغله در داخل دهکده سید آباد بدنه قلعه مستطیل شکل با دیوارهای بلند موجود است که در نزد اهالی به قلعه دختر معروف می باشد داستانهای محلی این قلعه را مربوط به دختر جلاالدین منکبرنی پادشاه خوارزمشاهی می دانند چنگیز حصار محکم شهر غلغله را گرفت نمی توانست و مدتی لشکر مغلی در اطراف حصار سر گردان ماندند وحیران بودند که به چه ترتیب و وسیله حصار را بگشایند و به مجادله جهت اشغال بپردازند تا این که بالاخره این دختر ناز پرور خیانت کرده و نامه برای مهاجمین نوشت و نامه را با پیکان تیر در صف مهاجمین انداخت و به آن ها فهماند که فتح این قلعه مشکل است تازمانی که سر چشمه آبی را که در داخل حصار می آید و مدافعین شهر از آن استفاده و رفع تشنگی می کند بسته نشود فتح نصیب مهاجمین مغلی نخواهد بود لذا سر چشمه ای را که در دره کالو است با نمد تخته سنگ های نمک مدود شود و سپاه مغل به این دستور سر چشمه آب را بستند و بدین ترتیب راه فتح قلعه را یافتند وآن را گشودند و اما در مقابل دختر ناعاقبت اندیش نیز فعل زود ثمره این همکاری خود را با اردوی دشمن چشید و توسط سپاه مغل به وضع فلاکت باری کشته شد.

شهر ضحاک:
نام محلیست که به فاصله 17 کیلو متری شرق که بین 67 درجه 58 دقیقه 13 ثانیه طول البلد شرقی و 34 درجه 29 دقیقه و 34 ثانیه عرض البلد شمالی واقع است در نقطه اتصال آب های بامیان یا آب دره گالوروی پوزه های بلند و سرخ کوه برج ها دیوارها و بقایا قلعه به نظر می خورد که یکی از مستحکم ترین قلعه های جنگی بوده قسمتی از برج هایی که رخ به طرف دره گالوا است به نام شهر تریمان هم شهرت دارد .
در دوره شنسبانی های غوری در این جا حصار مستحکمی ساخته شده بود که مقاوت آن در مقابل چنگیز خاطره فراموش ناشدنی به یادگار مانده است چنان چه موتی جن نواسه چنگیز در سال 628 ه 1222 م در همین جا کشته شد .

شهر سر خشک:
به فاصله 4 کیلو متر دورتر از دره شکاری در سواحل چپ آب های بامیان بر فراز پوزه بسیار بلند کوه دیوارهای یک حصار خرابه که شکل قلعه را دارد قرار دارد واقع واز نظر استحکام و موقعیت سوق الجیشی اهمیت بسزایی داشت این حصار مانند شهر غلغله و ضحاک آبادی های به شکل سموچ و عماراتی از خشت خام نیز از خود به یادگار مانده است.
که یک تیغه کوه را به هم وصل کرده است .
1- خرابه های اصل شهر که مسجد و بعضی عمارات آن هنوز باقی مانده است .
2- ارگ یا بالاحصار که بر فراز خصص سلنی دره و اراضی هم جوار واقع است .
دورادور شهر و حصار دیوارهای ضخیم و برج های مدور دیده می شود که همه از گل وسنگ ساخته شده این حصار هم در اثر هجوم مغل در نیمه اول قرن هفت هجری ویران شده است .




منظره بودا از بالای شهر باستانی غلغله. (2006)
 

  • ابراهیم اخلاقی

پل تاریخی مالان در هرات

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۰۱ ب.ظ

پل تاریخی مالان در هرات 

پل مالان یکی از بناهای تاریخی هرات و از پلهای زیبا و تاریخی افغانستان است که بر روی رودخانه هریرود در منطقه مالان ساخته شده است.
این پل در مسیر جاده قدیمی هرات - قندهار واقع شده و در گذشته های دور، کاروان هایی که از هرات به مقصد سیستان، قندهار و هند سفر می کردند، از این پل عبور می کردند. 
پل مالان، در شکوفایی اقتصاد و درآمد مردم هرات نقش مهمی داشته و از همین رو در طول تاریخ، بارها بازسازی شده است.
این پل در سال ۵۰۵ هجری قمری (برابر با ۱۱۱۰ میلادی) و در زمان سلطان سنجر سلجوقی به همین شکلی که اکنون هست، با اندک تفاوت، ساخته شد. 
ولی از روی داستان هایی که در مورد پل مالان حکایت می کنند و بنا به اهمیت تجارتی و موقعیت جغرافیایی هرات، گمان می رود که تاریخ ساخت این پل خیلی نزدیک به تاریخ ساخت شهر هرات باشد. در برخی از این حکایت ها، تاریخ ساخت پل مالان تا پیش از ظهور اسلام نیز ذکر شده است. 
برخی حکایت هایی که در مورد ساخت پل تاریخی مالان وجود دارد، شنیدنی است. بر اساس یکی از این حکایات، پیش از ظهور اسلام، دو خواهر مومن زرتشتی مذهب، به نامهای بی بی حور و بی بی نور که مرغداری داشته اند، از تخم مرغ برای ساخت پل مالان استفاده کردند. این روایت می گوید آن دو، در زمان ساخت پل مالان، در ملات و مصالح ساختمانی آن، تخم مرغ اضافه کردند تا زمانیکه پل مالان ساخته می شد آنها با استفاده از تخم مرغ در ملات یا همان مواد ساختمانی آن زمان، برای مقاوم ساختن پل در مقابل طغیان آب، مقاوم شود. 
مالان روستای کوچکی است که در کنار هریرود قرار دارد. به گفته برخی مورخان، پیش از اسلام در این روستا آتشکده ای بوده که اهالی شهر هرات در این آتشکده عبادت می کردند. در زمانی که بر روی رودخانه هریرود پلی وجود نداشت، مردم به سختی از آب عبور می کردند و خود را به آتشکده می رساندند. این روایت می گوید یک موبد آتشکده مالان به نام برزو - که فرزند نداشت و از بی فرزندی همواره رنج می برد - روزی دست به دامان اهورامزدا شد و گفت اگر مرا فرزندی باشد، به شکرانه آن، بر روی هریرود پلی خواهم ساخت که مردم بتوانند به آسانی از آب عبور کنند و به آتشکده بیایند، خداوند فرزندی به برزو ارزانی کرد و برزو نام او را فریدون گذاشت و سپس به وعده خود عمل کرد و این پل را ساخت . 
پل مالان در حال حاضر دارای ۲۲ دهنه یا طاق است. اما الکساندر همیلتون جهانگرد انگلیسی در اواخر قرن نوزدهم میلادی زمانی که از هرات دیدن می کرد در مورد پل مالان نوشته است که این پل، دارای ۱۷ دهنه است. این جهانگرد همچنین نوشته که در آن زمان آب رودخانه هریرود تغییر مسیر داده و از داخل پسته‌زار کنار پل می گذشته و راه را مسدود کرده بود. گزارشی که الکساندر همیلتون در مورد هرات نوشته، در سال ۱۹۰۴ میلادی در بریتانیا به چاپ رسیده است 
در سالهای جنگ در افغانستان، پل تاریخی مالان قسماً از بین رفته بود ولی در سالهای ۱۹۹۴ و ۱۹۹۵ توسط موسسه داکار مجدداً بازسازی شد. 

 

  • ابراهیم اخلاقی

دره پنجشیر

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۰۱ ب.ظ

دره پنجشیر

یکی از دره های بسیار زیبا و قشنگ هندوکش که مدخل آن به فاصله 80 کیلومتری شمال شهر کابل افتاده است، همین دره سرسبز و خوش آب و هوای پنجشیر است که محاسن طبیعی آن سر زبانها است.
دره پنجشیر در دامنه های جنوبی هندوکش از (دربند) تا (پریان) یا از (گلبهار) تا کوتل (انجمن) را فراگرفته و خط عمومی آن از شمال شرق به جنوب غرب ممتد است.
پنجشیر از نقطه نظر مراودات یکی از مهمترین راه های کاروان رو قدیم بین حصص شمالی،شرقی و جنوبی هندوکش بوده و هست و با وجود اینکه سرک شکاری بین کابل و باختر و تخارستان (بین کابل و مزار شریف و قطغن و بدخشان) موتررو شده است معذالک دره پنجشیر از نقطه نظر رفت و آمد رمه های حیوانات و حمل و نقل نمک و میوه جات و غله جات و تردد کاروان های کوچک مقام خود را از دست نداده است و مسافرت میان دره جرم بدخشان و کابل کمافی السابق از این راه عملی میشود زیرا با وجودیکه سرک از خان آباد تا مرکز بدخشان و از آنجا تا بهارک (دهن دره واخان و جرم و زردیو) رفته بانهم تردد موتر در آن ناحیه زیاد نیست و کثرت خرابی پلهای رودخانه کوکچه عایق دیگری تولید کرده است.
همانطوریکه پنجشیر در دامنه های جنوب هندوکش ممتد است، موازی با آن در شمال سلسله کوه مذکور دره سرسبز (اندراب) افتاده که نسبت به پنجشیر به مراتب فراختر است و یک سلسله دره های تنگ و فرعی که در زیبائی های قدرتی و لطافت آب و هوا و بدایع مناظر طبیعی بیمانند میباشد از دهن گلبهار تا کوتل خاواک حد به حد این دو دره بزرگ را در دو پهلوی هندوکش بهم وصل کرده است. به عبارت دیگر از جمله 21 کوتل هندوکش که بین کوتل (انجمن) و (دندان شکن) افتاده 8- 9 کوتل تنها از حصص علیا و وسطی و سفلی دره پنجشیر راه دارد و به این ترتیب چندین دروازه هندوکش به دره پنجشیر کشاده میباشد و منتهاالیه پنجشیر سفلی را که بسیار بجا و به موقع (دربند) و (دالان سنگ) میگویند، میتوان دالان و مدخل مرکزی هندوکش خواند. این کوتل ها از بالا تا پایان دره قرار آتی است:

1- کوتل انجمن: از آخر دره پنجشیر، از (پریان) به حصه علیای دره انجمن و از آنجا به دره جرم بدخشان راه رفته است.
2- خاواک: از حوالی قریب سرچشمه رودخانه پنجشیر به طرف شمال دره ئی جدا شده که منتهی به کوتل معروف خاواک میشود. آبیکه از اینجا به استقامت شمال غربی جاری میشود بنام اندراب یاد شده و به اندراب میرود.
3- تول یا طول: از دره فرعی دیگر، از مقام (سراب) به اندراب میرود.
4- زریه: از دهکده (سفید چهر) پایان تر دره فرعی است که به دره طول منتهی میگردد.
5- از پنجشیر سفلی، از علاقه (امرز) که ودد انگلیسی آنرا (مرز) یاد کرده، از دره های فرعی به طرف اندراب راه رفته و کوتل هائی هم دارد که عموماّ برف دارد ولی تنگ و دشوار گذار میباشند.
6- شپتال: از مدخل دره، از حوالی گلبهار راهی به (کشن آباد) 21 میلی خنجان منتهی میشود.
7- بازارک: از دره و کوتل بازارک به خنجان و اندراب راه رفته است.

رودخانه پنجشیر و آب های فرعی دیگر که از دره های راست و چپ بدان میریزد موضوعی است که مطالعه آن از نقطه نظر جغرافیه و منابع آب اهمیت زیاد دارد. سرچشمه رودخانه پنجشیر نقطه ایست در کوتل انجمن که آنرا (ناوک) گویند و 19 معاون دیگر حد به حد به آن یکجا میشود بدین ترتیب رود خانه پنجشیر که با معاونین آن از آب های 20 دره مختلف تشکیل شده در گلبهار با رودخانه (شتل) یکجا میشود و آب های مشترک آنها با آب های سالنگ و غوربند در مقابل برج عبدالله بگرام بهم وصل میشوند و همه در سروبی به رودخانه کابل میریزند.
در سلسله جبال هندوکش و رشته ها و شاخه های فرعی ان یکعده دریاچه ها و یا به اصطلاح عوام حوض هائی موجود است که تعیین موقعیت آنها از نقطه نظر جغرافیه و طبقات الارضی و منابع آب و نیروی آب و داستان های فلکلور محلی اهمیت زیاد دارد ولی اکثر آنها را جز اهالی محلی دامان دره ها کس دیگری ندیده است. معروفترین آنها دریاچه های سرقول پامیر دریاچه ویکتوریا و دریاچه شیوا در شغنان است.
حوض (لالان) یا دریاچه شاه دریابار حوض دیگری است که فراز کوه در منتها الیه دره هزاره قرار دارد. آب آن طرف عبدالله خیل جانب پنجشیر میآید. از طرف نجرو هم به این دریاچه راه است. در نقطه ئی موسوم به (سژاب) به 9 کیلومتری کوتل خاواک حوضی است که آب گرم دارد ولی به حساب دریاچه های کوهی آمده نمیتواند. دریاچه های فراز کوه ها در دوره هائی که آئین بودائی در افغانستان رواج داشت در افسانه ها و داستانها دخالت زیاد داشت و یکی از این دریاچه ها که موقعیت آنرا زائر چینی هیوان تسنگ در زاویه شمال غربی بگرام بالای کوه ها نوشته محلی بود که شاه ماران آبی در آن زندگانی داشت و در اثر آبادی معبدی در پای کوه میان او و کنیشکا کوشانی مقابله هائی رخ داد. داستان مذکور در رساله بگرام و در جلد دوم تاریخ افغانستان گرفته شده است. از نقطه نظر نام میان (دریاچه شاه بار) و دریاچه که (شاه ماران آبی) در آن زندگانی داشت، قرابت نزدیک است تنها سمت آنرا اگر از بگرام بگیریم عوض (شمال غرب) شمال شرق می آید.
دره پنجشیر از دربند تا پریان از نقطه نظر تقسیمات اداری دارای حکومت درجه سوم است که مرکز آن (رخه) میباشد و از خود دو علاقه داری دارد که مرکز یکی آن در دهکده (زنی) و مرکز دیگری در (اره) میباشد. آبادی های دره پنجشیر بیک عده دهکده هائی تقسیم شده که بیشتر در دامنه های دو طرف کوه و در اراضی مرتبه دار دو طرف سواحل رودخانه قرار دارند و عموماُ اطراف آنها را باغچه های توت و تاکستان های کوچک فراگرفته و جویبارهائی که از دره های فرعی جدا شده از قرب و جوار خانه ها میگذرد. بعضی از دهکده ها در کمرهای کوه، فراز غندی ها و تپه ها متکی به نشیب اطراف دره آباد شده مانند دهکده (چاروا) که از دهات امرز است و جزء مربوطات علاقه داری (زنی) میباشد و دیوارهای بلند و دریاچه های کوچک و سفید آن در میان لکه های سبز درختان جلوه خاصی دارد.
دره پنجشیر از نقطه نظر تعداد دهکده ها و تمرکز جمعیت یکی از بهترین جاهای حکومت کلان شمالی است. اهالی پنجشیر بیشتر سفید چهره و موهای خرمائی و چشمان آبی دارند. بزبان فارسی تکلم میکنند و از نقطه نظر علایم فارقه چهره و بدن با باشندگان سایر دره های سمت شمالی فرق دارند.
خانه و منازل ایشان عموماُ از سنگ های پارچه و گل ساحته شده و در مواردی که به خشت ضرورت میافتد، خشت های بزرگ خام استعمال میکنند. کلکین های اطاق های آنها عموماُ کوچک و چوکات دروازه ها اکثراُ منبت کاری میباشد. اطراف چوکات کلکین ها را عموماُ سفید میکنند و در بسیاری موارد به دو طرف دروازه های حویلی ها دو سکو یا صفه دیده میشود.
پنجشیر آب و هوای نهایت گوارا و دلخواه دارد. در تابستان سرد و در زمستان چون باد ندارد گرم است. نظر به اختلاف ارتفاع پنجشیر علیا سردتر است. اهالی جزء چند ماه زمستان بقیه ماه های سال را در هوای آزاد ، در زیر درخت های باغچه های اطراف دهکده ها و یا بالاتر در قله های کوه ها در ییلاق های تابستانی خود میگذرانند و مانند خوشه های انگور که بیک تناسب معین سایه و آفتاب بکار دارد، همانطور در سایه و روشنی تحت برگ های درختان زندگانی میکنند.
پنجشیری ها مردمان با نشاط و بشاش اند. در آواز خواندن و ترنم و قرسک و اتن و رقص میل وافر دارند. بهترین آله موسیقی آنها دایره است. شعرا در میان ایشان زیاد است و در ساختن غزل های عامیانه عشقی ماهر اند. تنها تنها و دسته جمعی میخوانند و اشعاری در مدح زیبائی های طبیعی دره و حسن و جمال و فضایل اخلاقی خویش ساخته اند و میخوانند و از دربند تا پریان یعنی از اول تا آخر دره پنجشیر همه و هر چیز را میستایند. 
پنجشیری ها در زمانه های قدیم حتماُ از نقطه نظر لباس چیزهای ممیزه و مخصوص داشته اند که در اثر رفت و آمد زیاد بکابل و تماس با اهالی همجوار مخصوصاُ کوهستانی ها و کوهدامنی ها از میان رفته است. تنها لباس مخصوص آنها (برزو) است که پارچه آن عموماُ از موی بز بدست بدست خود آنها بافته مبشود.

 

  • ابراهیم اخلاقی

موزیم ملی افغانستان

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۰۱ ب.ظ

موزیم ملی افغانستان

موزیم ملی افغانستان یکی از غنی ترین موزیم ها در سطح منطقه بشمار میرفت که این کانون بزرگ فرهنگی توانست درطول ادوار مختلف هزاران اثر باستانی را حفظ وآنرا بصورت قسمی به نمایش بگذارد.
در سالهای اولیه تاسیس این موزیم که در آن دوران "عجایب خانه" نام داشت، فقط بعضی از آثار تاریخی مثل قرآن های خطی، صنایع دستی، آثار برجای مانده از جنگ های دوران استقلال و بعضی کتاب های کمیاب در آن نگهداری می شد. اما این کانون با عظمت در سال 1919 م درتعمیر باغ بالا گشایش یافت و آثاریکه جمع آوری شده بود مشتمل بود بر مجموعه های تاریخی – اسلحه باب – البسهء زر دوزی خامکدوزی – علم های جهاد – نسخ خطی وغیره .
درسال 1925 – م این مجموعه به قصرکوتی باغچه ( ارگ) انتقال یافت ، قصر کوتی باغچه نسبت ضیقی جای جوابگوی نیازمندی های موزیم نبوده بار دیگر این مجموعه ها درسال 1931 م به تعمیر موجوده واقع دارالامان منتقل گردید .
در اولین قانون اساسی افغانستان که در زمان امان الله خان به تصویب رسید، یک ماده مفصل به حفریات و حفظ آثار تاریخی و تشکیل محلی برای نگهداری آثار تاریخی این کشور اختصاص داده شد. 
به موجب این قانون، مقرر شد که شعبه "حفریات و موزیم" زیر نظر وزارت معارف (آموزش و پرورش) فعالیت کند. از مهم ترین کارهای این شعبه، کشف و حراست از آثار تاریخی و انتقال آنها به موزیم ملی بود. 
از آنجایی که دولت افغانستان امکانات و نیروی انسانی لازم را برای کشف آثار باستانی در اختیار نداشت و ازآنجائیکه حفریات غیر قانونی در ساحات باستانی کشور انجام میگرفت قاچاقچیان دزدانه اثار گرانبهای باستانی را بخارج کشور انتقال میکردند که این پروسه تا سال 1919 م ( ختم جنگ جهانی اول ) ادامه داشت ، قرار دادی بین دولتین افغانستان و فرانسه عقد نمود که به این ترتیب براساس کاوشهای قانونی مطابق به قرار داد در تعداد گنجینه های فرهنگی و تاریخی موزیم ملی افغانستان فزونی بعمل آمد. این قرار داد به فرانسوی های حق می داد که از دو اثر کشف شده مشابه یکی از آنها را به فرانسه انتقال دهند. احمدعلی کهزاد مورخ و باستان شناس افغان یکی از کسانی بود که در کنار کاوشگران خارجی به جستجوی آثار تاریخی می پرداخت که کشف بسیاری از آثار تاریخی افغانستان با تلاش های او بوده است. 
در این دوران، بعضی از آثار تاریخی موزیم ملی در فهرست آثار تاریخی یونسکو به ثبت رسید و پس از جنگ دوم جهانی چندین تیم باستانشناسی از ایتالیاییها، بریتانیایها تا جاپانیها، هندیها و شورویها به کاوش پرداختند.
موزیم ملی از بدو تأسیس تاسال 1992 – م یکصد هزار قلم آثار باستانی کشور را حفظ وحراست مینمود که این مجموعه ها شامل بود به حوزه های مختلف و ادوار مختلف – که از جمله میتوان از حوزه های سرخ کوتل – ای خانم – بگرام – کاپیسا – هده – مندیگک - طلا تپه شبرغان شورتوغی – فندقستان – بامیان – حوزهء باختر – شترک – پایتاوه – دلبر جین تپه تپهء فلول – تپه خزانه – تپه مرنجان – هزار سم سمنگان و ده ها حوزهء دیگر را نام برد .که این مجموعه ها ادوار مختلف ، از قبل التاریخ آغاز و تاقرن بیستم رادربر میگرفت .
برجسته کاری های مرمرین بودایی، عاج های هندی، آثار سنگی متعلق به ماقبل تاریخ، برنزهای رومی، مسکوکات دوره های مختلف، مجسمه های قبل از میلاد، بخشی از آثار موزیم ملی را تشکیل می دادند. 
آثار تاریخی از دوران صدر اسلام نیز بخش دیگری از موزیم را شکل می داد که از مهم ترین این آثار می توان به قرآن کوفی به خط عثمان بن عفان خلیفه سوم اسلامی، آیاتی از قرآن به خط امام حسن و نیز به قرآن خط کوفی که در سال ۱۳۳۴ از "شهر غلغله" کشف شده بود اشاره کرد. 
آثار خطی شاعران بزرگ زبان فارسی دری نیز در موزیم کابل نگهداری می شد؛ هفت اورنگ عبدالرحمان جامی، هفت پیکر نظامی گنجوی، هشت بهشت و لیلی و مجنون امیر خسرو دهلوی، که همه این آثار در سال ۸۹۹ هجری کتابت و تذهیب شده بودند بخشی از آثار ادبی موزه را شکل می دادند. 
بوستان سعدی به خط میرعماد خطاط معروف عصر تیموری، دیوان میرزا عبدالقادر بیدل که از طرف امیر بخارا به پادشاه افغانستان، امیر حبیب الله اهدا شده بود، دیوان حافظ به خط میر محمد محسن که برای سلطان حسن بایقرا نوشته شده بود و چند اثر مهم دیگر نیز از جمله آثار بخش ادبی و هنری موزیم بود. 
از مهم ترین آثار هنری دیگر موزیم ملی افغانستان نیز می توان به آثار مینیاتوری از استاد کمال الدین بهزاد اشاره کرد.
با توجه به کثرت آثار کشف شده، علاوه بر کابل در شهرهای هرات، میمنه، غزنی، بلخ و قندهار نیز چند موزیم بوجود آمد که موزیم هرات با بیش از ۴۰۰۰ اثر تاریخی بیشترین آثار را در خود جای داده بود. 
با ورود نیروهای مجاهدین به شهر کابل و با گسترش جنگ در داخل پایتخت، از ساختمان موزیم ملی نیز به عنوان سنگر نبرد استفاده شد. و طی سالهای 1992- 1995 موزیم ملی تقریباً هفتاد فیصد آثار ناب و منحصر به فرد خویش را در طول این مدت زمان از دست داد. موزیم ملی نه تنها آثار باستانی خویش را از دست داد بلکه تمامی آثاثیه ، تجهیزات ، مفروشات ، ویترین های نمایشی ، اسناد آرشیفی ، آلبوم ها ، کارت ها و تعداد زیادی کتب و بالاخره حریق منزل فوقانی موزیم ملی درماه می سال 1993 م به اثر اصابت راکت ها و خمپاره ها انجام پذیرفت .
دشمنان فرهنگ با آنهم به این ویرانی ها و غارتگری ها بسنده نبوده چنانچه دردورهء سیاه طالبان به این کانون فرهنگی ضربهء دیگری وارد آمد که همانا شکستاندن تعداد بیش از دو هزار مجسمه ها پورتریت های دورهء اسلامی و قبل از اسلام وغیره بود که به شکل بیرحمانه تخریب نمودند. 
عمر خان مسعودی از مسئولان موزیم کابل تنها کسی بود که با تلاش شخصی خود در دوران جنک های داخلی و زمان طالبان بیش از بیست هزار اثر موزیم را به مکان های امن منتقل کرد تا از بین نرود. وی در سال ۱۳۸۴ خورشیدی جایزه جهانی "شاهزاده کلاوس" هلند را به خاطر نجات آثار موزیم افغانستان دریافت کرد. وی نهمین دریافت کننده جایزه شاهزاده کلاوس در جهان است. 
دارایی دست نخورده در زیرزمینی ارگ، روز 25 اگست 2003، هنگامی که کارمندان حاکمیت افغانستان در پنهانگاه پشت دروازهء بزرگ پولادین آنجا به ساختمان کانکریتی برخوردند، آشکار گردید. آنها در آغاز گمان برده بودند که نهانخانهء هفت قفلی ارگ تنها در برگیرندهء خشتهای طلا یا دارایی بانک ملی کشور است. 
پرس و جو نشان داد که از هفت تن کلیدبان تنها یکی در شهر کابل مانده و دیگران یا آوارهء کشورهای دوردست اند، یا زنده نیستند. ولی گزارش دیده شدن زرپاره های طلا تپه پس از آنکه کارشناسی از جرمنی توانست قفلهای بی کلید را بشکند، به رسانه ها داده شد. حامد کرزی و اشرف غنی که پس از سیزده سال آنسوی دروازه گام گذاشتند و با شگفتی دریافتند که افزون بر خشتهای طلا های گنجینهء تماشایی طلا تپه نیز در کنار آن به چشم میخورد، نخستین دیدار کنندگان این گنجینه بودند.
در سالهای اخیر با حمایت یونسکو و با تلاش وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان، تعداد زیادی از آثار غارت شده این کشور، از کشورهای اروپایی بازگردانده شده است و هنوز هم بسیاری از این آثار در موزیم های کشورهای اروپایی نگهداری می شود. 
اخیراً نیز، وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان اعلام کرد که دور تازه ای از کاوش آثار تاریخی را در نقاط مختلف کشور آغاز کرده است.

طبق مدارک و اسناد رسمی افغانستان در سال 1350 ه. ش دارای 6 موزه معروف بوده که عبارتند از : 
1. موزیم کابل با 6033 قطعه آثار نمایشی 
2. موزیم قندهار با 707 قطعه آثار نمایشی
3. موزیم مزار شریف با 735 قطعه آثار نمایشی
4. موزیم هرات با 442 قطعه آثار نمایشی
5. موزیم غزنی با 4000 قطعه آثار نمایشی
6. موزیم میمنه با 3000 قطعه آثار نمایشی

به احتمال قوی بسیاری از این آثار گرانبها و میراث فرهنگی و ملی کشور و مردم افغانستان در دوران جنگهای بیست و سه ساله به غارت رفته یا نابود شده اند. چنانچه مجسمه های بودا در بامیان به تاریخ 21 حوت 1379 توسط گروه طالبان با خاک یکسان شد. ملت افغانستان از میراث بزرگ فرهنگی و باستانی خود محروم شد.

 


 

  • ابراهیم اخلاقی

مجتمع مصلای هرات

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۰۰ ب.ظ

مجتمع مصلای هرات

متجمع مصلای هرات که توسط ملکه گوهرشاد در اواخر قرن پانزدهم میلادی طرح ریزی و تحت نظارت وی اعمار گردید، زمانی بزرگ‌ترین افتخار هرات به شمار می رفت. در مجاورت مصلا مدرسه سلطان حسین بایقرا قرار داشت.
این مصلی در سال ۱۸۸۵ میلادی عمداً توسط ارتش بریتانیا ویران گردید تا فضای بیشتری برای هنگ توپخانه که برای نبرد با روسها آمادگی می گرفتند ایجاد گردد! در دوره اشغال شوروی در افغانستان دوباره شدیداً آسیب دید و فقط پنج مناره آن باقی مانده است که دوتای آن بر اثر اصابت راکت آسیب دیده‌اند. پس از آن که حفاظ درختها از برابر آن دوره شده، باد تزیینات کاشی کاری آن را نیز از بین می برد. همچنان مقبره گوهرشاد با گنبد کاشیکاری شده آبی رنگ دندانه‌دار آن، شدیداً آسیب دیده است اما بخش داخلی آن در حالت بهتری قرار دارد.

مسجد گوهرشاد نام دو مسجد است:
مسجد گوهرشاد مشهد مسجدی در جنوب بارگاه امام رضا در شهر مشهد که در سال ۸۲۱ ه.ق به دستور ملکه گوهرشادبیگم همسر شاهرخ تیموری بنا شده‌است.
مسجد گوهرشاد هرات مسجدی در شهر هرات که به دستور ملکه گوهرشادبیگم همسر شاهرخ تیموری بنا شده‌است و مدفن ملکه نیز می‌باشد.



مصلای هرات٬ اثری دیدنی بجا مانده از دوران تیموریان در هرات



آرامگاه ملکه گوهرشاد بیگم در نواحی مرکزی شهر هرات
 

  • ابراهیم اخلاقی

مسجد جامع هرات

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۵۹ ب.ظ

مسجد جامع هرات
مسجد جامع هرات را سلطان غیاث الدین غوری در سال ۵۹۷ ق. طرح ریزی نمود اما موفق به تکمیل آن نشد. جسد وی در سال ۱۲۰۲ میلادی در زیر گنبد در عقب ایوان شمالی مسجد مدفون گردیده است. اصل بنای آن قبل از اسلام و معروف است که معبد بزرگ آریائی و خانه مزدا بوده و پس از فتح مسلمین و نفوذ اسلام این معبد باستانی مرکز مسلمانان شد و مسجد جامع معروف گردید. تنها بخش کوچکی از مسجد عهد غوریان در درب ورودی جنوبی باقی مانده است. تزیینات دورهٔ غوری بعدها زیر کار تزیین دورهٔ تیموریان که مسجد را به ذوق و سلیقهٔ خود تزیین نمودند مخفی ماند که در سال در سال ۱۹۶۴ کارشناسان آن را بازیابی نمودند. اما در اثر مرور زمان بخش زیادی از کار پر مصرف تیموریان نیز از میان رفت که در نوسازی هایی که در سال ۱۳۲۲ شمسی روی مسجد انجام گرفت بخشی از آن بازسازی شد. در عهد تیموریان پایتخت در هرات واقع گردیده بود. تیموریان با جلب هنرمندان، معماران، فیلسوفان و شعرا به دربار خود رهبری نهضت فرهنگی را بدست گرفتند که از دوره های پردرخشش تاریخ هرات می باشد. شاهرخ و همسرش گوهرشاد از پیشتازان دورهٔ اول عصر تیموری به شمار می روند. حکومت سلطان حسین بایقرا از سال ۱۴۶۸ الی ۱۵۰۶ میلادی اوج دورهٔ طلایی تیموریان به شمار می رود.

  • ابراهیم اخلاقی

منار جام : کهن سال ترین برج آجری در جهان

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۵۹ ب.ظ

منار جام : کهن سال ترین برج آجری در جهان 

کارشناسان عرصهء باستان شناسی در یونسکو منار جام را یکی از سازه های خارق العادهء معماری و کهنسال ترین برج آجری باقیمانده در جهان میدانند.غیر از این گفته شده است که منار جام سنت معماری کهن و سبک هنری قدیم در منطقه را در آخرین حد کمال و زیبایی آن نمایندگی میکند .
منار جام یکی از تماشایی ترین ابنیه های تاریخی افغانستان است و گفته می شود که پس از قطب منار در دهلی بلند ترین منارآجری جهان است .
باستان شناسان عقیده دارند که قطب منار به الهام از منار جام در اوایل سدهء سیزده هم ساخته شده است که درازای آن هفتادو سه متر اندازه گیری شده است .
در ارتباط به درازای منار جام چه در مطبوعات کشور و چه در اسناد مربوط به سازمان ملل متحدرقم یگانه یی ذکر نشده است . چنانکه درازای آن را گاهی 63/3متر وگاهی هم 65 مترنوشته اند غیر از این در بعضی اسناد دیگر درازی آن 63 متر قید شده است .
قطر قاعدهء منار هشت متر اندازه شده است که به بلندای تقریباً دو متر از سطح زمین دروازهء کوچک ورودی به داخل منار دیده میشود .
منار جام در میان سلسله کوه های ولایت غور در خم دره یی در ساحل جنوب هریرود برپا شده است . این منطقه از سطح بحر یکهزار و نهصد متر بلندی دارد.
بر اساس تخمین ها، دهکدهء جام در شصت و دو کیلو متری شمال شرق ولسوالی شهرک موقعیت دارد . در اسناد یونسکو گفته شده است که این منار به سال 1194 میلادی در دوران سلطنت سلطان غیاث الدین غوری 1163-1202 ساخته شده است و اما تا هنوز معلوم نیست که تکمیل منار چند سال را در بر گرفته است .
در شمارهء ششم کتیبهء نشریه انجمن حفظ میراث های فرهنگی افغانستان –( سپک) آمده است که سازندهء منار معماری بوده است به نام علی که نام او در دو جای در منار دیده می شود و به همین گونه در پای
منار نیز نام شاه غیاث الدین به چشم می خورد . در میان بعضی از آموزش دیده گان ولایت غور یک چنین باور های وجود دارد که سلطان غیاث الدین ، علی را جهت ساختن چنین یادگاری از سمرقند فرا خوانده بود .
ساکنان محل باور دارند که آجر های به کار رفته در منار در دهکدهء ((شیرجه))تهیه میشده است . و باز هم به روایت مردم علی دست کم هفت سال مشتاقانه کار کرد تا یکچنین یادگار بزرگی را در آن دره یی که امروز خاموش و آرام به نظر می آید بر افراشت.
در شمارهء ششم کتیبه همچنان در ارتباط به ساختمان درونی و نمای بیرونی منار جام چنین تصویری ارایه شده است : از پای تا سر منار، زینهء پیچا پیچی در دو کنارهء داخلی آن بالا رفته و به دالان بالایی می رسد نمای بیرونی منار با خشت های برجستهء فیروزه یی درخشان بر زمینهء گلابی و نوار نوشته سورهء نوزدهم قرآن مجید آراسته شده است . در گزارش کتیبه آمده است که پژوهشگران در این ارتباط که آ یا منار جام بخشی از کدام مسجد و یا نمادی از پیروزی غوری ها بوده است هنوز به تحقیقات خویش ادامه می دهند . این در حالیست که هنوز در اطراف منار نشانه یی از هیچ مسجد و مدرسهء مذهبی کشف نشده است. ظاهراً گمان میرود که ابنیه یی به این شکوه و بزرگی میبایستی در شهر بزرگی بنا میشد نه در یک چنین درهء تنگی .
این پرسشی است که از سال ها بدین سو ذهن کارشناسان عرصهء باستان شناسی را به خود مشغول ساخته است . منارجام سده های درازی به گونهء یک زیبایی فراموش شده در خم دره یی خاموشانه ایستاده بود.
شاید بتوان گفت که از کشف آن بیش از پنجاه سال نمیگذرد. چنان که باستان شناسان روز هجدهم 1957 میلادی را به نام روز کشف منار جام تلقی می کنند. در همین روز گروهی از باستان شناسان غربی به رهنمایی باستان شناس افغانستان احمد علی کهزاد به خم درهء در دهکدهء جام رسیدند که ناگهان با آن تجسم زیبایی روبه رو شدند.
تماشای منار، باستان شناس فرانسه یی را ((Andre Marieq Marieq )) چنان شگفت زده ساخت که برای یک لحظه احساس میکرد که با برج جادویی رو به رو شده است .
باستان شناسان به این باور اند که اهمیت منار جام تنها در زیبایی آن نیست ؛ بلکه این منار میتواند کلیدی باشد در جهت گشودن راز های دورهء غوریان در افغانستان .
خطرهای که منار جام را تهدید می کند میتوان به دو دسته تقسیم بندی کرد .
نخست خطر های طبیعی دو دیگر خطر های که در یکی دو دههء اخیر ساکنان محل و گروه های تفنگدار به وجود آورده است .
با گذشت سالیان رودخانه هریرود تدریجاً ساحل جنوبی خود را تخریب کرده و بستر خود را به سوی منار گسترش داده است .چنان که همه ساله در فصل بارندگی با افزایش سیلابها و بلند رفتن سطح آب رودخانه خطرطبیعی چندین برابرمی شود .
بر اساس نخستین آزمایشهای که به سال 1971 میلادی به وسیلهء کارشناسان صورت گرفته است منار جام به اندازه دو درجه به سمت شمال رو به سوی هریرود میلان پیدا کرده است .
دو درجه میلان برای یک چنین برج بلند و آن هم در وضعیتی که تخریب هریرود کماکان ادامه دارد واقعاً میتواند خطر بسیار بسیار جدی به شمار آید.
این در حالیست که به گفتهء بعضی از ساکنان ولایت غور ظرف بیست و اند سال گذشته این منار هر از گاهی آماج شلیک گلوله های تفنگدارقرار داشته است .
روایاتی وجود دارد که بعضاً گروه های تفنگدار به گونهء تفنن و نشانه زنی قسمت های از برج را آماج گلوله های خود قرار می داده اند . 
 

  • ابراهیم اخلاقی

گازرگاه

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۵۹ ب.ظ

گازرگاه


تاریخ گازرگاه با نام شیخ اسماعیل که کنیه آن شیخ عمو است شروع میشود زیرا شیخ عمو بود که گازر گاه را از محل افتاده در کنار راه بمرکز پر جلال دنیای صوفیان و عارفان مبدل نمود با دفن آن در روی تپه زنجیر گاه در سال 441 هجری قمری این منطقه شهرت زیادی به خود کسب نمود در زمان شیخ عمو یک تعداد پیشتازان عرفان و تصوف قد علم نمودند که بسیاری از آنها مانند خواجه عبدالله غوربنج. شیخ ابو نصر خباز. شیخ ابوالحسن سوهان در کنار قبر وی بعدها دفن گردیدند این عرفان و متصوفین کسانی بودند که برای گازرگاه نامی کمائی نمود ند و از نزدشان خواجه عبدالله انصاری پیر هرات بهره های فراوانی برده است خواجه عبدالله انصاری احترام خاصی به شیخ عمو داشت واز محضر آن استفاده های زیاد نموده است تا بتدریج شخصیت برجسته در شمال شرق خراسان گردید از دوران خواجه عبدالله انصاری (رح) آثاری ازچند بنا باقیمانده است که از جمله در حصه غربی سراشیبی زنجیر گاه یک حضیره کوچک زیر زمینی میباشد که به یک نقب میدان دار میرسد که نوع چله خانه میتوان به آن گفت
خواجه عبدالله انصاری در 22ذی الحجه سال 481 هجری قمری مطابق 8 مارچ 1089 وفات نمود است محل فعلی دفن خواجه عبدالله انصاری قبلاً جنگلی بوده که خواجه عبدالله انصاری در فصل بهار در آنجا بسر میبرده و از فضای سبز آن استفاده مینمود در همین فصل بهار فوت نموده ودر آنجا دفن گردیده است. باید گفت که در زمان دفن خواجه عبدالله انصاری هیچگونه آثار و نشانی از قبور دیگر یا ساختمانی در نزدیک مدفن پیر هرات وجود نداشته است .
گازرگاه در قرن 11 میلادی بگونه یک شهر مقدس ظاهر گردید ودر اواخرقرن 12 میلادی وزیر غوری ها ( عز الدین عمر مرغنی )مدرسه ای را در گازرگاه بنیاد گذاشت که از مدرسه موصوف اثری اکنون بچشم نمیخورد ممکن است طاقچه تعبیه شده در روی دیوار شمالی متعلق به بخش از مدرسه غوری باشد. در سال 607 مطابق 1212 آخرین شاه غوری (سلطان محمد)کشته شد وبرای وی مدفنی چون شهدا در گارزگاه بنا گردید که مقبره آن اکنون معلوم نیست از زمان ساختن مدرسه غوری ها تا زمان ظهور شاهرخ (807-850 ) هجری قمری اوایل قرن 13 میلادی انکشاف قابل ملاحظه در بنای گازرگاه بمشاهده نمی رسد
شاهرخ در ماه محرم سال 829 هجری قمری مطابق 145 میلادی هدایت اعمار ساختمانی صادر نموده که بنای بود در جوار مدفن خواجه عبدالله انصاری (رح) در گازرگاه که کار این ساختمان یکسال بعد از هدایت آن تکمیل گردید. 
طرح ودیزاین این بنا طوریست که در پیشگاه جناح شرقی ایوان بلند ساخته شده که پر شکوه ومنزلت آرامگاه افزوده است هم ردیف این ایوان سوفه های دیگر به نظر میخورد که بالای آنها نیز خانه های وجود داشته که اتاق های بلند و پائین آن ایوان را نمادار میسازد. در بخش شمالی جنوبی نیز ایوان های رفیع در وسط ساخته شده و اتاق های دیده میشود در قسمت غربی که بنام (باب سعادت) مشهور است ومدخل میباشد ایوان مرتفع وجود دارد که بر منزلت آرامگاه می افزاید. در وسط راهرو (کفش کن) به طرف شمال وجنوب آن دو سالون برای ادای نماز با ظرافت خاصی جلب توجه مینماید و در بخش بیرونی مزار ایوانی رفیع ویک بالا خانه موقعیت دارد تمام ساختمان از سنگ وخشت آباد گردیده وکاشی های به رنگ طلایی وآبی در تزئینات آن به کار رفته است وانواع بخطوط معقلی. کوفی.ثلث با مهارت و استادی تمام در آن جلو گیری مینماید.
شاهرخ آرامگاه خواجه عبدالله انصاری (رح) را با استفاده از موقوفات آن آباد نمود و خودش هر پنجشنبه به زیارت خواجه انصاری (رح) میرفت واین سبب شده بود که زائرین زیادی به گازرگاه روی بیاورند. بنای اعمار شده شاهرخ در گازرگاه در سال829 هجری مطابق 1425 میلادی بکلی مطابق وضع حاضر آن است. که کمتر تغییری در آن در طول زمان به وجود آمده است بنای آرامگاه خواجه عبدالله انصاری (رح) به گروپ از ابنیه شامل میگردد که معماران آن ابنیه ها را شیرازی گفته اند. در سال 845 مطابق 1414 میلادی خوجه علی بن خواجه فخر الدین خانقاه به نزدیک آرامگاه پیر هرات آباد نمود که در همان سال خودش نیز در آنجا دفن گردید که امروز اثری از آن باقی نمیباشد ابوالقاسم بابر در سال 856 هجری قمری مطابق 1452 میلادی لوحه زیبای را به مقبره خواجه عبدالله انصاری(رح) ساخته ونصب کرده است که این اثر به برجسته هنوز هم به خوبی حفظ شده است نکته برجسته این لوحه عبارت از خطوطی عربی است که نام لقب شیخ الاسلام حضرت خواجه عبدالله انصاری (رح)را معرفی نموده وتاریخ سنگ را مشخص میسازد در سال 889 هجری قمری مطابق 1484 میلادی خانه زرنگار به شکل گنبدی به جوار آرامگاه ساخته شد در سال 906 هجری قمری مطابق 1499 میلادی وزیر دانشمند سلطان حسین بایقرا امیر علی شیر نوائی به ترمیم گازرگاه اقدام نمود وی در همین سال منبر خطابه ای را بنا نمود و نخستین خطیب موذن گازرگاه رامقرر نمود وقف های زیادی به گازرگاه روا داشت ایجاد باغ های اطراف گارزگاه کار امیر علی شیر نوائی است امیر شجاع الدین محمد سخاوتمندانه برای اعمار گازر گاه سعی نمود و خواجه افضل الدین محمد کرمانی مدرسه ای را در جوار گازرگاه آباد کرد که خودش نیز بعد از وفات در سال 910 هجری قمری مطابق به 1505 میلادی در آنجا دفن گردید
در نزدیک مزار دارد ابهاماتی موجود است که بنیانگذار اعمار خانه زرنگار چی کسی بوده است در سال های زمامداری تیموریان توجه خاصی به گازرگاه نموده اند که در زمان دیگر چنان تقدیری بعمل نیامده است شهزادگان تیموری مبالغ هنگفتی را برای اعمار ابنیه جداگانه بصورت الحاقیه در اطراف بنای اصلی به مصرف رسانیده اند . اعمار بنای آرامگاه پیر هرات خواجه عبدالله انصاری (رح) توسط شاهرخ کسوت پیر هرات را بیشتر مورد توجه قرار داد. مزار گازرگاه را میتوان با قبرستان (شاه زند) در سمر قند مقایسه نمود که جایگاه ویژه برای دفن امیران تیموری و زنان شان است.حوض آب گوشه شمال غربی آرامگاه را شاهرخ آباد نموده ویکی از زنان خانواده تیموری آن را پلاستر و ترمیم کرده است زن موصوف بنام مهد علیا یعنی ملکه وقت میباشد که اصل بناءمتعلق به شاهرخ است به روایتی مورخین گازرگاه مسیر پر بار سیاحت بین اسیای میانه وباختر بوده و یکی از منزلگاه سیاحین در گذشته بوده است. 
امروز نیز از این که آرامگاه پیر هرات خواجه عبدالله انصاری (رح ) در گازرگاه میباشد نه تنها مردمان کشور افغانستان وکشور های اسلامی بلکه سیاحین زیادی از این مجموعه بناهای تاریخی دید وباز دید بعمل میاورند که به گازرگاه شهرت جهانی بخشیده است.

 

  • ابراهیم اخلاقی

کتیبه های باستانی

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۵۸ ب.ظ

کتیبه های باستانی

کتیبه سرخ کوتل
حینیکه در سال 1957م سنگ نوشته‌ی معروف به « کتیبه‌ی سرخ کوتل» کشف گردید، به دلیل ناآشنا بودن زبان آن، دانشمندان با ضمیر «زبان دیگر» از آن نام می بردند. معنای این اشاره آن بود که این زبان نیز در کنار زبان های ایرانی شرقی، یک زبان دیگر از همان خانواده است. از همین روست که موقعیت این زبان را - هم از نظر جغرافیائی و هم از نظر زبان شناسی- در میان زبان های پشتو و پامیری (چون یدغو و مونجانی) از یک طرف، و زبان های سغدی، پارتی و خوارزمی از سوی دیگر تعیین کردند. 
در آن زمان هرگز تصور نمی کردند که این کتیبه نماینده ی زبانی از هر لحاظ بزرگ خواهد بود؛ زیرا در آن سالها و تا سال های آخر قرن بیستم، باور غالب آن بود که پیشینه ی زبان «فارسی دری» به زبان ایرانی میانه‌ی غربی بنام پهلوی ساسانی یا فارسی میانه (پارسیک) می پیوندد. گوئی تا همین اکنون به سخنان ابن مقفع توجه جدی نشده است و إلا اولا ً نباید زبان کتیبه ی سرخ کوتل را ناآشنا می خواندند؛ ثانیاً نمی بایست از ریشه ی دوم (در واقع ریشه ی اصلی) زبان «فارسی دری» غافل می ماندند.
پس از کتیبه‌ی سرخ کوتل، طی پنجاه سال اخیر، اسناد زیادی به زبان نام نهاد باختری بدست آمده است، که تعداد آنها را به یکصد و سی پارچه تخمین نموده اند، اما مهمترین آنان کتیبه های رباطک و یکاولنگ است. زیرا، اینان علاوه برارزش زبان شناسی حاوی نکات مهم تاریخی نیز هستند.


کتیبه رباطک 
کتیبه‌ی رباطک در سال 1993م از موضعی بنام رباطک - واقع در غرب سرخ کوتل، در وسط راه پلخمری و ایبک- کشف گردید. این کتیبه بیانگر رویداد های نخستین سال پادشاهی کنیشکا (127م) است. در این کتیبه بعد از توصیف های متعارف از کنیشکا می نویسد: «کنیشکا این فرمان را به زبان یونانی، سپس به زبان «آریاو» (آرینی) صادر کرد.» این جمله ضمن اینکه خبر از آغاز دوره‌ی جاگزینی زبان ملی بجای زبان یونانی می دهد، نام زبان ملی را نیز تذکر می دهد: «آریاو یا آری». بعضی از دانشمندان زبان شناس این تذکر را یک کلی گوئی به معنای ذکر نام خانواده‌ی زبان های هند و ایرانی می دانند؛ اما به نظر بنده این تذکر علاوه برآن معنا خبر از نام زبان بکار رفته در همین کتیبه، کتبیه ها و اسناد بعدی دوره‌ی کوشانی نیز دارد: سپس نام شهر هائی که مفاد این کتیبه به آن جاها فرستاده شده است، تحریر گردیده؛ این شهرها در قلمرو شمال و شمال غرب هند موقعیت دارند. با توجه به همین موقعیت، وسعت تداول زبان مذکور را درآن دوره می توان تصور کرد، چنانکه مرحوم علامه عبدالحی حبیبی زبان بکار رفته در کتیبه‌ی اول الذکر (کتیبه‌ی سرخ کوتل) را «با تمام معانی زبان یک ایزوگلاس (Isogloss) فرهنگی» (یا زبان بین الاقوامی) می خواند. 
نکته‌ی تاریخی مهم در کتیبه ی رباطک - برای اولین بار- کشف توالی نسبی شاهان کوشانی به ترتیب ذیل است: کجولا کدفیزس (جد کنیشکا)، و یما تکتو (پدرکلانش)، و یما کدفیزس (پدرش) و کنیشکا.
هر چند در حال حاضر از روی کتیبه ها و دیگر اسناد بدست آمده در مورد وسعت قلمرو تداول زبان باختری کلیاتی را در دست داریم، و در عین حال گفته می توانیم که زبان مسما به زبان باختری، سلف زبان های ایرانی متداول در سرزمین هند، ترکستان شرقی و آسیای میانه نیز هست. بی گمان زمینه‌ های تشکل زبان اردو - در بستر زبان های هندی با مایه گیری از زبان باختری- در پیش از اسلام فراچیده شده است.


کتیبه یکاولنگ
کتیبه‌ی یکاولنگ در سال 1996 میلادی از «تنگ سفیدک» - واقع در سی کیلومتری غرب نَیک، مرکز یکاولنگ- بدست آمده است. سال نگارش این کتیبه را سیمزویلیمز 492 کوشانی= 724 میلادی، و غلام جیلانی داوری 629 میلادی می دانند.
کتیبه 13 سطر است و محتوای آن چنین است: در این سال پادشاه گزن= غزن (گازان) الخیس پسر خراس، این استوپه را همچون یک آبده‌ی مذهبی در دشت «زمگان» (راغ زمنگان) برپا داشت... درآن زمان پادشاهی ترک و پادشاهی عرب (تاجیک) بود، پیشکش های شایسته ی من مورد قبول افتاد.... نام این استوپه «زینالاکا» است.
هیون تسنگ زایر معروف چینی که در سال 630م وارد «فان- ین- نا» (بامیان) شده، آنجا را دارای پادشاه مستقل یافته است. وی سلطنت بامیان را دارای طول 600 میل (شرقاً- غرباً) دانسته که بی تردید یکاولنگ و محل اعمار استوپه‌ی زینالاکا را در بر می گرفته است. هیون تسنگ پادشاه آن وقت بامیان را بودائی و پیرو آئین صغیر می داند. کذا وی در آن سال، هزار راهب را متمکن در مغاره های بامیان می یابد؛ درینصورت اگر قول داوری مبنی بر نقرکتیبه در سال 629 میلادی را صحیح بدانیم، یک سال بعد از اعمار معبد(630م)، یکاولنگ تابع غزنی نبوده و کشور مستقل بوده است. پس الخیس شاه غزنی نه، بلکه شاه محل دیگری بوده است.




کتیبه سرخ کوتل
 

  • ابراهیم اخلاقی

اماکن تاریخی کابل

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۵۷ ب.ظ

اماکن تاریخی کابل

مقبره تیمورشاه:
این مقبره بطرف غرب لیسه عایشه درانی، جنوب دریای کابل موقعیت دارد. به روایت تاریخ و اهالی مقبره تیمو شاه پسر اول احمد شاه بابا نواده زمان خان ولد دولت خان از احفاد اسد الله خان میباشد . اسد الله خان اولاده زیرک بابا سرطایفه مشهور ابدالی سره بین کندهاریست . زمانشاه مقبره تیمور شاه را از مقبره احمد شاه بابا بزرگتر بنا کرد و در مدت ده سال سلطنت وی تا همین اندازه موجوده بسر رسید. گرچه سند آغاز و انجام مراسم سرپرستی ومعماری ومهندسی ووجه مصارف آن تا حال معلوم نگشته، اما کار تعمیر سالها را دربر گرفته است .


لیسه عایشه درانی
درغرب لیسه عایشه درانی و جنوب دریای کابل گنبد رفیع و بزرگ مقبره تیمو شاه میباشد که دو را دور گنبد اطاقهای خورد دومنزله وجود دارد. بنای تعمیر گنبد از خشت پخته وچونه براساس بناهای بخارایی ذریعه استادان قندهاری اکمال یافته، حصه اصل مرقد را در اول عمیق تر از سطح زمین حفر و جسد شریف تیمور شاه که بعد از تعمیر گنبد در حصه تحتانی واقع شده است، گذاشتند و بعداً در صحن فوقانی اندرون گنبد مانند آرامگاه احمد شاه بابا قبر نما ساختند و اینکه محوطه فعلیه اطراف آرامگاه حصه نشیمن گاه روز با رعام تیمور شاه و از دو طرف شمال و غرب محدود به دریای کابل و موسوم بباغ شاه بود محقق است و آنچه اصل مرقد در قسمت عمق زمین مشاهده میشود محض به نسبت مناسبت گنبد است و خود عمارت خیلی بزرگ و با فقدان و سایل تعمیراتی درآنوقت نهایت دشوار بوده، اما از عمارات مشهور بزرگ علیه سلطنت اعلیحضرت زمانشاه درشهر کابل همین آرامگاه تیمور شاه بیاد گار مانده که فقط این بنا را میتوان سمبول طرز تعمیر دو صد سال قبل در شهر زیبای تاریخی کابل قرار داد . ترمیماتیکه صورت گرفته : درسال 1365 صرف یک ترمیم مقدماتی و پاک کاری صورت گرفت .

مسجد شریف عید گاه بین باغ علیمردان وچمن حضوری
مسجد عید گاه درسال 1311 هـ ق بنا نهاده شده و کار تعمیر آن در سال 1315 هـ ق ختم گردید. در دیوار مسجد کتیبه سنگی وجود دارد که درآن تمام خصوصیات درج است . درین مسجد غیر از ادای نماز اجتماعات وجرگه های رسمی نیز برگزار میشد مثلاً جنگ با انگلیس جهت استرداد استقلال افغانستان از منبر سنگی همین مسجد اعلان شد. و دیگر جرگه های قومی و فیصله های عمومی درهمین مسجد صورت میگرفت. شرق باغ علیمردان وشمال غرب چمن حضوری این مسجد درچمن حضوری مقابل جوی مستان طرف جنوب پل محمود خان ساحه وسیع را اشغال نموده عمارت مسجد بصورت طولانی شمالاً جنوباً بداخل هفتاد وشش گنبد خورد ویک گنبد بزرگ ویک سلسله رواقها وکمانها ساخته شده و دارای منار هاو محراب های منقش و یک محراب بزرگ مرکزی ودو محراب خورد پائینی بوده و ده مناره های خورد وبزرگ دارد. صرف سر گنبد بزرگ و سطی آهنپوش بوده متباقی تمام گنبد های مذکور کاگل میباشد و پیشروی مسجد به طول آن تراسره یا صوفه به فرش سنگ مرمر سفید دارا میباشد. مسجد مذکور تقریباً یکمتر بلند تر از صحن حویلی ساخته شده و قبلاً ساحه مسجد مذکور با دیوار خشتی محدود شده بود. به سمت شرق سه دروازه در آمد بزرگ با کمانهای گج بری شده و تزئین شده که دارای اصالت تاریخی بود و جود داشت. متاسفانه بعد از کودتای ثور 1357 ازبین رفت و گل و بته و درخت آن کشیده شد صحن حویلی قیر و کانکریت گردیده است .


بوستان سرای مقبره امیر عبد الرحمن خان
بوستان سرای ازجمله ساختمان های دوره امیر عبد الرحمن خان بوده که در سال 1822 م بواسطه معماران کندهاری اعمار گردیده است. در اول چوپ پوش ومقر پذیرایی مهمانان خاص وشخصی امیر صاحب بود. امیر مهمانان را درهمین جا بحضور پذیرفته وملاقات مینمود. او به این عمارت علاقه خاص داشته وازهمین سبب وقتی که امیر عبد الرحمن خان فوت مینماید پسرش امیر حبیب الله جسد پدرش را درین عمارت که دلخواهش بود دفن نمود

  • ابراهیم اخلاقی

مکانهای تاریخی هرات

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۵۷ ب.ظ

مکانهای تاریخی هرات

هرات شهری باستانی است و بناهای تاریخی بسیاری دارد. اسکندر مقدونی، ارگ هرات را که به قلعه اختیار الدین هرات مشهور است، ساخته‌است و بنای عظیم آن اکنون یکی از کهن ترین و زیبا ترین اماکن هرات است. فارس‌ها، ترک‌ها، مغول‌ها و ازبک‌ها برای تسخیر این قلعه جنگیده‌اند. در اواخر دوره محمد ظاهر شاه و دوران سردار داود خان، بودجه‌ای برای بازسازی آن اختصاص دادند که در پایان دوره داودخان دوباره احیا و بازسازی شد. برج و باروهای بزرگ این قلعه از دوردست‌ها دیده می‌شود.


مسجد جامع بزرگ شهر هرات نیز که به پنجمین مسجد جامع بزرگ جهان شهرت دارد یکی از شگفتی‌های این مرز و بوم است. ساختمان این مسجد به این دلیل که پیش از اسلام نیز عبادتگاه آریایی‌های یکتاپرست بوده، بیش از ۱۴۰۰ سال قدمت دارد و مساحت آن به ۴۶ هزار و ۷۶۰ متر مربع می‌رسد. این بنای زیبا و شگفت انگیز که چند هزار سال قدمت دارد در سال ۲۹ هجری بعد از گرایش مردم هرات به دین اسلام، از حالت ساختمان معبدی بزرگ به مسجد مسلمانان بدل شد.

گذشته از ارگ هرات و مسجد جامع، گازرگاه شریف ( آرامگاه پیر هرات)، شاهرخ میرزا، مناره‌ها، مسجد گوهرشاد بیگم و چشت شریف از جمله بناهای تاریخی هرات است. علاوه بر این مقبره‌ها و آرامگاه‌های مولانا، جامی، امام فخر رازی، شهزاده قاسم، شهزاده عبدالله، سلطان آغا، خواجه غلطان ولی، ملا واعظ کاشفی، ملا ناسفنج وسید عبدالله مختار، قدمت فرهنگی این شهر را به رخ هر بازدید کننده‌ای می‌کشد.
حوضها و آب انبارهای تاریخی شهر هرات نیز از مظاهر مهم معماری و تمدن این شهر به حساب می‌آمده‌اند. از نظر فن معماری و ارزشهای تاریخی‌، آب انبارهای هرات‌، به مهم‌ترین بناهای تاریخی این شهر، همچون مساجد و مزارات آن پهلو می‌زند.
از دیگر آثار تاریخی هرات پل مالان است که یکی از بناهای تاریخی هرات و از پلهای زیبا و تاریخی افغانستان میباشد که بر روی رودخانه هریرود در منطقه مالان ساخته شده‌است. این پل در سال ۵۰۵ هجری قمری (برابر با ۱۱۱۰ میلادی) و در زمان سلطان سنجر سلجوقی به همین شکلی که اکنون هست، با اندک تفاوت، ساخته شد.

در سال ۱۹۷۸ میلادی به دنبال حفاری‌های باستان‌شناسی که در هرات جریان داشت، چهار کنیسه بنام ملا آشور، غول، یوآو و چهارمی بدون نام، کشف شد که همه آنها در قسمت‌های قدیمی شهر باردورانی و مُهمندها قرار داشتند. بعدها کنیسه ملا آشور تبدیل به مکتب و کنیسه غول به عنوان مسجد حضرت بلال نام گرفت، ولی کنیسه یوآو هنوز با مشخصات اصلی‌اش باقی مانده. هرات بزرگ‌ترین جامعه یهودی افغانستان را دارا بوده است و یهودیان محلی به شکل فرهنگی با یهودیان ایران در ارتباط بودند. یهودیان افغانستان که بیشتر در هرات، کابل، بلخ و بعضا در غزنی می‌زیسته‌اند، پیشینه طولانی در این کشور دارند.
بودوباش یهودیان در هرات بیشتر در شهر قدیم هرات و در محدوده بازار عراق و محلهٔ مُهمندها بوده و اکثریت آنان به فعالیت‌های تجارتی اشتغال داشتند. مهاجرت یهودیان هرات به دیگر کشورها، با تشکیل دولت اسرائیل در سال ۱۹۴۸ میلادی و همزمان با آغاز جنگ اعراب و اسرائیل و تشدید مخالفت‌ها با یهودیان شروع شد که با کودتای ثور سال ۱۳۵۷ و جنگ‌های داخلی، آخرین بازماندگان یهودی از هرات خارج گردیدند. 
برخی از آثار تاریخی این شهر به دستور مقامات طالبان ویران شد. برخی دیگردر اثر جنگ‌های بیست سال اخیر و بی توجهی لطمه دیده‌است.
در سال ۲۰۰۸ شهر قدیم هرات برندهٔ جایزه میراث فرهنگی آسیا-اقیانوسیه در سازمان علمی فرهنگی آموزشی (یونسکو) سازمان ملل شد.


مشاهیر هرات

این شهر آرامگاههای بزرگان اولیا و علما را در خود جای داده از این جمله می‌توان آرامگاه خواجه عبدالله انصاری معروف به «پیر هرات»، بزرگترین شاعر صوفی هرات، جامی، امام فخر رازی و خواجه محمد ابوالولید را نام برد. آرامگاه خواجه عبدالله انصاری در روستای گازرگاه در شمال شهر هرات است که به فرمان شاهرخ تیموری ساخته شد.


آرامگاه ملکه گوهرشاد بیگم در نواحی مرکزی شهر هرات



آرامگاه خواجه عبدالله انصاری در شمال شهر هرات



مسجد جامع خرقه مبارکه در پاحصار هرات

هرات در برخی منابع داخلی به خاک اولیاء الله معروف است. این سرزمین تاریخی، همواره کانون علم و فرهنگ بوده، علماء و فضلای بزرگ را در دامان خویش پرورانیده‌است. در فهرست زیر نام تعدادی از آنها که در هرات بدنیا آمده یا زیسته‌اند آمده‌است:

• خواجه عبدالله انصاری مشهور به پیر هرات، عارف و شاعر سدهٔ پنجم هجری
• مولانا عبدالرحمن جامی، شاعر سدهٔ نهم هجری
• امام فخر رازی، شاعر سدهٔ ششم هجری
• کمال‌الدین بهزاد، نقاش و مینیاتوریست عصر تیموریان
• امیر علیشیرنوایی، دانشمند و شاعر عصر تیموریان
• میرعلی هروی، خوشنویس عصر تیموریان
• مولانا حسین واعظ کاشفی، واعظ عصر تیموریان
• میرخواند، مورخ عصر تیموریان
• ساتی‌برزن، والی هریوا، در عصر داریوش سوم، آخرین شاهنشاه هخامنشی
• خواجه محمد ابوالولید، واعظ سدهٔ سوم هجری
• خواجه علی موفق بغدادی، شاعر سدهٔ سوم هجری
• فوشنجی هروی، عارف سدهٔ چهارم هجری
• شهزاده عبدالله
• سلطان آغا
• خواجه غلطان ولی
• ملا ناسفنج
• سید عبدالله مختار
• ابوعبدالله هروی، از مشایخ تصوف
• سیفی هروی، مورخ سدهٔ هشتم هجری و مؤلف تاریخ‌نامه هرات
• استاد محمدعلی عطارهروی، خوشنویس معاصر
• صابر هروی، نویسنده و پژوهشگر
• محمد کریم هروی، دوتار نواز
• استاد مشعل، مینیاتوریست
• سیدای کرخی، شاعر
• نادیا انجمن، شاعر

از میوه‌های هرات می‌توان انواع انگور از قبیل :انگور فخری، انگور لعل، انگور کشمشی، انگور عسکری، انگور پوشنگی، انگور حسینی، انگور روچه، انگور لوغی، انگور صاحبی، انگور کس نداره، انگور آبی، انگور مسکه، انگور شنگول خانی، انگورمیراحمدی _ انواع خربزه، انواع زردآلو، انواع انار، انواع بهی، انواع انجیر، انواع بادام، انواع توت، انواع شفتالو، انواع آلو، انواع هندوانه، انواع سیب، انواع ناک و انواع امرود را نام برد.

هرات دارای آب و هوایی معتدل است، بهاری دلپذیر، تابستانی با بادهای زیاد که به بادهای ۱۲۰ روز معروف اند، پاییزی معتدل و زمستانی نه چندان سرد است. تنها زمستان ۱۳۸۶ به عنوان سخت ترین زمستان تاریخ معاصر هرات شناخته می‌شود که در آن بر اساس ارایه گزارش سایت رسمی ولایت هرات، یکهزار تن کشته شدند.
شهر هرات دارای ده ناحیه‌است، که بر اساس اعداد از ناحیه یک الی ناحیه ده نامگذاری شده‌اند. معروف ترین مناطق شهر هرات در ناحیه شرق شهر، جکان و نو آباد، در مرکز شهر چهار راهی مستوفیت، شهر نو، در شمال شهر قول اردو و منطقه تخت صفر، در غرب شهر درب ملک و برامان و در جنوب شهر بکر آباد، درب عراق و درب ملک هستند.
شهر هرات دارای چند پارک است که بزرگترین و معروفترین آن پارک تخت صفر است. تخت صفر در دامنه‌های نسبتاً هموار شمالشرق شهر هرات واقع شده واز فراز تپه‌های آن منظره شهر را به خوبی میتوان تماشا کرد، اولین تهداب و نام گذاری آن به زمان تیموریان هرات. روایت برفراز تپه‌ای که اکنون بلند ترین نقطه وشامل باغ تخت صفر است، گوهرشاد بیگم ملکه مشهور، بخواهش پدرش ملاصفرگاوچران تختی ساخته بوده تا ملاصفر برآن بنشیند و چریدن گله گاو را مراقبت نماید وچون منطقه‌ای مرتفع ودارای چشم انداز وسیع میباشد. پارکهای ملت، شیدایی، فرهنگ، میر داوود و مجتمع تفریحی استقلال از جمله پارکهای دیگر معروف هرات هستند. پارک اکو که به تازگی توسط اعضای اکو تهداب گذاری شده‌است مورد استقبال زیاد مردم قرار گرفت.


تخت صفر
 

هتل ۵ ستاره که میان تخت صفر و باغ ملت است منظره زیبایی را در بالای شهر هرات به وجود آورده‌است. روز‌های تعطیل عمومی، و همچنین جمعه‌ها و چهارشنبه‌ها تعدادی از مردم بیرون از خانه غذا میخورند. مردم هرات عموما نسبت به مردم سایر ولایت افغانستان به تفریح و گردشگری علاقه بیشتری دارند.



هتل پنج ستاره در منطقه‌ای بین تخت صفر و باغ ملت در هرات

شهر هرات دارای چند هتل معروف است.زیباترین و مجلل ترین هتل هرات هتل پنج ستاره‌است، پنج ستاره میزبان وزاری خارجه کشورهای عضو اکو بود، هتل پنج ستاره با نمای دلچسب توسط مهندسان ترکی و تمویل از بودجه گمرک هرات توسط اسماعیل خان والی پیشین هرات در سال ۱۳۸۵ ساخته شده است. ساخت هتل پنج ستاره با هزینه زیاد پس از برکناری اسماعیل خان، برای شهردار هرات مشکل آفرین شد. عبدالجبار ثابت دادستان کل افغانستان شهردار هرات را به اتهام ساختن این هتل به دادگاه کشاند، اما پس از مدتی جنجال آن پایان گرفت. پس از آن هتل موفق در قلب شهر هرات میزبان میهمانان خارجی و داخلی هرات است.
شهر هرات به دو بخش تقسیم شده‌است، شهر جدید هرات و شهر کهنه هرات، در شهر جدید در سالهای اخیر خانه و منازل نو با سبک نوین ساخته شده‌است اما عموما تخریب خانه‌های شهر کهنه هرات مجاز نیست. شهر کهنه هرات دارای دوکانها و خانه‌های است با معماری‌های کهن و دالان‌های تو در تو که سالانه تعداد زیادی از این مناطق دیدن می‌کنند.چندی قبل وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان گفت ادامه احداث ساختمان‌های جدید در شهر کهنه هرات، به آثار تاریخی این شهر آسیب‌های جدی وارد می‌کند. در شهر هرات، کمیسیونی مرکب از نمایندگان برخی ادارات دولتی، برای حفاظت از آثار تاریخی و باستانی این شهر تشکیل شده‌است. این کمیسیون، هم اکنون بر بازسازی شهر کهنه هرات توسط بخش فرهنگی بنیاد آقاخان، نظارت دارد. به گفته مقامات دولتی در هرات حتی برای احداث ساختمان‌های یک طبقه و دو طبقه هم اجازه نیست.



نمایی از ساخت خانه‌های جدید در هرات

  • ابراهیم اخلاقی

قلعه تاریخی بُست

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۵۶ ب.ظ

قلعه تاریخی بُست

قلعه بست ولایت هلمند یکی از آثار تاریخی کشوربشمار می رود و قدمت آن به دوره پیش از اسلام بر می گردد. 
براساس گفته نویسنده کتاب حدود العالم : " بست شهری است بزرگ، با باره ای محکم، با ناحیتی بسیار وسیع و جای بازرگانان است مردمانی اند جنگی، دلاور. از او میوه ها خیزد و به جایها برند و کرباس و صابون خیزد."
مردم شهر بست مقارن ظهور اسلام اهل فرهنگ و ادب بوده اند. این شهر در جوار لشگرگاه مرکز ولایت هلمند و در محل تلاقی دو رود هیرمند و ارغنداب قرار گرفته است.
لشکرگاه و بست دو حصه ی یک شهرند. یکی مقر نظامی و اداری و دیگری کانون تجاری و محل بود و باش اهالی بوده است. از شهرهای زیبا و تاریخی افغانستان است.
گاهی دارای پیشرفته ترین مرکز اداری و از آبادترین و ثروتمندترین شهرها به شمار می رفته است. در حمله ی اعراب بر اثر جنگهای پیاپی ویران شد. اما در عصر غزنویان به اوج عظمت و اقتدار رسید. در قهر و غضب علاءالدین جهانسوز سوخت. سپس مرمت کاری شد و باز سوخت و باز اشغال گردید و بالاخره تیمور با تخریب بندها و نهرها زندگانی را در آن دیار خاموش گردانید.
لهذا این شهر دارای ارزش تاریخی بسیاری برای کشورمان می باشد اما متاسفانه در این اواخر این قلعه باستانی بخاطر عدم توجه روبه ویرانی نهاده است وزمین ها ی اطراف ان نیز که ملکیت دولت است، ازسوی شماری از افراد غصب شده است. 
به گفته یک بزرگ قومی یک جسد مومیایی شده یک زن در زمان طالبان از قلعه بست بیرون آورده شد وبه پاکستان انتقال گردید. 
قلعه بست قبل ازین سیاحان زیادی را به خود جلب مینمود امادر حال حاضر نسبت نبود امنیت، سیاحان ازین محل بازدید نمی کنند. 
شماری از بزرگان وباشنده گان این منطقه می گویند، که زمین های اطراف این قلعه تاریخی از سوی زورمندان غصب شده است. 
به باور آنان دولت نیز تاکنون برای نوسازی ویا جلوگیری از تخریب بیشتر این قلعه هیچ اقدامی انجام نداده است . 
در ولایت هلمند قلعه ها ی زیادی از قبیل ساروان قلعه، موسی قلعه، قلعه نو، قلعه فتح و قلعه میوند وجود دارند، اما قلعه بست از اهمیت وشهرت بیشتری برخوردار است قلعه بست در ده کیلومتری شهر لشکرگاه موقعیت دارد ودر حال حاضر تنها بخشی ازآن باقی مانده است ومتباقی تمامی قلعه های اطراف آن ویران شده است

  • ابراهیم اخلاقی

برگردان واژگان پارسی ایران به واژگان پارسی دری افغانستان

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۵۵ ب.ظ

برگردان واژگان پارسی ایران به واژگان پارسی دری افغانستان

در این فهرست، واژه‌های سمت راست از پارسی ایران هستند و واژه‌های سمت چپ از پارسی دری افغانستان:

آ
• آبان، آبان ماه: عقرب، ماه (برج) عقرب
• آب پز: جوش داده (مانند تخم جوش دادهٔ مرغ)
• آب تنی: آب بازی
• آب جو: بیر (انگلیسی)
• آبدان: چاتی، آبدان
• آبگوشت: شوربا
• آب نبات: شیرنی، دیشلمه، (بخاطر داشتن ترکیبات لیمو "ترشک" نیز میگویند)
• آبونمان (فرانسه): اشتراک
• آبونه: مشترک
• آتش سوزی: حریق
• آتش نشانی: اطفائیه
• آجر: خشت
• آجیل: میوهٔ خشک (مانند نخود، کشمش ، بادام، پسته)
• آدامس: ساجق
• آذر، آذرماه: قوس، ماه (برج) قوس
• آرایشگر: سلمان
• آرشیتکت (فرانسه): معمار
• آزمایشگاه: لابراتوار (فرانسوی)
• آسانسور (فرانسه): لـِفت (انگلیسی)
• آسم (فرانسه): نفس تنگی، تنگی نفس
• آسمان غـُر ُنبه: رعد (در هرات: پایه قـُرقـُری)
• آشغال: خاکروبه، کثافات
• آق سقـّال(ترکی) : ریش سفید، حـُقـّی
• آگرمان (فرانسه): موافقتنامه
• آگاهی: آمریت جنایی
• آگهی: اعلان
• آلاکلنگ: اندل چو (در هرات: الی لـُنبک)
• آلرژی (فرانسه): حساسیت
• آلوده: چَـتَـل، آلوده، ناپاک (در هرات: لــَمـَشت)
• آلی: عضوی (آنچه در ترکیب کاربن دارد)
• آماتور (فرانسه): آماتور، شوقی
• آمادگی: تیاری، آمادگی
• آماده: تیار، آماده
• آماده باش: آماده باش (نظامی: تیارسی (پشتو)
• آمپول (فرانسه): پیچکاری {(پیچکاری کردن= امیول زدن (در هرات : سوزن زدن)
• آمفی تئاتر (فرانسه): ادیتوریم (لاتین)
• آوریل (فرانسه): اپریل (انگلیسی)
• آموزش و پرورش: 1. معارف 2. تعلیم و تربیه
• آهک: چونه
• آهنگساز: کمپوزیتر، آهنگساز
ا
• ابره: آستر
• اتاق ماشین: بادی موتر (ترکیب دو کلمهٔ انگلیسی)
• اتصالی برق: شارتی برق
• اتلس (اطلس): ساتن (فرانسوی)
• اتوبان (آلمانی): شاهراه
• اتوبوس (فرانسه): بس، سرویس (هر دو انگلیسی)
• اتومبیل (فرانسه): موتر (انگلیسی)
• اثاث: اسباب، سامان
• اثاث کشی: کوچ کشی (در هرات: ریزپاش کشی)
• اجاره: کرایه
• اجاق (ترکی): دیگدان (در هرات: اجاق)
• اجقون: جوانی (دانه یی از یک گیاه چتری همانند بادیان)
• ادکلن (فرانسه): کلونیا
• ارباب: بادار
• ارتش: اردو (ترکی)
• ارتشبد: ستر جنرال (پشتو)
• اردک: مرغابی
• اردیبهشت: ثور
• ارشاد و فرهنگ: اطلاعات و کلتور، اطلاعات و فرهنگ
• استارت (انگلیسی): سلف (انگلیسی؟)
• اُستان: ولایت، ایالت
• اُستاندار: والی
• استانداری: ولایت (ادارهٔ)
• استخر: حوض، حوض آب‌بازی
• اسفناج: پالک، سبزی پالک (در هرات: اسپناج)
• اسفند: اسپند
• اسفند: حوت، دوازهمین ماه سال
• اسکناس: بانکنوت (انگلیسی)
• اسید (انگلیسی): تیزاب
• اشکاف (روسی): الماری
• اطلاعات: استخبارات
• اطلسی (گل): پتونی
• اعلام کنندهٔ برنامه: انانسر
• افسر: آفسر، صاحب منصب
• الگو: نمونه (در هرات: روبر)
• النگو: چوری (هندی)
• الوار: چارتراش
• امضاء: امضا، دستخط
• انبار: گدام
• اَنبه: اَم
• انبـُردست: انبرپلاس
• انتصاب: تقرّر
• انفاکتوس (انفارکتوس (انگلیسی): حمله، سکتهٔ قلبی
• انفجار: انفجار، انفلاق
• انفیه: نسوار بینی
• انفیه دان: قوطی نسوار، کدوی نسوار
• اوت: اگست (انگلیسی)
• اورژانس (فرانسه): عاجل
• اُو َرکوت (انگلیسی): دبل کوت، بالاپوش
• اونیفورم (فرانسه): یونیفورم (انگلیسی)
ب
• باجناق (ترکی) : باجه
• باجه: غرفه، دکّه
• بادبادک: کاغذپران، گـُدی پران (درهرات: کاغذباد)
• بادکردن: 1. ورم کردن، پـُندیدن 2. ماندن کالا و متاع بر اثر کسادی بازار یا نامرغوب بودن آن
• باردار: حامله، شکمدار
• بازجویی: استنطاق
• بازداشت: توقیف، بازداشت
• بازرسی: تفتیش، تلاشی
• بازنشسته: متقاعد
• باشگاه: کلوب، کـَلـَب
• باقلا: باقلی
• بالانس(فرانسه): معلق
• بامیه (شیرینی): خجور
• باند (انگلیسی): دسته، دار و دسته
• بایگانی: آرشیف (فرانسه)، اوراق
• بایگانی کردن: حفظ کردن
• بخت آزمایی: لاتری(انگلیسی)
• بخش: ولسوالی (پشتو)
• بخشدار: ولسوال (پشتو)
• بخشداری: ادارهٔ ولسوالی (پشتو)
• بدهکار: قرضدار
• بدهکاری: قرض
• بـُرُس (فرانسه): بـُرس (فرانسه)
• برگه: ورقه، شـُقـّه
• برگهٔ زردالو: اشتـَق (در هرات: کـِشته)
• برنامه: برنامه، پلان
• بزرگراه: شاهراه
• بساط: تبنگ
• بستانکار: طلبکار
• بستانکاری: طلب
• بستنی: شیریخ (در هرات: بستنی)
• بـُشکه (روسی): بیرل
• بطری: بوتل (انگلیسی(
• بغل دستی: پهلوفیل (ترکیب فارسی-انگلیسی)
• بلال: جواری برشته
• بلدرچین: بودنه (در هرات: کرّک)
• بلند شدن: بلند شدن، برخاستن
• بلند کردن: ربودن
• بلوک (فرانسه): بلاک (انگلیسی)
• بلوند (فرانسه): بور
• بلیط (فرانسه): تکت
• بـُن بست: بن بست، کوچه یی که پایانش بسته‌است
• بند شلوار: اِزاربند
• بنزین: پترول (هردو انگلیسی و فرانسه)
• بوزینه: شادی، میمون
• بنگاه: مرکز معاملات، مؤسسه
• بهداری: صحیه
• بهداشت: حفظ الصحه
• بهمن: 1. برج دلو 2. برفکوچ
• بهیار: مأمور صحیه
• بیات: باسی، شب مانده
• بید: کویه، موریانه
• بیلان (فرانسه): بیلانس (انگیسی)
• بیمار: مریض، ناجور (در هرات: ناخوش)
• بیمارستان: شفاخانه
پ
• پاتک: ضد حمله، حملهٔ متقابل
• پارچ: جک، مرتبان، تنگ
• پارو: راش بیل (در هرات: پارو)
• پاره کردن: پاره کردن، چیر کردن
• پاره آجر: خشت پارچه
• پاساژ (فرانسه): مارکیت
• پاک کن: پنسل پاک
• پالتو (فرانسه): بالاپوش
• پانسیون (فرانسه): مهمانخانهٔ خصوصی
• پانسیونر (فرانسه): مهمان مهمانخانهٔ خصوصی
• پایان نامه: مونوگراف (انگلیسی)
• پایو َر: ضابط، صاحب منصب پایین رتبه
• پایواز = کسیکه همراه مریض در شفاخانه (بیمارستان ) میماند.
• پاییدن: نگران و مراقب بودن (بپا: مراقب باش، هوشت را بگیر)
• پاییز: خزان
• پرتابل (فرانسه): سیـّار
• پرتقال: 1. کشور پرتگال 2. مالته (میوه)
• پرتوشناس: رادیولوژیست(انگلیسی)
• پـَرَستو: غـُچـّی
• پـُرو: خام کوک (اصطلاح خیاطی)
• پرو َنده: دوسیه (فرانسه)
• پریز: ساکت (انگلیسی)
• پـُست: پوسته، داک
• پستچی: پوسته رسان
• پـُماد (فرانسه): تیوب مرهم
• پنبه: پخته (در هرات و نیز در پشتو: پنبه)
• پنجره: کلکین
• پنهان: پـُت
• پیشخوان: پاچال
• پیشدستی: پشقاب/ بشقاب
• پیشکار: خانه سامان
• پیک نیک (فرانسه): میله
• پیمان: قرارداد
• پیمانکار: قراردادی
ت
• تاول: آبله (بر اثر سوختگی یا حساسیت. در هرات: خلفه٬ خرفه)
• تبریزی: سفیدار (درخت سپیدار)
• تبلیغات: پروپاگند
• تخت کفش: تیلی، تـلـّی
• تراس (فرانسه): ایوان، برنده (از ورندهٔ انگلیسی)
• تراش: قلمتراش، قلم سرکن، پنسلتراش
• تـُرب: مـُلـّی
• تـُربچه: ملـّی گک
• تربیت معلم: دارالمعلمین
• ترکه: خمچه (در هرات: شوشک)
• تریبون (فرانسه): میز خطابه (تاجیکی: منبر)
• ترمز (روسی): بر ِک (انگلیسی)
• تره: گندنا
• تزریقات: پیچکاری
• تزریقاتی: کمپودر (کمپوندر، انگلیسی)
• تصادف: تکر (خارجی)
• تفالهٔ چای: شمـّهٔ چای
• تقویم: جنتری (هندی)
• تگرگ: ژاله
• تکنیک (فرانسه): تخنیک (روسی)
• تلمبه (ظاهراَ از ترمب فرانسه): پمپ (انگلیسی)
• تماشاخانه: صحنهٔ تمثیل
• تمبر پستی: تکت پستی
• تمیز: پاک، ستره
• تندرست: جور
• تنی (برادر یا خواهر): سکـّه
• تو: داخل، اندرون
• توت فرنگی: توت زمینی
• تور (توری): جالی
• توسرخ، پرتقال: لال مالته
• تیپ: فرقهٔ کوچک، لوا (نظامی)
• تیر: سرطان
• تیغ ریش: پل ریش
• تیکه: تکه، پاره، توته
• تیل، تیله: توشله
• تیماج: ساختیان
• تیمارستان: دارالمجانین، شفاخانهٔ عقلی و عصبی
ث
• ثبت (ادارهٔ): ادارهٔ احصائیه
ج
• جا خوردن: دکه خوردن، شاک خوردن
• جادکمه یی: مادگی
• جاروکش: رُفتگر
• جاری: زن ایور، خانم برادر شوهر (هراتی: امبجین؛ مشهدی: هم پیچه)
• جاسازی: پـُت ساختن، چیزی را پنهان در میان چیزهای دیگر جای دادن
• جا گذاشتن: چیزی را در جایی فراموش کردن
• جالباسی: کـُت بند
• جالیز: پالیز، فالیز
• جُزوه دان: کارتن
• جفت: جوره
• جـُک: فکاهی
• جلیقه: واسکت
• جوجه: چوچه
• جیوه: سیماب
چ
• چارچوب: چوکات، قالب
• چارراه: چارراهی (میدان مرکزی، در هرات: چارسو)
• چاله: چقوری (ترکی)
• چـُرت: پینکی، چرت، فکر
• چرخ (دوچرخه): بایسکل (انگلیسی)
• چرخ گوشت: ماشین گوشت
• چرخ خیاطی: ماشین خیاطی
• چراغ بادی: اریکین، الکین، فانوس
• چراغ گازی: گیس
• چسبیدن: فاریدن، خوش آمدن
• چسب زخم: پلاستر
• چشم بلبلی: لوبیای سفید
• چغندر (ترکی) : لبلبو
• چکمه: موزه
• چکه کردن: چکک کردن
• چماق (ترکی) : دانگ
• چماقدار: دانگه یی
• چـِند ِش: کـِرک( بیزاری و نفرت از چیزی)
ح
• حاشاکردن: منکر شدن، انکار کردن (هراتی: واسرنگ آمدن)
• حاضری: غذای مختصر و آماده، ماحضر
• حراج: لیلام
• حرف: گپ
• حرّاف: پرگوی
• حسابداری: محاسبه
• حسینیه: تکیه‌خانه
• حصبه: محرقه (در هرات: دامنه)
• حضور و غیاب: حاضری گرفتن
• حقوق: معاش
• حکم: فرمان تقرر
• حلقهٔ نامزدی: چلـّه
• حمـّال: جوالی
• حمالی: جوالیگری
• حمام: گرمابه
• حمام ِ خانه: تشناب
• حنا: خینه، حـِنا
• حوله: دستمال، جان پاک، رویپاک (در هرات: هوله)
• حومه: اطراف
• حیاط: حولی، حویلی
خ
• خاک ارّه: بورهٔ ارّه
• خامه: سرشیر خام، کریم
• خاور (ماشین، برگرفته از اسم خاص شرکت باربری): گاز، زیل، کلّه فیل
• خاور: شرق، مشرق
• خاور دور: شرق دور، شرق اقصی
• خاور میانه: شرق میانه
• خبرگزاری: آژانس خبررسانی
• خـرچنگ: کنگاش
• خـُرداد: برج جوزا
• خـُل: لوده، ابله، خیله
• خلبان: پیلوت
• خوابگاه: لیلیه
• خودنویس: خودرنگ
• خورش: سالن (سالند، سالان)
• خیابان: سرک
• خیار: بادرنگ (در هرات: خیار)
• خیارچنبر: تره (در هرات: چنبرخیار)
• خیس: تر
• خیس کردن: تر کردن، مانند ترکردن برنج (در هرات: نم کردن)
د
• داداش (ترکی) : برادر (لقب) (هراتی: لالا)
• دادگاه: محکمه
• دادستان: مدعی العموم
• دادگستری: عدلیه
• دارایی: مالیه
• دارایی، ادارهٔ: مستوفیت
• داروخانه: دواخانه
• داروساز: دواساز، فارماکولژست
• داروسازی، دانشکدهٔ: فارمسی
• دام: مال
• دامپروری: فلاحت
• دامداری: مالداری، فلاحت
• دانش آموز: متعلم
• دانشجو: محصل
• دانشسرا: کالج
• دانشکده: پوهنزی (پشتو)، فاکولته (فرانسوی)
• دانشگاه: پوهنتون (پشتو)
• دانشنامه: شهادت نامه
• دانشیار: اسستانت
• دایی: ماما
• دبستان: مکتب
• دبیر: معلم
• دبیر: سکرتر، منشی
• دبیرخانه: سکرتریت، قلم مخصوص، تحریرات، دارالانشاء
• دبیر ِ کـُل: منشی عمومی، سرمنشی
• درجه دار: ضابط
• درشکه (پولندی): گادی، تانکه
• درصد: فیصد
• درمانگاه: کلینیک (انگلیسی)
• دریا: بحر
• دریایی: بحری
• دست بند: چوری
• دستبند ِ زندانی: ا ُلچک
• دستپاچه: وارخطا (در هرات: هولکی)
• دفترچه: کتابچه
• دستشویی: تشناب
• د ُکـتر (فرانسه): داکتر (انگلیسی)
• د ُمـَل: دانه، زورک، دنبل
• دُنبلان: کلپوره (خصیهٔ گوسفند)
• دندانپزشک: داکترِ دندان
• دوجین: درجن
• دوچرخه: بایسکل (انگلیسی)
• دوش (فرانسه): شاور (انگلیسی)
• دوقلو: دوگانگی (در هرات: جملی)
• دویست: دوصد
• دهان دره: فاژه (در هرات: خمیاز)
• دیوان عالی کشور: ستر محکمه (پشتو)
• دیپلوم (دپلوم- فرانسه): شهادتنامه
• دیپلمه (فرانسه): بکلوریا پاس، فارغ التحصیل
ذ
• ذ ُرّ َت : جواری
ر
• رادیولژی (فرانسه): اکسریز (انگلیسی)
• رازیانه: بادیان
• راننده: درایور، دریور (انگلیسی)
• رانندگی: درایو (انگلیسی)
• راهنمایی: ترافیک
• رب دوشامبر (فرانسه): چپن ِ خانه
• ر ُتـَیل: غوندل
• رزمناو: کشتی جنگی
• رسانه‌های گروهی: وسایل جمعی
• ر ُفتگر: جاروکش، مأمور تنظیفات
• رگبار: باران تـُند
• رُل (فرانسه): اشترنگ (انگلیسی)
• رنگین کمان: کمان رستم
• روابط عمومی: ارتباط عامه
• روانپزشک: داکتر متخصص امراض روحی، متخصص عقلی و عصبی
• روزنه: پنجره
• روغن مایع: تیل
• روناس: رودنگ
• رهن: 1.گرو 2.اجاره
• روسری: چادر، دستمال، قطیفه (در هرات: قدیفه)
• ریواس: ر ِواشک
• ریه: شــُش
ز
• زائو: زچه (هراتی: زاچ)
• زاپاس (روسی): اشتپنی
• زاج: زاک
• زاج سفید: زمچ (هراتی: زمه)
• زایمان: ولادت
• زالزالک: لوکات (نوعی)
• زنان و زایمان: نسایی و ولادی
• زندان: محبس
• زندانی: محبوس، بندی
• زلوبیا: جلبی
• زمین‌لرزه: زلزله
• زیرسیگاری: خاکستر دانی
• زیرشلواری: تنبان
• زیگزاگ: پسدوزی (اصطلاح خیاطی)
• زیرزمین: تکاوی (هراتی: زیرزمین)
• زیستشناسی: بیالوژی، بیولوژی
ژ
• ژاندارمری (فرانسه): ژاندارم، ژاندارمه
• ژانویه (فرانسه): جنوری (انگلیسی)
• ژتون (فرانسه): شماره، نمره
• ژست (فرانسه): قیافه، پـُز
• ژلاتین (فرانسه): جلاتین (انگلیسی)، سریشم ماهی
• ژله (فرانسه): جلی
• ژوئن (فرانسه): جون (انگلیسی)
• ژوئیه (فرانسه): جولای (انگلیسی)
• ژورنال (فرانسه): 1. مجله 2. کتلاگ (انگلیسی)
• ژیمناستیک (فرانسه): جمناستیک (انگلیسی)
س
• سازمان ملل: مؤسسۀ ملل متحد
• ساقدوش: شاه بالا
• ساک (فرانسه): دستکول
• ساکت: چـُپ، آرام
• سالاد (فرانسه): سلاّته
• سالـَک: سالدانه (در هرات: دانهٔ سال)
• سبد: زنبیل
• سبیل: بروت
• سبیلو: بروتی
• ستاد جنگ: ارکان حرب
• سحری: پس شبی
• سـدّ: بند
• سرباز: عسکر
• سربازخانه: قشله
• سرپیچ برق: هولدر
• سرخک: سُـرخکان (در هرات: گل افشان)
• سـُرخوردن: لغزیدن (عامه: لخشیدن)
• سرسره: لغزان، لغزنده
• سرُم (فرانسه): سیرم
• سروان: جگرن (پشتو)
• سرکار: حواله دار
• سرکار: لقبی است که به جای خانم و آقا خطاب شود٬ مانند جناب
• سرکوفت: سرزنش
• سفارشی: فرمایشی
• سفره: دسترخوان
• سکسکه: هِـکک
• سمج: شَـله
• سمنو: سمنک (در هرات: سمنو)
• سند ماشین: جواز سیر
• سنگریزه: ریگ، ریگچه، سنگچل
• سنگواره: فوسیل (انگلیسی، فسیل)
• سوت: اشپول، اشپولاق
• سوراخ: غار (سوراخ شد: غار شد)
• سوسک: مادر کیکها
• سوسیس (فرانسه): ساسیج (انگلیسی)
• سوهان: سوهانک (شیرینی)
• سویچ (انگلیسی): کلید
• سیب زمینی: کچالو
• سیرابی: شکمبه
• سیگار: سگرت
• سیگاری: سگرت کش
• سیمان (فرانسه): سمنت (انگلیسی)
ش
• شاپرک: شب پره، بمبیرک (در هرات: شوپرک)
• شارژ (فرانسه): چارج (انگلیسی)
• شاه پسند: بربینه (گل)
• شاهی: تراتیزک
• شبدر: شفتل
• ششلول: هفت تیر
• ششلیک (ترکی): کباب پـُشتی
• شکر: بوره
• شکلات (فرانسه): چاکلت (انگلیسی)
• شکلک: قلاق (هراتی: ساز گرفتن، تقلید کردن)
• شکمو: شکمبوی
• شـُل: سست
• شلتوک: شالی
• شلوار: ازار، تمبان (تنبان)
• شلواربند: ازاربند (هراتی: بند تنبان)
• شُله: دلده (هراتی: قلور)
• شله قلمکار: نوعی دلده (در هرات: آش بهمجوش)
• شلیک: فیر
• شمش طلا: خشت طلا
• شمعدانی: جریبن (گل)
• شنا: آب بازی
• شناسنامه: تذکرهٔ نفوس
• شنبلیله: حلبه
• شن: ریگ (هراتی: قوم (ترکی)
• شنزار: ریگزار
• شنل: چپن بی آستین
• شورای ملی: ولسی جرگه (پشتو)، شورای ملی
• شورت (انگلیسی): سنتراج
• شوسه (فرانسه): جادّۀ پختهٔ اسفالت نشده
• شوفاژ: مرکزگرمی
• شومینه (فرانسه): بخاری دیواری
• شوید: شبت
• شهربانی: قوماندانی امنیه
• شهردار: شاروال (پشتو)، رئیس بلدیه
• شهرداری: شاروالی (پشتو)، بلدیه
• شهرستانی: اطرافی
• شهریور: سنبله
• شیرجه: دایو، دایف (انگلیسی)
• شیرین بیان: شیرین بویه
• شیمی: کیمیا
• شیمی آلی: کیمیای عضوی
ص
• صاعقه: الماسک، برقک
• صافکاری: کپی کشی
• صلیب: چلیپا
• صرع: تشنج (هراتی: پرغاز)
• صندلی: چوکی
• صندوق پست: پست بکس (انگلیسی)
• صندوقدار: تحویلدار
• صنوبر: ناجو
• صیغه: عقد موقت
ض
• ضابط: درجه دار
• ضرب: زیربغلی
• ضربی: مُـهر، تاپه
ط
• طاس: کل، بی موی
• طالبی: خربزهٔ گرمه
• طرح: نقشه، پلان
• طوسی: فولادی، خاکستری
ع
• عامّـه: مسلمان غیر شیعی (اصطلاح کلامی)
• عامی: بی سواد
• عدس: نسک (هراتی: عدس)
• عروسی: توی (طوی)
• عصر: نماز دیگر
• علاوه: جمع (ریاض)
• علوم: ساینس
• عماری: دولی
• عمّامه: دستار
• عمل جراحی: عملیات
• عمو: کاکا
• عنکبوت: جولا، جولاگک
غ
• غایب: غیرحاضر
• غوری: چاینک
• غیبت: غیرحاضری
ف
• فتق: چوره (هراتی: دبّه)
• فـِر: toni
• فراری دادن: گریزاندن (عامیانه: گریختاندن)
• فراورده: پیداوار
• َُُفُرغون: کراچی دستی
• فرم (فرانسه): فورمه، فُـرمه
• فرمان ماشین: اشترنگ
• فرماندار: حاکم
• فرمانداری: حکومتی
• فرمانده: قوماندان
• فروردین: حمل (برج)
• فرهنگستان: اکادمی
• فسیل: فوسیل٬ سنگواره
• فشنگ: کارتوس، مرمی
• فکل: بو (پاپیون که به جای کراوات پوشند)
• فناتیک: متعصب
• فلفل: مُـرچ
• فنجان: پیاله
• فندک: لایتر
• فِوریه (فرانسه) : فبروری (انگلیسی)
• فیش: برگه
• فینال (فرانسه): فاینل (انگلیسی)
ق
• قاب (ترکی) : 1. چوکات 2. غوری 3. بجول (پژول)
• قابلمه (ترکی) : دیگچه، نوعی دیگ
• قاچاقی (ترکی) : گریزی
• قارچ: سماروغ
• قبراق (ترکی) : چالاک
• قرعه: پشک
• قفسه: الماری
• قلقلک: قتقتک (هراتی: پاخلوچه)
• قلوه: گرده
• قلوه سنگ: جغل، جغله
• قلیان: چلم، چلیم
• قلیایی: القلی
• قورباغه (ترکی) : بقـّه
• قوری: چاینک
• قهوه خانه: سماواری
ک
• کاپشن: کاپیشن
• کاتالوگ (فرانسه): کتلاک (انگلیسی)
• کاتالیزور (فرانسه): کتالیست (انگلیسی)
• کاج: ناجو
• کاچی: لیتی
• کاخ سلطنتی: ارگ شاهی
• کاست: کست
• کاغذ سنباده: کاغذ ریگ
• کالبدشکافی: تشریح
• کالبدشناسی: اناتومی
• کامیون (فرانسه): لاری (انگلیسی)
• کاناپه (فرانسه): دیوان
• کبد: جگر
• کبریت: گوگرد
• کُت (انگلیسی): کرتی
• کتری: چایبر (هراتی: کتری، چایجوش)
• کچل: کل
• کدخدا: ملک (هراتی: ارباب)
• کراوات (فرانسه): نکتایی (انگلیسی)
• کرچک: کستراییل (انگلیسی)
• کرسی: صندلی
• کره: مسکه
• کریدور (فرانسه): راهرو
• کشاورز: زارع
• کشاورزی: زراعت
• کشک: قروت (ترکی)
• کشو: رو َک (هراتی: خزه)
• کشوری: مُـلکی
• کشیک: 1. نوکریوال 2. پهره، پیره
• کفهٔ ترازو: پتهٔ ترازو (هراتی: پلّـۀ ترازو)
• کلاس: صنف
• کلانتر: سرمأمور
• کلانتری: سرمأموریت
• کلاه گیس: کلاه مویی
• کلیه: گُـرده
• کمد: الماری
• کمک هزینه: مدد معاش
• کمیسیون (فرانسه): کمیشن (انگلیسی)
• کنف: مـُنج
• کود: پارو
• کولاک: برفکویه
• کیف: بکس
• کیوسک (فرانسه): غرفه
گ
• گاری: کراچی
• گاز انبر: انبر میخکش
• گازوییل (فرانسه): دیزاییل (انگلیسی)
• گاوصندوق: سیف (انگلیسی)
• گالش: کلوش (هردو فرانسه یا روسی)
• گذرنامه: پاسپورت
• گزارش: راپور
• گراور (فرانسه): کلیشه (انگلیسی)
• گراورسازی: زنکوگرافی (انگلیس)
• گربه: پشک
• گردو: چارمغز (هراتی: جوز)
• گزارشگر: راپورتر(انگلیسی)
• گل محمدی: گل گلاب
• گلوله: مرمی
• گواتر (فرانسه): جاغور (هراتی: غمباد)
• گواهی: تصدیق
• گواهینامه: شهادتنامه
• گواهینامهٔ رانندگی: لایسنس (انگلیسی)
• گوجه فرنگی: بادمجان رومی
• گونی: بوجی (هراتی: گونی)
• گوینده: نطاق، انانسر (انگلیسی)
• گیس سفید: پیچه سفید
• گیومه (فرانسه): ناخنه، هلالین، مزدوج
ل
• لاستیک (روسی): تیر، تایر (انگلیسی)
• لاستیک تویی: تیوب (انگلیسی)
• لاک پشت: سنگ پشت (هراتی: کاسه پشتک)
• لالایی: للو (هراتی: آلاّ، آلـِلاّ
• لامپ (فرانسه): گروپ (= گلوب : انگلیسی)
• لامپا (روسی): لمپا
• لبو: لبلبو
• لـُپ: کومه(هراتی: لمبوس)
• لثه: بیره (هراتی: ارچ)
• لچک: دستمال سه گوشه، سربند
• لشکری: عسکری، نظامی
• لوازم یدکی: پرزه
• لوبیاسبز: فاسولیا
• لوزه: تانسل (انگلیسی)
• لوس: نازدانه (هراتی: انـّه)
• لوستر (فرانسه): چلچراغ
• لوله: نل
• لوله کش: نلدوان
• لوله کشی: نلدوانی
• لِه شدن: 1. شاریدن 2. پخچ و پامال شدن (هراتی: پچخ شدن)
• لیوان (فرانسه): گیلاس
م
• مارس: (فرانسه) مارچ (انگلیسی)
• ماساژ (فرانسه): چاپی
• ماشین تحریر: ماشین تایپ
• ماشین نویس: تایپست
• ماما: قابله (هراتی قدیم: دایه، ماما)
• مامور پـُست: داکی، پـُسته رسان
• ماهواره: ستلایت (انگلیسی)
• مایه کوبی: واکسناسیون (فرانسه)، تزریق واکسن
• مبصر: کفتان، سرجماعه
• متقال: کرباس (نوعی)
• مـُچ دست: بند دست
• مـُچ پا: بند پا
• مچی،ساعت: ساعت بند دستی
• مداد: پنسل (انگلیسی)
• مدیرکـُل: مدیر عمومی
• مـُرداب: جیه زار، باتلاق
• مـُرداد: اسد
• مساعده: معاش پیشکی
• مسواک: 1. مسواک (طبیعی از چوب درخت مسواک) 2. برس دندان
• مطب: معاینه خانه
• ممیّــِز: اعشاریه
• منتظر خدمت: اضافه بست
• منها: تفریق
• منیزیم (فرانسه): مگنیزیم (انگلیسی)
• مـَو: تاک
• موتور (فرانسه): 1.ماشین (انگلیسی) 2. موتورسیکلت، موتورسیکل
• موز: کیله
• موزائیک (فرانسه): خشت سمنتی
• موزه (فرانسه): موزیم (انگلیسی)
• موزیک (فرانسه): موسیقی
• موشک: راکت
• مولکول (فرانسه): مالیکیول (انگلیسی)
• مه: غبار
• مه (ماه) (فرانسه): می‌(انگلیسی)
• مهر، ماه: میزان، برج
• مهندس: انجنیر (انگلیسی)
• مهندسی: انجنیری
• میدان: چوک
• میدان بار: منده یی
• میل لنگ: کرنشافت (انگلیسی)
• مینی بوس (فرانسه): مینی بس (انگلیسی)
ن
• ناتـنی: اندر
• نارنگی: کینو، سنگتره
• نارون: پشه خان، پشه خانه (درخت)
• نامه رسان: پسته رسان، داکی
• نخ : تار
• نخاله: سبوس و آنجه از بیختن و غربال کردن باقی بماند
• نخست وزیر: صدر اعظم
• نخست وزیری: صدارت
• نخودچی: نخودبریان
• نخود فرنگی: مـُشنگ
• نخود لپـّه: دال نخود
• نرده: کتاره
• نشگون: چندُک (هراتی: چوچنگ)
• نظام وظیفه: مکلفیت عسکری
• نفت: تیل خاک
• نمونۀ چاپ: پروف
• نمونه خوانی: پروفخوانی
• نوار: فیته، تیپ
• نوار قلب: گراف قلب
• نورد: چوچه (چوبی که خمیر را هموار کنند)
• نوغان: پیلهٔ ابریشم
• نهار: چاشت
و
• واکنش: عکس العمل
• واگیردار: ساری، مسری
• وام: قرض، قرضه
• وان( روسی): تب ( لگن بزرگ حمام)
• وجین: خیشاوه (هراتی: ساو)
• ورشو: نکل (هراتی: برشو)
• وزارت آموزش و پرورش: وزارت معارف، وزارت تعلیم و تربیه
• وزارت ارشاد: وزارت اطلاعات و فرهنگ
• وزارت بازرگانی: وزارت تجارت
• وزارت بهداری: وزارت صحیه
• وزارت دارایی: وزارت مالیه
• وزارت کشور: وزارت داخله
• ولایتی: اطرافی
• ولخرجی: یلاخرجی (هراتی: یله خرجی)
• ویار: گدایش (هراتی: گستا)
• ویزیت (فرانسه): فیس (انگلیسی)، حق الزحمه
هـ
• هرکاره: دیگ سنگی
• هفت‌تیر: تفنگچه
• هزینه: مصارف، مخارج، بودجه
• هلو: شفتالو
• هندوانه: تربوز (هراتی: هندوانه)
• هواپیما: طیاره
• هول دادن: تیله کردن (هراتی: تلنگ دادن)
• هوو: انباق
• هویج: زردک
ی
• یاس: یاسمن
• یدک: فالتو، اشتبنی
• یقه: یخن
• یکان: فرقه
• یکدنده: شق، لجوج (هراتی: لجباز)
• یواش: آهسته
• یواشکی: به آهستگی
• یونجه: رشقه (هراتی: سبست)

فارسی ایران : فارسی افغانستان
• دبستان: مکتب
• دبیرستان: لیسه
• دانشگاه: پوهنتون
• دانشکده: فاکولته، پوهنحٌی
• دانشجو: محصل، پوهنپال
• استادیار (درجهٔ سوم، دوم و یکم): پوهیالی، پوهنیار، پوهنمل
• دانشیار (درجهٔ دوم و یکم): پوهندوی، پوهنوال
• استاد، پروفسور: پوهاند، پروفیسور
• رشته : دیپارتمنت
• دانشسرا: دارالمعلمین، معهد
• دیپلم: دیپلوم
• مهندس: انجنیر
• دکتر: داکتر، دکتور
• کلاس: صنف
• دانشکده افسری: حربی‌پوهنتون
• کارآموزی: ستاژ
 

  • ابراهیم اخلاقی

برگردان واژگان فارسی دری افغانستان به واژگان فارسی ایران

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۵۴ ب.ظ

برگردان واژگان فارسی دری افغانستان به واژگان فارسی ایران

آ
• در می‌گیرد: آتش می‌گیرد، (در مجاز) به خشم می‌آید
• آمرصاحب: جناب سرکار
• آمدآمد عید: در آستانه عید
• اَنتیک: زینتی
• آهوگک: آهوی کوچک
ا
• اردو: ارتش
• اَرَنگ زدن، آرن زدن: بوق زدن (ارن و ارنگ تحریف‌شده horn انگلیسی است)
• اریکین: چراغ فانوس
• اِسپار: آهن سرتیز شخم زدن
• اشپلاق: سوت
• اشتراک کردن: شرکت کردن
• اعمار گردیدن: بنا شدن
• افسانوی: افسانه‌ای، استوره‌ای
• افگار: زخمی
• اَلماری: قفسه، کمد (ریشه در زبان پرتغالی دارد.)
• انجنیر: مهندس (انگلیسی)
• انکشاف: پیشرفت، توسعه
• اکسیجن: اکسیژن
ب
• سر گوشی: پچ پچ کنان
• باسی: خوراک شب‌مانده
• بایسکل: دوچرخه (انگلیسی)
• چند بجه؟: ساعت چند؟ (بجه، تحریف شده "بجی" هندی)
• به حیث: هم‌چون، به عنوان
• بحیره: دریاچه
• بخاری تیلی: بخاری نفتی
• بدقار: بدقهر، خشمگین
• برق دستی، چراغ دستی: چراغ قوه
• بنجاره والا: فروشنده‌ی دوره‌گرد
• بَنجاره: غله فروش دوره‌گرد (از هندی)
• به تکلیف می‌شوید: به دردسر می‌افتید
• به صفت: به عنوان
• بوت: کفش، چکمه
• بوتل: بطری، شیشه (انگلیسی)
• بوجی: کیسه
• بود و باش: زندگی
• بوره: شکر
• بکس: کیف
• بیت‌خوانی: ترانه‌خوانی
• بیره: لثه
• بیولوژی: زیست‌شناسی
پ
• پالیدن: جست و جو کردن (از فارسی باستان)
• پالیسی: سیاست
• پایدل: پدال (روسی،فرانسوی)
• کمپل: پتو (پشتو)
• پرس و پال: پرس و جوی
• پروگرام: برنامه (اروپایی)
• پس آمدن: برگشتن
• پس رفتن: عقب رفتن
• پست بکس: صندوق پستی (انگلیسی)
• پسته خانه: پست‌خانه
• پشتاره: بارِ پشت
• پشک: گربه (از ترکی(ازبکی)
• پتلون: شلوار (از فرانسوی)(تحریف شده "پانتالون)
• پلان: طرح (از فرانسوی)
• غولک: تیرکمان موشی
• پندیده‌گی: تورم
• پوپنک: کپک (از هندی)
• پودر: هرویین (انحراف یافته)
• پوقانه: بادکنک، کاندوم (سانسکریت) ( لحجه هراتی : پوف کنک)
• پکه: بادبزن، پنکه (هندی)
• پیاله: اِستکان
• پَیسه: پول (بنگالی)
ت
• تا حال: تاکنون
• تاپه کردن: مهر زدن ("تاپه" پشتو)
• تار: نخ
• تجربه: آزمایش (عربی)
• تحفه: هدیه (عربی(
• تخنیکر: همکار فنی (روسی)
• تخنیکی: فنی (بر گرفته از روسی "تخنیچِسکی)
• تربیه: پرورش (انحراف یافته تربیت)
• ترم: ترمپت (فرانسوی)
• ترینر: مربی(انگلیسی)
• تصادف: تصادفاً
• تطبیق: انجام،اجرا
• تعمیر: ساختمان (انحراف یافته)
• تفت: بخار (فارسی باستان)
• تلخان: نوعی شیرینی محلی که از آرد توت خشک درست می‌شود.
• تلفون: تلفن
• تمثیلی: نمایشی
• تنتل: خرده ریزه (پشتو)
• تهداب‌گذاری: پایه‌گذاری(هندی)
• توته: تکه خرده (پشتو)
• توله ("نی" هم میگویند): نی ("توله" پشتو)
• تکت: بلیت ("تکت" انگلیسی، "بلیت" روسی)
• تکسی: تاکسی
• تکه‌فروشی: پارچه‌فروشی
• تیار کردن: تهیه کردن، درست کردن
• تیپ: ضبط صوت (انگلیسی)
• تیله کردن: فشار دادن، هل داند
• تلاشی کردن: بازرسی کردن
• تیل : بنزین، سوخت
ث
ج
• جاپان: ژاپن
• جغرافیه: جغرافیا، گیتاشناسی
• جمپ: دست‌انداز خیابان (انگلیسی)
• جنرال: ارتشبد (انگلیسی)
• جنگی بودن (کردن): قهر بودن (کردن)
• جَواری: ذرت (پشتو)
• جوال: کیسه یا گونی بزرگ
• جور شده: درست شده، ساخته شده
• جوگی: کولی (هندی، پشتو)
• جک: پارچ آب (انگلیسی)
چ
• چارمغز: گردو
• څارَنوال، څارنوالی: دادسرا
• چاشت: ظهر
• چاشنی: تنقلات
• چالان کردن: روشن کردن (انحراف شده "چالو" هندی)
• چاینک: قوری ("چاینیک" روسی)
• چُپ باش: ساکت شو
• چَپلی: سندل (تحریف شده "چَپپل" هندی)
• چپن: ردا
• چَوتار: مکار
• چوتی کردن: بافتن مو
• چوچه مرغ: جوجه
• چوری: النگو ("چوری" هندی)
• چوکات: چارچوب، حد، قاب
• چوکی: صندلی، مقام، منصب (هندی)
• چَکر زدن: قدم زدن، گردش کردن
ح
• حالی: الان، حالا، فعلآ
• هَلَه: یالله، زود باش
• حویلی: حیاط
• قصه کردن: حکایت کردن
• حیوان‌شناسی: جانورشناسی
خ
• خاصتاً: به ویژه
• خبررسانک: خبرچین
• خُشو: خُش ،مادر زن (از خسو و خسور)
• خفه شدن: ناراحت شدن
• خوراکه: خوراکی
• خی: خب
• خیز زدن: پریدن
• خینه: حنا (اصطلاح خودمانی روزانه بر گرفته از "خِنه" ازبکی)
د
• دالر: دلار
• داکتر صاحب: جناب دکتر
• داکتر: دکتر
• دخلک: قلک
• در این خنک: توی این سرما
• دروازه: در، درِ خانه
• دریا: رود
• دسترخوان: سفره (اوزبکی)
• دق آوردن: دل‌تنگ شدن
• دل‌ام می‌شود: دل‌ام می‌خواهد
• دالیز (دهلیز): راه‌رو
• دواخانه: داروخانه
• دوصد: دویست
• دیگ‌دان (اجاق نیز میگویند): اجاق
ذ
• ذریعه: وسیله
• ذریعۀ: به وسیلۀ
ر
• راجستر: نام نویسی (راجستر از انگلیسی آمده)
• رتبه: درجه (در ارتش)
• رخصتی‌ها: تعطیلات
• رخصتی: تعطیلی
• رسم: نقاشی
• رشوت‌خور: رشوه‌خوار
• رمه‌: گله (اوزبکی)
• رونما گردیدن: ظهور یافتن
ز
• زنده‌جان: موجود زنده
• زینه: پله
ژ
• ژاله: تگرگ
• ژورنالیزم: روزنامه‌ نگاری
• ژورنالیست: روزنامه نگار
س
• ساجق: آدامس، سقز
• ساحه: میدان، منطقه، مساحت
• ساعت‌تِیری: وقت گذرانی
• سال تعلیمی: سال تحصیلی
• سالون: سالن، تالار
• سایکولوژی: روان‌شناسی
• سپل‌ شتر: پای شتر
• ستر جنرال: ارتشبد ("ستر" پشتو یعنی بزرگ)
• ستره محکمه: دیوان عالی کشور
• سرچرخی: سرگیجه
• سرگوشی: زیرگوشی
• سَرَک: خیابان، جاده
• سِگرت‌دانی: جاسیگاری
• سنگ تهداب: سنگ بنا
• سه صد: سی‌صد
• سودا (خریدن): خرید (کردن)
• سویدن: سوئد
• سَیل کردن (عامه و غیر رسمی): سیر کردن، تماشا کردن
ش
• شاندن (نشاندن): کاشتن
• شائقین: علاقه‌مندان
• شرط زدن: شرط بستن
• شفاخانه: بیمارستان
• شَمال: باد
• شنیده‌گی‌ها: شنیده‌شده‌ها
• شهادت‌نامه تحصیلی: دانش‌نامه تحصیلی
• شور (تکان): تکان
• شوربا: آبگوشت، اِشکنه
ص
• صحّی: بهداشتی
• صدارت: نخست وزیری
• شرنگ شرنگ زنگوله: جرینگ جرینگ زنگوله
• صندلی: کرسی (زمستان)
• صنف: کلاس
ض
ط
• طیاره: هواپیما
ظ
ع
• عملیه: عملیات
• عملیات جراحی: عمل جراحی
• عنعنات: آیین‌ها، آداب، رسوم
• عیسوی (میلادی): مسیحی، میلادی
غ
• غَرغَرک: فرفره
• غریب: فقیر
• غورسَی (غورسک): نوعی بازی گُرگی‌لی‌لی
ف
• فابریکه: کارخانه (ایتالیایی)
• فارم مال‌داری: مزرعه دامداری
• فاژه کشیدن: خمیازه کشیدن
• فاکولته: دانشکده (فرانسوی)
• فلم: فیلم
• فی‌صد: درصد
• فَیْر کردن: شلیک کردن (تحریف شده "فایَر" انگلیسی)
• فیشن: مد (تحریف شده "فشیَن" انگلیسی)
• فیصله نامه: قطع‌نامه
ق
• قال‌مقال (در تلفظ "غالمغال"): سر و صدا
• قدامت: قدمت
• قروت: کشک
• قطیفه: حوله
• قُلبه: شخم
• قومندان: فرمانده
• قونسول: کنسول
• قَیتک: گیره مو
ک
• کار و غریبی: کار و کاسبی
• کاسه‌گک: کاسه کوچک
• کاغذ تشناب: کاغذ توالت
• کاغذپران (گدی‌پران): بادبادک
• کالای نو: لباس نو
• کاکا: عمو
• کاکه: عیار، جاهل مآب
• کچالو: سیب‌زمینی
• کدام نفر: یک کسی
• کِرمِچ: کفش ورزشی
• کژدم: عقرب
• کشال شدن: مایل شدن، آویزان شدن
• کشاله‌دار: دامنه‌دار، مفصل
• کفیدن: ترکیدن
• کلان: بزرگ
• کلتور (فرهنگ، کلچر): فرهنگ ("کلتور" فرانسوی)
• کِلکین (اُرسی): پنجره (انحراف شده واژه هندی)
• کمپیوتر: کامپیوتر، رایانه
• کمره: دوربین
• کنترول: کنترل
• کیمیا: شیمی
• کوچی: یکی از عشایر قوم پشتون، چادرنشین، خانه بدوش
• کُرتی: کت (انحراف شده واژه روسی "کورتکه")
• کورس: کلاس، دوره (انگلیسی)
• کوریای جنوبی: کره جنوبی
• کیسه‌بر: جیب‌بر
• کیمیایی: شیمیایی
• کلچه: کلوچه، شیرینی
گ
• گادی: کالسکه
• گادیران: کالسکه ران
• گادی‌وان: درشکه چی
• گپ: حرف
• گدی: عروسک
• گدیگک: عروسک کوچک
• گرده: کلیه
• گروپ: گروه، لامپ
• گریان کردن: گریه کردن
• گشتاندن: گرداندن
• گلون: گلو
• گنگس (گنس): گیج
• گدی‌پران: بادبادک
• گوگرد: کبریت
• گیلاس: لیوان (تحریف شده "گِلَس" انگلیسی)
ل
• لاودسپیکر: بلندگو (انگلیسی)
• لبسیرین کردن: رژ لب زدن
• لت و کوب: کتک، ضرب و شتم
• لُچ: لُخت
• لِفت: آسانسور ("لفت" انگلیسی، "آسانسور" فرانسوی)
• لفظ گرفتن: قرار خواستگاری گذاشتن (بیش‌تر، زمانی که جواب آن مساعد است، استفاده می‌شود.)
• لوحه: تابلو
• لُک: ستبر
• لویه جــِرگه: جرگه بزرگ، شورای عالی افغانستان ("لوی" پشتو به معنی بزرگ)
• لوی دِرَستیز: فرمانده کل، سرفرمانده (پشتو)
• لوی څارَنوال (در تلفظ "لوی سارَن وال): دادستان کل، (پشتو)
• لوی ولسوالی: فرمانداری، حکمرانی (در تقسیمات کشور افغانستان)
• لیسه: دبیرستان (تلفظ نادرست "لیسِه" فرانسوی)
• لیلیه: خواب‌گاه
م
• مارکیت: بازار (انگلیسی)
• ماما: دایی
• مانده: خسته
• مانده شدن: خسته شدن
• مایک: میکروفون
• متباقی: بقیه
• موی‌سفید (ریش سفید): ریش‌سفید، پیر
• محافظوی: محافظتی
• محفل: جلسه، نشست
• مختلف‌النوع: گوناگون
• مداری: شعبده‌باز
• مدنیت (تمدن): تمدن
• مربوطات ولایت: توابع استان
• مزدور: خادم، کارگر روزمزد
• مست: شاد
• مِستَری: مکانیک
• مصارف: هزینه‌ها
• مضامین: رشته‌ها(ی تحصیلی)
• معاینه‌خانه: مطب
• مفکوره: اندیشه
• مقبول: زیبا
• مقر ولایت: استانداری
• مگر: ولی، اما
• ململ: پارچه‌ی کتانی
• ملکی: غیرنظامی
• من‌حیث: به حیث، به عنوان
• منطقوی: منطقه‌ای
• مواشی: دام‌ها
• موتر: ماشین، خودرو (انگلیسی)
• موزَه: چکمه، پوتین
• موزیم: موزه
• موسم: فصل
• موصوف: نام‌برده
• مکتب: مدرسه
• مِکس: مخلوط (انگلیسی)(در گفتگو بین جوانان بیشتر گفته شده)
• می‌برآمد: بیرون می‌آمد
• میدان هوایی: فرودگاه
• میدان ورزشی: زمین ورزش
• میدان: درون محوطه
• مِیلَه: تفریح، پیکنیک، گلگشت
ن
• ناجوانی: بی‌معرفتی
• ناز دانه: ناز نازی
• نان: نان (در مجموع به غذا نیز گفته میشود)
• ناک: گلابی
• نسوان: زنان ((زنانه) مربوط به بانوان)
• نشراتی: انتشاراتی
• نطاقی: گوینده‌گی
• نمبر (نمره، شماره): شماره، نمره
• نهال شانی: نهالکاری
• نو فارغ شده: تازه فارغ التحصیل شده
• نول: نوک، منقار
• نکاح بسته کردن: عقد کردن
• نی: نه
• نیم‌قاره: شبه‌قاره
و
• وارخطایی: نگرانی، دست‌پاچه‌گی
• والی: استان‌دار
• ورکشاپ: کارگاه ((انگلیسی) گاهی به صورت نادرست "وَرَکشاپ" نیز تلفظ میشود)
• وزنین: سنگین
• وزیر امور داخله: وزیر کشور
• وضاحت: روشنی، واضح‌بودن
• وطن‌دار: هم‌وطن
• ولایت: استان
• وُلسوالی: شهرستان (پشتو)
ه
• هوش‌پرک: حواس‌پرت
• هوش کن: مواظب باش
• هول داشتن: هراس داشتن
ی
• یازنه: شوهر خواهر
• یخَن: یقه، گریبان
 

  • ابراهیم اخلاقی

سیر روزنامه و روزنامه نگاری در افغانستان

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۵۳ ب.ظ

سیر روزنامه و روزنامه نگاری در افغانستان 

تاریخ تولد روزنامه در افغانستان با تاریخ تجدد در این کشور همزمان است. 
سرآغاز تجدد و نوگرایی در افغانستان به دوران حکومت امیر شیرعلی خان در سال 1863 میلادی باز می گردد و گفته می شود که تا قبل از این تاریخ ، تجدد طلبی باید و شایدی در کشور وجود نداشته است. 
درست در همین دوره است که نخستین نشریه‌ی رسمی تاریخ افغانستان به مرحله‌ی انتشار رسید و به عنوان نقطه‌ی آغاز تاریخ روزنامه نگاری در افغانستان مورد توجه مورخان قرار گرفت.

این جریده که در سال 1875 میلادی برابر با سال 1253 شمسی خورشیدی تحت عنوان" شمس النهار" منتشر شد مسئولیت آن را میرزا عبدالعلی خان ( رئیس نخستین مطبعه‌ی لیتوگرافی در افغانستان) بر عهده داشت. شمس النهار در شانزده صفحه و ظاهرا در ماه دو یا سه مرتبه منتشر می گردید و مقالات آن عمدتا توسط یکی از رجال فرهنگی آن روزگار افغانستان به نام عبدالقادر پیشاوری نگاشته می شده که این فرد منشی امیر شیرعلی خان نیز بوده است. علاوه بر عبدالقادر پیشاوری چند مترجم نیز در هیات تحریریه‌ی این نشریه حضور داشتند که به ترجمه‌ی اخبار و متون خارجی می پرداختند و ظاهرا این مترجمان، اولین پیشگامان تاریخ ترجمه در افغانستان محسوب می شوند.

امیر شیرعلی خان تا جایی که برایش مقدوربود از شمس النهار حمایت کرد ، لکن بعد از مدتی در گذشت و پسرش محمد یعقوب به جایش نشست و چندان هم دوام نیاورد و انگلیسی ها هم با حمایت از امیر عبدالرحمن خان او را به مسند نشاندند و شمس النهار هم دیگر منتشر نشد. روی کار شدن عبدالرحمن خان در آن برهه از تاریخ افغانستان همه‌ی برنامه های نوگرایانه ای که امیر شیرعلی خان آغاز کرده بود را متوقف کرد و دورانی از خفقان و تصفیه های قومی و نژادی در کشور آغاز شد که آثار منفی بسیاری را از خود در تاریخ افغانستان برجای گذاشت.

امیر عبدالرحمان خان در اکتبر سال 1901 میلادی درگذشت و ولیعهد او امیر حبیب الله خان در کابل به قدرت رسید، لکن حبیب الله خان برخلاف پدرش چندان به فرهنگ و نوآوری بی توجه نبود. حبیب الله خان در آوان حکومت خود مسافرتی به هند داشت و در آن جا تحت تاثیر پیشرفت های آن سرزمین قرار گرفت و به تجدد و نوگرایی گرایش پیدا کرد و به محض بازگشت از هند اولین لیسه ( دبیرستان) مدرن افغانستان را تاسیس کرد و آن را حبیبیه نام نهاد. مدرسه ای که در سال های بعد محصلان شاغل در آن به نخستین منادیان مشروطیت و اصلاح طلبی در افغانستان تبدیل شدند.

مورخان ، دوران حکومت حبیب الله خان را دوران شکل گیری مطبوعات نوین در افغانستان نام گذاری کرده اند و دلیل اصلی این نامگذاری را می توان در انتشار نخستین نشریه‌ی مدرن و نوین تاریخ افغانستان یعنی " سراج الاخبار" عنوان کرد. 
سراج الاخبار در دوران حبیب الله خان در دو مرحله منتشر شد. در مرحله‌ی اول که نشر آن در سال 1284 شمسی بود، فقط به یک شماره محدود ماند و مسئولیت آن را عبدالرئوف قندهاری بر عهده داشت.

مرحله‌ی دوم انتشار سراج الاخبار شش سال بعد در تاریخ 12 میزان ( مهر) 1290 شمسی منتشر شد که مسئولیت آن را محمود طرزی برعهده داشت . سراج الاخبار در هر پانزده روز یک بار منتشر می شد ونقش مهمی در شکل گیری تجدد در افغانستان آن دوره دارد. محمود طرزی درسراج الاخبار برای اولین بار اندیشه های نوین تجدد طلبانه را منتشر کرد و برای نخستین بار در این دوره شیوه های نوین ادبی، رمان و رمان نویسی در کشور در سراج الاخبار منعکس شد. حتی برای این کار، طرزی خود چند رمان از ژول ورن نویسنده‌ی نامدار فرانسوی را به زبان فارسی دری افغانستانی ترجمه کرد . سراج الاخبار در آن دوره تنها رسانه ای بود که اخبار جنگ جهانی را در افغانستان منتشر می کرد و بسیاری از اصطلاحات سیاسی و فرهنگی جدید نیز توسط سراج الاخبار وارد جامعه شدند.

از این رو محمود طرزی را پیشاهنگ ادبیات نوین و پدر ژورنالیسم افغانستان لقب داده اند. البته سوای از طرزی نویسندگان دیگری نیز در سراج الاخبار قلم می زدند که از جمله‌ی آن ها می توان به عبدالهادی داوودی، عبدالرحمن لودین، عبدالغنی مستغنی و ... اشاره کرد که در واقع از نسل اول روزنامه نگاران معاصر افغانستان به شمار می روند. 
از منظر محتوایی سراج الاخبار یکی از رسانه هایی بود که افکار ملی گرایانه را با اندیشه های پان اسلامیستی منعکس می کرد و از گرایشاتی ضد انگلیسی برخوردار بود که البته این امر ناشی از تاثیراتی بود که طرزی از آراء و اندیشه های سید جمال الدین اسد آبادی گرفته بود چرا که وی مدت زمانی را در استانبول در محضر سید گذرانده بود و در واقع این مسئله را می توان به عنوان بازتاب اندیشه های سید جمال الدین در افغانستان مطرح کرد.

در واقع ضدیت با انگلیس باعث شد که انگلیسی ها حبیب الله خان را تحت فشار گرفته و در نهایت حبیب الله خان دستور توقف انتشار سراج الاخبار را صادر کرد و انتشارنشریه بعد از هشت سال فعالیت ممنوع اعلام شد. 
هر چند سراج الاخبار توقیف شد لکن این نشریه به یکی از مراکز ترویج مشروطه خواهی در افغانستان تبدیل شده بود و در شکل گیری جنبش مشروطیت دوم و استرداد استقلال افغانستان از انگلستان تاثیری به سزا و غیر قابل انکاری داشت. 
امیر حبیب الله خان در سال 1919 میلادی در جلال آباد به قتل رسید و فرزند سومش امان الله خان پس از مدتی به قدرت رسید. امان الله خان از جمله‌ی معدود درباریان مشروطه خواه به شمار می رفت که در سایه‌ی ارتباط با اشخاصی مانند طرزی و دیگر مشروطه خواهان به مشروطه خواهی و تجددگرایی متمایل شده بود.

روی کار آمدن امان الله در تاریخ تجدد و اصلاح طلبی افغانستان یک نقطه‌ی عطف به شمار می رود و روزنامه نگاری در افغانستان در این دوره بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت. کسانی مانند محمود طرزی در حکومت امانی تقرب یافتند و طرزی چند سال به عنوان وزیر خارجه‌ی افغانستان مشغول به خدمت بود.

تلاش های محمود طرزی نتایج بسیاری را در پی داشت و بعد از سراج الاخبار نشریات جدیدی به وجود آمدند که از جمله‌ی آن ها می توان به ارشاد النسوان ( اولین مجله‌ی زنان افغانستان در دوران معاصر) اشاره کرد. نشریه ای که زیر نظر ملکه ثریا همسر امان الله خان منتشر می شد و مسئولیت آن را اسماء رسمیه همسر محمود طرزی و سردبیری آن را روح افزاء ( دخترمحمد زمان خان خازن الملک ) بر عهده داشتند. محتوای این نشریه را مطالبی در مورد اخبار زنان، هنرهای خانه داری،‌ آشپزی، خیاطی،آداب معاشرت برای زنان و... تشکیل می دادند و در واقع اولین رسانه‌ی مخصوص زنان در تاریخ افغانستان به شمار می رود.

از دیگر نشریات دوران امان الله خان می توان به: 
1- سراج الاطفال ( اولین نشریه‌ی کودکان افغانستان) که به طور ضمیمه در کنار سراج الاخبار منتشر می شد. 
2- امان افغان ( با مسئولیت عبدالهادی داوودی)
3- ستاره‌ی افغان ( با مدیریت میر غلام محمد غبار مورخ معروف)
4- پشتون ژغ ( نشریه ای به زبان پشتو با مدیریت فیض محمد ناصری)
5- انیس ( با مدیریت مرحوم محی الدین انیس در سال 1306 شمسی ) 
6- اردو( نشریه‌ی مسائل نظامی با مدیریت عبدالطیف خان غند مشر) 
7- اتحاد بغلان (به سال 1301 در بغلان و به دوزبان فارسی و پشتو منتشر می شد)
8- بدر (به سال1299 شمسی در مزار شریف به دو زبان فارسی و پشتو منتشر می شد)

غیر از نشریات فوق که در کابل منتشر می شدند نشریاتی دیگری نیز بودند که در دیگر ولایات منتشر می شدند که از جمله‌ی آن ها می توان به اتفاق اسلام با مدیریت مرحوم صلاح الدین سلجوقی که در هرات منتشر می شد و یا نشریات دیگری مانند اتحاد مشرقی که برهان الدین خشککی آن را در ننگرهار منشتر می کرد و یا طلوع افغان که در قندهار توسط عبدالعزیز خان و پوهاند عبدالحی حبیبی منتشر می شد.

در دوران امان الله خان نخستین نظام نامه‌ی مطبوعات افغانستان به وجود آمد و در قانون اساسی بندهایی نیز به مسئله‌ی مطبوعات اختصاص یافت که از جمله‌ی آن ها می توان به بند یازدهم قانون اساسی اشاره کرد که این بند حق انتشار نشریه را در افغانستان به دولت افغانستان و اتباع آن محدود می کند و به دولت افغانستان این اجازه را می دهد که نشریات خارجی که به افغانستان وارد می شوند را تنظیم و یا سانسور نماید.

از دیگر اقدامات امان الله خان در راستای سامان دهی اوضاع مطبوعات کشور را می توان در تاسیس ریاست مستقل مطبوعات مشاهده کرد که ریاست آن را صلاح الدین سلجوقی بر عهده داشت که این ریاست بعدها در سال 1343 شمسی در دوران محمد ظاهر شاه به وزارت مطبوعات تبدیل شد. در همین سال قانون مطبوعات افغانستان به تصویب مجلس شورای ملی افغانستان رسید.

در سال 1346 که کابینه‌ی جدید در سلطنت محمد ظاهر شاه تشکیل شد، فضای بازتری برای مطبوعات کشور به وجود آمد که به افزایش تعداد و تیراژ مطبوعات در کشور منجر شد و دراین برهه نشریات جدیدی مانند هیواد (1338 شمسی به زبان پشتون، کابل تایمز (1341 شمسی به زبان انگلیسی ) و...به عنوان نشریات معتبری که تاکنون مشغول به فعالیت هستند ، متعلق به همین دوره می باشند.

از این سال به بعد تا سالی که کشور توسط نیروهای چپ گرای وابسته به شوروی قبضه شد تحول به خصوص دیگری در عرصه‌ی مطبوعات روی نداد و درسال 1357 که کودتای هفت ثور در کابل رخ داد نظام مطبوعاتی کشور هم به شدت تغییر پیدا کرد و بسیاری از نشریات توقیف شدند وتنها نشریاتی اجازه‌ی انتشار در کشور را یافتند که فقط و فقط اندیشه ها و آرمان های حزب دموکراتیک خلق را منعکس می کردند.

از مهم ترین نشریاتی که در این دوره در کشور منتشر می شد می توان به نشریات ذیل اشاره کرد: 
دثور انقلاب ، پیام ، حقیقت سرباز ، حقیقت انقلاب ، و...

البته دوران ریاست دکتر نجیب الله را باید از دیگر دوره های تسلط چپ گرایان در افغانستان مستثنی کرد، چرا که در این دوره بر اثر اتخاذ سیاست های تنش زدایانه تا حد زیادی قوانین حاکم بر مطبوعات نیز در کشور تغییر کرد. از جمله مهم ترین نشریات دوران دکتر نجیب الله عبارت بودند از: 
1- اخبار هفته ( با مدیریت ظاهر طنین )
2- سباوون ( با مدیریت ظاهر طنین)
3- شوخک ( مجله‌ی طنز و با مدیریت مرحوم عبدالعزیز مختار معروف به ماما شوخک)
4- آزادی ( با مدیریت غلام سخی غیرت) و...

البته این دوران از یک سو برای افغانستان از منظر تاریخ مطبوعاتی دوران ارزشمندی به شمار می رود چرا که در این سال ها تا سال پیروزی مجاهدین ، گروه های جهادی با انتشار صد ها نشریه‌ با تیراژهای کم وزیاد تجربیات جدیدی را برای آینده‌ی روزنامه نگاری در افغانستان به وجود آوردند که در نوع خود می تواند برای شناخت تحولات افغانستان آن دوران ارزشمند باشد. 
با پیروزی مجاهدین در کابل روزنامه و روزنامه نگاری تا حد زیادی از رونق سابق افتاد ولی با تمام این ها چند روزنامه به نام های کابل، بالاحصار، صبح امید، شهر و ... نیز به طور مداوم منتشر می شدند.( البته انتشار نشریات جهادی و احزاب جهادی مختلف در این دوره کماکان ادامه داشت)

با آغاز جنگ های داخلی در افغانستان روزنامه و روزنامه نگاری در افغانستان افول کرد و متعاقبا بسیاری از نویسندگان و اصحاب قلم از کشور خارج شده وتعدادزیادی از تشکل های مطبوعاتی فعال در کشور نیز منحل شدند و بسیاری از دستاوردهای تاریخ روزنامه نگاری در کشور عملا از میان رفتند.

با تسلط طالبان در افغانستان رسانه های افغانستان دچار یک رکود بی سابقه شدند. رسانه هایی مانند تلویزیون که به طور کامل مورد بی توجهی قرار گرفتند و تنها یک رادیو در افغانستان برنامه پخش می کرد که اصطلا حا صدای شریعت نامیده می شد که فقط چند ساعت برنامه بیشتر در روز نداشت و مهم ترین تریبون تبلیغاتی طالبان به شمار می رفت. نشریه‌ی رسمی طالبان شریعت نام داشت که به صورت هفته نامه در کشور منتشر می شد و در مناطق تحت نفوذ طالبان توزیع می گردید. 
برخی دیگر از نشریات قدیمی کابل نیز در کابل به فعالیت خود ادامه می دادند لکن به طور کلی مواضع و دیدگاه امارت اسلامی افغانستان را منعکس می کردند. از جمله‌ی این نشریات می توان به نشریات هیواد و انیس در کابل و اتفاق اسلام در هرات اشاره کرد.

اما در سال های اخیربعد از فروپاشی طالبان مهم ترین دوران روزنامه نگاری افغانستان در تاریخ معاصر کشور به وجود آمده است که درسایه‌ی استقرار یک حکومت مرکزی و یک نظام سیاسی شبه دموکراتیک در افغانستان شاهد ظهور ده ها جریان مطبوعاتی با گرایش های مختلف در سراسر کشور هستیم. سوای از شبکه های تلویزیونی که از ناحیه‌ی دولت حمایت می شوند در حدود پانزده شبکه‌ی تلویزیونی خصوصی و کابلی نیز در مناطق مختلف کشور فعال شده اند که ظهور برخی از آن ها در تاریخ رسانه ای کشور منحصر به فرد ارزیابی می شوند. غیر از این شبکه های رادیویی و تلویزیونی ده ها نشریه‌ی مطبوعاتی در قالب روزنامه، هفته نامه،‌ ماه نامه و فصل نامه و گاهنامه و... منتشر می شوند که از زمان سقوط طالبان به بعد همچنان رو به افزایش است.

هم اکنون روزنامه هایی مانند انیس، هیواد، اصلاح ، کابل تایمز،اتفاق اسلام و... با بودجه‌ی دولتی منتشر می شوند و روزنامه های دیگری مانند آرمان ملی، ویسا، راه نجات، اراده، چراغ و... به با بودجه‌ی غیر دولتی منتشر می شوند.وچندین هفته نامه معتبر دیگر ازجمله هفته نامه انصاف ، هفته نامه پیام مجاهد ، هفته نامه مشارکت ملی ، هفته نامه کابل و... به طور غیر دولتی ازسوی جریان های مستقل مطبوعاتی پیش برده می شوند وهمچنان خبرگزاری باختر ازسوی دولت و خبرگزاریهای صدای افغان و پژواک که از مطرح ترین رسانه های غیرچاپی خصوصی هستند درافغانستان مشغول فعالیت می باشند.



 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت زابل

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۵۲ ب.ظ

ولایت زابل

زابُل یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است. مرکز این ولایت شهر قلات است.

تقسیمات اداری این ولایت به شرح زیر است :

  • مرکزولایت شهر قلات

  • ولسوالی شاه جوی

  • ولسوالی ارغنداب

  • ولسوالی دای‌چوپان

  • ولسوالی میران (میزان)

  • ولسوالی ترنک و جلدک

  • ولسولی شنکی (شینکی)

  • ولسوالی اتغر

  • ولسوالی شمولزی (شمل زائی)

  • کاکر

 

قَلات شهری است در جنوب افغانستان امروزی . این شهر مرکز ولایت  زابُل است. نام‌های دیگر آن قلات غلزایی، کلات و کلات غلزایی است.

قلات توسط جاده‌ای به 
قندهار در غرب و غزنی در شرق متصل می‌شود.
زبان گفتاری مردم این منطقه پشتو است و اکثر حنفی مذهبند. ارتفاع این ولایت از سطح دریا 1549 متر است.

 

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت وردک:

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۵۱ ب.ظ

ولایت وردک:

ولایت میدان وردک یکی از ولایات مرکزی افغانستان به حساب می آید.که نفوس آن ترکیبی از ملیتهای تاجیک، هزاره، سادات، پشتون می باشد.

ولسوالی های ولایت میدان وردک به شرح زیر می باشد:

 مرکز ولایت:میدان شهر
ولسوالی جلریز 
ولسوالی حصه اول بهسود 
واسوالی حصه دوم(مرکز بهسود) 
ولسوالی دایمیرداد 
ولسوالی چک 
ولسوالی سید آباد 
ولسوالی نرخ 
ولسوالی جغتو

این منطقه جزو مناطق کوهستانی افغانستان بوده و دارای آب و هوای سرد و کوهستانی با زمستانهای کاملاً سرد وتابستانهای گوارا هست. قسمت اعظم این ولایت تحت سیطره سلسله جبال کوههای بابا قرار داشته که سرچشمه بسیاری از رودخانه های پر آب افغانستان نظیر دریای کابل، دریای هلمند از این مناطق خصوصاً حصه دوم بهسود می باشد. که سرسبزی و شادابی دره میدان مدیون قلل سر بفلک کشیده کوههای بابا و دره های [وش آب و هوای هزاره جات است . 

بیشتر مردمان این ولایت زراعت پیشه و مالدار هستند. مردمان دره میدان به شغل باغداری مصروف بوده و باغهای سیب این منطقه بنام سیب میدان شهرت جهانی دارد.بخش وردک به شغلهای عالی دولتی و تجارت مصروف هستند.

اما مردمان تاجیک و هزاره آن در محرومیت حاصل از سیاستهای فاشیستی جکومتهای تبارگرای مجمد زایی و آل یحیی همچنان عقب نگهداشته شده اند. به عنوان مثال دره های عمیق و پر آب بهسود و هزاره جات این ولایت بستر مناسبی برای ساختن بندهای آبی چه برای تولیدبرق و چه برای ذخیره آب مساعد ساخته است.

اما چون مردمان این مناطق از لحاظ مذهبی، قومی و لسانی مطابق ذوق و سلیقه شاهان و حاکمان افغانستان نبوده اند، از ساختن بندهای برق و دیگر بندهای آبی عمدا خودداری کرده اند تا مبادا مردم این مناطق انکشاف پیدا کرده و حکومتشان به خطر مواجه شود. 


 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت تخار

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۵۰ ب.ظ

ولایت تخار

تخار یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است.این ولایت در شمال افغانستان واقع شده و مرکز آن شهر تالقان است.

تقسیمات اداری این ولایت به شرح زیر است:

  • شهر تالقان مرکر ولایت و شاروالی

  • ولسوالی بنگی

  • ولسوالی اشکمش

  • ولسوالی چال

  • ولسوالی ورشج

  • ولسوالی فرخار

  • ولسوالی کلفگان

  • ولسوالی رستاق

  • ولسوالی چاه آب

  • ولسوالی ینگی قلعه

  • ولسوالی درقد

  • ولسوالی خواجه غار

  • ولسوالی خواجه بهاوالدین

  • ولسوالی بهارک

  • ولسوالی دشت قلعه

 

تالُقان یا تالِقان مرکز ولایت تَخار کشور افغانستان است.

این شهر بعد از سال 
۱۹۵۸ میلادی به سرعت رشد کرد. جاده ارتباطی آن به خان آباد است. از سال ۱۸۴۰ به بعد تالقان، از شهر کندوز و امام صاحب، پررونق ترین میدان های خرید و فروش را در قطغن داشته است.در سفرنامه مارکوپولو، از این شهر به عنوان مرکز غلات افغانستان یاد شده است.

در سال 
۱۹۵۸ شهر جدید در زمین های شرق شهر قدیمی احداث شد. همچنین تالقان در سال ۱۹۶۳ به مرکز ادارات ایالتتخار تبدیل شد.

ولسوالی رُستاق، از شهرهای افغانستان است و دومین شهر عمده ولایت تخار می باشد.
این شهر در دره کم‌آبی در شمال کوهستان‌های کم‌ارتفاع (
۱۳۰۰ متر) قرار دارد و تقریبا ۴ کیلومتر طول و یک کیلومتر عرض داشته و جمعیتی نزدیک به ۷۰۰۰ دارد که ۲۰٪ آنان کشاورزند.

بازار این شهر در نیمه اول قرن نوزدهم از بازارهای معروف شمال افغانستان بوده و اکنون در مسیر جاده اصلی 
هند و بخارا قرار دارد.

 

 

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت سرپل

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۵۰ ب.ظ

ولایت سرپل

سر پُل یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است. مرکز این ولایت شهر سر پل است.
مساحت این ولایت 15,999.2 کیلومتر مربع و جمعیت آن براساس برآورد سال 2006 میلادی 482,900 نفر است.

ولسوالیهای ولایت سرپل به شرح زیر است

 

سر پُل مرکز ولایت سر پل کشور افغانستان است.

در گذشته از شهرهای 
جوزجان افغانستان بوده است و در نزدیک شهر شبرغان قرار دارد. مرقد مطهر امامزاده یحیی بن زید(ع)در شهر سرپل است و از دیر باز همواره این شهر را کانون توجه مردم مسلمان افغانستان قرار داده و باعث رونق این شهر گردیده است. اکثر اهالی این شهر ازبک هستند.

سرپل از لحاظ شهرسازی دارای معماری سنتی است و در نقطه ای دور افتاده و صعب العبور قرار دارد. در سال 
۱۸۸۵ میلادی دارای 950 خانوار جمعیت بوده است.

ولسوالی بلخاب یکی از توابع ولایت سرپل افغانستان است. ولسوالی بلخاب از جنوب با بامیان و یکاولگ وصل است، از شرق با دره‌صوف، از غرب چیراس، و از شمال به ولایت بلخ وصل است. دارایی 103 قریه خرد و کلان و هفتاد و دو شورای محلی‌ می‌باشد.

ولسوالی بلخاب دارای 
۵۵ دبستان، 3 دبیرستان، دو مدرسه متوسطه دخترانه و پسرانه می‌باشد. جمعیتش حدودا میان 65000 تا 80000 نفر می‌رسد.

درآمد مردم بلخاب: از محصولات گندم، در گذشته و فعلا انگوزه ( یکنوع گیاه کوهی ـ شیرش را می‌گیرند به قیمت بالا فروخته می‌فروشند) گردو، بادام، قروت، زیره و سیب زمینی
.

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت سمنگان

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۴۹ ب.ظ

ولایت سمنگان

سَمَنگان یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است. مرکز این ولایت شهر آیبک است.

شهر قدیمی سمنگان در جنوب شرقی 
خلم، در ولایت مزار شریف و در طول تاریخ بر سر یکی از راه های مهم بلخ بوده است. در شاهنامه فردوسی چنین آمده است که رستم زال با تهمینه دختر شاه سمنگان ازدواج کرد. به روایت شاهنامه این شهر در مرز ایران و توران قرار داشته است.

تقسیمات اداری این ولایت به شرح زیر می باشد:

ولسوالی آیبک مرکز ولایت
ولسوالی خلم
ولسوالی دره صوف بالا
ولسوالی دره صوف پایین
ولسوالی روی دو آب
ولسوالی حضرت سلطان

روستاهای این ولایت نیز به شرح زیر است :

کوچه عارق ، چکاک، تنگی یعقوب پایین، سرخه گاوکش ،تیموری بیانان، خانه سنگی، قره مورچه، سرخه بوبکی، حاجی بچه، اوی متان، نیکک، تاجک دهی، چلغزار، تاقچی خانه ، اجریم و قرغنه، خوال چارمغز، توری ها، جوی لطیف ، تارتوت و تیوه تاش

اَیبَک مرکز ولایت سَمَنگان کشور افغانستان است. و در ارتفاع 959 متری از سطح دریا واقع شده است.

این شهر در پهنه دره یا 
رودخانه خلم و سمنگان در بخش سفلای با راهی صعب العبور و پر گردنه قرار دارد. در سال ۱۹۳۴میلادی بخشی از شهر قدیم، از بین رفت و در ۴ کیلومتری این شهر بنای شهر جدید شروع شد. شهر قدیمی ایبک نزدیک دهانه دره و داخل دژ سنگی واقع شده است.

تجارت عمده این شهر 
گندم، بادام و پسته است.

از اماکن دیدنی این ولایت به تخت رستم و قصر جهان نما می توان اشاره کرد.

 


 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت پکتیکا

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۴۳ ب.ظ

ولایت پکتیکا

پَکتیکا یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است. مرکز این ولایت شهر شرن است.
هرودوت مورخ یونانی از مردم بولایتی «پکتیس» و «پکتویس» یاد کرده و سرزمین آنها را پکتیکا ذکر کرده‌استبطلمیوس هم نام این مردم را «پکتین» (Pactyan) نوشته‌است.

تقسیمات اداری این ولایت به شرح زیر است:

  • مرکز ولایت: شرن

  • ولسوالی متا خان

  • ولسوالی یوسف خیل

  • ولسوالی یحیی خیل

  • ولسوالی اومنه

  • ولسوالی سرروضه

  • ولسوالی زرغون شهر

  • ولسوالی جانی خیل

  • ولسوالی گومل

  • ولسوالی سروبی

  • ولسوالی ارگون

  • ولسوالی زیروک

  • ولسوالی نیکه

  • ولسوالی دیله وخوشامند

  • ولسوالی وازه خواه

  • ولسوالی تروو

  • ولسوالی ورممی

  • ولسوالی برمل

  • ولسوالی گیان

تمام مردمان ولسوالی ارگون را مردمان قوم تاجیک تشکیل داده ولی نظر به تاثیرات محیطی بصورت کامل فارسی صحبت کرده نتوانسته و با لسان پشتو خلط شده است.

 

 

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت پکتیا

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۴۳ ب.ظ

ولایت پکتیا

ولایت پَکتیا یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است. مرکز این ولایت شهر گردیز است.
هرودوت مورخ یونانی از مردم باستانی «پکتیس» و «پکتویس» یاد کرده و سرزمین آنها را پکتیکا ذکر کرده‌است. بطلمیوس هم نام این مردم را «پکتین» (Pactyan) نوشته‌است.

 تقسیمات ولایتی این ولایت به شرح زیر است:

  • مرکز ولایت: شهر گردیز
  • ولسوالی زرمت
  • ولسوالی شیواک
  • ولسوالی وزه جدران
  • ولسوالی شمل
  • ولسوالی سپیره
  • ولسوالی تنی
  • ولسوالی نادرشاه ـ کوت
  • ولسوالی سوزائی
  • ولسوالی گربز
  • لوی ولسوالی خوست
  • ولسوالی تیری زایی
  • ولسوالی باک
  • ولسوالی جاجی میدان
  • ولسوالی صبری {یعقوبی}
  • ولسوالی جانی خیل
  • ولسوالی دند و پتان
  • ولسوالی چمکنی
  • ولسوالی لجه مانگل
  • ولسوالی موسی خیل
  • ولسوالی قلندر
  • ولسوالی سید کرم
  • ولسوالی جاجی

 

گردیز شهری است در جنوب افغانستان و مرکز ولایت پکتیا است.
این شهر در منتهی الیه دره رودخانه گردیز و در ارتفاع 
۲۳۰۰تا۲۵۰۰ متری از سطح دریا قرار دارد و زمانی یکی از مراکز عمده پروژه پکتیا با کمک آلمان فدرال بود.
بازار قدیمی شهر در سال 
۱۹۴۳ میلادی بنا شده است و بعد آسفالت شدن جاده کابل - گردیز (120 کیلومتر) حمل و نقل مصنوعات چوبی افزون یافت و باعث رونق آن شهر گردید.

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت پروان

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۴۳ ب.ظ

ولایت پروان

ولایت پَروان، از استان‌های افغانستان است. مرکز این ولایت شهر چاریکار و مساحت ولایت مساحت ۳۹۹٫۹ کیلومتر مربع با جمعیت ۵۲٬۸۰۰۰ نفر است.

ولسوالیهای زیر در ولایت پروان قرار دارند.

در این ولایت اقوام زیر زندگی می‌کنند:

  • تاجیک

  • هزاره

  • پشتون

  • ایماق

  • ترک

جمعیت ولایت پروان (جمعیت در 1361ش /1982، 987 ، 527 تن ) از ولایات مهم در مشرق افغانستان است . از شمال به ولایت بَغلان ، از مشرق به ولایت کاپیسا، از جنوب به ولایات کابل و وَرْدَک و از مغرب به ولایت بامیان * محدود می شود. 

ولایت پروان ، علاوه بر نزدیکی به پایتخت و صنعتی بودن ، به دلیل قرار گرفتن در مسیر کاروانهای تجاری و آب و هوای مطلوب ، در میان ولایات افغانستان اهمیت فوق العاده ای دارد. شهر چاریکار (پایتخت) در مشرق ولایت ، در ارتفاع 603 ، 1متری ، در حدود 64 کیلومتری شمال کابل و مشرق ملتقای رود غوربند و پنجشیر واقع است . راه اصلی کابل ـ بَغلان (مرکز ولایت بغلان ) و نیز شمال افغانستان از آن می گذرد.

صنایع نساجی (بخصوص پارچة کتان )، ساخت چاقو و ابزار فلزی چاریکار و پیرامون آن در افغانستان معروف است پروان در تشکیلات اداری قدیم افغانستان به صورت «حکومت اعلی » اداره می شد، اما از 1343 ش /1964 در تقسیمات داخلی جدید، ولایتی مستقل با اهمیتی کمتر (درجة دو) شد.

کاپیسا از 1358 ش /1979 به مدت دوسال قسمتی از پروان شد. در 1363 ش /1984 ولایت پروان دوازده واحد اداری مستقل داشت . در این ولایت ، چهار وُلِسْوالی (از تشکیلات حکومتی ) چهار علاقه داری و 477 آبادی ذکر شده است
پیداوار (محصولات) پروان
:

توت و انگور پروان شهرت فراوان دارد. برعلاوه، گندم، جواری، جو، ماش و لوبیا را میتوان از غله جاتی به شمار آورد که درین ولایت کاشته می‌شوند
مناطق اطراف چاریکار، مرکز ولایت، در تولید انواع سبزیجات پیشقدم بوده و تولیدات آن نه تنها برای مصرف محلی بلکه برای صدور به بازارهای کابل نیز فرستاده می‌شود.

صنعت چاقو سازی در مرکز ولایت- چاریکار، از گذشته‌ها رواج داشت. همچنان صنعت چرمگری درچاریکار وجود داشته‌است. فابریکهٔ کشمش پاکی در دوران حکومت محمد داوود اما با سرمایهٔ شخصی به کار آغاز کرد که در دوران حنگهای سی ساله از کار افتید
.

بند و انهار
 پروژهٔ بزرگ آبیاری در پروان توسط چینایی‌ها به به ثمر رسانده شد. این پروژه از دریای پنجشیر آغاز شده‌است. برای گذشتن از دریای غوربند فناوری جالبی به کاررفته‌است که لوله‌های بزرگ آب ازشانهٔ یک تپع سرازیرشده و با گذشتن از زیردریای غوربند به شکل بٌرُق روی شانهٔ دیگر تپه می‌برآید و به کانالی که به سوی چاریکار میرود می‌افتد. کانال یاد شده نارسیده به شهر چاریکار به دو شاخه تقسیم میشود که یکی به سوی شرق میرود و دیگری همچنان به سوی جنوب جریان می‌یابد. درهمین محل تقسیم یک بند برق ساخته شده که مقداری برق برای شهر چاریکار تولید میکند. همچنان در قسمت جنوب شهر چاریکار برای رساندن آب به زمین‌های بالاتر از نهراسلی، دستگاه بزرگ آب انداز (واترپمپ) ساخته شده که به گونهٔ وقفوی آب را از نهر پایین به بالا انداخته و درآنجا به جوی دیگری می‌افتد. این آب حتی تا مناطق قره باغ رسیده و زمین‌های خشک را آبیاری میکند.

ولایت پروان از چهار رودخانه (دریا) آب میگیرد که عبارت اند از:
دریای پنجشیر
دریای سالنگ
دریای غوربند
دریای شتل

همچنان دریای دیگری به نام دریا «باریک آب» از سمت جنوب غرب وارد وادی پروان میگردد اما این دریا آب موسمی دارد و دایم فعال نمیباشد
.

شهر چاریکار در حدود ۶۴ کیلومتری شمال کابل و در خاور پیوندگاه رودهای غوربند و پنجشیر واقع است. راه اصلی کابل ـبغلان و نیز شمال افغانستان از چاریکار می‌گذرد

جمعیت این شهر در سال 
۱۹۸۸ در حدود ۲۹۴۰۰ نفر برآورد شده بود و امروزه ۵۳۶۷۶ نفر اعلام می‌شود.[۱] منطقهٔ میان کابل و چاریکار متراکم‌ترین منطقه افغانستان از نظر جمعیت است

این شهر در محل ورودی درهٔ 
پنجشیر واقع شده است. صنعت پارچه کتان و ساخت چاقو و ابزار فلزی چاریکار و پیرامون آن در افغانستان معروف است.[۳] کوزه‌گری و انگورهای این شهر نیز معروفند. در دهه ۱۹۶۰ بزرگ‌ترین کارخانه نساجی افغانستان در گلبهار در نزدیکی چاریکار ساخته شد.[۲] که ساخت آن باعث رشد جمعیت چاریکار پس از سال ۱۹۶۲ میلادی شد.

از نقاط دیدنی شهر، 
تپه گل غندی است. گردشگاه تپه گل غندی که از گردشگاه‌های بهاری افغانستان است در سال ۱۳۲۴خورشیدی (۱۹۴۵ میلادی) در زمان میرعلم خان شهردار چاریکار بنیاد شد. در سال ۱۳۲۷ خورشیدی بهای جان، شاعر پشتوزبان از این تپه دیدن کرد و نام آن را تپه گل غندی (تپه گل) گذاشت

در افسانه‌ها بنیاد شهر چاریکار را به 
جمشید پادشاه نسبت می‌دهند. بنیاد تاریخی آن را نیز توسط شاه کانیشکا از دودمانکوشانیان می‌دانند.

در سال 
۱۸۴۱ و در جریان جنگ انگلیس با افغانستان، یک هنگ از سربازان انگلیسی مستقر در چاریکار قتل عام شدند. در ۲۱ژوئیه ۱۸۸۰ عبدالرحمن خان در شهر چاریکار اعلان پادشاهی کردنیروهای حبیب‌الله کلکانی ( بچه‌سَقّا) پاشاه افغانستان، چاریکار را در سال ۱۳۰۸ خورشیدی اشغال نمودند.

بعدها 
محمدگل خان مهمند، وزیر داخله افغانستان که سیاست پشتوسازی را دنبال می‌کرد، شهر چاریکار را به آتش کشید و ویران ساخت.

پس از مداخله نظامی روسیه در سال 
۱۹۷۹، چاریکار صحنه جنگ‌های شدیدی شد. پس از اشغال منطقه از سوی طالبان، مردم چاریکار در ۲۳ میزان ۱۳۷۵ علیه طالبان قیام کردند.

تاریخ پروان

پروان پایتخت تابستانی امپراتوری کوشانی به خصوص در عهد کنشکای کبیر است. شهرهای بگرام و کاپیسا در دردو سوی دریای پنجشیر مهد تمدن کوشانی میباشد.

پروان در دامان جنوبی هندوکش همیشه سنگر نهایی و عقبگاه مطمین کابلستان بوده‌است. جنگهایی شدیدی که باشندگان پروان در برابر چنگیز خان کردند، به گزارش میرغلام محمد غبار نویسندهٔ «افغانستان در مسیر تاریخ»، سبب شد که چنگیر برای نخستین بار مزهٔ تلخ شکست را بچشد. البته که چنگیز خان برای اولین بار در تاریخ در پروان به شکست مواجه شده استږ که آن هم دز منظقه به اسم پل متک
.

در دوران جنگهای سه گانهٔ مردم افغانستان در قرن نزده با انگلیس بازهم پروان دژ استوار و دیواری عبور ناپذیر در برابر متجاوزین انگلیس بود
.

پس ازان که امیر حبیب الله خان کلکانی (رح) در سال 
۱۹۲۸ با مرکز قرار دادن پروان در شورش‌های ضد حکومتی توانست حکومت امان الله شاه را سرنگون کند، پروان برای اولین بار به مثابهٔ منطقهٔ تاجبخش تاجگیر شناخته شدازینرو، وقتی نادر خان به قدرت رسید، برای درهم کوبی روحیهٔ این مردم، کسان زیادی ازمردم را بکشت و دارایی‌های شان را غارت کرد. همچنان برای تداوم سلطهٔ خود براین مردم، به جا به جا سازی طرفداران خود درین نقاط مختلف پروان پرداخت.

همچنان مناطق اطراف شهر چاریکار را به سوی جنوب و شرق جوی دیگر آبیاری میکرده‌است که از دریای غوربند آب میگرفت. این جوی‌ها به نام‌های، جوی چاریکار، جوی خواجه و جوی ماهیگیر یاد میشوند... این جوی‌ها نیز درحال حاضر از شاخهٔ شرقی کانال آبیاری پروان آب میگیرند
.

مناطق دیگر پروان بیشتر از آب‌هایی که از کوه‌ها سرازیر میشوند آب میگیرند و بند و انهاری که درین مناطق وجود دارد به صورت عنعنوی صاخته شده و از قرون متمادی بدینسو به همین منوال بوده‌است. یکی ازجمله مناطق عمده ومهم ایکه مربوط به ولایت پروان ونزدیک به ولسوالی‌های کابل است هماناعلاقه داری سنجددره بوده که دارای هفت قریه میباشدکه به دوحصه مهم بالاده وپاین ده تقسیم است، تمام افرادساکن سنجددره مردمان سنی مذهب وفارسی زبان اند.
سنجدره هم سرحدباتوپ دره، غوربندوشهرک سابقه یاسرک عمومی کابل -پروان است اهالی سنجددره اکثرآمردمان تجارت پیشه بوده واکثریت مردمان آن درولایات کابل، پروان، مزار، تخار، بغلان، هرات وسایرمناطق زندگی میکنند، این محل دارای تعدادی اززیارت گاه هابوده ومشهورترین آن پنجپیران پنجشروزیارت رومی صاحب است، مشهورترین محل درسنجددره همانامنطقه بنام چهارجوی است که زمانی پایگاه قومندان ملا(ملامحمدساکن اصلی قریه ده غلامان بوده) که شاهددرگیری‌های میان گروه طالبان وجبهه متحدبود، مردمان این محل درزمان طالبان خسارات هنگفت ملی وجانی رامتحمل شده ودرزمان طالبان موردتهاجم رمه‌های کوچی نیزقرارگرفته ولی سرتسلیم برای افرادمسلح فرودنیاورده اندقابل یادآوریست که درزمان‌های گذشته تعدادی ازمردم قوم منگل که جهت تارج به آن مناطق آمده بوددربعضی ازمناطق آن سربه نیست گردیده‌است.

 سنجدره ازجمله محلاتی بوده که درآن آثاربولایتی کشف گردیده‌است
 حفریات ساحه بولایتی چشمه شفا در ماه ثور سالروان و حفریات بالاحصار در برج حمل سالروان اغاز یافته‌است که اکنون در نتیجه ان اثار یک شهر دوره باختریبدست امده‌است.  اثار کشف شده تماماً از دوره باختری است که ممکن قرن ششم و پنجم قبل از میلاد را در بربگیرد. که اتشکده و اتشدان کشف شده در منطقه، بینظیر استحفریات این ساحه ادامه دارد و در اینده سنه گذاری‌های مطلق ان روشن خواهد گردید. ناگفته نماند که ساختمانهای عصر کوشانی، غوری، تیموری نیز دراین ساحه بولایتی موجود است. اثار و پارچه‌های ظروف سفالی بدست امده مربوط دوره کوشانی‌ها و دوره‌های اسلامی (غزنوی، غوری، تیموری و بعدتر) تا امروز که ساختمانها یکی بالای دیگر قرار دارند، به نظر رسیده‌است.در اطراف بالاحصار ساحاتیکه مربوط عصر بودیزم میشوند قبلاً حفاری گردیده‌است : مانند تپه مرنجان، تپه نارنج، خواجه صفا، تپه خزانه، باغ بابر و کوتل خیرخانه که اثار ان بعداز تحقیق و تسجیل توسط انستیتوت بولایتشناسی به موزیم ملی تسلیم داده شده‌است و همچنان اثاریکه قابل انتقال نیست مانند اثار تپه نارنج در خود ساحه حفظ گردیده‌است.

گفته میتوانیم که موجودیت و تسلسل این ساحات در اطراف شهر کابل و ادامه ان در قلعه حشمت خان، قلعه خندر، خورد کابل، مینار چکری، یخ دره، سنجددره، بت خاک و شیوکی را در برمیگیرد، نشان میدهد که در عصر بولایت، کابل یکی از نقاط مهم تاریخی بشمار میرفت و نقطه توصل راه‌های تجارتی و شهرها بوده‌است
.

وُلُسوالی غوربَند یکی از ولسوالی‌های ولایت پروان افغانستان است.

غور نام منطقه‌ای است در شمال غربی غوربند. غوربند به معنای «مانع کوهستانی در راه غور» است.
 
این ولسوالی تقریباً نصف ولایت پروان را از نظر مساحت و نفوس تشکیل می دهد.قبل از افتتاح تونل سالنگ این دره شمال را به جنوب وصل می نمود و تمام کاروان های تجارتی از این دره می گذشتند، اما بعد از افتتاح تونل سالنگ از شهرت این راه کاسته شد.این دره زیبا و سر سبزی است که توجه تورست ها و سیاحان را به خود جلب نموده است و قبل از کودتای ثور روزانه صدها سیاح خارجی و داخلی برای تماشای مناظر دلربای طبیعی به این دره سفر می کردندمردم این دره را اقوام تاجک ، هزاره ، پشتون و قرلق تشکیل میدهد. همچنان یک عده سادات نیز درین دره زندگی می نمایند که از احترام و عزت خاص نزد سایر مردم برخوردار می باشند. غوربند تاریخ دیرینه دارد جهان کشایان بزرگ چون اسکندر مقدونی ، چنگیز... درین دیار به شکست مواجه شدند.

در جریان اشغال افغانستان توسط روس ها مردم این دره تلفات زیادی را متقبل گردیدند
روس ها چندین بار در این دره هجوم آوردند اما به مقاومت شدید مردم این مرزوبوم مواجه شدند. بالاخره در سال 1360 هجری شمسی روس ها که توان مقابله را از دست داده بودند ،مجبور به ترک این دیار شدند. پیداوار مهم این دره را زرد آلو ، بادام، سیب ، انگور وغیره تشکیل می دهد. چون غوربند یک دره کوهستانی است و مردم آن شغل دهقانی دارند بنائ از نظر اقتصادی بسیار فقیر می باشند.

بَگرام شهری است در ولایت پروان کشور افغانستان.

این شهر از سوی 
کوروش بزرگ هخامنشی ویران و توسط داریوش بزرگ بازسازی شد.
در نزدیکی این شهر یک پایگاه نظامی معروف قرار دارد. آمریکا در پی حمله به افغانستان در سال 
۲۰۰۱ به راه‌اندازی یک مرکز بازداشت موقت در پایگاه نظامی بگرام اقدام کرد که تا سال ۱۳۸۷ حدود ۶۳۰ زندانی را در خود جای داده است.

 

 

 


شهر چاریکار مرکز ولایت پروان

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت پنجشیر

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۴۲ ب.ظ

ولایت پنجشیر

ولایت پنجشیر در شمال افغانستان واقع است. مرکز پنجشیر رخه است
احمد شاه مسعود فرمانده مجاهدین افغان از پنجشیر و مشهور به شیر پنجشیر بود.
مناطق این ولایت تا سال 
۱۳۸۳ خورشیدی بخشی از ولایت (ولایت) پروان بودند و ولسوالی‌های پنجشیر، حصه اول پنجشیر و حصه دوم پنجشیر را در پروان تشکیل می‌دادند.

تقسیمات ولایتی این ولایت امروزه به این شکل است:

پنجشیر به فاصله ۱۲۰ کیلومتری به طرف شمال شرق کابل در بین دو شاخه جنوبی هندوکش، از شمال شرق به جنوب غرب موازی به امتداد هندوکش واقع است و دره‌های فرعی آن از شمال به جنوب و از جنوب به شمال امتداد داشته و به دره عمومی پنجشیر وصل می‌شود. 

ارتفاع آن 
۲۲۱۷ متر از سطح دریا بوده و در نقاط مرتفع به ۶۰۰۰ متر از سطح دریا می‌رسد. طول آن از دالان سنگ تا پای کوتل انجمن زیاده از ۱۲۵ کیلومتر است. عرض دره پنجشیر اندازه‌های مختلفی دارد که بدون وسایل و وسایط فنی تعیین شده نمی‌تواند

پنجشیر از طرف شمال متصل است به 
خوست فرنگ و ولایت تخار و اندراب در ولایت بغلان واز طرف جنوب به نجراب سنجن ودر نامه و ریزه کوهستان واز جانب مشرق و شمالشرق به نورستان و بدخشان واز طرف غرب به شتل احاطه‌است. رودخانه پنجشیر با ریختن به دریای کابل به پاکستان سرازیر می‌شود. زمستان پنجشیر سرد و پر برف بوده و تابستان معتدل دارد.

مرکز پنجشیر 
رخه است و زبان مردم آن فارسی دری است. در آنجا تاجیکان و هزاره‌ها زندگی می‌کنند و عشایر (اقوام کوچی)در بهار و تابستان در کوه‌های خاواک زندگی می‌کنند و در خزان وزمستان به مناطق گرم میروند. مردم این ولایت همه مسلمان هستند.

ولسوالی حصه اول پنجشیر یکی از ولسوالی‌های پرجمعیت ولایت پنجشیر بوده و بیشتر مردم این ولسوالی اشخاص پولدار می‌باشند و یک تعداد مردم این ولسوالی در معدن زمرد کار می‌کنند . حدود جغرافیایی آن از پل دو آب روستای مرزبه آغاز و تا دشت ریود ادامه داردروستاهای بزرگ آن عبارتند از: مرز، زینه، پشغور،خارو، برجمن، رخ، خنج، متاع، سفیدچهر، زریه، غنجوودشت ریود.
معادن زمرد درسه منطقه(خنج، سفیدچهر و دشت ریود)پیدامی شود.


در مورد نام پنجشیر دو نظر وجود دارد. اهالی پنجشیر معتقدند که در گذشته پنجشیر به 
کجکن معروف بوده‌است ولی در تمام آثار معتبر تاریخی و آثار منظوم و منثور قدما پنجهیر ضبط شده‌است. 

پنجهیر از دو کلمهٔ «پنج» و «هیر» ترکیب یافته‌است که در 
زبان پهلوی و اوستا به معنی آب آمده‌است مانند هیرمند ابن بطوطه سیاح عرب هیر را در زبان سانسکریت به معنی کوه ترجمه کرده و پنج هیر را مآخذ از پنج کوه می‌داند. "بجایی رسیدیم که پنجهیر نام داشت هیر به معنی کوه‌است و پنجهیر یعنی پنج کوه. در آنجا شهر قشنگ و آبادانی دیدم که روی نهر بزرگ کبودینی بنا شده‌است لشکر ملعون چنگیز آن را خراب کرده‌است و از آن پس روی آبادانی ندیده این رودخانه از کوهستانبدخش سرچشمه می‌گیرد. یاقوت معروف بدخش از همین کوهستان بدست می‌آید.

بنجهیر. شهری است در نواحی بلخ . (انساب سمعانی در کلمه بنجهیری ). در حدودالعالم آمده است : بنجهیر و جاریابه دو شهر است و اندر وی معدن سیمست و رودی میان این هر دو شهر بگذرد و اندر حدود هندوستان افتد (چ تهران ص 62 و 20): شهری است بنواحی بلخ و در آن معدن سیم است و اهل آن اخلاطاند ... (معجم البلدان ). ابن بطوطه گوید این کلمه مرکب است از پنج بمعنی خمسه و هیر بمعنی کوه لکن شاید این لفظ مخفف پنج هیربذ باشد. رجوع به شاهد از ترجمان البلاغة شود. مستوفی در نزهةالقلوب (ص 155)گوید: پنجهیر از اقلیم چهارم است طولش از جزایر خالدات بب و عرض از خط استوا لوله
 . شهری وسط است و هوای خوش دارد.(لغت نامه دهخدا)

امیر از آنجا [ باغ خواجه علی میکائیل ] برداشت بسعادت و خرمی با نشاط و شراب و شکار میرفت میزبان بر میزبان : به خلم و به پیروز، و نخجیر
. [ ظ: بنجهیر: حاشیه مصحح ] و ببدخشان . احمد علی نوشتگین آخرسالار که ولایت این جایها برسم او بود. (تاریخ بیهقی ص 246). و بترکستان پوشیده فرستاده بوده است [ احمد ینالتگین ] بر راه پنجهیر تا وی را غلامان ترک آرند (تاریخ بیهقی ص 402). و مسعود محمد لیث را برسولی فرستاد نزدیک ارسلان خان با نامه ها و مشافهات در معنی مدد و موافقت و مساعدت و وی از غزنین برفت براه پنجهیر. (تاریخ بیهقی ص 643)

از جمله جغرافیه نویسان عرب تنها یعقوبی «بنجهار» ابن خرداد «بنجار» و ابن فقیه «فنجهیر» آورده‌اند ولی مولفان و جغرافیه نویسان 
خراسان در همهٔ مواردی که از پنجشیر ذکری کرده‌اند نام آن را به شکل پنجهیر ضبط نموده‌اند.

 

 

 


نمایی از شهر بازارک ولایت پنجشیر در مرکز افغانستان

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت اروزگان

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۴۱ ب.ظ

ولایت اروزگان

اُروزگان یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است. مرکز این ولایت شهر ترین کوت می باشد.
ارزگان ساحه وسیعی را در شمال شرق 
قندهار تشکیل می دهد.

صاحب 
طبقات ناصری ارزگان را از شهرهای قدیم غور می داند. سنگ نبشه های متعددی در آن موجود است که بیانگر کیشمهر پرستی در سدهء پنجم در آن وادی بوده است و به نظر می آید که نامگذاری آن هم مبتنی بر همین آیین بوده است.

 تقسیمات ولایتی این ولایت به شرح زیر می باشد:
ولسوالی ترین‌کوت
ولسوالی چوره
ولسوالی خاص‌اروزگان
ولسوالی شهید حساس
ولسوالی دهراود
ولسوالی نیش

مرکز ولایت ارزگان ترین کوت است و در شمال شرق ولایت قندهار واقع میباشد. به طرف شرق آن دایه چوبان و به طرف جنوب آن قلات غلجایی و به طرف غرب ان موسی قلعه و به شمال آن علاقه گرزاب واقع است .

در غرب این ولایت دریای هلمند جاری است. در ارزگان از طرف مشرق یعنی دایه فولاد دو کوهی که مسمی به کوه سمندان است در آن مغاره ایی وجود دارد که دهنه آن 50 متر فراخی داشته و سقف آن از یخ پوشیده شده است که تا به حال کسی نتوانسته طول این مغاره را طی کند.

از جمله دریا های ارزگان رود هلمند و رود تیرین و شهرستان میباشد کوه نوشته و کوتل قناق سنگ هم در این ولایت موقعیت دارد . مراکز صحی مکاتب ابتدایی متوسطه لیسه دارلمعلمین مدارس دینی میخانیکی و مسلکی هم در این ولایت موجود میباشد

ولسوالی اجیرستان: در شرق ارزگان و ناحیهءغربی بهسود واقع شده است که در کتب تاریخی به شکل حجیرستان و جیرستان هم آمده است. در قسمت شرقی آن تپه ی است مشهور به شهر قرغان ( به معنی قلعه و حصار).

دایکندی
: یکی از مناطق محروم ولایت اُروزگان به نام دایکندی در تاریخ ۲۸ مارس ۲۰۰۴ به عنوان یک ولایت جداگانه تشکیل شد.
دای به معنی 
قبیله یا سرزمین و بزرگ و با مردم به کار می رفته است. چنانکه در نامهای ترکی مغولی به صورت پسوند و یا پیشوند در نام اشخاص استفاده می شده است. در لهجهء هزارگی دی معنای زیاد، بسته، یکجایی و خرمن را می رساند.

از نظر تاریخی شهرستان جزء ناحیه وسیعی به نام 
غرجستان بوده که جزئی از سرزمین غور یا پاروپامیزاد بخش مرکزیخراسان یا افغانستان امروز که شمالاً به باختر ( باکتریا) جنوباً به زابل و سیستان و غرباً به هرات ( ایریا) و شرقاً به زابل وگندهارا محدود و متصل می شده است.

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت نورستان

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۴۱ ب.ظ

ولایت نورستان

نورستان یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است و در شرق این کشور قرار گرفته است. مرکز این ولایت شهر کامدیش است. نورستان را در قدیم کافرستان می‌نامیدند.

قسمت‌های شمالی نورستان از غرب به شرق شامل مناطق 
رمگل، پیچ، وایگَل و باشگل می‌شود. نورستان از شمار زیادی درهٔ دالان‌مانند و کم‌پهنا تشکیل شده که شیب همه این دره‌ها از شمال به جنوب است. دره پیچ یا نورستان مرکزی از نظر ارتباط با دیگر نقاط نورستان اهمیت ویژه‌ای دارد زیرا توسط دره‌های فرعی با قسمت‌های باختری و خاوری نورستان ارتباط دارد.
مناطق پردرخت نورستان تا بلندای 
۴۰۰۰ متری ادامه دارد و بالاتر از آن تنها درختزارهای بید و بته‌زارها دیده می‌شوند.
زبان مادری بیشتر مردم نورستان، 
نورستانی است.

پنج قبیله در نورستان که به گویش کاتی سخن می‌گویند به نام سیاه‌پوش معروفند و به افراد قبایل پرَسون‌گِلی، وَنگِلی، وامایس و اَشکون اصطلاحاً سفیدپوش گفته می‌شود

مردم 
نورستانی از نظر جمجمه‌شناسی اغلب درازسرند و موهای پرپشت سیاه دارند. چشمان آبی نیز در منطقه زیاد دیده می‌شود.
 نورستان در تقسیمات کشوری کنونی 
افغانستان به پنج بخش تقسیم می‌شود:

  • نورستان

  • کامدیش

  • وایگل

  • مندول

  • برگ متال

  • واما

 

 

 


نمایی از تپه جالبی در ولایت نورستان در شرق افغانستان

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت نیمروز

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۴۰ ب.ظ

ولایت نیمروز

ولایت نیمروز نام ولایتی است در جنوب باختری افغانستانمرکز آن شهر زرنج است.
ولایت نیمروز از جانب شمال به ولایت فراه و جنوب غرب به خط سرحدی و از طرف شرق به ولایت هلمند محدود است.جمعیت اصلی این ولایت را بلوچ‌ها تشکیل می‌دهند و این ولایت از کم‌جمعیت‌ترین ولایت‌های افغانستان است.

رود 
هیرمند و دنبالهٔ آن به نام خاش‌رود به علاوهٔ شاخه‌های هیرمند به نام‌های رام‌رود و سنارود در این ولایت جریان دارند. بیابانی به نام دشت مارگو بیشتر سطح این ولایت را در بر گرفته و هامون گودزره نیز در این ولایت قرار دارد

سه شهر 
زرنج، چخانسور و چهاربرجک شهرهای اصلی این ولایت هستند و از آبادی‌های مهم آن می‌توان کرودی، میرآباد، قلعه فتح، دشت مارگو، کده، کرکی، و شند را نام برد.

ولسوالی‌های (شهرستان‌های) ولایت (ولایت) نیمروز به شرح زیر است :

  • وُلُسوالی زَرَنج

  • ولسوالی کَنگ

  • ولسوالی چهاربُرجک

  • ولسوالی اصل چَخانسور

  •  ولسوالی خاش‌رود

 

زَرَنْج ( عربی‌شدهٔ زَرَنگ ) مرکز ولایت نیمروز افغانستان است که در جنوب غرب این کشور و نزدیک مرز ایران قرار دارد. مردم آن بیشتر پشتون و بلوچ‌اند.

گفته می‌شود که زرنگ را 
گرشاسب بنا کرده است. آنرا زره نیز می نامیدند. در قدیم «زرنکه» (درنژینه) بعدها «سکستنه» سجستان، سیستان شده معرب آن زرنج است.

نام قدیم آن (سیستان) زرنگ بود پس از مهاجرت 
سکا‌ها... در زمان فرهاد دوم اشکانی۱۳۶ – ۱۲۸ ق.م.) و اردوان دوم (۱۲۷ – ۱۲۴ ق.م.) به طرف جنوب گروهی از آنان در زرنگ مستقر شدند. از این زمان زرنگ بنام آنان سکستان خوانده شد.
بعد از اسلام، حاکم 
بصره سرداری به نام عبدالرحمن بن سمرة را مأمور حمله به سیستان کرد و او زرنج را در حصار گرفت و تسخیر کرد.

زرنگ پایتخت 
صفاریان بود. در محل زرنگ بولایتی اکنون روستای کوچکی به نام «نادعلی» قرار دارددر نزدیکی آن روستا، تل بزرگی است و بر فراز آن تل، هنوز آثار خرابه‌های ارک زرنگ و قلعه و باروی آن دیده می‌شود. 
در سال 
۲۰۰۷ بولایتشناسان ایرانی از دولت افغانستان اجازه یافتند تا در محل نادعلی کاوش کنند

نام بسیار کهن این ناحیه در نگیانا ورزنگا، زرنج بوده که ساحه وسیعتری را احتوا میکرده است اما امروز زرنج بسیار محدود شده بر مرکز اداری ولایت نیمروز اطلاق میگردد.


این ناحیه پس از ورود ساکها از شمال رود آمو به اینجا ساکستانا، سکزستان، سجستان و سیستان نامیده شده است. بنابر مراجعه به تاریخ کهن کشور افغانستان واضح میشود که در نگیانا سیستان و نیمروز در ادوار گوناگون به ساحهء پهناور جنوب افغانستان امروز اطلاق میشده است، بنابر اشارات موَُرخان کلاسیک یونان که با روایات جغرافیایی اوستا مطابقعت دارد، در نگیانا در داخل حدود آریانا ذکر شده است در این مورد قول بطلیموس صریح و واضح است ، وی در داخل آریانا هفت ولایت را جدا کرده است و بیلوبه استناد وی از جملهء هفت ولایت کی هم در نگیانا، در انجینانا (سیستان) را نام برده است. التبه قبل از نام در نگیانا، سیستان و نیمروز، این ناحیه به اسم رود، معروفش هلمند به شکل /هیتو منت/ یاد شده است، این مطلب را در فرگرد اول و ندیرات (فقره 13) اینطور میخواهیم ( یازدهمین کشوری که من اورا مزدا بیا فریدم هیتومنت با شکوه و فرا ست.) قبایل ساکها در سالهای (130 - 127 ق. م.) به ناحیهء در نگیانا وارد شده آن را مرکز سیاسی خود قرار دادند که از این تاریخ به بعد این منطقه به نام آنان ساکستان (سیستان) نامیده شد.     

 

 

 

 

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت ننگرهار

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۹ ب.ظ

ولایت ننگرهار

نَنگَرهار یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است و در شرق این کشور قرار گرفته است. مرکز این ولایت شهر جلال‌آباد است. مساحت آن 7616 کیلومتر مربع و جمعیت آن 7820000 نفر است.

 تقسیمات اداری این ولایت به شرح زیر است:

  • شهر جلال آباد (مرکز ولایت)

  • ولسوالی سرخرود

  • ولسوالی حصارک

  • ولسوالی شیرازاد

  • ولسوالی خوگیانی

  • ولسوالی چپرهار

  • ولسوالی پچیرواگام

  • ولسوالی ده بالا

  • ولسوالی وردات

  • ولسوالی اچین

  • ولسوالی نازیان

  • ولسوالی دربابا

  • ولسوالی شینواز

  • ولسوالی مومند دره

  • ولسوالی لعل پور

  • ولسوالی گوشته

  • ولسوالی بتی کوت

  • ولسوالی کامه

  • ولسوالی کوز کنر

  • ولسوالی دره نور

جلال‌آباد مرکز ولایت ننگرهار افغانستان و مهمترین شهر بین کابل تا پیشاور است.
این شهر در 
۱۵۰ کیلومتری شرق کابل در نزدیکی گردنهٔ خیبر قرار و ارتفاع آن از سطح دریا ۵۷۰ متر است. جمعیت آن بین۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار نفر است و در زمستان دارای آب و هوای معتدل و زمین‌های حاصلخیزی است. در زمان پادشاهی محمدظاهرشاه چندین سد بزرگ آب در این ناحیه ساخته شد

بیشینهٔ باشندگان این شهر را 
پشتون‌ها تشکیل می‌دهند ولی هندوها و سیک‌ها نیز در آن زندگی‌ می‌کنند. از آثار مهم این شهر، سراج‌العمارت، نشستگاه امیر حبیب‌الله و امان‌الله شاه، بود که در سال ۱۹۲۹ میلادی نابود شد. باغ‌های آن ولی هنوز برپا هستند و فضایی دلپذیر دارند. آرامگاه هر دو فرمانروای نامبرده در درون باغی در روبروی سراج‌العمارت قرار دارد.

یک راهب بودایی سده هفتمی به نام هوان زانگ ( در فارسی ژوان زانگ هم نوشته‌اند) در سال ۶۳۰ میلادی به منطقهٔ جلال‌آباد رسید و پنداشت که به هندوستان رسیده‌است. خود شهر جلال آباد شهر نسبتأ تازه‌ای است و در سده شانزده، در دوره سلطنت اکبر، نواده بابر شاهنشاه مغول ساخته شده‌است.

این شهر در زمان حملهٔ انگلیس‌ها بدست آنان افتاد ولی انگلیس‌ها در هر دو حمله شکست خورده و واپس‌نشستند. پس از استقلال 
افغانستان بزرگ‌ترین لویه‌جرگه ( انجمن بزرگ) افغانستان در سال ۱۳۰۱ ( ۱۹۲۰ میلادی ) در جلال‌آباد برپا شد. در زمان حملهٔ روس‌ها بیشتر آثار بودایی جلال‌آباد ویران شد. امروزه این شهر مورد بمباران ایالات متحده آمریکا (به قصد یافتن اردوگاه‌های القاعده ) قرار دارد.

 

 

 

 

 


نمایی از شهر جلال آباد در ولایت ننگرهار در شرق افغانستان

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت لغمان

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۸ ب.ظ

ولایت لغمان

ولایت لَغمان یکی از ۳۴ ولایت کشور افغانستان است. مرکز این ولایت شهر مهترلام نام دارد.

تقسیمات اداری این ولایت به شرح زیر است:

ولسوالی مهترلام که مرکز ولایت می باشد
ولسوالی 
قرغه‌یی
ولسوالی
 علینگار
ولسوالی
 نورستان
ولسوالی
 علی‌شنگ
ولسوالی مندول
ولسوالی دولت شاه

این ولایت در قسمت شرقی کشور واقع بوده و مرکز آن شهر مهترلام میباشد دریای لغمان که از کوهساران نورستان نبعان ذریعه دو شاخه ولسوالی های علی شنگ وعلینگار را طی نموده و بلاخره به حصه مرکزی لغمان با هم یکجا شده در حدود چارباغ با دریای کابل یکجا میشود این ولایت به ولسوالی های علینگار ، علیشنگ ء نورستان و قرغه ایی تقسیم شده است.
از اماکن دیدنی این ولایت می توان به قلعه سراج و زیارت مهترلام بابا اشاره کرد.

مِهتَرلام مرکز ولایت لَغمان کشور افغانستان است. و در ارتفاع 779 متری از سطح دریا واقع شده است. زبان گفتاری مردم این منطقه فارسی، پشتو، پشه ای و ... است. 
این شهر تنها 
شهر در این ولایت است. مهترلام در دره‌ای قرار دارد که توسط دو رود علی‌شِنگ و علینگار به وجود آمده است.

 

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت لوگر

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۷ ب.ظ

ولایت لوگر

لوگَر یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است. مرکز این ولایت شهر پل علم است.

تقسیمات اداری ولایت لوگر به شرح زیر است:

  • پل علم مرکز ولایت

  • ولسوالی چرخ

  • ولسوالی برکی برک

  • ولسوالی خوشی

  • ولسوالی محمد آغه

  • ولسوالی ازر

  • ولسوالی خروار

نیمی از جمعیت مردم آن پشتون بوده و بیشتر آن تاجیک‌ها و اورمر‌ها نیزدر آن سکونت دارد از نگاه مساحت از جمله ولایات کوچک می باشد.

از مشاهیران خانواده چرخی قهرمانان رزم علیه انگلیس نایب امین الله خان لوگری معاون شورای انقلابی درانقلاب اول ضد انگلیسی، علامه فیضانی، اشرف غنی احمدزی کاندیدا برای سرمنشی ملل متحد در سال 
۲۰۰۷و غیره میباشد.

زبانهای آن دری پشتو و اورمری می‌باشد قبایل متوطن آن احمدزی، ستانکزی، کوچی‌ها، مسعود و غیره می‌باشد و در فاصله تقریباً 
۴۰ کیلومتری کابل قرار دارد.

 پیشه مردم این ولایت زراعت و مالداری بوده . سیب آن در بازار‌های کابل به عنوان نازک بدن مشهور بوده و دارای رودخانه خروشانی بنامی دریایی لوگر بوده که باعث رونق زراعت میگردد.

در هنگام قبل از اسلام داری معابد مشهور بود که توسط صفاریان تخریب گردید در هنگام اشغال شوری از جمله بزرگ‌ترین کانون‌های مقاومت بر عیه شوری بود و رهبری ان توسط داکتر فضل الله مجددی، مولوی محمد نبی محمدی و حکمتیار بود کهساران چرخ زمانی بزرگ‌ترین کانون جهاد برعلیه دولت بابری هندکه در کابل تسلط داشتند به شمار می‌رفت و ومرکز سلسله روشانیان سپهداران بزرگ اسقلال خراسان از سلسله بابری هند بود و در هنگام انقلابات  انگلیسی به دهها هزار از مردم این ولایت اعم از تاجیک و پشتون اشتراک کرده بودند.

منابع طبیعی مس دارد، مشهور بنام مس عینک لوگر میباشد که یکی از بهترین مس‌های جهان شناخته شده‌است
.
منابع تولیداتی این ولایت می توان به سیب، انگور، زردآلو، شفتالو و در زراعت گندم ،جواری، کچالو، لوبیا ،بیاز و غیره نام برد.

 

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت کندوز

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۷ ب.ظ

ولایت کندوز

ولایت کُندوز یکی از ولایت‌های شمال شرق افغانستان است. مرکز آن کندوز است که یکی از شهرهای مهم، تجارتی و بندری افغانستان است.

ولایت کندز با بیش از 
۲۰۰ یا ۲۵۰ هزار نفر جمعیت دارد که تقریباً ۷۰ درصد آنها از دامداری و زراعت عاید معاش می‌کنند. 
این ولایت در جنوب دریای آمو واقع بوده که در شرق آن ولایت تخار ، در جنوب آن ولایت بغلان و در غرب آن ولایت سمنگان و مزار شریف موقیعت دارد. ولایت قندوز دارای جنگلات و فابریکه های زیادی میباشد. 

تقسیمات اداری این ولایت به شرح زیر است:

  • مرکز ولایت شهر کندز

  • ولسوالی حضرت امام صاحب (لوی ولسوالی افغانستان)

  • ولسوالی قلعه ذال

  • ولسوالی چاردره

  • ولسوالی علی آباد

  • ولسوالی خان آباد

  • علاقه داری ارچی

ولایت کندوز یکی از شهرهای بسیار عالی و با آب و هوای مناسب برای هر گونه زراعت میباشد. ولایت کندوز که ولسوالی خان آباد یکی از ولسوالی های بسیار بزرگ آن میباشد، در زمان سابق گدام افغانستان بود که روزانه بیش از صد هزار موتر از این شهر بار گیری میشد.

عایدات مهم آن استحصال بنبه بوده که در اقتصاد مملکت کمک خوبی کرده است . شرکت سبین زر کندز و چینی سازی آن شهرت خوبی دارد را در کشور داشته است

 

 

 


نمایی از تپه های ولایت کندوز در شمال افغانستان

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت کنر

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۶ ب.ظ

ولایت کنر

کُنَر یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است. مرکز این استان شهر اسدآباد است.
بیشتر جمعیت این ولایت 
پشتون هستند و حس تعلق قبیله‌ای در این منطقه زیاد است. کنر ولایتی کم‌جمعیت، بسیار کوهستانی و جنگلی است.

تقسیمات اداری ولایت کنر به شرح زیر می باشد.

ولسوالی اسدآباد شاروالی و مرکز ولایت
ولسوالی  مرور { مروره }
ولسوالی بر کنر 
ولسوالی  ناری 
ولسوالی  دانگام 
ولسولی کامدیش
ولسوالی  برک متال
ولسوالی  واما
ولسوالی وایگل
ولسوالی  چپه‌دره
ولسوالی دره پیچ 
ولسوالی  نرنگ
ولسوالی چوکی 
ولسوالی  نورگل 
ولسوالی خاص کنر
ولسوالی سرکانی

اسدآباد شهری کوچک در افغانستان و مرکز ولایت کنر است. نام قدیم آن چغان‌سرای است و بابر از آن به عنوان روستایی در مرز کافرستان نام برده است. کسانی که جمال‌الدین اسدآبادی را افغانی می‌دانند، او را زادهٔ این روستا می‌دانند.

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت خوست

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۶ ب.ظ

ولایت خوست

ولایت خوست یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است که  مرکز این ولایت شهر خوست می باشد

تقسیمات اداری ولایت خوست به شرح زیر می باشد.

  • ولسوالی خوست

  • ولسوالی جاجی میدان

  • ولسوالی تَنَی

  • ولسوالی سپره

  • ولسوالی موسی خیل

  • ولسوالی مندوزائی (مرکز: دادوَل)

  • ولسوالی گُربُز

  • ولسوالی  ترازائی

  • ولسوالی  نادرشاه کوت

  • ولسوالی  صبری (مرکز: زمبار)

  • ولسوالی  باک

  • ولسوالی  قلندر (مرکز: خوست میله)

خوست از شهرهای افغانستان و مرکز ولایت خوست کشور افغانستان و در ناحیه کوهستانی مرز پاکستان واقع شده است.
بازار مرکزی دشت خوست بعد از 1954 در 5 کیلومتری بخش شرقی مرکز کنونی شهر قرار داشت که در قدیم به آن «متون» می گفتند. پیدایش شهر خوست بعد ازسال 1954 بر اهداف سیاست های مرزی استوار بود، شهرهای مقابل خوست در پاکستان، 
میرام شاه و پاره چنار است.

مردم شهر خوست بیشتر کسبه، کارمند و نظامی هستند، هندوهای شهر خوست از سال 1954 به طور پراکنده در روستاهای پراکنده زندگی می کردند تا این که در منطقه ای محصور به نام 
هندوان کلای، در غرب این شهر زندگی می کنند.اکثر مردم خوست پشتو زبان و اهل تسنن می باشند.

 

 

 

 

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت کاپیسا

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۵ ب.ظ

ولایت کاپیسا

کاپیسا نام ولایت کوچکی است در افغانستان. که در شمال کابل قرار دارد. مساحت این ولایت 1871 کیلومتر مربع است و براساس آمار سال 2004 در حدود 622000 نفر جمعیت داشته است .

این ولایت دارای واحدهای اداری زیر است:

در این ولایت بتازگی دانشگاهی به نام دانشگاه البیرونی آغاز بکار کرده‌است.

 

 

 

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت جوزجان

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۵ ب.ظ

ولایت جوزجان

ولایت جوزجان نام ولایت ی است در شمال افغانستانمرکز این ولایت، شهر شبرغان است.
ولایت جوزجان در قسمت شمال غرب کشور واقع است و مرکز آن شبرغان میباشد. مصافه آن از شهر مزارشریف 135کیلو متر و از مرکز کابل 756 کیلو متراست.

جوزجان از ولایت های مهم خراسان قدیم بشمار میرود. سلسله کوه تیربندترکستان و دریای سربل و کوتل قمو سبزک را میتوان در جوزجان یافت . ولسوالی های سنگ چارک ، سربل ، آقچه ، قرقین ، منگچک از جمله ولسوالی های آن است . ولایت جوزجان دارای ذخایر گاز طبیعی و موسسات صناعتی و تعداد زیادی شرکت ها میباشد.

ولایت  جوزجان دارای واحدهای اداری زیر است:

ابوعبید جوزجانی، شاگرد نامدار ابوعلی سینا از این منطقه بوده است.

ولسوالی شِبـِرغان مرکز ولایت جوزجان کشور افغانستان است.
این شهر در شمال افغانستان در کرانهٔ رود 
سفیدرود قرار دارد. آثار بولایت ی مربوط به باخترستان در طلاتپه شبرغان نشان از دیرینگی تاریخی این محل دارد. نام این شهر را دگرگون‌شدهٔ شاپورگان دانسته‌اند و بنیادگذار آن را شاپور یکم ساسانی می‌دانند.

در جریان سیاست 
پشتوسازی حکومتی در افغانستان در شبرغان نام تخت سلطان به شین کوت تغییر یافته است.
شبرغان محل اسقرار ژنرال 
رشید دوستم، جنگ‌سالار ازبک افغانستان بود.

در اواخر دهه 
۱۹۶۰ میلادی ذخیره عظیم گاز طبیعی در شبرغان کشف شد. صادرات این گاز در سال ۱۹۶۷ از طریق جمهوری ازبکستان آغاز شد.[۱] میدان نفتی زُمراد سای نیز در نزدیکی شبرغان قرار دارد.

 این شهر دارای یک ایستگاه تلویزیونی به نام آینه است که در ولایت جوزجان و ولایت‌های هم‌جوار قابل دریافت است. 
 این ایستگاه تلویزیونی که از ژانویه ۲۰۰۴ آغاز به‌کار کرده و به زبان‌های ترکمنی و ازبکی برنامه پخش می‌کند از سوی ژنرال دوستم حمایت شده و متخصصان ترکیه در راه‌اندازی ان کمک کردند.

 

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت هلمند

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۴ ب.ظ

ولایت هلمند

هلمند یکی از بزرگ‌ترین ولایتهای افغانستان به شمار می‌رود که در جنوب افغانستان قرار دارد. 70 % مردم این ولایت  به زبان پشتو و 30 % دیگر به زبان های فارسی و بلوچی صحبت می‌کنندمرکز این ولایت  شهر لشکرگاه، مساحت آن 61/829 کیلومتر مربع و جمعیت آن 542000 نفر است.

نام هلمند را در ایران بیشتر 
هیرمند می‌خوانند که در واژه به معنای دارنده آتش است و رودی است که از افغانستان بهسیستان ایران و در پایان به دریاچه هامون می‌ریزد.
این ولایت در سال 
۱۳۸۶ رکورددار تولید مواد مخدر در افغانستان بود و نیمی از مواد مخدر این کشور در هلمند کشت شد.

ولایت هلمند دارای 12 ولسوالی به شرح زیر می باشد.

  • لشکرگاه مرکزولایت

  • ولسوالی مهر سراج درگرشک

  • ولسوالی کجکی

  • ولسوالی موسی

  • ولسوالی باغـــران

  • ولسوالی نوزاد

  • علاقه داری واشیر

  • ولسوالی نادعلی

  • ولسوالی ناوه بارکزی

  • علاقه داری خانشین

  • ولسوالی دیشو

  • ولسوالی گرمسیر

شهر لشکرگاه مرکز ولایت  هلمند کشور افغانستان است. بعد از سال ۱۹۵۳ میلادی بازاری در این شهر به عنوان مرکز طرح و پروژه های مزبور در نزدیکی خرابه های قدیمی این شهر بوجود آمد.

در سال 
۱۹۶۳/۱۹۶۲ اولین ساختمان های جدید شهر توسط طراحان امریکایی در کنار ساختمان های ادارات دره هلمند-ارغندو بخش های شرقی بستر هلمندرود ساخته شده است.

در سال 
۱۹۷۳ بازار این شهر ۶۵۵ مغازه داشت که در آن خواربارفروشی، انواع و اقسام پارچه فروشی و تعمیرگاه های نوین و یدک فروشی دیده می شده استبازار خلج از بازارهای معروف لشکرگاه است و آن جمعه بازاری است که در۲۳ کیلومتری جنوب این شهر جای دارد.

 

 

 


کمان زیبای شهر بست

 

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت غور

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۴ ب.ظ

ولایت غور

ولایت غور تقریباً در مرکز جغرافیایی افغانستان و در میان استان‌های بامیان، اروزگان، جوزجان، فاریاب، بادغیس، هرات، فراه وهلمند قرار دارد. مرکز این ولایت  شهر چغچران است.

مساحت آن به 
۳۸/۸ هزار متر و جمعیت آن به ۳۰۰ هزار نفر بالغ می‌گرددغور که در چار چوب اداری هرات قرار داشت، در سال 1342 به عنوان ولایت  جداگانه تشکیل و شهر چغچران به عنوان مرکز آن تعیین گردید.

تقسیمات اداری این ولایت به شرح زیر است:

چغچران مرکز غور
ولسوالی تولک
ولسوالی شهرک
علاقه داری ساغر
ولسوالی تیوره
ولسوالی پسابند
ولسوالی لعل و سرجنگل
ولسوالی دولتیار
ولسوالی چهارصده
ولسوالی دولینه
ولسوالی ساغر

از چغچران دو دریای بزرگ میگذرد که  یکی بنام دریای هریرود و دیگری بنام دریای مرغاب یاد میشود. دریای هریرود از علاقه سرجنگل و دریای مرغاب از حصه هزاره جات سر چشمه میگیرد. دریا های دیگری  که از این ولایت میگذرد دریای فراه رود ، ساخررود ، سربنگ رود و خم شور میبا شد. سلسله کوه ها ی سفید و سیاه و کوتل تلخ آب هم در این ولایت موقیعت دارد .

در سال ۱۳۵۷ تعداد مدارس در این ولایت  به ۱۴۱ باب می‌رسید که در شش باب آن دختران آموزش می‌‌دیدند. تعداد آموزگاران و کارمندان آموزش و پروش در غور به ۶۸۹ نفر می‌‌رسید (شمار تمام آموزگاران و مأمورین دولتی در ولایت  غور از ۱۰۷۰ نفر در نمی‌گذشت) و مدارس، حدود ۲۰۰ نفر آموزگار کمبود داشتند. شمار شاگردان همه مدارس در غور به حدود ۱۶ هزار نفر می‌‌رسید و درصد باسوادان این منطقه به رقم پنج بالغ می‌گردید.

در غور معادن سرب، سیماب، نمک و همچنین آهن، زاک، زمج و طلا وجود دارد. عمده‌ترین مشغولیت مردم را کشاورزی و دامداری تشکیل می‌دهد. تعداد گوسفندان حدود سه میلیون رأس برآورد می‌شود و فرآورده گندم بیشتر از ۶۰ درصد نیازهای مردم را رفع نمی‌نماید.

زبان مردم ولایت  غور 
فارسی با گویش محلی است. در زمینه گویش فارسی غور تاکنون هیچ پژوهشی انجام نشده‌است. می‌توان میان ویژگی‌های گفتاری تحصیل‌کرده‌گان که زبان کتاب و مدرسه در آن‌ها نفوذ نموده و مردم عادی و محروم از سواد، تا جایی فرق قائل شد، لیکن به طور کلی، لهجه غور فرق‌های فاحشی با زبان معیار کشور و گویش کابل دارد. نام غور، تلفظ دیگری از واژه فارسی «گَر» به معنی کوهستان است.

یکی از قدیمی ترین آسار تاریخی کشور که درین اوآخر تحت پوشش یونیسف قرار گرفته همان مینار جام است که قدومت آن به چندین صد سال میرسد.

چَغچَران از شهرهای افغانستان مرکز ولایت  غور است. و با کابل و هرات همسایه است. این شهر در کنارهٔ جنوبی هریرودواقع شده و با شهر هرات ۳۸۰ کیلومتر فاصله دارد. در شمال خاوری شهر فرودگاهی نیز قرار دارد. ۹۶ درصد از مردم این شهرتاجیک هستند.
 شهر چغچران در قدیم بازار اصلی فروش 
دام در افغانستان بود.
آغاز بناهای شهری در سال 
۱۹۶۳ شروع شد. اوج معاملات تجاری زمانی بود که عشایر پشتون برای کوچ تابستانی، به این نواحی روی می آوردند. اغلب در زمستان، رابطه این شهر به دیگر مناطق قطع می شود.[۱]

 

 


منار جام غور با 65 متر ارتفاع

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت فاریاب

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۳ ب.ظ

ولایت فاریاب

ولایت فاریاب یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است. در قسمت شمال غرب کشور واقع و مرکز آن شهر میمنه میباشد. میمنه در ارتفاع 877 متری از سطح دریا قرار گرفته است. 

قسمت عمده این سرزمین از تبه های خاکی و کوه ها و جنگل ها تشکیل شده است .موقعیت جغرافیایی و عوامل طبیعی این ولایت سبب شده تا به حیث کانون علم و فرهنگ شناخته شود دریا های آن عبارت از دریای میمنه ، قیصار و شرین تگاب است. باید گفت ذخایر گوگرد و نمک و موسسات تیل کشی ، موسسه پنبه و شرکت برق دیزلی را هم در این ولایت میتوان یافت.ولسوالی های آن عبارت است از: اندخوی ، پلچراغ ، قیصار ، شرین تگاب ، دولت آباد ، درزاب وپشتونکوت میباشد.
از محل‌های این شهر می‌توان به چارسماور اشاره کرد. و از بزرگان آن می‌توان ظهیرالدین فاریابی شاعر و غلام‌محمد میمنگینقاش را نام برد.

در سال 
۱۳۸۵ پروژه برق فاریاب به کمک مالی جمهوری هند به راه افتاد و اکنون ۴۵ هزار تن از ساکنان شهر میمنه از آن بهره می‌گیرند. برق این پروژه از کشور ترکمنستان تامین می شود.
شهر میمنه یک باند خاکی برای فرود هواپیما نیز دارد
. گروه بازسازی نروژی از سوی ایساف در میمنه مستقر است.

ولایت فاریاب  دارای 12 ولسوالی به شرح زیر می باشد.

  • میمنه مرکزولایت و شاروالی

  • ولسوالی پشتون کوت

  • علاقه داری المار

  • ولسوالی قیصار

  • علاقه داری کوهستان

  • ولسوالی بلچراغ

  • ولسوالی درزآب

  • ولسوالی شیرین تگاب

  • ولسوالی دولت آباد

  • علاقه داری قرم قول

  • علاقه داری خان چارباغ

  • ولسوالی اندخوی

 

 

 

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت فراه

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۳ ب.ظ

ولایت فراه

ولایت فَراه نام ولایتی است در غرب افغانستان در مرز ایران. ولایت فراه از جانب شمال با ولایات غور و هرات و از جنوب با ولایت نیمروز و از طرف غرب با خط سرحدی محاط است و در جنوب شرقی آن ولایت هلمند افتاده است.

مرکز ولایت فراه به نام شهر فراه در جنوب فراه رود در دامنه کوهی به نام تکه موقعیت دارد.  فراه در اعصار گذشته در حوزهء ساکستانا (سیستان) گاهی مرکز و زمانی جزء حوزهء سیستان بوده از حیث تمدن و نفوس  از بلاد معروف و معمور شناخته میشد. شهر قدیم فراه تقریبآ به فاصله سه کیلو متر در جناح چپ فراه رود بر فراز تپه در دامنه شمالی کوه تکه با طرز ویژه یی آباد شده که از ابهت و عظمت گذشته آن دیوار های مخروبه و خندقهای عریض و عمیق اطراف آن گواهی میدهد، در فراه سردابه ها و حوضهای پخته یی وجود دارد که قدامت آن را با مدنیت کهن آن برابر میگویند.

در ده کیلومتری مرکز فراه بر فراز کوه بچه یی خرابهء قلعه یی بنام کافر قلعه موجود است و دربین آ« بر فراز همان کوه چاه عجیبی در دل سنگی حفر شده است چنانکه اگر پارچه سنگی در آب انداخته شود بعد از بیست پنج ثانیه صدای افتادن آن به گوش میرسد، تعمیر این قلعه و چاه را به کک کهزاد نسبت میدهند، برخی از مَُورخان و محققان فراه (فرادا) را مرکز زرنگیانا یا زرنچ هم میدانند.

حوزهء جنوب غربی افغانستان در روز گاران کهن در نگیانا (زرنچ) و بعدآ سکستانا (سیستان) یاد شده و شهر فراه نظر به موقعیت مهم خود حیثیت مرکز این حوزه را داشته است. نام کهن این حوزه بنابر موجودیت دریاچه ها و غدیر ها که اکنون هامون گفته میشود (هامون سابوری، هامون هلمند، گود زره در نیمروز) زره بوده است چه زره خود ریشه دریه و دریا است، از همین جا است که این حوزه زرنگیانا (زرنچ) نامیده شده است.  و بعد در حدود سده دوم قبل از میلاد وقتی که ساکها از شمال هندوکش به این حوزه مهاجرت کردند این جا ساکستانا ) سیستان خوانده شد. 

مرکز این ولایت، شهر 
فراه است. شهر فراه از دو محله اصلی به نام یزدی و پشتو تشکیل شده است. گوبا در حدود زمان صفوی شخصی از یزد ایران و شخصی پشتوتبار هر یک قلعه‌ای در محل کنونی فراه بنیاد کردند که هنوز محلات مربوطه به تخلص ایشان نامیده می‌شوند.

ابونصر فارابی از مردم این شهر بود. که در قدیم به این شهر قلعه داوری گفته می شده است. مردم این ولایت به زبانهای های دری و پشتو تکلم می نمایند 
نام ولایت فراه با ظهور 
ملالی جویا نماینده این ولایت در لویه جرگه قانون اساسی در مطبوعات داخلی و خارجی مطرح شد و سر زبانها افتاد.
 

در لغتنامهٔ دهخدا آمده: فراه شهری است نزدیک به سبزوار هرات و از آنجاست ابونصر فراهی. طایفه ای از ملوک در آنجا حکمرانی کرده اند که با پادشاهان سیستان قرابت داشته اند. معین الدین [ اسفزاری ] نوشته است که در یک فرسنگی فراه کوهی است که آن را بارندک خوانند و در آن کوه طاقی سنگی است که همیشه از آنجا آب می چکد و مردم بدانجا به زیارت و طلب حاجت میروند.
ولایت فراه دارای 11 ولسوالی‌ها می باشد که به شرح زیر است:

ولسوالی اناردره 
ولسوالی
 بالابُلوک
و
 لسوالی بَکواه
ولسوالی
 پُرچمن 
ولسوالی
 پشت‌رود 
ولسوالی
 خاک سفید 
ولسوالی
 شیب‌کوه 
ولسوالی
 فراه 
ولسوالی
 قلعه کاه 
ولسوالی
 گلستان 
ولسوالی
 لاش و جوین

نقاط دیدنی ولایت فراه نیز  به شرح زیر است:
شهر کهنه فراه ، شهر اسفندیار ، کافرقلعه، بارندک ، قلعه پنج جفت گاو ، قلعه چارماس ، قلعه هفت سوراخ برنگک،  قلعه مساو ، مزار سید محمد ، مزار شاه مبارک ، مزار ابونصر فراهی ، مزار شهدای کنسک ، مزار سلطان امیر

  


 

 

 

 


نمایی از قلعه تاریخی فریدون در شمال فراه

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت بلخ

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۲ ب.ظ

ولایت بلخ

ولایت بلخ، به مرکزیت مزار شریف از استان‌های کشور افغانستان است. مساحت آن ۱۲٬۵۹۳ کیلومترمربع، و داری جمعیتی قریب به ۶۱۰٬۰۰۰ نفر است.

فعلا شهر مزار شریف مرکز ولایت بلخ بوده و در 
۲۵ کیلومتری غربی این ولایت ولسوالی (شهرستان) بلخ زادگاه بزرگ مرد عرفان و اندیشه اسلامی حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی قرار دارد. درین شهرستان دهی به نام پدر مولانای بزرگ قراردارد که بهاءالدینش خوانند و در ۵ کیلومتری شمال شرق ولسوالی بلخ قرار دارد. نام این ده در سیاست پشتوسازی حکومت به "شپوله" تغییر یافته است

بلخ ولایت تاریخی ، متمدن و معروف افغانستان است . اثار و ابدات تاریخی آن به عظمت این ولایت افزوده است . بلخ در اثر تهاجم وحملات وحشیانه 22 بار اشغال وتخریب گردیده و چندین مرتبه نفوس بلخ قتل عام گردیده و سوختانده شده .

ولسوالی (شهرستان)های این ولایت اینها هستند:
مرکز ولایت (مزار شریف )
ولسوالی دهدادی
ولسوالی نهر شاهی 
ولسوالی مارمل
ولسوالی خلم 
ولسوالی کلدار
ولسوالی شورتیپه
ولسوالی دولت اباد
ولسوالی بلخ
ولسوالی چاربولک
ولسوالی چمتال 
ولسوالی شولگره 
ولسوالی چارکنت 
ولسوالی کشنده 
ولسوالی زاری
چمتال، آقکپبرک، چهاربولک، نهرشاهی، خلم که حالا موسوم به تاشقرغان می‌باشد، چارکینت، حیرتان که بندر تجارتی بزرگی میان افغانستان و 
آسیای میانه می‌باشد.

 

مزار شریف مرکز ولایت بلخ در شمال افغانستان‌ موقیعت داشته و از جمله پنج شهر عمده افغانستان ( کابل، هرات ،قندهارو جلال آباد ) میباشد.
این شهر را برای آن مزار شریف می‌خوانند که به عقیدهٔ اهالی آن، 
علی، امام اول شیعیان، در این شهر مدفون است. مزار شریف تقریباً در ده کیلومتری شرق شهر باستانی بلخ است.

در عصر 
شاهرخ شاه تیموری، به همت همسرش گوهرشاد بیگم، در این شهر مزار بزرگی تعمیر گشت که هنوز هم پابرجا است. در این مزار کتابی است به نام تاریخچهٔ روضهٔ شریف که در آن آمده است که این محل، مزار علی است. همچنان بر روی یکی از دروازه‌های شهر(برروی دروازه ورودی جنوبی این مزار ) شعری از عبدالرحمن جامی حک شده، که چنین است: «گویند که مرتضی علی در نجف است / در بلخ بیا ببین چه بیت الشرف است / جامی نه عدن گوی و نه بین الجبلین / خورشید یکی و نور او هر طرف است

همچنان هر سال در 
نوروز در مزار شریف جشن بر پا می‌شود، که به نام میله گل سرخ مشهور است. و این جشن 40 روز دوام می‌کند. مزار شهر زیبای است همه ساله مردم از تمام افغانستان در ایام سال نو به این شهر میایند و سال نو را جشن میگیرند و با بر افراشتن ژنده (پرچم) روضه شریف سال نو راآغاز می‌کنندمزارشریف 425 کیلومتر از کابل فاصله دارد .

 

پیشینه تاریخی بلخ:

بلخ  تا زمان آغاز ویرانی خویش بدست اعراب  متجاوز  در زمان خلافت عثمان بن عفان ،خاستگاه  خرد و تمدن بوده است و مرکز شاهان و فروهیدگان . دقیقی بلخی ،  به بلخ صفت {گزین} قایل می شود . گزین معنی برگزیده ، پسندیده شده و انتخاب شده را می دهد. برگزیدگی بلخ بنا به روایت اوستا و ویدی از سوی اهورامزدا  یعنی خداوند است .

بگونه ای که  در اوستا بلخ را (بخدیم سریر ام) یعنی { بلخ زیبا} و در ادب پهلوی  بلخ بامیک آمده است یعنی { بلخ درخشان}، فرخی سیستانی بلخ بامی می گوید و مسعودی در مروج الذهب  بلخ را بلخ الحسنا می ستاید. و چنانکه الهامهء مفتاح  مینویسد اعراب در دوره پیش از اسلام بلخ را( معشوقه) نام نهاده بودند. سید ابوالقاسم سمرقندی در کتاب تاریخ بلخ این مادر شهر را چنین وصف می کند: بلخ در اول وضع برخ بوده است و برخ بهره و نصیب باشد ، و بامی منسوب بود به بام و بام مکان مرتفع باشد . یعنی مملکت و پادشاهی بلخ از رفیع ترین انحاء ملک است .

مسعودی در مروج الذهب از بلخ چنین یاد می نماید: هفت خانه در مقابل بیت الحرام شناخته شده که خانهء چهارم ، نو بهار است که منوچهر در بلخ  به نام (ماه) بنا کرد.

اعراب که بلخ به وسیله آنان ویران شده است گاهی نتوانستند حقایقی  را در مورد بلخ بیان نکند، و شاید خواسته یا نا خواسته بر رد باور های تازیان بعد از اسلام می پردازند . مثلأ در باره بانی بلخ واعظ بلخی از قول ابوذر غفاری نقل می کند که: دو شهر اند که جبرئیل بر پر مبارک خویش بر دارد ، آن شهر ها را با اهالی وی ، و این دو شهر را به بیت المقدس بر ساند . و آن دو شهر یکی به مشرق است و دیگری به مغرب است ، آنکه به مغرب است طرابلس است ، و آنکه به مشرق است ، شهر بلخ است .
واعظ بلخی که در قرن هشت هجری می زیسته در کتاب فضایل بلخ می نویسد : و گویند که شهربلخ بنا کردهء قابیل کشنده هابیل  است  و مرقد و مشهد هابیل در موضعی است که آن را میدان گشتاسب می خوانند  که اگر شرف و بزرگی تربت پاک او نبود، صاعقهء عذاب از دیر باز بر این شهر نازل می گشت ، و لیکن خداوند اِن شهر را به برکت آن روضه بزرگ از بلا دفع می گرداند.

به اتفاق ارباب تواریخ ، اول کسی که پادشاهی کرد و آئین شاهی به جهان آورد ، کیمرث بود و مغان گویند  او آدم است و گویند بنیاد شهر ساختن ، او نهاد  و شهر بنا کرد ، هزار سال بزیست و در حیات خود پادشاهی به نبیره خود هوشنگ پسر سیامک داد که پادشاهی عادل بود و عجم گویند که پیغمبر بود . از سنگ ، آهن بیرون آورد و سلاح ساخت و طریق زهد داشت . در حالت سجود دیوان او را هلاک کردند. طهمورث پسر او آن دیوان را هلاک کرد و در مقام ایشان شهری ساخت ،  گویند آن شهر بلخ است.

در لغت نامه دهخدا آمده است که: بلخ شهری بزرگ است [به خراسان] و خرم و مستقر خسروان بوده است اندر قدیم، و اندر وی بناهای خسروان است با نقشها و کارکردهای عجیب و ویران گشته. آن را نوبهار خوانند و جای بازرگانان است و جائی بسیار نعمت است و آبادان، و بارکدهٔ هندوستان است و او را رودیست بزرگ از حدود بامیان برود، و به نزدیک بلخ به دوازده قسم گردد و به شهر فرود آید، و همه اندر کشت و برز روستاهای او بکار شود، و از آنجا ترنج و نارنج و نیشکر و نیلوفر خیزد، و او را شهرستانی است با بارهٔ محکم و اندر ربض او بازارهای بسیار است. نام شهری است مشهور از خراسان و آن از شهرهای قدیم است و همچو استخر فارس و آنرا قبّةالاسلام خوانند ولقب آن بامی است، گویند برامکه از آنجا بوده‌اند. شهری است مشهور که از بناهای سلاطین قدیم عجم بوده و سالها لهراسب و گشتاسب در آنجا زیستند و در آنجا آتشکده ساخته بوده‌اند. و آن را نوبهار خوانده‌اند. و همچنان که مرو را مرو شاهیجان گویند آنرا بلخ بامیان گفتند. بلخ را دوازده نهر بوده است و هر نهری رستاقی، و از جملهٔ دوازده نهر یا رستاق، نهر غربنکی است که قریهٔ شامستیان مولد ابوزیدبلخی احمدبن سهل بدانجا است.

مردم بلخ تا زمان مؤلف ذخیرهٔ خوارزمشاهی (نیمهٔ اول قرن ششم هجری) به فارسی تکلم می‌کرده‌اند. رجوع به ریش بلخی و پشه گزیدگی در ذخیرهٔ خوارزمشاهی‌شود. شهری است مشهور در خراسان، و در کتاب ملحمة منسوب به بطلمیوس چنین آمده است: طول بلخ یکصد و پانزده درجه و عرض آن سی و هفت درجه است و آن از اقلیم پنجم می‌باشد. طالع آن بیست و یک درجه از عقرب زیر سیزده درجه از سرطان، و در مقابل آن مثل آنست از جدی، و بیت ملک آن مثل آنست از حمل، و عاقبت آن مثل آن است از سرطان. و آن را در اقلیم پنجم دانند، و اولین سازندهٔ آن را لهراسب شاه نوشته‌اند. و برخی سازندهٔ آن را اسکندر دانند و گویند در قدیم اسکندریه نامیده می‌شد. بلخ تا ترمذ دوازده فرسخ فاصله دارد و رود جیحون را نهر بلخ نیز نامیده‌اند. بلخ را احنف بن قیس از جانب عبداﷲ بن عامر بن کریز، در عهد عثمان بن عفان فتح کرد.

در قدیم ایالت معروف و بزرگی بوده در خراسان، بر سر راه خراسان به ماوراءالنهر. اکنون شهری کوچک است که تقریباً دوازده هزار تن جمعیت دارد و در شمال افغانستان واقع است، و قسمتی از آن ایالت جزو خاک افغانستان و قسمت دیگر جزو ترکستان شوروی می‌باشد. (فرهنگ فارسی معین). و آن را باختر یا باختریش نیز می‌نامیدند. رجوع به باختر و باختریش شود
.دهکده‌ایست در دل افغانستان حالیه که در ایام باستانی و در قرون وسطی شهری مهم و مرکز ناحیهٔ بلخ (مطابق باکتریا) و بر رود بلخ که اکنون خشک است واقع بود.

در زمانهای پیش از اسلام بلخ از مراکز دین بودائی و محل معبد معروف نوبهار بود، و در دین زردشتی نیز اهمیّت داشت. اولین حملهٔ مسلمانان به بلخ در سال ۳٢ هَ. ق. بسرکردگی احنف بن قیس بود. در سال ٤۳ هَ. ق. دگر بار بتصرف مسلمانان درآمد ولی در زمان قتیبة بن مسلم (متوفی بسال ٩۶ هَ
ق.) بود که کاملاً مقهور آنان شد. در سال ۱۱٨ هَ. ق. اسدبن عبداﷲ قسری کرسی خراسان را از مرو به بلخ منتقل کرد و این شهر رونق یافت. در سال ٢۵۶ هَ. ق. این شهر بتصرف یعقوب لیث صفاری درآمد. در سال ٢٨٧ هَ. ق. عمرولیث صفاری نزدیک بلخ مغلوب اسماعیل بن احمد سامانی شد و بقتل رسید و بلخ تحت حکومت سامانی درآمد. در سال ٤۵۱ هَ. ق. سلجوقیان تصرفش کردند و در سال ۵۵۰ هَ. ق. بدست ترکان غز ویران شد. در سال ۶۱٧ هَ. ق. با وجود اینکه بلخ تسلیم چنگیز مغول شد، مغولان آن را ویران کردند و مردمش را قتل عام نمودند. در دورهٔ تیموریان تا اندازه‌ای شکوه گذشته را بازیافت ولی پس از بنای مزارشریف در بیست کیلومتری آن، بلخ روبه انحطاط گذاشت. در اواسط قرن هیجدهم میلادی بلخ بتصرف افاغنه افتاد و از سال ۱٨٤۱ م. در تصرف آنها مانده است . خرابه‌های بلخ قدیم اکنون ناحیهٔ وسیعی را اشغال کرده است.

از بلخ تا به ری سیصد و پنجاه فرسنگ حساب کردم. (سفرنامهٔ ناصرخسرو ص ۳). از بلخ تا میافارقین، ... پانصد و پنجاه و دو فرسنگ بود. (سفرنامه ص ٨). از بلخ تا بیت‌المقدس هشتصدوهفتادوشش فرسنگ است. (سفرنامه ص ٢٤). تا همه لشکرهای ایران به دشت شاه ستون از اعمال بلخ جمع آیند. (فارسنامهٔ ابن بلخی ص ٤۵). و خرزاسف هزیمت شد و وشتاسف پیروز باز بلخ آمد. (فارسنامه ص ۵۱
). و پارس دارالملک اصلی بود و بلخ و مداین هم بر آن قاعده دارالمک اصلی بودی. (فارسنامه ص ٩٨).

دقیقی:
به بلخ گزین شـد بدان نوبهـار

که یــزدان پرســتان آن روزگار
مر آن خانه را داشتندی چنان
که مر مکه را تازیان این زمان

فردوسی:
ز پیش پدر گیو شد تا به بلخ
گــرفته بیاد آن سخنهای تلخ

فرخی:
نوبهار بلخ را در چشم من قیمت نماند
تا بهـار گوزگانان پیـش من بگشـاد بار

ناصر خسرو:
حکمـت را خانه بـود بلخ و کنـون

خانه‌اش ویران ز بخت وارون شد

منسوب به خیام:
چـون می‌گذرد عمـر چه بغداد و چه بلـخ
پیمانه چو پر شود چه شیرین و چه تلخ

انوری:
چــار شـهـرســــت خــراســــان را بــر چــار طــــرف
که وسطشان به مسافت کم صد در صد نیست ...
بــلـــخ را عـیـــب اگر چــــنــد بـــه اوبــــاش کــــنند
بـر هر بیخـردی نیســت که صــد بخــرد نیســت ...
مـــرو شــــهـریســــت بترتیـــب و همـــه چیـــز درو
جـد و هزلـش متسـاوی و هـری هم بد نیســت ... 
حبـــذا شــــهـر نشــــابــور کـه در مــــلک خــــدای
گر بهشـت اسـت همینسـت و گـرنه خـود نیسـت

خاقانی:
عاقـلان دیــدند آب عــز شــروان خاک ذل

بر هری و بلخ و مرو شاهجان افشانده‌اند

جان نقش بلخ گیرد و دل قلب مرو گردد
آن روز کــز در تــو نســیم هــری نــدارم

گرد نشابور و بلخ رزمگهت را خیول
بر در مـرو و هــری بارگهـت را خیـم

امثال و حکم دهخدا:
این نگر آن حکم باشگونهٔ بلخ است
آری بـلخ اســـت روسـتای سپاهان
گـنــه کــــــرد در بــلـــــخ آهنــگـــری
به شـشـتر زدنــد گـــردن مســگری

 

 

 

 

 

 


نمایی از مزار علی بن ابیطالب رحمه الله علیه در شهر مزار شریف

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت بادغیس

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۲ ب.ظ

ولایت بادغیس

بادْغِیْس‌، ولایتى‌ در شمال‌ غربى‌ افغانستان‌. این‌ ولایت‌ از شمال‌ به‌ جمهوری‌ ترکمنستان‌ و از جنوب‌ و باختر به‌ ولایت‌ هرات‌ و از خاور به‌ ولایتهای‌ فاریاب‌ و غور محدود است‌. مساحت‌ بادغیس‌ حدود 23 هزار کیلومتر مربع ، و مرکز آن‌ شهر قلعه‌نو است‌. دارای 6 ولوسوالی است که ولسوالی های قادس ، جوند، مرغاب و کشک کهنه در این ولایت قرار دارند.

بادغیس‌ نامى‌ است‌ کهن‌ و در 
یشتها از آن‌ با عنوان‌ وائیتی‌ گئس‌، نام‌ دوازدهمین‌ کوهى‌ که‌ در زمین‌ پدیدار گشته‌، یاد شده‌ است‌. این‌ واژهٔ اوستایی در بندهش‌ به‌صورت‌ وادگِس یا وادغِس آمده‌است‌. بادغیس‌ کوهى‌است‌ در مرزهای ‌بادغیسان‌ و آنجا ناحیه‌ای‌ است‌ پر دار و درخت‌. یاقوت‌ بادغیس‌ را محل‌ وزش‌ بادهای بسیار معنا کرده‌ است‌ و اصل‌ آن‌ را بادخیز مى‌داند.

جغرافیای طبیعی

بادغیس یا بادغیسات، ناحیه ای در شمال غربی افغانستان و شمال شرقی ولایت هرات میان هریرود و قسمت علیای رود مرغاب . امروز آن ناحیه در تقسیمات کشوری افغانستان «حکومت کلان بادغیسات » خوانده می شود. از شمال به جمهوری ترکمنستان ، از مشرق به فاریاب ، از جنوب شرقی به غور و از جنوب و مغرب به هرات محدود است .

بادغیس منطقه ای است کوهستانی با گردنه های بسیار که ارتفاعات عمدة آن در مشرق قرار دارد و در دامنه های آن آب فراوان یافت می شود. قسمت شرقی آن جنگلی است و مرغزارهای وسیع دارد، و در برخی از مناطق آن نیزارهایی دیده می شود. اراضی آن با رودهای مرغاب ، کوشک و قلعه نو آبیاری می شود
.

بادغیس از دیرباز منطقه ای عشیره نشین بوده است ، و اهالی آن به دامداری اشتغال دارند. از فرآورده های دامی کُرکْ، پوست گوسفند قره گل و پشم دارد. محصولات مهم زراعی آن غلات ، پسته و زیره است ، که برخی از آنها صادر می شود
.
مرکز بادغیس ، شهر قلعه نو تقریباً در ارتفاع 915 متری در حدود 129 کیلومتری شمال شرقی هرات قرار گرفته و اطراف آن را کوههای بلندی احاطه کرده است .

کوه خاکی ، کُتَل بند خره بادرختان پسته به نام «پسته لیق » در مشرق آن و کوه زرمست و کوه کتل سبزک و کتل یخک پوشیده از درختان ارچه (به نام «ارچه لیق ») در قسمت غربی آن قرار دارد
قله های این کوهها اغلب پوشیده از برف است و دریاچه های کوچک دهستان ، چکو، لامان ، مقر، خارستان و باغک در کوهستانهای آن دیده می شود. در پیرامون قلعه نو دهکده های متعددی قرار گرفته است . 

بادغیس ولایتی است که از راه ارتباطی کافی کم بهره است و آب کافی ندارد. به همین خاطر کمترین جمعیت (جمعیت نسبی) را در افغانستان دارد و درجه رشد و توسعه این ولایت در پائین ترین سطح است. در 9 شهریور 1347، زمین لرزه سختی ، به شعاع بیش از ششصد کیلومتر، سراسر این منطقه را لرزاند.


قلعه نو در سمت راستِ دره ای به پهنای هشتصد متر قرار گرفته که قلعة بزرگی (در دهستان قلعه نو) محیط قلعه بین حدود 365 تا 457 متر، با دو دروازه در شمال و جنوب ، دارد و با خندقی محصور شده است . درون این قلعه ، ارگ ، و در بیرون آن ، بازار کوچکی دیده می شود که در سابق سی دکان داشته ، و در حوالی قلعه هشتصدخانه پراکنده دیده می شد. در این قلعه ، بر بالای تپة بزرگی به نام قلعة کوه نریمان ، زیارتگاهی است به نام امامزاده اصغر. همچنین زیارتگاههای خواجه عبدال در کوهستان لامان و خواجه ابوالقاسم در ده خارستان قرار دارد
.

از مشاهیر بنام بادغیس ، حنظلة بادغیسی * و احمدبن عبدالله خجستانی * را می توان نام برد
.

تاریخچه بادغیس

بادغیس‌ در زمان‌ ساسانیان‌ در قلمرو آن‌ دولت‌ بوده‌ است‌ و پس‌ از آنکه‌ به‌ روزگار خسرو اول‌ انوشیروان‌ سرتاسر ایران‌ به‌ چهار بخش‌ تقسیم‌ شد، بادغیس‌ نیز جزو مناطق‌ چهارده‌گانهٔ خراسان‌ درآمد و حکمران‌ آن‌ یکى‌ از چهار مرزبان‌ خراسان‌، و ملقب‌ به‌برازان‌ بود. همچنین‌ بادغیس‌ یکى‌ از نواحى‌ اسقف‌نشین‌ ایران‌ در زمان‌ ساسانیان‌ به‌ شمار مى‌رفت‌. این‌ ناحیه‌ به‌ سبب‌ واقع‌ شدن‌ در مرزهای‌ شمال‌ شرقى‌ امپراتوری‌ ساسانیان‌، در معرض‌ تهاجم‌ ترکان‌ و هپتالیان‌ قرار داشت.
بادغیس‌ جز قلمرو هپتالیان محسوب می گردید که در مقابل پیشروی سپاه 
اسلام به سرکردگی نیزک طرخان ایستادگی زیادی کردند.

بادغیس‌ در سال 30ق‌/651م‌ به‌ روزگار عثمان‌، توسط سپاهى‌ که‌ عبدالله‌ بن‌ عامر بن‌ کُریز به‌ فرماندهى‌ اوس‌ بن‌ ثعلبه‌ و یا به‌ قولى‌ خلید بن‌ عبدالله‌ حنفى‌ به‌ هرات‌ فرستاده‌ بود، به‌ صلح‌ بر روی سپاهیان اسلام گشوده‌ شد
نواحى‌ شرقى‌ خراسان‌ و از جمله‌ بادغیس‌ از زمان‌ فتح‌، در ناآرامى‌ به‌ سر مى‌برد و این‌ ناآرامیها در سالهای‌ آخر خلافت‌ خلیفه چهارم
 که‌ اعراب‌ خود گرفتار جنگهای‌ خانگى‌ بودند، بیش‌ از پیش‌ چهره‌ مى‌نمود. 

در سالهای‌ نخست‌ خلافت‌ معاویه‌، مردم‌ بادغیس‌ و دیگر نواحى‌ خراسان‌ به‌ سرکشى‌ باقى‌ بودند، ولى‌ با اقدامات‌ نظامى‌ والیان‌ خراسان‌، مردم‌ بادغیس‌ تسلیم‌ شدند و موقتاً آرام‌ گرفتند، اما در سال 51 قمری‌ بار دیگر برضد اعراب‌ شوریدند و از مسلمانى‌ به‌ در شدند. شدّاد بن‌ خالد اسدی‌ بر ایشان‌ تاخت‌ و بسیاری‌ از مردم‌ بادغیس‌ را کشت‌ و عده‌ای‌ دیگر را به‌ بردگى‌ برد و قیام‌ بادغیسیان‌ را سرکوب‌ نمود.

در اواخر دورة امویان‌ و اوایل‌ خلافت‌ بنى‌ عباس‌، به‌آفرید در خراسان‌ دعوی‌ پیامبری‌ نمود. تعلیمات‌ او موجب‌ نا خرسندی‌ موبدان‌ زردشتى‌ و مسلمانان‌ منطقه‌ گردید و سرانجام‌ در حالى‌ که‌ با پیروان‌ خود در کوههای‌ بادغیس‌ پناه‌ جسته‌ بود، توسط عبدالله‌ بن‌ سعید از امرای‌ سپاهیان‌ ابومسلم‌ دستگیر، و به‌ نیشابور برده‌ شد و در آنجا به‌ قتل‌ رسید.

نارضایى‌ مردم‌ بادغیس‌ از عمال‌ حکومت‌، این‌ منطقه‌ را در سده‌های‌ نخستین‌ هجری‌ مبدل‌ به‌ پناهگاه‌ مناسبى‌ برای‌ هواداران‌ جنبشهای‌ ضد دستگاه‌ خلافت‌ نموده‌ بود و بادغیس‌ از جمله‌ پایگاههای‌ خوارج‌ در بیرون‌ از سیستان‌ بود که‌ شمار قابل‌ ملاحظه‌ای‌ از آنان‌ در آنجا به‌ سر مى‌بردند. در سال 
257ق‌/871م‌ یعقوب‌ لیث‌ صفاری‌ برضد خوارج‌ بادغیس‌، به‌ این‌ ناحیه‌ لشکر کشید. عبدالرحمان‌ خارجى‌، رهبر خوارج‌ در برابر او تاب‌ نیاورد و تسلیم‌ وی‌ گشت‌.

در سده‌های‌ نخستین‌ اسلامى‌ بادغیس‌ از نواحى‌ آباد خراسان‌ و دارای‌ 300 روستا
 و 8 شهر به‌ نامهای‌ جبل‌ فضه‌، کوفا، کوغناباد، بُست‌، جاذوی‌، کابرون‌، کالوون‌ و دهستان‌ بوده‌ است‌. بادغیس‌ از نظر وسعت‌، از مهم‌ترین‌ کوره‌های‌ نه‌گانةخراسان‌ به‌شمار مى‌رفت. بزرگ‌ترین‌ و آبادترین‌ شهر بادغیس‌ در  قرن چهارم هجری، دهستان‌ بوده‌، ولى‌ مسکن‌ و مقر والى‌ بادغیس‌ شهر کوغناباد بوده‌ است‌.

بادغیس‌ در یورش‌ مغولان‌ به‌ ایران‌ در نهایت‌ آبادی‌ و عمران‌ بوده‌، و برخى‌ از شهرهای‌ آن‌ حدود 20 تا 30 هزار تن‌ جمعیت‌ داشته‌ است‌. هنگامى‌ که‌ لشکریان‌ چنگیز به‌ خراسان‌ رسیدند، در بادغیس‌ کشتاری‌ عظیم‌ کردند. مراتع‌ سرسبز بادغیس‌ که‌ برای‌ زندگى‌ چادرنشینى‌ بسیار مناسب‌ بود، توجه‌ مغولان‌ را برای‌ استقرار در آنجا جلب‌ کرد، چنانکه‌ بافت‌ جمعیتى‌ این‌ منطقه‌ را دگرگون‌ ساخت‌. در سدة 10ق‌ شمار قابل‌ توجهى‌ مغول‌ در این‌ منطقه‌ زندگى‌ مى‌کردند. بادغیس‌ در سدة 9 ق‌ بار دیگر روی‌ به‌ آبادانى‌ گذاشت‌، به‌ گونه‌ای‌ که‌ همسایگى‌ بادغیس‌ برای‌ هرات‌ موهبتى‌ به‌ شمار مى‌آمد؛ زیرا از این‌ منطقه‌ چوب‌ برای‌ خانه‌سازی‌ و سوخت‌ و سوز، و همچنین‌ پسته‌ و محصولات‌ کشاورزی‌، اسب‌، گوسفند و چهارپایان‌ دیگر به‌ هرات‌ صادر مى‌شد. از زمان‌ تیموریان‌ مرکزیت‌ بادغیس‌ به‌ شهر قلعه‌نو انتقال‌ یافت‌ و در روزگار صفویان‌ بادغیس‌ ناحیه‌ای‌ از هرات‌ به‌ شمار مى‌آمد.

در قرن یازدهم هجری ابدالیهای افغانی به حوالی هرات آمدند و در بادغیس ییلاق نشین شدند. بعدها این مهاجرت یکی از دلایل جدایی هرات و بادغیس ، به یاری انگلیسیها، از ایران شد. در 1011 شاه عباس اول برای دفع فتنه ازبکان وارد ییلاق بادغیس شد. وی با سیصد عرابه توپ از بادغیس به سوی ماروچاق حرکت کرد. در 1015 ازبکان به قصد تصرف بادغیس ، به خراسان حمله کردند ولی براثر بارش برف سنگین ناگزیر عقب نشستند. اما در 1030 توانستند بادغیس را تصرف کنند و تنی چند از طایفه شاملو راکه در آنجا بودند، اسیر کردند و به قتل رساندند. 

در 1040 ، ازبکان باردیگر قصد بادغیس کردند اما از قزلباشها شکست خوردند و پس از اسارت سیصد تن عقب نشستند. شاه عباس دوم  پس از گشودن قلعة بُست وارد شد و دارالسلطنة هرات و بادغیس در آنجا اقامت گزید. در 1128 با سقوط و کشتار قزلباشها در اندک زمانی توابع هرات تا سرحد سیستان و از سمت شمال از بادغیس تا حوالی آب مرغاب به تصرف افغانها درآمد.

در 1153 نادر از قندهار، از راه هرات و بادغیس ، برای جنگ با ازبکان که بخارا و خوارزم را تسخیر کرده بودند، حرکت کرد. در 1232 در دورة فتحعلیشاه هنگامی که شجاع السلطنه به بالامرغاب هرات می رفت در قلعه نو توقف کرد. قلعه نو از دیرباز مسکن قدیم قوم هزاره بود که در آن دوره بیش از 000 ، 100 خانه .  داشت.  ( این قلعه نو با قلعه نو مرکز بادغیس نسبتی ندارد) شجاع السلطنه هرات را محاصره و با هزاریها سخت جنگید. سرانجام پس از مصالحه ، شجاع السلطنه از محاصرة هرات دست برداشت و خوانین هزاره (بنیاد خان و نصیرخان و لطفعلی خان ) پس از فتح محمودآباد به بادغیسات گریختند.

در 1253 که محمدشاه برای محاصرة هرات رهسپار شد، آصف الدوله را مأمور خواباندن شورش بادغیسات کرد. در 1272 شاهزاده محمد یوسف ابدالی هفتصد خانوار باخرزی را که شیر محمد خان هزاره از باخرز به بادغیس برده و یارمحمدخان به هرات آورده بود به باخرز بازگرداند.

در 1273 شاهزاده شورش حکام هرات راکه مشوق آنان بود دوست محمد خان امیرکابل بود درهم شکت و در ارگ آن ساکن و در مسجد جامع هرات به نام شاهنشاه ایران خطبه ای خوانده شد. پس از محاصرة هرات  و ورود انگلیسیها به خارک و بوشهر، که در 2 مه 1857 به امضای معاهدة پاریس انجامید، طبق مادة پنج آن ایرانیان از هرات صرفنظر کردند ، و از آن پس هرات و توابع آن از جمله بادغیس از ایران جدا شد
.
تا زمان تقسیم بندی اداری ، سیاسی افغانستان درسال 1962 بادغیس جزء قلمرو هرات بود.
تا پیش‌ از شروع‌ جنگهای‌ داخلى‌ افغانستان‌، بادغیس‌ اهمیت‌ و ثروت‌ خود را از دست‌ نداده‌ بود و از آنجا محصولات‌ کشاورزی‌، پشم‌، پوست‌ قره‌ گل‌، پسته‌، کرک‌ و زیرة سبز، سیاه‌ و سفید به‌ دیگر جاها صادر مى‌شد.

 

قلعه نو مرکز ولایت بادغیس درشمال غرب افغانستان است.
قلعه نو بزرگ‌ترین نقطه مسکونی ولایت بادغیس است و در پهنای یک 
تپه در شمال بند بادغیس سپید کوه واقع شده است. قلعه نو در کنار جاده های قادس و کشک که از راه تجارتی هرات - میمنه جدا می‌شوند ، واقع است.

در سال 
1863  این محل ویرانه ای بود که از برج و باروی قدیمی و چند چادر عشایری ایماق ها تشکیل میشد. در سال 1878 حصاری نو بر قلعه کشیده شد و در سال 1902 شهر دارای استحکامات بیشتری با ( 30 در بند دکان ) و تعدادی خانه بود. خشکسالیهای 71-1970 تأثیر شدیدی بر اقتصاد مردم گذاشت و تعدادی خانه هایشان را فروختند. به تدریج شهرنشینی از نقاط مختلف بادغیس به قلعه نو گسترش یافت و در سال 1973 شهر قلعه نو دارای 448 دکان و یازده کاروانسرا بود و همینک طبق آمار غیر رسمی نزدیک به هشتصد دربند دکان در قلعه نو موجود است.

آمار رسمی در 
سال 1973 نشان می‌دهد که قلعه نو در این سال دارای 306 ساختمان مسکونی و سه هزار جمعیت بوده است.

 

 

نمایی از جنگلات پسته ولایت بادغیس در شمال افغانستان

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت بغلان

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۱ ب.ظ

ولایت بغلان

ولایت بَغلان از ولایت‌های کشور افغانستان است به مرکزیت پل خمری، مساحت ۱۷٬۱۰۹ کیلومتر مربع و جمعیت ۱۷۵۲۳۰۰نفر.
اراضی شهر کنونی بغلان از سه بخش زراعتی تشکیل می‌شود. بغلان نو در 
۴ کیلومتری جنوب قرار دارد. شهر جدید مرکز است و از سال ۱۹۳۷ به حیطه حکومتی شیرخان افزوده شد و مرکز حکومتی از خان آباد به این منطقه منتقل شده‌است. در سمت جنوب بغلان جدید و با فاصله ۸ کیلومتری بغلان صنعتی قرار دارد
بازار شهر به دو بخش تقسیم شده‌است، در مرکز و ناحیه غربی غلات و میوه و در بخش شرقی بازار تجاری، خیاطی و
چاپخانه مشاهده می‌شود.

منطقه بغلان در قدیم از آن 
کوشان‌ها بود. بازمانده‌های یک آتشگاه زرتشتی به نام سُرخ‌کُتَل در بغلان وجود دارد.
ولایت بغلان در شمال افغانستان موقعیت دارد این ولایت یکی از ولایات زراعتی و صنعتی بوده و دارای معادن مانند ذغال سنگ و سمنت مییاشد همچنان در این ولایت فابریکه نساجی فابریکه سمنت غوری فابریکه قند نیز موجود است

تقسیمات اداری

این ولایت به ۱۵ وُلُسوالی (شهرستان) تقسیم شده‌است. پل خمری مرکز آن می‌باشد که تقریبا ۸۸۳٬۷۹ تن جمعیت دارد. جمعیت کل ولایت بغلان به ۶۹۰٬۷۴۱ تن بالغ میشود ۱۰۹٬۹۵ خانواده در این ولایت وجود دارد و هر خانواده به طور میانگین شش عضو دارد

نام ولسوالی‌ها:

  • بغلان جدید

  • دهانه غوری

  • دوشی

  • خنجان

  • اندراب

  • نهرین

  • برکه

  • تاله و برفک

  • پل حصار

  • ده صلاح

  • جلگه

  • خوست و فرنگ

  • فرنگ و غارو

  • گذرگاه نور

 مردم

٪۸۰  مردم بغلان در ولسوالی‌های روستایی زندگی مینمایند درحالیکه ۲۰ ٪ آن در مناطق شهری به سر می‌برند. ٪۵۱ از نفوس بغلان را مردان و ۴۹ ٪ آن را زنان تشکیل میدهد.
۷۳ درصد از مردم این ولایت تاجیک و فارسی‌زبان هستند و ۲۲ درصد پشتون، درصدی نیز هزاره و ازبک در بغلان ساکنند.
قوم حسن خیل (پشتون) در بغلان جدید و شمال پل خمری، احمدزی (پشتون) در قریه دهانه غوری، پلخمری، قوم گادی (پشتون) در بغلان جدید و بغلان خنجان، ایماق (تاجیک) در ولسوالی دهانه غوری و ایل عرب (تاجیک) در بغلان جدید، نهرین و ولسوالی دهانه غوری سکونت دارند. زبان پشتو زبان مردم 
۵۲۸ روستا از این ولایت است.

 مراکز تحصیلات عالی ولایت بغلان
دانشگاه بغلان در سال ۱۳۷۲ تاسیس شد که شامل دانشکده‌های ادبیات علوم اجتماعی و ساینس میگردیدو با آمدن طالبان تمام هست و بود ش به یغما رفت و ماه جدی ۱۳۸۰ دوباره پی گیری شد ودر سال ۱۳۸۲ دوباره افتتاح ومجدداشروع بکار کرد فعلا دارای دو دانشکده‌ها میباشد در سال ۱۳۸۰ به تعداد ۱۰۳۰ دانش آموز که ذکور و۳۵۰ اناث و دارای ۴۴ استاد که ۴۰ تن ذکور و۴ تن اناث هستند.
دانشکده زراعت مؤسسه تحصیلات عالی بغلان
این تعمیر در ساحه پنجاه جریب زمین در سه طبقه به شکل پخته و اساسی به مصرف دو ملیون و دویست هزار دلار امریکایی از بودجه انکشافی وزارت تحصیلات عالی توسط شرکت ساختمانی حریف اعمار گردیده‌است که دارای سی و دو اتاق درسی، یک سالن کنفرانس، کتابخانه، آزمایشگاه، اتاق نمایشگاه مواد زراعتی، اتاق اداری همراه با یک محراب مسجد میباشد.

نمایندگان ولایت بغلان در ولسی جرگه
حبیب الله رامین وکیل منتخب ولایت بغلان، عضؤ کمیسیون عدلی، قضائی، اصلاحات اداری مبارزه با فساد اداری ولسی جرگه.
سید آغا وکیل منتخب ولایت بغلان، عضؤ کمیسیون امنیت داخلی، ملی، تحکیم سرحدات و اداره محلی ولسی جرگه
.
سید منصور نادری وکیل منتخب ولایت بغلان، عضؤ کمیسیون تفتیش مرکزی و نظارت از اجرای قانون ولسی جرگه
.
محمد عاصم وکیل منتخب ولایت بغلان، عضؤ کمیسیون معلولین، معیوبین، بازمانده گان شهدأ بیوه‌ها ولسی جرگه
.
مولوی عبدالحق وکیل منتخب ولایت بغلان، عضؤ کمیسیون دینی، فرهنگی، معارف و تحصیلات عالی ولسی جرگه
.
هلاالدین هلال وکیل منتخب ولایت بغلان، عضؤ کمیسیون امنیت داخلی، ملی، تحکیم سرحدات و اداره محلی ولسی جرگه
.
شکریه عیسی خیل وکیل منتخب ولایت بغلان، منشی کمیسیون اقتصاد ملی، سازمانهای غیر دولتی، انکشاف دهات... ولسی جرگه
.
ناجیه ایماق وکیل منتخب ولایت بغلان، عضؤ کمیسیون دینی، فرهنگی، معارف و تحصیلات عالی ولسی جرگه
.

پلخمری یا پُلِ خُمری مرکز ولایت بَغلان کشور افغانستان است.
این شهردر تقاطع جاده جدید 
مزارشریف، کندوز و کابل قرار دارد. گرچه هم اکنون ظاهر صنعتی این شهر حفظ شده است، دارای کارخانه های نساجی، سیمان و زغال سنگ است. همچنین بخش زیادی از پل خمری به منازل سازمانی کارخانه ها تعلق دارد.
بازار بزرگ عمومی (مندوی) پلخمری معروف است
.

 

 

 

  • ابراهیم اخلاقی

چـتنی گـشنیـز تـازه

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۰ ب.ظ

چـتنی گـشنیـز تـازه

مـواد لازم
۱- گـشنیز تـازه ۵۰۰ گـرام 
۲- یک مقـدار مـرچ سـبز (فلفل)
۳- سیـر ۵ الی ۶ دنـدانـه 
۴- سرکه به اندازه ی طمع چتنی ترش گردد.
۵- آب و نمک

طرز تهیه 
گـشنیز را شسته دانـه های مـرچ را بر طرف نموده سیـر را پـوست نماید. همـه را با استفاده از مـاشین گـوشت و یا مکـسر مکس کنید .سرکـه آب و نمـک به مـقـداری ضرورت و البتـه اکثراً برای چـتـنـی خوشمزه تر گردد .دو سه دانه چارمغز را نیز کوبیده و علاوه میکنند.
 




چـتـنـی مـرچ سـرخ دلـمـه

مواد لازم 
سرخ مـرچ تـازه و تنـد ۱۰۰ گـرام 
سیر ۵ ا لی ۶ دنـدانـه 
نمک 
مرچ سرخ دلـمـه ۵۰۰ گـرام 
سـرکـه 
و آب به مقدار ضرورت

طرز تهیه 
دانه های ( هسته) مـرچ دلمـه و مـرچ تازه را بر طـرف نـموده با چند عـدد سیر توسط مکسرخوب میده مکس میکنیم.
آب نمک و سرکه با قدری ضرورت و سرکه به مقداری را طـمع چتنی ترش مزه گردد.



چتنی مرچ دلمه سبز

مواد لازم 
۵۰۰ گرام مرچ سبز دلمه 
یک مقدار مرچ سبز تازه
سیر 
نمک و آب به قدر ضرورت
سرکـه

طرز تهیه 
مـرچ سبز سـیر و مرچ دلـمـه را باهم خوب مکس کنید.آب و نمک به مقـدار ضرورت و سرکـه به مقـدار که مـزه چتنی تـرش گـردد.




چـتـنـی غـوره انگـور
خوشه های انگور را قبل از شیرین شده چیده بعد از شستن با مرچ و نمک سیر چتنی درست میکنند.


چـتـنـی ایـمـلی
ایـمیلی خشک را شسته جوش میدهیم خسته هایش را برطرف نموده مرج سیر را میده کرده با کمی آب و نمک با ایمیلی جوش داده شده و صاف کرده شده یکجا میکنم. ایمیلی دانه های کوچک نصواری رنگ و طمع ترش مانند آلو بخارا را دارد. این نوع چتنی را اهل انود بیشتر مورد استفاده قرار میدهند.

چـتـنـی مـاسـت
یک مقدارگشنیـز تازه شسته با سیریکجا مکس نموده با ماست تازه گاوی یک جا مخلوط میکنند. نمک به اندازه لازم اضافه نموده با غذا مانند بولانی سمبوسه.... صرف میکنند.
قابل یاد آوریست بنویسم.شما میتوانید مقدار زیاد گشنیز سیر و نمک را با هم مکـس نـموده در بیـن یک مرتبـان محفـوظ و به جـای سـرد نـگهـدارید. روزانه میتـوانید یا یک مقـدار ماست دو سه قـاشق آن را مخـلوط نموده با غـذا های دلخـواه تـان نـوش جان نمـایـد.

چتنی بادرنگ شور (خیار شور)

مواد لازم

گشنیز تازه ۵۰۰ گرام
بادرنگ شور 
سیر ۲۰ گرام 
نمک

طرز تهیه 
گـشنیـز را شسته با بادرنـگ شـور و سیـر یک جا مکـس کنیـد.بعـداً از آب بادرنگ شورگرفته به آن علاوه میکینم.نمک به مقدار ضرورت نیز به آن علاوه میکنیم.

چتنی بادنجان رومی تازه (گوجه فرنگی)
رومی تازه و مرچ سرخ و را با سیر مکس کنید. سرکه نمک علاوه نموده با هم مخلوط نموده و مورد استفاده قرار میگیرد.




 

  • ابراهیم اخلاقی

شیرینی

ابراهیم اخلاقی | دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۰ ب.ظ

کلوچه عسلی چارمغزدار 
کلوچه خوش مزه برای کسانیکه کمتر بوره مصرف مینمایند .طوریکه از نام آن پیداست در پختن این کلوچه ها از عسل بیشتر استفاده میکنیم. عسل خیلی مفید بوده و داری فواید زیاد است.

مواد لازم 
۱- خمیر تازه دو بسته 
۲- چارمغز ۲۰۰ الی ۳۰۰ ګرام بیشتر بهتر 
۳- بوره ۵۰ ګرام 
۴- عسل به قدر لازم 
۵- هیل یک قاشق چای خوری

طرز تهیه 
۲۰۰ ګرام چارمغز نیمه میده شده را۵۰ ګرام با بوره و یک قاشق چای خوری هیل میده شده یکجا نموده و خمیر ها را از پلاستک اش بیرون آورده چارمغز بوره و هیل یکجا شده را طوری مساویانه بالای هر دو خمیر پاش داده و خمیر ها را لوله نماید . بعدا توسط کارد به یک اندازه ببرید .طی قال داش را کاغذ ګذاشته و خمیر به احتیاط بالای قالب ګذاشته و به حرارت۲۰۰ درجه داش را ګرم نموده کلوچه را به حرارت۱۸۰ در جه بګذارید . بعد از ۲۵ دقیقه حرارت را به ۵۰ الی ۱۰۰ درجه کم نماید و بګذارید کلوچه ها کاملا پخته شوند .
کلوچه های پخته شده را از داش بیرون نموده فورا به ظرف مورد نظر ګذاشته برویش عسل بی اندازید.



 

  • ابراهیم اخلاقی

شوربا

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۲۶ ب.ظ

شوربا

در افغانستان کشور عزیزما شوربا را خیلی لذیذ از گوشت گوسفند ، کله ی گوسفند، گوشت مرغ، استخوان حیوانات مانند گاو و گوسفند، گوشت لاندی ،گوشت قاق لاندی ،گوشت قاق گوشت گاو و ترکاری های تازه و حبوبات و کله گوسفند را غله جات مانند گندم میپزند.

شوربا را با نان خاصه نان تنوری نان پنجه کش و یک نوع شوربا را که لاچره شوربا گویند. با نان فطیر نوش جان میکنند. اکثرا شوربا بیشتر در ولایت بخصوص مردم زمیندار و مالدار مورد استفاده قرار میدهند. مردم عزیز ما در شمالی و چاریکار شوربا را تند میپزند. مردم مزار شریف شوربا رابیشتر با گوشت چربی دار )دنبه (و خیلی روغنی میپزند. 
و شوربای لاندی را بیشتر خوراک مردم در چهاردهی کابل که مردم زراعت پیشه و مالدار اند . گفته شده است.

شورباها با همان ترکاری و گوشت هایکه طبخ میگردد . به همان نام ها نیز یاد میگردد.
۱- شوربای گوشت گوسفند 
۲- شوربای لاندی
۳- شوربای گوشت قاق
۴- شوربای گوشت لاندی قاق
۵- لاچره شوربا
۶- شوربای سرخ کرده 
۷- خام شوربا 
۸- شوربای چاینکی 
۹- شلغم شوربا 
۱۰- شوربای استخوان 
۱۱- شوربای ترکاری 
۱۲- شوربای مرغ 
۱۳ - شوربا برنج 
۱۴ - شوربا برنج با گوشت


شوربا را به دیگ های مختلف قرار ذیل است طبخ میدارند.
۱- دیگ مسی در ولایت بیشتر مروج است
۲- شوربای دیگ سنگی
۳- دیگ های زود پز ( دیگ بخار )
۴- گاهی هم توسط بادیه ( دیگ های عادی روزانه )
۵- در بین چاینک های چینی در رستوانت ها

گوشت لاندی
گوشت لاندی عبارت از گوشتی گوسفند ی است که همراه با پوست گوسفند میباشد.این گوشت چرب بوده به طور تازه و قاق شوربا میگردد و گوشت گوسفند را بدون پوست اش خشک میکنند . بنام گوشت قاق یاد میگردد.

مردم دهات یک یا دو بره را خریده تا اخیر سال به تربیه آن میکوشند. در اخیر تابستان که هوا سرد گردید گوسفند را حلال نموده پشم هایش را دور نموده گوشت را با پوست اش توته توته نموده با نمک زده در بین خاده ها و یا ریسمان ها محکم در کشیده میگذارند . قاق گردد.

در اولین شب فصل زمستان مردم دهات گوشت ها را از خاده ها بیرون نموده در بین آب تر میکنند. شوربای لاندی را با شلغم طبخ میدارند.البته در بین دیگ های گلی در بین تنور و با نان های چپاتی نازک در بین کاسه ریزه نموده بالای آن شوربای گوشت قاق را علاوه نموده با گوشت و شلغم صرف می دارند.

در شهرها ایام سردی هوا گوسفند را لاندی میکنند . یا از بازارخرید میکنند . شوربا گوشت لاندی برای چند ساعت تر نموده با شلغم طبخ می دارند. را با نان تنوری و خاصه نیز به مصرف میرسانند.


لاچره شوربا 
مورد ضرورت برای لاچره 
۱- آرد ترمیده ،
۲- روغن دنبه و یا نباتی ،
۳- نمک 
۴- آب

طرز تهیه لاچره:
اولا آرد تر میده را آب و نمک بدون خمیر مایه خمیر میکنیم . بعد از مدتی کوتاه بگذارید خمیر استراحت نماید و خوبتر هموار گردد . بعدا آن را مانند خمیر آشک نازک هموار نموده در روی آن روغن توسط قاشق روغن بمالید. و سپس خمیر را لوله نموده دوباره آن را به شکل ذغاله در بیاورید و سپس مانند نان هموار نموده و در تنور پخته میکنیم. و کاملا مانند نان فتیر میباشد ولی خوش مزه و روغنی 
شوربا را هم که آماده کردید . نان لاچره را د بین کاسه های کلان شوربا خوری میده نموده بالای آن شوربا را ریخته نوش جان نماید .
لاچره شوربا خیلی خوش مزه بوده و غذایست.که مردم سمت شمال افغانستان ( ازبکان عزیز ما ) آنرا میپزند.

نوت !
روغن را باید قبلا آماده نماید .اگر روغن حیوانی دنبه و یا نباتی بود باید آن را گرم نماید .شکل مایع را به خود بگیرید.

شوربای کله 
شوربای کله یکی از غذا های مخصوص زمستان مردم با ذوق افغانستان می باشد که کله گوسفند را پاک کرده خوب می شویند، بعداً در دیگ انداخته جوش میدهند تا کف آن گرفته شود. پس گندم نخود، پیاز، زردچوبه با قدری دنبه را به آن علاوه می کنند، وقی پخته شد در کاسه ها کشیده و در آن نان را میده کرده تناول می کنند.

شوربای دیگ سنگی 
شوربای سنگی یکی از غذا های محلی افغانستان بوده که در دیگ سنگی پخته می شود. این شوربا دارای لذت خاصی می باشد که همراه گوشت گوسفند، دنبه، دالنخود، مرچ و سیر را علاوه داشته مقداری آلوبخارا را به آب آن می اندازند. سپس قدری آتش در گوشهء تندور انداخته دیگ را در پهلوی آن قرار میدهند. بعد از آماده شدن نان را در کاسه ها میده کرده و صرف میدارند.






 

  • ابراهیم اخلاقی

فرنی با طمع میوه های تازه فصلی

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۲۶ ب.ظ

فرنی با طمع میوه های تازه فصلی

فرنی را با میوه ما نیز میتوان شکل و لذت بخشید .این مرتبه فرنی را باکیله شکل میدهیم .بعد از این فرنی سرد گردید . همان ساعت فرنی میخواستید نوش جان نماید باید کیله را توته نموده برویش قرار به طوری دلخواه ی تان بچینید .با گذشت وقت زیاد کیله سیاه میشود.

مواد لازم 
۱- شیرگاوی ۲.۵ گیلاس 
۲- بوره به اندازه ی دلخواه شما 
۳- پسته 
۴- نیم قاشق چای خوری هیل 
۵- موندامین ۲.۵ قاشق

طرز تهیه 
دو گیلاس شیر را در در بین دیک انداخته و بالای حرارت بگذارید. بوره به اندازه ی که شیرین میخواهید بالای شیر علاوه نموده بگذارید شیر به جوش بیاید.
دونیم قاشق کلان مون دامین را در بیا نیم گیلاس باقی مانده ی شیر حل نماید . و بالای شیر به جوش آمده علاوه نماید . مواظب باشید زیر دیگ شیر نسوزد !
آهسته اهسته شیر را شور دهید تا بسته شود .همین که به جوش آمد فرنی را از حرارت دور نموده بعد از ۲ دقیقه در بین ظرف مورد نظر انداخته از جایش حرکت ندهید. بعد از آن که فرنی کاملا سرد گردید . پسته پودر شده و هیلرا به روی آن به هر شکل که میخواهید پاش دهید.





 


سیمیان 
سیمیان را میتوان از آرد سفید و یا آرد نخود تهیه نمود.اگر را سیمیان از آرد نخود تهیه نمایم مزه آن بهتر میباشدونسبت به سیمیان از آرد سفید. قابل یاد آوریست. باید با آرد نخود یک مقدارآرد سفید نیزیکجا نمایم .
مقدار آرد سیمیان را میتوانید خود تان تصمیم بگیرید. چی مقدار سیمیان ضرورت دارید. مثلا از ۶۰۰ گرام آرد تقریبا ی یک کیلو سیمیان با در نظر داشت اضافه نمودن آب و بریان نمودن با در بین روغن بدست میاید. سیمیان را همیش در افغانستان عزیز به رنگ نارنجی روشن میپزند. سیمیان را هندی ها به رنگ سبز نیز میپزند .
مزه سیمیان بیشتر مربوط به مرچ میشود که از آن استفاده میکنید. از مرچ مساله دار سیمیان لذیذ بدست میاید. اصلا خمیرسیمیان را نرم نموده و توسط ماشین مخصوص که دارد .میپزند .به هر خانه ماشین سیمیان شاید نباشد .بدین لحاظ ماشین آش را میتوان مورد استفاده قرار داد .سیمیان از ماشین آش میکشیم باید خمیر آن مناسب باشد.مانند خمیر آش

مواد لازم
۱- آرد سفید یا آرد نخود 
۲- روغن
۳- نمک
۴- رنگ شیرین 
۵- مرچ سرخ

طرز تهیه 
ابتدا یک مقدار آرد را گرفته نیم قاشق خورد رنگ شیرین و یا رنگ نارنجی را به آن علاوه نموده خوب مخلوط نماید.
بعدا دو قطره آب بالای آرد ریخته و رنگ آن را به خوبی دیده میتوانیم.اگر رنگ مورد نظر شما حاصل گردیده بود خوب و یا گر بر خلاف میل شما رنگ تیز تر بود.
با اضافه نمودن یک مقدار آرد دگر میتوانید رنگ دلخواه ی تان را بدست آوردید.
نمک و مر چ و دو قاشق روغن مایع را نیز علاوه نموده با آب شیر گرم خمیر نماید. نه سخت و نه نرم هم چنان روی خمیر را با پلاستیک بپوشانید.
بعد از چند دقیقه ذغاله های کو چک از خمیر برداشته توسط آخرین درجه ماشین آش نازک کنید.
روغن را داغ نموده سیمیان را دربین روغن سرخ نماید. بقدریکه نسوزد.همین که سیمیان را بالای روغن داغ انداختید.زود زود توسط پنجه شو دهید. با هم نچسپد.
سیمیان های بریان شده گی را به ظرف کلان بالای کاغذ بکشید.و بگذارید سرد گردد. در بین پلاستیک های جابجا نموده در موقع لازم به مصرف برسانید.

جلبی 
از جمله شرینی باب خوشمزه است.اکثراَ با ماهی به خصوص در روز سال نو به مصرف میرسانند. جوانان که نامزد اند ماهی جلبی همراه با لباس و بعضی تحفه های دگر به خانه نامزد عزیز خود نوروزی میبرند.

مواد لازم
۱- یک و نیم گیلاس آرد
۲- یک گیلاس /لیوان آب 
۳- ۲۰ گرام خمیر تاره 
۴- ۲۰۰ گرام یا دو گیلاس بوره 
۵- سه گیلاس آب برای قیام
۶- جوهر لیمو ویا آب کمی
۷- روغن بقدری ضرورت

طرز تهیه شربت جلبی
سه گیلاس آب را با دو گیلاس بوره/شکررا با سه قاشق آب لیمو و یا نیم قاشق جوهر لیمو بالای حرارت بگذارید. به قیام بیاید. بعد از ین که شربت آماه گردد. آن را از روی حرارت دور نماید.

طرز تهیه خمیر جلبی 
یک و نیم گیلاس آرد با یک گیلاس آب و یک قاشق نان خوری روغن مایع و ۲۰ گرام خمیر مایه توسط مکسر خوب مخلوط نماید.آرد کاملا حل گردد. و برای چند دقیقه کوتاه بگذارید . برسد.
مواد تهیه شده در در بین قیف که مخصوص جلبی پزی است و یا یک بوتل پلاستیکی مواد آماده شده به خوبی از آن عبور نماید انداخته و بالای روغن داغ به شکل حلقه های منظم ریخته و پشت و رویش را سرخ نماید. 
همین که جلبی سرخ گردد. آنرا از روغن کشیده و گرم به شربت بوره برای چند ثانیه داخل نماید.
جلبی ها پخته شده را بالای هم دگر به ظرف که هموار گذاشته و بعد از سرد شدن نوش جان نماید. 
خمیر مایه تازه وزن اش ۴۲ گرام است و نصف آن برای یک و نیم گیلاس آرد و یک گیلاس آب کفایت میکند.






نکته !
1 - اگر جلبی ها بعد از سرد شدن شربت خود را از دست داد دلیل آن غلیظ بودن شربت اش میباشد.
۲- اگر جلبی ها هنگام پختن و به شربت داخل نمودن شکست دلیل آن نازکی خمیر تهیه شده میباشد. فورا با اضافه نمودن یم مقوار کم آرد جلبی ها خوش رنگ و خوش مزه بپزیزید.
۳- آیا از مایع ظرف شوی استفاده میکنید ؟ 
این بوتل شما را در پختن جلبی و حلقه های منظم خیلی ها کمک میکند.
بعد از تمام شدن مایع ظرف شوی بوتل آن راپاکیزه شسته وبرای پختن جلبی نگدارید. همان مقدار ذکر شده کنجایش همین بوتل را دارد. تقریبا یک غوری متوسط جلبی بدست میاید.

برته
برته را به دو طرق میتوانم بپزیم. 
۱- جوش دادن در بین آب
۲- با گذاشتن در بین مکرویله

مواد لازم
بادنجان سیاه دو دانه
چکه یا ماست ۱۵۰ گرام 
نعناع خشک 
مرچ سرخ و یا سبز اگر لازم میدانید.
سیر و نمک به قدر ضرورت 
و آب

طرز تهیه
بادنجـان سیاه را در بین یک بادیـه با آب و نمک برای مدتی ۱۰ الی ۱۵ دقیـقه جوش دهیـد. طوریکـه نرم و قـابل خوردن گـردد. آب بـادنجـان را برصـاف نمـوده پوست آن برطـرف میکـنیـم.
چکه را با کمی آب و سیر کوبیده شده یا پودر سیر و نمک مخلوط نموده طی ظرف هموار می ریزیم.
بادنجان های پوست شده را توسط ملاقه هموار نموده به ظرف آماده شده کشیده روی آن را چکه ریخته با نعناع و مرچ سرخ دیزان آ ن زبیا نموده و نوش جان کنید. 
۲- اگر به آشپزخانه مکرویله اشته باشید. به بسیار راحتی و وقت کم میتوانید برته را آماده سازید. بادنجان را برای ۵ دقیقه به حرارت ۶۰۰ گذاشته بعدا پوست آن را برطرف نموده با چکه آماده شده و یا ماست نوش جان کنید.



  • ابراهیم اخلاقی

آش

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۲۵ ب.ظ

آش قورتی

مواد لازمه
۱ـ آش ۵۰۰ گرام
۲ـ روغن ۱۵۰گرام
۳ـ رومی تازه ۵۰۰ گرام
۴ـ پیاز دو عدد
۵ـ گوشت کوفته ۲۵۰ گرام
۶ـ قورت سایده شده یا چکه ؛ ماست ۵۰۰ گرام
۷ـ سیر ونمک ودیگر مصالح که خوش دارید بقدر ضرورت

طرز تهیه
۱ـ روغن را داغ نموده پیاز را ریزه ریزه میده کرده قدری حرارت دهید. زیاد سرخ نشود سیر و رومی میده را هم با نمک و زرچوبه بالای پیازبی اندازید و بگذارید به روغن بیآید. 
کمی آب علاوه کرده بگذارید به جوش آید. گوشت را بشکل پاشان و کوفته های خورد خورد تا زمانیکه نرم و به روغن بیآید حرارت دهید. حالا که قورمه به اصلاح لعاب آش آماده است.
۲ـ در بین یک دیگ آب را ۱۰۰ درجه سانتی ( جوش) حرارت داده یک قاشق ماست خوری روغن و نمک به اندازه آب نمکی شود علاوه کنید.آش که پخته شد آنرا در چلو صاف اندخته بگذارید تمام آب آن بر طرف شود.
۳ـ به ظرف دلخواه کاسه و بشقاب آش را با قورت مخلوط کنید و یا بالای آش بیاندازید. قورمه را که قبلاً آماده کرده بودیم بی اندازید . با نعناع گشنیز و مرچ سیاه نوش جان کنید.

آش قاشقی

موادلازمه
۱ـ آرد سفید ۱۰۰۰ گرام
۲ـ روغن ۲۰۰ گرام
۳ ـ پیاز دو عدد
۴ـ رومی تازه ۵۰۰ گرام یا رُب رومی یک قاشق کلان
۵ـ هر تر کاری که خوش دارید
۶ـ سیر نمک
۷ـ رنگ شیرین
۹ـ گشنیز تازه یا تخم گشنیز
۱۰ـ مرچ سیاه پودینه

طرز تهیه
روغن داغ کرده پیازمیده کرده گی به آن سرخ میکنیم سیر بالای پیاز سرخ شده علاوه کرده کمی داغ میکنیم رومی های میده شده را بالای آن عـلاوه کنید و حـرارت دهـیـد به روغـن بی آید.هر ترکاری باشد. 
اگرخام باشد لازم است کمی حرارت بدهیم.به اندازهء که کاملاً نرم نشود . و آب به اندازه که بعد از نرم شده آش کاملاً خشک نشود. و یک مقدار باقی بماند .بالای لعاب اضافه کنید وبگزارید به جوش بیاید.
رنگ دیگ و مطالح را اضافه کنید.گشنیز را میده و یا صرف گل های آن را در آب علاوه کنید . قابل یاد آوریست اکثراً گشنیز تازه را بعد از پختن و کشیدن به کاسه ها بالای آش می اندازند و صرف میکنند.
آش را یا به شکل که است و یا هم توته کنید . ودر آب جوش خوب نرم کنید .در ظروف دلخواه تان بکشید .
با مصالح مانند پودینه ؛ نعناع مـرچ سیاه ؛ مـرچ سرخ خـوش مزه و نوش جان کنید.
در وطن عزیز ما آش کاسه های مـخصوص سفـالی مسی و قـاشق ها چوبی که نی هم گویند دارد. آش اکثراً در موسوم سرما به مصرف میرسد. و درهنگام ریزش آنرا به میل صرف میکنند.

آش دوغ

اول آرد را خمـیر کرده توسط آشگـز هـموار نمـوده توسـط کارد طویل طویـل بریــده و یا هــم از آش را خـرید کرده در بیـن دیـگ آب جوش جوشانده بعد از آن که نرم شد .آب را بر طرف کرده دردوغ را بالای آش بی اندازید .روغن را با رزچوبه سیر داغ کرده و با هر قورمه که خانم های محترم تهیه میکنند . صرف میدارند.
ظـروفی را که آش در بیـن آن صرف میـدارندعبارت است از کـاسهء چوبی؛ کاسه مسی که شاکاسه هم گـویند. یا به عباره دیگـرکـاسه خورد مسی وگلی و مصالحه های آش مذکور مرچ سرخ نمک و پودینه میباشد.

آشک
خمیر آشک مانند آش آماده میگردد. آشک در افغانستان عزیز از گندنه وگوشت طبخ میگردد. خمیر را سخت آماده نموده و به شکل دایره های کوچک قطعه می کنند، سپس در بین آن گندنهء میده شده را پر نموده جوش میدهند. بعد از صاف نمودن، قروت، نعنا و قورمهء دالنخود را بالای آن علاوه نموده نوش جان می کنند.

آشک گوشتی

مواد لازم
۱ . آرد ترمیده ۱۰۰۰ گرام 
۲.تخم
۳. گوشت کوفته ۷۵۰ گرام
۴. پیاز دو عدد 
۵. سیر
۶. نمک
۷. نعناع
۸. رومی تازه یا رب رومی
۹. روغن
۱۰. چکه یا قورت
۱۱. آب

طرز تهیه 
۱- آرد را با آب شیر گرم تخم و نمک ۲۰گرام روغن خمیر کنید. برای دقیقه۳۰ بگذارید.
۲- گوشت کوفته شده را نمک سیر بزنید.
۳- پیاز را میده ریزه کرده سرخ کنید .رومی سیر نمک را نیز بالای آن علاوه نموده بمانید به روغن بیاید. لوبیا را نیز نرم کرده آب اش را برطرف کنید و بالای لعاب اماده شده بریزید.
۴- چکه را نیز کمی سیر و آب سرد آماده کنید.
۵- به یک دیگ بزرگ آب و نمک را بالای آتش قرار دهید .به جوش بیاید.
۶- خمیر را ذغاله کوچک نموده ازدرجه ۴ ماشین بکشید.

بعداً به شکل دلخواه ی خود شما چارکنجه و یا گرد خمیر را ببُرید. گوشت را در بین خمیر ها برش شده قرار داده و محکم بسته کنید. همه آشک ها را در بین تکری آرد پاش داده و بیچیند. همین که تٌکری پر شد روی آن را بپوشانید آشک ها خشک نشوند. همین که پر کردن آشک تمام شد. به احتیاط آشک ها را به دیگ آب جوش بی اندازید.غوری ها را چکه بزنید.همیه که از پخته بودن آشک مطمین شدید توسط آشک صاف اب ان را برطرف کرده آشک ها را در بین غوری بریزید و روی آشک ها را چکه بیاندازید. لعاب آماده شده را نیز انداخته وومصالحه های را خوش دارید .مثلاً نعناع مرچ سرخ ... پاش داده نوش جان کنید.
نوت !گوشت کوفته شده را نمک سیر بزنید.. واگر لازم میدانید حرارت دهید.

آشک گندنه یی

مواد لازم
۱ـ گندنه دو کیلو 
۲ - آرد ترمیده ۱۰۰۰ گرام 
۳- یک عدد تخم 
۴ـ آب 
۵- چکه

مواد لازم برای لعاب آشک
روغن به اندازه دلخواه
رومی تازه یا رب رومی
سیر
دالنخود ۱۵۰ گرام 
گوشت کوفته ۲۰۰ گرام
مرچ و نعناع

طرز تهیه
۱- ابتدا گندنه را چیده ( قسمت سر و آخر آن را دور میکنند) به طور منظم بالای هم قرار داده میده میده ریزه میکنند.

بعداً با آب فراوان شسته و برای حفظ الصحه بهتر است که گندنه رادر بین پتاس( پتاسیم پرمنگنات) و یا نمک هم خاصیت میکروب کش دارد حد اقل ۲۰ دقیقه تر کنید.
2- گندنه شسته شده را در بین چلو صاف بگذارید .نمک و کمی روغن یک یا دوقاشق مرچ خشک و یا مرچ تازه اگر خوش دارید. اضافه کرده( روغن برای نرم ساختن کندنه اضافه میکنیم.)گندنه با مواد که اضافه کردید با دست خوب مخلوط نماید. و کمی هم فشار دهید که آب گندنه برآید.


3-آرد را با آب شیرگرم نمک و تخم ( برای اینکه آش حین جوش خوردن بازنشود لازم است.) مگراکثراً خانم های عزیز بدون تخم خمیر میکنند . فرق ندارد سخت خمیر کنید.برای مدت ۲۰ دقیقه بگذارید. دم راست کند. بعداً از خمیر آماده شده به اندازه مناسب برداشته توسط آشگز یا ماشین نازک کنید. و به شکل چهار کنجه یا دایروه برش کنید.به اندازه که زیاد بزرگ نباشد. هم چنان هنگام هموار نمودن خمیر دقت لازم است تمام ذغاله ها را یکسان هموارکنید. دبل و نازک نشود.هنگام پختن یکی خام و دیگر پخته میشود.
4ـ خمیر را به هر شکل که برش کرده اید بگیرید دست آب زده بروی خمیر برش شده بزنید.بعداً در بین آن گندنه پر کرده و آنرا محکم بسته کنید.


5- بروی تکری یا پتنوس آرد بریزید و آشک های جور شده را بچیند. بالای آن یک یک دستپاک ؛صافی که پاک و خشک باشد هموار کنید.

در یک دیگ کلان در جریان پر گردن آشک آب و نمک به اندازه ء که آب شور باشد بالای حرارت گذارید. که به جوش بیاید. آشک های را به آب جوش انداخته برای ۱۰ الی ۱۵ دقیقه جوش آشک های توسط آشک صاف برداشته ظرف مورد نظرتان را چکه بزنید. سپس آشک به آن ریخته روی آن چکه بیاندازید و لعاب آماده شده مرچ و مساله را بالای آشک پاش داده نوش جان کنید.

طرز تهیه لعاب آشک 
ابتدا دال نخود را با مقداری آب میگذاریم روی حرارت تا نرم شود. بعد در ظرفی مقدار روغن ریخته و پیاز رنده شده را روی حرارت سرخ نموده بعد به آن رب را اضافه کرده و سرخ میکنیم.
بعد گوشت ماشین شده نمک ورا به آن اضافه کرده با مقدار آب میگذاریم پخته شود, سپس دال نخود نرم شده را به آن اضافه نموده و حرارت را خاموش میکنیم.
بعد از آن سیر را رنده کرده با چکه یا ماست,نمک مخلوط میکنیم, سپس آشک پخته شده را در ظرف مورد نظر خود ریخته و روی آن روغن داغ شده را ریخته و قورمه , چکه یا ماست ترش که از قبل آماده کرده بودیم میریزیم و همچنین نعنا’ خشک را روی آن پاشیده و نوش جان میکنیم.

نوت !
اکثرا برای لعاب روی آشک تنها روغن و زردچوبه رااستفاده میکنند.برای لعاب روی آشک لوبیای سرخ هم خیلی خوش مزه است.قورمه رومی تازه با مرچ سیر هم گاهی مورد استفاده قرار میگیرد.

Tortellini آشک آلمانی

طرز تهیه آن مانند آشک افغانی میباشد که در داخل آن پنیر پر میکنند.





 

  • ابراهیم اخلاقی

تولید و مصرف برنج در افغانستان:

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۲۴ ب.ظ

تولید و مصرف برنج در افغانستان:

برنج یکی از غذا های مهم و مهشور مارا تشکیل میدهد. برنج در افغانستان عبارت است از: برنج باریک و برنج لُک.

برنج لُک:
برنج لک نسبتاً دانه های پر تر و کوتاه تر دارد. که درازی آن ۵ الی پنج و نیـم ملی متـر میباشد. این برنـج زیـادتر پـودری و نشایسته یـی میبـاشد.
برنج لُـک در اکثـر نقـاط افـغـانستـان عزیز زرع میگردد. که ازده دانه نوع بیشتر هست، مشهور ترین انها برنج لُک وردکی است که خط سبز گونه در بین برنج دیده میشود.

برنج لک با سنگ ریزه ها برنج سیاه سرخ اکثرا در بین برنج لک دیده میشود. قبل از مصرف باید برنج لک را بیچینیم.

از برنج لـک غـذا های لـذیـذ مـاننـد شیـربرنج ،شولـه زرد، کیـچـری قــورت ،شـولـه غـوربـنـدی، شـلـغـم بتـه، شـولـه سـفیـد که با دوغ میپزند. هم چنـان برنج لک را برای پختن دلمه برگ تاک نیز مورد استفـاده قـرار میگیـرد. دنـده کـی ( شوله سفید با شوربا نوش جان میشود ) نیز از بـرنـج لُـک آماده میـگـردد.

  • ابراهیم اخلاقی

پکوره سینه مرغ

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۲۳ ب.ظ

پکوره سینه مرغ

مواد لازم
۱- گوشته سینه مرغ ۲۵۰ گرام
۲- آرد نخود ۴ قاشق نان خوری
۳- آرد سفید ۲ قاشق نان خوری 
۴- روغن بقدر ضرورت
۵- تخم گشنیز دو قاشق 
۶- پودر سیر یک قاشق خورد 
۷- آب ۱۰۰ ملی لیتر
۸- نمک بقدر لازم
۹- سودا پولی نیم قاشق خورد

طرز تهیه 
سینه مرغ را بخاطریکه نازک و خوب پخته گردد. از وسط قاش کنید. بعدا آن را به به اندازه های مناسب تـوته نموده با نمک تخم گـشنیز و پودر سیر یا سیر کوبیده شده و دوقـاشق آرد نخـود خوب مخـلوط نماید .آرد نخود بخاطریکه آب گوشت را جذب و مساله را خوبتر جذب نماید. به ظـرف جـداگـانه ی ۱۰۰ ملی لـیـتـر آب را با نمک و آرد از جمله هشت قاشق آن باقی مانده و سودا پولی خوب مکس میکنیم.
روغن را داغ نموده گـوشت آماده شده را یک یک توته گرفته با آرد را با آب به شکل نیمه مایع درست نمودیم داخل نمـوده به روغن بریان نماید . با مرچ سلاد و یا چـتنی هایکه خوش دارید نوش جان کنید.





پکوره کچالو

مواد لازم 
۱- آرد ترمیده ( آرد صفر سه ) ۲۰۰ گرام 
۱- آرد نخود اګر استفاده نماید پکوره خوش مزه تر میشوند !
۲- رنگ شیرین یا رنگ هندی نارنجی 
۳- روغن بقدر کفایت 
۴- نمک 
۵- سیر کوبیده شده یا پودر سیر به مقداریکه دوست دارید .
۶- تخم گشنیز
۷- آب 
۸- کچالو

طرز تهیه پکوره کچالو 
یک مقدار آب را به داخل ظرف ریخته رنگ شیرین را بالای آن علاوه نماید . همین که رنگ دلخواه ی شما حاصل گردید .آرد را کم کم علاوه نموده توسط قاشق یا مکسر خوب مخلوط نماید . نمک تخم گشنیز و دو سه دندانه سیر کوبیده شده و یا نیم قاشق پودر سیر را نیز با آن خوب مخلوې نماید .
خمیر پکوره باید طوری باشد هنگام سرخ نمودن به روغن کچالو ها از بدون نباشند . بعدا پوست کچالو ها را گرفته روق روق نموده به داخل خمیر آماده شده داخل نموده و آن را به روغن داغ سرخ نماید .
بعد از اینکه کچالو ها تمام گردد . میتواند در حین زمان پکوره پیازی نیز طبخ نماید . پیاز سفید را پوست نموده حلقه حلقه ریزه نموده داخل خمیر نموده به روغن سرخ نماید .
پکوره کچالو و پیاز را با چتنی های لذیذ افغانی و یا ترشی های نوش جان نماید.

 

خمیر پکوره 

کچالو و خمیر پکوره



کچالو های ورق - ورق شده در بین خمیر پکوره 

پکوره پیازی را بعد از پکوره کچالو طبخ میدارند . خمیر بوی پیاز را بخود نگیرید.

پکوره کچالو برای کسانیکه از رنګ شیرین استفاده نمیکنند !
خمیرش کاملا مطابق مراحل ذکر شده صرف از رنګ صرف نظر نماید !


نکته !
اگرحین سرخ نمودن پکوره ها کچالو خمیر را خوب به خوب نمیگیرد دلیل آن نازک بودن خمیر است . با آضافه نمودن یک مقدار آرد دیګر میتوانید پکوره های با شکل زیبا و لذیذ را طبخ نماید .
۲- پکوره های بازاری بدون تخم مرغ تهیه میگردد . اما در خانه اگر یک تخم مرغ رانیز با خمیر آن علاوه نماید . مزه پکوره را بهتر میسازد .
۴- اندازه ی پکوره و شکل آن مربوط میشود به کچالوی را شما مورد استفاده قرار میدهید !میتواند ګرد ګرد و یا هم بیضوی شکل کچالو را برش نماید .
 

  • ابراهیم اخلاقی

چند غذای معروف افغانی

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۲۲ ب.ظ

چند غذای معروف افغانی

منتو 
یکی از خوراکه های لذیز افغانی می باشد که در بخار آب پخته می شود. خمیر منتو را به شکل دایره های کوچک قطع نموده از گوشت سرخی، دنبه، پیاز، سیر، گشنیز و مرچ سیاه پر نموده در ظرف مخصوص می چینند.

 

قابلی پلو 
قابلی پلو افغانی بسیار مشهور می باشد و تقریباً اکثر کشور های جهان و کشور های همسایه به نام آن آشنا هستند که از برنج باریک، گوشت یخنی گوسفند، زردک، کشمش، خسته و پسته تهیه می گردد




شولهء غوربندی 
در ولسوالی غوربند شولهء پخته می کنند که به نام شولهء غوربندی یاد می شود. این شوله را از برنج، ماش و قورمهء دال نخود دار گوشت گوسفند تهیه میکنند.

کچری قروت 
کچری قروت یکی از غذاهای مشهور و مزه دار افغانی می باشد که اکثراً در زمستان پخته می شود. روز اول زمستان مردم صندلی و یا بخاری می گذارند، کچری قروت پخته می نمایند. کچری قروت از برنج لک، قروت و کوفته تهیه می شود.

سمنک 
سمنک را در میله های بهاری پخته می کنند و یکی از غذا های هوسانهء مردم افغانستان می باشد که گندم را در ظرفی انداخته در روز های بارانی در زیر باران می گذارند. وقتی سمنک سبز شد آنرا کوبیده و جوش میدهند. در دیگ آن هفت بار آب میاندازند و با تبخیر شدن آن، چارمغز های زنده را با قدری خسته و پسته علاوه کرده بعد از آماده شدن بالای آن خشخاش را انداخته نوش جان می کنند.

دلمهء برگ تاک انگور 
این غذای مزه دار را طوری آماده می کنند که برگ های تازهء تاک انگور را میده در بین آن کوفته قبلاً تهیه شده را گذاشته و با تار می بندند و در بین لعاب بادنجان رومی، سیر و پیاز می گذارند تا پخته شود.





 


کباب تندوری 
مردم افغانستان مردمان مهمان نواز و بسیار خراج هستند. در مناطق مرکزی افغانستان وقتی مهمان زیاد تر از پنج نفر میداشته باشند، یک راءس گوسفند کلان را ذبح کرده و خوب پاک می شویند، بعداً مقداری سیر و نمک را آماده ساخته تمام گوسفند را خوب سیر و نمک می زنند. بعداً آتش کافی در تنور می افروزند و یک کاسه مسی را در روی آتش گذاشته گوسفند را مکمل توسط سیخ تندور در تندور پائین می کنند، طوریکه دنبهء گوسفند آهسته، آهسته در بین همان کاسه آب شده و بعد از دو الی چهار ساعت گوسفند پخته می شود. البته پخته شدن آن مربوط به چاقی و کلانی گوسفند می باشد.

  • ابراهیم اخلاقی

ببرک کارمل

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۲۲ ب.ظ

ببرک کارمل

ببرک کارمل به سال 1929 میلادی ( 1308 شمسی ) در کابل در یک خانواده نظامی پشتون‏تبار به جهان آمد پدرش سپهبد محمد حسین در رژیم سلطنتی فرمانده سپاه و استاندار پکتیا بود که در زمان داوود به فرماندهی لشکر 17 پیاده و استاندار هرات مقرر گردیده و به سال 1977 (1356) بازنشسته شد.

ببرک کارمل به سال 1952(1331دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه کابل را به پایان رسانید. به سال 1953(1334)  به جرم سازماندهی راهپیمایی دانشجویان بازداشت و نزدیک سه سال در زندان به سر برد. در سال‏های 1957-1959 (1336-1338) در ارتش خدمت کرداز سال 1960 (1339) تا 1964 (1343) کارمند وزارت‏های معارف و برنامه‏ریزی بود. در دوره‏های نخست وزیری نوراحمد اعتمادی، دکتر ظاهر و دکتر موسی شفیق به نمایندگی پارلمان (مجلس) برگزیده شد.

او یکی از بنیادگذران حزب دموکراتیک خلق است. در سال 1967 (1343) معاون دبیر کل کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق گردید. پس از کودتای نظامی در آوریل 1978(1357) به حیث معاون رئیس شورای انقلابی و معاون نخست وزیر جمهوری دموکراتیک افغانستان مقر گردید. در مه 1978 (1357) به سمت سفیر جمهوری دموکراتیک افغانستان در چکسلواکی فرستاده شد. در اگست 1978 (1357) در اثر فشار امین از وظیفه سبک‏دوش گردید. اما از ترس مجازات به افغانستان برنگشت و در چکسلواکی ماندگار شد.

سخنرانی توانا و احساساتی بود و دوست داشت به جای تجزیه و تحلیل‏های شخصی، کلی بافی کند و مسایل را در هم بیامیزد. در مسایل اقتصادی زیاد وارد نبود و تنها به کلیات آن علاقه‏مندی نشان می‏داد. زبان انگلیسی را به روانی می‏دانست و کمی هم آلمانی حرف می‏زد. متاهل بود و 4 فرزند داشت. محمود بریالی برادر ناتنی او است. در مسکو درگذشت و در شهر حیرتان استان بلخ به خاک سپرده شد.

ببرک کارمل در اواخر حکومت نجیب به کابل آ مد و تا زمان تصرف کابل توسط مجا هد ین درین شهر بود. سپس به مزار شریف و حیرتان رفت. در سال در اثر بیماری هائی قلبی و جگر در دوم سپتامبر 1996 میلادی  ( 1375 شمسی) در 67 سالگی در حیرتان فوت کرد و درشهر حیرتان به خاک سپرده شد.

  • ابراهیم اخلاقی

داکتر نجیب الله

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۲۱ ب.ظ

داکتر نجیب الله

نجیب الله فرزند اختر محمد، از قبیله احمد زی از تیره غلزایی پشتون، در سال 1326 در پکتیا متولد شده است. پدر وی کارمند اداره تجارت افغانستان در پیشاور بود. وی در سال 1343ه‏ش، از لیسه (دبیرستان) حبیبیه فارغ گردید و در سال 1354 از دانشکده طب دانشگاه کابل، فارغ التحصیل گردید. نجیب در سال 1344 به عضویت جناح پرچم ح.د.خ.ا درآمد و به فعالیت شدید و تند حزبی و دانشجویی آغاز کرد. ولی در جریان این فعالیت‏ها دو بار دستگیر شد، اما با اعمال نفوذ پدرش از زندان آزاد گردید. در درگیری‏های فیزیکی میان گروه‏های رقیب (چون خلق، پرچم، شعله جاوید، جوانان مسلمان و ...) وی نقش بسیار فعال و برجسته داشت و از همین زمان به بزن بهادری شهرت یافت.

در سال 1356 به عضویت کمیته مرکزی ح.د.خ.ا درآمد و پس از پیروزی کودتای 7 ثور 1357 وی به عنوان عضو شورای انقلابی و در برج سرطان همان سال به عنوان سفیر افغانستان در تهران تعین گردید. در ماه میزان همان سال به هنگام تصفیه پرچمی‏ها از سوی جناح خلق از سوی تره‏کی ـ امین به کابل برنگشته در خارج ماند و در 6 جدی 1358 ه‏ش همراه ببرک کارمل و سپاهیان شوروی به کابل آمد و از آن زمان به سمت رئیس سازمان اطلاعات و امنیت (خاد) تعیین گردید و تا برج ثور 1365 این وظیفه را با موفقیت انجام داد. وی که در طی این مدت توجه روس‏ها را به خود جلب کرده و عده‏‏ی زیادی از اعضای حزب و نیروهای امنیتی و مسلح را با خود همراه ساخته بود، در تاریخ مزبور به عنوان منشی عمومی، (دبیر کل ح.د.خ.ا) انتخاب گردید، و در ماه میزان همان سال به عنوان رئیس شورای انقلابی و در ماه قوس 1366 پس از تشکیل لویه جرگه به عنوان رئیس جمهور افغانستان تعیین گردید.

پس از تغییر نام، تشکیلات و اساسنامه حزب دموکراتیک خلق، در ماه سرطان 1369 به عنوان رئیس «حزب وطن» انتخاب گردید و سرانجام تحت فشار مجاهدین و تسریع فروپاشی پایه‏های لرزان رژیم او در اواخر حمل 1371 از ریاست جمهوری استعفا داده و هنگامی که می‏خواست از فرودگاه کابل به جانب هند به قصد ملحق شدن به خانواده‏اش پرواز کند، نیروهای مسلح مانع پرواز او گردیده، ناگزیر به دفتر نمایندگی سازمان ملل پناه برد و سال‏ها در آن جا به عنوان پناهنده زندگی می‏کرد تا این که در شب 5 میزان 1375 که طالبان به کابل وارد شدند، او را از دفتر سازمان ملل بیرون آورده شب هنگام همراه برادرش بدار آویخته و بدین ترتیب به زندگی پر ماجرایش پایان بخشیدند.

  • ابراهیم اخلاقی

عبدالعلی مزاری

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۲۰ ب.ظ

 عبدالعلی مزاری

شهید عبدالعلی مزاری در سال ۱۳۲۶ هجری شمسی در روستای نانوایی چهار کنت از توابع ولایت بلخ چشم به جهان گشود. پدرش حاجی خداداد، زراعت پیشه و مالدار بود.

خانواده حاجی خداداد اصلا از سرخجوی ورس به شمال افغانستان مهاجرت کرده بودند. در دورانی که عبدالعلی مزاری به دنیا آمد، خانواده‌ی او چون بسیاری خانواده‌های دیگر در زمستان به قشلاق و در تابستان به ییلاق می رفتندعبدالعلی نیز چون دیگر اطفال در دامداری و زراعت به خانواده کمک می کرد. در کنار این دروس ابتدایی را زمستان ها در مدرسه‌ی نانوایی فرا گرفت. سپس به صورت تمام وقت تعلیمات دینی را در مدرسه چهارکنت و مزار شریف ادامه داد
شهید مزاری در بیست سالگی با برخی چهره های مبارز زمانش آشنا شد. در همین سنین با شهید سید اسماعیل بلخی از نزدیک آشنا گردید و بلخی، عبدالعلی جوان را تشویق به تداوم تحصیل و خدمت عسکری می کند. در سال 
۱۳۴۸ هجری شمسی شهید به عسکری می رود و دوران عسکری را در کابل، خوست و گردیز سپری می کند. در ضمن خدمت، درسش را نیز نزد یک مولوی سنی مذهب افغان ادامه می دهد.

خدمت سربازی برای مزاری بسیار آموزنده بود. از یکسو به او کمک شد که با محرومیت مردم دیگر مناطق افغانستان آشنایی بیشتر پیدا کند و از سوی دیگر با ساختار پر از فساد و تبعیض دولت حاکم آشنا گردد.
عبدالعلی مزاری با ختم خدمت سربازی مدت کوتاهی در افغانستان می ماند. پس از آن برای ادامه‌ی تحصیلات به ایران می رود. در سال 1350 هجری شمسی قم را به عنوان محل تحصیلش انتخاب می کند. این سالها در ایران اوج مبارزات ضد شاهنشاهی استمبارزات ضد سلطنتی مردم ایران و فضای سیاسی و فکری آن روز حوزه علمیه قم، مزاری را بیشتر از گذشته به فعالیت های سیاسی و جریان های انقلابی علاقمند می سازد. نظام فرسوده ی شاهی افغانستان بدتر از شاهنشاهی ایران غرق فساد بود. او افغانستان و محرومیت ها را دیده بود.با حلقات مبارزان شیعه افغانستان ارتباط و دوستی نزدیک داشتبنابراین مزاری در مدت کوتاهی با رهبران انقلاب ایران آشنا شد. سفری به نجف رفت و با آیت الله خمینی از نزدیک دیدار کرد.

سال های اقامت مزاری در ایران، عراق، سوریه، پاکستان و ترکیه پر از شور و تلاش بود. او در کنار فعالیت های سیاسی و همکاری و همفکری با شخصیت های رده اول انقلاب، در سال 1355 موفق شد تا درس سطوح حوزه را به پایان برساند
به دنبال کودتای هفت ثور و قیام سه حوت 1357 مردم چهارکنت، مزاری به زادگاهش بر گشت و در کنار مجاهدین به جنگ مسلحانه با دولت و متجاوزان شوروی پرداخت. در همین سال ها با همکاری و هماهنگی جمعی از همفکرانش سازمان نصر افغانستان را بنیان گذاشتند
.

مزاری در سال 1360 هجری شمسی بار دیگر به خارج سفر کرد و فعالیت های سیاسی خود را در ایران پی گرفت. او در سال 1365 به افغانستان بازگشت .در این سالها وجود جنگ های شدید داخلی این احساس را در میان سران احزاب به وجود آورده بود که وحدت یگانه راه برون رفت از مشکلات استبدینسان می توان مزاری را در کنار سایر رهبران جهادی یکی از افراد موثر در ادغام احزاب هشتگانه شیعی و تشکیل حزب وحدت اسلامی در سال 1368 دانستشورای مرکزی حزب وحدت در سال1370 هجری شمسی، عبدالعلی مزاری را در غیاب وی در حالیکه از سفر ایران و به صورت مخفیانه از طریق هرات به بامیان برمی‌گشت، به عنوان دبیرکل شورای مرکزی حزب وحدت اسلامی انتخاب کرد.

در اوایل زمستان 1370 هجری شمسی شهید مزاری از طریق ولایت فراه خود را به بامیان رساندپس از سقوط حکومت کمونیستی در کابل و استقرار مجاهدین در پایتخت، او از طریق مزار شریف وارد کابل می شد و در غرب کابل مستقر گردیدسالهای استقرار مزاری در غرب کابل، متاسفانه همزمان شد با جنگ های خونینی که بین متحدان قبل از پیروزی و فاتحان امروز شعله ور گردید.

حزب وحدت اسلامی به دبیر کلی عبدالعلی مزاری، حزب اسلامی به رهبری حکمتیار و جنبش ملی به رهبری عبدالرشید دوستم از یکسو و جمعیت اسلامی به رهبری ربانی و فرماندهی احمد شاه مسعود و برخی دیگر از احزاب جهادی از دیگر سو که اتفاقا اداره شهر کابل نیز در دست آنان بود، جنگ های طولانی مدتی را برای کنترل قدرت آغاز کردند
هر یک از طرفین، طرف مقابل را متهم به انحصار طلبی در قدرت می کرد در سنبله 1373 در پی یک اختلاف شدید داخلی، حزب وحدت به دو شاخه تقسیم شد که رهبری یک شاخه از آن به عهده شهید مزاری بود و شاخه دیگر که محمد اکبری آن را هدایت می کرد در صف موافقان حکومت در کابل قرار گرفت.

هرچند که شواهد قابل استناد برای تشخیص مجرم واقعی در جنگ ها وجود ندارد (زیرا هر یک از طرفین ادله ای برای اثبات ذیحق بودن خود ارائه می کنند) اما می توان گفت که آن سالها، شاید از تلخ ترین سالهای تاریخ افغانستان باشد.

همزمان با جنگ های کابل، جنبش طالبان که یک جنبش کاملا نو ظهور و نا آشنا بود از جنوب افغانستان اعلام موجویت کرد و به سرعت با تصرف مناطق مختلف افغانستان به سمت کابل نزدیک شددر اواخر سال 1373 جنبش طالبان تا نزدیکی های کابل پیشروی کردندظهور طالبان تمام معادلات قدرت در افغانستان و مخصوصا در کابل و اطراف آن را دگرگون نمود. «شهید مزاری» در آغاز با فرستادن بخشی از زبده ترین نیروهای خویش به ولایت غزنی به مقاومت در برابر پیشروی طالبان پرداخت. نیروهای اعزامی حزب وحدت در آغاز موفق شدند مواضع طالبان را در اطراف شهر غزنی متصرف شوند. اما به دنبال عدم همکاری نیروهای محلی آنان نتوانستند جبهه ای موثر بر ضد طالبان در غرنی فعال سازند.

با شکست طرح فعال ساختن جبهه در ولایت غزنی، مزاری مذاکرات با طالبان را که از چندی پیش آغاز شده بود جدی تر دنبال نمود. اما با کنار رفتن حزب اسلامی از حلقه اتحاد و مستقر شدن طالبان در چهار آسیاب غرب کابل در محاصره کامل قرار گرفتسرانجام، حزب وحدت اسلامی در غرب کابل شکست خورد و «عبدالعلی مزاری» در حوت 1373 در چهارآسیاب به دست طالبان به شهادت رسید.

طالبان تلاش نمودند تا از پذیرش مسولیت شهادت «رهبر حزب وحدت» شانه خالی کنند و شهادت او را بیشتر یک سانحه هوایی وانمود سازندشهید مزاری پس از شهادت از غزنی تا مزار شریف بر دوش هواداران خود تشییع و در شهر مزار شریف به خاک سپرده شدگفته می شود که شهید مزاری ببیعد از اسارت، به دست نیروهای طالبان شکنجه شده . پس از مثله شدن به شهادت رسیده است.

  • ابراهیم اخلاقی

نامزد وزیران پیشنهادی کرزی و اعضای دولت

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۲۰ ب.ظ

استاد محمد کریم خلیلی

محترم محمد کریم خلیلی معاون دوم ریاست جمهوری اسلامی افغانستان در سال 1329 در حصة اول بهسود ولایت میدان وردک زاده شد.

آموزش دورة ابتدایی را در زادگاه خویش و تحصیلات عالی را در علوم دینی و معارف اسلامی در شهر کابل به اتمام رسانید.

محمد کریم خلیلی بعد از کودتای 7 ثور 1357 مبارزات و فعالیتهای سیاسی – فرهنگی را به صورت منسجم و سازمان‌یافته آغاز نمود و از سال 1366 الی پیروزی مجاهدین به عنوان عضو و سخنگوی شورای ائتلاف اسلامی افغانستان ایفای وظیفه نمود.

محترم محمد کریم خلیلی در اولین کابینه مجاهدین به حیث وزیر مالیه تعیین گردیده و بعد از تسلط طالبان، رهبری مقاومت در برابر آنها را در جبهات مرکزی کشور به عهده گرفت.

محترم محمد کریم خلیلی با تاسیس اداره موقت تا اولین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی افغانستان به حیث معاون رئیس اداره موقت و رئیس دولت انتقالی اسلامی افغانستان ایفای وطیفه نمود.

در جریان اولین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی افغانستان در کنار جلالتماب حامد کرزی ایستاد و بعد از پیروزی در 17 قوس 1383 به حیث معاون دوم رئیس جمهوری اسلامی افغانستان حلف وفاداری یاد نمود.

محترم کریم خلیلی در دومین دور انتخابات ریاست جمهوری به حیث معاون جلالتماب حامد کرزی معرفی شد و پس از پیروزی در انتخابات به حیث معاون دوم رئیس جمهوری اسلامی افغانستان در 29 عقرب 1388 حلف وفاداری یاد کرد.

محترم کریم خلیلی به لسان های دری، پشتو وعربی صحبت میکند، متاهل بوده دارای هفت فرزند می باشد.

 

 

محمد حنیف اتمر

محترم محمد حنیف اتمر وزیر امور داخله جمهوری اسلامی افغانستان در سال 1347 در ولایت لغمان به دنیا آمد.

سند معادل لیسانس خود را در رشته مطالعات انکشاف دهات، ماستری اش را در رشته روابط بین الملل و انکشاف در کشورهای بعد از جنگ از دانشگاه یارک بریتانیا و دیپلوم خود را در رشته تکنالوژی معلوماتی و کمپیوتر از آن کشور به دست آورده است.

محمد حنیف اتمر بین سال های 1371 و 1381 سمت های مهمی در موسسات غیر دولتی در عرصه های طرح و اجرای برنامه های بشری، کمک به مهاجرین و بازسازی و توسعه داشته است.

محمد حنیف اتمر در سال 1381 سمت وزارت احیاء و انکشاف دهات را به عهده گرفت، سپس در سال 1385 وزیر معارف شد و در 30 ماه میزان سال 1387 به حیث وزیر امور داخله کارش را آغاز کرد که تا اکنون دراین پست اجرای وظیفه می کند.

آقای اتمر به زبان های پشتو، دری، انگلیسی و اردو مسلط است

 

عبدالرحیم وردک

محترم عبدالرحیم وردک وزیر دفاع جمهوری اسلامی افغانستان در سال 1323 در ولایت میدان وردک چشم به جهان گشود.

او بعد از فراغت از لیسه عالی حبیبیه، شامل دانشگاه حربی گردید و برای ادامه تحصیل به کشورهای مصر و ایالات متحده امریکا سفر کرد.

عبدالرحیم وردک تحصیلات عالی خود را در مسلک پیاده، کورس میتودیک تعلیم و تربیه و کورس های پراشوت، کماندو، موتردار و میکانیزه افسران، کورس مخابره و الکترونیک ارکان حربی درایالات متحده امریکا و اکادمی علیا ناصر در قاهره مصر به اتمام رسانیده است.

بعد از اتمام تحصیلات از دانشگاه حربی منحیث استاد، معاون پروتوکول وزارت دفاع و در محیط مهاجرت منحیث معاون نظامی محاذ ملی اسلامی افغانستان، معاون نظامی اتحاد سه گانه، عضو اتحاد مجاهدین افغانستان، قوماندان جبهات جهادی محاذ ملی اسلامی افغانستان خدمت کرده است.

آقای وردک بعداز پیروزی مجاهدین در سال 1371، عضو کمیته امنیت و دفاع شهرکابل، لوی درستیز قوای مسلح افغانستان، معاون وزیر دفاع، رئیس پروگرام جمع آوری سلاح، رئیس ریفورم، بازسازی و تشکیل اردوی ملی ایفای وظیفه نموده است.

عبدالرحیم وردک در سال 1383 از سوی حامد کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان به حیث وزیر دفاع به پارلمان معرفی .شد که بعد از کسب رای اعتماد نمایدگان مردم تا اکنون دراین مقام اجرای وظیفه می نماید.

آقای وردک به لسانهای دری ، پشتو و انگلیسی تسلط دارد.

 

وحیدالله شهرانی

محترم وحیدالله شهرانی , وزیر وزارت معادن و صنایع جمهوری اسلامی افغانستان در سال 1352 در کابل زاده شد.

او درجه فوق لسان را در رشته بانکداری و مالی از بریتانیا و درجه فوق لیسانس در اقتصاد را از پاکستان به دست آورده است.

آقای شهرانی در کالج های والتم فارست و ریچموند مضامین اقتصاد و تجارت را تدریس نموده و مشاور رئیس جمهور در امور اقتصادی است. وحید الله شهرانی از سال 1384 تا نیمه سال 1387 معینیت وزارت مالیه را برعهده داشت.

حامد کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان در ماه جدی سال 1387طی فرمانی وحیدالله شهرانی را به عنوان سرپرست وزارت تجارت تعین کرد.

وحیدالله شهرانی به زبانهای دری، پشتو و انگلیسی روان صحبت می کند.

 

حضرت عمر زاخیلوال

محترم حضرت عمر زاخیلوال در سال 1346 زمانیکه پدرش در ولایت بدخشان ایفای وظیفه می کرد، چشم به جهان گشود. تعلیمات ابتدای خویش را در ولایات کنر، پروان، پنجشیر و زادگاه آبایی اش ننگرهار به اتمام رسانید.

عمر زاخیلوال بعد از تهاجم شوروی به پاکستان کوچید و بعد از مدتی اقامت در آن کشور و سهم در جبهات جهاد ولایات ننگرهار، کنر و پنجشیر، جهت ادامه تحصیلات عالی عازم کانادا شد که به اخذ درجه دکتورا از دانشگاه کارلیتن شهر اوتاوا آن کشور نایل گردید.

داکتر زاخیلوال در سال 1384 به افغانستاان برگشت و نخست به حیث مشاور ارشد وزیر انکشاف دهات، رئیس اداره خصوصی سرمایه گذاری یا آیسا و عضو شورای عالی د افغانستان بانک ایفای وظیفه نمود و بعدا به حیث مشاور رئیس جمهوری اسلامی افغانستان در بخش اقتصاد پذیرفته شد.

داکتر زاخیلوال در ماه عقرب سال 1387 از طرف جلالتماب رئیس جمهور به حیث سرپرستوزارت ترانسپورت و هوانوری و در ماه دلو به حیث وزیر مالیه به پارلمان افغانستان پیشنهاد گردید.

در دولت جدید نیز وی بحیث وزیر مالیه دولت جمهوری اسلامی افغانستان به پارلمان معرفی شده است.

داکتر عمر زاخیلوال به لسان های پشتو، دری و انگلیسی تسلط کامل دارد.

 

‌غلام فاروق وردک

محترم غلام فاروق وردک وزیر معارف جمهوری اسلامی افغانستان در سال 1338 در ولسوالی سید آباد ولایت میدان وردک زاده شد. او تحصیلات ابتدایی و متوسط را در زادگاهش و لیسه را در کابل به پایان رساند.

فاروق وردک در سال 1361 وارد فاکولته فارمسی دانشگاه پنجاب پاکستان گردید و در سال 1365 از این دانشگاه فارغ شد. سپس میان سالهای 1365 الی 1370 در کمیته سویدن برای افغانستان در شهر پشاور مصروف خدمت گردید.

فاروق وردک در جریان سالهای 1375 الی 1380 در حالی که در اداره برنامه انکشافی ملل متحد مصروف کار بود، سند ماستری خود را در بخش اداره از پوهنتون پریستون در پشاور به دست آورد.

آقای فاروق وردک در ماه حوت سال 1382 از سوی رئیس دولت انتقالی اسلامی افغانستان به حیث رئیس دارالانشای دفتر مشترک تنظیم انتخابات مقرر شد و سپس در دلو سال 1383 به حیث رئیس عمومی اداره امور و دارالانشای شورای وزیران موظف گردید.

نامبرده علاوه بر این وظیفه، ریاست دارالانشای جرگه امن منطقوی را نیز پیش می برد.

فاروق وردک در ماه میزان 1387 از سوی حامد کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان به حیث وزیر معارف به پارلمان معرفی گردید که بعد از کسب رای اعتماد تا اکنون دراین پست اجرای وظیفه می نماید.

آقای وردک به زبانهای دری، پشتو، اردو و انگلیسی تسلط دارد.

 

محمد سرور دانش

محترم محمد سرور دانش وزیر عدلیه سابق جمهوری اسلامی افغانستان در سال 1340 در ولسوالی اشترلی ولایت دایکندی به دنیا آمده و تعلیمات ابتدایی را در زادگاهش و تحصیلات خود را در رشته فقه، معارف اسلامی، حقوق و ژورنالیزم به درجه فوق لیسانس در کشورهای عراق، سوریه و ایران به پایان رسانیده است.

آقای سرور دانش بین سال های 1361 و 1380 مسئولیت مجلات گوناگون از جمله هفته نامه وحدت، مجله سراج، مجله صراط، مجله در دری، مجله میثاق وحدت و مجله نگاه معاصر را به پیش می برد و تالیفات متعدد از جمله 15 جلد کتاب داشته است.

سرور دانش در لویه جرگه اضطراری اشتراک فعال داشته و در کمیسیون های تسوید و تدقیق قانون اساسی عضویت داشته است.

محمد سرور دانش در سال 1383 به حیث والی دایکندی و از ماه جدی 1383 بدین سو به حیثوزیر عدلیه جمهوری اسلامی افغانستان ایفای وظیفه می نماید.

محمد سرور دانش به زبانهای دری، پشتو و عربی تسلط دارد.

 

 محمد اسماعیل خان

محترم محمد اسماعیل وزیر سابق انرژی و آب جمهوری اسلامی افغانستان در سال 1327 در ولایت هرات به دنیا آمد. او تحصیلات خود را به درجه لیسانس در حربی دانشگاه کابل به اتمام رسانیده است.

استر جنرال محمد اسماعیل خان بین سال های 1349 و 1357 بحیث افسر اردو الی رتبه نظامی جگتورن ایفای وظیفه نموده است.

محمد اسماعیل در جریان جهاد علیه اشغال گران به حیث یکی از قوماندانان شناخته شده جهادی و آمر عمومی حوزه جنوب غرب وظایف جهادی خود را انجام داده است.

محمد اسماعیل بین سال های 1371 و 1374 به حیث والی ولایت هرات و آمر عمومی حوزه جنوب .غرب ایفای وظیفه نموده و در ماه ثور 1376 به دست طالبان اسیر شد و تا سال 1379 در ولایت قندهار زندانی بود.

محمد اسماعیل از سال 1380 الی عقرب 1383 مجددا به حیث والی ولایت هرات و از جدی 1383 تا حال به حیث وزیر انرژی و آب در کابینه انجام .وظیفه می نماید.

 

محمد آصف رحیمی

محترم محمد آصف رحیمی در ولسوالی پغمان ولایت کابل دیده به جهان گشود.

تحصیلات ابتدایی را در مکتب میرویس هوتکی و ثانوی را در مکتب حبیبیه و تخنیک ثانوی را در شهر کابل تکمیل کرد و درجه لیسانس را در سال 1360 از فاکولته انجنیری دانشگاه کابل به دست آورد.

آصف رحیمی در سال 1368 درجه فوق لیسانس را در رشته اداره عامه و مدریت برنامه های انکشافی و بازسازی از دانشگاه نبراسکای ایالات متحده امریکا به دست آورد.

رحیمی تا اخیر سال 1383 در یکی از موسسات بین المللی در عرصه انکشاف روستایی ایفای وظیفه کرد و بعداً مسئول برنامه همبستگی ملی در وزارت احیا و انکشاف دهات شد.

آصف رحیمی در ماه ثور 1385 به حیث معین وزارت احیا و انکشاف دهات تعین گردید و در 30 ماهمیزان 1387 به حیث وزیر احیا و انکشاف دهات از سوی جلالتماب حامد کرزی رئیس جمهوریاسلامی افغانستان به پارلمان کشور معرفی شد و بعد از اخذ رای اعتماد تا اکنون دراین پست ایفای وظیفه می نماید.

آقای رحیمی به زبانهای دری، پشتو و انگلیسی تسلط دارد

 

 

جنرال خدایداد

محترم خدایداد در سال 1334 در ولایت ارزگان به دنیا آمد.تحصیلات ابتدایی را در مکتب ابتدائیه شهرستان و بعداً مکتب عالی نظامی کابل به پایان رسانید.

جنرال خدایداد تحصیلات عالی خود را در اکادمی ملی، اکادمی نظامی هندوستان و اکادمی نظامی فرونزای مسکو به پایه اکم رسانیده است.

جنرال خدایداد در سالهای 1356 الی 1371 در صف اردوی ملی افغانسان قرار داشت و در پست های بلند نظامی ایفای وظیفه نمود و موفق به دریافت 52 مدال گردید.

جنرال خدایداد در سال 1371 در اولین حکومت مجاهدین در پست وزیر امنیت ملی تعیین شد بعدتر از این پست استعفا داد و به بریتانیا سفر کرد و در آن جا در میان مهاجران به فعالیت های سیاسی پرداخت.

جنرال خدایداد در سال 1384 معین وزارت مبارزه با موامد مخدر مقرر گردید و در سال 1386سرپرست این وزارت گردید.

جنرال خدایداد در سال 1387 از سوی حامد کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان به پارلمان به حیث وزیر مبارزه با مواد مخدر معرفی شد که بعد از اخذ رای تا اکنون دراین پست ایفای وظیفه می کند.

خدایداد به زبانهای دری، پشتو، انگلیسی و روسی تسلط دارد.

 

داکتر سید محمد امین فاطمی

محترم سید محمد امین فاطمی در سال 1331 در ولسوالی کوز کنر ولایت ننگرهار زاده شد.

در سال 1347 از لیسه عالی حبیبیه فارغ گردید و در سال 1977 از فاکولته طب ننگرهار دیپلوم داکتری خود را اخذ نمود.

داکتر سید محمد امین فاطمی شهادتنامه "مسیر های جدید برای پالیسی صحی در کشورهای رو به انکشاف" را از دانشگاه باستن ایالات متحده امریکا در سال 1995 بدست آورد.

داکتر سید محمد امین فاطمی در سالهای تجاوز شوروی بر افغانستان به پاکستان مهاجر شد و در حکومت موقت مجاهدین معین وزارت صحت عامه تعین گردید.

نامبرده بعد از تاسیس حکومت مجاهدین در کابل منحیث وزیر صحت عامه دولت اسلامی ایفای وظیفه نموده است.

داکتر سید محمد امین فاطمی بعد از پیروزی جلالتماب حامد کرزی در انتخابات سال 1383 به حیث وزیر صحت عامه تعین شد از آن زمان تا حال در این سمت ایفای وظیفه می نماید.

داکتر فاطمی زبانهای پشتو، دری و انگلیسی را روان صحبت می کند.

 

حسن بانو غضنفر

محترمه حسن بانو غضنفر در ماه دلو 1336 در ولایت بلخ به دنیا آمد.

تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در لیسه سلطان رضیه شهر مزار شریف به پایان رسایند و دیپلوم لیسانس و ماستری را در سال 1362 در رشته زبان و جامعه شناسی در شهر ستاورپل قفقاز شمالی به دست آورد و در همین سال به حیث کدر علمی فاکولته زبان و ادبیات دانشگاه کابل پذیرفته شد.

داکتر حسن بانو غضنفر در سال 1364 به شهر پیترزبورگ رفت و با دست آوری درجه دکترا را در رشته زبان شناسی از دانشگاه پیترزبورگ دوباره به وطن برگشت.

حسن بانو غضنفر در سال 1382 به حیث رئیس فاکولته زبان و ادبیات تقرر حاصل نمود و الی اسد 1385 دراین پست باقی ماند.

او در این مدت همچنان عضو شورای عالی وزارت تحصیلات عالی، معاون انجمن دانشگاه های افغانستان، عضو انجمن بین المللی زبان اسپرانتو، عضو انجمن بین المللی ترک زبانان و عضو هیات رییسه کانون فرهنگی حکیم ناصر خسرو بلخی بود.

حامد کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان به تاریخ 11 اسد سال 1385 حسن بانو غضنفر را منحیث وزیر امور زنان برای اخذ رای به پارلمان معرفی کرد.او بعد از رای اعتماد نمایندگان پارلمان تا اکنون در پست اجرای وظیفه می کند.

حسن بانو غضنفر به زبانهای دری، پشتو، ازبیکی، و روسی تسلط دارد

 

محترمه وژمه حسن زرمتى

وژمه حسن زرمتى وزیر پیشنهادى امور سواد آموزى در سال ١٣٥٠ هجرى خورشیدى در ولسوالى زرمت ولایت پکتیا چشم به جهان گشود.  وى در سال ١٣٦٧ از لیسه زرغونه شهر کابل و در سال ١٣٧٠ از پوهنځى اقتصاد پوهنتون کابل فارغ گردیده است و در حال حاضر، پروگرام ماستری را در بخش مدیریت پروژه ها در پوهنتون پرستن شهر پشاور پاکستان  تعقیب مینماید

موصوف بعد از فراغت بین سال های ١٣٧١ الی سال١٣٧٢هجری شمسی به حیث کارمند مسلکی در دافغانستان بانک و ازسال ١٣٧٢ الی برج  حوت سال ١٣٧٣ بحیث معلم درلیسۀ الفتح کابل وظیفه انجام داده است

 وى از سال ١٣٧٨ الى اکنون در پست هاى مختلف چون هماهنگ کننده برنامه تعلیم و تربیه، ناظر پروژه دختران بیرون از مکتب، معاون برنامه تعلیم و تربیه، معاون منابع بشرى و هماهنگ کننده نظارت، ارزیابى و آموزش موسسه پاملرنه ایفاى وظیفه کرده است.

 وژمه زرمتى همچنان از سال ١٣٨٢ الى ١٣٨٣ بحیث معاون منابع بشرى وهماهنگ کننده آموزش ها در اداره سازمان ملل متحد در امور پناهنده گان و از سال ١٣٨٣ الى ١٣٨٤ بحیث مشاور در اداره سازمان ملل متحد براى اطفال یا یونیسف اجراى وظیفه نموده است.

 وى به لسان هاى درى، پشتو و انگلیسى  تسلط کامل داشته و در کنفرانس ها و برنامه هاى متعدد داخلى، منطقوى و جهانى براى بازسازى افغانستان به ویژه در بخش تعلیم و تربیۀ اطفال  و دختران فعالانه اشتراک نموده است.

 

سید مخدوم رهین

محترم دکتور سید مخدوم رهین در سال 1325 ه ش در شهر کابل  متولد گردیده، بعد از پایان دوره تحصیل در افغانستان  غرض فرا گرفتن دوره ماستری و دوکتورا عازم تهران گردید و به سویه دوکتورا در بخش ادبیات دری از دانشگاه تهران  در سال 1352 هه ش سند فراغت بدست آورد. بعد از ختم تحصیل به صفت استاد در دانشگاه کابل ایفای وظیفه کرد. پس از آن بحیث رئیس اداره فرهنگ و هنر وزارت اطلاعات و کلتور مصروف کار شد.

دکتور رهین یک تن از اعضای مسوده قانون اساسی در زمان جمهوری داود خان بود و در لویه جرگه سال 1356 اشتراک نموده بعد از کودتای هفت ثور 1357 در منزلش تحت نظارت قرار گرفت. بعد از اشغال افغانستان توسط شوروی سابق، موصوف به پاکستان هجرت کرد و در انجا بمنظور اتحاد مجاهدین راه آزادی جد و جهد نموده بعد از تشکیل اتحاد اسلامی  افغانستان متشکل از احزاب میانه رو دوکتور رهین بحیث عضو شورای عالی و رئیس کمیته فرهنگی و نشراتی و ازسال  1371 الی 1373 بحیث رئیس رادیو کابل آزاد که از احزاب مجاهدین بود تعیین گردید. رهین در حکومت موقت حضرت  مجددی بحیث مشاور خاص ایفای وظیفه می کرد.

شاعر معاصر و نویسنده مشهور دکتور رهین در زمینه فرهنگ، ادبیات، تاریخ و علوم اسلامی تحقیقات های را بعمل  آورده است.

وی مقالات زیادی نوشته و چندین مقاله و کتابش اقبال چاپ یافته است که میتوان از کتابهای دقیقی نامه، گزیده اثار سید جمال الدین افغانی پژوهش در باره آثار و شخصیت امیر خسرو دهلوی و روابط فرهنگی افغانستان وهند از گذشته های دور تاقرن هفتم هجری نام برد از جمله کارهای وی در دوران جهاد اشک خراسان، عزاداران، در جواب خلیلی ( شعر)  مسلمان امروز ( پشتو ) می باشد که با بذل مساعی وی آذین چاپ یافته اند. در سال 1988 دوکتور رهین همراه با عده ای  از دانشمندان و قوماندانان جهادی نهضت ملی اسلامی افغانستان را به پیش می برد.

دکتور رهین در سال 1375 هه ش همکاری دانشمندان افغانی در امریکا انجمن صلح دموکراسی برای افغانستان را ایجاد  نمود که بحیث رئیس این انجمن موصوف تقویه وانکشاف اتحاد ملی و دموکراسی در افغانستان و مخالف با تروریزم و طالبانیزم کوشید. دوکتور رهین در سال 1377 هه ش به عضویت کمیته اجرائیوی لویه جرگه در روم پذیرفته شد و بعد از آن الی تدویر جلسه بن در تمام فعالیت های مربوط به لویه جرگه اشتراک ورزیده و بحیث عضو هیئت ظاهرخان به کشور  های افغانستان، ازبکستان، ایران و تاجکستان به منظور تشریح و توضیح اهداف لویه جرگه اضطراری سفرهای داشت در عین حال وی به کارش بحیث رئیس انجمن صلح و دموکراسی برای افغانستان ادامه داده و درچندین اجتماع و اجلاس  اشتراک ورزید.

دوکتور رهین در اداره موقت بحیث وزیر اطلاعات و فرهنگ تعیین گردیده و در دولت انتقالی اسلامی افغانستان نیز به این سمت باقی مانده است. وی از طرف مردم کابل در سپتنامبر 2003  بحیث رئیس شورای شهروندان کابل انتخاب شد. درماه می  2004  مدال خدمت در راه آزادی بیان و فرهنگ را به پیشنهاد رئیس دولت دریافت داشت.

 

انجینر امیرزی سنگین

محترم امیرزی سنگین فرزند امیر گل شاه خیل در سال 1949 در ولسوالی اورگون ولایت پکتیکا چشم به جهان گشوده وی متاهل  بوده و دارای یک دختر و سه پسر می باشد.

سنگین تعلیمات ابتدایی خویش را در اور گون و متوسطه را در گردیز تعقیب نمود. تعلیمات  ثانوی را الی صنف دوازدهم  در مرکز تربیوی مخابرات برای مدت سه سال با درجه اعلی ادامه داد. در سال 1973  انجینری شانرا در رشته  الکترونیک و مخابرات، از دانشگاه لندن جنوبی از کشور انگلستان بدست آورد. سنگین دوره خدمت کاری شان را بحیث استاد در مرکز تربیوی مخابرات از سال 1975 اغاز نمود در سال 1978 مسوولیت امریت مرکز تربیوی مخابرات را  بعهده داشت.

سنگین در سال 1980 مجبور به ترک وطن گردیده و درکشور سویدن پناهنده شد. با آغاز زندگی در سویدن توانست در مدت چهار ماه لسان سویدنی را به سویه بکلوریا با تسلط کامل فرا گیرد.

 سنگین در سویدن در فرصت کم شامل حلقات کاری شده و یکی از اعضای اساس گذار کمیته سویدن برای افغانستان شد. ایشان سهم فعال در انکشاف کمیته سویدن برای افغانستان، موسسه که در 25 سال اخیر نقش بارزی در ساحه تعلیم و تربیه، زراعت و صحت در افغانستان ایفا نمود.

امیرزی سنگین در سال 1982 در مخابرات سویدن شامل وظیفه گردید و در ابتدا برای مدت سه سال در پروژه مخابراتی میدان هوایی شاه خالد عربستان سعودی بحیث عضو تیم پروژه کار نمود. بین سال های 85 الی 90 در طرح انکشاف و توسعه و تطبیق شبکه موبایل سویدن مصروف بود.

باید علاوه نمود که سنگین یک عضو تهداب گذار بخش بین المللی  مخابرات سویدن محسوب می شود ایشان بحیث یکی از اعضای که در رهبریت بخش بین المللی مخابرات سویدن قرار داشته و در دهه 1990 الی 2000  در داوطلبی های لایسنس بین المللی اشتراک ورزیده و 8 لایسنس جی سی ام را در  استونیا، نمیبیا، هنگری، ایتالیا،  روسیه، هند و لیتویا برنده شد.

سنگین در پست های کلیدی و رهبریت ادارات نامبرده که میلیاردها دالر عاید برای سویدن میاورد کار نموده است.

امیرزی سنگین بعد از واقعه یازدهم سپتمبر سال 2001 به افغانستان بر گشت از جمله فعالیتهای کاری اش بعد از عودت به کشور می توان چنین نامبرد :

تدویر تریننگ  برای انجینران  وزارت مخابرات  و کمپنی افغان بیسیم .
رهبری کمیته  ارزیابی  لایسنس  جی .ا س.ام .  سال 2000 
عهده دار شدن  وظیفه  سرمشاور  وزیر  مخابرات  از ماه فبروری 2003

سنگین در ماه جولای سال جاری عیسوی به سمت رئیس شرکت افغان تیلی کام تعیین گردید که نقش شان در ایجاد شرکت  افغان تیلی کام، تصویب فرمان و اساس نامه، پیگیری از فعالیت ها و تطبیق پروژه های مخابراتی حیاتی بوده است ایشان  علاوتا بر مسوولیتهای ساختن تشکیل عمومی افغان تیلی کام و کار بالای موضوعات انتر کنکشن طرز العمل های جدید را نیز انکشاف و توسعه داده است.

 

تاج على صابر

تاج على صابر وزیر پیشنهادى شهداء و معلولین،  فرزند  گل محمد  درسال  ١٣٥٢ هجرى خورشیدى در قریه زردار ولسوالى صبرى  ولایت خوست چشم به جهان گشود .

 وى تعلیمات ابتدایى را درمکتب ازغرو کُرم  ایجنسى پاکستان    و درسال  ١٣٧١ تعلیمات ثانوى را  درلیسه الفتح خوست به پایان رسانده است .

 موصوف،   درسال  ١٣٨٠  از رشته ادارى و دپیلوماسى پوهنځى حقوق و علوم سیاسى پوهنتون ننگرهار ،فارغ گردیده است.

صابر مدت  پنجسال به حیث معلم  در لیسه ولسوالى صبرى و هشت سال به حیث استاد در پوهنتون شیخ زاهد ولایت خوست،  ایفاى وظیفه کرده  است .

 وى مدت دو سال به صفت مسوول عملیاتى  موسسه بین المللى (IMC)  در ولایت خوست و از سال  ١٣٨٤ تا کنون ،  سمت هاى عضو ، معاون و رئیس شوراى ولایتى خوست را نیز عهده دار بوده است .

 موصوف، به زبان هاى  پشتو ، درى ،انگلیسى  تسلط کامل داشته و به زبان هاى عربى و اردو تا اندازه تکلم نموده میتواند

 

محمد یوسف پشتون

محمد یوسف پشتون وزیر پیشنهادى انکشاف شهری در سال ١٣٢٥ در ولایت کندهار دیده به جهان گشودوى تعلیمات ابتدایی و ثانوی را در لیسه عالی احمد شاه بابا کندهار به پایان رساند و درجه ماستری را در رشته انجنیری شهرسازی از پوهنتون امریکایی بیروت در لبنان به دست آورد.

پشتون برای چهار سال در یکی از موسسات لبنانی کار کرد و سپس در اواخر سال١٣٥٦هجرى خورشدى   به وطن برگشتموصوف  مدتى منحیث استاد در فاکولته انجنیری پوهنتون کابل ایفای وظیفه کرد و در زمان تجاوز  اتحاد شوروی وقت بر افغانستان ، دو بار زندانی شد و در سال١٣٦١  مجبور به ترک افغانستان گردید.

  پشتون ٢٠ سال را در مهاجرت به سربرد و بین سال های١٣٥٧   و  ١٣٨١ با موسسات غیر دولتی در داخل و خارج از کشور همکاری کرد که ازجمله فعالیت های او، تاسیس و پیشبرد امور شفاخانه الجهاد در شهر کویته پاکستان، پیشبرد امور موسسه ماین پاکی دافا و مشاوریت با ارگان های ملل متحد در شهر کویته  پاکستان قابل ذکر است.

وى  در ماه سرطان ١٣٨١   به حیث وزیر شهرسازی و مسکن و بعداً در ماه اسد ١٣٨٢   به حیث والی کندهار و متعاقبا در  سال ١٣٨٣   مجددا به حیث وزیر شهرسازی و مسکن که بعدا به نام انکشاف شهرى مسمى گردید؛ مقرر و الی اکنون ایفای خدمت مینماید.

پشتون به زبان های پشتو، دری، انگلیسی و عربی تسلط دارد

 

 

عنایت الله بلیغ

پوهنیار عنایت  الله بلیغ وزیر پیشنهادى  حج و اوقاف   فرزند  ضیا‌ الحق  درسال  ١٣٣٤  در ولایت کاپیسا چشم به جهان گشود.  تحصیلات  ابتدایى را بسویه بکلوریا در دارالعلوم عربى کابل  و تحصیلات عالى را  به سویه  لیسانس  در پوهنځى شرعیات پوهنتون کابل  به اتمام رسانده است .

بلیغ درسال هاى  ١٣٥٩ تا ١٣٧١ درپست هاى  آمریت جبعه مرکز کاپیسا ، معاون ولایتى کاپیسا  ورییس دارالانشاى این ولایت  کار نموده است .

موصوف  همچنان از سال ١٣٧١ تا ١٣٧٥ بحیث رئیس ادارى وزارت ساختمانى ، بعدآً رئیس  ادارى وزارت شهرسازى و مسکن  و معیین امر به معروف  ونهى از منکر وظیفه اجرا کرده است.

وى از سال ١٣٧٧ تا ١٣٨٤  معاونیت  علمى پوهنتون البیرونى  کاپیسا  ، معینیت  وزارت امور مهاجرین ( درمقاومت )  ریاست پوهتتون کابل ، ریاست محکمه استیناف  جرایم علیه  امنیت داخلى وخارجى ( دوره انتقالى)   و عضویت محکمه  اختصاصى ملکیت ها را  بعهده داشته است .

عنایت الله بلیغ  قبل از اینکه به عنوان وزیر حج و اوقاف در کابینه جدید معرفى گردد، به صفت  استاد پوهنځى  شرعیات  پوهنتون کابل ، عضو دیپارتمنت  فقه و قانون ، عضو شوراى مرکزى شوراى علما، عضو کمیته تحقیق و افتا شوراى علما  و خطیب  مسجد جامع پل خشتى ایفاى وظیفه میکرد .

رتبه علمى موصوف  پوهنیار  و مولوى  و رتبه دولتى  وى ما فوق رتبه میباشد .

 

 

 

عبیدالله عبید

داکتر عبیدالله عبید  وزیر پیشنهادى  تحصیلات عالى  فرزند عبدالوهاب  درسال  ١٣٤٩ درشهر کابل چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایى را  درمکتب منوچهرى   ، ثانوى را درلیسه عالى نادریه  و تحصیلات عالى را در پوهنتون طبى کابل  به اتمام رسانیده است .

درجه تحصیلى موصوف به سویه ماستر ورتبه علمى اش  پوهاند میباشد .

عبید  علاوه بر اینکه در پست هاى  مختلف  پوهنتون طبى کابل  خدمت کرده، به حیث  رئیس پوهنتون طبى کابل ، وزیر مشاور رییس جمهور در امور اجتماعى  وظیفه اجرا نموده است .

 نامبرده نماینده انتخابى مردم کابل درلویه جرگه اضطرارى  و در لویه جرگه  قانون اساسى نیز بوده است .

موصوف  به زبان هاى  درى ، پشتو  و انگلیسى تسلط دارد

 

غلام محمد ایلاقی

غلام محمد ییلاقى وزیر پیشنهادى تجارت  و صنایع  فرزند غلام سخى درسال ١٣٢٢در ولایت بلخ تولدشده ،متاهل بوده داراى دو پسر و یک دختر مى باشد .

موصوف  درسال  ١٣٤٠ از لیسه  باختر مزار شریف  و بعدا درسال  ١٣٤٤ از فاکولته  اقتصاد  پوهنتون  کابل در رشته اقتصاد ملى  فارغ گردیده است .

نامبرده  تحصیلات خود را در رشتۀ اقتصاد در پوهنتون پیزاى ایتالیا تکمیل نموده  است .

 موصوف عضو کنفرانس تاریخى بن بوده ، به حیث مشاور ارشد وزارت تجارت ایفاى وظیفه نموده است . موصوف به لسان هاى پشتو ، درى،ایتالوى و انگلیسى تکلم مى نماید و به زبان روسى آشنایى اندک دارد

 

محمدالله بتاش

دوکتور محمد الله بتاش وزیر پیشنهادی ترانسپورت و هوانوردى  فرزند  الحاج  بورى  درسال  ١٣٤٠ درقریه  درمن بتاش  ولسوالى امام صاحب  ولایت کندز به دنیا آمده است .

دوره ابتدایى  ومتوسط را درمکتب باسوس  ولسوالى امام صاحب سپرى و درسال  ١٣٧٥ ازلیسه  ذکور ولسوالى مذکور فارغ گردیده است .

موصوف بعد از امتحان کانکور دریک بورس تحصیلى به کشور شوروى  سابق معرفى  که درسال  ١٣٦٤ از فاکولته  تاریخ پوهنتون  دولتى گوبان  روسیه   سندماسترى  بدست اورد .

بتاش  به حیث آمر دیپارتمنت تاریخ ، رییس فاکولته ژورنالیزم ورییس تدریسات  انستیتوت  علوم اجتماعى  کابل کار نموده است .

وى سند دکتورا را  درسال ١٣٧٤ دررشته علوم اجتماعى ازکشور روسیه  بدست آورده است و درسال هاى  ١٣٧٤ تا  ١٣٨٤ به حیث مشاور وزیر دولت  درامور پارلمانى ، منشى عمومى شوراى مرکزى حزب جنبش ملى اسلامى ایفاى  وظیفه کرده است .

نامبرده قبل ازاینکه به حیث  وزیر ترانسپورت وهوانوردى درکابینه جدید پیشنهاد گردد سمت مشاور امور پارلمانى  وشوراى هاى ولایتى  در اداره مستقل  ارگان هاى  محلى را بعهده داشت .

 

 

عنایت الله نظری

محترم عنایت الله نظرى وزیر پیشنهادى عودت مهاجرین فرزند نظر محمد در سال  ١٣٣٣ در قریه ده بالاى ولسوالى جبل السراج ولایت پروان به دنیا آمده و  بعد از تکمیل تعلیمات ابتدایى و ثانوى  در لیسه جبل السراج، در سال ١٣٥٦ از پوهنځى حقوق و علوم سیاسى پوهنتون کابل فارغ گردیده است. وى درجه ماسترى  را در رشته روابط بین المللى از پوهنتون نور ایران به دست آورده است.

 موصوف در پست هاى مختلف ارگان هاى عدلى و قضایى چون څارنوال ولسوالى چمتال ولایت بلخ، څارنوال شهر مزارشریف، څارنوال نظارت عمومى بلخ، معاون څارنوالى بلخ و معاون څارنوالى کابل ایفاى وظیفه نموده است.  وى در سال ١٣٨٧ هجرى خورشیدى در دوران مقاومت بحیث رئیس کنترول و تفتیش ریاست جمهورى به رهبرى برهان الدین ربانى اجراى وظیفه نموده است.

نظرى در اداره مؤقت و حکومت انتقالى نیز بحیث وزیر مهاجرین و عودت کننده گان ایفاى وظیفه نموده است.

وى به لسان هاى درى و پشتو صحبت مینماید

 

 

میرزا امین عبداللهی

میرزا حسین  (عبداللهى )  وزیر پیشنهادى فواید عامه فرزند محمد عیسى در سال١٣٣٥درولسوالى قره باغ ولایت غزنى تولد شده ، به قوم هزاره و متاهل میباشد.

 در رشته انجینرى میخانیک از پوهنځى  انجینرى پوهنتون کابل ،ماسترى خود را از انستیتیوت مانیلا فلیپین و دوکتوراى خود را در پالیسى و ادارۀ عامه (آنلاین) از پوهنتون بین المللى اتلانتیک امریکا بدست آورده آست .

او از فاکولته انجنیری پوهنتون کابل فارغ گردیده و در موسسات مختلف بین المللی کار کرده و در اصلاحات اداری نیز کارکرد های خوبی دارد. او موسس چندین مکتب در داخل و خارج از کشور میباشد، که سالانه به تعدادی زیادی شاگردان از آن مکاتب فارغ میشوند و شامل فاکولته های پوهنتون های افغانستان می شوند.

 وى بحیث مشاور وزارت پلان ایفاى وظیفه نموده است ، موصوف به  لسان هاى  درى ، پشتو، اردو و انگلیسى  صحبت مى نماید

 

 

انجنیر ویس احمد برمک

انجنیر ویس احمد برمک وزیر پیشنهادی احیاء و انکشاف دهات در کابینه جدید ، در سال 1351 در شهر کابل تولد شده، دوره ابتدائیه و ثانوی خود را در لیسه نادریه به پایان رسانیده است.

موصوف تحصیلات عالى خود را به درجۀ لیسانس در رشتۀ مهندسى در پوهنځى انجنیرى پوهنتون کابل و ماسترى  خویش را در رشتۀ مطالعات علوم انکشافى، بازسازى بعد از جنگ، اقتصاد سیاسى خشونت، منازعه و انکشاف و تعمیم قانون و حکومت دارى سالم در جوامع بعد از جنگ را در فاکولتۀ مطالعات شرقى و افریقایى  (  SOAS ) پوهنتون لندن انگلستان تکمیل نموده است .

برمک در سال ١٣٧٥ به حیث آمر ارشد برنامه هاى دفتر اکبر، درسال ١٣٨١ الى  سنبلۀ ١٣٨٢به صفت آمر پالیسى و پلانگذارى برنامه هاى دفتر     ( UNAMA )ماه ثور الى ماه میزان  سال ١٣٨٢ به حیث مشاور ارشد در ادارۀ عمومى مبارزه علیه حوادث، از ماه میزان ١٣٨٣ الى ماه میزان ١٣٨٥ به حیث مشاور ارشد وزارت احیا وانکشاف دهات ، و از ماه دلو سال ١٣٨٧ تااکنون به صفت معین برنامه هاى وزارت احیا وانکشاف دهات ایفاى وظیفه مى کند.

وى برعلاوۀ زبان هاى ملى ( درى و پشتو ) به لسان انگلیسى نیز مسلط مى باشد.

 

محمد اسماعیل منشی

محمد اسماعیل منشی وزیر پیشنهادی کار و امور اجتماعی در سال 1338 هجرى خورشیدى در قریه شیرک ولسوالى آقچه ولایت جوزجان به دنیا آمده است.

وى تعلیمات ابتدایى و ثانوى را در آقچه تکمیل نموده و در سال ١٣٦٤ از دیپارتمنت تاریخ عمومى پوهنځى ادبیات و علوم بشرى پوهنتون کابل فارغ گردیده است.  موصوف الى سال ١٣٦٧ در زمینه توسعه سواد حیاتى در جوزجان فعالیت هاى را انجام داده است. وى در سال ١٣٦٧ به خدمت عسکرى پیوست و بحیث صاحب منصب احتیاط ایفاى وظیفه نموده است.

منشى در سال ١٣٧٠ به پاکستان مهاجر شده و بعداً به کشور ترکمنستان عزیمت نموده است. وى بعد از سقوط طالبان در سال ١٣٨٠ به کشور برگشت و تاکنون بحیث معاون شوراى اجرائیوى حزب جنبش ملى اسلامى افغانستان ایفاى وظیفه مینمود. وى به نماینده گى از مردم ولایت جوزجان در لویه جرگه اظطرارى و لویه جرگه قانون اساسى عضویت داشته است.

محمد اسماعیل منشى به لسان هاى درى، پشتو، ازبکى و ترکمنى تکلم مینماید

 

سید حامد گیلانی

سید حامد گیلانی وزیر پیشنهادی سرحدا، اقوام و قبایل فرزند پیر سید احمد گیلانی ، در سال 1334 هجری خورشیدی در کارته نقیب صاحب کابل تولد گردیده و تعلیمات ثانوی را در لیسه حبیبیه سپری نموده است . وی بعد از فراغت از این لیسه در سال 1352 برای مدت یک سال در ریاست ارتباط وزارت عدلیه ایفای وظیفه نمود.

وى در سال ١٣٥٣ تحصیلات خود را در رشته زبان عربى در پوهنتون الازهر قاهره، بین سال هاى ١٣٥٣ الى ١٣٥٥ در دیپارتمنت علوم سیاسى پوهنتون ملى ایران به درجه لیسانس و از سال ١٣٦١ الى ١٣٦٥ در رشته شرعیات و اصول فقه در پوهنتون بین المللى اسلام آباد به درجه لیسانس به پایه اکمال رساند.

سید حامد گیلانى از سال ١٣٥٧ بحیث کفیل رهبرى محاذ ملى اسلامى افغانستان ایفاى وظیفه میکند.  وى در سال ١٣٦٧ بحیث رئیس گروپ مجاهدین در کنفرانس کشور هاى اسلامى و یک تعداد کنفرانس هاى داخلى و بین المللى اشتراک نموده است.  وى در سال ١٣٨٠ رئیس هیئت موسوم به گروپ پشاور بوده و یکى از امضاء کننده گان موافقتنامه ُبن میباشد.

سید حامد گیلانى از سال ١٣٨٤ به اینسو بحیث نایب اول مشرانو جرگه  ایفاى وظیفه مینماید.

وى به کشور هاى مختلف جهان سفر نموده و به لسان هاى درى، پشتو، عربى و انگلیسى صحبت مینماید.

 

 

محترم ضرار احمد مقبل

ضرار احمد مقبل فرزند وکیل میر محمد عثمان در سال 1344 در ولایت پروان به دنیا آمد، فارغ التحصیل لیسه عالی حبیبیه بوده و درجه لیسانس خود را از انستیتوت پیداگوژی ولایت پروان به دست آورده است.

در سال 1367 به صفوف جهاد پیوسته و به صفت مسئول تعمیرات شورای نظار در ولایت تخار ایفای وظیفه نموده است. بین سال های 1371 و 1382 سمت های معاونیت ریاست دفتر وزارت دفاع ملی، قوماندانی امنیه ولایت پروان، سکرتریت سفارت افغانستان در تهران را به دوش داشته است.

به تاریخ 30 جدی 1383 به صفت معین امنیتی وزارت امور داخله تعیین شد و از ماه میزان 1384 بدین سو، به حیث معین امنیتی و سرپرست وزارت امور داخله اجرای وظیفه می نماید. رتبه موجوده موصوف مل پاسوال بوده و به زبان های دری، پشتو و انگلیسی بلدیت کامل دارد.

 

 داکتر زلمی رسول

داکتر زلمی رسول فرزند پوهاند داکتر عبدالقیوم رسول در سال 1323 هـ ش در کابل متولد گردید و  تعلیمات ابتدایی و ثانوی خویش را در لیسه استقلال گذرانده و در رشته طب دوکتورا، از پاریس فرانسه را دارا میباشد. 

از وظایف عمده ایکه موصوف انجام داده است. داکتر در انستتیوت تحقیقات امراض قلبی پاریس، مسؤل نشریه حقیقت افغان مربوط جهاد افغانستان درپاریس، داکتر در شفاخانه قوای مسلح عربستان سعودی، رئیس دفتر اعلیحضرت محمد ظاهر بابای ملت در روم، وزیر هوانوردی ملکی و توریزم در اداره مؤقت و مشاور امنیت ملی افغانستان. 

محترم داکتر زلمی رسول به زبانهای پشتو، دری، انگلیسی، فرانسوی، ایتالوی و عربی صحبت کرده میتواند و بیشتر از 30 اثر علمی در طب در نشرات طبی امریکا و اروپا دارد و همچنان عضو جمعیت نفرالوژی امریکا است.

 

 

محترم ارسلا جمال

ارسلا جمال وزیر پیشنهادى سرحدات، اقوام و قبایل فرزند روزى خان در سال ١٣٤٥ هجرى خورشیدى در ولسوالى یوسف خیل ولایت پکتیکا تولد گردیده است.

وى در سال ١٩٨٣ میلادى از لیسه سید جمال الدین افغان در شهر پیشاور پاکستان  و در سال ١٩٩١ از بخش تجارت بین المللى و سیستم پولى دانشکده اقتصاد دانشگاه کوالالمپور مالیزیا فارغ شده است.

موصوف بعد از فراغت براى مدت سه سال در بخش مالى دانشگاه نبراسکا در شهر پشاور کار نموده است.

وى همچنان از سال ١٩٩٧ الى ٢٠٠٤ میلادى، بحیث مسؤول پروژه ابتکارات مشترک موسسه پاملرنه ایفاى وظیفه نموده است.  جمال براى مدت شش ماه مسؤولیت پروگرام استحکام ثبات و انکشاف ملى وزارت امور داخله را به عهده داشت و از سال ٢٠٠٦ الى ٢٠٠٨ بحیث والى خوست اجراى وظیفه کرده است.

وى بعد از سمت ولایت خوست، عضو ستاد انتخاباتى کرزى بود. ارسلا جمال به لسان هاى پشتو، درى و انگلیسى تسلط دارد.

 چندی پیش مدال عالی دولتی غازی میر مسجدی خان به جهت بازسازی آن ولایت، تامین صلح و امنیت، تقویت حاکمیت دولتی و حفظ روابط خوب دولت با مردم، باکمال صداقت، اخلاص و راستکاری، خستگی ناپذیر، شب وروز دلسوزانه از سوی رئیس جمهور به ایشان اعطا شد.

 دشمنان صلح و ترقی مردم کشور بخاطر عدم تحمل این خدمات وی، سه بار علیه او حمله انتحاری را انجام دادند.

 

 

داکتر محمد هاشم عصمت اللهی 

داکتر محمد هاشم عصمت اللهی؛ عضو بورد مشورتی رئیس جمهور، دکترای ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی است. بیوگرافی ایشان از زبان خودشان به شرح زیر می باشد.

 دوره های ابتدایی را در لیسه مسعود سعد درکابل ودوره متوسطه را درلیسه نادریه سپری کردم، دوره‌لیسانس را در دانشگاه کابل بودم. بعد از آن باتهاجم شوروی سابق وارد جهاد ومبارزه شدم، ده سال درجهاد به خدمت مردم بوده و بیشتر درقسمت فرهنگی سیاسی سهم داشتم. تاسال 68 وخروج نیروهای شوروی درجبهات بودم. سپس به ایران رفتم وفرصتی پیش آمد تا دردانشگاه علامه طباطبایی ودانشکده علوم اجتماعی دررشته ژورنالیزم وارتباط جمعی درمقطع فوق لیسانس تحصیل کردم

دراین دانشکده برجسته ترین اساتید ژورنالیزم وعلوم ارتباطات حضور داشتند مثل داکتر معتمد نژاد، که پدر علوم ارتباطات ایران نامیده می‌شود و درکشورهای اروپایی هم بسیار شناخته شده هستند ومقاطع دکترا هم زیر نظر ایشان درفرانسه انجام می‌شود، من شاگرد ایشان بودم.

ودیگر استادان برجسته من داکتر بدیعی، داکتر غفاری داکتر حمید مولانا و... بودند که از آمریکا می آمدند وبرای ما تدریس می کردند. تنها فرد افغانستانی بودم که دردوره کارشناسی ارشد دراین رشته حضور داشتم ومجموع دانشجویان 10 نفر بودند. بعد از آن دانشگاه طباطبایی تصمیم گرفت که برای اولین بار دوره دکترای علوم ارتباطات را راه اندازی کند. من از اولین ورودی‌های این دوره بودم که برای شش نفر دورهPHD را شروع کردند و من تنها افغانی جمع بودم که درکنار اساتید دانشگاه های ایران درس خواندم.

منتهی بعد از 4-5 سال که دوره ختم شد، من آخرین مراحل تحقیقات تخصصی آن را پشت سر گذاشتم وخوشبختانه به حیث یک افغان؛ موفق شدم که اولین فارغ التحصیل رشته علوم ارتباطات درمقطع دکترای دانشگاه علامه طباطبایی باشم. مابقی اساتید، بعد از من فارغ التحصیل شدند واین درتاریخ کارهای علمی ایران ثبت شد. و روش تحقیقی من هم بسیار پیشرفته بود که به روش «Q» معروف است که تا آن زمان کسی در ایران هم این روش را کار نکرده بود. کار تحقیقی من بررسی روند مطبوعات افغانستان وجهان بود واینکه نظام مطلوب مطبوعات افغانستان چه خواهد بود؟‌

مهمترین موقف علمی من؛ به حیث یک خدمتگذار دردانشگاه کابل و به عنوان استاد در دانشکده ژورنالیزم است این بالاترین موقف من است که به آن افتخار می کنم. هم‌چنین به عنوان سرپرست کمیسیون رادیو تلویزیون ملی هم هستم و عضو بورد خاص مشورتی رئیس جمهور درتعیینات مقامات عالی‌رتبه دولتی نیز می‌باشم

 

محترمه آمنه افضلی

آمنه افضلی وزیر پیشنهادى کار ، امور اجتماعى ، شهداء  ومعلولین  فرزند امان الله نطقی افضلی در سال ١٣٣٦  در شهر هرات  به دنیا آمده است.

وى  تعلیمات ابتدایی و ثانوی خویش را در هرات، کابل و مزارشریف تکمیل نموده و تحصیلات عالی خویش را در دانشکده ساینس دانشگاه کابل در سال ١٣٥٧ به اتمام رسانده است.

افضلى  بعد از فراغت از دانشگاه ،  در لیسه مهری هرات سمت معلمی را به دوش گرفت و هم زمان شرکت در فعالیت های سیاسی را بر علیه رژیم آن وقت  آغاز نموده  و مسوولیت تشکیلات زنان مسلمان را در هرات عهده دار شد.

 خانم افضلی درسال ١٣٦٠  به ایران مهاجر شد وتشکیل زنان مسلمان را تحت نام انجمن خواهران مسلمان در محیط هجرت ایجاد نمود و به فعالیت هایش الی سال ١٣٧١ ادامه داد.

 پس از مهاجرت در سال ١٣٧٢ تشکیل بزرگتری را تحت عنوان "نهضت اسلامی زنان افغانستان" در کابل براى دفاع از حقوق زنان  ایجاد نمود.

خانم افضلی اساس گذار مراکز علمی و آموزشی برای زنان و دختران در ایران و در زمان جهاد و مقاومت  بنیانگذار اولین مکتب آزاد در سال ١٣٧٣  در کابل می باشد.

پس از سقوط طالبان، وی به وطن بازگشت، در سال ١٣٨١ به حیث کمشنر کمیسیون مستقل حقوق بشر الی ١٣٨٣  ایفای وظیفه نمود. از آن پس وی عضو کمیسیون تدقیق قانون اساسی شد، همزمان وی ریاست کانون فرهنگی جامی را که مجمع علماء  و دانشمندان کشور برای ترویج  فرهنگ ، وحدت و آشنا ساختن مردم به میراث های فرهنگی شان است، به عهده داشت .

 در سا ل ١٣٨٣  در کابینه دولت انتقالی اسلامی افغانستان به حیث وزیر امور جوانان به مدت یک  و نیم سال  الی ادغام آن به وزارت اطلاعات و فرهنگ ایفاى وظیفه نمود و در سال ١٣٨٥ به حیث یگانه عضو زن در کمیسیون آماده گی جرگه امن نقش کلیدی را ایفا نمود.

در سال ١٣٨٦ رئیس جمهور وی را به حیث مشاور در امور حمایت از حقوق اطفال تعیین نمود. وى  عضو کدرعلمی دانشگاه کابل واستاد دانشکده ساینس نیز می باشد  .

آمنه افضلی درسال ١٣٥٩ با صفی الله افضلی یکی ازفرماندهان جهاد ازدواج نمود که شوهرش  وى  درسال١٣٦٦ شهید گردید و بعد از آن خانم افضلى بار مسؤولیت سرپرستى سه فرزند خود را به دوش گرفت .

 

محترم سلطان حسین حصاری

سلطان حسین حصارى وزیر پیشنهادى انکشاف شهرى در سال ١٣٣٦ هجرى خورشیدى در شهر کابل چشم به جهان گشوده است. وى بعد از تعلیمات ابتدایى و ثانوى شامل دانشکده انجنیرى دانشگاه کابل گردیده و در سال ١٣٥٩ به درجه لیسانس فارغ گردیده است.

موصوف در سال ١٣٧٤ موفق به دریافت درجه ماسترى ازدانشگاه ملى ایران گردیده و همچنان درجه دکترا را در رشته مهندسى در سال ١٣٧٨ از همین دانشگاه به دست آورده است.  وى بعداً به کشور دنمارک مهاجر گردیده و  همچنان در سال ١٣٨٤ هجرى خورشیدى ،درجه دکترا را در رشته معمارى و شهرسازى از دانشگاه هالبورک کشور دنمارک به دست آورده است.

موصوف از سال ١٣٨٦ الى ١٣٨٧ بحیث سرپرست تهیه طرح توسعه شهر کابل در اداره طرح و تطبیق ماستر پلان شهر کابل در شهرداری کابل ایفاى وظیفه نموده است.  موصوف همچنان در سال ١٣٨٤ خورشیدى در بخش معمارى و شهرسازى شهردارى آرهوس دنمارک و همچنان بحیث مهندس در شرکت مهندسى و ساختمانى JSP دنمارک ایفاى وظیفه کرده است.

حصارى  از سال ١٣٧١ الى ١٣٧٣ بحیث مسؤول پروژه هاى عمرانى در ولایت بامیان افغانستان ایفاى وظیفه نموده از سال ١٩٨٣ الى ١٩٩٢ میلادى در دوایر و شرکت هاى مختلف مهندسى و مسکن سازى ایران کار نموده است.

سلطان حسین حصارى به لسان هاى درى، پشتو، انگلیسى و دنمارکى تسلط دارد و نشریات و مقالات متعدد را در زمینه شهرسازى و مهندسى تحریر کرده است.  موصوف  پروژه هاى زیادى را طرح و دیزاین کرده است

 

محترمه پلوشه حسن

پلوشه حسن وزیر پیشنهادى امور زنان در سال ١٣٤٨ هجرى خورشیدى در ولسوالى خاکجبار ولایت کابل دیده به جهان گشوده استوى بعداز تکمیل تعلیمات  ثانونى در لیسه رابعه بلخى در شهر کابل، درجه لیسانس را در رشته علوم ساینس از دانشگاه اسلام آباد پاکستان به دست آورده است.

 پلوشه حسن  همچنان درجه ماسترى را در رشته مطالعات بازسازى بعد از جنگ از دانشگاه یورک (York ) انگلستان به دست آورده است.

 موصوف  تجربه ١٥ ساله در زمینه انکشاف و تقویه حقوق زنان در افغانستان و پاکستان دارد.

وى   از سال ١٣٧٥ الى ١٣٨١ خورشیدى بحیث رئیس  مرکز تعلیمى زنان افغانستان  و بعداً بحیث رئیس اداره حقوق و دیموکراسى (Rights and Democracy) در افغانستان اجراى وظیفه نموده است

پلوشه  از جمله اعضاى بنیان گذار نهاد هاى متعدد چون گروه جامعه مدنى و حقوق زنان به شمول شبکه زنان افغان، موسسه نخستین سرپناه مصؤن براى زنان، موسسه اطفال مهاجر افغان، روزنه -نخستین اداره حقوقى افغان و غیره بوده استموصوف مؤسس مکتب شهید ولى خان براى اطفال مهاجر افغان در اسلام آباد نیز بوده است.

پلوشه حسن بحیث نماینده جامعه مدنى در گفتگوها و نشست هاى متعدد حقوقى و صلح خواهى اشتراک نموده است که شامل مجلس بزرگان قانون اساسى در سال ١٣٨٣، جرگه امن میان افغانستان و پاکستان در سال ١٣٨٦ و کنفرانس بازسازى افغانستان در توکیو در ١٣٨١ هجرى خورشیدى میباشد.

در سال ٢٠٠٥ میلادى، وى در میان ١٠٠ نامزد براى جایزه نوبل صلح قرار داشت. پلوشه حسن در حال حاضر عضو و پژوهشگر مسایل افغانستان در انستیتیوت صلح امریکا میباشد.

وى به لسان هاى پشتو، درى، اردو و انگلیسى تسلط کامل دارد

 

اینجنیر عبدالرحیم

انجنیرعبدالرحیم وزیر پیشنهادى  مهاجرین و عودت کننده گان  فرزند سید جان در سال ١٣٣١ میلادى در ولسوالى درواز ولایت بدخشان دیده به جهان گشوده است.

موصوف از انستیتیوت تخنیک ثانوى فارغ وسپس  شامل  فاکولته انجنیرى پولتکنیک کابل  گردیده وبه سویه لیسانس از آنجا فارغ شده است

انجینر عبدالرحیم چهار سال دربخش هاى مختلف وزارت انرژى وآب ایفاى وظیفه نموده وسپس  به پیشاور هجرت نموده است . وى مدت ده سال نماینده جمعیت اسلامى افغانستان در واشنگتن ، چین ، مشهد  واسلام آباد بوده است  .

نامبرده زمانى هم سفیر افغانستان در اندونیزیا بوده   ودرحال حاضر مشاور وزارت مخابرات وتکنالوژى میباشد .

وى به زبان هاى درى ، پشتو وانگلیسى تسلط دارد .

 

 

محترم عبدالهادی ارغندوال

عبدالهادى ارغندیوال وزیر پیشنهادى اقتصاد فرزند عبدالجلیل ارغندیوال  در سال ١٣٣١ در ولایت کابل  چشم به جهان گشود.

وى بعد از فراغت از لیسه عالی غازى ، شامل دانشگاه کابل  دردانشکده اقتصاد  گردید ودرسال ١٣٥٥ سند لیسانس را از رشته اقتصاد بدست آورده است.

 ارغندیوال در سال ١٣٥٦ به حیث مدیر پلان گذارى صنایع  در وزارت پلان کار نموده است  .موصوف  با آْغاز جنگ هاى داخلى به پاکستان مهاجر شده و در پاکستان مسوولیت ریاست مالى حزب اسلامى  ، نماینده حکومت مجاهدین در اسلام آباد را بعهده داشته است .

بعد از پایان جنگ هاى داخلى ارغندیوال به هدف کسب  تحصیلات عالى به امریکا سفر کرد اما نتوانست تحصیلات خود را به اتمام برساند و دوباره بو طن برگشت .

ارغندیوال قبل از دوره  حاکمیت طالبان،  در حکومت مجاهدین سمت وزارت مالیه را عهده داربوده است .

موصوف همچنان سمت مشاور رئیس جمهور در امور اقوام و مسوولیت ریاست حزب اسلامى را  نیز بدوش داشته است .

ارغندیوال  به لسان های دری ، پشتو و انگلیسی تسلط کامل و به لسان هاى عربى و اردو  نسبى تکلم کرده میتواند

 

 

حبیب الله غالب

حبیب الله غالب وزیر پیشنهادى عدلیه  در سال ١٣١٨ در ولسوالى کوهستان ولایت کاپیسا تولد شده است ، وى دورۀ ابتدائیه را در لیسۀ گلبهار، ثانوى را در مدرسۀ امام ابو حنیفه به پایان رسانده است.

نامبرده سند لیسانس را در سال ١٣٤١ از دانشکده شرعیات دانشگاه کابل بدست آورده و  درجه ماسترى  را در سال ١٣٤٦ از دانشگاه الازهر قاهره ( مصر ) در بخش حقوق مقایسوى رشتۀ فقه  کسب کرده است است.

وى از سال ١٣٤١ بعد از فارغت از دورۀ لیسانس در بخش هاى مختلف وزارت عدلیه ایفاى وظیفه نموده است.

غالب در سال ١٣٧٢ به حیث معاون نظارت دادستان کل، در سال ١٣٧٤ به صفت رئیس حراست حقوق ادارۀ  امور ، مشاور امور تقنین وزارت عدلیه،عضو کمیسیون مستقل اصلاحات عدلى و قضایى، عضو بورد مشورتى عدلى و مشورتى ریاست جمهورى وفعلاً به حیث رئیس آن بورد ایفاى وظیفه مى نماید.

غالب به لسان هاى درى، پشتو و عربى تسلط دارد

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت غزنی:

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۱۸ ب.ظ

ولایت غزنی:

ولایت غَزنی یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است. مرکز این ولایت شهر غزنی است و در شرق این کشور قرار دارد. غزنین ولایتی مشهور در زابلستان و پایتخت غزنویان بودکه در جنوب غرب پایتخت بین شاهراه عمومی کابل قندهار در حدود ۱۴۵ کیلومتری کابل پایتخت قرار دارد.

شرح ولسوالی ها ولایت غزنی به شرح زیر است:

·                     ولسوالی بهرام شهید  

·                     ولسوالی جَغَتو

·                     ولسوالی ناوُر

·                     ولسوالی اَجرِستان که مرکزآن سنگر می باشد و علاوه بر مردم پشتو، هزاره ها نیز در این منطفه مسکونند

·                     ولسوالی جاغوری که مرکز آن سنگ ماشه و همه مردم آن هزاره هستند

·                     ولسوالی مُقُر با مرکزیت مقر و اقوام پشتون ، تاجیک و هزاره در کنار یکدیگر زندگی می کنند.

·                     ولسوالی غزنی که شهر غزنی مرکز آن است .

·                     ولسوالی ناوه با مرکزیت ناوه که صد فی صد مردم آن پشتون می باشند.

·                     ولسوالی آب‌بند که مرکز آن حاجی خیل است که همه مردم آن پشتون می باشند

·                     ولسوالی گیرو با مرکزیت پناه و قوم پشتون

·                     ولسوالی قره‌باغ که اقوام پشتون و هزاره در آن زندگی می کنند

·                     ولسوالی اَندَر که میری مرکز آن است و همه مردم آن پشتون می باشند

·                     ولسوالی ده‌یک

·                     ولسوالی زَنه‌خان با مرکزیت دادو و قوم پشتون

·                     ولسوالی گیلان همه مردم آن پشتو بوده و جنده مرکز آن است.

 

شهر غزنین:
شهر غزنین یا غزنی ( صحیح کلمه همان غزنین به نون آخر است و غزنه یا غزنی تلفظ عامه می‌باشد)
 مرکز ولایت غزنی و از شهرهای مرکزی افغانستان است.

ساکنان شهر غزنین را «غزنوی» و در گویش عامه «غزنیچی» می‌نامند. موقعیت جغرافیایی این شهر در ارتفاع 
۲۲۱۹ متری از سطح دریا است و در سراشیبی ارتفاعات سفیدکوه که به سوی جنوب امتداد می‌یابد، قراردارد و بین جادهٔ قندهار-کابل واقع شده‌است.

در اطراف غزنین آرامگاه‌های چند تن از شعرا و دانشمندان نظیر مقبرهٔ 
ابوریحان بیرونی واقع شده است. خرابه‌های غزنهٔ قدیم، یعنی پایتخت سلسله غزنویان، در شمال شرقی این شهر به فاصلهٔ پنج‌هزار متری از آن قرار دارد.

غزنین همچنین به داشتن 
مناره‌های ستاره شکلی از قرن دوازدهم میلادی مشهور است. این مناره‌ها باقیماندهٔ مسجد بهرامشاه هستند. اطراف این مناره‌ها با طرحهای هندسی تزیین داده شده‌اند. قسمت گنبد آنها خراب شده‌است.
ترکیب جمعیتی غزنین به این صورت است که شامل 
۵۰٪ تاجیک ٬ ۲۵٪ پشتون ٬ ۲۰٪ هزاره و ۵٪ هندو می‏باشد

غزنه در قدیم مرکز 
زابلستان و شهری بزرگ و ولایت وسیعی در خراسان بوده، و از جملهٔ آبادترین و زیباترین شهرهای آسیا به حساب می آمده است. این شهر هزار باب مدرسه داشته‌است، و دانشمندان بسیاری مانند حکیم سنایی غزنوی از غزنین برخاسته‌اند.
غزنی پایتخت 
غزنویان بود، و سلطان محمود غزنوی سالها در آبادی و وسعت آن کوشید.

در جنگهایی که میان افغانها و انگلستان در سالهای 
۱۸۳۸ - ۱۸۴۲ م. واقع شد، غزنین به تصرف انگلیس‌ها درآمده بود.

از مکانهای دیدنی شهر غزنین می توان به مکانهای زیر اشاره کرد.

مکانهای دیدنی دورهٔ غزنوی:

  • باغ پیروزی: باغی که محل نشاط و شراب و هم چنین انجام تشریفات رسمی زمان غزنویان، خصوصاً سلطان مسعود غزنوی بوده‌است. مقبرهٔ سلطان محمود نیز بر طبق وصیت خودش در آن باغ است.

  • باغ صدهزار یا باغ صدهزاره

  • باغ محمودی: باغی که در زمان سلاطین غزنوی محل نشاط و شراب آنان بوده‌است.

  • باغ هزاردرخت: باغی ساختهٔ سلطان محمود.


حکیم سنایی در حدیقة‌الحقیقه غزنی را این‌گونه وصف کرده است:

عرصه مملکت چو بهشت
مشک آذفر سرشته با گل و خشت
خاک مملکت شده کافور
چشم بد باد از این حوالی دور
گر ببینی تو مملکت غزنین
باز نشناسی از بهشت برین

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت بامیان

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۱۶ ب.ظ

ولایت بامیان

موقعیت جغرافیایی ولایت بامیان
ولایت بامیان به مرکزیت شهر بامیان  از ولایت‌های مرکزی کشور افغانستان است. مساحت آن ۱۷٫۴۱۴ کیلومتر مربع می باشد. ولایت بامیان در 190 کیلومتری شمال غرب کابل و در دامنه شمالی سلسله جبال (بابا) قرار دارد. این سرزمین جزء مرتفع ترین نواحی مرکز افغانستان محسوب می‌شود. ولایت بامیان دارای هفت ولسوالی (شهرستان) به نام های یکاولنگ، سیغان، کامرد، شیبر، مرکزی، پنجاب و ورس می باشد.

تعداد نفوس این ایالت طبق احسائیه سازمان ملل متحد در سال 2005 بالغ بر 371900 نفر اعلام گردید. در حالیکه 
جمعیت آن بر اساس برآوردهای دهه ۱۹۸۰ میلادی، ۲۸۱٫۰۰۰ نفر بوده است.
از این تعداد نفوس حدود 85% اهل تشییع و بقیه آن را اهل تسنن و دیگر اقلیت های مذهبی تشکیل می دهد.

از نظر وضع اقلیمی، بامیان دارای زمستان  بسیار سرد و برف گیر  و در فصل بهار و تابستان بسیار خوش آب و هوا و سرسبز می باشد.
 ساکنان اصلی این ولایت را هزاره‌ها تشکیل میدهد که البته حدودآ ۳ الی ۵ در صد دیگر تاجیک نیز میباشد وکاملآ به زبان فارسی دری و با لهجه هزارگی صحبت میکنند و اهل تشیع میباشد.

بامیان یکی از شهرهای کهن و تاریخی 
ایران و افغانستان امروزی محسوب می‌گردد. وجود پیکره‌های تخریب شده بامیان(توسط طالبان در سال ۲۰۰۰ میلادی تخریب شد)، شهر غلغله، شهر ضحاک و بند امیر این شهر‌ها به یکی از مراکز مهم توریستی افغانستان تبدیل نموده بود.

همچنین وجود صدها اثر باستانی و تاریخی بویژه (جای خالی) دو مجسمه غول پیکر (سلسال) با 53 متر ارتفاع و (شهمامه) با ارتفاع 35 متر و با قدمت 2800 ساله توجه هزاران توریست و جهان گرد را به خود جلب می نماید واز اقصی نقاط جهان سیاحال را به سوی این دیار رهنمون می شود.

ولایت بامیان یکی از نقاط تاریخی و کهن و همچنین دارای مناظر و طبیعت زیبا است. 
عنوان« تنها پارک ملّی افغانستان» بیان گر اهمیّت و استراتژی جغرافیایی منطقه بند امیر می‌باشد.که بند امیر در 75 کیلومتری شمال غرب ولایت بامیان و در 34 کیلومتری و لسوالی یکاولنگ قرار دارد. ساحه پارک ملی بند امیر 75000 هکتار زمین را شامل می شود. ارتفاع ناحیه مذکور از سطح دریا 2909 متر است. که در طول البلد 22-11-67 شرقی و عرضی البلد 19-49-34 شمالی و در میان سلسله جبال هندوکش و بابا قرار دارد.

گذشته تاریخی بامیان:
در اوستا و همچنان در بندهشن در زبان پهلوی به شکل بامیگان آمده‌است. مجسمه‌های بودا که بلندترین مجسمه‌های جهان محسوب می‌گردید از یادگارهای دینی دورهٔ 
کانیشکا از امپراتوران کوشانی به حساب می‌آیدهیوان تسنگ زایر چینی در سالهای ۶۰۰ قبل از میلاد از آن ناحیه گذشته‌است از بتهای بامیان چنین یاد می‌کند که اشعهٔ زرین از آن می‌تابد و احجار قیمتی و زیور آلاتش چشم را خیره می‌سازد.

در دورهٔ اسلامی بامیان یکی از شهر‌های مهم و آباد 
خراسان و مرکز شیران بامیان محسوب می‌شود.اما در قرن هفتم هجری بر اثر حملهٔ مغول همانند اکثر شهرهای خراسان به خاک یکسان می‌گردد. جوینی می‌گوید:
و به بامیان رسیدند ارباب آن از باب مخاصمت و مقاومت در می‌آمدند
... ناگاه از شست قضا که نای کلی آن قوم بود تیر چرخی که مهلت نداد از شهر بیرون آمد به یک پسر جغتای رسید که محبوبترین احفاد چنگیز خان بود.

با مرگ آن پسر 
چنگیر فرمان داد تا هر جانور که باشد از بنی آدم تاانواع بهایم بکشند و کشتند و حتی بچه در شکم مادر نگذاشتند و بامیان را «موبلغ» (یعنی شهر بد) نام نهادند. قدمت و شکوه مجسمه های بودا در بامیان ایجاب میکند که این آثار در ردیف عجایب هفت گانه جهان قرار گیرد.

بامیان در دوران حکومت طالبان:
در دوران حکومت شش ساله طالبان، این ایالت متحمل آسیب های غیر قابل جبران و مضّرات غیر قابل توصیف گردید.
مهاجرت مردم، آتش زدن خانه ها، تخریب اماکن فرهنگی، نابودی کتاب خانه ها و کتب دینی، کشتار دسته جمعی مردم بی گناه و بی دفاع این سرزمین از شاخصه های بیداد و ستم طالبان به حساب می آید.

ولسوالی ورس
 در منتهی الیه جنوب غربی شهر بامیان قرارداردوآب وهوای آن سردوخشک است ورس دارای دهکده های متعدد است از جمله: تخت ورس ،قول مسعود، تنگ زردگ، سنب الاق، قوناق، جوقول،‌ سرو، کوسه، بریکی،لیگان و قفقول.
مردم ورس هزاره و شیعی مذهب هستند و به زبان فارسی دری گویش هزارگی تکلم می کنند

برک هزارگی که جامه ای زمستانی است و از کرک گوسفند تهیه میشود در بهترین نوع خوداز صنایع دستی ورس است.

 

 

 


دره فولادی از طیاره. دره مذکور یکی از زیبا ترین دره های بامیان است. (2007(

 


منظره بودا از شهر خاموشان (قبرستان) قریه گوروانه بالا. (2006)

 


منظره بودا از بالای شهر باستانی غلغله. (2006)

 


بت صلصال بامیان که 55 میتر بلند است توسط طالبان در سال 2001 میلادی تخریب گردد. (2006)

 

 


شهر یکاولنگ در بامیان

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت قندهار

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۱۵ ب.ظ

ولایت قندهار

قَندَهار یکی از ولایت های افغانستان است که در جنوب شرق این کشور موقعیت دارد و اکثر باشنده های این ولایت پشتونهستند.
مرکز این ولایت  شهر 
قندهار است. جمعیت این ولایت  نزدیک به ۸۹۰ هزار نفر است که ۳۰۰ هزار نفر از ایشان در شهر قندهار زندگی می‌کنند. بیشینه مردم ولایت  قندهار پشتوزبان هستند.

ولایت قندهار یکی از بزرگترین ولایات افغانستان است مرکز آن هم شهر قندهار میباشد و از کابل 595 کیلو متر و از هرات 647 کیلو متر مسافه دارد قندهار دارای دیوار های قدیمی ، بلند و عریض بوده که در چهار سمت قندهار دروازه های بزرگ موجود است که بنام دروازه عیدگاه یاد میشود. در این شهر مقبره های اشخاص برجسته و نامدار افغان مانند مقبره آحمد شاه ابدالی پادشاه نامدار افغانستان، میرویس هوتکی  و همچنان آرامگاه های رجال معروف کشور است. دریا های ارغستان ، ارغنداب ، ترنگ ، دهله ، معروف ناوه در این ولایت جریان دارد..


قندهار دارای  15 ولسوالی به شرح زیر است :

ولسوالی ارغستان
ولسوالی 
اَرغَنداب 
ولسوالی 
پنجوایی 
ولسوالی 
خاک‌ریز 
ولسوالی 
دامان 
ولسوالی 
ریگ 
ولسوالی 
زری 
ولسوالی 
سپین بولدک 
ولسوالی 
شاه‌ولی کوت 
ولسوالی 
شورابک 
ولسوالی 
غورک 
ولسوالی 
معروف
ولسوالی 
میانشین 
ولسوالی 
مَیوند 
ولسوالی 
نیش

قندهار شهری است در جنوب افغانستانسومین شهر پر جمعیت افغانستان است که طبق سرشماری رسمی سال ۲۰۰۶میلادی حدود ۴۵۰٬۳۰۰ نفر جمعیت داشته‌است. این شهر مرکز ولایت  قندهار است. قندهار بین رودهاى ترنگ و ارغنداب واقع شده‌است.

قندهار به شکل یک مربع مستطیل است و چون طبق نقشه ساخته شده بسیار منظم است شهر به چند محله تقسیم شده و هر محله متعلق به یک یا چند قوم و قبیله است و اکثر اهالی آن را افغانان (عمدتاً 
درانیتشکیل می‌دهند. در اطراف قندهار باغ‌های میوه تاکستان‌ها و زیارتگاه‌های بسیاری است و مردم بیشتر برای تفریح به آنها می‌روند تا برای عبادت و زیارت.

تاریخچه قندهار:
برخی برآنند که شهر بولایت ی قندهار را 
لهراسپ شاه معروف ساخته است. در دوره‌های ماد و هخامنشیان٬ آراخوزیا (رُخَج) سرزمینی در اطراف رودخانهٔ ارغنداب بوده و یکی از ساتراپی‌های هخامنشیان بشمار می‌رفت. در سنگ‌نبشته بیستونداریوش بزرگ٬ آراخوزیا در فهرست ساتراپی‌های هخامنشیان آمده‌است.

در سال 
۳۲۹ پیش از میلاد، اسکندر مقدونی پا به سرزمین هندوکش که تاریخ‌نویسان یونانی آن را پارپامیز (Paropamisus)گفته‌اند نهاد. اسکندر هرات را تصرف و پس از سپری نمودن زمستان در سیستان، وارد ناحیه‌ای شد که به نامش اسکندریه (قندهار امروزی) نامیده شد.

در 
۳۰۵ ق. مموریاها بر پاراپامیز (گنداره یا گندهارا)، آراخوزیا و گدروزی (گدروزیا - بلوچستان) تسلط یافتند. در این دوران دینبودایی توسط آشوکا به این سرزمین وارد شد.

پس از اسلام٬ قندهار جزئی از 
خراسان بزرگ محسوب می‌شد. دوبار شهر به طور کامل ویران گردید، اول بار به دست مغول و بار دیگر در پایان قرن هشتم هجری به دستور امیر تیمور گورکانی.

در اوایل سدهٔ شانزدهم میلادی 
مغولان هند قندهار را گرفتند. طی دوصد سالی که مغولان حکومت هند را در دست داشتند، شهرهای مرزی خراسان از سه سو مورد کمکش و محل منازعه بودند: مغولها از یک سو، صفویان از سمت غرب، و ترکان ازبک از سمت شمال. کابل، هرات و قندهار بارها میان این مدعیان متخاصم دست به دست شدند. در این دوران خوشحال خان ختک شاعر جنگجوی مشهور پشتون بر علیه سلطهٔ بابری‌ها قیام کرد. دولت صفوی که در جنوب و غرب خراسان با تبعیض مذهبی و بیداد حکومت می‌‌کرد در برابر مخالفت و قیام‌ها از پا در آمد. 

در ابتدا 
میرویس‌خان هوتک از قبیلهٔ غلجایی پشتون به تسلط گرگین‌خان حاکم گرجی الاصل صفوی در ۱۷۰۹ میلادی در قندهار پایان داد و دولت مستقل هوتکی را تأسیس کرد. حکومت غلجایی قندهار در ۱۷۳۸ میلادی توسط نادر افشار پایان داده شد. نادر افشار سرانجام خود بخاطر تندخویی اش در ۱۷۴۷ میلادی در قوچان توسط افسران قزلباش لشکر خود به قتل رسید.

 پس از این حادثه، 
احمدشاه ابدالی که یکی از سران قبیله پشتونهای ابدالی، افسر گارد محافظ نادرشاه و معاون قشون افغان بود، با نیروی شش هزار نفری خود به سوی قندهار رهسپار شد و لویه جرگه را در مزار شیر سرخ قندهار برای انتخاب یک رهبر ملی از میان خود افغان‌ها تشکیل داد و سرانجام بعد از نه روز گفت و شنید، به عنوان پادشاه خراسان تعیین گردید. وی در ۱۷۵۳ یا ۱۷۵۴ شهر کنونی را ساخت و آن را احمد شاهی نام نهاد و «اشرف البلاد» لقب داد. در دفاتر رسمی هنوز هم به همین لقب یا «دارالقرار» یاد می شودتیمورشاه بعداً پایتخت خراسان را از شهر قندهار به کابل انتقال داد.

از مناطق دیدنی قندهار می توان به چهل زینه، جاده عیدگاه و فرودگاه قندهار، تپه مندیگک، و آرامگاه بابا صاحب اشاره کرد.

 

آرامگاه بابا صاحب قندهار

 


نمایی از شهر قندهار ، ولایات جنوبی افغانستان

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت هرات

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۱۱ ب.ظ

ولایت هرات

ولایت هرات ( هِرات و هَرات هردو تلفظ شده ) به مرکزیت شهر هرات٬ از ولایات کشور افغانستان است. ولایت هرات همراه بابادغیس٬ فراه و غور جمعاً ولایات غربی افغانستان را تشکیل می‌دهند و با کشور ایران هم‌مرز هستند.

هرات یکی از قدیمی ترین ولایات افغانستان است که ریشه‌های آن به 
آریانای بولایت  می‌رسد.نام های هرات بولایت  در دوره های مختلف بگونه‌های ذیل آمده است:

به 
اوستاییهَرَئیووا (Haraēuua)، در فرگرد نخست وندیداد اوستا
به 
پارسی بولایت هَریوا (Haraiva)، در سنگ‌نبشته‌های هخامنشی
به 
پارسی میانهٔ ساسانیهریو، در سنگ‌نبشته‌های ساسانی
در دورهٔ 
اسکندر مقدونیاسکندریه آره‌ایا (Alexandria Areia)
به 
یونانیآره‌ایا (Areia)
به 
لاتینیآریا (Aria)

هرات یکی از قدیم ترین ولایات افغانستان بوده که به هرات بولایت  مشهور شده است. هرات بولایت  نقش بزرگی را در تجارت میان شبه قاره هند ،شرق میانه ،آسیای مرکزی و اروبا بازی میکرده است که فعلا هم این نقش را کما کان به عهده گرفته است .هرات یکی از گهواره های تمدن تاریخ بر کشور مان میباشد که سابقه چندین هزار ساله دارد . در هر قدیمی که بر خاک هرات بولایت  بردارید  بیک شاعر، نویسنده ، نقاش ، مساجد ،مدارس، آرامگاه های اشخاص نامدار ،گنبد های قشنگ ، باغ های بسیار زیبا ، نهر های دلفریب و تفریحگاه های عمومی و بنا های مدرن و تاریخی بر میخورید.

ولایت هرات در شمال غرب افغانستان است. با مساحت ۵۴٫۷۷۸ کیلومتر مربع هم مرز با دو کشور همسایۀ افغانستان یعنی ایران در غرب و ترکمنستان در شمال و از دو طرف دیگر به ولایات بادغیس ، غور و فراه همجوار است. هرات با جمعیت بالاتر از دو ملیون نفر (درین اواخر) به دومین ولایت افغانستان مبدل شده است. باشندگان اصلی شهر هرات را تاجیکها و پارسیوانها تشکیل میدهند اما اقوام پشتون زیادتر در اطراف شهر و ولسوالی های این شهر مسکن گزین هستند. بیشتر باشندگان هرات به زبان فارسی با لهجهٔ هراتی سخن میگویند.

تقسیمات ولایت هرات به شرح زیر می باشد:

 

تاریخچه هرات:

هرات قبل از کشف اقیانوس هند در گذرگاه جاده ابریشم قرار داشت و نقش بزرگی را در تجارت میان شبه قاره هند، شرق میانه، آسیای مرکزی و اروپا بازی می‌کرد. هرات از لحاظ موقعیت جغرافیایی در طول تاریخ بستر مناسب تلاقی مدنیت‌های شرق و غرب نیز به شمار می‌رفت. از این رو هرات یکی از گهواره‌های تمدنی تاریخ پر بار خراسان شناخته می‌شود.

تاریخ سیاسی هرات پر از فراز و نشیب است. چنانچه هرات همواره میدان لشکر کشی‌ها جنگهای اشغالگرانه، ویرانگرانه و گذرگاه جهان‌گشایان نیز بوده است. روی تصادفی نیست که تاریخ هرات مشحون از مبارزات آزادی خواهانه و استعمار شکن بوده‌است
.

در دوره‌های 
ماد و هخامنشیان٬ هریوا سرزمینی در اطراف رودخانهٔ هریرود بوده و یکی از ساتراپی‌های هخامنشیان بشمار می‌رفت. در سنگ‌نبشته بیستون داریوش بزرگ٬ هَریوا (Haraiva) در فهرست ساتراپی‌های هخامنشیان آمده است.

به قول مورخ یونانی 
هرودت، اسکندر مقدونی در ۳۳۰ قبل از میلاد، آرتاکوانا٬ مرکز ساتراپی هریوه را گشود. سپاهیان اسکندر شهر را ویران و باشندگان آن را بقتل رسانیدند. اسکندر سپس شهرى به نام «اسکندریه آره‌ایا " (Alexandria Areia) در کنارهریرود بنا کرد و جمعیت و آبادى آرتاکوآنا را بدین شهر که شاید هرات امروزین باشد تحویل کرد.

هرات در زمان 
ساسانیان در سنگ‌نبشته‌ای در کعبه زردشت واقع در نقش رستم بنام هریو یاد شده است. در دورهٔ ساسانی از مراکز مهم نظامی و منطقه مرزی در مقابله با هیاطله بوده است. پیش از حملهٔ اعراب مسلمان به ایران دارای اقلیتمسیحی نستوری بود. در سال ۳۱ ه.ق. (حدود ۶۵۰ م.) یا کمی پس از آن به دست اعراب مسلمان فتح شد.

در دورهٔ اعراب، یعنى در 
قرون وسطی، هرات همراه با نیشابور، مرو و بلخ یکی از چهار قسمت (چهار ربع) ایالت خراسان بود و هم مرکزی برای مسیحیت تحت نفوذ کلیسای نستوری و هم پایگاه مهم تصوف، یعنی نظریه زاهدانه اسلام به شمار می‌رفت. افرادی از پیروان نقشبندیه و چشتیه ، انجمنهای اخوت صوفیه به مقامات وزارت و صدارت عظمی رسیده اند.

هرات مثل اکثریت مناطق دیگر خراسان با 
هجوم مغول در ۱۲۲۲ م. از بنیاد ویران شد و بیش از نیمی از اهالی بومی آن قتل عام و یا آواره شدند.

هرات بین سالهای 
۶۴۳ تا ۷۸۴ ه‍.ق. پایتخت سلسلهٔ آل کرت بودتیمور لنگ در سال ۷۸۴ هرات را گشود و آل کرت را نابود ساخت. در جریان این حمله هرات بار دیگر ویران و هزاران نفر کشته شدند. شاهرخ فرزند تیمور و همسرش گوهرشاد پایتخت تیموریان را در سال ۱۴۰۱ م از سمرقند به هرات منتقل کردند.

در 
۱۵۰۶ شیبانیان آسیای مرکزی بر شمال افغانستان و هرات مسلط شدند. اندکی بعد هرات در تحت کنترل صفویان ایران قرار گرفت. در دوران صفوی هرات مهم‌ترین شهر و مرکز خراسان محسوب می شد و همواره مورد طمع ازبکان بود حتی چندبار این شهر به دست ازبکان افتاد. اما سلطه ازبکان بر این شهر به صورت کوتاه مدت بود و آنها از دوره های فترت در اوایل سلطنتشاه طهماسب اول و اوایل سلطنت سلطان محمد خدابنده و شاه عباس اول استفاده کردند و هر بار برای مدت کمی این شهر را در اشغال داشتند.

پس از سقوط صفویان هرات مدتی در اشغال 
طایفهٔ ابدالی بود و به دست نادر شاه افشار افتاد. پس از مرگ نادر افغان‌ها بر هرات مسلط شدند. در دوران معروف به بازی بزرگ ماموران بریتانیایی در هرات فعال بودند و از جدایی آن از حکومت ایران پشتیبانی می‌کردند. در ۱۲۴۹ ه.قعباس میرزا از سوی فتح‌علی شاه قاجار مامور پس گرفتن هرات از افغان‌ها شد.
 
مرگ عباس میرزا در راه مشهد این کار را ناتمام گذاشتمحمد شاه قاجار نیز کوششی برای فتح هرات کرد که ناکام ماند. در زمان ناصرالدین شاه قاجار٬ دوست محمدخان، حاکم کابل و قندهار هرات را گرفت. نیروهای ناصرالدین شاه تحت فرمانحسام‌السلطنه هرات را محاصره کردند و در سال ۱۲۷۳ این شهر را گرفتند. با مداخلات بریتانیا در جنوب ایران و بحرانی شدن روابط ایران و بریتانیا طی عهدنامه‌ای که در ۱۲۷۳ هجری قمری (۱۸۵۷ میلادی) در پاریس بین نماینده ایران و سفیر بریتانیا امضا شد قرار شد که نیروهای بریتانیا از بنادر و جزایر جنوب ایران خارج شوند و در عوض ایران نیز سپاهیان خود را از هرات فرا خواند و استقلال افغانستان را به رسمیت بشناسدپس از جنگ هرات بسال ۱۲۴۹ ه‍ .ق. قسمت‌های از شرق هریرود به بعد (شامل هرات) به افغانستان ضمیمه گردید.

در تاریخ معاصر افغانستان هرات از استبداد داخلی، تحجر، تعصب و تجاوزات خارجی بیش تر از دیگران رنج کشید. هرات سراسر سده نوزدهم را در میان کشمکش‌های سرداران 
سدوزایی و محمدزایی و بازی بزرگ سپری نمود.

ولایت هرات دارای چند رسانه تصویری و صوتی محلی و چند روزنامه  است که به شرح زیر می باشند:

 از مناطق تفریحی ولایت هرات می توانه به باغ ملت، تخت سفر، شیدایی، پارک هیریرود، پارک میر داود، دهنغار کروخ اشاره کرد. 
ارگ هرات ، مسجد جامع، گازرگاه، مسجد گوهرشاد بیگم، خواجه غلطان ، قلعه اختیارالدین هرات، مجتمع مصلای هرات از اماکن دیدنی شهر هرات می باشد. 

هرات از نظر زیربنا ، از نظر موقعیت ، از نظر منابع بشری ، از منابع منابع عایداتی ، از نظر سیاحت و توریزم  برای افغانستان دارای اهمیت زیادی است.

در حال حاضر در ولایت هرات 70فیصد مردم به خدمات تلفونی دسترسی دارند . و تمام ولسوالی های هرات از طریق تلفون های دیجیتال به مرکز ولایت وصل هستند . ولسوالی های گذره، انجیل، زندجان، غوریان، کشک، رباط سنگی و شیندند زیر پوشش خدمات مخابراتی هستند و کمپنی های مخابراتی روشن، افغان بیسیم، اریبا، اتصالات، وکمپنی های انترنیتی  در ولایت هرات فعال می باشند.
56% راه مواصلاتی هرات بصورت نسبی در وضعیت خوب قرار دارند و قابل استفاده برای ترافیک می باشند به گونه ای که 35% سرک ها قابلیت استفاده توسط وسایط گوناگون را دارند .

نمک، سنگ مرمر، گیپسن ( سنگ گچ)، ذغال سنگ، سمنت و سنگ های تعمیراتی از منابع طبیعی ولایت هرات می باشد.
در حال حاضر 360 کارخانۀ خورد و بزرک به شمول 350 کارخانۀ تولیدی و دارای 103 قلم مواد تولیدی با 19000 فرصت شغلی در هرات موجود است.

وُلُسوالی  گُلران یکی از شهرستان‌های ولایت هرات کشور افغانستان است.
ولسوالی گلران در شمال غربی ولایت  هرات واقع شده و از سوی غرب با ایران، از سمت شمال با ترکمنستان، از شرق با
ولسوالی کوشک و از سمت جنوب با ولسوالی‌های زنده‌جان و کهسان هم‌مرز است.
ولسوالی گلران داراى جمعیت تخمینی پنجهزار نفر بوده و تقریباً در ١٢٠ کیلومتری شمال هرات قرار دارد
مرکز این ولسوالی، روستای گلران است.
منطقه گلران در برخی سال‌ها با خشکسالی‌های سختی روبرو است
 و توفان‌های شن جاده‌های آن را می‌پوشاند.
مردم این ولسوالی فارسیوان و پشتون هستند.
 پشتون‌های آن از اقوام اچک‌زی، اسحاق‌زی و علی‌زی هستند.
روستاهای این ولسوالی به شرح زیر می باشند.

 

 

 

 

 

 


نمایی از هوتلی در هرات ، در غرب افغانستان

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت دایکندی

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۱۰ ب.ظ

ولایت دایکندی

دایکُندی یکی از ۳۴ ولایت  افغانستان است. دایکندی پیشتر یکی از ولسوالی‌های ولایت اُروزگان بود ولی در تاریخ ۲۸ مارس۲۰۰۴ به عنوان یک ولایت جداگانه تشکیل شد.
مرکز این ولایت شهر 
نیلی است.
در حال حاضر شاروال دایکندی اولین زن شهردار افغانستان خانم عذرا جعفری می باشد.

دای به معنی 
قبیله یا سرزمین و بزرگ و با مردم به کار می رفته است. چنانکه در نامهای ترکی مغولی به صورت پسوند و یا پیشوند در نام اشخاص استفاده می شده است. در لهجهء هزارگی دی معنای زیاد، بسته، یکجایی و خرمن را می رساند.

ولایت جدید التأسیس دایکندی در مرکز افغانستان موقعیت دارد و با ولایات بامیان، غور، غز نی، ارزگان و هلمند متصل می باشد.  این ولایت، در مدار عرض  البلد 335500 و طول البلد 255500 واقع است و 2400 متر از سطح بحر ارتفاع دارد. 

این منطقه دارای آب و هوای متنوع، گرم و سرد، ارتفاعات و پستی های اندک و جلگه های سر سبز و به طور مجموع کوهستانی است و یکی از محروم ترین و صعب العبور ترین نقطه ی کشور می باشد با وجود کوهستانی بودن مناطق مختلف این ولایت نمی توان حتی یک متر جاده موتر رو آسفالته پیداکرد، هیچ پل برای عبور و مرور این مردم تا کنون ساخته نشده است و اگر در بعضی از مناطق این ولایت سرک موتر رو و آن هم به صورت بسیار محدود وجو دارد، توسط خود مردم و اهالی منطقه با امکا نات محدود و به صورت غیر استاندارد و بدون رعایت مسایل ایمنی ساخته شده و هر از چند گاهی نیاز به تعمیر دارد این نبود کمترین امکان ار تباط و راههای مواصلاتی بین مناطق مختلف این ولایت و همچنان با ولایات هم جوار و مرکز کشور خود علت مزید بر فقر و نابسامانی این مر دم است و در زمستان به مدت 6 ماه راهها به روی این مردم بسته است. 

به صورت کل، باید گفت که مردم دایکندی از هر گونه امکانات رفاهی، تحصیلی و آموزشی، بهداشتی، امور درمانی که منجر به بی سوادی مطلق فقر شدید، شیوع بیماریها ی مختلف، افزایش مرگ و میر مادران بوده، در طی سالیان متمادی هیچ گونه توجهی از طرف دولت های مختلف در این جا صورت نگرفته است. وجود جنگها و نبود دولت مرکزی در سالهای اخیر و عدم توجه حکمرانان و سلطه داران منطقوی به هیچ چیزی به جز منافع شخصی شان فکر نمی کردند. 

دایکندی، دارای مساحت 22019  کیلومتر مربع و 2846 قریه و تعداد 723980 نفر نفوس می باشد و دارای 9 ولسوالی. از لحاظ سیستم اداری و حکومتی  این ولایت دارای 9 واحد اداری است؛ یعنی، دارای 9 ولسوالی است که مرکزیت ان در منطقه ی بادام خیز "نیلی" قرار دارد. 
ولسوالیهای آن هر یک: نیلی؛ شهرستان، میرآمور، اشترلی، سنگ‌تخت و بندر، کیتی، کجران، و گیزاب است که البته تا هنوز ادارات دولتی اکثر نقاط ولایت غیر فعال است و به طور نمونه ولسوالی گیزاب فاقد اداره حکومتی است و دایکندی به لحاظ حضور نیروهای طالبان و وابستگان آن هنوز بر آن ولسوالی تسلط ندارد.

تعداد نفوس:
 از لحاط جمعیتی و قومی: در این ولایت اقوام هزاره، پشتو و بلوچ ساکن می باشند که بالاترین نفوس را هزاره ها تشکیل می دهند.

از لحاظ وضعیت فر هنگی: این ولایت نا انکشاف یافته ترین و محروم ترین منطقه در کشور است. اکثر ولسوالیها،  قرات فاقد مکتب، مدرسه و فضای آموزشی است و در دولت محترم فعلی و موسساتی جونDHSA , APEP   و غیره هنوز هم صدها دختر و پسر این ولایت از نعمت درس خواندن محروم است. مقاطع تحصیلی متوسطه و لیسه در بعضی جاهای این ولایت موجود است؛ در مرکز ولایت بالاترین مقطع درسی تا صنف 8 فعال است. البته، بهترین منطقه از لحاظ وجود فضای آموزشی در کل ولایت ولسوالی شهرستان است.

از لحاظ امکانات فرهنگی: اطلاع رسانی و حضور نهادهای مدنی باید گفت که این ولایت دارای یک  رادیوی محلی با موجFM   است که از مرکز ولایت را تحت پوشش قرار می دهد.

راههای مواصلاتی: از لحاظ راههای مواصلاتی و سرگ اکثر قرات، قصبات و ولسوالیها فاقد راههای مواصلاتی است. در طول سال به مدت 5 ماه راههای مواصلاتی مرکز ولایت به پایتخت و ولسوالیها به مرکز ولایت و بالعکس باز است و سپس به خاطر صعب العبور بودن، برف، نبود پل و پلچک قطع می شود.

طبی و بهداشتی: در مورد وضعیت صحی این ولایت نیز قابل ذکر است ینکه بسته در تمام ولایت شاید 5 یا 6 کلینیک بیشتر موجود نباشد و دسترسی به دوا و درمان و امکانات طبی و بهداشتی برای اکثر باشندگان ولایت میسر نیست و به تازگی ریاست صحت عامه دایکندی  دفترش را دایر کرده است که به خاطر عدم تخصیص امکانات چندان فعال نیست

 امنیتی: دایکندی  به استثنای ولسوالی گیزاب به طور مجموع امن وآرام است و مردم  روز وشب  شان را با خیال راحت  سپری می کند  و مشغول غریب کاری و زندگی شان است.

 ولسوالی نیلی: به مرکزیت ولایت دایکندی دارای 165 قریه و95340 نفوس و به مساحت 780 کیلومتر مربع  مساحت می باشد که دارای آب و هوای معتدل و تقریبا گرم سیر می باشد.

ولسوالی خدیر: به مر کزیت خدیر دارای 294 قریه 1920 کیلومتر مربع  مساحت  و دارای 83400 نفر نفوس که دارای آب و هوای نیمه معتدل دارد.

ولسوالی اشتر لی: ولسوالی اشتر لی به مر کزیت شیخمیران دارای 343 قریه 1890 کیلو متر مربع مساحت و به تعداد 88340 نفر نفوس می باشد  و دارای آب و هوای نیمه معتدل می باشد.

ولسوالی سنگ تخت-بندر: ولسوالی سنگ تخت-بندر، به مر کزیت دهن "سیلبیتو" ی بندر که دارای 290 قریه 1095 کیلومتر مربع  مساحت و به تعداد 78900  نفر نفوس می باشد، این ولسوالی دارای آب و هوای سرد می باشد.

 ولسوالی شهرستان: به مرکزیت القان دارای 290  قریه و دارای 4653 کیلومتر مبع مساحت و به تعداد 72450 نفر نفوس دارای آب و هوای نیمه معتدل  می باشد.

ولسوالی میرا مور: به مر کزیت تگاب که دارای 326 قریه و دارای 1921 کیلومتر مربع مساحت و به تعداد 88400 نفر نفوس می باشد که دارای آب و هوای نیمه معتدل می باشد.

ولسوالی کجران  به مر کزیت کجران دارای 326 قریه و دارای 1610 کیلومتر مربع مساحت و به تعداد 73800 نفر نفوس می باشد، این ولسوالی دارای آب و هوای گرم سیر می باشد.

ولسوالی کیتی: به مر کزیت دشت کیسو، 196 قریه و دارای 1610 کیلومتر مربع مساحت و به تعداد 64900 نفر نفوس می باشد این ولسوالی دارای آب و هوای گرم سیر می باشد.

ولسوالی گیزاب: به مر کزیت "چونی" دارای 126 قریه و4240 کیلومتر مربع مساحت و به تعداد 78450 نفر نفوس می باشد و دارای آب و هوای گرم می باشد.

ولایت دایکندی یکی از ولایتهای پر نفوس افغانستان می باشد و تر کیب جمعیت از نظر جنسیت 48 فی صد نفوس را اناث و 52 فی صد  نفوس را مردان تشکیل می دهد و از جایگاه سواد در حداقل قرار دارد. تعداد مر گ و میر در بین زنان و اطفال زیر 5 سال فوق العاده  بالاست و میانگین عمر در حدود 60 سال است که این  خود بیانگر آمار فوتی در بین مردم این ولایت است 80 فی صد اراضی این ولایت کوهستانی است تا هنوز سروی دقیق از منابع زیر زمینی این ولایت صورت نگرفته است و بیشترین ترکیب جمعیت از نظر سنی بین 10 تا35 سال تشکیل می شود، که این جمعیت جوان دارای قدرت و توان کار بوده؛ اما، با کمال تأسف، تا کنون هیچ گونه زمینه کار برای این جمعیت جوان  فراهم نیست و اکثر این جوانان آواره ی دیار بیگانه گان است.

 

 

 

 


خانم عذرا جعفری اولین شهردار افغانستان

 

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت کابل

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۰۹ ب.ظ

ولایت کابل

ولایت  کابُل که مرکز آن شهر کابل است پایتخت کشور افغانستان می باشد
کابل دارای اماکن تاریخی ، مساجد ، زیارتگاه ها ، باغهای تاریخی و دروازه های مشهور، شاعرای نامی و نویسنده های بلند پایه میباشد. تاریخ سیاسی پراز فراز و نشیب کابل همه سیاستمداران جهان را متعجیب نموده است چنانچه کابل همیشه میدان جنگ ها و تصادفات بوده و تاریخ با افتخار آن فراموش ناشدنی است و دروازه های آن عبارت از دروازه سفید ، دروازه لاهوری ، دروازه گذرگاه ، دروازه سردارجانخان میباشد . کوتل های ارغنده و خیر خانه را هم دارا است کابل دارای ولسوالی ها و علاقه داری های زیادی بوده موسسات و شرکت های بیشماری را میتوان یافت
م

ردم آن غالباً دری‌زبان و مسلمان سنی هستند. تعدادی از اهل تشیع و هندو و سیک‌ها نیز در این ولایت بویژه در مرکز آن اقامت دارند. ولایت کابل با ولایات لوگر، وردک، پروان و ننگرهار هم‌مرز است.
ولایت کابل دارای ۴٬۵۵۸ کیلومتر مربع اراضی است و دارای هشت ولسوالی و سه علاقه‌داری است که قرار ذیل است:

تاریخچه کابل:

این شهر در دامنهٔ 
کوه آسمایی و شیر دروازه، به هر دو طرف رود کابل آباد شده و از سطح بحر (دریا) قریب شش‌ونیم هزار فوت ارتفاع دارد. در زمان قدیم در گرداگرد شهر کابل دیوارهای استواری موجود بود که ارتباط شهر با نواحی آن با هفت دروازه صورت می‌گرفت، امروز هم آثار دیوارهای شهر بر کوه آسمایی و شیردروازه شاهد استحکام سابقهٔ آن است.

کابل شهری تاریخی و بسیار کهن است که حوادث روزگار رابسیار دیده و چون بر چهارراه تجارتی شرق و شمال و جنوب وغرب واقع شده، اهمیت تجارتی آن خیلی زیاد است. کابل از حیث قدمت با قدیمی‌ترین شهرهای 
بلخ و بامیان هم‌سری داشته و در کتاب ریگ‌ودا، نام «کیسبها» برای کابل استعمال شده. تجارت و شهرت بازرگانی کابل در زمان‌های خیلی قدیم معروف است، چنان‌چه در اثنای حملات اسکندر نیز موقعیت مهم تجارتی خود را داشته و راه‌های تجارتی از هر طرف به آن وصل است. در آثار مورخان عهد اسکندر و در جغرافیای بطلمیوس از آن به نام «قابوره» و «اورتوسپاته» یاد شده.

در ادبیات پهلوی، نام این شهر «کابل» قید شده‌است، که نزدیک به تلفظ امروزی آن است. نام این شهر را «کابول» و «کاوول» و «کاول» نیز گفته‌اند
همچنان بعضی مورخین یونان آن را «کابورا» و «کارورا» نیز گفته‌انددیوارهای کابل که امروز نیز بقایای آن به سر کوه‌های شیردروازه و آسمایی دیده می‌شود از طرف شاهان کابل بنا شده‌بود تا در برابر هجوم‌های بزرگ بتوانند مقاومت کنند.

در 
شاهنامه فردوسی مکرر از کابل و کابلستان نام برده شده‌است. در سال ۸۱ هجری وقتی مسلمانان به شهر حمله کردند شهر را از طرف ده‌مَزنگ شگافتند، مسلمانان عرب فاتح شدند و شاه کابل به گردیز رفت، اما تشکیل دولت‌های صفاری وطاهری نفوذ عرب‌ها را از کشور کم کرده رفت و کابل نیز به دست حکم‌رانان محلی اداره می‌شد.

مقارن ضعف صفاریان از کوهستان شرقی کابل یک قوم دیگر بنای سلطنت را در کابل گذاشت که سرکرده‌شان را کالاله می‌گفتند و تا به عصر 
غزنویان باقی بودند، تا این‌که در سال ۳۴۴ ه. ق. ضمیمه سلطنت غزنوی شد. کابل در عهد غزنویان، شهر غزنه بتدریج اهمیت یافت و کابل عقب ماند. در لشکرکشی‌های چنگیز کابل نیز دست‌خوش چور و چپاول گردید.

هم‌چنین معماری و شهرسازی کابل بسیار زیبا و دقیق است و یکی از شهرهائی است که با وجود آن‌که قدیمی است، حساسیت زیادی در شهرسازی آن به کار رفته‌است
.

بعد از آن کابل بدست 
تیمور و حکم‌داران او بود تا آن‌که دولت تیموری هرات قوت گرفت. بعد از سقوط تیموریان، بابر در این جا مستقر گردید و کابل دوباره رونق یافت و تا سال ۹۲۳ پایتخت بود و به تعمیر و آرایش آن پرداخت. بابر به کمک مردم این شهر، هندوستان را فتح کرد و پایتخت خود را از کابل به آگره نقل داد و کابل مرکز ولایت شد. آرامگاه این پادشاه هم در همین شهر است.

وقتی که سلطنت به 
احمدشاه درانی رسید، وی توجه به کابل نمود و خواست آن را مرکز دولت خود قرار بدهد. چنان برای همین مطلب در سال ۱۱۴۴ امر احداث یک دیوار بزرگ را در شهر داد. این دیوار در ظرف ۴ ماه آباد گردیدتیمورشاه پس از تنظیم قندهار در سال ۱۱۹۵ ه. ق. رسماً کابل را پایتخت ساخت و از آن تاریخ تا امروز کابل مرکز و پایتخت افغانستان است.
کابل یکی ﺍﺯ قدیمی‌ترین شهرهاﯼ ﺩنیاست. ﺩﺭ کتاﺏ مقدﺱ ﻭیدﺍ به ناﻡ کبه ﻭ ﺩﺭ پاﺭچه‌هاﯼ ﺍﻭستا ﺍﺯ ﺁﻥ به ناﻡ کوب‌ها Kobahaیاﺩ می‌شوﺩ نویسندگاﻥ کلاسیک یونانی ﺁﻥ ﺭﺍ کوفن Kophen یا کوفس Kophfs ﻭ کوﻭﺍ ثبت کرﺩﻩ ﻭ هم‌چناﻥ مرﺩﻡ فاﺭﺱ ﻭ ﺍﺭستو ﺍین شهر ﺭﺍ خوسپس Khoaspes خوﺍندﻩ‌ﺍند. 

ﺩﺭ قرﻥ هفتم میلاﺩﯼ، یک پژﻭهش‌گر چینی به ناﻡ 
شونگ چونگ، ﺩﺭ نبشته‌هاﯼ خویش مشهوﺭ به هیوﺍﻥ سانگ ﺍین شهر ﺭﺍ کاﻭفو Kaofu نوشته ﻭ چنین برداشت می‌کند که ﺩﺭ حقیقت ﺍین شهر ﺯیبا مسما به ﺩﺭیاﯼ کاﻭفو می‌باشد که ﺍﺯ قلب ﺁﻥ می‌گذﺭﺩ، ﻭﯼ می‌ﺍفزﺍید که ﺁﺭیاییاﻥ قدیم ﺍﺯ لحاﻅ ﺩینی ﺍهمیتی ﻭیژﻩ به ﺍین شهر ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺁن‌رﺍ کوب‌ها ﺍﺭﺩهستانه Kobaha Urddhastana یا محل بلند پایه گفته‌ﺍند. کابل ﺍﺯ ﺩیدگاهی کتاﺏ مهاباراتا هندﻭﺍﻥ، بهشت ﻭ جایگاهی تفکر برﺍﯼ خدﺍﻭندﺍﻥ خوبی بوﺩﻩ ﻭ ﺁن‌رﺍ ﺩﺭ سانسکریت به ناﻡ ﺍﺭﺩهستانه یا عباﺩت‌گاهی مقدﺱ حفظ کرﺩﻩ‌ﺍند.

تاﺭیخ نویساﻥ ﺩﻭﺭﻩ سکندﺭ، کابل ﺭﺍ به ناﻡ ﺍﺭتوسپانه
 Artospana که هماﻥ ﺍﺭﺩهستانه Urddhastana سانسکریت ﺍست ﺩﺭ تاﺭیخیونانی قید نموﺩﻩ که پساﻥ‌ها (بعدها) ﺩﺭ قرﻥ ﺩﻭم میلاﺩﯼ ﺍین شهر ﺭﺍ به ناﻡ کابوﺭﺍ Kabura یا قلب پاﺭﺍپامیزﺍﺩ نوشته‌ﺍند. ﺩﺭﺩﻭﺭﺍﻥکوشانیاﻥ بزﺭﮒ هنوﺯ هم کابل به ناﻡ کاﻭفو شناخته می‌شدﻩ، که ﺁهسته ﺁهسته به کابوﺭﺍ مسما گرﺩید تا ﺁﻥ ﺯماﻥ که کابل شاهاﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ به ناﻡ کابلستاﻥ یاﺩ کرﺩند. کابلستاﻥ برﺍﯼ چندین قرﻥ پیش ﻭ پس ﺍﺯ ﺩﻭﺭﻩ‌ﯼ مسیح، ﺍﺯ بامیاﻥ ﻭ کندهاﺭ ﺩﺭ ﻏرﺏ تاکوتل بوﻻﻥ ﻭ تماﻡ جنوﺏ ﺭﺍ ﺩﺭ بر می‌گرفت، که ﺍین خطه ﻭسیع به ﺩﻩ علاقه‌داری تقسیم بوﺩﻩ ﻭ شهرهاﯼ کابل، ﻏزنی، بامیاﻥ، ننگرهاﺭ، سوﺍﺕ، پشاﻭﺭ، ﺍپوکین، بنو ﻭ بولر ﺩﺭ بر می‌گرفته‌است.

ﺍﺯ تاﺭیخ 
یوناﻥ چنین برﺩﺍشت می‌شوﺩ که ﺍﺭتوسپانه یا کابل مرکزی عمده ﻭ ﺍصلی ﺩﺭ منطقه بوﺩﻩ، که پساﻥ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ‌ﯼ تسلط یوناﻥ، هرﺍﺕ که سکندﺭیه‌ﯼ ﺍفغان بوﺩ جاﯼ ﺁن‌رﺍ ﺍشغاﻝ کرﺩ که پسان‌ها (بعدها) شاه‌زﺍﺩگاﻥ هندﻭساﮎ ﺁن‌رﺍ باﺭ ﺩیگر ﺍحیا کرﺩند. تا ﺁن‌که ﺩﺭ عصر ﺯنبیلک‌شاﻩ  ﺯنبوﺭﮎ‌شاﻩ، لشکر عرﺏ بعد ﺍﺯ فتح برق‌آساﯼ ترکیه ﻭ ﺍیرﺍﻥ به ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ‌هاﯼ ﺍین شهر کوبی، شاهاﻥ ﻭ کابلیاﻥ برﺍﯼ ﺩفاﻉ، ﺩیوﺍﺭ بزﺭگی به ناﻡ شیرﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﺩﺭ ﺩﺭﺍﺯناﯼ کوﻩ آسمایی یا آسه‌ماهی بنا کرﺩند که حکایت‌هاﯼ ﺁﻥ تا ﺍمرﻭﺯ سینه‌به‌سینه حفظ گرﺩیدﻩ. تاﺭیخ مصر به ﻭضاحت می‌نویسد که لشکر بزﺭﮒ ﺍسلاﻡ بعد ﺍﺯ فتح نیم جهاﻥ ﺩﺭ شیرﺩﺭﻭﺍﺯﻩ‌هاﯼ کابلستاﻥ به مرتبه بیست‌ﻭسه باﺭ شکست مطلق ﺩید تا ﺁن‌که به مرﻭﺭ ﺯماﻥ کابلیاﻥ خوﺩ به ﺩین ﺍسلاﻡگرویدند.

کابل ﺩﺭ ﺩﺭﺍﺯناﯼ تاﺭیخ، ﺩﺭ ﺍحساﺱ چکامه‌سرﺍیاﻥ، ﺩﺭ چشم تمدﻥ، ﺩﺭ قلب ﺁسیا، ﺩﺭ خاﻃرﻩ‌هاﯼ ﺍشغال‌گرﺍﻥ ﻭ ﺩﺭ ﺍیماﻥ بسا مرﺩﻡ، 
شهر باﺍﺭﺯﺵ ﻭ ﺩﺍﺭندﻩ‌ﯼ ﻭیژگی‌هاﯼ مقدﺱ بوﺩﻩ‌است. کابل ﺩﺭ ﻃوﻝ تاﺭیخ بارها ﺯیر تهاجم بیگانه قرﺍﺭ گرفت ﻭ به گشت‌هاﯼ متماﺩﯼ، ﻭیرﺍﻥ ﻭ ﺁباﺩ گرﺩید، تا بلاخرﻩ ﺩﺭ ساﻝ ۱۷۷۶ تسلط خاندﺍﻥ ﺩﺭﺍنی ﺩﺭ قلم‌رﻭ ﺍفغانستاﻥ جاگیر شد ﻭ تیموﺭشاﻩ پسر احمدشاه ابدالی، مرکز ﺍمپرﺍتوﺭﯼ خوﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ قندهار به کابل ﺍنتقاﻝ ﺩﺍﺩ که پس ﺍﺯ ﺁﻥ کابل تا ﺍمرﻭﺯ به صفت خانهٔ مشترﮎ ﻭ مرکز یگانه‌گی تماﻡ ﺍفغان‌ها پابرجا می‌باشد.

منطقهٔ کابل عبارت از مجموعه‌ئی از وادی‌های سرسبز و شاداب و پر نفوس است که ارتفاع آن از سطح دریا از هزار تا دو هزار گز (
۳۳۰۰ تا ۶۵۰۰ فوت ) تفاوت می‌کند. شهر کابل در میان این وادی‌های حاصل‌خیز به عرض ۳۴درجه و ۳۰ دقیقهٔ شمالی و طول ۶۹ درجه و ۱۸ دقیقهٔ شرقی در دامنهٔ کوه‌های «آسمائی» و «شیردروازه» به ارتفاع شش هزار فوت قرار گرفته‌است. در میان کوه آسمائی (۶۷۹۰ فوت) و شیر دروازه (۷۱۶۶ فوت) شهر کابل شکل مثلثی را گرفته که رأس آن به‌جانب غربی، جائی که دو کوه با هم بسیار نزدیک می‌شوند، قرار دارد. بین دو کوه گذرگاهی است که وادی چهاردهی (نوی کابل) را به کابل قدیم می‌پیوندد و رودخانهٔ کابل از آن عبور می‌کند. 

در زمان قدیم اطراف شهر را حصار مستحکمی احاطه می‌کرد که به‌وسیلهٔ هفت دروازه با خارج ارتباط داشت. تماشای این دیوار اهمیت تاریخی شهر را به‌خوبی می‌نمایاند. از قله کوه منظرهٔ باشکوه و شاداب وادی، با سلسلهٔ کوه‌هائی که اطراف آن را احاطه کرده به‌نظر می‌آید. رود کابل از میان آن با پیچ و خم جلب توجه می‌کند. شهر کابل که در دو طرف این رودخانه بنا شده محیطی قریب 
۸ میل دارد و چون دو طرف آن محدود می‌شود طبعاً شهر به وسعت خود در طرف شمال و جنوب شرقی رودخانه افزوده‌است.

امروزه محله 
شیرپور گرانترین محله کابل است که مقامات دولتی و فرماندهان مسلح در آن برای خود خانه ساخته‌اند
چندول، کارته سخی، افشار، دشت برچی، تیمنی و قلعه شهاده از مناطق شیعه‌نشین این شهر هستند.
 
بلوچ‌های کابل در قلعه وکیل بی‌بی مهرو، وزیرآباد و پغمان زندگی می‌کنند و به صورت عموم فارسی‌زبان
 می باشند.

آب و هوای کابل تابع وضع عمومی کشور افغانستان است و چون این کشور تقریباً در وسط آسیا واقع است پس عرض و طول جغرافیائی و ارتفاع و امتداد کوه‌ها و دوری از دریا همه از عواملی بشمار می‌روند که در آب و هوای افغانستان تأثیر دارد. با وضع جغرافیائی که افغانستان دارد مناطق مختلف آن آب و هوای متنوع دارد و کابل هرچند از دریا بسیار دور و تابع آب و هوای بری است، معهذا توازن در فصول اربعهٔ آن برقرار است و هر سه ماه تغییر فصل به صورت منظم پیدا می‌شود.

فصل بهار از ماه حمل (مارچ، اپریل) آغاز می‌شود و تا پایان جوزا (می، جون) منظماً ادامه دارد. در این فصل می‌توان آن را فصل نمو و انبساط خواند. هوا عطرآگین و فضا دل‌کش می‌شود و از حیث آب و هوا این سه ماه برازنده‌ترین و نشاط‌انگیزترین فصل‌های کابل می‌باشند. از ماه سرطان (جون، جولای) تا آخر سنبله (اگست، سپتمبر) و موقع تابستان گرم‌ترین ایام کابل به‌شمار می‌رود، اما گرما نه به اندازه‌ئی است که خسته‌کننده باشد و مردم را از کار و فعالیت مانع گردد. در ماه میزان
(سپتمبر و اکتبر) خزان آغاز می‌گردد و تا پایان ماه قوس (نومبر، دسمبرادامه دارد. خزان فصل برداشتن محصول و جمع‌آوری میوه‌است و کابل از این حیث در این فصل امتیاز فراوانی دارد و ارزانی در همین موقع می‌باشد. سه ماه اخیر سال، جدی (دسمبر، جنوری)، دلو (جنوری) فبروری) و حوت (فبروری، مارچ) فصل زمستان کابل است که سرمای بسیار و نزول برف تا پایان آن ادامه می‌یابد.

بر اساس تخمین سازمان ملل متحد، 
۹۰ فی‌صد (درصد) شهر به ویرانه مبدل گشت و بیش از شصت‌و پنج هزار از اهالی شهر کشته و ده‌ها هزار تن دیگر زخمی شدند. این جنگ کوچه به کوچه در شهر کابل تا تسخیر شهر وسیلهٔ طالبان در سال ۱۹۹۶بلاوقفه ادامه یافت. بعد از فروپاشی حکومت کمونیستی در افغانستان گروه‌های رقیب افغان برای تحکیم موقعیت خویش و تصرف پایتخت وارد نبرد شدند که خسارات زیادی بر جای گذاشت و قسمت‌های عمدهٔ شهر بر اثر راکت‌باران گروه‌های مختلف آسیب جدی وارد گردید.

 

ولسوالی پغمان یکی از ولسوالی‌های ولایت  کابل در افغانستان است. فاصله پغمان از مرکز شهر یعنی چاراهی پشتونستان ۲۵ کیلومتر است. در باختر کابل واقع شده و دارای دو دره تفریحی و مشهور به نامهای دره بغمان و دره پشه‌یی است.

دره بغمان در میان خود دو دره کوچک دارد. نام یکی از آنها دره خوشک و دیگری دره چب است. دریا کابل از همین دره بغمان سر چشمه می‌گیرد که در کتاب‌ها بنام دره‌انی پغمان ذکر شده است. در مرکز پغمان به فاصله 
۳ کیلومتر دورتر یک تپه قرار دارد که از آن تپه به نام تپه پغمان یاد می‌شود و یک جای تفریگاه است.

 

 

 

 

 

 


نمایی از شهر کابل سال 2007

 


نمایی از سینمای پامیر در مرکز شهر کابل

  • ابراهیم اخلاقی

ولایت بدخشان

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ب.ظ

ولایت بدخشان

بدخشان یا بذخشان ولایتی است در شرق افغانستان و متصل بترکستان شرقی، مرکز آن امروزه فیض آباد است بدخشان یکی از قدیمی‌ترین مناطقی است که در شاهنامه فردوسی از آن یاد شده است. بدخشان همچنین در چامه‌های شاعران به کیفیت لعل خویش معروف بوده است.
 بدخشان در شمال شرقی افغانستان واقع است. در مارس 
۱۸۹۵ به موجب توافقاتی که میان بریتانیا و روسیه در لندن صورت گرفت، بدخشان میان افغانستان و خان‌نشین بخارا تقسیم شد و بر پایه این توافق بدخشان کوهستانی تابع بخارا باقی ماند و سرزمین‌های جنوبی مسیر آمودریا به افغانستان (ولایت بدخشان) پیوست . لذا این ولایت میان دو امپراتوری بزرگ (روسیه تزاری و بریتانیا) به دو بخش تقسیم گردید. یک بخش این ولایت تحت نام بدخشان روسیه و بعدا منطقه خودگردان کوهستانی بدخشان شوروی با مرکزیت شهر خاروغ به روسیه تعلق گرفت، و بخش دوم با مرکزیت شهر فیض‌آباد به امارت افغانستان پیوست. روسیه و انگلیس آمودریا (جیحون) را به عنوان مرز طبیعی پذیرفته و توسط ستونهای مرزی نشانه‌گذاری شد. در سال۱۹۱۷ بعد از پیروزی انقلاب بلشویکی در روسیه بدخشان روسیه به شوروی در تشکیل جمهوری شوروی سوسیالیستی تاجیکستان تعلق گرفت. 
در حال حاضر بدخشان سرزمینی شامل پاره‌ای از شمال خاوری افغانستان و جنوب خاوری تاجیکستان می‌باشد
. این ولایت با جمهورهای تاجیکستان، پاکستان و ولایت سینکیانگ جمهوری مردم چین دارای مرز مشترک است
جعغرافیای طبیعی :
مساحت بدخشان افغانستان 
۴۷۴۰۳ کیلومتر مربع بوده و جمیعت آن بالغ بر یک میلیون و هفتصد و پنجاخ هزار نفر است، اکثریت باشندگان این ولایت را تاجیکان تشکیل داده و به زبان فارسی حرف می‌زنند.در بدخشان با زبانهای پامیری آنها تکلم می‌نمایند.مردم بدخشان دارای اصلیت آریائی بوده و از اصیلترین قبایل ساکن در افغانستان میباشند. اکثر مردم این ولایت باسواد بوده و به ارزشهای دینی خود سختگیر اند. در قرن پنجم هجری قمری ناصرخسرو شاعر مشهور، مذهب شیعه  را به آنجا برد و در تبلیغ آن کوشید. تأثیر تعالیم او هنوز در بدخشان باقی است و قبر وی بر مسیر علیای رود ککچه (از ریزابه های آمودریا) دیده میشود.

بدخشان دارای کوههای بلند و رودخانه‌های خروشان است،کوه‌های مهم این ولایت خواجه‌محمد، هزارچشمه و سفیدخرس نام دارند. بلند ترین قلهِ کوه‌های هندوکش در خاک افغانستان بنام نوشاخ در این ولایت قرار دارد.پامیر که به نام بام دنیا معروف است، در این ولایت موقیعیت دارد.
رودخانه‌های مهم آن عبارت‌اند از رود 
کوکچه، واخان، انجمن، وردج، تگاب، تنگی شیوا، پامیر، جرم، چاهیل در سرغیلان، آغرده در غارسپان، غوری‌سنگ، درواز، راغ.ولایت بدخشان ۵۳ فیصد منابع آبی افغانستان را داراست. دریاچه (در فارسی افغانستان جهیل)‌های آن شیوا، زرقل و چقمقین نام دارند.

فراورده‌های عمده این ولایت گندم، جو، جودر ( گندم سیاه )، جواری ( ذرت )، و ارزن است، از جمله میوه‌های این ولایت توت و چارمغز ( گردو )، زردآلو، آلوبالو و سیب آن مشهور است.سیب بهارک و چارمغز سرغیلان درین ولایت از شهرت خوبی برخوردار است.

بدخشان به داشتن معادن لعل، لاجورد و طلای خویش دارای شهرت است. لعل، بدخشان یا بدخشی در قرون وسطی در سرتاسر عالم اسلام شهرت داشت. غیر از لعل یاقوت و لاجورد و سنگ بلور و سنگ پازهران نیز از آن بدست می آورده اند. ابن حوقل جغرافی نویس قرن چهارم آرد: از بدخشان بیجادهٔ خوب و سنگهای قیمتی که در زیبایی و رونق به یاقوت می ماند بدست می آید. این سنگها به رنگهای گلی و رمانی ( اناری) وسرخ (احمر قانی) و شرابی است و آن اصل لاجورد است.

عمده ترین مخزنهای طبیعی آن، در یمگان لاجورد به حجم سه صدکیلومتر طول و ۴۷ کیلومتر عرض، و معدن لعل در سرغیلان که از آن به علت عدم مشخص بودن محل آن استفاده صورت نمیگیرد، میباشد. در نتیجه بررسیهای که اخیراً در مورد نفت در افغانستان صورت گرفته‌است، این ولایت را دارای ذخایر بزرگی نفتی تثبیت نموده‌اند.
در بدخشان معادن آهن و مس نیز وجود دارد. کانهای آن در شغنان بر ساحل راست آمودریا و در خارج بدخشان بمعنی اخص است. 
از اماکن تاریخی آن می‌توان از ویرانه‌های بهارک ( که در حاشیه شهر تاریخی بهارستان و لان شی آباد شده‌است)، اشکاشمو توپخانه زیباک و مقبره ناصر خسرو نام برد.

بزرگان بدخشان:

بدخشان از جمله ولایات افغانستان است که بیشترین قشر تحصیل کرده را در طول تاریخ داشته است. شخصیت های نامور دانش، امثال، مرزا عبدالقادر بیدل، ابوالحسن البدخش، مولانا شاه جی بدخشی، مولانا عبدالله بدخشی، جمشید خان شعله، مولانا غیاثی، صائب راغی، مصرع راغی، مولانا زیرک درایمی، و صدها دانشمند و فرهیختهء علوم اسلامی دیگر در گذشته و حال از بدخشان هستندشخصیت های سیاسی بدخشان؛ شاه ولی خان دروازی مشاور و جانشین امان الله خان، طاهر بدخشی، استاد برهان الدین ربانی رهبر جهاد و دیگر سیاستمداران بدخشان قابل ذکر اند. بدخشان امروز هم دارای بزرگترین شخصیت های علمی، سیاسی، نویسندگان، مولفان و شاعران است که می توان از جمله از اشخاص ذیل نام برد: استاد نعمت الله شهرانی، استاد محمد موسی توانا، استاد بیان، داکتر قاری محمد ایاز، استاد محمد نظیف شهرانی، استاد محمد میرویس غیاثی، قاضی عبدالحق عتید، استاد عبدالباری ابراهیمی، استاد داد محمد خاشی، و دیگران... 
بدخشان در شعر و ادبیات در طول تاریخ و حتی امروز سر آمد روزگار است. مولانا نائل کشمی، عبدالودود نائل لاجوردین شهری، سودا، یزدان یار، واصل لطیفی، غفران بدخشی، داکتر صبغت الله خاکساری، و... از جمله شعرای معاصر هستند و صدها شاعر دیگر... یگانه طنز نویسی مشهور افغانستان «نجیب الله دهزاد» از بدخشان است. در طول هشت دهه آخر همهء قوانین اساسی افغانستان در چند دوره، تحت اشراف یک بدخشی تدوین شده است؛ شاه محمد ولی خان دروازی، عبدالله یفتلی، نعمت الله شهرانی و... بزرگترین متن روحانی تصوفی «مکتوبات امام ربانی مجدد الف الثانی» توسط دو نفر علمای بدخشان به رشتهء تحریر در آمده است. بدخشان؛ در همهء متون ادبی جهان و بویژه فارسی کهن، نسبت شهرت لعلش جایگاه ویژه داشته است و ادیبان و شعرا آن را در پهلوی عقیق یمن مثال زده اند
.

ولسوالی شهدا یکی از ولسوالیهای معروف ولایت بدخشان افغانستان می‌باشد. این ولسوالی در سال ۱۹۹۴ در زمان زمامداری پروفیسور برهان الدین ربانی، رئیس جمهور اسبق افغانستان از ولسوالی بهارک این ولایت جدا و منحیث یک واحد اداری مستقل عرض اندام نمود. اولین ولسوال شهدا آقای سیدکبیر احمد متوکل، معروف به ملا سیدکبیر متوکل که از جمله شعرای نامور محل نیز می‌باشد، بوده و به مدت چندین سال افای وظیفه نموده‌است.
این ولسوالی متشکل از دو منطقه بنام 
زردیب و سرغیلان تشکیل یافته که در میان دو کوه کشیده از سلسله کوهای هندوکش شرقی اخذ موقیعت نموده‌است. مردم محل همه به زبان دری-فارسی صحبت نموده از لحاظ تباری تاجک و مسلمان میباشند. بافت قبیله ئی این محل بسیار محکم بوده و در حقیقت همه مروبوط به یک خانواده وسیع میباشند. ولسوالی شهدا از سرسبزترین منطقه در ولایت بدخشان بوده که دارای درختان سرکشیده از چارمغز، توت، بادام، سیب و انواع میوه جات می‌باشد که بیشتر فراورده‌های صنعت باغداری آن از اقلام تجارتی و صادراتی خوبی افغانستان محسوب می‌گردد.
مردم این ولسوالی بیشتر به شغل کشاورزی و دامداری سروکار داشته و تجارتهای کوچک
 (Small Business) درین منطقه در حال شکل گیری است. این محل در مدت وجود خود بحیث یک محل قابل سکونت، توانسته‌است افراد نخبه خوبی به جامعه تقدیم نماید که درین میان شعرا، روشنفکران و دانشمندان ورزیده داشته‌استعبد القدیر فطرت (رئیس کل بانک مرکزی افغانستان در دو دوره جریان نقلاب و دوران بعد از نقلاب) و علام الدین (سفیر کبیر افغانستان در ازبکستان و سایر کشورها) و همچنان دیگر افراد نخبه و روشنفکر داشته‌است.
از شعرای معروف آن می‌توان متوکل، غلام حیدرخان وغیره را نام برد
دریای که درین ولسوالی جاری است، از معاونین عمده دریای کوکچه بشمار رفته و آب زلال آن درتمام این ولایت زبانزد همه‌است. مالی شرین و بدون استخوان آن کاملاً استثنائی بوده و محل تفریحگاه برای سیاحان می‌باشد.

ولسوالی فیض‌آباد مرکز ولایت بدخشان افغانستان است.
فیض آباد سرزمینی بولایتی و تاریخی، مستور از ناهمواری ها، دورافتاده و صعب العبور است. این شهر در بخشی از 
دره کوکجه قرار دارد.
به دستور امیر ازبک در سال 
۱۸۲۷ میلادی شهر کندوز با خاک یکسان شد بطوری که تا مدتی «جُرْم» مرکز ولایت بدخشان بود. در سال ۳۹/۱۸۳۸ میلادی بازسازی فیض آباد شروع شد و مرکز تجارت در سرتاسر بدخشان گردید. از جای های تاریخی می‌توان به مجسمه‌هایی که در ماه قبل به کابل آورده شده اشاره کرد.
 به این علت فیض‌آباد میگویند که مدتی چند خرقه مبارک در این شهر بود که حالا در شهر
قندهار است.

 

 


 

 

 

 


شهر فیض آباد

 

 


نمایی از ولایت بدخشان در شمال شرق افغانستان

 

  • ابراهیم اخلاقی

دریاچه های افغانستان

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۵۹ ب.ظ

دریاچه های افغانستان

دریاچه های افغانستان از نظر ترکیب به دو دسته تقسیم می شوند:
- دریاچه های شور: آب ایستاده غزنی،دریاچه نمکزار هرات، دریاچه داغ نمدی در فراه، دریاچه اندخوی در فاریاب. علت شوری رودخانه عبور از سرزمینهای نمکی است و در اثر یکجا ماندن شور می شود.
- دریاچه های شیرین: که در آنها آبی که وارد دریاچه می شود، از قسمت دیگر آن خارج می شود، آب دریاچه دائما تجدید می شود و به صورت آب شیرین و یا با شوری کم باقی می ماند مثل بندامیر در بامیانف شیوا، چقمقتین، زرکول ( ویکتوریا ) در بدخشان.

دریاچه ها از نظر اقتصادی اهمیت زیادی دارند. در دریاچه های وسیع و بزرگ ، توسط کشتیها حمل و نقل صورت می گیرد. از دریاچه های شور نیز نمک بدست می آورند. از دریاچه های کوچک به منظور رشد و پرورش ماهی، مرغابی،و ... استفاده می کنند.علاوه بر اینها دریاچه ها هوا را مرطوب و تعدیل می کنند و سواحل برخی از آنها ، مانند دریاچه بندامیر، تفریحگاه های خوبی محسوب می شوند.

برخی از دریاچه های افغانستان به شرح زیر می باشد:
دریاچه هامونهای هلمند:
دریاچه های هامون عبارتند از هامون صابری ،هامون پوزک، هامون شاپور که در موقع پر آبی به هم وصل می شوند و نظر به بارندگی فصول سواحل آن تغییر میکند. فراه رود و هاروت رود به دریاچه هامون صابری می ریزد .این دریاچه 583 کیلومتر مربع مساحت دارد و مرز افغانستان و ایران را تشکیل می دهد . هامون پوزک که 24 کیلومتر طول و 19 کیلومتر عرض دارد در داخل افغانستان جاری است و خاشرود به آن می پیوندد.
هامون صابری و هامون پوزک آبهای دائمی دارند چون عمق آنها نسبتا زیاد است و از آبهای غنی زیر زمینی تغذیه می شوند .هامون شاهپور (هامون هیرمند )در خاک ایران قرار دارد.

 

دریاچه گودزره: 
در جنوب دریاچه هامون شاپور و در جنوب ولایت – نیمروز قرار قرار دارد . این دریاچه بر اثر سرازیر شدن آبهای اضافی هامون سیستان بوجود آمده طول آن 100کیلومتر و عرض آن بین 10-20 کیلومتر است . آب آن شور است و از سطح دریا 456 متر ارتفاع دارد . در موقع کم آبی به باتلاق تبدیل می شود.

دریاچه شیوا:
در سرحد شرقی ولایت بدخشان قرار دارد . ارتفاع این دریاچه از سطح دریا 3050 متر است واز جمله دریاچه های یخچالی است . آب آن صاف و زلال است و در زمستان یخ می زند (8 ماه یخبندان ) طول آن 11 کیلومتر و عرض آن 8 کیلومتر است.

دریاچه زرکول ( ویکتوریا ): 
در فلات پامیر بین افغانستان و تاجیکستان واقع شده و سرچشمه آب آمودریا است. ساحل شمالی آن در تاجیکستان 6 کیلومتر و ساحل آن 10 کیلومتر است. عرض آن نیز 4 کیلومتر است و در بیشتر ایام سال یخ می زند.

دریاچه چقمقتین: 
در فلات پامیر واقع شده و رود واخان از آن سرچشمه می گیرد. طول آن از شرق به غرب 17 کیلومتر و عرض آن 2.5 کیلومتر است. اراضی مجاور آن سرسبز و دارای چراهگاه فراوان است و مردمان قرقیز اطراف آن زندگی می کنند.

دریاچه آب ایستاده غزنی:
در 128 کیلومتری جنوب ولایت غزنی قرار دارد. مساحت آن 7400 کیلومتر مربع است و رود شور غزنی به این دریاچه می ریزد.

دریاچه نمکزار هرات: 
در غرب ولایت هرات واقع شده و مرز بین افغانستان و ایران را تشکیل می دهد. آب آن شور است و بزرگترین منابع نمکی افغانستان محسوب می شود که از آن نمک به دست می آورند.

دریاچه های پنجگانه بند امیر:
در 75 کیلومتری غرب شهر بامیان و 17 کیلومتری شمال شرقی ولسوالی یکاولنگ ( به معنای یک تکه سبز) قرار گرفته اند. که از 5 دریاچه ( بند ) تشکیل شده که به هم ربط دارند. 
رود بلخاب از این دریاچه سرچشمه میگیرد و مسیر آن از مرکز افغانستان به سمت شمال کشور است. آب بلخاب در مزار شریف ( بلخ ) به 18 نهر تقسیم می شود. این دریاچه در ارتفاع 3000 متری واقع شده که یکی از بلندترین دریاچه های جهان است که عمق این دریاچه ها را بوتیش فورستنر آلمانی64 متر تخمین زده است. این دریاچه ها از لحاظ زیبایی فراوان در سال 1356 شمسی نهصد هزار نفر جهانگرد داخلی و خارجی را مجذوب خود کرده است. 
آب این دریاچه ها صاف و زلال است و نام آنها عبارتند از:
بند ذوالفقار، بندغلامان، بند پنیر ( هیبت )، بند قنبر، بند پودینه 
از دیگر دریاچه های افغانستان، دریاچه داغ نمدی در غرب ولایت فراه، دریاچه اندخوی در فاریاب است.



آبشارهای افغانستان

آبشار تنگ غارو ، آبشار پنج شیر ، آبشار انتهای چوغه مابین خان آباد و قطغن، آبشار خواجه غاریچه خان ، آبشار دره غوث نجراب ، آبشار کوهدامن و آبشارهای هزاره جات ، نورستان ، یفتل و بدخشان.


 

  • ابراهیم اخلاقی

دانستنیهای کلی افغانستان:

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۵۸ ب.ظ

دانستنیهای کلی افغانستان:

نام عرفی: افغانستان 
نام رسمی: جمهوری اسلامی افغانستان 
نام بین المللی: AFGHANISTAN
دین رسمی: دین مقدس اسلام 
زبان رسمی: زبان پشتو و دری (فارسی)
زبانهای رایج: پشتو ، فارسی، ازبیکی، ترکمنی ، نورستانی ، بلوچی ، پشه ای و ... 
موقعیت سیاسی: جنوب آسیا ، شرق ایران ، شمال و غرب پاکستان 
موقعیت جغرافیایی: در جنوب غربی آسیا یبن 29 درجه و 22 دقیقه و 53 ثانیه و 38 درجه و 29 دقیقه و 27 ثانیه عرض البلد شمالی و بین 60 درجه و 28 دقیقه و 41 ثانیه و 47 درجه و 51 دقیقه و 47 ثانیه طول البلد شمالی واقع شده است.
مساحت: مساحت افغانستان ۶۵۲۲۲۵ کیلومتر مربع است.که از نظر مساحت در جهان مقام چهلم و در قاره آسیا جایگاه یازدهم را دارا می‌باشد. حداکثر طول آن از شرقی‏ترین نقطه تا غربی‏ترین نقطه جنوبی آن 912 کیلومتر است 
طول مرزهای مشترک با کشورهای همسایه: پاکستان 2430 ، ایران 936 ، تاجیکستان 1026 ، ترکمنستان 744 ، ازبکستان 137 ، چین 76 کیلومتر .
آب و هوا: خشک و تقریبا کم آب ، دارای تابستان گرم و زمستان سرد .
قومیت ها و نژادها: پشتو، تاجیک، هزاره، ازبک.
جغرافیای انسانی: طبق آمار سال ۲۰۰۵ دارای ۳۵ ولایت است. پرجمعیت ترین شهرهای افغانستان به ترتیب کابل ، قندهار ، مزار شریف، جلال آباد و ... هستند. روابط خویشاوندی و خانوادگی در میان مردم افغانستان بسیار نزدیک وصمیمانه‌است [نیاز به ذکر منبع] که نشانه عواطف و احساسات عمیق خانوادگی است. هنوز در این کشور مسائل حاد میان مردم توسط ریش‌سفیدان و بزرگان حل و فصل می‌شود.
پایتخت: ۱-از سال ۱۷۴۷ تا ۱۷۷۵ قندهار ۲-از سال ۱۷۷۵ تا اکنون کابل
روز ملی: 19 آگوست 1919.
تاریخ عضویت در سازمان ملل1946 .
نوع حکومت: فعلاً بصورت ریاست جمهوری، به ریاست آقای حامد کرزای منتخب انتخابات عمومی و آزاد سال1383 اداره می‌شود.
ملیت: افغان
مجلس نمایندگان افغانستان (ولسی جرگه): ۲۴۹ نفر
مجلس سنا افغانستان (مشرانو جرگه): ۱۰۲ نفر
واحد پول: افغانی(AFA) و هر صد هزار افغانی معادل یک لک می‌باشد.
دسترسی به خدمات پزشکی: یک پزشک برای 50000 نفر افغانی.
سال مالی: اول حمل هر سال خورشیدی (21 مارچ)
ساختمان ارضی: عمدتا کوهستانی و دارای دشتهایی هموار در شمال و جنوبغربی .
ارتفاع از سطح دریا: مرتفع ترین نقطه : (نوشاخ 7485 متر) پست ترین نقطه (آمودریا 258 متر) 
منابع طبیعی: گاز طبیعی ، نفت ، آهن ، ذغال ، مس ، کرومیت ، طلق ، باریت ، گوگرد، سرب ،روی ، نمک ، سنگ های قیمتی و زینتی.
زمین های قابل کشت: 78541.75 کیلومتر مربع 
زمین آبی: 23860 کیلومتر مربع 
محیط زیست: فقدان آب آشامیدنی تصفیه شده کافی ، قطع درختان جنگلی ، فرسایش خاک و استفاده از سلاحهای سنگین و استعمال مواد انفجاری فراوان در جنگ های چند ساله ، استفاده بی رویه از وسایل نقلیه و ماشین آلات در شهرها، به شدت محیط زیست را آلوده ساخته است . 
جمعیت: 29928987 نفر 
ساختار سنی: (0-14 سال 44.7%) (مرد 6842857)(زن 6524485 ) 
(15-64 سال 52.9%) (مرد 8124077) (زن 7713603) 
(65 سال به بالا 2.4%) (مرد 353193 ) (زن 370772) 
رشد جمعیت: 4.77%
میزان زاد و ولد: 47.02 در هر هزار نفر 
میزان مرگ و میر: 20.75 در هر هزا ر نفر 
میزان مهاجرت: 21.43 د رهر هزار نفر 
نسبت جنسیت: 
هنگام تولد: 1.05 مرد / زن 
زیر 15 سال: 1.05 مرد / زن 
15-64 سال: 1.05 مرد / زن 
65 سال به بالا: 0.95 مرد / زن 
جمع کل: 1.05 مرد / زن 
میزان مرگ و میر در هنگام تولد: 
جمع کل: 163.07 مرگ در هر هزار تولد زنده 
مرد: 167.79 مرگ در هر هزار تولد زنده 
زن: 158.12 مرگ در هر هزار تولد زنده 
امید به زندگی: کل جمعیت : 42.9 سال ، مردها : 42.71 سال زن ها : 43.1 سال 
امراض عمده مسری: از طریق خوراک و آب : میکروبی و اسهال خونی ،هپاتیت A ، تیفوئید . 
امراض مبتلابه: مالاریا 
میزان سواد کلی: 36% ، از مجموع 51% مرد و 21% زن (1999) 
مهاجران بازگشته: از چهار میلیون مهاجرتاخزان(1384) 2.3 میلیون بازگشته اند . 
تقسیمات اداری: سی و چهار ولایت 
استقلال: 19 اگست 1919 
تسوید قانون اساسی 14 دسامبر 2003 تا 4 جنوری 2004 . امضا 16 جنوری 2004 
سن قانونی: 18 سال 
نرخ رشد اقتصادی: 8 % 
درآمد سرانه: 200 دلار 
ترکیب اقتصادی: کشاورزی 38% ، صنعت 24% ، خدمات 38% ( به جز درآمد مواد مخدر ) 
نیروی کار: 15 میلیون نفر 
افراد بیکار: 40% 
درصد شغل ها: کشاورزی 80% ، صنعت 10% ، خدمات 10% 
جمعیت زیر خط فقر: 53% (سال 2003) 
نرخ تورم مواد مصرفی: 16.3 % (2005) 
بودجه: (2004-2005) 830 میلیون دالر امریکایی . 
عواید: 269 میلیون دلار 
هزینه ها: 561 میلیون دالر 
محصولات: گندم ، میوه ها ، خشکبار ، پشم ، گوشت و پوست گوسفند ، پوست قره قل 
صادرات: بر اساس آمار ارائه شده از سوی وزارت اقتصاد صادرات افغانستان در سال جاری به حدود 500 میلیون دالر رسیده است. محصولات کشاورزی و صنایع دستی
وارداتواردات افغانستان در سال جاری (1384) حدود 2/2 میلیارد دالر تخمین شده است. نفت، کالاهای سرمایه‌ی، محصولات غذایی و کالاهای مصرفی، ماشین‌های الکتریکی و غیر الکتریکی.
عواید خالص در سال 1384 از ناحیه تجارت: حدود 637 میلیون افغانی بوده است. 
درآمد ناشی از مواد مخدر در سال 1384: 2/2 میلیارد دالر 
صنعت: به مقدار کم، پارچه – صابون – مبلمان – کفش – کود شیمیایی – سیمان – قالی دست باف – گاز طبیعی – ذغال سنگ – مس 
تولیدات برق: 905 میلیون کیلو وات ساعت (2003) 
مصرف برق: 1042 میلیارد کیلووات ساعت (2003) 
واردات برق: 200 میلیون کیلو وات ساعت 
تولیدات گاز طبیعی: 220 میلیون متر مکعب (2001) 
مصرف نفت: 5000 بشکه در روز 
ذخیره ثبت شده گاز: 49.98 میلیارد متر مکعب (1 جنوری 2002) 
شرکای صادراتی: پاکستان 24% ، هند وستان 21.3% ، امریکا 12.4% ، آلمان 5.5% (2004) 
شرکای وارداتی: پاکستان 25.5% ، امریکا 8.7%، هندوستان 8.5% ، المان 6.5% ، ترکمنستان 5.3% ، کنیا 4.7 % ، کره جنوبی 4.2% ، روسیه 4.2 % ، ایران 31% 
بدهی خارجی: حدود 7000000000 ، پنجصد میلیون دالر بدهی به بانک های توسعه ای چند جانبه دارد . (2004) و بقیه به کشورهای مختلف کمک کننده بعد از اجلاس « بن ». 
دریافت کمک: در کنفرانس برلین (مارچ 2004) دریافت کننده ها متعهد شدند که برای افغانستان 8.7 میلیارد دلار برای سال 2004 تا سال 2009 – در کنفرانس لندن د رتاریخ 31 جنوری تا یک فبروری سال جاری (2006) برابر با 11 تا 12 جدی 1384 کشورها و موسسات کمک کننده متعهد شدند که برای افغانستان 10.5 میلیارددالر برای پنج سال آینده پرداخت نمایند.
شاخص اقتصاد: ارزش تولید ناخالص داخلی در سال 2000معادل 21000 میلیون دلار بوده است تولید ناخالص ملی در سال 2001 معادل،3 میلیارد دلار بوده است.
نیروی کار: 10میلیون نفر سال (2000).
اشتغال: اشتغال در بخش کشاورزی %70 صنعت 15%، خدمات 15% می‌باشد.
نرخ تورم: 35% درصد.
عضویت درسازمانهای بین المللی: جمهوری‌ اسلامی‌ افغانستان‌ علاوه‌ بر سازمان‌ ملل‌ متحد (UN) در بانک‌ توسعه‌ آسیا (ADB) ، طرح‌ کلمبو (CP) ، سازمان‌ همکاریهای‌ اقتصادی‌ (ECO ) ، کمیسیون‌ اقتصادی‌ و اجتماعی‌ سازمان‌ ملل‌ برای‌ آسیا و اقیانوسیه‌ (ESCAP ) ، سازمان‌ خواروبار و کشاورزی‌ ملل‌ متحد (FAO) ، گروه (G-77) ، آژانس‌ بین‌المللی‌ انرژی‌ اتمی‌ (IAEA ) ، بانک‌ بین‌المللی‌ ترمیم‌ و توسعه‌ (IBRD) ، سازمان‌ بین‌المللی‌ هواپیمایی‌ کشوری‌(ICAO) ، جامعه‌ بین‌المللی‌ توسعه‌(IDA) ، بانک‌ توسعه‌ اسلامی‌ (IDB)، صندوق‌ بین‌المللی‌ توسعه‌ کشاورزی‌(IFAD) ، سازمان‌ بین‌المللی‌ کار (ILO) ، صندوق‌ بین‌المللی‌ پول‌ (IMF) ، سازمان‌ بین‌المللی‌ ارتباطات‌ دورماهواره‌ای‌(INTELSAT) ، سازمان‌ بین‌المللی‌ مهاجرت‌(IOM) ، اتحادیه‌ بین‌المللی‌ ارتباطات‌ دور (ITU) ، جنبش‌ عدم‌ تعهد (NAM) ، سازمان‌ کنفرانس‌ اسلامی‌(OIC) ، سازمان‌ منع‌ سلاحهای‌ شیمیایی‌ (OPCW) ، کمیسیون‌ تجارت‌ و توسعه‌ سازمان‌ ملل‌ متحد UNCTAD)) ، سازمان‌ اقتصادی‌، اجتماعی‌ و فرهنگی‌ ملل‌ متحد (UNESCO) ، سازمان‌ توسعه‌ صنعتی‌ ملل‌ متحد (UNIDO) ، اتحادیه‌ جهانی‌ پست‌(UPU) ، فدراسیون‌ جهانی‌ اتحادیه‌های‌ کارگری‌ WFTU)) و سازمان‌ بهداشت‌ جهانی‌(WHO) عضویت‌ دارد.
 

  • ابراهیم اخلاقی

اقوام ساکن در افغانستان

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۵۸ ب.ظ

اقوام ساکن در افغانستان

افغانستان کشوری است که دارای گروه‌های قومی متعدد که برخی از اقوام آن، هنوز ناشناخته است. البته مردم شناسان تلاش‌های فراوان نمودند و نتایج خوبی را در این زمینه نشان می‌دهد. از جمله مردم شناسان «اروین، اورال» و همکارانش، تعدادی 55 قوم را در افغانستان شناسایی کرده‌اند.

گروهی از محققان افغانستان را موزه ای از نژاد و ملل گوناگون می دانند که سکنه فعلی آن بازماندگان دو نژاد عمده هستند:
نژاد سفید: شامل پشتون ها، تاجیکها ، هزارها ،نورستانیها و ...
نژاد زرد : شامل ازبکها ،ترکمنها ،قرقیزها ،مغولها ،و ...

نقشه اقوام افغانستان


 

پشتونها ( افغانها – پاتانها ):
این تبار عمدتاً در شرق و جنوب و بعضی از آنها در شمال و غرب کشور زندگی می‌کنند، جمعیت آنان در حدود 30 درصد از کل جمعیت افغانستان برآورد شده است، زبان این قوم، پشتو و از شاخه‌های زبان هند و اروپایی است. این طایفه اکثراً پیرو مذهب حنفی از مذاهب اهل سنت هستند، اما در بین آنها پشتونهای شیعه نیز زندگی می کنند.

پشتونها به لحاظ ساختار درون قومی به دو طایفه (قبیله) بزرگ «غلزایی یا غلجه زایی» و «درانی یا ابدالی» منشعب می‌شوند، که از دیر زمانی رقابت بر سر قدرت سیاسی، میان این دو طایفه وجود داشتند، همین امر جنگ‌های قومی متعددی را موجب گشته است، از تأسیس حکومت افغانی در سال 1126ش. به دست احمدخان ابدالی حکومت افغانستان تحت سلطه درانی‌ها بود که آنها نیز به دو تیره‌ی «سدوزایی» و «بارک زایی» تقسیم گردید.

طایفه «غلزایی» هرچند در ساختار قدرت سیاسی مشارکت داشته، اما هیچگاه حکومت انحصاری را چون رقیب خود در دست نداشته است. اما پس از کودتای مارکسیستی، سال 1357ش. بود که با سقوط سلسله‌ی «بارک زایی» حاکمیت سیاسی در اختیار طایفه‌ی دیگر از پشتونها (غلزایی) قرار گرفت. بدین ترتیب ساختار قدرت سیاسی تنها خود را در برابر مطالبات قبیله‌ی رقیب از اقوام پشتون پاسخگو می‌دانست و نوعی انحصار سیاسی را شاهد بوده است که بر اساس آن اقوام غیر پشتون از مشارکت سیاسی در این ساختار محروم بوده‌اند.

نحوه تقسیم اقوام این دو ایل بزرگ پشتون به شرح زیر است:
قوم درانی ( ابدالی ):
الف: زیلوک : که خود شامل اقوام الکوزی، اچک زی، پوپلزی، بارکزایی می شود
ب : پنج پاو : که خود شامل نورزایی، علی زایی و اسحاق زایی است.

قوم غلجه زایی ( غیلزایی ): 
الف : تورانی : کوتک و احمد زی
ب : بورانی : کوتک، وبابی




نقشه پشتونستان

 

هزاره‌ها:
هزاره‌ها که تقریباً 25 درصد از کل جمعیت افغانستان را تشکیل می‌دهند، طبق نظریه‌هایی این تبار از بومیان اصلی این سرزمین می‌باشند. در گذشته اکثریت آنان در مرکز افغانستان موسوم به منطقه هزاره‌جات می‌زیستند، اما امروزه در اکثر مناطق این کشور زندگی می‌کنند. 
هزاره ها از قدیمی ترین ساکنان این سرزمین هستند و دومین قوم بعد از پشتونها. بعضی از محققان هزاره ها را از بازماندگان قوم مغول می دانند ولی شاید بتوان گفت که هزاره ها ترکیبی از نژادهای ایرانی و مغولی باشند.

صرف نظر از ریشه‌های تاریخی آن و مباحث مربوط به تبارشناسی، هزارها عمدتاً پیرو مذهب امامیه اثناعشری هستند و عده کمی از آنها که سنی مذهب هستند در قسمتهای بدخشان ، پنجشیر، بادغیس، و نوربند زندگی می کنند.
هزاره ها به زبان فارسی (دری) تکلم می‌کنند، مهاجران این قوم که به دلیل ظلم و بیدادگری امیر عبدالرحمن خان، در سالهای 1257 تا 1280ش. جلای وطن کرده‌اند، در خراسان فعلی ایران و بلوچستان پاکستان متوطن گشتند و از نظر سیاسی، هزاره‌های شیعی، کاملاً در انزوای سیاسی قرار داشتند تا اجلاس «بن» که در سال 1380ش. برگزار گردید، کمترین سهمی در ساختار قدرت سیاسی این کشور را نداشتند. البته در دوره کمونیست‌ها نیز تا حدودی به مقامات بالای حکومتی راه یافته‌اند، از جمله صدارت سلطانعلی کشتمند... در دهه 1270ش. در پی اجرای سیاست‌های تبعیض قومی و مذهبی عبدالرحمن خان، آنان زیر فشار شدید دستگاه حکومتی قرار داشتند، که به عنوان سیاست استراتژیک صاحبان بعدی قدرت در این کشور قرار گرفت.

هزاره‌ها در برابر تهاجمات خارجی همواره از افغانستان دفاع نمودند و تا کنون هیچ نیروی استعماری نتوانسته است قلب افغانستان را تسخیر کند، مبارزات این مردم علیه استعمار انگلیس در گذشته و مبارزات امروزی‌شان علیه نیروهای متجاوز روسی گواه بر این حقیقت است و حتی از دورترین زمان‌ها تا جایی که تاریخ به یاد دارد، هزاره‌ها سدّ استواری در برابر تهاجمات خارجی بوده‌اند، چنانچه در برابر حملات: کوروش، اسکندر، چنگیز، تیمور و شیبانی، از خود مقاومت عجیبی نشان داده‌اند.

تاجیکها:
این تبار به لحاظ موقعیت اجتماعی و سیاسی، سومین گروه قومی در افغانستان محسوب می‌شود که جمعیت این قوم 6/20% جامعه افغانستان را تشکیل می‌دهند. آنان به زبان فارسی تکلم می‌کنند و این قوم از اقوام آریایی است که دیر زمانی است که در مناطق مختلف کشور به ویژه شمال و شمال شرقی افغانستان، ساکن هستند و به لهجه‌ تاجیکی که از لهجه‌های زبان فارسی است تکلم می‌کنند و با سکونت در شهرها و روستاها به کشاورزی، باغداری و دامداری اشتغال دارند، به رغم انحصار حکومت سیاسی، این تبار به طور محدود، در ساختار قدرت سیاسی سهیم بوده‌اند. 
تاجیکها اکثرا زندگی ایلی و قبیله ای را تا حدی رها کرده وروش پیشرفته و شهرنشینی را اختیار کردند که به چهار گروه تقسیم می شوند:
1 - هراتی فارسی زبان: در هرات و اطراف آن زندگی می کنند و نصف شیعه و نصف دیگر سنی مذهب هستند . شغلشان اکثرا زراعت ،تجارت ّ، مالداری صنعت و اموراداری هست 
2 - دری زبانهای منطقه ترکستان: محدوده شهرهای شمالی کشور مانند مزار شریف ،قندوز ،بغلان ،و....را شامل میشود . بیشتر با تاجیکها و ازبکها آمیخته شده اند و اکثریت سنی مذهب هستند 
3 – تاجیک کوهستانی: در نقاط مرتفع دامنه های هندوکش و پامیر زندگی می کنند ،بسیار کم اختلاط نژادی پیدا کرده اند . اکثرا سنی مذهب هستند و تا مرز چین گسترش یا فته اند .
4- تا جیکهای نیمه کو چی: در دوره شکاری زندگی زندگی می کنند بیشتر سنی مذهب و شیعه مردم هزاره می باشند.

ازبکها:
این تبار از اقوام ترک تبارند، در نواحی شمال افغانستان ساکنند و عمدتاً در شهرهای: مزارشریف، شبرغان، میمنه، خان آباد، قندوز و... سکونت دارند، جمعیت آنان با دیگر اقوام ترک تبار 20 درصد کل جمعیت کشور برآورد شده است.
ازبکها از اعقاب ترکان زرد پوست آسیای مرکزی می‌باشند و به مشاغل چون: کشاورزی و دامداری اشتغال دارند و به زبان ازبکی، که زبان مادری این قوم است، ترکیبی از واژه‌های ترکی است. از نظر سیاسی، اینان نیز چون دیگر اقوام از حکومت محروم بوده و همواره تحت فشار قرار داشته‌اند، به همین علت در فقر و محرومیت می‌زیسته‌اند و از نظر مذهب اکثریت این قوم سنی مذهبند.

سایر اقوام:
ترکمن‌ها، قزلباش‌ها، قرقیزها، بلوچ‌ها و... از دیگر اقوام ساکن در افغانستان هستند، در حالی که قزلباشها بیشتر در شهرهای غزنی، کابل، هرات، قندهار، متمرکزند، ترکمنها در طول کرانه‌های «آمودریا» و مرزها شمال غربی افغانستان سکونت دارند و اغلب به دامداری مشغولند، قرقیزها در ناحیه شمال شرقی کشور و در منطقه «واخان» زندگی می‌کنند. بلوچ‌ها نیز در جنوب غربی کشور در مجاورت با بلوچستان ایران و پاکستان ساکن هستند. 
مورخ شهیر عصر عبدالرحمن خان، کاتب هزاره در این مورد می‌نویسد: «که تعداد اقوام و طوایف ساکن در افغانستان با شعب و زیر مجموعه‌های خود تقریباً به 138 قوم و طایفه می‌رسند». 

چادر نشینها : 
در افغانستان بین 2 تا 3 میلیون چادر نشین و نیمه چادرنشین و به تعبیری کوچ نشین وجود دارد . افغانها آنها را کوچی می نامند. این عده در شمال و جنوب کشور پراکنده اند.
عده زیادی از کوچ نشینان از این غلجه زایی ( پشتون ) هستند . آنها در فصل پائیز از ارتفاعات جنوبی افغانستان عبور کرده و با گذر از مرز پاکستان در استان سر حد پاکستان اطراق می کنند و سپس در فصل بهار راهی ییلاقها و مراتع افغانستان گردیده و به فروش کالاهای خود و خرید کالاهای مورد نیاز می پردازند. 

گروه‌های قومی و نژادی افغانستان

در سال 1986 «آوریوال» فهرستی از گروه‏های قومی در افغانستان را به شرح زیر یادداشت نموده است:

پشتو
هزاره 
ازبک 
تاجیک 
ترکمن 
شادی باز 
گوارباتی 
طاهری 
عرب 
قزلباش 
جوگی 
تایمنی 
براهوایی 
گوجار 
تیرابی 
سیگ 
موری 
مغول 
مونجانی 
شیخ محمدی 
زوری
قرقیز 
اشکاشمی 
شیغنانی 
یهودی 
جت 
قپچاق 
سنگلیچی 
قارلیق 
تیموری 
پیکراغ 
روشانی 
فارسی 
فیروز کوهی 
میش مست 
قزاق 
واخی 
جمشیدی 
غوربت 
پاراچی 
نورستانی 
ایماق 
ملیکی 
وانگ والا 
ارموری 
بلوچ 
جلالی
تاتار
کوتانا 
هندو
 

  • ابراهیم اخلاقی

اقلیم آب و هوایی افغانستان

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۵۷ ب.ظ

اقلیم آب و هوایی افغانستان

افغانستان در قلب قاره آسیا واقع شده و دور از دریا قرار دارد و به همین دلیل مرطوب نیست . رطوبت نسبی در آن کم و در طول سال ابر و مه کمتر تشکیل می شود و به مقدار بارندگی از 250 میلیمتر به طور متوسط در سال بالاتر نمی رود . ( 840 میلیمتر در جهان و 600 میلیمتر در آسیا ).
در هنگام تابستان درجه حرارت حداقل و حداکثر است ( بین بالاترین و پایین ترین درجه اختلاف زیاد است ).

توده های هوایی که در فصول مختلف وارد افغانستان می شوند عبارتند از : 
توده هوای سرد قطبی: 
در فصل زمستان از سیبری شروع به حرکت کرده و باعث تشکیل جبهات سرد می گردد. این جبهه سرد از شمال افغانستان وارد کشور شده و موجب ریزش برف شدید در کشور می گردد . این توده سرد هوایی تا قسمتهای کوهستانی مرکزی پیش می آید. 
توده هوای اقیانوسی:
این توده هوای کم فشار در مجاورت جزیره ایسلند تشکیل می شود. در فصل زمستان و اوایل بهار از دریای بالتیک، دریای سیاه، دریای خزر عبور می کند و از سمت شمال غربی وارد افغانستان می شود و قسمتهای زیادی را تحت تاثیر خود قرار می دهد و باعث می شود در زمستان و اوایل بهار برف ببارد. 
توده هوای اقیانوس هند: 
این توده هوا در فصل تابستان از اقیانوس هند منشاء می گیرد و از سمت جنوب و جنوب غربی وارد کشور می شود . این توده هوایی در اثر عبور از کوههای سرد و مرتفع مشرق افغانستان تبدیل به یک توده پرفشار می شود و باعث ریزش باران در این فصل می گردد. 
توده هوای گرم و مرطوب: 
در فصل تابستان تقریبا از خلیج فارس منشا گرفته و از جنوب غربی وارد کشور شده و گاهگاهی در فصل تابستان در قسمت جنوب بارندگی هایی را ایجاد میکند.

عوامل مختلفی از جمله زاویه تابش خورشید، درجه حرارت و دما و ارتفاع بر اقلیم آب و هوایی تاثیر دارند. در اوایل بهار و پائیز هنگامی که شعاع خورشید به طور عمود روی خط استوا می تابد در جنوبی ترین نقطه افغانستان شعاع آفتاب 61 درجه است اما در شمالی ترین نقطه کشور 52 درجه است. که هرچه زاویه تابش خورشید ( 29 تا 38 عرض شمالی ) کمتر باشد هوا سردتر و هرچه بیشتر باشد هوا گرمتر است.

در دامنه های جنوبی ( هندوکش ، سیاه کوه، سفید کوه، بابا ) که زمان آفتاب گیری بیشتر دارند ( آفتابگیرند ) دمای هوا بالاست ولی در دامنه های شمالی که زمان کمتری در معرض تابش خورشید قرار می گیرند ( پشت به آفتابند ) انرژی گرمایی کمتری دریافت می کنند و در نتیجه سردتر هستند.

گرمترین ماههای سال در افغانستان سرطان، اسد ، سنبله و سردترین ماهها جدی ، دلو و حوت هستند. علت به وجود آمدن بادهای 120 روزه حرکت توده های پر فشار ( سرد ) به سمت توده های کم فشار ( گرم ) است. 

افغانستان در منطقه معتدله ی شمالی واقع شده و آب و هوای آن بنا بر دوری و نزدیکی به دریا، عرض جغرافیایی، ارتفاع از سطح دریا، جهت و بلندی کوه ها و بادهایی که به سوی آن می وزد، در مناطق مختلف کشور متغیر است. برخی از شهرهای افغانستان مانند قندهار، جلال آباد و خوست که در مناطق پست و کم ارتفاع واقع شده اند، در تابستان دارای هوای گرم و در زمستان دارای سرمای خشک و بدون برف هستند. در صورتی که شهرهای بامیان، غزنی، پنجاب، کابل، لعل، چخچران و ... که در ارتفاع زیاد واقع شده اند، در تابستان دارای هوای معتدل بوده و زمستان این شهرها سرد و پربرف است.

لذا افغانستان به شش منطقه آب و هوایی تقسیم می شود : 
1 – گرم و خشک بیابانی ( صحرایی و کویری ): 
این نوع آب و هوا در نواحی جنوب غربی قندهار، جنوب ولایت هیلمند و فراه و تمامی ولایت نیمروز حاکم است. در این ناحیه مقدار بارندگی فوق العاده کم است.
متوسط بارندگی سالانه بین 70 تا 80 میلیمتر بوده و در ایام زمستان برف نمی بارد. گرمای زیاد و بارندگی کم در این ناحیه ( جنوب غربی کشور ) ، دشت و ریگستانهایی مانند دشت مارگو، دشت خاشرود، دشت بکودا، دشت سیستان و دشت جهنم را بوجود آورده است.
این ریگستانها حاصل آب آورد کوهستانها است. در این ناحیه انواع بوته های خاردار به صورت پراکنده می رویند که در مقابل خشکی هوا و کمی رطوبت مقاومت زیادی دارند. شتر حیوان بومی این منطقه است. مردمان این ناحیه اکثرا بلوچ هستند و شغل آنها دامداری است. 
2 – آب و هوای کوهستانی:
ناهمواری ها، در تغییرات آب و هوایی سطح زمین، مانند جهت باد، میزان بارش و دما اثر عمده ای دارند که منجر به تشکیل آب و هوای معتدل کوهستانی یا سرد کوهستانی می شود . بر اثر صعود به ارتفاعات به ازاء هر هزار متر شش درجه کاهش دما داریم . 
به علت ارتفاع در کوههای هندوکش، بابا، سفیدکوه، و ... با هوای بسیار سردی مواجه می شویم . بارش در این ناحیه اکثرا بصورت برف است که منبع اصلی تامین آب در نواحی پست تر است. آب و هوای کوهستانی بخش وسیعی از مناطق مرکزی و شمال شرقی افغانستان از جمله سالنگ شمالی و جنوبی ( کوههای بلند ) را فرا گرفته است. 
3- آب و هوای مدیترانه ای: 
مناطق شرقی کشور را تحت نفوذ خود دارد و در افغانستان دارای ویژگی های زیر است: تابستان آن خشک و بسیار گرم است، بارندگی آن بیشتر در ایام زمستان صورت می گیرد، متوسط درجه حرارت در تابستان از 22 درجه بالاتر می رود، مقدار بارندگی در طول سال و به ویژه در فصل زمستان از 250 میلمیتر بیشتر بوده و به 350 تا 400 میلیمتر نیز می رسد ( جلال آباد). بارندگی در نقاط مرتفع مانند سفید کوه به شکل برف و در نقاط همواره به صورت نزول باران صورت میگیرد. لغمان ، ننگرهار، پغمان،کنر دارای آب و هوای مدیترانه ای هستند. محصولات کشاورزی این ناحیه برنج، نیشکر، نارنج، پرتقال ( مالته )، لیمو شیرین ( سنتره ) ، چلغوزه ، گلابی ( امرت ) است. 
4 – آب و هوای استپی:
( استپ به سرزمینهای گفته می شود که با فاصله از هم رشد کرده باشند، متوسط و فقیر )
این نوع و آب هوا قسمت وسیعی از افغانستان از جمله در شمال ، بغلان، قندوز، میمنه، و در جنوب قندهار ، پروان ، غزنی ، کابل و هرات را در بر گرفته است.
اختلاف دمای شبانه روز در این ناحیه از 20 درجه تجاوز می کند و گاه این تغییرات به 30 تا 35 درجه می رسد. میانگین میزان بارندگی در این ناحیه 300 میلیمتر است که اکثر در زمستان صورت می گیرد . به علت باران زیاد علفزارها و گیاهان فراوانی در این مناطق به خوبی رشد می کنند. 
5 – آب و هوای موسمی:
ولایت پکتیا و پکتیکا و نواحی اطراف آن دارای این نوع آب و هوا می باشند. میزان بارندگی سالانه در این ناحیه 460 تا 680 میلیمتر می باشد. 
در این ناحیه حتی در تابستان نیز باران می بارد. هوای مرطوب این ناحیه مساعدترین منطقه برای رشد گیاهان از جمله درخت ارچه، بلوط، نشتر، چلغوزه، قهوه و چای را فراهم ساخته است. جنگلهای انبوه و وسیع افغانستان در همین ناحیه واقع شده اند.
6 – آب و هوای تندرا آلپی:
( مناطق مرتفعی که ساحه جنگلها و درختان پایان پذیرفته و نباتات به شکل علف و بوته در آن روئیده باشد آن مناطق را ناحیه آب و هوای آلپی توندرا می نامند.)
این ناحیه در افغانستان از 2500 تا 3000 متر در ارتفاعات کوهها واقع شده و بیشتر مناطق غزنی و بامیان و نقاط مرتفع کوه بابا، سفید کوه، سیاه کوه شامل این نوع آب و هوا هستند. در این مناطق بسیار برف می بارد. زمستان بسیار سرد و تابستانهای معتدل دارد.

طبیعت افغانستان به خاطر بلندی‌های سر به فلک کشیده و رودخانه‌هایی که از آن سرچشمه می‌گیرد، زیباست و تنوع آب و هوا در آن مشهود است. زمستانهایش بسیار سرد (تا ۲۰ درجه زیر صفر) و تابستانهایش بسیار گرم (تا ۴۰ درجه بالای صفر) است. آب و هوا از یک استان به استان دیگر و از یک شهر به شهر دیگر تفاوت دارد. بارندگی نیز در نقاط گوناگون، متفاوت است و بین ۱۰۰ تا ۴۰۰ میلی متر در نوسان است. این مقدار در مناطق شرقی بین ۲۵۰ تا ۴۰۰ و در مناطق غربی و جنوب غربی بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ میلی متر است در مناطق مرکزی به علت وجود بلندی‌ها و بارندگی بیشتر، هوا از نواحی دیگر سردتر است ولی در مناطق جنوبی و غربی به علت کمی بارندگی هوا گرمتر بوده دارای تابستان‌های گرم و خشک و زمستان‌های معتدل تر است.

در مناطق کوهستانی به علت برف و یخبندان ارتباط روستائیان و قبایل نیمی از سال با یکدیگر می‌گسلد و آب وهوا تأثیر بسیار در پراکندگی و جدایی جمعیت دارد. منابع آب زیرزمینی افغانستان نسبتاً غنی است در شهر کابل آب در ژرفای ۳-۴ متری زمین قرار دارد؛ ولیکن به دلایل فنی، کمتر از آب زیرزمینی استفاده شده و عموماً مردم در اکثر نقاط افغانستان با مشکل کمبودآب (آشامیدنی - کشاورزی) روبرو هستند.


 

  • ابراهیم اخلاقی

مولانا جلال الدین محمد بلخی

ابراهیم اخلاقی | يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۵۲ ب.ظ

مولانا جلال الدین محمد بلخی

مولانا جلال الدین محمد بلخی ؛  فرزند بهاالدین ولد سطان العلماء در ششم ربیع الاول سال ۶۰۴ در روستای بهاالدین حومه شهر بلخ واقع در افغانستان متولد شد. هنوز بحد رشد نرسیده بود که پدر او به علت رنجشی که از سلطان محمد خوارزمشاه پیدا کرده بود شهر و دیار خود راترک کرد و با خاندان خود به عزم حج و زیارت کعبه از بلخ مهاجرت نمود. در نیشابور به زیارت عطار عارف مشهور قرن هفتم شتافت. او جلال الدین را ستایش کرد. وکتاب اسرار نامه ئ خود را به او هدیه داد.

پدرش از خراسان عزم بغداد کرد واز آنجا پس از سه روز اقامت در مدرسه مستنصریه عازم مکه شد. وپس از بر آوردن مناسک حج قصد شام کرد و مدتها در آن شهر ماند و در پایان عمر به شهر قونیه رفت و تا آخر عمر در آن شهر ماند و به ارشاد خلق میپرداخت.

جلال الدین محمد پس از وی در حالی که بیش از 24 سال از عمرش نمی گذشت بر مسند پدر نشست و به ارشاد خلق پرداخت. در این هنگام برهان الدین محقق ترمذی که از تربیت یافتگان پدرش بود, به علت هجوم تاتار به خراسان و ویرانی آن سرزمین به قونیه آمد و مولانا او را چون مراد و پیری راه دان برگزید و پس از فوت این دانا مدت 5 سال در مدرسه پدر خود به تدریس فقه و سایر علوم دین مشغول شد. تا آنکه در سال 642 هجری به شمس تبریزی برخورد.

شمس و افادات معنوی او در مولانا سخت اثر کرد. مولانا قبل از ملاقات با شمس مردی زاهد ومتعبد بود و به ارشاد طالبان وتوضیح اصول و فروع دین مبین مشغول بود. ولی پس از آشنایی با این مرد کامل مجالس وعظ وسخنرانی را ترک گفت ودر جمله صوفیان صافی واخوان صفا درآمد وبه شعر وشاعری پرداخت واین همه آثار بدیع از خود به یادگار گذاشت.

شمس بیش از سه سال در قونیه نماند وبه عللی که به تفضیل در شرح احوال مولانا باید دید. شبی در سال 645 ترک قونیه گفت وناپدید شد. مولانا در فراق او روز گار ی بس ناروا گذراند وچون از وی نا امید شد دل پس از او به حسام الدین چلپی سپرد و به در خواست او به سرودن اشعار مثنوی معنوی مشغول شد. و اشعار این کتاب را به حسام الدین عرضه میکرد, تا اینکه سر انجام در اوایل سال 672 هجری به دیدار یار شتافت. مولانا در زمانی می زیست که دوران اوج ترقی و درخشش تصوف در ایران آن روز بود. در طی سه قرن پیش از روزگار زندگی او, درباره اقسام علوم ادبی , فلسفی , دینی و غیره به همت دانشمندان و شاعران و نویسندگان نام آور خراسانی مطالعات عمیق انجام گرفته وآثار گرانبهایی پدید آمده بود.

شعر فارسی در دوره های پیش از مولانا با طلوع امثال رودکی , عنصری , ناصر خسرو , مسعود سعد , خیام ,انوری ,نظامی ,خاقانی راه درازی سپرده ودر قرن هفتم هجری که زمان زندگانی مولوی است به کمال خود رسیده بود. شعر عرفانی هم در همین دوره به پیشرفت های بزرگ نائل آمده و بدست عرفای مشهوری همچون سنایی , عطار و دیگران آثار با ارزشی مانندحدیقه , منطق الطیر , مصیبت نامه , اسرار نامه و غیره پدید آمده بود.

مولوی را نمی‌توان نماینده دانشی ویژه و محدود به شمار آورداگر تنها شاعرش بنامیم یا فیلسوف یا مورخ یا عالم دین, در این کار به راه صواب نرفته ایم . زیرا با اینکه از بیشتر این علوم بهره وافی داشته و گاه حتی در مقام استادی معجزه گر در نوسازی و تکمیل اغلب آنها در جامعه شعرگامهای اساسی برداشته , اما به تنهایی هیچ یک از اینها نیست, زیرا روح متعالی و ذوق سرشار, بینش ژرف موجب شده تادر هیچ قالبی متداول نگنجد.

شهرت بی مانند مولوی بعنوان چهره ای درخشان و برجسته در تاریخ مشاهیرعلم و ادب جهان بدان سبب است که وی گذشته از وقوف کامل به علوم وفنون گوناگون, عارفی است دل آگاه, شاعری است درد شناس, پر شور وبی پروا و اندیشه وری است پویا که آدمیان را از طریق خوار شمردن تمام پدیده های عینی و ذهنی این جهان, همچونعلوم ظاهری , لذایذ زود گذر جسمانی, مقامات و تعلقات دنیوی , تعصبات نژادی, دینی و ملی, به جستجوی کمال و آرام و قرار فرا می خواند. آنچه مولانا میخواهد تجلی خلق و خوی انسانی در وجود آدمیان است که با تزکیه درون و معرفت حق و خدمت به خلق و عشق و محبت و ایثا و شوق به زندگی و ترک صفات ناستوده به حاصل می آید.

هنر بزرگ او بحث و برسی های دلنشین و جاودانه ای است که به دنبال داستان ها پیش می آورد و اندیشه های درخشان عرفانی و فلسفی خود را در قالب آنها قرار میدهد. داستان بهانه ای است تا بهتر بتواند در پی حوادثی که در قصه وصف شده، مقاصد عالی خود را بیان دارد.

در تعریف تصوف سخنان بسیار آمده است. از  ابو سعید ابو الخیر پرسیدند که صوفی کیست؟ گفت: آنکه هر چه کند به پسند حق کند و هر چه حق کند او بپسندد. صوفیان ترک اوصاف و بی اعتنایی به جسم و تن را واجب می شمارند و دور ساختن صفات نکوهیده را آغاز زندگی نو وتولدی دیگر به شمار می آورند.

معروفترین کتابهای مولانا:
دیوان شمس- مثنوی معنوی- فیه ما فیه
تاریخ و محل فوت
در غروب روز ۵جمادی الاخر ۶۷۲ه.ق در سن ۶۸ سالگی در قونیه فوت کرد که الان مقبره این شاعر برزگ قرن ششم در قونیه (ترکیه امروزی) می باشد که محل زیارت عاشقان و شیفتگان این شاعر برزگ هستند.

  • ابراهیم اخلاقی